دین در فرهنگ و معارف انقلاب اسلامی

مقدمه

امام خمینی، دین را مجموعه قوانین و دستورهایی می‌داند که خداوند تشریع کرده‌است، تا راه‌های هدایت را به انسان بفهماند و ماهیت دین، بر پایه توحید استوار است. به اعتقاد امام خمینی انسان برای رسیدن به سعادت دنیوی و اخروی، نیاز به قوانینی دارد که او را به این هدف برساند. و این سعادت از راه قوانین بشری به دست نمی‌آید. ایشان با تأکید بر نادرستی این نظر که دین را حاکمان تأسیس کرده‌اند، خاطرنشان کرده‌است تاریخ درباره انبیا(ع) برخلاف آن گواهی می‌دهد. امام خمینی با تقسیم ادیان به توحیدی و غیر توحیدی، ادیان غیر توحیدی را ادیان باطلی می‌داند که دارای وجه مشترک، رفع نیازهای مادی و دنیوی است و به روحانیت توجهی ندارند. امام خمینی ادیان الهی را دارای ویژگی‌هایی می‌داند، ازجمله: توحیدی‌ بودن، اعتقاد به معاد، و عقلانی‌ بودن و برای دین اهدافی برشمرده‌است، چون: رسیدن به سعادت، تمدن‌سازی و ایجاد عدالت و آرامش روحی. ایشان زبان دین را در بیان احکام شرعی و قوانین کلی، زبانی عرفی دانسته و قلمرو دین را در همه جوانبی که به سعادت بشر مربوط است، گسترده می‌داند و معتقد است اصل ادیان توحیدی هیچ‌گاه مخالف علم نبوده‌اند، بلکه اسلام به کسب علم توصیه و بر آن تأکید کرده است.[۱]

معناشناسی

دین به معنای جزا،[۲] حساب[۳] و اطاعت و انقیاد[۴] است و به صورت استعاره در معنای شریعت به کار می‌رود.[۵] دین به معنای کلی به مجموعه اعتقادات و اعمالی گفته می‌شود که افراد از آن پیروی می‌کنند.[۶] نیز دین در ادیان ابراهیمی به سنت و طریق الهی و مطلق شرایعی گفته می‌شود که خداوند به واسطه پیامبران(ع) برای بشر فرستاده‌است[۷] و بندگان با پیروی از آن به عبودیت و به انجام آن قیام می‌کنند.[۸] برخی دین را در معنایی عام‌تر، مجموعه‌ای از باورها، اعمال، شعائر و آموزه‌ها می‌دانند که افراد بشر در جوامع مختلف بنا کرده‌اند؛[۹] چنان‌که دین به معنای خاص در ادبیات رایج مسلمانان در دین اسلام به کار می‌رود.[۱۰]دین در نگاه امام خمینی، قانون بزرگ خداوند است که برای هدایت و تعالی انسان و نظم در حیات دنیوی و اداره نظام اجتماعی و حکومتی آمده‌ است.[۱۱] ایشان دین‌شناس را کسی می‌داند که از جهاتِ متعدد دین از عقاید، قوانین و نظام‌های اجتماعی و سیاسی آگاه باشد.[۱۲]

الفاظ مرتبط با دین، شریعت، ملت و مذهب است. واژه دین به این جهت به کار می‌رود که جزا بر آن مترتب می‌شود؛[۱۳] اما شریعت به راهی گفته می‌شود که انسان را به زلال حیات ابدی و سعادت اخروی می‌رساند.[۱۴] ملت در اصل به معنای دین و شریعت است[۱۵] و هنگامی که به همراه دین بیاید، به مجموعه ادیان توحیدی گفته می‌شود؛ از این جهت به پیروان ادیان توحیدی ملیین گفته می‌شود.[۱۶] مذهب گاه به معنای دین[۱۷] و گاه درباره دسته‌ها و شاخه‌های یک دین به کار می‌رود؛[۱۸] چنان‌که در معنایی خاص‌تر چیزی است که شخص به اجتهاد خود از دین، به آن رسیده‌ است.[۱۹].[۲۰]

پیشینه

دین امری فطری است و ریشه در نهاد آدمی دارد.[۲۱] همه ادیان به هر بیانی که باشد در این امر اتفاق نظر دارند که انسان در ذات خود مستقل نیست و زندگی او به صورت اساسی به موجودی که علت ایجاد عالم و آفریننده آن است یا قوای موجود در طبیعت، وابسته است [۲۲] از این جهت در طول تاریخ در تمامی فرهنگ‌ها و اقوام مختلف شکلی از دین وجود داشته‌است.[۲۳] دین در تاریخ بشر دارای اهمیت زیادی است و در همه سرزمین‌ها تأثیر چشم‌گیری بر جوامع انسانی و رفتار و زندگی آنان داشته‌است و همواره در زندگی بشر یکی از عوامل تعیین‌کننده و نقش‌آفرین در تحولات فرهنگی و تکامل جامعه بوده‌ است که همه ابعاد زندگی بشر را تحت تأثیر قرار داده‌ است.[۲۴]

از دیدگاه ادیان الهی، یکتاپرستی، نخستین دین و حضرت آدم(ع) نخستین پیامبر روی زمین بوده[۲۵] و شرک و بت‌پرستی پس از آن به وجود آمد؛ چنان‌که گروهی از افراد جاهل به منظور به دست آوردن حاجت‌های خود و دفع حوادث ناگوار در برابر اسباب این حوادث خضوع کردند و آنها را معبود خود گرفتند.[۲۶] ازجمله، آنان برای تقرب به خداوند بزرگ، ارواح مجردی را واسطه میان خود و خداوند می‌دانستند که به یکی از ستارگان تعلق داشت و بت‌هایی را به شکل هیاکل ستارگان می‌ساختند و آنها را می‌پرستیدند.[۲۷] بزرگ‌ترین ادیان در طول تاریخ، ادیان توحیدی و ابراهیمی‌اند که ریشه آنها در منطقه خاورمیانه بوده‌است، مانند یهود، مسیحیت و اسلام. ازجمله بزرگ‌ترین ادیان غیر توحیدی، هندو، بودیسم و شینتو هستند.[۲۸]

در اسلام اصل ادیان الهی تأیید شده‌است و قرآن کریم در مواضعی با بیان عقاید این ادیان و شرایع چون شریعت نوح(ع)، ابراهیم(ع)، موسی(ع) و عیسی(ع) به بررسی و تطبیق میان عقاید مختلف پرداخته‌ است ﴿وَوَصَّى بِهَا إِبْرَاهِيمُ بَنِيهِ وَيَعْقُوبُ يَا بَنِيَّ إِنَّ اللَّهَ اصْطَفَى لَكُمُ الدِّينَ فَلَا تَمُوتُنَّ إِلَّا وَأَنْتُمْ مُسْلِمُونَ[۲۹]، ﴿مَا كَانَ إِبْرَاهِيمُ يَهُودِيًّا وَلَا نَصْرَانِيًّا وَلَكِنْ كَانَ حَنِيفًا مُسْلِمًا وَمَا كَانَ مِنَ الْمُشْرِكِينَ[۳۰]، ﴿وَإِذْ أَخَذْنَا مِنَ النَّبِيِّينَ مِيثَاقَهُمْ وَمِنْكَ وَمِنْ نُوحٍ وَإِبْرَاهِيمَ وَمُوسَى وَعِيسَى ابْنِ مَرْيَمَ وَأَخَذْنَا مِنْهُمْ مِيثَاقًا غَلِيظًا[۳۱] البته قرآن کریم از شریعت‌های مختلف الهی یاد می‌کند و از آنها به عنوان ادیان نام نمی‌برد و این فرهنگ خاص قرآن است که اصول دعوت همه انبیای الهی را یکی می‌داند و آن دین، واحد است و تنها دعوت انبیا(ع) در مسائل فرعی و بر اساس اقتضای زمان و محیط با یکدیگر تفاوت داشته‌است.[۳۲] در روایات نیز آموزه‌های متعددی از ادیان دیگر، مانند عقاید و برخی توصیه‌های اخلاقی انبیای الهی بیان شده‌است.[۳۳]

متکلمان اسلامی در آثار خود به بررسی عقاید و فرقه‌های ادیان الهی پرداخته‌اند.[۳۴] شناخت تطبیقی ادیان و رویکرد نقد تاریخی و نگارش ردیه بر دیگر ادیان و مذاهب، سابقه طولانی دارد. از قرن دوم هجری با ترجمه کتاب‌های فراوان از ادیان دیگر، متکلمان اسلامی مباحث فراوانی در اثبات حقانیت اسلام و رد مذاهب دیگر مطرح کردند و کتاب‌هایی در زمینه‌های دین‌شناسی تطبیقی نگاشتند.[۳۵] از نخستین کسانی که به بحث تطبیقی ادیان پرداخته علی‌ بن‌ حسین مسعودی در کتاب الابانة عن اصول الدیانه و محمد بن‌ حسن نوبختی در کتاب الآراء و الدیانات است. عارفان نیز در بحث از دین به حقیقت آن پرداخته‌اند و حقیقت ادیان را واحد می‌دانند.[۳۶]

امام خمینی با شناختی جامع از دین و با نگاهی عقلانی ـ عرفانی به آن و با درکی تاریخی از نیازها و تحولات جامعه و الزامات زمان خود، به احیای نگرش دینی در تمام ابعاد حیات انسانی پرداخته‌است. بر همین مبنا می‌توان او را متفکری جامع دانست که دین را با نگرشی عقلانی و شهودی مطرح کرده‌است.[۳۷] ایشان در تبیین مبانی و حقایق دینی کتاب‌های متعددی نوشته‌است؛ ازجمله در خصوص دفاع از حریم دین و پاسخ به شبهاتی که در زمینه دین مطرح شده بود، کتاب کشف اسرار را نگاشت. ایشان در آثار خود به ابعاد سیاسی ـ اجتماعی دین[۳۸] و طرح نظریه حکومت دینی و حکومت اسلامی با عنوان «ولایت فقیه»[۳۹] پرداخته‌است و در پیام به میخائیل گورباچف[۴۰] و در وصیت‌نامه الهی‌ سیاسی خود در شناخت دین به ابعاد اجتماعی، فلسفی و شهودی دین توجه داشته‌ است.[۴۱] ایشان افزون بر تبیین دین، در ناحیه عمل نیز حکومتی دینی را در جامعه برپا کرد و رهبری حکومت اسلامی را بر پایه دین نهاد.[۴۲]

حقیقت دین

دین از دیدگاه اندیشمندان اسلامی یک طرح جامع، هماهنگ و منسجم است که هدف آن کمال انسان و تأمین سعادت همگانی است و در آن خطوط اصلی و روش‌ها، و بایدها و نبایدها، وسیله‌ها، نیازها و درمان‌ها و مسئولیت‌ها مشخص شده‌ است.[۴۳] دین روش ویژه‌ای برای چگونگی زندگی بشر دارد که مصالح دنیوی انسان را در جهت کمال اخروی و حیات ابدی او برآورده می‌سازد.[۴۴] ریشه ادیان آسمانی وحی است که از طریق پیامبران(ع) به بشر رسیده‌ است و مجموعه‌ای از معارف مربوط به مبداء و معاد و قوانین عبادی و اجتماعی را بیان کرده‌است.[۴۵]

دین‌شناسان مسلمان، غالباً از منظر درون‌دینی و کلامی به تعریف دین پرداخته‌اند؛ در حالی‌که دین‌شناسان غربی غالباً با نگاهی برون‌دینی آن را تعریف کرده‌اند؛ از این‌رو تعریف دین در آثار آنان گرفتار پراکندگی و گوناگونی است. برخی اندیشمندان غربی دین را مجموعه‌ای از باورها و اعمال انسان می‌دانند که اعتقاد به موجودی ماورای طبیعی دارند؛[۴۶] چنان‌که برخی دین را مجموعه‌ای از اعتقادات، اعمال و احساسات فردی و اجتماعی انسان شمرده‌اند که بر محور حقیقت غایی سامان یافته‌است. این حقیقت را می‌توان بر حسب تفاوت ادیان با یکدیگر، واحد یا متکثر، متشخص یا نامتشخص، الهی یا غیر الهی و نظایر آن تقسیم کرد.[۴۷]

امام خمینی دین را مجموعه قوانین و دستورهایی می‌داند که خداوند تشریع کرده‌است تا راه‌های هدایت را به انسان بفهماند و آنها را تحت نظم و انتظام درآورد.[۴۸] این دستورها برای آسایش و سعادت انسان است و وظیفه انسان‌سازی و پرورش انسان در همه ابعاد وجودی او را بر عهده دارد، به‌خلاف ادیان غیر توحیدی که تمام تلاششان حفظ نظم دنیوی بشر است و به جهات معنوی کاری ندارند.[۴۹] به اعتقاد ایشان دین امری جامع و کامل است که به همه ابعاد زندگی بشر کار دارد.[۵۰] از این جهت ایشان معتقد است دین در تمامی ابعاد زندگی انسان تأثیرگذار است و می‌تواند در متن اداره جامعه وارد شود و آن را به پیشرفت برساند.[۵۱] ایشان تأکید کرده‌ است ماهیت دین، بر پایه توحید استوار است و توحید اساس دین و معارف آن را تشکیل می‌دهد.[۵۲] به نظر ایشان دین را دارای مراتبی است و کامل‌ترین آن، دین اسلام است که مشتمل بر حقایق و معارفی است که در ادیان دیگر یافت نمی‌شود، مانند لطایف توحید و تجرید؛[۵۳] البته با آمدن دین کامل، پیروی از ادیان گذشته جایز نیست.[۵۴] امام خمینی مذهب شیعه را اصل حقیقت اسلام می‌داند که دارای عالی‌ترین منابع معرفت دینی است و از دو منبع وحی و ولایت استفاده می‌کند؛ در حالی‌که مذاهب دیگر منبع ولایت را ندارند.[۵۵].[۵۶]

ضرورت دین

انسان به حسب طبیعت خود موجودی مدنی و اجتماعی است و معاش و زندگانی او در تعامل و تبادل با انسان‌های دیگر امکان‌پذیر است. از این جهت در این تعامل نیاز به قانونی دارد تا هرج و مرج پیش نیاید؛ زیرا هر انسانی به دنبال منافع و شهوات خود است و این سبب ظلم و تعدی بر حقوق دیگران می‌شود. این قانون باید قانونی کلی و قابل اجرا باشد و کسی آن را وضع کند که همه افراد از آن اطاعت کنند و مستحق اطاعت باشد. این قانون، دین و شارع آن حق‌تعالی است؛[۵۷] افزون بر اینکه انسان به شهادت تجربه و برهان، قابلیت و استعداد رسیدن به کمالات را داراست. خدای متعال نیز در رساندن فیض و بخشش عطایا کوتاهی ندارد و بر حسب استعداد هر انسان، کمالات مناسبی به او عطا می‌کند تا استعدادش به فعلیت برسد؛ بنابراین باید آیینی باشد که مردم را با وعد و وعید و ترس و نوید، به سعادت و جستجوی کمال راهنمایی کند و آن «دین» است.[۵۸] بر این اساس دین تأمین‌کننده نیازهای بشری است و جایگزینی هم ندارد. این تصور که با تمدن و پیشرفت، دیگر جایی برای دین نیست، امری نادرست است؛ زیرا امروزه این حقیقت آشکار شده‌است که پیشرفت علم و تمدن، نیاز بشر را به دین برای ساماندهی یک زندگی مطلوب رفع نمی‌کند؛ بنابراین بشر هم از لحاظ فردی و هم از لحاظ اجتماعی نیازمند دین است.[۵۹]

به اعتقاد امام خمینی انسان برای رسیدن به سعادت دنیوی و اخروی، نیاز به قوانینی دارد که او را به این هدف برساند و این سعادت از راه قوانین بشری به دست نمی‌آید؛ زیرا غایت قوانین بشری نظم و انضباط و رفع هرج و مرج در حیات بشری است و برای انسانیت انسان و کمال و صفای او برنامه‌ای ندارند؛ ولی ادیان الهی، سعادت فردی و اجتماعی و سعادت دنیوی و اخروی او را تأمین می‌کنند[۶۰] و از آنجا که انسان دارای درجات و مراتبی است که از عالم طبیعت تا اتصال به عالم الوهیت امتداد دارد، قانون‌گذار باید کسی باشد که به این درجات وجودی مطلع باشد و بتواند برای همه این درجات و ابعاد وجودی انسان قانون وضع کند؛[۶۱] همچنین قانون‌گذار باید از محدودیت‌های بشری و طلب نفع و شهوت‌ها برکنار باشد و حق خالقیت و مالکیت بر بندگان داشته باشد تا به حکم عقل قانون او نافذ و واجب‌الاطاعه باشد.[۶۲] افزون بر اینکه قوانین بشری نمی‌توانند به‌تنهایی نظم و حقوق بشر را حفظ کنند، مگر اینکه مجریان و حاکمان در جامعه به یک قدرت الهی معتقد باشند و خود را در مقابل آن مسئول بدانند و اگر ترس از مسئولیت روز جزا نباشد، بشر به هرج و مرج کشیده می‌شود و آنچه طبع سرکش انسان را کنترل می‌کند، دین است.[۶۳].[۶۴]

خاستگاه دین

اندیشمندان با گرایش‌های دینی و غیر دینی به خاستگاه دین پرداخته‌اند و آرای مختلفی درباره آن مطرح کرده‌اند. اندیشمندان الهی منشأ دین را امری الهی و وحیانی می‌دانند که ریشه در فطرت انسان دارد.[۶۵] امام خمینی معتقد است از منظر جهان‌بینی توحیدی، پیدایش انسان با دین‌ورزی همراه است و اصولاً دین در فطرت آدمی ریشه دارد؛[۶۶] زیرا انسان بر اساس فطرت خود طالب کمال مطلق است و اگر انسان به دنبال لذت‌ها و جمال دنیوی می‌رود، به جهت خطای در تطبیق است و در تشخیص کمال مطلق به خطا رفته‌است،[۶۷] وگرنه عشق جبلّی انسان متوجه محبوب مطلق است؛ بنابراین فطرت انسان خداجوست و احکام فطرت از اموری است که هیچ‌یک از افراد بشر در آن اختلاف ندارند. اگرچه بعضی از آن غافل‌اند، با تذکر و تنبه آن را تصدیق می‌کنند[۶۸] و گرایش غربیان به مذهب در عصر حاضر از این‌رو است که آنان از پیشروی‌های مادی سرخورده شده‌اند و در تشخیص آن کمال مطلق به اشتباه رفته‌اند و دریافته‌اند که این پیشرفت‌ها، چیزی نیست که برای بشر آرامش بیاورد، بلکه زندگی آنان را به نوعی تباه کرده‌است.[۶۹]

اندیشمندان غیر الهی که برای باورهای دینی اصالت قائل نیستند، برخی خاستگاه پیدایش دین را توهمات و تخیلات بشر، جهل بشر به حوادث و رخدادهای عالم ماده یا خود و بیگانگی انسان از خود و داشته‌های خود دانسته‌اند و برخی نیز دین را ناشی از گذار جامعه از شکل اولیه و تضاد طبقاتی دانسته‌اند و معتقدند دین ساخته طبقات حاکم است.[۷۰]

امام خمینی با تأکید بر نادرستی این نظریه که دین را حاکمان تأسیس کرده‌اند تا مردم را غافل از اعمال و غارتگری‌های خود نگه دارند، خاطرنشان کرده‌است تاریخ درباره انبیا(ع) برخلاف آن گواهی می‌دهد؛ چنان‌که حضرت موسی(ع) بنی‌اسرائیل را علیه فرعون تجهیز کرد و حکومت او را ساقط ساخت. پیامبر اسلام(ص) نیز در برابر ثروتمندان و اشراف قریش ایستاد و مبارزه کرد و افرادی که در مدینه به همراه ایشان بودند، افراد بی‌بضاعت و فقیر جامعه بودند و پیامبر(ص) آنان را علیه قریش بسیج کرد و این نشان می‌دهد ادیان الهی در طول تاریخ در مقابل ظالمان و زورگویان بوده‌اند.[۷۱].[۷۲]

اقسام ادیان

ادیان از جنبه‌های مختلف دسته‌بندی شده‌اند، مانند ادیان شرقی و غربی، ادیان ابتدایی و پیشرفته و ادیان سامی، آریایی و خاور دور. همچنین ادیان به دو قسم توحیدی و غیر توحیدی تقسیم می‌شوند. مجموعه ادیان توحیدی شامل یهودیت، مسیحیت و اسلام و نیز (طبق یک نظر) زرتشت است[۷۳] که در آموزه‌های خود به سه اصل توحید، نبوت و معاد قائل‌اند؛ ولی ادیان غیر توحیدی مانند ادیان هندوئیسم، بودیسم و شینتو هیچ‌ یک از این سه اصل را قبول ندارند و در مقابل توحید، به چندگانه‌پرستی و شرک و در مقابل نبوت به حکمت و در مقابل معاد قائل به تناسخ‌اند.[۷۴] پیروان ادیان توحیدی غیر از اسلام که صاحب کتاب‌اند، اهل کتاب خوانده می‌شوند.[۷۵] این اصطلاح فقهی برای نخستین بار و به فراوانی در قرآن آمده‌است. این گروه در بسیاری موارد در مقابل مشرکان ذکر شده‌اند.[۷۶] امام خمینی با تقسیم ادیان به توحیدی و غیر توحیدی، از ادیان یهودیت، مسیحیت، و زرتشت و عقاید آنان بحث کرده‌است. قرآن کریم با تأیید ادیان توحیدی و فرستادن انبیایی همچون ابراهیم(ع)، موسی(ع) و عیسی(ع) ﴿قُولُوا آمَنَّا بِاللَّهِ وَمَا أُنْزِلَ إِلَيْنَا وَمَا أُنْزِلَ إِلَى إِبْرَاهِيمَ وَإِسْمَاعِيلَ وَإِسْحَاقَ وَيَعْقُوبَ وَالْأَسْبَاطِ وَمَا أُوتِيَ مُوسَى وَعِيسَى وَمَا أُوتِيَ النَّبِيُّونَ مِنْ رَبِّهِمْ لَا نُفَرِّقُ بَيْنَ أَحَدٍ مِنْهُمْ وَنَحْنُ لَهُ مُسْلِمُونَ[۷۷]، ﴿وَإِذْ أَخَذْنَا مِنَ النَّبِيِّينَ مِيثَاقَهُمْ وَمِنْكَ وَمِنْ نُوحٍ وَإِبْرَاهِيمَ وَمُوسَى وَعِيسَى ابْنِ مَرْيَمَ وَأَخَذْنَا مِنْهُمْ مِيثَاقًا غَلِيظًا[۷۸] به تحریف بعضی از حقایق و معارف در این ادیان به دست پیروانشان اشاره کرده‌ است ﴿أَفَتَطْمَعُونَ أَنْ يُؤْمِنُوا لَكُمْ وَقَدْ كَانَ فَرِيقٌ مِنْهُمْ يَسْمَعُونَ كَلَامَ اللَّهِ ثُمَّ يُحَرِّفُونَهُ مِنْ بَعْدِ مَا عَقَلُوهُ وَهُمْ يَعْلَمُونَ[۷۹]، ﴿يَا أَهْلَ الْكِتَابِ لِمَ تَكْفُرُونَ بِآيَاتِ اللَّهِ وَأَنْتُمْ تَشْهَدُونَ[۸۰]، ﴿يَا أَهْلَ الْكِتَابِ لِمَ تَلْبِسُونَ الْحَقَّ بِالْبَاطِلِ وَتَكْتُمُونَ الْحَقَّ وَأَنْتُمْ تَعْلَمُونَ[۸۱]، ﴿وَقَالَتِ الْيَهُودُ عُزَيْرٌ ابْنُ اللَّهِ وَقَالَتِ النَّصَارَى الْمَسِيحُ ابْنُ اللَّهِ ذَلِكَ قَوْلُهُمْ بِأَفْوَاهِهِمْ يُضَاهِئُونَ قَوْلَ الَّذِينَ كَفَرُوا مِنْ قَبْلُ قَاتَلَهُمُ اللَّهُ أَنَّى يُؤْفَكُونَ[۸۲] دین اسلام به پیروان ادیان آسمانی به دیده احترام می‌نگرد ﴿قُلْ يَا أَهْلَ الْكِتَابِ تَعَالَوْا إِلَى كَلِمَةٍ سَوَاءٍ بَيْنَنَا وَبَيْنَكُمْ أَلَّا نَعْبُدَ إِلَّا اللَّهَ وَلَا نُشْرِكَ بِهِ شَيْئًا وَلَا يَتَّخِذَ بَعْضُنَا بَعْضًا أَرْبَابًا مِنْ دُونِ اللَّهِ فَإِنْ تَوَلَّوْا فَقُولُوا اشْهَدُوا بِأَنَّا مُسْلِمُونَ[۸۳]، ﴿لَيْسُوا سَوَاءً مِنْ أَهْلِ الْكِتَابِ أُمَّةٌ قَائِمَةٌ يَتْلُونَ آيَاتِ اللَّهِ آنَاءَ اللَّيْلِ وَهُمْ يَسْجُدُونَ[۸۴]، ﴿وَلَوْ أَنَّ أَهْلَ الْكِتَابِ آمَنُوا وَاتَّقَوْا لَكَفَّرْنَا عَنْهُمْ سَيِّئَاتِهِمْ وَلَأَدْخَلْنَاهُمْ جَنَّاتِ النَّعِيمِ[۸۵] و به آنان اجازه داده‌است با پیمان اهل ذمه در سرزمین اسلامی زندگی کنند.[۸۶]

ادیان غیر توحیدی با وجود پراکندگی، در بعضی از باورها اشتراک دارند؛ مانند اعتقاد به شیء مقدس، اعتقاد به سحر و جادو و اعتقاد به قربانی[۸۷]؛ اما مشرکان در اصل اعتقاد به خدا یا خدایان بزرگ مشترک بودند و نخبگان آنان معتقد بودند خداوند بزرگ‌تر از آن است که انسان بتواند با او ارتباط داشته باشد. از این جهت در توجه و عبادت باید به واسطه‌ای که مورد عنایت اوست توجه کرد و او را عبادت کرد.[۸۸] امام خمینی ادیان غیر توحیدی را که به دست بشر به وجود آمده‌اند، ادیان باطلی می‌داند که دارای وجه مشترکی‌اند و آن این است که هدف آنها ـ درصورتی که بنیان‌گذاران آنها افراد امین و دلسوزی باشند ـ تنها رفع نیازهای مادی و دنیوی مردم است و به روحانیت و باطن مردم توجهی ندارند و قوانین آنها در حدی است که نظام جامعه و نظام تجارت و معاش آنان مختل نشود.[۸۹] ایشان معتقد است تمام ادیان توحیدی بر اساس حقایق و معارف الهی نازل شده‌اند[۹۰] و هدف همه آنها هدایت، تربیت و آسایش مردم است و برای انسان‌سازی آمده‌اند.[۹۱] ایشان همواره به پیروان ادیان الهی با دیده احترام و تکریم نگریسته و بر حفظ حقوق آنان تأکید کرده‌است.[۹۲].[۹۳]

هندسه و نظام کلی شناخت دین

برای شناخت دین به عنوان یک نظام جامع راه و رسم زندگی و اداره جامعه لازم است دین را در تمام ابعاد فرهنگی، سیاسی، اقتصادی و مانند آن ملاحظه کرد و دید جامعی از احکام و قوانین آن داشت تا بتوان مشکلات و تنگناهای موجود در جوامع اسلامی را حل کرد. امام خمینی با نگاه جامع خود به دین و فقه اسلامی، ابواب مختلف فقه را عنوان‌های پراکنده و غیر مرتبط نمی‌داند، بلکه معتقد است برای درک صحیح از دین باید آن را به صورت به‌هم‌پیوسته و مرتبط دید تا بتواند پاسخگوی حکومت اسلامی باشد.[۹۴]

نگاه جامع امام خمینی در شناخت دین سبب شده‌است که ایشان به همه جنبه‌های دین توجه داشته باشد. ایشان در مسائل اعتقادی معتقد است ظهورات لفظی به تنهایی در این مسائل اعتبار و ارزش ندارند؛ از این جهت لفظ ﴿يدُ اللَّهُ را نمی‌توان به معنای ظاهری آن حمل کرد.[۹۵] به اعتقاد ایشان اگرچه در شریعت، اسمای الهی توقیفی‌اند، اما این در مورد کسانی است که عقل آنان در مراحل وجود سیر نکرده باشد؛ ولی افرادی که به‌حدی از بصیرت و شهود رسیده‌اند که بتوانند در مراتب هستی وصفی که همسنگ وجود است بیابند، می‌توانند بر حق‌تعالی حمل کنند.[۹۶] ایشان درباره احکام و قوانین و تزاحم میان آنها معتقد است زمان و مکان در استنباط صحیح از احکام اسلام مؤثر است و مسئله‌ای که در قدیم دارای حکمی بوده، ممکن است در روابط حاکم بر سیاست، اجتماع و اقتصاد یک نظام حکم جدیدی پیدا کند؛ به این معنا که با شناخت دقیق از روابط اقتصادی، اجتماعی و سیاسی، به موضوع جدیدی تبدیل شود و حکم جدیدی پیدا کند. از این جهت استنباط چنین حکمی نیاز به آگاهی در مسائل اقتصادی، اجتماعی و سیاسی دارد؛ زیرا فقه تئوری واقعی کامل اداره جامعه و انسان از آغاز تا انجام است.[۹۷] به اعتقاد ایشان حکومت از احکام اولیه است و اگر اختیارات حاکم در چارچوب احکام فرعی شمرده شود، حکومت الهی بی‌معنا خواهد بود.[۹۸] ایشان در فرض مخالفت صریح حکم عقل با برخی احکام ظاهری و روایات، حکم عقل را مقدم می‌شمارد؛ چنان‌که در مسئله حیله‌های فرار از ربا حکم عقل به مفاسد ربا، مانند ظلم، تزلزل بازار و دیگر مفاسد را معیار تقدم حرمت بر جواز حیله‌های ربا می‌داند[۹۹] زیرا حلال‌شدن ربا با روش‌های ساده را نوعی تناقض یا بیهودگی در جعل و تشریع احکام است.[۱۰۰].[۱۰۱]

راه‌ها و شرایط شناخت دین

در ادیان الهی بر کسب فهم و علم دین تأکید شده‌ است[۱۰۲] و در اسلام طلب علم و معرفت و شناخت مسائل دین لازم شمرده شده‌است.[۱۰۳] اندیشمندان غربی دین‌شناسی و پدیدارشناسی آن را از دیدگاه برون‌ دینی بررسی کرده‌اند و آن را دانشی مستقل و متمایز دانسته‌اند که به مطالعه علمی، توصیفی و روشمند دین می‌پردازد.[۱۰۴] برخی تفاوتِ آن را با الهیات در این می‌دانند که در دین‌شناسی، دین به مثابه موضوع مورد مطالعه است، بدون اینکه شخص سعی در جانبداری از عقایدی خاص کند، به‌خلاف الهیات که در اثبات عقیده‌ای خاص است.[۱۰۵]

امام خمینی در شناخت دین به دو روش درون‌ دینی و برون‌ دینی اشاره کرده‌ است. ایشان مانند دیگر اندیشمندان اسلامی[۱۰۶] معرفت دین را لازم و واجب می‌داند و یکی از راه‌های شناخت دین در روش برون‌دینی را پیروی از دلیل عقلی می‌داند که در اصول اعتقادی (مانند توحید، نبوت و معاد) لازم است و تقلید در آن جایز نیست؛[۱۰۷] زیرا بنابر برخی آیات قرآن که پیروی از ظن و گمان را در اصول اعتقادی نفی می‌کند،﴿وَمَا يَتَّبِعُ أَكْثَرُهُمْ إِلَّا ظَنًّا إِنَّ الظَّنَّ لَا يُغْنِي مِنَ الْحَقِّ شَيْئًا إِنَّ اللَّهَ عَلِيمٌ بِمَا يَفْعَلُونَ[۱۰۸] اصل ایمان و اعتقاد به شریعت را نمی‌توان از خود شریعت گرفت؛ زیرا این امر مستلزم دور است؛[۱۰۹] اما در فروع و احکام جزئی، تقلید و رجوع به شرع ممکن، بلکه لازم است؛ زیرا برخی از این احکام جزئی و مصالح در آنها، خارج از حیطه دسترسی عقل است؛ اگرچه عقل در بعضی مسائل اخلاقی و اعتقادی به حسن و قبح آن دست می‌یابد.[۱۱۰]

امام خمینی مانند دیگر اندیشمندان[۱۱۱] فطرت را نیز یکی دیگر از راه‌های شناخت برون‌دینی می‌داند که به کمک آن می‌توان به بعضی از حقایق دین دست یافت.[۱۱۲] به اعتقاد ایشان راه شناخت دین، فطرت سلیم و پاک است که دستخوش اغراض و هوس‌های حیوانی نگشته باشد.[۱۱۳] چنین فطرتی فطرت‌الله ﴿فَأَقِمْ وَجْهَكَ لِلدِّينِ حَنِيفًا فِطْرَتَ اللَّهِ الَّتِي فَطَرَ النَّاسَ عَلَيْهَا لَا تَبْدِيلَ لِخَلْقِ اللَّهِ ذَلِكَ الدِّينُ الْقَيِّمُ وَلَكِنَّ أَكْثَرَ النَّاسِ لَا يَعْلَمُونَ[۱۱۴] است که دین را می‌پذیرد.[۱۱۵] ایشان شناخت دین را مستلزم تهذیب نفس و داشتن اخلاص و مطالعات وسیع و دامنه‌دار می‌داند[۱۱۶] و معتقد است تفسیر دین بر اساس آرا و برداشت‌های شخصی و تحمیل مقاصد خود بر دین و متون دینی نادرست است و تفسیر به رأی شمرده می‌شود.[۱۱۷]

از سوی دیگر، دین در نظر امام خمینی حقیقتی است که برای ابعاد گوناگون بشر برنامه دارد و برای شناخت دقیق هر بعد از این ابعاد، باید به شیوه و روشی خاص تمسک جست تا پرده از اسرار آن برداشته شود؛[۱۱۸] به همین سبب، نگاه امام خمینی رهیافتی ترکیبی و چندبعدی است که به همه ابعاد مادی و معنوی انسان توجه دارد و این نگرش، در مقابلِ روش محدود و تک‌بعدی قرار می‌گیرد که تنها به یک وجه دین نظر می‌کند. به اعتقاد ایشان دین دارای ابعاد معنوی و مادی است و شناخت آن تنها از راه حس و امور مادی صحیح نیست؛ از این‌رو افرادی که شناختشان از دین تنها شناخت ظاهری و مادی دین است، برداشت درستی از دین ندارند.[۱۱۹]

امام خمینی مانند دیگر عارفان[۱۲۰] در بیان شناخت دین روش ویژه‌ای دارد. به باور ایشان با شناخت ابعاد مختلف انسان می‌توان به شناخت دین رسید؛ زیرا میان شناخت انسان و دین رابطه مستقیم برقرار است؛ همچنان‌که در روایت نبوی(ص) آمده‌ است « مَنْ عَرَفَ نَفْسَهُ عَرَفَ رَبَّهُ» «اگر کسی خود را بشناسد خداوند را شناخته‌ است»؛[۱۲۱] بنابراین با آگاهی از حوزه انسان‌شناسی، دین‌شناسی که با خداشناسی همراه است، روشن می‌شود. امام خمینی ادیان الهی را دربردارنده احکام و حقایقی می‌داند که به تمام ابعاد زندگی بشر مربوط‌اند، [۱۲۲] به‌ویژه دین اسلام که دارای ابعاد متعددی مانند ابعاد عرفانی، اخلاقی، فقهی، اجتماعی و حکومتی است. از این جهت دین‌شناس کسی است که تمام ابعاد اسلام را بشناسد؛ بنابراین کسی که تنها فقه یا فلسفه یا عرفان دین را شناخته‌است، دین‌شناس نخواهد بود.[۱۲۳].[۱۲۴]

ویژگی‌های دین

از دیدگاه امام خمینی و دیگر اندیشمندان، ادیان الهی دارای ویژگی‌هایی مشترک‌اند، ازجمله:

  1. توحیدی‌ بودن دین: همه ادیان الهی در اصل توحید اشتراک دارند و انبیای الهی فرستاده شده‌اند تا توحید را در جامعه اجرا کنند و شرک و عبادت غیر خداوند را از جامعه بزدایند.[۱۲۵]
  2. اعتقاد داشتن به معاد: اعتقاد به جهان پس از مرگ و حسابرسی مردگان در همه ادیان الهی وجود داشته‌است؛[۱۲۶] بلکه بسیاری از ادیان غیر الهی نیز به جهان پس از مرگ معتقدند.[۱۲۷] برخی مانند بوداییان باور دارند انسان پس از مرگ بر اساس اعمالی که انجام داده‌است به کالبدی نوین بازمی‌گردد و با مرگ، جسم مادی از میان نمی‌رود و روح او در درون جسم دیگری حلول می‌کند.[۱۲۸]
  3. هماهنگ‌ بودن دین با فطرت: اندیشمندان اسلامی با استناد به قرآن کریم ﴿فَأَقِمْ وَجْهَكَ لِلدِّينِ حَنِيفًا فِطْرَتَ اللَّهِ الَّتِي فَطَرَ النَّاسَ عَلَيْهَا لَا تَبْدِيلَ لِخَلْقِ اللَّهِ ذَلِكَ الدِّينُ الْقَيِّمُ وَلَكِنَّ أَكْثَرَ النَّاسِ لَا يَعْلَمُونَ[۱۲۹] و روایات،[۱۳۰] احکام دین حنیف را که دربردارنده معارف، اخلاق و اعمال است، منطبق بر فطرت می‌دانند[۱۳۱] که تبدیل و تغییر در آن راه ندارد و به حسب حالات و زمان‌ها تغییر نمی‌کند.[۱۳۲] امام خمینی نیز توحید بلکه تمام معارف حقه را امری فطری می‌داند[۱۳۳] و فطرةاللّه را در قرآن کریم ﴿فَأَقِمْ وَجْهَكَ لِلدِّينِ حَنِيفًا فِطْرَتَ اللَّهِ الَّتِي فَطَرَ النَّاسَ عَلَيْهَا لَا تَبْدِيلَ لِخَلْقِ اللَّهِ ذَلِكَ الدِّينُ الْقَيِّمُ وَلَكِنَّ أَكْثَرَ النَّاسِ لَا يَعْلَمُونَ[۱۳۴] حالت و هیئتی می‌داند که خداوند، خلق را بر آن قرار داده‌است و از لوازم وجود آنها و از چیزهایی است که در اصل خلقت انسان وجود دارد و همه مردم در آن مشترک‌اند؛ بنابراین اعتقاد به معاد، نبوت، وجود ملائکه، فرستادن کتاب‌های آسمانی و ارائه طریق هدایت همه از اموری‌اند که منطبق بر فطرت‌اند؛[۱۳۵] همچنان‌که سرچشمه تمام خیرات و فضایل در نور فطرت و منطبق بر آن است.[۱۳۶]

د) عقلانی‌بودن دین: قرآن کریم به التزام انسان به تعقل و اندیشه‌ورزی و تدبر و تفکر در آیات الهی در همه عرصه‌ها تأکید کرده‌ است. ﴿يَسْأَلُونَكَ عَنِ الْخَمْرِ وَالْمَيْسِرِ قُلْ فِيهِمَا إِثْمٌ كَبِيرٌ وَمَنَافِعُ لِلنَّاسِ وَإِثْمُهُمَا أَكْبَرُ مِنْ نَفْعِهِمَا وَيَسْأَلُونَكَ مَاذَا يُنْفِقُونَ قُلِ الْعَفْوَ كَذَلِكَ يُبَيِّنُ اللَّهُ لَكُمُ الْآيَاتِ لَعَلَّكُمْ تَتَفَكَّرُونَ[۱۳۷]، ﴿وَهُوَ الَّذِي مَدَّ الْأَرْضَ وَجَعَلَ فِيهَا رَوَاسِيَ وَأَنْهَارًا وَمِنْ كُلِّ الثَّمَرَاتِ جَعَلَ فِيهَا زَوْجَيْنِ اثْنَيْنِ يُغْشِي اللَّيْلَ النَّهَارَ إِنَّ فِي ذَلِكَ لَآيَاتٍ لِقَوْمٍ يَتَفَكَّرُونَ[۱۳۸] [۱۳۹] در روایات نیز به ارزش و اهمیت عقل توجه شده و حکمت الهی را تنها با عقل قابل دسترسی دانسته‌ است؛[۱۴۰] همچنان‌که یکی از منابع و مدارک احکام در شرع به همراه کتاب، سنت و اجماع، عقل است[۱۴۱] و فقها نیز به تلازم و تطابق میان حکم عقل (بدیهی) و شرع تأکید کرده‌اند.[۱۴۲]احکام و قوانین دین بر اساس مصالح و مفاسد واقعی و بر پایه حکمت است؛[۱۴۳] ولی از آنجا که عقل به‌تنهایی برای دستیابی به احکام الهی کافی نیست، این دستورها از ناحیه شرع و به واسطه پیامبر اکرم(ص) به مردم ابلاغ شده‌است.[۱۴۴] امام خمینی نیز تأکید دارد که انبیای الهی مردم را به قانون عقل و پیروی از آن دعوت کرده‌اند[۱۴۵] و در صورتی که دین و عقل در مرحله عمل در کنار یکدیگر قرار گیرند، جهان یک‌پارچه نورانیت و عدالت می‌شود.[۱۴۶]

  1. ایجاد نظم و انسجام: از آنجا که تحقق یک زندگی مطلوب بدون پیروی از یک نظام منسجم به دست نمی‌آید، همه ادیان دستورهایی برای ایجاد نظم در جامعه دارند.[۱۴۷]
  2. مراتب‌داشتن زبان دین: برخی اندیشمندان غربی درباره زبان دین تشکیک کرده‌اند که آیا معانی این گزاره‌ها مانند قضیه شیطان و آدم(ع)، در همان معانی عرفی به‌کار رفته‌ است یا معنای دیگری مد نظر بوده‌است. در این زمینه آرای متعددی ارائه شده‌ است، ازجمله:
    1. برخی اندیشمندان غربی زبان دین را فاقد بهره معرفتی (ناظر به واقع) دانسته‌اند که قابل تجربه‌پذیری نیست[۱۴۸] و به زبان تمثیلی و نمادین معتقد شدند که در این دیدگاه آموزه‌های دین، مانند عدالت الهی و علم الهی به دلیل شباهت‌هایی میان انسان و ذات مقدس حق‌تعالی به صورت تمثیل است. بنابر این دیدگاه صدق و کذب گزاره‌های دینی بی‌معناست.[۱۴۹]
    2. برخی زبان دین را زبانی عرفی عقلایی دانسته‌اند؛ یعنی خداوند دین را بر اساس اصول و قواعد رایج زبان مخاطبان و فرهنگ زمانه خود فرستاده‌است که لازمه آن قابل فهم بودن برای عموم است.[۱۵۰]
    3. برخی نیز زبان دین را زبانی باطنی و رمزی دانسته‌اند. بنابر این نظر همه آیات قرآن حتی ظواهر آن به معنای باطنی و غیر ظاهری تفسیر و تأویل می‌شود.[۱۵۱]

امام خمینی معتقد است زبان دین در بیان احکام شرعی و قوانین کلی، زبانی عرفی است و شارع در بیان مراد خود از زبان خاصی غیر از زبان عرف و عقلا استفاده نکرده‌است و فرقی میان خطابات قرآنی و روایی نیست؛[۱۵۲] اما در بیان حقایق و معارف قرآن کریم و ادعیه از یک زبان خاص استفاده می‌کند که زبانی چندلایه است و دارای ظاهر و باطنی است. ظاهر آن برای بیشتر مردم قابل استفاده است و آنان می‌توانند از آن بهره بگیرند و این معانی صحیح، حقیقی و واقعی‌اند؛[۱۵۳] اما در مرحله بطون خود حقایقی را به همراه دارد که هر کس به آن دسترسی ندارد و مخاطب آن اولیای خاص الهی‌اند؛[۱۵۴] بنابراین زبان دین و قرآن را می‌توان زبانی خاصی دانست که متفاوت با زبان‌های رایج یا زبان‌های علمی مانند زبان فلسفه یا عرفان و مانند آن است.[۱۵۵] با وجود این، ظاهر آن برای همه قابل فهم و استفاده است.[۱۵۶].[۱۵۷]

قلمرو دین

اندیشمندان در ادیان و مذاهب رویکردهای مختلفی در زمینه قلمرو دین دارند. برخی در این زمینه نگاه حداقلی دارند و معتقدند قلمرو دین تنها در امور اخروی و عبادی است و برخی نیز به نگاه حداکثری معتقدند[۱۵۸] و براین باورند که دین همه مسائل مربوط به سعادت دنیوی را بیان کرده و حتی معتقدند همه علوم ازجمله فیزیک ریشه دینی و اسلامی دارند.[۱۵۹]

امام خمینی نیز قلمرو دین را گسترده می‌داند و دیدگاه افرادی که اهدافقلمرو دین را تنها امور اخروی می‌داند، نقد کرده و معتقد است این گروه، از حقیقت دین و اسلام انحراف پیدا کرده‌اند[۱۶۰] و انبیای الهی افزون بر توجه مردم به آخرت وظیفه سیاست و اقامه عدل و قسط در جامعه را نیز داشته‌اند.[۱۶۱] به اعتقاد ایشان قلمرو دین در همه جوانبی که به سعادت بشر مربوط است، گسترش دارد و دعوت انبیا(ع) برای این بوده که مردم را به کمال و سعادت لایق به خود برسانند و محدوده دعوت آنان به دین، تنها مربوط به حیات دنیوی یا اخروی نبوده‌ است.[۱۶۲] ایشان بی‌اعتنایی دین به نیازهای طبیعی و روانی بشر را نیز مردود دانسته و معتقد است حقیقت دین فراتر از نیازهای مادی بشر است و دین دربرگیرنده حقایق و معارفی است که انسان با پیروی از دین بدان می‌رسد، مانند شناخت توحید و اسما و صفات الهی.[۱۶۳] ایشان که همواره بر جامعیت اسلام تأکید داشت، بر ضرورت جامع‌نگری در شناخت اسلام و توجه به ابعاد مختلف آن نیز تأکید می‌کرد و از نگرش‌های تک‌بعدی به آن پرهیز می‌داد.[۱۶۴]

همچنین امام خمینی بر نظام خاص فردی، اجتماعی، سیاسی، اقتصادی و فرهنگی دین اسلام تأکید و به آن توجه دارد[۱۶۵] و معتقد است دین اسلام برخلاف ادیان تحریف‌شده موجود، در تمام شئون فردی و اجتماعیبشر قانون وضع کرده و در زمینه روابط انسان‌ها با خود و جامعه، حتی درباره ارتباط جامعه اسلامی با جوامع دیگر برنامه دارد؛[۱۶۶] از این‌رو ایشان یکی از مهم‌ترین موارد قلمرو دین را حوزه سیاست و حکومت می‌داند و معتقد است در همه ادیان الهی ورود در سیاست و مبارزه با حاکمان ظالم وجود داشته‌است[۱۶۷] و همه انبیای الهی در امور سیاست و حکومت دخالت می‌کردند و آنچه به صلاح و سعادت مردم بوده‌است، به آنان آموزش می‌دادند؛[۱۶۸] بلکه به اعتقاد ایشان اقامه قسط در جامعه بدون دخالت در سیاست، امور اجتماعی و احتیاج‌های ملت‌ها ممکن نیست.[۱۶۹] در زمان رسول خدا(ص) نیز اسلام با برپایی حکومت اسلامی همراه بود و ایشان پایه سیاست را در دیانت قرار داد[۱۷۰] و مسجد مرکز سیاسی اسلام بود و شالوده مطالب مربوط به جنگ‌ها و سیاست مدن، در مسجد ریخته می‌شد و این در زمان امیرالمؤمنین(ع) نیز ادامه داشت.[۱۷۱]

امام خمینی تأکید دارد که اسلام و سیاست عین یکدیگرند و با هم آمیختگی ناگسستنی دارند؛ زیرا مسائل سیاسی جامعه، یکی از مهم‌ترین محورها و اقتضائات جامعه بشری است.[۱۷۲] در اسلام برخلاف دینِ تحریف‌ شده مسیحیت که دین از سیاست جدا شده‌ است، دین و سیاست از آغاز در کنار هم بوده‌اند[۱۷۳] و ابعاد سیاسی مربوط به اصلاح زندگی دنیوی، نه تنها در احکام اجتماعی و اقتصادی اسلام لحاظ شده‌ است، بلکه حتی احکام عبادی اسلام، مانند نماز جمعه و جماعات نیز عاری از عنصر سیاست نیست و در خطبه‌های نماز جمعه مسائل سیاسی و احوال مملکت و گرفتاری‌های مسلمانان مطرح می‌شود؛[۱۷۴] بنابراین احکام عبادی اسلام نیز منشأ خدمات اجتماعی و سیاسی است. همچنین عبادت‌ها و احکامی مانند حج، زکات، خمس، حدود و تعزیرات اصولاً توأم با سیاست و اداره حکومت تشریع شده‌ است [۱۷۵] و ماهیت و کیفیت قوانین اسلام، در جهت ایجاد یک دولت و اداره امور سیاسی، اقتصادی و فرهنگی جامعه تشریع شده‌است. در حقیقت احکام شرع دربردارنده قوانین و مقررات متنوعی‌اند که یک نظام اجتماعی را می‌سازند. در این نظام حقوقی، هر چه بشر نیاز دارد، فراهم آمده‌است.[۱۷۶].[۱۷۷]

اهداف و کارکردهای دین

قرآن کریم هدف انبیای الهی را ترویج دین، دعوت به توحید و نفی شرک،﴿لَقَدْ أَرْسَلْنَا نُوحًا إِلَى قَوْمِهِ فَقَالَ يَا قَوْمِ اعْبُدُوا اللَّهَ مَا لَكُمْ مِنْ إِلَهٍ غَيْرُهُ إِنِّي أَخَافُ عَلَيْكُمْ عَذَابَ يَوْمٍ عَظِيمٍ[۱۷۸]، ﴿وَإِلَى عَادٍ أَخَاهُمْ هُودًا قَالَ يَا قَوْمِ اعْبُدُوا اللَّهَ مَا لَكُمْ مِنْ إِلَهٍ غَيْرُهُ إِنْ أَنْتُمْ إِلَّا مُفْتَرُونَ[۱۷۹] تعلیم و تزکیه ﴿رَبَّنَا وَابْعَثْ فِيهِمْ رَسُولًا مِنْهُمْ يَتْلُو عَلَيْهِمْ آيَاتِكَ وَيُعَلِّمُهُمُ الْكِتَابَ وَالْحِكْمَةَ وَيُزَكِّيهِمْ إِنَّكَ أَنْتَ الْعَزِيزُ الْحَكِيمُ[۱۸۰]، اقامه عدل و قسط در میان مردم ﴿لَقَدْ أَرْسَلْنَا رُسُلَنَا بِالْبَيِّنَاتِ وَأَنْزَلْنَا مَعَهُمُ الْكِتَابَ وَالْمِيزَانَ لِيَقُومَ النَّاسُ بِالْقِسْطِ وَأَنْزَلْنَا الْحَدِيدَ فِيهِ بَأْسٌ شَدِيدٌ وَمَنَافِعُ لِلنَّاسِ وَلِيَعْلَمَ اللَّهُ مَنْ يَنْصُرُهُ وَرُسُلَهُ بِالْغَيْبِ إِنَّ اللَّهَ قَوِيٌّ عَزِيزٌ[۱۸۱] دانسته‌است. در روایات نیز هدف دین و فرستادن انبیای الهی را دعوت به توحید و نفی شرک[۱۸۲] و معرفت الهی[۱۸۳] ایمان [۱۸۴] و اخلاص[۱۸۵] شمرده شده‌ است.

برخی اندیشمندان اسلامی هدف از دین را رساندن انسان به کمالات وجودی خود در دنیا و آخرت[۱۸۶] و دین را سبب خروج از جهل و هلاکت و رهایی از بند شهوات و هوای نفس می‌دانند که انسان را به صراط مستقیم هدایت می‌کند.[۱۸۷] لازمه اینکه انسان از زندگی حیوانی خارج شود و یک زندگی انسانی اختیار کند، این است که از اصول معین و مشخصی پیروی کند و خود را در چارچوب آن اصول محدود کند و تنها پیروی از دین است که می‌توان محدودیتی مستحکم و با مبنا به وجود آورد.[۱۸۸] در حقیقت یکی از کارکردهای بزرگ دین این است که به ارزش‌ها و قوانین اخلاقی، مبنای استواری در نظام جهان داده می‌شود و این ارزش‌ها اموری حقیقی‌اند و مستقل از تصورات و احساسات بشری‌اند.[۱۸۹]

امام خمینی برای دین و دینداری اهداف و آثاری برشمرده است:

  1. رسیدن به سعادت: هدف دین رساندن انسان به کمال خود در تمام ابعاد وجودی اوست[۱۹۰] و انبیای الهی برای تربیت و هدایت انسان از ناحیه خداوند آمده‌اند تا استعدادهای انسان را شکوفا کنند و او را به سعادت و نجات برسانند[۱۹۱] و دین را برای تربیت و تهذیب نفس بشر آورده‌اند.[۱۹۲]
  2. ایجاد عدالت و قسط: قرآن یکی از وظایف انبیا(ع) را اجرای عدالت و قسط در جامعه شمرده‌است.[۱۹۳] امام خمینی با استفاده از این آیه تشکیل حکومت عادلانه و گسترش عدالت در جامعه را از وظایف انبیا(ع)[۱۹۴] و تشکیل حکومت را نیز مقدمه اقامه قسط و عدل[۱۹۵] شمرده‌است؛ البته هدف دین در اصلاح جامعه و برقراری عدالت اجتماعی نیز رسیدن انسان به مقام انسانیت و خارج‌شدن از مقام حیوانیت است.[۱۹۶]
  3. ایجاد آرامش روحی: بشر خواهان این است که روحش آرامش یابد. امام خمینی بر این نکته تأکید می‌کند که امروزه انسان دیگر به این مسئله پی برده‌است که آنچه به او آرامش می‌بخشد، دین و مذهب است و تنها در سایه مذهب است که بشر به آن آرامش روحی مطلوب می‌رسد؛ زیرا در امور مادی این‌چنین آرامشی هرگز به دست نمی‌آید، بلکه این امور منافی با آرامشی است که بشر خواهان آن است.[۱۹۷]
  4. جلوگیری از فساد: آنچه می‌تواند انسان را از لغزش حفظ کند، دیانت و اعتقاد به مبدأ و معاد است که حتی می‌تواند انسان را در خلوتگاه نیز کنترل کند؛[۱۹۸] همچنین دینداری و مقیدبودن به نماز و مسجد سبب می‌شود که افراد به سوی فساد کشیده نشوند و نماز و عبادتی که به‌درستی انجام شود، فحشا و منکر را از امتی بیرون می‌کند.[۱۹۹]
  5. حفظ استقلال و آزادی: امام خمینی خاطرنشان کرده‌ است که دین در جامعه سبب استقلال و آزادی کشور است[۲۰۰]و ملتی که معتقد به قدرت الهی باشد و به آن توکل کند، به استقلال و پیروزی می‌رسد[۲۰۱] و این استقلال و آزادی سبب قدرت ملت‌ها در برابر دشمنان می‌شود.[۲۰۲] ایشان با تأکید بر نادرستی نگاه برخی که دین را «افیونی برای جامعه» دانسته‌اند و معتقدند دین آمده‌است تا انسان‌ها به غارت ثروتمندان در دنیا بی‌توجه باشند، یادآور شده‌است که با نگاهی عمیق به ادیان، به‌ویژه دین اسلام در طول تاریخ، می‌توان به این نکته پی‌برد که ادیانی همچون اسلام بوده‌اند که مردمِ مستضعف را بر ضد سلاطین شورانده‌اند،[۲۰۳] بلکه پیامبران(ع) آمده‌اند تا مردم را بیدار کنند. آنان در این راه با فرعون‌های زمان خود مبارزه کرده‌اند و مردم را علیه آنان شورانده‌اند؛ چنان‌که حضرت موسی(ع) و شعیب(ع) مدت‌ها با قدرت‌های زمان خود مبارزه کرده‌اند؛[۲۰۴] بنابراین چنین دینی چگونه می‌تواند دینی باشد که مردم را به سستی و خمودی دعوت کند و افیون جامعه باشد؟؛[۲۰۵] البته در حالی‌که دشمنان اسلام تلاش کرده‌اند دین را در نظر مردم متزلزل کنند و دین را برای مردم عامل انحطاط معرفی کنند.[۲۰۶]
  6. تمدن‌سازی: امام خمینی معتقد است ادیان توحیدی با ترویج و توصیه به تفکر، پژوهش و علم‌آموزی و قراردادن این فعالیت‌ها در ردیف عبادت، یکی از مهم‌ترین عوامل تمدن‌ساز و از مترقی‌ترین فرهنگ‌ها در طول تاریخ بوده‌اند و این تمدن به وجودآمده در شرق با وجود علوم پیشرفته در آن به اروپا منتقل شد؛ اما پس از آن، شرق با ازدست‌دادن و گم‌ کردن هویت دینی خود، تنزل یافت و نیازمند غرب شد.[۲۰۷].[۲۰۸]

نسبت علم و دین

رابطه علم و دین از مباحثی است که پیشینه طولانی دارد. پذیرش بعضی از نظریه‌های علمی در ادیان الهی و مقدس‌ شمردن آنها سبب شد با پیشرفت علم و باطل‌ شدن بعضی از این نظریه‌ها، در آموزه‌های دینی نیز تشکیک شود. ازجمله این نظریه‌ها افلاک بطلمیوسی است که کلیسا پذیرفته بود و مخالفت با آن مخالفت با انجیل برشمرده می‌شد. مخالفت کلیسا با برخی کشفیات جدید سبب شد تفکر جدایی دین از علم در غرب مطرح شود.[۲۰۹] در مسئله نسبت علم و دین سه نظریه وجود دارد:

  1. میان دین و علم تعارض است.
  2. همه آموزه‌های علمی از دین قابل استنباط است.
  3. میان دین و علم توافق منطقی برقرار است؛ به این معنا که هم دارای جهات مشترک و هم جهات اختلاف‌اند؛ ولی هیج آموزه دینی حقیقی، در تعارض صریح با عقل یافت نمی‌شود.[۲۱۰]

امام خمینی معتقد است اصل ادیان توحیدی هیچ‌گاه مخالف علم، اکتشافات و نوآوری‌ها نبوده‌اند و با آن مخالفت نکرده‌اند، بلکه در دین اسلام به کسب علم توصیه و بر آن تأکید شده‌است[۲۱۱] و قرآن خود مشتمل بر ابعاد اقتصادی، سیاسی، اجتماعی، فرهنگی، نظامی و همه ابعادی است که در سعادت بشر مورد نیاز است؛[۲۱۲] البته این به معنای تقسیم علوم به علوم اسلامی و غیر اسلامی نیست[۲۱۳] و تفاوت علوم اسلامی و غیر اسلامی از جهت معنویت، روحانیت و توجه به الوهیت در آنهاست[۲۱۴] و از آنجا که قرآن کتاب هدایت است، علوم طبیعی که در آن مطرح شده‌است، جنبه الهی آن مورد نظر است.[۲۱۵] از نگاه ایشان علوم طبیعی در صورتی که هدف آن الهی باشد، به علم الهی بازمی‌گردد؛ به این معنا که انسان در علم وقتی طبیعت یا بدن انسان را مثلاً مشاهده می‌کند، قدرت الهی را می‌بیند؛[۲۱۶] بنابراین از آنجا که مقصد اصلی دین هدایت و سعادت بشر است، به علوم طبیعی نظر استقلالی ندارد، بلکه علم را برای هدف خود به کار برده‌است.[۲۱۷].[۲۱۸]

منابع

پانویس

  1. غلامیان و احمدی امیری، مقاله «دین»، دانشنامه امام خمینی، ج۵، ص۴۷۸ – ۴۹۱.
  2. فراهیدی، ۸/۷۲؛ جوهری، ۵/۲۱۱۸.
  3. ابن‌منظور، لسان العرب، ۱۳/۱۶۹.
  4. ابن‌فارس، معجم مقاییس اللغه، ۲/۳۱۹.
  5. راغب، مفردات الفاظ القرآن، ۳۲۳.
  6. قاضی‌سعید، شرح توحید الصدوق، ۳/۵۵۵.
  7. ابن‌میثم بحرانی، شرح نهج البلاغه، ۳/۲۰۳ ـ ۲۰۵؛ طباطبایی، المیزان، ۵/۳۵۰.
  8. طوسی، التبیان، ۳/۴۳۴.
  9. هیک، فلسفه دین، ۲۳.
  10. سید مرتضی، الذخیره، ۵۴۴؛ آمدی، تصنیف غرر الحکم و درر الکلم، ۵/۱۴.
  11. امام خمینی، کشف اسرار، ۲۹۱.
  12. امام خمینی، ولایت فقیه، ۷۸.
  13. ابوالفتوح حسینی، ۷۱.
  14. ابوالفتوح حسینی، ۷۱.
  15. جوهری، ۵/۱۸۲۱؛ ابن‌اثیر، النهایة فی غریب الحدیث و الاثر، ۴/۳۶۰.
  16. توفیقی، آشنایی با ادیان بزرگ جهان، ۱۴.
  17. فخر رازی، مفاتیح الغیب، ۳۲/۳۰۲؛ ملاصدرا، شرح اصول الکافی، ۲/۱۶۳.
  18. مرعشی، احقاق الحق و ازهاق الباطل، ۷/۴۰۸؛ طباطبایی، المیزان، ۷/۱۳۷.
  19. جرجانی، کتاب التعریفات، ۴۷؛ مغنیه، الجوامع و الفوارق بین السنة و الشیعه، ۳۵.
  20. غلامیان و احمدی امیری، مقاله «دین»، دانشنامه امام خمینی، ج۵، ص۴۷۸ – ۴۹۱.
  21. سید مرتضی، أمالی، ۲/۸۳؛ طباطبایی، المیزان، ۱/۳۸۹.
  22. ناس ۳.
  23. دورانت، تاریخ تمدن، مشرق‌زمین گاهواره تمدن، ۱/۸۴ ـ ۸۶.
  24. هینلز، راهنمای ادیان زنده، ۱/۴۵ ـ ۴۶.
  25. بغدادی، اصول الایمان، ۱۲۹.
  26. طباطبایی، المیزان، ۷/۳۰ ـ ۳۱.
  27. ناس، ۱۹ ـ ۲۰؛ امام خمینی، کشف اسرار، ۱۴ ـ ۱۵.
  28. توفیقی، آشنایی با ادیان بزرگ جهان، ۱۶.
  29. «و ابراهیم آن را به پسران خود سفارش کرد و یعقوب نیز: که ای فرزندان من! خداوند برای شما این دین را برگزیده است پس، جز در فرمانبرداری (از او) از این جهان نروید» سوره بقره، آیه ۱۳۲.
  30. «ابراهیم نه یهودی بود و نه مسیحی ولی درست‌آیینی فرمانبردار بود و از مشرکان نبود» سوره آل عمران، آیه ۶۷.
  31. «و (یاد کن) آنگاه را که از پیامبران پیمان گرفتیم و (نیز) از تو و نوح و ابراهیم و موسی و عیسی پسر مریم و از آنها پیمانی استوار گرفتیم» سوره احزاب، آیه ۷.
  32. مطهری، مجموعه آثار استاد شهید مطهری، ۲/۱۷۸.
  33. قمی، تفسیر القمی، ۱/۲۴۳؛ کلینی، الکافی، ۲/۱۷.
  34. فخر رازی، اعتقادات، ۹۳ ـ ۱۰۲؛ فاضل مقداد، ۶۷.
  35. ابن‌ندیم، الفهرست، ۳۲ ـ ۳۶ و ۲۴۵ ـ ۴۴۱؛ مشکور، مقدمه، ۱۷.
  36. ترمذی، کیفیة السلوک الی رب العالمین، ۲۸؛ ابن‌عربی، الفتوحات المکیه، ۲/۵.
  37. صحیفه، ۲۱/۲۲۳ ـ ۲۲۵ و ۳۹۴ ـ ۴۰۰.
  38. امام خمینی، صحیفه امام، ۹/۳۳۳ و ۱۱/۴۶۲ ـ ۴۶۳.
  39. امام خمینی، کتاب البیع، ۲/۶۱۵؛ امام خمینی، ولایت فقیه، ۵۰ ـ ۷۰.
  40. امام خمینی، صحیفه امام، ۲۱/۲۲۰ ـ ۲۲۶.
  41. امام خمینی، صحیفه امام، ۲۱/ ۳۹۳ ـ ۴۰۷.
  42. غلامیان و احمدی امیری، مقاله «دین»، دانشنامه امام خمینی، ج۵، ص۴۷۸ – ۴۹۱.
  43. مطهری، مجموعه آثار استاد شهید مطهری، ۲/۵۷.
  44. طباطبایی، المیزان، ۲/۱۳۰.
  45. طباطبایی، المیزان، ۱/۴۲۴.
  46. رودریکس و هاردینگ، درسنامه دین‌شناسی، ۳۴.
  47. پترسون و دیگران، عقل و اعتقاد دینی، ۲۱ ـ ۲۰.
  48. امام خمینی، چهل حدیث، ۲۰۱.
  49. امام خمینی، صحیفه امام، ۷/۲۸۷ ـ ۲۸۸.
  50. امام خمینی، صحیفه امام، ۷/۲۸۸.
  51. امام خمینی، صحیفه امام، ۴/۳۵۹ ـ ۳۶۰.
  52. امام خمینی، صحیفه امام، ۲۱/۴۴۹؛ حدیث جنود، ۸۹.
  53. امام خمینی، آداب الصلاة، ۲۶۴؛ امام خمینی، صحیفه امام، ۱۹/۱۱۲.
  54. امام خمینی، تحریر الوسیله، ۲/۴۷۲.
  55. امام خمینی، صحیفه امام، ۲۰/۴۱۰.
  56. غلامیان و احمدی امیری، مقاله «دین»، دانشنامه امام خمینی، ج۵، ص۴۷۸ – ۴۹۱.
  57. ابن‌سینا، الاشارات و التنبیهات، ۱۴۴.
  58. طباطبایی، المیزان، ۲/۱۳۰ ـ ۱۳۱.
  59. مطهری، مجموعه آثار استاد شهید مطهری، ۳/۳۹۸.
  60. امام خمینی، تقریرات فلسفه امام خمینی، ۳/۳۴۶.
  61. امام خمینی، صحیفه امام، ۴/۱۷۵.
  62. امام خمینی، کشف اسرار، ۲۸۹ ـ ۲۹۱.
  63. امام خمینی، صحیفه امام، ۴/۴۰۲.
  64. غلامیان و احمدی امیری، مقاله «دین»، دانشنامه امام خمینی، ج۵، ص۴۷۸ – ۴۹۱.
  65. ملاصدرا، تفسیر القرآن، ۶/۶۵؛ طباطبایی، المیزان، ۶/۱۴۹؛ حائری، ۳۴۹ ـ ۳۵۰.
  66. امام خمینی، صحیفه امام، ۱۰/۱۵۸ و ۱۶/۲۲۱.
  67. امام خمینی، چهل حدیث، ۱۲۷.
  68. امام خمینی، چهل حدیث، ۱۸۱.
  69. امام خمینی، صحیفه امام، ۱۱/۴.
  70. الیاده، دین‌پژوهی، ۱۳۶ و ۱۶۲؛ مطهری، مجموعه آثار استاد شهید مطهری، ۲/۱۷۲ و ۳/۳۹۰، ۵۵۸.
  71. امام خمینی، صحیفه امام، ۸/۴۵۶ ـ ۴۵۷.
  72. غلامیان و احمدی امیری، مقاله «دین»، دانشنامه امام خمینی، ج۵، ص۴۷۸ – ۴۹۱.
  73. توفیقی، آشنایی با ادیان بزرگ جهان، ۱۶ ـ ۱۷.
  74. توفیقی، آشنایی با ادیان بزرگ جهان، ۳۸ ـ ۳۹، ۴۷ و ۵۸.
  75. طوسی، المبسوط، ۴/۲۱۰؛ حلی، تحریر الاحکام، ۲/۱۹۹.
  76. حجّتی، ۳۱.
  77. «بگویید: ما به خداوند و به آنچه به سوی ما و به سوی ابراهیم و اسماعیل و اسحاق و یعقوب و نبیرگان فرو فرستاده شده و به آنچه به موسی و عیسی و آنچه به (دیگر) پیامبران از سوی پروردگارشان داده شده است ایمان آورده‌ایم؛ میان هیچ‌یک از آنان فرق نمی‌نهیم و ما فرما» سوره بقره، آیه ۱۳۶.
  78. «و (یاد کن) آنگاه را که از پیامبران پیمان گرفتیم و (نیز) از تو و نوح و ابراهیم و موسی و عیسی پسر مریم و از آنها پیمانی استوار گرفتیم» سوره احزاب، آیه ۷.
  79. «آیا امید دارید که (آن یهودیان) به (خاطر دعوت) شما ایمان بیاورند با آنکه دسته‌ای از آنان سخن خداوند را می‌شنیدند و آن را پس از آنکه در می‌یافتند آگاهانه دگرگون می‌کردند؟» سوره بقره، آیه ۷۵.
  80. «ای اهل کتاب! چرا به آیات خداوند کفر می‌ورزید با آنکه خود (به راستی و درستی آن) گواهی می‌دهید؟» سوره آل عمران، آیه ۷۰.
  81. «ای اهل کتاب! چرا حقّ را با باطل می‌آمیزید و حقپوشی می‌کنید با آنکه خود می‌دانید؟» سوره آل عمران، آیه ۷۱.
  82. «یهودیان گفتند عزیر پسر خداوند است و مسیحیان گفتند: مسیح پسر خداوند است؛ این گفتار، سر زبان آنهاست که با گفته کافران پیشین همانندی می‌کند؛ خداوندشان بکشاد! چگونه (از حقّ) باز گردانیده می‌شوند؟» سوره توبه، آیه ۳۰.
  83. «بگو: ای اهل کتاب! بیایید بر کلمه‌ای که میان ما و شما برابر است هم‌داستان شویم که: جز خداوند را نپرستیم و چیزی را شریک او ندانیم و یکی از ما، دیگری را به جای خداوند، به خدایی نگیرد پس اگر روی گرداندند بگویید: گواه باشید که ما مسلمانیم» سوره آل عمران، آیه ۶۴.
  84. «آنان برابر نیستند؛ از اهل کتاب گروهی برخاستگانند که در طول شب آیات خداوند را تلاوت می‌کنند در حالی که سر به سجده دارند» سوره آل عمران، آیه ۱۱۳.
  85. «و اگر اهل کتاب ایمان می‌آوردند و پرهیزگاری می‌ورزیدند از گناهان آنان در می‌گذشتیم و آنان را به بوستان‌های پرنعمت در می‌آوردیم» سوره مائده، آیه ۶۵.
  86. نجفی، ۲۱/۲۹۴؛ طنطاوی، ۴/۱۶۱ و ۶/۲۵۵.
  87. ناس، تاریخ جامع ادیان، ۱۳ ـ ۲۲.
  88. طباطبایی، المیزان، ۱۶/۱۲۰؛ توفیقی، آشنایی با ادیان بزرگ جهان، ۱۸ ـ ۱۹.
  89. امام خمینی، صحیفه امام، ۸/۴۱۱ ـ ۴۱۳.
  90. امام خمینی، آداب الصلاة، ۲۹۱.
  91. امام خمینی، صحیفه امام، ۷/۲۸۷.
  92. امام خمینی، صحیفه امام، ۷/۲۹۰ ـ ۲۹۱؛ ۶/۴۶۱ ـ ۴۶۲ و ۱۸/۳۰۴.
  93. غلامیان و احمدی امیری، مقاله «دین»، دانشنامه امام خمینی، ج۵، ص۴۷۸ – ۴۹۱.
  94. بیات، ۲۴ ـ ۲۶.
  95. امام خمینی، تقریرات فلسفه امام خمینی، ۲/۳۴ ـ ۳۵.
  96. امام خمینی، تقریرات فلسفه امام خمینی، ۲/۳۴ ـ ۳۵.
  97. امام خمینی، صحیفه امام، ۲۱/۲۸۹.
  98. امام خمینی، صحیفه امام، ۲۰/۴۵۱ ـ ۴۵۲ و ۴۵۷.
  99. امام خمینی، کتاب البیع، ۲/۵۴۴)؛
  100. امام خمینی، کتاب البیع، ۲/۵۴۵.
  101. غلامیان و احمدی امیری، مقاله «دین»، دانشنامه امام خمینی، ج۵، ص۴۷۸ – ۴۹۱.
  102. کتاب مقدس، امثال سلیمان، ب۱، ۶؛ اول تواریخ، ب۲۳، ۱۳ ـ ۱۴.
  103. برقی، المحاسن، ۱/۲۲۶.
  104. الیاده، دین‌پژوهی، ۱/ ۲۱۱ ـ ۲۱۲.
  105. رودریکس و هاردینگ، درسنامه دین‌شناسی، ۴۴.
  106. ماتریدی، ۶؛ ملاصدرا، شرح اصول الکافی، ۱/۱۹۷ ـ ۱۹۸.
  107. امام خمینی، استفتائات، ۱/۷؛ امام خمینی، التعلیقة علی العروة الوثقی، ۱۶.
  108. «بیشتر آنان جز از گمانی پیروی نمی‌کنند، به راستی گمان برای (شناخت) حقیقت، هیچ بسنده نیست. به یقین خداوند به آنچه انجام می‌دهند، داناست» سوره یونس، آیه ۳۶.
  109. ملاصدرا، شرح اصول الکافی، ۱/۲۲.
  110. ملاصدرا، شرح اصول الکافی، ۱/۷۰؛ حلی، الرسالة السعدیه، ۵۳ ـ ۵۴؛ امام خمینی، توضیح المسائل، ۱.
  111. شبّر، حق الیقین فی معرفة اصول‌الدین، ۵۸۰.
  112. امام خمینی، چهل حدیث، ۱۸۰.
  113. امام خمینی، صحیفه امام، ۳/۲۰۷.
  114. «بنابراین با درستی آیین روی (دل) را برای این دین راست بدار! بر همان سرشتی که خداوند مردم را بر آن آفریده است؛ هیچ دگرگونی در آفرینش خداوند راه ندارد؛ این است دین استوار اما بیشتر مردم نمی‌دانند» سوره روم، آیه ۳۰.
  115. امام خمینی، چهل حدیث، ۵۳۴.
  116. امام خمینی، صحیفه امام، ۲/۴۸۷؛ جهاد اکبر، ۱۸.
  117. امام خمینی، تفسیر سوره حمد، ۹۳.
  118. امام خمینی، صحیفه امام، ۴/۱۸۳ و ۷/۲۸۸.
  119. امام خمینی، صحیفه امام، ۴/۷ ـ ۸ و ۱۸۴.
  120. ملاصدرا، اسرار الآیات، ۱۳۲.
  121. آمدی، تصنیف غرر الحکم و درر الکلم، ۲۳۲؛ صحیفه، ۱۲/۴۲۱ ـ ۴۲۲.
  122. امام خمینی، صحیفه امام، ۷/۲۸۸.
  123. امام خمینی، صحیفه امام، ۴/۷ ـ ۸؛ امام خمینی، ولایت فقیه، ۷۸.
  124. غلامیان و احمدی امیری، مقاله «دین»، دانشنامه امام خمینی، ج۵، ص۴۷۸ – ۴۹۱.
  125. امام خمینی، آداب الصلاة، ۱۵۳؛ امام خمینی، صحیفه امام، ۱۷/۵۲۷.
  126. امام خمینی، تقریرات فلسفه امام خمینی، ۳/۵۴ و ۱۹۵.
  127. ناس، ۲۳ و ۲۳۶.
  128. همان، ۱۹۰.
  129. «بنابراین با درستی آیین روی (دل) را برای این دین راست بدار! بر همان سرشتی که خداوند مردم را بر آن آفریده است؛ هیچ دگرگونی در آفرینش خداوند راه ندارد؛ این است دین استوار اما بیشتر مردم نمی‌دانند» سوره روم، آیه ۳۰.
  130. کلینی، الکافی، ۲/۱۲.
  131. طبرسی، ۳/۲۶۶؛ طباطبایی، المیزان، ۷/۲۴۸.
  132. طباطبایی، المیزان، ۷/۲۴۸.
  133. امام خمینی، چهل حدیث، ۱۸۰.
  134. «بنابراین با درستی آیین روی (دل) را برای این دین راست بدار! بر همان سرشتی که خداوند مردم را بر آن آفریده است؛ هیچ دگرگونی در آفرینش خداوند راه ندارد؛ این است دین استوار اما بیشتر مردم نمی‌دانند» سوره روم، آیه ۳۰.
  135. امام خمینی، چهل حدیث، ۱۸۰.
  136. حدیث جنود، ۸۳.
  137. «از تو درباره شراب و قمار می‌پرسند، بگو در این دو، گناهی بزرگ و سودهایی برای مردم (نهفته) است. امّا گناه آنها از سود آنها بزرگ‌تر است و از تو می‌پرسند چه چیزی را ببخشند؟ بگو افزون بر نیاز (سالانه) را؛ این‌گونه خداوند برای شما آیات (خود) را روشن می‌گوید باشد که شما بیندیشید» سوره بقره، آیه ۲۱۹.
  138. «و اوست که زمین را گسترد و در آن کوه‌ها و رودهایی نهاد و از هر میوه در آن جفتی دوگانه برآورد؛ شب را با روز فرا می‌پوشد، بی‌گمان در آن (کار) نشانه‌هایی برای گروهی است که می‌اندیشند» سوره رعد، آیه ۳.
  139. ملاصدرا، شرح اصول الکافی، ۲/۵۲۵.
  140. کلینی، الکافی، ۱/۲۸.
  141. مطهری، مجموعه آثار استاد شهید مطهری، ۳/۱۹۰.
  142. خویی، ۳/۱۱.
  143. نایینی، ۱/۲۸۷؛ سبحانی، ۸/۲۰۷.
  144. حر عاملی، ۳۶۸.
  145. امام خمینی، چهل حدیث، ۶ و۱۷.
  146. حدیث جنود، ۲۴۶.
  147. امام خمینی، صحیفه امام، ۳/۲۱۹ و ۷/۲۸۷.
  148. هیک، فلسفه دین، ۲۰۲.
  149. هیک، فلسفه دین، ۱۷۵ ـ ۱۷۷؛ زمانی، ۳۷ ـ ۳۸.
  150. اصفهانی، حاشیة کتاب المکاسب، ۱/۸۸.
  151. غزالی، فضائح الباطنیه، ۲۱.
  152. تنقیح الاصول، ۴/۲۵۹.
  153. امام خمینی، صحیفه امام، ۱۸/۱۱۹.
  154. امام خمینی، صحیفه امام، ۱۸/۱۱۹ و ۲۰/۴۰۹.
  155. صحیفه، ۱۹/۳۵۵.
  156. امام خمینی، تفسیر سوره حمد، ۱۳۵.
  157. غلامیان و احمدی امیری، مقاله «دین»، دانشنامه امام خمینی، ج۵، ص۴۷۸ – ۴۹۱.
  158. مطهری، مجموعه آثار استاد شهید مطهری، ۲/۶۵؛ جوادی آملی، شریعت در آینه معرفت، ۱۳۰ ـ ۱۳۵.
  159. جوادی آملی، انتظار بشر از دین؛ جوادی آملی، منزلت عقل، ۱۰۷ ـ ۱۵۰.
  160. امام خمینی، صحیفه امام، ۴/۸.
  161. امام خمینی، صحیفه امام، ۱۵/۲۱۳ ـ ۲۱۵.
  162. امام خمینی، صحیفه امام، ۵/۵۴۴.
  163. امام خمینی، صحیفه امام، ۷/۲۸۸ و ۱۹/۲۸۴؛ امام خمینی، آداب الصلاة، ۲۶۴ و ۱۵۴.
  164. صحیفه، ۳/۲۲۱ ـ ۲۲۸.
  165. امام خمینی، صحیفه امام، ۵/۳۸۹.
  166. امام خمینی، صحیفه امام، ۴/۴۱۸ ـ ۴۱۹.
  167. امام خمینی، صحیفه امام، ۷/۲۴۱ و ۳۲۷.
  168. امام خمینی، صحیفه امام، ۱۳/۴۳۲ ـ ۴۳۳.
  169. امام خمینی، صحیفه امام، ۱۵/۲۱۵.
  170. امام خمینی، صحیفه امام، ۱۷/۲۰۴.
  171. امام خمینی، صحیفه امام، ۲/۳۲.
  172. امام خمینی، صحیفه امام، ۱۷/۲۰۴ ـ ۲۰۵؛ تحریر الوسیله، ۱/۲۲۱.
  173. امام خمینی، صحیفه امام، ۱۳/۳۶۶؛ ۱۵/۱۰ و ۱۷/۲۰۴.
  174. امام خمینی، صحیفه امام، ۴/۴۴۷.
  175. امام خمینی، صحیفه امام، ۱۰/۱۸.
  176. امام خمینی، ولایت فقیه، ۲۸ ـ ۳۰.
  177. غلامیان و احمدی امیری، مقاله «دین»، دانشنامه امام خمینی، ج۵، ص۴۷۸ – ۴۹۱.
  178. «همانا نوح را به سوی قومش فرستادیم؛ گفت: ای قوم من! خداوند را بپرستید که خدایی جز او ندارید، من از عذاب روزی سترگ بر شما می‌هراسم» سوره اعراف، آیه ۵۹.
  179. «و به سوی (قوم) «عاد» برادرشان «هود» را (فرستادیم که به آنان) گفت: ای قوم من! خداوند را بپرستید که خدایی جز او ندارید؛ شما جز (گروهی) دروغباف نیستید» سوره هود، آیه ۵۰.
  180. «پروردگارا! و در میان آنان از خودشان پیامبری را که آیه‌هایت را برای آنها می‌خواند و به آنان کتاب (آسمانی) و فرزانگی می‌آموزد و به آنها پاکیزگی می‌بخشد، برانگیز! بی‌گمان تویی که پیروزمند فرزانه‌ای» سوره بقره، آیه ۱۲۹.
  181. «ما پیامبرانمان را با برهان‌ها (ی روشن) فرستادیم و با آنان کتاب و ترازو فرو فرستادیم تا مردم به دادگری برخیزند و (نیز) آهن را فرو فرستادیم که در آن نیرویی سخت و سودهایی برای مردم است و تا خداوند معلوم دارد چه کسی در نهان، (دین) او و پیامبرانش را یاری می‌کند؛ بی‌گمان خداوند توانمندی پیروزمند است» سوره حدید، آیه ۲۵.
  182. کلینی، الکافی، ۲/۲۹.
  183. کلینی، الکافی، ۱/۱۶.
  184. لیثی، عیون الحکم و المواعظ، ۳۴۷.
  185. آمدی، تصنیف غرر الحکم و درر الکلم، ۸۳.
  186. طباطبایی، المیزان، ۳/۲۹۹.
  187. ملاصدرا، شرح اصول الکافی، ۲/۳۳۹.
  188. مطهری، مجموعه آثار استاد شهید مطهری، ۲۳/۶۹۷.
  189. استیس، ۴۱۴.
  190. امام خمینی، صحیفه امام، ۷/۲۸۸.
  191. امام خمینی، صحیفه امام، ۴/۱۸۹؛ امام خمینی، آداب الصلاة، ۳۷.
  192. امام خمینی، صحیفه امام، ۶/۴۶۷.
  193. حدید، ۲۵؛ ملاصدرا، تفسیر القرآن، ۱/۲۷۸.
  194. امام خمینی، تفسیر سوره حمد، ۱۷۱؛ امام خمینی، ولایت فقیه، ۵۴ ـ ۵۶ و ۷۰.
  195. امام خمینی، صحیفه امام، ۸/۲۱۷ ـ ۲۱۸.
  196. امام خمینی، صحیفه امام، ۹/۱۱، ۲۹۲؛ ۱۰/۶۷ ـ ۶۸ و ۱۹/۵۱.
  197. امام خمینی، صحیفه امام، ۱۱/۴.
  198. امام خمینی، صحیفه امام، ۴/۴۰۲.
  199. امام خمینی، صحیفه امام، ۱۲/۳۹۲.
  200. امام خمینی، صحیفه امام، ۵/۱۸۵.
  201. امام خمینی، صحیفه امام، ۱۷/۴۱۱.
  202. امام خمینی، صحیفه امام، ۵/۹۷.
  203. امام خمینی، صحیفه امام، ۴/۳۱۸؛ ۶/۴۰ ـ ۴۱؛ ۷/۳۸۸ و ۱۵/۵۰۷.
  204. امام خمینی، صحیفه امام، ۸/۲۹۱ ـ ۲۹۲ و ۴۵۶ ـ ۴۵۷.
  205. امام خمینی، صحیفه امام، ۴/۲۴۰ و ۸/۴۵۷.
  206. امام خمینی، صحیفه امام، ۶/۲۰۲؛ ۸/۴۵۵ و ۹/۵۰۵؛ امام خمینی، ولایت فقیه، ۱۰.
  207. امام خمینی، صحیفه امام، ۱۰/۳۸۵ و ۲۱/۳۹۰.
  208. غلامیان و احمدی امیری، مقاله «دین»، دانشنامه امام خمینی، ج۵، ص۴۷۸ – ۴۹۱.
  209. پترسون و دیگران، عقل و اعتقاد دینی، ۳۵۸ ـ ۳۶۱.
  210. فنایی اشکوری، دانش اسلامی و دانشگاه اسلامی، ۲۸ ـ ۳۰.
  211. امام خمینی، صحیفه امام، ۲۱/۴۰۶.
  212. امام خمینی، صحیفه امام، ۲۰/۹۳؛ امام خمینی، ولایت فقیه، ۲۹.
  213. امام خمینی، صحیفه امام، ۱۲/۲۴۹.
  214. امام خمینی، صحیفه امام، ۸/۴۳۶.
  215. امام خمینی، صحیفه امام، ۸/۴۳۳.
  216. امام خمینی، صحیفه امام، ۸/۴۳۵ ـ ۴۳۶.
  217. امام خمینی، صحیفه امام، ۸/۴۳۵ ـ ۴۳۶.
  218. غلامیان و احمدی امیری، مقاله «دین»، دانشنامه امام خمینی، ج۵، ص۴۷۸ – ۴۹۱.