ملأ در فقه سیاسی: تفاوت میان نسخهها
(←منابع) برچسب: پیوندهای ابهامزدایی |
بدون خلاصۀ ویرایش |
||
خط ۱: | خط ۱: | ||
{{مدخل مرتبط | {{مدخل مرتبط | ||
| موضوع مرتبط = ملأ | | موضوع مرتبط = ملأ | ||
| عنوان مدخل = | | عنوان مدخل = ملأ | ||
| مداخل مرتبط = | | مداخل مرتبط = [[ملأ در فقه سیاسی]] | ||
| پرسش مرتبط = | | پرسش مرتبط = | ||
}} | }} | ||
== مقدمه == | == مقدمه == | ||
ملأ پر - از مفاهیم [[سیاسی]] و [[اجتماعی]] است که در [[قرآن]] از آن یاد شده است. ملأ، به کسانی گفته میشد که نقش مشاورت در [[امور سیاسی]] و عمومی را عهدهدار بودند<ref>ر. ک: اهل حل و عقد.</ref>؛ جز آنکه این مفهوم در قرآن، بیشتر بار منفی داشته و بر [[مستکبرین]] و چهرههای مسلطی اطلاق میشود که به صورت [[اقلیت]]، [[اکثریت]] تودههای [[مردم]] را به [[استثمار]] میکشند<ref>{{متن قرآن|وَانْطَلَقَ الْمَلَأُ مِنْهُمْ أَنِ امْشُوا وَاصْبِرُوا عَلَى آلِهَتِكُمْ إِنَّ هَذَا لَشَيْءٌ يُرَادُ}} «و سرکردگان آنان راه افتادند (و به همراهان خود گفتند): بروید و در (پرستش) خدایان خود شکیبا باشید که این چیزی است که (از شما) میخواهند» سوره ص، آیه ۶.</ref>. اصطلاح "ملأ [[قریش]]" به معنای اشراف قریش بکار رفته است<ref>المفصل فی تاریخ العرب قبل الاسلام، ج۵، ص۲۳۶.</ref><ref>[[اباصلت فروتن|فروتن، اباصلت]]، [[علی اصغر مرادی|مرادی، علی اصغر]]، [[واژهنامه فقه سیاسی (کتاب)|واژهنامه فقه سیاسی]]، ص ۱۷۰.</ref> | ملأ پر - از مفاهیم [[سیاسی]] و [[اجتماعی]] است که در [[قرآن]] از آن یاد شده است. ملأ، به کسانی گفته میشد که نقش مشاورت در [[امور سیاسی]] و عمومی را عهدهدار بودند<ref>ر. ک: اهل حل و عقد.</ref>؛ جز آنکه این مفهوم در قرآن، بیشتر بار منفی داشته و بر [[مستکبرین]] و چهرههای مسلطی اطلاق میشود که به صورت [[اقلیت]]، [[اکثریت]] تودههای [[مردم]] را به [[استثمار]] میکشند<ref>{{متن قرآن|وَانْطَلَقَ الْمَلَأُ مِنْهُمْ أَنِ امْشُوا وَاصْبِرُوا عَلَى آلِهَتِكُمْ إِنَّ هَذَا لَشَيْءٌ يُرَادُ}} «و سرکردگان آنان راه افتادند (و به همراهان خود گفتند): بروید و در (پرستش) خدایان خود شکیبا باشید که این چیزی است که (از شما) میخواهند» سوره ص، آیه ۶.</ref>. اصطلاح "ملأ [[قریش]]" به معنای اشراف قریش بکار رفته است<ref>المفصل فی تاریخ العرب قبل الاسلام، ج۵، ص۲۳۶.</ref>.<ref>[[اباصلت فروتن|فروتن، اباصلت]]، [[علی اصغر مرادی|مرادی، علی اصغر]]، [[واژهنامه فقه سیاسی (کتاب)|واژهنامه فقه سیاسی]]، ص ۱۷۰.</ref> | ||
== ملأ در فرهنگ اصطلاحات و مفاهیم سیاسی قرآن کریم == | == ملأ در فرهنگ اصطلاحات و مفاهیم سیاسی قرآن کریم == | ||
خط ۳۴: | خط ۳۴: | ||
== پانویس == | == پانویس == | ||
{{پانویس}} | {{پانویس}} | ||
[[رده:اصطلاحات سیاسی]] |
نسخهٔ کنونی تا ۱۶ دسامبر ۲۰۲۳، ساعت ۱۱:۴۰
مقدمه
ملأ پر - از مفاهیم سیاسی و اجتماعی است که در قرآن از آن یاد شده است. ملأ، به کسانی گفته میشد که نقش مشاورت در امور سیاسی و عمومی را عهدهدار بودند[۱]؛ جز آنکه این مفهوم در قرآن، بیشتر بار منفی داشته و بر مستکبرین و چهرههای مسلطی اطلاق میشود که به صورت اقلیت، اکثریت تودههای مردم را به استثمار میکشند[۲]. اصطلاح "ملأ قریش" به معنای اشراف قریش بکار رفته است[۳].[۴]
ملأ در فرهنگ اصطلاحات و مفاهیم سیاسی قرآن کریم
اشراف[۵]، خواص قوم[۶]، بزرگان[۷]، جماعت مشاور و سخنگو[۸] و جماعت همرأی و همعقیده[۹].
﴿قَالَتْ يَا أَيُّهَا الْمَلَأُ أَفْتُونِي فِي أَمْرِي﴾[۱۰].
در قرآن کریم در مورد کار ویژه "ملأ" به عنوان مشاوران حاکم آیاتی وارد شده است: ﴿قَالَتْ يَا أَيُّهَا الْمَلَأُ أَفْتُونِي فِي أَمْرِي﴾[۱۱]. "ملأ"، به معنای قدرتمندان سیاسی و نخبگان حاکم، تأثیر و نفوذ بالایی در جریان مبارزه با نهضت و دعوت انبیا داشتهاند[۱۲].[۱۳]
ملأ
ملأ در لغت به گروه ممتازی گفته میشود که بهخاطر ثروت و قدرت و شوکتشان چشمگیر هستند؛ و چشم و دل مردم را با هیبتی که از زر و زور و تزویر بهدست آمده، پر کردهاند[۱۴]. و آنها، طبقه اشراف و حاشیهنشینانی هستند که همواره سخن و فرمان، همانا سخن و فرمان آنهاست؛ و مستکبران هرگاه خود نخواهند مستکبری کنند، این مقربان کاخنشین هرگز به نفع مردم رضا نمیدهند. اینان کارگزارن و دولتمردان اصلی سیاست و حکومت استکبار هستند؛ که گاه مستکبران، خود آلت دست و دستنشانده و مجری مقاصد پلید این جماعتند. قرآن از واژه ملأ برای ارائه جایگاه اجتماعی باند و تشکیلات استکبار و کسانی که تاج و تخت مستکبرین را پاسداری میکنند و به منظور حفظ منافع و موقعیت اجتماعی خود حکومت استکباری را اداره و سیاست مستکبران را بنیان مینهند، استفاده میکند.
- ﴿ثُمَّ أَرْسَلْنَا مُوسَى وَأَخَاهُ هَارُونَ بِآيَاتِنَا وَسُلْطَانٍ مُبِينٍ * إِلَى فِرْعَوْنَ وَمَلَئِهِ فَاسْتَكْبَرُوا وَكَانُوا قَوْمًا عَالِينَ﴾[۱۵]؛
- ﴿وَقَالَ مُوسَى رَبَّنَا إِنَّكَ آتَيْتَ فِرْعَوْنَ وَمَلَأَهُ زِينَةً وَأَمْوَالًا فِي الْحَيَاةِ الدُّنْيَا...﴾[۱۶]؛
- ﴿فَمَا آمَنَ لِمُوسَى إِلَّا ذُرِّيَّةٌ مِنْ قَوْمِهِ عَلَى خَوْفٍ مِنْ فِرْعَوْنَ وَمَلَئِهِمْ أَنْ يَفْتِنَهُمْ...﴾[۱۷]؛
- ﴿... قَالَ يَا مُوسَى إِنَّ الْمَلَأَ يَأْتَمِرُونَ بِكَ لِيَقْتُلُوكَ فَاخْرُجْ...﴾[۱۸][۱۹].[۲۰]
منابع
پانویس
- ↑ ر. ک: اهل حل و عقد.
- ↑ ﴿وَانْطَلَقَ الْمَلَأُ مِنْهُمْ أَنِ امْشُوا وَاصْبِرُوا عَلَى آلِهَتِكُمْ إِنَّ هَذَا لَشَيْءٌ يُرَادُ﴾ «و سرکردگان آنان راه افتادند (و به همراهان خود گفتند): بروید و در (پرستش) خدایان خود شکیبا باشید که این چیزی است که (از شما) میخواهند» سوره ص، آیه ۶.
- ↑ المفصل فی تاریخ العرب قبل الاسلام، ج۵، ص۲۳۶.
- ↑ فروتن، اباصلت، مرادی، علی اصغر، واژهنامه فقه سیاسی، ص ۱۷۰.
- ↑ ابنفارس، معجم مقاییس اللغة، ج۵، ص۳۴۶.
- ↑ حسن مصطفوی، التحقیق فی کلمات القرآن الکریم، ج۱۱، ص۱۵۶.
- ↑ بهاءالدین خرمشاهی، قرآن کریم، ترجمه، توضیحات و واژهنامه، ص۷۱۸.
- ↑ خلیل بن احمد فراهیدی، کتاب العین، ج۸، ص۳۴۶.
- ↑ حسین راغب اصفهانی، مفردات الفاظ القرآن، ص۷۷۶.
- ↑ «(آنگاه) گفت: ای سرکردگان! در کار، به من نظر دهید که من هیچ کاری را تا گواهم نبودهاید به پایان نبردهام» سوره نمل، آیه ۳۲.
- ↑ «(آنگاه) گفت: ای سرکردگان! در کار، به من نظر دهید که من هیچ کاری را تا گواهم نبودهاید به پایان نبردهام» سوره نمل، آیه ۳۲.
- ↑ وهبة بن مصطفی زحیلی، التفسیر المنیر، ج۱۹، ص۲۹۲.
- ↑ نظرزاده، عبدالله، فرهنگ اصطلاحات و مفاهیم سیاسی قرآن کریم، ص: ۴۹۱.
- ↑ مجمع البحرین، ج۱، ص۳۹۶.
- ↑ «سپس موسی و برادرش هارون را با نشانههای خویش و برهانی آشکار فرستادیم * به سوی فرعون و سرکردگانش ولی گردنفرازی کردند و قومی برتریجوی بودند» سوره مؤمنون، آیه ۴۵-۴۶.
- ↑ «و موسی گفت: پروردگارا تو به فرعون و سرکردگانش آراستگی و داراییهایی در زندگانی دنیا بخشیدی.».. سوره یونس، آیه ۸۸.
- ↑ «اما هیچ کس (سخن) موسی را باور نکرد جز فرزندانی از قوم وی، (آن هم) با ترس آنکه فرعون و سرکردگانشان آنان را به بلا افکنند.».. سوره یونس، آیه ۸۳.
- ↑ «... گفت: ای موسی! سرکردگان (شهر) در کار تو همدل شدهاند تا تو را بکشند پس (از شهر) بیرون رو.».. سوره قصص، آیه ۲۰.
- ↑ فقه سیاسی، ج۲، ص۱۳۵.
- ↑ عمید زنجانی، عباس علی، دانشنامه فقه سیاسی ج۲، ص ۶۲۰.