گونه‌های مفهومی عصمت در قرآن چیست؟ (پرسش): تفاوت میان نسخه‌ها

از امامت‌پدیا، دانشنامهٔ امامت و ولایت
برچسب‌ها: برگردانده‌شده پیوندهای ابهام‌زدایی
بدون خلاصۀ ویرایش
برچسب: برگردانده‌شده
خط ۵: خط ۵:
| مدخل اصلی = [[عصمت در قرآن]]
| مدخل اصلی = [[عصمت در قرآن]]
| موضوعات وابسته =  
| موضوعات وابسته =  
| تعداد پاسخ = ۱
| تعداد پاسخ = ۲
}}
}}
'''گونه‌های مفهومی عصمت در قرآن چیست؟''' یکی از پرسش‌های مرتبط به بحث '''[[عصمت (پرسش)|عصمت]]''' است که می‌توان با عبارت‌های متفاوتی مطرح کرد. برای بررسی جامع این سؤال و دیگر سؤال‌های مرتبط، یا هر مطلب وابسته دیگری، به مدخل اصلی '''[[عصمت]]''' مراجعه شود.
'''گونه‌های مفهومی عصمت در قرآن چیست؟''' یکی از پرسش‌های مرتبط به بحث '''[[عصمت (پرسش)|عصمت]]''' است که می‌توان با عبارت‌های متفاوتی مطرح کرد. برای بررسی جامع این سؤال و دیگر سؤال‌های مرتبط، یا هر مطلب وابسته دیگری، به مدخل اصلی '''[[عصمت]]''' مراجعه شود.
خط ۹۲: خط ۹۲:
[[رده:پرسمان عصمت]]
[[رده:پرسمان عصمت]]


[[رده:(اا): پرسش‌های عصمت با ۱ پاسخ]]
[[رده:(اا): پرسش‌های عصمت با ۲ پاسخ]]

نسخهٔ ‏۲۷ فوریهٔ ۲۰۲۴، ساعت ۱۲:۴۹

گونه‌های مفهومی عصمت در قرآن چیست؟
موضوع اصلیبانک جامع پرسش و پاسخ عصمت
مدخل بالاترعصمت
مدخل اصلیعصمت در قرآن
تعداد پاسخ۲ پاسخ

گونه‌های مفهومی عصمت در قرآن چیست؟ یکی از پرسش‌های مرتبط به بحث عصمت است که می‌توان با عبارت‌های متفاوتی مطرح کرد. برای بررسی جامع این سؤال و دیگر سؤال‌های مرتبط، یا هر مطلب وابسته دیگری، به مدخل اصلی عصمت مراجعه شود.

پاسخ نخست

فاریاب

حجت الاسلام و المسلمین دکتر محمد حسین فاریاب در کتاب «عصمت امام» در این‌باره گفته‌ است:

«با نگاهی کلی به کاربردهای واژه عصمت و مشتقات آن در قرآن کریم و مقایسه آن با معنای لغوی و عرفی عصمت، به این نتیجه می‌رسیم که خداوند در قرآن کریم به همان زبان قوم با مردم سخن گفته است؛ به گونه‌ای که در همه موارد، می‌توان واژه عصمت و مشتقات آن را به مفهوم کلی بازدارندگی و نگه داشتن از چیزی یا کسی دانست. از توجه به این مسئله، این نکته برمی‌آید که مفهوم عصمت حقیقتی شرعیه نیست؛ افزون بر آنکه فهم معنای اصطلاحی نیز برای عرب آن دوران، امری آسان بوده است. موارد کاربرد واژه عصمت و مشتقات آن را می‌توان به لحاظ متعلق آن، در چند محور بررسی کرد:

عصمت و بازدارندگی از خطر: از جست‌و‌جوی موارد کاربرد مفهوم عصمت این نکته برمی‌آید که خداوند متعالی در مواردی، این مفهوم را برای بازدارندگی از خطر به کار برده است: ﴿يَا أَيُّهَا الرَّسُولُ بَلِّغْ مَا أُنْزِلَ إِلَيْكَ مِنْ رَبِّكَ وَإِنْ لَمْ تَفْعَلْ فَمَا بَلَّغْتَ رِسَالَتَهُ وَاللَّهُ يَعْصِمُكَ مِنَ النَّاسِ[۱]. بسیاری از مفسران اهل سنت و نیز مورخان نخستین اسلام، عباراتی را در تفسیر این آیه نقل می‌کنند که از آنها برمی‌آید آنان از این آیه همان مصونیت و محافظت پیامبر از خطرات جانی ناشی از سوءقصد مخالفان را فهمیده‌اند. مجاهد، از مفسران قرن اول و دوم هجری، از ابوهریره نقل می‌کند که در مسافرتی همراه با پیامبر بودیم و زیر سایه درختی به استراحت مشغول. آن حضرت شمشیر خود را به شاخه درختی آویزان کرده بودند که ناگاه مردی سر رسید و شمشیر را برداشت و با حالتی تهدیدآمیز به پیامبر (ص) گفت: چه کسی تو را از من نجات خواهد داد؟ پیامبر به گونه‌ای شمشیر را از او ستاند. در این هنگام آیه ﴿وَاللَّهُ يَعْصِمُكَ مِنَ النَّاسِ نازل شد[۲].

بسیاری از مفسران اهل سنت و نیز مورخان آنها از عایشه نقل کرده‌اند که همواره از پیامبر گرامی اسلام (ص) محافظت می‌شد، تا اینکه آیه ﴿وَاللَّهُ يَعْصِمُكَ مِنَ النَّاسِ نازل شد. آن‌گاه پیامبر اکرم (ص) به مردم دستور داد که خداوند او را نگه خواهد داشت، و دیگر نیازی به حراست آنها نیست[۳]. نیز نقل شده است که عباس، عموی پیامبر گرامی اسلام (ص) از جمله کسانی بود که از آن حضرت محافظت می‌کرد. هنگامی که این آیه نازل شد، وی نیز از محافظت آن حضرت دست کشید[۴].

در نقل‌های دیگری نیز آمده است که ابوطالب، عموی بزرگوار پیامبر اکرم (ص) همیشه کسی را با عنوان محافظ آن حضرت به همراه ایشان می‌فرستاد، تا اینکه آیه مزبور نازل شد و پیامبر اکرم (ص) به ابوطالب (ع) فرمودند: «عموجان، خداوند، خود مرا محافظت می‌کند. نیازی نیست کسی را [در پی] من بفرستی»[۵]. از ابوذر و نیز برخی دیگر از صحابه نقل کرده‌اند که وقتی پیامبر اکرم (ص) می‌خوابیدند، ما نگهبان ایشان بودیم، تا اینکه آیه یادشده نازل شد. عصمة بن مالک خطمی از دیگر محافظان آن حضرت نیز نقل می‌کند که ما همواره از ایشان محافظت می‌کردیم، تا اینکه آیه مزبور نازل شد[۶]. نخستین مفسران اسلام نیز درباره این آیه نظریات گوناگونی را مطرح کرده‌اند. برای نمونه مقاتل بن سلیمان بر این باور است که مراد از «الناس» در این آیه قوم یهود است، و هنگامی که این آیه نازل شد، پیامبر اکرم (ص) از تهدید قوم یهود و کشته شدن به وسیله آنها در امان ماند[۷]. گروهی دیگر از مفسران شیعه نیز افزون بر نقل نظریات یادشده به وسیله اهل سنت، به تطبیق این مسئله بر واقعه غدیرخم و مسئله جانشینی امام علی (ع) پرداخته‌اند. اغلب مفسران شیعه روایتی را از امام باقر و امام صادق (ع) نقل کرده‌اند که بر اساس آن، پیامبر اکرم (ص) از اینکه امام علی (ع) را جانشین خود معرفی کند، هراس داشت، و خداوند به وسیله این آیه وی را به چنین اقدامی تشویق و محفوظ ماندن از مردم را به وی اعلام کرد[۸][۹]

عصمت و بازدارندگی از عذاب: در برخی دیگر از آیات قرآن کریم، به مواردی برمی‌خوریم که عصمت، به معنای محافظت و بازدارندگی از عذاب به کار رفته است. چنین مفهومی گاه درباره محافظت از عذاب دنیوی است؛ چنان که در داستان طوفان نوح (ع) و گفت‌و‌گوی آن پیامبر با فرزندش می‌خوانیم: ﴿قَالَ سَآوِي إِلَى جَبَلٍ يَعْصِمُنِي مِنَ الْمَاءِ قَالَ لَا عَاصِمَ الْيَوْمَ مِنْ أَمْرِ اللَّهِ إِلَّا مَنْ رَحِمَ وَحَالَ بَيْنَهُمَا الْمَوْجُ فَكَانَ مِنَ الْمُغْرَقِينَ[۱۰]. در این آیه واژگان ﴿يَعْصِمُنِي و ﴿عَاصِمَ به کار رفته است که بر اساس آن، فرزند حضرت نوح (ع) در برابر درخواست پدر برای ایمان به خدا و نجات از طوفان گفت: «به زودی به کوهی پناه می‌برم تا مرا از آب حفظ کند. [نوح] گفت: امروز هیچ نگه‌داری در برابر فرمان خدا نیست، مگر آنکه او به کسی رحم کند. در این هنگام، موج در میان آن دو حایل شد، و او در زمره غرق شدگان قرار گرفت». به گفته مفسران شیعه و سنی، دو واژه مزبور در همان معنای لغوی خود، یعنی بازدارندگی و حفظ کردن، به کار رفته‌اند[۱۱].

گاهی نیز مفهوم عصمت برای نگهداری و محافظت از عذاب اخروی به کار رفته است: ﴿يَوْمَ تُوَلُّونَ مُدْبِرِينَ مَا لَكُمْ مِنَ اللَّهِ مِنْ عَاصِمٍ وَمَنْ يُضْلِلِ اللَّهُ فَمَا لَهُ مِنْ هَادٍ[۱۲]. در این آیه مؤمن آل فرعون، قوم بنی اسرائیل را از عاقبت کفر و نافرمانی در برابر فرمان‌های خداوند می‌ترساند. مفسران شیعه و سنی واژه عاصم در آیه را «مانع از عذاب الهی» معنا کرده‌اند[۱۳].

عصمت و بازدارندگی از گناه: در برخی دیگر از آیات نورانی قرآن کریم، مفهوم عصمت و مشتقات آن به معنای بازدارندگی و محافظت از گناه به کار رفته‌اند؛ چنان که در داستان حضرت یوسف (ع) می‌خوانیم: ﴿قَالَتْ فَذَلِكُنَّ الَّذِي لُمْتُنَّنِي فِيهِ وَلَقَدْ رَاوَدْتُهُ عَنْ نَفْسِهِ فَاسْتَعْصَمَ وَلَئِنْ لَمْ يَفْعَلْ مَا آمُرُهُ لَيُسْجَنَنَّ وَلَيَكُونًا مِنَ الصَّاغِرِينَ[۱۴]. در این آیه واژه ﴿فَاسْتَعْصَمَ به طور لازم - و نه متعدی - به معنای خودداری کردن و خود را حفظ کردن به کار رفته است؛ اما از مقایسه آن با آیه بعد به نکته ظریفی پی خواهیم برد: ﴿قَالَ رَبِّ السِّجْنُ أَحَبُّ إِلَيَّ مِمَّا يَدْعُونَنِي إِلَيْهِ وَإِلَّا تَصْرِفْ عَنِّي كَيْدَهُنَّ أَصْبُ إِلَيْهِنَّ وَأَكُنْ مِنَ الْجَاهِلِينَ[۱۵]. حضرت یوسف (ع) در مناجات و گفت‌وگوی خود با خداوند به این حقیقت زیبا و عرفانی اعتراف می‌کند که خودداری او از گناه تنها با یاری خداوند است، و اگر خداوند چنین عنایتی نمی‌کرد، یقیناً یوسف (ع) در ورطه گناه و جهالت می‌افتاد. به دیگر بیان، در حقیقت ﴿عَاصِمَ، خداوند است، و یوسف (ع) تنها «مستعصم» است.

زیباتر آنکه خداوند در آیه بعد، اجتناب حضرت یوسف (ع) از گناه را به خود نسبت می‌دهد و می‌فرماید: ﴿فَاسْتَجَابَ لَهُ رَبُّهُ فَصَرَفَ عَنْهُ كَيْدَهُنَّ إِنَّهُ هُوَ السَّمِيعُ الْعَلِيمُ[۱۶]. با توجه به این سه آیه می‌توان به طور قطع مدعی شد که واژه ﴿فَاسْتَعْصَمَ در آیه نخست به طور لازم به کار رفته است؛ اما با ملاحظه آیات بعد از آن روشن می‌شود که در آنجا نیز پشتوانه اجتناب یوسف (ع)، عنایت الهی بوده است: ﴿وَلَقَدْ هَمَّتْ بِهِ وَهَمَّ بِهَا لَوْلَا أَنْ رَأَى بُرْهَانَ رَبِّهِ كَذَلِكَ لِنَصْرِفَ عَنْهُ السُّوءَ وَالْفَحْشَاءَ إِنَّهُ مِنْ عِبَادِنَا الْمُخْلَصِينَ[۱۷]. قرآن کریم از عنایت خداوند به حضرت یوسف (ع) با عنوان «برهان» یاد می‌کند که در صفحات آینده از آن بحث خواهیم کرد. نیز، در غالب آیات قرآن کریم، فعل «عصم» به انسان نسبت داده نشده است، افزون بر آنکه در همه آیاتی که مربوط به هدایت او یا اجتناب از گناهان است، آنچه به وی نسبت داده شده است، اموری همچون «اعتصام» و «استعصام» است؛ چنان که می‌فرماید: ﴿وَمَنْ يَعْتَصِمْ بِاللَّهِ فَقَدْ هُدِيَ إِلَى صِرَاطٍ مُسْتَقِيمٍ[۱۸]. ﴿فَأَمَّا الَّذِينَ آمَنُوا بِاللَّهِ وَاعْتَصَمُوا بِهِ فَسَيُدْخِلُهُمْ فِي رَحْمَةٍ مِنْهُ وَفَضْلٍ وَيَهْدِيهِمْ إِلَيْهِ صِرَاطًا مُسْتَقِيمًا[۱۹]. همچنین خداوند متعال، به مؤمنان دستور «اعتصام» - و نه «عصم» - داده است: ﴿وَاعْتَصِمُوا بِحَبْلِ اللَّهِ جَمِيعًا وَلَا تَفَرَّقُوا[۲۰] ﴿وَاعْتَصِمُوا بِاللَّهِ هُوَ مَوْلَاكُمْ فَنِعْمَ الْمَوْلَى وَنِعْمَ النَّصِيرُ[۲۱]. بر اساس آنچه گذشت، می‌توان مدعی شد که واژه عصمت و مشتقات آن در قرآن کریم به همان معنای لغوی، یعنی بازدارندگی و نگه‌داری و محافظت از کسی یا چیزی با همه مؤلفه‌های معنایی آن-که در بحث لغوی آن گذشت - به کار رفته است»[۲۲].

پاسخ‌ها و دیدگاه‌های متفرقه

۱. حجت الاسلام و المسلمین منصوری؛
حجت الاسلام و المسلمین خلیل منصوری در مقاله «نسبت جبر و عصمت از نظر قرآن» در این‌باره گفته است:

«حقیقت عصمت و آثار آن از نظر قرآن

عصمت، در لغت به معنای منع است[۲۳]؛ چنان که خدا در چند جا از نظر قرآن به انسان هشدار می‌‌دهد که درست فکر و عمل کنند تا برای خود «عاصم» فراهم آورند؛ و گرنه از بیرون هیچ عاصم و مانعی نیست تا آنان را از خدا یا امر الهی حفظ کند و دفع غضب الهی نماید: ﴿مِنَ اللَّهِ مِنْ عَاصِمٍ[۲۴]، ﴿لَا عَاصِمَ الْيَوْمَ مِنْ أَمْرِ اللَّهِ[۲۵].

برخی عصمت اصطلاحی را همان دفع شر و بدی از انسان از ناحیه خداوند دانسته‌اند[۲۶]، ولی برخی عصمت مصطلح در علم کلام و فرهنگ قرآنی را، علم نافع و حکمت بالغه‌ای دانسته‌اند که انسان را از وقوع در مهالک، رذایل و آلودگی به پلیدی معاصی دور و از هرگونه ضلالت و خطا حفظ می‌‌کند. بنابراین عصمت مانند شجاعت و عفّت و سخاوت صورت علمیه راسخه و ملکه نفسانیه‌ای است که صاحب خویش را از ارتکاب عملی که جایز نیست چه گناه و یا خطا، نگه می‌‌دارد[۲۷].

با توجه به اینکه عصمت در این اصطلاح ریشه در علم نافع و حکمت بالغه دارد، می‌‌توان گفت عصمت تنها محدود به ساحت اندیشه نیست، بلکه ساحت انگیزه و عمل را نیز در می‌‌گیرد، به ویژه آنکه حکمت به دو ساحت علم و عمل توجه دارد. همچنین از این منظر، صورت علمی راسخ و ملکه نفسانی بیانگر آن است که دو ساحت اندیشه و انگیزه تحت مهار و مدیریت قرار می‌‌گیرد و هر گونه پلیدی فکری و عملی از ساحت وجودی آنان بیرون است؛ پس شخص در همه ابعاد از عصمت سود و بهره می‌‌برد؛ پس دیگر جایی برای خطا، نسیان، جهل، اشتباه، غفلت یا گناه و فجور و مانند آنها باقی نمی‌ماند[۲۸].

از نظر قرآن، برخورداری از عصمت خدادادی، مایه رویگردانی آدمی از قصد گناه می‌‌شود و شخص به گناه آلوده نخواهد شد[۲۹]؛ چنان که امام رضا(ع) درباره جمله ﴿هَمَّ بِهَا لَوْلَا أَنْ رَأَى بُرْهَانَ رَبِّهِ فرمود: یوسف(ع) معصوم بود و معصوم قصد ارتکاب گناه نمی‌کند[۳۰].

از نظر این گروه عصمت بر سه قسم است: ۱. عصمت از خطا در تلقی وحی؛ ۲. عصمت از خطا در تبلیغ و رسالت؛ ۳. عصمت از معصیت، یعنی آنچه که هتک حرمت عبودیت و مخالفت مولوی باشد و برگشت آن بالاخره به گفتار و کرداری است که منافی عبودیّت است[۳۱].

بر اساس آموزه‌های وحیانی قرآن، برخورداری انبیای الهی از عصمت، مایه مصونیّت وحی و کتب الهی از هرگونه تحریف است و عصمت در همه سطوح و مراتب رسالت از تلقی یا حفظ تا تبلیغ تا عمل بر اساس وحی، برای صاحبان عصمت تحقق دارد[۳۲]؛ چراکه آیات مزبور، بیانگر عصمت رسولان الهی در دریافت، حفظ و ابلاغ وحی است[۳۳] که لازمه این گونه عصمت مصونیّت وحی و کتب الهی از هرگونه تحریف است. بنابراین، می‌‌توان گفت موارد پیش گفته از مهم‌ترین آثاری است که برای صاحبان عصمت مطرح است.

البته از آیات قرآنی به دست می‌‌آید که عصمت همانند ایمان و تقوا دارای درجات و سطوح بسیاری است که پیامبران می‌‌بایست سطحی از عصمت را دارا باشند که مطابق با مأموریت ایشان است؛ سطح عالی عصمت از آنِ کسانی است که مأموریت آنان فراتر از مأموریت پیامبران در مقام امامت است؛ از همین روست که حضرت ابراهیم(ع) زمانی به مقام امامت رسید که شرایط سخت ابتلائات الهی را تحمل کرد و سر بلند از آزمون الهی بیرون آمد[۳۴]. همچنین از آیه به دست می‌‌آید که امام باید معصوم باشد؛ زیرا غیر معصوم یا ظالم به نفس است یا ظالم به غیر؛ و در هر صورت چنین ظالمی نمی‌تواند امام باشد[۳۵].

خدا در قرآن از عصمت امام معصوم(ع) در برخی آیات سخن به میان آورده است تا معلوم گردد امامت جز برای معصوم نخواهد بود[۳۶]. باید توجه داشت که مراد از اهل بیت در آیه ۳۳ سوره احزاب، همان اهل بیت پیامبر(ص) است. بنا به گفته ابوسعید خدری و انس بن مالک و واثلة بن الاسقع و عایشه و امّ سلمه، آیه مختص به رسول اللّه(ص)، علی، فاطمه، حسن و حسین(ع) است[۳۷].

خدا در قرآن درباره عصمت اولوا الامر که همان امامان معصوم در مقام خلافت الهی پس از رسول الله(ص) است، بارها سخن و بر آن تأکید کرده است؛ به عنوان نمونه در آیه ۵۹ سوره نساء، از عصمت اولوا الامر از خطا و گناه سخن به میان می‌‌آورد؛ زیرا در این آیه اطاعت از اولواالامر بدون هیچ قیدی و به صورت مطلق در کنار اطاعت از رسول الله(ص) آمده است؛ شکی نیست خداوند اطاعت کسی را به طور مطلق واجب نمی‌کند، مگر آن کسی را که عصمتش ثابت باشد[۳۸] گفتنی است مقصود از «اولی الامر» با توجّه به روایات و گفته مفسّران ائمّه اهل بیت(ع) هستند[۳۹].

همچنین خدا در آیه ۸۳ سوره نساء نیز به این امر توجه می‌‌دهد؛ زیرا چنان که گفته شد مراد از «اولی الامر» ائمّه معصومین(ع)هستند. در این آیه نیز به دلیل جمله ﴿لَعَلِمَهُ الَّذِينَ... معلوم می‌‌شود که اهل بیت(ع) دارای عصمت هستند؛ زیرا با رجوع به غیر معصوم علم حاصل نمی‌شود و ارجاع به اولوا الامر برای کسب علم به معنای آن است که آنان دارای علمی هستند که ریشه در عصمت آنان دارد»[۴۰].[۴۱]

منبع‌شناسی جامع عصمت

پانویس

  1. «ای پیامبر! آنچه را از پروردگارت به سوی تو فرو فرستاده شده است برسان و اگر نکنی پیام او را نرسانده‌ای؛ و خداوند تو را از (گزند) مردم در پناه می‌گیرد» سوره مائده، آیه ۶۷.
  2. مجاهد بن جبر بن مصباح، تفسیر مجاهد، تحقیق عبدالرحمان بن محمد اسورتی، ج۱، ص۲۰۰-۲۰۱.
  3. محمد بن عیسی ترمذی، سنن الترمذی، تحقیق عبدالوهاب بن عبداللطیف، ج۴، ص۱۳۷؛ عبدالرحمن بن محمد بن ابی حاتم، تفسیر القرآن العظیم، ج۴، ص۱۱۷۳؛ محمد بن جریر طبری، جامع البیان، ج۶، ص۴۱۵؛ محمد بن محمد حاکم نیسابوری، المستدرک، تحقیق یوسف مرعشلی، ج۲، ص۳۱۳؛ جلال الدین عبدالرحمن بن ابی بکر سیوطی، الدر المنثور، ج۲، ص۲۹۸؛ محمد بن احمد ذهبی، تاریخ الاسلام، تحقیق عمر بن عبدالسلام تدمری، ج۱، ص۱۵۰؛ احمد بن حسین بیهقی، دلائل النبوة، تحقیق عبدالمعطی قلعجی، ج۲، ص۱۸۴؛ محمدبن سعد هاشمی، الطبقات الکبری، تحقیق محمد عبدالقادر عطا، ج۱، ص۱۳۵.
  4. جلال الدین عبدالرحمن بن ابی بکر سیوطی، الدر المنثور، ج۲، ص۲۹۸.
  5. يا عم ان الله قد عصمني لا حاجة لي إلى من تبعث؛ (جلال الدین عبدالرحمن بن ابی بکر سیوطی، الدر المنثور، ج۲، ص۲۹۸).
  6. جلال الدین عبدالرحمن بن ابی بکر سیوطی، الدر المنثور، ج۲، ص۲۹۸.
  7. مقاتل بن سلیمان بلخی، تفسیر مقاتل، ج۱، ص۴۹۲.
  8. علی بن ابراهیم قمی، تفسیر قمی، ج۱، ص۱۷۳-۱۷۵؛ فرات بن ابراهیم کوفی، تفسیر فرات کوفی، ج۱، ص۱۳۱؛ محمدبن محمدبن نعمان (شیخ مفید)، تفسیر القرآن المجید، ج۱، ص۱۸۵؛ محمدبن حسن طوسی، التبیان، ج۳، ص۵۸۷-۵۸۸؛ فضل بن حسن طبرسی، مجمع البیان فی تفسیر القرآن، ج۳، ص۳۴۴-۳۴۵.
  9. فاریاب، محمد حسین، عصمت امام، ص ۴۹.
  10. «او گفت: آنک به کوهی پناه می‌جویم که مرا از آب نگاه می‌دارد؛ (نوح) گفت: امروز هیچ پناهی از «امر» خداوند نخواهد بود جز (برای) آن کس که (خداوند بر او) بخشایش آورده باشد و موج میان آن دو افتاد و او از غرق‌شدگان گشت» سوره هود، آیه ۴۳.
  11. عبدالرحمن بن محمد بن ابی حاتم، تفسیر القرآن العظیم، ج۶، ص۲۰۳۵؛ محمد بن حسن طوسی، التبیان، ج۵، ص۴۹۰؛ فضل بن حسن طبرسی، مجمع البیان فی تفسیر القرآن، ج۵، ص۲۴۹؛ اسماعیل بن عمرو بن کثیر قرشی دمشقی، تفسیر القرآن العظیم، ج۲، ص۲۸۰.
  12. «روزی که پشت‌کنان روی می‌گردانید؛ در برابر خداوند، شما را پناهی نیست و هر که را خداوند گمراه گذارد رهنمونی ندارد» سوره غافر، آیه ۳۳.
  13. مقاتل بن سلیمان بلخی، تفسیر مقاتل، ج۳، ص۷۱۲؛ محمد بن حسن طوسی، التبیان، ج۹، ص۷۶؛ عتیق بن محمد سورآبادی، تفسیر سورآبادی، ج۴، ص۲۱۹۶؛ فضل بن حسن طبرسی، مجمع البیان فی تفسیر القرآن، ج۸، ص۸۱۴؛ ابوالفتوح حسین بن علی رازی، روض الجنان، ج۱۷، ص۳۱؛ اسماعیل بن عمرو بن کثیر قرشی دمشقی، تفسیر القرآن العظیم، ج۷، ص۱۳۰.
  14. «(آن زن) گفت: این همان است که مرا درباره او سرزنش کردید؛ آری، از او کام خواستم که خویشتنداری کرد و اگر آنچه به او فرمان می‌دهم انجام ندهد بی‌گمان به زندان افکنده می‌شود و از خوارشدگان خواهد بود» سوره یوسف، آیه ۳۲.
  15. «(یوسف) گفت: پروردگارا! زندان از آنچه مرا به آن فرا می‌خواند خوش‌تر است و اگر فریبشان را از من نگردانی به آنان می‌گرایم و از نادانان خواهم بود» سوره یوسف، آیه ۳۳.
  16. «پروردگار وی دعایش را اجابت کرد و فریب آن زنان را از او بگرداند، بی‌گمان اوست که شنوای داناست» سوره یوسف، آیه ۳۴.
  17. «و بی‌گمان آن زن آهنگ وی کرد و وی نیز اگر برهان پروردگار خویش را نمی‌دید آهنگ او می‌کرد بدین گونه (بر آن بودیم) تا از او زشتی و پلیدکاری را بگردانیم که او از بندگان ناب ما بود» سوره یوسف، آیه ۲۴.
  18. «و هر کس به خداوند پناه آورد به راهی راست راهنمایی شده است» سوره آل عمران، آیه ۱۰۱.
  19. «اما آن کسان که به خداوند ایمان آوردند و به او چنگ در زدند، (خداوند) آنان را در بخشایش و بخششی از خویش در خواهد آورد و ایشان را به راهی راست به سوی خود راهنمایی خواهد کرد» سوره نساء، آیه ۱۷۵.
  20. «و همگان به ریسمان خداوند بیاویزید و مپرا کنید» سوره آل عمران، آیه ۱۰۳.
  21. «و به (ریسمان) خداوند چنگ زنید؛ او سرور شماست که نیکو یار و نیکو یاور است» سوره حج، آیه ۷۸.
  22. فاریاب، محمد حسین، عصمت امام، ص ۴۹-۵۵.
  23. لسان العرب، ج ۹، ص۲۴۴، «عصم».
  24. غافر، آیه ۳۳؛ یونس، آیه ۲۷.
  25. هود، آیه ۴۳.
  26. ترتیب العین، ج ۲، ص۱۲۲۰، «عصم».
  27. المیزان، ج ۲، ص۱۳۸ – ۱۳۹؛ ج ۵، ص۷۸ ـ ۸۰.
  28. سوره یوسف، آیه ۲۴؛ سوره آل عمران، آیه ۱۶۱؛ سوره نساء، آیات ۵۹ و ۸۳؛ سوره حج، آیه ۵۲؛ سوره احزاب، آیه ۳۳.
  29. سوره یوسف، آیه ۲۴.
  30. عیون اخبارالرضا، ج ۲، ص۱۷۹، ح ۱، باب ۱۱۵؛ تفسیر نورالثقلین، ج ۲، ص۴۱۹، ح ۴۲.
  31. المیزان، ج ۲، ص۱۳۴.
  32. سوره حج، آیات ۵۲ و ۷۵ و ۷۶؛ سوره جن، آیات ۲۶ تا ۲۸.
  33. المیزان، ج ۱۴، ص۴۰۹ ـ ۴۱۱؛ المیزان، ج ۲۰، ص۵۷.
  34. سوره بقره، آیه ۱۲۴.
  35. مجمع البیان، ج ۱ – ۲، ص۳۸۰.
  36. سوره احزاب، آیه ۳۳؛ سوره آل عمران، آیه ۶۱.
  37. مجمع البیان، ج ۷ ـ ۸، ص۵۵۹؛ مناقب الامام امیرالمؤمنین، محمّد بن سلیمان کوفی قاضی، ج ۱، ص۱۳۲؛ شواهد التنزیل، ج ۱، ص۴۹۷.
  38. التبیان، ج ۳، ص۲۳۶؛ مجمع البیان، ج ۳ – ۴، ص۱۰۰؛ التفسیر الکبیر، ج ۴، ص۱۱۳؛ المیزان، ج ۴، ص۳۸۹ – ۳۹۰.
  39. تفسیر نورالثقلین، ج ۱، ص۴۹۸ – ۵۰۷.
  40. التبیان، ج ۳، ص۲۷۳.
  41. منصوری، خلیل، نسبت جبر و عصمت از نظر قرآن.