منظور از انتظار ویرانگر چیست؟ یکی از پرسشهای مرتبط به بحث مهدویت است که میتوان با عبارتهای متفاوتی مطرح کرد. برای بررسی جامع این سؤال و دیگر سؤالهای مرتبط، یا هر مطلب وابسته دیگری، به مدخل اصلی مهدویت مراجعه شود.
«برخی بر این باورند که ظهور، ماهیتی انفجاری داشته و تنها از گسترش و اشاعۀ ظلم و تباهی ناشی میشود و در نتیجه، تنها زمانی سامانیابی بر جهانحاکم شده و منجیظهور میکند که صلاح به نقطۀ صفر رسیده و قوۀ باطل بر نیروی حق پیروز شده و طرفداران حق و حقیقت رو به کاهش روند. براین اساس، فساد و تبعیض و پلیدی، انفجار و ظهور را قریبالوقوع میکند و مقدمۀ صلاح است؛ زیرا هدفها وسیلههای نامشروع را مشروع میکنند. بنابراین بهترین کمک به تسریع ظهور و بهترین شکل انتظار، ترویج و اشاعه فساد است.
کسانی که چنین ایدهای دارند، به مصلحان و آمران به معروف و ناهیان از منکر با نوعی عداوت و بغض مینگرند؛ زیرا آنان را از تأخیراندازان ظهور و قیاممهدی موعود(ع) میشمارند و اگر خود هم اهل اهل گناه نباشد، با نوعی رضایت به گناهکاران و عاملان فساد مینگرند؛ زیرا مقدمات ظهور را فراهم میسازند؛ این نوع برداشت، از آن جهت که با اصلاحات مخالف است و فساد و تباهی را بهعنوان مقدمۀ یک انفجار مقدس، موجه و مطلوب میسازد، باید شبه دیالکتیکی خوانده شود، با این تفاوت که در تفکر دیالکتیکی، تشدید نابسامانیها از آن جهت اجازه داده میشود که شکاف وسیعتر شود و مبارزه داغتر گردد، ولی این تفکر عامیانه فاقد این مزیت است و تنها فساد و تباهیفتوا داده میشود که خود به خود نتیجۀ مطلوب فراهم آید[۱]. نتیجه چنین انتظاری رنج و از کار ماندن است و هیچ اثر مثبتی ندارد و چنین منتظری همانند کسی که منتظر عزیزی است و تلاش میکند خود را به چیزی مشغول کند که از حالت انتظار خارج شود[۲][۳].
پاسخهای دیگر
با کلیک بر «ادامه مطلب» پاسخ باز و با کلیک بر «نهفتن» بسته میشود:
«برداشت قشری از مردم از مهدویت و قیام و انقلابمهدیموعود این است که صرفاً ماهیت انفجاری دارد، فقط و فقط از گسترش و اشاعه و رواج ظلمها و تبعیضها و اختناقها و حق کشیها و تباهیها ناشی میشود. نوعی سامان یافتن است که معلول پریشان شدن میباشد. آن گاه صلاح به نقطه صفر برسد، حق و حقیقت هیچ طرفداری نداشته باشد، باطل یکه تاز میدان شود، جز نیروی باطل نیرویی حکومت نکند، فرد صالحی در جهان یافت نشود، این انفجار رخ میدهد و دست غیب برای نجاتحقیقت از آستین بیرون میآید. با وجود این، هر اصلاحی محکوم است، زیرا هر اصلاح یک نقطه روشن است، تا در صفحه اجتماع نقطه روشنی هست، دست غیبظاهر نمیشود؛ برعکس، هر گناه، فساد، ظلم، تبعیض، حقکشی و هر پلیدیای به حکم این که مقدمه صلاح کلی است و انفجار را قریب الوقوع میکند، رواست، زیرا "اَلْغَايَاتُ تُبَرِّرُ الْمُبَادي"؛ هدفها وسیلههای نامشروع را مشروع میکنند. پس بهترین کمک به تسریع در ظهور و بهترین شکل انتظار، ترویج و اشاعه فساد است. اینجاست که گناه هم فال است و هم تماشا، هم لذت و کامجویی است و هم کمک به انقلاب مقدس نهایی. این گروه طبعاً به مصلحان و مجاهدان و آمران به معروف و ناهیان از منکر با نوعی بغض و عداوت مینگرند، زیرا آنان و تأخیر اندازان ظهور و قیاممهدیموعود (ع) میشمارند. برعکس، اگر خود هم اهل گناه نباشند، در عمق ضمیر و اندیشه، با نوعی رضایت به گناهکاران و عاملان فساد مینگرند، زیرا اینان مقدمات ظهور را فراهم میکنند. این نوع برداشت از آن جهت که با اصلاحات مخالف است و فسادها و تباهیها را به عنوان مقدمه انفجار مقدس، موجه و مطلوب میشمارد، باید "شبه دیالکتیکی" خوانده شود. با این تفاوت که در تفکر دیالکتیکی، با اصلاحات از آن جهت مخالف میشود و تشدید نابسامانیها ز آن جهت اجازه داده میشود که شکاف وسیعتر شود و مبارز پیگیرتر و داغتر گردد، ولی این تفکر عامیانه فاقد این مزیت است و فقط به فساد و تباهیفتوا میدهد که خود به خود منجر به نتیجه مطلوب شود.
این نوع برداشت و انتظار از ظهور و قیاممهدیموعود که منجر به نوعی تعطیل شدن حدود و مقررات اسلامی میشود و باید نوعی "اباحیگری" شمرده شود، به هیچ وجه با موازین اسلامی و قرآنی موافقت ندارد»[۴].
«در این نگرش (انتظار منفی و ویرانگر)، انتظار، عامل رکود و عقبماندگی است و منتظران از هر تلاش و کوشش اصلاحی دست میشویند و در برابر زور و فشار و ظلم و فساد راه خاموشی و سکوت در پیش میگیرند. حتّی به این باور میرسند که میبایست به گسترش جور و فساد کمک کنند و یا نسبت به آن بیتفاوت باشند تا گیتی پر از ستم و تباهی گردد و ظهورمهدی موعود نزدیک شود. چنین اندیشهای باعث انزوا و دوری از عرصه سیاست میشد و گاهی ابزار دست حکومتهای جور برای انحراف اذهان و سوء استفاده از افکار مهدی باوری بوده است! به نظر شهید مطهری؛ انتظار ویرانگر، برداشت قشری از مهدویت و قیاممهدی موعود است؛ به طوریکه برخی گمان میکند قیامحضرت مهدی(ع)، صرفا ماهیت انفجاری دارد و تنها به دنبال گسترش و رواج ظلم، تبعیض و تباهیها شکل میگیرد[۵]. این دیدگاه جایگاه خاصی در شیعه نداشته و با پیروزیانقلاب اسلامی ایران و رهبری و روشنگریهای امام خمینی، رو به افول و خاموشی نهاده است[۶].
« برداشت عدهای از مردم از مهدویت و انقلابمهدی موعود(ع) این است که این انقلاب، صرفا، ماهیت انفجاری دارد و فقط از گسترش و اشاعه و رواج ظلم و تبعیض و اختناق و تباهی، ناشی میشود. به بیان دیگر، نوعی سامان یافتن است که معلول پریشان شدن است. آنگاه که صلاح (خیر و نیکی) از بین برود و حق و حقیقت، هیچ طرفداری نداشته باشد، باطل، یکهتاز میدان گردد و جز باطل، نیرویی حکومت نکند و فرد صالحی در جهان یافت نشود، این انفجار رخ میدهد و دست غیب برای نجاتحقیقت، از آستین بیرون میآید. طبق این تعریف، هر اصلاحی قبل از قیامحضرت مهدی(ع) محکوم است؛ زیرا، هر اصلاحی، یک نقطه روشن است و تا وقتی که در صحنه اجتماع نقطه روشنی هست، دست غیبظاهر نمیشود، بلکه برعکس، هرگونه گناه، فساد، ظلم، تبعیض، حقکشی و پلیدی، به حکم اینکه مقدمه صلاح کلی است و انفجار را قریب الوقوع میکند، روا است؛ زیرا، هدف، وسیله را توجیه میکند، هرچند وسیلهای نامشروع باشد. پس بهترین کمک به تسریع ظهور و بهترین شکل انتظار، ترویج و اشاعه فحشا و فساد است! اینجا است که گناه هم لذت و کامجویی است و هم کمک به انقلاب مقدس[۷].
«امام خمینی به چندین برداشت ناصحیح از انتظار اشاره فرموده است که هر یک به طور جداگانه ذکر میشود:
عدهای انتظار را در این میبینند که برای تعجیل در ظهورامام زماندعا کنند. این گروه ضمن عمل به تکالیف دینی خود، نسبت به آنچه از خطاها و معصیتها در جامعه میبینند امر به معروف هم میکنند ولی هیچ اقدام عملی برای محو ظلم و ستم انجام نمیدهند: "بعضی انتظار فرج را به این میدانند که در مسجد، در حسینیه، در منزل بنشینند و دعا کنند و فرجامام زمان(ع) را از خدا بخواهند. اینها مردم صالحی هستند که یک همچو اعتقادی دارند. بلکه بعضی از آنها را که من سابقا میشناختم بسیار مرد صالحی بود، یک اسبی هم خریده بود، یک شمشیری هم داشت و منتظر حضرت صاحب (ع) بود. اینها به تکالیف شرعی خودشان هم عمل میکردند و نهی از منکر هم میکردند و امر به معروف هم میکردند، لکن همین، دیگر غیر از این کاری ازشان نمیآمد و فکر این مهم که یک کاری بکنند نبودند"[۸].
عدهای فکر میکنند انتظار آنست که بنشینند و دعا کنند تا حضرت بیاید و خودش به مسایل رسیدگی کند. این عده گرچه به تکالیف فردی خود عمل میکنند ولی نسبت به مسایل جامعه بیتفاوت هستند. امام درباره این گروه و تفکرشان فرموده است: "یک دسته دیگری بودند که انتظار فرج را میگفتند این است که ما کار نداشته باشیم به اینکه در جهان چه میگذرد، بر ملتها چه میگذرد، بر ملت ما چه میگذرد، به این چیزها ما کار نداشته باشیم، ما تکلیفهای خودمان را عمل میکنیم، برای جلوگیری از این امور هم خود حضرت بیایند انشاء الله درست میکنند. دیگر ما تکلیفی نداریم. تکلیف ما همین است که دعا کنیم ایشان بیایند و کاری به کار آنچه در دنیا میگذرد یا در مملکت خودمان میگذرد نداشته باشیم. اینها هم یک دستهای، مردمی بودند که صالح بودند"[۹].
دستهای دیگر فکر میکنند انتظار آنست که به گناه دامن بزنیم و دیگران را نیز به معصیت تشویق نماییم. "یک دستهای از این بالاتر بودند، میگفتند: باید دامن زد به گناهها دعوت کرد مردم را به گناه تا دنیا پر از جور و ظلم بشود و حضرت (ع) تشریف بیاورند. این هم یک دستهای بودند که البته در بین این دسته منحرفهایی هم بودند، اشخاص ساده لوح هم بودند. منحرفهایی هم بودند که برای مقاصدی به این دامن میزدند"[۱۱]. حضرت امام تأکید مینماید که دو دسته اول، انسانهای سالم و صالحی هستند ولی تفکرشان غلط است، اما دسته اخیر، هم تفکرشان باطل است و هم خود منحرف یا ساده لوح هستند. همچنین ایشان میفرماید: "انتظار به معنای غلط ساخته دست سیاسیون است تا مسلمین را از سیاست دور نگهدارند"[۱۲]»[۱۳].