حسان بن ثابت در تاریخ اسلامی: تفاوت میان نسخه‌ها

از امامت‌پدیا، دانشنامهٔ امامت و ولایت
خط ۱۷: خط ۱۷:
*اکنون تو برخیز و جامه و اسلحه‌اش را بر گیر. اگر مرد نبود، من خودم این کار را می‌کردم. [[حسان بن ثابت]] گفت: ای دختر [[عبدالمطلب]]! من به [[جامه]] و اسلحه او احتیاج ندارم. مرا به حال خود واگذار"<ref>محمد بن جریر طبری، تاریخ الأمم والملوک، ج۲، ص۵۷۷؛ ابن هشام، السیرة النبویه، ج۲، ص۲۲۸؛ ابن حجر عسقلانی، الاصابه فی تمییز الصحابه، ج۲، ص۵۶.</ref><ref>[[یدالله حاجی‌زاده|حاجی‌زاده، یدالله]]، [[حسان بن ثابت (مقاله)|حسان بن ثابت]]، [[فرهنگ‌نامه تاریخ زندگانی پیامبر اعظم ج۱ (کتاب)|فرهنگ‌نامه تاریخ زندگانی پیامبر اعظم]]، ج۱، ص:۲۹۷-۲۹۸.</ref>.
*اکنون تو برخیز و جامه و اسلحه‌اش را بر گیر. اگر مرد نبود، من خودم این کار را می‌کردم. [[حسان بن ثابت]] گفت: ای دختر [[عبدالمطلب]]! من به [[جامه]] و اسلحه او احتیاج ندارم. مرا به حال خود واگذار"<ref>محمد بن جریر طبری، تاریخ الأمم والملوک، ج۲، ص۵۷۷؛ ابن هشام، السیرة النبویه، ج۲، ص۲۲۸؛ ابن حجر عسقلانی، الاصابه فی تمییز الصحابه، ج۲، ص۵۶.</ref><ref>[[یدالله حاجی‌زاده|حاجی‌زاده، یدالله]]، [[حسان بن ثابت (مقاله)|حسان بن ثابت]]، [[فرهنگ‌نامه تاریخ زندگانی پیامبر اعظم ج۱ (کتاب)|فرهنگ‌نامه تاریخ زندگانی پیامبر اعظم]]، ج۱، ص:۲۹۷-۲۹۸.</ref>.
*برخی از مؤرخان، این جریان را مربوط به [[سال سوم هجری]] و زمان [[غزوه احد]] می‌دانند<ref>احمد بن ابی یعقوب یعقوبی، تاریخ الیعقوبی، ج۲، ص۴۷-۴۸؛ ابن سعد، الطبقات الکبری، ج۸، ص۳۴؛ محمد بن عمر واقدی، المغازی، ج۱، ص۲۸۸.</ref>. عده‌ای می‌گویند: او به علت [[ترس]]، در هیچ معرکه‌ای ([[جنگی]]) حاضر نشد<ref>عزالدین ابن اثیر، اسد الغابه فی تمییز الصحابه، ج۱، ص۴۸۴؛ ابن جوزی، المنتظم فی تاریخ الأمم و الملوک، ج۵، ص۲۳۱؛ محمد بن جریر طبری، تاریخ الأمم والملوک، ج۱۱، ص۵۳۵.</ref>. به نظر می‌رسد این بیان چندان درست نباشد؛ چراکه اشعار وی در بعضی از [[غزوات]]<ref>ابن هشام، السیرة النبویه، ج۲، ص۲۶۹-۲۸۷ به بعد و شیخ مفید، الارشاد فی معرفة حجج الله علی العباد، ج۱، ص۱۲۸.</ref> نشان حضور او در [[جنگ]] است. برخی، علت [[ترسو بودن]] وی را ضربه شمشیری می‌دانند که [[صفوان بن معطل]] به او زد. [[پیامبر]] به علت همین ضربه، قصر بنی‌جدیله را در [[مدینه]] به او داد، و "سیرین"، [[کنیز]] قبطی ([[خواهر]] [[ماریه]])<ref>ماریه قبطیه همسر رسول خدا{{صل}} بود.</ref> را به او بخشید<ref>ابن عبدالبر، الاستیعاب فی معرفة الأصحاب، ج۱، ص۳۴۸؛ ابن سعد می‌نویسد: پیامبر{{صل}} خواهر ماریه را به حسان بن ثابت شاعر بخشید که برای حسان پسرش عبد الرحمن را به دنیا آورد. ابن سعد، الطبقات الکبری، ج۱، ص۱۰۷؛ محمد بن جریر طبری، تاریخ الأمم والملوک، ج۳، ص۲۲.</ref>.
*برخی از مؤرخان، این جریان را مربوط به [[سال سوم هجری]] و زمان [[غزوه احد]] می‌دانند<ref>احمد بن ابی یعقوب یعقوبی، تاریخ الیعقوبی، ج۲، ص۴۷-۴۸؛ ابن سعد، الطبقات الکبری، ج۸، ص۳۴؛ محمد بن عمر واقدی، المغازی، ج۱، ص۲۸۸.</ref>. عده‌ای می‌گویند: او به علت [[ترس]]، در هیچ معرکه‌ای ([[جنگی]]) حاضر نشد<ref>عزالدین ابن اثیر، اسد الغابه فی تمییز الصحابه، ج۱، ص۴۸۴؛ ابن جوزی، المنتظم فی تاریخ الأمم و الملوک، ج۵، ص۲۳۱؛ محمد بن جریر طبری، تاریخ الأمم والملوک، ج۱۱، ص۵۳۵.</ref>. به نظر می‌رسد این بیان چندان درست نباشد؛ چراکه اشعار وی در بعضی از [[غزوات]]<ref>ابن هشام، السیرة النبویه، ج۲، ص۲۶۹-۲۸۷ به بعد و شیخ مفید، الارشاد فی معرفة حجج الله علی العباد، ج۱، ص۱۲۸.</ref> نشان حضور او در [[جنگ]] است. برخی، علت [[ترسو بودن]] وی را ضربه شمشیری می‌دانند که [[صفوان بن معطل]] به او زد. [[پیامبر]] به علت همین ضربه، قصر بنی‌جدیله را در [[مدینه]] به او داد، و "سیرین"، [[کنیز]] قبطی ([[خواهر]] [[ماریه]])<ref>ماریه قبطیه همسر رسول خدا{{صل}} بود.</ref> را به او بخشید<ref>ابن عبدالبر، الاستیعاب فی معرفة الأصحاب، ج۱، ص۳۴۸؛ ابن سعد می‌نویسد: پیامبر{{صل}} خواهر ماریه را به حسان بن ثابت شاعر بخشید که برای حسان پسرش عبد الرحمن را به دنیا آورد. ابن سعد، الطبقات الکبری، ج۱، ص۱۰۷؛ محمد بن جریر طبری، تاریخ الأمم والملوک، ج۳، ص۲۲.</ref>.
*مؤرخان، [[حسان بن ثابت]] را از جمله کسانی می‌دانند که در جریان [[افک]]<ref>تهمت به عایشه.</ref> به سبب [[بدگویی]] از [[عایشه]] به [[دستور پیامبر]] حد خورده‌اند<ref>ابن هشام، السیرة النبویه، ج۲، ص۳۰۲؛ احمد بن ابی یعقوب یعقوبی، تاریخ الیعقوبی، ج۲، ص۵۳؛ محمد بن جریر طبری، تاریخ الأمم والملوک، ج۲، ص۶۱۶.</ref>. البته برخی نیز منکر این امر شده<ref>عزالدین ابن اثیر، اسد الغابه فی تمییز الصحابه، ج۱، ص۴۸۳؛ محمد بن عمر واقدی، المغازی، ج۲، ص۴۳۴.</ref> و در [[نقلی]] از [[عایشه]] آورده‌اند که او چیزی نگفته است<ref>عزالدین ابن اثیر، اسدالغابه فی تمییز الصحابه، ج۱، ص۴۸۴.</ref><ref>[[یدالله حاجی‌زاده|حاجی‌زاده، یدالله]]، [[حسان بن ثابت (مقاله)|حسان بن ثابت]]، [[فرهنگ‌نامه تاریخ زندگانی پیامبر اعظم ج۱ (کتاب)|فرهنگ‌نامه تاریخ زندگانی پیامبر اعظم]]، ج۱، ص:۲۹۸-۲۹۹.</r
*مؤرخان، [[حسان بن ثابت]] را از جمله کسانی می‌دانند که در جریان [[افک]]<ref>تهمت به عایشه.</ref> به سبب [[بدگویی]] از [[عایشه]] به [[دستور پیامبر]] حد خورده‌اند<ref>ابن هشام، السیرة النبویه، ج۲، ص۳۰۲؛ احمد بن ابی یعقوب یعقوبی، تاریخ الیعقوبی، ج۲، ص۵۳؛ محمد بن جریر طبری، تاریخ الأمم والملوک، ج۲، ص۶۱۶.</ref>. البته برخی نیز منکر این امر شده<ref>عزالدین ابن اثیر، اسد الغابه فی تمییز الصحابه، ج۱، ص۴۸۳؛ محمد بن عمر واقدی، المغازی، ج۲، ص۴۳۴.</ref> و در [[نقلی]] از [[عایشه]] آورده‌اند که او چیزی نگفته است<ref>عزالدین ابن اثیر، اسدالغابه فی تمییز الصحابه، ج۱، ص۴۸۴.</ref><ref>[[یدالله حاجی‌زاده|حاجی‌زاده، یدالله]]، [[حسان بن ثابت (مقاله)|حسان بن ثابت]]، [[فرهنگ‌نامه تاریخ زندگانی پیامبر اعظم ج۱ (کتاب)|فرهنگ‌نامه تاریخ زندگانی پیامبر اعظم]]، ج۱، ص:۲۹۸-۲۹۹.</ref>.


حسان شاعر
==[[حسان بن ثابت]] شاعر==
حسان، شاعر [[رسول خدا]]{{صل}}<ref>ابن عبدالبر، الاستیعاب فی معرفة الأصحاب، ج۱، ص۳۴۱؛ محمد بن جریر طبری، تاریخ الأمم والملوک، ج۱۱، ص۵۳۵؛ شمس الدین ذهبی، تاریخ الاسلام و وفیات المشاهیر و الأعلام، ج۴، ص۱۹۵.</ref>، از [[شاعران]] اصطلاحاً “مُخَضْرم” است که هم در [[جاهلیت]] و هم در [[اسلام]] [[شعر]] گفته‌اند<ref>دایرة المعارف تشیع، ج۶، ص۲۷۸؛ ابن عبدالبر، الاستیعاب فی معرفة الأصحاب، ج۱، ص۳۴۶؛ ابن حجر عسقلانی، الاصابه فی تمییز الصحابه، ج۲، ص۵۵.</ref>. او که از مشاهیر [[اصحاب]] آن [[حضرت]] بود از [[راویان]] [[رسول الله]]{{صل}} نیز شمرده می‌شود. پسرش عبدالرحمن و [[سعید بن مسیب]] و [[ابوسلمه]] بن عبدالرحمن و دیگران، از او [[روایت]] [[نقل]] کرده‌اند<ref>ابن حجر عسقلانی، الاصابه فی تمییز الصحابه، ج۲، ص۵۵؛ شمس الدین محمد ذهبی، تاریخ اسلام و وفیات المشاهیر و الأعلام، ج۴، ص۱۹۶.</ref>. حسان با سرودن اشعار خویش از [[رسول گرامی اسلام]]{{صل}} و [[مسلمانان]]، [[دفاع]] و با [[شاعران]] مخالف [[اسلام]] مقابله می‌کرد. یک بار [[حضرت]] (در جواب [[اعتراض]] [[عمر]] به [[شعر]] [[خواندن]] حسان) فرمود: “ای [[عمر]]![[دست]] از او بردار. [[سوگند]] به خداوندی که [[جان]] من در دست [[قدرت]] اوست، سخنان او از فرو رفتن تیر به [[جان]] [[کفار]] سخت‌تر و مشکل‌تر است”<ref>علامه امینی، الغدیر فی الکتاب و السنة و الادب، ج۲، ص۱۰۸.</ref>.
*[[حسان بن ثابت]]، شاعر [[رسول خدا]]{{صل}}<ref>ابن عبدالبر، الاستیعاب فی معرفة الأصحاب، ج۱، ص۳۴۱؛ محمد بن جریر طبری، تاریخ الأمم والملوک، ج۱۱، ص۵۳۵؛ شمس الدین ذهبی، تاریخ الاسلام و وفیات المشاهیر و الأعلام، ج۴، ص۱۹۵.</ref>، از [[شاعران]] اصطلاحاً "مُخَضْرم" است که هم در [[جاهلیت]] و هم در [[اسلام]] [[شعر]] گفته‌اند<ref>دایرة المعارف تشیع، ج۶، ص۲۷۸؛ ابن عبدالبر، الاستیعاب فی معرفة الأصحاب، ج۱، ص۳۴۶؛ ابن حجر عسقلانی، الاصابه فی تمییز الصحابه، ج۲، ص۵۵.</ref>. او که از مشاهیر [[اصحاب]] آن [[حضرت]] بود از [[راویان]] [[رسول الله]]{{صل}} نیز شمرده می‌شود. پسرش [[عبدالرحمن بن حسان بن ثابت]] و [[سعید بن مسیب]] و [[ابوسلمه بن عبدالرحمن]] و دیگران، از او [[روایت]] [[نقل]] کرده‌اند<ref>ابن حجر عسقلانی، الاصابه فی تمییز الصحابه، ج۲، ص۵۵؛ شمس الدین محمد ذهبی، تاریخ اسلام و وفیات المشاهیر و الأعلام، ج۴، ص۱۹۶.</ref>. [[حسان بن ثابت]] با سرودن اشعار خویش از [[رسول گرامی اسلام]]{{صل}} و [[مسلمانان]]، [[دفاع]] و با [[شاعران]] مخالف [[اسلام]] مقابله می‌کرد. یک بار [[حضرت]] (در جواب [[اعتراض]] [[عمر بن خطاب]] به [[شعر]] [[خواندن]] حسان) فرمود: "ای [[عمر بن خطاب]]! [[دست]] از او بردار. [[سوگند]] به خداوندی که [[جان]] من در دست [[قدرت]] اوست، سخنان او از فرو رفتن تیر به [[جان]] [[کفار]] سخت‌تر و مشکل‌تر است"<ref>علامه امینی، الغدیر فی الکتاب و السنة و الادب، ج۲، ص۱۰۸.</ref>.
در [[نقلی]] آمده است: “برتری حسان از دیگر شعرا این است که او در [[جاهلیت]] شاعر [[انصار]]، در [[اسلام]] شاعر [[رسول خدا]]{{صل}} و در عصر [[اسلام]]، شاعر منحصر به فرد کل مملکت [[یمن]] بود”<ref>عزالدین ابن اثیر، اسدالغابه فی تمییز الصحابه، ج۱، ص۴۸۳؛ ابن حجر عسقلانی، الاصابه فی تمییز الصحابه، ج۲، ص۵۵.</ref>. [[علامه امینی]] به [[نقل]] از [[ابوعبیده]] می‌نویسد: “همه عرب‌ها [[اجماع]] کرده و بالاتفاق پذیرفته‌اند که حسان، در میان [[شاعران]] شهرنشین<ref>در مقابل شاعران بادیه.</ref> از همه تواناتر است”<ref>علامه امینی، الغدیر فی الکتاب و السنة و الادب، ج۲، ص۱۰۸.</ref>.
*در [[نقلی]] آمده است: "برتری [[حسان بن ثابت]] از دیگر شعرا این است که او در [[جاهلیت]] شاعر [[انصار]]، در [[اسلام]] شاعر [[رسول خدا]]{{صل}} و در عصر [[اسلام]]، شاعر منحصر به فرد کل مملکت [[یمن]] بود"<ref>عزالدین ابن اثیر، اسدالغابه فی تمییز الصحابه، ج۱، ص۴۸۳؛ ابن حجر عسقلانی، الاصابه فی تمییز الصحابه، ج۲، ص۵۵.</ref>. [[علامه امینی]] به [[نقل]] از [[ابوعبیده]] می‌نویسد: "همه عرب‌ها [[اجماع]] کرده و بالاتفاق پذیرفته‌اند که [[حسان بن ثابت]]، در میان [[شاعران]] شهرنشین<ref>در مقابل شاعران بادیه.</ref> از همه تواناتر است"<ref>علامه امینی، الغدیر فی الکتاب و السنة و الادب، ج۲، ص۱۰۸.</ref><ref>[[یدالله حاجی‌زاده|حاجی‌زاده، یدالله]]، [[حسان بن ثابت (مقاله)|حسان بن ثابت]]، [[فرهنگ‌نامه تاریخ زندگانی پیامبر اعظم ج۱ (کتاب)|فرهنگ‌نامه تاریخ زندگانی پیامبر اعظم]]، ج۱، ص:۲۹۹.</ref>.
به نظر می‌رسد این سخن [[پیغمبر اکرم]]{{صل}} که درباره او فرمود: {{متن حدیث| اللهم ایده بروح القدس}}<ref>شمس الدین محمد ذهبی، تاریخ اسلام و وفیات المشاهیر و الأعلام، ج۴، ص۱۹۶؛ ابن حجر عسقلانی، الاصابه فی تمییز الصحابه، ج۲، ص۵۵.</ref>؛ “خدایا او را [[تأیید]] شده [[روح القدس]] قرار بده”، به صورت مشروط بیان شده باشد؛ چرا که بسیاری از مورخان می‌گویند که [[حضرت]] درباره او فرمود: “ای حسان! تا وقتی که از ما [[دفاع]] کنی مؤید به تأییدات [[روح‌القدس]] خواهی بود”<ref>شیخ محمد بن جریر طبری، أعلام الوری بأعلام الهدی، ج۱، ص۲۶۳؛ شیخ طبرسی، مجمع البیان فی تفسیر القرآن، ج۸، ص۶۷۵.</ref>. البته این [[دعا]] به صورت‌های مختلفی بیان شده است. در یک مورد از [[پیامبر]]{{صل}} [[نقل]] شده است که درباره او فرمود: {{متن حدیث| اللهم ایده بروح القدس لمناضلته عن المسلمین}}<ref>ابن عبدالبر، الاستیعاب فی معرفة الأصحاب، ج۱، ص۳۴۵؛ میرحامد حسین لکنوهی، عبقات الانوار، ج۹، ص۳۱۵.</ref>؛ “خدایا! حسان را با [[روح‌القدس]] [[حمایت]] و [[تأیید]] کن، به علت [[حمایت]] او از مسلمانان”. در [[نقلی]] دیگر [[حضرت]] فرمود: {{متن حدیث| إن الله یؤید حسان بروح القدس ما نافح عن رسول الله}}<ref>عزالدین ابن اثیر، اسدالغابه فی تمییز الصحابه، ج۱، ص۴۸۲؛ میرحامد حسین لکنوهی، عبقات الانوار، ج۹، ص۳۹۷.</ref>؛ [[خداوند]]، حسان را تا زمانی که از [[رسول خدا]]{{صل}} [[پشتیبانی]] می‌کند با [[روح‌القدس]] [[حمایت]] و [[تأیید]] کند”.
*به نظر می‌رسد این سخن [[پیغمبر اکرم]]{{صل}} که درباره او فرمود: "خدایا او را [[تأیید]] شده [[روح القدس]] قرار بده"<ref>{{متن حدیث|اللَّهُمَّ أَيِّدْه‏ بِرُوحِ الْقُدُسِ }}؛ شمس الدین محمد ذهبی، تاریخ اسلام و وفیات المشاهیر و الأعلام، ج۴، ص۱۹۶؛ ابن حجر عسقلانی، الاصابه فی تمییز الصحابه، ج۲، ص۵۵.</ref>؛ به صورت مشروط بیان شده باشد؛ چرا که بسیاری از مؤرخان می‌گویند که [[حضرت]] درباره او فرمود: "ای [[حسان بن ثابت]]! تا وقتی که از ما [[دفاع]] کنی مؤید به تأییدات [[روح‌القدس]] خواهی بود"<ref>شیخ محمد بن جریر طبری، أعلام الوری بأعلام الهدی، ج۱، ص۲۶۳؛ شیخ طبرسی، مجمع البیان فی تفسیر القرآن، ج۸، ص۶۷۵.</ref>. البته این [[دعا]] به صورت‌های مختلفی بیان شده است. در یک مورد از [[پیامبر]]{{صل}} [[نقل]] شده است که درباره او فرمود: "خدایا! حسان را با [[روح‌القدس]] [[حمایت]] و [[تأیید]] کن، به علت [[حمایت]] او از مسلمانان"<ref>ابن عبدالبر، الاستیعاب فی معرفة الأصحاب، ج۱، ص۳۴۵؛ میرحامد حسین لکنوهی، عبقات الانوار، ج۹، ص۳۱۵.</ref>. در [[نقلی]] دیگر [[حضرت]] فرمود: "[[خداوند]]، حسان را تا زمانی که از [[رسول خدا]]{{صل}} [[پشتیبانی]] می‌کند با [[روح‌القدس]] [[حمایت]] و [[تأیید]] کند".<ref>عزالدین ابن اثیر، اسدالغابه فی تمییز الصحابه، ج۱، ص۴۸۲؛ میرحامد حسین لکنوهی، عبقات الانوار، ج۹، ص۳۹۷.</ref><ref>[[یدالله حاجی‌زاده|حاجی‌زاده، یدالله]]، [[حسان بن ثابت (مقاله)|حسان بن ثابت]]، [[فرهنگ‌نامه تاریخ زندگانی پیامبر اعظم ج۱ (کتاب)|فرهنگ‌نامه تاریخ زندگانی پیامبر اعظم]]، ج۱، ص:۲۹۹-۳۰۰.</ref>.
گاهی [[رسول الله]]{{صل}} از حسان می‌خواست که در برابر [[دشمنان]] [[شعر]] بگوید<ref>محمد بن عمر واقدی، المغازی، ج۲، ص۴۴۷؛ ابن سعد، الطبقات الکبری، ج۱، ص۲۲۲-۲۲۳.</ref>؛ برای نمونه، زمانی که [[قبیله]] [[بنی‌تمیم]] نزد [[رسول خدا]]{{صل}} آمده بودند و قصد مفاخره داشتند، گفتند: “ما با شاعر و خطیبمان نزد تو آمده‌ایم تا با شما مفاخره کنیم”. [[پیامبر اکرم]]{{صل}} نخست در پاسخ آنها فرمود: “من نه برای [[شعر]] گفتن [[مبعوث]] و نه به [[فخرفروشی]] [[مأمور]] شده‌ام؛ ولی حالا که آمده‌اید، بیایید”. نخست [[زبرقان بن بدر]]<ref>ابن هشام، السیرة النبویه، ج۲، ص۳۵۲؛ محمد بن جریر طبری، تاریخ الأمم والملوک، ج۳، ص۱۱۷-۱۱۹؛ نویری، نهایة الإرب فی فنون الأدب، ج۱۸، ص۳۵.</ref> و به [[نقلی]] [[عطارد بن حاجب]]<ref>ابن سعد، الطبقات الکبری، ج۱، ص۲۲۳.</ref> سخنانی بیان کرد، و [[ثابت بن قیس بن شماس]]، به امر آن [[حضرت]]، به او پاسخ داد. سپس شاعر ایشان [[زبرقان بن بدر]] در [[برتری]] [[قوم]] خویش اشعاری سرود و [[پیامبر اکرم]]{{صل}} [[دستور]] داد [[حسان بن ثابت]] بیاید و به اشعار او پاسخ دهد. حسان با اشعاری، پاسخ او را داد. آنها [[اقرار]] کردند که [[خطیب]] [[رسول خدا]]{{صل}} از [[خطیب]] خودشان بهتر و شاعر آن [[حضرت]] از شاعرشان ماهرتر است<ref>محمد بن جریر طبری، تاریخ الأمم والملوک، ج۴، ص۱۱۹؛ ابوبکر بیهقی، دلائل النبوة و معرفة أحوال صاحب الشریعه، ج۵، ص۳۱۵.</ref>. آن‌گاه همه فرستادگان تمیم [[مسلمان]] شدند و [[پیغمبر]] به آنها هدایایی داد<ref>ابن هشام، السیرة النبویه، ج۲، ص۵۶۷؛ محمد بن جریر طبری، تاریخ الأمم والملوک، ج۳، ص۱۱۹.</ref>.
*گاهی [[رسول الله]]{{صل}} از [[حسان بن ثابت]] می‌خواست که در برابر [[دشمنان]] [[شعر]] بگوید<ref>محمد بن عمر واقدی، المغازی، ج۲، ص۴۴۷؛ ابن سعد، الطبقات الکبری، ج۱، ص۲۲۲-۲۲۳.</ref>؛ برای نمونه، زمانی که [[قبیله]] [[بنی‌تمیم]] نزد [[رسول خدا]]{{صل}} آمده بودند و قصد مفاخره داشتند، گفتند: "ما با شاعر و خطیبمان نزد تو آمده‌ایم تا با شما مفاخره کنیم". [[پیامبر اکرم]]{{صل}} نخست در پاسخ آنها فرمود: "من نه برای [[شعر]] گفتن [[مبعوث]] و نه به [[فخرفروشی]] [[مأمور]] شده‌ام؛ ولی حالا که آمده‌اید، بیایید". نخست [[زبرقان بن بدر]]<ref>ابن هشام، السیرة النبویه، ج۲، ص۳۵۲؛ محمد بن جریر طبری، تاریخ الأمم والملوک، ج۳، ص۱۱۷-۱۱۹؛ نویری، نهایة الإرب فی فنون الأدب، ج۱۸، ص۳۵.</ref> و به [[نقلی]] [[عطارد بن حاجب]]<ref>ابن سعد، الطبقات الکبری، ج۱، ص۲۲۳.</ref> سخنانی بیان کرد، و [[ثابت بن قیس بن شماس]]، به امر آن [[حضرت]]، به او پاسخ داد. سپس شاعر ایشان [[زبرقان بن بدر]] در [[برتری]] [[قوم]] خویش اشعاری سرود و [[پیامبر اکرم]]{{صل}} [[دستور]] داد [[حسان بن ثابت]] بیاید و به اشعار او پاسخ دهد. [[حسان بن ثابت]] با اشعاری، پاسخ او را داد. آنها [[اقرار]] کردند که [[خطیب]] [[رسول خدا]]{{صل}} از [[خطیب]] خودشان بهتر و شاعر آن [[حضرت]] از شاعرشان ماهرتر است<ref>محمد بن جریر طبری، تاریخ الأمم والملوک، ج۴، ص۱۱۹؛ ابوبکر بیهقی، دلائل النبوة و معرفة أحوال صاحب الشریعه، ج۵، ص۳۱۵.</ref>. آن‌گاه همه فرستادگان تمیم [[مسلمان]] شدند و [[پیغمبر]] به آنها هدایایی داد<ref>ابن هشام، السیرة النبویه، ج۲، ص۵۶۷؛ محمد بن جریر طبری، تاریخ الأمم والملوک، ج۳، ص۱۱۹.</ref>.
برخی می‌گویند اشعار پیش از [[اسلام]] حسان، [[برتر]] از اشعار پس از [[اسلام]] او بوده است<ref>ابن عبدالبر، الاستیعاب فی معرفة الأصحاب، ج۱، ص۳۴۶؛ عزالدین ابن اثیر، اسدالغابه فی معرفة الصحابه، ج۱، ص۴۸۳.</ref>. بنابر برخی نقل‌ها، از خود او علت این امر را پرسیدند. وی گفت: “شعر در [[جاهلیت]]، قید و بندی نداشت، و نیکویی [[شعر]]، [[افراط]] در بیان بود، و این [[افراط]]، [[کذب]] است. [[اسلام]] نیز از [[کذب]] منع کرده است”<ref>عزالدین ابن اثیر، اسدالغابه فی معرفة الصحابه، ج۱، ص۴۸۳.</ref>. حسان درباره بسیاری از وقایع مهم [[صدر اسلام]] [[شعر]] سروده است. این اشعار طوری هستند که بعضاً سندهای [[تاریخی]] شمرده شده‌اند؛ برای نمونه، او درباره [[فتح مکه]]<ref>عبد الرحمن سهیلی، الروض الأنف فی شرح السیرة النبویه، ج۷، ص۱۱۹؛ ابن هشام، السیرة النبویه، ج۲، ص۲۲۱.</ref>، [[نبرد خیبر]]<ref>ابن هشام، السیرة النبویه، ج۲، ص۳۴۷؛ شیخ مفید، الارشاد فی معرفة حجج الله علی العباد، ج۱، ص۱۰۶؛ عبد الرحمن سهیلی، الروض الأنف فی شرح السیرة النبویه، ج۶، ص۵۲۲.</ref>، [[نبرد]] [[احزاب]]<ref>شیخ مفید، الارشاد فی معرفة حجج الله علی العباد، ج۱، ص۱۲۸.</ref>، [[روز غدیر]]<ref>شیخ مفید، الارشاد فی معرفة حجج الله علی العباد، ج۱، ص۱۷۷؛ علامه امینی، الغدیر فی الکتاب و السنة و الادب، ج۱، ص۴۲۷-۴۲۸؛ ۶۰۹.</ref>، [[قتل]] [[کعب بن اشرف]] و [[سلام]] بن ابی‌حقیق<ref>محمد بن عمر واقدی، المغازی، ج۱، ص۱۸۶؛ ابن هشام، السیرة النبویه، ج۲، ص۲۷۶.</ref> و در رثای [[پیامبر]]{{صل}}<ref>ابن هشام، السیرة النبویه، ج۲، ص۶۶۶؛ ابن سعد، الطبقات الکبری، ج۲، ص۲۴۵.</ref>[[شعر]] سرود.
*برخی می‌گویند اشعار پیش از [[اسلام]] [[حسان بن ثابت]]، [[برتر]] از اشعار پس از [[اسلام]] او بوده است<ref>ابن عبدالبر، الاستیعاب فی معرفة الأصحاب، ج۱، ص۳۴۶؛ عزالدین ابن اثیر، اسدالغابه فی معرفة الصحابه، ج۱، ص۴۸۳.</ref>. بنابر برخی نقل‌ها، از خود او علت این امر را پرسیدند. وی گفت: "شعر در [[جاهلیت]]، قید و بندی نداشت، و نیکویی [[شعر]]، [[افراط]] در بیان بود، و این [[افراط]]، [[کذب]] است. [[اسلام]] نیز از [[کذب]] منع کرده است"<ref>عزالدین ابن اثیر، اسدالغابه فی معرفة الصحابه، ج۱، ص۴۸۳.</ref>. [[حسان بن ثابت]] درباره بسیاری از وقایع مهم [[صدر اسلام]] [[شعر]] سروده است. این اشعار طوری هستند که بعضاً سندهای [[تاریخی]] شمرده شده‌اند؛ برای نمونه، او درباره [[فتح مکه]]<ref>عبد الرحمن سهیلی، الروض الأنف فی شرح السیرة النبویه، ج۷، ص۱۱۹؛ ابن هشام، السیرة النبویه، ج۲، ص۲۲۱.</ref>، [[نبرد خیبر]]<ref>ابن هشام، السیرة النبویه، ج۲، ص۳۴۷؛ شیخ مفید، الارشاد فی معرفة حجج الله علی العباد، ج۱، ص۱۰۶؛ عبد الرحمن سهیلی، الروض الأنف فی شرح السیرة النبویه، ج۶، ص۵۲۲.</ref>، [[نبرد]] [[احزاب]]<ref>شیخ مفید، الارشاد فی معرفة حجج الله علی العباد، ج۱، ص۱۲۸.</ref>، [[روز غدیر]]<ref>شیخ مفید، الارشاد فی معرفة حجج الله علی العباد، ج۱، ص۱۷۷؛ علامه امینی، الغدیر فی الکتاب و السنة و الادب، ج۱، ص۴۲۷-۴۲۸؛ ۶۰۹.</ref>، [[قتل]] [[کعب بن اشرف]] و [[سلام بن ابی‌حقیق]]<ref>محمد بن عمر واقدی، المغازی، ج۱، ص۱۸۶؛ ابن هشام، السیرة النبویه، ج۲، ص۲۷۶.</ref> و در رثای [[پیامبر]]{{صل}}<ref>ابن هشام، السیرة النبویه، ج۲، ص۶۶۶؛ ابن سعد، الطبقات الکبری، ج۲، ص۲۴۵.</ref>[[شعر]] سرود
در اینجا و برای نمونه، گوشه‌ای از [[شعر]] او را که در روز [[عید غدیر]] و با اجازه [[رسول خدا]]{{صل}} سروده است مطرح می‌کنیم.
*[[شیعیان]]، همواره به این [[شعر]] [[حسان بن ثابت]] درباره [[ولایت علی]]{{ع}} استناد کرده‌اند<ref>شیخ صدوق، امالی، ص۵۷۵؛ ابن شهر آشوب، مناقب آل ابی طالب، ج۳، ص۲۷ به بعد و علامه امینی، الغدیر فی الکتاب و السنة و الادب، ج۲، ص۷۰-۶۹.</ref>. [[دیوان]] اشعار او سال ۱۹۶۶ میلادی در بیروت به چاپ رسیده است<ref>[[یدالله حاجی‌زاده|حاجی‌زاده، یدالله]]، [[حسان بن ثابت (مقاله)|حسان بن ثابت]]، [[فرهنگ‌نامه تاریخ زندگانی پیامبر اعظم ج۱ (کتاب)|فرهنگ‌نامه تاریخ زندگانی پیامبر اعظم]]، ج۱، ص:۳۰۰-۳۰۱.</ref>.
{{عربی| ینادیهم یوم الغدیر نبیهم بخم واسمع بالنبی منادیا *** فقال له قم یا علی فإننی رضیتک من بعدی اماما وهادیا}}<ref>شیخ مفید، الجمل، ج۱، ص۲۲۰؛ شیخ صدوق، امالی، ص۵۷۵؛ ابن شهر آشوب، مناقب آل ابی طالب، ج۳، ص۲۸.</ref>؛
 
[[شیعیان]]، همواره به این [[شعر]] حسان درباره [[ولایت علی]]{{ع}} استناد کرده‌اند<ref>شیخ صدوق، امالی، ص۵۷۵؛ ابن شهر آشوب، مناقب آل ابی طالب، ج۳، ص۲۷ به بعد و علامه امینی، الغدیر فی الکتاب و السنة و الادب، ج۲، ص۷۰-۶۹.</ref>. [[دیوان]] اشعار او سال ۱۹۶۶ میلادی در بیروت به چاپ رسیده است.
==[[حسان بن ثابت]] پس از [[رحلت رسول خدا]]{{صل}}==
[[حسان بن ثابت]] پس از [[رحلت رسول خدا]]{{صل}}
حسان در دوره [[عمر]] در [[مسجد]] [[شعر]] می‌خواند. [[عمر]] به او [[اعتراض]] کرد. وی در پاسخ گفت: “من اینجا [[شعر]] خواندم؛ در حالی که بهتر از تو ([[رسول خدا]]) در آن بود”<ref>ابن عبدالبر، الاستیعاب فی معرفة الأصحاب، ج۱، ص۳۴۵؛ ابن حجر عسقلانی، الاصابه فی تمییز الصحابه، ج۲، ص۵۵.</ref>. سپس به [[ابوهریره]] گفت: “تو سخن [[رسول خدا]] را شنیدی که می‌گفت: خداوندا! حسان را به [[روح القدس]] مؤید فرما و دعایم را [[اجابت]] کن؟” [[ابوهریره]] او را [[تصدیق]] کرد<ref>علامه امینی، الغدیر فی الکتاب و السنة و الادب، ج۲، ص۱۰۷؛ ابن حجر عسقلانی، الاصابه فی تمییز الصحابه، ج۲، ص۵۵.</ref>.
حسان در دوره [[عمر]] در [[مسجد]] [[شعر]] می‌خواند. [[عمر]] به او [[اعتراض]] کرد. وی در پاسخ گفت: “من اینجا [[شعر]] خواندم؛ در حالی که بهتر از تو ([[رسول خدا]]) در آن بود”<ref>ابن عبدالبر، الاستیعاب فی معرفة الأصحاب، ج۱، ص۳۴۵؛ ابن حجر عسقلانی، الاصابه فی تمییز الصحابه، ج۲، ص۵۵.</ref>. سپس به [[ابوهریره]] گفت: “تو سخن [[رسول خدا]] را شنیدی که می‌گفت: خداوندا! حسان را به [[روح القدس]] مؤید فرما و دعایم را [[اجابت]] کن؟” [[ابوهریره]] او را [[تصدیق]] کرد<ref>علامه امینی، الغدیر فی الکتاب و السنة و الادب، ج۲، ص۱۰۷؛ ابن حجر عسقلانی، الاصابه فی تمییز الصحابه، ج۲، ص۵۵.</ref>.
برخی معتقدند که حسان، پس از دوره [[رسول الله]]{{صل}} از [[شعر]] گفتن دست کشید و تنها شعری در رثای [[عثمان]] سرود<ref>دائرة المعارف تشیع، ج۶ ص۲۸۰.</ref>. حسان، از [[راویان حدیث]] [[پیامبر]]{{صل}} نیز بود<ref>ابن حجر عسقلانی، الاصابه فی تمییز الصحابه، ج۲، ص۵۵.</ref>. پس از به [[خلافت]] رسیدن [[علی]]{{ع}}، عده‌ای از [[بیعت]] با آن [[حضرت]] [[امتناع]] ورزیدند. [[حسان بن ثابت]] از جمله آنان بود. [[شیخ مفید]] می‌نویسد: “گروهی از [[بیعت]] با [[علی]]{{ع}} سر باز زدند، مانند [[عبدالله]] پسر [[عمر بن خطاب]]، سعد وقاص، [[محمد بن مسلمه]]، [[حسان بن ثابت]] و [[اسامه بن زید]]. امیرالمؤمنان پس از [[امتناع]] آنان از [[بیعت]] [[سخنرانی]] کرد. در بخشی از سخن [[حضرت]] آمده است: “... از جانب سعد و مسلمه و [[اسامه]] و [[عبدالله]] و حسان، چیزهایی به من رسیده است که آن را خوش ندارم، و [[حق]] در میان من و ایشان [[حاکم]] است”<ref>شیخ مفید، الارشاد فی معرفة حجج الله علی العباد، ج۱، ص۲۴۳.</ref>.
برخی معتقدند که حسان، پس از دوره [[رسول الله]]{{صل}} از [[شعر]] گفتن دست کشید و تنها شعری در رثای [[عثمان]] سرود<ref>دائرة المعارف تشیع، ج۶ ص۲۸۰.</ref>. حسان، از [[راویان حدیث]] [[پیامبر]]{{صل}} نیز بود<ref>ابن حجر عسقلانی، الاصابه فی تمییز الصحابه، ج۲، ص۵۵.</ref>. پس از به [[خلافت]] رسیدن [[علی]]{{ع}}، عده‌ای از [[بیعت]] با آن [[حضرت]] [[امتناع]] ورزیدند. [[حسان بن ثابت]] از جمله آنان بود. [[شیخ مفید]] می‌نویسد: “گروهی از [[بیعت]] با [[علی]]{{ع}} سر باز زدند، مانند [[عبدالله]] پسر [[عمر بن خطاب]]، سعد وقاص، [[محمد بن مسلمه]]، [[حسان بن ثابت]] و [[اسامه بن زید]]. امیرالمؤمنان پس از [[امتناع]] آنان از [[بیعت]] [[سخنرانی]] کرد. در بخشی از سخن [[حضرت]] آمده است: “... از جانب سعد و مسلمه و [[اسامه]] و [[عبدالله]] و حسان، چیزهایی به من رسیده است که آن را خوش ندارم، و [[حق]] در میان من و ایشان [[حاکم]] است”<ref>شیخ مفید، الارشاد فی معرفة حجج الله علی العباد، ج۱، ص۲۴۳.</ref>.
به هر حال، حسان را از [[منحرفان]] و [[مخالفان علی]]{{ع}} شمرده‌اند<ref>ابراهیم بن محمد ثقفی کوفی؛ الغارات، ص۴۰۹؛ محمد بن جریر طبری، تاریخ الأمم والملوک، ج۴، ص۴۲۹.</ref>. [[علامه امینی]] درباره او می‌نویسد: “حسان، از [[بینش]] ظاهری<ref>نابینا شده بود.</ref> و [[باطنی]] [[محروم]] شده بود. زمانی که [[امیرمؤمنان]]، [[قیس بن سعد بن عباده]] را از استانداری [[مصر]] [[عزل]] کرده بود، و او به [[مدینه]] برگشته بود، حسان نزد او آمد و [[قیس]] را [[سرزنش]] کرد و به او گفت: [[عثمان]] را [[کشتی]] و گناهش بر گردن تو ماند، و اکنون سخنانش ناراحت شد و به او گفت: ای کوردلِ [[نابینا]]! به [[خدا]] [[سوگند]]! اگر از وقوع [[جنگ]] بین [[قبیله]] خود و [[اقوام]] تو نمی‌ترسیدم گردنت را می‌زدم” و سپس او را از خود راند<ref>ابواسحاق ثقفی کوفی، الغارات، ج۱، ص۲۲۱؛ بلاذری، انساب الاشراف، ج۲، ص۳۹۲؛ محمد بن جریر طبری، تاریخ الأمم والملوک، ج۴، ص۵۵۵.</ref>.
به هر حال، حسان را از [[منحرفان]] و [[مخالفان علی]]{{ع}} شمرده‌اند<ref>ابراهیم بن محمد ثقفی کوفی؛ الغارات، ص۴۰۹؛ محمد بن جریر طبری، تاریخ الأمم والملوک، ج۴، ص۴۲۹.</ref>. [[علامه امینی]] درباره او می‌نویسد: “حسان، از [[بینش]] ظاهری<ref>نابینا شده بود.</ref> و [[باطنی]] [[محروم]] شده بود. زمانی که [[امیرمؤمنان]]، [[قیس بن سعد بن عباده]] را از استانداری [[مصر]] [[عزل]] کرده بود، و او به [[مدینه]] برگشته بود، حسان نزد او آمد و [[قیس]] را [[سرزنش]] کرد و به او گفت: [[عثمان]] را [[کشتی]] و گناهش بر گردن تو ماند، و اکنون سخنانش ناراحت شد و به او گفت: ای کوردلِ [[نابینا]]! به [[خدا]] [[سوگند]]! اگر از وقوع [[جنگ]] بین [[قبیله]] خود و [[اقوام]] تو نمی‌ترسیدم گردنت را می‌زدم” و سپس او را از خود راند<ref>ابواسحاق ثقفی کوفی، الغارات، ج۱، ص۲۲۱؛ بلاذری، انساب الاشراف، ج۲، ص۳۹۲؛ محمد بن جریر طبری، تاریخ الأمم والملوک، ج۴، ص۵۵۵.</ref>.
[[وفات]] حسان
 
==[[وفات]] حسان==
در اینکه حسان در چه سالی و کجا از [[دنیا]] رفته است، [[اختلاف]] است. بنا بر [[نقلی]]، وی پیش از سال [[چهل]] [[هجری]] و در زمان [[خلافت علی]]{{ع}}<ref>ابن حجر عسقلانی، الاصابه فی تمییز الصحابه، ج۲، ص۵۶؛ عزالدین ابن اثیر، اسدالغابه فی معرفة الصحابه، ج۱، ص۴۸۴.</ref> در [[مدینه]] از [[دنیا]] رفت<ref>ابواسحاق ثقفی کوفی، الغارات (ترجمه)، ج۱، ص۴۰۹.</ref>. به قولی دیگر، او در سال پنجاه<ref>عزالدین ابن اثیر، اسدالغابه فی معرفة الصحابه، ج۱، ص۴۸۴؛ ابن حجر عسقلانی، الاصابه فی تمییز الصحابه، ص۵۶.</ref> یا ۵۴ [[هجری]]<ref>عزالدین ابن اثیر، اسدالغابه فی معرفة الصحابه، ج۱، ص۴۸۴؛ شمس الدین محمد ذهبی، تاریخ اسلام و وفیات المشاهیر و الأعلام، ج۴، ص۱۹۷.</ref> مرد. در جایی دیگر آمده است که او در سال هشتاد [[هجری]] در [[شام]] از [[دنیا]] رفت<ref>ابن عبدالبر، الاستیعاب فی معرفة الأصحاب، ج۱، ص۳۵۱.</ref>. حسان در زمان [[مرگ]] ۱۲۰ سال داشت؛ شصت سال در [[جاهلیت]] و شصت سال در [[اسلام]]<ref>عزالدین ابن اثیر، اسدالغابه فی معرفة الصحابه، ج۱، ص۴۸۴؛ محمد بن جریر طبری، تاریخ الأمم والملوک، ج۱۱، ص۵۳۵.</ref>. به قولی دیگر، وی هفتاد سال در [[جاهلیت]] و پنجاه سال در [[اسلام]] [[زندگی]] کرد<ref>ابواسحاق ثقفی کوفی، الغارات (ترجمه)، ج۱، ص۴۰۹.</ref>.
در اینکه حسان در چه سالی و کجا از [[دنیا]] رفته است، [[اختلاف]] است. بنا بر [[نقلی]]، وی پیش از سال [[چهل]] [[هجری]] و در زمان [[خلافت علی]]{{ع}}<ref>ابن حجر عسقلانی، الاصابه فی تمییز الصحابه، ج۲، ص۵۶؛ عزالدین ابن اثیر، اسدالغابه فی معرفة الصحابه، ج۱، ص۴۸۴.</ref> در [[مدینه]] از [[دنیا]] رفت<ref>ابواسحاق ثقفی کوفی، الغارات (ترجمه)، ج۱، ص۴۰۹.</ref>. به قولی دیگر، او در سال پنجاه<ref>عزالدین ابن اثیر، اسدالغابه فی معرفة الصحابه، ج۱، ص۴۸۴؛ ابن حجر عسقلانی، الاصابه فی تمییز الصحابه، ص۵۶.</ref> یا ۵۴ [[هجری]]<ref>عزالدین ابن اثیر، اسدالغابه فی معرفة الصحابه، ج۱، ص۴۸۴؛ شمس الدین محمد ذهبی، تاریخ اسلام و وفیات المشاهیر و الأعلام، ج۴، ص۱۹۷.</ref> مرد. در جایی دیگر آمده است که او در سال هشتاد [[هجری]] در [[شام]] از [[دنیا]] رفت<ref>ابن عبدالبر، الاستیعاب فی معرفة الأصحاب، ج۱، ص۳۵۱.</ref>. حسان در زمان [[مرگ]] ۱۲۰ سال داشت؛ شصت سال در [[جاهلیت]] و شصت سال در [[اسلام]]<ref>عزالدین ابن اثیر، اسدالغابه فی معرفة الصحابه، ج۱، ص۴۸۴؛ محمد بن جریر طبری، تاریخ الأمم والملوک، ج۱۱، ص۵۳۵.</ref>. به قولی دیگر، وی هفتاد سال در [[جاهلیت]] و پنجاه سال در [[اسلام]] [[زندگی]] کرد<ref>ابواسحاق ثقفی کوفی، الغارات (ترجمه)، ج۱، ص۴۰۹.</ref>.



نسخهٔ ‏۱۲ مهٔ ۲۰۲۰، ساعت ۱۱:۲۶

اين مدخل از زیرشاخه‌های بحث حسان بن ثابت است. "حسان بن ثابت" از چند منظر متفاوت، بررسی می‌شود:
در این باره، تعداد بسیاری از پرسش‌های عمومی و مصداقی مرتبط، وجود دارند که در مدخل حسان بن ثابت (پرسش) قابل دسترسی خواهند بود.

نسب

صفات اخلاقی حسان بن ثابت

حسان بن ثابت شاعر

حسان بن ثابت پس از رحلت رسول خدا(ص)

حسان در دوره عمر در مسجد شعر می‌خواند. عمر به او اعتراض کرد. وی در پاسخ گفت: “من اینجا شعر خواندم؛ در حالی که بهتر از تو (رسول خدا) در آن بود”[۵۵]. سپس به ابوهریره گفت: “تو سخن رسول خدا را شنیدی که می‌گفت: خداوندا! حسان را به روح القدس مؤید فرما و دعایم را اجابت کن؟” ابوهریره او را تصدیق کرد[۵۶]. برخی معتقدند که حسان، پس از دوره رسول الله(ص) از شعر گفتن دست کشید و تنها شعری در رثای عثمان سرود[۵۷]. حسان، از راویان حدیث پیامبر(ص) نیز بود[۵۸]. پس از به خلافت رسیدن علی(ع)، عده‌ای از بیعت با آن حضرت امتناع ورزیدند. حسان بن ثابت از جمله آنان بود. شیخ مفید می‌نویسد: “گروهی از بیعت با علی(ع) سر باز زدند، مانند عبدالله پسر عمر بن خطاب، سعد وقاص، محمد بن مسلمه، حسان بن ثابت و اسامه بن زید. امیرالمؤمنان پس از امتناع آنان از بیعت سخنرانی کرد. در بخشی از سخن حضرت آمده است: “... از جانب سعد و مسلمه و اسامه و عبدالله و حسان، چیزهایی به من رسیده است که آن را خوش ندارم، و حق در میان من و ایشان حاکم است”[۵۹]. به هر حال، حسان را از منحرفان و مخالفان علی(ع) شمرده‌اند[۶۰]. علامه امینی درباره او می‌نویسد: “حسان، از بینش ظاهری[۶۱] و باطنی محروم شده بود. زمانی که امیرمؤمنان، قیس بن سعد بن عباده را از استانداری مصر عزل کرده بود، و او به مدینه برگشته بود، حسان نزد او آمد و قیس را سرزنش کرد و به او گفت: عثمان را کشتی و گناهش بر گردن تو ماند، و اکنون سخنانش ناراحت شد و به او گفت: ای کوردلِ نابینا! به خدا سوگند! اگر از وقوع جنگ بین قبیله خود و اقوام تو نمی‌ترسیدم گردنت را می‌زدم” و سپس او را از خود راند[۶۲].

وفات حسان

در اینکه حسان در چه سالی و کجا از دنیا رفته است، اختلاف است. بنا بر نقلی، وی پیش از سال چهل هجری و در زمان خلافت علی(ع)[۶۳] در مدینه از دنیا رفت[۶۴]. به قولی دیگر، او در سال پنجاه[۶۵] یا ۵۴ هجری[۶۶] مرد. در جایی دیگر آمده است که او در سال هشتاد هجری در شام از دنیا رفت[۶۷]. حسان در زمان مرگ ۱۲۰ سال داشت؛ شصت سال در جاهلیت و شصت سال در اسلام[۶۸]. به قولی دیگر، وی هفتاد سال در جاهلیت و پنجاه سال در اسلام زندگی کرد[۶۹].


[۷۰].

جستارهای وابسته

منابع

پانویس

 با کلیک بر فلش ↑ به محل متن مرتبط با این پانویس منتقل می‌شوید:  

  1. عزالدین ابن اثیر، اسدالغابه فی تمییز الصحابه، ج۱، ص۴۸۲؛ ابن حجر عسقلانی، الاصابه فی تمییز الصحابه، ج۲، ص۵۵.
  2. ابو بکر بیهقی، دلائل النبوة و معرفة أحوال صاحب الشریعه، ج۱، ص۲۸۰؛ علامه امینی، الغدیر فی الکتاب و السنة و الادب، ج۱، ص۱۱۰.
  3. ابن حجر عسقلانی، الاصابه فی تمییز الصحابه، ج۲، ص۵۵.
  4. وی در مدینه ساکن بود.
  5. ابن سعد، الطبقات الکبری، ج۱، ص۶۶-۶۷.
  6. ابن سعد، الطبقات الکبری، ج۸، ص۲۷۶؛ ابن عبد البر، الاستیعاب فی معرفة الأصحاب، ج۱، ص۳۴۱؛ ابن حجر عسقلانی، الاصابه فی تمییز الصحابه، ج۲، ص۵۵.
  7. ابن سعد، الطبقات الکبری، ج۸، ص۲۷۶.
  8. ابن سعد، الطبقات الکبری، ج۸، ص۲۷۶؛ ابن حجر عسقلانی، الاصابه فی تمییز الصحابه، ج۲، ص۵۵.
  9. ابن حجر عسقلانی، الاصابه فی تمییز الصحابه، ج۲، ص۵۵؛ ابن عبد البر، الاستیعاب فی معرفة الأصحاب، ج۱، ص۳۴۱.
  10. ابن حجر عسقلانی، الاصابه فی تمییز الصحابه، ج۲، ص۵۵.
  11. ابن حجر عسقلانی، الاصابه فی تمییز الصحابه، ج۲، ص۵۵؛ ابن عبد البر، الاستیعاب فی معرفة الأصحاب، ج۱، ص۳۴۵؛ تقی الدین مقریزی، امتاع الأسماع من الأحوال و الأموال و الحفدة و المتاع، ج۶، ص۱۷۲.
  12. "به اذن خداوند، شهادت می‌دهم که محمد(ص) فرستاده آسمانی است که از جانب خداوند آمده است"؛ ابن عساکر، تاریخ مدینه دمشق، ج۱۲، ص۴۰۷.
  13. حاجی‌زاده، یدالله، حسان بن ثابت، فرهنگ‌نامه تاریخ زندگانی پیامبر اعظم، ج۱، ص:۲۹۶-۲۹۷.
  14. ابن جوزی، المنتظم فی تاریخ الامم و الملوک، ج۵، ص۲۳۱؛ ابن حجر عسقلانی، الاصابه فی تمییز الصحابه، ج۲، ص۵۵؛ ابن عبد البر، الاستیعاب فی معرفة الأصحاب، ج۱، ص۳۴۸.
  15. محمد بن جریر طبری، تاریخ الأمم والملوک، ج۲، ص۵۷۷؛ ابن هشام، السیرة النبویه، ج۲، ص۲۲۸؛ ابن حجر عسقلانی، الاصابه فی تمییز الصحابه، ج۲، ص۵۶.
  16. حاجی‌زاده، یدالله، حسان بن ثابت، فرهنگ‌نامه تاریخ زندگانی پیامبر اعظم، ج۱، ص:۲۹۷-۲۹۸.
  17. احمد بن ابی یعقوب یعقوبی، تاریخ الیعقوبی، ج۲، ص۴۷-۴۸؛ ابن سعد، الطبقات الکبری، ج۸، ص۳۴؛ محمد بن عمر واقدی، المغازی، ج۱، ص۲۸۸.
  18. عزالدین ابن اثیر، اسد الغابه فی تمییز الصحابه، ج۱، ص۴۸۴؛ ابن جوزی، المنتظم فی تاریخ الأمم و الملوک، ج۵، ص۲۳۱؛ محمد بن جریر طبری، تاریخ الأمم والملوک، ج۱۱، ص۵۳۵.
  19. ابن هشام، السیرة النبویه، ج۲، ص۲۶۹-۲۸۷ به بعد و شیخ مفید، الارشاد فی معرفة حجج الله علی العباد، ج۱، ص۱۲۸.
  20. ماریه قبطیه همسر رسول خدا(ص) بود.
  21. ابن عبدالبر، الاستیعاب فی معرفة الأصحاب، ج۱، ص۳۴۸؛ ابن سعد می‌نویسد: پیامبر(ص) خواهر ماریه را به حسان بن ثابت شاعر بخشید که برای حسان پسرش عبد الرحمن را به دنیا آورد. ابن سعد، الطبقات الکبری، ج۱، ص۱۰۷؛ محمد بن جریر طبری، تاریخ الأمم والملوک، ج۳، ص۲۲.
  22. تهمت به عایشه.
  23. ابن هشام، السیرة النبویه، ج۲، ص۳۰۲؛ احمد بن ابی یعقوب یعقوبی، تاریخ الیعقوبی، ج۲، ص۵۳؛ محمد بن جریر طبری، تاریخ الأمم والملوک، ج۲، ص۶۱۶.
  24. عزالدین ابن اثیر، اسد الغابه فی تمییز الصحابه، ج۱، ص۴۸۳؛ محمد بن عمر واقدی، المغازی، ج۲، ص۴۳۴.
  25. عزالدین ابن اثیر، اسدالغابه فی تمییز الصحابه، ج۱، ص۴۸۴.
  26. حاجی‌زاده، یدالله، حسان بن ثابت، فرهنگ‌نامه تاریخ زندگانی پیامبر اعظم، ج۱، ص:۲۹۸-۲۹۹.
  27. ابن عبدالبر، الاستیعاب فی معرفة الأصحاب، ج۱، ص۳۴۱؛ محمد بن جریر طبری، تاریخ الأمم والملوک، ج۱۱، ص۵۳۵؛ شمس الدین ذهبی، تاریخ الاسلام و وفیات المشاهیر و الأعلام، ج۴، ص۱۹۵.
  28. دایرة المعارف تشیع، ج۶، ص۲۷۸؛ ابن عبدالبر، الاستیعاب فی معرفة الأصحاب، ج۱، ص۳۴۶؛ ابن حجر عسقلانی، الاصابه فی تمییز الصحابه، ج۲، ص۵۵.
  29. ابن حجر عسقلانی، الاصابه فی تمییز الصحابه، ج۲، ص۵۵؛ شمس الدین محمد ذهبی، تاریخ اسلام و وفیات المشاهیر و الأعلام، ج۴، ص۱۹۶.
  30. علامه امینی، الغدیر فی الکتاب و السنة و الادب، ج۲، ص۱۰۸.
  31. عزالدین ابن اثیر، اسدالغابه فی تمییز الصحابه، ج۱، ص۴۸۳؛ ابن حجر عسقلانی، الاصابه فی تمییز الصحابه، ج۲، ص۵۵.
  32. در مقابل شاعران بادیه.
  33. علامه امینی، الغدیر فی الکتاب و السنة و الادب، ج۲، ص۱۰۸.
  34. حاجی‌زاده، یدالله، حسان بن ثابت، فرهنگ‌نامه تاریخ زندگانی پیامبر اعظم، ج۱، ص:۲۹۹.
  35. «اللَّهُمَّ أَيِّدْه‏ بِرُوحِ الْقُدُسِ »؛ شمس الدین محمد ذهبی، تاریخ اسلام و وفیات المشاهیر و الأعلام، ج۴، ص۱۹۶؛ ابن حجر عسقلانی، الاصابه فی تمییز الصحابه، ج۲، ص۵۵.
  36. شیخ محمد بن جریر طبری، أعلام الوری بأعلام الهدی، ج۱، ص۲۶۳؛ شیخ طبرسی، مجمع البیان فی تفسیر القرآن، ج۸، ص۶۷۵.
  37. ابن عبدالبر، الاستیعاب فی معرفة الأصحاب، ج۱، ص۳۴۵؛ میرحامد حسین لکنوهی، عبقات الانوار، ج۹، ص۳۱۵.
  38. عزالدین ابن اثیر، اسدالغابه فی تمییز الصحابه، ج۱، ص۴۸۲؛ میرحامد حسین لکنوهی، عبقات الانوار، ج۹، ص۳۹۷.
  39. حاجی‌زاده، یدالله، حسان بن ثابت، فرهنگ‌نامه تاریخ زندگانی پیامبر اعظم، ج۱، ص:۲۹۹-۳۰۰.
  40. محمد بن عمر واقدی، المغازی، ج۲، ص۴۴۷؛ ابن سعد، الطبقات الکبری، ج۱، ص۲۲۲-۲۲۳.
  41. ابن هشام، السیرة النبویه، ج۲، ص۳۵۲؛ محمد بن جریر طبری، تاریخ الأمم والملوک، ج۳، ص۱۱۷-۱۱۹؛ نویری، نهایة الإرب فی فنون الأدب، ج۱۸، ص۳۵.
  42. ابن سعد، الطبقات الکبری، ج۱، ص۲۲۳.
  43. محمد بن جریر طبری، تاریخ الأمم والملوک، ج۴، ص۱۱۹؛ ابوبکر بیهقی، دلائل النبوة و معرفة أحوال صاحب الشریعه، ج۵، ص۳۱۵.
  44. ابن هشام، السیرة النبویه، ج۲، ص۵۶۷؛ محمد بن جریر طبری، تاریخ الأمم والملوک، ج۳، ص۱۱۹.
  45. ابن عبدالبر، الاستیعاب فی معرفة الأصحاب، ج۱، ص۳۴۶؛ عزالدین ابن اثیر، اسدالغابه فی معرفة الصحابه، ج۱، ص۴۸۳.
  46. عزالدین ابن اثیر، اسدالغابه فی معرفة الصحابه، ج۱، ص۴۸۳.
  47. عبد الرحمن سهیلی، الروض الأنف فی شرح السیرة النبویه، ج۷، ص۱۱۹؛ ابن هشام، السیرة النبویه، ج۲، ص۲۲۱.
  48. ابن هشام، السیرة النبویه، ج۲، ص۳۴۷؛ شیخ مفید، الارشاد فی معرفة حجج الله علی العباد، ج۱، ص۱۰۶؛ عبد الرحمن سهیلی، الروض الأنف فی شرح السیرة النبویه، ج۶، ص۵۲۲.
  49. شیخ مفید، الارشاد فی معرفة حجج الله علی العباد، ج۱، ص۱۲۸.
  50. شیخ مفید، الارشاد فی معرفة حجج الله علی العباد، ج۱، ص۱۷۷؛ علامه امینی، الغدیر فی الکتاب و السنة و الادب، ج۱، ص۴۲۷-۴۲۸؛ ۶۰۹.
  51. محمد بن عمر واقدی، المغازی، ج۱، ص۱۸۶؛ ابن هشام، السیرة النبویه، ج۲، ص۲۷۶.
  52. ابن هشام، السیرة النبویه، ج۲، ص۶۶۶؛ ابن سعد، الطبقات الکبری، ج۲، ص۲۴۵.
  53. شیخ صدوق، امالی، ص۵۷۵؛ ابن شهر آشوب، مناقب آل ابی طالب، ج۳، ص۲۷ به بعد و علامه امینی، الغدیر فی الکتاب و السنة و الادب، ج۲، ص۷۰-۶۹.
  54. حاجی‌زاده، یدالله، حسان بن ثابت، فرهنگ‌نامه تاریخ زندگانی پیامبر اعظم، ج۱، ص:۳۰۰-۳۰۱.
  55. ابن عبدالبر، الاستیعاب فی معرفة الأصحاب، ج۱، ص۳۴۵؛ ابن حجر عسقلانی، الاصابه فی تمییز الصحابه، ج۲، ص۵۵.
  56. علامه امینی، الغدیر فی الکتاب و السنة و الادب، ج۲، ص۱۰۷؛ ابن حجر عسقلانی، الاصابه فی تمییز الصحابه، ج۲، ص۵۵.
  57. دائرة المعارف تشیع، ج۶ ص۲۸۰.
  58. ابن حجر عسقلانی، الاصابه فی تمییز الصحابه، ج۲، ص۵۵.
  59. شیخ مفید، الارشاد فی معرفة حجج الله علی العباد، ج۱، ص۲۴۳.
  60. ابراهیم بن محمد ثقفی کوفی؛ الغارات، ص۴۰۹؛ محمد بن جریر طبری، تاریخ الأمم والملوک، ج۴، ص۴۲۹.
  61. نابینا شده بود.
  62. ابواسحاق ثقفی کوفی، الغارات، ج۱، ص۲۲۱؛ بلاذری، انساب الاشراف، ج۲، ص۳۹۲؛ محمد بن جریر طبری، تاریخ الأمم والملوک، ج۴، ص۵۵۵.
  63. ابن حجر عسقلانی، الاصابه فی تمییز الصحابه، ج۲، ص۵۶؛ عزالدین ابن اثیر، اسدالغابه فی معرفة الصحابه، ج۱، ص۴۸۴.
  64. ابواسحاق ثقفی کوفی، الغارات (ترجمه)، ج۱، ص۴۰۹.
  65. عزالدین ابن اثیر، اسدالغابه فی معرفة الصحابه، ج۱، ص۴۸۴؛ ابن حجر عسقلانی، الاصابه فی تمییز الصحابه، ص۵۶.
  66. عزالدین ابن اثیر، اسدالغابه فی معرفة الصحابه، ج۱، ص۴۸۴؛ شمس الدین محمد ذهبی، تاریخ اسلام و وفیات المشاهیر و الأعلام، ج۴، ص۱۹۷.
  67. ابن عبدالبر، الاستیعاب فی معرفة الأصحاب، ج۱، ص۳۵۱.
  68. عزالدین ابن اثیر، اسدالغابه فی معرفة الصحابه، ج۱، ص۴۸۴؛ محمد بن جریر طبری، تاریخ الأمم والملوک، ج۱۱، ص۵۳۵.
  69. ابواسحاق ثقفی کوفی، الغارات (ترجمه)، ج۱، ص۴۰۹.
  70. حاجی‌زاده، یدالله، حسان بن ثابت، فرهنگ‌نامه تاریخ زندگانی پیامبر اعظم، ج۱، ص:۲۰۷-۲۰۸.