دین الهی در کلام اسلامی: تفاوت میان نسخهها
(صفحهای تازه حاوی «{{خرد}} {{نبوت}} <div style="padding: 0.0em 0em 0.0em;"> : <div style="background-color: rgb(252, 252, 233); text-align:center; font...» ایجاد کرد) |
جز (added Category:مفاهیم در کلام اسلامی using HotCat) |
||
خط ۸۱: | خط ۸۱: | ||
[[رده:مدخل]] | [[رده:مدخل]] | ||
[[رده:دین]] | [[رده:دین]] | ||
[[رده:مفاهیم در کلام اسلامی]] |
نسخهٔ ۱۲ ژوئیهٔ ۲۰۲۰، ساعت ۱۳:۴۲
- در این باره، تعداد بسیاری از پرسشهای عمومی و مصداقی مرتبط، وجود دارند که در مدخل دین الهی (پرسش) قابل دسترسی خواهند بود.
مقدمه
- کلمه "دین" معانی متعددی دارد؛ از جمله: جزا، طاعت، حساب، داوری و آیین آسمانی. قرآن کریم، این کلمه را بیشتر در دو معنای طاعت[۱] و جزا به کار برده است[۲] و گاه به معنای حساب[۳] و حکم[۴][۵].
- معنای اصطلاحی دین عبارت است از مجموعهای از قوانین و تعالیم الهی که خردمندان را به پیروی از خدا و پیامبر خدا فرا میخواند و به نیکی و نیکوکاری و سعادت دنیوی و اخروی دعوت میکند[۶]. اما مراد از دین در اصطلاح قرآن، آیین اسلام است[۷]. قرآن به صراحت میفرماید که هیچ آیینی جز اسلام، از کسی پذیرفته نیست[۸]. اسلام، به معنای فرمانبرداری از خدا است بیکم و کاستی و تباهی. اسلام آیین همه پیامبران از آدم (ع) تا خاتم (ص)- بوده است[۹].دین تنها از رابطه شخصی انسان با خدا سخن نمیگوید و فردی و آن جهانی نیست؛ بلکه به رابطه انسان با دیگران و زندگی اجتماعی و این جهان نیز نظر دارد[۱۰][۱۱].
دین، شریعت، ملت و مذهب
- دین را "شریعت" نیز میگویند و این هنگامی است که مجموعه قوانین عملی دین را اراده کنند، و "ملت" نیز گویند؛ زیرا افراد پراکنده را گرد هم میآورد، و "مذهب" نیز خوانند؛ زیرا راهی است که مردم در آن گام میگذارند. بدین سان، دین، شریعت، ملت و مذهب یکی بیش نیستند و اختلاف آنها اعتباری است[۱۲][۱۳].
تقسیم بندی
- دین، تقسیم بندیهایی دارد. از آن جمله است تقسیم به وحیانی و غیر وحیانی. ادیان وحیانی عبارتاند از: زردشتی، یهودی، مسیحی و اسلام. برخی ادیان غیر وحیانی عبارتاند از: آنیمیسم، توتمیسم، هندوئیسم، بودیسم و کنفوسیوئیسم. تقسیم بندی دیگر دین، ادیان توحیدی و غیر توحیدی است [۱۴][۱۵].
شاخههای دین
- دین در مفهوم عام، عبارت از مجموع اصول و فروع است؛ اما در مفهوم خاص، یکی از این دو است[۱۶]. بدین سان، معنای عام دین، اصول و فروع شرایع را- که از گذر وحی بر پیامبر ابلاغ شده است- در بر میگیرد[۱۷].
- دین در این کاربرد، همانند حکمت، دو بخش دارد: یکی نظری یا عقاید که آن را احکام غیر شرعی یا عقلی نیز گویند و همه پیامبران در آن، همداستاناند. از این بخش است: خداشناسی، جهانشناسی و انسانشناسی. دوم، عملی یا فقه که عقل انسان به تنهایی بدان راه ندارد و نیازمند شرع و وحی الهی است. نسخ در این بخش از دین روی میدهد و بسا که ادیان الهی در آن، اختلافهایی داشته باشند[۱۸][۱۹].
دین و عقل
- عقل انسان، مبانی نظری دین را تبیین میکند. دین، مرزهای عقلی خویش را بر عقل آدمی گشوده است. انشائات و تأسیسات شرع از گذر عقل تأیید و امضا میشوند و از آن سو، شرع نیز بر انشائات و تأسیسات عقل، مهر تأیید میزند. مبنای این اصل، اعتقاد به عقلانی بودن دین است و باور به اینکه سخنان پیامبران (ع) خردمندانه و عقلپسند است[۲۰][۲۱].
نقش دین در حیات انسان
- دین در عرصه حیات انسان نقشها و کارکردهایی متعدد و گوناگون دارد. دین، مشوق طلب علم است[۲۲]، پشتوانه اخلاق است[۲۳]، فلسفه زندگی را بیان میکند و به زندگی معنا میبخشد[۲۴]. جوامع و تمدنها پدید میآورد[۲۵] و برای برپایی قسط و عدل، حکومت میآفریند[۲۶][۲۷].
جامعیت دین
کمال دین
- بنابر آیات قرآن کریم، دین اسلام، کامل است[۳۰].
- جامعیت بدون کمال، وجود پیدا نمیکند. کمال شیء تحقق اهداف آن است و رسیدن به مرحلهای که به چیزی جز خود نیازمند نشود و از این رو است که دین اسلام، جامع و کامل است[۳۱][۳۲].
آموزههای دینی
- به یک اعتبار میتوان آموزههای دین وحیانی را دارای سه بخش دانست:
- باورهایی درباره حقایق و واقعیات؛ همانند وجود خدا، رستاخیز، کیفر و پاداش اخروی. این بخش را "عقاید" گویند.
- شریعت و مناسک بخش دیگر دین است و مقررات عبادی، حقوقی، مدنی، اجتماعی و ... در این بخش میگنجد.
- واپسین بخش، اخلاقیات است که در باب فضیلتها و رذیلتهای اخلاقی است و کردار و رفتار شخصی و فردی آدمی را سامان میبخشد[۳۳].
دین در فرهنگ اصطلاحات علم کلام
- در قرآن کریم کلمه "دین" بیش از ۹۰ مرتبه تکرار شده است. این واژه به صورت جمع (ادیان) در قرآن به کار نرفته است. شاید همانگونه که "نور" همواره در مقابل "ظلمات"، به صورت مفرد آمده دین نیز چون نور است، یکی باشد، نه دینها که مصداق ظلمات قرار میگیرند[۳۴].
تعریف دین
- با بررسی دیدگاههای دینپژوهان مسلمان با توجه به ابعاد و ماهیت دین و همچنین گستره و شمول آن، چهار نوع تعریف را میتوان استقصا نمود[۳۵]:
- تعریف اعم دین، که مراد مطلق راه و رسم زندگی است.
- تعریف عام دین، مبتنی بر اعتقاد به خدا یا خدایان و دستورالعملهای متناسب با آنها که ادیان شرکآمیز را نیز دربر میگیرد.
- تعریف خاص دین، ناظر به همه ادیان توحیدی و الهی، به معنای شریعتی که از طرف خدا توسط پیامبران آورده شده است. در این صورت، دین مجموعهای از تعالیم نظری و عملی قدسی برای تنظیم زندگی است.
- تعریف اخص دین، که تنها در دین اسلام به عنوان دین خاتم و جامع در حیات بشر تشخص و تحقق مییابد[۳۶].
نیاز بشر به دین
- بشر احتیاجاتی دارد که رفع آن نیازها در گرو بهرهمندی از دین است. غیر از دین و مذهب هیچ نهاد و پدیدهای قادر نیست که آن احتیاجات را رفع کند؛ چنانکه اگر پدیده فرهنگی دیگری بهتر از دین میتوانست این نیازها را مرتفع سازد، آنگاه زوال پدیده دین فرا میرسد.
- بر این اساس، شرط ماندگاری دین آن است که یا خود جزو خواستههای انسان باشد، یا تأمین کننده خواستههای بشر و مرتفعکننده نیازهای او باشد، آن هم تأمینکننده منحصربهفرد. دین دارای هر دو خاصیت است؛ یعنی هم جزو نهاد بشر و از زمره خواستههای فطری و عاطفی اوست و هم از لحاظ تأمین احتیاجات انسان دارای مقامی بیبدیل است. ازاینرو در یک تحلیل همه جانبه نمیتوان به هیچ عنوان جایگزینی برای دین پیدا کرد.
- نیاز دیگر انسان، همان رکن اساسی در اجتماعات بشری، یعنی اخلاق و قانون است. دین، پشتوانه قانون و اخلاق است و اخلاق، بدون پایه و پشتوانه دینی استحکامی نخواهد داشت؛ زیرا اخلاق بدون این پشتوانه، به ایمانی متکی نیست که از عمق وجدان بشر برخاسته باشد[۳۷].
علل پیدایش دین
- دین مولود ترس است. یکی از حکمای قدیم روم به نام لوکریتوس گفته است: نخستین پدر خدایان، ترس است. در زمان اخیر کسانی این فرضیه قدیمی و کهنه را تأیید و مکرر در سخنان خود این نکته لوکریتوس را به عنوان یک فکر تازه بازگو کردند. برتراند راسل نیز بر این باور است که دین ناشی از ضعف و زبونی انسان میباشد؛ یعنی ترس، عامل دین است.
- بعضی بر این اعتقادند که علت پیدایش دین جهل و نادانی است. بشر از یک سو در پی تحلیل حوادث جهان است و از سویی برخی علتها برای او ناشناخته بودهاند. به همین دلیل برای حوادث، علت ماورای طبیعت فرض کرده است. آگوست کنت و اسپنسر از جمله کسانیاند که دین را مولود جهل میدانند. صاحبان این اعتقاد بر این باورند که با توسعه علم، دین خودبهخود نابود میشود.
- بعضی دیگر علت گرایش بشر به سوی دین را علاقه بشر به نظم و عدالت دانستهاند. بشر با دیدن بیعدالتیهایی از طرف طبیعت یا جامعه، در پی یافتن تسکینی جهت آلام درونی خود برآمده و بدین منظور دین را برای التیام آلام خویشتن میسازد.
- براساس فرضیه مارکسیستها دین وسیلهای برای کسب امتیاز در جامعههای طبقاتی قلمداد میشود. براساس این نظر، دین اختراع طبقه حاکمه در مقابل طبقه محکوم است. تا زمانی که جامعه طبقاتی وجود دارد، ولو آنکه علم از نظر ترقی و پیشرفت به عرش هم برسد، دین وجود دارد. اگر جامعه اشتراکی ایجاد شود و طبقات از میان برود، دین هم خودبهخود از میان خواهد رفت. دین در حکم ابزار، دام و شبکهای است که طبقه حاکم ایجاد کرده است. وقتی با ایجاد جامعه اشتراکی، طبقه حاکم از بین برود، ابزار کار این طبقه (دین) هم از میان میرود. در حقیقت براساس نظر این دسته، چنانچه مساوات کامل برقرار شود، دین از جامعه رخت برمیبندد. این فرضیه نیز نتوانست در دنیا برای خود جایی باز کند؛ زیرا از طرفی علما ثابت کردند که نهاد دین از مالکیت قدیمیتر است و حتی در دوران اشتراکی اولی و در واقع پیش از پیدایش جامعههای طبقاتی هم دین و پرستش وجود داشته است. از طرف دیگر این توجیه و تفسیر با واقعیت تاریخ تطبیق نمیکند چرا که دین همیشه از میان طبقات ضعیف و محکوم ظهور کرده است، نه از سوی طبقه حاکم و استثمارگر[۳۸].
- از منظر زیگموند فروید بشر در اجتماع از نظر جنسی محرومیتهایی پیدا میکند که موجب میشود غریزه جنسی او عقب رانده شده، به شعور ناخودآگاه برود. وقتی این غریزه پس زده شد، قیود اجتماعی مانع ارضای آن میشود؛ اما در آن صورت، این محرومیتها از راهها و به شکلهای دیگری بروز میکند که یکی از آنها اختراع دین است. بر این اساس، ریشه دین تمایل جنسی سرکوب شده انسان است[۳۹].
- نظریه دیگر فطری بودن دین است. از منظر اسلام، دین مولود فطرت است. فطرت بر این نکته مبتنی است که انسان نسبت به آنچه پیغمبران عرضه داشتهاند، نه تنها بیتفاوت نیست، بلکه آموزههای پیامبران چیزی است که اقتضای آن در سرشت و ذات انسان وجود دارد. در حقیقت سرشت و طبیعت انسان براساس آموزههای دینی است و فطرت آدمی با دین و تعالیم دینی همسو و در پیوند است.
- ازاینرو خداوند قانون دین را با قوانین فطرت و خلقت هماهنگ قرار دارده، هماهنگی آن دو را به صراحت در قرآن کریم ذکر میکند: ﴿فَأَقِمْ وَجْهَكَ لِلدِّينِ حَنِيفًا فِطْرَتَ اللَّهِ الَّتِي فَطَرَ النَّاسَ عَلَيْهَا لَا تَبْدِيلَ لِخَلْقِ اللَّهِ﴾[۴۰]؛ یعنی دین که فطرت الهی] است، با آفرینش انسان هماهنگ و همسوست.
- دلیل دیگر بر فطری بودن خداگرایی این است که بشر از قدیمترین ایام چون به مفهوم علت و معلول پی برد، همین کافی بود که او را متوجه به مبدأ کل کند و این سؤال را برای او ایجاد کند که آیا همه موجودات از یک مبدأ آفرینش به وجود آمدهاند یا خیر؟ به علاوه، وقتی نظام حیرتآور جهان را میدید، همین کافی بود که این فکر در او به وجود آید که اینها همه از یک مبدأ و منشأ مدبر و دانا ناشی شدهاند[۴۱].
- در قرآن مجید و آثار پیشوایان بزرگ اسلام دلایل زیادی مبنی بر فطری بودن دین وجود دارد. ظاهراً قرآن کریم اولین کتابی است که این مسئله را طرح کرده است؛ از جمله آیات: ﴿وَإِذْ أَخَذَ رَبُّكَ مِنْ بَنِي آدَمَ مِنْ ظُهُورِهِمْ ذُرِّيَّتَهُمْ وَأَشْهَدَهُمْ عَلَى أَنْفُسِهِمْ أَلَسْتُ بِرَبِّكُمْ قَالُوا بَلَى﴾[۴۲]؛ ﴿وَمَنْ أَعْرَضَ عَنْ ذِكْرِي فَإِنَّ لَهُ مَعِيشَةً ضَنْكًا وَنَحْشُرُهُ يَوْمَ الْقِيَامَةِ أَعْمَى﴾[۴۳]؛ ﴿فَذَكِّرْ إِنَّمَا أَنْتَ مُذَكِّرٌ﴾[۴۴] نمونههایی از مستندات فطری بودن توحید و معرفت خداست[۴۵].
- در کنار جنبه فطری دین، مسئله کارکردهای دین اهمیت مضاعفی یافته است. در حقیقت امروزه با توجه به بحرانهای متعدد اعتقادی، معرفتی، اخلاقی و روانی، بشر از دریچه خدا به دنبال آرامش و بهداشت و سلامت جسمانی و روحانی خویش میگردد. با این نگاه، به برخی از کارکردهای فردی و اجتماعی دین اشاره میشود[۴۶]:
- کارکردهای فردی عبارتند از: معنابخشی به زندگی، فرونشاندن عطش جاودانگی، تقویت صبر و بردباری، کاهش اضطراب و نگرانی و نجات از گرداب تنهایی.
- کارکردهای اجتماعی عبارتند از: برقراری وحدت و یکپارچگی، تأمین عدالت و دادگری، تضمین نشاط و پویایی، پشتیبانی از فضائل اخلاقی و تنظیم روابط اجتماعی[۴۷].
دین و اخلاق
دین و جامعه
زبان دین
عقل و دین
علم و دین
منابع
جستارهای وابسته
پانویس
- ↑ ﴿لاَ إِكْرَاهَ فِي الدِّينِ قَد تَّبَيَّنَ الرُّشْدُ مِنَ الْغَيِّ فَمَنْ يَكْفُرْ بِالطَّاغُوتِ وَيُؤْمِن بِاللَّهِ فَقَدِ اسْتَمْسَكَ بِالْعُرْوَةِ الْوُثْقَىَ لاَ انفِصَامَ لَهَا وَاللَّهُ سَمِيعٌ عَلِيمٌ ﴾؛ سوره بقره، آیه ۲۵۶؛ ﴿إِنَّا أَنزَلْنَا إِلَيْكَ الْكِتَابَ بِالْحَقِّ فَاعْبُدِ اللَّهَ مُخْلِصًا لَّهُ الدِّينَ أَلا لِلَّهِ الدِّينُ الْخَالِصُ وَالَّذِينَ اتَّخَذُوا مِن دُونِهِ أَوْلِيَاء مَا نَعْبُدُهُمْ إِلاَّ لِيُقَرِّبُونَا إِلَى اللَّهِ زُلْفَى إِنَّ اللَّهَ يَحْكُمُ بَيْنَهُمْ فِي مَا هُمْ فِيهِ يَخْتَلِفُونَ إِنَّ اللَّهَ لا يَهْدِي مَنْ هُوَ كَاذِبٌ كَفَّارٌ﴾؛ سوره زمر، آیه ۲ و ۳؛ ﴿وَمَنْ أَحْسَنُ دِينًا مِّمَّنْ أَسْلَمَ وَجْهَهُ لِلَّه وَهُوَ مُحْسِنٌ وَاتَّبَعَ مِلَّةَ إِبْرَاهِيمَ حَنِيفًا وَاتَّخَذَ اللَّهُ إِبْرَاهِيمَ خَلِيلاً ﴾؛ سوره نساء، آیه ۱۲۵ و ﴿يَا أَهْلَ الْكِتَابِ لاَ تَغْلُواْ فِي دِينِكُمْ وَلاَ تَقُولُواْ عَلَى اللَّهِ إِلاَّ الْحَقَّ إِنَّمَا الْمَسِيحُ عِيسَى ابْنُ مَرْيَمَ رَسُولُ اللَّهِ وَكَلِمَتُهُ أَلْقَاهَا إِلَى مَرْيَمَ وَرُوحٌ مِّنْهُ فَآمِنُواْ بِاللَّهِ وَرُسُلِهِ وَلاَ تَقُولُواْ ثَلاثَةٌ انتَهُواْ خَيْرًا لَّكُمْ إِنَّمَا اللَّهُ إِلَهٌ وَاحِدٌ سُبْحَانَهُ أَن يَكُونَ لَهُ وَلَدٌ لَّهُ مَا فِي السَّمَاوَات وَمَا فِي الأَرْضِ وَكَفَى بِاللَّهِ وَكِيلاً ﴾؛ آیه ۱۷۱.
- ↑ ﴿مَالِكِ يَوْمِ الدِّينِ ﴾؛ سوره فاتحه، آیه ۴.
- ↑ إِنَّ عِدَّةَ الشُّهُورِ عِندَ اللَّهِ اثْنَا عَشَرَ شَهْرًا فِي كِتَابِ اللَّهِ يَوْمَ خَلَقَ السَّمَاوَات وَالأَرْضَ مِنْهَا أَرْبَعَةٌ حُرُمٌ ذَلِكَ الدِّينُ الْقَيِّمُ فَلاَ تَظْلِمُواْ فِيهِنَّ أَنفُسَكُمْ وَقَاتِلُواْ الْمُشْرِكِينَ كَافَّةً كَمَا يُقَاتِلُونَكُمْ كَافَّةً وَاعْلَمُواْ أَنَّ اللَّهَ مَعَ الْمُتَّقِينَ ؛ سوره توبه، آیه ۳۶.
- ↑ ﴿ الزَّانِيَةُ وَالزَّانِي فَاجْلِدُوا كُلَّ وَاحِدٍ مِّنْهُمَا مِائَةَ جَلْدَةٍ وَلا تَأْخُذْكُم بِهِمَا رَأْفَةٌ فِي دِينِ اللَّهِ إِن كُنتُمْ تُؤْمِنُونَ بِاللَّهِ وَالْيَوْمِ الآخِرِ وَلْيَشْهَدْ عَذَابَهُمَا طَائِفَةٌ مِّنَ الْمُؤْمِنِينَ ﴾؛ سوره نور، آیه ۲؛ ر.ک: تفسیر تبیان، ۲/ ۴۱۸؛ مفردات راغب، ۱۷۷؛ مجمع البحرین، ۶/ ۲۵۰.
- ↑ فرهنگ شیعه، ص 245-246.
- ↑ مجمع البحرین، ۶/ ۲۵۱؛ تعریفات جرجانی، ۴۷؛ کشاف اصطلاحات فنون، ۱/ ۵۰۳؛ دستور العلماء، ۲/ ۱۱۸.
- ↑ ﴿إِنَّ الدِّينَ عِندَ اللَّهِ الإِسْلامُ وَمَا اخْتَلَفَ الَّذِينَ أُوتُواْ الْكِتَابَ إِلاَّ مِن بَعْدِ مَا جَاءَهُمُ الْعِلْمُ بَغْيًا بَيْنَهُمْ وَمَن يَكْفُرْ بِآيَاتِ اللَّهِ فَإِنَّ اللَّهَ سَرِيعُ الْحِسَابِ﴾؛ سوره آل عمران، آیه ۱۹.
- ↑ ﴿وَمَن يَبْتَغِ غَيْرَ الإِسْلامِ دِينًا فَلَن يُقْبَلَ مِنْهُ وَهُوَ فِي الآخِرَةِ مِنَ الْخَاسِرِينَ﴾؛ سوره آل عمران، آیه ۸۵.
- ↑ التبیان، ۲/ ۴۱۸؛ تفسیر ابوالفتوح، ۲/ ۴۹۷.
- ↑ مرجعیت و روحانیت، ۸۳؛ ترجمه تفسیر المیزان، ۷/ ۱۸۳- ۱۵۸.
- ↑ فرهنگ شیعه، ص 246.
- ↑ تعریفات جرجانی، ۴۷؛ کلیات العلوم، ۲/ ۳۲۸؛ "مفتاح الباب"، شرح باب حادی عشر، ۷۱.
- ↑ فرهنگ شیعه، ص 246.
- ↑ آشنایی با ادیان بزرگ، حسین توفیقی/ ۱۶.
- ↑ فرهنگ شیعه، ص 246.
- ↑ کلیات ابوالبقاء، ۲/ ۳۲۸.
- ↑ کشاف اصطلاحات، ۱/ ۷۵۹.
- ↑ کشاف اصطلاحات، ۱/ ۷۵۹؛ شرح مواقف، ۱/ ۳۸.
- ↑ فرهنگ شیعه، ص 247.
- ↑ کشاف اصطلاحات، ۲۷۳؛ شرح باب حادی عشر، ۳۴.
- ↑ فرهنگ شیعه، ص 247.
- ↑ الالهیات، سبحانی/ ۱/ ۱۳.
- ↑ الالهیات، سبحانی/ ۱/ ۱۷.
- ↑ همان، ۱۸.
- ↑ انتظار بشر از دین، عبدالله نصری/ ۴۳.
- ↑ فلسفه دین، علامه جعفری/ ۳۲۵.
- ↑ فرهنگ شیعه، ص 247.
- ↑ تفسیر مجمع البیان، ۶/ ۳۱۸؛ مجموعه آثار، ۳/ ۱۷۳؛ تفسیر المیزان، ۳/ ۲۱۳.
- ↑ فرهنگ شیعه، ص 247.
- ↑ ﴿حُرِّمَتْ عَلَيْكُمُ الْمَيْتَةُ وَالدَّمُ وَلَحْمُ الْخِنزِيرِ وَمَا أُهِلَّ لِغَيْرِ اللَّهِ بِهِ وَالْمُنْخَنِقَةُ وَالْمَوْقُوذَةُ وَالْمُتَرَدِّيَةُ وَالنَّطِيحَةُ وَمَا أَكَلَ السَّبُعُ إِلاَّ مَا ذَكَّيْتُمْ وَمَا ذُبِحَ عَلَى النُّصُبِ وَأَن تَسْتَقْسِمُواْ بِالأَزْلامِ ذَلِكُمْ فِسْقٌ الْيَوْمَ يَئِسَ الَّذِينَ كَفَرُواْ مِن دِينِكُمْ فَلاَ تَخْشَوْهُمْ وَاخْشَوْنِ الْيَوْمَ أَكْمَلْتُ لَكُمْ دِينَكُمْ وَأَتْمَمْتُ عَلَيْكُمْ نِعْمَتِي وَرَضِيتُ لَكُمُ الإِسْلامَ دِينًا فَمَنِ اضْطُرَّ فِي مَخْمَصَةٍ غَيْرَ مُتَجَانِفٍ لِّإِثْمٍ فَإِنَّ اللَّهَ غَفُورٌ رَّحِيمٌ ﴾؛ سوره مائده، آیه ۳.
- ↑ ر.ک: مفردات راغب، ذیل ماده "کمل".
- ↑ فرهنگ شیعه، ص ۲۴۷.
- ↑ فرهنگ شیعه، ص 247-248.
- ↑ محمدی، مسلم، فرهنگ اصطلاحات علم کلام، ص ۲۱۶.
- ↑ برای ملاحظه انواع تعریفهای اندیشمندان اسلامی و غربی درباره دین و نقد و بررسی آنها بنگرید به مربوط به مباحث کلام جدید از جمله: خسروپناه، کلام جدید با رویکرد اسلامی، ص۶۴ - ۴۵. برای تبیین تعاریف چهارگانه فوق بنگرید به: ربانی گلپایگانی، درآمدی بر کلام جدید، ص۸۲ - ۷۶.
- ↑ محمدی، مسلم، فرهنگ اصطلاحات علم کلام، ص ۲۱۶.
- ↑ محمدی، مسلم، فرهنگ اصطلاحات علم کلام، ص ۲۱۶-۲۱۷.
- ↑ محمدی، مسلم، فرهنگ اصطلاحات علم کلام، ص ۲۱۷.
- ↑ محمدی، مسلم، فرهنگ اصطلاحات علم کلام، ص ۲۱۸.
- ↑ «بنابراین با درستی آیین روی (دل) را برای این دین راست بدار! بر همان سرشتی که خداوند مردم را بر آن آفریده است؛ هیچ دگرگونی در آفرینش خداوند راه ندارد» سوره روم، آیه ۳۰.
- ↑ محمدی، مسلم، فرهنگ اصطلاحات علم کلام، ص ۲۱۸.
- ↑ «و (یاد کن) آنگاه را که پروردگارت از پشت فرزندان آدم، زادههای آنها را برآورد و از آنان بر خودشان گواهی گرفت که آیا من پروردگارتان نیستم؟ گفتند: چرا، گواهی میدهیم» سوره اعراف، آیه ۱۷۲.
- ↑ «و هر که از یادکرد من روی برتابد بیگمان او را زیستنی تنگ خواهد بود و روز رستخیز وی را نابینا بر خواهیم انگیخت» سوره طه، آیه ۱۲۴.
- ↑ «پس پند بده که تنها تو پند دهندهای» سوره غاشیه، آیه ۲۱.
- ↑ مطهری، ختم نبوت، ص۱۶؛ همو، بیست گفتار، ص۷۰ - ۶۹؛ همو، اصول فلسفه و روش رئالیسم، ج۵، ص۳ و ۷۸ - ۷۷؛ همو، تکامل اجتماعی انسان، ص۵۹؛ همو، نظام حقوق زن در اسلام، ص۱۱۹؛ همو، امدادهای غیبی در زندگی بشر، ص۳۹ - ۲۱؛ همو، فطرت، ص۱۷۵ - ۱۷۱، ۲۱۱ - ۲۱۰ و ۲۴۵ - ۲۴۳.
- ↑ جهت مطالعه تفصیلی این عناوین بنگرید به: یوسفیان، کلام جدید، فصل ششم «نیاز به دین».
- ↑ محمدی، مسلم، فرهنگ اصطلاحات علم کلام، ص ۲۱۹.