ظلم‌ستیزی از دیدگاه اهل سنت: تفاوت میان نسخه‌ها

از امامت‌پدیا، دانشنامهٔ امامت و ولایت
خط ۱۵: خط ۱۵:
#[[ حدیث]] [[احمد حنبل]] از [[رسول خدا]]{{صل}}: [[احمد حنبل]]، [[ابی داود]] و [[ترمذی]] از [[ابی بکر]]، از [[رسول خدا]]{{صل}} [[نقل]] کرده‌اند: {{متن حدیث|اِنَّ النَّاسَ اِذَا رَأوْ الظَّالِمَ فَلَمْ یأخُذُوا عَلَی یدَیهِ اَوْشَکَ اَنْ یعُمَّهُمُ اللهُ بِعِقَابٍ}}<ref>مسند احمد، احمد بن محمد بن حنبل شیبانی، تحقیق عبد الله محمد درویش، دارالفکر، بیروت، چاپ دوم، 1414 ق، ج 1، ص 7؛ سنن ابی داود، ابی داود، سلیمان بن اشعث سجستانی ازدی، تحقیق محمد محی الدین، دار احیاء التراث العربی، بیروت، ج 2، ص 323، سنن الترمذی، ابی عیسی محمد بن عیسی ترمذی، تحقیق احمد محمد شاکر، دار احیاء التراث العربی، بیروت، ج 3، ص 316؛ کنز العمال، متقی هندی، مکتبة التراث الاسلامی، بیروت، چاپ اول، 1397 ق، ج 3، ص 77، ح 5575.</ref>؛ به‌‏راستی هر گاه [[مردم]]، ظالمی را ببینند (که ظلم می کند) و مقابل او نایستند و از [[ظلم]] جلوگیری نکنند. به‌زودی [[عقاب]] [[فراگیری]] از طرف [[خداوند]] بر آنها نازل خواهد شد». این [[روایت]] نیز می‌‌رساند که در مقابل [[ظالم]] نباید ساکت بود؛ بلکه لازم است [[قیام]] نمود، وگرنه عذاب‌هایی که دامن [[ظالم]] را می‌‌گیرد، دامن [[جامعة]] ساکت و بی تفاوت را نیز خواهد گرفت.
#[[ حدیث]] [[احمد حنبل]] از [[رسول خدا]]{{صل}}: [[احمد حنبل]]، [[ابی داود]] و [[ترمذی]] از [[ابی بکر]]، از [[رسول خدا]]{{صل}} [[نقل]] کرده‌اند: {{متن حدیث|اِنَّ النَّاسَ اِذَا رَأوْ الظَّالِمَ فَلَمْ یأخُذُوا عَلَی یدَیهِ اَوْشَکَ اَنْ یعُمَّهُمُ اللهُ بِعِقَابٍ}}<ref>مسند احمد، احمد بن محمد بن حنبل شیبانی، تحقیق عبد الله محمد درویش، دارالفکر، بیروت، چاپ دوم، 1414 ق، ج 1، ص 7؛ سنن ابی داود، ابی داود، سلیمان بن اشعث سجستانی ازدی، تحقیق محمد محی الدین، دار احیاء التراث العربی، بیروت، ج 2، ص 323، سنن الترمذی، ابی عیسی محمد بن عیسی ترمذی، تحقیق احمد محمد شاکر، دار احیاء التراث العربی، بیروت، ج 3، ص 316؛ کنز العمال، متقی هندی، مکتبة التراث الاسلامی، بیروت، چاپ اول، 1397 ق، ج 3، ص 77، ح 5575.</ref>؛ به‌‏راستی هر گاه [[مردم]]، ظالمی را ببینند (که ظلم می کند) و مقابل او نایستند و از [[ظلم]] جلوگیری نکنند. به‌زودی [[عقاب]] [[فراگیری]] از طرف [[خداوند]] بر آنها نازل خواهد شد». این [[روایت]] نیز می‌‌رساند که در مقابل [[ظالم]] نباید ساکت بود؛ بلکه لازم است [[قیام]] نمود، وگرنه عذاب‌هایی که دامن [[ظالم]] را می‌‌گیرد، دامن [[جامعة]] ساکت و بی تفاوت را نیز خواهد گرفت.
#پیشوای [[ستمگر]]؛ مبغوض ترین افراد نزد [[خداوند]]: [[حضرت رسول]]{{صل}} فرمود: {{متن حدیث|اَشَدُّ النَّاسِ عَذَاباً یوْمَ الْقِیامَةِ اِمَامٌ جَائِرٌ}}<ref>کنز العمال، متقی هندی، ج 6، ص 15، ح14634؛ حلیة الاولیاء، ابو نعیم اصفهانی، دارالکتاب العربی، بیروت، 1378 ق، ج 10، ص114؛ مجمع الزوائد، نور الدین هیثمی، تحقیق: محمد درویش، دارالفکر، بیروت، چاپ اوّل، 1412 ق، ج 5، ص 197.</ref>؛ سخت‌ترین [[مردم]] از نظر [[عذاب]] در [[روز قیامت]] [[پیشوایی]] [[ستمگر]] خواهد بود». و در جایی دیگر فرمود: {{متن حدیث|اَرْبَعَةٌ یبْغِضُهُمُ اللهُ تَعَالَی: اَلْبَیاعُ الْحَلَّافُ وَالْفَقِیرُ الْمُخْتَالُ وَ الشَّیخُ الزَّانِی، وَ الْاِمَامُ الْجَائِرُ}}<ref>کنز العمال، ج 16، ص 68، ح 42968؛ سنن النسائی، عبد الرحمن نسائی، دارالمعرفة، بیروت، چاپ سوم، 1414 ق، ج 5، ص 86.</ref>؛ [[خداوند]] چهار گروه را مبغوض می‌‌دارد: فروشنده ای که زیاد قسم یاد می‌‌کند، [[فقیر]] متکبّر، پیرمرد زناکار و پیشوای [[ستمگر]]». و هر کس مبغوض [[خدا]] باشد، [[مسلمانان]] و [[مؤمنان]] نیز باید آنان را مبغوض دارند.
#پیشوای [[ستمگر]]؛ مبغوض ترین افراد نزد [[خداوند]]: [[حضرت رسول]]{{صل}} فرمود: {{متن حدیث|اَشَدُّ النَّاسِ عَذَاباً یوْمَ الْقِیامَةِ اِمَامٌ جَائِرٌ}}<ref>کنز العمال، متقی هندی، ج 6، ص 15، ح14634؛ حلیة الاولیاء، ابو نعیم اصفهانی، دارالکتاب العربی، بیروت، 1378 ق، ج 10، ص114؛ مجمع الزوائد، نور الدین هیثمی، تحقیق: محمد درویش، دارالفکر، بیروت، چاپ اوّل، 1412 ق، ج 5، ص 197.</ref>؛ سخت‌ترین [[مردم]] از نظر [[عذاب]] در [[روز قیامت]] [[پیشوایی]] [[ستمگر]] خواهد بود». و در جایی دیگر فرمود: {{متن حدیث|اَرْبَعَةٌ یبْغِضُهُمُ اللهُ تَعَالَی: اَلْبَیاعُ الْحَلَّافُ وَالْفَقِیرُ الْمُخْتَالُ وَ الشَّیخُ الزَّانِی، وَ الْاِمَامُ الْجَائِرُ}}<ref>کنز العمال، ج 16، ص 68، ح 42968؛ سنن النسائی، عبد الرحمن نسائی، دارالمعرفة، بیروت، چاپ سوم، 1414 ق، ج 5، ص 86.</ref>؛ [[خداوند]] چهار گروه را مبغوض می‌‌دارد: فروشنده ای که زیاد قسم یاد می‌‌کند، [[فقیر]] متکبّر، پیرمرد زناکار و پیشوای [[ستمگر]]». و هر کس مبغوض [[خدا]] باشد، [[مسلمانان]] و [[مؤمنان]] نیز باید آنان را مبغوض دارند.
* '''ب) ممنوعیت اعانت [[ظالم]]''': اگر [[ظالمان]] و [[ستمگران]] در [[جامعه]] [[یار]] و [[یاور]] نداشته باشند، نمی‌توانند [[دست]] به [[ظلم]] بزنند و یا [[ظلم]] را ادامه دهند به این جهت در منابع [[دینی]] از معاونت و هر گونه کمک رسانی به [[ظالم]] سخت [[نهی]] شده است. [[قرآن]] کریم می‌‌فرماید: «{{متن قرآن|وَلَا تَرْکَنُوا إِلَی الَّذِینَ ظَلَمُوا فَتَمَسَّکُمُ النَّارُ وَمَا لَکُمْ مِنْ دُونِ اللَّهِ مِنْ أَوْلِیَاءَ ثُمَّ لَا تُنْصَرُونَ}}<ref>«و به ستمگران مگرایید  که آتش (دوزخ) به شما رسد در حالی که شما را در برابر خداوند، سروری نباشد، آنگاه یاری نخواهید شد» سوره هود، آیه 113.</ref>» [[زمخشری]] در ذیل این [[آیه]] نکاتی دارد که ذکر آن خالی از [[لطف]] نیست. او می‌‌گوید: «[[نهی]] در [[آیه]] شامل فرو رفتن درخواسته‌های [[ظالمان]]، [[ارتباط]] با آنها، [[همراهی]]، [[همنشینی]]،[[ زیارت]]، [[مسامحه]] کاری با آنان، [[راضی]] بودن به [[اعمال]] آنها، تشبّه به آنان، زی [[ستمگران]] را به‏خود گرفتن،[[ چشم]] داشت به کمک آنها و یاد نمودن از [[ظالمان]] با [[تعظیم]] را شامل می‌‌شود. هنگامی که زُهَری با [[سلاطین]] [[ارتباط]] پیدا کرد، [[برادر دینی]]<ref>ظاهراً مراد از برادر دینی، امام سجاد{{ع}} است که در نامه معروف خود به محمد بن مسلم زهری او را نصیحت کرد. ر. ک: تحف العقول، بحرانی، انتشارات آل علی، قم، 1382 ش، ص482.</ref> او برایش نوشت: [[خداوند]] ما و تو را از [[فتنه‌ها]] [[حفظ]] کند و بر تو [[رحم]] نماید تا گرفتار [[دوزخ]] نشوی. بدان کم ترین چیزی که تو مرتکب شده ای و سبک ترین باری که بر دوش داری این است که با اُنس خود، [[ستمگر]] را از [[وحشت]] [[تنهایی]] رها ساخته‌ای، و [[راه]] [[گمراهی]] را با نزدیک شدن به کسی که [[حق]] را ادا و [[باطل]] را رها نکرده است، هموار ساخته‌ای. تو را به خود نزدیک کرده است تا تو را محور چرخش دستگاه [[ظلم و ستم]] خود قرار دهد؟! در ادامه می‌‌گوید: «[[سفیان]] گفته است: در جهنّم وادیی است که جز قاریانی که به [[زیارت]] شاهان ([[ظالم]]) رفته‌اند، کسی در آنجا جای ندارد. و اوراعی می‌‌گوید: در نزد [[خداوند]] مبغوض‌تر از عالمی که به [[ملاقات]] شاه ([[ظالم]]) می‌‌رود، نیست. و [[محمد بن مسلم]] گفته است: نشستن مگس بر [[نجاست]] محبوب‌تر است از [[قاریان]] دربار شاهان [[ستمگر]] و [[رسول خدا]]{{صل}} فرمود: {متن حدیث|مَنْ دَعا لِظَالِمٍ بِالْبَقَاءِ فَقَدْ اَحَبَّ اَنْ یعْصَی اللهُ فِی اَرْضِهِ}}؛ کسی که برای بقای ظالمی [[دعا]] کند (در واقع) [[دوست]] دارد که در [[زمین]] [[خداوند]] [[معصیت]] شود». از [[سفیان]] سؤال شد که ظالمی در بیابان در شُرف هلاکت است، آیا می‌‌شود به او آب داد؟ گفت: نه، گفته شد: از [[تشنگی]] می‌‌میرد؟ گفت: بگذار بمیرد [تا [[زمین]] از وجود ناپاک او پاک شود]».<ref> الکشاف، زمخشری، ج 2، ص 433 ـ 434.</ref>
* '''ب) ممنوعیت اعانت [[ظالم]]''': اگر [[ظالمان]] و [[ستمگران]] در [[جامعه]] [[یار]] و [[یاور]] نداشته باشند، نمی‌توانند [[دست]] به [[ظلم]] بزنند و یا [[ظلم]] را ادامه دهند به این جهت در منابع [[دینی]] از معاونت و هر گونه کمک رسانی به [[ظالم]] سخت [[نهی]] شده است. [[قرآن]] کریم می‌‌فرماید: «{{متن قرآن|وَلَا تَرْکَنُوا إِلَی الَّذِینَ ظَلَمُوا فَتَمَسَّکُمُ النَّارُ وَمَا لَکُمْ مِنْ دُونِ اللَّهِ مِنْ أَوْلِیَاءَ ثُمَّ لَا تُنْصَرُونَ}}<ref>«و به ستمگران مگرایید  که آتش (دوزخ) به شما رسد در حالی که شما را در برابر خداوند، سروری نباشد، آنگاه یاری نخواهید شد» سوره هود، آیه 113.</ref>» [[زمخشری]] در ذیل این [[آیه]] نکاتی دارد که ذکر آن خالی از [[لطف]] نیست. او می‌‌گوید: «[[نهی]] در [[آیه]] شامل فرو رفتن درخواسته‌های [[ظالمان]]، [[ارتباط]] با آنها، [[همراهی]]، [[همنشینی]]،[[ زیارت]]، [[مسامحه]] کاری با آنان، [[راضی]] بودن به [[اعمال]] آنها، تشبّه به آنان، زی [[ستمگران]] را به‏‌خود گرفتن،[[ چشم]] داشت به کمک آنها و یاد نمودن از [[ظالمان]] با [[تعظیم]] را شامل می‌‌شود. هنگامی که زُهَری با [[سلاطین]] [[ارتباط]] پیدا کرد، [[برادر دینی]]<ref>ظاهراً مراد از برادر دینی، امام سجاد{{ع}} است که در نامه معروف خود به محمد بن مسلم زهری او را نصیحت کرد. ر. ک: تحف العقول، بحرانی، انتشارات آل علی، قم، 1382 ش، ص482.</ref> او برایش نوشت: [[خداوند]] ما و تو را از [[فتنه‌ها]] [[حفظ]] کند و بر تو [[رحم]] نماید تا گرفتار [[دوزخ]] نشوی. بدان کم ترین چیزی که تو مرتکب شده ای و سبک ترین باری که بر دوش داری این است که با اُنس خود، [[ستمگر]] را از [[وحشت]] [[تنهایی]] رها ساخته‌ای، و [[راه]] [[گمراهی]] را با نزدیک شدن به کسی که [[حق]] را ادا و [[باطل]] را رها نکرده است، هموار ساخته‌ای. تو را به خود نزدیک کرده است تا تو را محور چرخش دستگاه [[ظلم و ستم]] خود قرار دهد؟! در ادامه می‌‌گوید: «[[سفیان]] گفته است: در جهنّم وادیی است که جز قاریانی که به [[زیارت]] شاهان ([[ظالم]]) رفته‌اند، کسی در آنجا جای ندارد. و اوراعی می‌‌گوید: در نزد [[خداوند]] مبغوض‌تر از عالمی که به [[ملاقات]] شاه ([[ظالم]]) می‌‌رود، نیست. و [[محمد بن مسلم]] گفته است: نشستن مگس بر [[نجاست]] محبوب‌تر است از [[قاریان]] دربار شاهان [[ستمگر]] و [[رسول خدا]]{{صل}} فرمود: {متن حدیث|مَنْ دَعا لِظَالِمٍ بِالْبَقَاءِ فَقَدْ اَحَبَّ اَنْ یعْصَی اللهُ فِی اَرْضِهِ}}؛ کسی که برای بقای ظالمی [[دعا]] کند (در واقع) [[دوست]] دارد که در [[زمین]] [[خداوند]] [[معصیت]] شود». از [[سفیان]] سؤال شد که ظالمی در بیابان در شُرف هلاکت است، آیا می‌‌شود به او آب داد؟ گفت: نه، گفته شد: از [[تشنگی]] می‌‌میرد؟ گفت: بگذار بمیرد [تا [[زمین]] از وجود ناپاک او پاک شود]».<ref> الکشاف، زمخشری، ج 2، ص 433 ـ 434.</ref>
*در [[منابع اهل سنّت]] در باب اعانت [[ظالمان]] و شاهان [[ستمگر]] به نکات خوبی اشاره شده است که نمونه‌هایی ذکر می‌‌گردد:
*در [[منابع اهل سنّت]] در باب اعانت [[ظالمان]] و شاهان [[ستمگر]] به نکات خوبی اشاره شده است که نمونه‌هایی ذکر می‌‌گردد:
#[[تسلط]] [[ظالم]] بر [[یاری]] کننده اش: [[رسول خدا]]{{صل}} فرمود:{{متن حدیث|مَنْ اَعَانَ ظَالِماً سَلَّطَهُ اللهُ عَلَیهِ}}<ref>کنز العمال، متقی هندی، ج 3، ص 500، ح7593، و در منابع شیعه، در بحار الانوار، ج92، ص172 آمده است.</ref>؛ کسی که ظالمی را [[یاری]] کند؛ [[خداوند]] آن [[ظالم]] را بر [[یاری]] کنندة او مسلّط خواهد کرد».
#[[تسلط]] [[ظالم]] بر [[یاری]] کننده اش: [[رسول خدا]]{{صل}} فرمود:{{متن حدیث|مَنْ اَعَانَ ظَالِماً سَلَّطَهُ اللهُ عَلَیهِ}}<ref>کنز العمال، متقی هندی، ج 3، ص 500، ح7593، و در منابع شیعه، در بحار الانوار، ج92، ص172 آمده است.</ref>؛ کسی که ظالمی را [[یاری]] کند؛ [[خداوند]] آن [[ظالم]] را بر [[یاری]] کنندة او مسلّط خواهد کرد».

نسخهٔ ‏۲۴ سپتامبر ۲۰۲۰، ساعت ۰۹:۵۰

مدخل‌های وابسته به این بحث:
در این باره، تعداد بسیاری از پرسش‌های عمومی و مصداقی مرتبط، وجود دارند که در مدخل ظلم‌ستیزی (پرسش) قابل دسترسی خواهند بود.

مقدمه

  1. حدیث امام حسین(ع) از رسول خدا(ص): طبری، ابن اثیر و ابن میثم نقل کرده‌اند: هنگامی که امام حسین(ع) با لشکر حرّ مواجه شد، در منزلگاه «بیضه»[۱]خطبه ای خواند و در بخشی از آن فرمود: «اَیهَا النَّاسُ! اِنَّ رَسُولَ الله(ص) قَالَ: مَنْ رَأی سُلْطَاناً جَائِراً مُسْتَحِلّاً لِحُرُمِ اللهِ نَاکِثاً لِعَهْدِ اللهِ مُخَالِفاً لِسُنَّةِ رَسُولِ الله یعْمَلُ فِی عِبَادِ اللهِ بِالْاِثْمِ وَ الْعُدْوَانِ فَلَمْ یغَیرْ عَلَیهِ بِفِعْلٍ وَ لَا قَوْلٍ کَانَ حَقّاً عَلَی اللهِ اَنْ یدْخِلَهُ مَدْخَلَهُ. اَلَا وَ اِنَّ هَؤُلَاءِ قَدْ لَزِمُوا طَاعَةُ الشَّیطَانِ وَتَرَکُوا طَاعَةَ الرَّحْمَنِ وَ اَظْهَرُوا الْفَسَادَ وَ عَطَّلُوا الْحُدُودَ وَ اسْتَأثَرُوا بِالْفَیء وَ اَحَلُّوا حَرَامَ اللهِ وَ حَرَّمُوا حَلَالَ الله وَ اَنَا اَحَقُّ مَنْ غَیرَ...»؛[۲] ای مردم! پیامبر(ص) فرمود: هر کس سلطان ستمگری را ببیند که حرام خدا را حلال شمرده، پیمان الهی را شکسته و با سنّت رسول خدا مخالفت ورزیده، در میان بندگان خدا به ستم رفتار می‌‌کند، و او با زبان و کردارش با وی به مخالفت برنخیزد، سزاوار است خداوند او را در جایگاه آن سلطان ستمگر (در دوزخ) بیاندازد آگاه باشید این گروه اطاعت شیطان را لازم می‏دانند و از اطاعت خدای رحمان روگردان شده‏‌اند فتنه و فساد را ظاهر، حدود و احکام را تعطیل نموده‏اند،حق فقرا را می‏بلعند، حرام خدا را حلال و حلال خدا را حرام کرده‏‌اند، از این جهت به مقام خلافت احق و اولی می‏باشم از غیر خودم». یکی از بزرگان در توضیح این حدیث می‌‌گوید: «این گفتار تاریخی امام(ع)، با صراحت تمام هدف قیام خونین عاشورا را شرح می‌‌دهد، بیانی که برای هر زمان و هر مکان کاربرد دارد. امام(ع)قیام خود را تبلوری از وظیفة عمومی تمام مسلمین می‌‌داند که در برابر حکّام جائر و ظالم بر عهده دارند؛ ظالمانی که نه فقط بندگان خدا را به زنجیر ستم گرفتار ساخته‌اند، بلکه حلال خدا را حرام کرده و حرام او را حلال شمرده‌اند. به یقین سکوت در برابر چنین افرادی برای هیچ مسلمانی جایز نیست؛ چرا که سکوت سبب امضای اعمال آنان می‌‌شود و امضای اعمال آنان سبب اتحاد سرنوشت سکوت کنندگان با ظالمان و طاغیان می‌‌گردد. آری، همه باید فریاد کشند و قیام کنند و کاخ بیدادگران را واژگون کنند و از همه سزاوارتر به این امر، فرزند پیغمبر اسلام و امام معصوم(ع) است. چه منطقی از این گویاتر و زنده تر؟»[۳]
  2. حدیث احمد حنبل از رسول خدا(ص): احمد حنبل، ابی داود و ترمذی از ابی بکر، از رسول خدا(ص) نقل کرده‌اند: «اِنَّ النَّاسَ اِذَا رَأوْ الظَّالِمَ فَلَمْ یأخُذُوا عَلَی یدَیهِ اَوْشَکَ اَنْ یعُمَّهُمُ اللهُ بِعِقَابٍ»[۴]؛ به‌‏راستی هر گاه مردم، ظالمی را ببینند (که ظلم می کند) و مقابل او نایستند و از ظلم جلوگیری نکنند. به‌زودی عقاب فراگیری از طرف خداوند بر آنها نازل خواهد شد». این روایت نیز می‌‌رساند که در مقابل ظالم نباید ساکت بود؛ بلکه لازم است قیام نمود، وگرنه عذاب‌هایی که دامن ظالم را می‌‌گیرد، دامن جامعة ساکت و بی تفاوت را نیز خواهد گرفت.
  3. پیشوای ستمگر؛ مبغوض ترین افراد نزد خداوند: حضرت رسول(ص) فرمود: «اَشَدُّ النَّاسِ عَذَاباً یوْمَ الْقِیامَةِ اِمَامٌ جَائِرٌ»[۵]؛ سخت‌ترین مردم از نظر عذاب در روز قیامت پیشوایی ستمگر خواهد بود». و در جایی دیگر فرمود: «اَرْبَعَةٌ یبْغِضُهُمُ اللهُ تَعَالَی: اَلْبَیاعُ الْحَلَّافُ وَالْفَقِیرُ الْمُخْتَالُ وَ الشَّیخُ الزَّانِی، وَ الْاِمَامُ الْجَائِرُ»[۶]؛ خداوند چهار گروه را مبغوض می‌‌دارد: فروشنده ای که زیاد قسم یاد می‌‌کند، فقیر متکبّر، پیرمرد زناکار و پیشوای ستمگر». و هر کس مبغوض خدا باشد، مسلمانان و مؤمنان نیز باید آنان را مبغوض دارند.
  1. تسلط ظالم بر یاری کننده اش: رسول خدا(ص) فرمود:«مَنْ اَعَانَ ظَالِماً سَلَّطَهُ اللهُ عَلَیهِ»[۱۰]؛ کسی که ظالمی را یاری کند؛ خداوند آن ظالم را بر یاری کنندة او مسلّط خواهد کرد».
  2. عذاب ستمکاران وکمک دهندگانشان: رسول اکرم(ص) فرمود: «اَلظَّلَمَةُ وَاَعْوَانُهُمْ فِی النَّارِ»[۱۱]؛ ستمگران و کمک کاران آنها در آتشند».
  3. بیزاری خداوند از کمک کنندگان به اهل ظلم: رسول خدا(ص) فرمود: «مَنْ اَعَانَ ظَالِماً لِیدْحِضَ بِبَاطِلِهِ حَقّاً فَقَدْ بَرَئَتْ مِنْهُ ذِمَّةُ اللهِ وَ رَسُولِهِ»[۱۲]؛ کسی که ظالمی را یاری کند تا بوسیلة باطلش حق را از بین ببرد، براستی که ذمّه و عهد خدا و رسولش از او بریء و بیزار است».
  4. ممنوعیت راه رفتن با ظالم: از رسول خدا(ص) نقل شده است که فرمود: «مَنْ مَشَی مَعَ ظَالِمٍ فَقَدْ اَجْرَمَ»[۱۳]؛ کسی که با ظالم راه رود (و یا همراه شود) مجرم است». در روایت دیگر از رسول خدا(ص) می‌‌خوانیم: «ثَلَاثٌ مَنْ فَعَلَهُنَّ فَقَدْ اَجْرَمَ: مَنْ عَقَدَ لِوَاءً فِی غَیرِ حَقٍّ اَوْ عَقَّ وَالِدَیهِ اَوْ مَشَی مَعَ ظَالِمٍ لِینْصُرَهُ»[۱۴]؛ هر کس سه عمل انجام دهد، مجرم است: کسی که پرچم ناحق را بلند کند، یا عاق والدین گردد و یا با ظالمی جهت یاری همراه شود». با توجّه به این روایات، مسلمان‌ها وظیفه دارند که نه تنها با شاهان و سلاطین ستمگر سر ناسازگاری داشته و علیه آنها قیام نمایند؛ بلکه با کسانی که آنها را در ابعاد مختلف کمک کرده‌اند نیز برخورد کنند که الحمد لله این بیداری مسلمانان در کشورهای مختلف نشان می‌‌دهد به این نکته توجّه دارند.
  1. ترس از ظلم: «عبد الله بن عمر» و همچنین «جابر» از رسول خدا(ص) نقل کرده‌اند که حضرت فرمود: «اِتَّقُوا الظُلْمَ فَاِنَّ الظُّلْمَ ظُلُمَاتٌ یوْمَ الْقِیامَةِ»[۱۵]؛ از ظلم بترسید؛ زیرا ظلم در قیامت به صورت تاریکی‌ها ظاهر می‌‌شود».
  2. پرهیز مؤکد از ظلم به بی کسان: رسول خدا(ص) فرمود: «اِشْتَدَّ عَضَبُ اللهِ عَلَی مَنْ ظَلَمَ مَنْ لَا یجِدُ نَاصِراً غَیرَ الله»[۱۶]؛ غضب خداوند به کسی شدیدتر است که ظلم روا دارد به شخصی که غیر از خدا یاور ندارد». زیرا وقتی چنین شخصی مظلوم واقع شد، مستقیماً به سراغ خداوند می‌‌رود و چون به دیگران امید ندارد. خداوند نیز دعای او را سریع‌تر اجابت می‌‌کند.
  3. بغض خدا نسبت به ظالم: رسول خدا(ص) فرمود: «اِنَّ الله تَعَالَی یبْغِضُ الغَنِی الظَلُومَ وَالشَّیخُ الْجَهُولَ وَ الْعَائِلَ الْمُخْتَالِ»[۱۷]؛ خداوند [سه گروه را] مبغوض می‌‌دارد: ثروتمند ستمگر، پیرمرد و سالخوردة نادان را (که بعد از عمری نسبت به مسایل مهم، خصوصاً مهمات دینی جاهل باشد.) و عائله مند متکبّر».
  4. محبوبیت نداشتن نیت ظلم نزد خداوند: «اَنَس» از رسول خدا(ص) نقل کرده است که آن حضرت فرمود: «مَنْ اَصْبَحَ لَا ینْوِی ظُلْمَ اَحَدٍ غُفِرَ لَهُ مَا جَنَی»[۱۸]؛ کسی صبح کند، در حالی که نیت ستم به کسی را ندارد، گناهانی که از او سر زده، بخشیده می‌‌شود». یعنی نیت ترک ظلم نیز ارزشمند است و برای جامعه نقش سازنده ای دارد و نداشتن نیت ظلم نیز خود کفارۀ گناهان است[۱۹]

پرسش‌های وابسته

جستارهای وابسته

منابع

  1. حسین تربتی، نیم‌نگاهی به ظلم‌ستیزی در منابع اهل سنت

پانویس

 با کلیک بر فلش ↑ به محل متن مرتبط با این پانویس منتقل می‌شوید:  

  1. با کسر با؛ آبگاهی میان واقصه و عذیب است.
  2. تاریخ طبری، محمد بن جریر طبری، انتشارات داوری، قم، چاپ چهارم، 1417 ق، ج4، ص 304؛ و کامل ابن اثیر، دار الصادر، چاپ اول، بیروت، 1385 ق، ج 4، ص 48؛ فتوح، ابن اعثم فتوحی، دار الندوة الجدیدة، بیروت، چاپ اول، ج 5، ص 144 و 145.
  3. عاشورا، ریشه‌ها، انگیزه‌ها...، آیت الله مکارم شیرازی، مدرسة الام علی بن ابی طالب، قم، 1385ش، ص 381.
  4. مسند احمد، احمد بن محمد بن حنبل شیبانی، تحقیق عبد الله محمد درویش، دارالفکر، بیروت، چاپ دوم، 1414 ق، ج 1، ص 7؛ سنن ابی داود، ابی داود، سلیمان بن اشعث سجستانی ازدی، تحقیق محمد محی الدین، دار احیاء التراث العربی، بیروت، ج 2، ص 323، سنن الترمذی، ابی عیسی محمد بن عیسی ترمذی، تحقیق احمد محمد شاکر، دار احیاء التراث العربی، بیروت، ج 3، ص 316؛ کنز العمال، متقی هندی، مکتبة التراث الاسلامی، بیروت، چاپ اول، 1397 ق، ج 3، ص 77، ح 5575.
  5. کنز العمال، متقی هندی، ج 6، ص 15، ح14634؛ حلیة الاولیاء، ابو نعیم اصفهانی، دارالکتاب العربی، بیروت، 1378 ق، ج 10، ص114؛ مجمع الزوائد، نور الدین هیثمی، تحقیق: محمد درویش، دارالفکر، بیروت، چاپ اوّل، 1412 ق، ج 5، ص 197.
  6. کنز العمال، ج 16، ص 68، ح 42968؛ سنن النسائی، عبد الرحمن نسائی، دارالمعرفة، بیروت، چاپ سوم، 1414 ق، ج 5، ص 86.
  7. «و به ستمگران مگرایید که آتش (دوزخ) به شما رسد در حالی که شما را در برابر خداوند، سروری نباشد، آنگاه یاری نخواهید شد» سوره هود، آیه 113.
  8. ظاهراً مراد از برادر دینی، امام سجاد(ع) است که در نامه معروف خود به محمد بن مسلم زهری او را نصیحت کرد. ر. ک: تحف العقول، بحرانی، انتشارات آل علی، قم، 1382 ش، ص482.
  9. الکشاف، زمخشری، ج 2، ص 433 ـ 434.
  10. کنز العمال، متقی هندی، ج 3، ص 500، ح7593، و در منابع شیعه، در بحار الانوار، ج92، ص172 آمده است.
  11. کنز العمال، متقی هندی، ج 3، ص 498، ح7589.
  12. کنز العمال، متقی هندی، ج 3، ص 499، ح7595؛ مجمع الزوائد، نور الدین هیثمی، ج 4، ص 117؛ المستدرک علی الصحیحین، حاکم نیشابوری، دار الکتب العلمیة، بیروت، 1411 ق، ج 4، ص 100؛ الدر المنثور، جلال الدین سیوطی، بیروت، اولی، 1414 ق، ج 2، ص256.
  13. کنز العمال، متقی هندی، ج 6، ص 84، ح14953، در منابع شیعه، بحار الانوار، علامه مجلسی، ج 75، ص 377.
  14. کنز العمال، متقی هندی، ج 16، ص 26، ح43781؛ المعجم الکبیر، سلیمان طبرانی، دار‏احیاء التراث العربی، بیروت، چاپ دوم، 1404 ق، ج 20، ص 61، ح 112.
  15. مسند احمد بن حنبل، ج 2، ص 92؛ السنن الکبری، ابی بکر احمد بیهقی، تحقیق: محمد عبد القادر عطا، دار الکتب العلمیة، بیروت، اولی، 1414 ق، ج 10، ص 134.
  16. کنز العمال، ج 3، ص 510، ح 7605؛ مجمع الزوائد، همان، ج 4، ص 260.
  17. کنز العمال، همان، ج 16، ص 38، ح 43835؛ مجمع الزوائد، ج 4، ص 131؛ المعجم الاوسط، ج 5، ص 330.
  18. کنز العمال، متقی هندی، ج 3، ص 504، ح7630.
  19. حسین تربتی، ماهنامه مبلغان، نیم‌نگاهی به ظلم‌ستیزی در منابع اهل سنت، ص250