ظلم‌ستیزی در قرآن

از امامت‌پدیا، دانشنامهٔ امامت و ولایت

ظلم ستیزی از نگاه قرآن کریم و در مکتب اسلامی یکی از اصلی‌ترین راه‌های تأمین امنیت است؛ لذا برای برقراری امنیت باید با انواع و اقسام ظلم مبارزه کرد. واژه ظلم و مشتقات آن در بسیاری از آیات به کار رفته است. در آیات زیادی، ظالمین تقبیح شده‌اند و بر ضرورت به‌کارگیری روش حق‌طلبی و ظلم ستیزی در اصلاح مفاسد تأکید شده است.

مقدمه

شاید بتوان گفت کلید اصلی تأمین امنیت در مکتب اسلامی مبارزه همه‌جانبه با ظلم است. آلوده شدن به ظلم، امنیت را از بین می‌برد. بنابراین برای برقراری امنیت باید با انواع و اقسام ظلم مبارزه کرد. خداوند متعال، فریاد توأم با اهانت را، فقط در مورد کسانی اجازه داده است که به آنها ظلمی شده باشد: لَا يُحِبُّ اللَّهُ الْجَهْرَ بِالسُّوءِ مِنَ الْقَوْلِ إِلَّا مَنْ ظُلِمَ وَكَانَ اللَّهُ سَمِيعًا عَلِيمًا[۱].[۲]

در قرآن كریم بیش از ۳۱۵ بار كلمه ظلم و مشتقات آن به‌كار رفته است[۳]، از شرک گرفته که برای خداوند خالق شریک گرفته شود، تا همراهی با ستمگران که در نظر و یا در عمل مشرک هستند. یا ظلم به نفس، یعنی کاری در حق خود انجام دهد که به زیان و ستم خود باشد، بنابراین خانواده محوری ظلم گوناگون است و کلمه متضاد آن عدالت و انصاف است که پیامبران در آماده کردن جامعه برای تحقق عدالت گام بر می‌دارند: لَقَدْ أَرْسَلْنَا رُسُلَنَا بِالْبَيِّنَاتِ وَأَنْزَلْنَا مَعَهُمُ الْكِتَابَ وَالْمِيزَانَ لِيَقُومَ النَّاسُ بِالْقِسْطِ[۴].

در آیات عدیده‌ای، ظالمین را تقبیح نموده، می‌‌فرماید: وَاللَّهُ لَا يَهْدِي الْقَوْمَ الظَّالِمِينَ[۵]. در چندین آیه نیز می‌‌فرماید: وَاللَّهُ لَا يُحِبُّ الظَّالِمِينَ[۶] و در آیاتی با صراحت اعلام می‌‌دارد: أَلَا لَعْنَةُ اللَّهِ عَلَى الظَّالِمِينَ[۷] و در چند مورد عذاب دنیوی و اخروی ظالمان را یادآور می‌‌شود، از جمله می‌‌فرماید: فَأَوْحَى إِلَيْهِمْ رَبُّهُمْ لَنُهْلِكَنَّ الظَّالِمِينَ[۸] و در جایی دیگر می‌‌فرماید: إِنَّا مُهْلِكُو أَهْلِ هَذِهِ الْقَرْيَةِ إِنَّ أَهْلَهَا كَانُوا ظَالِمِينَ[۹] و دربارۀ عذاب اُخروی آنها می‌‌فرماید: وَأَعْتَدْنَا لِلظَّالِمِينَ عَذَابًا أَلِيمًا[۱۰]. از همه مهم‌تر اینكه می‌‌فرماید: لَا يَنَالُ عَهْدِي الظَّالِمِينَ[۱۱].[۱۲]

آیات قرآن کریم به صراحت بر ضرورت به‌کارگیری روش حق‌طلبی و ظلم ستیزی در اصلاح مفاسد تأکید دارند. دستور به مقاتله با ائمه کفر در همین راستا صادر شده است. سران کفر برخلاف همه موازین و تعهدات انسانی و حقوقی به پای مال کردن مصالح عمومی جامعه می‌‌پردازند و جز به مطامع پست خویش، به چیز دیگری نمی‌اندیشند. بی‌گمان در برخورد با چنین مفسدانی، تنها روش‌های خشونت آمیز مؤثر است و تا این موانع فساد از سرراه برداشته نشود، امید به اصلاح این گونه افراد و جوامع، سرابی بیش نخواهد بود. از این رو، مأموریت مهم و خطیر همه پیامبران الهی، مبارزه با طواغیت زمان خود بوده است[۱۳]. بی‌گمان، حرکت اصلاحی جامعه به سبب افرادی اندک و سودجو، نمی‌بایست متوقف شود و اگر این افراد مانعند، باید با آنان برخورد کرد و به همین جهت، با وجود آنکه خداوند درباره تعدیات فرعون به موسی (ع) امر نمود تا او را هدایت کند، وقتی موسی (ع) پیش رفت جامعه را با وجود فرعون متوقف دید، به مقابله با ظلم و طرد شرک فرعونی پرداخت[۱۴]

گذشته از طواغیت، افراد و گروه‌هایی نیز که به دعوت اصلاحی پاسخ مثبت ندهند و با آن از در ستیز و نبرد مسلحانه برخیزند، به تعبیر قرآن از مفسدان هستند و با آنان نیز باید برخورد قاطع و عملی کرد تا جامعه انسان‌ها از لوث وجودشان پاک گردد. دستور جهاد با کافران و منافقان که درصدد تخریب پایه‌های ایمانی و عقیدتی صحیح در جامعه‌اند و با حکومت دینی پیامبر درگیر می‌‌شوند، در همین راستا ارائه شده است: يَا أَيُّهَا النَّبِيُّ جَاهِدِ الْكُفَّارَ وَالْمُنَافِقِينَ وَاغْلُظْ عَلَيْهِمْ[۱۵] و همچنین خداوند برتری کافران و طاغوت را بر مؤمنان مقرر نفرموده است[۱۶]. از این رو، منتظر واقعی کسی است که به جامعه فاسد زمانه خویش دل نبندد و اگر انحراف و کژی ببیند، اعتراض کند و با پیروی از سیره مولا و محبوب خویش درصدد اصلاح آن برآید: قُلْ إِنَّمَا أَعِظُكُمْ بِوَاحِدَةٍ أَنْ تَقُومُوا لِلَّهِ مَثْنَى وَفُرَادَى[۱۷]. استاد شهید مطهری در این باره می‌‌فرماید: ظهور مهدی موعود حلقه ای است از حلقات مبارزه اهل حق واهل باطل که به پیروزی نهایی اهل حق منتهی می‌‌شود. سهیم بودن یک فرد در این سعادت، موقوف به این است که آن فرد عملاً در گروه اهل حق باشد. آیاتی که بدان‌ها در روایات استناد شده است، نشان می‌‌دهد که مهدی موعود (ع) مظهر نویدی است که به اهل ایمان و عمل صالح داده شده است؛ مظهر پیروزی نهایی اهل ایمان است[۱۸].[۱۹]

ظلم‌ستیزی در آیات قرآن

مبارزات انبیا با ظلم

مبارزه با ظلم، از اهداف بعثت پیامبران، در طول تاریخ: وَلَقَدْ أَهْلَكْنَا الْقُرُونَ مِنْ قَبْلِكُمْ لَمَّا ظَلَمُوا وَجَاءَتْهُمْ رُسُلُهُمْ بِالْبَيِّنَاتِ[۲۰]‌.

پيام و رسالت پيامبران الهى، ناسازگار با روحيّه ظلم و جاه‌طلبی: فَلَمَّا جَاءَتْهُمْ آيَاتُنَا مُبْصِرَةً قَالُوا هَذَا سِحْرٌ مُبِينٌ وَجَحَدُوا بِهَا وَاسْتَيْقَنَتْهَا أَنْفُسُهُمْ ظُلْمًا وَعُلُوًّا[۲۱].

مبارزه با ظلم بنی‌اسرائیل

مبارزه با ظلم بنی‌اسرائیل از سوى موسى (ع):

  1. وَإِذْ قَالَ مُوسَى لِقَوْمِهِ يَا قَوْمِ إِنَّكُمْ ظَلَمْتُمْ أَنْفُسَكُمْ بِاتِّخَاذِكُمُ الْعِجْلَ فَتُوبُوا إِلَى بَارِئِكُمْ فَاقْتُلُوا أَنْفُسَكُمْ ذَلِكُمْ خَيْرٌ لَكُمْ عِنْدَ بَارِئِكُمْ فَتَابَ عَلَيْكُمْ إِنَّهُ هُوَ التَّوَّابُ الرَّحِيمُ[۲۲].
  2. وَإِذْ نَادَى رَبُّكَ مُوسَى أَنِ ائْتِ الْقَوْمَ الظَّالِمِينَ قَوْمَ فِرْعَوْنَ أَلَا يَتَّقُونَ[۲۳].

ابزار مبارزه با ظلم

شعر: هنر شعر، ابزارى كارآمد، در مبارزه با ظلم و حمایت از مظلومان: وَالشُّعَرَاءُ يَتَّبِعُهُمُ الْغَاوُونَ... إِلَّا الَّذِينَ آمَنُوا وَعَمِلُوا الصَّالِحَاتِ وَذَكَرُوا اللَّهَ كَثِيرًا وَانْتَصَرُوا مِنْ بَعْدِ مَا ظُلِمُوا وَسَيَعْلَمُ الَّذِينَ ظَلَمُوا أَيَّ مُنْقَلَبٍ يَنْقَلِبُونَ[۲۴]‌.

نیروی انسانی: نيروى انسانى و فرماندهی، از شرايط اساسى، براى مبارزه با ظلم: وَمَا لَكُمْ لَا تُقَاتِلُونَ فِي سَبِيلِ اللَّهِ وَالْمُسْتَضْعَفِينَ مِنَ الرِّجَالِ وَالنِّسَاءِ وَالْوِلْدَانِ الَّذِينَ يَقُولُونَ رَبَّنَا أَخْرِجْنَا مِنْ هَذِهِ الْقَرْيَةِ الظَّالِمِ أَهْلُهَا وَاجْعَلْ لَنَا مِنْ لَدُنْكَ وَلِيًّا وَاجْعَلْ لَنَا مِنْ لَدُنْكَ نَصِيرًا[۲۵].

تشویق به ظلم‌ستیزی: تشويق مسلمانان صدر اسلام، به ظلم‌ستيزى، به علّت مورد ستم و تهاجم قرار گرفتن، از سوى دشمنان کافر:

  1. لَا يُحِبُّ اللَّهُ الْجَهْرَ بِالسُّوءِ مِنَ الْقَوْلِ إِلَّا مَنْ ظُلِمَ وَكَانَ اللَّهُ سَمِيعًا عَلِيمًا[۲۶].
  2. أُذِنَ لِلَّذِينَ يُقَاتَلُونَ بِأَنَّهُمْ ظُلِمُوا[۲۷]
  3. الَّذِينَ أُخْرِجُوا مِنْ دِيَارِهِمْ بِغَيْرِ حَقٍّ إِلَّا أَنْ يَقُولُوا رَبُّنَا اللَّهُ[۲۸]
  4. وَلَيَنْصُرَنَّ اللَّهُ مَنْ يَنْصُرُهُ إِنَّ اللَّهَ لَقَوِيٌّ عَزِيزٌ[۲۹].

مبارزه با کانون اصلی ظلم

لزوم متوجّه ساختن پيكان مبارزه به سمت كانون‌هاى اصلى ظلم، در جامعه: وَإِذْ نَادَى رَبُّكَ مُوسَى أَنِ ائْتِ الْقَوْمَ الظَّالِمِينَ[۳۰]...فَأْتِيَا فِرْعَوْنَ فَقُولَا إِنَّا رَسُولُ رَبِّ الْعَالَمِينَ[۳۱].

درخواست برای رهایی از ظلم

مسلمانان مستضعف صدر اسلام، خواستار فرمانده و نيروى انسانى از جانب خداوند، براى رهايى از ستم كفرپيشگان مكّه: وَمَا لَكُمْ لَا تُقَاتِلُونَ فِي سَبِيلِ اللَّهِ وَالْمُسْتَضْعَفِينَ مِنَ الرِّجَالِ وَالنِّسَاءِ وَالْوِلْدَانِ الَّذِينَ يَقُولُونَ رَبَّنَا أَخْرِجْنَا مِنْ هَذِهِ الْقَرْيَةِ الظَّالِمِ أَهْلُهَا وَاجْعَلْ لَنَا مِنْ لَدُنْكَ وَلِيًّا وَاجْعَلْ لَنَا مِنْ لَدُنْكَ نَصِيرًا[۳۲].

مبارزه حکومت با ظلم

لزوم پرداختن حکومتهای الهی، به مبارزه با ظلم:

  1. وَيَسْأَلُونَكَ عَنْ ذِي الْقَرْنَيْنِ قُلْ سَأَتْلُو عَلَيْكُمْ مِنْهُ ذِكْرًا[۳۳] إِنَّا مَكَّنَّا لَهُ فِي الْأَرْضِ وَآتَيْنَاهُ مِنْ كُلِّ شَيْءٍ سَبَبًا[۳۴]...قَالَ أَمَّا مَنْ ظَلَمَ فَسَوْفَ نُعَذِّبُهُ[۳۵]‌... وَ أَمَّا مَنْ آمَنَ[۳۶]‌... وَسَنَقُولُ لَهُ مِنْ أَمْرِنَا يُسْرًا[۳۷].
  2. وَإِذْ نَادَى رَبُّكَ مُوسَى أَنِ ائْتِ الْقَوْمَ الظَّالِمِينَ[۳۸]...فَأْتِيَا فِرْعَوْنَ فَقُولَا إِنَّا رَسُولُ رَبِّ الْعَالَمِينَ[۳۹].

مبارزه ذوالقرنین با ظلم

حاکمیّت ذوالقرنین، در جهت ظلم‌زدايى و كفرستيزى: إِنَّا مَكَّنَّا لَهُ فِي الْأَرْضِ وَآتَيْنَاهُ مِنْ كُلِّ شَيْءٍ سَبَبًا[۴۰]...قَالَ أَمَّا مَنْ ظَلَمَ فَسَوْفَ نُعَذِّبُهُ[۴۱].

تأکید قرآن به مبارزه با ظلم

تعالیم قرآن، در جهت زدودن ظلم:

  1. وَأَسَرُّوا النَّجْوَى الَّذِينَ ظَلَمُوا[۴۲]
  2. وَمِنْ قَبْلِهِ كِتَابُ مُوسَى إِمَامًا وَرَحْمَةً وَهَذَا كِتَابٌ مُصَدِّقٌ لِسَانًا عَرَبِيًّا لِيُنْذِرَ الَّذِينَ ظَلَمُوا وَبُشْرَى لِلْمُحْسِنِينَ[۴۳].

مبارزه اهل‌ایمان با ظلم

ظلم‌ستيزى و عدم سكوت در برابر ظالمان، ويژگى اهل ایمان: فَمَا أُوتِيتُمْ مِنْ شَيْءٍ فَمَتَاعُ الْحَيَاةِ الدُّنْيَا وَمَا عِنْدَ اللَّهِ خَيْرٌ وَأَبْقَى لِلَّذِينَ آمَنُوا وَعَلَى رَبِّهِمْ يَتَوَكَّلُونَ[۴۴]...وَالَّذِينَ إِذَا أَصَابَهُمُ الْبَغْيُ هُمْ يَنْتَصِرُونَ[۴۵].

ایستادگی در برابر ظلم

مؤمنان، اهل ایستادگی و مقاومت، در برابر ظلم و تجاوز: وَالَّذِينَ اسْتَجَابُوا لِرَبِّهِمْ وَأَقَامُوا الصَّلَاةَ وَأَمْرُهُمْ شُورَى بَيْنَهُمْ وَمِمَّا رَزَقْنَاهُمْ يُنْفِقُونَ[۴۶]...وَالَّذِينَ إِذَا أَصَابَهُمُ الْبَغْيُ هُمْ يَنْتَصِرُونَ[۴۷].

تعالیم هود (ع)، ناسازگار با منافع سران جبّار و سركش قوم عاد: وَتِلْكَ عَادٌ جَحَدُوا بِآيَاتِ رَبِّهِمْ وَعَصَوْا رُسُلَهُ وَاتَّبَعُوا أَمْرَ كُلِّ جَبَّارٍ عَنِيدٍ[۴۸].

کنش و واکنش در برابر ظلم

انسان به عنوان موجود مرید و مختار و مکلف، در برابر هر چیزی باید انتخابی داشته باشد که بتواند در دنیا و آخرت پاسخ گو باشد. از همین روست که کنش‌ها و واکنش هایش در برابر چیزها می‌‌تواند به پنج صورت انجام شود که از آنها به احکام پنج گانه یا خمسه تعبیر می‌‌شود که شامل وجوب و حرمت و استحباب و کراهت و اباحه است؛ زیرا این کنش‌ها و واکنش‌ها براساس مصالح و مفاسد واقعی می‌‌بایست شکل گیرد؛ پس اگر مصلحت یا مفسده قوی باشد باید به سمت وجوب یا حرمت برود و اگر مصلحت و مفسده غالب باشد باید استحباب و کراهت را مد نظر قرار دهد و اگر مصلحت و مفسده برابر باشد، اباحه شکل می‌‌گیرد.

از آن جایی که عدالت در همه حال مصلحت قوی است، عقل و نقل یعنی شریعت الهی بر اساس دستگاه درونی و الهامات فطری و نیز دستگاه بیرونی وحی تشریعی حکم می‌‌کند که آن را ضروری و واجب بشمارد؛ در برابر ظلم به سبب آنکه در همه حال مفسدت قوی دارد، عقل و نقل حکم به حرمت و ترک قطعی آن می‌‌کند. نویسنده در این مطلب بر آن است تا با مراجعه به آموزه‌های وحیانی قرآن و نقل آن روشن سازد، چرا و چگونه باید نسبت به ظلم کنش و واکنش نشان داد تا عدالت در همه حال تحقق یابد و بستر ظلم و بی‌عدالتی از میان برود. با هم این مطلب را از نظر می‌‌گذرانیم.[۴۹]

کنش‌ها و واکنش‌ها علیه ظلم

در آیات قرآنی، ظلم به عنوان مقابل عدالت مطرح است؛ زیرا ظالم با ظلم خویش امری را از موضع و مکان حق و مناسب خودش خارج می‌‌کند و اجازه نمی‌دهد تا در جای حق خویش قرار گیرد. این گونه است که تعادل در هستی از دست می‌‌رود و فساد و تباهی در نفوس انسانی و محیط زیست ایجاد می‌‌شود و عدالت قسطی از میان می‌‌رود و هر کسی به سهم و قسط خویش از مواهب هستی نمی‌رسد. از این روست که همه اقسام و سطوح ظلم حتی نسبت به دشمنان حرام و گناه دانسته شده است[۵۰] و از انسان‌ها خواسته می‌‌شود تا نسبت به خود و خدا و خلق عدالت ورزند و از ظلم به خود و خدا و خلق دست بردارند. در حقیقت انسان در دنیا مامور است تا عدالت ورزد و از ظلم پرهیز کند [۵۱]؛ زیرا مقسط و عادل بودن نشانه مسلمانی است که بر اساس فطرت تکوینی نیز است. [۵۲]

در آیات قرآنی کنش‌ها و واکنش‌هایی نسبت به ظلم‌های سه گانه مطرح است که به برخی از مهم‌ترین آنها در این جا اشاره می‌‌شود:

  1. استعاذه: از نظر قرآن، ظلم همانند جن شیطانی است که در حال طواف در اطراف ماست تا در فرصت مناسب در دل ما نفوذ کرده و اجازه ندهد تا شخص بر اساس سنت‌های تکوینی و تشریعی عدالت ورزد و حقوق هر کس و هر چیزی را چنان که حق تعالی در تکوین و تشریع جعل و وضع کرده ادا کند و به جا آورد. از همین روست که انسان می‌‌بایست برای در امان ماندن از ظلم خود یا دیگران به خدا پناه برد و استعاذه نماید؛ چنان که حضرت یوسف(ع) با گفتن «معاذ الله» و ایمان و تصدیق آن، به خدا پناه می‌‌برد که ظلمی را در حق بی‌گناهی روا دارد.[۵۳] بنابراین، واکنش انسان در برابر ظلم دیگران یا درخواست ظلم از سوی دیگران، استعاذه و پناه جویی است؛ گویی که شیطانی در اطراف کمین کرده و خواهان ضربه زدن است. پس همان‌گونه که باید از حسادت و شرور شیاطین جنی و انسانی به خدا پناه برد، باید از ظلم و درخواست‌های ظالمانه دیگران به خدا پناه برد.
  2. استغفار: انسان در هر حال باید استعاذه و استغفار داشته باشد؛ زیرا این نوع اعمال هرگز به معنای این نیست که شخص گناهی را مرتکب شده یا می‌‌شود؛ بلکه برای در امان ماندن است. البته از آیات قرآنی به دست می‌‌آید که استغفار کارکردهای سه گانه ای چون رفع و دفع شرور و نیز جلب منفعت دارد. بر همین اساس وقتی کسی استغفار می‌‌کند به معنای آن نیست که گناه و خطایی را مرتکب شده است؛ بلکه به معنای این است که می‌‌خواهد از شرور فعلی یا احتمالی در امان ماند یا خیر و منفعتی را به سوی خویش جلب کند. از همین روست که خدا از پیامبر(ص) که معصوم است می‌‌خواهد تا استغفار کند یا در جایی دیگر می‌‌فرماید که او را مورد مغفرت خویش قرار داده است؛ چنان که پس از فتح مکه از این مطلب سخن به میان می‌‌آورد؛ زیرا به طور طبیعی جنگ و فتح و جهاد تبعاتی دارد که با مغفرت الهی از پیامدهای آن مانند کینه جویی شکست خوردگان یا مانند آنها در امان می‌‌ماند. خدا می‌‌فرماید: [۵۴] باید توجه داشت که واژه ذنب به معنای دم و دنباله است؛ گناه را ذنب می‌‌گویند،؛ چراکه دنباله و تبعاتی دارد که شخص می‌‌بایست آن را تحمل کند و این گونه نیست که با گناه خویش از تبعات و دنباله‌های آن مانند کیفر و مجازات در امان باشد. در این آیات مراد از ذنب همان پیامدها است نه اصطلاح گناه. بنابراین، خدا پیامبر(ص) را از تبعات و پیامدهای فتح که خشم شکست خوردگان و کینه جویی آنان و یا رفتارها و تبعات دیگر است، در امان نگه داشته است؛ زیرا واژه «غفر» در اصل به معنای پوشش است؛ چنان که به کلاه خود سربازی و سپر جنگی «مِغَفر» می‌‌گویند. پس خدا با مغفرت خویش، شخص را در پوششی قرار می‌‌دهد که آسیبی به او نرسد. از همین روست که انسان باید در همه حال استغفار بگوید و گفتن دست کم هفتاد بار استغفار در هر شبانه روز مستحب دانسته شده و پیامبر(ص) برای در امان ماندن از ذنوب مجالس و پیامدهای گفت و گوها و نشست و برخاست‌ها و برداشت‌های نادرست و ناروا، دست کم پس از مجلس ۲۵ بار استغفار می‌‌گفت. به هر حال، از نظر قرآن، انسان باید برای در امان ماندن از تبعات ظلم یا رفع و دفع آن استغفار کند. البته استغفار کردن پس از ظلم خطایی و یا عمدی لازم و ضروری است. از همین روست که هر کسی احساس می‌‌کرد ظلمی را مرتکب شده استغفار می‌‌کرد تا مورد مغفرت الهی قرار گیرد. خدا می‌‌فرماید: هر کسی فاحشه یا ظلمی را مرتکب شد وقتی یاد خدا کرد، پس از ظلمش استغفار کند تا مورد مغفرت پروردگارش قرار گیرد[۵۵]؛ یا می‌‌فرماید: هر کسی ظلمی را مرتکب شد پس باید استغفار کند و با توسل به رسول الله(ص) ایشان برایش استغفار کند، خدا توبه او را می‌‌پذیرد[۵۶]؛ یا می‌‌فرماید: هر کسی عمل بد و سیئه ای داشته باشد یا ظلمی را مرتکب شود، سپس استغفار کند خدا را غفور می‌‌یابد [۵۷]؛ یا می‌‌فرماید: حضرت موسی(ع) گفت که من ظلم کردم پس مرا مورد مغفرت قرار بده! پس خدا او را مورد مغفرت قرار داد؛ چراکه خدا غفور رحیم است.[۵۸] از همین آیات به دست می‌‌آید که شخصی که مورد استغفار می‌‌کند تحت رحمت رحیمی و خاص الهی قرار می‌‌گیرد و خدا توجه ویژه ای به او مبذول می‌‌دارد.
  3. توسل به پیامبر(ص): بدکار و ستمگر پس از سوء و ظلم خویش باید استغفار کند؛ اما بهتر آن است که با مراجعه به پیامبر(ص) و توسل جویی از ایشان بخواهد تا برایش استغفار کند؛ زیرا توسل به آن حضرت(ص) نوعی شفاعت است که بسیار کارساز خواهد بود.[۵۹] در این مراجعه و توسل به آن حضرت(ص) فرقی میان زمان حیات دنیوی و حیات اخروی ایشان نیست؛ زیرا وقتی شهیدان راه خدا احیاء هستند و زندگانی دارند، پیامبر(ص) به طریق اولویت از حیاتی طیب و برتر برخوردار است؛ افزون بر این که مرگ آن حضرت(ص) و توفی خدا به معنای عدم علم و آگاهی یا حضور آن حضرت(ص) نیست؛ زیرا آن حضرت(ص) شاهد شاهدان است [۶۰] و در روز قیامت باید شهادت بدهد، و کسی که حاضر و شهید به معنای شاهد نیست، نمی‌تواند شهادتی واقعی داشته باشد؛ و از آن جایی که در روز قیامت شهادت می‌‌دهد[۶۱] می‌‌بایست نه تنها به ظاهر بلکه به سر بلکه خفی و اخفی انسان نیز آگاه باشد تا بتواند شهادت دهد که عمل شخص بر اساس خلوص بوده نه ریاکاری یا شخص متقی است و تنها از تقوای لحظه ای برخوردار نبوده است؛ زیرا تقوا و خلوص شرط صحت و متقی و مخلص بودن شرط قبولی عمل است.[۶۲]
  4. ترک اصرار: از نظر قرآن، زمانی توبه و بازگشت از مسیر ظلم به سمت عدالت مفید است که استغفار همراه با ترک گناه باشد؛ پس کسی که اصرار بر گناه دارد، از توبه واقعی بهره ای نبرده و استغفار هیچ تاثیری ندارد.[۶۳] از نظر قرآن، اصرار بر گناه نشانه خباثت سریره و سیرت شخص است؛ زیرا دیگر نفس لوامه و سرزنشگرش نمی‌تواند کاری بکند و این نفس اماره به بدی و سوء است که زمام امور نفس را در اختیار گرفته و فطرت الهی او دفن و دسیسه شده است و نمی‌تواند تاثیرات مثبت بر عملکردش به جا گذارد. این اصرار بر گناه و قساوت و سنگدلی نفس الهی موجب می‌‌شود تا شخص حتی به قتل پیامبران اقدام کند.[۶۴] به سخن دیگر، اصرار بر ظلم‌های حتی کوچک و خرد موجب می‌‌شود تا انسان به تعدی و تجاوزگری عادت کند؛ باید توجه داشت که فعل كَانُوا همراه فعل مضارع يَعْتَدُونَ مفید استمرار است و بر اصرار دلالت دارد. کسانی که گرفتار اصرار و تکرار بر ظلم هستند، اعمالشان پوچ و تهی می‌‌شود و ترازوی اعمالشان در قیامت سبک می‌‌گردد[۶۵]؛ زیرا عمل نیک افراد که با اصرار با ظلم همراه باشد، به طور طبیعی تاثیر کار نیک را از میان می‌‌برد و حبط می‌‌کند و اینگونه است که سرمایه‌های خویش را از دست داده و تباه می‌‌سازند.[۶۶] از نظر قرآن کسانی که اصرار بر ظلم می‌‌کنند با چنین رویه ای نعمت‌های الهی را از دست می‌‌دهند [۶۷] و به سبب چنین رویه و سیرت تغییر ناپذیری، در دوزخ جاودانه باقی خواهند ماند.[۶۸] البته خدا مجازاتهایی برای اصرار کنندگان بر ظلم در همین دنیا قرار داده است که از جمله آنها زوال نعمت‌ها، محرومیت از برخی از حلال‌ها[۶۹] و هلاکت به عذاب استیصال است که اقوام بسیاری در تاریخ به همین سبب نابود شدند.[۷۰] از آیات قرآنی به دست می‌‌آید که گاه شخص به سبب ظلمی مجازات دنیوی می‌‌شود هر چند که اصراری نداشته است؛ زیرا توقع و انتظار از چنین افرادی نیست که کاری را انجام دهند که ظالمانه است؛ بلکه حتی گاه نیت ظلم موجب می‌‌شود تا شخص نعمتی را از دست بدهد؛ چنان که نیت باغداران برای جمع شبانه محصول و محروم کردن فقیران موجب شد تا خدا باغ ایشان را نابود سازد [۷۱]
  5. اقرار به ظلم در پیشگاه خدا: از نظر قرآن، اقرار به ظلم در پیشگاه خدا امری لازم و ضروری است تا این گونه مورد مغفرت قرار گرفته و از تبعات و پیامدهای آن در امان ماند.[۷۲] البته از نظر قرآن، کرامت شخصیت هر انسانی می‌‌بایست حفظ شود؛ از همین روست که اقرار به ظلم به جز در پیشگاه خدا جایز نیست و انسان نمی‌بایست با اقرار به گناه و خطا و ظلم خویش در پیشگاه مردم خود را خوار و خفیف کند؛ زیرا توبه و استغفار امری شخصی است که باید تنها در پیشگاه کسی انجام شود که او تنها غفور و رحیم است [۷۳] و اگر طلب استغفار و توسل به حضرت رسول الله(ص) و امامان(ع) به عنوان نفس آن حضرت(ص) و دارندگان ولایت الهی به عنوان شاهدان در قیامت مطرح است [۷۴] به سبب آن است که آنان شافعان واقعی و مورد رضایت الهی هستند که خدا شفاعت ایشان را تأیید کرده و اطاعت و رضایت آنان را شرط در قبولی اعمال دانسته است. به هر حال، اقرار به ظلم در پیشگاه خدا لازم است و اگر کسی در پیشگاه پیامبری چون حضرت سلیمان(ع) اقرار به ظلم می‌‌کند[۷۵]، اقرار به ظلم در برابر خدا نه در برابر شخص پیامبر؛ هر چند که پیامبران مظاهر الهی هستند. از نظر قرآن اقرار به ظلم در پیشگاه خدا دارای نقش موثری در اجابت دعا می‌‌شود.[۷۶]
  6. غافگیر شدن ظالم: از نظر قرآن، متقی از جایی که گمانش را نمی‌برد، برخوردار خواهد شد [۷۷]؛ زیرا متقی شخصی عادل، بلکه قوامین بالقسط است [۷۸]؛ اما ظالم نه تنها اهل ایمان نیست، بلکه حتی اهل اسلام نیست[۷۹] و از تقوای الهی سودی نبرده است؛ پس نمی‌تواند چیزی او را از خشم و غضب الهی حفظ کند و در وقایه نگه دارد. از همین روست که از جایی که گمان نمی‌برد ممکن است آسیبی به او برسد.[۸۰]
  7. توبه از ظلم: از نظر قرآن، همان طوری که استغفار از ظلم لازم و ضروری است، شخص باید توبه را نیز در دستور کار قرار دهد؛ زیرا توبه به معنای بازگشت به مسیری درست است که پیش از آن به سبب بغی از آن خارج شده بود.[۸۱]
  8. اصلاح ظلم: همان طوری که توبه لازم است، اصلاح ظلم و تبدیل آن به عدل لازم است؛ پس باید کاری که با ظلم انجام داده اصلاح کرده و با حسنات آن را تبدیل نماید. خدا به صراحت می‌‌فرماید: إِلَّا مَنْ ظَلَمَ ثُمَّ بَدَّلَ حُسْنًا بَعْدَ سُوءٍ فَإِنِّي غَفُورٌ رَحِيمٌ[۸۲]
  9. دعا و نیایش: انسانی که به خود یا خدا یا خلق ظلم کرده است باید برای رهایی از تبعات و آثار ظلم خویش به درگاه خدا دعا و نیایش کند تا خدا درهای رحمت خویش را به رویش بگشاید.[۸۳]
  10. رفع ظلم: از نظر قرآن، برداشتن و رفع ظلم امری لازم و واجب است؛ بنابراین، اگر خود به دیگری ظلمی روا می‌‌دارد باید از آن دست بردارد، و اگر ظلمی به دیگری روا می‌‌شود باید تلاش کند تا آن ظلم رفع و برداشته شود. از نظر قرآن وظیفه و تکلیف کسانی که از نعمت قدرت و توانایی جهاد برخوردار هستند، رفع ظلم از مظلوم و استکبار از مستضعف است.[۸۴]
  11. دفع ظلم: بر اساس آموزه‌های وحیانی قرآن، همان طوری که رفع و برداشتن ظلم لازم است، همچنین دفع ظلم نیز واجب است و اگر دیده می‌‌شود کسانی با تجاوزگری و جنگ می‌‌خواهند به گروهی ظلم کنند، لازم است علیه ظالمان جهاد کرد و ظلم ایشان را با نصرت و یاری خدا دفع نمود.[۸۵]
  12. صبر و استقامت در برابر ظلم: صبر به معنای استقامت در برابر ظلم لازم و ضروری است و نمی‌بایست به کوچک‌ترین فشار ظالمان از برابر ظلم عقب نشینی کرد؛ چنان که مهاجران نخست در عصر پیامبر(ص) این گونه عمل می‌‌کردند.[۸۶]
  13. عدم جواز استمداد از ظالم: همان طوری که ظلم امری حرام و گناه است؛ بهره‌گیری از ظالم حتی برای احقاق حق نیز گناه است؛ زیرا انسان نمی‌تواند به داعی هدف نیک و خوب، از ابزار نادرست و نامشروعی چون ظلم استفاده کند. بنابراین، ظلم در هر حال بد و گناه و حرام است و بهره‌گیری از آن برای اهداف خیر و نیک توجیهی ندارد. از همین روست که خدا بهره‌گیری از ظالمان را برای پیشبرد اهداف مقدس اسلام جایز نمی‌شمارد و آن را حرام می‌‌داند.[۸۷] از نظر قرآن، هر گونه رکون و گرایش و رکن قراردادن ظالم حرام است؛ زیرا چنین ارکان‌سازی ظالم برای انجام حتی کارهای خیر، چیزی جز تمسک به آتش نیست. انسان با آتش نمی‌تواند درخت و بوستان ایجاد کند بلکه آن را تخریب می‌‌کند. از نظر قرآن هر گونه تمسک و اعتماد و اتکا به ظالمان حتی برای کارهای خیر جایز و روا نبوده بلکه حرام است؛ چنین رفتاری خروج از ولایت الله به سوی ولایت طاغوت است.
  14. عدم امامت و ولایت ظالمان: از نظر قرآن، ظالم مانند مشرک که ظلم عظیم را مرتکب شده [۸۸] لایق امامت نیست و این افراد که در گذشته مشرک بودند نمی‌توانند امامت مردم و جامعه اسلامی را به عهده گیرند؛ بنابراین ولایت و امامت ظاهری آنان چیزی جز ولایت طاغوت نیست.[۸۹] پس نمی‌توان ظالمان را به عنوان امام انتخاب و قدرت سیاسی و اجتماعی و رهبری را در اختیار آنان گذاشت؛ زیرا چنین امری به معنای رکون به ظالم و ارکان قراردادن اوست که حرام است.[۹۰] از نظر قرآن حاکمیت ظالمان هماره بر ظالمان است نه بر مؤمنان و مسلمانان که اهل عدالت و قوامین بالقسط هستند.[۹۱] همچنین از نظر قرآن ولایت ظالمان ولایت طاغوتی است و کسانی که به آنان گرایش و رکون دارند یا ولایت آنان را می‌‌پذیرند و گرفتار ولایت محبتی و دوستی آنان هستند، جزو ظالمان شمرده می‌‌شوند.[۹۲]
  15. ترغیب ظالم به اصلاح و توبه: از دیگر واکنش‌ها نسبت به ظالم این است که او را به اصلاح رفتار و توبه از ظلم ترغیب و تشویق کرد[۹۳] و یاد آور شد که اگر امروز این کار را نکند در قیامت فرصتی برای اصلاح نخواهد بود.[۹۴]
  16. دعا و نیایش برای رهایی از فتنه ظالم: انسان‌ها در دنیا گرفتار انواع ابتلاء و آزمون‌ها و فتنه‌های الهی هستند. انسان نمی‌تواند از فتنه در امان باشد و مسلمانان و مؤمنان بیش‌تر گرفتار انواع فتنه‌ها و آزمون‌ها هستند[۹۵] تا سیه رو شود هر که در او غش باشد. با این همه مؤمنان باید از خدا بخواهند از آزمون فتنه‌ها ایشان را سربلند بیرون آورد و بخواهد گرفتار فتنه‌هایی نشود که نتوانند از آن سربلند بیرون آیند. دعا و نیایش در این امر می‌‌تواند مفید باشد. از جمله آزمون‌های سخت، گرفتار شدن به فتنه‌های ظالمانی چون فرعون است که باید از خدا خواست تا از شرور فتنه‌های آنان در امان ماند[۹۶]؛ زیرا در روایتی، معنای رَبَّنَا لَا تَجْعَلْنَا فِتْنَةً لِلْقَوْمِ الظَّالِمِينَ، مسلّط نکردن بر آنان، برای آزمایش و امتحان نمودن آنها بیان شده است. [۹۷]
  17. انتقام از ظالم: مظلوم یا اولیای وی حق دارند تا از ظالم انتقام بگیرند و تقاص و قصاص نمایند [۹۸].
  18. بدگویی و افشاگری علیه ظالم: از نظر قرآن غیبت و بدگویی و افشاگری درباره ظالم از سوی مظلوم جایز و روا است و می‌‌تواند ظالم را درباره ظلمی که روا داشته، رسوا کند و آبرویش را ببرد.[۹۹]
  19. عدم تعدی به ظالم: چنان که گفته شد مبارزه و دفع و رفع ظلم ظالم روا بلکه واجب است و حتی می‌‌توان او را رسوا کرد و به جنگ علیه او پرداخت و او را مجازات کرد؛ اما نمی‌توان از دایره مقابله به مثل که همان عدالت مقابلی است خارج شد و به او تعدی و تجاوز روا داشت. پس باید گفت که تجاوز از حدّ مقابله به مثل در مسیر مجازات ستم پیشگان ممنوع و حرام و گناهی بزرگ و خود از مصادیق ظلم و خروج از دایره عدالت است.[۱۰۰]
  20. تهدید ظالمان: همان طوری که خدا ظالمان را به عذاب اخروی تهدید کرده است، اولیای امور در نظام ولایی می‌‌توانند ظالمان را تهدید به مجازات و کیفر کنند چنان که باید در صورت عدم توبه و اصلاح امر مجازات شوند.[۱۰۱]
  21. جهاد علیه ظالمان: از نظر قرآن جهاد علیه ظالمان برای دفاع از مظلوم امری ضروری و واجب است که نباید در این باره کوتاهی از سوی امت و نظام سیاسی ولایی انجام شود.[۱۰۲]
  22. ترک مجادله با ظالم: از نظر قرآن، ظالمان به گونه ای هستند که نمی‌توان با آنان سخن گفت و حق را به گوش ایشان رساند. اصولا مسلمانان وظیفه ندارند با ظالمان مجادله کنند؛ هر چند که با دیگر گروه‌ها می‌‌توانند مجادله ای داشته باشند که آنان را به حق رهنمون سازد و بر اساس اصول مورد توافق فطری است؛ زیرا از نظر قرآن، ظالمان شانیت آن را ندارند که حتی با آنان مجادله احسن شود؛ زیرا مجادله احسن نیز با ظالمان هیچ تاثیری در گرایش آنان به عدل و حق ندارد.[۱۰۳].[۱۰۴]

ضرورت مبارزه همه جانبه با ظلم

ظلم، خروج از دایره عدالتی است که بر پایه حق ثابت الهی گذاشته شده و انسان و اجتماع را از نور به ظلمات و تاریکی می‌‌برد و دسترسی به کمالات فردی و جمعی و نیز دنیوی و اخروی را سخت یا ناشدنی می‌‌کند. از همین روست که در آموزه‌های وحیانی قرآن، مبارزه با همه انواع و اقسام ظلم در دستور کار قرار گرفته و اصولا قوانین و مقررات شرایع اسلامی که با عقل سلیم فطری و نقل معتبر وحیانی کشف می‌‌شود، در راستای تحقق عدالت حقی و رهایی از ظلم و مبارزه با آن، از سوی خدای رب العالمین وضع شده است. نویسنده در این مطلب با مراجعه به آموزه‌های وحیانی قرآن بر آن است تا چرایی و چگونگی مبارزه همه جانبه با ظلم را تبیین کند. با هم این مطلب را از نظر می‌‌گذرانیم.[۱۰۵]

ظلم خروج از عدالت حقی

حق در برابر باطل به معنای ثابت غیر قابل تغییر است. این واژه در قرآن، حدود ۲۴۷ بار با ترکیب ۲۲۷ بار به صورت الحقّ، ۱۷ بار به صورت حّقا‍ و ۳ بار به صورت حّقه به کار رفته است. از نظر قرآن، یکی از صفات و نام‌های الهی، حق است. خدا در قرآن در توصیف خویش می‌‌فرماید: ذَلِكَ بِأَنَّ اللَّهَ هُوَ الْحَقُّ[۱۰۶] از همین روست که گاه گفته می‌‌شود: حق تعالی؛ زیرا غیر از او باطل است.

البته از نظر قرآن، هر چیزی که از حق تعالی صادر می‌‌شود، به اعتبار آنکه شان و وجه الهی است، حق است و باطل نیست. از همین روست که افعال خویش را به حق توصیف می‌‌کند:مَا خَلَقْنَا السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضَ وَمَا بَيْنَهُمَا إِلَّا بِالْحَقِّ[۱۰۷] پس ساختار و مایه خلقت چیزی جز حق نیست که خاستگاه آن خدای حق تعالی است.

البته افعال الهی محدود به ساحت تکوینی نمی‌شود، بلکه ساحات دیگر را نیز در بر می‌‌گیرد؛ زیرا افعال الهی در یک دسته‌بندی به دو بخش امری و خلقی تقسیم می‌‌شود: أَلَا لَهُ الْخَلْقُ وَالْأَمْرُ[۱۰۸] از مصادیق امر می‌‌توان به «روح» اشاره کرد.[۱۰۹] بر این اساس همه افعالی که از خدا صادر می‌‌شود، از مصادیق حق ضد باطل است. از همین روست که این افعال حتی اگر صدور احکام و مقررات شرعی باشد، متصف به حق است: فَلَا تَكُ فِي مِرْيَةٍ مِنْهُ إِنَّهُ الْحَقُّ مِنْ رَبِّكَ[۱۱۰]

بر این اساس، باید گفت که عنصر تشکیل دهنده هستی حق در برابر باطل است که خاستگاه آن نیز حق تبارک و تعالی است. از همین روست که با تفکر در خلقت می‌‌توان دریافت که همه هستی همان حق تعالی است و این امر بر ناظران متفکر روشن می‌‌شود.[۱۱۱]

از نظر قرآن، عدالت به معنای "وضع کل شیء فی موضعه الحق"؛ «قرار دادن هر چیزی در جای حقش» یا "اعطاء کل ذی حق حقه"؛ «بخشیدن حق هر صاحب حقی» چیزی جز صفت خدای تبارک و تعالی نیست؛ از همین روست که خدا به عدل توصیف و به عادل یاد می‌‌شود. این عدالت به گونه ای است که حق هر چیزی چنان که شایسته اوست به آن داده شده و هیچ ظلمی در حق وی روا نشده است تا جایی که گفته می‌‌شود: "قامت السموات و الارض بالعدل"؛ «آسمان و زمین بر پایه عدل استوار و ایستاده است».

پس سنت الهی حاکم بر هستی، اجرای عدالت حقی است؛ اما از آن جایی که دو مخلوق دارای اراده یعنی جن و انس، می‌‌توانند تصرفات باطلی در هستی داشته باشند، مسأله ظلم مطرح می‌‌شود که به معنای خروج از دایره عدالت حقی است.

اما این که چرا این خروج از عدالت حقی به عنوان ظلم معرفی شده است، شاید به این دلیل باشد که مخلوقات هستی چیزی جز ظهور ضیاء حق تعالی نیست که از این «ضوء» نور ساطع شده و هستی ظهور و تجلی یافته است.[۱۱۲] پس جایی که عدالت حقی اجرا نمی‌شود، به جای نور، ظلمت نشسته است. از همین روست که ارتباط تنگاتنگی میان حق و عدل با نور است؛ چنان که ارتباط محکم و استواری نیز میان باطل و ظلم با ظلمت است؛ چراکه هر جا حق و عدالت باشد نور نیز وجود دارد و هر جایی که باطل و ظلم باشد، تاریکی و ظلمت بر آنجا حاکم می‌‌شود.

از نظر قرآن، هر کسی که تحت ولایت الهی می‌‌رود بهره مند از حق و عدالت و نور می‌‌شود و برابر کسی که تحت ولایت طاغوت می‌‌رود، گرفتار باطل و ظلم و ظلمات می‌‌شود [۱۱۳].[۱۱۴]

علل و عوامل گرایش به ظلم

از آن جایی که ظلم به معنای خروج از دایره عدالتحق و خلاف سنت‌های حاکم الهی بر هستی است، لازم است تا انسان و جن از آن اجتناب کنند؛ اما انسان‌ها به علل و عوامل درونی و بیرونی گرفتار ظلم و بی‌عدالتی هستند؛ زیرا انسان دارای صفاتی است که بستر ظلم را در وی فراهم می‌‌آورد؛ چراکه قوای جاذبه و دافعه یعنی شهوت و غضب در انسان به طور طبیعی زیاده طلب است و به هیچ حد و مرزی محدود نمی‌شود.إِنَّا عَرَضْنَا الْأَمَانَةَ عَلَى السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضِ وَالْجِبَالِ فَأَبَيْنَ أَنْ يَحْمِلْنَهَا وَأَشْفَقْنَ مِنْهَا وَحَمَلَهَا الْإِنْسَانُ إِنَّهُ كَانَ ظَلُومًا جَهُولًا[۱۱۵] البته خدا قوه عاقله فطری را در ذات انسان قرار داده که قدرت تشخیص حق و باطل و نیز به طور طبیعی گرایش به حق و گریزش از باطل دارد[۱۱۶] و همین توانایی ذاتی به او امکان می‌‌دهد تا بتواند بر اساس مصالح حق و مفاسد باطل گرایش و گریزش داشته و قوای جاذبه و دافعه را به گونه ای مهار و مدیریت کند که بتواند به اهداف آفرینش و کمالات شایسته برسد؛ اما بسیاری از مردم از این قوه عاقله فطری بهره نمی‌برند و آن را به کار نمی‌گیرند؛ یعنی توانایی که در ایشان است به کنار می‌‌گذارند و از آن استفاده نمی‌کنند. از همین روست که در آیات قرآنی از این عدم بهره‌گیری از قوی عاقله به عنوان «لایعقلون» تعبیر می‌‌شود.وَمَثَلُ الَّذِينَ كَفَرُوا كَمَثَلِ الَّذِي يَنْعِقُ بِمَا لَا يَسْمَعُ إِلَّا دُعَاءً وَنِدَاءً صُمٌّ بُكْمٌ عُمْيٌ فَهُمْ لَا يَعْقِلُونَ[۱۱۷]

عدم استفاده از قوه عاقله فطری به معنای افتادن در ظلمی است که قوه جاذبه و دافعه موجب می‌‌شوند؛ زیرا مقتضای ذاتی آنها زیاده‌طلبی است که موجب خروج از دایره عدالت حقی است. البته کسی اعتراض نکند که اگر اصل حاکم بر همه هستی حق و عدالت است، چرا دو قوه جاذبه و دافعه این گونه نیستند و گرایش به ظلم و خروج از دایره عدالت حقی دارند؛ زیرا خدا نفس انسانی را به گونه ای آفریده که این عدالت حقی در باره آن صادق است؛ چراکه می‌‌بایست قوای سه گانه را در کنار هم دید و تحلیل کرد. از همین روست که خدا به صراحت می‌‌فرماید: [۱۱۸] یا می‌‌فرماید: الَّذِي خَلَقَكَ فَسَوَّاكَ فَعَدَلَكَ[۱۱۹]

پس نفس انسانی در حالت استوا و اعتدال کامل آفریده شده و حق و باطل و عدالت و ظلم را می‌‌شناسد و گرایش و گریزش دارد؛ پس اگر نفسی گرایش به فجور یعنی دریدگی حدود و مرزها را دارد، به سبب آن است که از حالت استوا و اعتدال خارج شده و تحت مهار و مدیریت قوه عاقله فطری قرار ندارد.

البته یک عامل بیرونی دیگر نیز می‌‌تواند در این گرایش به ظلم و خروج از عدالت حقی موثر باشد که آن وسوسه‌های دشمن قسم خورده انسان یعنی ابلیس شیطانی است. هر چند که این دشمن سلطه و حاکمیتی بر نفس انسانی ندارد، ولی می‌‌تواند به گونه ای وسوسه کند که انسان دنبال قوه جاذبه و دافعه برود و عقل فطری را کناری بگذارد و این گونه گرایش به ظلم وخروج از عدالت حقی داشته باشد.[۱۲۰].[۱۲۱]

ضرورت مبارزه با انواع ظلم

ظلم و خروج از عدالت حقی می‌‌تواند به انواع و اقسامی تحقق یابد؛ زیرا گاه ظلم انسان نسبت به خودش است؛ چنان که شخص با اسارت کردن خود و عدم پذیرش مدیریت و مهار عقل، به خواسته‌های نفسانی قوه جاذبه و دافعه گوش می‌‌دهد و عقل وفطرت پاک خود را دفن و دسیسه می‌‌کند [۱۲۲] یا ختم و مهر بر آن می‌‌نهد خَتَمَ اللَّهُ عَلَى قُلُوبِهِمْ وَعَلَى سَمْعِهِمْ وَعَلَى أَبْصَارِهِمْ غِشَاوَةٌ وَلَهُمْ عَذَابٌ عَظِيمٌ[۱۲۳] و این گونه است که اجازه نمی‌دهد تا نفس به کمالات بایسته و شایسته خویش برسد. این یک نوع ظلم است که انسان باید با تزکیه نفس با آن مبارزه کند. البته تزکیه نفسدست خداست؛ زیرا تزکیه نفس از مصادیق «ربوبیت و پروردگاری» است يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا لَا تَتَّبِعُوا خُطُوَاتِ الشَّيْطَانِ وَمَنْ يَتَّبِعْ خُطُوَاتِ الشَّيْطَانِ فَإِنَّهُ يَأْمُرُ بِالْفَحْشَاءِ وَالْمُنْكَرِ وَلَوْلَا فَضْلُ اللَّهِ عَلَيْكُمْ وَرَحْمَتُهُ مَا زَكَى مِنْكُمْ مِنْ أَحَدٍ أَبَدًا وَلَكِنَّ اللَّهَ يُزَكِّي مَنْ يَشَاءُ وَاللَّهُ سَمِيعٌ عَلِيمٌ[۱۲۴] و آن کاری که انسان انجام می‌‌دهد، مدیریت نفس است تا طغیان نکند. این جهاد علیه نفس همانند جهاد علیه ظلم بیرونی امری لازم و ضروری است؛ زیرا اگر چنین امری در درون اتفاق نیافتد، امکان این که در مسایل دیگر انسان عدالت نورزد و ظلم کند بسیار است. به سخن دیگر، تغییرات مثبت درونی در نفوس انسانی است که بستری برای رفتارها و کنش‌ها و واکنش‌های بیرونی مثبت فراهم می‌‌آورد.

نوع دیگر از ظلم، ظلم به دیگران است که شامل ظلم به خدا و خلق است. ظلم به خدا به معنای کفرورزی و عدم پذیرش خالقی برای هستی یا ربوبیت خدا یا شرک ورزی و پذیرش ربوبیت دیگران در عرض ربوبیت خدا نه در طول آن و نیز کفران نعمت‌های الهی است.

باید توجه داشت که اکثریت مردم با خالقیت خدا مشکلی ندارند، و کم‌تر کسی است که کفر به معنای عدم پذیرش خالقیت داشته باشد؛ اما بسیاری از مردم حتی کسانی که اهل اسلام و ایمان هستند، به گونه ای گرفتار شرک ربوبی هستند به طوری که یا اسباب را مستقل از خدا می‌‌بینند یا اسباب را در عرض خدا قرار می‌‌دهد و در ربوبیت، خدا را با اسباب همتراز و مساوی قرار می‌‌دهند و می‌‌گویند: اذْ نُسَوِّیکُمْ بِرَبِّ الْعَالَمِینَ؛ چون که شما بتها را مانند خدای عالمیان پرستش می‌کردیمإِذْ نُسَوِّيكُمْ بِرَبِّ الْعَالَمِينَ[۱۲۵] چنین افرادی این گونه گرفتار شرکی می‌‌شوند که خود از مصادیق ظلم عظیم است.[۱۲۶]

شرک فعلی در میان مؤمنان از مصادیق همین ظلم است که به سبب دیدن اسباب به عنوان همتراز با ربوبیت الهی است؛ خدا می‌‌فرماید: [۱۲۷]

برخی از افراد مشرک ممکن است خالقیت خدا را بپذیرند، ولی ربوبیت خدا را منکر می‌‌شوند و این گونه است که یا دیگران را رب العالمین قرار می‌‌دهند یا خودشان را. از مدعیان ربوبیت می‌‌توان به فرعون اشاره کرد که می‌‌گفت: أَنَا رَبُّكُمُ الْأَعْلَى[۱۲۸]

ربوبیت به معنای پرورش و پروردگاری از مصادیق تصرفات در ذات و تکوین است؛ بنابراین با تربیت که به تصرفات در ظواهر و تغییرات شکلی است، فرق دارد. انسان خود یا دیگران را ربوبیت نمی‌کند، بلکه تربیت می‌‌کند؛ البته هستند کسانی که متاله شده و به سبب داشتن صفات الهی و ظهور و تجلی کامل آن، می‌‌توانند به عنوان مظاهر ربوبیت قرار گیرند و در طول به معنای مجلی و مظهر ربوبیت الهی، ربوبیت و تصرفات باطنی و تکوینی داشته باشند؛ اما هرگز این ربوبیت آنان در عرض الهی و مساوی با آن نیست. این در حالی است که فرعون ربوبیت خویش را در عرض خدا قرار می‌‌دهد و حتی در باره مسأله تربیت موسی(ع) در کودکی، خود را در مقام ربوبیت معرفی می‌‌کند.[۱۲۹]

از دیگر مصادیق ظلم به دیگران، ظلم به انسان‌ها و جنیان و جانوران و گیاهان و محیط زیست است. انسان‌هایی که حقوق دیگر موجودات و مخلوقات الهی را مراعات نمی‌کنند، در حقیقت به این مخلوقات ظلم و ستم روا می‌‌دارند.

ازنظر آموزه وحیانی قرآن، مبارزه با ظلم و ستم در همه انواع و اشکال آن امری ضروری است. اصولا پیامبران با آوردن کتب آسمانی بر آن هستند تا انسان‌ها را نسبت به حقوق خود و دیگران آگاه ساخته و نه تنها اجازه ظلم ندهند، بلکه قیام برای عدالت حقی و قسطی را به ایشان بیاموزند و آنان را برای این کار تربیت کنند.[۱۳۰]

خدا در قرآن مبارزه با ظلم را، از اهداف بعثت پیامبران، در طول تاریخ دانسته است [۱۳۱]؛ البته برخی از ظلم‌ها آثار زیانبار در زندگی فردی و جمعی مردم در دنیا دارد که از آن به «جرم» یاد می‌‌شود. این ظلم‌ها اگر به سرعت دفع نشود و مبارزه ای نسبت به آن صورت نگیرد، بنیان اجتماع را بر می‌‌چیند و انسان را به نابودی می‌‌کشاند. از این روست که خدا نسبت به این گونه از ظلم‌هااحکام سریع و روشنی دارد که می‌‌بایست در قالب حدود و تعزیرات اجرایی شود یا خدا به سنت استیصال ریشه چنین مجرمانی را می‌‌کند.

از نظر آموزه‌های وحیانی قرآن، حکومت‌های الهی در نظام سیاسی ولایی موظف و مکلف هستند تا با اقسام و انواع ظلم‌ها به ویژه از نوع اجرامی آن مبارزه کنند[۱۳۲]

با نگاهی به تعالیم قرآن، می‌‌توان دریافت که هدف و فلسفه اصلی آن ایجاد بستری برای عدالت قسطی [۱۳۳] و در جهت زدودن ظلم است [۱۳۴]

باید توجه داشت که ظلم‌ستیزی و عدم سکوت در برابر ظالمان، ویژگی اهل ایمان است و مؤمنان که در سایه تعالیم اسلام و آموزه‌های وحیانی الهی تربیت می‌‌شوند، می‌‌بایست از چنین خصوصیتی برخوردار باشند و گرنه نمی‌توان ایشان را مؤمنان واقعی دانست. فَمَا أُوتِيتُم مِّن شَيْءٍ فَمَتَاعُ الْحَيَاةِ الدُّنْيَا وَمَا عِندَ اللَّهِ خَيْرٌ وَأَبْقَى لِلَّذِينَ آمَنُوا وَعَلَى رَبِّهِمْ يَتَوَكَّلُونَ وَالَّذِينَ يَجْتَنِبُونَ كَبَائِرَ الإِثْمِ وَالْفَوَاحِشَ وَإِذَا مَا غَضِبُوا هُمْ يَغْفِرُونَ وَالَّذِينَ اسْتَجَابُوا لِرَبِّهِمْ وَأَقَامُوا الصَّلاةَ وَأَمْرُهُمْ شُورَى بَيْنَهُمْ وَمِمَّا رَزَقْنَاهُمْ يُنفِقُونَ وَالَّذِينَ إِذَا أَصَابَهُمُ الْبَغْيُ هُمْ يَنتَصِرُونَ[۱۳۵]

بنابراین، مؤمنان، اهل ایستادگی و مقاومت، در برابر ظلم و تجاوز هستند و در این راه کم‌ترین عقب نشینی و تساهلی را روا نمی‌دارند البته این فرهنگ عمومی تعالیم پیامبران و آموزه‌ها و عملکرد پیامبران در طول تاریخ به عنوان مؤمنان واقعی و پیشگامان و پیشوایان مؤمنان است. از همین روست که تعالیم هود(ع)، ناسازگار با منافع سران جبّار و سرکش قوم عاد بوده [۱۳۶] و پیروان حضرت موسی(ع) نیز مامور بودند تا با اقسام و انواع ظلم و ستم مبارزه کنند حتی اگر این موجب مرگ خودشان شود. [۱۳۷]

در مبارزه با ظلم می‌‌بایست از همه ابزارهای مشروع فکری و فرهنگی و نظامی و اقتصادی بهره گرفت. از همین روست که در قرآن، هنر شعر، به عنوان ابزاری کارآمد، در مبارزه با ظلم و حمایت از مظلومان تجویز می‌‌شود[۱۳۸] و در آیات دیگر از جهاد علمی کبیر برای دفع ظلم و رفع آن سخن به میان می‌‌آید[۱۳۹]؛ چنان که از جهاد نظامی و مالی سخن به میان آمده است.

اطلاع رسانی نسبت به ظلم و رسواگری ظالمان در کنار تشویق مسلمانان، به ظلم‌ستیزی، در شرایطی که مورد ستم و تهاجم قرار گرفتن، از راهبردهای اساسی اسلام در مبارزه با ظلم است.[۱۴۰]

از نظر قرآن لازم است تا مؤمنان هماره نسبت به ظلم حساس باشند و ضرورت دارد تا پیکان مبارزه متوجه به سمت کانونهای اصلی ظلم، در جامعه باشد و رهبران ظالمان و پیشوایان آنان در نوک حمله مبارزه قرار گیرند و به آنان امان داده نشود [۱۴۱]

بنابراین، نباید مردم را به امور جزیی مشغول و سرگرم کرد و پیشوایان ظلم و جور را در محیط امن و امان گذاشت؛ بلکه می‌‌بایست نوک حملات هماره متوجه مستکبران و ظالمان جهان باشد.

البته در تحقق پیروزی و موفقیت در مبارزه با ظلم، توجه و اهتمام به نیروی انسانی و فرماندهی، از شرایط اساسی، برای مبارزه با ظلم است؛ به ویژه آنکه مستکبران و ظالمان از هر وسیله ای برای تحقق خواسته‌های خویش بهره می‌‌برند. از نظر قرآن هر کسی که صدای مظلوم و مستضعفی را شنید و از خدا می‌‌خواهد تا ایشان را از ظلم و ستم نجات دهند، وظیفه و تکلیف است که به نجات مظلوم و مستضعف شتافت و به جنگ علیه مستکبران و مستضعفان اقدام کرد. البته اولویت با مستضعفان و مظلومان خداپرستی است که ندای «ربنا» و استغاثه آنان به سوی خدا بلند است.[۱۴۲]

از این آیه فهمیده می‌‌شود که مسلمانان مستضعف صدر اسلام، خواستار فرمانده و نیروی انسانی از جانب خداوند، برای رهایی از ستم کفرپیشگان مکّه بودند. این بدان معنا است که نقش فرماندهی و نیروی انسانی عالم وعامل برای کسب موفقیت در مبارزه با ظلم عمومی نسبت به ملت و امتی امری لازم وضروری است.

به هر حال، بر اساس آموزه‌های وحیانی قرآن، پیام و رسالت پیامبران الهی، ناسازگار با روحیّه ظلم و جاه‌طلبی بوده است[۱۴۳] و بر پیامبران و به ویژه بر نظام سیاسی ولایی است که به مبارزه با ظلم بر خیزد [۱۴۴] و در این راه کوتاهی و تساهل نورزند.[۱۴۵]

جستارهای وابسته

منابع

پانویس

  1. «خداوند بانگ برداشتن به بدگویی را دوست نمی‌دارد مگر (از) کسی که بر او ستم رفته است و خداوند شنوایی داناست» سوره نساء، آیه ۱۴۸.
  2. لک‌زایی، نجف، مقاله «اصول رهیافت امنیتی پیامبر در قرآن کریم»، سیره سیاسی پیامبر اعظم ص ۱۵۴.
  3. آمار براساس: المعجم المفهرس، محمد فؤاد عبد الباقی، دار الحدیث، قاهره، 1407 ق، ص551 ـ 557.
  4. «ما پیامبرانمان را با برهان‌ها (ی روشن) فرستادیم و با آنان کتاب و ترازو فرو فرستادیم تا مردم به دادگری برخیزند» سوره حدید، آیه ۲۵.
  5. «و خداوند گروه ستمکاران را رهنمون نمی‌گردد» سوره بقره، آیه 258.
  6. «و خداوند ستمکاران را دوست نمی‌دارد» سوره آل عمران، آیه 57.
  7. «هان! لعنت خداوند بر ستمکاران باد!» سوره هود، آیه 18.
  8. «...آنگاه پروردگارشان به آنان وحی کرد که بی‌گمان ستمگران را نابود خواهیم کرد» سوره ابراهیم، آیه 13.
  9. «و هنگامی که فرستادگان ما برای ابراهیم مژده (ی فرزند) آوردند گفتند: ما مردم این شهر را نابود خواهیم کرد؛ بی‌گمان مردم آن ستمگرند» سوره عنکبوت، آیه 31.
  10. «و قوم نوح را- چون پیامبران را دروغگو (می) شمردند- غرق کردیم و آنان را نشانه‌ای برای (عبرت) مردم گرداندیم و برای ستم‌پیشگان عذابی دردناک آماده ساختیم» سوره فرقان، آیه 37.
  11. «پیمان من به ستمکاران نمی‌رسد» سوره بقره، آیه 124.
  12. تربتی، حسین، ماهنامه مبلغان، نیم‌نگاهی به ظلم‌ستیزی در منابع اهل سنت
  13. سوره طه، آیه ۲۴.
  14. نک: سوره اسراء، آیه۱۰۳.
  15. «ای پیامبر! با کافران و منافقان جهاد کن و بر آنان سخت بگیر و جایگاهشان دوزخ است و (این) پایانه، بد است» سوره توبه، آیه 73.
  16. سوره نساء، آیه۱۴۱.
  17. «بگو: تنها شما را به (سخن) یگانه‌ای اندرز می‌دهم و آن اینکه: دو تن دو تن و تک تک برای خداوند قیام کنید سپس بیندیشید، در همنشین شما دیوانگی نیست؛ او برای شما جز بیم‌دهنده‌ای پیش از (رسیدن) عذابی سخت نیست» سوره سبأ، آیه 46.
  18. قیام وانقلاب امام مهدی، ص۲۰
  19. موسوی، سید مهدی، تربیت سیاسی در پرتو انتظار
  20. «و بی‌گمان ما مردم دوره‌های پیش از شما را چون ستم کردند نابود کردیم در حالی که پیامبرانشان برای آنها برهان‌ها (ی روشن) آوردند و آنان بر آن نبودند که ایمان آورند؛ بدین گونه ما گروهی را که گنهکارند کیفر می‌دهیم» سوره یونس، آیه 13.
  21. «و چون نشانه‌های ما روشنگرانه نزد آنان رسید گفتند: این جادویی آشکار است و از سر ستم و گردنکشی، با آنکه در دل باور داشتند آن را انکار کردند پس بنگر که سرانجام (کار) تبهکاران چگونه بود»» سوره نمل، آیه 13 و 14.
  22. «و (یاد کنید) آنگاه را که موسی به قوم خود گفت: ای قوم من! بی‌گمان شما با (به پرستش) گرفتن گوساله بر خویش ستم روا داشتید پس به درگاه آفریدگار خود توبه کنید و یکدیگر را بکشید، این کار نزد آفریدگارتان برای شما بهتر است. آنگاه، خداوند از شما در گذشت که او توبه‌پذیر بخشاینده است» سوره بقره، آیه 54.
  23. «و (یاد کن) آنگاه را که پروردگارت موسی را ندا داد که به سوی قوم ستمکار برو! قوم فرعون- آیا پرهیزگاری نمی‌ورزند؟» سوره شعراء، آیه 10 و 11.
  24. «و از شاعران، گمراهان پیروی می‌کنند...جز آنان که ایمان دارند و کارهای شایسته انجام می‌دهند و خداوند را بسیار یاد می‌کنند و پس از آنکه ستم دیده باشند داد می‌ستانند و آنان که ستم ورزیده‌اند به زودی خواهند دانست که به کدام بازگشتگاه باز خواهند گشت»» سوره شعراء، آیه 224و 227.
  25. «و چرا شما در راه خداوند نبرد نمی‌کنید و (نیز) در راه (رهایی) مستضعفان از مردان و زنان و کودکانی که می‌گویند: پروردگارا! ما را از این شهر که مردمش ستمگرند رهایی بخش و از سوی خود برای ما سرپرستی بگذار و از سوی خود برای ما یاوری بگمار» سوره نساء، آیه 75.
  26. «خداوند بانگ برداشتن به بدگویی را دوست نمی‌دارد مگر (از) کسی که بر او ستم رفته است و خداوند شنوایی داناست» سوره نساء، آیه 148.
  27. «به کسانی که بر آنها جنگ تحمیل می‌شود اجازه (ی جهاد) داده شد زیرا ستم دیده‌اند و بی‌گمان خداوند بر یاری آنان تواناست» سوره حج، آیه 39.
  28. «همان کسانی که ناحق از خانه‌های خود بیرون رانده شدند و جز این نبود که می‌گفتند:» سوره حج، آیه 40.
  29. «همان کسانی که ناحق از خانه‌های خود بیرون رانده شدند و جز این نبود که می‌گفتند:» سوره حج، آیه 40.
  30. «و (یاد کن) آنگاه را که پروردگارت موسی را ندا داد که به سوی قوم ستمکار برو!» سوره شعراء، آیه 10.
  31. «نزد فرعون بروید و بگویید: ما فرستاده پروردگار جهانیانیم؛» سوره شعراء، آیه 16.
  32. «و چرا شما در راه خداوند نبرد نمی‌کنید و (نیز) در راه (رهایی) مستضعفان از مردان و زنان و کودکانی که می‌گویند: پروردگارا! ما را از این شهر که مردمش ستمگرند رهایی بخش و از سوی خود برای ما سرپرستی بگذار و از سوی خود برای ما یاوری بگمار» سوره نساء، آیه 75.
  33. «و از تو درباره ذو القرنین می‌پرسند بگو: برایتان از او خبری را خواهم خواند» سوره کهف، آیه 83.
  34. «ما به او روی زمین توانمندی بخشیدیم و سررشته هر کار را به او دادیم» سوره کهف، آیه 84.
  35. «گفت: امّا آن کس که ستم ورزد عذابش خواهیم کرد سپس به سوی پروردگارش باز گردانده می‌شود و (پروردگار) او را عذابی سهمناک خواهد کرد» سوره کهف، آیه 87.
  36. «و امّا آن کس که ایمان آورد و کار شایسته‌ای کند، او را پاداش، نکویی خواهد بود و کار را بر او آسان خواهیم گرفت» سوره کهف، آیه 88.
  37. «و امّا آن کس که ایمان آورد و کار شایسته‌ای کند، او را پاداش، نکویی خواهد بود و کار را بر او آسان خواهیم گرفت» سوره کهف، آیه 88.
  38. «و (یاد کن) آنگاه را که پروردگارت موسی را ندا داد که به سوی قوم ستمکار برو!» سوره شعراء، آیه 10.
  39. «نزد فرعون بروید و بگویید: ما فرستاده پروردگار جهانیانیم؛» سوره شعراء، آیه 16.
  40. «ما به او روی زمین توانمندی بخشیدیم و سررشته هر کار را به او دادیم» سوره کهف، آیه 84.
  41. «گفت: امّا آن کس که ستم ورزد عذابش خواهیم کرد سپس به سوی پروردگارش باز گردانده می‌شود و (پروردگار) او را عذابی سهمناک خواهد کرد» سوره کهف، آیه 87.
  42. «در حالی که دلبستگان سرگرمی‌اند و ستمکاران (مشرک) در نهان رازگویی کردند که: آیا این (پیامبر) جز بشری مانند شماست؟ آیا با آنکه (به چشم خود) می‌بینید به جادو روی می‌آورید؟» سوره انبیاء، آیه 3.
  43. «و پیش از آن، کتاب موسی پیشوا و رحمت بود و این کتابی است راست‌شمارنده (ی کتاب موسی) به زبان عربی، تا به ستمگران بیم دهد و نیکوکاران را نوید است» سوره احقاف، آیه 12.
  44. «پس آنچه به شما داده شده است کالای زندگانی این جهان است و آنچه نزد خداوند است برای آنان که ایمان آورده‌اند و بر پروردگارشان توکّل دارند بهتر و پایاتر است» سوره شوری، آیه 36.
  45. «و آنان که چون بدیشان ستم رسد داد (خود) می‌ستانند» سوره شوری، آیه 39.
  46. «و آنان که (فراخوان) پروردگارشان را اجابت کرده‌اند و نماز را بر پا داشته‌اند و کارشان رایزنی میان همدیگر است و از آنچه روزیشان داده‌ایم می‌بخشند» سوره شوری، آیه 38.
  47. «و آنان که چون بدیشان ستم رسد داد (خود) می‌ستانند» سوره شوری، آیه 39.
  48. «و این (قوم) عاد بودند که به آیات پروردگارشان انکار ورزیدند و از پیامبران وی سرپیچیدند و از فرمان هر گردنکش ستیزنده پیروی کردند» سوره هود، آیه 59.
  49. منصوری، خلیل، کنش و واکنش در برابر ظلم
  50. يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا لَا تُحِلُّوا شَعَائِرَ اللَّهِ وَلَا الشَّهْرَ الْحَرَامَ وَلَا الْهَدْيَ وَلَا الْقَلَائِدَ وَلَا آمِّينَ الْبَيْتَ الْحَرَامَ يَبْتَغُونَ فَضْلًا مِنْ رَبِّهِمْ وَرِضْوَانًا وَإِذَا حَلَلْتُمْ فَاصْطَادُوا وَلَا يَجْرِمَنَّكُمْ شَنَآنُ قَوْمٍ أَنْ صَدُّوكُمْ عَنِ الْمَسْجِدِ الْحَرَامِ أَنْ تَعْتَدُوا وَتَعَاوَنُوا عَلَى الْبِرِّ وَالتَّقْوَى وَلَا تَعَاوَنُوا عَلَى الْإِثْمِ وَالْعُدْوَانِ وَاتَّقُوا اللَّهَ إِنَّ اللَّهَ شَدِيدُ الْعِقَابِ«ای مؤمنان! (حرمت) شعائر خداوند را و نیز (حرمت) ماه حرام و قربانی‌های بی‌نشان و قربانی‌های دارای گردن‌بند و (حرمت) زیارت‌کنندگان بیت الحرام را که بخشش و خشنودی پروردگارشان را می‌جویند؛ نشکنید و چون از احرام خارج شدید می‌توانید شکار کنید و نباید دشمنی با گروهی که شما را از (ورود به) مسجد الحرام باز داشتند، وادارد که به تجاوز دست یازید؛ و یکدیگر را در نیکی و پرهیزگاری یاری کنید و در گناه و تجاوز یاری نکنید و از خداوند پروا کنید، بی‌گمان خداوند سخت کیفر است» سوره مائده، آیه ۲. يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا كُونُوا قَوَّامِينَ لِلَّهِ شُهَدَاءَ بِالْقِسْطِ وَلَا يَجْرِمَنَّكُمْ شَنَآنُ قَوْمٍ عَلَى أَلَّا تَعْدِلُوا اعْدِلُوا هُوَ أَقْرَبُ لِلتَّقْوَى وَاتَّقُوا اللَّهَ إِنَّ اللَّهَ خَبِيرٌ بِمَا تَعْمَلُونَ «ای مؤمنان! برای خداوند بپاخیزید و با دادگری گواهی دهید و نباید دشمنی با گروهی شما را وادارد که دادگری نکنید، دادگری ورزید که به پرهیزگاری نزدیک‌تر است و از خداوند پروا کنید که خداوند از آنچه انجام می‌دهید آگاه است» سوره مائده، آیه ۸.
  51. إِنَّ اللَّهَ يَأْمُرُ بِالْعَدْلِ وَالْإِحْسَانِ وَإِيتَاءِ ذِي الْقُرْبَى وَيَنْهَى عَنِ الْفَحْشَاءِ وَالْمُنْكَرِ وَالْبَغْيِ يَعِظُكُمْ لَعَلَّكُمْ تَذَكَّرُونَ«به راستی خداوند به دادگری و نیکی کردن و ادای (حقّ) خویشاوند، فرمان می‌دهد و از کارهای زشت و ناپسند و افزونجویی، باز می‌دارد؛ به شما اندرز می‌دهد باشد که شما پند گیرید» سوره نحل، آیه ۹۰.
  52. لَقَدْ أَرْسَلْنَا رُسُلَنَا بِالْبَيِّنَاتِ وَأَنْزَلْنَا مَعَهُمُ الْكِتَابَ وَالْمِيزَانَ لِيَقُومَ النَّاسُ بِالْقِسْطِ وَأَنْزَلْنَا الْحَدِيدَ فِيهِ بَأْسٌ شَدِيدٌ وَمَنَافِعُ لِلنَّاسِ وَلِيَعْلَمَ اللَّهُ مَنْ يَنْصُرُهُ وَرُسُلَهُ بِالْغَيْبِ إِنَّ اللَّهَ قَوِيٌّ عَزِيزٌ«ما پیامبرانمان را با برهان‌ها (ی روشن) فرستادیم و با آنان کتاب و ترازو فرو فرستادیم تا مردم به دادگری برخیزند و (نیز) آهن را فرو فرستادیم که در آن نیرویی سخت و سودهایی برای مردم است و تا خداوند معلوم دارد چه کسی در نهان، (دین) او و پیامبرانش را یاری می‌کند؛ بی‌گمان خداوند توانمندی پیروزمند است» سوره حدید، آیه ۲۵. وَأَنَّا مِنَّا الْمُسْلِمُونَ وَمِنَّا الْقَاسِطُونَ فَمَنْ أَسْلَمَ فَأُولَئِكَ تَحَرَّوْا رَشَدًا «و اینکه برخی از ما فرمانبردارند و برخی رویگردان از راه درست ، پس کسانی که فرمانبرداری کنند، رهیافتی را می‌جویند» سوره جن، آیه ۱۴. يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا كُونُوا قَوَّامِينَ لِلَّهِ شُهَدَاءَ بِالْقِسْطِ وَلَا يَجْرِمَنَّكُمْ شَنَآنُ قَوْمٍ عَلَى أَلَّا تَعْدِلُوا اعْدِلُوا هُوَ أَقْرَبُ لِلتَّقْوَى وَاتَّقُوا اللَّهَ إِنَّ اللَّهَ خَبِيرٌ بِمَا تَعْمَلُونَ «ای مؤمنان! برای خداوند بپاخیزید و با دادگری گواهی دهید و نباید دشمنی با گروهی شما را وادارد که دادگری نکنید، دادگری ورزید که به پرهیزگاری نزدیک‌تر است و از خداوند پروا کنید که خداوند از آنچه انجام می‌دهید آگاه است» سوره مائده، آیه ۸. يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا كُونُوا قَوَّامِينَ بِالْقِسْطِ شُهَدَاءَ لِلَّهِ وَلَوْ عَلَى أَنْفُسِكُمْ أَوِ الْوَالِدَيْنِ وَالْأَقْرَبِينَ إِنْ يَكُنْ غَنِيًّا أَوْ فَقِيرًا فَاللَّهُ أَوْلَى بِهِمَا فَلَا تَتَّبِعُوا الْهَوَى أَنْ تَعْدِلُوا وَإِنْ تَلْوُوا أَوْ تُعْرِضُوا فَإِنَّ اللَّهَ كَانَ بِمَا تَعْمَلُونَ خَبِيرًا «ای مؤمنان! به دادگری بپاخیزید و برای خداوند گواهی دهید هر چند به زیان خود یا پدر و مادر و یا نزدیکان (تان) باشد و اگر (هر یک از دو طرف دعوا) دارا باشد یا نادار، خداوند به (دستگیری از) هر دو سزاوارتر است، پس (در گواهی دادن) از هوا (ی نفس) پیروی نکنید که به یک سو گرایید و اگر (در گواهی دادن) زبان بگردانید یا (از آن) رو برتابید بی‌گمان خداوند از آنچه می‌کنید آگاه است» سوره نساء، آیه ۱۳۵.
  53. قَالَ مَعَاذَ اللَّهِ أَنْ نَأْخُذَ إِلَّا مَنْ وَجَدْنَا مَتَاعَنَا عِنْدَهُ إِنَّا إِذًا لَظَالِمُونَ«گفت: پناه بر خداوند که جز آن کس را بگیریم که کالای خویش را نزد او یافته‌ایم زیرا آنگاه ستمگر خواهیم بود» سوره یوسف، آیه ۷۹.
  54. إِنَّا فَتَحْنَا لَكَ فَتْحًا مُّبِينًا لِيَغْفِرَ لَكَ اللَّهُ مَا تَقَدَّمَ مِن ذَنبِكَ وَمَا تَأَخَّرَ وَيُتِمَّ نِعْمَتَهُ عَلَيْكَ وَيَهْدِيَكَ صِرَاطًا مُّسْتَقِيمًا وَيَنصُرَكَ اللَّهُ نَصْرًا عَزِيزًا « بی‌گمان ما به تو پیروزی آشکاری دادیم. تا خداوند گناه پیشین و پسین تو را بیامرزد و نعمت خود را بر تو تمام گرداند و تو را به راهی راست رهنمون گردد. و خداوند تو را با یاری کردنی بی‌همتا یاری کند» سوره فتح، آیه ۱-۳.
  55. أُولَئِكَ جَزَاؤُهُمْ مَغْفِرَةٌ مِنْ رَبِّهِمْ وَجَنَّاتٌ تَجْرِي مِنْ تَحْتِهَا الْأَنْهَارُ خَالِدِينَ فِيهَا وَنِعْمَ أَجْرُ الْعَامِلِينَ«پاداش اینان آمرزش پروردگارشان و بوستان‌هایی است که از بن آن جویباران روان است؛ در آنها جاودانند و پاداش اهل کردار ، نیکوست» سوره آل عمران، آیه ۱۳۶.
  56. وَمَا أَرْسَلْنَا مِنْ رَسُولٍ إِلَّا لِيُطَاعَ بِإِذْنِ اللَّهِ وَلَوْ أَنَّهُمْ إِذْ ظَلَمُوا أَنْفُسَهُمْ جَاءُوكَ فَاسْتَغْفَرُوا اللَّهَ وَاسْتَغْفَرَ لَهُمُ الرَّسُولُ لَوَجَدُوا اللَّهَ تَوَّابًا رَحِيمًا«و ما هیچ پیامبری را نفرستادیم مگر برای آنکه به اذن خداوند از او فرمانبرداری کنند و اگر آنان هنگامی که به خویش ستم روا داشتند نزد تو می‌آمدند و از خداوند آمرزش می‌خواستند و پیامبر برای آنان آمرزش می‌خواست خداوند را توبه‌پذیر بخشاینده می‌یافتند» سوره نساء، آیه ۶۴.
  57. وَمَنْ يَعْمَلْ سُوءًا أَوْ يَظْلِمْ نَفْسَهُ ثُمَّ يَسْتَغْفِرِ اللَّهَ يَجِدِ اللَّهَ غَفُورًا رَحِيمًا «و هر کس کار بدی کند یا بر خود ستم روا دارد سپس از خداوند آمرزش بخواهد خداوند را آمرزنده‌ای بخشاینده خواهد یافت» سوره نساء، آیه ۱۱۰.
  58. قَالَ رَبِّ إِنِّي ظَلَمْتُ نَفْسِي فَاغْفِرْ لِي فَغَفَرَ لَهُ إِنَّهُ هُوَ الْغَفُورُ الرَّحِيمُ«گفت: پروردگارا! من به خویش ستم کردم، مرا بیامرز! و (خداوند) او را آمرزید که اوست که آمرزنده بخشاینده است» سوره قصص، آیه ۱۶.
  59. وَمَا أَرْسَلْنَا مِنْ رَسُولٍ إِلَّا لِيُطَاعَ بِإِذْنِ اللَّهِ وَلَوْ أَنَّهُمْ إِذْ ظَلَمُوا أَنْفُسَهُمْ جَاءُوكَ فَاسْتَغْفَرُوا اللَّهَ وَاسْتَغْفَرَ لَهُمُ الرَّسُولُ لَوَجَدُوا اللَّهَ تَوَّابًا رَحِيمًا«و ما هیچ پیامبری را نفرستادیم مگر برای آنکه به اذن خداوند از او فرمانبرداری کنند و اگر آنان هنگامی که به خویش ستم روا داشتند نزد تو می‌آمدند و از خداوند آمرزش می‌خواستند و پیامبر برای آنان آمرزش می‌خواست خداوند را توبه‌پذیر بخشاینده می‌یافتند» سوره نساء، آیه ۶۴.
  60. وَيَوْمَ نَبْعَثُ فِي كُلِّ أُمَّةٍ شَهِيدًا عَلَيْهِمْ مِنْ أَنْفُسِهِمْ وَجِئْنَا بِكَ شَهِيدًا عَلَى هَؤُلَاءِ وَنَزَّلْنَا عَلَيْكَ الْكِتَابَ تِبْيَانًا لِكُلِّ شَيْءٍ وَهُدًى وَرَحْمَةً وَبُشْرَى لِلْمُسْلِمِينَ«و (یاد کن) روزی را که در هر امّتی گواهی از خودشان بر آنان برانگیزیم و تو را بر اینان گواه آوریم و بر تو این کتاب را فرو فرستادیم که بیانگر هر چیز و رهنمود و بخشایش و نویدبخشی برای مسلمانان است» سوره نحل، آیه ۸۹.
  61. يَعْتَذِرُونَ إِلَيْكُمْ إِذَا رَجَعْتُمْ إِلَيْهِمْ قُلْ لَا تَعْتَذِرُوا لَنْ نُؤْمِنَ لَكُمْ قَدْ نَبَّأَنَا اللَّهُ مِنْ أَخْبَارِكُمْ وَسَيَرَى اللَّهُ عَمَلَكُمْ وَرَسُولُهُ ثُمَّ تُرَدُّونَ إِلَى عَالِمِ الْغَيْبِ وَالشَّهَادَةِ فَيُنَبِّئُكُمْ بِمَا كُنْتُمْ تَعْمَلُونَ«چون نزد آنان باز گردید، برای شما عذر می‌آورند؛ بگو عذر نیاورید که هرگز باورتان نخواهیم داشت؛ خداوند ما را از اخبار شما آگاه کرده است و به زودی خداوند و پیامبرش کردار شما را خواهند دید سپس به سوی دانای پنهان و آشکار برگردانده می‌شوید آنگاه او شما را از آنچه انجام می‌دادید آگاه می‌گرداند» سوره توبه، آیه ۹۴. وَقُلِ اعْمَلُوا فَسَيَرَى اللَّهُ عَمَلَكُمْ وَرَسُولُهُ وَالْمُؤْمِنُونَ وَسَتُرَدُّونَ إِلَى عَالِمِ الْغَيْبِ وَالشَّهَادَةِ فَيُنَبِّئُكُمْ بِمَا كُنْتُمْ تَعْمَلُونَ «و بگو (آنچه در سر دارید) انجام دهید، به زودی خداوند و پیامبرش و مؤمنان کار شما را خواهند دید و به سوی داننده پنهان و آشکار بازگردانده خواهید شد و او شما را از آنچه انجام می‌داده‌اید آگاه خواهد ساخت» سوره توبه، آیه ۱۰۵.
  62. وَاتْلُ عَلَيْهِمْ نَبَأَ ابْنَيْ آدَمَ بِالْحَقِّ إِذْ قَرَّبَا قُرْبَانًا فَتُقُبِّلَ مِنْ أَحَدِهِمَا وَلَمْ يُتَقَبَّلْ مِنَ الْآخَرِ قَالَ لَأَقْتُلَنَّكَ قَالَ إِنَّمَا يَتَقَبَّلُ اللَّهُ مِنَ الْمُتَّقِينَ«و برای آنان داستان دو پسر آدم (هابیل و قابیل) را به درستی بخوان! که قربانی‌یی پیش آوردند اما از یکی از آن دو پذیرفته شد و از دیگری پذیرفته نشد، (قابیل) گفت: بی‌گمان تو را خواهم کشت! (هابیل) گفت: خداوند تنها از پرهیزگاران می‌پذیرد» سوره مائده، آیه ۲۷.
  63. وَالَّذِينَ إِذَا فَعَلُوا فَاحِشَةً أَوْ ظَلَمُوا أَنْفُسَهُمْ ذَكَرُوا اللَّهَ فَاسْتَغْفَرُوا لِذُنُوبِهِمْ وَمَنْ يَغْفِرُ الذُّنُوبَ إِلَّا اللَّهُ وَلَمْ يُصِرُّوا عَلَى مَا فَعَلُوا وَهُمْ يَعْلَمُونَ«و کسانی که چون (کار) ناشایسته‌ای می‌کنند یا به خویش ستم روا می‌دارند خداوند را به یاد می‌آورند و از گناهان خود آمرزش می‌خواهند- و چه کس جز خداوند گناهان را می‌آمرزد؟- و (آن کسان که) بر آنچه کرده‌اند دانسته پافشاری نمی‌کنند» سوره آل عمران، آیه ۱۳۵.
  64. وَإِذْ قُلْتُمْ يَا مُوسَى لَنْ نَصْبِرَ عَلَى طَعَامٍ وَاحِدٍ فَادْعُ لَنَا رَبَّكَ يُخْرِجْ لَنَا مِمَّا تُنْبِتُ الْأَرْضُ مِنْ بَقْلِهَا وَقِثَّائِهَا وَفُومِهَا وَعَدَسِهَا وَبَصَلِهَا قَالَ أَتَسْتَبْدِلُونَ الَّذِي هُوَ أَدْنَى بِالَّذِي هُوَ خَيْرٌ اهْبِطُوا مِصْرًا فَإِنَّ لَكُمْ مَا سَأَلْتُمْ وَضُرِبَتْ عَلَيْهِمُ الذِّلَّةُ وَالْمَسْكَنَةُ وَبَاءُوا بِغَضَبٍ مِنَ اللَّهِ ذَلِكَ بِأَنَّهُمْ كَانُوا يَكْفُرُونَ بِآيَاتِ اللَّهِ وَيَقْتُلُونَ النَّبِيِّينَ بِغَيْرِ الْحَقِّ ذَلِكَ بِمَا عَصَوْا وَكَانُوا يَعْتَدُونَ«و (یاد کنید) آنگاه را که گفتید: ای موسی! هرگز یک (رنگ) خوراک را برنمی‌تابیم به خاطر ما از پروردگارت بخواه تا برای ما از آنچه زمین می‌رویاند، از سبزی و خیار و سیر و عدس و پیاز، بر آورد. او گفت: آیا چیز پست‌تر را به جای چیز بهتر می‌خواهید؟ به شهری فرود آیید که (آنجا) آنچه خواستید در اختیار شماست؛ و مهر خواری و تهیدستی بر آنان زده شد و سزاوار خشم خداوند شدند زیرا نشانه‌های خداوند را انکار می‌کردند و پیامبران را ناحقّ می‌کشتند؛ این بدان روی بود که سرکشی ورزیدند و از اندازه، می‌گذشتند» سوره بقره، آیه ۶۱. ضُرِبَتْ عَلَيْهِمُ الذِّلَّةُ أَيْنَ مَا ثُقِفُوا إِلَّا بِحَبْلٍ مِنَ اللَّهِ وَحَبْلٍ مِنَ النَّاسِ وَبَاءُوا بِغَضَبٍ مِنَ اللَّهِ وَضُرِبَتْ عَلَيْهِمُ الْمَسْكَنَةُ ذَلِكَ بِأَنَّهُمْ كَانُوا يَكْفُرُونَ بِآيَاتِ اللَّهِ وَيَقْتُلُونَ الْأَنْبِيَاءَ بِغَيْرِ حَقٍّ ذَلِكَ بِمَا عَصَوْا وَكَانُوا يَعْتَدُونَ «جز در پناه خداوند یا پناه مردم هر جا یافته شوند محکوم به خواری‌اند و دچار خشمی از سوی خداوند و محکوم به تهیدستی شدند، آن بدین رو بود که آنان به آیات خداوند کفر می‌ورزیدند و پیامبران را ناحقّ می‌کشتند، آن، از این رو بود که نافرمانی ورزیدند و تجاوز می‌کرد» سوره آل عمران، آیه ۱۱۲.
  65. وَمَنْ خَفَّتْ مَوَازِينُهُ فَأُولَئِكَ الَّذِينَ خَسِرُوا أَنْفُسَهُمْ بِمَا كَانُوا بِآيَاتِنَا يَظْلِمُونَ«و آن کسان که ترازوهای (کردار) شان سبک آید کسانی هستند که با ستمی که بر آیات ما روا می‌داشتند به خود زیان زدند» سوره اعراف، آیه ۹.
  66. كَالَّذِينَ مِنْ قَبْلِكُمْ كَانُوا أَشَدَّ مِنْكُمْ قُوَّةً وَأَكْثَرَ أَمْوَالًا وَأَوْلَادًا فَاسْتَمْتَعُوا بِخَلَاقِهِمْ فَاسْتَمْتَعْتُمْ بِخَلَاقِكُمْ كَمَا اسْتَمْتَعَ الَّذِينَ مِنْ قَبْلِكُمْ بِخَلَاقِهِمْ وَخُضْتُمْ كَالَّذِي خَاضُوا أُولَئِكَ حَبِطَتْ أَعْمَالُهُمْ فِي الدُّنْيَا وَالْآخِرَةِ وَأُولَئِكَ هُمُ الْخَاسِرُونَ«(حال و روز شما منافقان) همانند پیشینیانتان (است) که نیرومندتر و داراتر و پرفرزندتر از شما بودند؛ آنان بهره خویش بردند شما نیز بهره خویش گرفتید همچون کسانی که پیش از شما به بهره خویش رسیدند و (در یاوه گویی) فرو رفتید چنانکه آنان فرو رفتند؛ آنانند که کردارهاشان در این جهان و در جهان واپسین تباه است و آنانند که زیانکارند» سوره توبه، آیه ۶۹. أَلَمْ يَأْتِهِمْ نَبَأُ الَّذِينَ مِنْ قَبْلِهِمْ قَوْمِ نُوحٍ وَعَادٍ وَثَمُودَ وَقَوْمِ إِبْرَاهِيمَ وَأَصْحَابِ مَدْيَنَ وَالْمُؤْتَفِكَاتِ أَتَتْهُمْ رُسُلُهُمْ بِالْبَيِّنَاتِ فَمَا كَانَ اللَّهُ لِيَظْلِمَهُمْ وَلَكِنْ كَانُوا أَنْفُسَهُمْ يَظْلِمُونَ«آیا خبر پیشینیان آنان: قوم نوح و عاد و ثمود و قوم ابراهیم و اصحاب مدین و سرزمین‌های زیرورو شده (ی قوم لوط) به آنها نرسیده است که پیامبرانشان برای آنها برهان‌ها آوردند؛ خداوند بر آن نبود که به آنان ستم کند ولی آنان خود به خویش ستم می‌ورزیدند» سوره توبه، آیه ۷۰.
  67. فَكُلًّا أَخَذْنَا بِذَنْبِهِ فَمِنْهُمْ مَنْ أَرْسَلْنَا عَلَيْهِ حَاصِبًا وَمِنْهُمْ مَنْ أَخَذَتْهُ الصَّيْحَةُ وَمِنْهُمْ مَنْ خَسَفْنَا بِهِ الْأَرْضَ وَمِنْهُمْ مَنْ أَغْرَقْنَا وَمَا كَانَ اللَّهُ لِيَظْلِمَهُمْ وَلَكِنْ كَانُوا أَنْفُسَهُمْ يَظْلِمُونَ«پس، هر یک از آنان را برای گناهش فرو گرفتیم، بر برخی از آنان شنباد فرستادیم و برخی را بانگ آسمانی فرو گرفت و برخی را در زمین فرو بردیم و برخی را غرق کردیم و خداوند بر آن نبود که بدیشان ستم کند ولی آنان خود به خویش ستم می‌کردند» سوره عنکبوت، آیه ۴۰. أَوَلَمْ يَسِيرُوا فِي الْأَرْضِ فَيَنْظُرُوا كَيْفَ كَانَ عَاقِبَةُ الَّذِينَ مِنْ قَبْلِهِمْ كَانُوا أَشَدَّ مِنْهُمْ قُوَّةً وَأَثَارُوا الْأَرْضَ وَعَمَرُوهَا أَكْثَرَ مِمَّا عَمَرُوهَا وَجَاءَتْهُمْ رُسُلُهُمْ بِالْبَيِّنَاتِ فَمَا كَانَ اللَّهُ لِيَظْلِمَهُمْ وَلَكِنْ كَانُوا أَنْفُسَهُمْ يَظْلِمُونَ «و آیا در زمین گردش نکرده‌اند تا بنگرند سرانجام کسانی که پیش از آنان می‌زیستند چگونه بوده است؟ آنان توانمندتر از ایشان بودند و زمین را کافتند و آن را بیش از آنچه اینان می‌کردند آباد کردند؛ و پیامبرانشان برهان‌ها (ی روشن) برای آنان آوردند پس خداوند بر آن نبود که به آنان ستم کند ولی آنان خود به خویش ستم می‌ورزیدند» سوره روم، آیه ۹. قَالَ الْمَلَأُ مِنْ قَوْمِهِ إِنَّا لَنَرَاكَ فِي ضَلَالٍ مُبِينٍ «سرکردگان قوم او گفتند: بی‌گمان ما تو را در گمراهی آشکاری می‌بینیم» سوره اعراف، آیه ۶۰.
  68. أَلَمْ يَأْتِهِمْ نَبَأُ الَّذِينَ مِنْ قَبْلِهِمْ قَوْمِ نُوحٍ وَعَادٍ وَثَمُودَ وَقَوْمِ إِبْرَاهِيمَ وَأَصْحَابِ مَدْيَنَ وَالْمُؤْتَفِكَاتِ أَتَتْهُمْ رُسُلُهُمْ بِالْبَيِّنَاتِ فَمَا كَانَ اللَّهُ لِيَظْلِمَهُمْ وَلَكِنْ كَانُوا أَنْفُسَهُمْ يَظْلِمُونَ«آیا خبر پیشینیان آنان: قوم نوح و عاد و ثمود و قوم ابراهیم و اصحاب مدین و سرزمین‌های زیرورو شده (ی قوم لوط) به آنها نرسیده است که پیامبرانشان برای آنها برهان‌ها آوردند؛ خداوند بر آن نبود که به آنان ستم کند ولی آنان خود به خویش ستم می‌ورزیدند» سوره توبه، آیه ۷۰.
  69. وَعَلَى الَّذِينَ هَادُوا حَرَّمْنَا مَا قَصَصْنَا عَلَيْكَ مِنْ قَبْلُ وَمَا ظَلَمْنَاهُمْ وَلَكِنْ كَانُوا أَنْفُسَهُمْ يَظْلِمُونَ«و هرچه را پیش‌تر برای تو بازگفتیم بر یهودیان حرام کردیم و ما به آنان ستم نکردیم بلکه آنان خود به خویشتن ستم می‌ورزیدند» سوره نحل، آیه ۱۱۸. فَبَدَّلَ الَّذِينَ ظَلَمُوا قَوْلًا غَيْرَ الَّذِي قِيلَ لَهُمْ فَأَنْزَلْنَا عَلَى الَّذِينَ ظَلَمُوا رِجْزًا مِنَ السَّمَاءِ بِمَا كَانُوا يَفْسُقُونَ «امّا ستمکاران گفتاری دیگر را جایگزین آنچه به آنان گفته شده بود، کردند آنگاه ما بر ستمگران به کیفر نافرمانی که می‌کردند، عذابی از آسمان فرو فرستادیم» سوره بقره، آیه ۵۹. وَإِذِ اسْتَسْقَى مُوسَى لِقَوْمِهِ فَقُلْنَا اضْرِبْ بِعَصَاكَ الْحَجَرَ فَانْفَجَرَتْ مِنْهُ اثْنَتَا عَشْرَةَ عَيْنًا قَدْ عَلِمَ كُلُّ أُنَاسٍ مَشْرَبَهُمْ كُلُوا وَاشْرَبُوا مِنْ رِزْقِ اللَّهِ وَلَا تَعْثَوْا فِي الْأَرْضِ مُفْسِدِينَ «و (یاد کنید) آنگاه را که موسی برای مردم خود در پی آب بود و گفتیم: با چوبدست خود به سنگ فرو کوب آنگاه دوازده چشمه از آن فرا جوشید؛ (چنان‌که) هر دسته‌ای از مردم آبشخور خویش را باز می‌شناخت؛ از روزی خداوند بخورید و بنوشید و در زمین تبهکارانه آشوب نورزید» سوره بقره، آیه ۶۰. وَإِذْ قُلْتُمْ يَا مُوسَى لَنْ نَصْبِرَ عَلَى طَعَامٍ وَاحِدٍ فَادْعُ لَنَا رَبَّكَ يُخْرِجْ لَنَا مِمَّا تُنْبِتُ الْأَرْضُ مِنْ بَقْلِهَا وَقِثَّائِهَا وَفُومِهَا وَعَدَسِهَا وَبَصَلِهَا قَالَ أَتَسْتَبْدِلُونَ الَّذِي هُوَ أَدْنَى بِالَّذِي هُوَ خَيْرٌ اهْبِطُوا مِصْرًا فَإِنَّ لَكُمْ مَا سَأَلْتُمْ وَضُرِبَتْ عَلَيْهِمُ الذِّلَّةُ وَالْمَسْكَنَةُ وَبَاءُوا بِغَضَبٍ مِنَ اللَّهِ ذَلِكَ بِأَنَّهُمْ كَانُوا يَكْفُرُونَ بِآيَاتِ اللَّهِ وَيَقْتُلُونَ النَّبِيِّينَ بِغَيْرِ الْحَقِّ ذَلِكَ بِمَا عَصَوْا وَكَانُوا يَعْتَدُونَ «و (یاد کنید) آنگاه را که گفتید: ای موسی! هرگز یک (رنگ) خوراک را برنمی‌تابیم به خاطر ما از پروردگارت بخواه تا برای ما از آنچه زمین می‌رویاند، از سبزی و خیار و سیر و عدس و پیاز، بر آورد. او گفت: آیا چیز پست‌تر را به جای چیز بهتر می‌خواهید؟ به شهری فرود آیید که (آنجا) آنچه خواستید در اختیار شماست؛ و مهر خواری و تهیدستی بر آنان زده شد و سزاوار خشم خداوند شدند زیرا نشانه‌های خداوند را انکار می‌کردند و پیامبران را ناحقّ می‌کشتند؛ این بدان روی بود که سرکشی ورزیدند و از اندازه، می‌گذشتند» سوره بقره، آیه ۶۱.
  70. كَدَأْبِ آلِ فِرْعَوْنَ وَالَّذِينَ مِنْ قَبْلِهِمْ كَذَّبُوا بِآيَاتِ رَبِّهِمْ فَأَهْلَكْنَاهُمْ بِذُنُوبِهِمْ وَأَغْرَقْنَا آلَ فِرْعَوْنَ وَكُلٌّ كَانُوا ظَالِمِينَ«چون روش فرعونیان و کسان پیش از ایشان که آیات پروردگارشان را دروغ شمردند و ما برای گناهانشان آنان را نابود و فرعونیان را غرق کردیم و همگی ستمگر بودند» سوره انفال، آیه ۵۴،أَلَمْ يَأْتِهِمْ نَبَأُ الَّذِينَ مِنْ قَبْلِهِمْ قَوْمِ نُوحٍ وَعَادٍ وَثَمُودَ وَقَوْمِ إِبْرَاهِيمَ وَأَصْحَابِ مَدْيَنَ وَالْمُؤْتَفِكَاتِ أَتَتْهُمْ رُسُلُهُمْ بِالْبَيِّنَاتِ فَمَا كَانَ اللَّهُ لِيَظْلِمَهُمْ وَلَكِنْ كَانُوا أَنْفُسَهُمْ يَظْلِمُونَ «آیا خبر پیشینیان آنان: قوم نوح و عاد و ثمود و قوم ابراهیم و اصحاب مدین و سرزمین‌های زیرورو شده (ی قوم لوط) به آنها نرسیده است که پیامبرانشان برای آنها برهان‌ها آوردند؛ خداوند بر آن نبود که به آنان ستم کند ولی آنان خود به خویش ستم می‌ورزیدند» سوره توبه، آیه ۷۰. هَلْ يَنْظُرُونَ إِلَّا أَنْ تَأْتِيَهُمُ الْمَلَائِكَةُ أَوْ يَأْتِيَ أَمْرُ رَبِّكَ كَذَلِكَ فَعَلَ الَّذِينَ مِنْ قَبْلِهِمْ وَمَا ظَلَمَهُمُ اللَّهُ وَلَكِنْ كَانُوا أَنْفُسَهُمْ يَظْلِمُونَ «آیا (کافران) جز این چشم دارند که فرشتگان بر آنان درآیند یا فرمان پروردگارت در رسد؟ پیشینیان ایشان هم همین‌گونه رفتار کردند و خداوند به آنان ستم نورزید بلکه آنان خود به خویش ستم روا می‌داشتند» سوره نحل، آیه ۳۳. وَكَمْ قَصَمْنَا مِنْ قَرْيَةٍ كَانَتْ ظَالِمَةً وَأَنْشَأْنَا بَعْدَهَا قَوْمًا آخَرِينَ «و بسا شهرهایی را در هم کوفتیم که (مردم آنها) ستمگر بودند و پس از آنها گروهی دیگر پدید آوردیم» سوره انبیاء، آیه ۱۱. لَا تَرْكُضُوا وَارْجِعُوا إِلَى مَا أُتْرِفْتُمْ فِيهِ وَمَسَاكِنِكُمْ لَعَلَّكُمْ تُسْأَلُونَ«مگریزید و به آنچه که در آن کامرانی یافته‌اید و به خانه‌هایتان باز گردید باشد که از شما بازخواست کنند» سوره انبیاء، آیه ۱۳. قَالُوا يَا وَيْلَنَا إِنَّا كُنَّا ظَالِمِينَ«گفتند: وای بر ما! بی‌گمان ما ستمگر بوده‌ایم» سوره انبیاء، آیه ۱۴. وَقَارُونَ وَفِرْعَوْنَ وَهَامَانَ وَلَقَدْ جَاءَهُمْ مُوسَى بِالْبَيِّنَاتِ فَاسْتَكْبَرُوا فِي الْأَرْضِ وَمَا كَانُوا سَابِقِينَ «و قارون و فرعون و هامان را (نیز) عذاب کردیم و البتّه موسی برای آنان برهان‌ها آورد امّا آنان در آن سرزمین گردن‌کشی پیشه کردند و پیشرو نبودند» سوره عنکبوت، آیه ۳۹.
  71. إِنَّا بَلَوْنَاهُمْ كَمَا بَلَوْنَا أَصْحَابَ الْجَنَّةِ إِذْ أَقْسَمُوا لَيَصْرِمُنَّهَا مُصْبِحِينَ وَلا يَسْتَثْنُونَ فَطَافَ عَلَيْهَا طَائِفٌ مِّن رَّبِّكَ وَهُمْ نَائِمُونَ فَأَصْبَحَتْ كَالصَّرِيمِ فَتَنَادَوا مُصْبِحِينَ أَنِ اغْدُوا عَلَى حَرْثِكُمْ إِن كُنتُمْ صَارِمِينَ فَانطَلَقُوا وَهُمْ يَتَخَافَتُونَ أَن لّا يَدْخُلَنَّهَا الْيَوْمَ عَلَيْكُم مِّسْكِينٌ وَغَدَوْا عَلَى حَرْدٍ قَادِرِينَ فَلَمَّا رَأَوْهَا قَالُوا إِنَّا لَضَالُّونَ بَلْ نَحْنُ مَحْرُومُونَ قَالَ أَوْسَطُهُمْ أَلَمْ أَقُل لَّكُمْ لَوْلا تُسَبِّحُونَ قَالُوا سُبْحَانَ رَبِّنَا إِنَّا كُنَّا ظَالِمِينَ « ما آنان را آزمودیم چنان که آن باغداران را آزمودیم هنگامی که سوگند خوردند پگاهان (میوه‌های) آن را خواهند چید.و نگفتند: «اگر خداوند بخواهد.» آنگاه، بلایی از سوی پروردگارت بدان رسید و آنان در خواب بودند. و چون (باغی) سوخته، سیاه گردید. و بامدادان یکدیگر را فرا خواندند، که اگر میوه‌چین هستید، سپیده‌دمان به کشتزارتان درآیید! و به راه افتادند در حالی که با هم پوشیده سخن می‌گفتند؛ که: نباید امروز بینوایی در آن، بر شما وارد گردد. و سپیده‌دمان با توان بازداشتن (بینوایان از ورود به باغ) رفتند. و چون آن (باغ سوخته) را دیدند گفتند: ما بی‌گمان بیراه آمده‌ایم. (نه،) بلکه، بی‌بهره مانده‌ایم. برترینشان گفت: آیا به شما نگفتم که چرا (خداوند را) به پاکی نمی‌ستایید (- انشاء الله نمی‌گویید)؟ گفتند: پاکا که پروردگار ماست! بی‌گمان ما ستمکاره بوده‌ایم» سوره قلم، آیه ۱۷-۲۹.
  72. وَدَخَلَ الْمَدِينَةَ عَلَى حِينِ غَفْلَةٍ مِنْ أَهْلِهَا فَوَجَدَ فِيهَا رَجُلَيْنِ يَقْتَتِلَانِ هَذَا مِنْ شِيعَتِهِ وَهَذَا مِنْ عَدُوِّهِ فَاسْتَغَاثَهُ الَّذِي مِنْ شِيعَتِهِ عَلَى الَّذِي مِنْ عَدُوِّهِ فَوَكَزَهُ مُوسَى فَقَضَى عَلَيْهِ قَالَ هَذَا مِنْ عَمَلِ الشَّيْطَانِ إِنَّهُ عَدُوٌّ مُضِلٌّ مُبِينٌ«و هنگام بی‌خبری مردم وارد شهر شد و در آن دو مرد را یافت یکی از گروه خویش و دیگری از دشمنانش که با هم کارزار می‌کردند؛ آنکه از گروه (خود) او بود در برابر آنکه از دشمنانش بود از وی یاری خواست، پس موسی مشتی بر او زد که او را کشت، (موسی) گفت: این از کار شیطان است که او دشمن گمراه‌کننده آشکاری است» سوره قصص، آیه ۱۵. قَالَ رَبِّ إِنِّي ظَلَمْتُ نَفْسِي فَاغْفِرْ لِي فَغَفَرَ لَهُ إِنَّهُ هُوَ الْغَفُورُ الرَّحِيمُ «گفت: پروردگارا! من به خویش ستم کردم، مرا بیامرز! و (خداوند) او را آمرزید که اوست که آمرزنده بخشاینده است» سوره قصص، آیه ۱۶. وَذَا النُّونِ إِذْ ذَهَبَ مُغَاضِبًا فَظَنَّ أَنْ لَنْ نَقْدِرَ عَلَيْهِ فَنَادَى فِي الظُّلُمَاتِ أَنْ لَا إِلَهَ إِلَّا أَنْتَ سُبْحَانَكَ إِنِّي كُنْتُ مِنَ الظَّالِمِينَ «و یونس را (یاد کن) هنگامی که خشمناک راه خویش در پیش گرفت و گمان برد که هیچ‌گاه او را در تنگنا نمی‌نهیم پس در آن تاریکی‌ها بانگ برداشت که هیچ خدایی جز تو نیست، پاکا که تویی، بی‌گمان من از ستمکاران بوده‌ام» سوره انبیاء، آیه ۸۷. فَاسْتَجَبْنَا لَهُ وَنَجَّيْنَاهُ مِنَ الْغَمِّ وَكَذَلِكَ نُنْجِي الْمُؤْمِنِينَ «آنگاه او را پاسخ گفتیم و او را از اندوه رهاندیم و بدین‌گونه مؤمنان را می‌رهانیم» سوره انبیاء، آیه ۸۸.
  73. وَالَّذِينَ إِذَا فَعَلُوا فَاحِشَةً أَوْ ظَلَمُوا أَنْفُسَهُمْ ذَكَرُوا اللَّهَ فَاسْتَغْفَرُوا لِذُنُوبِهِمْ وَمَنْ يَغْفِرُ الذُّنُوبَ إِلَّا اللَّهُ وَلَمْ يُصِرُّوا عَلَى مَا فَعَلُوا وَهُمْ يَعْلَمُونَ«و کسانی که چون (کار) ناشایسته‌ای می‌کنند یا به خویش ستم روا می‌دارند خداوند را به یاد می‌آورند و از گناهان خود آمرزش می‌خواهند- و چه کس جز خداوند گناهان را می‌آمرزد؟- و (آن کسان که) بر آنچه کرده‌اند دانسته پافشاری نمی‌کنند» سوره آل عمران، آیه ۱۳۵.
  74. وَقُلِ اعْمَلُوا فَسَيَرَى اللَّهُ عَمَلَكُمْ وَرَسُولُهُ وَالْمُؤْمِنُونَ وَسَتُرَدُّونَ إِلَى عَالِمِ الْغَيْبِ وَالشَّهَادَةِ فَيُنَبِّئُكُمْ بِمَا كُنْتُمْ تَعْمَلُونَ «و بگو (آنچه در سر دارید) انجام دهید، به زودی خداوند و پیامبرش و مؤمنان کار شما را خواهند دید و به سوی داننده پنهان و آشکار بازگردانده خواهید شد و او شما را از آنچه انجام می‌داده‌اید آگاه خواهد ساخت» سوره توبه، آیه ۱۰۵.
  75. قِيلَ لَهَا ادْخُلِي الصَّرْحَ فَلَمَّا رَأَتْهُ حَسِبَتْهُ لُجَّةً وَكَشَفَتْ عَنْ سَاقَيْهَا قَالَ إِنَّهُ صَرْحٌ مُمَرَّدٌ مِنْ قَوَارِيرَ قَالَتْ رَبِّ إِنِّي ظَلَمْتُ نَفْسِي وَأَسْلَمْتُ مَعَ سُلَيْمَانَ لِلَّهِ رَبِّ الْعَالَمِينَ«به او گفتند به کاخ در آی! چون در آن نگریست گمان برد آبگیری ژرف است و ساق‌هایش را برهنه کرد، (سلیمان) گفت: این کاخی صیقلی از بلور است ؛ (آن زن) گفت: پروردگارا! من به خویش ستم کرده‌ام و (اینک) با سلیمان در برابر خداوند- پروردگار جهانیان- فرمانبردار شدم» سوره نمل، آیه ۴۴.
  76. وَذَا النُّونِ إِذْ ذَهَبَ مُغَاضِبًا فَظَنَّ أَنْ لَنْ نَقْدِرَ عَلَيْهِ فَنَادَى فِي الظُّلُمَاتِ أَنْ لَا إِلَهَ إِلَّا أَنْتَ سُبْحَانَكَ إِنِّي كُنْتُ مِنَ الظَّالِمِينَ «و یونس را (یاد کن) هنگامی که خشمناک راه خویش در پیش گرفت و گمان برد که هیچ‌گاه او را در تنگنا نمی‌نهیم پس در آن تاریکی‌ها بانگ برداشت که هیچ خدایی جز تو نیست، پاکا که تویی، بی‌گمان من از ستمکاران بوده‌ام» سوره انبیاء، آیه ۸۷. فَاسْتَجَبْنَا لَهُ وَنَجَّيْنَاهُ مِنَ الْغَمِّ وَكَذَلِكَ نُنْجِي الْمُؤْمِنِينَ «آنگاه او را پاسخ گفتیم و او را از اندوه رهاندیم و بدین‌گونه مؤمنان را می‌رهانیم» سوره انبیاء، آیه ۸۸.
  77. فَإِذَا بَلَغْنَ أَجَلَهُنَّ فَأَمْسِكُوهُنَّ بِمَعْرُوفٍ أَوْ فَارِقُوهُنَّ بِمَعْرُوفٍ وَأَشْهِدُوا ذَوَيْ عَدْلٍ مِنْكُمْ وَأَقِيمُوا الشَّهَادَةَ لِلَّهِ ذَلِكُمْ يُوعَظُ بِهِ مَنْ كَانَ يُؤْمِنُ بِاللَّهِ وَالْيَوْمِ الْآخِرِ وَمَنْ يَتَّقِ اللَّهَ يَجْعَلْ لَهُ مَخْرَجًا«پس، چون به سر آمد عدّه خویش رسیدند یا به شایستگی نگاهشان دارید یا به شایستگی از آنان جدا شوید و دو تن دادگر از (میان) خود گواه بگیرید و گواهی را برای خداوند برپا دارید؛ این است که با آن، به کسی که به خداوند و روز بازپسین ایمان دارد اندرز داده می‌شود و هر کس از خداوند پروا کند (خداوند) برای او دری می‌گشاید» سوره طلاق، آیه ۲. وَيَرْزُقْهُ مِنْ حَيْثُ لَا يَحْتَسِبُ وَمَنْ يَتَوَكَّلْ عَلَى اللَّهِ فَهُوَ حَسْبُهُ إِنَّ اللَّهَ بَالِغُ أَمْرِهِ قَدْ جَعَلَ اللَّهُ لِكُلِّ شَيْءٍ قَدْرًا«و به او از جایی که گمان نمی‌برد روزی می‌دهد و هر که بر خدا توکل کند همو وی را بسنده است؛ به راستی خداوند به خواست خویش، رسنده است و بی‌گمان خداوند برای هر چیز، اندازه‌ای نهاده است» سوره طلاق، آیه ۳.
  78. يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا كُونُوا قَوَّامِينَ لِلَّهِ شُهَدَاءَ بِالْقِسْطِ وَلَا يَجْرِمَنَّكُمْ شَنَآنُ قَوْمٍ عَلَى أَلَّا تَعْدِلُوا اعْدِلُوا هُوَ أَقْرَبُ لِلتَّقْوَى وَاتَّقُوا اللَّهَ إِنَّ اللَّهَ خَبِيرٌ بِمَا تَعْمَلُونَ «ای مؤمنان! برای خداوند بپاخیزید و با دادگری گواهی دهید و نباید دشمنی با گروهی شما را وادارد که دادگری نکنید، دادگری ورزید که به پرهیزگاری نزدیک‌تر است و از خداوند پروا کنید که خداوند از آنچه انجام می‌دهید آگاه است» سوره مائده، آیه ۸
  79. وَأَنَّا مِنَّا الْمُسْلِمُونَ وَمِنَّا الْقَاسِطُونَ فَمَنْ أَسْلَمَ فَأُولَئِكَ تَحَرَّوْا رَشَدًا«و اینکه برخی از ما فرمانبردارند و برخی رویگردان از راه درست ، پس کسانی که فرمانبرداری کنند، رهیافتی را می‌جویند» سوره جن، آیه ۱۴.
  80. إِنَّا بَلَوْنَاهُمْ كَمَا بَلَوْنَا أَصْحَابَ الْجَنَّةِ إِذْ أَقْسَمُوا لَيَصْرِمُنَّهَا مُصْبِحِينَ وَلا يَسْتَثْنُونَ فَطَافَ عَلَيْهَا طَائِفٌ مِّن رَّبِّكَ وَهُمْ نَائِمُونَ فَأَصْبَحَتْ كَالصَّرِيمِ فَتَنَادَوا مُصْبِحِينَ أَنِ اغْدُوا عَلَى حَرْثِكُمْ إِن كُنتُمْ صَارِمِينَ فَانطَلَقُوا وَهُمْ يَتَخَافَتُونَ أَن لّا يَدْخُلَنَّهَا الْيَوْمَ عَلَيْكُم مِّسْكِينٌ وَغَدَوْا عَلَى حَرْدٍ قَادِرِينَ فَلَمَّا رَأَوْهَا قَالُوا إِنَّا لَضَالُّونَ بَلْ نَحْنُ مَحْرُومُونَ قَالَ أَوْسَطُهُمْ أَلَمْ أَقُل لَّكُمْ لَوْلا تُسَبِّحُونَ قَالُوا سُبْحَانَ رَبِّنَا إِنَّا كُنَّا ظَالِمِينَ « ما آنان را آزمودیم چنان که آن باغداران را آزمودیم هنگامی که سوگند خوردند پگاهان (میوه‌های) آن را خواهند چید.و نگفتند: «اگر خداوند بخواهد.» آنگاه، بلایی از سوی پروردگارت بدان رسید و آنان در خواب بودند. و چون (باغی) سوخته، سیاه گردید. و بامدادان یکدیگر را فرا خواندند، که اگر میوه‌چین هستید، سپیده‌دمان به کشتزارتان درآیید! و به راه افتادند در حالی که با هم پوشیده سخن می‌گفتند؛ که: نباید امروز بینوایی در آن، بر شما وارد گردد. و سپیده‌دمان با توان بازداشتن (بینوایان از ورود به باغ) رفتند. و چون آن (باغ سوخته) را دیدند گفتند: ما بی‌گمان بیراه آمده‌ایم. (نه،) بلکه، بی‌بهره مانده‌ایم. برترینشان گفت: آیا به شما نگفتم که چرا (خداوند را) به پاکی نمی‌ستایید (- انشاء الله نمی‌گویید)؟ گفتند: پاکا که پروردگار ماست! بی‌گمان ما ستمکاره بوده‌ایم» سوره قلم، آیه ۱۷-۲۹.
  81. فَمَنْ تَابَ مِنْ بَعْدِ ظُلْمِهِ وَأَصْلَحَ فَإِنَّ اللَّهَ يَتُوبُ عَلَيْهِ إِنَّ اللَّهَ غَفُورٌ رَحِيمٌ«و هر کس پس از ستم کردن خویش توبه کند و به راه آید بی‌گمان خداوند توبه او را می‌پذیرد که خداوند آمرزنده‌ای بخشاینده است» سوره مائده، آیه ۳۹. وَإِذْ قَالَ مُوسَى لِقَوْمِهِ يَا قَوْمِ إِنَّكُمْ ظَلَمْتُمْ أَنْفُسَكُمْ بِاتِّخَاذِكُمُ الْعِجْلَ فَتُوبُوا إِلَى بَارِئِكُمْ فَاقْتُلُوا أَنْفُسَكُمْ ذَلِكُمْ خَيْرٌ لَكُمْ عِنْدَ بَارِئِكُمْ فَتَابَ عَلَيْكُمْ إِنَّهُ هُوَ التَّوَّابُ الرَّحِيمُ «و (یاد کنید) آنگاه را که موسی به قوم خود گفت: ای قوم من! بی‌گمان شما با (به پرستش) گرفتن گوساله بر خویش ستم روا داشتید پس به درگاه آفریدگار خود توبه کنید و یکدیگر را بکشید، این کار نزد آفریدگارتان برای شما بهتر است. آنگاه، خداوند از شما در گذشت که او توبه‌پذیر بخشاینده است» سوره بقره، آیه ۵۴.
  82. «مگر آنکه ستم ورزیده باشد و سپس بدی را به نیکی بدل کرده باشد؛ که من بی‌گمان آمرزنده‌ای مهربانم» سوره نمل، آیه ۱۱.
  83. وَذَا النُّونِ إِذْ ذَهَبَ مُغَاضِبًا فَظَنَّ أَنْ لَنْ نَقْدِرَ عَلَيْهِ فَنَادَى فِي الظُّلُمَاتِ أَنْ لَا إِلَهَ إِلَّا أَنْتَ سُبْحَانَكَ إِنِّي كُنْتُ مِنَ الظَّالِمِينَ «و یونس را (یاد کن) هنگامی که خشمناک راه خویش در پیش گرفت و گمان برد که هیچ‌گاه او را در تنگنا نمی‌نهیم پس در آن تاریکی‌ها بانگ برداشت که هیچ خدایی جز تو نیست، پاکا که تویی، بی‌گمان من از ستمکاران بوده‌ام» سوره انبیاء، آیه ۸۷. فَاسْتَجَبْنَا لَهُ وَنَجَّيْنَاهُ مِنَ الْغَمِّ وَكَذَلِكَ نُنْجِي الْمُؤْمِنِينَ «آنگاه او را پاسخ گفتیم و او را از اندوه رهاندیم و بدین‌گونه مؤمنان را می‌رهانیم» سوره انبیاء، آیه ۸۸.
  84. وَمَا لَكُمْ لَا تُقَاتِلُونَ فِي سَبِيلِ اللَّهِ وَالْمُسْتَضْعَفِينَ مِنَ الرِّجَالِ وَالنِّسَاءِ وَالْوِلْدَانِ الَّذِينَ يَقُولُونَ رَبَّنَا أَخْرِجْنَا مِنْ هَذِهِ الْقَرْيَةِ الظَّالِمِ أَهْلُهَا وَاجْعَلْ لَنَا مِنْ لَدُنْكَ وَلِيًّا وَاجْعَلْ لَنَا مِنْ لَدُنْكَ نَصِيرًا«و چرا شما در راه خداوند نبرد نمی‌کنید و (نیز) در راه (رهایی) مستضعفان از مردان و زنان و کودکانی که می‌گویند: پروردگارا! ما را از این شهر که مردمش ستمگرند رهایی بخش و از سوی خود برای ما سرپرستی بگذار و از سوی خود برای ما یاوری بگمار» سوره نساء، آیه ۷۵.
  85. أُذِنَ لِلَّذِينَ يُقَاتَلُونَ بِأَنَّهُمْ ظُلِمُوا وَإِنَّ اللَّهَ عَلَى نَصْرِهِمْ لَقَدِيرٌ«به کسانی که بر آنها جنگ تحمیل می‌شود اجازه (ی جهاد) داده شد زیرا ستم دیده‌اند و بی‌گمان خداوند بر یاری آنان تواناست» سوره حج، آیه ۳۹.
  86. وَالَّذِينَ هَاجَرُوا فِي اللَّهِ مِنْ بَعْدِ مَا ظُلِمُوا لَنُبَوِّئَنَّهُمْ فِي الدُّنْيَا حَسَنَةً وَلَأَجْرُ الْآخِرَةِ أَكْبَرُ لَوْ كَانُوا يَعْلَمُونَ«و کسانی را که پس از ستم دیدن در راه خداوند هجرت کردند در این جهان در جایی نیکو جا می‌دهیم و پاداش دنیای واپسین بزرگ‌تر است اگر می‌دانستند» سوره نحل، آیه ۴۱. الَّذِينَ صَبَرُوا وَعَلَى رَبِّهِمْ يَتَوَكَّلُونَ «همانان که شکیب ورزیدند و بر پروردگارشان توکّل می‌کنند» سوره نحل، آیه ۴۲.
  87. فَاسْتَقِمْ كَمَا أُمِرْتَ وَمَنْ تَابَ مَعَكَ وَلَا تَطْغَوْا إِنَّهُ بِمَا تَعْمَلُونَ بَصِيرٌ«پس چنان که فرمان یافته‌ای پایداری کن و (نیز) آنکه همراه تو (به سوی خداوند) بازگشته است (پایداری کند) و سرکشی نورزید که او به آنچه انجام می‌دهید بیناست» سوره هود، آیه ۱۱۲.، وَلَا تَرْكَنُوا إِلَى الَّذِينَ ظَلَمُوا فَتَمَسَّكُمُ النَّارُ وَمَا لَكُمْ مِنْ دُونِ اللَّهِ مِنْ أَوْلِيَاءَ ثُمَّ لَا تُنْصَرُونَ «و به ستمگران مگرایید که آتش (دوزخ) به شما رسد در حالی که شما را در برابر خداوند، سروری نباشد، آنگاه یاری نخواهید شد» سوره هود، آیه ۱۱۳.
  88. وَإِذْ قَالَ لُقْمَانُ لِابْنِهِ وَهُوَ يَعِظُهُ يَا بُنَيَّ لَا تُشْرِكْ بِاللَّهِ إِنَّ الشِّرْكَ لَظُلْمٌ عَظِيمٌ«و (یاد کن) آنگاه را که لقمان به پسرش- در حالی که بدو اندرز می‌داد- گفت: پسرکم! به خداوند شرک مورز که شرک، ستمی سترگ است» سوره لقمان، آیه ۱۳.
  89. وَإِذِ ابْتَلَى إِبْرَاهِيمَ رَبُّهُ بِكَلِمَاتٍ فَأَتَمَّهُنَّ قَالَ إِنِّي جَاعِلُكَ لِلنَّاسِ إِمَامًا قَالَ وَمِنْ ذُرِّيَّتِي قَالَ لَا يَنَالُ عَهْدِي الظَّالِمِينَ«و (یاد کن) آنگاه را که پروردگار ابراهیم، او را با کلماتی آزمود و او آنها را به انجام رسانید؛ فرمود: من تو را پیشوای مردم می‌گمارم. (ابراهیم) گفت: و از فرزندانم (چه کس را)؟ فرمود: پیمان من به ستمکاران نمی‌رسد» سوره بقره، آیه ۱۲۴. اللَّهُ وَلِيُّ الَّذِينَ آمَنُوا يُخْرِجُهُمْ مِنَ الظُّلُمَاتِ إِلَى النُّورِ وَالَّذِينَ كَفَرُوا أَوْلِيَاؤُهُمُ الطَّاغُوتُ يُخْرِجُونَهُمْ مِنَ النُّورِ إِلَى الظُّلُمَاتِ أُولَئِكَ أَصْحَابُ النَّارِ هُمْ فِيهَا خَالِدُونَ «خداوند سرور مؤمنان است که آنان را به سوی روشنایی از تیرگی‌ها بیرون می‌برد اما سروران کافران، طاغوت‌هایند که آنها را از روشنایی به سوی تیرگی‌ها بیرون می‌کشانند؛ آنان دمساز آتشند، آنها در آن جاودانند» سوره بقره، آیه ۲۵۷.
  90. فَاسْتَقِمْ كَمَا أُمِرْتَ وَمَنْ تَابَ مَعَكَ وَلَا تَطْغَوْا إِنَّهُ بِمَا تَعْمَلُونَ بَصِيرٌ«پس چنان که فرمان یافته‌ای پایداری کن و (نیز) آنکه همراه تو (به سوی خداوند) بازگشته است (پایداری کند) و سرکشی نورزید که او به آنچه انجام می‌دهید بیناست» سوره هود، آیه ۱۱۲.، وَلَا تَرْكَنُوا إِلَى الَّذِينَ ظَلَمُوا فَتَمَسَّكُمُ النَّارُ وَمَا لَكُمْ مِنْ دُونِ اللَّهِ مِنْ أَوْلِيَاءَ ثُمَّ لَا تُنْصَرُونَ «و به ستمگران مگرایید که آتش (دوزخ) به شما رسد در حالی که شما را در برابر خداوند، سروری نباشد، آنگاه یاری نخواهید شد» سوره هود، آیه ۱۱۳.
  91. وَكَذَلِكَ نُوَلِّي بَعْضَ الظَّالِمِينَ بَعْضًا بِمَا كَانُوا يَكْسِبُونَ«این‌گونه برخی از ستمکاران را بر برخی دیگر به سبب آنچه انجام می‌دادند سرپرستی می‌دهیم» سوره انعام، آیه ۱۲۹.
  92. لُعِنَ الَّذِينَ كَفَرُوا مِنْ بَنِي إِسْرَائِيلَ عَلَى لِسَانِ دَاوُودَ وَعِيسَى ابْنِ مَرْيَمَ ذَلِكَ بِمَا عَصَوْا وَكَانُوا يَعْتَدُونَ «کافران از بنی اسرائیل بر زبان داود و عیسی پسر مریم لعنت شده‌اند از این رو که نافرمانی ورزیدند و تجاوز می‌کردند» سوره مائده، آیه ۷۸. تَرَى كَثِيرًا مِنْهُمْ يَتَوَلَّوْنَ الَّذِينَ كَفَرُوا لَبِئْسَ مَا قَدَّمَتْ لَهُمْ أَنْفُسُهُمْ أَنْ سَخِطَ اللَّهُ عَلَيْهِمْ وَفِي الْعَذَابِ هُمْ خَالِدُونَ «بسیاری از آنان را می‌نگری که کافران را سرور می‌گیرند؛ به راستی زشت است آنچه خود برای خویش پیش فرستادند که (سبب شد) خداوند بر آنان خشم گرفت و آنان در عذاب، جاودانند» سوره مائده، آیه ۸۰.
  93. فَمَنْ تَابَ مِنْ بَعْدِ ظُلْمِهِ وَأَصْلَحَ فَإِنَّ اللَّهَ يَتُوبُ عَلَيْهِ إِنَّ اللَّهَ غَفُورٌ رَحِيمٌ«و هر کس پس از ستم کردن خویش توبه کند و به راه آید بی‌گمان خداوند توبه او را می‌پذیرد که خداوند آمرزنده‌ای بخشاینده است» سوره مائده، آیه ۳۹؛ إِلَّا مَنْ ظَلَمَ ثُمَّ بَدَّلَ حُسْنًا بَعْدَ سُوءٍ فَإِنِّي غَفُورٌ رَحِيمٌ«مگر آنکه ستم ورزیده باشد و سپس بدی را به نیکی بدل کرده باشد؛ که من بی‌گمان آمرزنده‌ای مهربانم» سوره نمل، آیه ۱۱.
  94. وَأَنْذِرِ النَّاسَ يَوْمَ يَأْتِيهِمُ الْعَذَابُ فَيَقُولُ الَّذِينَ ظَلَمُوا رَبَّنَا أَخِّرْنَا إِلَى أَجَلٍ قَرِيبٍ نُجِبْ دَعْوَتَكَ وَنَتَّبِعِ الرُّسُلَ أَوَلَمْ تَكُونُوا أَقْسَمْتُمْ مِنْ قَبْلُ مَا لَكُمْ مِنْ زَوَالٍ«و مردم را از روزی بیم ده که به آنان عذاب می‌رسد آنگاه آنان که ستم کرده‌اند می‌گویند: پروردگارا! (مرگ) ما را تا زمانی نزدیک پس افکن تا فراخوان تو را پاسخ دهیم و از پیامبران (تو) پیروی کنیم؛ آیا پیش‌تر سوگند نمی‌خوردید که بی‌زوالید؟» سوره ابراهیم، آیه ۴۴. وَهُمْ يَصْطَرِخُونَ فِيهَا رَبَّنَا أَخْرِجْنَا نَعْمَلْ صَالِحًا غَيْرَ الَّذِي كُنَّا نَعْمَلُ أَوَلَمْ نُعَمِّرْكُمْ مَا يَتَذَكَّرُ فِيهِ مَنْ تَذَكَّرَ وَجَاءَكُمُ النَّذِيرُ فَذُوقُوا فَمَا لِلظَّالِمِينَ مِنْ نَصِيرٍ «و آنان در آن فریاد سر می‌دهند که پروردگارا! ما را بیرون آور تا کاری شایسته جز آنچه (پیش‌تر) می‌کردیم در پیش گیریم؛ آیا ما به شما عمر (دراز) ندادیم که در آن آن کس که اهل پند است، پند می‌گیرد، و (آیا) هشداردهنده‌ای نزدتان نیامد؟ پس (عذاب را) بچشید که ستمک» سوره فاطر، آیه ۳۷.
  95. أَحَسِبَ النَّاسُ أَنْ يُتْرَكُوا أَنْ يَقُولُوا آمَنَّا وَهُمْ لَا يُفْتَنُونَ«آیا مردم پنداشته‌اند همان بگویند ایمان آورده‌ایم وانهاده می‌شوند و آنان را نمی‌آزمایند؟» سوره عنکبوت، آیه ۲. وَلَقَدْ فَتَنَّا الَّذِينَ مِنْ قَبْلِهِمْ فَلَيَعْلَمَنَّ اللَّهُ الَّذِينَ صَدَقُوا وَلَيَعْلَمَنَّ الْكَاذِبِينَ «و بی‌گمان پیشینیان آنان را (نیز) آزموده‌ایم، و همانا خداوند راستگویان را خوب می‌شناسد و دروغگویان را (نیز) نیک می‌شناسد» سوره عنکبوت، آیه ۳.
  96. فَقَالُوا عَلَى اللَّهِ تَوَكَّلْنَا رَبَّنَا لَا تَجْعَلْنَا فِتْنَةً لِلْقَوْمِ الظَّالِمِينَ«گفتند: بر خداوند توکّل داریم؛ پروردگارا! ما را مایه عبرتی برای گروه ستمگران مگردان!» سوره یونس، آیه ۸۵.
  97. تفسیر نورالثقلین، ج ۲، ص۳۱۴، ح ۱۱۰
  98. وَقَاتِلُوهُمْ حَتَّى لَا تَكُونَ فِتْنَةٌ وَيَكُونَ الدِّينُ لِلَّهِ فَإِنِ انْتَهَوْا فَلَا عُدْوَانَ إِلَّا عَلَى الظَّالِمِينَ«و با آنان نبرد کنید تا آشوبی برجا نماند و تنها دین خداوند بر جای ماند، پس اگر دست از (جنگ) بازداشتند (شما نیز دست باز دارید که) جز با ستمگران دشمنی نباید کرد» سوره بقره، آیه ۱۹۳. الشَّهْرُ الْحَرَامُ بِالشَّهْرِ الْحَرَامِ وَالْحُرُمَاتُ قِصَاصٌ فَمَنِ اعْتَدَى عَلَيْكُمْ فَاعْتَدُوا عَلَيْهِ بِمِثْلِ مَا اعْتَدَى عَلَيْكُمْ وَاتَّقُوا اللَّهَ وَاعْلَمُوا أَنَّ اللَّهَ مَعَ الْمُتَّقِينَ «(این) ماه حرام در برابر (آن) ماه حرام است و حرمت شکنی‌ها قصاص دارد پس هر کس بر شما ستم روا داشت همان‌گونه که با شما ستم روا داشته است با وی ستم روا دارید، و از خداوند پروا کنید و بدانید که خداوند با پرهیزگاران است» سوره بقره، آیه ۱۹۴. إِنَّ اللَّهَ يُدَافِعُ عَنِ الَّذِينَ آمَنُوا إِنَّ اللَّهَ لَا يُحِبُّ كُلَّ خَوَّانٍ كَفُورٍ «بی‌گمان خداوند از مؤمنان دفاع می‌کند؛ خداوند هیچ خیانتکار ناسپاسی را دوست نمی‌دارد» سوره حج، آیه ۳۸. أُذِنَ لِلَّذِينَ يُقَاتَلُونَ بِأَنَّهُمْ ظُلِمُوا وَإِنَّ اللَّهَ عَلَى نَصْرِهِمْ لَقَدِيرٌ «به کسانی که بر آنها جنگ تحمیل می‌شود اجازه (ی جهاد) داده شد زیرا ستم دیده‌اند و بی‌گمان خداوند بر یاری آنان تواناست» سوره حج، آیه ۳۹. الَّذِينَ أُخْرِجُوا مِنْ دِيَارِهِمْ بِغَيْرِ حَقٍّ إِلَّا أَنْ يَقُولُوا رَبُّنَا اللَّهُ وَلَوْلَا دَفْعُ اللَّهِ النَّاسَ بَعْضَهُمْ بِبَعْضٍ لَهُدِّمَتْ صَوَامِعُ وَبِيَعٌ وَصَلَوَاتٌ وَمَسَاجِدُ يُذْكَرُ فِيهَا اسْمُ اللَّهِ كَثِيرًا وَلَيَنْصُرَنَّ اللَّهُ مَنْ يَنْصُرُهُ إِنَّ اللَّهَ لَقَوِيٌّ عَزِيزٌ «همان کسانی که ناحق از خانه‌های خود بیرون رانده شدند و جز این نبود که می‌گفتند: پروردگار ما خداوند است و اگر خداوند برخی مردم را به دست برخی دیگر از میان برنمی‌داشت بی‌گمان دیرها (ی راهبان) و کلیساها (ی مسیحیان) و کنشت‌ها (ی یهودیان) و مسجدهایی که نام خداوند را در آن بسیار می‌برند ویران می‌شد و بی‌گمان خداوند به کسی که وی را یاری کند یاری خواهد رساند که خداوند توانمندی پیروز است» سوره حج، آیه ۴۰.
  99. لَا يُحِبُّ اللَّهُ الْجَهْرَ بِالسُّوءِ مِنَ الْقَوْلِ إِلَّا مَنْ ظُلِمَ وَكَانَ اللَّهُ سَمِيعًا عَلِيمًا«خداوند بانگ برداشتن به بدگویی را دوست نمی‌دارد مگر (از) کسی که بر او ستم رفته است و خداوند شنوایی داناست» سوره نساء، آیه ۱۴۸.
  100. وَقَاتِلُوا فِي سَبِيلِ اللَّهِ الَّذِينَ يُقَاتِلُونَكُمْ وَلَا تَعْتَدُوا إِنَّ اللَّهَ لَا يُحِبُّ الْمُعْتَدِينَ «و در راه خداوند با آنان که با شما جنگ می‌کنند، جنگ کنید اما تجاوز نکنید که خداوند تجاوزکاران را دوست نمی‌دارد» سوره بقره، آیه ۱۹۰. وَاقْتُلُوهُمْ حَيْثُ ثَقِفْتُمُوهُمْ وَأَخْرِجُوهُمْ مِنْ حَيْثُ أَخْرَجُوكُمْ وَالْفِتْنَةُ أَشَدُّ مِنَ الْقَتْلِ وَلَا تُقَاتِلُوهُمْ عِنْدَ الْمَسْجِدِ الْحَرَامِ حَتَّى يُقَاتِلُوكُمْ فِيهِ فَإِنْ قَاتَلُوكُمْ فَاقْتُلُوهُمْ كَذَلِكَ جَزَاءُ الْكَافِرِينَ«و هر جا بر آنان دست یافتید، بکشیدشان و از همان‌جا که بیرونتان راندند بیرونشان برانید و (بدانید که) آشوب (شرک) از کشتار بدتر است و نزد مسجد الحرام با آنان به کارزار نیاغازید مگر در آنجا با شما به جنگ برخیزند در آن صورت اگر به کارزار با شما دست یازیدند شما هم آنان را بکشید که سزای کافران همین است» سوره بقره، آیه ۱۹۱. فَإِنِ انْتَهَوْا فَإِنَّ اللَّهَ غَفُورٌ رَحِيمٌ «و اگر دست بازداشتند خداوند آمرزنده‌ای بخشاینده است» سوره بقره، آیه ۱۹۲. وَقَاتِلُوهُمْ حَتَّى لَا تَكُونَ فِتْنَةٌ وَيَكُونَ الدِّينُ لِلَّهِ فَإِنِ انْتَهَوْا فَلَا عُدْوَانَ إِلَّا عَلَى الظَّالِمِينَ «و با آنان نبرد کنید تا آشوبی برجا نماند و تنها دین خداوند بر جای ماند، پس اگر دست از (جنگ) بازداشتند (شما نیز دست باز دارید که) جز با ستمگران دشمنی نباید کرد» سوره بقره، آیه ۱۹۳. الشَّهْرُ الْحَرَامُ بِالشَّهْرِ الْحَرَامِ وَالْحُرُمَاتُ قِصَاصٌ فَمَنِ اعْتَدَى عَلَيْكُمْ فَاعْتَدُوا عَلَيْهِ بِمِثْلِ مَا اعْتَدَى عَلَيْكُمْ وَاتَّقُوا اللَّهَ وَاعْلَمُوا أَنَّ اللَّهَ مَعَ الْمُتَّقِينَ «(این) ماه حرام در برابر (آن) ماه حرام است و حرمت شکنی‌ها قصاص دارد پس هر کس بر شما ستم روا داشت همان‌گونه که با شما ستم روا داشته است با وی ستم روا دارید، و از خداوند پروا کنید و بدانید که خداوند با پرهیزگاران است» سوره بقره، آیه ۱۹۴. يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا لَا تُحِلُّوا شَعَائِرَ اللَّهِ وَلَا الشَّهْرَ الْحَرَامَ وَلَا الْهَدْيَ وَلَا الْقَلَائِدَ وَلَا آمِّينَ الْبَيْتَ الْحَرَامَ يَبْتَغُونَ فَضْلًا مِنْ رَبِّهِمْ وَرِضْوَانًا وَإِذَا حَلَلْتُمْ فَاصْطَادُوا وَلَا يَجْرِمَنَّكُمْ شَنَآنُ قَوْمٍ أَنْ صَدُّوكُمْ عَنِ الْمَسْجِدِ الْحَرَامِ أَنْ تَعْتَدُوا وَتَعَاوَنُوا عَلَى الْبِرِّ وَالتَّقْوَى وَلَا تَعَاوَنُوا عَلَى الْإِثْمِ وَالْعُدْوَانِ وَاتَّقُوا اللَّهَ إِنَّ اللَّهَ شَدِيدُ الْعِقَابِ«ای مؤمنان! (حرمت) شعائر خداوند را و نیز (حرمت) ماه حرام و قربانی‌های بی‌نشان و قربانی‌های دارای گردن‌بند و (حرمت) زیارت‌کنندگان بیت الحرام را که بخشش و خشنودی پروردگارشان را می‌جویند؛ نشکنید و چون از احرام خارج شدید می‌توانید شکار کنید و نباید دشمنی با گروهی که شما را از (ورود به) مسجد الحرام باز داشتند، وادارد که به تجاوز دست یازید؛ و یکدیگر را در نیکی و پرهیزگاری یاری کنید و در گناه و تجاوز یاری نکنید و از خداوند پروا کنید، بی‌گمان خداوند سخت کیفر است» سوره مائده، آیه ۲. يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا كُونُوا قَوَّامِينَ لِلَّهِ شُهَدَاءَ بِالْقِسْطِ وَلَا يَجْرِمَنَّكُمْ شَنَآنُ قَوْمٍ عَلَى أَلَّا تَعْدِلُوا اعْدِلُوا هُوَ أَقْرَبُ لِلتَّقْوَى وَاتَّقُوا اللَّهَ إِنَّ اللَّهَ خَبِيرٌ بِمَا تَعْمَلُونَ «ای مؤمنان! برای خداوند بپاخیزید و با دادگری گواهی دهید و نباید دشمنی با گروهی شما را وادارد که دادگری نکنید، دادگری ورزید که به پرهیزگاری نزدیک‌تر است و از خداوند پروا کنید که خداوند از آنچه انجام می‌دهید آگاه است» سوره مائده، آیه ۸. وَجَزَاءُ سَيِّئَةٍ سَيِّئَةٌ مِثْلُهَا فَمَنْ عَفَا وَأَصْلَحَ فَأَجْرُهُ عَلَى اللَّهِ إِنَّهُ لَا يُحِبُّ الظَّالِمِينَ «و کیفر هر بدی بدی‌یی، مانند آن است پس هر که درگذرد و به راه آید پاداش وی بر خداوند است، بی‌گمان او ستمگران را دوست نمی‌دارد» سوره شوری، آیه ۴۰. وَلَمَنِ انْتَصَرَ بَعْدَ ظُلْمِهِ فَأُولَئِكَ مَا عَلَيْهِمْ مِنْ سَبِيلٍ «و بر آنانکه پس از ستم دیدن داد ستانند ایرادی نیست» سوره شوری، آیه ۴۱. إِنَّمَا السَّبِيلُ عَلَى الَّذِينَ يَظْلِمُونَ النَّاسَ وَيَبْغُونَ فِي الْأَرْضِ بِغَيْرِ الْحَقِّ أُولَئِكَ لَهُمْ عَذَابٌ أَلِيمٌ «ایراد تنها بر کسانی‌ست که به مردم ستم می‌ورزند و ناحقّ در زمین گردنکشی می‌کنند، آنان عذابی دردناک خواهند داشت» سوره شوری، آیه ۴۲.
  101. حَتَّى إِذَا بَلَغَ مَغْرِبَ الشَّمْسِ وَجَدَهَا تَغْرُبُ فِي عَيْنٍ حَمِئَةٍ وَوَجَدَ عِنْدَهَا قَوْمًا قُلْنَا يَا ذَا الْقَرْنَيْنِ إِمَّا أَنْ تُعَذِّبَ وَإِمَّا أَنْ تَتَّخِذَ فِيهِمْ حُسْنًا«تا به سرزمین غروب خورشید رسید، آن را چنان یافت که در چشمه‌ای پرلوش و لای غروب می‌کند و در نزدیکی آن گروهی را یافت؛ گفتیم: ای ذو القرنین! (خود دانی) یا آنان را عذاب می‌کنی و یا درباره آنان (راه) نیکی را در پیش می‌گیری» سوره کهف، آیه ۸۶. قَالَ أَمَّا مَنْ ظَلَمَ فَسَوْفَ نُعَذِّبُهُ ثُمَّ يُرَدُّ إِلَى رَبِّهِ فَيُعَذِّبُهُ عَذَابًا نُكْرًا «گفت: امّا آن کس که ستم ورزد عذابش خواهیم کرد سپس به سوی پروردگارش باز گردانده می‌شود و (پروردگار) او را عذابی سهمناک خواهد کرد» سوره کهف، آیه ۸۷.
  102. وَمَا لَكُمْ لَا تُقَاتِلُونَ فِي سَبِيلِ اللَّهِ وَالْمُسْتَضْعَفِينَ مِنَ الرِّجَالِ وَالنِّسَاءِ وَالْوِلْدَانِ الَّذِينَ يَقُولُونَ رَبَّنَا أَخْرِجْنَا مِنْ هَذِهِ الْقَرْيَةِ الظَّالِمِ أَهْلُهَا وَاجْعَلْ لَنَا مِنْ لَدُنْكَ وَلِيًّا وَاجْعَلْ لَنَا مِنْ لَدُنْكَ نَصِيرًا «و چرا شما در راه خداوند نبرد نمی‌کنید و (نیز) در راه (رهایی) مستضعفان از مردان و زنان و کودکانی که می‌گویند: پروردگارا! ما را از این شهر که مردمش ستمگرند رهایی بخش و از سوی خود برای ما سرپرستی بگذار و از سوی خود برای ما یاوری بگمار» سوره نساء، آیه ۷۵؛ يَا قَوْمِ ادْخُلُوا الْأَرْضَ الْمُقَدَّسَةَ الَّتِي كَتَبَ اللَّهُ لَكُمْ وَلَا تَرْتَدُّوا عَلَى أَدْبَارِكُمْ فَتَنْقَلِبُوا خَاسِرِينَ«ای قوم من! به سرزمین مقدّسی که خداوند برای شما مقرّر فرموده است وارد شوید و واپس مگرایید که زیانکار گردید» سوره مائده، آیه ۲۱. قَالُوا يَا مُوسَى إِنَّ فِيهَا قَوْمًا جَبَّارِينَ وَإِنَّا لَنْ نَدْخُلَهَا حَتَّى يَخْرُجُوا مِنْهَا فَإِنْ يَخْرُجُوا مِنْهَا فَإِنَّا دَاخِلُونَ «گفتند: ای موسی! در آنجا گروهی گردنکش جای دارند و تا آنان از آن بیرون نیایند ما درون آن نخواهیم رفت اما اگر از آنجا بیرون آیند ما درون می‌رویم» سوره مائده، آیه ۲۲.
  103. وَلَا تُجَادِلُوا أَهْلَ الْكِتَابِ إِلَّا بِالَّتِي هِيَ أَحْسَنُ إِلَّا الَّذِينَ ظَلَمُوا مِنْهُمْ وَقُولُوا آمَنَّا بِالَّذِي أُنْزِلَ إِلَيْنَا وَأُنْزِلَ إِلَيْكُمْ وَإِلَهُنَا وَإِلَهُكُمْ وَاحِدٌ وَنَحْنُ لَهُ مُسْلِمُونَ«و با اهل کتاب جز به بهترین شیوه چالش مکنید مگر با ستمکاران از ایشان و بگویید: ما به آنچه بر ما و بر شما فرو فرستاده‌اند ایمان آورده‌ایم و خدای ما و خدای شما یکی است و ما فرمانپذیر اوییم» سوره عنکبوت، آیه ۴۶.
  104. منصوری، خلیل، کنش و واکنش در برابر ظلم
  105. منصوری، خلیل، ضرورت مبارزه همه جانبه با ظلم
  106. «آن، بدین روست که خداوند است که راستین است» سوره حج، آیه ۶.
  107. «و ما آسمان‌ها و زمین و آنچه را میان آنهاست جز راستین نیافریدیم » سوره حجر، آیه ۸۵.
  108. «بدان که برای خدا خلق و امر است» سوره اعراف، آیه ۵۴.
  109. وَيَسْأَلُونَكَ عَنِ الرُّوحِ قُلِ الرُّوحُ مِنْ أَمْرِ رَبِّي وَمَا أُوتِيتُمْ مِنَ الْعِلْمِ إِلَّا قَلِيلًا«از تو درباره روح می‌پرسند بگو روح از امر پروردگار من است و به شما از دانش جز اندکی نداده‌اند» سوره اسراء، آیه ۸۵.
  110. «جدال مکن که حق فقط از پروردگار توست» سوره هود، آیه ۱۷.
  111. سَنُرِيهِمْ آيَاتِنَا فِي الْآفَاقِ وَفِي أَنْفُسِهِمْ حَتَّى يَتَبَيَّنَ لَهُمْ أَنَّهُ الْحَقُّ أَوَلَمْ يَكْفِ بِرَبِّكَ أَنَّهُ عَلَى كُلِّ شَيْءٍ شَهِيدٌ«به زودی نشانه‌های خویش را در گستره‌های بیرون و پیکره‌های درونشان نشان آنان خواهیم داد تا بر آنها روشن شود که او راستین است؛ آیا بسنده نیست که پروردگارت بر همه چیز گواه است؟» سوره فصلت، آیه ۵۳.
  112. اللَّهُ نُورُ السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضِ مَثَلُ نُورِهِ كَمِشْكَاةٍ فِيهَا مِصْبَاحٌ الْمِصْبَاحُ فِي زُجَاجَةٍ الزُّجَاجَةُ كَأَنَّهَا كَوْكَبٌ دُرِّيٌّ يُوقَدُ مِنْ شَجَرَةٍ مُبَارَكَةٍ زَيْتُونَةٍ لَا شَرْقِيَّةٍ وَلَا غَرْبِيَّةٍ يَكَادُ زَيْتُهَا يُضِيءُ وَلَوْ لَمْ تَمْسَسْهُ نَارٌ نُورٌ عَلَى نُورٍ يَهْدِي اللَّهُ لِنُورِهِ مَنْ يَشَاءُ وَيَضْرِبُ اللَّهُ الْأَمْثَالَ لِلنَّاسِ وَاللَّهُ بِكُلِّ شَيْءٍ عَلِيمٌ«خداوند، نور آسمان‌ها و زمین است، مثل نور او چون چراغدانی است در آن چراغی، آن چراغ در شیشه‌ای، آن شیشه گویی ستاره‌ای درخشان است کز درخت خجسته زیتونی می‌فروزد که نه خاوری است و نه باختری، نزدیک است روغن آن هر چند آتشی بدان نرسیده برفروزد، نوری است فرا نوری، خداوند هر که را بخواهد به نور خویش رهنمون می‌گردد و خداوند این مثل‌ها را برای مردم می‌زند و خداوند به هر چیزی داناست» سوره نور، آیه ۳۵.
  113. اللَّهُ وَلِيُّ الَّذِينَ آمَنُوا يُخْرِجُهُمْ مِنَ الظُّلُمَاتِ إِلَى النُّورِ وَالَّذِينَ كَفَرُوا أَوْلِيَاؤُهُمُ الطَّاغُوتُ يُخْرِجُونَهُمْ مِنَ النُّورِ إِلَى الظُّلُمَاتِ أُولَئِكَ أَصْحَابُ النَّارِ هُمْ فِيهَا خَالِدُونَ«خداوند سرور مؤمنان است که آنان را به سوی روشنایی از تیرگی‌ها بیرون می‌برد اما سروران کافران، طاغوت‌هایند که آنها را از روشنایی به سوی تیرگی‌ها بیرون می‌کشانند؛ آنان دمساز آتشند، آنها در آن جاودانند» سوره بقره، آیه ۲۵۷.
  114. منصوری، خلیل، ضرورت مبارزه همه جانبه با ظلم
  115. «ما امانت را بر آسمان‌ها و زمین و کوه‌ها عرضه کردیم، از برداشتن آن سر برتافتند و از آن هراسیدند و آدمی آن را برداشت؛ بی‌گمان او ستمکاره‌ای نادان است» سوره احزاب، آیه ۷۲.
  116. وَنَفْسٍ وَمَا سَوَّاهَا«و به جان (آدمی) و آنکه آن را بهنجار داشت،» سوره شمس، آیه ۷. فَأَلْهَمَهَا فُجُورَهَا وَتَقْوَاهَا «پس به او نافرمانی و پرهیزگاری را الهام کرد،» سوره شمس، آیه ۸.
  117. «و داستان کافران، چون داستان کسی است که حیوانی را بانگ می‌کند که جز فراخواندن و آوایی نمی‌شنود؛ (اینان) کرند، لالند، نابینایند، از این رو خرد نمی‌ورزند» سوره بقره، آیه ۱۷۱.
  118. وَنَفْسٍ وَمَا سَوَّاهَا«و به جان (آدمی) و آنکه آن را بهنجار داشت» سوره شمس، آیه ۷. فَأَلْهَمَهَا فُجُورَهَا وَتَقْوَاهَا «پس به او نافرمانی و پرهیزگاری را الهام کرد» سوره شمس، آیه ۸.
  119. «همان که تو را آفرید، پس استوار کرد و بهنجار داشت» سوره انفطار، آیه ۷.
  120. يَا بَنِي آدَمَ لَا يَفْتِنَنَّكُمُ الشَّيْطَانُ كَمَا أَخْرَجَ أَبَوَيْكُمْ مِنَ الْجَنَّةِ يَنْزِعُ عَنْهُمَا لِبَاسَهُمَا لِيُرِيَهُمَا سَوْآتِهِمَا إِنَّهُ يَرَاكُمْ هُوَ وَقَبِيلُهُ مِنْ حَيْثُ لَا تَرَوْنَهُمْ إِنَّا جَعَلْنَا الشَّيَاطِينَ أَوْلِيَاءَ لِلَّذِينَ لَا يُؤْمِنُونَ«ای فرزندان آدم! شیطان شما را نفریبد! چنان که پدر و مادر شما را از بهشت بیرون راند در حالی که لباسشان را از (تن) آنان بر می‌کند تا شرمگاه‌هایشان را به آنان بنمایاند؛ به راستی او و همگنان وی شما را از جایی که شما آنها را نمی‌بینید می‌بینند؛ بی‌گمان ما شیطان‌ها را سرپرست کسانی کرده‌ایم که ایمان ندارند» سوره اعراف، آیه ۲۷. وَقَالَ الشَّيْطَانُ لَمَّا قُضِيَ الْأَمْرُ إِنَّ اللَّهَ وَعَدَكُمْ وَعْدَ الْحَقِّ وَوَعَدْتُكُمْ فَأَخْلَفْتُكُمْ وَمَا كَانَ لِيَ عَلَيْكُمْ مِنْ سُلْطَانٍ إِلَّا أَنْ دَعَوْتُكُمْ فَاسْتَجَبْتُمْ لِي فَلَا تَلُومُونِي وَلُومُوا أَنْفُسَكُمْ مَا أَنَا بِمُصْرِخِكُمْ وَمَا أَنْتُمْ بِمُصْرِخِيَّ إِنِّي كَفَرْتُ بِمَا أَشْرَكْتُمُونِ مِنْ قَبْلُ إِنَّ الظَّالِمِينَ لَهُمْ عَذَابٌ أَلِيمٌ «و چون کار به پایان آید شیطان می‌گوید: خداوند به شما وعده راستین کرده بود و من به شما وعده کردم و وفا نکردم و مرا بر شما هیچ چیرگی نبود جز اینکه شما را فرا خواندم و شما پذیرفتید پس مرا سرزنش مکنید و خود را سرزنش کنید، نه من فریادرس شمایم و نه شما فریادرس منید، پیش‌تر (هم) که مرا (در کار خداوند) شریک می‌پنداشتید انکار کردم، بی‌گمان برای ستمکاران عذابی دردناک (در پیش) خواهد بود» سوره ابراهیم، آیه ۲۲.
  121. منصوری، خلیل، ضرورت مبارزه همه جانبه با ظلم
  122. وَنَفْسٍ وَمَا سَوَّاهَا«و به جان (آدمی) و آنکه آن را بهنجار داشت» سوره شمس، آیه ۷. فَأَلْهَمَهَا فُجُورَهَا وَتَقْوَاهَا «پس به او نافرمانی و پرهیزگاری را الهام کرد» سوره شمس، آیه ۸. قَدْ أَفْلَحَ مَنْ زَكَّاهَا «بی‌گمان آنکه جان را پاکیزه داشت رستگار شد،» سوره شمس، آیه ۹.وَقَدْ خَابَ مَنْ دَسَّاهَا«و آنکه آن را بیالود نومیدی یافت» سوره شمس، آیه ۱۰.
  123. «خداوند بر دل‌ها و بر شنوایی آنان مهر نهاده و بر بینایی‌های آنها پرده‌ای است و عذابی سترگ خواهند داشت» سوره بقره، آیه ۷.
  124. «ای مؤمنان! گام‌های شیطان را پی نگیرید و هر کس گام‌های شیطان را پی بگیرد (بداند که) بی‌گمان او به کار زشت و ناپسند فرمان می‌دهد و اگر بخشش خداوند و بخشایش وی بر شما نبود هرگز هیچ یک از شما پاک نمی‌ماند اما خداوند هر که را بخواهد پاک می‌دارد و خداوند شنوایی داناست» سوره نور، آیه ۲۱.
  125. «که شما را با پروردگار جهانیان برابر می‌داشتیم» سوره شعراء، آیه ۹۸.
  126. وَإِذْ قَالَ لُقْمَانُ لِابْنِهِ وَهُوَ يَعِظُهُ يَا بُنَيَّ لَا تُشْرِكْ بِاللَّهِ إِنَّ الشِّرْكَ لَظُلْمٌ عَظِيمٌ«و (یاد کن) آنگاه را که لقمان به پسرش- در حالی که بدو اندرز می‌داد- گفت: پسرکم! به خداوند شرک مورز که شرک، ستمی سترگ است» سوره لقمان، آیه ۱۳.
  127. وَمَا يُؤْمِنُ أَكْثَرُهُمْ بِاللَّهِ إِلَّا وَهُمْ مُشْرِكُونَ«و بیشتر آنها که (در ظاهر) به خداوند ایمان می‌آورند (در باطن همچنان) مشرکند» سوره یوسف، آیه ۱۰۶.
  128. «من پروردگار برتر شمایم» سوره نازعات، آیه 24.
  129. فَأَصْبَحَ فِي الْمَدِينَةِ خَائِفًا يَتَرَقَّبُ فَإِذَا الَّذِي اسْتَنْصَرَهُ بِالْأَمْسِ يَسْتَصْرِخُهُ قَالَ لَهُ مُوسَى إِنَّكَ لَغَوِيٌّ مُبِينٌ«آنگاه هراسان در حالی که (هر سو را) پاس می‌داشت بامداد به آن شهر درآمد ؛ ناگهان همان که دیروز از او یاری خواسته بود از او فریاد خواست؛ موسی به او گفت: بی‌گمان تو گمراهی آشکاری.» سوره قصص، آیه ۱۸.
  130. لَقَدْ أَرْسَلْنَا رُسُلَنَا بِالْبَيِّنَاتِ وَأَنْزَلْنَا مَعَهُمُ الْكِتَابَ وَالْمِيزَانَ لِيَقُومَ النَّاسُ بِالْقِسْطِ وَأَنْزَلْنَا الْحَدِيدَ فِيهِ بَأْسٌ شَدِيدٌ وَمَنَافِعُ لِلنَّاسِ وَلِيَعْلَمَ اللَّهُ مَنْ يَنْصُرُهُ وَرُسُلَهُ بِالْغَيْبِ إِنَّ اللَّهَ قَوِيٌّ عَزِيزٌ«ما پیامبرانمان را با برهان‌ها (ی روشن) فرستادیم و با آنان کتاب و ترازو فرو فرستادیم تا مردم به دادگری برخیزند و (نیز) آهن را فرو فرستادیم که در آن نیرویی سخت و سودهایی برای مردم است و تا خداوند معلوم دارد چه کسی در نهان، (دین) او و پیامبرانش را یاری می‌کند؛ بی‌گمان خداوند توانمندی پیروزمند است» سوره حدید، آیه ۲۵.
  131. وَلَقَدْ أَهْلَكْنَا الْقُرُونَ مِنْ قَبْلِكُمْ لَمَّا ظَلَمُوا وَجَاءَتْهُمْ رُسُلُهُمْ بِالْبَيِّنَاتِ وَمَا كَانُوا لِيُؤْمِنُوا كَذَلِكَ نَجْزِي الْقَوْمَ الْمُجْرِمِينَ«و بی‌گمان ما مردم دوره‌های پیش از شما را چون ستم کردند نابود کردیم در حالی که پیامبرانشان برای آنها برهان‌ها (ی روشن) آوردند و آنان بر آن نبودند که ایمان آورند؛ بدین گونه ما گروهی را که گنهکارند کیفر می‌دهیم» سوره یونس، آیه ۱۳.
  132. وَيَسْأَلُونَكَ عَن ذِي الْقَرْنَيْنِ قُلْ سَأَتْلُو عَلَيْكُم مِّنْهُ ذِكْرًا إِنَّا مَكَّنَّا لَهُ فِي الأَرْضِ وَآتَيْنَاهُ مِن كُلِّ شَيْءٍ سَبَبًا فَأَتْبَعَ سَبَبًا حَتَّى إِذَا بَلَغَ مَغْرِبَ الشَّمْسِ وَجَدَهَا تَغْرُبُ فِي عَيْنٍ حَمِئَةٍ وَوَجَدَ عِندَهَا قَوْمًا قُلْنَا يَا ذَا الْقَرْنَيْنِ إِمَّا أَن تُعَذِّبَ وَإِمَّا أَن تَتَّخِذَ فِيهِمْ حُسْنًا قَالَ أَمَّا مَن ظَلَمَ فَسَوْفَ نُعَذِّبُهُ ثُمَّ يُرَدُّ إِلَى رَبِّهِ فَيُعَذِّبُهُ عَذَابًا نُّكْرًا وَأَمَّا مَنْ آمَنَ وَعَمِلَ صَالِحًا فَلَهُ جَزَاء الْحُسْنَى وَسَنَقُولُ لَهُ مِنْ أَمْرِنَا يُسْرًا « و از تو درباره ذو القرنین می‌پرسند بگو: برایتان از او خبری را خواهم خواند. ما به او روی زمین توانمندی بخشیدیم و سررشته هر کار را به او دادیم. پس، راهی را پی گرفت. تا به سرزمین غروب خورشید رسید، آن را چنان یافت که در چشمه‌ای پرلوش و لای غروب می‌کند و در نزدیکی آن گروهی را یافت؛ گفتیم: ای ذو القرنین! (خود دانی) یا آنان را عذاب می‌کنی و یا درباره آنان (راه) نیکی را در پیش می‌گیری. گفت: امّا آن کس که ستم ورزد عذابش خواهیم کرد سپس به سوی پروردگارش باز گردانده می‌شود و (پروردگار) او را عذابی سهمناک خواهد کرد. و امّا آن کس که ایمان آورد و کار شایسته‌ای کند، او را پاداش، نکویی خواهد بود و کار را بر او آسان خواهیم گرفت» سوره کهف، آیه ۸۳-۸۸. وَإِذْ نَادَى رَبُّكَ مُوسَى أَنِ ائْتِ الْقَوْمَ الظَّالِمِينَ «و (یاد کن) آنگاه را که پروردگارت موسی را ندا داد که به سوی قوم ستمکار برو!» سوره شعراء، آیه ۱۰. قَوْمَ فِرْعَوْنَ أَلَا يَتَّقُونَ «- قوم فرعون- آیا پرهیزگاری نمی‌ورزند؟» سوره شعراء، آیه ۱۱.
  133. لَقَدْ أَرْسَلْنَا رُسُلَنَا بِالْبَيِّنَاتِ وَأَنْزَلْنَا مَعَهُمُ الْكِتَابَ وَالْمِيزَانَ لِيَقُومَ النَّاسُ بِالْقِسْطِ وَأَنْزَلْنَا الْحَدِيدَ فِيهِ بَأْسٌ شَدِيدٌ وَمَنَافِعُ لِلنَّاسِ وَلِيَعْلَمَ اللَّهُ مَنْ يَنْصُرُهُ وَرُسُلَهُ بِالْغَيْبِ إِنَّ اللَّهَ قَوِيٌّ عَزِيزٌ«ما پیامبرانمان را با برهان‌ها (ی روشن) فرستادیم و با آنان کتاب و ترازو فرو فرستادیم تا مردم به دادگری برخیزند و (نیز) آهن را فرو فرستادیم که در آن نیرویی سخت و سودهایی برای مردم است و تا خداوند معلوم دارد چه کسی در نهان، (دین) او و پیامبرانش را یاری می‌کند؛ بی‌گمان خداوند توانمندی پیروزمند است» سوره حدید، آیه 25.
  134. لَاهِيَةً قُلُوبُهُمْ وَأَسَرُّوا النَّجْوَى الَّذِينَ ظَلَمُوا هَلْ هَذَا إِلَّا بَشَرٌ مِثْلُكُمْ أَفَتَأْتُونَ السِّحْرَ وَأَنْتُمْ تُبْصِرُونَ«در حالی که دلبستگان سرگرمی‌اند و ستمکاران (مشرک) در نهان رازگویی کردند که: آیا این (پیامبر) جز بشری مانند شماست؟ آیا با آنکه (به چشم خود) می‌بینید به جادو روی می‌آورید؟» سوره انبیاء، آیه ۳. وَمِنْ قَبْلِهِ كِتَابُ مُوسَى إِمَامًا وَرَحْمَةً وَهَذَا كِتَابٌ مُصَدِّقٌ لِسَانًا عَرَبِيًّا لِيُنْذِرَ الَّذِينَ ظَلَمُوا وَبُشْرَى لِلْمُحْسِنِينَ «و پیش از آن، کتاب موسی پیشوا و رحمت بود و این کتابی است راست‌شمارنده (ی کتاب موسی) به زبان عربی ، تا به ستمگران بیم دهد و نیکوکاران را نوید است» سوره احقاف، آیه ۱۲.
  135. « پس آنچه به شما داده شده است کالای زندگانی این جهان است و آنچه نزد خداوند است برای آنان که ایمان آورده‌اند و بر پروردگارشان توکّل دارند بهتر و پایاتر است. و (نیز برای) کسانی که از گناهان بزرگ و کارهای زشت دوری می‌گزینند و چون به خشم آیند درمی‌گذرند. و آنان که (فراخوان) پروردگارشان را اجابت کرده‌اند و نماز را بر پا داشته‌اند و کارشان رایزنی میان همدیگر است و از آنچه روزیشان داده‌ایم می‌بخشند. و آنان که چون بدیشان ستم رسد داد (خود) می‌ستانند» سوره شوری، آیه ۳۶-۳۹.
  136. وَتِلْكَ عَادٌ جَحَدُوا بِآيَاتِ رَبِّهِمْ وَعَصَوْا رُسُلَهُ وَاتَّبَعُوا أَمْرَ كُلِّ جَبَّارٍ عَنِيدٍ«و این (قوم) عاد بودند که به آیات پروردگارشان انکار ورزیدند و از پیامبران وی سرپیچیدند و از فرمان هر گردنکش ستیهنده پیروی کردند» سوره هود، آیه ۵۹.
  137. وَإِذْ قَالَ مُوسَى لِقَوْمِهِ يَا قَوْمِ إِنَّكُمْ ظَلَمْتُمْ أَنْفُسَكُمْ بِاتِّخَاذِكُمُ الْعِجْلَ فَتُوبُوا إِلَى بَارِئِكُمْ فَاقْتُلُوا أَنْفُسَكُمْ ذَلِكُمْ خَيْرٌ لَكُمْ عِنْدَ بَارِئِكُمْ فَتَابَ عَلَيْكُمْ إِنَّهُ هُوَ التَّوَّابُ الرَّحِيمُ«و (یاد کنید) آنگاه را که موسی به قوم خود گفت: ای قوم من! بی‌گمان شما با (به پرستش) گرفتن گوساله بر خویش ستم روا داشتید پس به درگاه آفریدگار خود توبه کنید و یکدیگر را بکشید، این کار نزد آفریدگارتان برای شما بهتر است. آنگاه، خداوند از شما در گذشت که او توبه‌پذیر بخشاینده است» سوره بقره، آیه 54. وَإِذْ نَادَى رَبُّكَ مُوسَى أَنِ ائْتِ الْقَوْمَ الظَّالِمِينَ «و (یاد کن) آنگاه را که پروردگارت موسی را ندا داد که به سوی قوم ستمکار برو!» سوره شعراء، آیه ۱۰. قَوْمَ فِرْعَوْنَ أَلَا يَتَّقُونَ «- قوم فرعون- آیا پرهیزگاری نمی‌ورزند؟» سوره شعراء، آیه ۱۱.
  138. وَالشُّعَرَاء يَتَّبِعُهُمُ الْغَاوُونَ أَلَمْ تَرَ أَنَّهُمْ فِي كُلِّ وَادٍ يَهِيمُونَ وَأَنَّهُمْ يَقُولُونَ مَا لا يَفْعَلُونَ إِلاَّ الَّذِينَ آمَنُوا وَعَمِلُوا الصَّالِحَاتِ وَذَكَرُوا اللَّهَ كَثِيرًا وَانتَصَرُوا مِن بَعْدِ مَا ظُلِمُوا وَسَيَعْلَمُ الَّذِينَ ظَلَمُوا أَيَّ مُنقَلَبٍ يَنقَلِبُونَ« و از شاعران، گمراهان پیروی می‌کنند. آیا نمی‌بینی که آنان در هر درّه‌ای سرگردانند؟ و چیزهایی می‌گویند که خود نمی‌کنند؟ جز آنان که ایمان دارند و کارهای شایسته انجام می‌دهند و خداوند را بسیار یاد می‌کنند و پس از آنکه ستم دیده باشند داد می‌ستانند و آنان که ستم ورزیده‌اند به زودی خواهند دانست که به کدام بازگشتگاه باز خواهند گشت» سوره شعراء، آیه ۲۲۴-۲۲۷.
  139. فَلَا تُطِعِ الْكَافِرِينَ وَجَاهِدْهُمْ بِهِ جِهَادًا كَبِيرًا«پس، از کافران فرمان نبر و به (حکم) آن (قرآن) با آنان به جهادی بزرگ برخیز» سوره فرقان، آیه ۵۲.
  140. لَا يُحِبُّ اللَّهُ الْجَهْرَ بِالسُّوءِ مِنَ الْقَوْلِ إِلَّا مَنْ ظُلِمَ وَكَانَ اللَّهُ سَمِيعًا عَلِيمًا«خداوند بانگ برداشتن به بدگویی را دوست نمی‌دارد مگر (از) کسی که بر او ستم رفته است و خداوند شنوایی داناست» سوره نساء، آیه ۱۴۸.أُذِنَ لِلَّذِينَ يُقَاتَلُونَ بِأَنَّهُمْ ظُلِمُوا وَإِنَّ اللَّهَ عَلَى نَصْرِهِمْ لَقَدِيرٌ «به کسانی که بر آنها جنگ تحمیل می‌شود اجازه (ی جهاد) داده شد زیرا ستم دیده‌اند و بی‌گمان خداوند بر یاری آنان تواناست» سوره حج، آیه ۳۹. الَّذِينَ أُخْرِجُوا مِنْ دِيَارِهِمْ بِغَيْرِ حَقٍّ إِلَّا أَنْ يَقُولُوا رَبُّنَا اللَّهُ وَلَوْلَا دَفْعُ اللَّهِ النَّاسَ بَعْضَهُمْ بِبَعْضٍ لَهُدِّمَتْ صَوَامِعُ وَبِيَعٌ وَصَلَوَاتٌ وَمَسَاجِدُ يُذْكَرُ فِيهَا اسْمُ اللَّهِ كَثِيرًا وَلَيَنْصُرَنَّ اللَّهُ مَنْ يَنْصُرُهُ إِنَّ اللَّهَ لَقَوِيٌّ عَزِيزٌ «همان کسانی که ناحق از خانه‌های خود بیرون رانده شدند و جز این نبود که می‌گفتند: پروردگار ما خداوند است و اگر خداوند برخی مردم را به دست برخی دیگر از میان برنمی‌داشت بی‌گمان دیرها (ی راهبان) و کلیساها (ی مسیحیان) و کنشت‌ها (ی یهودیان) و مسجدهایی که نام خداوند را در آن بسیار می‌برند ویران می‌شد و بی‌گمان خداوند به کسی که وی را یاری کند یاری خواهد رساند که خداوند توانمندی پیروز است» سوره حج، آیه ۴۰.
  141. وَإِذْ نَادَى رَبُّكَ مُوسَى أَنِ ائْتِ الْقَوْمَ الظَّالِمِينَ«و (یاد کن) آنگاه را که پروردگارت موسی را ندا داد که به سوی قوم ستمکار برو!» سوره شعراء، آیه ۱۰. فَأْتِيَا فِرْعَوْنَ فَقُولَا إِنَّا رَسُولُ رَبِّ الْعَالَمِينَ «نزد فرعون بروید و بگویید: ما فرستاده پروردگار جهانیانیم» سوره شعراء، آیه ۱۶.
  142. وَمَا لَكُمْ لَا تُقَاتِلُونَ فِي سَبِيلِ اللَّهِ وَالْمُسْتَضْعَفِينَ مِنَ الرِّجَالِ وَالنِّسَاءِ وَالْوِلْدَانِ الَّذِينَ يَقُولُونَ رَبَّنَا أَخْرِجْنَا مِنْ هَذِهِ الْقَرْيَةِ الظَّالِمِ أَهْلُهَا وَاجْعَلْ لَنَا مِنْ لَدُنْكَ وَلِيًّا وَاجْعَلْ لَنَا مِنْ لَدُنْكَ نَصِيرًا«و چرا شما در راه خداوند نبرد نمی‌کنید و (نیز) در راه (رهایی) مستضعفان از مردان و زنان و کودکانی که می‌گویند: پروردگارا! ما را از این شهر که مردمش ستمگرند رهایی بخش و از سوی خود برای ما سرپرستی بگذار و از سوی خود برای ما یاوری بگمار» سوره نساء، آیه ۷۵.
  143. فَلَمَّا جَاءَتْهُمْ آيَاتُنَا مُبْصِرَةً قَالُوا هَذَا سِحْرٌ مُبِينٌ«و چون نشانه‌های ما روشنگرانه نزد آنان رسید گفتند: این جادویی آشکار است» سوره نمل، آیه ۱۳. وَجَحَدُوا بِهَا وَاسْتَيْقَنَتْهَا أَنْفُسُهُمْ ظُلْمًا وَعُلُوًّا فَانْظُرْ كَيْفَ كَانَ عَاقِبَةُ الْمُفْسِدِينَ «و از سر ستم و گردنکشی، با آنکه در دل باور داشتند آن را انکار کردند پس بنگر که سرانجام (کار) تبهکاران چگونه بود» سوره نمل، آیه ۱۴.
  144. وَيَسْأَلُونَكَ عَن ذِي الْقَرْنَيْنِ قُلْ سَأَتْلُو عَلَيْكُم مِّنْهُ ذِكْرًا إِنَّا مَكَّنَّا لَهُ فِي الأَرْضِ وَآتَيْنَاهُ مِن كُلِّ شَيْءٍ سَبَبًا فَأَتْبَعَ سَبَبًا حَتَّى إِذَا بَلَغَ مَغْرِبَ الشَّمْسِ وَجَدَهَا تَغْرُبُ فِي عَيْنٍ حَمِئَةٍ وَوَجَدَ عِندَهَا قَوْمًا قُلْنَا يَا ذَا الْقَرْنَيْنِ إِمَّا أَن تُعَذِّبَ وَإِمَّا أَن تَتَّخِذَ فِيهِمْ حُسْنًا قَالَ أَمَّا مَن ظَلَمَ فَسَوْفَ نُعَذِّبُهُ ثُمَّ يُرَدُّ إِلَى رَبِّهِ فَيُعَذِّبُهُ عَذَابًا نُّكْرًا وَأَمَّا مَنْ آمَنَ وَعَمِلَ صَالِحًا فَلَهُ جَزَاء الْحُسْنَى وَسَنَقُولُ لَهُ مِنْ أَمْرِنَا يُسْرًا « و از تو درباره ذو القرنین می‌پرسند بگو: برایتان از او خبری را خواهم خواند. ما به او روی زمین توانمندی بخشیدیم و سررشته هر کار را به او دادیم. پس، راهی را پی گرفت. تا به سرزمین غروب خورشید رسید، آن را چنان یافت که در چشمه‌ای پرلوش و لای غروب می‌کند و در نزدیکی آن گروهی را یافت؛ گفتیم: ای ذو القرنین! (خود دانی) یا آنان را عذاب می‌کنی و یا درباره آنان (راه) نیکی را در پیش می‌گیری. گفت: امّا آن کس که ستم ورزد عذابش خواهیم کرد سپس به سوی پروردگارش باز گردانده می‌شود و (پروردگار) او را عذابی سهمناک خواهد کرد. و امّا آن کس که ایمان آورد و کار شایسته‌ای کند، او را پاداش، نکویی خواهد بود و کار را بر او آسان خواهیم گرفت» سوره کهف، آیه ۸۳-۸۸. وَإِذْ نَادَى رَبُّكَ مُوسَى أَنِ ائْتِ الْقَوْمَ الظَّالِمِينَ «و (یاد کن) آنگاه را که پروردگارت موسی را ندا داد که به سوی قوم ستمکار برو!» سوره شعراء، آیه ۱۰. قَوْمَ فِرْعَوْنَ أَلَا يَتَّقُونَ «- قوم فرعون- آیا پرهیزگاری نمی‌ورزند؟» سوره شعراء، آیه ۱۱.
  145. منصوری، خلیل، ضرورت مبارزه همه جانبه با ظلم
  146. عدل