حنظلة بن ابی‌عامر انصاری: تفاوت میان نسخه‌ها

از امامت‌پدیا، دانشنامهٔ امامت و ولایت
(صفحه‌ای تازه حاوی «{{خرد}} {{امامت}} <div style="padding: 0.0em 0em 0.0em;"> : <div style="background-color: rgb(252, 252, 233); text-align:center; fo...» ایجاد کرد)
 
خط ۵۱: خط ۵۱:
[[رده:مدخل]]
[[رده:مدخل]]
[[رده:اعلام]]
[[رده:اعلام]]
[[رده:صحابه]]
{{صحابه}}

نسخهٔ ‏۱ دسامبر ۲۰۲۰، ساعت ۰۷:۴۷

این مدخل از چند منظر متفاوت، بررسی می‌شود:

مقدمه

حنظله، فرزند ابو عامر راهب، از قبیله اوس و معروف به "غسیل الملائکه"؛ یعنی کسی که ملائکه او را غسل داده‌اند و از بزرگان و یاران پیامبر اسلام(ص)[۱] و از افرادی است که قبیله اوس به او افتخار می‌کردند[۲]. پیامبر بین حنظله و شماس بن عثمان عقد اخوت بست[۳]. پسر حنظله، عبدالله بن حنظله نیز در جنگ حه (جنگ بین اهل شام و اهل مدینه) از فرماندهان اهل مدینه بود و در همان جنگ کشته شد[۴].

پدرش ابو عامر راهب بود که پیامبر(ص) به او لقب فاسق دادند. ابوعامر در زمان جاهلیت لباس‌های پشمین به تن می‌کرد و از این رو مردم به او لقب راهب داده بودند. وی چون دید قبیله او به اسلام گرویدند، با آنان مخالفت کرد و به همان کفر خویش باقی ماند و به مکه رفت و بدین ترتیب از قبول اسلام و پیروی از پیامبر(ص) خودداری کرد. او پیش از رفتن به مکه نزد رسول خدا(ص) آمد و به آن حضرت گفت: "این چه دین و آیینی است که آورده‌ای؟"

پیامبر(ص) فرمود: "دین حنیف ابراهیم است".

ابو عامر گفت: "دین ابراهیم آن است که من پیرو آن هستم".

رسول خدا(ص) فرمود: "تو بر آن آیین نیستی". ابوعامر گفت: "تو چیزهایی را به آن بسته‌ای که جزء آن نبوده است".

پیامبر(ص) فرمود: "من چنین کاری نکرده‌ام، بلکه آلودگی‌ها را از آن پاک کرده‌ام".

ابوعامر گفت: "دروغگو را خداوند، غریب بمیراند و از شهر و دیار خود آواره سازد!"

پیامبر(ص) فرمود: "چنین سرنوشتی نصیب دروغگو باشد!"

وی پس از این گفتگو به همراه پنجاه تن از نزدیکان خود به مکه رفت و در هنگام فتح مکه به طائف رفت و پس از مسلمان شدن اهل طائف، به شام رفت و همان گونه که نفرین کرده بود، در آنجا به حال غربت از دنیا رفت[۵].

روزی حنظله از پیامبر(ص) اجازه خواست تا پدرش را بکشد. پیامبر(ص) اجازه ندادند و فرمودند: "پدرت را نکش"[۶].

ابو عامر در جنگ احد شرکت کرد و به قریش گفت: "اگر من پیش قوم خود بروم، حتی دو نفر از ایشان با شما مخالفت نخواهند کرد"[۷].

نخستین کسی که آتش جنگ را میان دو طرف برافروخت، ابو عامر بود؛ او فریاد زد: "ای اوسیان! من ابوعامرم". آنها گفتند: ای فاسق! خوش نیامدی. ابوعامر گفت: "پس از من به قوم من شر رسیده است"[۸]. او در جنگ احد چاههایی را کنده و روی آنها را پوشانده بود تا مسلمانان در آن بیفتند[۹].[۱۰]

ازدواج حنظله

شهادت حنظله

پرسش‌های وابسته

جستارهای وابسته

منابع

پانویس

 با کلیک بر فلش ↑ به محل متن مرتبط با این پانویس منتقل می‌شوید:  

  1. اسد الغابه، ابن اثیر، ج۱، ص۵۴۳.
  2. الاستیعاب، ابن عبدالبر، ج۱، ص۳۸۲؛ اسد الغابه، ابن اثیر، ج۱، ص۵۴۳.
  3. الطبقات الکبری، ابن سعد، ج۳، ص۱۸۶؛ المحبر، ابن حبیب، ص۷۳.
  4. الطبقات الکبری، ابن سعد، ج۸، ص۲۸۴؛ تاریخ الطبری، طبری، ج۳، ص۶۹.
  5. السیرة النبویة، ابن هشام، ج۱، ص۵۸۴-۵۸۶.
  6. المنتظم، ابن جوزی، ج۳، ص۱۸۴.
  7. المغازی، واقدی، ج۱، ص۲۰۶.
  8. المغازی، واقدی، ج۱، ص۲۲۳.
  9. المغازی، واقدی، ج۱، ص۲۴۴.
  10. علی‌زاده، فرهاد، مقاله «حنظلة بن ابی‌عامر»، دایرة المعارف صحابه پیامبر اعظم، ج۴، ص:۴۳۸-۴۳۹.