شبهه تعارض نصوص امامت: تفاوت میان نسخه‌ها

از امامت‌پدیا، دانشنامهٔ امامت و ولایت
خط ۱۴: خط ۱۴:


==پنجم: [[دوران سی ساله خلافت]]==
==پنجم: [[دوران سی ساله خلافت]]==
در برخی [[کتب حدیث]] [[اهل‌سنت]]، از [[پیامبر گرامی]]{{صل}} [[روایت]] شده است: “دوران خلافت پس از من سی سال خواهد بود و پس از آن، دوران [[پادشاهی]] فرا می‌رسد”<ref>{{متن حدیث|الخلافة فی امتی ثلاثون سنة، ثم ملک بعد ذلک}} (سنن ترمذی، ج۳، ص۲۴۱، باب ما جاء فی الخلافه، حدیث ۲۲۶)؛ {{متن حدیث|خلافة النبوة ثلاثون سنة ثم یؤتی الله الملک من یشاء}} (سنن ابی‌داود، ص۷۳۲، حدیث ۴۶۴۶ و ۴۶۴۷).</ref>. [[بکریه]] و برخی علمای اهل‌سنت، این [[حدیث]] را [[دلیل]] بر [[خلافت ابوبکر]] و [[دو خلیفه]] پس از وی دانسته و آن را [[نص]] معارض با [[نصوص]] [[شیعه]] مبنی بر [[امامت بلافصل علی]]{{ع}} به شمار آورده‌اند<ref>المغنی، ج۲۰، قسمت اول، ص۱۸۹؛ شرح المواقف، ج۸، ص۳۶۵؛ شرح المقاصد، ج۵، ص۲۶۶.</ref>.


وجه [[استدلال]]، این است که دوران خلافت پس از [[رحلت پیامبر]]{{صل}} تا [[شهادت حضرت علی]]{{ع}} حدود سی سال است، بنابراین [[پیامبر]]{{صل}} خلافت در این دوران را [[تأیید]] کرده است؛ در نتیجه خلافت آنان [[مشروعیت]] دارد. بر این اساس، [[ابوبکر]]، نخستین [[خلیفه پیامبر]] و [[علی]]{{ع}} چهارمین [[خلیفه]] خواهد بود و این، با دیدگاه اهل‌سنت مطابقت دارد، نه با دیدگاه شیعه.
'''نقد'''
#این حدیث، [[خبر واحد]] است و نمی‌تواند با نصوص [[متواتر]] [[امامت علی]]{{ع}} معارضه کند.
#این حدیث فقط از طریق اهل‌سنت روایت شده است، و نمی‌تواند با نصوص [[امامت امیرالمؤمنین]]{{ع}} که از طریق شیعه و اهل‌سنت روایت شده، معارضه کند.
# [[سعید بن جمهان]] که دو حدیث مزبور را از [[سفینه]]، خدمتگزار پیامبر{{صل}} [[نقل]] کرده است، از سوی برخی رجال‌شناسان اهل‌سنت قدح شده و حدیث او مورد [[اعتماد]] آنان قرار نگرفته است<ref>{{عربی|قال أبو حاتم: یکتب حدیثه و لایحتج به و قال البخاری: فی حدیثه عجائب، یروی یحیی بن سعید أنه سئل عنه فلم برضه، فقال: “باطل و غضب” و قال الساجی: “لا یتابع علی حدیثه”}}، تهذیب التهذیب، ج۳، ص۳۰۸، ش۲۳۵۳.</ref>. مضمون این حدیث را [[احمد بن حنبل]] نیز روایت کرده است<ref>مسند احمد بن حنبل، ج۱۵، ص۲۳۳-۲۳۴، ح۲۰۳۸۳.</ref>. در [[سند]] وی [[علی]] بن [[زید]] است که وی نیز قدح شده است<ref>تهذیب التهذیب، ج۵، ص۶۸۶-۶۸۷، ش۴۸۷۸.</ref>.
شاید به [[دلیل]] همین ملاحظات بوده که [[بخاری]] و مسلم این [[حدیث]] را [[روایت]] نکرده، و به جای آن، حدیث [[اثناعشر]] [[خلیفه]] (خلفای [[دوازده‌گانه]]) را روایت کرده‌اند.
===روایاتی دیگر===
[[روایات]] دیگری نیز به عنوان [[نصوص]] معارض با [[نصوص امامت علی]]{{ع}} [[نقل]] شده است که عبارت‌اند از:
#از [[انس]] روایت شده که [[پیامبر]]{{صل}} [[ابوبکر]] را به [[بهشت]] و به [[خلافت]] پس از خود [[بشارت]] داده است، چنان‌که [[عمر]] را به بهشت و به خلافت پس از ابوبکر بشارت داده است.
#از [[جبیر بن مطعم]] روایت شده است که زنی نزد پیامبر{{صل}} آمد و درباره مسائلی با آن [[حضرت]] گفت‌و‌گو کرد. پیامبر{{صل}} به او [[دستور]] داد تا بار دیگر نزد وی آید. [[زن]] گفت: “ای [[رسول خدا]]! اگر باز گشتم و تو را نیافتم، به چه کسی [[رجوع]] کنم؟” پیامبر{{صل}} فرمود: “اگر مرا نیافتی، نزد ابوبکر برو”.
#از [[ابومالک]] اشجعی و او از ابوعریض که از اهالی [[خیبر]] بود و هر سال نزد پیامبر{{صل}} می‌آمد و آن حضرت صد بار شتر خرما به او [[عطا]] می‌کرد، نقل کرده که گفت: یک بار به پیامبر گفتم: “می‌ترسم که پس از تو این [[عطایا]] به من اعطا نشود”. پیامبر{{صل}} فرمود: “به تو اعطا خواهد شد”. به علی{{ع}} برخورد کردم و مطلب را به او گفتم. علی{{ع}} به من گفت: “نزد پیامبر باز گرد و بپرس چه کسی عطایا را به تو خواهد داد؟” من نزد پیامبر بازگشتم و از او پرسیدم: “پس از شما چه کسی این عطایا را به من می‌دهد؟” پیامبر{{صل}} فرمود: “ابوبکر”.
#از [[شعبی]] روایت شده است که [[بنی‌مصطلق]]، مردی را نزد پیامبر{{صل}} فرستادند تا بپرسد [[صدقات]] خود را پس از آن حضرت به چه کسی بدهند. وی نزد پیامبر{{صل}} رفت و سؤال را مطرح کرد. پیامبر{{صل}} فرمود: “صدقات را پس از من، به ابوبکر و پس از او به عمر بدهید”<ref>المغنی، ج۲۰، جزء اول، ص۱۸۹.</ref>.
'''نقد'''
# [[انحراف فکری]] [[انس بن مالک]] درباره [[امیرالمؤمنین]]{{ع}} معروف است. وی از [[شهادت]] دادن به [[حدیث غدیر]] برای امیرالمؤمنین{{ع}} [[امتناع]] ورزید؛ آن‌گاه که [[حضرت علی]]{{ع}} از حاضران خواست تا به [[سخن پیامبر]]{{صل}} درباره او در [[غدیر خم]] شهادت دهند، وی [[فراموشی]] خود به واسطه سالخوردگی را بهانه قرار داد، و به [[نفرین]] امیرالمؤمنین{{ع}} به [[بیماری]] برص [[مبتلا]] شد<ref>الغدیر، ج۱، ص۳۸۸-۳۹۲.</ref>. همچنین در جریان [[حدیث طیر مشوی]] سه بار از گشودن در به روی امیرالمؤمنین{{ع}} خودداری کرد<ref>المستدرک علی الصحیحین، ج۳، ص۱۴۲، حدیث ۴۶۵۰ و ۴۶۵۱.</ref>. روشن است که [[روایت]] چنین فردی در مسئله‌ای که با [[امامت علی]]{{ع}} معارضه دارد اعتبار ندارد.
#در خبر [[جبیر بن مطعم]]، اشاره‌ای نشده است که مقصود آن [[زن]] از نیافتن [[پیامبر]]{{صل}} [[وفات]] آن [[حضرت]] بوده است. احتمال دارد مقصود، نیافتن آن حضرت در آن مکان و در حال [[حیات]] باشد. بنابراین، مدلول روایت، مجمل است و قابل [[احتجاج]] نیست.
#از دو خبر دیگر به دست نمی‌آید کسی که پس از پیامبر{{صل}} ابوعریض یا [[بنی‌مصطلق]]، [[صدقات]] را به او می‌دهند، [[خلیفه]] [[شرعی]] پیامبر{{صل}} است یا نه تنها معنایی که از این دو خبر به دست می‌آید، این است که [[ابوبکر]]، عهده‌دار [[مقام خلافت]] خواهد بود و به مقتضای آن [[مقام]]، صدقات به او داده خواهد شد، و عطایایی را که پیامبر{{صل}} به عنوان [[رهبر]] [[جامعه اسلامی]] به افراد می‌داده است، ابوبکر به آنان خواهد داد. این خبر - بر فرض صحت - از [[اخبار غیبی]] پیامبر{{صل}} است، مانند [[اخبار]] او به [[عایشه]] که با امیرالمؤمنین{{ع}} خواهد جنگید و سگ‌های [[حوأب]] به وی پارس خواهند کرد<ref>تاریخ طبری، ج۳، ص۴۸۵.</ref> و مانند اخبار او از [[خوارج]] و [[جنگ]] کردن آنان با [[علی]]{{ع}}<ref>البدایه و النهایه، ج۷، ص۲۹۷ و ۳۰۳؛ ابن ابی‌الحدید، شرح نهج البلاغه، ج۲، ص۲۶۷.</ref> و نظایر آنکه در [[کتاب‌های حدیث]] و [[تاریخ]] [[نقل]] شده است.
# اخبار مربوط به [[منصوص بودن]] [[خلافت ابوبکر]] با [[اخبار صحیح]] از نظر [[اهل‌سنت]]- که بر [[نفی]] [[نص]] بر [[خلافت]] او دلالت می‌کند-<ref>صحیح بخاری، بحاشیة السندی، ج۴، ص۲۴۸، کتاب الاحکام، باب الاستخلاف؛ صحیح مسلم، ج۳، ص۱۴۵۴، کتاب المارة، باب الاستخلاف، حدیث ۱۸۲۳، و ۲۳۸۵.</ref> معارض است. اکثر [[اهل‌سنّت]]، [[اخبار]] دسته دوم را [[برگزیده]] و [[خلافت ابوبکر]] را از [[راه]] [[بیعت]] و [[اجماع]] [[اثبات]] کرده‌اند<ref>متکلمان اشعری عدم نص بر خلافت ابوبکر را مسلم دانسته و اثبات خلافت او را منحصر در بیعت دانسته‌اند. ر.ک: تمهید الاوائل، ص۴۴۲؛ شرح المواقف، ج۸، ص۳۵۱؛ شرح المقاصد، ج۵، ص۲۵۵؛ ابکار الافکار، ج۳، ص۴۵۷.</ref>. طبق این دیدگاه، اخبار دال بر [[منصوص بودن]] خلافت ابوبکر (اگر دلالت آنها تمام باشد) فاقد اعتبار است. با صرف‌نظر از این مطلب، این دو دسته [[روایات]] اهل‌سنّت بر اثر [[تعارض]] از اعتبار ساقط می‌شوند، در نتیجه، [[نصوص]] [[امامت امیرالمؤمنین]]{{ع}} معارض نخواهد داشت.
==ششم: [[گواهی اصحاب]]==
==ششم: [[گواهی اصحاب]]==
[[اصحاب پیامبر]]{{صل}} عموماً و [[علی]]{{ع}} خصوصاً [[ابوبکر]] را [[خلیفه پیامبر]]{{صل}} می‌شناختند و او را با عبارت {{متن حدیث|يَا خَلِيفَةَ رَسُولِ اللَّهِ‌}} خطاب می‌کردند.
[[اصحاب پیامبر]]{{صل}} عموماً و [[علی]]{{ع}} خصوصاً [[ابوبکر]] را [[خلیفه پیامبر]]{{صل}} می‌شناختند و او را با عبارت {{متن حدیث|يَا خَلِيفَةَ رَسُولِ اللَّهِ‌}} خطاب می‌کردند.

نسخهٔ ‏۹ ژانویهٔ ۲۰۲۱، ساعت ۱۲:۵۱

متن این جستار آزمایشی و غیرنهایی است. برای اطلاع از اهداف و چشم انداز این دانشنامه به صفحه آشنایی با دانشنامه مجازی امامت و ولایت مراجعه کنید.


مقدمه

امامت امیرالمؤمنین، علی(ع) بر پایه نصوص بسیاری از کتاب و سنت استوار است؛ مانند آیاتی چون: آیه ولایت (مائده / ۵۵)، آیه اکمال دین (مائده / ۳)، آیه تبلیغ (مائده / ۶۷)، آیه مباهله (آل عمران / ۶۱)، آیه اولی الامر (نساء / ۵۹) و روایاتی مانند: حدیث غدیر، حدیث منزلت، حدیث الدار، حدیث ثقلین، حدیث نور، حدیث مشابهت با پیامبران، حدیث مدینة العلم و آیات و روایات بسیار دیگری که در کتاب‌های کلام و عقاید شیعه بیان شده است. در این میان، عده‌ای از اهل حدیث و گروهی به نام “بکریه[۱]“ آیات و روایاتی را به‌عنوان نصوص خلافت ابوبکر مطرح کرده‌اند و شماری از متکلمان اهل‌سنت نیز -با اینکه به نص درباره خلافت ابوبکر معتقد نیستند - این آیات و روایات را به‌عنوان معارض با نصوص امامت علی(ع) برشمرده‌اند. از جمله:[۲]

نخست: آیه استخلاف

دوم: آیه مخلفین

سوم: حدیث اقتدا

چهارم: استخلاف ابوبکر در نماز

پنجم: دوران سی ساله خلافت

ششم: گواهی اصحاب

اصحاب پیامبر(ص) عموماً و علی(ع) خصوصاً ابوبکر را خلیفه پیامبر(ص) می‌شناختند و او را با عبارت «يَا خَلِيفَةَ رَسُولِ اللَّهِ‌» خطاب می‌کردند. برخی، گواهی صحابه را دلیل حقانیت خلافت ابوبکر[۳]، و برخی دیگر، آن را دلیل بر منصوص بودن خلافت وی دانسته‌اند، به این بیان که خلیفه پیامبر(ص) آن‌گاه بر کسی صدق می‌کند که پیامبر(ص) او را جانشین خود ساخته باشد، نه اینکه صرفاً با رأی صحابه به جای او قرار گرفته باشد[۴].

نقد استدلال به اطلاق عنوان خلیفه پیامبر(ص) به ابوبکر توسط صحابه بر حقانیت خلافت او، در گرو آن است که صحابه را از هر گونه خطا مصون بدانیم؛ یعنی به عصمت آنان قائل باشیم. در اینجا عدالت صحابه، کارساز نیست، زیرا عدالت، انسان را از خطای عمدی باز می‌دارد، نه از خطای سهوی، در حالی که کسی به عصمت صحابه معتقد نیست، مگر آنکه به اجماع بازگردد و گفته شود همه صحابه که علی(ع) بین آنان بود، ابوبکر را با عنوان خلیفه پیامبر می‌شناختند، ولی استناد به اجماع، آن‌گاه کارساز خواهد بود که اطلاق عنوان خلیفه رسول خدا بر ابوبکر توسط علی(ع) بیانگر اعتقاد حقیقی او باشد، نه از باب به کار بردن عنوانی که بین مردم رواج دارد و فرد مورد خطاب، خود را با آن عنوان می‌شناسد، چنان‌که امامان اهل‌بیت(ع) گاهی بر زمامداران اموی یا عباسی هم، عنوان خلیفه یا خلیفه پیامبر(ص) را اطلاق می‌کردند و هرگز مقصود آنان تأیید خلافت آنان نبود. استدلال به اطلاق عنوان خلیفه پیامبر(ص) توسط صحابه بر ابوبکر بر اینکه خلافت او مستند به نص بوده است بی‌پایه‌تر از استدلال پیشین است، زیرا می‌توان گفت مبنای صحابه در این اطلاق، آن بوده است که آنان بیعت را راه شرعی تعیین خلیفه پیامبر(ص) می‌دانستند و به منحصر بودن تعیین امام از طریق نص، قائل نبودند.[۵]

خلاصه

  1. اهل‌سنّت درباره منصوص بودن خلافت ابوبکر دو دسته‌اند: برخی مُثبِت و برخی منکرند، ولی شیعه در منصوص بودن امامت علی(ع) اتفاق نظر دارند.
  2. دلایلی که بر اثبات منصوص بودن خلافت ابوبکر اقامه شده است یا از نظر سند مخدوش است و یا از نظر دلالت.
  3. اخباری که به عنوان نصوص خلافت ابوبکر به آنها استدلال شده، تنها از طریق اهل‌سنت روایت شده، و نمی‌توان آنها را معارض نصوص امامت امیرالمؤمنین(ع) شمرد که از طریق فریقین نقل شده است.
  4. اخباری که به عنوان نصوص خلافت ابوبکر نقل شده، خبرهای واحدند، ولی نصوص امامت علی(ع) متواترند و خبر واحد، معارض خبر متواتر نخواهد بود.
  5. دلیل روشن بر منصوص نبودن خلافت ابوبکر، این است که وی نه در سقیفه و نه در هیچ مورد دیگری به منصوص بودن خلافت خود استدلال نکرده است، در حالی که در سقیفه در ردّ انصار به روایت: «الْأَئِمَّةُ مِنْ قُرَيْشٍ‌» استدلال کرد. بدیهی است اگر بر خلافت او نص خاصّی وجود می‌داشت، به آن استدلال می‌کرد.
  6. اخبار مربوط به نص برخلافت ابوبکر با اخبار صحیح نافی منصوص بودن خلافت او، معارض است، و نمی‌تواند با نصوص امامت امیرالمؤمنین(ع) معارض باشد.[۶]

جستارهای وابسته

منابع

  1. ربانی گلپایگانی، علی، براهین و نصوص امامت

پانویس

  1. پیروان بکر بن اخت عبدالواحد، که معاصر واصل بن عطای معتزلی بود و آرای کلامی شاذی داشت، ذهبی، او را بکر بن زید باهلی نامیده و از ابن‌حبان نقل کرده که درباره‌اش گفته است: دجال یضع الحدیث؛ “دجال جعل‌کننده حدیث بود” (میزان الاعتدال، ج۱، ص۳۴۵). همچنین ر.ک: مقالات الاسلامیین، ج۱، ص۳۴۲؛ الفَرق بین الفِرَق، ص۲۱۲-۲۱۳.
  2. ربانی گلپایگانی، علی، براهین و نصوص امامت، ص ۳۵۹.
  3. شرح المواقف، ج۸ ص۳۶۴.
  4. الفصل، ج۳، ص۲۶.
  5. ربانی گلپایگانی، علی، براهین و نصوص امامت، ص ۳۸۶-۳۹۰.
  6. ربانی گلپایگانی، علی، براهین و نصوص امامت، ص ۳۹۱.