امان: تفاوت میان نسخه‌ها

از امامت‌پدیا، دانشنامهٔ امامت و ولایت
خط ۲۰: خط ۲۰:
#رایج بودن امان خواهی در [[جزیرة العرب]] در [[عصر پیامبر]]. تأسیس اصلی در [[فقه]] به عنوان مستأمنین از این [[آیه شریفه]].
#رایج بودن امان خواهی در [[جزیرة العرب]] در [[عصر پیامبر]]. تأسیس اصلی در [[فقه]] به عنوان مستأمنین از این [[آیه شریفه]].
#اصل [[وفای به عهد]] و [[پیمان]] و عمل به [[تعهد]] در [[آیات]] بسیاری از [[قرآن کریم]]، توصیه شده است. اصل [[وجوب]] به [[عهد]] و [[التزام]] به پیمان‌ها [[مورد اتفاق]] همۀ [[مفسران]] [[قرآن]] می‌باشد و همگان به [[وجوب]] آن و [[حرمت]] [[خیانت]] و عذر در [[حق]] [[مسلمان]] و غیرمسلمان [[اذعان]] کرده‌اند<ref>[[محمد جعفر سعیدیان‌فر|سعیدیان‌فر]] و [[سید محمد علی ایازی|ایازی]]، [[فرهنگ‌نامه پیامبر در قرآن کریم ج۱ (کتاب)|فرهنگ‌نامه پیامبر در قرآن کریم]]، ج۱، ص ۱۷۰.</ref>.
#اصل [[وفای به عهد]] و [[پیمان]] و عمل به [[تعهد]] در [[آیات]] بسیاری از [[قرآن کریم]]، توصیه شده است. اصل [[وجوب]] به [[عهد]] و [[التزام]] به پیمان‌ها [[مورد اتفاق]] همۀ [[مفسران]] [[قرآن]] می‌باشد و همگان به [[وجوب]] آن و [[حرمت]] [[خیانت]] و عذر در [[حق]] [[مسلمان]] و غیرمسلمان [[اذعان]] کرده‌اند<ref>[[محمد جعفر سعیدیان‌فر|سعیدیان‌فر]] و [[سید محمد علی ایازی|ایازی]]، [[فرهنگ‌نامه پیامبر در قرآن کریم ج۱ (کتاب)|فرهنگ‌نامه پیامبر در قرآن کریم]]، ج۱، ص ۱۷۰.</ref>.
==مستأمنون==
آخرین گروه از اعضای [[دارالاسلام]]، افراد یا گروهی از دارالحرب‌اند که طبق امان‌نامه‌ای در دارالاسلام حضور دارند و [[دولت اسلامی]] موظف است همانند [[مسلمانان]] از آنها محافظت کند.
[[مستأمن]] کسی است که از [[مسلمان]] یا مقامی در دولت اسلامی [[طلب]] [[امان]] می‌کند. [[قرارداد امان]]، نوعی [[تعهد]] حمایتی در [[روابط خارجی]] دولت اسلامی با [[بیگانگان]] است<ref>عباسعلی عمید زنجانی، فقه سیاسی، (تهران: امیرکبیر، ۱۳۶۶)، ص۴۶.</ref>. این [[قرارداد]] به منظور ایجاد [[امنیت]] جانی و مالیِ فرد مستأمن (مثل [[سفیر]]، تاجر و گردشگر) توسط دولت اسلامی در دارالاسلام [[تشریع]] شده است. [[خداوند]] در [[آیه]] ششم از [[سوره توبه]] به [[پیامبر]]{{صل}} می‌فرماید: {{متن قرآن|وَإِنْ أَحَدٌ مِنَ الْمُشْرِكِينَ اسْتَجَارَكَ فَأَجِرْهُ حَتَّى يَسْمَعَ كَلَامَ اللَّهِ ثُمَّ أَبْلِغْهُ مَأْمَنَهُ ذَلِكَ بِأَنَّهُمْ قَوْمٌ لَا يَعْلَمُونَ}}<ref>«و اگر یکی از مشرکان از تو پناه خواست به او پناه ده تا کلام خداوند را بشنود سپس او را به پناهگاه وی برسان؛ این بدان روست که اینان گروهی نادانند» سوره توبه، آیه ۶.</ref>. علاوه بر آن در [[روایات]] آمده است که [[ابوالعاص بن ربیع]]، شوهر [[زینب دختر پیامبر]]{{صل}}، که [[مشرک]] بود و در [[مکه]] مانده بود، در سفری تجارتی، با عده‌ای از [[سربازان]] پیامبر{{صل}} روبه‌رو شد و سپس به [[منزل]] [[زینب]] [[پناه]] برد و از وی امان‌طلبید و پیامبر{{صل}} نیز از عمل او [[حمایت]] کرد<ref>جواهر الاخبار للصعدی، ج۶، ص۴۵۲ و ر.ک: البخاری، الادب، ج۴، ص۷۵.</ref>. در [[روایت]] دیگر از پیامبر{{صل}} آمده است که [[حضرت]] فرمود: {{متن حدیث|أيما رجلٍ من أقصاكم أو أدناكم، من أحراركم أو عبيدكم أعطى رجلاً منهم أمانًا، أو أشار إليه بيده فأقبل بإشارته؛ فله الأمان؛ حتى يسمع كلام الله، فإن قبل؛ فإخوانكم في الدين، وإن أبى؛ فردوه إلى مأمنه}}.
بر این اساس اگر برده‌ای از مسلمانان، به اشاره هم به کسی امان دهد امانش پذیرفته می‌شود، از این‌رو حتی [[ضرورت]] ندارد که امان‌دهنده، [[حاکم اسلامی]] یا مقامی از [[مسئولان]] رسمی دولت اسلامی باشد. به همین دلیل [[زن]] نیز می‌تواند امان دهد، همچنان‌که در [[روایت]] [[زینب]] آمد.
علاوه بر این موارد، [[سفرا]] و تجار نیز می‌توانند از طریق [[عقد]] الامان، مصونیت‌های [[دارالاسلام]] را به دست آورند. درباره سفیران، روایاتِ گران‌قدری از [[نبی]] [[اسلام]]{{صل}} نقل شده است، از جمله [[پیامبر]]{{صل}} فرمود: «فرستادگان و گروگان‌ها کشته نمی‌شوند»<ref>{{متن حدیث|لَا يُقْتَلُ‏ الرُّسُلُ‏ وَ لَا الرُّهُنُ‏}}؛ محمد بن حسن حر عاملی، وسائل الشیعه، ج۱۱، ص۹۰.</ref>. در روایت دیگر می‌خوانیم: «[[سنت]] بر این جاری است که [[رسولان]] و پیام‌آوران نباید کشته شوند»<ref>{{متن حدیث|مَضَتِ السُّنَّةُ أَنْ لَا تُقْتَلَ الرُّسُلُ}}؛ سنن بیهقی، ج۹، ص۲۱۲.</ref>.
مهم‌تر از آن، داستان رسولان [[مسیلمه]] نزد پیامبر{{صل}} است. مسیلمه که [[دعوی نبوت]] کرده بود طی نامه‌ای به پیامبر{{صل}} نوشت: «از مسیلمه [[رسول خدا]] به [[محمد]] رسول خدا، [[سلام]] علیک، من در این کار ([[رسالت]]) با تو [[شریک]] شده‌ام. نصف [[زمین]] برای من و نصف زمین برای [[قریش]]. ولی قریش [[قوم]] متجاوزی است». آن‌گاه نامه‌اش را دو نفر به [[حضرت]] دادند. حضرت فرمود: شما چه می‌گویید؟ گفتند: ما نیز همین را می‌گوییم. حضرت فرمود: «به [[خدا]] [[سوگند]]، اگر کشتن فرستادگان جایز بود، شما را گردن می‌زدم»<ref>{{متن حدیث|وَاللَّهِ لَوْلَا أَنَّ الرُّسُلَ لَا تُقْتَلُ لَضَرَبْتُ أَعْنَاقَكُمَا}}؛ سنن ابی داود، ج۲، ص۷۶.</ref>.
براساس [[سیره]] [[رسول گرامی اسلام]]{{صل}} مستأمنون به‌ویژه سفیران (رسولان) دارای [[احترام]] و مصونیت‌های متعددی‌اند، از این‌رو مستأمنون از [[مصونیت]] شخصی کامل برخوردارند و تحت هیچ شرایطی نباید [[زندانی]] یا کشته شوند، حتی اگر فرستاده‌ای مرتکب [[جرم]] شود. از جمله این مصونیت‌ها می‌توان به [[آزادی]] مستأمنون جهت برپایی [[مراسم مذهبی]] و انجام دادن [[شعایر]] [[دینی]] اشاره کرد. به نقل [[ابن هشام]] پیامبر به هیأت [[نمایندگی]] [[مسیحیان نجران]]، اجازه داد که حتی در مسجدالنّبی [[آیین]] مذهبی خود را برپا دارند. آنان صورت خود را به سوی [[شرق]] برگردانده و [[نیایش]] به جای آوردند. مورّخان [[اسلامی]] آن را حادثه‌ای عجیب ذکر کرده‌اند<ref>ابن هشام، سیره رسول الله، ص۴۰۲ و ر.ک: سلوک بین المللی دولت اسلامی، ترجمه و تحقیق محقق داماد، ص۱۷۳.</ref>.
در [[سال نهم هجری]] که به علت عزیمت فرستادگان خارجی به [[مدینه]] به [[عام الوفود]] [[شهرت]] یافت، [[پیامبر]]{{صل}} هم هیأت‌های [[نمایندگی]] ([[وفود]]) را در [[مسجد]] - در جایی که ستون سفیران (اسطوانة الوفود) می‌نامید - به حضور می‌پذیرفت. خود و [[صحابه]] برای استقبال از آنان، لباس‌های خوب بر تن می‌کردند و برای یاد دادن [[آداب]] محلی برای [[نمایندگان]] خارجی [[بلال حبشی]] یا [[خلد بن سعید]] را به عنوان [[امین]] تشریفات می‌گماشت. میهمانان را در منازل [[مغیرة بن شعبه]] و [[رملة بنت حارث انصاری]] به عنوان دارالضیافه، اسکان می‌داد و معمولاً از [[سفیر]] یا هیأت فرستاده‌شده، ورقی می‌گرفت و خود به عنوان [[رئیس]] [[دولت]] مدینه با آنان به [[زبان عربی]] سخن می‌گفت. نامه‌های ارسالی را مهر می‌زد و همواره به [[سفرا]] هدایایی به رسم یادبود تقدیم می‌کرد<ref>عبدالقادر سلامه، قواعد السلوک الدبلوماسی فی الاسلام، (قاهره: دارالنهضة العربیه، ۱۹۹۷ م)، ص۳۸-۴۲.</ref> و تنها به صورت [[مقابله به مثل]]، [[دستور]] به توقیف نماینده‌ای می‌کرد. چنان‌که [[مشرکان قریش]]، زمانی که [[عثمان]]، [[نماینده]] [[حضرت]]{{صل}} را دستگیر کردند، حضرت نیز در مقابل، به [[دستگیری]] نماینده آنان [[سهیل بن عمرو]] [[اقدام]] فرمود<ref>ابن هشام، سیره رسول الله، ج۲، ص۴۶.</ref>.<ref>جمعی از محققان جامعه اسلامی فرهنگیان و پژوهشکده علوم و اندیشه سیاسی، [[سیره سیاسی پیامبر اعظم (کتاب)|سیره سیاسی پیامبر اعظم]] ص ۱۶۸.</ref>


== پرسش‌های وابسته ==
== پرسش‌های وابسته ==

نسخهٔ ‏۳ اوت ۲۰۲۱، ساعت ۱۵:۵۶


اين مدخل از چند منظر متفاوت، بررسی می‌شود:
در این باره، تعداد بسیاری از پرسش‌های عمومی و مصداقی مرتبط، وجود دارند که در مدخل امان (پرسش) قابل دسترسی خواهند بود.

مقدمه

  • مراد جایگاه امنیت و امان داشتن انسان‌ها برای انتخاب فکر و عقیده در دعوت پیامبر است. در هدف آرمانی پیامبر توجه انسان، به مثابه جانشین خدا وَإِذْ قَالَ رَبُّكَ لِلْمَلَائِكَةِ إِنِّي جَاعِلٌ فِي الْأَرْضِ خَلِيفَةً قَالُوا أَتَجْعَلُ فِيهَا مَنْ يُفْسِدُ فِيهَا وَيَسْفِكُ الدِّمَاءَ وَنَحْنُ نُسَبِّحُ بِحَمْدِكَ وَنُقَدِّسُ لَكَ قَالَ إِنِّي أَعْلَمُ مَا لَا تَعْلَمُونَ[۱] و دارای کرامت: وَلَقَدْ كَرَّمْنَا بَنِي آدَمَ وَحَمَلْنَاهُمْ فِي الْبَرِّ وَالْبَحْرِ وَرَزَقْنَاهُمْ مِنَ الطَّيِّبَاتِ وَفَضَّلْنَاهُمْ عَلَى كَثِيرٍ مِمَّنْ خَلَقْنَا تَفْضِيلًا[۲] است و در نتیجه حق داشتن امنیت یکی از اصول این دعوت است. زیرا، بدون امنیت نمی‌تواند به جایگاهی انسانی و تکامل مادی و معنوی خود برسد و لذا تحقق امنیت از جایگاهی بلند و ارزشمندی در آموزهای قرآن و روایات برخوردار است. وَعَدَ اللَّهُ الَّذِينَ آمَنُوا مِنْكُمْ وَعَمِلُوا الصَّالِحَاتِ لَيَسْتَخْلِفَنَّهُمْ فِي الْأَرْضِ كَمَا اسْتَخْلَفَ الَّذِينَ مِنْ قَبْلِهِمْ وَلَيُمَكِّنَنَّ لَهُمْ دِينَهُمُ الَّذِي ارْتَضَى لَهُمْ وَلَيُبَدِّلَنَّهُمْ مِنْ بَعْدِ خَوْفِهِمْ أَمْنًا يَعْبُدُونَنِي لَا يُشْرِكُونَ بِي شَيْئًا وَمَنْ كَفَرَ بَعْدَ ذَلِكَ[۳] فَأُولَئِكَ هُمُ الْفَاسِقُونَ[۴] جوهره اسلام بر «سلام» (صلح) و «ایمنی» قرار گرفته و یکی از صفات برجستۀ الهی «ایمنی‌بخشی» «هُوَ اللَّهُ الَّذِي لَا إِلَهَ إِلَّا هُوَ الْمَلِكُ الْقُدُّوسُ السَّلَامُ الْمُؤْمِنُ الْمُهَيْمِنُ الْعَزِيزُ الْجَبَّارُ الْمُتَكَبِّرُ سُبْحَانَ اللَّهِ عَمَّا يُشْرِكُونَ[۵] است. قرآن کریم کعبه را به صفت «امن» توصیف کرده: وَإِذْ جَعَلْنَا الْبَيْتَ مَثَابَةً لِلنَّاسِ وَأَمْنًا وَاتَّخِذُوا مِنْ مَقَامِ إِبْرَاهِيمَ مُصَلًّى وَعَهِدْنَا إِلَى إِبْرَاهِيمَ وَإِسْمَاعِيلَ أَنْ طَهِّرَا بَيْتِيَ لِلطَّائِفِينَ وَالْعَاكِفِينَ وَالرُّكَّعِ السُّجُودِ[۶] و شهری که برخوردار از امنیت می‌باشد را نعمت الهی و به‌عنوان نمونه مثال زده است: وَضَرَبَ اللَّهُ مَثَلًا قَرْيَةً كَانَتْ آمِنَةً مُطْمَئِنَّةً يَأْتِيهَا رِزْقُهَا رَغَدًا مِنْ كُلِّ مَكَانٍ فَكَفَرَتْ بِأَنْعُمِ اللَّهِ فَأَذَاقَهَا اللَّهُ لِبَاسَ الْجُوعِ وَالْخَوْفِ بِمَا كَانُوا يَصْنَعُونَ[۷]. در این نگاه، امنیت به مفهوم مصونیت حقوق شهروندان از هر نوع تعرض شناخته شده که دارای ماهیت واحدی است و در مورد همه سطوح امنیت مادی و معنوی صادق می‌باشد. از این دیدگاه، دعوت پیامبر، به عنوان دینی جهانی: وَمَا أَرْسَلْنَاكَ إِلَّا كَافَّةً لِلنَّاسِ بَشِيرًا وَنَذِيرًا وَلَكِنَّ أَكْثَرَ النَّاسِ لَا يَعْلَمُونَ[۸] و نهضت جهان‌شمول فکری، وحدت عقیدتی را جایگزین همسانی‌نژادی، وحدت سرزمینی یا اشتراک تباری به منزلۀ عامل پیوند انسان‌ها معرفی نموده و با نفی خاص‌گرایی جغرافیایی، جامعه جهانی و نوع بشر را مخاطب خویش ساخته و با نفی مرزبندی‌های قراردادی و اعتباری جغرافیایی، مرزبندی نوین اعتقادی را مبنای ارزش‌گذاری و رعایت حقوق و تقسیم و تمایز جوامع معرفی کرده و با تقسیم‌بندی جهان به «دارالاسلام» جهانی که پایبند به صلح است و «دارالکفر»، کسانی که به جنگ روی آورده و به تعبیر فقهی دارالحرب، مسئله امنیت و امان گرفتن برای شناخت معارف معنا و تفسیر می‌شود. از سوی دیگر چون سخن از کیفر و مجازات و برخورد با متجاوز می‌رسد، تأکید می‌کند که از محدوده و قلمرو تعیین شده، فراتر نروند و تعدی جایز نیست.
  1. وَإِنْ أَحَدٌ مِنَ الْمُشْرِكِينَ اسْتَجَارَكَ فَأَجِرْهُ حَتَّى يَسْمَعَ كَلَامَ اللَّهِ ثُمَّ أَبْلِغْهُ مَأْمَنَهُ ذَلِكَ بِأَنَّهُمْ قَوْمٌ لَا يَعْلَمُونَ[۹]
  2. وَقَاتِلُوا فِي سَبِيلِ اللَّهِ الَّذِينَ يُقَاتِلُونَكُمْ وَلَا تَعْتَدُوا إِنَّ اللَّهَ لَا يُحِبُّ الْمُعْتَدِينَ[۱۰]
  3. يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا لَا تُحِلُّوا شَعَائِرَ اللَّهِ وَلَا الشَّهْرَ الْحَرَامَ وَلَا الْهَدْيَ وَلَا الْقَلَائِدَ وَلَا آمِّينَ الْبَيْتَ الْحَرَامَ يَبْتَغُونَ فَضْلًا مِنْ رَبِّهِمْ وَرِضْوَانًا وَإِذَا حَلَلْتُمْ فَاصْطَادُوا وَلَا يَجْرِمَنَّكُمْ شَنَآنُ قَوْمٍ أَنْ صَدُّوكُمْ عَنِ الْمَسْجِدِ الْحَرَامِ أَنْ تَعْتَدُوا وَتَعَاوَنُوا عَلَى الْبِرِّ وَالتَّقْوَى وَلَا تَعَاوَنُوا عَلَى الْإِثْمِ وَالْعُدْوَانِ وَاتَّقُوا اللَّهَ إِنَّ اللَّهَ شَدِيدُ الْعِقَابِ[۱۱][۱۲].

نکات

در این آیه این محورها تأکید شده است.

  1. موظف بودن پیامبر به پذیرش امان خواهی مشرکان طالب حق وَإِنْ أَحَدٌ مِنَ الْمُشْرِكِينَ اسْتَجَارَكَ فَأَجِرْهُ[۱۳]» وتامین امنیت آنان ثُمَّ أَبْلِغْهُ مَأْمَنَهُ[۱۴]
  2. شنیدن کلام خدا، فلسفه امان دادن محمد به مشرکان وَإِنْ أَحَدٌ مِنَ الْمُشْرِكِينَ اسْتَجَارَكَ فَأَجِرْهُ حَتَّى يَسْمَعَ كَلَامَ اللَّهِ[۱۵]
  3. نباید در برخورد با متخلف بیش از تخلف تعدی و تجاوز کرد و شکل انتقام جویی پیدا کند وَلَا تَعْتَدُوا إِنَّ اللَّهَ لَا يُحِبُّ الْمُعْتَدِينَ[۱۶]
  4. رایج بودن امان خواهی در جزیرة العرب در عصر پیامبر. تأسیس اصلی در فقه به عنوان مستأمنین از این آیه شریفه.
  5. اصل وفای به عهد و پیمان و عمل به تعهد در آیات بسیاری از قرآن کریم، توصیه شده است. اصل وجوب به عهد و التزام به پیمان‌ها مورد اتفاق همۀ مفسران قرآن می‌باشد و همگان به وجوب آن و حرمت خیانت و عذر در حق مسلمان و غیرمسلمان اذعان کرده‌اند[۱۷].

پرسش‌های وابسته

جستارهای وابسته

منابع

پانویس

  1. «و (یاد کن) آنگاه را که پروردگارت به فرشتگان فرمود: می‌خواهم جانشینی در زمین بگمارم، گفتند: آیا کسی را در آن می‌گماری که در آن تباهی می‌کند و خون‌ها می‌ریزد در حالی که ما تو را با سپاس، به پاکی می‌ستاییم و تو را پاک می‌شمریم ؛ فرمود: من چیزی می‌دانم که» سوره بقره، آیه ۳۰.
  2. «و به راستی ما فرزندان آدم را ارجمند داشته‌ایم و آنان را در خشکی و دریا (بر مرکب) سوار کرده‌ایم و به آنان از چیزهای پاکیزه روزی داده‌ایم و آنان را بر بسیاری از آنچه آفریده‌ایم، نیک برتری بخشیده‌ایم» سوره اسراء، آیه ۷۰.
  3. «خداوند به کسانی از شما که ایمان آورده‌اند و کارهای شایسته کرده‌اند وعده داده است که آنان را به یقین در زمین جانشین می‌گرداند- چنان که کسانی پیش از آنها را جانشین گردانید- و بی‌گمان دینی را که برای آنان پسندیده است برای آنها استوار می‌دارد و (حال) آنان ر» سوره نور، آیه ۵۵.
  4. «بنابراین پس از آن، کسانی که رو بگردانند نافرمانند» سوره آل عمران، آیه ۸۲.
  5. «اوست خداوندی که هیچ خدایی جز او نیست، فرمانفرمای بسیار پاک بی‌عیب، ایمنی‌بخش، گواه راستین، پیروز کام‌شکن بزرگ منش؛ پاکاکه خداوند است از آنچه (بدو) شرک می‌ورزند» سوره حشر، آیه ۲۳.
  6. «و (یاد کن) آنگاه را که خانه (کعبه) را برای مردم جای بازگشت و امن کردیم و (گفتیم) از «مقام ابراهیم» نمازگاه گزینید و به ابراهیم و اسماعیل سفارش کردیم که خانه مرا برای طواف‌کنندگان (مسافر) و مجاوران (حرم) و رکوع‌کنندگان سجده‌گزار، پاکیزه بدارید» سوره بقره، آیه ۱۲۵.
  7. «و خداوند شهری را مثل آورد که در امن و آرامش بود، روزی (مردم) اش از همه جا فراوان می‌رسید آنگاه به نعمت‌های خداوند ناسپاسی کرد و خداوند به کیفر آنچه (مردم آن) انجام می‌دادند گرسنگی و هراس فراگیر را به (مردم) آن چشانید» سوره نحل، آیه ۱۱۲.
  8. «و تو را جز مژده‌بخش و بیم‌دهنده برای همه مردم نفرستاده‌ایم اما بیشتر مردم نمی‌دانند» سوره سبأ، آیه ۲۸.
  9. «و اگر یکی از مشرکان از تو پناه خواست به او پناه ده تا کلام خداوند را بشنود سپس او را به پناهگاه وی برسان؛ این بدان روست که اینان گروهی نادانند» سوره توبه، آیه ۶.
  10. «و در راه خداوند با آنان که با شما جنگ می‌کنند، جنگ کنید اما تجاوز نکنید که خداوند تجاوزکاران را دوست نمی‌دارد» سوره بقره، آیه ۱۹۰.
  11. «ای مؤمنان! (حرمت) شعائر خداوند را و نیز (حرمت) ماه حرام و قربانی‌های بی‌نشان و قربانی‌های دارای گردن‌بند و (حرمت) زیارت‌کنندگان بیت الحرام را که بخشش و خشنودی پروردگارشان را می‌جویند؛ نشکنید و چون از احرام خارج شدید می‌توانید شکار کنید و نباید دشمنی با» سوره مائده، آیه ۲.
  12. سعیدیان‌فر و ایازی، فرهنگ‌نامه پیامبر در قرآن کریم، ج۱، ص ۱۷۰.
  13. «و اگر یکی از مشرکان از تو پناه خواست به او پناه ده تا کلام خداوند را بشنود سپس او را به پناهگاه وی برسان؛ این بدان روست که اینان گروهی نادانند» سوره توبه، آیه ۶.
  14. «و اگر یکی از مشرکان از تو پناه خواست به او پناه ده تا کلام خداوند را بشنود سپس او را به پناهگاه وی برسان؛ این بدان روست که اینان گروهی نادانند» سوره توبه، آیه ۶.
  15. «و اگر یکی از مشرکان از تو پناه خواست به او پناه ده تا کلام خداوند را بشنود سپس او را به پناهگاه وی برسان؛ این بدان روست که اینان گروهی نادانند» سوره توبه، آیه ۶.
  16. «و در راه خداوند با آنان که با شما جنگ می‌کنند، جنگ کنید اما تجاوز نکنید که خداوند تجاوزکاران را دوست نمی‌دارد» سوره بقره، آیه ۱۹۰.
  17. سعیدیان‌فر و ایازی، فرهنگ‌نامه پیامبر در قرآن کریم، ج۱، ص ۱۷۰.