حکمت در لغت: تفاوت میان نسخه‌ها

از امامت‌پدیا، دانشنامهٔ امامت و ولایت
جز (جایگزینی متن - 'jpg|22px]]، 22px [[')
بدون خلاصۀ ویرایش
خط ۶: خط ۶:
<div style="padding: 0.0em 0em 0.0em;">
<div style="padding: 0.0em 0em 0.0em;">


==مقدمه==
==معناشناسی==
===معنای لغوی===
این لغت به [[علوم]] عمیق و برهانی و اشراقات محکم و متقنی گفته می‌شود که هیچ [[شک]] و شبهه‌ای در آن نباشد. اصل این واژه از «[[حکم]]» به معنای جلوگیری و کنترل کردن گرفته شده؛ چنان که به لگام است که آن حیوان را کنترل می‌کند و مانع [[سرپیچی]] از صاحبش می‌شود «حکمة الدابة» گویند. بر این اساس، [[حکمت]] کمالی است که صاحبش را از [[اخلاق]] ارذال و امور [[زشت]] [[حفظ]] می‌کند<ref>المصباح المنیر فی غریب الشرح الکبیر (للرافعی)، ج۲، ص۱۴۵.</ref> و یا از [[جهل و نادانی]] منع می‌کند<ref>معجم مقاییس اللغة (ط. مکتب الاعلام الاسلامی، ۱۴۰۴ ه.ق.)، ج۲، ص۹۱.</ref>. برخی دیگر، حکمت را منع کردن به قصد [[اصلاح]] معنا کرده‌اند. در نتیجه، می‌توان حکمت را [[معرفت]] عمیق و دقیق به عالم، بر اساس [[علم]] و [[عقل]] تعریف کرد که موجب معرفت به موجودات و [[توفیق]] در انجام کارهای خیر می‌شود<ref>مفردات ألفاظ القرآن، ص۲۴۸.</ref>. چون [[حکیم]] مثل علیم، از اوصاف کمالی و وجودی است، اصل حکمت نزد [[حق]] است و به هر کس بخواهد به مقدار ظرفیت و قابلیتی که دارد [[افاضه]] می‌نماید:
این لغت به [[علوم]] عمیق و برهانی و اشراقات محکم و متقنی گفته می‌شود که هیچ [[شک]] و شبهه‌ای در آن نباشد. اصل این واژه از «[[حکم]]» به معنای جلوگیری و کنترل کردن گرفته شده؛ چنان که به لگام است که آن حیوان را کنترل می‌کند و مانع [[سرپیچی]] از صاحبش می‌شود «حکمة الدابة» گویند. بر این اساس، [[حکمت]] کمالی است که صاحبش را از [[اخلاق]] ارذال و امور [[زشت]] [[حفظ]] می‌کند<ref>المصباح المنیر فی غریب الشرح الکبیر (للرافعی)، ج۲، ص۱۴۵.</ref> و یا از [[جهل و نادانی]] منع می‌کند<ref>معجم مقاییس اللغة (ط. مکتب الاعلام الاسلامی، ۱۴۰۴ ه.ق.)، ج۲، ص۹۱.</ref>. برخی دیگر، حکمت را منع کردن به قصد [[اصلاح]] معنا کرده‌اند. در نتیجه، می‌توان حکمت را [[معرفت]] عمیق و دقیق به عالم، بر اساس [[علم]] و [[عقل]] تعریف کرد که موجب معرفت به موجودات و [[توفیق]] در انجام کارهای خیر می‌شود<ref>مفردات ألفاظ القرآن، ص۲۴۸.</ref>. چون [[حکیم]] مثل علیم، از اوصاف کمالی و وجودی است، اصل حکمت نزد [[حق]] است و به هر کس بخواهد به مقدار ظرفیت و قابلیتی که دارد [[افاضه]] می‌نماید:
{{متن قرآن|يُؤْتِي الْحِكْمَةَ مَنْ يَشَاءُ وَمَنْ يُؤْتَ الْحِكْمَةَ فَقَدْ أُوتِيَ خَيْرًا كَثِيرًا وَمَا يَذَّكَّرُ إِلَّا أُولُو الْأَلْبَابِ}}<ref>«به هر که خواهد فرزانگی می‌بخشد و هر که را فرزانگی دهند به راستی خیری فراوان داده‌اند؛ و جز خردمندان در یاد نمی‌گیرند» سوره بقره، آیه ۲۶۹.</ref>.<ref>[[محمد تقی فیاض‌بخش|فیاض‌بخش]] و [[فرید محسنی|محسنی]]، [[ولایت و امامت از منظر عقل و نقل ج۵ (کتاب)|ولایت و امامت از منظر عقل و نقل]]، ج۵ ص ۳۴۸.</ref>
{{متن قرآن|يُؤْتِي الْحِكْمَةَ مَنْ يَشَاءُ وَمَنْ يُؤْتَ الْحِكْمَةَ فَقَدْ أُوتِيَ خَيْرًا كَثِيرًا وَمَا يَذَّكَّرُ إِلَّا أُولُو الْأَلْبَابِ}}<ref>«به هر که خواهد فرزانگی می‌بخشد و هر که را فرزانگی دهند به راستی خیری فراوان داده‌اند؛ و جز خردمندان در یاد نمی‌گیرند» سوره بقره، آیه ۲۶۹.</ref>.<ref>[[محمد تقی فیاض‌بخش|فیاض‌بخش]] و [[فرید محسنی|محسنی]]، [[ولایت و امامت از منظر عقل و نقل ج۵ (کتاب)|ولایت و امامت از منظر عقل و نقل]]، ج۵ ص ۳۴۸.</ref>

نسخهٔ ‏۲۸ اوت ۲۰۲۱، ساعت ۱۲:۰۱

اين مدخل از زیرشاخه‌های بحث حکمت است. "حکمت" از چند منظر متفاوت، بررسی می‌شود:

معناشناسی

معنای لغوی

این لغت به علوم عمیق و برهانی و اشراقات محکم و متقنی گفته می‌شود که هیچ شک و شبهه‌ای در آن نباشد. اصل این واژه از «حکم» به معنای جلوگیری و کنترل کردن گرفته شده؛ چنان که به لگام است که آن حیوان را کنترل می‌کند و مانع سرپیچی از صاحبش می‌شود «حکمة الدابة» گویند. بر این اساس، حکمت کمالی است که صاحبش را از اخلاق ارذال و امور زشت حفظ می‌کند[۱] و یا از جهل و نادانی منع می‌کند[۲]. برخی دیگر، حکمت را منع کردن به قصد اصلاح معنا کرده‌اند. در نتیجه، می‌توان حکمت را معرفت عمیق و دقیق به عالم، بر اساس علم و عقل تعریف کرد که موجب معرفت به موجودات و توفیق در انجام کارهای خیر می‌شود[۳]. چون حکیم مثل علیم، از اوصاف کمالی و وجودی است، اصل حکمت نزد حق است و به هر کس بخواهد به مقدار ظرفیت و قابلیتی که دارد افاضه می‌نماید: ﴿يُؤْتِي الْحِكْمَةَ مَنْ يَشَاءُ وَمَنْ يُؤْتَ الْحِكْمَةَ فَقَدْ أُوتِيَ خَيْرًا كَثِيرًا وَمَا يَذَّكَّرُ إِلَّا أُولُو الْأَلْبَابِ[۴].[۵]

نکاتی پیرامون واژه حکمت

  1. حکمت درباره پروردگار (حکمت الهی) به معنی ایجاد عالم در نهایت احکام و إتقان است و درباره انسان، یعنی معرفت شهودی عالم و اسرار آن. انسان حکیم کسی است که اولاً، صاحب اصلی حکمت یعنی خداوند یکتا را به خوبی می‌شناسد؛ ثانیاً، از آنجا به نظام احسن و اتقن عالم و دقایق، رموز و اسرار معارف قرآن به خوبی واقف است[۶] و ثالثاً، خود نیز در عمل آراسته به حلم و عدل است؛ زیرا حکیم در صفات، اقرب و اشبه مخلوقات به حق است.
  2. برخی اهل لغت، اصل در معنای این واژه را حکم کردن در قضایا و حمل قطعی و جزمی محمول بر موضوع گفته‌اند؛ لذا حکیم کسی است که در مسائل علمی و معارف ربانی و علوم قرآنی، به طور جزمی و بدون تردید حکم می‌کند[۷]. در فرهنگ قرآن، کسی می‌تواند در اسرار عالم و امور غیبی و یا در حل منازعات اجتماعی و یا احکام دینی به طور قطعی حکم کند که مؤید من عند الله باشد؛ زیرا چنین علمی اختصاص به پروردگار دارد و خداوند تنها بندگان خاص خود را که از ابتلائات و آزمایش‌های الهی سربلند بیرون آمده‌اند، بر آن مطلع می‌نماید: ﴿اصْبِرْ عَلَى مَا يَقُولُونَ وَاذْكُرْ عَبْدَنَا دَاوُودَ ذَا الْأَيْدِ إِنَّهُ أَوَّابٌ * إِنَّا سَخَّرْنَا الْجِبَالَ مَعَهُ يُسَبِّحْنَ بِالْعَشِيِّ وَالْإِشْرَاقِ * وَالطَّيْرَ مَحْشُورَةً كُلٌّ لَهُ أَوَّابٌ * وَشَدَدْنَا مُلْكَهُ وَآتَيْنَاهُ الْحِكْمَةَ وَفَصْلَ الْخِطَابِ[۸].
  3. بنابر آنچه اشاره شد، حکیم در قرآن به کسی اطلاق می‌شود که به افاضه و اشراق الهی، در مرتبه‌ای از معرفت و یقین باشد که در مراتب یقین، از علم الیقین به عین الیقین و سپس در مرتبه حق الیقین مستقر باشد[۹]. ﴿عَالِمُ الْغَيْبِ فَلَا يُظْهِرُ عَلَى غَيْبِهِ أَحَدًا * إِلَّا مَنِ ارْتَضَى مِنْ رَسُولٍ...[۱۰].
  4. در کلمات اهل بیت(ع)، حکمت در مقابل سفاهت و سطحی‌نگری به کار رفته. بر این مبنا، حکیم کسی است که معرفت کامل و علم جزمی به امور عالم و احکام و معارف الهی دارد. «عَنْ سُلَيْمَانَ بْنِ خَالِدٍ قَالَ: سَأَلْتُ أَبَا عَبْدِ اللَّهِ(ع) عَنْ قَوْلِ اللَّهِ‏ ﴿وَمَنْ يُؤْتَ الْحِكْمَةَ فَقَدْ أُوتِيَ خَيْرًا كَثِيرًا[۱۱] فَقَالَ إِنَّ‏ الْحِكْمَةَ الْمَعْرِفَةُ وَ التَّفَقُّهُ فِي الدِّينِ فَمَنْ فَقُهَ مِنْكُمْ فَهُوَ حَكِيمٌ»[۱۲].
  5. به این ترتیب، کسی از سوی پروردگار لایق حکمت الهی می‌گردد که دل و روح او از شهوات و هواهای حیوانی مطهر باشد و چنین گوهری با کسب و تحصیل متعارف به دست نمی‌آید[۱۳]. در نصایح حضرت عیسی(ع) است که درباره حکمت می‌فرماید: «بِحَقٍّ أَقُولُ لَكُمْ إِنَّ الزَّرْعَ يَنْبُتُ فِي السَّهْلِ وَ لَا يَنْبُتُ فِي‏ الصَّفَا وَ كَذَلِكَ‏ الْحِكْمَةُ تَعْمُرُ فِي قَلْبِ الْمُتَوَاضِعِ وَ لَا تَعْمُرُ فِي قَلْبِ الْمُتَكَبِّرِ الْجَبَّارِ... الْقُلُوبُ مَا لَمْ تَخْرِقْهَا الشَّهَوَاتُ وَ يُدَنِّسْهَا الطَّمَعُ وَ يُقْسِهَا النَّعِيمُ فَسَوْفَ تَكُونُ أَوْعِيَةً لِلْحِكْمَةِ»[۱۴].
  6. با توجه به آنچه در معنای حکمت گفته شد، روشن می‌شود که حکمت به آن دسته از علوم جزمی و یقینی گفته می‌شود که با اشراقات باطنی و یا عنایات خاص ربانی، از طریق اولیای الهی(ع) به بندگانی که از ضمیری پاک و نفوس قدسی برخوردار باشند، عنایت می‌شود: «قَالَ رَسُولُ اللهِ(ص):‏ مَنْ‏ أَخْلَصَ‏ لِلَّهِ‏ أَرْبَعِينَ‏ صَبَاحاً ظَهَرَتْ يَنَابِيعُ الْحِكْمَةِ مِنْ قَلْبِهِ عَلَى لِسَانِهِ»[۱۵].[۱۶]

جستارهای وابسته

منابع

پانویس

  1. المصباح المنیر فی غریب الشرح الکبیر (للرافعی)، ج۲، ص۱۴۵.
  2. معجم مقاییس اللغة (ط. مکتب الاعلام الاسلامی، ۱۴۰۴ ه.ق.)، ج۲، ص۹۱.
  3. مفردات ألفاظ القرآن، ص۲۴۸.
  4. «به هر که خواهد فرزانگی می‌بخشد و هر که را فرزانگی دهند به راستی خیری فراوان داده‌اند؛ و جز خردمندان در یاد نمی‌گیرند» سوره بقره، آیه ۲۶۹.
  5. فیاض‌بخش و محسنی، ولایت و امامت از منظر عقل و نقل، ج۵ ص ۳۴۸.
  6. لسان العرب (ط. دارالفکر للطباعة و النشر و التوزیع دار صادر، ۱۴۱۴ ه.ق.)، ج۱۲، ص۱۴۰.
  7. التحقیق فی کلمات القرآن الکریم، ج۲، ص۲۶۴.
  8. «بر آنچه می‌گویند، شکیبا باش و از بنده ما داود توانمند یاد کن که اهل بازگشت (و توبه) بود * ما کوه‌ها را رام گرداندیم که با وی در پایان روز و بامدادان نیایش می‌کردند * و (نیز) پرندگان را در حالی که (بر او) گرد آورده بودیم به سوی او باز می‌گشتند * و فرمانروایی او را استوار کردیم و به او فرزانگی و گفتار پایانبخش (در داوری) دادیم» سوره ص، آیه ۱۷-۲۰.
  9. المیزان فی تفسیر القرآن (ط. جامعه مدرسین،۱۴۱۷ ه.ق.)، ج۱۹، ص۵۷.
  10. «او دانای نهان است پس هیچ کس را بر نهان خویش آگاه نمی‌کند * جز فرستاده‌ای را که بپسندد.».. سوره جن، آیه ۲۶.
  11. «به هر که خواهد فرزانگی می‌بخشد و هر که را فرزانگی دهند به راستی خیری فراوان داده‌اند» سوره بقره، آیه ۲۶۹.
  12. تفسیر العیاشی (ط. مکتبة العلمیة الإسلامیة. ۱۳۸۰ ه.ق.)، ج۱، ص۱۵۱.
  13. مجمع البیان فی تفسیر القرآن (ط. ناصر خسرو، ۱۳۷۲ ه.ش.)، ج۱، ص۱۸۲ و ج۵، ص۲۱۳ و ج۱، ص۳۹۴.
  14. تحف العقول (ط. جامعه مدرسین، ۱۴۰۴ ه.ق.)، ص۵۰۴.
  15. جامع الأخبار (للشعیری) (ط. مطبعة حیدریة، بی‌تا)، ص۹۴.
  16. فیاض‌بخش و محسنی، ولایت و امامت از منظر عقل و نقل، ج۵ ص ۳۴۸.