سوره قلم در علوم قرآنی: تفاوت میان نسخهها
(صفحهای تازه حاوی «{{امامت}} <div style="padding: 0.0em 0em 0.0em;"> : <div style="background-color: rgb(252, 252, 233); text-align:center; font-size: 85...» ایجاد کرد) |
بدون خلاصۀ ویرایش |
||
خط ۱۳: | خط ۱۳: | ||
[[میبدی]] مینویسد: این سوره هزار و دویست و پنجاه و شش حرف و سیصد کلمه، پنجاه و دو [[آیت]]، جمله به مکه فرو آمد، به قول بیشترین [[مفسران]]، [[ابن عباس]] و [[قتاده]] گفتند: از اول سوره تا {{متن قرآن|سَنَسِمُهُ عَلَى الْخُرْطُومِ}}<ref>«به زودی بینی او را به خاک میمالیم» سوره قلم، آیه ۱۶.</ref> به مکه فرو آمد و از اینجا تا {{متن قرآن|وَلَعَذَابُ الْآخِرَةِ أَكْبَرُ لَوْ كَانُوا يَعْلَمُونَ}}<ref>«آنگاه خداوند در زندگانی این جهان به آنان خواری چشانید و اگر میدانستند عذاب جهان واپسین بزرگتر است» سوره زمر، آیه ۲۶.</ref> به [[مدینه]] فرو آمد. و از اینجا تا {{متن قرآن|فَهُمْ يَكْتُبُونَ}}<ref>«یا مگر غیب نزد آنان است که (از روی آن) مینویسند؟» سوره طور، آیه ۴۱.</ref> که به مکه فرو آمد و از اینجا تا {{متن قرآن|فَجَعَلَهُ مِنَ الصَّالِحِينَ}}<ref>«و او را از شایستگان کرد» سوره قلم، آیه ۵۰.</ref> به مدینه فرو آمد و از اینجا تا به آخر سوره به مکه فرو آمد. | [[میبدی]] مینویسد: این سوره هزار و دویست و پنجاه و شش حرف و سیصد کلمه، پنجاه و دو [[آیت]]، جمله به مکه فرو آمد، به قول بیشترین [[مفسران]]، [[ابن عباس]] و [[قتاده]] گفتند: از اول سوره تا {{متن قرآن|سَنَسِمُهُ عَلَى الْخُرْطُومِ}}<ref>«به زودی بینی او را به خاک میمالیم» سوره قلم، آیه ۱۶.</ref> به مکه فرو آمد و از اینجا تا {{متن قرآن|وَلَعَذَابُ الْآخِرَةِ أَكْبَرُ لَوْ كَانُوا يَعْلَمُونَ}}<ref>«آنگاه خداوند در زندگانی این جهان به آنان خواری چشانید و اگر میدانستند عذاب جهان واپسین بزرگتر است» سوره زمر، آیه ۲۶.</ref> به [[مدینه]] فرو آمد. و از اینجا تا {{متن قرآن|فَهُمْ يَكْتُبُونَ}}<ref>«یا مگر غیب نزد آنان است که (از روی آن) مینویسند؟» سوره طور، آیه ۴۱.</ref> که به مکه فرو آمد و از اینجا تا {{متن قرآن|فَجَعَلَهُ مِنَ الصَّالِحِينَ}}<ref>«و او را از شایستگان کرد» سوره قلم، آیه ۵۰.</ref> به مدینه فرو آمد و از اینجا تا به آخر سوره به مکه فرو آمد. | ||
در این سوره دو آیت [[منسوخ]] است: {{متن قرآن|فَذَرْنِي وَمَنْ يُكَذِّبُ بِهَذَا الْحَدِيثِ}}<ref>«بنابراین مرا با آن کسان که این سخن را دروغ میشمرند وا بگذار!» سوره قلم، آیه ۴۴.</ref>. این قدر از [[آیت]] [[منسوخ]] است به آیت [[سیف]]. و باقی آیت محکم. و آیت دیگر {{متن قرآن|فَاصْبِرْ لِحُكْمِ رَبِّكَ}}<ref>«پس برای (رسیدن) فرمان پروردگارت شکیبایی پیشه کن» سوره قلم، آیه ۴۸.</ref> معنی [[صبر]] اندرین آیت منسوخ است به آیت سیف. {{متن حدیث|قَالَ رَسُولُ اللهِ{{صل}}: مَنْ قَرَأَ سُورَةَ ن وَ الْقَلَمِ أَعْطَاهُ اللَّهُ ثَوَابَ الَّذِينَ حَسُنَ أَخْلَاقُهُمْ}} | در این سوره دو آیت [[منسوخ]] است: {{متن قرآن|فَذَرْنِي وَمَنْ يُكَذِّبُ بِهَذَا الْحَدِيثِ}}<ref>«بنابراین مرا با آن کسان که این سخن را دروغ میشمرند وا بگذار!» سوره قلم، آیه ۴۴.</ref>. این قدر از [[آیت]] [[منسوخ]] است به آیت [[سیف]]. و باقی آیت محکم. و آیت دیگر {{متن قرآن|فَاصْبِرْ لِحُكْمِ رَبِّكَ}}<ref>«پس برای (رسیدن) فرمان پروردگارت شکیبایی پیشه کن» سوره قلم، آیه ۴۸.</ref> معنی [[صبر]] اندرین آیت منسوخ است به آیت سیف. {{متن حدیث|قَالَ رَسُولُ اللهِ{{صل}}: مَنْ قَرَأَ سُورَةَ ن وَ الْقَلَمِ أَعْطَاهُ اللَّهُ ثَوَابَ الَّذِينَ حَسُنَ أَخْلَاقُهُمْ}} [[پیامبر اکرم]]{{صل}} فرمود: هرکه [[سوره]] «ن و القلم» را [[تلاوت]] کند، [[خداوند]] [[ثواب]] کسانی را که [[خدا]] اخلاقشان را [[نیک]] فرمود به آنان [[پاداش]] میدهد<ref>کشف الاسرار.</ref>. | ||
این سوره با دو [[سوگند]] خداوند به قلم و نوشته آغاز میگردد و [[آیه]] دوم به تبرئه [[رسول خدا]] از [[طعنه]] [[دشمنان اسلام]] که به آن [[حضرت]] نسبت [[جنون]] دادند با توصیف و [[تمجید]] [[پیامبر]]{{صل}} به وسیله خدا اشاره میکند و [[اخلاق]] برجسته [[خاتم الانبیاء]] را [[عظیم]] و ممتاز معرفی میکند و [[مسلمانان]] عامل را [[برتر]] از مجرمین به شمار آورده است و در [[آیات]] {{متن قرآن|فَذَرْنِي وَمَنْ يُكَذِّبُ بِهَذَا الْحَدِيثِ سَنَسْتَدْرِجُهُمْ مِنْ حَيْثُ لَا يَعْلَمُونَ وَأُمْلِي لَهُمْ إِنَّ كَيْدِي مَتِينٌ}}<ref>«بنابراین مرا با آن کسان که این سخن را دروغ میشمرند وا بگذار! به زودی آنان را آرام آرام از جایی که درنیابند فرو میگیریم» سوره قلم، آیه ۴۴-۴۵.</ref> از مسئله [[استدراج]] و اِمهال یعنی مهلت دادن به [[کافران]] و [[ستمگران]] که در نهایت به زیان آنان خواهد بود سخن میگوید، آنگاه داستان باغداران و بلایی که بر اثر [[گناه]] و [[فساد]] و [[غفلت]] از [[یاد خدا]] بر سرشان آمد نقل میشود و در آخر آن، آیه معروف {{متن قرآن|وَإِنْ يَكَادُ}}<ref>«و به راستی نزدیک است» سوره قلم، آیه ۵۱.</ref> که بنا به معروف، دافع چشمزخم است، آمده است. از برتریهای [[قرآن]]، آن است که خداوند در آن، سوگند به قلم و آنچه مینویسند کرده است نه به [[شمشیر]] و [[جنگ]] و [[خونریزی]] و [[عظمت]] [[پیامبر اسلام]] را اخلاق برجسته و نیکوی او نسبت به [[مردم]] بیان کرده است. تفاوت بسیار بین محتوای قرآن که مبتنی بر [[معرفت]] و [[فرهنگ]] است با نظامیگری (میلیتاریسم) و خشونتگرایی تمدنهای غربی و افراطیون شبه [[مسلمان]] مانند داعش وجود دارد. | این سوره با دو [[سوگند]] خداوند به قلم و نوشته آغاز میگردد و [[آیه]] دوم به تبرئه [[رسول خدا]] از [[طعنه]] [[دشمنان اسلام]] که به آن [[حضرت]] نسبت [[جنون]] دادند با توصیف و [[تمجید]] [[پیامبر]]{{صل}} به وسیله خدا اشاره میکند و [[اخلاق]] برجسته [[خاتم الانبیاء]] را [[عظیم]] و ممتاز معرفی میکند و [[مسلمانان]] عامل را [[برتر]] از مجرمین به شمار آورده است و در [[آیات]] {{متن قرآن|فَذَرْنِي وَمَنْ يُكَذِّبُ بِهَذَا الْحَدِيثِ سَنَسْتَدْرِجُهُمْ مِنْ حَيْثُ لَا يَعْلَمُونَ وَأُمْلِي لَهُمْ إِنَّ كَيْدِي مَتِينٌ}}<ref>«بنابراین مرا با آن کسان که این سخن را دروغ میشمرند وا بگذار! به زودی آنان را آرام آرام از جایی که درنیابند فرو میگیریم» سوره قلم، آیه ۴۴-۴۵.</ref> از مسئله [[استدراج]] و اِمهال یعنی مهلت دادن به [[کافران]] و [[ستمگران]] که در نهایت به زیان آنان خواهد بود سخن میگوید، آنگاه داستان باغداران و بلایی که بر اثر [[گناه]] و [[فساد]] و [[غفلت]] از [[یاد خدا]] بر سرشان آمد نقل میشود و در آخر آن، آیه معروف {{متن قرآن|وَإِنْ يَكَادُ}}<ref>«و به راستی نزدیک است» سوره قلم، آیه ۵۱.</ref> که بنا به معروف، دافع چشمزخم است، آمده است. از برتریهای [[قرآن]]، آن است که خداوند در آن، سوگند به قلم و آنچه مینویسند کرده است نه به [[شمشیر]] و [[جنگ]] و [[خونریزی]] و [[عظمت]] [[پیامبر اسلام]] را اخلاق برجسته و نیکوی او نسبت به [[مردم]] بیان کرده است. تفاوت بسیار بین محتوای قرآن که مبتنی بر [[معرفت]] و [[فرهنگ]] است با نظامیگری (میلیتاریسم) و خشونتگرایی تمدنهای غربی و افراطیون شبه [[مسلمان]] مانند داعش وجود دارد. | ||
==ساختار==[[سوره]] از دو بخش اصلی تشکیل شده است که وضع [[متعارض]] [[مؤمنین]] و مجرمین را در آن تبیین کرده است. | ==ساختار== | ||
[[سوره]] از دو بخش اصلی تشکیل شده است که وضع [[متعارض]] [[مؤمنین]] و مجرمین را در آن تبیین کرده است. | |||
بخش [[اول]]، آیات ۱ تا ۳۳ (وضع [[مشرکین]] و [[خفت]] آنها). | بخش [[اول]]، آیات ۱ تا ۳۳ (وضع [[مشرکین]] و [[خفت]] آنها). | ||
خط ۲۵: | خط ۲۶: | ||
در بخش اول این [[سوره]]، [[رسول خدا]]{{صل}} را به دنبال تهمتهای ناروایی که مشرکین به وی زده و او را دیوانه خوانده بودند، [[تسلیت]] و [[دلداری]] میدهد و به [[بهترین]] وعدهها و [[پاسداری]] از [[خلق]] عظیمش دلخوش میسازد و آن جناب را به شدیدترین وجهی از [[اطاعت]] مشرکین و [[مداهنه]] با آنان [[نهی]] نموده، [[امر]] اکید میکند که در برابر [[حکم]] پروردگارش [[صبر]] کند. | در بخش اول این [[سوره]]، [[رسول خدا]]{{صل}} را به دنبال تهمتهای ناروایی که مشرکین به وی زده و او را دیوانه خوانده بودند، [[تسلیت]] و [[دلداری]] میدهد و به [[بهترین]] وعدهها و [[پاسداری]] از [[خلق]] عظیمش دلخوش میسازد و آن جناب را به شدیدترین وجهی از [[اطاعت]] مشرکین و [[مداهنه]] با آنان [[نهی]] نموده، [[امر]] اکید میکند که در برابر [[حکم]] پروردگارش [[صبر]] کند. | ||
بخش دوم، در تقارن متعارض با بخش اول است که وضع متضاد متقین را در مقابل مشرکین تبیین کرده است. [[آیات]] ۳۴-۳۵: {{متن قرآن|إِنَّ لِلْمُتَّقِينَ عِنْدَ رَبِّهِمْ جَنَّاتِ النَّعِيمِ * أَفَنَجْعَلُ الْمُسْلِمِينَ كَالْمُجْرِمِينَ}}<ref>«پرهیزگاران نزد پروردگارشان بهشت پرنعمت دارند * آیا فرمانبرداران را مانند گناهکاران (یکسان) میگردانیم؟» سوره قلم، آیه ۳۴-۳۵.</ref>. [[بشارت]] و بیان حال متقین و [[مسلمانان]] عامل، در [[آخرت]] است، در مقابل بیانی که از حال و [[روز]] [[آخرتی]] مشرکین و مجرمین در بخش اول کرده است. | بخش دوم، در تقارن متعارض با بخش اول است که وضع متضاد متقین را در مقابل مشرکین تبیین کرده است. | ||
[[آیات]] ۳۴-۳۵: {{متن قرآن|إِنَّ لِلْمُتَّقِينَ عِنْدَ رَبِّهِمْ جَنَّاتِ النَّعِيمِ * أَفَنَجْعَلُ الْمُسْلِمِينَ كَالْمُجْرِمِينَ}}<ref>«پرهیزگاران نزد پروردگارشان بهشت پرنعمت دارند * آیا فرمانبرداران را مانند گناهکاران (یکسان) میگردانیم؟» سوره قلم، آیه ۳۴-۳۵.</ref>. [[بشارت]] و بیان حال متقین و [[مسلمانان]] عامل، در [[آخرت]] است، در مقابل بیانی که از حال و [[روز]] [[آخرتی]] مشرکین و مجرمین در بخش اول کرده است. | |||
آیات بخش دوم، دنباله تهدیدهایی است که درباره [[تکذیب]] کنندگان رسول خدا{{صل}} کرده بود و [[عذاب]] آخرتی آنان را به این بیان مسجل میسازد که [[مردم]] باتقوی در بهشتهای [[نعیم]] هستند و اینکه تکذیب کنندگان و متقین یکسان نیستند، پس نمیتوانند [[امید]] کرامتی از [[خدا]] داشته باشند و چون مجرمند آنچه هم از نعمتهای [[دنیا]] در [[اختیار]] دارند [[استدراج]] و [[املاء]] است (مداخل استدراج و [[امهال]] ملاحظه شود) نه [[نعمت]] و [[کرامت]] و نیز در این آیات، رسول خدا{{صل}} را امر میکند به اینکه در برابر حکم پروردگارش صبر کند و این امر را تأکید مینماید. | آیات بخش دوم، دنباله تهدیدهایی است که درباره [[تکذیب]] کنندگان رسول خدا{{صل}} کرده بود و [[عذاب]] آخرتی آنان را به این بیان مسجل میسازد که [[مردم]] باتقوی در بهشتهای [[نعیم]] هستند و اینکه تکذیب کنندگان و متقین یکسان نیستند، پس نمیتوانند [[امید]] کرامتی از [[خدا]] داشته باشند و چون مجرمند آنچه هم از نعمتهای [[دنیا]] در [[اختیار]] دارند [[استدراج]] و [[املاء]] است (مداخل استدراج و [[امهال]] ملاحظه شود) نه [[نعمت]] و [[کرامت]] و نیز در این آیات، رسول خدا{{صل}} را امر میکند به اینکه در برابر حکم پروردگارش صبر کند و این امر را تأکید مینماید. | ||
خط ۳۳: | خط ۳۶: | ||
{{متن حدیث|قَالَ رَسُولُ اللَّهِ{{صل}}: عَلَيْكُمْ بِحُسْنِ الْخُلُقِ- فَإِنَّ حُسْنَ الْخُلُقِ فِي الْجَنَّةِ لَا مُحَالَةَ- وَ إِيَّاكُمْ وَ سُوءَ الْخُلُقِ- فَإِنَّ سَيِّئَ الْخُلُقِ فِي النَّارِ لَا مُحَالَةَ}}؛ بر شما باد به [[اخلاق نیکو]]؛ زیرا کسی که دارای [[اخلاق نیکو]] باشد [[عاقبت]] و به ناچار در [[بهشت]] وارد میشود و بپرهیزید از [[بداخلاقی]] که عاقبت آن، [[جهنم]] است. | {{متن حدیث|قَالَ رَسُولُ اللَّهِ{{صل}}: عَلَيْكُمْ بِحُسْنِ الْخُلُقِ- فَإِنَّ حُسْنَ الْخُلُقِ فِي الْجَنَّةِ لَا مُحَالَةَ- وَ إِيَّاكُمْ وَ سُوءَ الْخُلُقِ- فَإِنَّ سَيِّئَ الْخُلُقِ فِي النَّارِ لَا مُحَالَةَ}}؛ بر شما باد به [[اخلاق نیکو]]؛ زیرا کسی که دارای [[اخلاق نیکو]] باشد [[عاقبت]] و به ناچار در [[بهشت]] وارد میشود و بپرهیزید از [[بداخلاقی]] که عاقبت آن، [[جهنم]] است. | ||
{{متن قرآن|وَإِنَّكَ لَعَلَى خُلُقٍ عَظِيمٍ}}. آن مهتر عالم، [[سید ولد آدم]] مرد کار بود، [[معتکف]] درگاه [[عزت]]، مجاور محلت [[محبت]]. دری بود از صدف [[قدرت]] برآمده، آفتابی از [[فلک]] [[اقبال]] بتافته، [[آسمان]] و [[زمین]] به وی آراسته و نگاشته. [[شب معراج]] او را گفتند: ای [[سید]] بر خرام بر این گلشن بلند که عالم [[قدس]] در [[انتظار]] قدم تو است، [[جمال]] فردوسیان [[عاشق]] چهره جمال تو است، آستان [[حضرت]] ما [[مشتاق]] قدم [[معرفت]] تو است... از حضرت عزت ندا آمد که: {{متن قرآن|وَإِنَّكَ لَعَلَى خُلُقٍ عَظِيمٍ}}. باش تا فردای [[قیامت]] که [[علم]] [[دولت]] او به عرصه عظمی برافرازند، قدم در رکاب [[براق]] آورده [[لباس]] [[فخر]] پوشیده، [[عمامه]] [[فضل]] بر سر نهاده، لواء [[حمد]] در دست گرفته، [[آدم]] و هر که دون او است از [[انبیاء]] و [[اولیاء]] همه در زیر علم عزت او و [[رایت]] قدر او درآمده و از حضرت عزت این ندا و نواخت همی آید که: | {{متن قرآن|وَإِنَّكَ لَعَلَى خُلُقٍ عَظِيمٍ}}. آن مهتر عالم، [[سید ولد آدم]] مرد کار بود، [[معتکف]] درگاه [[عزت]]، مجاور محلت [[محبت]]. دری بود از صدف [[قدرت]] برآمده، آفتابی از [[فلک]] [[اقبال]] بتافته، [[آسمان]] و [[زمین]] به وی آراسته و نگاشته. [[شب معراج]] او را گفتند: ای [[سید]] بر خرام بر این گلشن بلند که عالم [[قدس]] در [[انتظار]] قدم تو است، [[جمال]] فردوسیان [[عاشق]] چهره جمال تو است، آستان [[حضرت]] ما [[مشتاق]] قدم [[معرفت]] تو است... از حضرت عزت ندا آمد که: {{متن قرآن|وَإِنَّكَ لَعَلَى خُلُقٍ عَظِيمٍ}}. باش تا فردای [[قیامت]] که [[علم]] [[دولت]] او به عرصه عظمی برافرازند، قدم در رکاب [[براق]] آورده [[لباس]] [[فخر]] پوشیده، [[عمامه]] [[فضل]] بر سر نهاده، لواء [[حمد]] در دست گرفته، [[آدم]] و هر که دون او است از [[انبیاء]] و [[اولیاء]] همه در زیر علم عزت او و [[رایت]] قدر او درآمده و از حضرت عزت این ندا و نواخت همی آید که: "ای [[محمد]]، بگو که سخنت شنیده میشود و درخواست کن که عطا میشوی و [[شفاعت]] فرما که شفاعتت پذیرفته میگردد"<ref>کشف الاسرار.</ref>. در [[تفسیر]] فوق به روشنی پیدا است که امثال [[میبدی]]، [[مولوی]] و [[ابن عربی]]، [[معتقد]] به [[وحدت]] [[ادیان]] بودند و [[رسولان]] گذشته را مقدمه ساز [[ظهور]] [[خاتم الانبیاء]] [[محمد مصطفی]] میدانند و با آمدن [[اسلام]] مصطفوی، همه ادیان دیگر در آن مستحیل شدهاند و فقط [[تبعیت]] از [[اسلام]] جایز و نافذ است. | ||
در [[معانی الاخبار]] به [[سند]] خود از [[ابی الجارود]] از [[امام]] [[ابی جعفر]]{{ع}} [[روایت]] کرده است که در [[تفسیر آیه]] {{متن قرآن|وَإِنَّكَ لَعَلَى خُلُقٍ عَظِيمٍ}} فرمود: [[خلق عظیم]] همین اسلام است. و در [[تفسیر قمی]] از [[ابی الجارود]] از [[حضرت]] [[امام باقر]]{{ع}} نقل شده است که درباره جمله {{متن قرآن|وَإِنَّكَ لَعَلَى خُلُقٍ عَظِيمٍ}} فرمود یعنی {{عربی|"على دين عظيم"}}. منظور این میباشد که [[دین اسلام]] مشتمل بر کمال هر [[خلق]] [[پسندیده]] هست و [[رسول خدا]]{{صل}} دارای آن بوده است. در روایت معروف از آن جناب نقل شده که فرمود: {{متن حدیث|بُعِثْتُ لِأُتَمِّمَ مَكَارِمَ الْأَخْلَاقِ}}. [[مجمع البیان]]... روایت کرده که گفت وقتی [[قریش]] دیدند که رسول خدا{{صل}}، [[علی]]{{ع}} را بر سایرین مقدم داشت و او را [[تعظیم]] کرد، شروع کردند به [[بدگویی از علی]]{{ع}} و گفتند: [[محمد]] [[مفتون]] علی شده است. [[خدای تعالی]] در پاسخ آنان این [[آیه]] را نازل کرد: {{متن قرآن|ن وَالْقَلَمِ وَمَا يَسْطُرُونَ}}<ref>«نون؛ سوگند به قلم و آنچه برنگارند» سوره قلم، آیه ۱.</ref> و در آن خدای تعالی [[سوگند]] خورد به این که {{متن قرآن|مَا أَنْتَ بِنِعْمَةِ رَبِّكَ بِمَجْنُونٍ}}<ref>«تو، به (برکت) نعمت پروردگارت، دیوانه نیستی» سوره قلم، آیه ۲.</ref>. {{متن قرآن|وَإِنَّ لَكَ لَأَجْرًا غَيْرَ مَمْنُونٍ * وَإِنَّكَ لَعَلَى خُلُقٍ عَظِيمٍ}}<ref>«و بیگمان تو را پاداشی بیپایان است * و به راستی تو را خویی است سترگ» سوره قلم، آیه ۳-۴.</ref>. و تو اجری انقطاعناپذیر داری و تو دارای خلقی [[عظیم]] هستی که منظور همان [[قرآن]] است تا آنجا که فرمود: {{متن قرآن|إِنَّ رَبَّكَ هُوَ أَعْلَمُ بِمَنْ ضَلَّ عَنْ سَبِيلِهِ}}<ref>«بیگمان پروردگارت به آن کس که راه وی را گم کرده داناتر است» سوره قلم، آیه ۷.</ref> که منظور از این [[گمراهان]]، همان عدهای بودند که آن سخن را گفته بودند {{متن قرآن|وَهُوَ أَعْلَمُ بِالْمُهْتَدِينَ}}<ref>«و اوست که به رهیافتگان داناتر است» سوره قلم، آیه ۷.</ref> و او [[علی بن ابی طالب]] را بهتر میشناسد. این [[روایت]] را صاحب [[تفسیر برهان]] نیز از [[محمد بن عباس]] نقل کرده و او به [[سند]] خود از [[ضحاک]]، پس از نقل این روایت، در پایان آن گفته است: «و [[سبیل]] [[خدا]]» همان «[[علی بن ابی طالب]]» است. در کافی به سند خود از [[سفیان]] بن سمط روایت کرده که گفت: [[امام صادق]]{{ع}} فرمود: [[خدای تعالی]] وقتی خیر بندهای را بخواهد، هرگاه گناهی مرتکب شود، به دنبالش به یک [[گرفتاری]] مبتلایش میکند و به این وسیله [[استغفار]] را به یادش میاندازد و وقتی [[شر]] بندهای را بخواهد، هرگاه گناهی مرتکب شود دنبالش نعمتی به او میدهد تا استغفار را از یادش ببرد و در نتیجه گنهکاری را ادامه بدهد، این همان است که [[خدای عزوجل]] دربارهاش میفرماید: {{متن قرآن|سَنَسْتَدْرِجُهُمْ مِنْ حَيْثُ لَا يَعْلَمُونَ}}<ref>«آرامآرام از جایی که درنمییابند فرو خواهیم گرفت» سوره اعراف، آیه ۱۸۲.</ref> و منظور این است که به وسیله [[نعمت]] خود و [[گناه]] او، وی را [[استدراج]] میکند<ref>المیزان.</ref>. | در [[معانی الاخبار]] به [[سند]] خود از [[ابی الجارود]] از [[امام]] [[ابی جعفر]]{{ع}} [[روایت]] کرده است که در [[تفسیر آیه]] {{متن قرآن|وَإِنَّكَ لَعَلَى خُلُقٍ عَظِيمٍ}} فرمود: [[خلق عظیم]] همین اسلام است. و در [[تفسیر قمی]] از [[ابی الجارود]] از [[حضرت]] [[امام باقر]]{{ع}} نقل شده است که درباره جمله {{متن قرآن|وَإِنَّكَ لَعَلَى خُلُقٍ عَظِيمٍ}} فرمود یعنی {{عربی|"على دين عظيم"}}. منظور این میباشد که [[دین اسلام]] مشتمل بر کمال هر [[خلق]] [[پسندیده]] هست و [[رسول خدا]]{{صل}} دارای آن بوده است. در روایت معروف از آن جناب نقل شده که فرمود: {{متن حدیث|بُعِثْتُ لِأُتَمِّمَ مَكَارِمَ الْأَخْلَاقِ}}. [[مجمع البیان]]... روایت کرده که گفت وقتی [[قریش]] دیدند که رسول خدا{{صل}}، [[علی]]{{ع}} را بر سایرین مقدم داشت و او را [[تعظیم]] کرد، شروع کردند به [[بدگویی از علی]]{{ع}} و گفتند: [[محمد]] [[مفتون]] علی شده است. [[خدای تعالی]] در پاسخ آنان این [[آیه]] را نازل کرد: {{متن قرآن|ن وَالْقَلَمِ وَمَا يَسْطُرُونَ}}<ref>«نون؛ سوگند به قلم و آنچه برنگارند» سوره قلم، آیه ۱.</ref> و در آن خدای تعالی [[سوگند]] خورد به این که {{متن قرآن|مَا أَنْتَ بِنِعْمَةِ رَبِّكَ بِمَجْنُونٍ}}<ref>«تو، به (برکت) نعمت پروردگارت، دیوانه نیستی» سوره قلم، آیه ۲.</ref>. {{متن قرآن|وَإِنَّ لَكَ لَأَجْرًا غَيْرَ مَمْنُونٍ * وَإِنَّكَ لَعَلَى خُلُقٍ عَظِيمٍ}}<ref>«و بیگمان تو را پاداشی بیپایان است * و به راستی تو را خویی است سترگ» سوره قلم، آیه ۳-۴.</ref>. و تو اجری انقطاعناپذیر داری و تو دارای خلقی [[عظیم]] هستی که منظور همان [[قرآن]] است تا آنجا که فرمود: {{متن قرآن|إِنَّ رَبَّكَ هُوَ أَعْلَمُ بِمَنْ ضَلَّ عَنْ سَبِيلِهِ}}<ref>«بیگمان پروردگارت به آن کس که راه وی را گم کرده داناتر است» سوره قلم، آیه ۷.</ref> که منظور از این [[گمراهان]]، همان عدهای بودند که آن سخن را گفته بودند {{متن قرآن|وَهُوَ أَعْلَمُ بِالْمُهْتَدِينَ}}<ref>«و اوست که به رهیافتگان داناتر است» سوره قلم، آیه ۷.</ref> و او [[علی بن ابی طالب]] را بهتر میشناسد. این [[روایت]] را صاحب [[تفسیر برهان]] نیز از [[محمد بن عباس]] نقل کرده و او به [[سند]] خود از [[ضحاک]]، پس از نقل این روایت، در پایان آن گفته است: «و [[سبیل]] [[خدا]]» همان «[[علی بن ابی طالب]]» است. در کافی به سند خود از [[سفیان]] بن سمط روایت کرده که گفت: [[امام صادق]]{{ع}} فرمود: [[خدای تعالی]] وقتی خیر بندهای را بخواهد، هرگاه گناهی مرتکب شود، به دنبالش به یک [[گرفتاری]] مبتلایش میکند و به این وسیله [[استغفار]] را به یادش میاندازد و وقتی [[شر]] بندهای را بخواهد، هرگاه گناهی مرتکب شود دنبالش نعمتی به او میدهد تا استغفار را از یادش ببرد و در نتیجه گنهکاری را ادامه بدهد، این همان است که [[خدای عزوجل]] دربارهاش میفرماید: {{متن قرآن|سَنَسْتَدْرِجُهُمْ مِنْ حَيْثُ لَا يَعْلَمُونَ}}<ref>«آرامآرام از جایی که درنمییابند فرو خواهیم گرفت» سوره اعراف، آیه ۱۸۲.</ref> و منظور این است که به وسیله [[نعمت]] خود و [[گناه]] او، وی را [[استدراج]] میکند<ref>المیزان.</ref>. | ||
نسخهٔ ۷ اکتبر ۲۰۲۱، ساعت ۱۷:۴۹
مقدمه
شصت و هشتمین سوره قرآن و پنجمین و یا دومین آن به ترتیب نزول، نازل شده در مکه با موضوعات قلم و نوشته، اخلاق پیامبر(ص)، مغروران گستاخ و سرانجام آنها و داستان صاحبان باغ. نام سوره از آیه اول اخذ شده است: ﴿ن وَالْقَلَمِ وَمَا يَسْطُرُونَ﴾[۱]. خداوند به قلم و آنچه مینویسند سوگند یاد کرده است. نام دیگرش «ن» (= نون)، یا «نون و القلم» است، به این جهت که حرف مقطعه «ن» و بعد از آن کلمه «قلم»، سرآغاز سوره است.
از نظر حجم از سورههای «مفصلات» و در حدود نصف حزب قرآن است. بیست و نهمین و آخرین سوره از سورههای بیست و نه گانهای است که با حروف مقطعه (در اینجا: ن: نون) آغاز میگردد. و دهمین سوره از سورههایی است که با سوگند شروع میشود.
میبدی مینویسد: این سوره هزار و دویست و پنجاه و شش حرف و سیصد کلمه، پنجاه و دو آیت، جمله به مکه فرو آمد، به قول بیشترین مفسران، ابن عباس و قتاده گفتند: از اول سوره تا ﴿سَنَسِمُهُ عَلَى الْخُرْطُومِ﴾[۲] به مکه فرو آمد و از اینجا تا ﴿وَلَعَذَابُ الْآخِرَةِ أَكْبَرُ لَوْ كَانُوا يَعْلَمُونَ﴾[۳] به مدینه فرو آمد. و از اینجا تا ﴿فَهُمْ يَكْتُبُونَ﴾[۴] که به مکه فرو آمد و از اینجا تا ﴿فَجَعَلَهُ مِنَ الصَّالِحِينَ﴾[۵] به مدینه فرو آمد و از اینجا تا به آخر سوره به مکه فرو آمد.
در این سوره دو آیت منسوخ است: ﴿فَذَرْنِي وَمَنْ يُكَذِّبُ بِهَذَا الْحَدِيثِ﴾[۶]. این قدر از آیت منسوخ است به آیت سیف. و باقی آیت محکم. و آیت دیگر ﴿فَاصْبِرْ لِحُكْمِ رَبِّكَ﴾[۷] معنی صبر اندرین آیت منسوخ است به آیت سیف. «قَالَ رَسُولُ اللهِ(ص): مَنْ قَرَأَ سُورَةَ ن وَ الْقَلَمِ أَعْطَاهُ اللَّهُ ثَوَابَ الَّذِينَ حَسُنَ أَخْلَاقُهُمْ» پیامبر اکرم(ص) فرمود: هرکه سوره «ن و القلم» را تلاوت کند، خداوند ثواب کسانی را که خدا اخلاقشان را نیک فرمود به آنان پاداش میدهد[۸].
این سوره با دو سوگند خداوند به قلم و نوشته آغاز میگردد و آیه دوم به تبرئه رسول خدا از طعنه دشمنان اسلام که به آن حضرت نسبت جنون دادند با توصیف و تمجید پیامبر(ص) به وسیله خدا اشاره میکند و اخلاق برجسته خاتم الانبیاء را عظیم و ممتاز معرفی میکند و مسلمانان عامل را برتر از مجرمین به شمار آورده است و در آیات ﴿فَذَرْنِي وَمَنْ يُكَذِّبُ بِهَذَا الْحَدِيثِ سَنَسْتَدْرِجُهُمْ مِنْ حَيْثُ لَا يَعْلَمُونَ وَأُمْلِي لَهُمْ إِنَّ كَيْدِي مَتِينٌ﴾[۹] از مسئله استدراج و اِمهال یعنی مهلت دادن به کافران و ستمگران که در نهایت به زیان آنان خواهد بود سخن میگوید، آنگاه داستان باغداران و بلایی که بر اثر گناه و فساد و غفلت از یاد خدا بر سرشان آمد نقل میشود و در آخر آن، آیه معروف ﴿وَإِنْ يَكَادُ﴾[۱۰] که بنا به معروف، دافع چشمزخم است، آمده است. از برتریهای قرآن، آن است که خداوند در آن، سوگند به قلم و آنچه مینویسند کرده است نه به شمشیر و جنگ و خونریزی و عظمت پیامبر اسلام را اخلاق برجسته و نیکوی او نسبت به مردم بیان کرده است. تفاوت بسیار بین محتوای قرآن که مبتنی بر معرفت و فرهنگ است با نظامیگری (میلیتاریسم) و خشونتگرایی تمدنهای غربی و افراطیون شبه مسلمان مانند داعش وجود دارد.
ساختار
سوره از دو بخش اصلی تشکیل شده است که وضع متعارض مؤمنین و مجرمین را در آن تبیین کرده است.
بخش اول، آیات ۱ تا ۳۳ (وضع مشرکین و خفت آنها).
بخش دوم، آیات ۳۴ تا ۵۲ (برتری وضع متقین، برتری مسلمین عامل بر مجرمین).
در بخش اول این سوره، رسول خدا(ص) را به دنبال تهمتهای ناروایی که مشرکین به وی زده و او را دیوانه خوانده بودند، تسلیت و دلداری میدهد و به بهترین وعدهها و پاسداری از خلق عظیمش دلخوش میسازد و آن جناب را به شدیدترین وجهی از اطاعت مشرکین و مداهنه با آنان نهی نموده، امر اکید میکند که در برابر حکم پروردگارش صبر کند.
بخش دوم، در تقارن متعارض با بخش اول است که وضع متضاد متقین را در مقابل مشرکین تبیین کرده است.
آیات ۳۴-۳۵: ﴿إِنَّ لِلْمُتَّقِينَ عِنْدَ رَبِّهِمْ جَنَّاتِ النَّعِيمِ * أَفَنَجْعَلُ الْمُسْلِمِينَ كَالْمُجْرِمِينَ﴾[۱۱]. بشارت و بیان حال متقین و مسلمانان عامل، در آخرت است، در مقابل بیانی که از حال و روز آخرتی مشرکین و مجرمین در بخش اول کرده است.
آیات بخش دوم، دنباله تهدیدهایی است که درباره تکذیب کنندگان رسول خدا(ص) کرده بود و عذاب آخرتی آنان را به این بیان مسجل میسازد که مردم باتقوی در بهشتهای نعیم هستند و اینکه تکذیب کنندگان و متقین یکسان نیستند، پس نمیتوانند امید کرامتی از خدا داشته باشند و چون مجرمند آنچه هم از نعمتهای دنیا در اختیار دارند استدراج و املاء است (مداخل استدراج و امهال ملاحظه شود) نه نعمت و کرامت و نیز در این آیات، رسول خدا(ص) را امر میکند به اینکه در برابر حکم پروردگارش صبر کند و این امر را تأکید مینماید.
نکات: اسلام با اخلاق و رفتار زیبای رسول الله(ص) قلوب مردم را فتح کرد: ﴿وَإِنَّكَ لَعَلَى خُلُقٍ عَظِيمٍ﴾[۱۲]؛ رسول خدا امر و نهی قرآن را چنان پیش رفتی و نگه داشتی به خوش طبعی که گویی خلق وی و طبع وی خود آن بود.
«قَالَ رَسُولُ اللَّهِ(ص): عَلَيْكُمْ بِحُسْنِ الْخُلُقِ- فَإِنَّ حُسْنَ الْخُلُقِ فِي الْجَنَّةِ لَا مُحَالَةَ- وَ إِيَّاكُمْ وَ سُوءَ الْخُلُقِ- فَإِنَّ سَيِّئَ الْخُلُقِ فِي النَّارِ لَا مُحَالَةَ»؛ بر شما باد به اخلاق نیکو؛ زیرا کسی که دارای اخلاق نیکو باشد عاقبت و به ناچار در بهشت وارد میشود و بپرهیزید از بداخلاقی که عاقبت آن، جهنم است.
﴿وَإِنَّكَ لَعَلَى خُلُقٍ عَظِيمٍ﴾. آن مهتر عالم، سید ولد آدم مرد کار بود، معتکف درگاه عزت، مجاور محلت محبت. دری بود از صدف قدرت برآمده، آفتابی از فلک اقبال بتافته، آسمان و زمین به وی آراسته و نگاشته. شب معراج او را گفتند: ای سید بر خرام بر این گلشن بلند که عالم قدس در انتظار قدم تو است، جمال فردوسیان عاشق چهره جمال تو است، آستان حضرت ما مشتاق قدم معرفت تو است... از حضرت عزت ندا آمد که: ﴿وَإِنَّكَ لَعَلَى خُلُقٍ عَظِيمٍ﴾. باش تا فردای قیامت که علم دولت او به عرصه عظمی برافرازند، قدم در رکاب براق آورده لباس فخر پوشیده، عمامه فضل بر سر نهاده، لواء حمد در دست گرفته، آدم و هر که دون او است از انبیاء و اولیاء همه در زیر علم عزت او و رایت قدر او درآمده و از حضرت عزت این ندا و نواخت همی آید که: "ای محمد، بگو که سخنت شنیده میشود و درخواست کن که عطا میشوی و شفاعت فرما که شفاعتت پذیرفته میگردد"[۱۳]. در تفسیر فوق به روشنی پیدا است که امثال میبدی، مولوی و ابن عربی، معتقد به وحدت ادیان بودند و رسولان گذشته را مقدمه ساز ظهور خاتم الانبیاء محمد مصطفی میدانند و با آمدن اسلام مصطفوی، همه ادیان دیگر در آن مستحیل شدهاند و فقط تبعیت از اسلام جایز و نافذ است.
در معانی الاخبار به سند خود از ابی الجارود از امام ابی جعفر(ع) روایت کرده است که در تفسیر آیه ﴿وَإِنَّكَ لَعَلَى خُلُقٍ عَظِيمٍ﴾ فرمود: خلق عظیم همین اسلام است. و در تفسیر قمی از ابی الجارود از حضرت امام باقر(ع) نقل شده است که درباره جمله ﴿وَإِنَّكَ لَعَلَى خُلُقٍ عَظِيمٍ﴾ فرمود یعنی "على دين عظيم". منظور این میباشد که دین اسلام مشتمل بر کمال هر خلق پسندیده هست و رسول خدا(ص) دارای آن بوده است. در روایت معروف از آن جناب نقل شده که فرمود: «بُعِثْتُ لِأُتَمِّمَ مَكَارِمَ الْأَخْلَاقِ». مجمع البیان... روایت کرده که گفت وقتی قریش دیدند که رسول خدا(ص)، علی(ع) را بر سایرین مقدم داشت و او را تعظیم کرد، شروع کردند به بدگویی از علی(ع) و گفتند: محمد مفتون علی شده است. خدای تعالی در پاسخ آنان این آیه را نازل کرد: ﴿ن وَالْقَلَمِ وَمَا يَسْطُرُونَ﴾[۱۴] و در آن خدای تعالی سوگند خورد به این که ﴿مَا أَنْتَ بِنِعْمَةِ رَبِّكَ بِمَجْنُونٍ﴾[۱۵]. ﴿وَإِنَّ لَكَ لَأَجْرًا غَيْرَ مَمْنُونٍ * وَإِنَّكَ لَعَلَى خُلُقٍ عَظِيمٍ﴾[۱۶]. و تو اجری انقطاعناپذیر داری و تو دارای خلقی عظیم هستی که منظور همان قرآن است تا آنجا که فرمود: ﴿إِنَّ رَبَّكَ هُوَ أَعْلَمُ بِمَنْ ضَلَّ عَنْ سَبِيلِهِ﴾[۱۷] که منظور از این گمراهان، همان عدهای بودند که آن سخن را گفته بودند ﴿وَهُوَ أَعْلَمُ بِالْمُهْتَدِينَ﴾[۱۸] و او علی بن ابی طالب را بهتر میشناسد. این روایت را صاحب تفسیر برهان نیز از محمد بن عباس نقل کرده و او به سند خود از ضحاک، پس از نقل این روایت، در پایان آن گفته است: «و سبیل خدا» همان «علی بن ابی طالب» است. در کافی به سند خود از سفیان بن سمط روایت کرده که گفت: امام صادق(ع) فرمود: خدای تعالی وقتی خیر بندهای را بخواهد، هرگاه گناهی مرتکب شود، به دنبالش به یک گرفتاری مبتلایش میکند و به این وسیله استغفار را به یادش میاندازد و وقتی شر بندهای را بخواهد، هرگاه گناهی مرتکب شود دنبالش نعمتی به او میدهد تا استغفار را از یادش ببرد و در نتیجه گنهکاری را ادامه بدهد، این همان است که خدای عزوجل دربارهاش میفرماید: ﴿سَنَسْتَدْرِجُهُمْ مِنْ حَيْثُ لَا يَعْلَمُونَ﴾[۱۹] و منظور این است که به وسیله نعمت خود و گناه او، وی را استدراج میکند[۲۰].
آیات نامدار
- ﴿ن وَالْقَلَمِ وَمَا يَسْطُرُونَ﴾[۲۱]؛
- ﴿وَإِنَّكَ لَعَلَى خُلُقٍ عَظِيمٍ﴾[۲۲]؛
- ﴿وَإِنْ يَكَادُ الَّذِينَ كَفَرُوا لَيُزْلِقُونَكَ بِأَبْصَارِهِمْ لَمَّا سَمِعُوا الذِّكْرَ وَيَقُولُونَ إِنَّهُ لَمَجْنُونٌ﴾[۲۳]؛
- ﴿وَمَا هُوَ إِلَّا ذِكْرٌ لِلْعَالَمِينَ﴾[۲۴].[۲۵]
منابع
پانویس
- ↑ «نون؛ سوگند به قلم و آنچه برنگارند» سوره قلم، آیه ۱.
- ↑ «به زودی بینی او را به خاک میمالیم» سوره قلم، آیه ۱۶.
- ↑ «آنگاه خداوند در زندگانی این جهان به آنان خواری چشانید و اگر میدانستند عذاب جهان واپسین بزرگتر است» سوره زمر، آیه ۲۶.
- ↑ «یا مگر غیب نزد آنان است که (از روی آن) مینویسند؟» سوره طور، آیه ۴۱.
- ↑ «و او را از شایستگان کرد» سوره قلم، آیه ۵۰.
- ↑ «بنابراین مرا با آن کسان که این سخن را دروغ میشمرند وا بگذار!» سوره قلم، آیه ۴۴.
- ↑ «پس برای (رسیدن) فرمان پروردگارت شکیبایی پیشه کن» سوره قلم، آیه ۴۸.
- ↑ کشف الاسرار.
- ↑ «بنابراین مرا با آن کسان که این سخن را دروغ میشمرند وا بگذار! به زودی آنان را آرام آرام از جایی که درنیابند فرو میگیریم» سوره قلم، آیه ۴۴-۴۵.
- ↑ «و به راستی نزدیک است» سوره قلم، آیه ۵۱.
- ↑ «پرهیزگاران نزد پروردگارشان بهشت پرنعمت دارند * آیا فرمانبرداران را مانند گناهکاران (یکسان) میگردانیم؟» سوره قلم، آیه ۳۴-۳۵.
- ↑ «و به راستی تو را خویی است سترگ» سوره قلم، آیه ۴.
- ↑ کشف الاسرار.
- ↑ «نون؛ سوگند به قلم و آنچه برنگارند» سوره قلم، آیه ۱.
- ↑ «تو، به (برکت) نعمت پروردگارت، دیوانه نیستی» سوره قلم، آیه ۲.
- ↑ «و بیگمان تو را پاداشی بیپایان است * و به راستی تو را خویی است سترگ» سوره قلم، آیه ۳-۴.
- ↑ «بیگمان پروردگارت به آن کس که راه وی را گم کرده داناتر است» سوره قلم، آیه ۷.
- ↑ «و اوست که به رهیافتگان داناتر است» سوره قلم، آیه ۷.
- ↑ «آرامآرام از جایی که درنمییابند فرو خواهیم گرفت» سوره اعراف، آیه ۱۸۲.
- ↑ المیزان.
- ↑ «نون؛ سوگند به قلم و آنچه برنگارند» سوره قلم، آیه ۱.
- ↑ «و به راستی تو را خویی است سترگ» سوره قلم، آیه ۴.
- ↑ «و به راستی نزدیک است کافران هنگامی که این یادکرد را میشنوند با چشمانشان به تو آسیب رسانند و میگویند بیگمان او دیوانه است» سوره قلم، آیه ۵۱.
- ↑ «در حالی که این (قرآن) جز یادکردی برای جهانیان نیست» سوره قلم، آیه ۵۲.
- ↑ صفوی، سید سلمان، مقاله «سوره قلم»، دانشنامه معاصر قرآن کریم.