اصبغ بن عمرو بن ثعلبه کلبی قضاعی: تفاوت میان نسخهها
جز (ربات: جایگزینی خودکار متن (-== پانویس == {{پانویس}} {{ +== پانویس == {{پانویس}} {{)) |
جز (جایگزینی متن - ':2.jpg' به ':IM009658.jpg') |
||
خط ۱۴: | خط ۱۴: | ||
== منابع == | == منابع == | ||
{{منابع}} | {{منابع}} | ||
# [[پرونده: | # [[پرونده:IM009658.jpg|22px]] [[رمضان محمدی|محمدی، رمضان]]، [[دانشنامه سیره نبوی ج۲ (کتاب)|'''مقاله «اصبغ بن عمرو بن ثعلبه کلبی قضاعی»، دانشنامه سیره نبوی ج۲''']] | ||
{{پایان منابع}} | {{پایان منابع}} | ||
نسخهٔ ۲۶ دسامبر ۲۰۲۱، ساعت ۱۲:۴۰
مقدمه
اصبغ، رئیس قبیله کلب و نصرانی بود[۱]. او در سال ششم هجری مسلمان شد، ولی چون دلیلی بر ملاقات و دیدار وی با رسول خدا(ص) نیست، ابن حجر او را در بخش سوم (مخضرمین) آورده است.
اسلام اصبغ بدینسان بود که رسول خدا(ص) در شعبان سال ششم هجری، عبدالرحمان بن عوف را به فرماندهی هفتصد نفر به سوی قبیله کلب که در دومة الجندل بودند، فرستاد و فرمود: «اگر قوم کلب مسلمان شدند، دختر بزرگ و پادشاه قوم را به زنی بگیر» [۲]. عبدالرحمان بن عوف آنان را سه روز به اسلام دعوت کرد. پس از سه روز اصبغ اسلام آورد و با اسلام او، عده زیادی از کلبیان مسلمان شدند و گروهی نیز به پرداخت جزیه گردن نهادند. عبدالرحمان بن عوف نیز تماضر، دختر اصبغ را به زنی گرفت و او را همراه خود به مدینه آورد. ابوسلمه از او به دنیا آمد[۳]. سپس عبدالرحمان بن عوف سخت مریض شد و او را طلاق داد[۴].
برخی گفتهاند: عبدالرحمان بن عوف وقتی در میان کلبیان رفت، مردی از قبیله جهینه، به نام رافع بن مکیث را با نامهای خدمت رسول خدا(ص) فرستاد و مسلمان شدن اصبغ را به رسول خدا(ص) خبر داد و همچنین گفت که میخواهد زنی از قبیله کلب را به همسری برگزیند. حضرت نیز نوشت: «تماضر، دختر اصبغ را به همسری برگزین»[۵]. تماضر، نخستین کلبیهای بود که در اسلام با یک قرشی ازدواج کرد[۶].[۷]
جستارهای وابسته
منابع
پانویس
- ↑ ابن سعد، ج۲، ص۶۸۲؛ ابن حجر، ج۱، ص۳۴۶؛ ابن عساکر، ج۹، ص۱۷۲.
- ↑ ابن سعد، ج۳، ص۹۶.
- ↑ بلاذری، ج۱۰، ص۳۹؛ طبری، ج۲، ص۶۴۲.
- ↑ یعقوبی، ج۲، ص۱۷۰؛ افندی، ج۲، ص۳۹۴.
- ↑ بلاذری، ج۱، ص۴۸۵؛ ابن حجر، ج۱، ص۳۴۶؛ متقی هندی، ج۱۰، ص۵۹۳؛ زیلعی، ج۵، ص۲۱۸.
- ↑ بکری، ج۲، ص۵۶۵؛ سمعانی، ج۳، ص۱۸۱؛ ابن حبان، ج۵، ص۱.
- ↑ محمدی، رمضان، مقاله «اصبغ بن عمرو بن ثعلبه کلبی قضاعی»، دانشنامه سیره نبوی ج۲، ص:۹۷.