خوارج در تاریخ اسلامی: تفاوت میان نسخهها
(صفحهای تازه حاوی «{{امامت}} {{مدخل مرتبط | موضوع مرتبط = خوارج | عنوان مدخل = خوارج | مداخل مرتبط = خوارج در نهج البلاغه - خوارج در کلام اسلامی - خوارج در سیره معصوم - خوارج در تاریخ اسلامی | پرسش مرتبط = }} ==چگونگی پیدایش خوارج== عموم مورخانی که به بحث و بررسی...» ایجاد کرد) برچسب: پیوندهای ابهامزدایی |
|||
خط ۱۳: | خط ۱۳: | ||
بنابر این بر یک محقق، لازم است که برای تحلیل و بررسی چگونگی پیدایش این گروه به عقب برگردد و قضیه را از ریشه دنبال کند و در این ریشهیابی به عامل مهم [[تعصبات قبیلهای]]، توجه بیشتری بکند. | بنابر این بر یک محقق، لازم است که برای تحلیل و بررسی چگونگی پیدایش این گروه به عقب برگردد و قضیه را از ریشه دنبال کند و در این ریشهیابی به عامل مهم [[تعصبات قبیلهای]]، توجه بیشتری بکند. | ||
بسیاری از [[رهبران]] خوارج و کسانی که در میان ساده لوحان [[سپاه علی]]{{ع}} در جنگ صفین، پس از پذیرش حکمیت، بذر [[شورش]] پاشیدند از [[قبیله]] [[بنی تمیم]] و [[بنی ربیعه]] بودند (بنی ربیعه، خود تیرهای از بنی تمیم است). کسانی مانند [[شبث بن ربعی]] و [[حرقوص | بسیاری از [[رهبران]] خوارج و کسانی که در میان ساده لوحان [[سپاه علی]]{{ع}} در جنگ صفین، پس از پذیرش حکمیت، بذر [[شورش]] پاشیدند از [[قبیله]] [[بنی تمیم]] و [[بنی ربیعه]] بودند (بنی ربیعه، خود تیرهای از بنی تمیم است). کسانی مانند [[شبث بن ربعی]] و [[حرقوص بن زهیر]] ([[ذو الثدیه]]) و [[مسعر بن فدکی]] و [[عروة بن ادیه]] و [[مرداس بن ادیه]] که در نظر خوارج بعدی از [[سلف صالح]] هستند، همه از قبیله بنی تمیم بودند. البته از [[قبایل]] دیگر نیز کم و بیش شرکت داشتند اما بیشتر رهبران خوارج از این قبیله بودند و از [[قریش]] هیچ کس در میان خوارج نبود. | ||
بنی تمیم در [[زمان جاهلیت]] با قبیله [[مضر]] و بخصوص تیره [[قریش]] [[دشمنی]] و [[جنگ]] داشتند و حتی پس از [[اسلام]] نیز، که به ظاهر [[مسلمان]] شده بودند، گاه و بیگاه دشمنی دیرینه خود با قریش را آشکار میکردند و از این که [[پیامبر]] از قریش است ناراحت بودند و [[حسد]] میورزیدند. در این باره به دو سند [[تاریخی]] زیر توجه فرمایید: | بنی تمیم در [[زمان جاهلیت]] با قبیله [[مضر]] و بخصوص تیره [[قریش]] [[دشمنی]] و [[جنگ]] داشتند و حتی پس از [[اسلام]] نیز، که به ظاهر [[مسلمان]] شده بودند، گاه و بیگاه دشمنی دیرینه خود با قریش را آشکار میکردند و از این که [[پیامبر]] از قریش است ناراحت بودند و [[حسد]] میورزیدند. در این باره به دو سند [[تاریخی]] زیر توجه فرمایید: |
نسخهٔ ۳ مهٔ ۲۰۲۲، ساعت ۱۱:۴۱
چگونگی پیدایش خوارج
عموم مورخانی که به بحث و بررسی درباره خوارج و چگونگی پیدایش آنان پرداختهاند به وجود آمدن این فرقه را از جنگ صفین و قضیه «حکمیت» میدانند، اما به نظر ما برای ریشهیابی عمیقتر باید کمی به عقب برگشت؛ زیرا نمیتوان پذیرفت که یک حزب و گروه سازمان یافته و منسجم با موضعگیریهای سیاسی و عقیدتی، به یکباره و در مدت کمتر از چند ساعت و یا چند روز، ایجاد شود؟
آیا باور کردنی است که در نبرد صفین، عدهای با اصرار و پافشاری بسیار از امیرمؤمنان علی(ع) بخواهند که جنگ را خاتمه دهد و حکمیت را بپذیرد و حتی او را برای پذیرفتن این امر به قتل تهدید کنند، اما پس از قبول حکمیت از طرف علی(ع) فوراً موضع خود را تغییر دهند و پذیرش حکمیت را کفر بدانند؟ این، مسلماً برنامه و طرحی از پیش تنظیم شده بوده است که ریشه در پیش از نبرد صفین و مسأله حکمیت دارد. بنابر این بر یک محقق، لازم است که برای تحلیل و بررسی چگونگی پیدایش این گروه به عقب برگردد و قضیه را از ریشه دنبال کند و در این ریشهیابی به عامل مهم تعصبات قبیلهای، توجه بیشتری بکند.
بسیاری از رهبران خوارج و کسانی که در میان ساده لوحان سپاه علی(ع) در جنگ صفین، پس از پذیرش حکمیت، بذر شورش پاشیدند از قبیله بنی تمیم و بنی ربیعه بودند (بنی ربیعه، خود تیرهای از بنی تمیم است). کسانی مانند شبث بن ربعی و حرقوص بن زهیر (ذو الثدیه) و مسعر بن فدکی و عروة بن ادیه و مرداس بن ادیه که در نظر خوارج بعدی از سلف صالح هستند، همه از قبیله بنی تمیم بودند. البته از قبایل دیگر نیز کم و بیش شرکت داشتند اما بیشتر رهبران خوارج از این قبیله بودند و از قریش هیچ کس در میان خوارج نبود.
بنی تمیم در زمان جاهلیت با قبیله مضر و بخصوص تیره قریش دشمنی و جنگ داشتند و حتی پس از اسلام نیز، که به ظاهر مسلمان شده بودند، گاه و بیگاه دشمنی دیرینه خود با قریش را آشکار میکردند و از این که پیامبر از قریش است ناراحت بودند و حسد میورزیدند. در این باره به دو سند تاریخی زیر توجه فرمایید:
- جمعی از قبیله بنی تمیم وارد مسجد پیامبر شدند و بیآنکه ادب و احترام پیامبر را رعایت کنند از پشت حجرهها ندا در دادند که «اخْرُجْ إِلَيْنَا يَا مُحَمَّدُ جِئْنَاكَ لِنُفَاخِرُكَ»؛ «ای محمد، بیرون آی که آمدهایم با تو مفاخره کنیم»، یعنی امتیازات و مفاخر و برتریهای قبیله خود را بر تو ثابت کنیم. آن گاه آنان به مال و ثروت و کثرت جمعیت و چیزهایی از این قبیل فخرفروشی کردند و این آیه شریفه درباره آنها نازل شد: ﴿إِنَّ الَّذِينَ يُنَادُونَكَ مِنْ وَرَاءِ الْحُجُرَاتِ أَكْثَرُهُمْ لَا يَعْقِلُونَ﴾[۱][۲].
- در یکی از جنگها هنگامی که پیامبر خدا غنایم جنگی را تقسیم میکرد، مردی از بنی تمیم به نام ذوالخویصره، که همان حرقوص بن زهیر بود، سر رسید و گفت: یا محمد، عدالت را رعایت کن! پیامبر فرمود: وای بر تو، اگر من عدالت را رعایت نکنم پس چه کسی این کار را خواهد کرد؟ بعضی از اصحاب خواستند او را بکشند. پیامبر(ص) فرمود: رهایش کنید، همانا برای او یارانی خواهد بود که نماز شما در مقابل نماز آنها و روزه شما در برابر روزه آنها کوچک شمرده میشود و آنها قرآن را تلاوت میکنند اما از گلوهایشان تجاوز نمیکند، آنها از دین خارج میشوند همانگونه که تیر از کمان رها میشود. سپس افزود: آنها بر مسلمانان خروج میکنند. نشانه آنها این است که در میانشان مرد سیاه چهرهای است که یکی از پستانهای او مانند پستان زن است»[۳].
مفسران میگویند: درباره همین اعتراض حرقوص بن زهیر به پیامبر بود که این آیه شریفه نازل شد: ﴿وَمِنْهُمْ مَنْ يَلْمِزُكَ فِي الصَّدَقَاتِ فَإِنْ أُعْطُوا مِنْهَا رَضُوا وَإِنْ لَمْ يُعْطَوْا مِنْهَا إِذَا هُمْ يَسْخَطُونَ﴾[۴][۵].
جالب است که در این سند تاریخی - که اکثر مورخان و محدثان و مفسران آن را نقل کردهاند- منافقی که به پیامبر اعتراض میکند و قرآن، او را از جمله منافقان میشمارد کسی است که «ذو الخویصره» نام دارد و او همان «حرقوص بن زهیر» است که یکی از رهبران خوارج بود و در جنگ صفین پس از جریان حکمت، شدیداً به علی(ع) اعتراض کرد و جمعی را به دنبال خود کشانید و سرانجام در جنگ نهروان کشته شد. او همان «ذو الثدیه» بود که علی(ع) جنازه او را جستجو کرد تا این که آن را یافت و از این که وعده پیامبر(ص) تحقق یافته است خدا را شکر کرد[۶]. دقت در این دو سند تاریخی به خوبی نشان میدهد که یکی از رهبران عمده خوارج چه سابقه فکری داشته است.[۷]
نمونهای از تعصبات قبیلهای خوارج و دشمنی آنها با قریش
- ابو حمزه خارجی در سال ۱۳۰ به مدینه حمله کرد و مردم آن شهر را شکست داد که در تاریخ به نام «واقعه قدید» معروف است. وقتی اسیران را آوردند هرکس از قریش بود میکشتند و هر کس از انصار بود رها میکردند[۸].
- وقتی ضحاک بن قیس شیبانی خارجی، زمان کوتاهی در عراق حکومت یافت عبدالله بن عمر و سلیمان بن هشام به ناچار با او بیعت کردند. شبیل بن عزره، شاعر خارجی، با مباهات گفت: «أَ لَمْ تَرَ أَنَ اللَّهَ أَظْهَرَ دِينَهُ وصلت قریش خلف بکر بن وائل» «آیا ندیدی که چگونه خداوند دین خود را پیروز کرد و قریش پشت سر بکر بن وائل نماز خواند؟»[۹]
با توجه به زمینههای سیاسی و عصبیتهای قومی و نژادی، که نمونههایی از آن را نقل کردیم، کسانی که کینه و حسد امیرالمؤمنین علی(ع) را در دل داشتند ولی به ناچار در سپاه آن حضرت قرار گرفته بودند و به ظاهر از جمله اصحاب علی(ع) به حساب میآمدند، همواره در پی فرصتی بودند که به آن حضرت ضربه بزنند و آنچه را که مدتها پنهان میکردند آشکار سازند. چنین فرصتی در جنگ صفین و در مسأله حکمیت به دست آمد و آنها توانستند از ساده لوحی سربازان علی(ع) سوء استفاده کنند و جمعیت زیادی را به دنبال خود بکشند و تا آنجا پیش رفتند که جنگ نهروان را بر امام مسلمین امیرالمؤمنین علی(ع) تحمیل کردند.[۱۰]
نامهای دیگر خوارج
خوارج در تاریخ به نامهای دیگری هم مشهورند که اینک آنها را ذکر میکنیم:
- «شُراة»: این کلمه جمع «شاری» به معنای فروشنده است. خوارج این نام را بسیار دوست میداشتند، چون میپنداشتند که جان خود را به خدا فروختهاند و در راه او از جان خویش گذاشتهاند. این نام مأخوذ از این آیه است که در شأن علی(ع) در لیلة المبیت نازل شده است: ﴿وَمِنَ النَّاسِ مَنْ يَشْرِي نَفْسَهُ ابْتِغَاءَ مَرْضَاتِ اللَّهِ﴾[۱۱].
- «حروریه»: به این علت، آنها را حروریه میگویند که پس از ترک صفین و مخالفت با علی(ع) به روستای «حرورا» رفتند و این روستا دو میل با کوفه فاصله داشته است[۱۲].
- «خوارج»: خوارج جمع «خارجی» است، از ریشه خروج به معنی «بیرون شدن» و «قیام کردن» است. نام مشهور این فرقه، همان خوارج است. این نام از حدیث معروفی که از پیامبر(ص) در مقام پیشگویی از این گروه رسیده اقتباس شده است که فرمود: «سیخرج قوم یمرقون من الدین»؛ «به زودی قومی خروج میکنند که آنها از دین بیرون رفتهاند»
- «محکمه»: خوارج در جریان جنگ صفین و در اعتراض به مسأله حکمیت، شعار «لَا حُكْمَ إِلَّا لِلَّهِ» را سر دادند و نام «محکمه» از همین شعار معروف آنها گرفته شده است. مُحکِّم یا مُحکِّمه، اسم فاعل از تحکیم است و به معنای کسی است که تحکیم را قبول ندارد؛ از این رو ابن سیده گفته است: اطلاق محکمه بر خوارج، جنبه سلبی دارد؛ زیرا آنها نفی تحکیم میکردند»[۱۳].
و شاید محکمه اسم فاعل از مصدر جعلی تحکیم است که به معنای گفتن جمله «لَا حُكْمَ إِلَّا لِلَّهِ» میباشد مانند «مُکبر» به معنای کسی که «الله اکبر» میگوید.
- «مارقین»: مارق از ماده مرق به معنای رها شدن و بیرون رفتن و دریدن است[۱۴]. در حدیثی از پیامبر گرامی اسلام(ص) فتنه خوارج، پیش بینی شده است که در جنگ نهروان آن حدیث را خواهیم آورد. نام «مارقین» برگرفته از همان حدیث پیامبر است.[۱۵]
فرقههای خوارج
خوارج بر اثر علل و عواملی به دسته و فرقههای مختلفی تقسیم شدند. در تعداد فرقههای خوارج، میان نویسندگان ملل و نحل، اختلاف نظر وجود دارد؛ اشعری بیش از سی فرقه از آنها را نام میبرد[۱۶]. ملطی آنها را بیست و پنج فرقه میداند[۱۷]. شهرستانی آنها را به هشت فرقه اصلی، تقسیم میکند[۱۸]. ایجی آنها را هفت فرقه میداند[۱۹]. رازی آنها را به بیست و یک فرقه تقسیم میکند[۲۰]. اسفرائنی و بغدادی آنها را بیست فرقه میدانند[۲۱]. و ابن المرتضی از آنها در پنج فرقه اصلی، نام میبرد[۲۲] در این جا ما فقط مهمترین آنها را نام میبریم:
- ازارقه: پیروان نافع بن ازرق حنظل
- نجدات: پیروان نجدة بن عامر حنفی
- صفریه: پیروان زیاد بن اصفر
- عجارده: پیروان عبدالکریم بن عجرد
- شعیبیه: پیروان شعیب
- صلتیه: پیروان صلت بن عثمان
- حمزیه: پیروان حمزة بن اکرکند
- ثعالبه: پیروان ثعلبة بن مشکان
همچنین خازمیه، معلومیه و مجهولیه، اخفسیه، معبدیه، اباضیه، بیهسیه، بدعیه، یزیدیه، رشدیه از دیگر فرقههای خوارج هستند.[۲۳]
منابع
پانویس
- ↑ «به راستی آنان که تو را از پشت (در) اتاقها صدا میزنند، بیشترشان خرد نمیورزند» سوره حجرات، آیه ۴.
- ↑ طبرسی، مجمع البیان، ج۹، ص۱۹۵؛ ابن هشام، السیرة البنویه، ج۴، ص۲۰۷.
- ↑ شرح ابن ابی الحدید، ج۲، ص۲۶۶؛ واقدی، المغازی، ج۲، ص۹۴۸.
- ↑ «و برخی از ایشان درباره زکاتها بر تو خرده میگیرند؛ اگر از آن به آنان داده شود خرسند میشوند و اگر داده نشود ناگهان به خشم میآیند» سوره توبه، آیه ۵۸.
- ↑ طبرسی، مجمع البیان، ج۵، ص۶۳؛ زمخشری، الکشاف، ج۲، ص۳۸۱؛ سیوطی، اسباب النزول، در حاشیه تفسیر جلالین، ص۴۲۲.
- ↑ خوارج در تاریخ، ص۱۴-۱۷.
- ↑ ناظمزاده، سید اصغر، تجلی امامت ص ۳۲۹.
- ↑ شرح ابن ابی الحدید، ج۵، ص۱۱۳.
- ↑ تاریخ طبری، ج۵، ص۶۱۰.
- ↑ ناظمزاده، سید اصغر، تجلی امامت ص ۳۳۱.
- ↑ «و از مردم کسی است که در به دست آوردن خشنودی خداوند از جان میگذرد و خداوند به بندگان مهربان است» سوره بقره، آیه ۲۰۷.
- ↑ یاقوت حموی، معجم البلدان، ج۲، ص۲۴۵.
- ↑ ابن منظور، لسان العرب، ج۱۲، ص۱۴۲.
- ↑ ابن اثیر، النهایه، ج۴، ص۳۲۰.
- ↑ ناظمزاده، سید اصغر، تجلی امامت ص ۳۳۲.
- ↑ اشعری، مقالات اسلامیین، ج۱، ص۱۵۷.
- ↑ التنبیه و الرد، ص۱۷۸.
- ↑ الملل و النحل، ج۱، ص۱۱۵ - ۱۳۸.
- ↑ المواقف، ص۴۲۴.
- ↑ اعتقادات فرق المسلمین، ص۴۹.
- ↑ الفرق بین الفرق، ص۲۴؛ التبصیر فی الدین، ص۴۶.
- ↑ المنیة و الامل، ص۲۲.
- ↑ ناظمزاده، سید اصغر، تجلی امامت ص ۳۳۳.