قساوت در قرآن
مقدمه
منظور عنایت و رحمت الهی به بنده و فرستاده خود پیامبر است، که مانع قساوت قلب او میگردد و آن حضرت میتواند در کار خود موفق باشد. البته این به جز دستورات اخلاقی است که در تعالیم آن حضرت برای پیشگیری از قساوت بیان شده در سوره (بقره: ۷۴) است. ﴿ثُمَّ قَسَتْ قُلُوبُكُمْ مِنْ بَعْدِ ذَلِكَ فَهِيَ كَالْحِجَارَةِ أَوْ أَشَدُّ قَسْوَةً وَإِنَّ مِنَ الْحِجَارَةِ لَمَا يَتَفَجَّرُ مِنْهُ الْأَنْهَارُ وَإِنَّ مِنْهَا لَمَا يَشَّقَّقُ فَيَخْرُجُ مِنْهُ الْمَاءُ وَإِنَّ مِنْهَا لَمَا يَهْبِطُ مِنْ خَشْيَةِ اللَّهِ وَمَا اللَّهُ بِغَافِلٍ عَمَّا تَعْمَلُونَ﴾[۱]. ﴿فَبِمَا رَحْمَةٍ مِنَ اللَّهِ لِنْتَ لَهُمْ وَلَوْ كُنْتَ فَظًّا غَلِيظَ الْقَلْبِ لَانْفَضُّوا مِنْ حَوْلِكَ فَاعْفُ عَنْهُمْ وَاسْتَغْفِرْ لَهُمْ وَشَاوِرْهُمْ فِي الْأَمْرِ فَإِذَا عَزَمْتَ فَتَوَكَّلْ عَلَى اللَّهِ إِنَّ اللَّهَ يُحِبُّ الْمُتَوَكِّلِينَ﴾[۲].
نکات
خداوند خطاب به پیامبر میگوید: و به سبب رحمتی از جانب خدا با آنان نرمخوی شدی ﴿فَبِمَا رَحْمَةٍ مِنَ اللَّهِ لِنْتَ لَهُمْ﴾ و اگر بر فرض تندخویی سختدل بودی، حتماً از پیرامونت پراکنده میشدند. ﴿وَلَوْ كُنْتَ فَظًّا غَلِيظَ الْقَلْبِ لَانْفَضُّوا مِنْ حَوْلِكَ﴾ پس، از آنان درگذر ﴿فَاعْفُ عَنْهُمْ﴾ و برایشان آمرزش بخواه ﴿وَاسْتَغْفِرْ لَهُمْ﴾ و در کارها با آنان مشورت کن ﴿وَشَاوِرْهُمْ فِي الْأَمْرِ﴾ و هنگامی که تصمیم گرفتی، پس بر خدا توکّل کن ﴿فَإِذَا عَزَمْتَ فَتَوَكَّلْ عَلَى اللَّهِ﴾ چرا که خدا توکّلکنندگان را دوست میدارد ﴿إِنَّ اللَّهَ يُحِبُّ الْمُتَوَكِّلِينَ﴾ با توجه شأن نزول آیه که ناظر به حوادث اُحد است زیرا بعد از مراجعت مسلمانان از احد، کسانی که از جنگ فرار کرده بودند، اطراف پیامبر را گرفته و ضمن اظهار ندامت، تقاضای عفو و بخشش میکردند مرحوم آیتالله طالقانی مینویسد پس از آن جوش و خروش که از مدینه بیرون آمدند، آن عقبنشینی گروهی از میان راه، آن سرپیچی از فرمان برای غنیمت و باز گذاردن سنگر کوه، آن فرار و پشت کردن به دشمن و روی به کوه آوردن، آن پراکنده شدن از پیرامون پیمبر غرقه در خون و او را در میان دشمن بیدفاع گذاردن، آن فریاد پیمبر از پشت سر آنها و روی نگرداندنشان، باید پیمبر را خشمگین کند و به خشونت و نفرین و یا طرد بعضی وا دارد، همین رحمت خاص بود که پر و بال گشود و آنها را با همه گوناگونی در برگرفت. آن جاذبه رحمت بود که همه را جذب کرد و از توحش و دفعشان جلو گرفت، از آنها چشم پوشید و از گناهانشان استغفار کرد. با آن عواقب سخت و ناگواری که شورای احد پیش آورد و آن ضربهای که بر مسلمانان وارد شد و آن بزرگانی که از دست داد و آن شکاف و تفرقه فکری و جنگی که در اجتماع آنان پدید آمد و نزدیک بود یکسر متلاشی شوند، همه از آثار شورا بود، که مدینه را بیپناه گذاردند و بر خلاف نظر شخص آن حضرت به سوی دشمن پیش راندند، با همه اینها باز اصل شورا را تحکیم میکند، چون پایه اجتماع اسلامی است و برای همیشه، تا اندیشهها و استعدادها بروز کند و هر صاحب رأیی خود را شریک در سرنوشت بداند و مسلمانان برای آینده و همیشه تربیت شوند و بتوانند در هر زمان و هر جا بعد از غروب نبوت، خود را رهبری کنند، اگر در این راه و برای تحکیم شورا هر چه زیان دهند ارزش دارد تا با هر شکستی آراء محکمتر و قدمها ثابتتر شود و مانند بچه که همی به زمین افتد و صدمه ببیند و برخیزد تا به اندیشه و پای خود مستقیم و محکم گردد. شکستها میگذرد، امت اسلامی باید به عالیترین صورت اجتماعی باقی بماند. همیشه رهبری پیمبر و اوصیاء و تربیت شدگان در میان نیست. پس باید خود را به دست سرنوشت رها کنند تا سرنوشتشان را دیگران تعیین کنند و یا گرفتار استبدادها و خودسریها باشند، و یا با شورای اهل نظر و آشنا و مؤمن به معنای اسلامی، امت را اداره کنند و پیش برند، هر چه پیش آید. گرچه در میان مسلمانان مانند اُحد اختلاف افتد و هر فرمانی دهند، ارزش روحی و آزادی و پیوستگی آن بیش از اینهاست، با آنکه رسول خدا (ص) در میانشان بود، چه رسد به پس از او. این بزرگترین درس اُحد است سختگیری نسبت به خلق از ناتوانی بینش و بیتشخیصی و نبودن شجاعت فکری است و در مقابل هر چه بینش نیرومندتر و نافذتر باشد و بتواند اندیشهها و جواذب خلق را چنان که هستند بنگرد، نرمی بیشتر میشود. همچون پزشکی که با بصیرت و روشنی که نسبت به بیماری جسمی و روانی بیماران دارد، از ناراحتی و بدخویی و بدگویی بیمار ناراحت نمیشود، بلکه هر چه بصیرت و تشخیص او بیشتر باشد، حسّ ترحم در وی بیدارتر و فعالتر میگردد تا بتواند او را در برابر علاج و پرهیز رام گرداند. این نیروی غیبی بینام و نشان که از آن به - ما - تعبیر و به - ﴿رَحْمَةٍ﴾ - نکره تبیین شده است، همانند نیروی درونی اجسام است که از آن به جاذبه تعبیر میشود، همه عناصر مستعد انسانی را به خود و پیرامون خود جمع میکند و به حرکت در میآورد و بدون آن پراکندگی است: ﴿وَلَوْ كُنْتَ فَظًّا غَلِيظَ الْقَلْبِ لَانْفَضُّوا مِنْ حَوْلِكَ﴾ “لو”، شرط امتناعی است: اگر آن نیرو به تو عنایت نمیشد و اگر تندخو و پرخاشگر و سختدل بودی - که چنین نیستی و نباید باشی چون پیمبر رحمت و موعود و مبعوث بسط رحمتی - این مردم سرکش و نابهسامان و خشن خود به خود از جذب به تو و پیرامونت جدا و پراکنده میشدند[۳][۴].
منابع
پانویس
- ↑ «باز از پس آن، دلهایتان به سختیگرایید چونان سنگها بلکه سختتر زیرا بیگمان از برخی سنگها جویبارها فرا میجوشد و برخی میشکافد و از آن آب بیرون میزند و برخی از بیم خداوند فرو میغلتد و خداوند از آنچه انجام میدهید غافل نیست» سوره بقره، آیه ۷۴.
- ↑ «پس با بخشایشی از (سوی) خداوند با آنان نرمخویی ورزیدی و اگر درشتخویی سنگدل میبودی از دورت میپراکندند؛ پس آنان را ببخشای و برای ایشان آمرزش بخواه و با آنها در کار، رایزنی کن و چون آهنگ (کاری) کردی به خداوند توکل کن که خداوند توکل کنندگان (به خویش) را دوست میدارد» سوره آل عمران، آیه ۱۵۹.
- ↑ پرتوی از قرآن، ج۵، ص۳۹۴.
- ↑ سعیدیانفر و ایازی، فرهنگنامه پیامبر در قرآن کریم، ج۲، ص ۴۴۰.