احمد بن حسین بن بکیر
موضوع مرتبط ندارد - مدخل مرتبط ندارد - پرسش مرتبط ندارد
آشنایی اجمالی
احمد بن الحسن المیثمی[۱] در سند هشت روایت تفسیر کنز الدقائق[۲] و به نقل از کتاب الکافی، بصائر الدرجات، علل الشرائع و تأویل الآیات الظاهرة آمده است؛ از جمله:
«فی روضة الکافی: عَلِيُّ بْنُ مُحَمَّدٍ عَمَّنْ ذَكَرَهُ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ الْحُسَيْنِ وَ حُمَيْدُ بْنُ زِيَادٍ عَنِ الْحَسَنِ بْنِ مُحَمَّدٍ الْكِنْدِيِّ جَمِيعاً عَنْ أَحْمَدَ بْنِ الْحَسَنِ الْمِيثَمِيِ عَنْ رَجُلٍ مِنْ أَصْحَابِهِ قَالَ: قَرَأْتُ جَوَاباً مِنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ(ع) إِلَى رَجُلٍ مِنْ أَصْحَابِهِ أَمَّا بَعْدُ فَإِنِّي أُوصِيكَ بِتَقْوَى اللَّهِ فَإِنَّ اللَّهَ قَدْ ضَمِنَ لِمَنِ اتَّقَاهُ أَنْ يُحَوِّلَهُ عَمَّا يَكْرَهُ إِلَى مَا يُحِبُّ ﴿وَيَرْزُقْهُ مِنْ حَيْثُ لَا يَحْتَسِبُ﴾[۳] فَإِيَّاكَ أَنْ تَكُونَ مِمَّنْ يَخَافُ عَلَى الْعِبَادِ مِنْ ذُنُوبِهِمْ وَ يَأْمَنُ الْعُقُوبَةَ مِنْ ذَنْبِهِ فَإِنَّ اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ لَا يُخْدَعُ عَنْ جَنَّتِهِ وَ لَا يُنَالُ مَا عِنْدَهُ إِلَّا بِطَاعَتِهِ إِنْ شَاءَ اللَّهُ»[۴].[۵]
شرح حال راوی
مراد از «احمد بن الحسن المیثمی»؛ احمد بن حسن بن اسماعیل بن شعیب بن میثم تمار است که در کتب رجالی عنوان شده و در اسناد روایات نیز قرار گرفته است، و در بیشتر موارد با همین عنوان، و در بعضی موارد با عنوان «احمد المیثمی»[۶] و «المیثمی»[۷] روایت کرده است.
کشی نوشته است: "قال: حمدويه[۸]، عن الحسن بن موسى[۹]، قال: أحمد بن الحسن المیثمی، کان واقفیاً"[۱۰].
نجاشی نوشته است: "أحمد بن الحسن بن إسماعیل بن شعیب بن میثم التمار مولی بنی أسد. قال أبو عمرو الکشی: کان واقفاً، و ذکر هذا عن حمدویه عن الحسن بن موسی الخشاب قال: أحمد بن الحسن واقف. وقد روی عن الرضا(ع). و هو علی کل حال ثقة، صحیح الحدیث، معتمد علیه. له کتاب نوادر أخبرنا أبوعبدالله بن شاذان قال: حدثنا أحمد بن محمد بن یحیی عن الحمیری، قال: حدثنا یعقوب بن یزید عن أحمد بن الحسن بالکتاب و أخبرنا محمد بن عثمان قال: حدثنا جعفر بن محمد عن عبیدالله بن أحمد بن نهیک عنه. و أخبرنا الحسین بن عبیدالله قال: حدثنا الحسین بن علی بن سفیان قال: حدثنا حمید بن زیاد قال: حدثنا الحسن بن محمد بن سماعة قال: حدثنا أحمد بن الحسن المیثمی بکتابه عن الرجال وعن أبان بن عثمان"[۱۱].
شیخ طوسی در کتاب الفهرست نوشته است: "أحمد بن الحسن بن إسماعیل بن شعیب بن میثم بن عبدالله التمار، أبو عبدالله، مولی بنی أسد، کوفی، صحیح الحدیث، سلیم، روی عن الرضا(ع). و له کتاب النوادر، أخبرنا به الحسین بن عبیدالله، عن أحمد بن محمد بن یحیی العطار، عن عبدالله بن جعفر الحمیری، عن یعقوب بن یزید الأنباری الکاتب، عن محمد بن الحسن بن زیاد، عن أحمد بن الحسن. و رواه حمید بن زیاد، عن أبی العباس عبیدالله بن أحمد بن نهیک، عنه"[۱۲].
و در کتاب الرجال نوشته است: "أحمد بن الحسن المیثمی، واقفی"[۱۳].
شیخ صدوق در عیون أخبار الرضا(ع) در "باب نص أبی الحسن موسی بن جعفر(ع) علی ابنه الرضا علی بن موسی بن جعفر(ع)" نوشته است: "... عن أحمد بن الحسن المیثمی و کان واقفیاً، قال حدثنی محمد بن إسماعیل بن الفضل الهاشمی قال:..."[۱۴].
علامه حلی نوشته است: "أحمد بن الحسن بن إسماعیل بن شعیب بن میثم التمار، مولی بنی أسد المیثمی، من أصحاب الکاظم(ع)، واقفی. قال النجاشی: و هو علی کل وجه ثقة، صحیح الحدیث، معتمد علیه. و عندی فیه توقف"[۱۵].
ابن داود دو بار نام وی را ذکر کرده است؛ یک بار در باب ممدوحین از جهت آنکه ثقه است و بار دیگر در باب مذمومین از جهت آنکه واقفی است[۱۶].[۱۷]
مذهب راوی
چنان که گذشت کشی، شیخ طوسی در کتاب الرجال، علامه حلی، ابن داود و شیخ صدوق به واقفی بودن راوی تصریح کردند، ولی شیخ طوسی در الفهرست نه تنها به واقفی بودنش اشارهای نکرده، بلکه نوشته است: روی عن الرضا(ع)؛ چنان که نجاشی واقفی بودن راوی را از رجال کشی نقل کرده، ولی در ادامه نوشته است: و قد روی عن الرضا(ع). از عبارت و قد روی عن الرضا(ع) استفاده میشود که نجاشی در واقفی بودن احمد بن الحسن المیثمی تردید داشته است؛ چنان که بعضی رجالیان استظهار کردند[۱۸]. آیة الله بروجردی نوشته است: و رمیه بالوقف لعله فی غیر محله، لروایته عن الرضا(ع)[۱۹]. بررسی تردیدی نیست که راویان واقفی از امام رضا(ع) روایت نمیکنند، چون اعتقادی به امامت آن حضرت نداشتند تا از آن بزرگوار حدیث نقل کنند. آیة الله بروجردی مینویسد: إن رجال الواقفة لا یروون عن الرضا(ع)[۲۰]. بنابراین چگونه میشود بین واقفی بودن راوی و نقل روایت از امام رضا(ع) جمع کرد؟ چند پاسخ ممکن است به پرسش مزبور داده شود: أ. راوی در ابتدا واقفی بوده و سپس تغییر گرایش داده و از مذهب وقف دست کشیده و به امامت امام رضا(ع) معتقد گشته است؛ بر این اساس، روایتش از آن حضرت، پس از وقف بوده است. ب. در ابتدا به امامت امام رضا(ع) معتقد بوده و از آن حضرت روایت کرده است، ولی بعداً منحرف گشته و واقفی شده؛ بر این اساس، روایتش از امام رضا(ع) پیش از وقف بوده است. ج. واقفیه دو دستهاند؛ بعضی، از معاندین هستند و بر مذهبشان تصلب داشتند و از اعادی و دشمنان امام رضا(ع) به حساب میآیند، ولی برخی، از معاندین نبودند و تعصبی بر مذهب خود نداشتند. دسته اول هیچگاه از امام رضا(ع) روایت نکردند، ولی گروه دوم ممکن است از آن حضرت روایت کرده باشند، و احمد بن الحسن المیثمی از گروه دوم بوده است. بنابراین، واقفی بودن احمد بن حسن میثمی در برههای از عمرش، جای تردید نیست و روایت حسن بن محمد بن سماعة از او، که از پیروان سرسخت مذهب واقفیه به شمار میرفت، آن را تأیید میکند[۲۱]. و نیز روایت وی از علی بن أبی حمزه بطائنی که از پایهگذاران مذهب واقفیه بوده است[۲۲]، بلکه به تصریح نجاشی راوی کتابش بوده است[۲۳]. چنان که مضمون دو روایت ذیل، بر اعتقاد او به امامت امام رضا(ع) دلالت دارد: ۱. «حَدَّثَنَا أَبِي رَضِيَ اللَّهُ عَنْهُ قَالَ حَدَّثَنِي الْحَسَنُ بْنُ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ مُحَمَّدِ بْنِ عِيسَى عَنْ أَبِيهِ عَنِ الْحَسَنِ بْنِ مُوسَى الْخَشَّابِ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ الْأَصْبَغِ عَنْ أَحْمَدَ بْنِ الْحَسَنِ الْمِيثَمِيِّ وَ كَانَ وَاقِفِيّاً قَالَ حَدَّثَنِي مُحَمَّدُ بْنُ إِسْمَاعِيلَ بْنِ الْفَضْلِ الْهَاشِمِيُّ قَالَ: دَخَلْتُ عَلَى أَبِي الْحَسَنِ مُوسَى بْنِ جَعْفَرٍ(ع) وَ قَدِ اشْتَكَى شِكَايَةً شَدِيدَةً فَقُلْتُ لَهُ إِنْ كَانَ مَا أَسْأَلُ اللَّهَ أَنْ لَا يُرِيَنَاهُ فَإِلَى مَنْ قَالَ إِلَى عَلِيٍّ ابْنِي وَ كِتَابُهُ كِتَابِي وَ هُوَ وَصِيِّي وَ خَلِيفَتِي مِنْ بَعْدِي»[۲۴].
۲. «حَدَّثَنَا أَبِي وَ مُحَمَّدُ بْنُ الْحَسَنِ بْنِ أَحْمَدَ بْنِ الْوَلِيدِ رَضِيَ اللَّهُ عَنْهُ قَالا حَدَّثَنَا سَعْدُ بْنُ عَبْدِ اللَّهِ قَالَ حَدَّثَنِي مُحَمَّدُ بْنُ عَبْدِ اللَّهِ الْمِسْمَعِيُّ قَالَ حَدَّثَنِي أَحْمَدُ بْنُ الْحَسَنِ الْمِيثَمِيُ أَنَّهُ سُئِلَ الرِّضَا(ع) يَوْماً وَ قَدِ اجْتَمَعَ عِنْدَهُ قَوْمٌ مِنْ أَصْحَابِهِ وَ قَدْ كَانُوا يَتَنَازَعُونَ فِي الْحَدِيثَيْنِ الْمُخْتَلِفَيْنِ عَنْ رَسُولِ اللَّهِ(ص) فِي الشَّيْءِ الْوَاحِدِ فَقَالَ(ع) إِنَّ اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ حَرَّمَ حَرَاماً وَ أَحَلَّ حَلَالًا وَ فَرَضَ فَرَائِضَ فَمَا جَاءَ فِي تَحْلِيلِ مَا حَرَّمَ اللَّهُ أَوْ تَحْرِيمِ مَا أَحَلَّ اللَّهُ أَوْ دَفْعِ فَرِيضَةٍ فِي كِتَابِ اللَّهِ رَسْمُهَا بَيِّنٌ قَائِمٌ بِلَا نَاسِخٍ نَسَخَ ذَلِكَ فَذَلِكَ مِمَّا لَا يَسَعُ الْأَخْذُ بِهِ لِأَنَّ رَسُولَ اللَّهِ صلَمْ يَكُنْ لِيُحَرِّمَ مَا أَحَلَّ اللَّهُ وَ لَا لِيُحَلِّلَ مَا حَرَّمَ اللَّهُ وَ لَا لِيُغَيِّرَ فَرَائِضَ اللَّهِ وَ أَحْكَامَهُ كَانَ فِي ذَلِكَ كُلِّهِ مُتَّبِعاً مُسَلِّماً مُؤَدِّياً عَنِ اللَّهِ وَ ذَلِكَ قَوْلُ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ ﴿إِنْ أَتَّبِعُ إِلَّا مَا يُوحَى إِلَيَّ﴾[۲۵] فَكَانَ(ع) مُتَّبِعاً لِلَّهِ مُؤَدِّياً عَنِ اللَّهِ مَا أَمَرَهُ بِهِ مِنْ تَبْلِيغِ الرِّسَالَةِ...»[۲۶].
بنابراین، سخن علامه شوشتری که شاید روایت میثمی از امام رضا(ع) از روی محاجه با آن حضرت باشد، قابل پذیرش نیست[۲۷].
طبقه راوی
درباره تاریخ ولادت و وفات راوی، گزارشی در کتب رجالی نرسیده و از اسناد روایات نیز شاهدی یافت نشده است، ولی چنان که گذشت، نجاشی و شیخ طوسی وی را از راویان امام رضا(ع)به حساب آوردند، و آیة الله بروجردی ایشان را از طبقه ششم به حساب آورده است[۲۸].
بعضی محققان درباره روایت احمد بن الحسن المیثمی از امام رضا(ع) و پدر بزرگوارش امام کاظم(ع) اظهار بیاطلاعی کرده و یادآوری کردند که در کتب حدیثی، نمونهای برای آن نیافتند[۲۹]، در حالی که - چنان که گذشت - شیخ صدوق در کتاب عیون أخبار الرضا(ع)روایت او را از هر دو بزرگوار نقل کرده است؛ با این تفاوت که از امام کاظم(ع) با واسطه روایت کرده و از امام رضا(ع)بدون واسطه.
همچنین بعضی محققان از عبارت نجاشی که در طریق خود به کتاب احمد الحسن المیثمی نوشته است: عن الرجال وعن أبان بن عثمان عنه، استفاده کردند که ایشان روایت مستقیم از امام باقر و امام صادق(ع) ندارد، بلکه به واسطه اصحاب از آن دو بزرگوار روایت کرده است[۳۰].
استادان و شاگردان راوی
از جمله اساتید وی در اسناد روایات عبارتند از: معاویة بن وهب، ابان بن عثمان، محمد بن الحسن بن زیاد المیثمی، الحسن بن محبوب[۳۱]، فیض بن المختار، یعقوب بن شعیب، عنبسة العابد، أبونجیح المسمعی، یونس بن یعقوب، ابراهیم بن مهزم، سکین بن عمار، عبدالرحمن بن زید بن أسلم، الحسین بن المختار، محمد بن اسحاق[۳۲] و عبدالله بن وضاح[۳۳].
و از جمله شاگردان وی در اسناد روایات عبارتند از: الحسن بن محمد بن سماعة، الحسن بن الحسین اللؤلؤی[۳۴]، یعقوب بن یزید، ابراهیم بن هاشم[۳۵]، محمد بن الأصبغ، محمد بن عبدالله المسمعی[۳۶]، محمد بن الحسین بن أبی الخطاب، محمد بن عیسی بن عبید[۳۷]، الحسن بن علی بن فضال، محمد بن أورمة، علی بن مهزیار و عبیدالله بن احمد بن نهیک[۳۸].
جایگاه حدیثی راوی
چنان که گذشت، نجاشی با تعبیر و هو علی کل حال ثقة، صحیح الحدیث، معتمد علیه و شیخ طوسی با تعبیر صحیح الحدیث، سلیم از احمد بن الحسن المیثمی یاد کردند، که نشان دهنده صداقت، وثاقت و امانتداری وی در نقل حدیث است.
رجالیان بعدی نیز با تبعیت از شیخ طوسی و نجاشی، به وثاقت ایشان تصریح کردند. إبن داود وی را در باب ممدوحین دو بار توثیق کرده است؛
نخست با تعبیر کوفی صحیح الحدیث سلیمة[۳۹]، و سپس در باب فصل فی ذکر جماعة قال النجاشی إنهم ثقات فی روایتهم مع أن مذاهبهم مضطربة غیر صحیحة، با تعبیر ثقة واقفی یاد کرده است[۴۰].
مجلسی با تعبیر ثقة غیر امامی[۴۱] او را توثیق کرده است؛ و صاحب شعب المقال نوشته است: و لا یخفی أنه یکفی فی وثاقته بمعنی تحرزه عن الکذب شهادة الشیخ و النجاشی، و إن کان واقفیاً بروایة الکشی[۴۲].
علاوه بر آنکه در سند روایت کتاب کامل الزیارات نیز قرار گرفته است[۴۳].
تنها علامه حلی به خاطر واقفی بودن، روایاتش را معتبر ندانسته و نوشته است: و عندی فیه التوقف[۴۴].
.[۴۵]
منابع
پانویس
- ↑ ر.ک: رجال الکشی (إختیار معرفة الرجال)، ص۴۶۸، ش۸۹۰؛ رجال الطوسی، ص۳۳۲، ش۴۹۵۰؛ الفهرست (طوسی)، ص۵۴، ش۶۶؛ رجال النجاشی، ص۷۴، ش۱۷۹؛ معالم العلماء، ص۱۲، ش۵۶؛ الرجال (إبن داود)، ص۲۵، ش۶۶ و ۵۲۹؛ خلاصة الأقوال (رجال العلامة الحلی)، ص۲۰۱، ش۴؛ التحریر الطاووسی، ص۴۵، ش۲۵؛ نقد الرجال ج۱، ص۱۱۲؛ جامع الرواة، ج۱، ص۴۴؛ إکلیل المنهج، ص۱۰۷، ش۸۲؛ تعلیقة علی منهج المقال، ص۶۴؛ منتهی المقال، ج۱، ص۲۴۲؛ ش۱۲۶؛ طرائف المقال، ج۱، ص۲۷۶، ش۱۸۵۲؛ شعب المقال، ص۱۶۰، ش۱۰؛ تنقیح المقال، ج۵، ص۴۰۲، ش۸۷۷؛ أعیان الشیعة، ج۲، ص۴۹۲؛ تهذیب المقال، ج۳، ص۲۱۲؛ مستدرکات علم رجال الحدیث، ج۱، ص۲۸۰، ش۸۱۶؛ معجم رجال الحدیث، ج۲، ص۷۹، ش۴۸۹ و ۹۳، ش۵۱۲؛ قاموس الرجال، ج۱، ص۴۱۹، ش۳۲۵ و ۴۳۳، ش۳۴۰.
- ↑ تفسیر کنز الدقائق، ج۲، ص۳۰۱؛ ج۸، ص۳۶۹؛ ج۹، ص۲۴۵، ۴۸۳ و ۵۴۵؛ ج۱۰، ص۱۳۱، ج۱۳، ص۹۳ و ۳۰۴.
- ↑ «و به او از جایی که گمان نمیبرد روزی میدهد» سوره طلاق، آیه ۳.
- ↑ تفسیر کنز الدقائق، ج۱۳، ص۳۰۴، به نقل از: الکافی، ج۸، ص۴۹، ح۹.
- ↑ جوادی آملی، عبدالله، رجال تفسیری، ج۲ ص ۱۹۸-۱۹۹.
- ↑ عنه (یعنی حسن بن محمد بن سماعة)، عن أحمد المیثمی، عن معاویة بن وهب و...؛ تهذیب الأحکام، ج۷، ص۱۲۹، ح۵۶۳.
- ↑ عنه، عن المیثمی، عن معاویة بن وهب و...؛ تهذیب الأحکام، ج۷، ص۱۳۰، ح۵۶۷.
- ↑ أبوالحسن؛ حمدویه بن نصیر شاهی. شیخ طوسی دربارهاش نوشته است: عدیم النظیر فی زمانه، کثیر العلم و الروایة، ثقة، حسن المذهب؛ رجال الطوسی، ص۴۲۱، ش۶۰۷۴.
- ↑ نجاشی دربارهاش نوشته است: من وجوه أصحابنا مشهور کثیر العلم و الحدیث له مصنفات منها کتاب الرد علی الواقفة؛ رجال النجاشی، ص۴۲، ش۸۵.
- ↑ رجال الکشی (اختیار معرفة الرجال)، ص۴۶۸، ش۸۹۰.
- ↑ رجال النجاشی، ص۷۴، ش۱۷۹.
- ↑ الفهرست (طوسی)، ص۵۴ - ۵۵، ش۶۶.
- ↑ رجال الطوسی، ص۳۳۲، ش۴۹۵۰.
- ↑ عیون أخبار الرضا(ع)، ص۲۰، ح۱.
- ↑ خلاصة الأقوال (رجال العلامة الحلی)، ص۲۰۱ - ۲۰۲، ش۴.
- ↑ ر.ک: الرجال (إبن داود)، ص۲۵، ش۶۶ و ۳۸۵.
- ↑ جوادی آملی، عبدالله، رجال تفسیری، ج۲ ص ۱۹۹-۲۰۱.
- ↑ ر.ک: روضة المتقین، ج۱۴، ص۴۳؛ تعلیقة علی منهج المقال، ص۶۴؛ منتهی المقال، ج۱، ص۲۴۳، ش۱۲۶؛ أعیان الشیعة، ج۲، ص۴۹۲؛ تهذیب المقال، ج۳، ص۲۱۲.
- ↑ المنهج الرجالی، ص۲۰۳، به نقل از: ترتیب أسانید التهذیب، ص۹۹.
- ↑ همان، به نقل از: ترتیب أسانید التهذیب، ص۱۰۴.
- ↑ ر.ک: رجال النجاشی، ص۴۰، ش۸۴.
- ↑ ر.ک: همان، ص۲۴۹ - ۲۵۰، ش۶۵۶؛ رجال الکشی (إختیار معرفة الرجال، ص۴۰۳ - ۴۰۵، ح۷۵۴ - ۷۶۰.
- ↑ ر.ک: رجال النجاشی، ص۲۴۹ - ۲۵۰، ش۶۵۶.
- ↑ عیون أخبار الرضا(ع)، ج۱، ص۲۰ - ۲۱، ح۱.
- ↑ بگو: من به شما نمیگویم که گنجینههای خداوند نزد من است و غیب نمیدانم و به شما نمیگویم که من فرشتهام؛ جز از آنچه به من وحی میشود پیروی نمیکنم؛ بگو: آیا نابینا و بینا برابر است پس آیا نمیاندیشید؟ سوره انعام، آیه ۵۰.
- ↑ عیون أخبار الرضا(ع)، ج۲، ص۲۰، ح۴۵.
- ↑ و لعله روی عنه(ع) محاجة لا تسلیما بکونه(ع) حجة؛ قاموس الرجال، ج۱، ص۴۲۰، ش۳۲۵.
- ↑ الموسوعة الرجالیة، ج۴، ص۴۱.
- ↑ ر.ک: تهذیب المقال، ج۳، ص۲۱۳.
- ↑ ر.ک: همان.
- ↑ تفسیر کنز الدقائق، ج۲، ص۳۰۱؛ ج۸، ص۳۶۹؛ ج۹، ص۵۴۵؛ ج۱۳، ص۹۳.
- ↑ الکافی، ج۱، ص۳۰۹، ح۹؛ ج۲، ص۵۰۳، ح۴ و ۶۶۴، ح۱۱؛ ج۵، ص۲۶۹، ح۲ و ۴۴۶، ح۱۲، ج۶، ص۲۹۴، ح۱۵، ۳۲۶، ح۶، ۴۰۸، ح۳، ۴۶۲، ح۳ و ۴۸۸، ح۲.
- ↑ رجال الکشی (إختیار معرفة الرجال)، ص۱۷۴، ش۲۹۹.
- ↑ تفسیر کنز الدقائق، ج۲، ص۳۰۱؛ ج۹، ص۵۴۵؛ ج۱۳، ص۳۰۴.
- ↑ الکافی، ج۶، ص۲۹۳، ح۸ و ۲۹۴، ح۱۵.
- ↑ عیون أخبار الرضا(ع)، ج۱، ص۲۰، ح۱؛ ج۲، ص۲۰، ح۴۵.
- ↑ الإختصاص، ص۲۸۶.
- ↑ الأمالی (صدوق)، ص۴۸۴، ح۱۰؛ التوحید، ص۲۸۱ - ۲۸۲، ح۱۰؛ علل الشرائع، ج۱، ص۲۸، ح۱؛ رجال النجاشی، ص۷۴، ش۱۷۹.
- ↑ الرجال (إبن داود)، ص۲۵، ش۶۶.
- ↑ همان، ص۳۸۵.
- ↑ الوجیزة فی الرجال، ص۱۸، ش۸۱.
- ↑ شعب المقال، ص۱۶۱، ش۱۰.
- ↑ ر.ک: کامل الزیارات، ص۸۸، ح۱.
- ↑ خلاصة الأقوال (رجال العلامة الحلی)، ص۲۰۲، ش۴.
- ↑ جوادی آملی، عبدالله، رجال تفسیری، ج۲ ص ۱۹۶-۱۹۷.