ابوبکر بن شعوب لیثی

از امامت‌پدیا، دانشنامهٔ امامت و ولایت

نسخه‌ای که می‌بینید نسخه‌ای قدیمی از صفحه‌است که توسط Ali (بحث | مشارکت‌ها) در تاریخ ‏۳۰ آوریل ۲۰۲۳، ساعت ۲۰:۳۵ ویرایش شده است. این نسخه ممکن است تفاوت‌های عمده‌ای با نسخهٔ فعلی بدارد.

ابوبکر بن شعوب لیثی
تصویر قدیمی مدینه
نام کاملابوبکر بن شعوب لیثی
جنسیتمرد
از قبیلهبنی‌کنانه
از تیرهبنولیث
پدراسود بن عبدشمس

مقدمه

وی را ابوبکر، شداد بن اسود بن شعوب[۱] یا شداد بن اسود، ابن شعوب[۲] نامیده‌اند. پدرش اسود بن عبدشمس از تیره بنولیث، شاخه‌ای از قبیله کنانه بود[۳]؛ از این رو، برخی وی را ابوبکر کنانی گفته‌اند. کنانی نامیده شدن وی، سبب شده است که ابن فتحون [۴] وی را فردی غیر از ابوبکر شعوب معرفی کند. ابن حجر با بررسی نسب وی، این اشتباه را یادآورد شده است[۵] از آنجا که بنوکلاب تیره‌ای از لیث است[۶] مقدسی[۷] نیز وی را ابوبکر کلابی از بنوکلاب بن عوف گفته است.

ترکیب «بن شعوب» و «ابن شعوب» در نسب ابوبکر، موجب اختلاف‌هایی شده است: نخست آنکه برخی[۸] تصریح کرده‌اند شعوب (=مرگ) جد ابوبکر بوده، در حالی که شعوب زنی از قبیله خزاعه[۹] و به قولی کنانی[۱۰] یا کلبی[۱۱] بوده است. کنانی بودن شداد و پدرش و خراعی بودن شعوب، توهم جد پدری را نفی و تبین می‌کند که مراد از کلمه «بن»، «ابن» بوده است. این ترکیب در انتساب فرد به مادر و قبیله رایج بوده است؛ مانند کاربرد ابن الحنفیه برای محمد بن علی (ع)، اختلاف دیگر آنکه ابن اسحاق[۱۲] نام ابن شعوب را شداد بن اسود و واقدی[۱۳] اسود دانسته است. برخی[۱۴] در تأیید نظر ابن اسحاق تاکید کرده‌اند که ابن شعوب همان، ابوبکر شداد بن اسود است.

ابن سعد[۱۵] نیز از سویی شعوب را مادر اسود و از سوی دیگر جعونه را فرزند اسود (=برادر شداد) و مشهور به ابن شعوب معرفی کرده است[۱۶] بر اساس گفتار ابن سعد، جمع میان دو نظر ممکن است؛ زیرا اسود و فرزندانش به ابن شعوب معروف بوده‌اند، همان گونه که چند تن از امامان شیعه به ابن الرضا شهره بوده‌اند. این جمع، تعارض انتساب به جد و مادر را از میان برمی‌دارد.

به هر روی، ابن شعوب از شاعران جاهلی بود که پس از مرگ هشام بن مغیره مخزومی در رثای او شعر گفت. او در سروده‌هایش، رابطه دو قبیله کنانه و قریش را ترسیم کرد و به موقعیت ممتاز هشام پرداخت و او را غیث الانام نامید[۱۷].

معروف بودن اسود و فرزندانش به ابن شعوب، موجب اختلاف در انتساب رخدادهای تاریخی به آنان شده است. از این‌رو بر پایه گزارش ابن هشام[۱۸] شداد و بر اساس روایت واقدی[۱۹] اسود در غزوه احد در صف مشرکان بود و با شنیدن صدای کمک خواهی ابوسفیان بر ضد حنظله غسیل الملائکه، به کمک وی شتافت و با کشتن حنظله اشعاری سرود. تاریخ‌نگاران بعدی، برخی سخن ابن هشام و برخی نظر واقدی را آورده‌اند[۲۰]. ابن حزم[۲۱]، اسود را ابن شعوب، حلیف ابوسفیان و نجات دهنده وی در جنگ احد، و فرزندش أبوبکر را سراینده اشعاری پس از بدر دانسته است. قاسم بن ثابت سرقسطی به نقل از عروه[۲۲] و حمیدی در تفسیرش، جَعوَنَةَ بن شعوب را کشنده حنظله دانسته است[۲۳].

شداد در رثای کشته‌های قریش در پیکار بدر، اشعاری سرود: «گویا آن چاه بدر پیش چشم من است که جوانان را در آن سرنگون می‌کنند»[۲۴]

فاکهی در کتاب مکه به نقل از ابوالقَمُوص[۲۵] این اشعار را به ابوبکر، خلیفه اول، نسبت داده و گفته است وی در اسلام و جاهلیت باده گساری می‌کرد. رسول خدا (ص) هنگامی که از اشعار وی باخبر شد، با چهره‌ای برافروخته، در حالی که دامن جامه‌اش بر زمین کشیده می‌شد، نزد ابوبکر آمد. عمر بن خطاب که در این رویداد با ابوبکر بود، با دیدن چهره حضرت، از خشم ایشان به خدا پناه برد و سوگند یاد کرد که هیچگاه شراب نخواهد نوشید[۲۶]. نفطویه [۲۷] نیز با پذیرش این روایت، اشعار را به خلیفه اول نسبت داده[۲۸]، ترمذی[۲۹] نیز به نوعی انتساب این اشعار را به خلیفه پذیرفته و نشان داده است که عمر در مراحل مختلفی، خواستار بیانی شفاف درباره شراب بود تا اینکه با نزول آیه ﴿فَهَلْ أَنْتُمْ مُنْتَهُونَ[۳۰]. گفت: دیگر این کار را ادامه نمی‌دهم، اما حکیم ترمذی[۳۱] روایت ابی القموص را منکر [۳۲] شمرده است. طبری[۳۳] روایت ابوالقموص را با تفصیل بیشتری و با جایگزینی کلمه «رجل» به جای نام اشخاص، چنین بیان کرده که مسلمانان پس از نزول آیه ﴿لَا تَقْرَبُوا الصَّلَاةَ وَأَنْتُمْ سُكَارَ[۳۴]. همچنان باده گساری می‌کردند، تا اینکه مردی در اثر شراب نوشی، اشعاری در سوگ کشته‌های بدر خواند و در نتیجه، آیه ﴿فَهَلْ أَنْتُمْ مُنْتَهُونَ[۳۵] نازل شد. تاریخ این رخداد و تحریم شراب را به اختلاف، اندکی پیش از نبرد احد تا زمان حجة الوداع گفته‌اند.

ابن حجر[۳۶] در بررسی نام افرادی (ابوبکر، عمر، ابوعبیده، انس، ابوطلحه، ابو ایوب، أبودجانه انصاری، معاذ بن جبل، سهیل بن بیضاء و ابی بن کعب) که در منزل ابوطلحه شراب می‌نوشیدند، روایت عیسی بن طهمان کوفی از انس را آورده که بیان می‌دارد ابوبکر و عمر در آن مجلس بودند. او با اینکه سند روایت را نیکو دانسته، ذکر روایت را ناپسند شمرده، درصدد توجیه آن برآمده است. او همچنین به استناد روایت بزار از انس[۳۷] که گفته است: «در آنجا مردی به نام ابوبکر بود»، احتمال داده وی ابوبکر بن شعوب باشد، ولی سرانجام همراهی عمر با ابوبکر را دلیل بر حضور خلیفه اول دانسته و در نتیجه، اشعار را به وی نسبت داده و این نتیجه را با روایت فاکهی در کتاب مکه، ثابت و استوار شمرده است. این همراهی موجب شده تا برخی، آن اشعار را به عمر نیز نسبت دهند[۳۸].

تصریح عایشه به دوری مردم از ابوبکر[۳۹] یا انتساب آن اشعار از سوی مردم به وی نیز نشان می‌دهد که سراینده آن ابیات در ذهن عمومی جامعه آن روز، خلیفه اول بوده است. از این رو به گفته اسماعیلی [۴۰] عایشه در مقام دفاع از پدرش، پیوسته انتساب هرگونه شعری را در جاهلیت و اسلام به وی تکذیب می‌کرد[۴۱] و دلیل این شایعه را، تشابه اسمی پدرش با ابوبکر بن شعوب می‌دانست. او در تبیین این تشابه افزود: پدرش در مکه زنی به نام ام‌بکر داشت که به هنگام هجرت وی را طلاق داد. او پس از جدایی از ابوبکر، همسر پسر عمویش، ابوبکر بن شعوب شد[۴۲].

افزون بر اینکه نام ام‌بکر، جز در این خبر در شمار همسران ابوبکر نیامده است، شاعر بودن ابوبکر[۴۳] و همراهی عمر با وی، دفاع عایشه را در جامعه بی‌نتیجه می‌کرد. از این رو، او برای تغییر اذهان عمومی از شیوه سوگند و نفرین استفاده کرد[۴۴].

به‌کارگیری لفظ رسول در سروده ابوبکر، با توجه به پرهیز مشرکان از این لفظ، اعلام ترک روزه و اصرار بر شراب نوشی، تعهد به ترک دائمی شراب، تحریم شراب پس از آن رخداد، توجیه پذیر نبودن تحریم شراب در اثر شراب نوشی مشرک و هجوگویی وی، بیانگر مسلمان بودن سراینده آن ابیات است. روایت ابوالقموص نیز حرمت شراب نوشی مسلمانان را در مقاطع زمانی مختلف بررسی کرده، تدریجی بودن حرمت شراب را به دست داده است. از این رو، دفاع عایشه با توجه به مشرک بودن ابن شعوب در آن زمان[۴۵] نمی‌توانست ذهن عمومی جامعه را تغییر دهد. ابن فتحون این سروده را به ابن شعوب مشرک نسبت داده است و گمان کرده ابوبکر نیز بعدها به آنها تمثل جسته است[۴۶].

در روایت بزار از انس[۴۷]، لفظ ابوبکر در عبارت «في القوم رجل يقال له ابوبكر»؛ بدون قید کنانی آمده است که گویا آن قید، اضافه شده دوره‌های بعدی باشد. همچنین به نظر می‌رسد صحابی نشان دادن ابن شعوب نیز راه گریزی برای تطهیر خلیفه اول بوده است.

برخی منابع شیعی نیز باده گساری خلیفه اول را یادآور شده‌اند. از این میان[۴۸]، آن را همراه با روزه‌خواری خلیفه در اول ماه رمضان گفته‌اند که جمله «اني تارك شهر الصيام» در قصیده ابوبکر، بیانگر آن است. سید حِمَیری[۴۹] نیز ضمن شعری به آن حادثه و حرمت شراب در اثر بدمستی ابوبکر اشاره دارد: «لو لا عتيق وسوء سكرته كانت حلالاً كسائغ العسل (كسائر الزمن)»؛

دیک الجن نیز برای اثبات کفر ابوبکر، اشعار وی را برای متوکل خواند[۵۰].

با در نظر گرفتن روایت واقدی در غزوه احد و حضور خلیفه اول در مجلس باده گساری، گزارشی از ابوبکر بن شعوب در سیره نبوی در دست نیست. صحابی نگارانی مانند ابن سعد، ابن عبدالبر، ابونعیم، ابن اثیر و ذهبی نیز از وی یاد نکرده‌اند. تنها ابن هشام[۵۱] وی را مسلمان و سپس مرتد معرفی کرده است که با گفتار جرمی تعارض دارد و ابن حجر نیز دلیلی برای اسلام ابن شعوب نیافته و با عبارت «والله أعلم»[۵۲] و «زعم»[۵۳] گفتار ابن هشام را تضعیف کرده است.[۵۴]

منابع

پانویس

  1. ر. ک: خلیفة بن خیاط، ص۴۰؛ ابن حجر، الاصابه، ج۳، ص۲۵۷ و ج۷، ص۳۹؛ ابن کثیر، ج۳، ص۴۱۲.
  2. ابن سعد، ج۵، ص۴۵؛ ابن حزم، ص۱۸۲.
  3. ابن حزم، ص۱۸۲.
  4. محمد بن خلف اندلسیم ۵۲۰ مؤلف کتاب‌های التذییل یا الاستلحاق علی الاستیعاب، و اصلاح اوهام المعجم لابن القانع.
  5. الاصابه، ج۷، ص۳۸-۳۹.
  6. ابن سید الناس، ج۲، ص۱۶۱؛ و ر. ک: کحاله، ج۳، ص۱۰۲ و ۱۱۳۷.
  7. مقدسی، ص۶۸.
  8. ابن حجر، مقدمه فتح الباری، ص۳۰۰.
  9. ابن هشام، ج۳، ص۱۳۰.
  10. ر. ک: ابن حجر، الاصابه، ج۷، ص۳۸؛ کلابی: مقدسی، ص۶۸.
  11. بخاری، ج۴، ص۲۶۳.
  12. ابن هشام، ج۳، ص۳۰، ۷۹، ۸۱-۸۲ و ۱۳۰.
  13. واقدی، ج۱، ص۲۷۳.
  14. ابن حجر، فتح، ج۷، ص۲۰۱؛ ابن اثیر، ج۲، ص۸۶.
  15. ابن سعد، ج۵، ص۴۵.
  16. ر. ک: اشتباه دیگری را در اثر اضافه شدن کلمه «بن» میان کنیه و نام در الاصابه، ج۱، ص۶۳۶؛ جعونه برادر ابوبکر بن شداد و قیاس کنید با همان، ج۷، ص۳۸.
  17. ابن ابی الحدید، ج۱۸، ص۲۲۸ و ۲۹۸.
  18. ابن هشام، ج۳، ص۷۹، ۸۰-۸۱ و ۱۳۰؛ قاضی، ج۱، ص۲۷۵.
  19. واقدی، ج۱، ص۲۷۳.
  20. ر. ک: ابن سعد، ج۵، ص۴۵؛ زیلعی، ج۲، ص۳۷۰؛ شامی، ج۴، ص۲۱۳.
  21. ابن حزم، ص۱۸۲.
  22. زیلعی، ج۲، ص۳۷۱.
  23. سهیلی، ج۵، ص۴۶۳.
  24. «ماذا بالقلیب قلیب بدر من القینات والشرب الکرام...»؛ ابن هشام، ج۳، ص۳۰، ۷۹، ۸۱-۸۲ و ۱۳۰؛ بخاری، ج۴، ص۲۶۳؛ ابن حجر، الاصابه، ج۷، ص۳۹.
  25. زید بن علی از تابعین مورد اعتماد کوفی؛ عجلی، ج۱، ص۳۷۸.
  26. ابن حجر، مقدمه فتح الباری، ص۳۰۰؛ همو، الاصابه، ج۷، ص۳۹؛ امینی، ج۷، ص۹۵؛ شرف الدین، ص۳۱۰؛ جعفر مرتضی، ج۵، ص۹ و ص۳۰۴-۳۰۷.
  27. ابن عرفة واسطی م. ۳۲۲، ابراهیم بن محمد بن عرفه از نوادگان مهلب بن ابی صفره، ادیب، فقیه، محدث و مورخ و مؤلف کتاب تاریخ.
  28. ابن حجر، الاصابه، ج۷، ص۳۹.
  29. ترمذی، ج۵، ص۹۸.
  30. «اکنون آیا دست می‌کشید؟» سوره مائده، آیه ۹۱.
  31. ترمذی، ج۱، ص۲۴۸؛ اصل ۴۴.
  32. روایتی که راوی آن مورد اعتماد نباشد و تنها یک سند داشته باشد.
  33. طبری، ج۲، ص۳۷۴.
  34. «ای مؤمنان! در حال مستی به نماز رو نیاورید» سوره نساء، آیه ۴۳.
  35. «اکنون آیا دست می‌کشید؟» سوره مائده، آیه ۹۱.
  36. فتح، ج۱۰، ص۳۰.
  37. ر. ک: ابن حجر، مختصر، ج۱، ص۶۲۰؛ میثمی، کشف الاستار، ج۳، ص۳۵۲.
  38. زمخشری، ج۴، ص۵۳-۵۱
  39. ابن حجر، الاصابه، ج۷، ص۳۹ و ر. ک: همو، فتح، ج۷، ص۲۵۲؛ مقدسی، ص۶۹.
  40. محمد بن اسماعیل نیشابوری م ۲۹۵ مؤلف معجم الصحابه.
  41. ابن حجر، الاصابه، ج۷، ص۳۹.
  42. بن حجر، الاصابه، ج۷، ص۳۹؛ بلاذری، ج۱۱، ص۹۵.
  43. ابن ابی شیبه، ج۶، ص۱۷۴؛ بلاذری، ج۲، ص۳۵۸ و ۳۸۲ و ج۱۰، ص۳۰۲.
  44. عبدالرزاق صنعانی، ج۱۱، ص۲۶۶؛ ابن عساکر، ج۳۰، ص۳۳۴؛ مقدسی، ص۶۷؛ ابن حجر، الاصابه، ج۷، ص۳۹.
  45. جرمی در نوادر المجموعه؛ به نقل از ابن حجر، الاصابه، ج۷، ص۳۹.
  46. ابن حجر، الاصابه، ج۷، ص۲۳۹.
  47. ابن حجر، مختصر، ج۱، ص۶۲۰.
  48. خصیبی، ص۱۰۶-۱۰۸؛ طوسی، ص۳۷.
  49. خصیبی، ص۱۱۰؛ طوسی، ص۷۳۷؛ نوری، ج۳، ص۱۷.
  50. قراچه داغی، ص۴۳۹.
  51. ابن هشام، ج۳، ص۳۰.
  52. الاصابه، ج۷، ص۳۹.
  53. همو، مقدمه فتح الباری، ص۳۰۰ و نیز ر. ک: همو، فتح الباری، ج۷، ص۲۰۱.
  54. حسینیان مقدم، حسین، مقاله «ابوبکر بن شعوب لیثی»، دانشنامه سیره نبوی ج۱، ص:۱۸۳-۱۸۵.