دیدگاه عرفا درباره ختم نبوت چیست؟ (پرسش)

از امامت‌پدیا، دانشنامهٔ امامت و ولایت

نسخه‌ای که می‌بینید، نسخهٔ فعلی این صفحه است که توسط Bahmani (بحث | مشارکت‌ها) در تاریخ ‏۱۱ مارس ۲۰۲۴، ساعت ۰۹:۳۹ ویرایش شده است. آدرس فعلی این صفحه، پیوند دائمی این نسخه را نشان می‌دهد.

(تفاوت) → نسخهٔ قدیمی‌تر | نمایش نسخهٔ فعلی (تفاوت) | نسخهٔ جدیدتر ← (تفاوت)
دیدگاه عرفا درباره ختم نبوت چیست؟
موضوع اصلیبانک جامع پرسش و پاسخ ختم نبوت
مدخل بالاترختم نبوت
مدخل اصلیختم نبوت در عرفان اسلامی
مدخل وابستهنبوت
تعداد پاسخ۱ پاسخ

دیدگاه عرفا درباره ختم نبوت چیست؟ یکی از پرسش‌های مرتبط به بحث ختم نبوت است که می‌توان با عبارت‌های متفاوتی مطرح کرد. برای بررسی جامع این سؤال و دیگر سؤال‌های مرتبط، یا هر مطلب وابسته دیگری، به مدخل اصلی ختم نبوت مراجعه شود.

پاسخ نخست

خسروپناه

حجت الاسلام و المسلمین عبدالحسین خسروپناه در کتاب «کلام نوین اسلامی ج۲» در این باره گفته است:

«ختم نبوت و پایان بعثت با ارسال پیامبر اسلام(ص) در آثار عرفای مسلمان نیز امری قطعی و مسلم است. عرفا با بهره‌گیری از برخی آیات و سپس اصطلاحات ویژه عرفان، به توضیح معنا و دلایل خاتمیت پرداخته‌اند.

ملا عبدالرزاق کاشانی در معنای عرفانی خاتم می‌گوید: الخاتم هو الذى قطع المقامات بأسرها و بلغ نهايه الكمال و خاتم النبوه هو الذي ختم الله به النبوه و لا يكون الا واحدا و هو نبينا[۱].

توضیح این مطلب با سخن عزیزالدین نسفی آشکار می‌شود. وی مراتب وجودی انسان را چنین برشمرده است: "انسان پس از تصدیق انبیا، به ایمان و با آن تصدیق و تقلید به عبادت بسیار پرداخته و عابد می‌شود و اگر با داشتن آن مقام، ترک حب جاه و إعراض از لذات و شهوات کرد، زاهد است. اگر با داشتتن مراتب قبل، به مشاهده ملک و ملکوت و جبروت رسید به مقام معرفت رسیده و عارف نام دارد و این سرحد ولایت است. اگر با وجود مرتبۀ معرفت خدا او را به محبت و الهام خود برگزید، به ولایت رسیده و ولی شده است و اگر خدا به او وحی اعطا کرد به مقام نبوت رسیده است و اگر با وحی و معجزه، کتابی به او اعطا کرد، به مقام رسالت رسیده و اگر کتاب او ناسخ کتب قبلی باشد، به مرتبة اولوالعزم رسیده و اگر شریعت او ناسخ شرایع قبلی باشد و خود شریعتی دیگر آورده باشد به مقام ختم نبوت رسیده است و البته این مقامی است اعطایی از جانب حق تعالی"[۲] در این مرتبه، برترین علم به حق تعالی در اختیار اوست و در دایره ممکنات، علم هیچ موجود ممکنی به مرتبۀ علم او نمی‌رسد. این مرتبه جز برای خاتم رسل نیست؛ زیرا تنها اوست که بر تمام مقامات و مراتب کلی و جزئی و بزرگ و کوچک و تمایز آنها از هم آگاه است و این مرتبه جز برای کسی که به اسم اعظم آگاه است ثابت نیست. مرتبۀ ختم نبوت از این رو به ایشان داده شده است. پیامبر اسلام(ص) خاتم الرسل است؛ زیرا آن حضرت واسطه مشاهدۀ مراتب حضرت حق برای دیگر انبیاء است. فلكون غيره من الانبياء لا يشاهدون الحق و مراتبه الا من مشكاه الممهّده له من الباطن[۳].

از همین رو است که پیامبر اسلام(ص) مبعوث الى كافة الناس، می‌باشد و نیز دین ایشان، همه بشریت را کفایت می‌کند: ﴿وَمَا أَرْسَلْنَاكَ إِلاَّ كَافَّةً لِّلنَّاسِ[۴].

ابن عربی در این باره می‌گوید: "مبعوث بر کافة الناس بودن پیامبر اسلام یعنی عمومیت رسالت ایشان بر همه انسان‌ها. این به دلیل فرمودۀ خود آن حضرت است که: «اوتیت جوامع الکلم»؛ یعنی مفاتيح خزائنزمین تنها به آن حضرت اعطا شده است. وحی نازل بر ایشان در مرتبة وحى از آسمان هفتم است؛ به این معنا که خداوند آن حضرت را به صورت کمال اختصاص داده و همۀ شرایع با ایشان به کمال خود رسیده‌اند؛ لذا ایشان خاتم النبیین شدند. ویژگی‌ای که به هیچ کس و نبی دیگر اعطا نشده است. ایشان سیادت جامع همۀ سیادت‌ها و اشرف محیط اعم را دارد[۵].

به عبارت دیگر ختم نبوت، یعنی عمومیت رسالت همة خلايق آيه ﴿تَبَارَكَ الَّذِي نَزَّلَ الْفُرْقَانَ عَلَى عَبْدِهِ لِيَكُونَ لِلْعَالَمِينَ نَذِيرًا [۶]، به این معنا اشاره دارد. لفظ "نزل" به معنای تزاید است؛ چون انزال فرقان اظهار عقل فرقانی مخصوص به بنده خاص خداست که به پیامبر اسلام(ص) اختصاص یافته است و کسی جز ایشان این استعداد را ندارد. پس عقل فرقانی،ایشان همان عقل محیط است که عقل کل نیز نامیده شده و جامع همۀ کمالات عقول است.

این به جهت ظهور حق تعالی در مظهر محمدی(ص) با همه صفات است که بر همه خلايق مفیض است. البته این ظهور، همان تزاید و تکثر خیر است و کسی از این خیر بیشتر از پیامبر(ص) مستفیض نمی‌شود؛ لذا فرمود: ﴿لِيَكُونَ لِلْعَالَمِينَ نَذِيرًا[۷]؛ يعنى هر پیامبری به رسالتی مخصوص به افراد مناسب با استعدادهای آن نبی مبعوث شده است؛ اما رسالت پیامبر اسلام(ص) همۀ جهانیان را در بر می‌گیرد و این عینا همان معنای ختم نبوت است و از همین روست که امّت آن حضرت نیز «خیر الامم» می‌باشد[۸]. البته این سخن نیز برگرفته از قرآن کریم است: ﴿كُنتُمْ خَيْرَ أُمَّةٍ أُخْرِجَتْ لِلنَّاسِ[۹].

ابن عربی در عبارتی دیگر می‌گوید: "از خاتم الانبیا بودن پیامبر اسلام معنای این عبارت نیز به دست می‌آید که ایشان پیامبر بودند اما آدم هنوز میان آب و گل بود.}}[۱۰].

امام خمینی با نگاهی ویژه، وجود پیامبر اسلام را مظهر و مجلای حق تعالی دانسته و بر همین اساس ایشان را برترین انسان در پهنه هستی و دین و آیین ایشان را برتریندین می‌داند. ایشان می‌نویسد: "چون نبوت ختمیه و قرآن شریف و شریعت آن سرور از مظاهر و مجالی یا از تجلیات و ظهورات مقام جامع احدی و حضرت اسم الله الاعظم است، از این جهت محیط‌ترین نبوات و کتب و شرایع و جامع‌ترین آنها است و اکمل و اشرف از آنها تصور نشود»[۱۱].[۱۲]

منبع‌شناسی جامع ختم نبوت

پانویس

  1. محمد داوودی قیصری، شرح فصوص، ص۱۵۱.
  2. عزالدین نسفی، الانسان الکامل، ص۹۳.
  3. محمد داوود قیصری، شرح فصوص، ص۴۳۶.
  4. سوره سبأ، آیه ۲۸.
  5. ابن عربی، فتوحات مکیه، ج۲، ص۳۴۱.
  6. سوره فرقان، آیه۱.
  7. سوره فرقان، آیه۱.
  8. ابن عربی، تفسیر قرآن، ج۲، ص۱۵۱ و ۱۵۲.
  9. سوره آل عمران، آیه ۱۱۰.
  10. ابن عربی، الفتوحات المكيه، ج ۱۲، ص۱۱۰. قيل فى رسول الله انه خاتم النبيين فبطن بظهور ختمه کونه نبیا و ادم بین الماء والطين و لما ظهر كونه نبيا و آدم بين الماء والطين و استفتح به الحق مراتب البشر كان كونه باطنا في ذلك الظهور و اما درباره دلیل و سبب خاتمیت آن حضرت می‌گوید: فان قلت ما سبب الختم و معناه؟ فلنقل فى الجواب: كمال المقام سببه و المنع والحجر معناه و ذلك ان الدنیا لما کان لها بدء و نهایة و هو ختمها قضی الله سبحانه ان یکون جمیع ما فیها بحسب نعتها له بدء و ختام و کان من جملة ما فیها تنزیل الشرایع. فختم الله التنزیل بشره محمد(ص) فکان خاتم النبیین و کان الله بکل شیء علیما، ابن عربی، فتوحات مکیة، ج۱۲، ص۱۲۶.
  11. خمینی، روح الله، آداب الصلوة، ص۳۰۹
  12. خسروپناه، عبدالحسین، کلام نوین اسلامی ج۲، ص۲۹۰ تا ۲۹۴