تربیت اخلاقی

از امامت‌پدیا، دانشنامهٔ امامت و ولایت

نسخه‌ای که می‌بینید نسخه‌ای قدیمی از صفحه‌است که توسط Bahmani (بحث | مشارکت‌ها) در تاریخ ‏۲۲ اوت ۲۰۲۴، ساعت ۱۰:۰۰ ویرایش شده است. این نسخه ممکن است تفاوت‌های عمده‌ای با نسخهٔ فعلی بدارد.

مقدمه

خداوند در قرآن بعد از ده سوگند که آخرین آن سوگند به نفس انسانی است و پس از بیان این مطلب که باید و نباید و شایست و ناشایست را به نفس انسانی الهام کرده، می‌‌فرماید: ﴿قَدْ أَفْلَحَ مَنْ زَكَّاهَا * وَقَدْ خَابَ مَنْ دَسَّاهَا[۱]. شاید به همین سبب خداوند یکی از اهداف اساسی بعثت پیامبر اسلام را تزکیه نفس انسان‌ها از آلودگی‌ها بیان کرده است: ﴿هُوَ الَّذِي بَعَثَ فِي الْأُمِّيِّينَ رَسُولًا مِنْهُمْ يَتْلُو عَلَيْهِمْ آيَاتِهِ وَيُزَكِّيهِمْ وَيُعَلِّمُهُمُ الْكِتَابَ وَالْحِكْمَةَ وَإِنْ كَانُوا مِنْ قَبْلُ لَفِي ضَلَالٍ مُبِينٍ[۲].

پیامبر اکرم(ص) نیز مأموریت خود را تکمیل مکارم اخلاق شمرده است: «إِنَّمَا بُعِثْتُ‌ لِأُتَمِّمَ‌ مَكَارِمَ‌ الْأَخْلَاقِ‌»[۳]؛ «همانا مبعوث شدم تا مکارم اخلاق را تکمیل کنم». با وجود این، اهمیت اخلاق و تربیت اخلاقی، اختصاص به اسلام و جامعه‌های اسلامی ندارد. تجربه نشان داده است که انسان، خواه متدین به دینی آسمانی باشد یا نباشد، هیچ‌گاه در دوره مدرن و پسامدرن، بی‌نیاز از اخلاق و تربیت اخلاقی نیست. در دوران معاصر، در کشورهای غربی به دنبال پیشرفت‌هایی که در زمینه علوم تجربی به دست آمد، به تدریج اصول اخلاقی و توجه به فضائل و به دنبال آن توجه به تربیت اخلاقی، کم‌رنگ و حتی در مواردی نیز با اخلاق و فضائل اخلاقی مبارزه شد، اما اخیراً به سبب آسیب‌های جدی‌ای که از این ناحیه به سلامت جامعه و افراد وارد شده است، توجه به اخلاق و فضائل اخلاقی و به دنبال آن توجه به تربیت اخلاقی، افزایش چشم‌گیری پیدا کرده است[۴].

معناشناسی

تربیت اخلاقی را می‌‌توان مجموعه‌ای از اقدامات و فعالیت‌هایی دانست که مربی به منظور آشنا کردن متربی با اصول و ارزش‌های اخلاقی و پرورش گرایش‌ها و فضیلت‌های اخلاقی در متربی، انجام می‌دهد. بدیهی است که اقدامات و فعالیت‌های متربی در تربیت اخلاقی در صورتی همراه موفقیت خواهد بود که سنجیده و حساب شده باشد. بدین معنا که مربی بداند چه اقدام و فعالیّتی را چگونه باید انجام دهد. آنچه راهنمای مربی در انتخاب فعالیت‌ها و چگونگی انجام آنهاست، چیزی جز اصول تربیت اخلاقی نیست. با توجه به نقش برجسته و بی‌بدیل اصول تربیت اخلاقی در موفقیت تربیت اخلاقی، این مبحث به بیان اصول تربیت اخلاقی در سیره پیامبر(ص) و اهل بیت(ع) اختصاص یافته است[۵].

اصول تربیت اخلاقی

درهم تنیدگی تربیت اخلاقی و تربیت دینی

در سیره معصومان(ع) تمام فضائل و رفتارهای اخلاقی بخشی از دستورهای دینی است نه چیزی مستقل از آن. برای نمونه فضیلت عفت، اصلاح میان مردم، اهتمام به امور دیگران و رفع مشکلات آنها و حیا که از فضیلت‌های اخلاقی‌اند، در سیره پیامبر(ص) و اهل بیت(ع) به عنوان بخشی از دین اسلام و دستورهای دینی مطرح شده‌اند. امام باقر(ع) فرمود: «برترین عبادت عفت دامان و شکم است»[۶]. در این روایت عفت دامان و شکم عبادت تلقی شده است. در روایت دیگری اصلاح میان مردم، صدقه (که عبادت مالی است) به شمار آمده است. امام صادق(ع) می‌‌فرماید: «صدقه‌ای که خداوند آن را دوست دارد، اصلاح میان مردم است آنگاه که رابطه آنها به هم خورده باشد و نزدیک کردن آنها به یکدیگر است هنگامی که از هم فاصله گرفته‌اند»[۷]. بدین ترتیب، در سیره معصومان(ع) اخلاق بخشی از دین است و این دو را نمی‌توان از یکدیگر جدا کرد. البته، این بدان معنا نیست که هدف غائی دین اسلام تنها تهذیب خلق و خوی آدمی است[۸].

تهذیب ظاهر و باطن

مراجعه به سیره معصومان(ع) نشان می‌دهد که از نظر آنان رفتار اخلاقی‌ای ارزشمند است که عمل و قصد و انگیزه عامل، هر دو شایسته و پسندیده است. شایستگی عمل به چه معناست؟ شایستگی عمل بدین معناست که خود عمل مقبول شرع باشد. امیر مؤمنان علی(ع) می‌‌فرماید: «آنکه از خدا و پیامبر(ص) او پیروی کند به رستگاری عظیم و پاداش فراوان دست یافته و آنکه از خدا و پیامبر(ص) سرپیچی کند، آشکارا زیان کرده و سزاوار عذاب دردناک است»[۹].

ولی خداوند متعال دانا و حکیم مطلق است و بیهوده به چیزی امر یا از چیزی نهی نمی‌کند؛ در هر امر او مصلحتی و در هر عمل منهی، مفسده‌ای است و خداوند برای دستیابی انسان به مصالح و در امان ماندن از مفاسد پیامبرانی فرستاده است و همه آنچه را برای فلاح و رستگاری و سعادت انسان لازم بوده، از طریق آنان به مردم رسانده است. در روایتی از امام باقر(ع) می‌‌خوانیم: «قَالَ رَسُولُ اللَّهِ(ص):‌ أَيُّهَا النَّاسُ إِنِّي لَمْ أَدَعْ شَيْئاً يُقَرِّبُكُمْ‌ إِلَى‌ الْجَنَّةِ وَ يُبَاعِدُكُمْ‌ مِنَ‌ النَّارِ إِلَّا وَ قَدْ نَبَّأْتُكُمْ بِهِ»[۱۰]؛ پیامبر خدا(ص) فرمود: ای مردم، چیزی نیست که شما را به بهشت نزدیک و از جهنم دور کند، مگر اینکه شما را از آن آگاه کرده‌ام». بر اساس این روایت راه رسیدن به سعادت و کمال پیروی از دستورهای خداوند است و در دین اسلام هر دستوری که برای رسیدن به سعادت و دوری از شقاوت لازم بوده بیان شده است. افزون بر این، از این روایت به دست می‌‌آید که هر عمل و رفتار مشروع، معقول نیز خواهد بود؛ چراکه اوامر و نواهی خداوند از مصالح و مفاسد واقعی سرچشمه می‌گیرد.

لذا رفتارهایی مقبول درگاه خداوند واقع می‌شوند که با انگیزه صحیح انجام بشوند و انگیزه صحیح قصد اطاعت از دستور خدا و اخلاص است. عمل نیکو با انگیزه باطل و ناپسند ارزشمند نیست و عمل ناپسند با انگیزه صحیح نیز ارزشی ندارد. بر این اساس، در تربیت اخلاقی هم ظاهر متربی باید از رفتارهای ناشایسته تهذیب شود و هم باطن از انگیزه‌های ناشایست[۱۱].

پرورش روحیه تعقل اخلاقی همراه با تسلیم در برابر عقل و وحی

عقل انسان می‌تواند بسیاری از ارزش‌های کلی اخلاقی مانند خوب بودن عدالت، احسان و... را درک کند. همچنین می‌تواند برخی مصداق‌های روشن ارزش‌های کلی را درک کند. ولی تشخیص همه مصادیق ارزش‌ها و ضد ارزش‌های اخلاقی در اوضاع و احوال مختلف از عهده عقل انسان بر نمی‌آید و در این موارد چاره‌ای جز مراجعه به شرع ندارد؛ زیرا تعیین و محاسبه تأثیرات یک عمل بر کمال حقیقی انسان از عهده انسان بیرون است.

در روایات متعددی بر این مطلب تصریح شده که خداوند برای هدایت انسان دو حجت قرار داده است: عقل و شرع. امام صادق(ع)خطاب به هشام می‌فرماید: «‌ای هشام، خداوند بر مردم دو حجت قرار داده است: حجت ظاهر و حجت باطن. حجت ظاهر، پیامبران و امامان(ع) هستند و حجت باطن عقل مردم است»[۱۲]. با توجه به عام بودن روایت، می‌‌توان گفت بر اساس این روایت خداوند برای تشخیص ارزش‌های اخلاقی دو ابزار در اختیار انسان قرار داده است: عقل و پیامبران و امامان(ع).

در سیره پیامبر(ص) و اهل بیت(ع) اولاً عقل و وحی هر دو در تشخیص ارزش‌های اخلاقی و رفتار شایسته و ناشایست نقش دارند؛ ثانیاً هر چند عقل توانایی درک برخی قواعد کلی اخلاقی و برخی مصداق‌های آنها را دارد، در تشخیص دیگر مصادیق قواعد کلی و تطبیق آنها بر موارد و اوضاع و احوال خاص و نیز در تشخیص قواعد جزئی‌تر اخلاقی به وحی نیازمند است[۱۳].

تعالی تدریجی

بر اساس سیره پیامبر(ص) و اهل بیت(ع) رشد اخلاقی چهار مرتبه و درجه دارد:

  1. اخلاق انسانی: در این مرحله شخص رفتارهای اخلاقی را به انگیزه‌های انسانی انجام می‌دهد و انگیزه‌های دینی مانند برخورداری از ثواب الهی و ترس از عذاب اخروی نقشی در جهت دادن به دینی رفتارهای اخلاقی او ندارند. در سیره پیامبر(ص) مواردی وجود دارد که نشان می‌‌دهد رفتارهای اخلاقی صادر شده از افراد به انگیزه‌های انسانی ارزشمندند.
  2. اخلاق دینی در حد رسیدن به بهشت و دوری از عذاب: در این مرحله آنچه اعمال و رفتار شخص را جهت می‌دهد از امور انسانی فراتر رفته و شخص رفتارهای خود را با انگیزهای دینی انجام می‌دهد. ولی انگیزه دینی او فقط دستیابی به پاداش‌های دنیوی و اخروی و دوری از عذاب‌های دنیوی و اخروی است. در سیره پیامبر(ص) و اهل بیت(ع) در مقام ترغیب مسلمانان به رفتارهای اخلاقی بر عذاب‌ها و پاداش‌های دنیوی و اخروی پیروی و سرپیچی از قواعد اخلاقی تأکید شده است و این نشان می‌دهد که این مرحله از رشد اخلاقی از نظر معصومان(ع) مطلوب است. امام صادق(ع) می‌‌فرماید: «کسی که از خدا بترسد، خداوند همه را از او می‌ترساند و کسی که از خداوند نترسد، خداوند او را از همه می‌ترساند»[۱۴]. در این روایت نه تنها خوف از خدا (که مرحله‌ای از اخلاق است) مطلوب دانسته شده، بلکه افزون بر آن، با بیان اثری دنیوی برای خوف خدا، مردم به این صفت ترغیب شده‌اند.
  3. اخلاق الهی شاکرانه: در این مرحله، آنچه به اعمال و رفتار انسان جهت می‌دهد، نه انگیزه‌های انسانی و این جهانی و نه انگیزه‌های دینی دستیابی به ثواب و دوری از عذاب‌های الهی، بلکه ادای شکر نعمت‌های خداست. این مرحله از رشد اخلاقی نیز مطلوب و بلکه برتر از دو مرحله پیشین است. در روایتی از امام باقر(ع) می‌خوانیم: «پیامبر(ص) شبی نزد عایشه بود. عایشه گفت: ای رسول خدا چرا خود را به رنج می‌‌افکنی (و خدا را چنین عبادت می‌کنی)، با اینکه خداوند همه گناهان گذشته و آینده شما را بخشیده است؟ پیامبر(ص) در پاسخ فرمود: آیا بنده‌ای شکرگزار نباشم؟ سپس امام باقر(ع) فرمود: پیامبر(ص) چنان شب‌ها را به عبادت می‌گذراند که خداوند این آیات را نازل کرد: «ما قرآن را بر تو فرو نفرستادیم تا خود را به رنج درافکنی»[۱۵]. مطابق این روایت، عبادت پیامبر(ص) نه برای ترس از جهنم بود و نه برای رسیدن به بهشت، بلکه تنها برای ادای شکر نعمت‌هایی بود که خداوند به او عطا کرده بود.
  4. اخلاق الهی عاشقانه: در این مرحله همه رفتارهای شخص ناشی از عشق و علاقه به خداوند است. برای چنین شخصی نه اجر و مزد و پیامدهای دنیایی عمل ارزش دارد و نه ثواب و عذاب الهی و دینی. این مرحله از رشد اخلاقی مطلوب و بر مراحل پیشین برتری دارد. امام صادق(ع) از پیامبر(ص) روایت می‌کند: «برترین مردم کسی است که به عبادت عشق بورزد و آن را در آغوش بگیرد و قلباً دوست بدارد و با تمام بدن آن را لمس کند و خود را برای آن از هر چیز دیگری فارغ کند. برای چنین کسی اهمیتی ندارد که دنیا بر او چگونه بگذرد، سخت یا آسان»[۱۶]. از این روایت چنین بر می‌‌آید که برخی افراد خدا را نه برای رسیدن به بهشت یا دوری از عذاب جهنم، بلکه برای علاقه و محبت به خداوند عبادت می‌کنند و از نظر پیامبر(ص) این افراد برترین مردم هستند[۱۷].

مراقبت دائم و مخالفت با هواهای نفسانی

بر پایه سیره معصومان(ع) در وجود انسان دو لشکر وجود دارد: لشکر عقل و لشکر جهل (که شامل شهوات نفسانی هم می‌شود) و وجود انسان پیوسته میدان کارزار میان این دو لشکر است. اگر لشکر جهل پیروز شود، انسان از انسانیت خود تهی شده و به حیوانی، بلکه پست‌تر از حیوانی مسخ می‌شود و رفتارهای صادر شده از وی رفتارهایی ناشایست و حیوانی خواهند بود و اگر لشکر عقل پیروز این کارزار باشد، انسانیت انسان شکوفا شده و از فرشتگان برتر می‌رود و رفتارهای صادر شده از وی نیز همگی شایسته و انسانی خواهند بود. عبدالله بن سنان می‌گوید: از امام صادق(ع) پرسیدم فرشتگان برترند یا آدمی‌زادگان؟ امام به نقل از امیر مؤمنان(ع) فرمود: «خداوند در فرشتگان عقل را بدون شهوت و در چهارپایان شهوت را بدون عقل و در انسان هر دو را قرار داد. پس کسی که عقلش بر شهوتش غلبه کند، از فرشتگان بهتر است و کسی که شهوتش بر عقلش پیروز شود، از چهارپایان بدتر است»[۱۸].

بدین ترتیب، روشن می‌شود که در سیره معصومان(ع) وجود انسان صحنه کارزار میان دو قوای عقل و جهل است و سرنوشت انسان بستگی به نتیجه این نبرد دارد. اگر عقل پیروز شود، انسان خوشبخت و اگر جهل پیروز شود، آدمی بدبخت خواهد شد. با وجود این، خود انسان در پیروزی عقل یا جهل نقش اساسی دارد. اگر مطابق خواسته‌های نفسانی خود عمل کند و رفتارهای نابخردانه انجام دهد، لشکریان جهل پیروز می‌شوند؛ ولی اگر مطابق تشخیص عقل رفتار کند و بر خلاف خواسته‌های نفسانی خود قدم بردارد، عقل و لشکریانش به پیروزی می‌رسند[۱۹].

منابع

پانویس

  1. «بی‌گمان آنکه جان را پاکیزه داشت رستگار شد * و آنکه آن را بیالود نومیدی یافت» سوره شمس، آیه ۹-۱۰.
  2. «اوست که در میان نانویسندگان (عرب)، پیامبری از خود آنان برانگیخت که بر ایشان آیاتش را می‌خواند و آنها را پاکیزه می‌گرداند و به آنان کتاب (قرآن) و فرزانگی می‌آموزد و به راستی پیش از آن در گمراهی آشکاری بودند» سوره جمعه، آیه ۲.
  3. طبرسی، مکارم الاخلاق، ص۸.
  4. حسینی‌زاده و داوودی، سیره تربیتی پیامبر و اهل بیت، ص۲۱۲.
  5. حسینی‌زاده و داوودی، سیره تربیتی پیامبر و اهل بیت، ص۲۱۵.
  6. «إِنَّ‌ أَفْضَلَ‌ الْعِبَادَةِ عِفَّةُ الْبَطْنِ‌ وَ الْفَرْجِ»؛ کلینی، کافی، ج ۲، ص۷۹.
  7. «صَدَقَةٌ يُحِبُّهَا اللَّهُ‌ إِصْلَاحٌ‌ بَيْنِ‌ النَّاسِ‌ إِذَا تَفَاسَدُوا وَ تَقَارُبٌ بَيْنِهِمْ إِذَا تَبَاعَدُوا»؛ کلینی، کافی، ج ۲، ۲۰۹.
  8. حسینی‌زاده و داوودی، سیره تربیتی پیامبر و اهل بیت، ص۲۱۶.
  9. «﴿مَنْ يُطِعِ اللَّهَ وَرَسُولَهُ فَقَدْ فَازَ فَوْزًا عَظِيمًا وَ نَالَ‌ ثَوَاباً جَزِيلًا وَ مَنْ يَعْصِ اللَّهَ وَ رَسُولَهُ‌ ﴿فَقَدْ خَسِرَ خُسْرَانًا مُبِينًا وَ اسْتَحَقَّ عَذَاباً أَلِيماً»؛ کلینی، کافی، ج۱، ص۱۴۲.
  10. کلینی، کافی، ج ۵، ص۸۰.
  11. حسینی‌زاده و داوودی، سیره تربیتی پیامبر و اهل بیت، ص۲۱۷.
  12. «يَا هِشَامُ إِنَّ لِلَّهِ عَلَى النَّاسِ حُجَّتَيْنِ حُجَّةً ظَاهِرَةً وَ حُجَّةً بَاطِنَةً فَأَمَّا الظَّاهِرَةُ فَالرُّسُلُ وَ الْأَنْبِيَاءُ وَ الْأَئِمَّةُ(ع) وَ أَمَّا الْبَاطِنَةُ فَالْعُقُولُ»؛ کلینی، کافی، ۱۳۶۵، ج۱، ص۱۶.
  13. حسینی‌زاده و داوودی، سیره تربیتی پیامبر و اهل بیت، ص۲۲۰.
  14. «مَنْ‌ خَافَ‌ اللَّهَ‌، أَخَافَ‌ اللَّهُ‌ مِنْهُ‌ كُلَّ‌ّ شَيْ‌ءٍ؛ وَ مَنْ لَمْ يَخَفِ اللَّهَ، أَخَافَهُ اللَّهُ مِنْ كُلِّ شَيْ‌ءٍ»؛ کلینی، کافی، ج ۲، ص۶۸.
  15. «كَانَ رَسُولُ اللَّهِ(ص) عِنْدَ عَائِشَةَ لَيْلَتَهَا فَقَالَتْ يَا رَسُولَ‌ اللَّهِ‌ لِمَ‌ تُتْعِبُ‌ نَفْسَكَ‌ وَ قَدْ غَفَرَ اللَّهُ لَكَ مَا تَقَدَّمَ مِنْ ذَنْبِكَ وَ مَا تَأَخَّرَ فَقَالَ يَا عَائِشَةُ أَ لَا أَكُونُ عَبْداً شَكُوراً قَالَ وَ كَانَ رَسُولُ اللَّهِ(ص) يَقُومُ عَلَى أَطْرَافِ أَصَابِعِ رِجْلَيْهِ فَأَنْزَلَ اللَّهُ سُبْحَانَهُ وَ تَعَالَى: ﴿ طه * مَا أَنْزَلْنَا عَلَيْكَ الْقُرْآنَ لِتَشْقَى‌»؛ کلینی، کافی، ج ۲، ص۹۵.
  16. «أَفْضَلُ‌ النَّاسِ‌ مَنْ‌ عَشِقَ‌ الْعِبَادَةَ فَعَانَقَهَا وَ أَحَبَّهَا بِقَلْبِهِ وَ بَاشَرَهَا بِجَسَدِهِ وَ تَفَرَّغَ لَهَا فَهُوَ لَا يُبَالِي عَلَى مَا أَصْبَحَ مِنَ الدُّنْيَا عَلَى عُسْرٍ أَمْ عَلَى يُسْرٍ»؛ کلینی، کافی، ج ۲، ص۸۳.
  17. حسینی‌زاده و داوودی، سیره تربیتی پیامبر و اهل بیت، ص۲۲۳ ـ ۲۲۷.
  18. «إِنَّ اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ رَكَّبَ فِي الْمَلَائِكَةِ عَقْلًا بِلَا شَهْوَةٍ وَ رَكَّبَ‌ فِي‌ الْبَهَائِمِ‌ شَهْوَةً بِلَا عَقْلٍ وَ رَكَّبَ فِي بَنِي آدَمَ كِلَيْهِمَا فَمَنْ غَلَبَ عَقْلُهُ شَهْوَتَهُ فَهُوَ خَيْرٌ مِنَ الْمَلَائِكَةِ وَ مَنْ غَلَبَتْ شَهْوَتُهُ عَقْلَهُ فَهُوَ شَرٌّ مِنَ الْبَهَائِمِ»؛ صدوق، علل الشرایع، ص۵.
  19. حسینی‌زاده و داوودی، سیره تربیتی پیامبر و اهل بیت، ص۲۲۹.