سکوت

از امامت‌پدیا، دانشنامهٔ امامت و ولایت

نسخه‌ای که می‌بینید نسخه‌ای قدیمی از صفحه‌است که توسط Jaafari (بحث | مشارکت‌ها) در تاریخ ‏۲ نوامبر ۲۰۲۱، ساعت ۱۳:۱۱ ویرایش شده است. این نسخه ممکن است تفاوت‌های عمده‌ای با نسخهٔ فعلی بدارد.

اين مدخل از چند منظر متفاوت، بررسی می‌شود:

مقدمه

سکوت در لغت به معنای سکون و ایستایی است و [بیشتر] برای رها کردن (وانهادن) سخن به کار می‌رود[۱]. در قرآن مجید نیز سکوت در معنای ایستایی خشم آمده است: ﴿وَلَمَّا سَكَتَ عَنْ مُوسَى الْغَضَبُ[۲]. “سکوت” و “صَمت” در لغت عرب هر دو به یک معنا به کار رفته‌اند با این تفاوت که سکوت رها کردن سخن است در حالی که قدرت بر سخن وجود دارد اما در صَمت قدرت بر سخن موردنظر نیست و گاهی برای کسی یا چیزی که قدرت تکلم ندارد به کار می‌رود مانند شخص صامت یا شیء صامت. پس سکوت کاملاً در برابر سخن قرار دارد[۳]. در صحیفه سجادیه کلمه صمت به کار نرفته، ولی سکوت به کار رفته است: «وَ قَدْ قَصَّرَ بِيَ‏ السُّكُوتُ عَنْ تَحْمِيدِكَ»[۴]؛ اکنون سکوت مرا از سپاسگزاریت ناتوان ساخته.... با توجه به ادامه کلام امام معلوم می‌شود که حمد و ستایش پروردگار آن‌چنان عظیم و مهم است که حتی ایشان نیز نمی‌تواند تحمید خداوند را به جا آورد و مجبور به سکوت می‌شود.

شخصی از امام سجاد(ع) پرسید، کدام یک از سخن و سکوت برترند؟ حضرت فرمود: «هرکدام از این دو آفاتی دارند، اما اگر از آفت‌ها در امان بمانند، سخن برتر از سکون است». آن شخص توضیح خواست و امام در جواب فرمود: «زیرا خداوند بلند مرتبه پیامبران و جانشینان آنها را با سکوت مبعوث نکرد بلکه آنها را با سخن و کلام به میان مردم فرستاد و بهشت نیز با سکوت به دست نمی‌آید و ولایت خدا نیز با سکوت واجب نمی‌گردد و از آتش جهنم نیز با سکوت نمی‌توان دروی جست و از خشم خداوند با سکوت نمی‌توان دوری کرد. بلکه تمام اینها با سخن به دست می‌آید. و من ماه را با خورشید برابر نمی‌کنم چرا که حتی شما فضیلت سکوت را با سخن بیان می‌کنید ولی نمی‌توانید فضیلت سخن را با سکوت بیان نمایید»[۵].

آفت‌های سخن زیاد است. گناهان بزرگی مانند دروغ، غیبت، تهمت، سخن‌چینی و بیهوده‌گویی که انسان را در باطل فرو می‌برد از جمله این آفت‌هاست. پیامبر گرامی اسلام(ص) می‌فرماید: «انسان گاهی کلمه‌ای را که رضایت خداوند در آن است بر زبان می‌آورد و به سبب آن به جایی می‌رسد که گمان نمی‌برد و پروردگار با همان سخن رضوانش را تا روز قیامت بر او واجب می‌کند. و نیز گاهی انسان کلمه‌ای را که خشم خدا در آن است بر زبان می‌آورد و به سبب آن به مرحله‌ای سقوط می‌کند که گمان نمی‌برد و خداوند با همان کلمه خشمش را تا روز قیامت بر او واجب می‌کند»[۶].

به راستی اگر سخن سنجیده، نیکو و به جا باشد بسیار برتر از سکوت است ولی در غیر این صورت سکوت بهتر است. سکوتی که باعث سلامت باشد و از شرّی جلوگیری کند بهتر از سخن‌گفتنی است که فتنه انگیزد و تبعات آن انسان را در دنیا و آخرت گرفتار نماید. امام علی(ع) می‌فرماید: «مَنْ‏ سَكَتَ‏ فَسَلِمَ‏ كَمَنْ تَكَلَّمَ فَغَنِمَ»[۷]؛ «کسی که سکوت کند و سالم بماند مانند کسی است که سخن گفته و غنیمت برده است».[۸].[۹]

سکوت و تفکر

هر چیزی نشانه و راهبری دارد، نشانه و راهبر عقل، تفکر و نشانه و راهبر تفکر، سکوت است. اساسا تفکر با سکوت، تمام و تکمیل می‌شود؛ پیامبر اعظم(ص) سکوت‌های طولانی داشت. امام حسین(ع) گوید از پدرم امیرمؤمنان علی(ع) درباره سکوت رسول خدا(ص) پرسش کردم، فرمود: «كَانَ سُكُوتُ رَسُولِ اللَّهِ(ص) عَلَى أَرْبَعٍ عَلَى الْحِلْمِ وَ الْحَذَرِ وَ التَّقْدِيرِ وَ التَّفَكُّرِ فَأَمَّا تَقْدِيرُهُ فَفِي تَسْوِيَةِ النَّظَرِ وَ الِاسْتِمَاعِ بَيْنَ النَّاسِ وَ أَمَّا تَفَكُّرُهُ فَفِيمَا يَبْقَى وَ يَفْنَى وَ جُمِعَ لَهُ الْحِلْمُ وَ الصَّبْرُ فَكَانَ لَا يُغْضِبُهُ شَيْ‌ءٌ وَ لَا يَسْتَنْفِرُهُ وَ جُمِعَ لَهُ الْحَذَرُ فِي أَرْبَعَةٍ أَخْذُهُ بِالْحَسَنِ لِيُقْتَدَى بِهِ وَ تَرْكُهُ الْقَبِيحَ لِيُنْتَهَى عَنْهُ وَ اجْتِهَادُهُ فِيمَا أَصْلَحَ أُمَّتَهُ وَ الْقِيَامُ فِيمَا جَمَعَ لَهُمْ خَيْرَ الدُّنْيَا وَ الْآخِرَةِ»[۱۰].

آن اسوه تمام و کمال چنین بود، سکوتش پربار و ثمره تفکرش هدایت و اصلاح بود. نه تنها خود این گونه بود، بلکه مردم را نیز دعوت به تفکر و توصیه به تدبر می‌کرد. از امام صادق(ع) روایت شده است که فرمود: مردی نزد پیامبر آمد و عرض کرد: ای رسول خدا(ص)، مرا نصیحت کن و به من اندرزی ده! حضرت فرمود: اگر نصیحت کنم، عمل می‌کنی؟ مرد گفت: آری، ای رسول خدا. دوباره پیامبر فرمود: اگر نصیحت کنم، عمل می‌کنی؟ مرد پاسخ داد: آری؛ و باز پیامبر سخن خویش را تکرار کرد و مرد نیز پاسخ مثبت داد. بدین ترتیب حضرت سه بار سخن خود را تکرار کرد و مرد نیز اعلام آمادگی کرد. (چرا؟ گویا پیامبر می‌خواست در آن مرد دقت و توجه کافی درباره آنچه می‌خواست بگوید ایجاد کند و به وی بفهماند که آنچه می‌خواهد بگوید بسیار مهم است و نصیحتی با ارزش است.) پس پیامبر در ادامه فرمود: «فَإِنِّي أُوصِيكَ إِذَا أَنْتَ هَمَمْتَ بِأَمْرٍ فَتَدَبَّرْ عَاقِبَتَهُ فَإِنْ يَكُ رُشْداً فَامْضِهِ وَ إِنْ يَكُ غَيّاً فَانْتَهِ عَنْهُ»[۱۱].[۱۲]

جستارهای وابسته

منابع

پانویس

  1. التحقیق فی کلمات القرآن الکریم.
  2. «و چون خشم موسی فرو نشست» سوره اعراف، آیه ۱۵۴.
  3. تاج العروس.
  4. دعای ۴۶.
  5. موسوعة الکلمة، ص۱۴۷-۱۴۸.
  6. جامع‌السعادات، ج۲، ص۳۶۴.
  7. گفتار امیرالمؤمنین علی(ع)، ج۱، ص۷۸۹.
  8. تاج‌العروس، محمدبن محمد مرتضی الزبیدی، دارالفکر، بیروت، ۱۴۱۴؛ التحقیق فی کلمات القرآن الکریم، سیدحسن مصطفوی، دارالکتب العلمیه، بیروت؛ جامع‌السعادات، مهدی نراقی، مؤسسة الاعلمی للمطبوعات، بیروت؛ صحیفه سجادیه، ترجمه حسین انصاریان، پیام آزادی، ۱۳۷۴، چاپ اول؛ قرآن حکیم، ترجمه ناصر مکارم شیرازی؛ گلستان سعدی، تصحیح محمدعلی فروغی، انتشارات امیرکبیر، گفتار امیرالمؤمنین علی(ع)، ترجمه غررالحکم، سیدحسین شیخ‌الاسلامی، ج۱، انصاریان، قم، ۱۳۷۹، چاپ پنجم، موسوعة الکلمة (کلمة الامام زین‌العابدین(ع)، سیدحسن شیرازی، ج۹، بیروت، دارالکتب العلمیه.
  9. برادری، احمد، مقاله «سکوت»، دانشنامه صحیفه سجادیه، ص ۲۶۷.
  10. «سکوت رسول خدا(ص) بر چهار چیز بود: بردباری، دوراندیشی، اندازه نگاهداری و تفکر. سکوتش در اندازه نگاهداری از آن رو بود که همه مردم را به یک چشم ببیند و به سخنان همه به یک نحو گوش دهد؛ اما سکوتش در تفکر آن بود که در چیزهای باقی و فانی فکر می‌کرد؛ و بردباری و شکیبایی برای او با هم جمع شده بود، به همین سبب هیچ چیز او را به خشم نمی‌آورد و برنمی‌انگیخت؛ و دوراندیشی برای او در چهار چیز فراهم آمده بود: کارهای نیک انجام می‌داد تا دیگران به او اقتدا کنند، از کارهای زشت دوری می‌کرد تا مردم از آن بپرهیزند، در انتخاب رأی صحیح برای اصلاح کارهای امت جدیت و تلاش می‌کرد و به آنچه خیر دنیا و آخرت در آن بود قیام می‌کرد». عیون اخبار الرضا، ج۱، ص۳۱۹؛ بحارالانوار، ج۱۶، ص۱۵۳.
  11. «من تو را سفارش و نصیحت می‌کنم به اینکه هرگاه تصمیم گرفتی کاری انجام دهی، در عاقبت آن کار بیندیشی، پس اگر عاقبت آن رشد بود [و کاری درست و صحیح بود] انجامش دهی و اگر عاقبت آن گمراهی و تباهی بود، از آن دست بکشی و رهایش کنی». الکافی، ج۸، ص۱۴۹.
  12. اسحاقی، سید حسین، مروارید نبوت ص ۲۷.