ولید بن جابر طایی
مقدمه
ولید بن جابر طایی از شعرا و سخنگویان اصحاب رسول خدا(ص) بود، او پس از قتل عثمان در زمره یاران حضرت علی(ع) درآمد و در جنگ صفین شرکت کرد و از مردان نامآور در آن جنگ بود. او در لیلة الهریر همان شب به یاد ماندنی جنگ صفین که چیزی نمانده بود بساط معاویه برچیده شود، با حماسههای ماندگارش دل سپاهیان معاویه را به لرزه درآورد[۱].
به نقل ابن اثیر، پیامبر خدا(ص) برای او عهدنامهای صادر کردند که در قبیله آنان محفوظ است[۲].[۳]
در مجلس معاویه
پس از آنکه حکومت معاویه استقرار یافت، ولید بن جابر طایی همراه دیگر مردم نزد او رفت، معاویه او را نمیشناخت. وقتی نوبت به ولید رسید او خود را معرفی کرد. معاویه گفت: تو همان مرد لیلة الهریر هستی؟ گفت: آری، معاویه گفت: به خدا سوگند، هنوز آوای رجزی که تو در آن شب میخواندی، در گوش من طنینانداز است، آن شب صدای تو از همه صداها بلندتر بود و میگفتی:
- کمرها را ببندید پدر و مادرم فدایتان، همانا فردا پیروزی از آن کسی است که غلبه کند.
- این پسر عموی مصطفی و برگزیدۀ بزرگواری است که بزرگان عرب برای او سر خم میکنند.[۴]
ولید در پاسخ معاویه گفت: آری، این رجز را من خواندم.
معاویه گفت: چرا گفتی؟ ولید گفت: بدین سبب که در خدمت مردی بودیم که هیچ خصلتی که موجب خلافت و فضیلتی که موجب تقدّم کسی باشد نبود، مگر این که همهاش در او جمع بود. او نخستین کسی بود که مسلمان شد و دانش او از همگان بیشتر و بردباریش از همه افزون بود، از همه سواران برگزیده پیشی میگرفت، هیچ کدام به گرد او نمیرسیدند. بر آمال خود مسلط بود و بیم لغزش او نمیرفت. حضرت علی(ع) راه هدایت را روشن ساخت و پرتوش کاستی نپذیرفت و راه راست را پیمود و آثارش کهنه نشد و چون خداوند با شهادت او ما را آزمود و حکومت را به هر یک از بندگان خویش که خواست محول فرمود، ما هم چون دیگر مسلمانان در آن حکومت درآمدیم و دست از حلقه طاعت بیرون نکشیدیم و گوهر رخشان اتحاد و جماعت را تیره نکردیم و اکنون هم آنچه که از ماست بر تو ظاهر شد. ای معاویه، باید بدانی که دلهای ما به دست خداوند است و خدا بیش از تو مالک دلهای ماست، اینک صفای ما را بپذیر و از کدورتها درگذر و کینههای پوشیده را تحریک مکن که آتش با آتشزنه افروخته میشود.
معاویه از سخنان ولید به خشم آمد و گفت: ای برادر طائی، ما را به اوباش عراق تهدید میکنی؟ ولید پاسخ او را داد به طوری که معاویه بیشتر در غضب رفت و خواست او را به قتل برساند که با وساطت عفیر بن سیف بن ذی یزن از مرگ حتمی نجات یافت و به عراق فرستاده شد[۵].[۶]
جستارهای وابسته
منابع
پانویس
- ↑ ر.ک: شرح ابن ابی الحدید، ج۱۶، ص۱۲۹.
- ↑ اسدالغابه، ج۵، ص۸۹.
- ↑ ناظمزاده، سید اصغر، اصحاب امام علی، ج۲، ص۱۳۹۷.
- ↑ شدوا فداء لکم أمی و أبی *** فإنما الأمر غدا لمن غلب هذا ابن عم المصطفی و المنتخب *** تنمه للعلیاء سادات العرب
- ↑ شرح ابن ابی الحدید، ج۱۶، ص۱۲۹ - ۱۳۱ و به اختصار تنقیح المقال، ج۳، ص۲۷۹.
- ↑ ناظمزاده، سید اصغر، اصحاب امام علی، ج۲، ص۱۳۹۷-۱۳۹۸.