مراد از عدالت فردی چیست؟ (پرسش)

از امامت‌پدیا، دانشنامهٔ امامت و ولایت

نسخه‌ای که می‌بینید نسخه‌ای قدیمی از صفحه‌است که توسط Heydari (بحث | مشارکت‌ها) در تاریخ ‏۲۵ دسامبر ۲۰۲۱، ساعت ۲۰:۲۵ ویرایش شده است. این نسخه ممکن است تفاوت‌های عمده‌ای با نسخهٔ فعلی بدارد.

مراد از عدالت فردی چیست؟
موضوع اصلیبانک جامع پرسش و پاسخ فقه سیاسی
مدخل اصلیعدالت فردی

مراد از عدالت فردی چیست؟ یکی از پرسش‌های مرتبط به بحث فقه سیاسی است که می‌توان با عبارت‌های متفاوتی مطرح کرد. برای بررسی جامع این سؤال و دیگر سؤال‌های مرتبط، یا هر مطلب وابسته دیگری، به مدخل اصلی فقه سیاسی مراجعه شود.

عبارت‌های دیگری از این پرسش

پاسخ نخست

سید کاظم سیدباقری

حجت الاسلام و المسلمین دکتر سید کاظم سیدباقری در کتاب «عدالت سیاسی در قرآن کریم» در این‌باره گفته‌ است:

«عدالت فردی زیربنای عدالت اجتماعی است و عدالت اجتماعی نمی‌تواند مفهومی مغایر با عدالت فردی داشته باشد[۱]. غالباً عدالت فردی در دانش فقه، این‌گونه تعریف می‌شود: العدالة عبارة عن ملكة راسخة باعثة على ملازمة التقوى من ترك المحرمات و فعل الواجبات[۲].

عدالت، ملکه‌ای پایدار در جان آدمی است که باعث می‌شود تا رفتار او با پرهیزکاری، همراه گردد که عبارت است از ترک حرام و انجام امور واجب.

برخی دیگر، عدالت را به عنوان یک فضیلت، پایداری در راه حق و درستی و دوری از امور ناروا و برتری‌دادن عقل بر هوس می‌دانند. این صفت در جنبه فردی، بر صفتی پایدار در روان انسان دلالت دارد که اعمال شایسته و حق از آن نشئت می‌گیرد[۳]. در دانش فقه و اخلاق، غالباً که از عدالت سخن به میان می‌آید، معنای فردی و حصول ملکه تقوا و پرهیزکاری مورد نظر است، هرچند به برخی ساحت‌های اجتماعی آن نیز توجه می‌شود، اما نگاه اصلی و اولی به جنبه فردی عدالت است. به تعبیر علامه طباطبایی، عدالت فقهی، هیئتی نفسانی است که انسان را از انجام گناهان باز می‌دارد و در دانش اخلاق، ملکه‌ای است که به حقیقت در وجود انسان، راسخ و استوار است که انسان را از گناه باز می‌دارد[۴]. در عدل اعتقادی نیز این بحث مطرح است که فرد به آنچه حق است، باور داشته باشد[۵]. در روایت نیز آمده است که امام صادق(ع)، در پاسخ راویی که پرسید با چه معیارهایی عدالت فرد بین مسلمین شناخته می‌شود تا شهادت او پذیرش گردد. امام(ع) فرمود، عدالت او را با پوشش عفاف، خویشتن‌داری در شکم، شهوت و در دست و زبان بشناسید؛ سپس امام(ع) معیاری برای این موارد بیان می‌کند که این امور با دوری از گناهان کبیره که خداوند برای انجام آنها، وعده آتش داده است؛ مانند می‌گساری، زنا، ربا، عاق والدین و فرار از میدان جنگ و غیره، شناخته می‌شود و همچنین رعایت نمازهای پنج‌گانه و حضور در جماعت[۶].

پس عدالت در عرصه فردی، رسیدن به ملکه‌ای است که شخص را در گام اول از تجاوز به خود و سپس حقوق دیگران باز می‌دارد»[۷]

پرسش‌های وابسته

منبع‌شناسی جامع فقه سیاسی

پانویس

  1. ر.ک: مرتضی مطهری، بررسی اجمالی مبانی اقتصاد اسلامی، ص۱۶.
  2. سیدروح الله موسوی خمینی، تحریر الوسیله، جزء اول، ص۱۰.
  3. جمیل صلیبا، فرهنگ فلسفی، ص۴۶۱.
  4. ر.ک: سیدمحمدحسین طباطبایی، المیزان فی تفسیر القرآن (مؤسسة الأعلمی للمطبوعات)، ج۶، ص۲۰۶.
  5. سیدمحمدحسین طباطبایی، المیزان فی تفسیر القرآن (مؤسسة الأعلمی للمطبوعات)، ج۱۲، ص۳۳۱.
  6. شیخ صدوق، من لایحضره الفقیه، ج۳، ص۲۴؛ شیخ حر عاملی، وسائل الشیعه، ج۲۷، ص۳۹۱، باب ۴۱، ح۱: «رُوِيَ عَنْ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ أَبِي يَعْفُورٍ قَالَ‏ قُلْتُ لِأَبِي عَبْدِ اللَّهِ(ع) بِمَ تُعْرَفُ‏ عَدَالَةُ الرَّجُلِ‏ بَيْنَ‏ الْمُسْلِمِينَ‏ حَتَّى‏ تُقْبَلَ‏ شَهَادَتُهُ‏ لَهُمْ وَ عَلَيْهِمْ فَقَالَ أَنْ تَعْرِفُوهُ بِالسِّتْرِ وَ الْعَفَافِ- وَ كَفِّ الْبَطْنِ وَ الْفَرْجِ وَ الْيَدِ وَ اللِّسَانِ وَ تُعْرَفُ بِاجْتِنَابِ الْكَبَائِرِ الَّتِي أَوْعَدَ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ عَلَيْهَا النَّارَ مِنْ شُرْبِ الْخُمُورِ وَ الزِّنَا وَ الرِّبَا وَ عُقُوقِ الْوَالِدَيْنِ وَ الْفِرَارِ مِنَ الزَّحْفِ وَ غَيْرِ ذَلِكَ وَ الدَّلَالَةُ عَلَى ذَلِكَ كُلِّهِ أَنْ يَكُونَ سَاتِراً لِجَمِيعِ عُيُوبِهِ حَتَّى يَحْرُمَ عَلَى الْمُسْلِمِينَ مَا وَرَاءَ ذَلِكَ مِنْ عَثَرَاتِهِ وَ عُيُوبِهِ وَ تَفْتِيشُ مَا وَرَاءَ ذَلِكَ وَ يَجِبَ عَلَيْهِمْ تَزْكِيَتُهُ وَ إِظْهَارُ عَدَالَتِهِ فِي النَّاسِ...‏». سپس امام(ع) به نکته‌ای اشاره می‌کند که به نظر می‌رسد در بحث عدالت فردی و البته اجتماعی، راهگشاست و آن بسنده کردن به این نکته است که معیار تشخیص عدالت، دوری فرد از همه این گناهان، آن است که عیب‌های خود را بپوشاند و بر بقیه مسلمانان، حرام است که تفتیش سایر معایب و لغزش‌های وی کنند و ستودن وی به پاکی و اظهار عدالتش بین مردم واجب است.
  7. سیدباقری، سید کاظم، عدالت سیاسی در قرآن کریم، ص ۴۵.