امام
این جستار یک نوشتار آزمایشی است. مطالب اصلی دانشنامه در این باره، هنوز نهایی نشده است. |
- امام به معنای: پیشوا[۱]، پیشرو، و رهبر است[۲].
- در این باره، تعدادی از پرسشهای عمومی و مصداقی مرتبط، وجود دارند که در مدخل امام (پرسش) قابل دسترسی خواهند بود.
واژهشناسی لغوی
- «امام» به معنای «پیشوا»، «پیشرو»[۳]، «مقتدا»، «قیّم»، «مصلح»، «الگو»، «راه اصلی» و «راهنما» است[۴] کسی یا چیزی که مورد پیروی واقع میگردد، انسان باشد یا کتاب یا چیزی دیگر، به حق باشد یا بر باطل [۵] امام است [۶]ریشه این واژه «ا ـ م ـ م» و به معنای قصد[۷] یا قصد با توجه خاص و این معنا در همه مشتقات آن محفوظ است[۸].
- امام کسی است که همواره مقصود و هدف حرکت و تلاش دیگران قرار گیرد، گرچه با اختلاف موارد و قصدکنندگان و جهات و اعتبارات، گوناگون میشود؛ مانند: امام جمعه و جماعت، امام هدایت و امام ضلالت [۹]، بر این اساس دیگر معانی این واژه و مشتقات آن از لوازم معنای ریشه است[۱۰].
- امام، فرد یا چیزی است که به او اقتدا میشود. در کتابهای لغت برای امام مصادیقی برشمرده شده است که عبارت اند از: قرآن کریم، پیامبر گرامی اسلام(ص)، جانشین پیامبر(ص)، امام در نماز جماعت، فرمانده سپاه، راهنمای مسافران، ساربان و راهنمای شتران، چوب و ریسمان، تراز در ساختمان، راه پهن و آشکار، دانشمندی که از او پیروی میشود [۱۱][۱۲].
- واژه امام بر زن و مرد اطلاق میشود و جمع آن «ائمه» و «ایمّه» است[۱۳].
- اِمامَت، در لغت به معنای پیشوایی و رهبری و در اصطلاح به معنای مقامی که دارنده آن (= امام) ریاست امور دینی و سیاسی مسلمانان را برعهده دارد. درباره معنای امامت، حدود وظایف امام(ع) و چگونگی انتخاب او، عقاید مختلفی در میان مسلمانان وجود دارد[۱۴].
- با تأمّل در آنچه لغتشناسان در ریشهیابی کلمه «امام» و «امامت» ذکر کردهاند، میتوان به این نتیجه رسید که: اوّلاً: ریشههای متفاوت آنها، معنایی نزدیک به هم دارند و بیانگر یک واقعیتاند و آن، این که رهبریِ جامعه، در حقیقت، اصل و اساس جامعه است که مردم از او پیروی میکنند و در امور خود، به سراغ او میروند. ثانیاً: واژه «امام» و «امامت»، تنها برای انسان به کار نمیرود؛ بلکه هر چیزی که اساس و مبدأ حرکت چیز دیگری قرار گیرد چه انسان باشد و چه چیز دیگر، چه حق باشد و چه باطل امام محسوب میگردد[۱۵]
امام در اصطلاح
- امامت به معنای ریاست عمومی فردی خاص بر امور دین و دنیای مردم در دنیا بالاصاله یا به جانشینی از پیامبر(ص) است، زیرا امامت دارای شؤونی همچون رهبری سیاسی و زعامت اجتماعی و مرجعیت دینی و تبیین و تفسیر وحی و ولایت باطنی و معنوی است که از این جهت امام(ع) حجت خدا در زمان، ولیّ الله، انسان کاملِ حامل معنویت کلی انسانیت و قطب است [۱۶].
- به گفته بیشتر مفسران، امامت در قرآن با معنای لغوی آن هماهنگ است و امام(ع) کسی است که به او اقتدا کنند و او را الگو و سرمشق خود قرار دهند [۱۷]؛ خواه عادل و راه یافته باشد و خواه باطل و گمراه [۱۸][۱۹].
- مجموع تعریفهایی که متکلمان اسلامی برای امامت بیان کردهاند دو دسته است: تعریفهای عام که نبوت را نیز در برمیگیرد و تعریفهای خاصی که شامل نبوت نمیشود. عبارت: « الإمام الذی له الریاسة العامة فی الدین والدنیا جمیعاً» [۲۰] و عبارتهای دیگری همانند آن تعریفهای عام امامت میباشد[۲۱]. در این تعریفها به خلافت یا نیابت از پیامبر(ص) اشاره نشده است، بدین جهت، نبوت را نیز شامل میشود، ولی دسته دوم، تعریفهایی است که قید خلافت یا نیابت از پیامبر(ص) در آنها آمده است و بدین جهت شامل نبوت نمیشود. دو نمونه از این تعریفها به قرار ذیل است[۲۲].:
- «رهبری امت اسلامی» پس از پیامبر(ص) هم «خلافت» نامیده میشود و هم «امامت»؛ چنان که کسی که عهدهدار این مقام میشود هم «خلیفه» نام دارد و هم «امام». از آن جهت که مردم باید از او پیروی کنند و او پیشوای آنان است، امام(ع) نامیده میشود، و از آن جهت که رهبری او به عنوان جانشینی از پیامبر(ص) است، خلیفه نام دارد. بر این اساس، امام در شریعت اسلامی خلیفة الرسول است. در اینکه آیا میتوان او را خلیفة اللّه نیز نامید دو قول است، برخی آن را جایز دانسته و برخی دیگر آن را مجاز نشمردهاند[۲۳][۲۴].
- برخی از متکلمان قید بالأصالة فی دار التکلیف؛ رهبری اصالی در سرای تکلیف و عبارتهایی همانند آن را به تعریف امامت افزودهاند[۲۵] مقصود آنان این است که رهبری امام اگر چه نسبت به پیامبر(ص) نیابی است، ولی نسبت به کسانی که در سرای تکلیف هستند و از دنیا نرفتهاند اصالی است. بر این اساس تعریف امامت کسانی را که از طرف امام نیابت دارند، هر چند گستره رهبری آنان عمومیت داشته باشد، شامل نخواهد شد، زیرا رهبری آنان نیابی است، نه اصالی[۲۶].
امام در قرآن
- لفظ «امامت» در قرآن بهکار نرفته؛ ولی واژه «امام(ع)» به صورت مفرد و جمع در ۱۲ مورد استعمال شده است که برخی از آنها و نیز آیات متعدد دیگر به موضوع امامت ارتباط دارد. آیات مربوط گاهی به پیشوایی بر حق بالاصاله: ﴿﴿ وَجَعَلْنَاهُمْ أَئِمَّةً يَهْدُونَ بِأَمْرِنَا﴾﴾ [۲۷]، ﴿﴿ وَجَعَلْنَا مِنْهُمْ أَئِمَّةً يَهْدُونَ بِأَمْرِنَا﴾﴾ [۲۸] و گاهی به پیشوایی به حق به نحو جانشینی:﴿﴿ وَأُولِي الأَمْرِ مِنكُمْ﴾﴾ [۲۹] و گاهی به پیشوایی باطل: ﴿﴿ وَجَعَلْنَاهُمْ أَئِمَّةً يَدْعُونَ إِلَى النَّارِ﴾﴾ [۳۰] و گاهی به مفهوم جامع میان پیشوایی بر حق و باطل:﴿﴿ يَوْمَ نَدْعُو كُلَّ أُنَاسٍ بِإِمَامِهِمْ﴾﴾ [۳۱] اشاره دارد[۳۲].
- در قرآن و احادیث اسلامی، کلمه «امام»، فی الجمله در معنای لغویِ آن به کار رفته است؛ یعنی هر چیزی که مورد پیروی واقع شود اعم از انسان و غیر انسان، مانند: ﴿﴿ وَمِن قَبْلِهِ كِتَابُ مُوسَى إِمَامًا وَرَحْمَةً﴾﴾ [۳۳] حق مانند: ﴿﴿ وَجَعَلْنَاهُمْ أَئِمَّةً يَهْدُونَ بِأَمْرِنَا﴾﴾ [۳۴] و باطل مانند: ﴿﴿ وَجَعَلْنَاهُمْ أَئِمَّةً يَدْعُونَ إِلَى النَّارِ ﴾﴾ [۳۵]؛ ولی غالبا این واژه به پیشوایان حق و کسانی که به بالاترین نقطه قلّه انسانیت صعود کردهاند، اطلاق میگردد و استعمال آن در معنای لغوی، اندک است و نیز استعمال آن در «امامان آتش»، به لحاظ نشان دادن نقطه نهاییِ انحطاط انسان، در مقابل نقطه اوج تکامل اوست. به هر حال، آیات و احادیثی که در این جا تحت عنوان «امامت» خواهند آمد، اختصاص به امامت امامان حق دارند[۳۶]
امام در حدیث
- در روایات اهل بیت(ع) از امامت به عنوان خلافة اللّه و خلافة الرسول یاد شده است:« الْإِمَامَةَ خِلَافَةُ اللَّهِ وَ خِلَافَةُ الرَّسُول»[۳۷][۳۸].
- از احادیثی که در شأن نزول آیه إکمال دین ﴿﴿ الْيَوْمَ أَكْمَلْتُ لَكُمْ دِينَكُمْ وَأَتْمَمْتُ عَلَيْكُمْ نِعْمَتِي﴾﴾[۳۹] روایت شده است نیز جایگاه بالای امامت به دست می آید. مطابق این روایات، آیه مزبور ناظر به واقعه غدیر خم است که پیامبر(ص) به فرمان خداوند، علی(ع) را به عنوان پیشوای امت اسلامی پس از خود معرفی کرد [۴۰] بر این اساس، امامت آموزهای اسلامی است که دین اسلام با آن به کمال مطلوب خود رسیده است؛ چنان که آیه تبلیغ﴿﴿ يَا أَيُّهَا الرَّسُولُ بَلِّغْ مَا أُنزِلَ إِلَيْكَ مِن رَّبِّكَ وَإِن لَّمْ تَفْعَلْ فَمَا بَلَّغْتَ رِسَالَتَهُ﴾﴾ [۴۱] نیز بیانگر این مطلب است، زیرا مطابق این آیه و با توجه به روایات شأن نزول آن، امامت علی(ع) از چنان جایگاهی برخوردار بوده است که اگر پیامبر(ص) آن را ابلاغ نمیکرد، گویی رسالت الهی خویش را ابلاغ نکرده است [۴۲][۴۳].
- مفاد آیه: ﴿﴿ يَوْمَ نَدْعُو كُلَّ أُنَاسٍ بِإِمَامِهِمْ فَمَنْ أُوتِيَ كِتَابَهُ بِيَمِينِهِ فَأُولَئِكَ يَقْرَؤُونَ كِتَابَهُمْ وَلاَ يُظْلَمُونَ فَتِيلاً﴾﴾ [۴۴] این است که روز قیامت هر گروه و جمعیتی با نام پیشوایشان مورد خطاب قرار میگیرند؛ چنان که در حدیثی که شیعه و اهل سنت از امام رضا(ع) روایت کردهاند، آمده است که روز قیامت هر گروهی را با نام کتاب آسمانی و سنت پیامبر و امام زمان آنها فرا میخوانند [۴۵] از آیه و حدیث یاد شده نیز میتوان به اهمیت مسئله امامت پیبرد[۴۶].
- امیرالمؤمنین(ع) فرموده است: امامان(ع)، رهبران و راهنمایان خداوند بر بندگان او هستند و کسی داخل بهشت نخواهد شد، مگر این که آنان را بشناسد و آنان نیز او را بشناسند، و کسی داخل دوزخ نخواهد شد، مگر این که آنان را انکار کند و آنان نیز او را انکار نمایند[۴۷] ابن ابوالحدید این سخن امام(ع) را ناظر به آیه پیشین سوره اسراء دانسته و گفته است حدیث: « مَنْ مَاتَ بِغَيْرِ إِمَامٍ مَاتَ مِيتَةً جَاهِلِيَّة» نیز بیانگر همین مطلب است. بر این اساس، امامان(ع) در قیامت پیروان خود را میشناسند هر چند در دنیا آنان را ندیده باشند[۴۸][۴۹].
- در احادیث متعددی از امامان اهل بیت(ع) روایت شده که نماز، زکات، روزه، حج و ولایت ارکان اسلام به شمار میروند و در این میان ولایت از جایگاه برتری برخوردار است، زیرا کلید و راهنمای آنها میباشد [۵۰][۵۱].
جایگاه امام
امام یا خلیفه
ضرورت وجود امام
استمرار وجود امام
امام غایت خلقت است
نصب امام
راه تعیین امام
- یکی از مباحث کلی امامت، بحث درباره راه تعیین امام است. این بحث بر این پایه استوار است که داشتن صلاحیت برای امامت برای تحقق و تعین یافتن امامت در فردی خاص کافی نیست، بلکه تحقق و تعیین امامت در او نیازمند عامل دیگری است که متکلمان آن را راه ثبوت امامت یا راه تعیین امام نامیدهاند [۵۲] در این که تعیین امامت در فردی خاص با نص شرعی ثابت میشود، اختلافی وجود ندارد، ولی در این که آیا نص در امامت وجود دارد یا نه، دیدگاهها متفاوت است.
ویژگیهای امام
بایستگیهای امام
شؤون امام
امام(ع) در نظام آفرینش دارای شؤون گوناگونی است که عمدتاً به دو بخش تکوینی و تشریعی تقسیم میشود.
شؤون تکوینی امام
امام واسطه فیض بین خدا و خلق است و افزون بر اینکه با وساطت خویش وجود و استمرار وجودی آفریدگان را تضمین میکند، کمالات وجودی آنها را نیز از قوه به فعلیت میرساند، چنان که برخی هدایت را در آیات ﴿﴿ وَجَعَلْنَاهُمْ أَئِمَّةً يَهْدُونَ بِأَمْرِنَا وَأَوْحَيْنَا إِلَيْهِمْ فِعْلَ الْخَيْرَاتِ وَإِقَامَ الصَّلاةِ وَإِيتَاء الزَّكَاةِ وَكَانُوا لَنَا عَابِدِينَ﴾﴾ [۵۳]) و ﴿﴿ وَجَعَلْنَا مِنْهُمْ أَئِمَّةً يَهْدُونَ بِأَمْرِنَا﴾﴾ [۵۴] ایصال به مطلوب دانستهاند که نوعی تصرف تکوینیِ امام(ع) در نفوس انسانهاست که آنان را در مسیر کمال قرار میدهد، بهگونهای که ایشان از موقفی به موقف دیگر انتقال مییابند، بنابراین، مقصود از امر در دو آیه مزبور امر اعتباری تشریعی نیست، بلکه فیضهای معنوی و مقامهای باطنی است که مؤمنان با اعمال نیک خود به سوی آنها هدایت میشوند و امام(ع) اولاً و بالذات از آنها برخوردار است و از او به دیگران میرسد، به همین دلیل امامت در قرآن به هدایت تبیین شده است [۵۵] و بر همین اساس، مقصود از وحی در آیه ۷۳ سوره انبیاء وحی تشریعی نیست، بلکه وحی تکوینی است که در پرتو آن، امام(ع) فاعل خیرات است و با خدا و خلق رابطه برقرار میکند. در واقع امامان(ع) مؤیّد به روح القدس و دارای طهارت و مسدّد به نیروی ربّانی هستند که آنان را بهکارهای خیر فرا میخواند [۵۶] البته برخی استفاده هدایت تکوینی از آیات فوق را بدون شاهد دانستهاند[۵۷]
شؤون تشریعی امام
با توجه به اینکه کار امام(ع) ایصال به مطلوب است برخی گفتهاند: برای تحقق این امر امام(ع) باید برنامه الهی را محقق سازد و این هدف با تشکیل حکومت و اجرای احکام الهی و تربیت و پرورش نفوس انسانها در ظاهر و باطن تأمین میشود [۵۸]، براین اساس افزون بر وساطت باطنی، امام(ع) در بخش تشریع، برنامه الهی را به مرحله اجرا درمیآورد؛ خواه از طریق تشکیل حکومت عدل باشد یا بدون آن. آنها در این مرحله عهدهدار تربیت مردم و اجرای احکام الهی و پرورش دهنده انسانها و به وجود آورنده محیطی پاک، منزه و انسانی هستند [۵۹][۶۰]. روایات نیز به بیان آثار و شؤون امامت پرداخته است؛ از جمله در حدیثی از امام علی بن موسیالرضا(ع) آمده است که امامت همان منزلت انبیاء و وراثت اوصیا، و خلافت خدا و رسول(ص)، زمام دین و نظام مسلمین و صلاح دنیا و عزت مؤمنان است. امامت اساس بالنده اسلام و شاخه بلند آن است. با امام(ع) نماز و زکات و روزه و حج و جهاد کامل میشود، اموال بیت المال و انفاق به نیازمندان فراوان میگردد. اجرای حدود و احکام و حفظ مرزها و جوانب کشور صورت میگیرد، امام(ع) حلال خدا را حلال و حرام خدا را حرام میشمارد و با حکمت و اندرز نیکو و دلیل رسا و محکم آدمیان را به راه پروردگار خویش فرا میخواند، امام(ع) بهسان خورشید درخشانی است که با نور آن جهان روشن میشود، ستاره روشنی است که در دل تاریکیها انسانها را هدایت میکند، امام(ع) امین خدا در میان آفریدگان و حجت خدا بر بندگان و مدافع حریم الهی است [۶۱][۶۲].
با توجه به اینکه تنها خداست که به وجود زمینهها و ویژگیهای امامت در شخصی به طور کامل علم دارد، تنها او میتواند امام(ع) را نصب و جعل کند، ازاینرو براساس تعالیم مذهب شیعه امامیه، انتخاب مردم در تعیین امام(ع) هیچ نقش و اعتباری ندارد[۶۳].
مسئولیتهای امام (مناصب امام)
- مرجعیت دینی؛
- رهبری اجتماع (ولایت امر)؛
- ولایت باطنی.
نقل شریعت
حفظ شریعت
تبیین معارف دینی
امامان دوازدهگانه
فرق ميان نبى و امام
برخی مفسران در فرق بین امام(ع) و نبی(ص) گفتهاند: گرچه پیامبر(ص) و امام(ع) هر دو هدایتگرند، هدایت پیامبر(ص) فقط «راهنمایی» و به معنای نشان دادن راه است؛ اما هدایت امامان «راهبری» به معنای رساندن به مقصود است[۶۴] با این همه گفتنی است که در رویکرد مطالب پیشگفته بین امامت و مُلک خلط شده و گویا گمان شده امام(ع) و مَلِک یکی است، از این رو از آیاتی که به مُلک مربوط میشود در بیان امامت استفاده شده است؛ ولی واقع امر اینگونه نیست، زیرا امامت ریاست عامه در امر دین و دنیاست؛ ولی مُلک منصبی اجرایی در امر حکومت است که گاهی امام(ع) خود آن را بر عهده میگیرد؛ مانند حضرت ابراهیم(ع)، پیامبر اکرم(ص) و امام علی بن ابیطالب(ع) و گاهی به اذن خدا و با توجه به ملاکهای خاص، دیگری را به جای خود منصوب میکند؛ مانند نصب طالوت[۶۵].
افضلیت امام
لزوم وجود دائمی امام(ع)
- امام باقر(ع):"اگر زمین، لحظهای از امام خالی بماند، اهل خود را فروخواهد برد چون دریایی که با موجش، اهلش را مضطرف و بی قرار سازد، در موج اضطراب افتند". بنابراین تا هنگام رستاخیز، زمین از وجود حجت الهی خالی نخواهد بود[۶۶].
دلایل وجوب و ضرورت امام(ع)
- ادله نقلی محض که به صورت مستقیم و روشن، از ظواهر دینی استفاده میشود.
- ادله عقلی محض که همه مقدمات آنها، از اصول عقلی تشکیل میشود.
- ادله عقلی – نقلی.
- الف) آیه اولی الامر:[۶۷] وجوب اطاعت از اولی الامر در این آیه مقتضی وجوب تحقق آن است. شاید اشکال شود که وجوب اطاعت از اولی الامر، مسئلهای است که مشروط شده به وجود ایشان؛ مانند وجوب زکات دادن که دال بر وجوب کسب مال نیست. پاسخ: از قرینه سیاق، که ﴿﴿وَأُولِي الأَمْرِ مِنكُمْ﴾﴾ بر رسول، عطف شده است و نبوت، امری است قطعی، وجوب اولی الامر به دست. و همانگونه که نصب و تعیین پیامبر، فعل خداوند است، نصب و تعیین امام نیز، "علی الله" است. کلمه ﴿﴿مِنكُمْ﴾﴾ بعد از ﴿﴿وَأُولِي الأَمْرِ مِنكُمْ﴾﴾ نمیتواند به معنای وجوب "علی الناس" باشد، زیرا درباره نبوت نیز کلمۀ "مِنْ أَنْفُسِهِمْ" آمده است. مقصود از اینگونه تعابیر، این است که پیامبر و امام، از جنس بشرند.
- ب) حدیث " مَنْ مَاتَ وَ لَمْ يَعْرِفْ إِمَامَ زَمَانِهِ ": در این حدیث، معرفت امام، به عنوان یک تکلیف دینی، بر هر مسلمانی واجب شده تا آنجا که نشناختن او، اصل ایمان را خدشهدار میسازد و چنین حکم قطعی، مستلزم آن است که زمان، هیچ گاه از امام خالی نباشد.
- ج) سیره مسلمانان: مسلمانان صدر اسلام، وجوب امامت را امری مسلم میدانستند. از این رو، پس از رحلت پیامبر اکرم(ص)، بیدرنگ، به این مسئله پرداختند. و آنان که شرکت نکرده بودند، دلایل دیگری داشتند. اختلاف میان صحابه درباره امامت، مربوط به مصداق آن بود نه وجوب آن. متکلمان معتزلی نیز به اجماع صحابه، بر وجوب امامت استدلال کردهاند اما سیره مسلمانان یا اجماع صحابه بر وجوب امامت، دلیل شرعی مستقلی به شمار نمیرود.
- د) اجرای حدود و حفظ نظام اسلامی: اجرای حدود و حفظ اسلام و مسلمین، بدون وجود امام با کفایت امکان پذیر نیست پس نصب امام واجب خواهد بود. اگر کسی مثال بزند: وجوب حج، مشروط به استطاعت است ولی تحصیل استطاعت، بر مکلف واجب نیست، بلکه هرگاه "شرط" یعنی اجرای حدود تحقق یافت، مشروط "امامت" هم واجب خواهد بود. پاسخ میگوییم: نماز بر مکلف واجب است، ولی انجام دادن آن، مشروط به داشتن طهارت است، وجوب اجرای حدود و حفظ ثغور اسلام و دفاع از کیان اسلام و امت اسلامی، نسبت به وجود امام، از این قبیل است، یعنی شارع مقدس، امور یاد شده را از مسلمانان خواسته است "مانند نماز" ولی تحقق این خواست شارع، مشروط به وجود امام با کفایت است "مانند وضو" اموری که تحقق آنها منوط به وجود امام است:
- جمع آراء بر امور اجتماعی مانند جهاد.
- جلوگیری از هرج و مرج اجتماعی.
- اجرای حدود الهی.
- قضاوت[۶۸].
- ل) وجوب دفع ضررهای عظیم: امامت در بردارنده منافع عظیم اجتماعی است که نادیده گرفتن آنها، زیانهای بزرگی در پی دارد؛ صغری: أنا نعلم أنّ الخلق اذا کان لهم رئیس قاهر، کان حالهم فی الاحتراز عن المفاسد أثّمُّ ممّا اذا لم یکن لهم هذا الرئیس. کبری: إنّ دفع الضرر عن النفس واجبٌ. اشکال تقریر یاد شده این است که رهبری امام را در امور دنیا و دین شامل نمیشود. پاسخ: تعدّد رهبری در مناطق مختلف، به اختلاف و نزاع میانجامد، و با اختصاص امامت به امور دنیوی، مصالح دینی که مهمترین مقصود شارع است، تأمین نخواهد شد. این دلیل، از ادّله عقلی محض است و وجوب امامت طبق این دلیل، وجوب نفسی است و نه غیری و مقدمی[۶۹].
- م) قاعده لطف و وجوب امامت: "لطف" عبارت است از: فعلی که مکلفان را به سوی اطاعت برمیانگیزد اما به سرحّد الجاء و اجبار نمیرسد؛ بر این اساس، ممکن است مکلف از لطف، استفاده مطلوب را نکند، قاعده لطف، یکی از نتایج و فروع قاعده حسن و قبح عقلی است. هرگاه در جامعهای رهبری با کفایت و تدبیر وجود داشته باشد که از ظلم و تباهی جلوگیری میکند و از فضلیت و عدالت دفاع مینماید، شرایط اجتماعی برای بسط فضائل و ارزشها فراهم تر خواهد بود و مردم از ستمگری و پلیدی میگزینند و این مطلب چیزی جز لطف نیست.
- نتیجه؛ اینکه امامت و رهبری، لطف خداوند در حق مکلفان است و مقتضای حکمت الاهی این است که مکلفان را از آن محروم نسازد[۷۰].
نیاز امت به امام(ع)
- پیامبر گرامی اسلام، وظایفی بر عهده داشتند:
- الف) تفسیر آیات قرآن.
- ب) بیان احکام فردی و اجتماعی.
- ج) پاسخگویی شبهات.
- د) جلوگیری از وقوع تحریف.
- واقعیتهای تاریخی حاکی از تداوم این نیازها در جامعه اسلامی بود:
- اختلاف شدید در تفسیر قرآن و در احکام عملی؛
- هجوم شبهات و شیوع احادیث مجعول.
- حال، احتمال نخست آن است که خداوند امر مسلمانان را با علم به ناتوانیشان به خودشان واگذار کرده باشد که چنین نقض غرضی از سوی حکیم، ممتنع است.
- احتمال دوم آن که خداوند، شخص شایستهای را به عنوان جانشین پیامبر تعیین کند. که اقتضای حکمت الهی احتمال دوم است[۷۱].
- نقش امامان شیعه در توسعه معارف دینی و اعتلای فضایل اخلاقی در جامعه اسلامی را نمیتوان نادیده گرفت. پارهای از این فواید:
- در هیچ عصری، حتی دانشمندان احساس بینیازی از امامان نکردهاند. همچنین در بخش شریعت اسلامی و فروعات احکام نیز نقش امامان آشکار است و برخی از سر سلسلۀ مذاهب فقهی اهل سنت، خود از شاگردان امامان شیعهاند.
- امامان به عنوان اسوههای معنوی و اخلاقی، نقش بسزایی در تربیت اخلاقی مؤمنان داشتهاند.
- به برکت حضور امامان، مکتب فکری و سیاسی شیعه شکل گرفته، شکوفا شد. در دوران امام باقر(ع) و امام صادق(ع) در جامعه شیعی برای سازماندهی امور شیعیان، وکیلان و سفیرانی تعیین شد که دستورات اجتماعی را هم به مردم میرساندند. البته امام بر مبنای "تقیه" بیشتر در پی حفظ این گروه و تقویت بنیانهای فکری این مکتب بودند. وجود تشکیلاتی که در این دوران میان امام و امت نقش نایبان را ایفا مینمود، حکومت وقت را نگران میکرد. بعد از امام هشتم، "امامت در سن کودکی" به عنوان امتحان سختی مطرح میگردد و ارتباط ظاهری امام با مردم کمتر میشود و مردم فقط با نایبان مورد اعتماد ایشان ارتباط داشتند[۷۲].
شناخت امام
وظایف امام
شرط معجزه یا کرامت
- بنا به نظر شیعه، امام از جانب خدا منصوب میگردد و نص صریح پیغمبر، بر امامت او، مهر صحت مینهد، ولی اگر همه مردم از نص آگاهی پیدا نکنند و یا بعضی آن حمل بر وجوه مختلف نمایند، امام، معجزهای را ظاهر و آشکار میکند تا حجت را بر مردم تمام نماید[۷۳].
شرط منصوص بودن
تعیین امام
نتیجه
- امام در نگاه شیعی، وظایف پیامبر اکرم(ص)، و اجرای احکام دین خدا را بر عهده دارد. و شرط اول برای وصول به این مقام، استقامت بر عبودیت است[۷۴].
- یقین، شرط دوم برای رسیدن به این منزلت است؛ در این مرحله، جهل به ساحت وجودی او را نمییابد و همراه با طهارتت و عصمت است. بیتردید گناه که نتیجۀ نداشتن معرفت و یقینی شهودی است، از چنین انسانی صادر نخواهد شد.
- انسان بهرهمند از این علم، میتواند در عالَم تصرف کند چنان که به فرمان امام درخت حرکت میکند؛ عصا به سخن میآید و بیمار شفا مییابد...
- فردی که توانست تخت ملکه سبأ را حاضر کند، از "علم کتاب" بهرهای داشت. اما درباره امامان نیز این تعبیر وارد شده که آنان دارای "علم الکتاب"اند. پیداست که داشتن بهرهای از کتاب با علم کتاب، فاصله بسیار دارد.
- امامان بر انسانها نیز ناظر و چیرهاند و مومنان، دل در گروه ارتباط معنوی با ایشان دارند. این مقام، همان مرتبۀ ولایت باطنی امام است که جدا از دستور العملهایی که از این بزرگان صادر شده، به طور خاص چراغ راه مومنان میشوند و آنها را از تنگنا بیرون میآورند.
- هیچ عصر و زمانی از یک ولی کامل خالی نیست و ما در اغلب زیارتها که میخوانیم، معتقدیم که امام دارای چنین روح کلی است[۷۵].
- در هر حال، امامت یک منصب و مقام الهی است؛ همان طور که مقام نبوت، یک مقام و منصب الهی است و خداوند متعال باید پیامبر را تعیین کند همچنین هرگز فردی از طریق انتخاب مردم یا اهل حل و عقد و دایره شورا به مقام امامت نمیرسد[۷۶].
منابع
- دایره المعارف قرآن کریم؛ ص ۲۱۹ - ۲۳۲
- دانشنامه کلام اسلام؛ ج۱، ص ۶۹
- دانشنامه قرآن و حدیث، ج ۱۰، ص۲۱۳ - ۲۱۵
- دانشنامه کلام اسلامی، ج۱، ص:۵۷
- خسروپناه، عبدالحسین، کلام نوین اسلامی ج۲؛
- جمعی از نویسندگان، امامتپژوهی؛
- ربانی گلپایگانی، علی، کلام تطبیقی ج۲؛
مصداق های امام
جستارهای وابسته
- امام در قرآن؛
- امام در حدیث؛
- امام در کلام اسلامی؛
- امام در حکمت اسلامی؛
- امام در عرفان اسلامی؛
- امامت امامان دوازدهگانه
- امامت امام على
- امامت امام حسن مجتبى
- امامت امام حسين
- امامت امام سجاد
- امامت امام باقر
- امامت امام صادق
- امامت امام كاظم
- امامت امام رضا
- امامت امام جواد
- امامت امام هادى
- امامت امام حسن عسکری
- امامت امام مهدى
- خلافت
- ولایت
- امامان از اهل بیت پیامبر خاتم
منبعشناسی جامع امام
پانویس
- ↑ فرهنگ فارسی، ج۱، ص۳۴۶ ـ ۳۴۷، «امامت».
- ↑ دائرة المعارف قرآن کریم؛ ج۴، ص۲۱۹.
- ↑ فرهنگ فارسی، ج۱، ص۳۴۶ ـ ۳۴۷، «امامت».
- ↑ لسان العرب، ج ۱، ص ۲۱۳ ـ ۲۱۵، «امم».
- ↑ مفردات، ص ۸۷ ، «ام».
- ↑ المنجد، ص ۱۷، «ام».
- ↑ لسان العرب، ج ۱، ص ۲۱۲.
- ↑ دائرة المعارف قرآن کریم؛ ج۴، ص۲۱۹.
- ↑ التحقیق، ج ۱، ص ۱۳۶ ـ ۱۳۷، «أمّ».
- ↑ دائرة المعارف قرآن کریم؛ ج۴، ص۲۱۹.
- ↑ معجم المقاییس فی اللغة، ص۴۸، المصباح المنیر، ج۱، ص۳۱ ـ ۳۲؛ لسان العرب، ج۱، ص۱۵۷؛ المفردات فی غریب القرآن، ص۲۴، اقرب الموارد، ج۱، ص۱۹؛ المعجم الوسیط، ج۱، ص۲۷؛ فرهنگ عمید، ص۱۸.
- ↑ دانشنامه کلام اسلام؛ ج۱، ص ۶۹.
- ↑ دائرة المعارف قرآن کریم؛ ج۴، ص۲۲۰.
- ↑ دانشنامه بزرگ اسلامی، ج ۱۰، ص.۳۹۱۰
- ↑ دانشنامه قرآن و حدیث، محمد محمدی ریشهری، ج ۱۰، ص۲۱۳ - ۲۱۴.
- ↑ شیعه در اسلام، ص ۱۰۹ ـ ۱۲۴، مجموعه آثار، ج ۴، ص ۸۴۱ ـ ۸۵۴ ، «امامت».
- ↑ جامع البیان، مج ۱، ج ۱، ص ۷۳۶ ـ ۷۳۷؛ مج ۹، ج۱۵، ص۱۵۹؛ التبیان، ج۶، ص۵۰۴ ؛ التفسیر الکبیر، ج ۲، ص ۴۴.
- ↑ مجموعه آثار، ج ۴، ص ۸۴۲ ، «امامت».
- ↑ دائرة المعارف قرآن کریم؛ ج۴، ص۲۲۰.
- ↑ امام کسی که دارای رهبری عمومی در مسائل دینی و دنیوی است؛ التعریفات، ص۲۸.
- ↑ قواعد المرام فی علم الکلام، ص۱۷۴؛ ارشاد الطالبین، ص۳۲۵، المسلک فی اصول الدین، ص۱۸۷؛ شرح المقاصد، ج۵، ص۲۳۴؛ شرح المواقف، ج۸، ص۳۴۵؛ أبکار الأفکار، ج۳، ص۴۱۶)
- ↑ دانشنامه کلام اسلام؛ ج۱، ص ۶۹.
- ↑ مقدمه ابن خلدون، ص۱۹۱.
- ↑ دانشنامه کلام اسلام؛ ج۱، ص ۶۹.
- ↑ رسائل الشریف المرتضی، ج۲، ص۲۶۴؛ تلخیص المحصل، ص۴۲۶؛ المنقذ من التقلید، ج۲، ص۲۳۵
- ↑ دانشنامه کلام اسلام؛ ج۱، ص ۶۹.
- ↑ و آنان را پیشوایانی کردیم که به فرمان ما راهبری میکردند؛ سوره انبیاء، آیه: ۷۳.
- ↑ برخی از آنان را پیشوایانی گماردیم؛ سوره سجده، آیه: ۲۴.
- ↑ و زمامدارانی که از شمایند؛ سوره نساء، آیه: ۵۹.
- ↑ و زمامدارانی که از شمایند؛ سوره قصص، آیه: ۴۱.
- ↑ روزی که هر دستهای را با پیشوایشان فرا میخوانیم؛ سوره اسراء، آیه: ۷۱.
- ↑ دائرة المعارف قرآن کریم؛ ج۴، ص۲۲۱.
- ↑ و کتاب موسی به پیشوایی و بخشایش پیش از او بوده است؛ سوره هود، آیه: ۱۷.
- ↑ و آنان را پیشوایانی کردیم که به فرمان ما راهبری میکردند؛ سوره انبیاء، آیه: ۷۳.
- ↑ و آنان را (به کیفر کفرشان) پیشوایانی کردیم که (مردم را) به سوی آتش دوزخ فرا میخوانند؛ سوره قصص، آیه: ۴۱.
- ↑ دانشنامه قرآن و حدیث، محمد محمدی ریشهری، ج ۱۰، ص۲۱۳ - ۲۱۴.
- ↑ اصول کافی، ج۱، ص۱۵۵.
- ↑ دانشنامه کلام اسلام؛ ج۱، ص ۶۹.
- ↑ امروز دینتان را کامل و نعمتم را بر شما تمام کردم؛ سوره مائده، آیه: ۳.
- ↑ (الغدیر، ج۱، ص۲۳۰ـ ۲۳۶؛ غایة المرام، ج۳، ص۳۲۸ـ ۳۴۰.
- ↑ ای پیامبر! آنچه را از پروردگارت به سوی تو فرو فرستاده شده است برسان و اگر نکنی پیام او را نرساندهای؛ سوره مائده، آیه: ۶۷.
- ↑ الغدیر، ج۱، ص۲۱۴ـ ۲۲۳؛ غایة المرام، ج۳، ص۳۲۰ـ ۳۲۷.
- ↑ دانشنامه کلام اسلام؛ ج۱، ص ۶۹.
- ↑ روزی که هر دستهای را با پیشوایشان فرا میخوانیم آنگاه کسانی که کارنامهشان را به دست راست آنان دهند، آن را میخوانند و به آنها سر مویی ستم نخواهد شد؛ سوره اسراء، آیه: ۷۱.
- ↑ مجمع البیان، ج۳، ص۴۳۰.
- ↑ دانشنامه کلام اسلام؛ ج۱، ص ۶۹.
- ↑ نهج البلاغه، خطبه ۲۵۲
- ↑ شرح نهج البلاغه، ج۹، ص۱۲۵.
- ↑ دانشنامه کلام اسلام؛ ج۱، ص ۶۹.
- ↑ اصول کافی، ج۲ ، ص۱۶، ح۵و ۸.
- ↑ دانشنامه کلام اسلام؛ ج۱، ص ۶۹.
- ↑ شرح المقاصد، ج۵، ص۲۵۶؛ گوهر مراد، ص۴۷۷.
- ↑ و آنان را پیشوایانی کردیم که به فرمان ما راهبری میکردند و به آنها انجام کارهای نیک و برپا داشتن نماز و دادن زکات را وحی کردیم و آنان پرستندگان ما بودند؛ سوره انبیاء، آیه: ۷۳.
- ↑ برخی از آنان را پیشوایانی گماردیم؛ سوره سجده، آیه: ۲۴.
- ↑ الميزان، ج۱، ص۲۷۲ ـ ۲۷۵؛ ج۱۴، ص۳۰۴ ـ ۳۰۵.
- ↑ الميزان، ج۱۴، ص۳۰۵.
- ↑ منشور جاويد، ج ۵، ص ۲۴۱.
- ↑ پيام قرآن، ج ۹، ص ۳۰.
- ↑ نمونه، ج ۱۳، ص ۴۵۵.
- ↑ دائرة المعارف قرآن کریم؛ ج۴، ص۲۳۱.
- ↑ الكافى، ج ۱، ص ۲۰۰.
- ↑ دائرة المعارف قرآن کریم؛ ج۴، ص۲۳۱.
- ↑ دائرة المعارف قرآن کریم؛ ج۴، ص۲۳۲.
- ↑ الميزان، ج ۱، ص ۲۷۲.
- ↑ دائرة المعارف قرآن کریم؛ ج۴، ص۲۲۵.
- ↑ جمعی از نویسندگان،امامتپژوهی، ص:۸۹.
- ↑ ﴿﴿ يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُواْ أَطِيعُواْ اللَّهَ وَأَطِيعُواْ الرَّسُولَ وَأُولِي الأَمْرِ مِنكُمْ﴾﴾؛ ای مؤمنان، از خداوند فرمان برید و از پیامبر و زمامدارانی که از شمایند فرمانبرداری کنید؛ سوره نساء، آیه: ۵۹.
- ↑ ر.ک. علی ربانی گلپایگانی، کلام تطبیقی، ج۲، ص:۱۹۷ - ۲۰۳.
- ↑ ر.ک. علی ربانی گلپایگانی، کلام تطبیقی، ج۲، ص:۲۰۶.
- ↑ ر.ک. علی ربانی گلپایگانی، کلام تطبیقی، ج۲، ص:۲۰۶ - ۲۰۸.
- ↑ ر.ک. محمد سعیدی مهر، همکار، معارف اسلامی، ج۲، ص:۱۳۷ - ۱۳۸.
- ↑ ر.ک. محمد سعیدی مهر، همکار، معارف اسلامی، ج۲، ص:۱۲۳ - ۱۲۶.
- ↑ جمعی از نویسندگان،امامتپژوهی، ص:۱۶۹.
- ↑ سوره احقاف، آیه:۳۵.
- ↑ ر.ک. محمد سعیدی مهر، همکار، معارف اسلامی، ج۲، ص:۱۱۷ - ۱۲۰.
- ↑ جمعی از نویسندگان،امامتپژوهی، ص:۷۸.