ابراهیم ثقفی

از امامت‌پدیا، دانشنامهٔ امامت و ولایت

نسخه‌ای که می‌بینید نسخه‌ای قدیمی از صفحه‌است که توسط HeydariBot (بحث | مشارکت‌ها) در تاریخ ‏۱۱ ژوئیهٔ ۲۰۲۲، ساعت ۰۰:۳۸ ویرایش شده است. این نسخه ممکن است تفاوت‌های عمده‌ای با نسخهٔ فعلی بدارد.

مقدمه

ابواسحاق ابراهیم بن محمد بن سعید بن هلال بن عاصم بن سعد بن مسعود ثقفی اصفهانی کوفی مدینی رقّی. وی از نسل سعد بن مسعود، عموی مختار ثقفی است که امام علی(ع) او را بر مدائن گماشته بود و در روز ساباط، امام حسن(ع) نیز بر وی وارد شد.[۱] تاریخ دقیق ولادت وی معلوم نیست اما از آنجا که از علی بن قادم[۲] و اسماعیل بن ابان[۳] استماع حدیث کرده، باید ولادت وی پیش از سال ۲۰۰ هـ باشد. ثقفی از عالمان زیدی مذهب کوفه بود که به امامیه گروید و در اواخر عمر به اصفهان کوچید. علت رفتن او از کوفه آن بود که وی کتابی به نام المعرفه نگاشته و در آن، فضایل امیرمؤمنان علی(ع) و مثالب مخالفانش را گرد آورده بود. کوفیان آن را بزرگ داشته و گویا چون بر جانش بیم داشتند، از او خواستند کوفه را ترک کند، ولی کتاب را با خود نبرد.

ابواسحاق که بر خطرات آگاه بود و آنها را بر جان می‌‌خرید، از شهری که بیش از همه جا از تفکرات و باورهای شیعی دورتر باشد، جویا شد و چون اصفهان این گونه شهرت داشت، ثقفی برای ترویج عقاید شیعه و تدریس کتاب خود راهی این شهر شد. گروهی از علمای قم همچون احمد بن محمد بن خالد برقی پس از آگاهی از عزیمت وی، به اصفهان رفته و خواستار آمدنش به قم شدند اما ثقفی نپذیرفت.[۴] علاوه بر دو تن از اساتید و مشایخ وی که یاد شد، یونس بن عبید،[۵] هشام بن ابی هشام[۶] و ابونعیم فضل بن دکین[۷] هم از اساتید او به شمار می‌‌آیند. از شاگردان ثقفی نیز می‌‌توان به افرادی همچون سعید بن ایوب[۸] و احمد بن اسود[۹] اشاره کرد. گفته رجال‌‌شناسان درباره وی و روایاتی که نقل کرده، یکسان نیست. رجال شناسان اهل سنت او را از غالیان شیعه[۱۰] و متروک الحدیث،[۱۱] و افرادی چون ابوحاتم و ذهبی او را مجهول دانسته‌اند.[۱۲] در مقابل، برخی از اهل سنت و اکثر علمای امامیه او را فردی موثق و مورد اعتماد خوانده‌اند.[۱۳] آیت الله سید ابوالقاسم خویی می‌‌گوید: در وثاقت ثقفی همین بس که وی در اسناد تفسیر علی بن ابراهیم قمی و در طریق روایات ابن قولویه و ابن بابویه قرار دارد.[۱۴]

ثقفی سرانجام در سال ۲۸۳ [۱۵]و به قولی ۲۸۰ هـ در اصفهان از دنیا رفت.[۱۶] او دارای آثار و تألیفات بسیاری بود. نجاشی ۵۲ اثر[۱۷] و صفدی پنجاه اثر را به وی نسبت داده[۱۸] که ظاهراً همه آنها از میان رفته است. مهم‌ترین اثر او، یعنی الغارات از منابع مهم و مورد استفاده ابن ابی الحدید در شرح نهج البلاغه بوده است.[۱۹] دیگر آثار وی به جز المعرفه و الغارات (الاستنفار والغارات) که راوی آنها عبدالرحمان بن ابراهیم مستملی، ابوالاسود احمد بن علویه اصفهانی و حسن بن علی بن عبدالکریم زعفرانی هستند، عبارت‌اند از: المبتدأ السیره معرفة فضل الأفضل أخبار المختار المغازی السقیفه الردّه مقتل عثمان الشوری بیعة علی(ع) الجمل الصفین الحکمین النهر مقتل امیرالمؤمنین(ع) کتاب رسائل امیرالمؤمنین(ع) و أخباره [وحروبه] قیام الحسن(ع) مقتل الحسین(ع) التوابین [و عین الورده] فدک الحجّة فی فضل المکرمین السرائر الموّدة فی ذوی القربی الحوض والشفاعه الجامع الکبیر (در فقه) الجامع الصغیر مانزل من القرآن فی امیرالمؤمنین(ع) فضل الکوفه و من نزلها من الصحابه الامامه (کوچک) الامامه (بزرگ) المتعتین الجنائز الوصیّه الدلائل أخبار عمر أخبار عثمان کتاب الدار الاحداث حروراء أخبار یزید (لع) ابن الزبیر جامع الفقه و الاحکام التفسیر التاریخ الرؤیا الاشربه (دو کتاب کوچک و بزرگ) أخبار زید أخبار محمد و ابراهیم (نفس زکیه و برادرش) أخبار من قُتِل من آل ابی طالب الخطب السائره الخطب المعربات [۲۰] سیرة علی(ع) المصرع [۲۱] التعبیر و السیر (احتمالاً همان السیره یا سیرة علی(ع))[۲۲][۲۳]

منابع

  1. جمعی از پژوهشگران، فرهنگ‌نامه مؤلفان اسلامی ج۱

پانویس

  1. رجال النجاشی ۱/۹۰.
  2. الغارات ۱۹.
  3. الکافی ۲/۲۰۷.
  4. رجال النجاشی ۱/۹۰ معجم الادباء ۱/۲۳۳.
  5. میزان الاعتدال ۱/۶۲.
  6. الجرح و التعدیل ۱/۱/۱۲۷.
  7. الانساب ۱/۵۱۱.
  8. الجرح و التعدیل، ۱/۱/۱۲۷.
  9. تاریخ الاسلام ۲۱/۱۱۳.
  10. ذکر اخبار اصبهان ۱/۱۸۷ الانساب، ۱/۵۱۱.
  11. ذکر أخبار اصبهان، ۱/۱۸۷.
  12. الجرح و التعدیل، ۱/۱/۱۲۷ میزان الاعتدال ۱/۶۲.
  13. الفهرست (الندیم) ۲۷۹ تنقیح المقال ۱/۳۱.
  14. معجم رجال الحدیث ۱/۲۸۲.
  15. الفهرست (طوسی) ۶.
  16. لسان المیزان ۱/۱۰۲.
  17. رجال النجاشی ۱/۹۰ ـ ۹۳.
  18. الوافی بالوفیات ۶/۱۲۱.
  19. تاریخ التراث العربی ۱/۲/۱۵۵.
  20. رجال النجاشی ۱/۹۰ - ۹۳ الفهرست (طوسی) ۶.
  21. تاریخ الاسلام ۲۱/۱۱۳.
  22. الوافی بالوفیات ۶/۱۲۱.
  23. جمعی از پژوهشگران، فرهنگ‌نامه مؤلفان اسلامی ج۱، ص۶۹-۷۰.