شهادت امام حسن عسکری
دلایل شهادت امام(ع)
درباره چگونگی شهادت امام عسکری(ع) در منابع موجود اختلافاتی وجود دارد. بنابر نظر مشهور و بر اساس شواهد گوناگون آن حضرت توسط معتمد با مسمومیت به شهادت رسید. برخی از این دلایل و اسناد و شواهد از این قرارند: روایاتی که شهادت تمام امامان معصوم(ع) را تأیید کردهاند؛ از جمله از امام رضا(ع) روایت شده است که فرمودند: به خدا سوگند مرگ هیچیک از ما جز کشته شدن و شهادت نیست[۱]؛ کوتاه بودن عمر امام عسکری(ع)؛ با توجه به آنکه هیچگونه بیماری یا ناتوانی و مشکل جسمی که سبب مرگ طبیعی باشد درباره ایشان گزارش نشده است؛ حبس امام عسکری(ع) و دستور به ایجاد محدودیت و فشار بیشتر برای آن حضرت که در این صورت میتوانستند هر اقدامی انجام دهند؛ اقدام عملی برای به شهادت رساندن امام عسکری(ع) در زمان معتزّ عباسی که موفق به این کار نشد[۲] و این به خوبی نشان از تصمیم و اراده دستگاه خلافت عباسی برای به شهادت رساندن امام است؛ گواه گرفتن بر رحلت امام عسکری(ع) که پس از شهادت آن حضرت انجام شد[۳]. دستگاه حکومت همانند صحنهسازی هارونالرشید برای شهادت امام کاظم(ع)، میخواست با این کار پیشدستی کرده و بر جنایتی که انجام داده بود سرپوش گذارد و خود را از اتهامِ دستداشتن در شهادت آن حضرت تبرئه کند.[۴]
تاریخ شهادت و بازتاب آن
شهادت امام حسن عسکری(ع) را بدون اختلاف به سال ۲۶۰ق گفتهاند؛ اما در ماه و روز شهادت آن حضرت اختلاف است. روز اول[۵]، ششم[۶] و هشتم ربیعالاول[۷]، ماه ربیعالثانی و هشتم جمادیالاولی را گفتهاند[۸]؛ اما قول مشهور همان هشتم ربیعالاول است. گفتهاند پس از خبر شهادت ایشان سامرا از ناله و فریاد یکصدا شده بود، بازار و دکانها تعطیل شدند، فروشگاهها را بستند، و بنیهاشم، افراد نظامی، قاضیان، کاتبان و همه مردم برای تشییع پیکر آن امام حرکت کردند و سامرا در آن روز به مانند روز قیامت شده بود[۹].[۱۰]
مراسم نماز و خاکسپاری
با آنکه جعفر بن علی، برادر امام عسکری(ع) آماده شده بود تا بر پیکر امام عسکری(ع) نماز گزارد؛ اما در آخرین لحظات، امام عصر(ع) با آنکه بیش از پنج سال نداشت حاضر شد، عموی خود، جعفر را کنار زد و بر پیکر آن پدر نماز گزارد. افزون بر این، حضرت ولی عصر(ع) در همین زمان کراماتی از خود نشان داد و اثبات کرد که جانشین امام عسکری(ع) است[۱۱]. امام عسکری(ع) در خانهاش در سامرا در کنار پدر بزرگوارش، امام هادی(ع) به خاک سپرده شد[۱۲].[۱۳]
مرقد مطهر و برکات آن
مرقد مطهر امام عسکری(ع) مایه برکت برای تمام مسلمانان بوده است. امام عسکری(ع) خود در اینباره فرمودهاند: «قَبْرِي بِسُرَّ مَنْ رَأَى أَمَانٌ لِأَهْلِ الْجَانِبَيْنِ»؛ «قبر من در سامرا سبب امنیت برای هر دو گروه شیعه و اهل سنت است»[۱۴]. سامرا و مرقد مطهر امام هادی و امام عسکری(ع) از همان زمان شهادت مورد توجه و احترام همگان، و حتی مورد توجه دشمنان اهل بیت(ع) بوده است؛ بر اساس گزارشی، مستنصر، یکی از خلفای عباسی، به سامرا رفت و مرقد مطهر عسکریین(ع) را زیارت کرد، سپس از آنجا خارج شد و به زیارت قبوری رفت که در آن خلفا و اقوام خودش به خاک سپرده شده بودند، در حالی که آنان در قبهای دفن شده بودند که ویران شده و باران داخل آن جاری و فضولات پرندگان آنها را پوشانده بود. یکی از حاضران به مستنصر گفت: «شما خلفای روی زمین و پادشاهان دنیا هستید و در همه جای دنیا امر شما حاکم است، در حالی که این قبور پدران شماست که نه کسی آنها را زیارت میکند و نه به ذهن کسی خطور میکند و نه کسی به نظافت آنها میپردازد در حالی که قبور علویان، همچنان که میبینی از پردهها و قندیلها و فرشها پوشیده شده و شمع و بُخُور و خادمانی دارند؛ مستنصر گفت: «این امر آسمانی و از جانب پروردگار است و با تلاش و کوشش ما حاصل نمیشود. اگر ما مردم را بر این کار مجبور کنیم، قبول نمیکنند و درست گفتهاند که اعتقادات با اجبار به وجود نمیآید و کسی نمیتواند با اکراه آنها را به وجود آورد»[۱۵].[۱۶]
منابع
- پژوهشگاه حوزه و دانشگاه، تاریخ اسلام بخش دوم ج۲
پانویس
- ↑ صدوق، عیون اخبار الرضا(ع)، ج۱، ص۲۸۷.
- ↑ طوسی، الغیبة، ص۲۰۸؛ ابن شهرآشوب، مناقب آل ابیطالب، ج۳، ص۵۳۱.
- ↑ صدوق، کمال الدین و تمام النعمه، ص۴۳.
- ↑ پژوهشگاه حوزه و دانشگاه، تاریخ اسلام بخش دوم ج۲ ص ۲۶۱.
- ↑ کفعمی، المصباح، ص۵۱۰.
- ↑ یافعی، مرآة الجنان، ج۲، ص۱۷۲.
- ↑ مفید، الإرشاد، ج۲، ص۳۴۵؛ طبرسی، اعلام الوری باعلام الهدی، ج۲، ص۱۳۱.
- ↑ ابن جوزی، المنتظم، ج۵، ص۲۲.
- ↑ ابن طولون، الائمة الاثنی عشر، ص۱۱۳؛ ابن خلکان، وفیات الاعیان، ج۲، ص۹۴.
- ↑ پژوهشگاه حوزه و دانشگاه، تاریخ اسلام بخش دوم ج۲ ص ۲۶۲.
- ↑ شبلنجی، نورالابصار، ص۳۴۱.
- ↑ صدوق، کمال الدین و تمام النعمة، ص۴۷۵ – ۴۷۶.
- ↑ پژوهشگاه حوزه و دانشگاه، تاریخ اسلام بخش دوم ج۲ ص ۲۶۲.
- ↑ طوسی، تهذیب الاحکام، ج۶، ص۹۳.
- ↑ اربلی، کشف الغمه، ج۳، ص۳۲۵.
- ↑ پژوهشگاه حوزه و دانشگاه، تاریخ اسلام بخش دوم ج۲ ص ۲۶۳.