سریه ذات السلاسل
مقدمه
ذاتالسلاسل نام یکی از جنگهای رسول خدا (ص) با یکی از قبایل مشرک شناخته میشود که در جمادی الآخر سال ۸ هجرت و پس از سریه موته روی داده است[۱]. با اینکه رسول خدا (ص) شخصاً در نبرد ذاتالسلاسل حضور نداشته، به جهت اهمیت آن، به "غزوه" مشهور شده است[۲]. از این جنگ با نام غزوه لَخْم، جُذَام[۳]، وادی الرمل، وادی یابس و غزوة السَلْسَله[۴] نیز یاد شده است.
غزوه ذاتالسلاسل در منطقهای نزدیک به سرزمین شام روی داده که مردمی از دو طایفه بنی عُذره و بُلَیّ و بعضی از قبایل یمن در آنجا زندگی میکردند[۵]. فاصله این منطقه تا مدینه نزدیک ۱۰ روز بوده است[۶]. درباره نامگذاری این غزوه به ذاتالسلاسل نقل کردهاند که در سرزمین جذام آبی بود که سلسل یا سلاسل نام داشت و چون غزوه در آن منطقه رخ داد، آن را ذاتالسلاسل نامیدند[۷]. طبرسی درباره این نامگذاری گفته است که شمار فراوانی از سپاه دشمن در این جنگ به اسارت درآمدند و آنان را با طنابهایی چون زنجیر (سلاسل) به بند کشیدند[۸]. درباره اصل غزوه ذاتالسلاسل، اخبار منابع تاریخی نزدیک به یکدیگرند و بیشتر مضمونی مشترک گزارش کردهاند؛ ولی بخشهایی از حوادث این غزوه به اختلاف نقل شده و برای آن جزئیات و حاشیههایی متفاوت در منابع شیعی و اهل تسنن یاد شده است.
گویا در سال ۸ هجری و پس از جنگ موته[۹]، فردی بیاباننشین به رسول خدا (ص) خبر میدهد که گروهی از مردم قبیله قضاعه در منطقهای گرد آمده و میخواهند به بخشی از مناطق اسلامی پیرامون پیامبر (ص) تعرض کنند و به مدینه شبیخون بزنند[۱۰]، از این رو رسول اکرم (ص) عمرو بن عاص را که احتمالاً آن منطقه را خوب میشناخته یا به جهت خویشاوندی با برخی طوایف آن منطقه[۱۱] میتوانسته نظر آنان را جلب کند، همراه نزدیک ۳۰۰ تن از مهاجران و انصار که در میان آنان ۳۰ سواره بود، به منطقه گسیل کرد و عَمرو را فرمان داد با هر کس از طوایف بلی، عُذره و بلقَین روبهرو شد، از او یاری بجوید.
عمرو بن عاص برای عزیمت دستور داد شبها حرکت کنند و روزها خود را پنهان سازند و چون به نزدیکی قضاعه رسید، بر اثر فراوانی سپاه دشمن، او را ترس فرا گرفت[۱۲] و با فرستادن پیکی، از رسول خدا (ص) نیروی کمکی خواست و رسول خدا سپاهی ۲۰۰ نفره را که ابوبکر و عمر نیز در میانشان بودند، به فرماندهی ابوعبیده جرّاح به یاری عمرو فرستاد. عمرو پس از آنکه ابوعبیده به او پیوست، به گروهی از مردم قضاعه حمله کرد و با فرار آنها از تعقیب آنان خودداری کرد و ظاهرا هیچ دستاوردی جز فرار آن گروه نداشت و بیآنکه جنگ را ادامه دهد، به سوی مدینه حرکت کرد و با ارسال پیکی سلامتی سپاه را به رسول خدا (ص) خبر داد[۱۳]. هنگامی که گروهی از سپاه از عمرو میخواهند که دشمن را دنبال کند، او به عنوان فرمانده سپاه از احتمال کمین دشمن در کوههای پیشرو ترس خود را از شکست در جنگ اظهار کرده و بازگشت به مدینه را دستور میدهد[۱۴]. بعضی منابع از نارضایتی ابوبکر و عمر از شیوه فرماندهی عمرو بن عاص و اینکه زیر امر او قرار گرفتهاند، نیز اظهار این ناخشنودی به رسول خدا (ص) خبر دادهاند[۱۵]؛ همچنین در این غزوه، عمرو بن عاص نماز صبحی را با حال جنابت برای سپاه امامت کرد که گویا این عمل وی نیز مایه تعجب و پرخاش بعضی از اصحاب شده و از وی نزد رسول اکرم (ص) شکایت کردند و هنگامی که آن حضرت از این رخداد آگاه شد، با اظهار تعجب علّت این کار را از وی جویا شد و عمرو در توجیه عمل خود گفت هوا سرد بود و چنانچه غسل میکردم میمردم. پیامبر از پاسخ وی خندید و چیزی نگفت[۱۶]. در منابع شیعی، جز اشاراتی گذرا درباره این بخش از غزوه سخنی به میان نیامده است؛ اما اصل غزوه ذاتالسلاسل با تفاوتهایی در نقل، مسلّم انگاشته شده است.
شیخ مفید نیز به گزارش از اصحاب سیره به غزوه وادی الرّمل (همان ذاتالسلاسل) اشاره کرده و نزول سوره عادیات را در مورد این غزوه دانسته است. مطابق نقل شیخ مفید که تهی از غلو به نظر میرسد، مردی بادیهنشین به قصد خیرخواهی، رسول خدا (ص) را از تصمیم برخی قبایل عرب برای حمله به مدینه آگاه کرد و حضرت اصحاب را به مسجد فرا خواند و ضمن آگاه کردن آنان، از بزرگان اصحاب خواست هر یک که میپذیرد به مقابله با آن گروه رفته و آنان را به توحید و ایمان به خدا و پیامبر (ص) دعوت کند و در صورت خودداری با آنان بجنگد. یکی از سران اصحاب از مهاجران که در این گزارش نام وی نیامده، آمادگی خود را برای انجام دادن این مأموریت اعلام کرد و رسول خدا (ص) او را همراه ۷۰۰ تن به وادی یابس گسیل داشتند. این فرمانده پس از آگاهی از فراوانی دشمن بی هیچ گونه رویارویی و دستاوردی به مدینه نزد پیامبر (ص) بازگشت.
آنگاه رسول خدا (ص) داوطلب دیگری از مهاجران را با همان سپاه اعزام میکنند و او نیز بیهرگونه توفیقی باز میگردد و در مرتبه سوم، رسول اعظم (ص) امام علی (ع) را فرامیخواند و امیرمؤمنان (ع) شجاعانه با مشرکان وادی الرمل رویارو شده و با کشتن ۶ یا ۷ نفر از آنها پیروز میدان میشود و مشرکان پس از پذیرش شکست میگریزند و امام (ع) با غنایم فراوان به سوی مدینه باز میگردد. رسول خدا (ص) با گزارش جبرئیل از پیروزی علی بن ابی طالب (ع) آگاه شده و برای استقبال از ایشان و سپاه وی، با اصحاب خود از مدینه بیرون میروند و با دیدن علی (ع) از عملکرد وی در این غزوه رضایت کامل اظهار میکند.
در پایان این روایت آمده است که پیامبر (ص) در حضور همه به علی (ع) خطاب میکند: ای علی! اگر نمیترسیدم که مردم درباره تو همان چیزی را بگویند که گروهی از نصارا در باره حضرت مسیح (ع) گفتهاند، در شأن و منزلت تو چیزی بیان میکردم که از هیچ گروهی نگذری، مگر آنکه خاک پای تو را برای تبرک برگیرند[۱۷]. در ادامه، شیخ مفید به نقل از "بسیاری از اصحاب سیره" نزول سوره عادیات را درباره این غزوه و در شأن و فضیلت امیرمؤمنان (ع) میشمرد[۱۸]. این گزارش با تفاوتهایی در جزئیات حادثه، افزون بر تفسیر قمی و تفسیر فرات کوفی، در امالی طوسی، مجمع البیان، و مناقب ابنشهرآشوب نیز آمده است[۱۹].[۲۰]
منابع
پانویس
- ↑ المغازی، ج ۱، ص ۶؛ الطبقات، ج ۲، ص ۹۹؛ ج ۷، ص ۳۴۲.
- ↑ السیرة النبویه، ج ۲، ص ۶۲۳؛ المحبر، ص ۱۲۱؛ الکامل، ج ۲، ص ۲۳۲.
- ↑ صحیح البخاری، ج ۵، ص ۱۱۳؛ تعلیق التعلیق، ص ۱۵۷.
- ↑ تفسیر قمی، ج ۲، ص ۴۳۵؛ الارشاد، ج ۱، ص ۱۱۳.
- ↑ تاریخ یعقوبی، ج ۲، ص ۷۵.
- ↑ التنبیه و الاشراف، ص ۲۳۱.
- ↑ السیرة النبویه، ج ۲، ص ۶۲۳؛ تاریخ طبری، ج ۳، ص ۳۲؛ معجم البلدان، ج ۳، ص ۲۳۳.
- ↑ مجمع البیان، ج ۱۰، ص ۸۰۳.
- ↑ المغازی، ج ۱، ص ۶.
- ↑ الارشاد، ج ۱، ص ۱۱۳ـ۱۱۴؛ مناقب، ج ۱، ص ۱۷۴؛ بحار الانوار، ج ۲۰، ص ۳۰۸.
- ↑ السیرة النبویه، ج ۲، ص ۶۲۳؛ تاریخ طبری، ج ۳، ص ۳۲؛ البدایة و النهایه، ج ۴، ص ۲۷۳.
- ↑ الطبقات، ج ۲، ص ۹۹ـ۱۰۰؛ تاریخ طبری، ج ۳، ص ۳۲.
- ↑ الطبقات، ج ۲، ص ۹۹ ـ ۱۰۰؛ تاریخ یعقوبی، ج ۲، ص ۷۵؛ البدایة و النهایه، ج ۴، ص ۲۷۳.
- ↑ المحبر، ص ۱۲۲؛ تاریخ یعقوبی، ج ۲، ص ۷۵.
- ↑ المنتظم، ج ۳، ص ۳۲۱ـ۳۲۲؛ سیر اعلام النبلاء، ج ۲، ص ۱۴۹؛ البدایة و النهایه، ج ۴، ص ۲۷۴.
- ↑ المنتظم، ج ۳، ص ۳۲۲؛ البدایة و النهایه، ج ۴، ص ۲۷۴.
- ↑ الارشاد، ج ۱، ص ۱۱۳ ـ ۱۱۷.
- ↑ الارشاد، ج ۱، ص ۱۱۷.
- ↑ مجمع البیان، ج ۱۰، ص ۸۰۲ ـ ۸۰۳؛ نک: الامالی، ص ۴۰۷؛ مناقب، ج ۲، ص ۳۲۹ ـ ۳۳۰.
- ↑ طیب حسینی، سید محمود، مقاله «ذاتالسلاسل»، دائرةالمعارف قرآن کریم، ج۱۳.