نسخهای که میبینید نسخهای قدیمی از صفحهاست که توسط Msadeq(بحث | مشارکتها) در تاریخ ۶ ژانویهٔ ۲۰۲۰، ساعت ۱۲:۰۴ ویرایش شده است. این نسخه ممکن است تفاوتهای عمدهای با نسخهٔ فعلی بدارد.
نسخهٔ ویرایششده در تاریخ ۶ ژانویهٔ ۲۰۲۰، ساعت ۱۲:۰۴ توسط Msadeq(بحث | مشارکتها)
در این باره، تعداد بسیاری از پرسشهای عمومی و مصداقی مرتبط، وجود دارند که در مدخل بداء (پرسش) قابل دسترسی خواهند بود.
مقدمه
از اعتقادات ویژه شیعیان است. کلمه "بداء" به معنای آشکار شدن است و معنای جهل و تغییر رأی و اراده نیز در آن نهفته است. چون انسان، چیزی را نمیداند و سپس بر او آشکار میشود و رأی و نظرش دگرگون میگردد، گویند که بداء حاصل شده است. کاربرد این معنا از بداء برای خداوند، در نظر مسلمانان روا نیست؛ زیرا لازمه آن نسبت جهل و تغییر به ذات متعالی او است[۱][۲].
"بداء" هفت بار در قرآن کریم آمده که از آن میان، شش بار به معنای "آشکار شدن" و یک بار نیز به معنای "خوب به نظر آمدن" است و هیچ یک از آنها به خداوند نسبت داده نشده است[۳][۴].
قضای الهی بر دو گونه است: یکی قضای حتمی که تغییر نمیپذیرد و قرآن، آن را "لوح محفوظ" مینامد و دیگری قضای مشروط و معلق که با تغییر شرایط، تغییر میپذیرد و در قرآن، "لوح محو و اثبات" نام دارد.بداء در قضای مشروط یا لوح محو و اثبات صورت میپذیرد. به عنوان مثال، صله رحم موجب میشود که مرگانسان به تأخیر افتد و بر عمرش افزوده شود. تنها وقتی وقوع حادثهای در آینده قطعی شود، آن را در لوح محفوظ ثبت میکنند؛ یعنی وقتی که به تعبیر فلسفیعلت تامه آن فراهم آید و مقتضی موجود باشد و موانع، مفقود. اگر تنها برخی علل ناقصه گرد هم آیند و علت تامه وجود نیابد، حادثه در لوح محو و اثبات نوشته میشود و آیندهآدمی تغییر میکند[۱۱]. چون بداء پیش میآید و در لوح محو و اثبات، تغییری روی میدهد، به لوح محفوظ و قضای الهی راه نمییابد و در آنجا نوشته شده و ثابت است و خداوند همواره میداند که چه چیز دگرگون میگردد و هر کس با چه رفتاریآینده خویش را رقم میزند. بدینسان، بداء موجب تغییر علم الهی نمیشود. این دست دگرگونیها تنها به برخی عرصههای زندگیبشر همانند احکام شرعی یا اطاعت و گناهبندگان و یا سختیها و تغییر در وقت مرگانسانها تعلق نمیگیرد؛ بلکه همه عرصههای زندگی فردی و اجتماعیانسان را میپوشاند؛ چنان که قرآن کریم به صورت مطلق میفرماید: "خداوند هر چه را بخواهد، محو یا اثبات میکند و اصل کتاب، نزد او است"[۱۲][۱۳].
اعتقاد به بداء در برابر باوری است که میان یهود رواج دارد. آنان معتقدند خداوندجهان را آفریده و هر پیشامدی را از پیش حتمی ساخته و سرنوشت انسانها و سعادت و شقاوت آنان را تقدیر کرده است و نمیتواند تغییری به آن راه دهد. انسان نیز دستی در تغییر سرنوشت خویش ندارد. قرآن کریم از این عقیدهیهود یاد کرده و فرموده است که آنان معتقدند که دست قدرت الهی بسته است. آن گاه در پاسخ به آنان میفرماید: "دست خدا باز است و به هر کس بخواهد، میبخشد"[۱۴]. یهود با چنین باوری است که هیچ تغییری را در تکوین و تشریع جایز نمیدانند و نسخشرایع و احکام را برنمیتابند[۱۵][۱۶].
خدای متعال، دو گونه علم دارد: یکی همان که به فرشتگان و پیامبران و اولیای خویش میبخشد. در این علم هیچ تغییری نیست؛ زیرا خداوندپیامبران و اولیای خویش را تکذیب نمیکند. معارفی که خداوند در چارچوب نبوت و رسالت به پیامبرانش میدهد، از این دست است. دوم، علمی که نزد خود او است و از علم غیبالهی است و کسی از آن آگاه نمیشود، مگر آنان را که بپسندد. در تفسیرآیه ۲۸ سورهجن آمده است که پیامبر اسلام(ص) و امامان معصوم(ع) از این کساناند. بداء در این گونه علم پدید میآید و جز شماری از انبیاء و اولیای الهی کسی از آن آگاه نیست[۱۷]. گاه اولیای خدا، از وقوع تغییر و بداء در رخدادی آگاه نیستند یا آگاهند و بنابر مصلحتی آن را آشکار نمیسازند و از وقوع آن رخداد در آینده خبر میدهند. در نتیجه، با تغییر شرایط، آن رخداد اتفاق نمیافتد. این گونه رخدادها اندک هستند و در مسائل اساسی که مربوط به تعلیم و تربیت آنان است رخ نمیدهد و مردم را نیز از علت تغییر در آن رخداد آگاه میسازند تا از تأثیر اعمال نیک و بدشان در تغییر سرنوشت خود باخبر شوند[۱۸][۱۹].
بداء از اختصاصات اعتقادیشیعه است که دورانهای پر فراز و نشیبی را پشت سر گذرانده، تا جایی که گاه همین اعتقاد موجب اتهاماتی مانند کفر و الحاد از سوی برخی مخالفان نسبت به شیعه شده است.
با مطالعات و تحقیق در این حوزه، نکات قابل توجهی به دست میآید:
مطلب اول اینکه، بداء سه دوره تاریخی را به خود دیده است: دوران ظهورائمه(ع) مبتنی بر روایات، دوره بعد در قرن چهارم مبتنی بر کلامعقلی و معتزلی و مرحله آخر را میتوان دوران گسترش فلسفه و رونق کلامفلسفی دانست. البته میتوان قرن نهم به بعد را با توجه به مطالب پیش رو به عنوان دوره جدید اضافه نمود.
در دوره اول حقیقتبداء توسط علمای شیعه آن عصر که میتوان از مدرسه کوفه و قم نام برد، به خوبی ارائه و نگارش شد. در مرحله دوم با توجه به فاصله گرفتن از عصر حضورائمه و فشار معتزله و نفوذ آنها در دربار آلبویه که اوج آن در مدرسه بغداد بود، مقداری با معنای حقیقیبداء فاصله ایجاد شد[۲۳]؛ از جمله اینکه گاهی با معنای نسخ یکی انگاشته میشد[۲۴]. البته مسئله تقیه را نیز دراینباره نمیتوان نادیده گرفت. بعد از دوره بغداد تا قرن نهم دیگر مسئله بداء مطرح نمیشود[۲۵].
ازاینرو باید از مرحوم ابنابیجمهور احسایی از عرفا و متکلمان برجسته شیعه یاد کرد که در قرن نهم پس از اینکه چندین قرن این مسئله به حاشیه رفته بود، ظاهراً ایشان بود که آن را دوباره برای اولینبار در کتاب عوالی اللئالی مطرح نمود؛ تا آنجا که طرح این مسئله توسط عالمان بعدی مانند میرداماد در نبراص الضیاء نیز با تأثر از ایشان بوده است[۲۶].
مطلب سوم اینکه، "بداء" در منابع لغوی و قرآنی به دو معنای ظهور بین[۳۱] و تغییر و تبدیل رأی[۳۲] آمده است. اما بداء در ذات خداوند، مانند بداء بشری از نوع تغییر رأی به علتجهل و ندامت نیست. از این رو امام صادق(ع) میفرماید: "کسی که گمان کند برای خداوند در چیزی بداء حاصل میشود که روز قبل آن را نمیدانست، از او بیزاری بجویید"[۳۳]. در حدیث دیگری آمده است: "برای خدا در چیزی بداء حاصل نمیشود، مگر اینکه پیش از آن به آن علم داشته است"[۳۴][۳۵].
قرآن کریم که برای اولینبار در تاریخمعارف بشری مسئله بداء را طرح کرده است، دو نوع مقدرات را این چنین تبیین میکند: ﴿يَمْحُو اللَّهُ مَا يَشَاءُ وَيُثْبِتُ وَعِنْدَهُ أُمُّ الْكِتَابِ﴾[۳۶][۳۷].
تغییر سرنوشت، به معنای اینکه عاملی از زمره مظاهر قضا و قدر الهی و حلقهای از حلقات علیت سبب تغییر و تبدیل سرنوشتی بشود؛ به عبارت دیگر تغییر سرنوشت به موجب سرنوشت و تبدیل قضا و قدر به حکمقضا و قدر، هرچند شگفت و مشکل به نظر میرسد، حقیقت است.
تغییر قضا و قدر در این معنا و مفهوم، تغییر در عالم علوی و الواح و کتابهای ملکوتی و علم الهی به خود میگیرد. البته این سؤالات پیامد قهری مسئله بداء است: مگر ممکن است در علمخداوند بلندمرتبه تغییر و تبدیل پیدا شود؟ آیا حکم خداوند قابل نقض است؟ آیا دانی میتواند در عالی اثر بگذارد؟ جواب همه اینها مثبت است. خداوندعلم قابل تغییر هم دارد. حکم خداوند قابل نقض است و دانی میتواند در عالی اثر بگذارد. نظام سفلی و مخصوصاً اراده و خواست و عمل انسان، بلکه اختصاصاً اراده و خواست و عمل انسان، میتواند عالم علوی را تکان بدهد و سبب تغییراتی در آن بشود، و این عالیترین شکل تسلط انسان بر سرنوشت است[۳۸].
زیرا بداء تحت تأثیر دو عامل است: یکی ارادهالله و دیگری ارادهانسان. قضا یعنی عالم بالا و قدر یعنی عالم پایین، و ارادهانسان میتواند در اراده غیر حتمی خدا تأثیر بگذارد؛ زیرا بنابر آنچه در روایات آمده، مراحل پنجگانهای از آغاز تا انجام یک فعل از سوی خدا وجود دارد: مشیت، اراده، تقدیر، قضا و امضا. تا قبل از امضا و قضای غیر حتمی، با عواملی مانند دعا و صدقه امکان نقض وجود دارد، اما وقتی امضا شد، دیگر قابل تغییر نیست[۳۹].