بحث:پیامبر در کلام اسلامی
مقدمه
- انسانی را گویند که خداوند او را برگزیده است تا پیام الهی را به مردم رسانَد و هدایت آنان را بر عهده گیرد. پیامبران از میان بندگان صالح و اولیای کامل برگزیده میشوند و به زبان مردم خویش سخن میگویند و میان آنان زندگی میکنند[۱]. بنابر قرآن کریم، فلسفه ارسال پیامبران، تلاوت آیات الهی و تزکیه انسان و تعلیم کتاب و حکمت است[۲][۳].
- خداوند پیامبران خویش را پیاپی فرستاده است تا مردم را به فطرت خویش بازگردانند و پیمان فطری آنان را به خاطرشان آورند و با تبلیغ و تبیین حقایق، حجت را بر آنان تمام کنند[۴]. برخی پیامبران، افزون بر اینکه پیامآور الهیاند، امامت مردم را نیز بر عهده دارند و باید رهبری سیاسی، اجتماعی و قضائی جامعه را بر گردن گیرند[۵]. رهبری شخص معصوم، از بزرگترین نعمتهای الهی برای جامعه انسانی است[۶].
- جامعه از این طریق، به سوی کمال پیش میرود و از ناهنجاریها و کژرویها دور میماند. مقتضای حکمت الهی این است که انسان از گذر عقل و وحی، جهت خویش را به سوی کمال راستین و خوشبختی ابدی بازشناسد و به سوی آن حرکت کند و این جز به واسطه پیامبران حاصل نمیآید[۷][۸].
- هدف پیامبران، این است که زمینه انتخاب آگاهانه و آزاد را برای انسانها فراهم آورند؛ نه آنکه با توسل به نیروی غیر عادی، آنان را به پیروی از خویش وادارند. پیامبران به خزانه علم غیب الهی متصلاند و این از مهمترین ویژگیهای آنان است[۹]. این گونه دانش را چون از جانب خدا است، "علم لدنی" نیز گویند. پیامبران از نیروی اعجاز بهرهمندند و برای اثبات مدعای خویش، هر گاه نیاز افتد، از خود معجزه بروز میدهند. قرآن کریم از پارهای معجزات یاد کرده است؛ همانند عصایی که تبدیل به اژدها میشود[۱۰]، پیشگویی، زنده کردن مردگان، شفای بیماران[۱۱] و سخن گفتن نوزاد در گهواره[۱۲]. دیگر از ویژگیهای پیامبران، عصمت است؛ بدین معنا که از گناه و خطا و سهو و نسیان در اماناند. پیامبران به والاترین صفات انسانی و اخلاقی متصفاند؛ صفاتی که لازمه رهبری انسانهایند؛ همانند شجاعت، سیاست، ذکاوت، حکمت، شکیبایی و زیرکی. هیچ انسانی در این عرصه به پای آنان نمیرسد[۱۳]. انکار پیامبران، کفر و فسق و زندقه محسوب میشود[۱۴].
- پیامبر اسلام(ص) حقانیت پیامبران پیش از خویش را تصدیق کرده است و بدین روی بر مسلمانان نیز واجب است آنان را تصدیق کنند. ایمان به کتابهای آنان نیز واجب است؛ اما نه کتابهایی که تحریف شده و هم اکنون در دست مسیحیان و یهودیان است[۱۵][۱۶].
نبوت و رسالت
- واژه "رسول" به معنای پیامآور است. برای "نبی" دو معنا برشمردهاند. اگر از ریشه "نبأ" باشد، به معنای کسی است که حامل خبری مهم است و اگر از ماده "نبو" باشد، به معنای کسی است که مقامی والا دارد. نبی، فرشته وحی را در خواب میبیند و در بیداری، تنها صدای او را میشنود؛ اما رسول، در خواب و بیداری فرشته وحی را میبیند[۱۷]. بنابراین، میان نبی و رسول رابطه عموم و خصوص مطلق برقرار است؛ بدین معنا که هر رسولی، نبی است؛ ولی هر نبیای رسول نیست. پیامبران، دارای مقام نبوت نیز هستند؛ اما هر نبیای دارای مقام رسالت نیست[۱۸]. شریعت برخی پیامبران، مناسک پیامبران پیشین را نسخ میکند و برخی شریعتها، شریعت پیشین خود را کامل میسازند. شریعت حضرت محمد(ص) متمم و مجدد آیین حنیف حضرت ابراهیم(ع) است[۱۹]. قرآن کریم، شریعت اسلام را کامل و اتمام نعمت میداند و میفرماید: "امروز، اسلام را به عنوان آیین شما پسندیدم"[۲۰][۲۱].
شمار پیامبران
- خداوند، رسولان را از میان انبیای خویش برگزیده است. شمار رسولان، از انبیاء کمتر است. شمار انبیاء را ۱۲۴ هزار دانستهاند که از میان آنان ۳۱۳ تن، رسول نیز هستند[۲۲][۲۳].
پیامبران اولو العزم
- قرآن کریم از پیامبران الوالعزم به بزرگی یاد میکند. آنان پنج تناند: نوح، ابراهیم، موسی، عیسی(ع) و حضرت محمد(ص). پیامبران اولو العزم دارای کتاب و شریعتی مستقلاند و دیگر پیامبران از آنان پیروی میکنند[۲۴].
اثبات پیامبری
- پیامبران الهی برای اثبات حقانیت مدعای خویش از وسایلی متعدد بهره میبرند: معجزه، بشارت پیامبران پیشین و خُلق و خوی و شخصیت والای آنان. پیامبر اسلام(ص) از هر سه وسیله برخوردار بوده است[۲۵].
خاتمیت
- قرآن کریم، پیامبر اسلام(ص) را واپسین پیامبر الهی میخواند[۲۶]. همان پیامبر بزرگ الهی نیز بارها بر این حقیقت تصریح کرده است[۲۷][۲۸].
مقدمه
- واژه "انبیاء" جمع "نبی" است از ماده "نبأ". نبی به معنای کسی است که خبری مهم دارد. برخی پنداشتهاند که معنای نبی اعم از معنای "رسول" است بدین گونه که نبی کسی است که خداوند بدو وحی میکند، خواه مأمور ابلاغ به دیگران باشد یا نه؛ اما رسول آن است که مأمور ابلاغ وحی به دیگران است[۲۹]. بنابر قرآن کریم، این نظر نادرست است؛ زیرا در برخی آیات، کلمه "نبی" به عنوان صفت "رسول"، پس از آن آمده است[۳۰]؛ در حالی که میباید پیش از آن آید؛ زیرا صفتی که مفهومی عام دارد، باید پیش از کلمه خاص ذکر شود. وانگهی، دلیلی بر اختصاص ابلاغ وحی به رسولان در دست نیست[۳۱].
- بنابر برخی روایات، مقتضای مقام نبوت این است که نبی فرشته وحی را در خواب ببیند و در حال بیداری، تنها صدای او را بشنود؛ اما رسول، فرشته وحی را در بیداری نیز میبیند[۳۲]. این تفاوت را نیز نمیتوان معلول تفاوت مفهوم دو کلمه دانست. تفاوت نبی و رسول در این است که مصداق نبی، اعم از رسول است؛ بدین معنا که همه پیامبران دارای مقام نبوتاند؛ اما مقام رسالت تنها به گروهی از پیامبران اختصاص دارد و بنابر روایتی، شمار آنان ۳۱۳ نفر است[۳۳][۳۴].
- شیعیان معتقدند که خداوند برای هدایت انسان ۱۲۴ هزار تن را به پیامبری برانگیخته است که سخن آنان، سخن خدا است و پیروی از آنان پیروی از او است. این بزرگان، جز از سوی خدا سخن نمیگویند و چیزی از مردم نمیخواهند. برجستگان آنان، پنج تناند که بنیان نبوت بر آنان استوار است. این پنج تن، همان پیامبران اولوالعزماند: نوح، ابراهیم، موسی، عیسی(ع) و سرانجام برترین آنان حضرت محمد(ص)[۳۵][۳۶].
- در برخی روایات آمده است که پیامبران بر چهار دستهاند:
- کسانی که احکام الهی بر آنان فرود میآید تا خود بدان عمل کنند و وظیفه ابلاغ ندارند.
- کسانی که در خواب فرشته وحی را میبینند و صدایش را میشنوند، اما در بیداری تنها صدای او را میشنوند.
- پیامبرانی که هم فرشته را در خواب میبینند و هم در بیداری و مأمورند که وحی الهی را به مردم ابلاغ کنند و آنان را راه نمایند. این پیامبران بر گروهی از مردم- اندک یا بسیار- مبعوث میشوند؛ چنان که قرآن کریم درباره یونس(ع) میفرماید: "ما او را بر صد هزار نفر یا بیشتر برانگیختیم"[۳۷].
- پیامبران اولوالعزم که در خواب و بیداری فرشته وحی را میبینند و رهبر و پیشوای مردم و صاحب شریعتاند[۳۸].
- حضرت ابراهیم(ع) از این پیامبران بود. او نخست به مقام پیامبری رسید و پس از آزمایش الهی، امام و پیشوای مردمان نیز شد[۳۹]. این پیامبران را "پیامبران تشریعی" نیز گویند و دیگر پیامبران، در حقیقت پیامبران تبلیغیاند و مروج شریعت همین پیامبران. قرآن کریم از میان ۱۲۴ هزار پیامبر تنها از شماری اندک یاد کرده است[۴۰].
- نام این پیامبران به ترتیب الفبایی عبارت است از: آدم، ابراهیم، ادریس، اسحاق، اسماعیل، الیاس، ایوب، داوود، ذوالکفل، زکریا، سلیمان، شعیب، صالح، عزیر، عیسی، لوط، محمد، موسی، نوح، یحیی، الیسَع، یعقوب، یوسف، یونس، هارون و هود(ع)[۴۱].
پانویس
- ↑ وَمَا أَرْسَلْنَا مِن رَّسُولٍ إِلاَّ بِلِسَانِ قَوْمِهِ لِيُبَيِّنَ لَهُمْ فَيُضِلُّ اللَّهُ مَن يَشَاء وَيَهْدِي مَن يَشَاء وَهُوَ الْعَزِيزُ الْحَكِيمُ ؛ سوره ابراهیم، آیه ۴؛ أُبَلِّغُكُمْ رِسَالاتِ رَبِّي وَأَنصَحُ لَكُمْ وَأَعْلَمُ مِنَ اللَّهِ مَا لاَ تَعْلَمُونَ ؛ سوره اعراف، آیه ۶۲، قَالَ قَدْ وَقَعَ عَلَيْكُم مِّن رَّبِّكُمْ رِجْسٌ وَغَضَبٌ أَتُجَادِلُونَنِي فِي أَسْمَاء سَمَّيْتُمُوهَا أَنتُمْ وَآبَاؤُكُم مَّا نَزَّلَ اللَّهُ بِهَا مِن سُلْطَانٍ فَانتَظِرُواْ إِنِّي مَعَكُم مِّنَ الْمُنتَظِرِينَ؛ آیه ۷۱ و فَأَنجَيْنَاهُ وَأَهْلَهُ إِلاَّ امْرَأَتَهُ كَانَتْ مِنَ الْغَابِرِينَ؛ آیه ۸۳؛ عقائد الامامیه، مظفر/ ۲۸.
- ↑ هُوَ الَّذِي بَعَثَ فِي الأُمِّيِّينَ رَسُولا مِّنْهُمْ يَتْلُو عَلَيْهِمْ آيَاتِهِ وَيُزَكِّيهِمْ وَيُعَلِّمُهُمُ الْكِتَابَ وَالْحِكْمَةَ وَإِن كَانُوا مِن قَبْلُ لَفِي ضَلالٍ مُّبِينٍ؛ سوره جمعه، آیه ۲.
- ↑ فرهنگ شیعه، ص 173.
- ↑ نهج البلاغه، خ ۱ و ۵.
- ↑ وَإِذَا طَلَّقْتُمُ النِّسَاء فَبَلَغْنَ أَجَلَهُنَّ فَأَمْسِكُوهُنَّ بِمَعْرُوفٍ أَوْ سَرِّحُوهُنَّ بِمَعْرُوفٍ وَلاَ تُمْسِكُوهُنَّ ضِرَارًا لِّتَعْتَدُواْ وَمَن يَفْعَلْ ذَلِكَ فَقَدْ ظَلَمَ نَفْسَهُ وَلاَ تَتَّخِذُواْ آيَاتِ اللَّهِ هُزُوًا وَاذْكُرُواْ نِعْمَتَ اللَّهِ عَلَيْكُمْ وَمَا أَنزَلَ عَلَيْكُمْ مِّنَ الْكِتَابِ وَالْحِكْمَةِ يَعِظُكُم بِهِ وَاتَّقُواْ اللَّهَ وَاعْلَمُواْ أَنَّ اللَّهَ بِكُلِّ شَيْءٍ عَلِيمٌ ؛ سوره بقره، آیه ۲۳۱.
- ↑ فرهنگ شیعه، ص 173.
- ↑ نهج البلاغه، خ ۱۸۵.
- ↑ فرهنگ شیعه، ص 173.
- ↑ عَالِمُ الْغَيْبِ فَلا يُظْهِرُ عَلَى غَيْبِهِ أَحَدًا إِلاَّ مَنِ ارْتَضَى مِن رَّسُولٍ فَإِنَّهُ يَسْلُكُ مِن بَيْنِ يَدَيْهِ وَمِنْ خَلْفِهِ رَصَدًا ؛ سوره جن، آیه ۲۶ و ۲۷.
- ↑ قَالَ أَوَلَوْ جِئْتُكَ بِشَيْءٍ مُّبِينٍ قَالَ فَأْتِ بِهِ إِن كُنتَ مِنَ الصَّادِقِينَ فَأَلْقَى عَصَاهُ فَإِذَا هِيَ ثُعْبَانٌ مُّبِينٌ وَنَزَعَ يَدَهُ فَإِذَا هِيَ بَيْضَاء لِلنَّاظِرِينَ؛ سوره شعراء، آیه ۳۰ و ۳۳.
- ↑ وَرَسُولاً إِلَى بَنِي إِسْرَائِيلَ أَنِّي قَدْ جِئْتُكُم بِآيَةٍ مِّن رَّبِّكُمْ أَنِّي أَخْلُقُ لَكُم مِّنَ الطِّينِ كَهَيْئَةِ الطَّيْرِ فَأَنفُخُ فِيهِ فَيَكُونُ طَيْرًا بِإِذْنِ اللَّهِ وَأُبْرِئُ الأَكْمَهَ وَالأَبْرَصَ وَأُحْيِي الْمَوْتَى بِإِذْنِ اللَّهِ وَأُنَبِّئُكُم بِمَا تَأْكُلُونَ وَمَا تَدَّخِرُونَ فِي بُيُوتِكُمْ إِنَّ فِي ذَلِكَ لآيَةً لَّكُمْ إِن كُنتُم مُّؤْمِنِينَ؛ سوره آل عمران، آیه ۴۹.
- ↑ عقائد الامامیه، محمد رضا مظفر/ ۳۲.
- ↑ عقائد الامامیه، محمد رضا مظفر/ ۳۴.
- ↑ فرهنگ شیعه، ص 173-174.
- ↑ عقائد الامامیه، محمد رضا مظفر/ ۳۷.
- ↑ فرهنگ شیعه، ص 174.
- ↑ اصول کافی، ۱/ ۱۷۶.
- ↑ علم الیقین، فیض کاشانی/ ۱/ ۳۶۹- ۳۶۶.
- ↑ نحل/ ۱۲۶.
- ↑ حُرِّمَتْ عَلَيْكُمُ الْمَيْتَةُ وَالدَّمُ وَلَحْمُ الْخِنزِيرِ وَمَا أُهِلَّ لِغَيْرِ اللَّهِ بِهِ وَالْمُنْخَنِقَةُ وَالْمَوْقُوذَةُ وَالْمُتَرَدِّيَةُ وَالنَّطِيحَةُ وَمَا أَكَلَ السَّبُعُ إِلاَّ مَا ذَكَّيْتُمْ وَمَا ذُبِحَ عَلَى النُّصُبِ وَأَن تَسْتَقْسِمُواْ بِالأَزْلامِ ذَلِكُمْ فِسْقٌ الْيَوْمَ يَئِسَ الَّذِينَ كَفَرُواْ مِن دِينِكُمْ فَلاَ تَخْشَوْهُمْ وَاخْشَوْنِ الْيَوْمَ أَكْمَلْتُ لَكُمْ دِينَكُمْ وَأَتْمَمْتُ عَلَيْكُمْ نِعْمَتِي وَرَضِيتُ لَكُمُ الإِسْلامَ دِينًا فَمَنِ اضْطُرَّ فِي مَخْمَصَةٍ غَيْرَ مُتَجَانِفٍ لِّإِثْمٍ فَإِنَّ اللَّهَ غَفُورٌ رَّحِيمٌ ؛ سوره مائده، آیه ۳.
- ↑ فرهنگ شیعه، ص 174.
- ↑ آموزش عقائد، ۲/ ۱۰۵.
- ↑ فرهنگ شیعه، ص 174.
- ↑ فرهنگ شیعه، ص 175.
- ↑ فرهنگ شیعه، ص 175.
- ↑ مَّا كَانَ مُحَمَّدٌ أَبَا أَحَدٍ مِّن رِّجَالِكُمْ وَلَكِن رَّسُولَ اللَّهِ وَخَاتَمَ النَّبِيِّينَ وَكَانَ اللَّهُ بِكُلِّ شَيْءٍ عَلِيمًا ؛ سوره احزاب، آیه ۴۰.
- ↑ به عنوان نمونه: مستدرک حاکم، ۳/ ۱۰۹؛ خاتمیت.
- ↑ فرهنگ شیعه، ص 175.
- ↑ الکلم الطیب، ۱۴۲.
- ↑ وَاذْكُرْ فِي الْكِتَابِ مُوسَى إِنَّهُ كَانَ مُخْلَصًا وَكَانَ رَسُولا نَّبِيًّا؛ سوره مریم، آیه ۵۱ و وَاذْكُرْ فِي الْكِتَابِ إِسْمَاعِيلَ إِنَّهُ كَانَ صَادِقَ الْوَعْدِ وَكَانَ رَسُولا نَّبِيًّا ؛ آیه ۵۴.
- ↑ فرهنگ شیعه، ص 133-134.
- ↑ اصول کافی، ۱/ ۱۷۶.
- ↑ بحارالانوار، ۱۱/ ۳۲؛ آموزش عقاید، ۱۰۶.
- ↑ فرهنگ شیعه، ص 134.
- ↑ بحارالانوار، ۱۱/ ۲۸؛ اعتقادات صدوق، ۹۶.
- ↑ فرهنگ شیعه، ص 134.
- ↑ صافات/ ۱۴۷.
- ↑ فرهنگ شیعه، ص 134.
- ↑ بحارالانوار، ۱۱/ ۵۵؛ راه و روش انبیاء، ۱۴.
- ↑ فرهنگ شیعه، ص 134.
- ↑ فرهنگ شیعه، ص 134.