حکمت در اخلاق اسلامی
متن این جستار آزمایشی و غیرنهایی است. برای اطلاع از اهداف و چشم انداز این دانشنامه به صفحه آشنایی با دانشنامه مجازی امامت و ولایت مراجعه کنید.
- در این باره، تعداد بسیاری از پرسشهای عمومی و مصداقی مرتبط، وجود دارند که در مدخل حکمت (پرسش) قابل دسترسی خواهند بود.
حکمت چیست؟
- حکمت در لغت و اصطلاح به معانی مختلفی به کار آمده است.
حکمت در لغت
- حکمت در لغت از ریشه حکم و حکم به معنی بازداشتن است[۱]؛ ولی باز داشتنی که در راستای صلاح و جلوگیری از فساد باشد[۲]. هنگامی که میگویی درباره او چنین حکم کردم، به این معنی است که او را از خلاف آن کار بازداشتهای[۳].
- حاکم را از آن جهت حاکم میگویند که ستمکاران را از ستم باز میدارد[۴]. دهنه مرکب را حکمه میگویند؛ چون حیوان را رام میکند و از سرکشی بازمیدارد[۵]. حکمت به معنی دانش و معرفت است که صاحبش را از کارهای سفیهانه و جاهلانه باز میدارد[۶][۷].
حکمت در اصطلاح
- حکمت در اصطلاحات مختلفی به کار گرفته شده است. تلاش میکنیم مهمترین اصطلاحات واژه حکمت را بررسی کنیم.
حکمت در اصطلاح معقول
- در این اصلاح حکمت عبارت است از معرفت حقایق موجودات، چنان که هستند[۸]. این تعریف با عبارتهای مختلفی افاده شده است. راغب نوشته است: جرجانی نوشته است: "حکمت عبارت است از دریافت حق با علم و عقل[۹].
- جرجانی نوشته است: "علم به حقایق اشیا به قدر طاقت بشری است"
- و افزوده است که: "بر این مبنا حکمت یکی از علوم نظری غیر آلی است[۱۰].
- از این سخن استفاده میشود که منظور از حکمت در این اصطلاح، همان دانشی است که امروزه فلسفه نام دارد. اطلاق واژه حکمت بر این دانش خاص بیارتباط با اطلاق آن بر مجموعه دانشهای مدون بشری نیست؛ چرا که پیش از پیدایش این اصطلاح، همه دانش با عنوان حکمت شناخته میشد و حکمت را به دو قسم نظری و عملی تقسیم میکردند.
- حکمت نظری عبارت از معرفت موجوداتی است که تحقق آنها در اختیار انسان نیست و سه شاخه ریاضیات، طبیعیات و فلسفه (الاهیات) را شامل میشود. حکمت عملی عبارت از معرفت موجوداتی است که با اراده و اختیار بشر به وجود میآیند. منظور از این دسته موجودات، اعمال و صفتهای انسانی است. مجموعه دانشهایی که عهدهدار شناسایی و تعریف این قبیل موجودات است، شامل سه شاخه اخلاق، تدبیر منزل و سیاست مدن میشود[۱۱]؛ بنابراین، به نظر میرسد فلسفه را از آن جهت حکمت گفتهاند که در نظر ایشان مهمترین شاخه حکمت در اصطلاح گذشته بوده است[۱۲].
حکمت در اصطلاح اخلاق
- حکمت در اصطلاح اخلاق عبارت است: حالتی که از اعتدال قوه عاقله در نفس پیدا میشود و فضیلت نفس ناطقه انسانی به شمار است[۱۳]؛ حکمت حد وسط جربزه و بلاهت است.
- پاسخ به یک اشکال
- برخی پنداشتهاند حکمت در اصطلاح اخلاق، چون از شئون عقل عملی است و حکمت عملی نامیده میشود، با حکمت عملی در اصطلاح معقول یکی است؛ ولی این پندار نادرست است؛ چون حکمت در اصطلاح اخلاق یک سجیه نفسانی است که افعال خاصی از آن صادر میشود، ولی در اصطلاح معقول نوعی شناخت و معرفت است. حکمت عملی در اصطلاح معقول عبارت است از شناخت چیزهایی که انسان در ایجاد و اعدام آنها دخالتی دارد که شامل سه دسته ملکات نفسانی، سیاستهای خانوادگی و سیاستهای مدنی میشود. این معرفت غریزی نیست؛ اگر انسان برای کسب آن بکوشد، به دستش میآورد، حتی اگر خود به هیچ خلقی متخلق نباشد، ولی حکمت اخلاقی ملکهای است که فقط با تهذیب در جان انسان پدید میآید.
- خلاصه مطلب آنکه حکمت عملیه در دو معنی به کار میرود:
- حکمت عملی به معنی اول، اصطلاح معقول و قسیم حکمت نظری است و افراطش نیز مانند اصلش فضیلت است و ارزشمند، به معنی دوم، اصطلاح اخلاقی و خلقی مخصوص است که افراطش نیز همانند تفریطش رذیلت است [۱۴]. به زودی خواهیم دانست که در کاربرد دینی به افعالی که از حکمت نظری ناشی میشود نیز حکمت عملیه گفته میشود؛ بنابراین اصطلاح حکمت عملی در سه معنی کاربرد دارد[۱۵].
حکمت در کاربرد دینی
- کلمه حکمت به طور فراوان در قرآن و روایات به کار رفته است. از منظر قرآن کریم، حکمت خیر فراوانی است که خداوند متعال به بندگان برگزیدهاش عطا میکند ﴿يُؤْتِي الْحِكْمَةَ مَنْ يَشَاءُ وَمَنْ يُؤْتَ الْحِكْمَةَ فَقَدْ أُوتِيَ خَيْرًا كَثِيرًا﴾[۱۶].
- درباره داود که در جنگ، جالوت را به قتل رسانید، میفرماید: ﴿وَآتَاهُ اللَّهُ الْمُلْكَ وَالْحِكْمَةَ﴾[۱۷].
- و درباره عیسی بن مریم، میفرماید: ﴿وَيُعَلِّمُهُ الْكِتَابَ وَالْحِكْمَةَ وَالتَّوْرَاةَ وَالْإِنْجِيلَ﴾[۱۸]
- از جمله حکمت آموختگان الاهی، جناب لقمان است که قرآن کریم میفرماید: ﴿وَلَقَدْ آتَيْنَا لُقْمَانَ الْحِكْمَةَ﴾[۱۹].
- علاوه بر این، طبق برخی از آیات کریمه قرآن، حکمت، بخشی از نیاز معنوی انسانهاست که خداوند متعال همراه کتاب بر انبیا نازل کرده است. طبق این آیات، خداوند بر آل ابراهیم﴿أَمْ يَحْسُدُونَ النَّاسَ عَلَى مَا آتَاهُمُ اللَّهُ مِنْ فَضْلِهِ فَقَدْ آتَيْنَا آلَ إِبْرَاهِيمَ الْكِتَابَ وَالْحِكْمَةَ وَآتَيْنَاهُمْ مُلْكًا عَظِيمًا﴾[۲۰]، امت اسلام﴿وَإِذَا طَلَّقْتُمُ النِّسَاءَ فَبَلَغْنَ أَجَلَهُنَّ فَأَمْسِكُوهُنَّ بِمَعْرُوفٍ أَوْ سَرِّحُوهُنَّ بِمَعْرُوفٍ وَلَا تُمْسِكُوهُنَّ ضِرَارًا لِتَعْتَدُوا وَمَنْ يَفْعَلْ ذَلِكَ فَقَدْ ظَلَمَ نَفْسَهُ وَلَا تَتَّخِذُوا آيَاتِ اللَّهِ هُزُوًا وَاذْكُرُوا نِعْمَتَ اللَّهِ عَلَيْكُمْ وَمَا أَنْزَلَ عَلَيْكُمْ مِنَ الْكِتَابِ وَالْحِكْمَةِ يَعِظُكُمْ بِهِ وَاتَّقُوا اللَّهَ وَاعْلَمُوا أَنَّ اللَّهَ بِكُلِّ شَيْءٍ عَلِيمٌ﴾[۲۱]، پیامبر اسلام﴿وَلَوْلَا فَضْلُ اللَّهِ عَلَيْكَ وَرَحْمَتُهُ لَهَمَّتْ طَائِفَةٌ مِنْهُمْ أَنْ يُضِلُّوكَ وَمَا يُضِلُّونَ إِلَّا أَنْفُسَهُمْ وَمَا يَضُرُّونَكَ مِنْ شَيْءٍ وَأَنْزَلَ اللَّهُ عَلَيْكَ الْكِتَابَ وَالْحِكْمَةَ وَعَلَّمَكَ مَا لَمْ تَكُنْ تَعْلَمُ وَكَانَ فَضْلُ اللَّهِ عَلَيْكَ عَظِيمًا﴾[۲۲]؛ ﴿ذَلِكَ مِمَّا أَوْحَى إِلَيْكَ رَبُّكَ مِنَ الْحِكْمَةِ وَلَا تَجْعَلْ مَعَ اللَّهِ إِلَهًا آخَرَ فَتُلْقَى فِي جَهَنَّمَ مَلُومًا مَدْحُورًا﴾[۲۳] و همه پیامبران﴿وَإِذْ أَخَذَ اللَّهُ مِيثَاقَ النَّبِيِّينَ لَمَا آتَيْتُكُمْ مِنْ كِتَابٍ وَحِكْمَةٍ ثُمَّ جَاءَكُمْ رَسُولٌ مُصَدِّقٌ لِمَا مَعَكُمْ لَتُؤْمِنُنَّ بِهِ وَلَتَنْصُرُنَّهُ قَالَ أَأَقْرَرْتُمْ وَأَخَذْتُمْ عَلَى ذَلِكُمْ إِصْرِي قَالُوا أَقْرَرْنَا قَالَ فَاشْهَدُوا وَأَنَا مَعَكُمْ مِنَ الشَّاهِدِينَ﴾[۲۴]، حکمت نازل کرده است: ﴿فَقَدْ آتَيْنَا آلَ إِبْرَاهِيمَ الْكِتَابَ وَالْحِكْمَةَ وَآتَيْنَاهُمْ مُلْكًا عَظِيمًا﴾[۲۵].
- از این آیات استفاده میشود که این حکمت برای آموزش به عموم مردم نازل شده و دلیل، خداوند آن را به برگزیدگان خود عطاکرده است. برخی از مصداقهای نظری و عملی این حکمت، در آیات سوره اسراء به این شرح آمده است:
- پاکی از شرک اعتقادی، یگانهپرستی و توحید عملی، احسان و مهربانی به والدین، دادن حق خویشان، مستمندان، و در راه ماندگان، پرهیز از اسراف و تبذیر، مهربانی با مساکین و مستمندان، میانهروی در أنفاق، اعتماد بر خدا و خودداری از فرزندکشی، پاکدامنی، احترام به حقوق مالی و پرهیز از تجاوز خائنانه به حقوق مردم، خودداری از رفتارهای تقلیدی ناآگاهانه و پرهیز از تکبر[۲۶].
- بنابراین، حکمت از نگاه قرآن عبارت است از مجموعه عقاید حق و عمل به مقتضای آنها؛ تفسیرهای مختلفی که از دانشمندان در مورد این حکمت رسیده؛ همگی به این معنی برمیگردد.
- در این باره به چند تعریف که علامه مجلسی نقل کرده است بسنده میکنیم: حکمت دانش درست (تحقیق العلم) و عمل محکم (اتقان العمل) است، چیزی است که انسان را از جهل باز میدارد، به قولی سخن درست گفتن است، به قولی اطاعت خداست و به قولی فهم دین است.
- ابن درید گفته است: هر چیزی است که به کار خیری منتهی شود یا از کار زشتی بازدارد. به قولی دیگر حکمت چیزی است که مصلحت دو جهان را دربردارد.
- علامه مجلسی پس از نقل این اقوال افزوده است: ولی از روایات بر میآید که حکمت عبارت است از علوم صحیح نافع و عمل به مقتضای آن و گاهی نیز بر علومی اطلاق میشود که از حضرت پروردگار بر بندگان، پس از عمل به آنچه میدانند، افاضه میشود[۲۷].
- این برداشت را میتوان با روایات زیادی تأیید کرد؛ از جمله: امام باقر(ع) در تفسیر آیه کریمه ﴿وَمَنْ يُؤْتَ الْحِكْمَةَ فَقَدْ أُوتِيَ خَيْرًا كَثِيرًا﴾[۲۸]، فرموده است: "حکمت، شناخت امام و پرهیز از گناهان کبیره است که خداوند در کیفر آنها آتش را مقرر کرده است"[۲۹].
- و امام صادق(ع) در تفسیر این آیه فرموده است: "حکمت، شناخت امام و پرهیز از گناهان کبیره است"[۳۰].
- آن حضرت طبق روایتی دیگری فرموده است: "حکمت، اطاعت خدا و شناخت امام است"[۳۱].
- و طبق روایت دیگری فرموده است: "حکمت، عبارت است از شناخت و کسب آگاهی از دین، هر یکی از شما آگاه شود، حیکم است"[۳۲].
- ابوبصیر روایت کرده است: از امام صادق درباره آیه کریمه ﴿وَلَقَدْ آتَيْنَا لُقْمَانَ الْحِكْمَةَ﴾[۳۳]، پرسیدم. فرمود: لقمان را با امام زمان خودش آشنا کرده بودند[۳۴]. موضوع بحث ما در این مقال همین معنی حکمت است[۳۵].
منابع
پانویس
- ↑ احمد ابن فارس، معجم مقائیس اللغة، ج۲، ص۹۱؛ سعید الخوری شرتونی، اقرب الموارد؛ احمد بن علی فیومی، المصباح المنیر.
- ↑ راغب اصفهانی، مفردات.
- ↑ احمد بن علی فیومی، المصباح المنیر.
- ↑ ابنمنظور، لسان العرب.
- ↑ ابنمنظور، لسان العرب؛ احمد بن علی فیومی، المصباح المنیر.
- ↑ احمد بن علی فیومی، المصباح المنیر؛ احمد ابن فارس، معجم مقائیس اللغة.
- ↑ تهرانی، مجتبی، اخلاق الاهی، ج۱،ص۲۸۱-۲۸۲.
- ↑ مرتضی مطهری، روش رئالیسم، ج۱، ص۵۳ (مقاله دوم).
- ↑ راغب اصفهانی، مفردات.
- ↑ جرجانی، تعریفات، ص۳۰.
- ↑ محمدصالح مازندرانی، شرح اصول کافی، ج۱، پاورقی، ص۱۱۶.
- ↑ تهرانی، مجتبی، اخلاق الاهی، ج۱،ص۲۸۲-۲۸۳.
- ↑ احمد بن محمد بن یعقوب مسکویه، تهذیب الاخلاق، ص۴۰.
- ↑ محمد حیدرالدین شیرازی، الحکمة المتعالیة فی الاسفار الاربعة، ج۱، ص۱۱۶.
- ↑ تهرانی، مجتبی، اخلاق الاهی، ج۱،ص۲۸۳-۲۸۴.
- ↑ «به هر که خواهد فرزانگی میبخشد و هر که را فرزانگی دهند به راستی خیری فراوان دادهاند؛ و جز خردمندان در یاد نمیگیرند» سوره بقره، آیه ۲۶۹.
- ↑ «خداوند به وی پادشاهی و فرزانگی ارزانی داشت»؛ سوره بقره، آیه ۲۵۱.
- ↑ «و به او کتاب و حکمت و تورات و انجیل میآموزد» سوره آل عمران، آیه ۴۸.
- ↑ «و به راستی ما به لقمان فرزانگی دادهایم، که خداوند را سپاس گزار! و هر که سپاس گزارد به سود خویش سپاس گزارده است؛ و هر که ناسپاسی ورزد خداوند، بینیازی ستوده است» سوره لقمان، آیه ۱۲.
- ↑ «یا اینکه به مردم برای آنچه خداوند به آنان از بخشش خود داده است رشک میبرند؟» سوره نساء، آیه ۵۴.
- ↑ «و چون زنان را طلاق دادید و به سرآمد عدّه خود نزدیک شدند، یا با شایستگی آنها را نگه دارید و یا به نیکی رها کنید و آنان را برای زیان رساندن نگه ندارید که (به آنها) ستم کنید و هر کس چنین کند، به خود ستم کرده است و آیات خداوند را به ریشخند نگیرید و نعمت خداوند را بر خویش به یاد آورید و (نیز) آنچه را از کتاب و حکمت برایتان فرستاده است که بدان اندرزتان میدهد؛ و از خداوند پروا کنید و بدانید که خداوند به هر چیزی داناست» سوره بقره، آیه ۲۳۱.
- ↑ «و اگر بخشش و بخشایش خداوند بر تو نبود گروهی از ایشان به بیراه کردن تو کوشیده بودند حال آنکه جز خودشان را بیراه نمیکنند و به تو هیچ زیانی نمیرسانند و خداوند کتاب و فرزانگی بر تو فرو فرستاد و به تو چیزی آموخت که نمیدانستی و بخشش خداوند بر تو سترگ است» سوره نساء، آیه ۱۱۳.
- ↑ «این (بخشی) از آن حکمت است که پروردگارت به تو وحی کرده است و با خداوند خدایی دیگر مگمار که نکوهیده و رانده در دوزخ افتی» سوره اسراء، آیه ۳۹.
- ↑ «و آنگاه خداوند از پیامبران پیمان گرفت که چون به شما کتاب و حکمتی دادم سپس پیامبری نزدتان آمد که آن (کتاب) را که با شماست راست میشمارد، باید بدو ایمان آورید و باید او را یاوری کنید و (آنگاه) فرمود: آیا اقرار کردید و بر (پایه) آن پیمان مرا پذیرفتید؟ گفتند: اقرار کردیم؛ فرمود: پس گواه باشید و من نیز همراه شما از گواهانم» سوره آل عمران، آیه ۸۱.
- ↑ «یا اینکه به مردم برای آنچه خداوند به آنان از بخشش خود داده است رشک میبرند؟» سوره نساء، آیه ۵۴.
- ↑ سوره اسراء، آیه: ۳۰-۳۸.
- ↑ محمدباقر مجلسی، بحار الانوار، ج۱۷، ص۲۶۸.
- ↑ «به هر که خواهد فرزانگی میبخشد و هر که را فرزانگی دهند به راستی خیری فراوان دادهاند» سوره بقره، آیه ۲۶۹.
- ↑ « مَعْرِفَةُ اَلْإِمَامِ وَ اِجْتِنَابُ اَلْكَبَائِرِ اَلَّتِي أَوْجَبَ اَللَّهُ عَلَيْهَا اَلنَّارَ »؛ محمد باقر مجلسی، بحار الانوار، ج۳۲۴، ص۸۶؛ محمد بن مسعود عیاشی، تفسیر العیاشی، ج۱، ص۱۵۱.
- ↑ «مَعْرِفَةَ اَلْإِمَامِ وَ اِجْتِنَابَ اَلْكَبَائِرِ »؛ محمد بن یعقوب کلینی، کافی، ج۲، ص۲۸۴.
- ↑ محمدباقر مجلسی، بحار الانوار، ج۲۴، ص۸۶؛ محمد بن مسعود عیاشی، تفسیر العیاشی، ج۱، ص۱۵۱.
- ↑ «اَلْحِكْمَةُ اَلْمَعْرِفَةُ وَ اَلتَّفَقُّهُ فِي اَلدِّينِ فَمَنْ فَقُهَ مِنْكُمْ فَهُوَ حَكِيمٌ»؛ محمد بن مسعود عیاشی، تفسیر العیاشی، ج۱، ص۱۵۱؛ محمدباقر مجلسی، بحار الانوار، ج۳۴، ص۸۶.
- ↑ «و به راستی ما به لقمان فرزانگی دادهایم» سوره لقمان، آیه ۱۲.
- ↑ علی بن ابراهیم قمی، تفسیر قمی، ج۲، ص۱۶۱.
- ↑ تهرانی، مجتبی، اخلاق الاهی، ج۱،ص۲۸۴-۲۸۶.