اصلاح
- اين مدخل از چند منظر متفاوت، بررسی میشود:
- در این باره، تعداد بسیاری از پرسشهای عمومی و مصداقی مرتبط، وجود دارند که در مدخل اصلاح (پرسش) قابل دسترسی خواهند بود.
اصلاح: برطرف کردن فساد و تباهی از شیء و ایجاد سلامت و بهبودی در آن
واژهشناسی لغوی
- اصلاح مصدر باب افعال از ریشه "ص ل ح" و نقطه مقابل افساد[۱] است و در منابع واژهنگاری فارسی[۲] و عربی[۳] به معنای به صلاح آوردن، بهبودی بخشیدن، تعمیر کردن، آشتی دادن، نیکویی کردن و آراستن و سامان دادن آمده است. معنای مشترک در همه مشتقات این واژه، سلامت از فساد است که شامل سلامت در ذات[۴]، نظر و عمل[۵] میگردد.
- اصلاح گاه به اقامه و برپاداشتن چیزی پس از فساد و خرابی[۶] و گاه به بازگشت به حالت اعتدال حاصل میشود[۷].
- واژه انگلیسی Reform بیشتر با رویکرد اجتماعی و سیاسی به معنای درست کردن، آشتی، تعمیر و... به کار میرود[۸][۹].
اصلاح درقرآن
حوزه معنایی اصلاح
اصلاح و احسان
اصلاح و افساد
اصلاح و اضلال
اصلاح و توبه
اصلاح و ایمان، عمل صالح و تقوا
حوزههای اصلاح
رابطه انسان با خود
رابطه انسان با خدا
رابطه انسان با انسانهای دیگر
رابطه انسان با طبیعت
نتایج و پیامدهای اصلاح
اصلاح در فرهنگ مطهر
معمولاً تغییراتی که در یک جامعه روی میدهد، اگر بنیادی نباشد، یعنی جامعه را از نظر بنیاد و ساختمان اصلی و نظامات حاکم، دگرگون نسازد، بلکه تنها تغییراتی در جهت بهبود اوضاع به وجود آورد اصلاح مینامند[۱۰]. امروز وقتی میگویند اصلاح، یعنی سامان دادنهای آرام تدریجی غیربنیادی. ولی وقتی که میخواهند بگویند تغییرات بنیادی میگویند انقلاب. آیا در اصطلاح اسلامی هم وقتی میگویند اصلاح مقصود همین است؟ نه، در اصطلاح اسلامی وقتی گفته میشود اصلاح، نقطه مقابل افساد است اعم از آنکه تدریجی و ظاهری و به اصطلاح عرَضی باشد یا بنیادی و جوهری[۱۱][۱۲]
اصلاح اجتماعی
اصلاح اجتماعی یعنی دگرگون ساختن جامعه در جهت مطلوب[۱۳].[۱۴]
اصلاح انسان
اصلاح و تکمیل انسان بدین نیست که فرض شود یک سلسله امور زائد در وجودش تعبیه شده است و باید آن زائدها و مضرها معدوم گردند. به عبارت دیگر اصلاح انسان در کاستی دادن به او نیست، در تکمیل و اضافه کردن به او است وظیفهای که خلقت بر عهده انسان قرارداده است در جهت مسیر خلقت است، یعنی در تکامل و افزایش است نه در کاستی و کاهش[۱۵].[۱۶]
منابع
جستارهای وابسته
پانویس
- ↑ الصحاح، ج ۱، ص ۳۸۴، «صلح».
- ↑ لغتنامه، ج ۲، ص ۲۳۹۱؛ فرهنگ فارسی، ج ۱، ص ۲۹۳، «اصلاح».
- ↑ لسان العرب، ج ۷، ص ۳۸۴؛ ترتیب العین، ص ۴۵۳ ۴۵۴، «صلح».
- ↑ ترتیب العین، ص ۴۵۴، «صلح».
- ↑ لسان العرب، ج۷، ص۳۸۴؛ التحقیق، ج ۶، ص۲۶۵، «صلح».
- ↑ لسان العرب، ج ۷، ص ۳۸۴؛ اقرب الموارد، ج ۳، ص ۲۷۲؛ تاج العروس، ج ۴، ص ۱۲۵، «صلح».
- ↑ مفردات، ص ۶۳۶، «فسد».
- ↑ فرهنگ معاصر، ص ۳۷۸.
- ↑ میرسپاه، اکبر، دائرةالمعارف قرآن کریم، ج۳، ص.
- ↑ مجموعه آثار، ج۱، ص۱۶۹.
- ↑ نهضتهای اسلامی، ص۶؛ جمهوری اسلامی، ص۱۸۰.
- ↑ زکریایی، محمد علی، فرهنگ مطهر، ص ۱۰۸.
- ↑ نهضتهای اسلامی، ص۸.
- ↑ زکریایی، محمد علی، فرهنگ مطهر، ص ۱۰۸.
- ↑ جاذبه و دافعه علی(ع)، ص۵۳.
- ↑ زکریایی، محمد علی، فرهنگ مطهر، ص ۱۰۸.