آیا علم غیب منحصر به خداست؟ (پرسش)
این مقاله هماکنون در دست ویرایش است.
این برچسب در تاریخ ۲۵ ژانویه ۲۰۱۶ توسط [[کاربر:{{{کاربر}}}]] برای جلوگیری از تعارض ویرایشی اینجا گذاشته شده است. اگر بیش از پنج روز از آخرین ویرایش مقاله میگذرد میتوانید برچسب را بردارید. در غیر این صورت، شکیبایی کرده و تغییری در مقاله ایجاد نکنید. |
آیا علم غیب منحصر به خداست؟ یکی از پرسشهای مرتبط به بحث علم غیب معصوم است که میتوان با عبارتهای متفاوتی مطرح کرد. برای بررسی جامع این سؤال و دیگر سؤالهای مرتبط، یا هر مطلب وابسته دیگری، به مدخل اصلی علم غیب مراجعه شود.
عبارتهای دیگری از این پرسش
- آیا علم غیب مخصوص خداست؟
- آیا غیر از خداوند، کسی میتواند عالم به غیب باشد؟
- آیا معصوم از مقام علم غیب بهرهمند است؟
- آیا تنها خداست که به جهان غیب احاطه دارد؟
پاسخ به این پرسش
- علامه طباطبایی در کتاب «المیزان» در این باره گفته است:
- «اول اینکه: علم به غیب بالأصاله و مستقلا خاص خدای تعالی است، به آن معنایی که توضیح دادیم، پس خدای تعالی به ذات خودش عالم به غیب است، و دیگران اگر علمی به غیب داشته باشند به تعلیم او دارند، با این نکته که از آیه استفاده کردیم روشن میشود که هر جا خدای تعالی از انبیا حکایت کرده که منکر علم غیب خود شدهاند، منظور این بوده که بفهمانند ما رسولان، بالأصاله و مستقلا علم به غیب نداریم، نه اینکه با وحی خدا هم دانای به غیب نمیشویم، مانند آنجا که فرموده: ﴿﴿قُل لاَّ أَقُولُ لَکُمْ عِندِی خَزَائِنُ اللَّهِ وَلا أَعْلَمُ الْغَیْبَ﴾﴾[۱] و آنجا که فرموده: ﴿﴿وَلَوْ کُنتُ أَعْلَمُ الْغَیْبَ لاَسْتَکْثَرْتُ مِنَ الْخَیْرِ﴾﴾[۲]، و آنجا که فرموده: ﴿﴿قُلْ مَا کُنتُ بِدْعًا مِّنْ الرُّسُلِ وَمَا أَدْرِی مَا یُفْعَلُ بِی وَلا بِکُمْ إِنْ أَتَّبِعُ إِلاَّ مَا یُوحَی إِلَیَّ﴾﴾[۳].
- دوم اینکه: بعد از آنکه عمومیت جمله ﴿﴿فَلا یُظْهِرُ عَلَی غَیْبِهِ أَحَدًا﴾﴾ به وسیله جمله ﴿﴿إِلاَّ مَنِ ارْتَضَی مِن رَّسُولٍ﴾﴾ شکسته شد، به صورت عام مخصص در آمده که میتواند باز هم تخصیص بخورد، هم چنان که در مورد بحث در باره انبیا تخصیص خورده، چون آیات قرآنی دلالت دارد بر اینکه بر آن حضرت وحی میشود، مثلا فرموده: ﴿﴿إِنَّا أَوْحَیْنَا إِلَیْکَ کَمَا أَوْحَیْنَا إِلَی نُوحٍ وَالنَّبِیِّینَ مِن بَعْدِهِ﴾﴾[۴]، و نیز دلالت دارد بر اینکه وحی یکی از مصادیق غیب است. بنا بر این، یک پیغمبر دسترسی به غیب دارد، همچنان که رسول دارد، البته این در صورتی است که مراد از رسول در جمله ﴿﴿إِلاَّ مَنِ ارْتَضَی مِن رَّسُولٍ﴾﴾ مقامی مقابل مقام نبوت باشد، و اما اگر منظور مطلق کسانی باشد که از ناحیه خدا به سوی خلق گسیل میشوند نبی هم از همان کسان است، همچنان که آیه زیر بر این معنا شهادت میدهد: ﴿﴿وَمَا أَرْسَلْنَا مِن قَبْلِکَ مِن رَّسُولٍ وَلا نَبِیٍّ إِلاَّ ...﴾﴾[۵] چون نبی را هم ارسال شده میداند، و آیه ﴿﴿وَمَا أَرْسَلْنَا فِی قَرْیَةٍ مِّن نَّبِیٍّ إِلاَّ﴾﴾[۶] پس نبی هم مانند رسول جزو استثنا شدگان از عموم نفی است، بدون اینکه عموم مذکور نیازمند به تخصیص جدیدی بشود. و همچنین در مورد امام به آن معنایی که قرآن کلمه امام را در آن استعمال میکند، چون خدای تعالی امام را به صفت صبر و یقین توصیف کرده، مثلا میفرماید: ﴿﴿جَعَلْنَا مِنْهُمْ أَئِمَّةً یَهْدُونَ بِأَمْرِنَا لَمَّا صَبَرُوا وَکَانُوا بِآیَاتِنَا یُوقِنُونَ﴾﴾[۷]، و نیز امامان را چنین توصیف کرده که پرده و حجاب از پیش رویشان برداشته شده، مثلا فرموده: ﴿﴿وَکَذَلِکَ نُرِی إِبْرَاهِیمَ مَلَکُوتَ السَّمَاوَاتِ وَالأَرْضِ وَلِیَکُونَ مِنَ الْمُوقِنِینَ﴾﴾[۸]، و نیز فرموده: ﴿﴿کَلاَّ لَوْ تَعْلَمُونَ عِلْمَ الْیَقِینِ * لَتَرَوُنَّ الْجَحِیمَ﴾﴾[۹] و ما در بعضی از مباحث سابق در این باره سخن گفتیم. و اما ملائکه آنچه از وحی آسمان که قبل از نزولش حمل میکنند، و همچنین آنچه از عالم ملکوت مشاهده میکنند، نسبت به خود آنان شهود است، نه غیب، هر چند که برای ما غیب میباشد، پس نمیتوان ملائکه را مشمول استثنا دانست، علاوه بر این جمله ﴿﴿فَلا یُظْهِرُ عَلی غَیْبِهِ أَحَداً﴾﴾ تنها شامل اهل دنیا میشود که در روی زمین زندگی میکنند و اگر بنا باشد از سکنه زمین تجاوز کنیم تا شامل ملائکه هم باشد، باید مردگان را هم که امور آخرت را که به نص قرآن غیب این عالم است مشاهده میکنند مشمول استثنا بدانیم، و حال آنکه قطعا مشمول نیستند، برای اینکه اگر مردگان هم مشمول باشند دیگر حتی یک نفر هم در تحت عموم ﴿﴿فَلا یُظْهِرُ عَلی غَیْبِهِ أَحَداً﴾﴾ باقی نمیماند، چون هر انسان زمینی روزی از دنیا میرود و غیب عالم را میبیند، و در روز قیامت که ﴿﴿یَوْمٌ مَّجْمُوعٌ لَّهُ النَّاسُ﴾﴾، و نیز ﴿﴿ذَلِکَ یَوْمٌ مَّشْهُودٌ﴾﴾ در بارهاش فرموده، تمامی مردم یک جا مبعوث میشوند، و غیب عالم برای همه مشهود میگردد، پس همانطور که اموات مشمول استثنا نیستند، به خاطر اینکه عالم اموات غیر این عالم است، همچنین ملائکه هم مشمول نیستند، برای اینکه عالمشان غیر این عالم است.(...)
- سوم اینکه: در آیه شریفه عمومیت ﴿﴿فَلا یُظْهِرُ عَلی غَیْبِهِ أَحَداً﴾﴾ استثنا شد، به اینکه رسولان به غیب آگاه میشوند. چیزی که هست این را هم میفهماند که رسولان در هر چیزی که تحقق یافتن رسالتشان مشروط به آن باشد که نسبت به آن علم غیب داشته باشند، این علم را خواهند داشت، حال چه متن رسالتشان از قبیل معارف اعتقادی و شرایع دین و قصص و عبرتها و حکمتها و مواعظ باشد، و چه اینکه نشانیهای رسالتشان باشد و مردم با دیدن آن نشانه و آن معجزه به صدق رسول در ادعای رسالتش پی ببرند، هم چنان که در قرآن کریم از بعضی رسولان نمونه هایی از این قبیل حکایت کرده، مثلا در باره صالح فرموده که به قوم خود گفت: ﴿﴿تَمَتَّعُواْ فِی دَارِکُمْ ثَلاثَةَ أَیَّامٍ ذَلِکَ وَعْدٌ غَیْرُ مَكْذُوبٍ﴾﴾[۱۰] و در باره عیسی فرموده كه به بنی اسرائیل فرمود: ﴿﴿وَأُنَبِّئُكُم بِمَا تَأْكُلُونَ وَمَا تَدَّخِرُونَ فِی بُیُوتِكُمْ إِنَّ فِی ذَلِكَ لآیَةً لَّكُمْ﴾﴾[۱۱]، و نیز آیاتی كه در باره وعده های رسولان آمده، و پیشگوییهایی كه در خود قرآن كریم آمده، همه اینها از موارد اظهار غیب است»[۱۲].
- آیتالله ابراهیم امینی، در کتاب «بررسی مسائل کلی امامت» در اینباره گفته است: در این جهت تردید نیست كه خداوند متعال به تمام جهان هستی احاطه دارد، غیب و شهود نسبت به او یكسان است. این زمان و آن زمان، این مكان و آن مكان ندارد. چون وجودش غیر محدود و برتر از زمان و مكان است چیزی از او غایب نیست. همان طور كه به جهان شهود احاطه دارد به جهان غیب نیز احاطه دارد. بعضی گفتهاند: علم به غیب مخصوص خداست و از دیگری حتی پیمبران ساخته نیست، برای اثبات مقصد به آیاتی تمسك جستهاند كه ذیلاً ذكر میشود: ﴿﴿وَعِندَهُ مَفَاتِحُ الْغَیْبِ لاَ یَعْلَمُهَا إِلاَّ هُوَ﴾﴾.[۱۳]﴿﴿وَیَقُولُونَ لَوْلاَ أُنزِلَ عَلَیْهِ آیَةٌ مِّن رَّبِّهِ فَقُلْ إِنَّمَا الْغَیْبُ لِلَّهِ فَانتَظِرُواْ إِنِّی مَعَكُم مِّنَ الْمُنتَظِرِینَ﴾﴾.[۱۴]﴿﴿ قُل لّا یَعْلَمُ مَن فِی السَّمَاوَاتِ وَالأَرْضِ الْغَیْبَ إِلاَّ اللَّهُ وَمَا یَشْعُرُونَ أَیَّانَ یُبْعَثُونَ﴾﴾.[۱۵] در آیات مذكور علم به غیب از مختصات خدا شمرده شده است. علاوه بر این، پیمبران علم به غیب را از خودشان نفی كردهاند مثلًا: ﴿﴿ قُل لاَّ أَقُولُ لَكُمْ عِندِی خَزَائِنُ اللَّهِ وَلا أَعْلَمُ الْغَیْبَ وَلا أَقُولُ لَكُمْ إِنِّی مَلَكٌ إِنْ أَتَّبِعُ إِلاَّ مَا یُوحَی إِلَیَّ ﴾﴾.[۱۶] از زبان حضرت نوح میگوید: ﴿﴿وَلاَ أَقُولُ لَكُمْ عِندِی خَزَائِنُ اللَّهِ وَلاَ أَعْلَمُ الْغَیْبَ وَلاَ أَقُولُ إِنِّی مَلَكٌ﴾﴾.[۱۷] میگویند: خدا در این آیات علم به غیب را از مختصات خودش شمرده و پیمبر اسلام و بعض پیمبران گذشته صریحاً آن را از خودشان نفی كردهاند، بنا براین، غیر از خدا كسی از غیب اطلاع ندارد حتی پیمبران.
جستارهای وابسته
پرسشهای وابسته
- اگر علم غیب منحصر به خداست پس آیا پیامبران یا امامان علم غیب نداشتهاند؟
- چگونه انسان محدود میتواند دارای علم غیب نامحدود شود؟
- آیا نمونههایی از علم غیب غیر خدا در قرآن موجود است؟
- آیاتی که مخالفان علم غیب غیر خدا به آنها استدلال میکنند کداماند؟
- آیاتی که موافقان علم غیب غیر خدا به آنها استدلال میکنند کداماند؟
منبعشناسی جامع علم غیب معصوم
پانویس
- ↑ بگو: من به شما نمیگویم که گنجینههای خداوند نزد من است و غیب نمیدانم؛ سوره انعام، آیه ۵۰.
- ↑ و اگر غیب میدانستم خیر بسیار مییافتم؛ سوره اعراف، آیه ۱۸۸.
- ↑ بگو من در میان پیامبران، نوپدید نیستم و نمیدانم با من و شما چه خواهند کرد، جز از آنچه به من وحی میشود پیروی نمیکنم؛ سوره احقاف، آیه ۹.
- ↑ ما به تو همانگونه وحی فرستادیم که به نوح و پیامبران پس از وی؛ سوره نساء، آیه ۱۶۳.
- ↑ و ما پیش از تو هیچ فرستاده و هیچ پیامبری نفرستادیم مگر اینکه ...؛ سوره حج، آیه ۵۲.
- ↑ و ما در هیچ دیاری پیامبری نفرستادیم مگر آنکه ...؛ سوره اعراف، آیه ۹۴.
- ↑ و چون شکیب ورزیدند و به آیات ما یقین داشتند برخی از آنان را پیشوایانی گماردیم که به فرمان ما (مردم را) رهنمایی میکردند؛ سوره سجده، آیه ۲۴.
- ↑ و اینگونه ما گستره «2» آسمانها و زمین را به ابراهیم مینمایانیم و (چنین میکنیم) تا از باورداران گردد؛ سوره انعام، آیه ۷۵.
- ↑ هرگز! اگر به «دانش بیگمان» بدانید، به راستی دوزخ را خواهید دید؛ سوره تکاثر، آیه ۵ و ۶.
- ↑ سه روز در خانههای خویش برخوردار گردید (تا عذابتان برسد)؛ این وعدهای بیدروغ است؛ سوره هود، آیه ۶۵.
- ↑ و شما را از آنچه میخورید یا در خانه میانبارید آگاه خواهم ساخت، این نشانهای برای شماست؛ سوره آل عمران، آیه ۴۹.
- ↑ ترجمه تفسیر المیزان، ج۲۰، ص۸۶.
- ↑ سروه انعام: ۵۹.
- ↑ سروه یونس: ۲۰.
- ↑ سروه نمل: ۶۵.
- ↑ سروه انعام: ۵۰.
- ↑ سروه هود: ۳۱.