رابطه وحی یا الهام با علم غیب معصوم چیست؟ (پرسش)
رابطه وحی یا الهام با علم غیب معصوم چیست؟ | |
---|---|
موضوع اصلی | بانک جامع پرسش و پاسخ علم غیب |
مدخل اصلی | علم غیب |
رابطه وحی یا الهام با علم غیب معصوم (ع) چیست؟ یکی از پرسشهای مرتبط به بحث علم غیب معصوم است که میتوان با عبارتهای متفاوتی مطرح کرد. برای بررسی جامع این سؤال و دیگر سؤالهای مرتبط، یا هر مطلب وابسته دیگری، به مدخل اصلی علم غیب مراجعه شود.
عبارتهای دیگری از این پرسش
پاسخ نخست
علامه طباطبایی در دو کتاب «المیزان» و «اسلام و انسان معاصر» و مقاله «علم امام و عصمت انبیاء و اوصیاء» در این باره گفته است:
- «آیه ﴿وَمَا أَدْرِي مَا يُفْعَلُ بِي وَلا بِكُمْ﴾[۱] علم به غیب خاصی را نفی میکند، و آن حوادثی است که ممکن است بعدها متوجه آن جناب و یا متوجه مخاطبین او شود، چون مشرکین خیال میکردند کسی که دارای مقام رسالت میشود باید خودش ذاتا دارای علم به غیب و نهانیها باشد و قدرتی غیبی مطلق داشته باشد، هم چنان که این خیال از کلام آنها که گفتند "چرا فرشتهای با او نیست ..." و قرآن حکایتش کرده، به خوبی فهمیده میشود، لذا رسول گرامی(ص) خود را دستور میدهد که صریحا اعتراف کند که: او هیچ نمیداند که در آینده بر او و برایشان چه میگذرد، و در نتیجه علم غیب را از خود نفی کند، و بگوید: که آنچه از حوادث که بر او و برایشان میگذرد خارج از اراده و اختیار خود او است، و او هیچ دخل و تصرفی در آنها ندارد، بلکه دیگری است که آن حوادث را پیش میآورد، و او خدای سبحان است. پس اینکه فرمود: ﴿وَمَا أَدْرِي مَا يُفْعَلُ بِي وَلا بِكُمْ﴾[۲] همانطور که علم به غیب را از خود نفی میکند، قدرت و دخالت خود را نیز نسبت به حوادثی که در پس پرده غیب بنا است پیش بیاید، از خود نفی مینماید. و اگر در این آیه علم به غیب را از آن جناب نفی میکند، منافات با این ندارد که به وسیله وحی عالم به غیب باشد، هم چنان که در مواردی از کلام خدای تعالی به آن تصریح شده، یک جا میفرماید: ﴿ذَلِكَ مِنْ أَنبَاء الْغَيْبِ نُوحِيهِ إِلَيْكَ﴾[۳] و جای دیگر میفرماید: ﴿تِلْكَ مِنْ أَنبَاء الْغَيْبِ نُوحِيهَا إِلَيْكَ﴾[۴] و جای دیگر میفرماید: ﴿عَالِمُ الْغَيْبِ فَلا يُظْهِرُ عَلَى غَيْبِهِ أَحَدًا * إِلاَّ مَنِ ارْتَضَى مِن رَّسُولٍ﴾[۵] و نیز از همین باب است سخن مسیح که قرآن آن را حکایت نموده، میفرماید: ﴿وَأُنَبِّئُكُم بِمَا تَأْكُلُونَ وَمَا تَدَّخِرُونَ فِي بُيُوتِكُمْ﴾[۶] و نیز از یوسف حکایت نموده که به دو رفیق زندانیش گفت: ﴿لاَ يَأْتِيكُمَا طَعَامٌ تُرْزَقَانِهِ إِلاَّ نَبَّأْتُكُمَا بِتَأْوِيلِهِ قَبْلَ أَن يَأْتِيَكُمَا﴾[۷]. و وجه منافات نداشتن این است که: آیاتی که علم به غیب را از آن جناب و از سایر انبیاء (ع) نفی میکند، تنها در این مقام است که این حضرات از آن جهت که بشری هستند و طبیعت بشری دارند علم به غیب ندارند، و خلاصه طبیعت بشری و یا طبیعتی که اعلا مرتبه طبیعت بشری را دارد، چنین نیست که علم به غیب از خواص آن باشد به طوری که بتواند این خاصه و اثر را در جلب هر منفعت و دفع هر ضرر استعمال کند، همان طور که ما به وسیله اسباب ظاهر جلب نفع و دفع ضرر میکنیم و این منافات ندارد که با تعلیم الهی از طریق وحی حقایقی از غیب برایشان منکشف گردد، همان طور که میبینیم اگر معجزه میآورند، بدین جهت نیست که افرادی از بشر و یا برجستگانی از بشرند، و این خاصیت خود آنان است، بلکه هر چه از این معجزات میآورند به اذن خدای تعالی و امر او است (...). شاهد این جمع جملهای است که بعد از جمله مورد بحث و متصل به آن آمده که فرموده: ﴿إِنْ أَتَّبِعُ إِلاَّ مَا يُوحَى إِلَيَّ﴾[۸]برای اینکه اتصال این جمله به ما قبل میرساند که در حقیقت اعراض از آن است، و معنای مجموع دو جمله چنین است: من هیچ یک از این حوادث را به غیب و از ناحیه خود نمیدانم، بلکه من تنها پیروی میکنم آنچه را که از این حوادث به من وحی میشود»[۹]. از ضمیمه نمودن آیات اثباتکننده علم غیب برای پیامبر با آیاتی که علم غیب را مختص به خداوند میدانند، به این نتیجه میرسیم که علم غیب اصالتا و بالاستقلال، از آن خداست؛ اما دیگران نیز میتوانند از طریق وحی و با تعلیم و اذن خداوند از آن بهرهمند گردند. (...) اگر پیامبران و امامان هم از آن بهرهای دارند، بالعرض و با اذن و تعلیم الهی است»[۱۰].
- «علم غیب و هرگونه مشاهده غیبی اختصاص به خدای متعال دارد و نسبت آن به غیر خدا شرک است بنابراین، آنچه گذشت آیات قرآنی کمالی مانند علم غیب و قدرت به معجزات و نظایر آنها را که از رسول اکرم (ص) نفی مینماید، همه ناظر به استقلال و قدرت ذاتی است و آنچه اثبات میکند مربوط به عنایت الهی و تعلیم خدایی است و علم غیب در رسول اکرم (ص) از راه وحی و در ائمه و اولیا از راه وراثت و تعلم از رسول (ص) میباشد، چنانکه روایات نیز به همین معنی دلالت دارد».[۱۱]
- خداوند متعال خطاب به رسول اکرم (ص) میفرماید: ﴿وَأَنزَلَ اللَّهُ عَلَيْكَ الْكِتَابَ وَالْحِكْمَةَ وَعَلَّمَكَ مَا لَمْ تَكُنْ تَعْلَمُ وَكَانَ فَضْلُ اللَّهِ عَلَيْكَ عَظِيمًا﴾ [۱۲]. از این آیه شریفه استفاده میشود که خداوند دو نوع علم به پیغمبر اکرم (ص) تعلیم نموده است: یکی، تعلیم از راه وحی و نزول روح الامین بر ایشان، که ﴿أَنزَلَ اللَّهُ عَلَيْكَ الْكِتَابَ وَالْحِكْمَةَ﴾ به ضمیمه گفتار دیگر خداوند سبحان که میفرماید: ﴿نَزَلَ بِهِ الرُّوحُ الأَمِينُ﴾ [۱۳] و دیگری، ﴿وَعَلَّمَكَ مَا لَمْ تَكُنْ تَعْلَمُ﴾[۱۴]. که نوعی القا بر قلب پیغمبر (ص) و الهام الهی بدون واسطه ملک و انزال آن است. این موهبت الهی همان عصمت و نوعی علم است که بر تمام قوای طبیعی و غرایز و امیال نفسانی غالب و صاحبش را از گمراهی و گناه به طور کلی باز میدارد، و به واسطه آن نسبت به گناه تنفّر و انزجار قلبی پیدا میکند. که در روایات از آن به این صورت تعبیر شده است که پیغمبر (ص) و امام (ع) روحی به نام روح القدس دارند که آنان را از گناه و معصیت باز میدارد[۱۵]»[۱۶]
پاسخها و دیدگاههای متفرقه
۱. آیتالله حسینی میلانی؛ |
---|
آیتالله سید محمد هادی حسینی میلانی در کتاب «دیدگاههای علمی» در اینباره گفتهاست:
«به تعلیم خداوند متعال حضرت ختمی مرتبت و ائمه هدی (ع) دارای "علم ما کان و علم ما هو کائن الی یوم القیامه" هستند و نیز خداوند متعال تنزیل و تأویل آنچه به او وحی فرموده که تمام عالم اکبر و کتاب آفاقی و انفسی منطوی در اوست تعلیم فرموده و از آن حضرت ببه اوصیاء (ع) رسیده و مراد از علم غیبی که در آیات مقدّسه از غیر حق تعالی سلب شده و نیز بر حسب بعض روایات از ائمه (ع) سلب شده علم ذاتی است که اختصاص به ذات مقدّس ربوبی دارد و علوم سایر موجودات به اعطاء او تعالی و تقدّس میباشد. "و قال أیضاً بعد ما سئل عنه": آیا پیغمبر (ص) و ائمه هدی (ع) عالم بعلم غیب و علم"ما کان و ما یکون" میباشند یا نه؟ و آیا کسی میتواند حدود و مقدار علم آنان را بداند یا بفهمد و بگوید که فلان مقدار میدانستند و فلان مقدار نمیدانستند؟ بهموجب آیات و روایات خداوند علم غیب را به پیغمبر (ص) ما اعطا فرموده و آن حضرت هم به اوصیاء (ص) خود تعلیم داده و علاوه ائمه هدی (ع) میتوانند بهموجب روایات کثیره از خداوند الهام بگیرند بهوسیله (روح) که در شب قدر نازل میگردد، و گاهی امام (ع) او را نمیبیند ولی سخن او را میشنود و الهام میگیرد که یکی از فرقهائیکه در بعض روایات است اینست که بین امام (ع) و پیغمبر (ص) همین فرق است که پیغمبر (ص) ملک را میبیند و صدای او را میشنود ولی امام (ع) فقط صدای او را میشنود، البته کسی را نمیرسد که اندازه و مقدار علم آن حضرت و امامان (ع) را تعیین کند.»[۱۷].
|
۲. آیتالله مغنیه؛ |
---|
آیتالله محمد جواد مغنیه در کتاب «تفسیر کاشف» در اینباره گفته است:
«مراد از این که غیب تنها در نزد خدا و از آن خداست، آن است که نه از طریق تجربه میتوان از غیب آگاهی پیدا کرد، نه از طریق عقل و نه از هیچ راه دیگر، بلکه تنها از طریق وحی الهی میتوان غیب را دانست؛ و او بر حسب آنچه حکمت و نیاز مردم اقتضا کند، هر یک از پیامبرانش را که بخواهد از غیب خود آگاه میکند و پیامبر او هم به نوبه خود مردم را از این غیب، همان طور که از خدا دریافت کرده، باخبر میسازد. بنابراین، خبر دادن پیامبر (ص) از غیب، دانستن غیب نیست، بلکه نقل غیب است از کسی که غیب میداند و تفاوت میان منبع علم و نقل از این منبع زیاد است؛ زیرا اولی اصل و دومی فرع است. و نیز فرق است میان کسی که به طور مستقیم از منبع علم نقل میکند و کسی که از این ناقل نقل میکند: گفتند: منزهی تو. ما را جز آنچه خود به ما آموخته ای دانشی نیست. تویی دانای حکیم﴿قَالُواْ سُبْحَانَكَ لاَ عِلْمَ لَنَا إِلاَّ مَا عَلَّمْتَنَا﴾ [۱۸]»[۱۹]
|
۳. آیتالله مکارم شیرازی؛ |
---|
آیتالله ناصر مکارم شیرازی در کتاب «پیام قرآن» در اینباره گفتهاند:
«بدون شک پیامبران الهی رابطهای با علم غیب و جهان ماورای طبیعت، و به تعبیر دیگر رابطه ویژهای با خداوند متعال داشتهاند؛ و از آن طریق تعلیمات مخصوص و احکام و قوانین و فرمانهای الهی را دریافت کرده، و به امّتها میرسانیدهاند. اما این رابطه چگونه بوده است؟ مسألهای است بسیار پیچیده که آگاهی اجمالی بر آن آسان، ولی علم تفصیلی به آن بسیار مشکل است؛ چرا که افراد محروم از این رابطه هرگز نمیتوانند آن را دقیقاً در یابند؛ همان گونه که نابینایان مادرزاد اجمالا احساس میکنند که افراد بینا دارای حس دیگری هستند که به وسیله آن از تمام موجودات اطراف خود تا شعاع وسیعی آگاه میشوند؛ و رنگهای گوناگون، و انوار مختلف را درک میکنند، ولی این حس چگونه است و حقیقت رنگ و نور چیست؟ هرگز برای آنان مفهوم نخواهد شد. بنابراین آنچه در بحث وحى و حقیقت آن مطرح مىشود براى پیدا کردن همان علم اجمالى به ویژگىهاى وحى، و پاسخ گویى به سؤالاتى است که در این جا مطرح مىباشد؛ و به همین دلیل نباید انتظار داشت کنه و ماهیّت وحى با این مباحث روشن شود که این امر براى غیر پیامبران محال است؛ درست همان گونه که در مثال بالا گفتیم»[۲۰].
|
۴. آیتالله سبحانی؛ |
---|
آیتالله جعفر سبحانی در کتابهای «آگاهی سوم یا علم غیب» و «منشور جاوید» در این باره گفته است:
|
۵. آیتالله جوادی آملی؛ |
---|
آیتالله عبدالله جوادی آملی در کتابهای «تسنیم» و «تفسیر سوره مبارکه قصص» در این باره گفته است:
|
۶. آیتالله مصباح یزدی؛ |
---|
آیتالله محمد تقی مصباح یزدی، در دو کتاب «آموزش عقاید» و «یاد او» در اینباره گفته است:
|
۷. آیتالله مصطفوی؛ |
---|
آیتالله سید حسن مصطفوی و حجت الاسلام و المسلمین مروی در مقاله «دلایل عقلی و نقلی علم غیب امامان معصوم» در اینباره گفتهاند:
«امامان (ع) افزون بر آگاهی از بطون قرآن کریم، از نوعی از وحی به نام وحی تسدیدی برخوردارند. علامه طباطبایی در ذیل آیه﴿وَجَعَلْنَاهُمْ أَئِمَّةً يَهْدُونَ بِأَمْرِنَا وَأَوْحَيْنَا إِلَيْهِمْ فِعْلَ الْخَيْرَاتِ﴾ [۳۷] ضمن اشاره به نکات بسیار سودمندی مینویسد:«فقوله تعالی ﴿وَأَوْحَيْنَا إِلَيْهِمْ فِعْلَ الْخَيْرَاتِ﴾ یدل علی تحقق الفعل، ای أن الوحی تعلق بالفعل الصادر عنهم ای أن الفعل کان یصدر عنهم بوحی مقارن له، دلالة الهیة باطنیة هو غیر الوحی المشرع الذی یشرع الفعل اولاً و یترتب علی اتیان الفعل علی ما شرع... فهذا الوحی المتعلق بفعل الخیرات وحی تسدید لیس وحی تشریع»[۳۸]. وحی تسدید غیر از وحی تشریعی است، بلکه این وحی متعلق به اعمال خیر است. امام در سیر مراتب وجودی با تأیید الهی روح آنان با روح القدس مرتبط و با نیروی الهی تسدید میشوند و امور به آنها وحی میشود: «عَنْ أَبِي بَصِيرٍ قَالَ سَمِعْتُ أَبَا عَبْدِ اللَّهِ (ع) يَقُولُ ﴿وَيَسْأَلُونَكَ عَنِ الرُّوحِ قُلِ الرُّوحُ مِنْ أَمْرِ رَبِّي﴾ قَالَ خَلْقٌ أَعْظَمُ مِنْ جَبْرَئِيلَ وَ مِيكَائِيلَ لَمْ يَكُنْ مَعَ أَحَدٍ مِمَّنْ مَضَى غَيْرِ مُحَمَّدٍ (ص) وَ هُوَ مَعَ الْأَئِمَّةِ يُسَدِّدُهُمْ وَ لَيْسَ كُلَّمَا طُلِبَ وُجِد» [۳۹] امام ضمن بیان اینکه روح آفریدهای برتر از جبرئیل و میکائیل است، میفرماید: روح همراه با محمد (ص) و ائمه (ع) است و آنان را تسدید میکند. امام صادق (ع) در پاسخ از سؤال عمار ساباطی که پرسید اگر شما به حکومت رسیدید، چگونه حکم میکنید؟ فرمود: به حکم خدا و حکم داود و چنانچه موضوعی پیش بیاید که حکم آن نزد ما حاضر نباشد، روح القدس آن را به ما القا میکند[۴۰]»[۴۱].
|
۸. آیتالله تحریری؛ |
---|
آیتالله محمد باقر تحریری در کتاب «جلوههای لاهوتی» در این باره گفته است:
«با توجه به اینکه قرآن کریم کلیاتی از معارف دین را بیان میکند و نسبت به جزئیات اصول و فروع دین از رسول خدا (ص) بیانات زیادی به ما نرسیده است و آن حضرت موفق به القا بیانات کافی که بشر برای وظایف بیشمارش تا روز قیامت به آن نیاز دارد، نشدند در حالی که وحی باید پاسخگوی واقعی آن نیازها باشد، لذا آن حضرت امت اسلامی را به امر الهی با بیانات مختلفی به اهل بیت گرامش (ع)، ارجاع دادند تا ایشان مترجمان واقعی وحی الهی باشند که بر قلب مبارک آن حضرت به انواع گوناگون نازل میگردید زیرا تنها ایشان مورد خشنودی کامل خداوند بوده و با حقیقت روح لطیف آن حضرت سنخیت کامل دارند. رسول خدا (ص) علاوه بر اینکه بیانات بیشماری در جهات سنخیت کامل روحی علی (ع) با خویش دارند[۴۲] درباره آن حضرت میفرماید: علی با قرآن است و قرآن با علی است، و هرگز از یکدیگر جدا نمیشوند تا در حوض کوثر بر من وارد شوند[۴۳]. علی (ع) در برخورد با خوارج که قرآن را بین ایشان و معاویه حاکم میدانستند و نسبت به لزوم مترجم واقعی برای قرآن فرمود: این قرآن فقط خطی است که بین دو جلد پوشیده شده و با هیچ زبانی سخن نمیگوید زیرا به گونه کلی القا شده است و باید مترجمی داشته باشد[۴۴]. و از امام علی (ع) نقل شده است که میفرماید: آیهای بر رسول خدا (ص) در شب و روز و درباره آسمان و زمین، دنیا و آخرت، و بهشت و جهنم، و بیابان و کوه، و روشنایی و تاریکی، نازل نمیشد مگر اینکه او بر من میخواند و بر من املاء میکرد و من با دستم آن را مینوشتم، و تأویل و تفسیر و ناسخ و منسوخ و محکم و متشابه و خاص و عام آن را و اینکه کجا و درباره چه چیزی تا روز قیامت نازل گردیده است، به من تعلیم فرمود[۴۵]. شبیه این تعبیرات را نیز اهل سنت از آن حضرت نقل کردهاند[۴۶]. البته ائمه (ع) در این جهت مانند علی (ع) هستند، چنانکه امام صادق (ع) میفرماید: قطعاً خداوند به پیامبرش تنزیل و تأویل قرآن را تعلیم فرمود و رسول خدا (ص) آن را به علی (ع) تعلیم کرد، حضرت فرمود: به خدا سوگند، آن را به ما نیز تعلیم فرمود[۴۷]. علی (ع) میفرماید: هیچکس با این قرآن همنشینی نکرد مگر اینکه با زیادتی یا نقصانی برخیزد، زیادتی در هدایت یا نقصان در کوری[۴۸]. و آن حضرت نیز نسبت به فهم وحی میفرماید: قرآن نور است برای کسی که روشنایی جوید، و گواهی است برای کسی که با آن بحث کند، و پیروزی است برای کسی که بخواهد با آن غلبه کند، و علم است برای کسی که آن را در خود نگاه دارد، و حکم حکمت است برای کسی که بخواهد داوری کند[۴۹]. بنابراین چون ائمه (ع) بهطور کامل مورد رضایت الهی قرار دارند، حق تعالی ایشان را مترجم و بازگوکننده دقیق و کامل وحی خود قرار داده است که دیگران در این جهت نیز باید از ایشان تبعیت کرده تا مورد رضایت خداوند و ایشان قرار گیرند»[۵۰]. |
۹. حجج الاسلام و المسلمین غرویان، میرباقری و غلامی؛ |
---|
حجج الاسلام و المسلمین محسن غرویان، سید محمد حسین میرباقری و محمد رضا غلامی در کتاب «بحثی مبسوط در آموزش عقاید» در اینباره گفتهاند:
آیاتی داریم که در آنها مسئله وحی الهی به عنوان راهی مطرح شده که جز انبیاء، دیگران از آن برخوردار نیستند، لذا میتوان گفت:
اینک به سه آیه در این زمینه اشاره میکنیم که در آنها صریحا خداوند مسئله علم غیب از طریق وحی را در رابطه با پیامبر اسلام (ص) مطرح نموده است:
|
۱۰. حجج الاسلام و المسلمین برنجکار و شاکر؛ |
---|
حجج الاسلام و المسلمین دکتر رضا برنجکار و دکتر محمد تقی شاکر در مقاله «حقيقت تحديث و رابطه آن با نبوت» در اینباره گفتهاند:
«در مورد ارتباط الهام و تحدیث باید گفت بر اساس روایات شیخ مفید علم و آگاهیی که توسط قلب انسان درک میگردد الهام و تأثیر پذیری و معرفتی که توسط دستگاه شنیداری محقق میگردد تحدیث دانسته شده است. با این بیان هم پوشی و تساوی مفاهیم "نکت فی القلب" و الهام که در برخی دیگر از روایات بیان شده است روشن میشود. مطلبی که در قلب امام آشکار و درک میگردد از آن به الهام نامبرده میشود یا آنچه امام توسط گوش خود درک میکند و میشنود که حدیث ملائکه نامیده شده نیز به واسطه فرشته انجام میگیرد[۵۵] بر این اساس میتوان گفت در دستگاه معرفتی شیعه آموزه الهام "یا نکت فی القلب" و تحدیث "یا نقر فی السماع" دو مجرای تحقق آگاهی و دو شیوه برای رهیافت امام به حقیقت است که گاه از مجموعه این دو به تحدیث یاد شده است»[۵۶].
|
۱۱. حجت الاسلام و المسلمین نادم؛ |
---|
حجت الاسلام و المسلمین محمد حسن نادم، در دو کتاب «علم غیب از نگاه عقل و وحی» و در «معراف کلامی شیعه» اینباره گفته است:
توضیح اینکه ائمه (ع) دو نوع علم دارند: نوع اول علوم عادی است که از راههای معمولی فرا میگیرند و در فراگیری با دیگر انسانها تفاوتی ندارند و علمشان ناشی از جنبه بشری و مقتضای بشریت آنهاست؛ نوع دوم علوم غیر عادی است که در این قسم با دیگران متفاوت هستند و علمشان از طرق معمول حاصل نمیشود و با ارتباط با عالم غیب تحقق پیدا میکند. توضیح اینکه طبق روایات فراوانی که با عبارات متفاوت و مضمون واحد وجود دارد، علوم ائمه (ع) به سه قسم تقسیم میشود، ماضی، غابر و حادث،[۵۷]. که هر کدام از آنها خصوصیتی مربوط به خود دارند. علومی که مربوط به گذشته است ماضی نامند که تفسیر و توضیح و تبیینش بهوسیله پیامبر (ص) انجام گرفته، و به امام رسیده است، مانند علوم و معارف قرآنی، سنت نبوی و کتابهای آسمانی به یادگار مانده از گذشتگان. علومی که مربوط به آینده است غابر نامند که آنها هم توسط پیامبر (ص) به صورت شفاهی و کتبی در اختیار امام قرار گرفته است و از امامی به امام دیگر منتقل شده است. در واقع همان علوم موروثی است که در روایت از آنها یاد شده و ائمه (ع) از این علوم برای وقایع آینده استفاده میکنند. قسم سوم علومی است که بهوسیله الهام در اختیار امام قرار میگیرد و متفاوت با دیگر علوم حصولی است که حادث نامند، روایات این نوع علم را چنین توصیف میکنند: این علم یا با انداختن به قلوب، یا با گفتن در گوش حاصل میشود. این قسم علومی است که از جانب خداوند به ائمه (ع) عنایت میشود؛ و از برترین علوم ائمه (ع) بشمار میرود. بنابراین ویژگی خاص علم ائمه (ع) در بخش علوم الهامی آنهاست که یا بهوسیله ملک انجام میگیرد و از ناحیه گوش است، یا بدون ملک و از ناحیه قلب است، و یا به وسائل دیگر است که در روایات آمده است؛ در هر حال علمی است موهبتی که به افاضه و اشراق ربانی حاصل میشود، و همیشه در حال تزاید و تکامل است و از مصادیق علم غیب الهی است که ائمه (ع) از آن اطلاع دارند»[۵۸].
شیخ مفید در این زمینه مینویسد: منع نزول وحی به ائمه به خاطر اجماعی است که همه مسلمانان به آن اعتقاد دارند: اگر کسی مدّعی وحی بعد از پیامبر اسلام باشد کافر است و این اعتقاد از فرمودههای پیامبر اسلام به دست میآید...، همچنان که عقل امتناعی در بعثت پیامبری بعد از پیامبر اسلام نمیبیند، امّا اجماع مسلمانان و فرمودههای پیامبر اسلام، آن را منتفی میدانند[۶۰]. بنابراین: یکی از تفاوتهای وحی و الهام در این است که وحی مختص پیامبران و الهام عمومی است و دیگر این که وحی در رابطه با مسائل تشریع و برای ابلاغ به مردم است، ولی الهام این محدودیت را ندارد. سه دیگر این که وحی برای پیامبر و دیگران حجّت است، ولی الهام فقط برای شخص مُلهَم حجّت است. پیامبر باید وحی را به مردم ابلاغ کند، ولی در خصوص الهام چنین الزامی در کار نیست»[۶۱]. |
۱۲. حجت الاسلام و المسلمین کرد فیروزجایی؛ |
---|
حجت الاسلام و المسلمین دکتر اسدالله کرد فیروزجایی در مقاله «علم غیب از دیدگاه حکما و شریعت اسلامی» در اینباره گفتهاند:
«طریق الهام و اشراق؛ این طریق، جدا از روشهای حسی و عقلی، موجب کشف معارفی میگردد که به طور معمول انسانهای مادهگرا آنها را پذیرا نیستند در حالی که از نظر علمی قابل انکار نیست و علم غیب از این دست معارف است. در موضوع ارتباط با حقایق غیبی و نیز محدوده آن بحثهایی در گرفته است و برخی شبهاتی را به اصل بحث یا به چگونگی آن وارد کردهاند»[۶۲].
|
۱۳. حجت الاسلام و المسلمین رضایی اصفهانی؛ |
---|
حجت الاسلام و المسلمین دکتر محمد علی رضایی اصفهانی در کتاب «تفسیر قرآن مهر» در اینباره گفته است:
در نتیجه:
|
۱۴. حجت الاسلام و المسلمین هاشمی؛ |
---|
حجت الاسلام و المسلمین دکتر سید علی هاشمی، در مقاله «علم امام تام یا محدود؟» و دو کتاب «ماهیت علم امام بررسی تاریخی و کلامی»، «ویژگیهای علوم ائمه از دیدگاه علمای امامیه» و «مکاتبه اختصاصی دانشنامه مجازی امامت و ولایت» در اینباره گفته است:
|
۱۵. حجت الاسلام و المسلمین خسروپناه؛ |
---|
حجت الاسلام و المسلمین دکتر عبدالحسین خسروپناه در کتاب «کلام نوین اسلامی» در این باره گفته است:
«برخی از اهل سنت مانند: فخر رازی، مباحث زیادی، پیرامون علم غیب امام مطرح نکرده است؛ اما بر اساس اعتقاد وی به جایگاه و منزلت حکومتی و دنیوی امام (ع) و خلیفه، میتوان نفی هرگونه علم غیب و علوم غیر دینی را از امام به او نسبت داد. فخر رازی علم غیب انبیا را به معنای آگاهی آنها از امور وحیانی میداند. وی در ذیل تفسیر آیه۴۱ سوره طور ﴿أَمْ عِندَهُمُ الْغَيْبُ فَهُمْ يَكْتُبُونَ﴾[۷۸] میفرماید: "آنچه از علوم غیبی در نزد رسول خدا (ص) هست، علم به امور و اسرار و احکام و اخبار فراوان را از طریق وحی کسب میکند و به آنها یقین پیدا میکند."[۷۹] این تفسیر، ناتمام است؛ برای اینکه چگونه ممکن است لفظ غیب که به معنای پوشیده از حس است و معنای عامی دارد و در برابر شهود قرار دارد؛ تنها بر یک مصداق، یعنی وحی حمل گردد.[۸۰] اگر مقصود این باشد که گرچه غیب به معنای عامی به کار میرود؛ ولی وحی الهی تنها راه دریافت شناخت غیبی است؛ پاسخ میدهیم که آیات و روایات، راه دستیابی به امور و حقایق غیبی را منحصر در وحی ندانستهاند و راههای دیگری، همچون الهام و رؤیای صادق و آموختن و تعلیم از پیامبر (ص) را برای کسب معرفت به غیب، بیان کردهاند»[۸۱].
|
۱۶. حجج الاسلام و المسلمین نادم و افتخاری؛ |
---|
حجج الاسلام و المسلمین دکتر محمد حسن نادم و افتخاری در مقاله «منابع علم امام از نگاه متکلمان قم و بغداد» در اینباره گفتهاند:
«الهام و تحدیث، از نظر لغوی، به یک معنا به کار رفته است.، «محدَّث» را «مُلهَم» ترجمه کرده و در توضیح معنای آن میگوید: «ملهم کسی است که چیزی در قلبش القا میشود. پس به خاطر قوۀ حدس قوی و فراستی که دارد، به او خبر داده میشود و این روشی است که خداوند آن را به بندگان برگزیدهاش داده است. چیزی به آنها الهام میشود؛ سپس آن را میگویند». «مُحَدَّثُون» را کسانی میداند که فرشتگان با آنها سخن میگویند. در روایاتی که محدثان قم آوردهاند، افزون بر بیان الهامی بودن علم امام، به این نکته عنایت ویژهای شده که پیامبر اکرم (ص) خاتم پیامبران بوده و پس از ایشان وحی منقطع شده است. آنها فرق میان وحی و الهام را با نقل روایاتی از معصومان (ع) نشان دادهاند. در برخی از روایاتی که صفار نقل کرده، به این تفاوت اشاره شده است. دربارۀ نحوۀ القای علم به امام، روایتی از امام صادق (ع) نقل کرده که در آن آمده است: «برخی از ما علم در گوششان قرار میگیرد. برخی از ما در خواب میبینند. برخی از ما صدایی میشنویم و برای بعضی از ما، فرشتهای بزرگتر از جبرئیل و میکائیل میآید و برخی از امامان (ع)، فرشتهها را با چشم میبینند». وی روایت دیگری از امام صادق (ع) نقل میکند که میگوید در شب قدر، فرشتگان همۀ پیشامدهای سال آینده را مانند خیر و شر و مرگ و زندگی و بارندگی که مقدر شده، بر آنها نازل میکنند. امام صادق (ع) همچنین، پنهان داشتن اخبار هر صبح و شام آسمان از ولی واجب الاطاعة خود را دور از کرم و رأفت خدا میداند. پس از نگاه صفار قمی، بخشی از علم امام، با الهام به دست میآید؛ ازاینرو، وی روایتی از امام باقر (ع) نقل میکند که میگوید: «علی (ع) به کتاب خدا و سنت پیامبر (ص) عمل میکرد. هنگامی که با مسئلۀ جدیدی روبهرو میشد که نه در کتاب خدا بود و نه در سنت پیامبر (ص)، خداوند به او الهام میکرد». کلینی نیز، در کافی، روایات متعددی دال بر الهام شدن به امام و سخن گفتن فرشتگان با ایشان نقل کرده است. برخی از روایات هم، به چگونگی دریافت الهامی پرداخته که به صورت القای به دل یا تأثیر در گوش است. برخی دیگر از چگونگی سخن گفتن فرشته با امام میگوید؛ مانند روایتی که کلینی از امام باقر (ع) نقل کرده و طبق آن، اهل بیت (ع) در شب رحلت پیامبر اکرم (ص) که شب سختی بود، صدایی شنیدند؛ اما صاحب آن را با چشم ندیدند. او به آنها سلام کرد و آنها را در این مصیبت تسلی داد و طبق پاسخ امام به راوی، صاحب آن صدا از سوی خداوند متعال برای تسلیت آمده بود. صدوق هم داستان با صفار و کلینی، از محمد بن مهران نقل میکند که از امام جعفر صادق (ع) شنید: «ما دوازده محَدَّثیم». وی همچنین حدیثی از امام رضا (ع) نقل میکند که در آن، یکی از علایم امام «محَدَّث بودن» معرفی شده است. به تصریح شیخ مفید، اینکه امامان صدای فرشتگان را بشنوند (تحدیث)، عقلاً و شرعاً جایز است. وی دراینباره، حتی به مخالفان طعنه زده است. او در اوائل المقالات، در دفاع از تحدیث میگوید: "نظر من این است که شنیدن صدای ملائک، از نظر عقلی جایز است. از راستگویان شیعه که معصوماند، ممتنع نیست. روایاتی در تأیید صحت آن وارد شده است. البته این عمل مخصوص امامان معصوم (ع) است؛ همچنین برای برخی از شیعیان که به صالحین و ابرار و برگزیدگان معروفاند، امکان دارد. این نظر فقهای محدث شیعه است؛ اما نوبختیان و گروهی از امامیه که شناختی از اخبار و روایات ندارند، این عقیده را رد میکنند؛ چون دقت نظر نداشته و راه درستی نرفتهاند".[۸۲] مفید از قول به امکان عقلی شنیدن صدای ملک و ایحاء برای امام فراتر میاندیشد و نزول وحی بر ائمه (ع) را هم، از نظر عقلی جایز و وحی به مادر موسی (ع) را از همین قبیل میداند؛[۸۳] اما در تحقق وحی برای امامان (ع)، به دلیل اجماع امت بر منع، قائل به منع میشود. او برای تقریب به ذهن میگوید این امر مانند بعثت پیامبری پس از پیامبر اکرم (ص) است که از لحاظ عقلی جایز است؛ اما اجماع امت، با توجه به علم به اینکه این کار بر خلاف تعالیم دین اسلام است، قاطعانه و یقینی، آمدن پیامبری پس از پیامبر اکرم (ص) را ممنوع میداند.[۸۴] او همچنین، در تصحیح الاعتقاد، به صراحت میگوید: "ما معتقدیم خداوند متعال بعد از پیامبر (ص)، به اولیای خود کلماتی را القا میکند که به آنها وحی گفته نمیشود".[۸۵] از سخنان مفید به دست میآید که از نگاه او، تحدیث و الهام، دو منبع اساسی علم امام (ع)، عقلاً و نقلاً پذیرفته شده است و جالب اینکه وی قائلان به تحدیث را فقهای محدث میداند «همان محدثان قم» و منکران آن را نوبختیان «متکلمان گذشته بغداد» میداند. سید مرتضی، از شاگردان و ناشران آراءِ شیخ مفید، گرچه در مواردی، با استاد خود همراهی میکند، در این باره کمتر سخن گفته است. تنها موردی که میتواند شاهد باور او به الهامی بودن علم امام (ع) باشد، پاسخی دربارۀ علم امام (ع) به اشیا پیش از پیدایی آنهاست: «از شروط امامت نیست که امام قبل از ایجاد اشیا، به آنها علم داشته باشد؛ چون اینگونه علمها از قبیل معجزه است. اظهار معجزه هم برای امام گاهی جایز است و گاهی جایز نیست. اما میدانیم که امامان گاهی از اخبار غیبی به ما خبر داده اند. نظر ما این است که خداوند متعال علم به این مسائل غیبی را به آنها اطلاع داده است»؛ پس سید مرتضی هم، به الهامی بودن علم امام (ع) توجه داشته است. شیخ طوسی بر خلاف استادش، به تفصیل، به این مبحث وارد شده است. او در برابر این پرسش که اگر از امام چیزی پرسیده شود و امام به آن علم نداشته باشد، چه میکند و چگونه به آن علم پیدا میکند؟ به دو روایت استناد میکند. یک روایت، از قول حارث نصری، القا در قلب و قرار دادن در گوش را راه دسترسی امام به علم به موضوع جدید بیان میکند. روایت دیگر الهام یا شنیدن از فرشته یا هردو را مأخذ علم امام بیان میکند. شیخ طوسی در تبیین تحدیث و الهام، چندین روایت دیگر نقل میکند؛ برای نمونه روایتی از پیامبر اکرم (ص) در وصف امام علی (ع) که میگوید: «به من وحی داده شده و به علی (ع) الهام»؛ روایتی از امام رضا (ع) هم، امامان (ع) را راستگویان، مفهّم و محدَّث مینامند؛ امام صادق (ع) هم، در روایتی، امام علی (ع) را محدَّث معرفی و در تبیین معنای آن بیان میکند: «یعنی فرشته نزد او آمده و علوم و معارف را در قلبش قرار میدهد». شیخ طوسی دربارۀ روشهای گوناگون الهام به امامان (ع)، روایات بسیاری نقل میکند که برپایۀ آنها، علم در قلب برخی از امامان قرار داده میشود. برخی دیگر فرشته را در خواب میبینند و برخی دیگر صدای فرشته را میشنوند. برخی از امامان (ع) نیز، ملک را به چشم میبینند، البته نه به صورت جبرئیل و میکائیل، بلکه به صورت مخلوقی برتر از آنها. حاصل اینکه در نگاه متکلمان بغداد هم، تحدیث و الهام مسلماً منابع علم امام است؛ اما آنها با توجه به رویکرد عقلیشان، کمتر سراغ روایات رفتهاند؛ ولی این به معنای بیعنایتی به روایات نیست؛ زیرا چنان که از گفتۀ شیخ مفید پیداست، او در همداستانی با قمیها دربارۀ الهام و تحدیث، افزون بر استدلال عقلی، بر نقل تکیه میکند و علت مخالفتش با نوبختیان را ناآگاهی آنها از روایات میداند. به چند نمونه از آنها، تحت عناوین خاص اشاره میکنیم»[۸۶]. |
۱۷. حجت الاسلام و المسلمین خوشباور؛ |
---|
حجت الاسلام و المسلمین داوود خوشباور، در پایاننامه در پایاننامه کارشناسی ارشد خود با عنوان «علم غیب از دیدگاه فریقین» در اینباره گفته است:
|
۱۸. حجت الاسلام و المسلمین اوجاقی؛ |
---|
حجت الاسلام و المسلمین ناصرالدین اوجاقی در پایاننامه کارشناسی ارشد خود با عنوان «علم امام از دیدگاه کلام امامیه» در اینباره گفته است:
|
۱۹. حجت الاسلام و المسلمین مشکی؛ |
---|
حجت الاسلام و المسلمین محمد مشکی در مقاله «بررسی علم امام از دیدگاه شیخ مفید» در اینباره گفته است:
«امامان از طریق الهام و وحی نیز به حقایق علمی میرسند، البته منظور از وحی، وحی اصطلاحی که در مورد پیامبر است، نسیت. چرا که وحی به آن معنا با رحلت پیامبر قطع شده است، بلکه از قبیل وحیای است که قرآن در مورد مادر حضرت موسی (ع) به کار برده است. در این زمینه نیز روایات زیادی ذکر شده که از باب استشهاد، چند مورد را نقل میکنیم:
|
۲۰. حجت الاسلام و المسلمین باقری؛ |
---|
حجت الاسلام و المسلمین سید محمد فائز باقری در پایاننامه کارشناسیارشد خود با عنوان «بررسی علم اولیای الهی» در اینباره گفته است:
«وحی آسمانی که خود پدیدهای غیبی و فراتر از تجربه عادی است، دریچههای جهان غیب را به روی پیامبران الهی میگشاید و آنان را به حقایقی آشنا میسازد که ابزار ادراکی انسان، به خودی خود، توان دستیابی آنها را ندارد. چنانکه پیشتر گذشت،انبیاء نه تنها در امور مربوط به شریعت، بلکه در قلمروی موضوعات فردی و اجتماعی نیز از این سرچشمه دانش بهره میبرند و ارتباط خود را با جهان دیگر بیشتر آشکار میسازنند. برای نمونه، در جنگ تبوک، گم شدن شتر پیامبر بهانهای به دست منافقان داد تا علم غیب آن حضرت را زیر سؤال برند. در این هنگام فرشته الهی فرود آمد و با راز گشایی از محل استقرار شتر، به طعنه دشمنان پایان داد. از سوی دیگر، هرچند با رحلت پیامبر اکرم (ص) باب وحی بسته شد، راه الهام برای اولیای الهی همچنان باز است. امام علی (ع) در نهج البلاغه میفرمایند: همواره خدا را –که بخششهای او بیشمار است و نعمتهایش بسیار- در پارهای از روزگار پس از پارهای دیگر و در زمانی میان آمدن دو پیامبر، بندگانی است که از راه اندیشه با آنان در راز است و از طریق خرد دمساز. چگونگی بهرهمندی امامان معصوم (ع) از این خزانه غیبی، تفاوتی چندان با بهرهمندی پیامبران از آن ندارد، چنان که رسول خدا (ص) خطاب به امیرمؤمنان (ع) میفرمایند: «إِنَّکَ تَسْمَعُ مَا أَسْمَعُ وَ تَرَی مَا أَرَی إِلَّا أَنَّکَ لَسْتَ بِنَبِیٍّ»[۱۰۱] بر این اساس، امام علی (ع) در برخی روایات، خود را مانند ذوالقرنین میداند که هر چند نبی نبود، خداوند با او رازگویی میکرد. همچنین آن حضرت در جای دیگر، با اشاره به لوح محفوظ الهی میفرماید: «الهمني الله عزّ وجلّ علم ما فيه».[۱۰۲] تعبیری دیگر که در این باره به کار رفته، برقراری ارتباط با "روح الهی" است، چنانکه امام علی (ع) میفرماید: کسی که روح الهی را در مییابد... از رویدادهای گذشته و آینده و... آنچه در دل مردمان و زمین و آسمان است،آگاه میگردد. از امام موسی کاظم (ع) نقل میشود که فرمود: دانش ما از سه وجه است: گذشته، آینده و آنچه باید میشود؛ اما گذشته برای ما تفسیر شده و آینده نوشته شده است و هر آنچه حادث میگردد گاهی در دل افتد و گاهی در گوش اثر کند. مرحوم علامه مجلسی در شرح این حدیث مینویسد: تفسیر امور گذشته برای ائمه (ع) از سوی رسول خدا (ص) بوده است و امور آینده در جامعه و مصحف فاطمه (س) و دیگر مدارک نوشته شده است. و اما علوم تازه و حادث به وسیله الهام از طرف خدا و بیواسطه فرشته و یا به وسیله حدیث فرشته است»[۱۰۳]. |
۲۱. حجت الاسلام و المسلمین بیابانی اسکوئی؛ |
---|
حجت الاسلام و المسلمین محمد بیابانی اسکوئی در کتاب «امامت» در اینباره گفته است:
«امامان معصوم (ع) چون از ناحیه خداوند سبحانه انتخاب و به مقام امامت منصوب شدهاند، همیشه مورد توجه خاصّ الهی قرار میگیرند. و چنان که گفتیم خداوند متعال چشمههای حکمت را در دل آنها میجوشاند و علم و احاطه شهودی را با الهام به آنان القا میکند. وحی انواع و اقسام فراوانی دارد. یک نوع از آن، وحی رسالت و نبوت است که اختصاص به پیامبران و رسولان دارد. بنابراین منافات ندارد که الهام نسبت به امامان معصوم (ع): و مؤمنان محدّث، هم نوعی از وحی به معنای لغوی آن باشد. چون امام از ناحیه خداوند سبحانه دارای "روح القدس" شده است به واسطه آن تشخیص میدهد که آنچه به او القا شده، از سوی خداوند سبحانه است و هیچگونه شک و تردیدی در این امر به خود راه نمیدهد. از امام صادق (ع) سؤال شد که وقتی امام (ع) مورد سؤال قرار میگیرد چگونه به سرعت جواب آن را میدهد؛ حضرت فرمود:به قلب او انداخته میشود یا به گوش او خوانده میشود و در برخی موارد هر دو جمع میشود[۱۰۴]. پس معلوم میشود "اسماع" در روایت غیر از "الهام" است. توضیح این دو واژه در روایت دیگر بیان شده است. امام صادق (ع) میفرماید: اما "غابر" علم گذشته ما است و مزبور علمی است که میآید امّا انداختن در قلب الهام است، اما کوبیدن در پرده گوش امر فرشته است[۱۰۵]. "ماضی" و "غابر" در لغت هر دو به معنای گذشتهاند. ولی "غابر" علاوه بر معنای گذشته به معنای باقی هم آمده است. ابن منظور میگوید:«الغابر: الباقی، و الغابر: الماضی و هو من الأضداد»[۱۰۶]»[۱۰۷]. |
۲۲. حجت الاسلام و المسلمین ایزدخواه و خانم نیری؛ |
---|
حجت الاسلام و المسلمین محمد ابراهیم ایزدخواه و خانم عصمت نیری در مقاله «بررسی تفسیری آیات انحصار و شمول علم غیب پیامبران» در اینباره گفتهاند:
«افکار زمان جاهلیت درباره پیامبران به گونهای بوده است که افزون بر خرافی بودن، بیم آن میرفت مردم پس از آنکه به پیامبران ایمان آوردند آنان را به جای خدا و معبود قرار داده و آنان را پرستش کنند و در عبادت و بندگی خدا مبتلا به شرک شوند، از جمله عقاید و افکار آنان درباره پیامبران این بود که باید پیامبران از علم آگاهی مافوق توان بشری علاوه بر آن چه به آنها از راه وحی و نبوت میرسد آگاهی داشته باشند و در پرتو آن دارای قدرت و توانایی فوقالعادهای باشند و بتوانند کارهای شگفتآوری در تمام جهان پهناور انجام دهند و اصولاً آن نباید مانند سایرین راه بروند و غذا بخورند و با مردم داد و ستد داشته باشند و نظایر آن، چنان که در آیاتی از قرآن آمده است: ﴿وَقَالُوا مَالِ هَذَا الرَّسُولِ يَأْكُلُ الطَّعَامَ وَيَمْشِي فِي الأَسْوَاقِ﴾[۱۰۸] و نمونه دیگر این آیات که در قرآن کریم آمده است. آیات فراوانی در سرکوبی این افکار جاهلیت وارد شد که پیامبران مانند سایر مردم غذا میخورند، میخوابند و راه میروند؛ فقط توسط وحی به آنها پیامهایی داده میشود، تا اولاً رسالت آنان در میان تودههای مردم پذیرفته شود و ثانیاً به عنوان موجودات مافوق بشری مورد پرستش قرار نگیرند، بنابراین آیات عنوان شده در این قسمت نوعاً به این منظور است، لذا این آیات، علم غیب و آگاهی را که توسط وحی و تعلیم الهی به پیامبران آموخته شود، هرگز نفی نمیکنند، از سویی ادعای نبوت و رسالت توأم به ادعای علم غیب و آگاهی از وحی است و معنا ندارد پیامبری ادعای نبوت و رسالت کند و آنگاه بهطور کلی علم غیب را از خود سلب نماید[۱۰۹]»[۱۱۰].
|
۲۳. حجت الاسلام و المسلمین امامخان؛ |
---|
حجت الاسلام و المسلمین عسکری امامخان در پایاننامه کارشناسی ارشد خود با عنوان «منشأ و قلمرو علم امام» در اینباره گفته است:
«یکی دیگر از منابع مهم علم امام (ع) الهام است که بعد از رحلت پیامبر اکرم (ص) با بسته شدن باب وحی برای اولیای الهی دریچههای غیب از راه الهام باز بود. چنانکه روایات آن خواهد آمد. الهام همان ارتباط با فرشتگان است یعنی ائمه (ع) با فرشتگان در ارتباط بودند و این مقام را مقام تحدیث میخوانند. و این ارتباط با فرشتگان به این معنی نیست که آنها در زمره انبیا و پیامبران (ع) بودند، چرا که می دانیم پیامبر اسلام (ص) آخرین پیامبران و رسولان الهی بود و با وفات او وحی الهی پایان یافت، بلکه آنان همچون "خضر" و "ذوالقرنین" و "مریم" بودند که مطابق ظاهر آیات قرآن با فرشتگان الهی ارتباط داشتند. و حقایقی از عالم غیب به قلب آنان الهام میشد. بر این اساس امام علی (ع) در برخی روایات، خود را مانند ذوالقرنین میداند که هرچند پیامبر نبود، خداوند با او رازگوئی میکرد.[۱۱۱] همچنین در جای دیگر آن حضرت با اشاره به لوح محفوظ الهی، میفرماید: "أَلْهَمَنِي اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ عِلْمَ مَا فِيهِ".[۱۱۲] "خداوند از راه الهام مرا از آنچه در لوح محفوظ است، آگاه ساخته است". در حدیثی از امام باقر (ع) میخوانیم که فرمود: "أَنَّ عَلِيّاً كَانَ مُحَدَّثاً" علی (ع) محدث بود "سخنان به او گفته میشد" و هنگامی که از آن حضرت توضیح خواستند که چه کسی با او سخن میگفت، فرمود: "يُحَدِّثُهُ مَلَك": فرشته با او سخن میگفت، هنگامی که سؤال کردند آیا او پیامبر بود، دست خود را به علامت نفی و انکار تکان داد. سپس افزود: "كَصَاحِبِ سُلَيْمَانَ أَوْ كَصَاحِبِ مُوسَى أَوْ كَذِي الْقَرْنَيْن" او همانند دوست سلیمان "آصف بن برخیا" یا دوست موسی "یوشع یا خضر" یا ذی القرنین" بود".[۱۱۳] اسماعیل بن مرّار میگوید: حسن بن عباس معروف نامهای به امام رضا (ع) نوشت که: "قربانت گردم بمن خبر بده که چه فرقی میان رسول و نبی و امام است؟ امام در جوابش نوشت یا گفت: رسول کسی است که جبرئیل بر او نازل میشود، و او را میبیند، و کلامش را میشنود و بر او وحی نازل میشود، و چه بسا در خواب میبیند همانند رؤیای حضرت ابراهیم (ع). نبی کسی است که گاهی کلام را میشنود و گاهی هم شخص را میبیند و کلام را نمیشنود، و امام کسی است که کلام را میشنود و شخص را نمیبیند"[۱۱۴]. چنانکه رسول خدا (ص) خطاب به امیرالمؤمنین (ع) میفرماید: "إِنَّكَ تَسْمَعُ مَا أَسْمَعُ وَ تَرَى مَا أَرَى إِلَّا أَنَّكَ لَسْتَ بِنَبِيّ" [۱۱۵]. “تو میشنوی آنچه را من میشنوم و میبینی آنچه را من میبینم، جز آنکه تو پیامبر نیستی". امامان معصوم در روایات بسیاری محدث خوانده شدهاند. و بنابر برخی از آن احادیث، محدّث کسی است که صدای فرشته را میشنود، هرچند او را نمیبیند، و در اینجا یک تعبیر دیگری بهکار رفته است، برقراری ارتباط با "روح الهی" چنانکه امام علی (ع) میفرماید: کسی که روح الهی را دریابد... از رویداد گذشته و آینده... آنچه در دل مردمان و زمین و آسمان است، آگاه میگردد"[۱۱۶]. از روایاتی که در منابع اهل بیت (ع) وارد شده، بخوبی برمیآید که روح القدس، روح مقدسی بوده که با همه پیامبران و انبیا و معصومین (ع) بوده است، و امدادهای الهی را در موارد مختلف به آنها منتقل میساخته. چنانکه در حدیثی از امام صادق (ع) میخوانیم که در تفسیر آیه: ﴿وَالسَّابِقُونَ السَّابِقُونَ * أُوْلَئِكَ الْمُقَرَّبُونَ﴾ [۱۱۷] میفرماید: "فَالسَّابِقُونَ هُمْ رُسُلُ اللَّهِ (ع) وَ خَاصَّةُ اللَّهِ مِنْ خَلْقِهِ جَعَلَ فِيهِمْ خَمْسَةَ أَرْوَاحٍ أَيَّدَهُمْ بِرُوحِ الْقُدُسِ فَبِهِ عَرَفُوا الْأَشْيَاء" [۱۱۸]. "پیشگامان همان رسولان الهی (ع) و خاصّان خداوند از خلقند، در آنها پنج روح قرار داده "از جمله اینکه" آنها را با روح القدس تقویت نموده که به وسیله آن اشیاء را میشناسند". در حدیث دیگری در همین رابطه از امام باقر (ع) آمده است که بعد از برشمردن ارواح پنجگانه که در انبیا و اوصیاء وجود دارد میفرماید: "فَبِرُوحِ الْقُدُسِ... عَرَفُوا مَا تَحْتَ الْعَرْشِ إِلَى مَا تَحْتَ الثَّرَى"[۱۱۹]. "به وسیله روح القدس آنچه را در زیر عرش تا آنچه را در زیر زمین است میدانند". خوب تا اینجا روشن شد که یکی از مناشی مهم علم امام (ع) همان الهام است که بطرق مختلف از آن امام (ع) تغذّی علم میکردند. چه بهوسیله روح القدس و چه بهوسیله تحدیث به علوم ائمه (ع) افزوده میشد. ابوبصیر در ضمن روایت مفصلی میگوید: از حضرت صادق (ع) پرسیدم از علمی که رسول خدا (ص)تعلیم فرمود به امیرالمؤمنین (ع) که از او هزار در علم گشوده شد. امام (ع) جواب فرمود، پس از جواب امام (ع) گفتم: به خدا سوگند این علمی است که مخصوص امامان (ع) است، امام (ع) لحظهای سکوت کرد بعد فرمود: آری این علم است و مخصوص امامان است، ولی این تمام علم نیست، سپس فرمود: نزد ماست "جامعه" و شرحی درباره آن فرمود، و من عرض کردم: این همان علمی است که مخصوص امامان است، فرمود: آری این علم است و مخصوص امامان است، ولی این تمام نیست، سپس فرمود: نزد ماست "جفر" و شرحی درباره آن فرمود، و من عرض کردم: این است علم امامت. فرمود: این یکی از علوم امام (ع) است، نه همه علم امام، تا آنکه فرمود: نزد ما هست علم آنچه بوده و خواهد بود، تا روز قیامت. گفتم: بخدا سوگند این است علم امامت، فرمود: این از علم امامت است، ولی همه آن نیست عرض کردم: فدایت شوم پس چیست علم امامت؟ فرمود: علمهایی است که بر ما عنایت میشود هر روز و شب از علوم الهی" [۱۲۰]. خلاصه اینکه الهام و تحدیث و القای قلبی به وسیله روح القدس اینها منابعی است که امام (ع) علمشان از آن سرچشمه میگیرد، و در این رابطه روایات به کثرت در کتب حدیثی و روائی وجود دارد که مجال ذکر همه آنها در اینجا نیست، لذا بر همین چند روایت که ذکر شده اکتفا میکنیم، البته امیدواریم که برای اثبات مطلب و استحکام مدعی اکتفا کردن بر همین مقدار ذکر شده کافی باشد»[۱۲۱]. |
۲۴. حجت الاسلام و المسلمین نیرومند، آقای مرتضوی و خانم نقاشان؛ |
---|
حجت الاسلام و المسلمین رضا نیرومند، آقای مرتضوی و خانم الهام محمدزاده نقاشان در مقاله «رابطه الهام و تحدیث در علم امامان شیعه» در اینباره گفتهاند:
«الهام در روایات: الهام یکی از منابع مهم علوم اهل بیت میباشد که در روایات مطالبی در مورد آن ذکر شده است. میتوان احادیث در این موضوع را به دو دسته تقسیم نمود که ائمه (ع) در برخی موارد به صراحت و در بعضی دیگر به تلویح درباره الهام سخن گفتهاند. در دسته اول از این احادیث لفظ الهام به صراحت ذکر گردیده است. امام رضا (ع) در حدیث مفصلی درباره فضایل امام فرموده است: همانا چون خدای عزوجل بندهای را برای اصلاح امور بندگانش انتخاب فرماید سینهاش را برای آن کار گشوده کند و چشمههای حکمت در دلش گذارد و علمی به او الهام کند که از آن پس از پاسخی در نماند و از درستی منحرف نشود. پس چنین فردی معصوم بوده و از قوت و توفیق و استواری برخوردار است و از هر گونه خطا و لغزشی در امان میباشد[۱۲۲]. در روایتی دیگر حضرت کاظم (ع) در تبیین این سخن از امام صادق (ع) که همانا علم ما از چهار حالت خارج نیست یا مربوط به گذشته است و یا نوشته شده و یا در دل وارد میشود و یا در گوش تأثیر میگذارد فرموده است: مراد از علم گذشته مربوط به امور پیشین است که میدانیم و اما نوشته شده مربوط به آینده است و وارد شدن علم به دل همان الهام میباشد، نیز علم تأثیرگذار در گوش امر فرشته است[۱۲۳]. در هر دو روایتی که گذشت الهام به عنوان شاخهای از علم ائمه (ع) معرفی گردید. اما در حدیث دیگری که ابن عباس از رسول خدا (ص) نقل میکند الهام در رقابت و در ذیل وحی قرار گرفته است. او میگوید شنیدم که آن حضرت فرمود: خداوند پنج چیز به من بخشیده و به علی هم پنج چیز عطا کرد. به من جوامع الکلم "اسمهای اعظم" خود را عنایت فرمود و به علی جوامع دانش را، مرا پیامبر و علی را جانشین و وصی من قرار داد، به من کوثر و به علی سلسبیل عطا کرد، به من وحی و به علی الهام بخشید، من را به سوی آسمان به پیشگاه خود سیر داد و برای علی درهای آسمان را گشود تا آنچه که من دیدم او نیز ببیند و به آنچه من نگاه کردم نگاه کند[۱۲۴]. دسته دوم احادیثی هستند که تلویحاً و نه به صراحت به الهام اشاره کردهاند به این نحو که به افزایش علوم اهل بیت (ع) اشاره دارند و قطعا فیضان این علوم از طریق الهامات غیبی بوده است. این فزونی علم در هر شب و روز، در شبهای جمعه و در شب قدر هر سال واقع میگردد که شریف ترین علوم ایشان میباشد. امام کاظم (ع) در روایتی که علم امامان شیعه عالی را به سه متعلق گذشته، آینده و پدیدشونده تقسیم میکند در توضیح علم پدیدشونده اشاره میفرماید که این علم از راه الهام به دل و تأثیر در گوش حاصل میشود و آن بهترین دانش ماست[۱۲۵]. در روایت دیگری نقل شده که ابو بصیر از امام صادق درباره بابی از علم پرسید که پیامبر اکرم (ص) به علی آموخت که به واسطه آن هزار باب علم گشوده گشت. سپس درباره جفر، جامعه و مصحف فاطمه علی از امام پرسید و ابو بصیر در انتهای توضیحات امام میگوید به خدا سوگند که این همان علم کامل است. اما امام البارد اندیشه او میفرماید: اینها نوعی از علم است ولی علم کامل نیست. علم کامل علمیاست که در هر شب و هر روز راجع به موضوعی پس از موضوع دیگر و چیزی پس از چیز دیگر تا روز قیامت پدید آید[۱۲۶]. در شرح عبارت " قَالَ إِنَّهُ لَعِلْمٌ وَ لَيْسَ بِذَلِكَ " گفته شده علم خاصی که اشرف علوم اهل بیت (ع) است از راه حواس ظاهری و خواندن کتاب و تحصیل تقلیدی علم اکتسابی حاصل نمیشود. آن علم شریف علم لدنی علمی است که از جانب خداوند متعال بر قلب امام (ع) هر ساعت و هر روز افاضه گشته و حقایق ربانی بر قلب ایشان منکشف میگرد[۱۲۷]. در منابع روایی بایی از قول ائمه (ع) نقل شده که علوم ایشان در شبهای جمعه افزوده میشود[۱۲۸]. در باب دیگری آمده علوم ایشان در شبهای قدر فزونی مییابد [۱۲۹].. بنابراین این علومی که به تعبیر روایات در برخی اوقات خاص یا هر شب و روز و به وجهی دقیق تر میتوان گفت که در هر لحظه از جانب خداوند بر ائمه (ع) افاضه میگردد از طریق الهام بر قلب ایشان تحقق مییابد»[۱۳۰]. |
۲۵. حجت الاسلام و المسلمین مهدیفر؛ |
---|
حجت الاسلام و المسلمین دکتر حسن مهدیفر در پایاننامه دکتری خود با عنوان «علوم اهل بیت ویژگیها ابعاد و مبادی آن» در اینباره گفته است:
«تردیدی نیست که بر پیامبران وحی میشود و وحی از دو جهت امر غیبی محسوب میشود: یک: از جهت روش و طریق که به نحو غیبی است، وحی یک نوع ارتباط مخصوص و خارق العاده میان پیامبر و جهان غیب میباشد و پیامبران از طریق وحی با جهان غیب در ارتباط هستند. نوع این ارتباط، خود امر غیبی میباشد. دوم: از جهت محتوی است، قرآن حاوی بسیاری از معارف غیبی و اخبار حوادث گذشته و آینده است. معارف غیبی قرآن را میتوان در چند محورکلی چنین دسته بندی کرد: (۱): جهان ماورای طبیعت، خدا، روح و فرشتگان و روز رستاخیز که از قلمرو حس و ماده خارج بوده و ایمان به آنها لازم است. (۲): اسرار آفرینش، حقایقی که بمرور زمان و با پیشرفت علم، آن اسرار و قواعد کشف میشود و تا ابزار مسلح و تکنولوژی نبود با حس ظاهری معمولی قابل دریافت نبودهاند. (۳): تشریح اوضاع ملل گذشته، که بدون دردست بودن مدارک قرآن کریم این حقایق از ملتهای قبلی را در اختیار انسانها میگذارد. (۴): گزارش از حوادث آینده، اخباری که قرآن از آینده داده و برخی اتفاق افتاده است و قطعی میباشد مانند ناتوانی بشر از معارضه با قرآن و مغلوب شدن روم و... بنابر این پیامبر با دریافت وحی، با اطلاعات و آگاهیهای وسیع غیبی آشنا میشود. آیاتی همچون: ﴿ذلِكَ مِنْ أَنْباءِ الْغَيْبِ نُوحيهِ إليكَ﴾ بیانگر ارتباط پیامبران با علم غیب است. (...) سرچشمه اصلی علم پیامبران وحی بوده است. وحی آسمانی دریچههای جهان غیب را به روی پیامبران الهی میگشاید وآنان را با حقایقی آشنا میسازد که ابزار ادراکی انسان، بخودی خود، توان دستیابی به آنها را ندارد. و این طریق، تنها اختصاص به پیامبران دارد و بعد از رحلت پیامبر (ص) درهای وحی برای همیشه بسته میشود. از برخی روایات میتوان استفاده کرد که پیامبر (ص) علاوه بر وحی از طریق الهام و ارتباط با روح القدس نیز معارف غیبی را دریافت میکرد. علامه طباطبایی معتقد است: خداوند دو نوع علم به پیامبر (ص) آموخت: یک، از راه وحی و نزول روح الامین، بدلیل آیه شریفه ﴿وَأَنزَلَ اللَّهُ عَلَيْكَ الْكِتَابَ وَالْحِكْمَةَ ﴾ [۱۳۱]. و آیه ﴿نَزَلَ بِهِ الرُّوحُ الأَمِينُ ﴾ [۱۳۲]. دوم، نوعی القاء بر قلب پیامبر (ص) و الهام الهی به دلیل آیه شریفه ﴿وَعَلَّمَكَ مَا لَمْ تَكُنْ تَعْلَمُ ﴾ [۱۳۳][۱۳۴]. امام علی (ع) در این باره چنین میفرماید: پدر و مادرم فدای تو ای رسول خدا (ص)، با مرگ تو رشتهای پاره شد که در مرگ دیگران این گونه قطع نشده بود، با مرگ تو رشته پیامبری و فرود آمدن پیام و اخبار آسمانی گسست[۱۳۵]. قرآن کریم یکی از مهمترین منابع علم اهل بیت (ع) محسوب میشود آگاهی کامل اهل بیت (ع) به آیات قرآن، شأن نزول، تفسیر، تأویل، ظاهر و باطن، محکم و متشابه، خاص و عام، مطلق و مقید و اسرار و رموز کلام الهی موجب میشد که بتوانند احکام و قوانین دین و معارف اسلام را از عمق کتاب آسمانی استخراج نموده و در اختیار مسلمانان قرار دهند. علی (ع) توانایی خود را برای بهرهگیری از کتاب الهی چنین شرح میدهد: این قرآن است پس او را به سخن آورید، ولی او برای شما خبر نمیدهد من از آن خبر میدهم. علم به گذشتهها و آیندهها و حکم آنچه در بین شما تحقق پیدا میکند و بیان آنچه مورد اختلاف شما قرار میگیرد همه اینها در این قرآن وجود دارد و اگر از من سؤال کنید به شما تعلیم میکنم[۱۳۶]»[۱۳۷]. |
۲۶. آقاى دكتر يوسفيان (هیئت علمی مؤسسه امام خمينى)؛ |
---|
آقای دکتر حسن یوسفیان، در مقاله «علم غیب امام» در اینباره گفته است:
«وحی آسمانی که خود پدیدهای غیبی و فراتر از تجربه عادی است دریچههای جهان غیب را به روی پیامبران الهی میگشاید و آنان را با حقایقی آشنا میسازد که ابزار ادارکی انسان، به خودی خود، توان دستیابی به آنها را ندارد. چنانکه پیش تر گذشت، انبیاء (ع) نه تنها در امور مربوط به شریعت، بلکه در قلمرو موضوعات فردی و اجتماعی نیز از این سرچشمه دانش بهره میبرند و ارتباط خود را با جهان دیگر بیشتر آشکار میسازند. برای نمونه، در جنگ تبوک، گم شدن شتر پیامبر بهانهای به دست منافقان داد تا علم غیب آن حضرت را به زیر سؤال برند. در این هنگام فرشته الهی فرود آمد و با رازگشایی از محل استقرار شتر، به طعنههای دشمنان پایان داد.[۱۳۸] از سوی دیگر، هر چند با رحلت پیامبر اکرم (ص) باب وحی بسته شد[۱۳۹]، راه الهام برای اولیای الهی، همچنان باز است: همواره خدا را که بخششهای او بیشمار است و نعمتهایش بسیار در پارهای از روزگار پس از پارهای دیگر و در زمانی میان آمدن دو پیامبر، بندگانی است از راه اندیشه با آنان در راز است و از طریق خرد دمساز.[۱۴۰]. چگونگی بهرهمندی امامان معصوم (ع) از این خزانه غیبی، تفاوتی چندانی با بهرهمندی پیامبران (ع) از آن ندارد، چنانکه رسول خدا (ص) خطاب به امیرمؤمنان (ع) میفرماید: «إِنَّكَ تَسْمَعُ مَا أَسْمَعُ وَ تَرَى مَا أَرَى إِلَّا أَنَّكَ لَسْتَ بِنَبِي»[۱۴۱] براین اساس، امام علی (ع) در برخی روایات، خود را مانند ذوالقرنین میداند که هر چند پیامبر نبود، خداوند با او رازگویی میکرد.[۱۴۲] همچنین آن حضرت در جایی دیگر، با اشاره به لوح محفوظ الهی، میفرماید:«أَلْهَمَنِي اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ عِلْمَ مَا فِيه»[۱۴۳] امامان معصوم (ع) در روایاتی فراوان، مُحدث خوانده شدهاند [۱۴۴]؛ چنانکه امیرمؤمنان (ع) میفرماید: «من و جانشینانم ... محدث هستیم.»[۱۴۵] بنابر برخی از این احادیث، محدث کسی است که صدای فرشته را میشنود، هر چند او را نمیبیند[۱۴۶] تعبیری دیگر که در این باره به کار رفته، برقراری ارتباط با «روح الهی» [۱۴۷] است؛ چنانکه امام علی (ع) میفرماید: «کسی که روح الهی را درمی یابد ... از رویدادهای گذشته آینده و ... آنچه را در دل مردمان و زمین و آسمان است، آگاه میگردد[۱۴۸]»[۱۴۹].
|
۲۷. آقای دکتر رستمی و خانم آلبویه؛ |
---|
آقای دکتر محمد زمان رستمی (استادیار دانشگاه قم) و خانم طاهره آلبویه (پژوهشگر جامعة الزهراء) در کتاب «علم امام» در اینباره گفتهاند:
«﴿وَمَا كَانَ لِبَشَرٍ أَن يُكَلِّمَهُ اللَّهُ إِلاَّ وَحْيًا أَوْ مِن وَرَاء حِجَابٍ أَوْ يُرْسِلَ رَسُولا فَيُوحِيَ بِإِذْنِهِ مَا يَشَاء إِنَّهُ عَلِيٌّ حَكِيمٌ وَكَذَلِكَ أَوْحَيْنَا إِلَيْكَ رُوحًا مِّنْ أَمْرِنَا مَا كُنتَ تَدْرِي مَا الْكِتَابُ وَلا الإِيمَانُ وَلَكِن جَعَلْنَاهُ نُورًا نَّهْدِي بِهِ مَنْ نَّشَاء مِنْ عِبَادِنَا وَإِنَّكَ لَتَهْدِي إِلَى صِرَاطٍ مُّسْتَقِيمٍ ﴾ [۱۵۰] این آیات، سخن گفتن خدا با بندگانش را به سه قسمت تقسیم میکند: یا به وسیله وحی، یا از پس پرده و حجاب، و یا به وسیله ارسال رسول، آنگاه میفرماید: پیامبر اسلام به هیچ یک از معارفی که به وی وحی شده قبلا آگاهی یعنی علم حضوری نداشت[۱۵۱]، یعنی به کمالات آنها دست نیافته بود و این وحی است که نوری الهی یعنی کمالی واقعی است. وحی و دو قسم بعد از آن، یعنی تکلم از وراء حجاب و ارسال رسول، هر سه از مصادیق تکلم خدا با بشر است. این سه قسم با کلمه أو عطف شدهاند؛ ازاینرو، با هم فرق دارند. یک قسم به حجاب و دیگری به رسول مقید شده است و اولی به هیچ قیدی مقید نشده و مراد از آن، سخن گفتن خفی است، سخن گفتنی که هیچ واسطهای میان خدا و طرف مقابلش نباشد، اما دو قسم دیگر، در یکی واسطه رسول است که وحی را از مبدأ وحی گرفته به پیامبر میرساند و در دیگری واسطه، حجاب است که خودش رساننده وحی نیست، ولی وحی از ما ورای آن صورت میگیرد. قسم سوم، عبارت است از وحی به وسیله رسول که همان فرشته وحی است و پیام خدا نخست به او داده میشود و او به پیامبر وحی میکند، همچنان که قرآن کریم در این باره میفرماید: ﴿نَزَلَ بِهِ الرُّوحُ الأَمِينُ عَلَى قَلْبِكَ﴾ [۱۵۲]. و نیز میفرماید: ﴿قُلْ مَن كَانَ عَدُوًّا لِّجِبْرِيلَ فَإِنَّهُ نَزَّلَهُ عَلَى قَلْبِكَ بِإِذْنِ اللَّهِ ﴾ [۱۵۳][۱۵۴] وقتی حقیقت وحی بر نفس رسول اکرم (ص) منطبع میگردد، صورت جبروتی آن بر حسّ باطن وی متمثل میشود و نیز صورتی از آن بر حسّ ظاهر وی منکشف میگردد. در این مقام است که پیامبر اکرم (ص) ملک حامل وحی را که هیکل جبروتی او مشهود آن حضرت بود به صورت محسوس میبیند و آن ملک بدون خروج از مقام جبروتی خود، متنزل در مرتبه حس، و یا متمثل به صورتی مناسب با شهود حسّی، بر آن حضرت حقایق غیبی را القا مینماید و آن جناب کلام ملک را میشنود. کسانی که افق ولایت آنها نزدیک به روح کلی و قلب بالغ به مقام روح و سرّ است و اتحاد معنوی با خاتم انبیاء دارند، چه بسا ملک نازل به آن جناب را مشاهده نمایند و کلام حق را استماع نمایند، چنانکه پیامبر اکرم (ص) به حضرت امیر (ع) میفرمود: «يَا عَلِي إِنَّكَ تَسْمَعُ مَا أَسْمَعُ وَ تَرَى مَا أَرَى إِلَّا أَنَّكَ لَسْتَ بِنَبِي»[۱۵۵]. تکلم از ما ورای حجاب مانند تکلم خدای تعالی با موسی در کوه طور و وحیهایی که در عالم رؤیا به انبیا (ع) میشده است میباشد و قسم اول از تکلم، تکلمی است که خدای تعالی با پیامبر اسلام (ص) و بدون واسطه جبرئیل میکرد که در آن، نه رسول ملکی، یعنی جبرئیل، واسطه بود، و نه هیچگونه حجابی که فرض شود. جمله ﴿إِنَّهُ عَلِيٌّ حَكِيمٌ﴾ [۱۵۶] میفرماید: خدای تعالی به خاطر علوّ مقامی که از خلق و نظام حاکم در آن دارد، بزرگتر از آن است که مانند خلق که با هم گفتوگو میکنند با خلق خود گفتوگو کند، و به خاطر علوّ مقام و حکمتش، راه وحی را برای سخن گفتن با خلق اختیار کرده است. در آیه شریفه ﴿ وَكَذَلِكَ أَوْحَيْنَا إِلَيْكَ رُوحًا مِّنْ أَمْرِنَا مَا كُنتَ تَدْرِي مَا الْكِتَابُ وَلا الإِيمَانُ﴾ [۱۵۷] مراد از روح، جبرئیل امین یا وحی قرآن یا خلقی است از عالم علوی که همراه فرشتگان در هنگام نازل شدن آنها میباشد. همچنان که قرآن میفرماید: ﴿تَنَزَّلُ الْمَلائِكَةُ وَالرُّوحُ فِيهَا بِإِذْنِ رَبِّهِم مِّن كُلِّ أَمْرٍ﴾ [۱۵۸] و نیز فرمود: ﴿يَوْمَ يَقُومُ الرُّوحُ وَالْمَلائِكَةُ صَفًّا﴾ [۱۵۹] و فرمود: ﴿قُلِ الرُّوحُ مِنْ أَمْرِ رَبِّي﴾ [۱۶۰][۱۶۱]. ابن عربی در این باره میفرماید: محدثون دو صنف هستند؛ صنفی که خداوند از ورای حجاب با آنان سخن میگوید، چنانکه آیه شریفه ﴿وَمَا كَانَ لِبَشَرٍ أَن يُكَلِّمَهُ اللَّهُ إِلاَّ وَحْيًا أَوْ مِن وَرَاء حِجَابٍ﴾[۱۶۲] دلالت دارد و این صنف، طبقات بسیاری دارد و صنف دیگر کسانی هستند که ارواح مَلَکیه در قلب و گاهی بر گوش ایشان حدیث میخواند و گاهی برایشان نوشته میشود. صنفی که ارواح با ایشان سخن میگویند، ریاضت نفسانی و مجاهده بدنی داشتهاند و نفوس خود را از تیرگیها پاک ساخته و به عوالم مناسب اتصال یافتهاند و درک نمودند آنچه ارواح والا مقام از علوم ملکوت و اسرار درک نمودند و به حسب صنف روحانی مناسب با خود به غیوب دست یافتند، چرا که برای هر روحی مقامی معلوم است و درجه و طبقهای معین دارد و برخی از ایشان مانند جبرئیل مقامی برتر دارند و میکائیل از او برتر و اسرافیل از میکائیل برتر است، پس کسی که به اسرافیل اتصال مییابد از آن امداد میگیرد و او برتر از کسی است که به میکائیل اتصال مییابد، پس با هر محدَّثی، روحی سخن میگوید که با او تناسب دارد و گاهی بنده به مقامی میرسد که خدا بدون واسطه با او سخن میگوید، و آیه شریفه ﴿وَمَا كَانَ لِبَشَرٍ أَن يُكَلِّمَهُ اللَّهُ إِلاَّ وَحْيًا أَوْ مِن وَرَاء حِجَابٍ أَوْ يُرْسِلَ رَسُولا فَيُوحِيَ بِإِذْنِهِ مَا يَشَاء إِنَّهُ عَلِيٌّ حَكِيمٌ ﴾ [۱۶۳][۱۶۴]. پس اگر انسان از درجه بشری ارتقا یابد خداوند با او سخن میگوید، به گونهای که با ارواح سخن میگوید، چرا که آن روح در او دمیده میشود و با او عینیت مییابد، پس کلام الهی را از جهت اینکه بشر است نمیشنود، بلکه به واسطه روح مجردی که در اوست، چنانکه وقتی پیامبر اکرم (ص) به مقام روح الامین اتصال یافت، خداوند به واسطه او قرآن را بر قلب حضرت نازل نمود و جمله ﴿أَوْ يُرْسِلَ رَسُولا ﴾ به این معنا اشاره دارد»[۱۶۵]. |
۲۸. آقای دکتر غلامی (پژوهشگر دانشگاه تهران)؛ |
---|
آقای دکتر اصغر غلامی در مقاله «آفاق علم امام در الکافی» در اینباره گفته است:
«امام موسی کاظم (ع)، در کیفیت عالم شدن ائمه (ع) میفرماید:«مَبْلَغُ عِلْمِنَا عَلَى ثَلَاثَةِ وُجُوهٍ مَاضٍ وَ غَابِرٍ وَ حَادِثٍ فَأَمَّا الْمَاضِي فَمُفَسَّرٌ وَ أَمَّا الْغَابِرُ فَمَزْبُورٌ وَ أَمَّا الْحَادِثُ فَقَذْفٌ فِي الْقُلُوبِ وَ نَقْرٌ فِي الْأَسْمَاعِ وَ هُوَ أَفْضَلُ عِلْمِنَا وَ لَا نَبِيَّ بَعْدَ نَبِيِّنَا»[۱۶۶]. نکت [۱۶۷]. و نقر [۱۶۸]، از خصوصیات ائمه (ع) است. ابو الخیر میگوید:«قُلْتُ لِأَبِي عَبْدِ اللَّهِ (ع) إِنِّي سَأَلْتُ عَبْدَ اللَّهِ بْنَ الْحَسَنِ فَزَعَمَ أَنْ لَيْسَ فِيكُمْ إِمَامٌ قَالَ بَلَى وَ اللَّهِ يَا ابْنَ النَّجَاشِيِّ إِنَّ فِينَا لَمَنْ يُنْكَتُ فِي قَلْبِهِ وَ يُنْقَرُ فِي أُذُنِهِ وَ تُصَافِحُهُ الْمَلَائِكَة»[۱۶۹] امام رضا (ع) نیز روایت امام صادق (ع) را بدین صورت تفسیر میکند:«أَمَّا الْغَابِرُ فَمَا تَقَدَّمَ مِنْ عِلْمِنَا وَ أَمَّا الْمَزْبُورُ فَمَا يَأْتِينَا وَ أَمَّا النَّكْتُ فِي الْقُلُوبِ فَإِلْهَامٌ وَ أَمَّا النَّقْرُ فِي الْأَسْمَاعِ فَأَمْرُ الْمَلَك»[۱۷۰]. با توجه به روایات فوق که میفرماید «نقر» از سوی ملک صورت میگیرد، میتوان نتیجه گرفت که «نقر» معادل تحدیث است. در روایات دیگر، تصریح شده علم برتر ائمه (ع)، علمی است که هر صبح و شام و هر ساعت به ائمه (ع) تحدیث میشود. لذا امام کاظم (ع) در مورد «نقر» میفرماید: «وَ هُوَ أَفْضَلُ عِلْمِنَا» و بعد از اشاره به این که «نقر» از سوی ملک است، تأکید میفرمایند: «لَا نَبِيَّ بَعْدَ نَبِيِّنَا». این تأکید، به لحاظ آن است که تحدیث به معنای وحی شریعت نیست. مرحوم علامه مجلسی مینویسد: اگر چنانچه از قول امام (ع)، توهم ادعای نبوت توسط ائمه (ع) ایجاد شود چرا که مردم خیال میکنند اِخبار از ملک، مخصوص انبیا است امام (ع) این توهم را نفی کرده به واسطه این که فرموده: «پیامبری بعد از پیامبر ما نیست». و آن به خاطر فرق بین نبیّ و محدّث است که نبیّ، ملک را هنگام القای حکم میبیند و محدّث به واسطه اسماع، از مسئله آگاه میشود و ملک را نمیبیند و حکم شرع به او القاء میشود.»[۱۷۱].
|
۲۹. آقای عرفانی (پژوهشگر جامعة المصطفی العالمیة)؛ |
---|
آقای محمد نظیر عرفانی در پایاننامه کارشناسی ارشد خود با عنوان «بررسی علم غیب معصومان در تفاسیر فریقین» در اینباره گفته است:
«برخی از منابع علوم معصومان (ع) به صورت الهامات و منابع غیر حسی میباشد، همانند اینکه در برخی روایات ستونی از نور که به سوی آسمان کشیده شده و هرآنچه از دانستنیها را که معصوم (ع) بخواهد در آن مشاهده مینماید، را از منابع علم معصومان (ع) معرفی نموده است. از همین دست الهامات الهی میتوان به موارد دیگری نیز اشاره نمود همانند: به ارث بردن علوم رسول اکرم (ص) و امیرالمؤمنین (ع) و الهام و شنیدن از مأمورین الهی که در این قسمت از نوشتار به آنها خواهیم پرداخت. از منابع اصلی علوم و آگاهیهای پیامبران (ع)، وحی است، وحی نوعی ادراک خاص است که با ادراکات معمول بشری کاملاً تفاوت دارد و از راههایی مانند حس، حدس یا تعقل و تفکر حاصل نمیگردد، خداوند از رهگذر این ادراک ویژه، حقایق و معارف دینی را به پیامبر منتقل میسازد و پیامبر نیز در این دریافت دچار خطا یا شک و تردید نمیشود. وحی است که دروازههای جهان غیب را به روی پیامبران (ع) میگشاید و آنان را با حقایقی آشنا میسازد که ابزار ادراکی انسان به خودی خود، توان دستیابی به آنها را ندارد. تمام خبرهای غیبی قرآن کریم اعم از حوادث گذشته و آینده و نیز ویژگیها و احوال معاد و ... همگی از این دسته هستند که رسول گرامی اسلام (ص)، از طریق وحی از آن مطلع شد قرآن میفرماید: ﴿ذَلِكَ مِنْ أَنبَاء الْغَيْبِ نُوحِيهِ إِلَيْكَ وَمَا كُنتَ لَدَيْهِمْ﴾[۱۷۲].» همچنین نقل شده است که در جنگ تبوک، گم شدن شتر پیامبر بهانهای به دست منافقان داد تا علم غیب پیامبر (ص) را زیر سؤال ببرند دراین هنگام فرشته الهی فرود آمد و با رازگشایی از محل استقرار شتر، به طعنههای دشمنان پایان داد. میتوان گفت عمدهترین راه اطلاع پیامبران (ع) از غیب به وسیله وحی بوده است. از روایات مختلفی استفاده میشود که ائمه (ع) دارای علومی هستند که از سنخ علوم متعارف نیست. این علوم به وسیله الهام و چیزی شبیه آن به آنان القاء میشده است، ولی این وحی رسالی و تشریعی نبوده است، علامه طباطبایی میفرماید: ادب دینی اقتضا میکند که در مورد غیر پیامبران الهی آن را وحی ننامیم. بلکه در واقع الهام میباشد، مانند الهامی که به حواریون حضرت عیسی (ع) یا به مادر حضرت موسی (ع) برای نجات فرزندش انجام گرفته بود که در برخی از روایات از آن تعبیر به الهام و در مواردی تعبیر به قذف یا القاء در قلوب شده است. برخی از روایات که بر الهام بهمعصومان (ع) دلالت دارند عبارتند از: امام صادق (ع) با اشاره به لوح محفوظ الهی میفرمایند: و من صاحب لوح محفوظ هستم، خداوند از راه الهام مرا از آنچه در لوح محفوظ است آگاه ساخته است. تعبیر دیگری که دراین باره به کار رفته بر قراری ارتباط با روح الهی است، چنانکه امام علی (ع) میفرمایند: کسی که روح الهی را در مییابد از رویدادهای گذشته و آینده و آن چه در دل مردمان و زمین و آسمان است آگاه میگردد. معصومان (ع) با فرشتگان خدا هم کلام شده از علوم گوناگون بهرهمند میشدند به همین جهت ائمه (ع)در روایات فراونی محدَّث خوانده شدهاند. محدَّث کسی است که ملائکه با او تکلم میکند بدون اینکه وی نبی باشد و از آنها الهام میگیرد؛ امام باقر (ع) فرمودهاند: محدّث کسی است که سخن فرشتهها را میشنود بدون این که چیزی را ببیند بلکه در گوش و دل او نقش میبندد. درباره چگونگی الهام علوم به ائمه (ع)، امام صادق (ع) میفرمایند: به قلب القا میشود یا در گوش صدایی پدید میآید. علی بن یقطین از پدرش نقل میکند که از امام کاظم (ع) پرسیده است: علم عالم شما از کجا حاصل میشود؟ حضرت فرمودند به وسیله القاء در قلب یا شنیدن ندایی در گوش و گاهی هر دو با هم؛ گاهی هم الهام به وسیله رؤیای صادقه بوده است که اندیشمندان مسلمان رؤیای صادقه را گونهای از وحی و الهام دانستهاند. معصومان نه تنها در بیداری، بلکه در خواب نیز از تأیید الهی برخوردارند و از این راه بر بسیاری از حقایق جهان دست مییابند چنان که حضرت ابراهیم (ع) در خواب از مأموریت ذبح فرزندش آگاه شد و پیامبر گرامی اسلام (ص) ورود مسلمانان به مسجد الحرام و انجام اعمال عمره را در رؤیا مشاهده نمود. در مورد امام علی (ع) نیز نقل شده که ایشان در خواب از رحلت سلمان فارسی آگاهی یافت، سپس به مدائن رفته و به غسل و کفن او پرداختند»[۱۷۳]. |
۳۰. آقای عظیمی (پژوهشگر جامعة المصطفی العالمیة)؛ |
---|
آقای محمد صادق عظیمی در پایاننامه کارشناسی ارشد خود با عنوان «سیر تطور گستره علم امام در کلام اسلامی» در اینباره گفته است:
«الهام از ماده لَهَمَ در اصل به معنای بلعیدن و نوشیدن است. و در اصطلاح علما عبارت است از القا مطلبی از سوی پروردگار در روح و جان آدمی، چنان که فخررازی میگوید: الهام آن است که خداوند در دل بندهاش مطلبی بیافکند. علامه طباطبایی نیز مینویسد: الهام آن است که خداوند سبحان، صور علمی تصوری یا تصدیقی را در نفس و جان آدمی افاضه کند. تحدیث از ماده حدث و حدوث است که در لغت به معنای ایجاد چیزی جدید است که بیشتر نبوده و در اصطلاح عالمان و متکلمان اسلامی، محدث کسی است که فرشتگان با او سخن میگوید بدون اینکه پیامبر باشد و فرشته را ببیند. یا آنکه حقایقی علمی در جان و دل او الهام میشود. یا آنکه حقیقت بدون توجه بر زبان او جاری میشود. به هر حال، الهام و تحدیث یکی از منابع مهم علم امام در کلام امامیه است. صاحب الغدیر میگوید: امت اسلامی اتفاق نظر دارند که در میان ایشان همانند امتهای پیشین افرادی هستند که به آنها محدث میگویند و پیامبر اسلام، چنانکه در صحاح و مسانید از طریق عامه و خاصه آمده از این واقعیت خبر داده است. محدث کسی است که فرشته با او سخن گوید بدون آن که نبی باشد و یا فرشته را ببیند و یا آن که در او دانشی از راه الهام و مکاشفه از مبدأ اعلی ایجاد شود، و یا آن که در قلباش از حقایقی که بر دیگران پنهان است پدید آید. پس بودن چنین کسی در میان امت اسلامی، مورد اتفاق تمامی فرقههای اسلامی است. نهایت آن که در تشخیص و شناخت او اختلاف است، شیعه امیرمؤمنان (ع) و فرزندان معصوماش را که امامان بعد از او هستند محدث میدانند و اهل سنت عمر بن خطاب را. برخی دیگر نوشته است: هر چند به امام وحی نمیشود و لکن مورد الهام قرار میگیرد و میتواند لوح محفوظ را مطالعه نموده و بخواند. شیخ مفید مینویسد: به اعتقاد من، فرستادگان الهی و پیامبراناش و امامان جانشین ایشان محدثاند. در جای دیگر میگوید: به اعتقاد ما خدای متعال بعد از رسول خدا (ص) به اولیای خودش کلماتی را در باره حوادث آینده القا میکند، ولی به آن وحی گفته نمیشود. در روایات نیز به این خاستگاه اشاره شده است و محدث بودن ائمه را برای شیعیان به عنوان موضوع تشکیک ناپذیر در آورده است، زراره میگوید: از امام باقر (ع) شنیدم که میفرمود: مابعد از حضرت رسول دوازده امام، همه از آل محمد و همگی نیز محدث هستیم و علی بن ابیطالب (ع) جزو این دوازده امام است. در راویت دیگر پیامبر خاتم (ص) فرموده است: «مِنْ وُلْدِی اثْنَا عَشَرَ نَقِیباً نُجَبَاءُ مُحَدَّثُونَ مُفَهَّمُونَ آخِرُهُمُ الْقَائِمُ بِالْحَقِّ یمْلَأُهَا عَدْلًا کَمَا مُلِئَتْ جَوْراً»[۱۷۴]. امام رضا (ع) میفرماید: هرگاه خدای عزوجل بنده را برای اصلاح امور بندگاناش برگزیدند، سینهاش را گشاده کند و چشمهسارهای حکمت در دلش جاری سازد و علمی به او الهام کند که از آن پس از هیچ پاسخی در نماند و از درستی منحرف نگردد»[۱۷۵]. |
۳۱. آقای مطهری (پژوهشگر جامعة المصطفی العالمیة)؛ |
---|
آقای منصف علی مطهری در پایاننامه «علم ائمه از نظر عقل و نقل» در این باره گفته است:
«الهام منبع و منشأ برای علوم ائمه میباشد. که امام از طریق آن با ملکوت ارتباط برقرار میکند و یک راه شهودی و حضوری و وجودی است. الهام مستقیما به ائمه میشود. امام رضا (ع) میفرماید: هر گاه خداوند بنده ای را برای امور بندگانش برگزیند برای این کار سینهاش را گشاده گرداند و چشمههای حکمت به دل او سپارد و علم را به کمال بر او الهام کند و از این پس دیگر در پاسخی درمانده نگردد در صواب سرگشته نشود و از خطا و لغزش و افتادن در امان است»[۱۷۶].
|
۳۲. آقای شیخزاده (پژوهشگر جامعة المصطفی العالمیة)؛ |
---|
آقای قاسم علی شیخزاده در پایاننامه کارشناسی ارشد خود با عنوان «رابطه علم غیب امام حسین و حادثه عاشورا» در این باره گفته است:
«یکی دیگر از راههای دستیابی معصومین به دانش غیبی مسئله الهام و مسائل مربوط به آنست که در روایات به آن پرداخته شده است که دو نمونه زیر بیانگر آن است:
معنای الهام: براساس بررسیهای انجام شده عناوین زیر در روایات به چشم می خوردکه همه مربوط به بحث تحدیث والهام می باشد. الف) معاینه: که منظور از آن مشاهده با چشم است ولی بر اساس بعضی روایات همان ارتباط با روح القدس است. ب) قذف در قلب: که به معنای انداختن و گذاشتن آمده و بهتر است آن را به رها کردن معنا کنیم که جامع هر دو معنا است. ج) نقر فی الاسماع والاذن والقلب: که نقر به معنای کوبیدن چیزی است که سوراخ گردد. یا به معنای زدن خفیفی با عضو مخصوص است مانند منقار پرنده یا انگشت انسان، به معنای نواختن، و نوشتن بر سنگ هم آمده و به هرحال منظور از نقر در گوش در روایات رساندن و خواندن مطلب به گونهای است که امکان خطا و نابودی نداشته باشد. د)الهام: که به معنای افگندن است در قلب که از طرف خداوند بوده باشد. یا وارد شدن چیزی به باطن چیزی است. همچنین میتواند به معنای تصمیم و آگاهی باشد که در دل انسان بیفتد که همان افاضه الهی و مربوط به اراده او است. از میان معانی ارائه شده برای الهام بهترین و مناسبترین معنا همانست که از راغب اصفهانی و علامه نقل شد. اهمیت الهام: گرچه همانطورکه بعضی از علماء گفتهاند حقیقت وحی و الهام برای ما معلوم نیست. و امام باقر (ع) سوگند یاد نموده که الهام از معضلات است. اما مهمترین علوم ائمه همین تحدیث و الهام است زیرا امور گذشته را از طریق پیامبر دانستهاند و امور آینده هم نزد ایشان به خط علی و املاء پیامبر مکتوب است لذا افضل علوم ائمه همین تحدیث و الهام است که مخصوص آنها بوده و واسطه بشری در آن دخالتی ندارد به خلاف امور گذشته و آینده که مخصوص ائمه نبوده و واسطه بشری دارد»[۱۷۷]. |
۳۳. آقای دکتر فرخزاد و خانم دکتر محمودی؛ |
---|
آقای دکتر ملک محمد فرخزاد و خانم دکتر پگاه محمودی در مقاله «تبیینی از چیستی فرا آگاهی در فرآیند وحی» در اینباره گفتهاند:
«الهام عبارت است از دردلافکندن، در دل خطور کردن و یا دریافت اندیشه یا خبر و یا حقیقتی به صورت مرموز و نهانی، بدون استفاده از ابزارها و فرایندهای متعارف مادی است[۱۷۸] (...) قرآن کریم، در داستان حضرت موسی (ع) نیز به صراحت نکتهای را متذکر میشود که قابل انطباق بر پدیده آیندهبینی در قالب به الهام است. بر اساس آیات وحی، پس از تولد موسی نگرانی و دلهره شدیدی از گرفتار آمدن وی در دست فرعونیان و قتل او، در دل مادرش پدید آمد. به دنبال این نگرانی، خداوند به وسیله نوعى القا رازناک الهام راه برونرفتی را پیش روی او گشود و وی را از آینده ی فرزندش موسی با خبر ساخت. ﴿وَأَوْحَيْنَا إِلَى أُمِّ مُوسَى أَنْ أَرْضِعِيهِ فَإِذَا خِفْتِ عَلَيْهِ فَأَلْقِيهِ فِي الْيَمِّ وَلا تَخَافِي وَلا تَحْزَنِي إِنَّا رَادُّوهُ إِلَيْكِ وَجَاعِلُوهُ مِنَ الْمُرْسَلِينَ﴾[۱۷۹] واژه وحی در آیه بالا، به معنی وحی اصطلاحی که بر پیامبران نازل میشده، نیست؛ بلکه به معنی الهام و تفهیم مرموزی است که خداوند به دلهای پاک بندگان صالحش القا میکند. با همین تفهیم مرموز، مادر موسی نه فقط راهی برای حفاظت از جان فرزندش به دست آورد که پیشاپیش از بازگشت موسی به دامان خویش و رسالت آینده وی نیز آگاه شد. حوادث بعدی به صورت کامل، درستی و حقیقت این آگاهی مرموز را مکشوف ساخت»[۱۸۰].
|
۳۴. آقای دکتر تورانی و خانم خطیبی؛ |
---|
آقای دکتر اعلا تورانی و خانم زهرا خطیبی در مقاله «علم امام در آینه حکمت متعالیه» در اینباره گفتهاند:
«یكی دیگر از منابع علوم ائمه (ع) الهام و وحی است كه از این طریق با عالم غیب ارتباط برقرار میكنند [۱۸۱]. "الهام" در لغت به معنای القای شیء در روح انسان و "وحی" به معنای اشاره سریع است [۱۸۲]. هر دو از طرق كشف و شهود علم غیبی است كه ملاصدرا از آنها با عنوان "اعلام ربانی" یاد كرده است [۱۸۳] او درباره وحی مینویسد: "چون نفس از پلیدی طبیعت و زنگار گناهان منزه شود، روی خود را به طرف پروردگار خود كرده، كار خود را به او وا میگذارد. خداوند متعال به حسن عنایت خود بر او نگریسته، از جانب خود تمامی علوم را در لوح نفس او مینگارد. نفس قدسی از عقل كل به صور تمام حقایق، مصور و نقشپذیر میگردد"[۱۸۴] [۱۸۵]. ملاصدرا تفاوت بین وحی و الهام را این گونه بیان میكند:وحی افاضه علوم از جانب عقل كل است، اما الهام از جانب نفس كل؛ بنابراین وحی روشنتر و قویتر از الهام است. وحی همراه با مشاهده ملک ملهم و شنیدن سخن او همراه است.
|
۳۵. خانم هاشمی گلپایگانی (پژوهشگر دانشکده اصول دین)؛ |
---|
خانم زهره هاشمی گلپایگانی در پایاننامه کارشناسی ارشد خود با عنوان «خواب و رؤیای صادقه از دیدگاه قران و حدیث» در این باره گفته است:
«وحی گاه به معنای الهام میآید. الهامی که خداوند به قلب افراد با ایمان میفرستد، هر چند آن افراد پیامبر نباشد. اما مهمترین موارد استعمال آن در قرآن پیامهای الهی است که مخصوص پیامبران است [۱۸۹]. (...) علامه طباطبایی در ذیل آیه ﴿وَمَا كَانَ لِبَشَرٍ أَن يُكَلِّمَهُ اللَّهُ إِلاَّ وَحْيًا أَوْ مِن وَرَاء حِجَابٍ أَوْ يُرْسِلَ رَسُولا فَيُوحِيَ بِإِذْنِهِ﴾ [۱۹۰]. میفرمایند: وحی مهمترین منبع شناخت برای بشر است. کلمه وحیه به معنای اشاره سریع و سخنان رمزی و فرستادن پیامهای مخفیانه با نامه یا اشاره است و چون تعلیم معارف الهی به پیامبران به صورت مرموزی انجام گرفته این واژه در مورد آن به کار رفته است. (...) روایات متعددی در باب وحی از پیامبر و ائمه داریم که از مجموع آیات و روایات میتوانیم استعمال وحی را چهار نوع ذکر کنیم:
|
۳۶. خانم رابیل (پژوهشگر جامعة المصطفی العالمیة)؛ |
---|
خانم سیده رابیل در مقاله «جستاری در مسئله علم غیب» اینباره گفته است:
|
۳۷. خانم میرترابی حسینی (پژوهشگر دانشكده اصول دين)؛ |
---|
خانم زهرةالسادات میرترابی حسینی در پایاننامه کارشناسی ارشد خود با عنوان «علم لدنی در قرآن و حدیث» در اینباره گفته است:
«یک قسم از علوم غیبی علوم پیامبران مستند به وحی الهی است که فرشته وحی، یا به صورت حضوری و یا در عالم رؤیا، آگاهیهایی از عالم غیب را در اختیار نبی قرار میدهد. مجموع خبرهای غیبی قرآن، اعم از حوادث گذشته و آینده، معارف مربوط به خدا و اسماء و صفات باری تعالی و از اوضاع جهان آخرت، از این قبیل بشمار میآید و یا آگاهی حضرت ابراهیم (ع) بر مأموریت ذبح فرزندش از طریق رؤیا بود[۲۰۰]. و حضرت یعقوب (ع) و حضرت یوسف (ع)، از طریق علم به تعبیر خواب، حوادثی را پیشبینی کرده و از امور پنهان از حسّ گزارش میدادند»[۲۰۱].
|
۳۸. پژوهشگران وبگاه بیان معرفت؛ |
---|
پژوهشگران وبگاه بیان معرفت، در پاسخ به این پرسش آوردهاند:
«امام رضا (ع) در ضمن حدیثی مفصل درباره امامت فرمود: هنگامی که خداوند متعال کسی را به عنوان امام برای مردم برمی گزیند به او سعه صدر، عطا میکند چشمههای حکمت را در دلش قرار میدهد و علم را به وی الهام میکند تا برای جواب از هیچ سؤالی در نماند و در تشخیص حق، سرگردان نشود پس او معصوم و مورد تأیید و توفیق الهی بوده از خطاها و لغزشها در امان خواهد بود و خدای متعال، این خصلتها را به او میدهد تا حجت بر بندگان و شاهد بر آفریدگانش باشد و این بخشش الهی است که به هر کس بخواهد میدهد. از حسین بن یحیی مدائنی نقل شده که از امام صادق پرسیدم: هنگامی که سؤالی از امام میشود چگونه و (با چه علمی) جواب میدهد؟ فرمود: گاهی به او الهام میشود و گاهی از فرشته میشنود و گاهی هر دو»[۲۰۲].
|
۳۹. پژوهشگران مرکز ملی پاسخگویی به سؤالات دینی؛ |
---|
پژوهشگران مرکز ملی پاسخگویی به سؤالات دینی، در پاسخ به این پرسش آوردهاند:
«در عین حال، قطع شدن وحی، به معنای قطع رابطه خداوند با انسان کامل مانند امام و پیشوای معصوم نیست. آنها به طریق دیگر به منبع غیب اتصال دارند و حقایق را از منبع پرفیض الهی دریافت میکنند. آنها به جهت این که پیشوا و امام هستند، علم و دانشهای خویش را از طرف خداوند دریافت میکنند و دارای علم لدنی الهی هستند. این دریافت حقایق و علوم و دانش و اطلاع بر اسرار غیب را، وحی نمیگویند؛ بلکه به آن الهام میگویند. بنابراین، اگر چه وحی قطع شده است، اما الهام الهی که نوع دیگری از وحی میباشد، برای امامان وجود دارد. بر اساس روایات، امامان (ع) دست آموز الهام غیبیاند و صدای غیب را میشنوند؛ اما بر طبق عقیده برخی از بزرگان، فرشته را نمیبینند؛ به خلاف پیامبر که سخن فرشته را میشنود و گاه خود ملک را نیز میبیند. این الهام، نظیر الهامی است که به حضرت خضر، ذوالقرنین، حضرت مریم (س) و مادر موسی (ع) شده است. گاهی در قرآن کریم، از این معنا تعبیر به وحی گردیده که البته منظور از آن، وحی نبوت نیست. حضرت رضا (ع) در ضمن حدیث مفصلی درباره امامت فرمود: هنگامی که خدای متعال کسی را به عنوان امام برای مردم برمیگزیند، به او سعه صدر عطا میکند و چشمههای حکمت را در دلش قرار میدهد و علم را به وی الهام میکند تا در پاسخ به هیچ سؤالی درنماند و در تشخیص حق، سرگردان نشود. پس او معصوم و مورد تأیید و توفیق و تسدید الهی بوده، از خطاها و لغزشها در امان خواهد بود. باید توجه داشت امام کسی است که از وجودی برتر در عصر خود برخوردار بوده، در نقطه اوج و قلّه هرم هستی قرار دارد. از این رو، باطن امام نیز همانند باطن پیامبر، با نور ولایت حق روشن بوده، با عالم حقایق و معانی غیبی ارتباط دارد. امام نیز همانند پیامبر، واسطه فیض میان خلق و حق، عامل ارتباط خلق با حق و حافظ حریم وحی و شریعت است؛ امّا پیامبر نیست؛ یعنی مقام و شأن و مسؤلیت نبوی و رسالت را به او نداده اند»[۲۰۳].
|
۴۰. پژوهشگران مؤسسه تحقیقاتی حضرت ولیعصر (ع). |
---|
پژوهشگران مؤسسه تحقیقاتی حضرت ولیعصر در اینباره گفتهاند:
«در برخی از روایات، القاب "محدَّث" یا "محدَّثون" به ائمه (ع)، نسبت داده شده است. مرحوم کلینی در کتاب الکافی، بابی به " أنّ الأئمّة محدّثون مفهّمون" نامگذاری کرده است که برخی از روایات باب ارائه خواهد شد:
|
پرسشهای وابسته
- منابع علم غیب معصوم چیست؟ (پرسش)
- رابطه قرآن با علم غیب معصوم چیست؟ (پرسش)
- رابطه علم لدنی با علم غیب معصوم چیست؟ (پرسش)
- رابطه روح یا روح القدس با علم غیب معصوم چیست؟ (پرسش)
- رابطه رؤیای صادق با علم غیب معصوم چیست؟ (پرسش)
- رابطه کشف یا شهود با علم غیب معصوم چیست؟ (پرسش)
- رابطه امام مبین یا کتاب مبین با علم غیب معصوم چیست؟ (پرسش)
- رابطه ام الکتاب با علم غیب معصوم چیست؟ (پرسش)
- رابطه کتاب اعمال با علم غیب معصوم چیست؟ (پرسش)
- رابطه علمالکتاب با علم غیب معصوم چیست؟ (پرسش)
- رابطه لوح یا لوح محفوظ با علم غیب معصوم چیست؟ (پرسش)
- رابطه عرش با علم غیب معصوم چیست؟ (پرسش)
- رابطه مصحف فاطمه یا کتابهایی مثل جفر با علم غیب معصوم چیست؟ (پرسش)
- رابطه مقام راسخان در علم با علوم غیب معصوم چیست؟ (پرسش)
- رابطه عمود نور با علم غیب معصوم چیست؟ (پرسش)
- رابطه تحدیث با علم غیب معصوم چیست؟ (پرسش)
- رابطه اسم اعظم با علم غیب معصوم چیست؟ (پرسش)
- آیا برهان میتواند راه آگاهی به غیب باشد؟ (پرسش)
- علم غیب امام به طور مستقیم از جانب خدا به او داده میشود یا با وساطت پیامبر خاتم؟ (پرسش)
- آیا معصومان کتابی داشتند که نامهای پادشاهان یا شیعیان یا اهل بهشت و جهنم در آن ذکر شده است؟ (پرسش)
- آیا تعلیم اسماء با علم غیب پیامبر ارتباط دارد؟ (پرسش)
- آیا علم غیب با خاتمیت منافات دارد؟ (پرسش)
منبعشناسی جامع علم غیب معصوم
پانویس
- ↑ «و نمیدانم با من و شما چه خواهند کرد»؛ سوره احقاف، آیه۹.
- ↑ «و نمیدانم با من و شما چه خواهند کرد»؛ سوره احقاف، آیه۹.
- ↑ این از خبرهای نهانی است که به تو وحی میکنیم؛ سوره آل عمران، آیه ۴۴؛ سوره یوسف، آیه ۱۰۲.
- ↑ این از خبرهای غیب است که ما به تو وحی میکنیم؛ سوره هود، آیه ۴۹.
- ↑ او دانای نهان است پس هیچ کس را بر نهان خویش آگاه نمیکند. جز فرستادهای را که بپسندد؛ سوره جن، آیه ۲۷.
- ↑ و شما را از آنچه میخورید یا در خانه میانبارید آگاه خواهم ساخت؛ سوره آل عمران، آیه ۴۹.
- ↑ خوراکی که روزی شماست نزدتان نمیرسد مگر آنکه پیش از رسیدن آن شما را از تعبیر آن آگاه میکنم. این از چیزهایی است که پروردگارم به من آموخته است؛ سوره یوسف، آیه ۳۷.
- ↑ «جز از آنچه به من وحی میشود پیروی نمیکنم»؛ سوره احقاف ، آیه۹.
- ↑ ترجمه تفسیر المیزان، ج ۱۸، ص ۲۹۰
- ↑ تفسیر المیزان؛ ج ۷، ص ۹۵؛ ج ۲۰، ص ۵۳.
- ↑ اسلام و انسان معاصر، ص۱۹۸ و ۲۰۸-۲۱۱.
- ↑ و خداوند کتاب و فرزانگی بر تو فرو فرستاد و به تو چیزی آموخت که نمیدانستی و بخشش خداوند بر تو سترگ است؛ سوره نساء، آیه: ۱۱۳.
- ↑ که روح الامین آن را فرود آورده است؛ سوره شعراء، آیه: ۱۹۳.
- ↑ و به تو چیزی آموخت که نمیدانستی؛ سوره نساء، آیه: ۱۱۳.
- ↑ اصول کافی، ج۱، ص۲۷۲، روایت۲ و۳، ص۳۸۹، روایت۳، ص۳۹۸، روایت۳ و۴ و۵، ص۴۴۲، روایت۱۰ و ح۲، ص۲۸۲، روایت۱۶.
- ↑ علم امام؛ ص:۳۳۷.
- ↑ یکصد و ده پرسش در سؤال ۲۸ ج۱، ص۱۵۴.
- ↑ گفتند: ما دانشی جز آنچه تو به ما آموختهای، نداریم؛ سوره بقره، آیه: ۳۲.
- ↑ تفسیر کاشف؛ ج۳؛ ص ۳۱۲.
- ↑ پیام قرآن، ج۷، ص ۳۰۴.
- ↑ آگاهی سوم یا علم غیب، ص٣٣-٣٨.
- ↑ بگو: من به شما نمیگویم که گنجینههای خداوند نزد من است و غیب نمیدانم؛ سوره انعام، آیه ۵۰.
- ↑ آگاهی سوم یا علم غیب، ص ۱۵۶
- ↑ به مادر موسی الهام کردیم که کودک خود را شیر ده؛ سوره قصص، آیه ۷.
- ↑ منشور جاوید، ج۱۰، ص ۳۹.
- ↑ بگو: من به شما نمیگویم که گنجینههای خداوند نزد من است و غیب نمیدانم؛ سوره انعام، آیه ۵۰.
- ↑ تسنیم، ج ۲۵، ص ۲۶۵ و ۲۶۶.
- ↑ فرشتگان بر آنان که گفتند: پروردگار ما خداوند است سپس پایداری کردند، فرود میآیند که نهراسید و اندوهناک نباشید و شما را به بهشتی که وعده میدادند مژده باد!؛ سوره فصلت، آیه ۳۰.
- ↑ و آنان را پیشوایانی کردیم که به فرمان ما راهبری میکردند و به آنها انجام کارهای نیک و برپا داشتن نماز و دادن زکات را وحی کردیم و آنان پرستندگان ما بودند؛ سوره انبیاء، آیه ۷۳.
- ↑ مفتاح الفلاح، ص۱۸۲.
- ↑ تفسیر سوره مبارکه قصص
- ↑ اصول کافی، کتاب الحجة، ص ۲۶۴ و ص ۲۷۰.
- ↑ اصول کافی، کتاب الحجة، ص ۲۶۸.
- ↑ ر. ک: سوره کهف: آیه ۶۵-۹۸، سوره آل عمران: آیه ۱۷-۲۱، سوره طه: آیه ۳۸، سوره قصص: آیه ۷.
- ↑ آموزش عقاید.
- ↑ یاد او، وبگاه پدیدآورنده، ص ۸۸.
- ↑ و آنان را پیشوایانی کردیم که به فرمان ما راهبری میکردند و به آنها انجام کارهای نیک وحی کردیم؛ سوره انبیاء، آیه: ۷۳.
- ↑ طباطبایی، المیزان فی تفسیر القرآن،ج۱۴ ،ص۳۰۴.
- ↑ محمد تقی مجلسی، مرأة العقول فی شرح اخبار آل الرسول، ج۳ ،ص۱۷۰.
- ↑ کلینی، الکافی، ج۱۰، ص۲۷۳ به بعد.
- ↑ دلایل عقلی و نقلی علم غیب امامان معصوم، فصلنامه قبسات، ص ۲۸
- ↑ موسوعة امام علی بن ابیطالب (ع)، ج۲ ص:۸.
- ↑ «عَلِيٌ مَعَ الْقُرْآنِ وَ الْقُرْآنُ مَعَ عَلِيٍ لَنْ يَفْتَرِقَا حَتَّى يَرِدَا عَلَيَ الْحَوْض»؛ بحار الأنوار (ط - بیروت)، ج۳۸، ص ۳۶.
- ↑ «هَذَا الْقُرْآنُ إِنَّمَا هُوَ خَطٌّ مَسْطُورٌ بَيْنَ الدَّفَّتَيْنِ لَا يَنْطِقُ بِلِسَانٍ وَ لَا بُدَّ لَهُ مِنْ تَرْجُمَان»@نهجالبلاغه، خطبه ۱۲۵.
- ↑ «مَا نَزَلَتْ عَلَيْهِ آيَةٌ فِي لَيْلٍ وَ لَا نَهَارٍ وَ لَا سَمَاءٍ وَ لَا أَرْضٍ وَ لَا دُنْيَا وَ آخِرَةٍ وَ لَا جَنَّةٍ وَ لَا نَارٍ وَ لَا سَهْلٍ وَ لَا جَبَلٍ وَ لَا ضِيَاءٍ وَ لَا ظُلْمَةٍ إِلَّا أَقْرَأَنِيهَا وَ أَمْلَاهَا عَلَيَّ فَكَتَبْتُهَا بِيَدِي وَ عَلَّمَنِي تَأْوِيلَهَا وَ تَفْسِيرَهَا وَ نَاسِخَهَا وَ مَنْسُوخَهَا وَ مُحْكَمَهَا وَ مُتَشَابِهَهَا وَ خَاصَّهَا وَ عَامَّهَا وَ أَيْنَ نَزَلَتْ وَ فِيمَ نَزَلَتْ إِلَى يَوْمِ الْقِيَامَة»؛ تحف العقول، ص۱۹۶.
- ↑ طبقات کبری، ج۲، ص۳۳۸؛ شواهد التنزیل، ج۱، ص۴۵، روایت ۳۸؛ مناقب خوارزمی، ص۹۰، روایت۸۲ و ص۹۴، روایت۹۲؛ صواعق محرقه، ص۱۲۷ و ۱۲۸.
- ↑ «إِنَ اللَّهَ عَلَّمَ نَبِيَّهُ التَّنْزِيلَ وَ التَّأْوِيلَ، فَعَلَّمَهُ رَسُولُ اللَّهِ (ص) عَلِيّاً (ع) قَالَ: وَ عَلَّمَنَا وَ اللَّه»؛ اصول کافی، ج۱، ص۴۴۲، روایت۱۵.
- ↑ «مَا جَالَسَ أَحَدٌ هَذَا الْقُرْآنَ إِلَّا قَامَ بِزِيَادَةٍ أَوْ نُقْصَانٍ: زِيَادَةٍ فِي هُدًى أَوْ نُقْصَانٍ فِي عَمًى»؛ فهرست موضوعی غررالحکم، باب القرآن.
- ↑ «نُورٌ لِمَنِ اسْتَضَاءَ بِهِ وَ شَاهِدٌ لِمَنْ خَاصَمَ بِهِ وَ فَلْجٌ لِمَنْ حَاجَ بِهِ وَ عِلْمٌ لِمَنْ وَعَى وَ حُكْمٌ لِمَنْ قَضَى»؛ فهرست موضوعی غررالحکم، باب القرآن.
- ↑ جلوههای لاهوتی، ج ۱، ص۲۶۴.
- ↑ «این از خبرهای نهانی است که به تو وحی میکنیم و تو هنگامی که آنان تیرچههای (قرعه) خود را (در آب) میافکندند تا (بدانند) کدام، مریم را سرپرستی کند و هنگامی که با هم (در این کار) ستیزه میورزیدند نزد آنان نبودی»؛ سوره آل عمران، آیه ۴۴.
- ↑ «(ای پیامبر) این از خبرهای نهانی است که به تو وحی میکنیم و تو هنگامی که (برادران یوسف) بر کار خود همداستان شدند و نیرنگ میباختند نزد آنها نبودی»؛ سوره یوسف، آیه ١٠٢.
- ↑ «این از خبرهای غیب است که ما به تو وحی میکنیم؛ تو و قومت پیش از این آنها را نمیدانستید پس شکیبا باش که سرانجام (نیکو) از آن پرهیزگاران است»؛ سوره هود، آیه ٤٩.
- ↑ بحثی مبسوط در آموزش عقائد، ج٢، ص٢٦
- ↑ شیخ مفید جلد ۲، ص ۱۸۶؛ کلینی ج ۱ ص ۳۱۸ و ۳۹۸؛ شیخ مفید ص ۲۳۸؛ مجلسی ج ۲۶ ص ۱۸۶.
- ↑ حقيقت تحديث و رابطه آن با نبوت، فصلنامه آینه معرفت، شماره ۳۷، زمستان ۱۳۹۲، ص ۱۵۳.
- ↑ مبلغ علمنا علی ثلاثة وجوه: ماض و غابر و حادث. فامّا الماضی فمفسر و امّا الغابر فمزبور و امّا الحادث فقذف فی القلوب و نقر فی الاسماع و هو افضل علمنا و لا نبی بعد نبینا؛ شیخ عزیزالله عطاردی، مسند الامام الکاظم (ع)، المؤتمر العالمی للامام الرضا (ع)، ج۱، ص۳۲۴؛ اصول الکافی، ج۱، ص۲۶۴؛ بحارالانوار، ج۲۶، ص۵۹.
- ↑ علم غیب از نگاه عقل و وحی (کتاب)|علم غیب از نگاه عقل و وحی، ص۳۳۰.
- ↑ رشید رضا، وحی محمّدی، ص ۲۰.
- ↑ شیخ مفید، اوائل الماقالات، ص ۲ و ۲۳.
- ↑ علم غیب از نگاه عقل و وحی (کتاب)|علم غیب از نگاه عقل و وحی، ص۲۸۷.
- ↑ علم غیب از دیدگاه حکما و شریعت اسلامی، فصلنامه آیین حکمت، شماره ۱۰.
- ↑ تفسیر قرآن مهر؛ ج۱۵، ص۳۱۰
- ↑ «(اى پيامبر) اين از خبرهاى نهانى است كه به تو وحى مىكنيم و تو هنگامى كه (برادران يوسف) بر كار خود همداستان شدند و نيرنگ مىباختند نزد آنها نبودى»؛ سوره یوسف، آیه ۱۰۲.
- ↑ تفسیر قرآن مهر؛ ج۱۰، ص۱۷۵
- ↑ «(او) دانای نهان است و هیچ کس را بر (اسرار) نهانش مسلّط نمیسازد،* جز کسی از فرستادهها که (خدا از او) خشنود باشد؛ پس در حقیقت، او از پیش رویش و از پشت سرش (محافظانی) کمین کرده وارد میسازد،* تا معلوم دارد که یقیناً، رسالتهای پروردگارشان را رساندهاند؛ و به آنچه نزد آنان است احاطه دارد و همه چیز را از نظر عدد شماره کرده است»؛ سوره جن، آیه ۲۶ و ۲۷ و ۲۸.
- ↑ تفسیر قرآن مهر؛ ج۲۱، ص۲۹۲
- ↑ ر.ک: خلیل بن احمد فراهیدی، کتاب العین، ج۴، ص۵۷؛ صاحب بن عماد، المحیط فی اللغة، ج۳، ص۴۹۴؛ حسین بن محمد راغب اصفهانی، مفردات الفاظ القرآن، تحقیق صفوان عدنان داوودی، ص۷۴۸؛ مبارکبناثیر جزری، النهایة فی غریب الحدیث و الأثر، تصحیح محمود محمد طناحی، ج۴، ص۲۸۲.
- ↑ محمد بن حسن طوسی، الأمالی، ص۱۸۹؛ علی بن عیسی اربلی، کشف الغمة فی معرفة الأئمة، تحقیق هاشم رسولی محلاتی، ج۱، ص۳۹۰؛ حسنبنمحمد دیلمی، إرشاد القلوب إلی الصواب، ج۲، ص۲۵۴.
- ↑ محمد بن یعقوب کلینی، الکافی، ج۱، ص۱۳۶ـ۱۳۷؛ احمد بن محمد برقی، المحاسن.
- ↑ «قلبی یشهد أنی مقتول»؛ علی بن عیسی اربلی، کشف الغمة فی معرفة الأئمة، تحقیق هاشم رسولی محلاتی، ج۱، ص۴۳۷.
- ↑ ماهیت علم امام بررسی تاریخی و کلامی؛ ص۲۵۴
- ↑ وبگاه خبرگزاری فارس
- ↑ محمد بن علی کراجکی، کنز الفوائد، ج۱، ص۳۷۰.
- ↑ محمد بن علی کراجکی، کنز الفوائد، ج۱، ص۲۷۴ ۴۷۵.
- ↑ ویژگیهای علوم ائمه از دیدگاه علمای امامیه
- ↑ مکاتبه اختصاصی دانشنامه مجازی امامت و ولایت
- ↑ «یا مگر غیب نزد آنان است که (از روی آن) مینویسند؟»
- ↑ مفاتیح الغیب، ج۱۰، ص ۲۲۱.
- ↑ لسان العرب، ج۱، ص ۶۵۴؛ تاج العروس، ج۲، ص ۲۵۹.
- ↑ کلام نوین اسلامی ج۲ ص۳۷۲-۳۷۹.
- ↑ اوائل المقالات، شیخ مفید، ص ۶۹ و ۷۰.
- ↑ همان، ۶۸.
- ↑ همان.
- ↑ تصحیح الإعتقاد، شیخ مفید، ص ۹۹.
- ↑ منابع علم امام از نگاه متکلمان قم و بغداد، ص۵۹ و ۶۹
- ↑ و کلیدهای (چیزهای) نهان نزد اوست؛ (هیچ کس) جز او آنها را نمیداند؛ سوره انعام، آیه: ۵۹.
- ↑ او دانای نهان است پس هیچ کس را بر نهان خویش آگاه نمیکند. جز فرستادهای را که بپسندد؛ سوره جن؛ آیه ۲۶ - ۲۷.
- ↑ خداوند بر آن نیست که مؤمنان را به حالی که شما بر آن هستید رها سازد تا آنکه ناپاک را از پاک جدا کند؛ و (نیز) بر آن نیست که شما را از نهان آگاه گرداند اما خداوند از فرستادگان خویش هر که را بخواهد برمیگزیند؛ پس به خداوند و فرستادگانش ایمان آورید و اگر ایمان آورید و پرهیزگاری ورزید پاداشی سترگ خواهید داشت؛ سوره آل عمران، آیه: ۱۷۹.
- ↑ بگو: جز این نیست که من هم بشری چون شمایم (جز اینکه) به من وحی میشود که خدای شما خدایی یگانه است؛ پس هر کس به لقای پروردگارش امید دارد باید کاری شایسته کند و در پرستش پروردگارش هیچ کس را شریک نسازد؛ سوره کهف، آیه: ۱۱۰.
- ↑ و او را از پیش خویش دانشی آموخته بودیم؛ سوره کهف، آیه: ۶۵.
- ↑ علم غیب از دیدگاه فریقین؛ ص ۱۴۹ - ۱۵۲
- ↑ به مادر موسی الهام کردیم که کودک خود را شیر ده؛ سوره قصص، آیه ۷.
- ↑ «ما او را به تو برمیگردانیم و او را از پیامبران قرار میدهیم»؛ سوره قصص، آیه٧.
- ↑ «دانای غیب اوست و هیچ کس را بر اسرار غیبش آگاه نمیسازد، مگر رسولانی که آنان را برگزیده و مراقبینی از پیش رو و پشت سر برای آنها قرار میدهد»؛ سوره جن، ۲۶ و ۲۷.
- ↑ علم غیب از دیدگاه فریقین؛ ص۷-۱۵۲.
- ↑ علم امام از دیدگاه کلام امامیه، ص۶۴-۶۸.
- ↑ مفید، الاختصاص، ص۲۸۶.
- ↑ مفید، الاختصاص، ص۲۸۶.
- ↑ بررسی علم امام از دیدگاه شیخ مفید، فصلنامه فلسفی کلامی، پاییز ۱۳۸۹ (شماره ۴۵) ص ۳۰۵.
- ↑ «تو میشنوی آنچه را من میشنوم، و میبینی آنچه را من میبینم، جز این که تو پیامبر نیستی».
- ↑ «"خداوند از راه الهام مرا از آنچه در لوح محفوظ است، آگاه ساخته است».
- ↑ بررسی علم اولیای الهی، ص۱۱۴.
- ↑ «إِلْهَامٌ أَوْ إِسْمَاعٌ وَ رُبَّمَا كَانَا جَمِيعا»؛ بحارالانوار، ج۲۶، ص ۱۹.
- ↑ «أَمَّا الْغَابِرُ فَمَا تَقَدَّمَ مِنْ عِلْمِنَا وَ أَمَّا الْمَزْبُورُ فَمَا يَأْتِينَا وَ أَمَّا النَّكْتُ فِي الْقُلُوبِ فَإِلْهَامٌ وَ أَمَّا النَّقْرُ فِي الْأَسْمَاعِ فَأَمْرُ الْمَلَكِ»؛ کلینی، کافی، ج۱، ص۲۶۴.
- ↑ لسان العرب، ج۳، ص۵.
- ↑ امامت.
- ↑ گفتند چرا این پیامبر غذا میخورد و در بازار راه میرود؟»؛ سوره فرقان، آیه۷.
- ↑ سید محمد حسین طباطبایی، ج۱۵، ص۱۸۴.
- ↑ بررسی تفسیری آیات انحصار و شمول علم غیب پیامبران، فصلنامه مطالعات تفسیری؛ شماره۳۰، ص ۸۴.
- ↑ مجلسی، محمدباقر، بحار الانوار، ج ۱۲، ص ۱۸۰.
- ↑ مجلسی، محمدباقر، بحارالانوار، ج ۲۶، ص ۴.
- ↑ امینی، علامه، الغدیر، ج ۵، ص ۴۸۰.
- ↑ کلینی، کافی، ج ۱، ص ۱۷۶.
- ↑ نهج البلاغه، خطبه ۱۹۲، ص ۲۲۲.
- ↑ مجلسی، محمدباقر، بحارالانوار، ج ۲۶ ص ۴.
- ↑ سوره واقعه، آیه: ۱۰ و ۱۱.
- ↑ کلینی، اصول الکافی، ج ۱، ص ۲۷۱.
- ↑ کلینی، اصول الکافی، ج ۱، ص ۲۷۱.
- ↑ کلینی، اصول کافی، ج ۱، ص ۲۴۰.
- ↑ عسکری امامخان، منشأ و قلمرو علم امام، فصل پنجم.
- ↑ کلینی، اصول کافی، ج۱، ص۲۹۰.
- ↑ کلینی، اصول کافی، ج۱، ص۲۹۰.
- ↑ علامه مجلسی، بحارالانوار، ج۸، ص۲۸.
- ↑ کلینی، اصول کافی، ج۱، ص۳۹۳.
- ↑ کلینی، اصول کافی، ج۱، ص۳۴۶.
- ↑ مدنی شیرازی، ریاض السالکین فی شرح الصحیفه السجادیه، ص۱۱۱.
- ↑ کلینی، اصول کافی، ج۱، ص۳۷۲-۳۷۵؛ صفار، بصائر الدرجات، ج۱، ص۴۸۵ -۴۹۲.
- ↑ کلینی، اصول کافی، ج۱، ص۳۵۰-۳۷۲؛ صفار، بصائر الدرجات، ج۱، ص۷۷۸.
- ↑ رابطه الهام و تحدیث در علم امامان شیعه، ص۵۷
- ↑ خداوند کتاب و فرزانگی بر تو فرو فرستاد؛ سوره نساء، آیه: ۱۱۳.
- ↑ که روح الامین آن را فرود آورده است؛ سوره شعراء، آیه: ۱۹۳.
- ↑ و به تو چیزی آموخت که نمیدانستی؛ سوره نساء، آیه: ۱۱۳.
- ↑ در محضر علامه طبا طبائی ص۱۲۹.
- ↑ نهج البلاغه، خطبه ۲۳۵.
- ↑ {{عربی|" ذَلِكَ الْقُرْآنُ فَاسْتَنْطِقُوهُ وَ لَنْ يَنْطِقَ لَكُمْ أُخْبِرُكُمْ عَنْهُ إِنَّ فِيهِ عِلْمَ مَا مَضَى وَ عِلْمَ مَا يَأْتِي إِلَى يَوْمِ الْقِيَامَةِ وَ حُكْمَ مَا بَيْنَكُمْ وَ بَيَانَ مَا أَصْبَحْتُمْ فِيهِ تَخْتَلِفُونَ فَلَوْ سَأَلْتُمُونِي عَنْهُ لَعَلَّمْتُكُمْ؛ کافی، ج ۱، ص ۶۱.
- ↑ علوم اهل بیت ویژگیها ابعاد و مبادی آن، ص۸۲-۱۴۹.
- ↑ کلینی، الکافی، ج۸، ص۲۲۱، بحارالانوار، ج۱۸، ص۱۰۹؛ ابن هشام، السیره النبویه، ج۴، ص۱۶۶؛ ابن کثیر، اسماعیل، السیره النبویه، ج۴، ص۱۶، ابن اثیر، عزالدین، اسدالغابه، ج۲، ص۱۴۶.
- ↑ نهج البلاغه، خطبه ۲۳۵، ص۲۲۶.
- ↑ نهج البلاغه، خطبه ۲۲۲، ص۲۵۵.
- ↑ تو میشنوی آنچه را من میشنوم و میبینی آنچه را من میبینم، جز اینکه تو پیامبر نیستی؛ نهج البلاغه، خطبه، ۱۹۲، ص۲۲۳-۲۲۲.
- ↑ ابن عیاش، محمد، تفسیر العیاشی، ج۲، ص۳۶۵؛ بحارالانوار، ج۱۲، ص۱۸۰ و ج۲۶، ص۷۳.
- ↑ خداوند از راه الهام مرا از آنچه در لوح محفوظ است، آگاه ساخته است.
- ↑ برای نمونه، ر.ک: صفار قمی، محمد، بصارالدرجات، ص۱۳۹؛ بحارالانوار، ج۲۶، ص۸۵-۶۶.
- ↑ بحارالانوار، ج۲۶، ص۷۹.
- ↑ شیخ مفید، الاختصاص، ص۳۲۹.
- ↑ برخی از روایات، روح را موجودی دانستهاند که برتر از جبرئیل و میکائیل است. ر.ک: کلینی، الکافی، ج۱، ص۲۷۴-۲۷۳.
- ↑ بحارالانوار، ج۲۶، ص۵.
- ↑ علم غیب امام، ص۳۴۶.
- ↑ و هیچ بشری نسزد که خداوند با او سخن گوید مگر با وحی یا از فراسوی پردهای یا فرستادهای فرستد که به اذن او آنچه میخواهد وحی کند؛ بیگمان او فرازمندی فرزانه است و بدینگونه ما روحی از امر خویش را به تو وحی کردیم؛ تو نمیدانستی کتاب و ایمان چیست ولی ما آن را نوری قرار دادیم که بدان از بندگان خویش هر که را بخواهیم راهنمایی میکنیم و بیگمان تو، به راهی راست راهنمایی میکنی؛ سوره شوری، آیه: ۵۱ - ۵۲.
- ↑ چون تمام آگاهیهایی که درباره پیامبران و امامان بحث میشود از جنس علم حضوری میباشد که علم واقعی است.
- ↑ که روح الامین آن را فرود آورده است بر دلت؛ سوره شعراء، آیه: ۱۹۳ - ۱۹۴.
- ↑ بگو: هر که دشمن جبرئیل است (آگاه باشد که) بیگمان او، آن (قرآن) را بر دلت با اذن خداوند فرو فرستاده است؛ سوره بقره، آیه: ۹۷.
- ↑ علامه طباطبائی، ترجمه المیزان، ج۱۸، ص۱۰۹.
- ↑ امام خمینی، مصباح الهدایه إلی الخلافة والولایة، ص۷۷-۷۸.
- ↑ بیگمان او فرازمندی فرزانه است؛ سوره شوری، آیه: ۵۱.
- ↑ و بدینگونه ما روحی از امر خویش را به تو وحی کردیم؛ تو نمیدانستی کتاب و ایمان چیست؛ سوره شوری، آیه: ۵۲.
- ↑ فرشتگان و روح (الامین) در آن، با اذن پروردگارشان برای هر کاری فرود میآیند؛ سوره قدر، آیه: ۴.
- ↑ روزی که روح و فرشتگان (دیگر) ردیف ایستند؛ سوره نبأ، آیه: ۳۸.
- ↑ بگو روح از امر پروردگار من است؛ سوره اسراء، آیه: ۸۵.
- ↑ طباطبائی، ترجمه المیزان، ج۱۸، ص۱۰۷- ۱۱۰.
- ↑ و هیچ بشری نسزد که خداوند با او سخن گوید مگر با وحی یا از فراسوی پردهای یا فرستادهای فرستد که به اذن او آنچه میخواهد وحی کند؛ سوره شوری، آیه: ۵۱ .
- ↑ و هیچ بشری نسزد که خداوند با او سخن گوید مگر با وحی یا از فراسوی پردهای یا فرستادهای فرستد که به اذن او آنچه میخواهد وحی کند؛ بیگمان او فرازمندی فرزانه است؛ سوره شوری، آیه: ۵۱.
- ↑ ابنعربی، فتوحات، ج۲، ص۷۱.
- ↑ علم امام
- ↑ علم، به سه وجه به ما میرسد: گذشته، آینده و حادث. امّا علم گذشته، علمی است که تفسیر شده و علم آینده، علم مزبور و مکتوب است و امّا علم حادث، چیزی است که در قلب انداخته و در گوش خوانده میشود. و بهترین علم ما همین است و پیامبری بعد از پیامبر ما وجود ندارد.
- ↑ افتادن در قلب
- ↑ خواندن در گوش
- ↑ به امام صادق (ع) عرض کردم: من از عبد اللّه بن حسن سؤال کردم. او گمان میکند امام، در بین شما اهل بیت (ع) نیست. فرمود: قسم به خدا ای پسر نجاشی! به درستی که از ماست آن که علم به قلب او انداخته میشود و به گوش او خوانده میشود و ملائکه با او مصافحه میکنند.
- ↑ غابر، علمی است که از سابق بوده و مزبور، علمی است که در آینده به ما میرسد و افتادن در قلب، الهام است و کوبیدن در گوش، از سوی ملک است.
- ↑ آفاق علم امام در الکافی.
- ↑ «آن از اخبار غیبی بود که به تو وحی کردیم و تو نزد آنها نبودی...»؛ سوره آل عمران، آیه ۴۴.
- ↑ بررسی علم غیب معصومان در تفاسیر فریقین، ص ۱۸۵.
- ↑ «از فرزندان من دوازده تن پیشوای اصیل و نیک نژاد و محدث و مفهّم است و آخرین آنها کسی است که به حق قیام کرده و زمین را پر از عدالت کند چنان که از ستم پر شده باشد».
- ↑ محمد صادق عظیمی، سیر تطور گستره علم امام در کلام اسلامی، ص۱۷۶.
- ↑ علم ائمه از نظر عقل و نقل،ص۷۰
- ↑ رابطه علم غیب امام حسین و حادثه عاشورا؛ ص ۵۸-۶۰.
- ↑ طباطبایی، المیزان، ص۷۱۸.
- ↑ و به مادر موسی الهام کردیم که به او شیر بده و اگر بر (جان) او ترسیدی او را (در صندوقی بنه و) به دریا فکن و مهراس و اندوهگین مباش! ما او را به تو باز میگردانیم و او را از پیامبران خواهیم کرد؛ سوره قصص، آیه ۷.
- ↑ تبیینی از چیستی فرا آگاهی در فرآیند وحی، فصلنامه پژوهشهای اعتقادی کلامی (شماره ۱۸، تابستان ۱۳۹۴)، صفحه ۱۴۴.
- ↑ صدرالمتألهین: ۴۷۷ و ۴۷۸.
- ↑ راغب اصفهانی، بی تا: ۵۱۵.
- ↑ صدرالمتألهین ۱۳۸۶: ۲۳۷ و ۲۳۸.
- ↑ عقل کل همان صادر اول است
- ↑ صدرالمتألهین ۱۳۸۶: ۷۲۲ و ۷۲۳.
- ↑ ملاصدرا آیه ﴿وَ ما كانَ لِبَشَرٍ أَنْ يُكَلِّمَهُ اللَّهُ إِلاَّ وَحْياً أَوْ مِنْ وَراءِ حِجابٍ أَوْ يُرْسِلَ رَسُولا﴾ سوره شوری، آیه: ۵۱، را بیانگر افاضة علوم بر نفوس به سه طریق وحی ﴿وَحْياً﴾، الهام ﴿مِنْ وَراءِ حِجابٍ﴾ و تعلیم به وسیله انبیا ﴿يُرْسِلَ رَسُولا﴾ میداند (ملاصدرا، ۱۳۸۷: ۴۰۸).
- ↑ صدرالمتألهین ۱۳۸۶: ۲۳۸-۲۴۰.
- ↑ علم امام در آینه حکمت متعالیه، ص ۶۰.
- ↑ ناصر مکارم شیرازی، تفسیر نمونه، ج ۱۳، ص ۲۱۳.
- ↑ و هیچ بشری نسزد که خداوند با او سخن گوید مگر با وحی یا از فراسوی پردهای یا فرستادهای فرستد که به اذن او آنچه میخواهد وحی کند؛ سوره شوری، آیه: ۵۱.
- ↑ آنگاه از محراب به سوی قوم خود بیرون شد و به آنان اشاره کرد که: پگاهان و در پایان روز (خداوند را) به پاکی بستایید؛ سوره مریم، آیه: ۱۱.
- ↑ و پروردگارت به زنبور عسل الهام کرد که بر کوهها و بر درخت و بر داربستهایی که (مردم) میسازند لانه گزین!؛ سوره نحل، آیه: ۶۸.
- ↑ و به مادر موسی الهام کردیم که به او شیر بده و اگر بر (جان) او ترسیدی او را (در صندوقی بنه و) به دریا فکن و مهراس و اندوهگین مباش! ما او را به تو باز میگردانیم و او را از پیامبران خواهیم کرد؛ سوره قصص، آیه: ۷.
- ↑ و بدینگونه ما به تو قرآنی عربی وحی کردیم تا (مردم) امّ القری و پیرامون آن را بیم دهی و (نیز) از روز گرد آمدن (همگان در رستخیز) که تردیدی در آن نیست بیم دهی.(روزی که) دستهای در بهشت و دستهای در دوزخ خواهند بود.؛ سوره شوری، آیه: ۷.
- ↑ خواب و رؤیای صادقه از دیدگاه قران و حدیث؛ ص ۱۲۶-۱۳۰.
- ↑ «آن از اخبار غیبی بود که به تو وحی کردیم و تو نزد آنها نبودی...»؛ سوره آل عمران، آیه ۴۴.
- ↑ «ما به تو وحی کردیم همانگونه که به نوح و پیامبران بعد از او نیز وحی کردیم»؛ سوره نساء آیه ۱۶۳.
- ↑ «و ما به مادر موسی وحی کردیم که فرزندت را شیر بده، پس وقتی که ترسیدی او را در دریا بینداز و نترس و غمگین نباش، چرا که ما او را به تو برگردانیده و او را از مرسلین قرار خواهیم داد»؛ سوره قصص آیه۷.
- ↑ جستاری در مسئله علم غیب، منتشر شده در نشریه الکترونیکی قرآنپژوهی
- ↑ شایان ذکر است در بینش اسلامی رؤیای صادقه جزئی از اجزاء نبوت و عاری از هرگونه خطا و اشتباه است؛ سید مرتضی عسکری، عقاید اسلام در قرآن کریم، ج ۲، ترجمۀ محمد جواد کرمی، ص ۵۶۰ و نیز شیخ مفید، الاختصاص، ص ۲۴۱ و همچنین ناصر مکارم شیرازی و سایر همکاران، تفسیر نور، ج ۱، ص ۲۷۸.
- ↑ علم لدنی در قرآن و حدیث؛ ص ۷۰.
- ↑ وبگاه بیان معرفت
- ↑ مرکز ملی پاسخگویی به سؤالات دینی
- ↑ کسی که فرشتگان با او سخن میگویند
- ↑ «أَحْمَدُ بْنُ مُحَمَّدٍ وَ مُحَمَّدُ بْنُ یَحْیَی عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ الْحَسَنِ عَنْ یَعْقُوبَ بْنِ یَزِیدَ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ إِسْمَاعِیلَ قَالَ: سَمِعْتُ أَبَا الْحَسَنِ (ع) یَقُولُ: الْأَئِمَّةُ عُلَمَاءُ صَادِقُونَ مُفَهَّمُونَ مُحَدَّثُونَ».الکلینی الرازی، أبو جعفر محمد بن یعقوب بن إسحاق، الأصول من الکافی، ج ۱، ص ۲۷۱.
- ↑ «الحدیث الثالث: صحیح. "مفهمون" من جهة النبی (ص) فهمهم القرآن و تفسیره و تأویله و غیر ذلک من العلوم و المعارف "محدثون" من الملک». محمد باقر بن محمد تقی مجلسی، ، مرآة العقول فی شرح أخبار آل الرسول، ج ۳، ص ۱۶۴.
- ↑ و در روایت صحیحه یعقوب بن یزید، از محمد ابن اسماعیل ابن بزیع روایت نموده است که گفت: شنیدم ابا الحسنعلیه السلام میفرماید: امامان (ع) عالمان، راستگویان و افرادی هستند که آموزش داده شدهاند و افرادی هستند که با آنها سخن گفته میشود "به آنها الهام میشود"؛ الشیخ جلال الصغیر، الولایة التکوینیة، الحق الطبیعی للمعصوم (ع)، ص ۲۶۱، بر اساس نرم افزار مکتبة اهل البیت (ع).
- ↑ " ثم إنا بینا أن الأئمة (ع) لیسوا بأنبیاء مرسلین، بل إن القول بنبوة واحد منهم کفر بلا إشکال، و إنما هم علماء صادقون محدثون ملهمون، وبهذا نطقت الأخبار الثابتة، کصحیحة محمد بن إسماعیل، قال: سمعت أبا الحسن (ع) یقول: الأئمة علماء صادقون مفهمون محدثون"؛ الشیخ علی آل محسن، کشف الحقائق، ص ۱۵۳.
- ↑ «مُحَمَّدُ بْنُ یَحْیَی عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدٍ عَنِ ابْنِ مَحْبُوبٍ عَنِ ابْنِ رِئَابٍ عَنْ أَبِی عُبَیْدَةَ قَالَ: سَأَلَ أَبَا عَبْدِ اللَّهِ (ع) بَعْضُ أَصْحَابِنَا عَنِ الْجَفْرِ فَقَالَ: هُوَ جِلْدُ ثَوْرٍ مَمْلُوءٌ عِلْماً. قَالَ لَهُ فَالْجَامِعَةُ؟. قَالَ: تِلْکَ صَحِیفَةٌ طُولُهَا سَبْعُونَ ذِرَاعاً فِی عَرْضِ الْأَدِیمِ مِثْلُ فَخِذِ الْفَالِجِ فِیهَا کُلُّ مَا یَحْتَاجُ النَّاسُ إِلَیْهِ وَ لَیْسَ مِنْ قَضِیَّةٍ إِلَّا وَ هِیَ فِیهَا حَتَّی أَرْشُ الْخَدْشِ قَالَ فَمُصْحَفُ فَاطِمَةَ (س). قَالَ: فَسَکَتَ طَوِیلًا ثُمَّ قَالَ إِنَّکُمْ لَتَبْحَثُونَعَمَّا تُرِیدُونَ وَ عَمَّا لَا تُرِیدُونَ إِنَّ فَاطِمَةَ مَکَثَتْ بَعْدَ رَسُولِ اللَّهِ (ص) خَمْسَةً وَ سَبْعِینَ یَوْماً وَ کَانَ دَخَلَهَا حُزْنٌ شَدِیدٌ عَلَی أَبِیهَا وَ کَانَ جَبْرَئِیلُ (ع) یَأْتِیهَا فَیُحْسِنُ عَزَاءَهَا عَلَی أَبِیهَا وَ یُطَیِّبُ نَفْسَهَا وَ یُخْبِرُهَا عَنْ أَبِیهَا وَ مَکَانِهِ وَ یُخْبِرُهَا بِمَا یَکُونُ بَعْدَهَا فِی ذُرِّیَّتِهَا وَ کَانَ عَلِیٌّ (ع) یَکْتُبُ ذَلِکَ فَهَذَا مُصْحَفُ فَاطِمَةَ (س)». محمد بن یعقوب کلینی، الکافی (طبعة الإسلامیة)، ج ۱، ص ۲۴۱.
- ↑ محمد باقر بن محمد تقی مجلسی، مرآة العقول فی شرح أخبار آل الرسول، ج ۳، ص ۵۹.
- ↑ «وکانت فاطمة (س) فی بطن أمها محدثة، وکانت تنزل علیها الملائکة بعد وفاة الرسول (ص)و یشهد بذلک الروایات المتعددة، منها صحیحة أبی عبیدة عن أبی عبد الله (ع) قال: إن فاطمة (س) مکثت بعد رسول الله (ص)خمسة وسبعین یوما ، وکان دخلها حزن شدید علی أبیها وکان یأتیها جبرئیل (ع) فیحسن عزاءها علی أبیها و یطیب نفسها و یخبرها عن أبیها و مکانه، ویخبرها بما یکون بعدها فی ذریتها و کان علی (ع) یکتب ذلک».المیرزا جواد التبریزی، صراط النجاة، ج ۳، ص ۴۴۰.
- ↑ «مُحَمَّدُ بْنُ یَحْیَی عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدٍ عَنِ الْحَجَّالِ عَنِ الْقَاسِمِ بْنِ مُحَمَّدٍ عَنْ عُبَیْدِ بْنِ زُرَارَةَ قَالَ: أَرْسَلَ أَبُو جَعْفَرٍ (ع) إِلَی زُرَارَةَ أَنْ یُعْلِمَ الْحَکَمَ بْنَ عُتَیْبَةَ أَنَّ أَوْصِیَاءَ مُحَمَّدٍ عَلَیْهِ وَ (ع) مُحَدَّثُونَ». الشیخ الکلینی، الکافی، ج ۱، ص ۲۷۰.
- ↑ فرمایش ایشانعلیه السلام که فرمودند: اینکه با آنها سخن گفته میشود یعنی به آنها الهام میشود؛ السید بدرالدین بن أحمد الحسینی العاملی، الحاشیة علی أصول الکافی، ص ۱۶۶.
- ↑ «وأنا صاحب اللوح المحفوظ ألهمنی الله عز وجل علم ما فیه». محمد باقر المجلسی، بحار الأنوار الجامعة لدرر أخبار الأئمة الأطهار، ج ۲۶، ص ۴.»
- ↑ اثبات علم غیب امامان از قرآن کریم