آیا علم به اسماء علم غیب است و معصوم از آن آگاهی دارد؟ (پرسش)

از امامت‌پدیا، دانشنامهٔ امامت و ولایت
آیا علم به اسماء علم غیب است و معصوم از آن آگاهی دارد؟
موضوع اصلیبانک جامع پرسش و پاسخ علم غیب
مدخل اصلیعلم معصوم به اسماء

آیا علم به اسماء علم غیب است و معصوم از آن آگاهی دارد؟ یکی از پرسش‌های مرتبط به بحث علم غیب معصوم است که می‌توان با عبارت‌های متفاوتی مطرح کرد. برای بررسی جامع این سؤال و دیگر سؤال‌های مرتبط، یا هر مطلب وابسته دیگری، به مدخل اصلی علم غیب مراجعه شود.

پاسخ نخست

سبحانی

آیت‌الله سبحانی در کتاب «آگاهی سوم یا علم غیب» در این باره گفته است:

«وَعَلَّمَ آدَمَ الأَسْمَاء كُلَّهَا ثُمَّ عَرَضَهُمْ عَلَى الْمَلائِكَةِ فَقَالَ أَنبِئُونِي بِأَسْمَاء هَؤُلاء إِن كُنتُمْ صَادِقِينَ قَالُواْ سُبْحَانَكَ لاَ عِلْمَ لَنَا إِلاَّ مَا عَلَّمْتَنَا إِنَّكَ أَنتَ الْعَلِيمُ الْحَكِيمُ قَالَ يَا آدَمُ أَنبِئْهُم بِأَسْمَائِهِمْ فَلَمَّا أَنبَأَهُمْ بِأَسْمَائِهِمْ قَالَ أَلَمْ أَقُل لَّكُمْ إِنِّي أَعْلَمُ غَيْبَ السَّمَاوَاتِ وَالأَرْضِ وَأَعْلَمُ مَا تُبْدُونَ وَمَا كُنتُمْ تَكْتُمُونَ[۱] دقت در معنای این سه آیه ما را به این حقیقت رهبری می کند که خداوند یک سلسله حقایقی را که از دیدگاه فرشتگان پنهان بود به حضرت آدم (ع) آموخت و سپس حضرت آدم (ع) به دستور خداوند آنان را از این "غیب" آگاه ساخت. توضیح این که: "اسماء" جمع "اسم" به معنی نام است ولی در این جا مقصود این نیست که فقط نام‌های موجودات زمینی و آسمانی را به او تعلیم کرد زیرا فرا گرفتن نام تنها، بدون آشنایی با حقیقت آن، برای حضرت آدم (ع) امتیازی نخواهد بود، بلکه منظور این است که خداوند، را از حقایق موجودات آگاه ساخت گواه این مطلب این است که در آیه شریفهثُمَّ عَرَضَهُمْ عَلَى الْمَلائِكَةِ ضمیر جمع عاقل "هم" آورده شده است در صورتی که اگر منظور فقط "اسماء" بود باید "عرضها" گفته می‌شد زیرا در جمع غیر عاقل ضمیر مفرد مؤنث "ها" آورده می‌شود[۲] [۳].

پاسخ‌ها و دیدگاه‌های متفرقه

۱. حجت الاسلام و المسلمین رضایی اصفهانی؛
حجت الاسلام و المسلمین دکتر رضایی اصفهانی در کتاب «تفسیر قرآن مهر» در این‌باره گفته‌ است:

«قرآن کریم در آیات سی و یکم تا سی و سوم سوره‌ بقره به آموزش آدم و آزمایش فرشتگان به وسیله‌ آن اشاره می‌کند و می‌فرماید: وَعَلَّمَ آدَمَ الأَسْمَاء كُلَّهَا ثُمَّ عَرَضَهُمْ عَلَى الْمَلائِكَةِ فَقَالَ أَنبِئُونِي بِأَسْمَاء هَؤُلاء إِن كُنتُمْ صَادِقِينَ قَالُواْ سُبْحَانَكَ لاَ عِلْمَ لَنَا إِلاَّ مَا عَلَّمْتَنَا إِنَّكَ أَنتَ الْعَلِيمُ الْحَكِيمُ قَالَ يَا آدَمُ أَنبِئْهُم بِأَسْمَائِهِمْ فَلَمَّا أَنبَأَهُمْ بِأَسْمَائِهِمْ قَالَ أَلَمْ أَقُل لَّكُمْ إِنِّي أَعْلَمُ غَيْبَ السَّمَاوَاتِ وَالأَرْضِ وَأَعْلَمُ مَا تُبْدُونَ وَمَا كُنتُمْ تَكْتُمُونَ[۴]

نکته‌ها و اشاره‌ها:

۱. در این آیات صحنه‌ای از امتحان آدم (ع) و فرشتگان به تصویر کشیده شده که آدم (ع) در آن پیروز شد، ولی فرشتگان موفق نشدند و بار دیگر برتری انسان بر فرشتگان روشن شد.

۲. آزمایش فرشتگان و آدم، یک ارزیابی علمی بود؛ یعنی آنان را در برابر نام‌ها و حقایق و اسرار و علوم هستی قرار دادند و انسان به خاطر ظرف وجودی وسیع خود آنها را آموخت و بیان کرد، ولی فرشتگان به خاطر ظرف وجودی محدود خود نتوانستند پاسخ پرسش‌های علمی را تهیه کنند و در امتحان شکست خوردند.

۳. مقصود از "نام‌ها" در این آیات چیست؟

در این مورد چند احتمال داده‌اند:

الف) در احادیثی آمده است که مقصود از این نام‌ها همان نام‌های رهبران الهی و حجت‌های اوست.

ب) در احادیث دیگری آمده که مقصود از نام‌ها، زمین‌ها، کوه‌ها، دره‌ها و همه‌ موجودات است.

ج) منظور از این نام‌ها، همان استعداد نام‌گذاری چیزهاست که خدا به انسان عطا فرموده است و براساس همین نام‌گذاری است که علوم بشر شکل می‌گیرد و نسل به نسل منتقل می‌شود.

د) منظور اعطای معانی و مفاهیم و مسمّای این نام‌ها به آدم (ع) بوده است که همان علوم و اسرار مربوط به آفرینش و موجودات است؛ پس مقصود، منابع و خزاین چیزهاست، نه صرف لغات.

ه) آموزش نام‌ها، کنایه از قدرت شناخت حقایق و آثار چیزهاست که خدا در نهاد انسان قرار داده و تنها انسان چنین توانی دارد و با استفاده از این توانایی در اسرار جهان می‌اندیشد و تمام اکتشافات و اختراعات علمی بشر نیز نتیجه‌ همین مطلب است.

و) مقصود همان حقایق غیبی عالم است که نشانه‌ خدا هستند؛ حقایقی که باشعور و عاقل و خزاین چیزهای جهان هستند و نزد خدا ذخیره‌اند.

البته این معانی با هم‌دیگر منافاتی ندارند و جمع آنها مشکل نیست و همه‌ی این معانی می‌تواند مقصود آیه باشد، هر چند احتمال پنجم جالب‌تر است.

۴. برخی مفسران برآن‌اند که خدای متعال این علوم را به صورت تکوینی به انسان آموخت؛ یعنی در نهاد و وجود او قرار داد و در مدت کوتاهی بارور ساخت؛ همان‌طور که بیان را به صورت تکوینی به انسان تعلیم داد؛ یعنی استعداد فهم این نام‌ها و اسرار و علوم را در فطرت و سرشت انسان قرار داد.

۵. آیا اگر خدا آن علوم و نام‌ها را به فرشتگان یاد می‌داد آنها نیز نمی‌توانستند مثل آدم بیاموزند و در آزمایش موفق شوند؟

تفاوت فرشتگان با انسان در این بود که انسان‌ها ظرفیت وجودی بیش‌تری داشتند؛ از این رو این نام‌ها و علوم در ظرف وجودی آنان قرار گرفت و بارور شد، ولی فرشتگان چون برای اهداف دیگری آفریده شده بودند، ظرفیت خاصی داشتند که آماده‌ی پذیرش این همه علوم و اسرار نبود؛ به عبارت دیگر علوم انسان‌ها با تفکر و خلاقیت افزایش می‌یابد، اما علوم فرشتگان مثل رایانه با حافظه‌ محدودی است که هر چه به او می‌دهند بازمی‌گوید و هنگامی که در این آزمایش معلوم شد که آنان ظرفیت علوم و اسرار نام‌ها را ندارند و از انسان برتر و شایسته‌تر به خلافت نیستند، به‌ خوبی این حقیقت را پذیرفتند و تسلیم شدند.

۶. در این آیات برای آموزش انسان تعبیر "تعلیم" به کار رفته، اما برای فرشتگان تعبیر «عرضه» به کار رفته است که بالاتر از آموزش است، همان‌طور که نوار آموزشی با فیلم آموزشی تفاوت دارد؛ پس ممکن است گفته شود که فرشتگان نتوانستند چیزی را که به صورت صدا و تصویر به آنان عرضه شد دریابند، در حالی که انسان با آموزش نازل‌تری آنها را دریافت و این برتری انسان را نشان می‌داد.

۷. برخی مفسران برآن‌اند که مقصود از "چیزی که فرشتگان مخفی می‌کردند" آن است که فرشتگان، در دل، خود را شایسته‌تر از انسان برای جانشینی خدا در زمین می‌دانستند و این مطلبی بود که در آیه‌ی قبل بدان اشاره شد، اما تصریح نکردند.

برخی دیگر برآن‌اند که آیه به ابلیس اشاره دارد که در صف فرشتگان قرار داشت و تصمیم داشت در برابر انسان سجده نکند، ولی این مطلب را در دل پنهان می‌کرد.

این احتمال نیز هست که این آیه به علم وسیع الهی و قلمرو بی‌کران آن در امور آشکار و پنهان اشاره داشته باشد، همان‌طور که به مخاطب خود می‌گوییم "ما همه چیز پنهان و آشکار شما را می‌دانیم" و لازمه‌ این سخن آن نیست که حتماً چیز مخفی وجود داشته باشد؛ البته مانعی ندارد که هر سه مطلب مقصود آیه باشد.

  • با ارزیابی علمی، شایستگی و برتری افراد را ثابت کنید.
  • ظرفیت علمی و معلومات افراد، معیار برتری آنها در انتصاب به پست و مقام است.
  • دانشمندترین افراد را برای جانشینی خدا و رهبری و خلافت در زمین برگزینید.
  • ظرفیت علمی انسان از فرشتگان بیش‌تر است.
  • خدا نام‌ها و علوم و اسراری را در نهاد انسان به ودیعت نهاده است.
  • در هنگام شکست علمی تکبّر نورزید برتری علمی دیگران را بپذیرید و اعتراف کنید، که این روش فرشته‌خویان است»[۵].
۳. حجت الاسلام و المسلمین هاشمی؛
حجت الاسلام و المسلمین دکتر سید علی هاشمی، در پایان‌نامه دکتری خود با عنوان «قلمرو علم امام از دیدگاه آیات روایات و اصحاب ائمه» در این‌باره گفته‌ است: «وَعَلَّمَ آدَمَ الأَسْمَاء كُلَّهَا ثُمَّ عَرَضَهُمْ عَلَى الْمَلائِكَةِ فَقَالَ أَنبِئُونِي بِأَسْمَاء هَؤُلاء إِن كُنتُمْ صَادِقِينَ * قَالُواْ سُبْحَانَكَ لاَ عِلْمَ لَنَا إِلاَّ مَا عَلَّمْتَنَا إِنَّكَ أَنتَ الْعَلِيمُ الْحَكِيمُ * قَالَ يَا آدَمُ أَنبِئْهُم بِأَسْمَائِهِمْ فَلَمَّا أَنبَأَهُمْ بِأَسْمَائِهِمْ قَالَ أَلَمْ أَقُل لَّكُمْ إِنِّي أَعْلَمُ غَيْبَ السَّمَاوَاتِ وَالأَرْضِ وَأَعْلَمُ مَا تُبْدُونَ وَمَا كُنتُمْ تَكْتُمُونَ[۶]. در آیات فوق، خداوند از حادثه مهم خلافت و جانشینی حضرت آدم (ع) سخن می‌گوید. این خلافت با دانشی به نام «علم الاسماء» گره خورده است. خداوند متعال پیش از جعل خلافت حضرت آدم (ع)، موضوع را با فرشتگان در میان ‌گذاشت. فرشتگان از خلقت و خلافت چنین موجودی تعجب کردند؛ زیرا معتقد بودند که با وجود آنان نیازی به وجود موجودی نیست که در زمین فساد کرده و خونریزی به پا می‌کند. خداوند متعال به آنان فرمود که حقایقی را می‌داند که آنان نمی‌دانند. خداوند سبحان، (ع) "علم الاسماء" را به طور کامل به حضرت آدم آموخت. وَعَلَّمَ آدَمَ الأَسْمَاء كُلَّهَا. آنگاه آنان (مسمای آن اسماء)[۷] را بر فرشتگان عرضه کرد و از آنان خواست که از نام‌هایشان خبر دهند. فرشتگان اظهار عجز کردند. خداوند متعال از آدم (ع) خواست که اسامی آنان را به فرشتگان خبر دهد و او فرشتگان را از نام‌های آنان آگاه ساخت. تفسیرهای متفاوتی از علم الاسماء از سوی مفسران ارائه شده است (...): (۱): برخی از مفسران معتقدند که خداوند به حضرت آدم نام تمامی مخلوقات مانند اشخاص، شغل‌ها، درختان، سرزمین‌ها و... را آموخت. (...) (۲): بنابر تفسیری دیگر، علم به أسماء، آگاهی از حقایق کلی هستی است. (...) نکته دیگر آن که در آیات یاد شده درباره مسمای این اسماء، ضمیر «هم» و اسم اشاره «هؤلاء» استفاده شده است که معمولا در مورد موجودات دارای حیات و شعور به کار می‌روند. افزون بر آن، این موجودات، از حقایق غیبی به شمار می‌آیند؛ زیرا خداوند بعد از آن که حضرت آدم، آن اسماء را برای فرشتگان بیان کرد، به فرشتگان فرمود: قَالَ أَلَمْ أَقُل لَّكُمْ إِنِّي أَعْلَمُ غَيْبَ السَّمَاوَاتِ وَالأَرْضِ[۸] بنابراین این اسماء به حقایق و موجوداتی زنده و با شعور اشاره دارند که از حقایق پنهان و غیبی به شمار می‌آیند که با در نظر گرفتن آیه وَإِن مِّن شَيْءٍ إِلاَّ عِندَنَا خَزَائِنُهُ وَمَا نُنَزِّلُهُ إِلاَّ بِقَدَرٍ مَّعْلُومٍ[۹] بر حقایق کلی و پوشیده در نزد خداوند مطابقت دارد که محدود به حد مشخصی نیست؛ کثرت در آنها، به جهت عددی نیست؛ بلکه در مراتب و درجات است. بنابراین در مرتبه الهی دارای مقدار و محدوده نیستند؛ بلکه حد و مقدار آنها بر حسب مرتبه نزول در عالم آفرینش و نزول در مراتب وجود است. به عبارت دیگر، در مرتبه غیبی خود، حقایقی کلی و با شعور هستند که در مرتبه نزول تمام حقایق جهان را شامل می‌شوند.[۱۰] (۳)این دانش، آشنایی با تمام اسماء حسنای الهی است. (...) (۴): در تفسیری نزدیک به تفسیر سوم، شناخت اسماء حسنای الهی بر شناخت پیامبران و امامان معصوم (ع) تطبیق شده است»[۱۱].
۴. حجت الاسلام و المسلمین خوش‌باور؛
حجت الاسلام و المسلمین داوود خوش‌باور، در پایان‌نامه در پایان‌نامه کارشناسی ارشد خود با عنوان «علم غیب از دیدگاه فریقین» در این‌باره گفته‌ است: «علم به اسماء و صفات الهی، یکی دیگر از دانشهای ارزشمند است که به برخی از برگزیدگان خداوند عطا شده است. خداوند در چند آیه سوره بقره، از حادثه مهم آفرینش حضرت آدم (ع)، سخن می‌گوید. خداوند متعال پیش از آفرینش حضرت آدم (ع) موضوع آفرینش او را به عنوان جانشین خود در زمین با فرشتگان در میان گذاشت. فرشتگان از خلقت چنین موجودی تعجب کردند؛ زیرا معتقد بودند که با وجود آنان نیازی به وجود موجودی نیست که در زمین فساد کرده و خونریزی به پا می‌کند. خداوند متعال به آنان فرمود که حقایقی را می‌داند که آنان نمی‌دانند. خداوند سبحان، حضرت آدم (ع) را آفرید، سپس به او علم الأسماء را به طور کامل آموخت وَعَلَّمَ آدَمَ الأَسْمَاء كُلَّهَا [۱۲] اسمای آن اسماء را بر فرشتگان عرضه کرد و از آنان خواست که از نامهایشان خبر دهند فرشتگان اظهار عجز کردند ، خداوند متعال از آدم خواست که از اسامی‌آنان به فرشتگان خبر دهد و او فرشتگان را از نام‌های آنان آگاه ساخت. پیداست که آگاهی از آن نام‌ها بسیار مهم بوده است، از گفت و گوهای آمده در آیات یاد شده به عنوان می‌توان این گونه استنباط کرد که در حقیقت دلیل و توجیه خلقت حضرت آدم (ع) خلیفه خداوند در زمین به جای فرشتگان، فرا گرفتن علم الاسماء بوده است؛ زیرا خداوند در مقابل سؤال فرشتگان از دلیل خلقت آدم به عنوان خلیفه‌اش در زمین، علم او به اسماء را به رخ فرشتگان کشید و آنان نیز پس از آگاهی از این ۲ توانایی و مقام، قانع شدند و به دستور خداوند بر حضرت آدم (ع) سجده کردند این اسماء و صفات، از مصادیق غیب آسمانها و زمین به شمار می‌آیند؛ زیرا شناخت کامل اسماء و صفات خداوند برای اکثر افراد و حتی فرشتگان میسر نیست. شناخت امور جهان مادی مانند کوه‌ها، دره‌ها، درختان و ... اگر چه برای زندگی انسان در دنیا مفید است؛ اما به تنهایی فضیلتی نیست که معیار و ملاک برتری حضرت آدم (ع) بر فرشتگان باشد و خداوند به وسیله آن بر حضرت آدم (ع) منت گذاشته و شایستگی او را برای خلافتش در زمین اثبات کند. افزون بر آن، فرشتگان مقرب نیازی ندارند که از الفاظ و عبارات عالم ماده آگاه باشند؛ آنان بدون این الفاظ از انگیزه‌ها، گفتار و کردار بشر آگاه می‌شوند. و تدبیر کننده جهان مادی مأموریت‌های الهی را در عالم ماده انجام می‌دهند هستند؛ بنابراین از این گونه علوم در صورت نیاز آگاه بوده و در نتیجه نمی‌توان علم الاسماء را به این دانشها تفسیر کرد، مراد از این اسماء، صرف دستیابی به لوح محفوظ یا سرچشمه‌های علوم هستی نیز نمی‌تواند باشد؛ زیرا اگر چه تمام حقایق در لوح محفوظ موجود است؛ اما این علم به تنهایی، برتری انسان بر فرشتگان و مسجود فرشتگان شدن حضرت آدم (ع) را توجیه نمی‌کند به هر حال علم الاسماء، یکی دیگر از مصادیق علوم ویژه و پنهانی است که خداوند به حضرت آدم (ع) آموخت»[۱۳].
۵. حجت الاسلام و المسلمین نقوی؛
حجت الاسلام و المسلمین دکتر سید نسیم عباس نقوی در پایان‌نامه دکتری خود با عنوان «علم پیامبر و ائمه به غیب» در این‌باره گفته‌ است:

«اگر چه آیات تعلیم اسماء تحت عناوین کلی وارد شده ولی در حدود آن مفهوم کلی، نسبت به افردای علم غیب را ثابت کرد. بخشی از این آیات تعلیم اسماء که می‌توان با این آیات برای انسان کامل و اولیاء الهی که مظهر تام انسان و کامل ائمه طاهرین هستند می‌توان علم غیب را برای آنها ثابت کرد.

مراد از اسماء چیست؟ در این مورد سه قول وجود دارد:

۱) جوهریت اسماء: اینکه اسماء وجودات حقیقی هستند و در عالم غیب بوده وجودشان علامت و سمه برای وجود عظمت خداوند هستند، جای شکی نیست که این اسماء در عالم خودشان حقیقی و حسی‌اند، زیرا اموری که فرضی و اعتباری‌اند، این همه آثار بر اینها مترتب نمی‌شد. تقریباً همه مفسرین به این قول‌اند که همه اشیاء و موجودات زمینی تنزل یافته‌ای از وجودات جوهری و ملکوتی هستند از قبیل إِنْ هِيَ إِلاَّ أَسْمَاء سَمَّيْتُمُوهَا [۱۴] نیستند. بلکه از وجود حقیقی بهره‌مند هستند.

صدرالمتألهین شیرازی "در تفسیر القرآن" می‌نویسد: حقایق عالم همه اسمای خدایند و تعلیم این اسماء به آدم (ع) به این معنی است، که خداوند همه آنها را به حضرت آدم (ع) ارائه کرد، و آن چه را که خلق کرده بود برای حضرت آدم (ع) احضار کرد، و ویژگی‌ها، آثار و خواص آنها را نیز به او الهام کرد. از این می‌فهمیم که اسماء حقایق موجود و مخلوق هستند و اسماء از جوهریت برخوردارند و در عالم خارج وجود دارند.

۲) اسماء باشعوراند: بحث دوم اینکه این اسماء با عقل و با شعوراند، مفسرین هم عقیده دارند که این اسماء شعور دارند و دلائل ذیل را برای مدعای خود ارائه می‌کنند.

الف) آیه مبارکه خلافت در چند مورد با ضمیر جمع مذکر عاقل "هم" و اسم اشاره "هولاء" به این اسماء اشاره کرده است و در ادبیات عرب این دو کلمه برای "جمع مذکر عاقل" به کار می‌رود. این استعمال قرینه بر این است که اسماء باید عاقل و با شعور باشند اگر چه این دو در غیر این مورد هم به کار می‌رود ولی کاربرد اصلی این دو استعمال شدن یا به کار رفتن آن در مورد عقلاء است.

ب) صدر المتألهین: ضمیر "هم" و اسم اشاره و "هولاء" که در آیه آمده است از باب حقیقت است نه مجاز و تغلیب، بلکه در حقیقت، این دو کلمه برای جمع مذکر عاقل به کاربرده است.

توضیح اینکه: هر حقیقت نوعیه‌ای مثل انسان، فرس و... از یک جوهر عقلی نوری برخوردار هستند که ذاتاً عاقل و ذاتاً معقول هستند و موجوداتی هستند که در عالم اعلی الهی موجود و در علم الهی حاضراند و این عقول مفارقه و صور مجرده علمیه، در حقیقت همان اسمای الهی هستند که ازلاً و ابداً موجوداند. زیرا که مَا عِندَكُمْ يَنفَدُ وَمَا عِندَ اللَّهِ بَاقٍ [۱۵]. بنابراین اگر بین اقوالی که در این مورد مطرح است این قول را که: مراد از اسماء نور ائمه و اختصاص پنج تن آل عبا است، را قبول کنیم و یا اینکه منظور از اسماء ذریه آدم است، قبول کنیم اینها نه تنها عاقل‌اند بلکه اشرف عقلاء هم هستند که در روایات آمده است که مراد پنج تن آل عبا هستند.(...)

آیة‌الله جوادی آملی می‌فرماید: اسمایی که خداوند به حضرت آدم (ع) آموخت همان خزائن غیب است، پس انسان کامل از آن خبر دارد.

علامه طباطبایی می‌فرماید: که مراد از اسماء موجودات زنده و عاقل هستند که در حجاب غیب مستور بوده‌اند و علم به آنها غیر از علم ما به اسماء و اشیاء است، زیرا در غیر این صورت ملائکه یا ابنای حضرت آدم (ع) به آنها، عالم گشته با آدم مساوی می‌شدند در این صورت وجهی برای ترجیح آدم به آنها وجود نداشت و حجت ملائکه تمام بود بنابراین اسماء حکایت از حقایق غیبی می‌کند که تحت حجاب غیب مستور بوده‌اند و علم به آن ممکن و میسور برای موجودی ارضی است نه سماوی و دخیل در خلافت الهی است. علامه در آخر بحث می‌فرماید: این موجوداتی که خداوند بر ملائکه عرضه کرد موجودات عالی و محفوظ خداوند بوده‌اند که در حجب بوده‌اند و خداوند هر اسمی‌ را به واسطه خیر و برکت آنها نازل کرده است و آنچه در آسمان و زمین است از نور و بهار آنها به وجود آمده است، و این‌ها با کثرت و تعددشان، تعدد افرادی ندارند و تفاوت آنها تفاوت اشخاص نیست بلکه مدار امر در آن جا درجه وجودی و شدت قرب پروردگار ربوبی است و اسماء الهی از این منبع به صورت نزول درجه‌ای نازل می‌شود. اگر حضرت آدم (ع) استعداد و احاطه و تحمل اسماء الهی را دارد معلوم است که از یک درجه وجودی برخوردار است که می‌تواند با آن بر غیب مسلط گردد.

۳) اسماء در غیبت محض‌اند: غیب که در لغت به کار رفته است فرق می‌کند با غیبی که در این آیه است چون غیبی که در این آیه است، نه جزء ظاهری و نه باطنی آسمان است و نه جزء ظاهری و باطنی زمین است، بلکه این غیب از آسمان و زمین هم غیب است به دلائل ذیل:

دلیل اول: محدوده زمین و محدوده‌های آسمان چه ظاهری و چه باطنی آن، برای فرشتگان، جزء عوامل شهود و حضور است و چیزی در این محدوده‌ها برای فرشتگان، غیب محسوب نخواهد شد و ملائکه هم نیاز به تعلیم این گونه غیب‌ها را ندارند. مرحوم صدرالمتألهین شیرازی می‌فرماید: عالم ملکوت برای ملائکه، عالم شهادت است. اما عالم جبروت در قلمرو درک ملائکه نخواهد بود، و حتی استعداد درک آن را هم ندارند. اما انسان صورتی دارد که مربوط به عالم شهادت و سیرتی دارد که مربوط به عالم ملکوت و سرّی دارد که با آنها، قبول فیض الهی می‌کند بدون واسطه. پس به ترتیب این انسان ترقی می‌کند از عالم شهادت به سوی عالم غیب، آن عالم ملکوت است. و سری و متابعت که دارد از عالم ملکوت به سوی عالم جبروت سیر می‌کند، آن غیب الغیوب است. پس از این به نور خداوند مشاهده می‌کند، نور جمال و جلال. پس این می‌شود خلافت حق عالم غیب و شهادت پس از این سری است که پوشیده است و در استعداد انسان، مرکوز می‌شود چیزی که خداوند به انسان تعلیم داده و ملائکه می‌دانند.

دلیل دوم: جوادی آملی می‌فرماید: "اضافه غیب به سوی سموات در آیه، اضافه لامیه است، بنابراین نتیجه این می‌شود که این غیب، خارج از آسمان و زمین است نه جزء آسمان و نه جزء زمین نه ظاهر و نه باطن؛ یعنی این غیب، غیب مطلق است نه اضافی و نسبی، بلکه این غیب چیزی است که نه اضافه بر زمین و نه به آسمان. صاحب تفسیر الفرقان می‌فرماید: احتمال دارد که منظور از غیب در آیه، همان حقیقت و انسانیت انسان باشد همان انسانی که غایت وجود اکنون و ثمره افلاک و ارکان بلکه صفوة عالم امکان است.

خلاصه اینکه منظور از غیب در این جا همان عالیترین مرتبه طولی غیب است که هیچ موجودی به آن علم پیدا نخواهد کرد جز حضرت علیم عالم و خالق هستی، و به اذن او انسان کامل هم به آن علم پیدا خواهد کرد و این غیب نه در آسمان و نه در زمین بلکه از هر دو غایب است و این همان اسمائی است که خداوند به حضرت آدم (ع) تعلیم داد عَالِمُ الْغَيْبِ فَلا يُظْهِرُ عَلَى غَيْبِهِ أَحَدًا إِلاَّ مَنِ ارْتَضَى مِن رَّسُولٍ [۱۶]»[۱۷].
۶. حجت الاسلام و المسلمین موسوی؛
حجت الاسلام و المسلمین موسوی، در کتاب «گستره علم غیب از دیدگاه ادیان ابراهیمی» در این‌باره گفته‌ است:

«وَعَلَّمَ آدَمَ الأَسْمَاء كُلَّهَا ثُمَّ عَرَضَهُمْ عَلَى الْمَلائِكَةِ فَقَالَ أَنبِئُونِي بِأَسْمَاء هَؤُلاء إِن كُنتُمْ صَادِقِينَ قَالُواْ سُبْحَانَكَ لاَ عِلْمَ لَنَا إِلاَّ مَا عَلَّمْتَنَا إِنَّكَ أَنتَ الْعَلِيمُ الْحَكِيمُ قَالَ يَا آدَمُ أَنبِئْهُم بِأَسْمَائِهِمْ فَلَمَّا أَنبَأَهُمْ بِأَسْمَائِهِمْ قَالَ أَلَمْ أَقُل لَّكُمْ إِنِّي أَعْلَمُ غَيْبَ السَّمَاوَاتِ وَالأَرْضِ وَأَعْلَمُ مَا تُبْدُونَ وَمَا كُنتُمْ تَكْتُمُونَ[۱۸] معنا و مفهوم این آیات این است که شایستگی آدم برای مقام خلافت حقیقت علم به اسماء بود که فرشتگان از آن اظهار بی‌اطلاعی کردند. و خداوند آنها را به آدم آموخت و به او دستور داد تا آنان را از این غیب آگاه کند. حال سؤال این است که منظور از علم الاسماء که بزرگ‌تریت موهبت الهی نسبت به آدم و منشأ فضیلت و افتخار و شایستگی برای برای مقام خلیفة الهی چه بوده است؟ برخی تصور کرده‌اند منظور از علم الاسماء نام اشیای مختلف مربوط به امور دین و دنیا بوده است. این نظر مخدوش است چون:

اولاً: دانستن تعدادی لغت هرگز سرچشمه فضیلت و امتیازی برای آدم نخواهد بود. از آیه استفاده می‌شود که خداوند در برابر اعتراض ملائکه راجع به اعطا مقام خلافت این اسماء را به او یاد داده است تا به ملائکه بفهماند که انسان از استعداد و نیروی فوق‌العاده‌ای برخوردار است، که فرشنگان آن را ندارند، از این رو عجز آنها از فراگیری لغات بسیار بعید به نظر می‌رسید.

ثانیاً: این نظر با تعبیر غَيْبَ السَّمَاوَاتِ وَالأَرْضِ در آیه سازگار نیست. این تعبیر نشان از آن است که این علم مربوط به اسرار پنهانی آسمان و زمین بوده که از دید ملائکه مکتوم مانده.

حق آن است که مرحوم علامه طباطبایی فرموده است: مراد از علم الاسماء عملی توأم با کشف حقیقت و وجود آنها بوده؛ یعنی مسماهای آن اسم‌ها حقایق خارجی و موجودات مخصوصی بوده‌اند که پشت پرده غیب؛ غیب آسمان و زمین مخفی بوده که علم آنها برای یک موجود زمینی مانند آدم امکان داشته، در حالی که برای فرشتگان امکان نداشته است. بعد می‌فرماید این اسماء مفهوم عام و گسترده‌ای دارد که "الف و لام"و واژه كُلَّهَا به آن اشاره می‌کند، و ذکر ضمیر جمیع مذکر "هم" دلیل بر این است که تمام آنها دارای حیات و علم بوده و در حجاب غیب، غیب آسمان و زمین قرار داشته‌اند. اینها همان چیزی است که در آیه ۲۱ حجر اشاره شده وَإِن مِّن شَيْءٍ إِلاَّ عِندَنَا خَزَائِنُهُ وَمَا نُنَزِّلُهُ إِلاَّ بِقَدَرٍ مَّعْلُومٍ[۱۹]. سپس می‌افزاید نتیجه نهایی این است که آنها موجودات عالیه‌ای بودند، محجوب به حجاب غیب، که هر اسمی در این جهان به خیر و برکت آنها نازل شده و از نورانیت آنا بهره می‌گیرد. به هر حال علم الاسماء حقایق خارجی و موجودات مخصوصی پشت پرده غیب بوده‌اند، حتی ملائکه از آنها آگاهی نداشتند و خداوند آنها را به آدم آموخت و او از آنها آگاهی پیدا کرد. بنابراین آیا آگاهی از غیب غیر از این است؟»[۲۰].
۷. پژوهشگران وبگاه مرکز آموزش تخصصی تفسیر و علوم قرآن.
پژوهشگران «وبگاه مرکز آموزش تخصصی تفسیر و علوم قرآن» در پاسخ به این پرسش آورده‌اند: «خداوند متعال در قرآن مجید می‎فرماید: وَعَلَّمَ آدَمَ الأَسْمَاء كُلَّهَا ثُمَّ عَرَضَهُمْ عَلَى الْمَلائِكَةِ فَقَالَ أَنبِئُونِي بِأَسْمَاء هَؤُلاء إِن كُنتُمْ صَادِقِينَ قَالُواْ سُبْحَانَكَ لاَ عِلْمَ لَنَا إِلاَّ مَا عَلَّمْتَنَا إِنَّكَ أَنتَ الْعَلِيمُ الْحَكِيمُ قَالَ يَا آدَمُ أَنبِئْهُم بِأَسْمَائِهِمْ فَلَمَّا أَنبَأَهُمْ بِأَسْمَائِهِمْ قَالَ أَلَمْ أَقُل لَّكُمْ إِنِّي أَعْلَمُ غَيْبَ السَّمَاوَاتِ وَالأَرْضِ وَأَعْلَمُ مَا تُبْدُونَ وَمَا كُنتُمْ تَكْتُمُونَ[۲۱] خداوند در این آیات مبارک از بهره‎مند ساختن آدمد از "علم اسماء" که یکی نعمت‎های الهی است سخن می‎گوید، آدم به‎عنوان یکی از پیامبران دارای علمی شد که فرشتگان از داشتن آن محروم بودند. در این‎ که مراد از "علم اسماء" چیست، دانشمندان موارد مختلفی را بیان نموده‎اند، یکی از اقوال پذیرفته شده این است که "علم اسماء" عبارتست از: علم به "همه حقائق هستی" و منظور از "اسماء" در اینجا مسمیات است، یعنی خداوند حقایق و ذات اشیاء که منظور جمیع علوم مربوط به زمین و آسمان و انواع صناعات و استخراج معادن و غرس اشجار و خواص و منافع آنها است، همه و همه را به آدم تعلیم داد. به این ترتیب آدم به تمامی اسرار جهان آشنا شد و شایستگی و استعداد درک همه این اسرار را برای فرزندان خود به جای گذارده است. دراین‎ باره از امام صادق (ع) سؤال شد که خداوند به آدم چه آموخت؟ حضرت فرمود: «الْأَرَضِينَ وَ الْجِبَالَ وَ الشِّعَابَ وَ الْأَوْدِيَةَ ثُمَّ نَظَرَ إِلَى بِسَاطٍ تَحْتَهُ فَقَالَ وَ هَذَا الْبِسَاطُ مِمَّا عَلَّمَه‏»[۲۲]. دیدگاه علامه درباره "علم اسماء" این است که خداوند نام‌های اشیاء را به آدم آموخت، ولی روشن است که نام اشیاء آموختن، افتخاری برای او محسوب نمی‎شود، چرا که "علم اسماء" ملاک و معیار خلافت انسان بوده است، در نتیجه مقصود از این "اسماء" الفاظ و اسامی آنها نیست، بلکه مقصود شناخت حقاق و سنن حاکم برآنها می‎باشد. دیدگاه دیگر اینکه: منظور از اسماء در آیه مبارکه به ویژه با تأکیدی که به‌وسیله كُلَّهَا آورده شده، تمام حقایق جهان است، اعم از این‎که در غیب باشد یا در شهود، بنابراین طبق این آیه آدم تمام حقایق هستی را آنچه در عالم غیب است و آنچه در عالم مشاهده است آموخته است. این آیات گرچه در مورد آدم نازل شده است ولی تعلیم اسماء مخصوص او نیست، بلکه انبیاء و امامان (ع) را شامل می‎شود. بنابراین پیامبران و امامان (ع) آگاه به تمام حقایق هستی هستند. چه این‎که پیامبر (ص) به علی (ع) فرمود: جبرئیل (ع) به من خبر داده که خداوند نام هرچیز را به تو تعلیم داده همان‎طور که به آدم اسماء را آموخته بود»[۲۳].

جستارهای وابسته

پرسش‌های وابسته

  1. منابع علم غیب معصوم چیست؟ (پرسش)
  2. رابطه علم لدنی با علم غیب معصوم چیست؟ (پرسش)
  3. رابطه روح یا روح القدس با علم غیب معصوم چیست؟ (پرسش)
  4. رابطه وحی یا الهام با علم غیب معصوم چیست؟ (پرسش)
  5. رابطه کشف یا شهود با علم غیب معصوم چیست؟ (پرسش)
  6. رابطه امام مبین یا کتاب مبین با علم غیب معصوم چیست؟ (پرسش)
  7. رابطه ام الکتاب با علم غیب معصوم چیست؟ (پرسش)
  8. رابطه کتاب اعمال با علم غیب معصوم چیست؟ (پرسش)
  9. رابطه علم‌الکتاب با علم غیب معصوم چیست؟ (پرسش)
  10. رابطه لوح یا لوح محفوظ با علم غیب معصوم چیست؟ (پرسش)
  11. رابطه عرش با علم غیب معصوم چیست؟ (پرسش)
  12. رابطه مصحف فاطمه یا کتاب‌هایی مثل جفر با علم غیب معصوم چیست؟ (پرسش)
  13. رابطه عمود نور با علم غیب معصوم چیست؟ (پرسش)
  14. رابطه اسم اعظم با علم غیب معصوم چیست؟ (پرسش)
  15. آیا برهان می‌تواند راه آگاهی به غیب باشد؟ (پرسش)
  16. علم غیب امام به طور مستقیم از جانب خدا به او داده می‌شود یا با وساطت پیامبر خاتم؟ (پرسش)
  17. آیا معصومان کتابی داشتند که نام‌های پادشاهان یا شیعیان یا اهل بهشت و جهنم در آن ذکر شده است؟ (پرسش)
  18. رابطه تحدیث با علم غیب معصوم چیست؟ (پرسش)
  19. آیا علم غیب با خاتمیت منافات دارد؟ (پرسش)

پانویس

  1. خدا همه اسم‌ها "حقایق موجودات" را به آدم آموخت، سپس آن "حقایق" را بر فرشتگان عرضه کرد و گفت: از اسامی این حقایق به من خبر دهید اگر راستگو هستید، آنان گفتند: ما ترا تسبیح می کنیم، ما از چیزی آگاه نیستیم جز آنچه تو به ما آموخته ای، تویی توانا و حکیم». خداوند به آدم گفت: آدم! اسامی این حقایق را به فرشتگان بگو.هنگامی که آدم فرشتگان را از آن اسامی آگاه ساخت، خداوند به فرشتگان خطاب کرد و گفت: من به شما نگفتم که از "غیب" آسمان‌ها و زمین آگاه‌ام و آنچه را آشکار کنید و پنهان نمایید می‌دانم؛ سوره بقره، آیه ٣١ـ ٣٣.
  2. به تفسیر المیزان، ج١، ص ١١٥ـ ١٢٢ مراجعه شود.
  3. آگاهی سوم یا علم غیب، ص٨۷
  4. و همه نام‌ها را به آدم آموخت سپس آنان را بر فرشتگان عرضه کرد و گفت: اگر راست می‌گویید نام‌های اینان را به من بگویید. گفتند: پاکاکه تویی! ما دانشی جز آنچه تو به ما آموخته‌ای، نداریم، بی‌گمان تویی که دانای فرزانه‌ای. فرمود: ای آدم! آنان را از نام‌های اینان آگاه ساز! و چون آنان را از نام‌های اینان آگاهانید فرمود: آیا به شما نگفته بودم که من نهان آسمان‌ها و زمین را می‌دانم و از آنچه آشکار می‌کنید و پوشیده می‌داشتید آگاهم؟؛ سوره بقره، آیه ۳۱ - ۳۳.
  5. تفسیر قرآن مهر؛ ج‌۱، ص۲۲۴ تا ۲۲۷.
  6. خدا همه اسم‌ها "حقایق موجودات" را به آدم آموخت، سپس آن "حقایق" را بر فرشتگان عرضه کرد و گفت: از اسامی این حقایق به من خبر دهید اگر راستگو هستید، آنان گفتند: ما ترا تسبیح می کنیم، ما از چیزی آگاه نیستیم جز آنچه تو به ما آموخته ای، تویی توانا و حکیم». خداوند به آدم گفت: آدم! اسامی این حقایق را به فرشتگان بگو.هنگامی که آدم فرشتگان را از آن اسامی آگاه ساخت، خداوند به فرشتگان خطاب کرد و گفت: من به شما نگفتم که از "غیب" آسمان‌ها و زمین آگاه‌ام و آنچه را آشکار کنید و پنهان نمایید می‌دانم؛ سوره بقره، آیه ٣١ـ ٣٣.
  7. این مطلب که ضمیر «هم» در کلمه «عرضهم» به مسمای أسماء، اشاره دارد، مورد اتفاق بسیاری از مفسران است. آن چه تفسیرهای این آیات را مختلف می‌سازد، اختلاف دیدگاه‌ها در مورد حقیقت خود اسماء و متعلق آنان است. ر.ک: المیزان فی تفسیر القرآن، ج‏۱، ص۱۱۷؛ مجمع البیان فی تفسیر القرآن، ج‏۱، ص۱۸۱؛ تفسیرنمونه، ج‏۱، ص۱۷۷؛ الکشاف عن حقائق غوامض التنزیل، ج‏۱، ص۱۲۵؛ مفاتیح الغیب، ج‏۲، ص۳۹۸.
  8. «آیا به شما نگفته بودم که من نهان آسمان‌ها و زمین را می‌دانم»؛ سوره بقره، آیه۳۳.
  9. «و هیچ چیز نیست جز آنکه گنجینه‌های آن نزد ماست و ما آن را جز به اندازه معیّن فرو نمی‌فرستیم»؛ سوره حجر، آیه۲۱.
  10. ر.ک: المیزان فی تفسیر القرآن، ج‏۱، ص۱۱۶ـ۱۱۸.
  11. قلمرو علم امام از دیدگاه آیات روایات و اصحاب ائمه (فصل اول)
  12. و همه نام‌ها را به آدم آموخت؛ سوره بقره، آیه: ۳۱.
  13. علم غیب از دیدگاه فریقین؛ ص۱۲.
  14. آنها جز نام‌هایی که نامیده‌اید نیستند؛ سوره نجم، آیه: ۲۳.
  15. آنچه نزد شماست پایان می‌یابد و آنچه نزد خداوند است پایاست؛ سوره نحل، آیه: ۹۶.
  16. او دانای نهان است پس هیچ کس را بر نهان خویش آگاه نمی‌کند.جز فرستاده‌ای را که بپسندد؛ سوره جن، آیه: ۲۶ - ۲۷.
  17. علم پیامبر و ائمه به غیب، ص۴۳ - ۴۸.
  18. خدا همه اسم‌ها "حقایق موجودات" را به آدم آموخت، سپس آن "حقایق" را بر فرشتگان عرضه کرد و گفت: از اسامی این حقایق به من خبر دهید اگر راستگو هستید، آنان گفتند: ما ترا تسبیح می کنیم، ما از چیزی آگاه نیستیم جز آنچه تو به ما آموخته ای، تویی توانا و حکیم». خداوند به آدم گفت: آدم! اسامی این حقایق را به فرشتگان بگو.هنگامی که آدم فرشتگان را از آن اسامی آگاه ساخت، خداوند به فرشتگان خطاب کرد و گفت: من به شما نگفتم که از "غیب" آسمان‌ها و زمین آگاه‌ام و آنچه را آشکار کنید و پنهان نمایید می‌دانم؛ سوره بقره، آیه ٣١ـ ٣٣.
  19. و هیچ چیز نیست جز آنکه گنجینه‌های آن نزد ماست و ما آن را جز به اندازه معیّن فرو نمی‌فرستیم.
  20. گستره علم غیب از دیدگاه ادیان ابراهیمی
  21. و همه نام‌ها را به آدم آموخت سپس آنان را بر فرشتگان عرضه کرد و گفت: اگر راست می‌گویید نام‌های اینان را به من بگویید. گفتند: پاکاکه تویی! ما دانشی جز آنچه تو به ما آموخته‌ای، نداریم، بی‌گمان تویی که دانای فرزانه‌ای. فرمود: ای آدم! آنان را از نام‌های اینان آگاه ساز! و چون آنان را از نام‌های اینان آگاهانید فرمود: آیا به شما نگفته بودم که من نهان آسمان‌ها و زمین را می‌دانم و از آنچه آشکار می‌کنید و پوشیده می‌داشتید آگاهم؟؛ سوره بقره، آیه: ۳۱ - ۳۳.
  22. خداوند به آدم تمام زمینها، کوهها، دره‎ها و بستر رودخانه‎ها را آموخت، سپس به فرشی که زیرپایش گسترده بود نظر افکند و فرمود: حتّی این فرش هم از اموری بود که به آدم تعلیم داد.
  23. وبگاه مركز آموزش تخصصی تفسیر و علوم قرآن