رابطه کشف یا شهود با علم غیب معصوم چیست؟ (پرسش)
رابطه کشف یا شهود با علم غیب معصوم چیست؟ | |
---|---|
موضوع اصلی | بانک جامع پرسش و پاسخ علم غیب |
مدخل اصلی | علم غیب |
رابطه کشف یا شهود با علم غیب معصوم (ع) چیست؟ یکی از پرسشهای مرتبط به بحث علم غیب معصوم است که میتوان با عبارتهای متفاوتی مطرح کرد. برای بررسی جامع این سؤال و دیگر سؤالهای مرتبط، یا هر مطلب وابسته دیگری، به مدخل اصلی علم غیب مراجعه شود.
پاسخ نخست
حجت الاسلام و المسلمین دکتر سید علی هاشمی، در مقاله «شهود یکی از روشهای علمآموزی ائمه» در اینباره گفته است:
«مراد از "شهود" (...) آن است که افرادی بتوانند فراتر از قلمرو حواس، حقایقی از جهان را با قلب خود مشاهده کنند که دیگران قادر به دیدن آنها نیستند. این مشاهده، همان چیزی است که در مباحث عرفانی از آن به شهود یاد میکنند. در این شیوه، معلوم به گونهای نزد فرد حاضر میشود که از جهت روشنی با مشاهده حسی قابل مقایسه است و مانند خبردار شدن، استنباطکردن، بهدلافتادن و... نیست؛ هرچند در آن مانند مشاهده حسی، از حواس ظاهری استفاده نشده است. مرور بر روایات (...) نشان میدهد که میتوان ائمه (ع) را دارای چنین شهودی دانست. البته باید توجه داشت که این شیوه، یکی از شیوههای علمآموزی ائمه است، نه تنها شیوه آنان. علوم ایشان به شیوههای مختلفی مانند: آموختن از حجت پیشین، بهرهمندی از میراث مکتوب ویژه ائمه؛ مانند: کتاب جامعه، الهام، تحدیث، دریافت از روح القدس و... در اختیار ایشان قرار میگیرد. ناگفته پیداست که اشتراک ائمه با عرفا در بهرهمندی از این شیوه در صورت اثبات این شیوه برای ائمه (ع) به معنای آن نیست که شهود ائمه با شهود عرفا در تمام ویژگیها یکسان است. مثلا پذیرفتهایم که ائمه معصوم هستند و گرفتار خطا نمیشوند. آنان تأییداتی خاص دارند که دیگران از آن بی بهرهاند؛ بنابراین شهود ائمه در این گونه ویژگیها مانند معصومانهبودن، با شهود عرفا متفاوت است؛ همچنین مصادیق شهود ائمه(ع) بسیار قویتر و روشنتر از شهود عرفاست و نسبت به برخی حقایق، مانند امور ویژه مقام امامت یا نیازمند تأییدات خاص، عرفا توان شهود ندارند. بنابراین تفاوتهای روشنی بین شهود عرفا و شهود ائمه (ع) وجود دارد؛ با وجود این گونه تمایزها به نظر میرسد میتوان از تعبیر شهود برای هر دو گروه، یعنی امامان معصوم (ع) و عرفا استفاده کرد، زیرا گفتیم که مقصود از شهود، دیدن حقایقی از جهان با غیر دیدگان حسی «قلب» است که این شیوه در هر دو گروه وجود دارد. بنابراین صرف تفاوت در برخی ویژگیها یا مراتب، موجب نادرست شمردن استفاده از این تعبیر درباره ائمه(ع) نیست. در ادامه به بررسی روایات مرتبط به این موضوع میپردازیم تا روشن شود که آیا میتوان بنابر روایات، ائمه(ع) را صاحب علوم شهودی به معنای یادشده دانست یا خیر؟ در منابع عرفانی به تفصیل، به تحلیل کشف و شهود عرفانی پرداختهاند، اما این بحث درباره ائمه (ع) کمتر مورد توجه بوده و نیازمند بررسیهای جدی است. در روایات، تعبیر شاهد بودن بر مردم بسیار مورد استفاده قرار گرفته است. برخی علمای امامیه نیز تصریح کردهاند که ائمه شاهد بر اعمال مردم هستند، اما به این پرسش پاسخ ندادهاند که مقصود از شاهد بودن ائمه (ع) داشتن دانش شهودی است یا خیر؟ برخی نیز معانی دیگری غیر از معنای یادشده شهود را بیان کردهاند».[۱].
پاسخها و دیدگاههای متفرقه
۱. حجت الاسلام و المسلمین رضایی اصفهانی؛ |
---|
حجت الاسلام و المسلمین دکتر رضایی اصفهانی در کتاب «تفسیر قرآن مهر» در اینباره گفته است:
«درک وحی، امری شهودی و وجدانی است؛ یعنی نوعی مکاشفه باطنی و درک حضوری است که پیامبر (ص) را به یقین میرساند و هر گونه شبههای را بر طرف میسازد»[۲].
|
۲. حجت الاسلام و المسلمین ایمانی؛ |
---|
حجت الاسلام و المسلمین احد ایمانی در «وبگاه بهترین سخنها» در پاسخ به این پرسش آورده است:
«انسانهای مؤمن نیز غیب را مشاهده نمیکنند؛ ولی به سبب وجود همین نفس، چنان حالتی به آنها دست میدهد که گویا نادیدهها را میبینند. از این نوع ادراک، تعبیر میشود به کیاست و فراست ایمانی. خود این حالت نیز مراتبی دارد؛ که دائر مدار مراتب تقواست؛ یعنی هر چه تقوا بالا رود، این حالت نیز شدّت مییابد؛ تا جایی که شخص حقیقتاً برخی امور غیبی را مشاهده میکند که از آن تعبیر میشود به کشف و شهود. فراتر از این مرتبه از روح، روحی است موسوم به روح القدس، که تنها معصومین از آن برخوردار میباشند. صاحب این مرتبه از نفس، نه تنها غیب را شهود میکند بلکه غیبِ غیب را هم شهود مینماید»[۳].
|
۳. حجت الاسلام و المسلمین مهدیفر؛ |
---|
حجت الاسلام و المسلمین دکتر حسن مهدیفر در پایاننامه دکتری خود با عنوان «علوم اهل بیت ویژگیها ابعاد و مبادی آن» در اینباره گفته است:
«علم به لحاظ دیگری تقسیم میشود به علم غیب و علم شهود[۴] غیب در لغت و استعمال به معنای چیز غایب و پنهانی است واین در واقع از قبیل استعمال مصدر به معنای اسم فاعل است. برخی لغویین در تعریف غیب چنین گفتهاند. هر آنچه از انسان غایب و پنهان باشد غیب گفته میشود.[۵] "الغَيْبُ: كُلُّ مَا غَابَ عَنْكَ"[۶] "الغَيْبُ: كُلُّ مَا غَابَ عَنْكَ، كأَنه مَصْدَر بِمَعْنَى الفَاعِل"[۷] کشاف در این باره چنین مینویسد: غیب امر پنهانی است که بحواس ظاهر ادارک نشود و بداهت عقل نیز اقتضاء ادراک آن نکند، علامه مجلسی در مراة العقول تعریف کاملتری از غیب ارائه میدهند: هر آنچه از انسان پنهان باشد غیب است چه از نظر زمانی غایب باشد مانند آنچه در گذشته واقع شده است و آنچه در آینده تحقق خواهد یافت یا از نظر مکانی غایب است مانند آنچه درحال حاضر از حواس انسان پنهان است و یا صرف نظر از زمان و مکان بخودی خود و ذاتا پنهان هستند مانند قواعد عقلی غیر بدیهی[۸] در مقابل غیب، شهود است و شهود به معنای حضور است. در قرآن و روایات، غیب در مقابل شهادت استعمال شده است. قرآن در آیات متعددی، خدا را با صفت "عالم الغیب و الشهادة" توصیف میکند، مقصود این است که علم او بر آنچه که از قلمرو حس بشر خارج است، یا در قلمرو حواس انسان قرار دارد، محیط و مسلط میباشد و او آنچه که از شما غایب یا بر شما محسوس است آگاه میباشد. پیامبر گرامی پس از پیام تاریخی خود در سرزمین غدیر فرمود: "أَلَا فَلْيُبَلِّغِ الشَّاهِدُ الْغَائِبَ "؛[۹] ملاک در تقسیم اشیاء، به غایب و حاضر، پنهان و آشکار، علم محدود انسان است، از آن جا که برخی از اشیاء در محیط حس و علم او قرار دارند، و برخی دیگر از قلمرو احساس و عقل او، بیرون میباشند، اشیاء و حوادث در نظر او به دو نوع تقسیم شدهاند. برخی حاضر و برخی دیگر غایب و پیرو همین تقسیم، آگاهی او نیز بر دو نوع منقسم گردیده است: آگاهی از غیب، و آگاهی از شهادت اما این تقسیم در مورد خداوند معقول نیست برای اینکه همه چیز برای خداوند ظاهر وآشکار است. علی (ع) در یکی از خطبههای خویش خداوند را چنین توصیف میکند: "كُلُّ سِرٍّ عِنْدَكَ عَلَانِيَةٌ وَ كُلُّ غَيْبٍ عِنْدَكَ شَهَادَةٌ "[۱۰] هر رازی پیش تو آشکار و هر پنهانی نزد تو حاضر است. به خاطر همین، برخی در مورد غیب اصطلاح نسبی و اضافی بهکار میبرند و معتقدند غیب یک مفهوم نسبی است یعنی غیب نسبت به غیر خداوند معنا دارد. محی الدین عربی میگوید: "و لما لم یتصور أن یکون فی حق الله غیب علمنا إن الغیب أمر إضافی لما غاب عنا"[۱۱] بخاطر آنکه در مورد خداوند نمیتوان گفت چیزی از او غایب است از این میفهمیم که غیب یک امر اضافی است وآنچه که نسبت به ماغایب است غیب گفته میشود»[۱۲]. |
۴. حجت الاسلام و المسلمین الهی؛ |
---|
حجت الاسلام و المسلمین دکتر عباس الهی، در مقاله «تحلیل دیدگاه علامه طباطبایی درباره غیب و شهود» در اینباره گفته است:
«غیب و شهادت، دو امر اضافی هستند؛ یعنی یک شیء واحد ممکن است نسبت به چیزی با قوه ادراکی خاصی غیب، و نسبت به چیز دیگر با قوه ادراکی خاص دیگری شهادت باشد؛ این بدان سبب است که موجودات، خالی از حدود نیستند و از حدود خود جدا و منفک نمیگردند. و در قرآن کریم نیز در دو گونه نسبی و مطلق آن به کار رفته است. غیب نسبی چنان که گذشت آن است که برای بعضی افراد، نهان است، در حالی که نسبت به بعضی دیگر شهادت است؛ مانند اخبار گذشتگان که نسبت به آنان شهود، ولی درباره افراد کنونی غیب و نهان است؛ چنان که قرآن میفرماید: ﴿ذَلِكَ مِنْ أَنبَاء الْغَيْبِ نُوحِيهِ إِلَيْكَ﴾[۱۳]؛ این مطالب از خبرهای از حس پوشیده است، که آن را به تو وحی میکنیم. همچنین است روز قیامت و فرشتگان؛ زیرا قیامت، مشهود برخی انسانهاست. امام علی (ع) در خطبه "پارسایان" میفرماید: گویا پارسایان بهشت و اهل آن را دیدهاند[۱۴]. نیز قرآن مجید میفرماید: ﴿يَوْمَ يَرَوْنَ الْمَلائِكَةَ﴾[۱۵]. در برابر غیب مطلق و نسبی، شهادت نیز بر دو گونه است: شهادت مطلق که در برابر غیب مطلق است؛ نظیر اصل واقعیت که نسبت به هیچ موجودی، غایب و محجوب نیست، و شهادت نسبی؛ مانند موجودهای محسوس و مادی که وجود و حالات برخی آنها نسبت به برخی دیگر پنهان است[۱۶]. دیدگاه علامه طباطبایی: ایشان در تبیین خزینههای الهی به عنوان یکی از مصادیق غیب، غیب را دو قسم میداند و این گونه مینویسد: "خزینههای غیب خدا مشتمل بر دو نوع غیب است؛ یکی غیبهایی که پا به شهود هم گذاشتهاند که به جهت محدودیت، تعلق علم ماسوای اللّه، به آن عرصه محال نیست که غیب نسبی است و غیب مطلق آن است که به جهت نامحدود بودن، هیچ گاه علم ماسوای به آن تعلق نمیگیرد"[۱۷]. علامه طباطبایی سپس دلیل نسبی بودن غیب و شهود در اشیاء را محدودیت آنها ذکر میکند چنان که پیش از این گذشت و این گونه نتیجه میگیرد: هر موجودی که درون محدوده موجودی دیگر باشد، نسبت به آن موجود، شهود به شمار میآید و نسبت به موجود دیگری که بیرون از محدوده آن است، غیب محسوب میشود[۱۸]»[۱۹]. |
۵. آقای مهندس حسینی؛ |
---|
آقای مهندس سید مجتبی حسینی، در کتاب «مقامات اولیاء» در اینباره گفته است:
«ایمان به غیب به قدری مهم است که به صراحت میتوان گفت اگر کسی مؤمن به غیب نباشد، بهره هدایتمندانهای از قرآن نخواهد داشت. در سوره یس میفرماید: ﴿إِنَّمَا تُنذِرُ مَنِ اتَّبَعَ الذِّكْرَ وَخَشِيَ الرَّحْمَن بِالْغَيْبِ فَبَشِّرْهُ بِمَغْفِرَةٍ وَأَجْرٍ كَرِيمٍ ﴾[۲۰]. باور داشتن به عالم غیب یک نکته محوری است. باور به این موضوع که عالم با همه عظمتش در همین جا خلاصه نمیشود، در اعتقادات، اعمال و اخلاق تفاوت ایجاد میکند. در این باور، کره زمین با تمام اهمیتش، در کنار بقیه کرات مثل یک دانه شن کنار دریاست. اگر کسی این باور را داشته باشد، برایش فرق نمیکند که خانهاش ده متر کوچکتر یا صد متر بزرگتر باشد، چرا که میداند همه داراییاش در برابر کره زمین بسیار کم و اندک است. خود این زمین هم در کنار کهکشانها از آن دانه شن هم کمتر است و تمام این کهکشانها در کنار عالم غیب، باز از دانه شن هم کمتر است. با این باور، کسی حاضر نیست سر پنج متر مربع از کره زمین، با دیگران دعوا کند یا سر کسی کلاه بگذارد و دروغ بگوید. و روح دین، اعتقاد و باور به غیب است؛ البته غیب نسبی است. یک سری مسائل برای عدهای غیب و برای عده دیگری غیب نیست. مسائل دیگری هم غیب مطلق و از آن خود خداست و برای احدی، از غیب بودن خارج نمیشود. بعضی مسائل هم مثل غیبت امام زمان (ع) برای ما، در زمانهایی غیب است. یکی از آسیبهایی که در مورد مسائل دینی وجود دارد، همین عدم باور به غیب است. کسانی که به غیب باور نداشتهاند، نوعا از راه دین به خطا، انحراف، التقاط و مشکلات دیگر کشیده شدهاند. در طی تاریخ، عدهای احکام را قبول دارند و حتی از احکام اسلام دفاع میکنند؛ اما قرآن را بدون پس زمینه باور به غیب میخوانند. اگر از آنها دلیل تحریم گوشت خوک را بپرسند، بلافاصله به چند آزمایش متوسل میشوند و میگویند که آزمایشهای مختلف نشان دادهاند که در گوشت خوک مثلا چنین مادهای است که اگر کسی بخورد، دچار مشکلات و بیماریهایی میشود. نمیخواهم بگویم چنین هست یا نیست. منظورم این است که همه چیز را در این عالم شهود یک وجبی نمیتوان نگاه کرد. باید توجه داشت حج، نماز، روزه، حجاب، احکام، واجبات و محرمات در ارتباط با عالم بزرگتری تعریف شدهاند. ایمان به غیب، شرط اصلی بهرهمندی انسان از هدایت دین است؛ البته پذیرش غیب آسیب هم دارد و آن این است که هر سخن بیربطی را به غیب نسبت میدهند. این هم کج فهمیو کم فهمی است. بین عالم غیب و عالم شهود، رابطه معنی داری وجود دارد و اتفاقا اتکای بزرگان به عالم غیب است. در عالم غیب خدا بسیار مهم است. اما در عالم شهود، به طور مثال درمان فلان بیماری، رابطه و فرمولی دارد و معادلات همه چیز روشن است. در این عالم، کم کم خدا بازنشسته میشود. خداوند در عالم شهودی که پس زمینه عالم غیب وجود نداشته باشد، کارهای نخواهد بود. ﴿وَقَالَتِ الْيَهُودُ يَدُ اللَّهِ مَغْلُولَةٌ غُلَّتْ أَيْدِيهِمْ وَلُعِنُواْ بِمَا قَالُواْ ﴾[۲۱]. چون عالم غیب را قبول ندارند. دست خودشان بسته است و خدایشان خدای بسیار کوچک، محدود و دست بستهای است؛ به همین دلیل، خودشان هم دست بسته و محروم از رحمت خدا هستند﴿غُلَّتْ أَيْدِيهِمْ وَلُعِنُواْ بِمَا قَالُواْ ﴾[۲۲]. معصومین (ع) هم بیش از آنکه در عالم شهود دست داشته باشند، در عالم غیب دست دارند. به طور مثال، عدهای از نقش امام جواد (ع) در مدت محدود امامتشان میپرسند. اشکال این است که سؤال کنندگان عالم غیب را نفهمیدهاند و نشناختهاند. این عالم، انعکاسی بسیار کوچک و لحظهای از آن عالم غیب است(...). دنیای شهود در برابر دنیای غیب، مثل یک کاسه آب در برابر دریاست که با کمی خاک، تیره و مکدر میشود و با تلنگری موج برمیدارد، اما کسی که عالم غیب را شناخته و به دریای غیب وصل شده، دیگر یک کاسه آب نیست و با این تلنگرها موج برنمیدارد. اگر جماعتی هم کنار دریا باشند، در دریا التهابی ایجاد نمیشود. با هیچ حادثهای در دریا التهاب و موج ایجاد نمیشود. موج دریا از این التهابها و حوادث نیست. موجش از جای دیگر است. فرمودند: " وَ اعْلَمْ بِأَنَّكَ لَا تَكُونُ لَنَا وَلِيّاً حَتَّى لَوِ اجْتَمَعَ عَلَيْكَ أَهْلُ مِصْرِكَ وَ قَالُوا إِنَّكَ رَجُلُ سَوْءٍ لَمْ يَحْزُنْكَ ذَلِكَ وَ لَوْ قَالُوا إِنَّكَ رَجُلٌ صَالِحٌ لَمْ يَسُرَّكَ ذَلِك"[۲۳]»[۲۴]. |
۶. آقای مطهری (پژوهشگر جامعة المصطفی العالمیة). |
---|
آقای منصف علی مطهری در پایاننامه کارشناسی ارشد خود با عنوان «علم ائمه از نظر عقل و نقل» در اینباره گفته است:
«یکی از منابع علم ائمه(ع) شهود و مکاشفهای است که برای اهل بیت (ع) و بندگان صالح خداوند پیدا میشود این منبع عمومی نیست مثل عقل و حس، بلکه یک منبع خصوصی است که شرایط سنگین دارد که مخصوص انبیاء و اولیاءالله است که اهل بیت (ع) از مصادیق کامل آن هستند. ولی قبل از وارد شدن به بحث باید بدانیم که شهود و مکاشفه به چه میگویند. موجودات جهان بر دو دستهاند:
|
پرسشهای وابسته
- منابع علم غیب معصوم چیست؟ (پرسش)
- رابطه قرآن با علم غیب معصوم چیست؟ (پرسش)
- رابطه علم لدنی با علم غیب معصوم چیست؟ (پرسش)
- رابطه روح یا روح القدس با علم غیب معصوم چیست؟ (پرسش)
- رابطه وحی یا الهام با علم غیب معصوم چیست؟ (پرسش)
- رابطه رؤیای صادق با علم غیب معصوم چیست؟ (پرسش)
- رابطه امام مبین یا کتاب مبین با علم غیب معصوم چیست؟ (پرسش)
- رابطه ام الکتاب با علم غیب معصوم چیست؟ (پرسش)
- رابطه کتاب اعمال با علم غیب معصوم چیست؟ (پرسش)
- رابطه علمالکتاب با علم غیب معصوم چیست؟ (پرسش)
- رابطه لوح یا لوح محفوظ با علم غیب معصوم چیست؟ (پرسش)
- رابطه عرش با علم غیب معصوم چیست؟ (پرسش)
- رابطه مصحف فاطمه یا کتابهایی مثل جفر با علم غیب معصوم چیست؟ (پرسش)
- رابطه مقام راسخان در علم با علوم غیب معصوم چیست؟ (پرسش)
- رابطه عمود نور با علم غیب معصوم چیست؟ (پرسش)
- رابطه تحدیث با علم غیب معصوم چیست؟ (پرسش)
- رابطه اسم اعظم با علم غیب معصوم چیست؟ (پرسش)
- آیا برهان میتواند راه آگاهی به غیب باشد؟ (پرسش)
- علم غیب امام به طور مستقیم از جانب خدا به او داده میشود یا با وساطت پیامبر خاتم؟ (پرسش)
- آیا معصومان کتابی داشتند که نامهای پادشاهان یا شیعیان یا اهل بهشت و جهنم در آن ذکر شده است؟ (پرسش)
- آیا تعلیم اسماء با علم غیب پیامبر ارتباط دارد؟ (پرسش)
- آیا علم غیب با خاتمیت منافات دارد؟ (پرسش)
منبعشناسی جامع علم غیب معصوم
پانویس
- ↑ شهود یکی از روشهای علمآموزی ائمه، فصلنامه تحقیقات کلامی، شماره ۷، ص ۸۸۱.
- ↑ تفسیر قرآن مهر، ج۳، ص۳۵.
- ↑ وبگاه بهترین سخنها
- ↑ این تقسیم هم میتواند به لحاظ متعلق علم باشد به این معنا که اگر متعلق علم امور محسوس باشد آن علم شهودی است واگر متعلق علم امور غیبی باشد علم غیبی خواهد بود وهم به لحاظ منابع علم باشد یعنی علمی که از طریق غیبی مانند وحی و امثال آن بهدست آید علم غیبی ودر غیر این صورت علم شهودی خواهد بود واین علم شهودی غیراز شهودی است که در عرفان مطرح است
- ↑ لسان العربج، ماده غیب، ص۶۵۴.
- ↑ الصحاح، ج۱، ص۱۹۶.
- ↑ تاج العروس، ج۲، ص۲۹۵.
- ↑ «الغیب ما غاب عن الشخص اما باعتبار زمان وقوعه کالاشیاء الماضیة والاتیة او باعتبار مکان وقوعه کالاشیاء الغائبة عن حواسنا فی وقتنا واما به اعتبار خفائه فی نفسه کالقواعد التی لیست ضروریة».
- ↑ حاضران حتما به غایبان برسانند.
- ↑ نهج البلاغه، خ۱۰۵.
- ↑ الفتوحات المکیه، ج۱، ص۶۲۵.
- ↑ علوم اهل بیت ویژگیها ابعاد و مبادی آن، ص۲۱.
- ↑ این از خبرهای نهانی است که به تو وحی میکنیم؛ سوره آل عمران، آیه: ۴۴.
- ↑ " فَهُمْ وَ الْجَنَّةُ كَمَنْ قَدْ رَآهَا "؛ نهج البلاغه، خ۱۸۴.
- ↑ روزی که فرشتگان را ببینند؛ سوره فرقان، آیه: ۲۲.
- ↑ جوادی آملی، تفسیر تسنیم، ج۲، ص ۱۷۱ ـ ۱۷۲.
- ↑ طباطبائی، المیزان فی تفسیر قرآن، ج۸، ص۱۲۶.
- ↑ طباطبائی، المیزان فی تفسیر قرآن، ج۱۱، ص۳۰۷.
- ↑ تحلیل دیدگاه علامه طباطبایی درباره غیب و شهود، ماهنامه معرفت، شماره ۲۱۶، ص٢۹.
- ↑ تو تنها به آن کس میتوانی بیم دهی که از این قرآن پیروی میکند و از خداوند بخشنده در نهان بیم دارد پس او را به آمرزش و پاداشی ارزشمند نوید ده؛ سوره یس، آیه: ۱۱.
- ↑ و یهودیان گفتند که دست خداوند بسته است، دستشان بسته باد و بر آنچه گفتهاند لعنت بر ایشان باد؛ سوره مائده، آیه: ۶۴.
- ↑ دستشان بسته باد و بر آنچه گفتهاند لعنت بر ایشان باد؛ سوره مائده، آیه: ۶۴.
- ↑ تحف العقول، ص ۲۸۴.
- ↑ مقامات اولیاء، ص۱۶ - ۱۹.
- ↑ علم ائمه از نظر عقل و نقل.