علم موهوبی و موهبتی یا علم لدنی معصوم چیست؟ (پرسش)
علم موهوبی و موهبتی یا علم لدنی معصوم چیست؟ | |
---|---|
موضوع اصلی | بانک جامع پرسش و پاسخ علم معصوم |
مدخل بالاتر | علم معصوم / منبع علم معصوم |
مدخل اصلی | علم موهوبی |
مدخل وابسته | علم مستفاد / علم لدنی / علم غیب |
علم موهوبی و موهبتی یا علم لدنی معصوم (ع) به چه معناست؟ یکی از پرسشهای مرتبط به بحث علم معصوم است که میتوان با عبارتهای متفاوتی مطرح کرد. برای بررسی جامع این سؤال و دیگر سؤالهای مرتبط، یا هر مطلب وابسته دیگری، به مدخل اصلی علم معصوم مراجعه شود.
پاسخ جامع اجمالی
معناشناسی علم لدنی
اصطلاح «علم لدنی» از کلمه «لدن» در آیه ﴿وَعَلَّمْنَاهُ مِنْ لَدُنَّا عِلْمًا﴾[۱] گرفته شده است. «لدن» در لغت به معنی «قُرب» و «نزدیکی»[۲] آمده است. «علم لدنی» در اصطلاح، دارای تعاریف مختلفی است. خلاصۀ آنها این است که این علم، افاضۀ بیواسطۀ دانش از ناحیۀ خداوند به برخی از بندگان شایسته است[۳]. واژۀ «افاضه» به غیر اکتسابی و غیر تحصیلی بودن این علم اشاره دارد و قید «واسطه» آن را از علوم دیگر که همگی با وسایطی از ناحیۀ خداوند در اختیار بشر قرار گرفتهاند، متمایز کرده و غیر عادی بودنِ طریقِ افاضه و تحصیل آن را بیان مینماید و مراد از «دانش» اعم از علوم غیبی است، یعنی هم علم به اسرار مخفی را شامل میشود و هم مشهوداتی که از طریقِ ابزار مادی تحصیل علم به دست نیامده است. از آنجا که آگاهی از این علم با افاضه الهی یا تعلیم او و به عبارت دیگر از ناحیه او به بندگان برگزیده تحقق پیدا میکند، به آن علم موهوب یا موهوبی، علم موهبتی، علم وهبی، علم افاضی و علم ارثی الهی، نیز گفته میشود؛ چراکه در حقیقت از ناحیه خدای متعال عطا شده است[۴].
اقسام علم
در یک تقسیمبندی علم بر دو نوع است:
- علمی که بشر عادی با آن سر و کار دارد که با مغز و حافظه انسان سر و کار داشته و در قسمتی از وجود انسان انباشته میشود.
- علمی که نزد خداوند است و با عنایت ویژهاش به برگزیدگان خود میدهد، لذا کسب کردنی و آموختنی نبوده، بلکه از عالم غیب بر قلب انسان وارد شده و علم لدنی نامیده میشود. علم لدنی، با علمی که انسانهای عادی میآموزند تفاوت دارد. قرآن نمونهای از این علم را در جریان حکومت و نفوذ حضرت سلیمان (ع) بر عالم ارائه میکند و علم موهوب یا موهبتی همان علم لدنی است که از جانب خداوند به بنده عطا میشود[۵].
ویژگی علم لدنی
بر اساس آموزههای قرآنی و روایی، علم لدنی دارای ویژگیهای ذیل است:
- این علم هم ذاتی انسان نیست و هم از راههای عادی و طبیعی به دست نمیآید، بلکه موهبتی الهی است و خدا به هر که بخواهد اعطا میکند[۶].
- این علم، چون برگرفته از علم الهی است - اگر بدا حاصل نشود - حتمیالوقوع و غیر قابل تغییر و تخلف است[۷].
- با توجه به نکته قبلی (تغییرناپذیری و حتمیالوقوع بودن)، آگاهی از این علوم هیچ گونه تکلیفی نسبت به محتوای آن برای صاحبش نمیآورد[۸].
- این علم، از راههای معصوم از خطا مانند: وحی الهی[۹]، تحدیث فرشتگان[۱۰]، الهامات قلبی[۱۱]، روح القدس[۱۲]، رؤیای صادق[۱۳] و غیر از آن دریافت میشود و به همین دلیل، دانشی خطاناپذیر است.
- گستره این علم، بسته به اراده الهی، میتواند شامل: علم به اسماء[۱۴]، علم به ملکوت الهی[۱۵]، علم به منطق الطیر[۱۶] و سایر علومی که اطلاع از وحی یا اطلاع از امور غیبی شمرده میشوند[۱۷] باشد.
- این علم، بر اثر انجام فرائض و نوافل، تقوا، ریاضتهای شرعی و در سایه اخلاص، به انسانهای پاک - به فراخور استعداد و به تقدیر الهی - افاضه میشود[۱۸].
- این علم افزایشپذیر است[۱۹].
- این علم افضل علوم، بلکه علم حقیقی است[۲۰].
صاحبان علم لدنی
بر اساس برخی آیات قرآن کریم[۲۱] و دستهای از روایات[۲۲]، هرچند غیب مطلق بر همگان غیر از خدا پوشیده است و تنها اوست که از همه غیبها آگاهی دارد، اما اگر اراده کند میتواند بخشی از این علم را در اختیار کسانی از برگزیدگان خود که از آنها رضایت دارد، قرار داده یا به آنان موهبت نماید: ﴿عَالِمُ الْغَيْبِ فَلا يُظْهِرُ عَلَى غَيْبِهِ أَحَدًا إِلاَّ مَنِ ارْتَضَى مِن رَّسُولٍ﴾[۲۳]. طبق آموزههای آیات و روایات، صاحبان علم لدنی - چه به صورت وسیع یا به صورت جزئی - فرشتگان[۲۴]، رسولان، اوصیا و مقربان درگاه الهی که در رأس آنها، پیامبر خاتم و جانشینان آن حضرت از امامان معصوم (ع)[۲۵] هستند[۲۶].
انواع علم لدنی
علوم موهوبی به سه شکل قابل فرض است:
- علومی که افراد عادی به طور عادی به آن دسترسی ندارند و ویژه خدای متعال است، اما به هر کسی بخواهد میدهد: ﴿عَالِمُ الْغَيْبِ فَلا يُظْهِرُ عَلَى غَيْبِهِ أَحَدًا * إِلاَّ مَنِ ارْتَضَى مِن رَّسُولٍ﴾ [۲۷]. این علوم در مباحث مرتبط با علم غیب به آگاهی از غیب مطلق و به علم مبذول شناخته میشوند؛ مانند: علم به وحی الهی، علم به احکام و شرایع الهی، علم به حکمت احکام و علل شرایع الهی، علم به احوال امتهای پیشین، علم به حاجات و نیازهای مردم، علم به عجایب یا راههای آسمان و زمین، علم به ملکوت آسمان و زمین، علم به اسماء و غیره[۲۸].
- علومی که برای برخی افراد عادی به طور عادی قابل شناخت نیست جز با عنایت و تعلیم الهی اما آگاهی از این امور آگاهی از غیب مطلق شمرده نمیشوند، بلکه غیب برای برخی و آشکار برای برخی هستند؛ مانند: علم حضرت عیسی (ع) به آنچه مردم در خانههای خود ذخیره کردهاند: ﴿وَأُنَبِّئُكُمْ بِمَا تَأْكُلُونَ وَمَا تَدَّخِرُونَ فِي بُيُوتِكُمْ﴾[۲۹]. در این مثال، علم به غذایی که مردم در خانه خود میخورند یا ذخیره میکنند، علمی ویژه نیست و میتوان به آن، از طریق حضور و جستجو در خانهها یا شیوههای مانند آن دست یافت؛ اما خبر دادن از آن بدون شیوههای متعارف، علم موهوبی به شمار میآید. این دسته از علوم در مباحث مرتبط با علم غیب به آگاهی از غیب نسبی شناخته میشوند.
- علومی که آگاهی از آنها برای نوع بشر از طرق عادی قابل اکتساب و تحصیل است، اما خداوند متعال به بعضی انسانها علم به آنها را بدون کسب و تحصیل، موهبت میکند؛ مانند اینکه خداوند بر اثر عنایت خاصی، به شخص بیسوادی، سواد خواندن و نوشتن بدهد، یا کسی را به طور دفعی و خارقالعادهای حافظ قرآن کند.
رابطه علم لدنی و علم غیب
علم لدنی و علم غیب هر دو، تعبیری از یک حقیقت هستند که مؤلفۀ اصلی آن پنهان بودن از دیگران است. البته در علم لدنی و علم غیب یک محور اساسی دیگر نیز وجود دارد و آن مسئله فضیلت محوری در این دانش است، این فضیلت یا به ذات آن علم و یا به پیامدها و نتایج آن بازگشت دارد[۳۰]. استعداد و شایستگی شرط آن است و ورود به مقام والای عبودیت خداوند ﴿عَبْدًا مِنْ عِبَادِنَا﴾[۳۱] آدمی را سزاوار دریافت چنین رحمت ربانی میکند. اصطلاح علم غیب به لحاظ این است که از راههای عادی قابل دسترسی نیست و به اعتبار اینکه از جانب خداوند افاضه میشود علم لدنی نام دارد[۳۲].
البته باید توجه داشت هر علم غیبی، علم لدنی است، چون غیب بر همگان پوشیده است و کسی جز خدا آن را نمیداند، مگر کسانی که خداوند بخواهد و چنین علمی را به آنان موهبت کند[۳۳]؛ اما هر علم لدنی، علم غیب نیست یعنی ممکن است خداوند علم برخی از امور را که برای نوع بشر از طرق عادی قابل اکتساب و تحصیل است، به بعضی انسانها بدون کسب و تحصیل، اعطا کند. چنین علمی موهبتی و لدنی است اما علم به غیب نیست، چون برای سایرین پوشیده نیست. مثل اینکه خداوند بر اثر یک عنایت، به شخص بیسوادی، سواد خواندن و نوشتن اعطا کند و یا کسی را حافظ قرآن قرار دهد. حاصل سخن اینکه هر علم غیبی، علم لدنی است اما برخی علوم لدنی، علم غیب نیستند. به اصطلاح منطقی رابطۀ بین این دو، عموم و خصوص مطلق است. علم لدنی، عام مطلق و علم غیب، خاص مطلق است[۳۴].
نتیجهگیری
علم لدنی، اصطلاحی است که از قرآن کریم[۳۵] گرفته شده و به معنای افاصه بیواسطۀ دانش از ناحیه خدای متعال به برخی بندگان برگزیده اوست. این دانش اعم از علوم غیبی بوده و هم علم به اسرار مخفی را شامل میشود و هم مشهوداتی که از طریق ابزار مادیِ تحصیل علم به دست نمیآیند. از آنجا که آگاهی از این علم دارای ویژگیهایی است مانند اینکه از راه طبیعی به دست نیامده، قابل تخلف نیست و.... براساس دستهای از آیات اگرچه غیب بر همگان غیر از خدا پوشیده است[۳۶]، اما با توجه به آیاتی دیگر[۳۷]، خدای متعال اراده کرده تا بخشی از این علم را در اختیار برگزیدگان خود اعم از انبیاء و امامان معصوم (ع) قرار دهد.
پاسخهای دیگر
۱. آیتالله قاضی طباطبایی؛ |
---|
آیتالله سید محمد علی قاضی طباطبایی در مقاله «رسالهای در دلالت آیۀ تطهیر بر علم گستردۀ پیامبر و امام» در اینباره گفته است:
«مراد از علم امام (ع)، علم باطنی فطری لدنی موهوبی از جانب خداوند عالم است با الهام و وحی - مع الواسطه یا بلاواسطه - و یا با هر اسبابی که اختصاص به انبیاء و اوصیاء آنها دارد»[۳۸].
|
۲. حجت الاسلام و المسلمین حسینی شاهرودی؛ |
---|
حجت الاسلام و المسلمین دکتر سید مرتضی حسینی شاهرودی در کتاب «آشنایی با عرفان اسلامی» در این باره گفته است:
«علم موهوب عبارت است از علمی که بدون واسطه و بدون اکتساب، از جانب خدا به بنده عطا شود و بنده از ثمرات و عطایای اسم "وهاب" برخوردار باشد، چنان که دو قسم پیش از این از ثمرات و عطایای اسم "علیم" بود. مانند علم انبیا که عقیده همگان بر این است که علمی موهوبی است و دست کم نبوت تشریعی به عقیده همگان، موهوب است و نیز مانند علم حضرت خضر که در حق او فرمود: ﴿وَعَلَّمْنَاهُ مِن لَّدُنَّا عِلْمًا﴾[۳۹] این نوع علم، مانند اصل وجود موجودات، عطیّهای الهی است که در به دست آوردن آن هیچ کس هیچ نقش و تأثیری ندارد»[۴۰].
|
۳. حجت الاسلام و المسلمین صدیقی؛ |
---|
حجت الاسلام و المسلمین کاظم صدیقی در کتاب «سیمای عرشیان در کلام ابن الرضا (ع)» در اینباره گفته است:
«در یک تقسیم علم به دو نوع تقسیم میشود. یکم علمی که بشر عادی با آن سر و کار دارد. علمی که با مغز، با ذهن و با حافظه انسان سرو کار دارد و در قسمتی از وجود انسان انباشته میشود. در واقع مرحلهای از وجود انسان بایگانی و انبار معلومات است و همانگونه که گفته شد، بیشتر از راه تجربه این بخش از علوم کسب میشود. انسان برای هر آنچه که در عالم دیده، شنیده یا تحقیق کرده و کشف کرده است، در درون خود پروندهای دارد که در هر پیش آمدی، به مناسبت به این پروندهها مراجعه میکند مجدد میکند و معلومات خود را ملاحظه، تجدید نظر، بازسازی و بازشناسی میکند، و از آن استفاده مجدد میکند از ویژگیهای این علم موقتی بودن ،اکتسابی بودن، اندک بودن، این دنیایی بودن، نیازمند بودن به ابزار و سازگار بودن با انواع نواقص وجودی است(...). اما نوع دیگر علم علمی است که با علوم عادی بشر تفاوت دارد. این علم در نزد خداوند و بعد با عنایت پروردگار در نزد پیامبر (ص) و امامان و حضرت زهرا (س) و کسانی است که به آنها داده شده است، مثل حضرت سلیمان و دیگران. لذا کسب کردنی و آموختنی نیست و چون از نزد خداوند به این دسته از بندگان او عنایت شده است، علم الدنی نامیده میشود. علم لدنی علم به همه چیز است و با علمیکه انسان های عادی میآموزند تفاوت دارد. قرآن نشانههایی از این تفاوت را ارائه میدهد. از جمله اینکه آن علم عین قدرت است و از قدرت و توانایی انفکاک ندارد. علمی که فقط با ذهن و مغز انسان سر و کار دارد و در طی زمان با مطالعه و یا شنیدن به دست میآید، همیشه با قدرت همگام نیست. گاهی دانش هست ولی قدرت نیست. و این مطلب به این دلیل است که این نوع از علم، فقط به صورت مجموعهای از مفاهیم در ذهن و مغز جا دارد و برای به ظهور رسیدن، محتاج به ابزار است. و اگر ابزار در دست عالم نباشد، قدرتی ندارد. امروزه دانشمندان، بسیاری چیزها را میدانند ولی نمیتوانند. یا به سبب نداشتن ابزار و یا به سبب نقصان توان وجودی. بسیاری از مسائل را پیش بینی میکنند، حدس میزنند و مقدمات آن را فراهم میکنند، اما در مقام عمل و در اجرا گرفتار مانع میشوند و یا ابزار از دستشان میرود. اما در مقابل علمی هست که همان گونه که گفته شد از مشخصات آن همراه بودن با قدرت است. قرآن نمونهای از این علم را در جریان حکومت و نفوذ حضرت سلیمان بر عالم ارائه میکند»[۴۱]. |
۴. حجت الاسلام و المسلمین هاشمی؛ |
---|
حجت الاسلام و المسلمین دکتر سید علی هاشمی، در کتاب «ویژگیهای علوم ائمه از دیدگاه علمای امامیه» در اینباره گفته است:
«علوم موهوبی را میتوان به دو شکل فرض کرد: گاهی متعلق آن، علمی ویژه است که در دسترس دیگر افراد نیست مانند علوم ویژه مقام امامت و گاهی متعلق آن علومی عادی است که دیگران نیز میتوانند مشابه آن را به شیوههایی کسب کنند؛ اما امام (ع) آن را به شیوهای خاص به دست میآورد که دیگران توان آن را ندارند. مانند علم امام یا پیامبر به آنچه مردم در خانههای خود ذخیره کردهاند: ﴿وَأُنَبِّئُكُم بِمَا تَأْكُلُونَ وَمَا تَدَّخِرُونَ فِي بُيُوتِكُمْ﴾ [۴۲] علم به غذایی که مردم در خانه خود میخورند یا ذخیره میکنند، خودش علمی ویژه نیست و میتوان به آن، از طریق حضور و جستجو در خانهها یا شیوههای مانند آن دست یافت؛ اما خبر دادن از آن بدون این شیوههای متعارف، علم موهوبی به شمار میآید. ممکن است به یک معنا تمام علوم امام موهوبی دانسته شود؛ یعنی حتی اگر روش و متعلق علم او، عادی باشد؛ اما به جهت آن که عقل و استعدادهای امام (ع) برتر و مزاج او سالمتر از دیگران است، علوم عادی به دست آمده را موهوبی بدانیم یا مثلا به جهت آن که حتی علوم عادی امام (ع) از تأییدات خاص مثل عصمت برخوردار است، تمام علوم او را موهوبی بدانیم؛ اما باید توجه داشت که چنین معنای وسیعی از موهوبی بودن، در این نوشتار مورد نظر نیست و مخالف اصطلاح مشهور است. تصویر یک درخت نزد امام (ع) با تصویر آن نزد دیگران تفاوت ماهوی ندارد، البته انسانها در میزان بهرهمندی از عقل یا تواناییهای حسی و حتی ویژگیهایی مانند عصمت با هم متفاوتند؛ اما این تمایزها تا زمانی که شیوه یا متعلق آن علم را از حالت عمومیت خارج نکرده و به فرد یا افراد محدودی اختصاص نداده است، معیاری برای موهوبی دانستن علم امام (ع) نیست. بنابراین در این نوشتار، علومی موهوبی به شمار میآیند که شیوه یا متعلق آن غیر متعارف باشد و افراد عادی به طور عادی به آن دسترسی ندارند. نکته دیگر آن که مراد از علوم موهوبی، علومی است که از سوی خداوند متعال به برگزیدگانش عطا میشود و القائات شیطانی یا علومی که نتیجه ریاضتهای خاص بشری است و دیگران نیز میتوانند مشابه آن را به دست آورند، از این تعریف خارج است. (...) سید شرف الدین على حسینى استرآبادى تصریح میکند که علم امام مستفاد از پیامبر، از جبرئیل از خداوند عزوجل است[۴۳]. (...) این تعبیر، به موهوبی بودن علم اشاره دارد؛ افزون بر آن که خود انتساب طولی به پیامبر، جبرئیل و خداوند متعال نیز همین مطلب را تأیید میکند». علم لدنی از واژههایی است که به مرور در سخنان علمای شیعه برای اشاره به علم موهوبی رواج یافت. گویا این اصطلاح، از این آیه قرآن گرفته شده است: ﴿فَوَجَدَا عَبْدًا مِّنْ عِبَادِنَا آتَيْنَاهُ رَحْمَةً مِنْ عِندِنَا وَعَلَّمْنَاهُ مِن لَّدُنَّا عِلْمًا﴾ [۴۴]؛ این آیه درباره حضرت خضر و علم او است. تعابیر ﴿عَلَّمْنَاهُ﴾ و ﴿مِن لَّدُنَّا﴾ ظهور در آن دارد که این علم، موهوبی است و خداوند فقط به برگزیدگانش از این دانش عطا میکند. به مرور همین معنا از علم لدنی به عنوان تعریف این اصطلاح پذیرفته شده است. به طوری که حتی در منابع غیر شیعی علم لدنی این گونه تعریف شده که علمی است که خداوند آن را به طور غیر عادی، از طریق مشاهده قلبی و بدون واسطه بودن فرشته یا پیامبر (ص) به برگزیده خود عطا میکند. [۴۵](...) ملاصدرا علم لدنی را علمی میداند که از سوی خداوند متعال توسط وحی یا الهام به برگزیدگانش میرسد و چنین علمی در مقابل علوم اکتسابی، علم حقیقی است [۴۶]. وی به صراحت بیان میکند که حقیقت حکمت، جز از راه موهبت الهی قابل دستیابی نیست؛ زیرا علم و حکمت از صفات کمالی خداوند بوده و علیم و حکیم از اسماء نیکوی او است. کسی که نصیبی از علم و حکمت برده در واقع آن را به لطف خداوند دریافت کرده است[۴۷] مرحوم آیت الله سید شهاب الدین مرعشی نجفی علم امام معصوم را برگرفته از علم خداوند حکیم و علم لدنی معرفی کرده است که در نتیجه با علم حصولی اصطلاحی متفاوت است. از این تعابیر میتوان دریافت که علم لدنی - در نظر ایشان - افزون بر آن که نوعی علم موهوبی از جانب خداوند متعال است، حضوری نیز میباشد».</ref>[۴۸]. |
۵. حجت الاسلام و المسلمین اوجاقی؛ |
---|
حجت الاسلام و المسلمین ناصرالدین اوجاقی در کتاب «علم امام از دیدگاه کلام امامیه» در اینباره گفته است:
«علم لدنی اصطلاحی است که از این آیه در قرآن کریم که رد مورد حضرت خضر است اخذ شده است: ﴿وَعَلَّمْنَاهُ مِن لَّدُنَّا عِلْمًا﴾[۴۹] میتوان گفت ویژگی این علم این است که از راههای طبیعی به دست نیامده است. بلکه موهبتی الهی است که خدا به هر که بخواهد اعطا میکند. در مورد علم امام نیز روایاتی وجود دارد که نشان میدهد این علم موهبتی از جانب خداوند است که شامل حال امام میشود. مرحوم کلینی دو روایت در این مورد نقل میکند. روایت اول که از امام رضا (ع) است به لحاظ سند مرفوعه است. در این روایت حضرت میفرمایند که اگر خداوند بندهای را به امامت برگزیند به او علمی الهی میکند که بعد از آن در پاسخ هیچ سؤالی در نمیماند. و به درستی به همه سؤالها پاسخ میگوید. روایت دوم از نظر سند روایت صحیح است. این روایت از امام صادق نقل شده است که ایشان در ظمن خطبهای صفات و خصوصیات ائمه را توصیف میکنند. در ضمن صفاتی که برای امام در این روایت عنوان میشود این است که بعد از آنکه امام قبلی از دنیا رفت خداوند علم خودش را به امام بعدی میدهد و اسرار خودش را در نزد او به ودیعه میگذارد و او را مخزن علم خویش قرار میدهد. در این روایت دو نکته وجود دارد یکی این که علم امام از سوی خداوند به وی اعطا شده است و دیگر آنکه زمان دریافت این علم هم زمان با از دنیا رفتن امام قبلی و عهدهدار شدن وظایف امامت از طرف امام بعدی است»[۵۰].
|
۶. حجت الاسلام و المسلمین شاکر؛ |
---|
حجت الاسلام و المسلمین دکتر محمد تقی شاکر نویسنده مقاله «مسئله آگاهی از غیب و امکان آن از نگاه مفسران» در پاسخ به این پرسش گفته است:
«برای دریافت رابطه این دو اصلاح نخست لازم است، آشنایی به هر یک پیدا شود. تعبیر یا اصطلاح علم لدنی برگفته از آیه ۶۵ سوره مبارک کهف اقتباس شده است. ﴿فَوَجَدَا عَبْدًا مِّنْ عِبَادِنَا آتَيْنَاهُ رَحْمَةً مِنْ عِندِنَا وَعَلَّمْنَاهُ مِن لَّدُنَّا عِلْمًا﴾[۵۱]. این آیه مربوط به داستان حضرت موسی (ع) و بندهای از بندگان خدا حضرت خضر (ع) است که خداوند در توصیف وی از بهرهمندی او از علمی الهی سخن میگوید. نشانههای رفتار برآمده از این دانش الهی در آیات بعد به روشنی گواه برخورداری این عالم از علمی فراتر از توان طبیعی بشر برای دسترسی به آن خبر میدهد. داستان سوراخ کردن کشتی، کشتن یک فرزند از خانواده، و پدیدار ساختن گنجی نهان بیانگر این مسئلهاند. در نتیجه از منظر مصداقی نیز میتوان مقصود از علم لدنی را دریافت. مراجعه به کلام وحی نشان میدهد مقصود از غیب و دانش غیبی آگاهیهای مخفی و پوشیده از دیگران است که دامنه آن شامل غیب آسمانها و زمین میشود. به عنوان نمونه آیه ۲۶ سوره کهف میفرماید: ﴿قُلِ اللَّهُ أَعْلَمُ بِمَا لَبِثُوا لَهُ غَيْبُ السَّمَاوَاتِ وَالأَرْضِ أَبْصِرْ بِهِ وَأَسْمِعْ مَا لَهُم مِّن دُونِهِ مِن وَلِيٍّ وَلا يُشْرِكُ فِي حُكْمِهِ أَحَدًا﴾[۵۲]. بر اساس تعریف ارائه شده و مصادیق مطرح شده از علم لدنی و علم غیب میتوان ادعا کرد هر دو، تعبیری از یک حقیقت هستند که مؤلفه اصلی آن پنهان بودن از دیگران است البته در علم لدنی و علم غیب یک محور اساسی دیگر نیز وجود دارد و آن مسئله فضیلت محوری در این دانش است. که این فضیلت یا به ذات آن علم و یا به پیامدها و نتایج آن بازگشت دارد»[۵۳]. |
۷. حجت الاسلام و المسلمین موسوی؛ |
---|
حجت الاسلام و المسلمین موسوی، در کتاب «گستره علم غیب از دیدگاه ادیان ابراهیمی» در اینباره گفته است:
«امام (ع) به حقایق جهان هستی، در هر گونه شرایطی وجود داشته باشند، به اذن خدا واقف است، اعم از آنها که تحت حس قرار دارند و آنها که بیرون از دایره حس میباشند، مانند موجودات آسمانی و حوادث گذشته و وقایع آینده. دلیل این مطلب: راه اثبات علم از راه نقل روایات متواترهای است که در جوامع حدیث شیعه مانند کتاب کافی و بصائر و کتب صدوق و کتاب بحار و غیر آنها ضبط شده است. به موجب این روایات که به حد و حصر نمیآید، امام (ع) از راه موهبت الهی و نه از راه اکتساب، به همه چیز واقف و از همه چیز آگاه است و هر چیز را بخواهد، به اذن خدا، به ادنی توجیهی میداند. البته، در قرآن کریم آیاتی داریم که علم غیب را مخصوص ذات خدای متعال منحصر در ساحت مقدس او قرار میدهد، ولی استثنایی که در آیه کریمه ﴿عَالِمُ الْغَيْبِ فَلا يُظْهِرُ عَلَى غَيْبِهِ أَحَدًا إِلاَّ مَنِ ارْتَضَى مِن رَّسُولٍ﴾ وجود دارد، نشان میدهد که اختصاص علم غیب به خدای متعال، به این معنی است که غیب را مستقلاً و از پیش خود بالذّات کسی جز خدای نداند، ولی ممکن است، پیغمبران آن را بدانند، چنان که در بسیاری از این روایات وارد است که پیغمبر (ص) و نیز هر امامی در آخرین لحظات زندگی خود علم امامت را به امام پس از خود میسپارد. و از راه عقل براهینی است که به موجب آنها امام (ع) به حسب مقام نورانیت خود کاملترین انسان عهد خود و مظهر تام اسماء و صفات خدایی و بالفعل به هر چیز عالم و به هر واقعه شخصی آشنا است و به حسب وجود عنصری خود، به هر سویی توجه کند، برای وی حقایق روشن میشود. نکتهای که باید به سوی آن عطف توجه کرد، این است که این گونه علم موهبتی به موجب ادلّه عقلی و نقلی که آن را اثبات میکند، قابل هیچ گونه تخلفی نیست و تغییر نمیپذیرد و سر مویی به خطا نمیرود و به اصطلاح علم است، به آن چه در لوح محفوظ ثبت شده است و آگاهی است از آن چه قضای حتمی خداوند به آن تعلق گرفته، و لازمه این مطلب این است که هیچ گونه تکلیفی به متعلق این گونه علم از آن جهت که متعلق این گونه علم است و حتمیالوقوع میباشد تعلق نمیگیرد و همچنین قصد و طلبی از انسان با او ارتباط پیدا نمیکند، زیرا تکلیف همواره از راه امکان به فعل تعلق میگیرد و از راه این که فعل و ترک هر دو در اختیار مکلفند، فعل یا ترک خواسته میشود، و اما از جهت ضروریالوقوع و متعلق قضای حتمی بودن آن محال است مورد تکلیف قرار گیرد... این علم موهبتی امام اثری در اعمال او و ارتباط با تکالیف خاصه او ندارد و اصولاً هر امر مفروضی از آن جهت که متعلق قضای حتمی و حتمیالوقوع است، متعلق امر یا نهی یا اراده و قصد انسانی نمیشود»[۵۴]. |
۸. حجت الاسلام و المسلمین باقری؛ |
---|
حجت الاسلام و المسلمین باقری در پایاننامه کارشناسیارشد خود با عنوان«بررسی علم اولیای الهی» در اینباره گفته است:
«تقسیمات متعددی را با توجه به لحاظهای مختلف میتوان بر روی علم انجام داد. ولی در این جا به بررسی این اصطلاحات نیازی نیست؛ زیرا مراد از علم در اینجا همان معنای لغوی است. یگانه اصطلاحی که مناسب است در این قسمت شناسانده شود، اصطلاح علم لدنی است. اما قبل از بحث در این باره تذکر این نکته لازم است که امام هم مانند همه انسانهای دیگر علومی دارد که از طریق به کارگیری حواس ظاهری به دست میآید. در این جا این علوم مراد نیست، بلکه مراد علومی است که امام به لحاظ مقام امامت واجد آنها است. گویا اصطلاح علم لدنی از آیه ﴿وَعَلَّمْنَاهُ مِن لَّدُنَّا عِلْمًا﴾[۵۵] اخذ شده است. این آیه درباره حضرت خضر است. علامه طباطبایی در تعریف علم لدنی مینویسد: علمی است که اسباب عادی مثل حس و تفکر در آن نقشی ندارند تا اکتسابی باشد و دلیل آن هم تعبیر من لدنا است، بلکه علمی موهبتی و غیر اکتسابی است که مخصوص اولیای الهی است. غزالی علم لدنی را همان الهام میداند. وی معتقد است که الهام مرتبهای پایینتر از وحی است. وحی به انبیا اختصاص دارد و علم حاصل از آن را علم نبوی گویند و الهام به اولیا اختصاص دارد و علم حاصل از آن را علم لدنی گویند. به باور او علم لدنی آن است که در حصول آن، واسطهای بین نفس و باری تعالی وجود ندارد. حاصل این مباحث آن است که علم لدنی به دانشی میگویند که از طریق اسباب عادی تعلیم و تعلم حاصل نشده باشد، بلکه از عالم غیب بر قلب انسان وارد شود. وجود چنین علمی را روایات نیز تائید میکنند»[۵۶].
|
۹. حجت الاسلام و المسلمین صالحی مالستانی؛ |
---|
حجت الاسلام و المسلمین حسین صالحی مالستانی در مقاله «علم غيب و علم لدنی پيامبر» در اینباره گفتهاست:
«در قرآن کریم واژه ﴿لَدُنْ﴾ به تنهایی ۲ بار، به شکل ﴿لَّدُنَّا﴾ دو بار ﴿لَدُنْكَ﴾ دو بار و به شکل ﴿لَدُنِّي﴾ یک بار به کار رفته است.[۵۷] از جمله در آیه ۶۵ سوره کهف آمده: ﴿فَوَجَدَا عَبْدًا مِّنْ عِبَادِنَا آتَيْنَاهُ رَحْمَهً مِنْ عِندِنَا وَعَلَّمْنَاهُ مِن لَّدُنَّا عِلْمًا﴾[۵۸] محتوای آیه درباره حضرت خضر (ع) است و بعض مفسرین، رحمت را به نبوت و ولایت و وحی، و علم من لدنا را به علم غیب تفسیر کردهاند. [۵۹] (...) علم لدنی از الطاف الهی برای پیامبر (ص) دانسته شده و تأیید نظر مفسران است. علامه در المیزان ذیل آیه ۶۵ سوره کهف آن علم را در حیطه و انحصار الهی میداند که حس و فکر در آن دخالت ندارد و از راه اکتساب به دست نمیآید و دلیل بر آن را جمله ﴿مِن لَّدُنَّا﴾ از نزد خدا، دانسته است که به عنوان خاستگاه آن محسوب میشود و از آخر آیات استفاده کرده که مقصود از آن علم به تأویل حوادث است.[۶۰] (...) در جای دیگر از آن مرادف با عقل کل و عصمت از خطا و علم به ماوراءالطبیعه و علم غیب ذکر کرده است. [۶۱] که انبیای الهی از آن بهرهمند بودهاند. بعضی از معاصرین علم لدنی را به استناد آیه ۶۵ سوره کهف درباره حضرت خضر (ع) مخصوص انبیا دانسته است.[۶۲] مرحوم نراقی در جواب سؤال علم لدنی انبیا و ائمه (ع)، علم به غیر محسوسات را ابتدا تقسیم و دستهبندی نموده. قسم سوم به تمام فروعاتش علم لدنی است که از قول خداوند متعال اخذ گردیده است. ﴿وَعَلَّمْنَاهُ مِن لَّدُنَّا عِلْمًا﴾[۶۳] این علم افضل علوم بلکه علم حقیقی است.[۶۴] ایشان برای همه انبیا نوعی از "علم لدنی" را قایل میشود و آن را مستند به سنت میداند.[۶۵] به هر حال "علم لدنی" که مأخوذ از خرمن دانش الهی است یک نوع علم غیبی است که به انبیا و اولیای الهی افاضه شده است. (...) در یکی از تفاسیر اهل سنت نیز علم لدنی را بخشش خدای سبحان و در مقابل علم اکتسابی قرار داده و شامل امور غیبی دانسته است و به همان آیه ۶۵ سوره کهف اشاره کرده که درباره فیض علم الهی برای حضرت خضر (ع) است.[۶۶] در تفسیر روح البیان تأویل رؤیا را جزئی از اجزای نبوت دانسته برای اینکه آن را علم لدنی معرفی کرده که خداوند متعال به هر که بخواهد تعلیم مینماید.[۶۷] نسفی هم علم لدنی را به علم الهامی معنا کرده.[۶۸] که باز هم همان علم غیب میشود که حقیقت آن نزد خدای حکیم است. شاذلی نیز علم لدنی را برای حضرت یوسف، بخشش الهی و به معنای تعبیر رؤیا و یا بعض از غیب دانسته است[۶۹]» [۷۰].
|
۱۰. آقای عرفانی (پژوهشگر جامعة المصطفی العالمیة)؛ |
---|
آقای محمد نظیر عرفانی در پایاننامه کارشناسی ارشد خود با عنوان «بررسی علم غیب معصومان در تفاسیر فریقین» در اینباره گفته است:
«از منابع علوم معصومان (ع) علم لدنی میباشد که دانشمندان اسلام در مورد آن نظرات مختلفی را بیان نمودهاند که در ذیل برخی از آنها را بیان مینماییم:
مفسرین قرآن در تبیین مراد از علم لدنی، دو دسته شدهاند: بعضی همچون صاحب جوامع الجامع ، صاحب تفسیر زاد المسیر ، و صاحب تفسیر جلالین ... وغیره، با اشاره مختصر از کنار این مسئله گذشته و به این مقدار که میگویند این علم، علم مغیبات است اکتفا کردهاند و برای تأکید سخن خودشان، سخن ابن عباس را نقل میکنند که در ذیل آیه ﴿وَعَلَّمْنَاهُ مِن لَّدُنَّا عِلْمًا﴾ گفته: «أعْطَاهُ عِلْمًا مِن عِلْمِ الْغَیْبِ»[۷۲] اما بعضی دیگر از مفسرین این مسأله را شرح و بسط داده، خصائص و ویژگیهایی را برای این علم ذکر نمودهاند، از جمله اینکه: |
۱۱. آقای عظیمی (پژوهشگر جامعة المصطفی العالمیة)؛ |
---|
آقای عظیمی در پایاننامه کارشناسی ارشد خود با عنوان «سیر تطور گستره علم امام در کلام اسلامی» در اینباره گفته است:
«ابن طاووس معتقد است علم ائمه (ع) از این قبیل "علم لدنی"است. یعنی آنان بدون تعلم و شاگردی کردن نزد کسی عالم شدهاند. به نظر او امامان شیعه حتی نزد پدران خود نیزعلم نیاموختهاند. وی در این باره میگوید: علوم ائمه (ع) که خود نشانهای الهی و معجزهای ربانی است، مهمترین دلیل بر امامت ایشان است، زیرا آنان هرگز نزد معلم و استادی زانو نزده و از کسی نیاموختهاند و هیچ کس از دوستان و دشمنان ندیده و نشنیده است که این دانشها را مانند دیگران نزد کسی، حتی پدران خود آموخته باشند یا در کتابی خوانده و مطالب آن را حفظ کرده باشند، بلکه هرگاه امامی از دنیا میرفت، امام (ع) بعدی که به نصب امام (ع) پیشین جانشین او بود، علم و همه کمالاتی را که برای مقام امامت بدان نیاز داشت وارث میشد. هرچند ابن طاووس از واژه علم لدنی استفاده نکرده است، اما تفسیری که درباره علوم ائمه (ع) نموده است بر علم لدنی منطبق میشود. علاوه بر این، عبارتی را از غزالی نقل میکند که وی گفته است، علم امیرمؤمنان (ع)، علم لدنی و موهبت الهی است. طبری ضمن این که میگوید: علم ائمه (ع)، لدنی است و آنان نزد هیچ کس برای فراگیری دانش زانو نزده است، میافزاید: امام (ع) به تمام کتابهای آسمانی و همچنین همه زبانهای شرق و غرب آگاهاند. عبارت وی چنین است: چنان یافتم که اهل عالم از مورخان و ناقلان و محدثان اتفاق کرده بودند که ائمه شیعه از ایام طفولیت تا به کبر سن هرگز ایشان را در هیچ مجمعی و محفلی بازماندگی نبود در هیچ علمی، و از علمای طوایف و ادیان و ملل هرگز چنین مدعی ظاهر نشد، بلکه عالم بودن به علوم الهامیه و لدنیه و عالم بودند به جمله کتب سماویه و به جمله زبانهای شرق و غرب، واین نوع نباشد الاّ به معجز محض و دلالت امامت ایشان، و هرگز ایشان را استادی نبود و معلوم نشد که از که آموختند، چنانکه صاحب الامر در شش سالگی فتاوای اهل عالم میداد»[۷۵]. |
۱۲. آقای زرینجویی (پژوهشگر دانشگاه قم)؛ |
---|
آقای عینالله زرینجویی، در پایاننامه کارشناسی ارشد «مسئله علم امام در آثار دانشمندان معاصر شیعی» در اینباره گفته است:
«علم موهبتی: امام (ع) به حقایق جهان هستی، در هر گونه شرایطی وجود داشته باشند، به اذن خدا واقف است؛ اعم از آنها که تحت حس قرار دارند و آنها که بیرون از دایره حس میباشند، مانند موجودات آسمانی و حوادث گذشته و وقایع آینده. دلیل این مطلب: راه اثبات علم از راه نقل، روایات متواترای است که در جوامع حدیث شیعه، مانند کتاب کافی و بصائر و کتب صدوق و کتاب بحارالانوار و غیر آنها ضبط شده. به موجب این روایات که به حد و حصر نمیآید، امام (ع) از راه موهبت الهی و نه از راه اکتساب، به همه چیز واقف و از همه چیز آگاه است و هر چه را بخواهد به اذن خدا، به ادنی توجهی میداند. و از راه عقل، براهینی است که به موجب آنها امام (ع) به حسب مقام نورانیت خود کاملترین انسان عهد خود و مظهر تام اسماء و صفات خدایی و بالفعل به همه چیز عالم و به هر واقعه شخصی آشناست و به حسب وجود عنصری خود به هر سوی توجه کند، برای وی حقایق روشن میشود. این علم تأثیری در عمل و ارتباط، با تکلیف ندارد»[۷۶]. |
۱۳. خانم پارسانسب (پژوهشگر دانشكده اصول دين)؛ |
---|
خانم گلافشان پارسانسب در پایاننامه کارشناسی ارشد خود با عنوان «پژوهشی در مقام علمی و مقام تحدیث حضرت فاطمه زهرا» در اینباره گفته است:
«علوم الهیه شامل علومی هستند که از ذات الهی نشأت گرفتهاند و میتوان گفت هر علمی که در عالم متصور است الهی است که برخی حصولیاند و برخی حضوری و برخی از این علوم مختص بندگان برگزیده خدایند و برخی از این علوم ویژه بندگان برگزیدهتر خدایند که آن را علم لدنی نامیدهاند. علم لدنی و وهبی از طریق مهارت باطن و ریاضتهای شرعی و انجام فرائض و نوافل و در اثر اخلاص به انسانهای پاک و مستعد افاضه میشود. مرتبه نازلۀ علم الهی وجود ظاهری و کتبی و کلامی قرآن است انسانهای پاک و مستعد افاضه میشود. مرتبه نازلۀ علم الهی وجود ظاهری و کتبی و کلامی قرآن است که البته حقایق آن اقیانوسی است بیکرانه و هیچ کتاب تفسیری تاکنون نتوانسته تمام حقایق قرآن را بیان کند و این فقط اهل بیت عصمت و طهارت هستند که خود عین قرآن میباشند[۷۷] برای عالم شدن راههای دیگری غیر از حس و عقل و تجربه و تفکر وجود دارد و آن هم تزکیه و تصفیه و راه توجه و تقوی و راه دل و فطرت و راه کشف و شهود و ولایت است. آیات و روایات ذیل گواه این مطلب است: ﴿ يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُواْ إِن تَتَّقُواْ اللَّهَ يَجْعَل لَّكُمْ فُرْقَاناً ﴾ [۷۸]؛ ﴿ وَمَن يَتَّقِ اللَّهَ يَجْعَل لَّهُ مَخْرَجًا وَيَرْزُقْهُ مِنْ حَيْثُ لا يَحْتَسِبُ ﴾ [۷۹] این آیات بیانگر این هستند که معرفت و قوه تشخیص قوی و توحید و نیز روزی متناسب با شأن و حیثیت انسانی طهارت و قلب سلیم و تقوی و توجه به خدا را میطلبد. و حدیث اربعین نیز که در همین مورد است حدیثی است که از طریق خاصه و عامه از حضرت رسول (ص) نقل شده است: «مَنْ أَخْلَصَ الْعِبَادَةَ لِلَّهِ أَرْبَعِينَ صَبَاحاً ظَهَرَتْ يَنَابِيعُ الْحِكْمَةِ مِنْ قَلْبِهِ عَلَى لِسَانِه»[۸۰] و این علم و حکمت همان حکمتی است که خداوند در قرآن آن را در مقابل متاع قلیل دنیا خیر کثیر مینامد و میفرماید: ﴿وَمَن يُؤْتَ الْحِكْمَةَ فَقَدْ أُوتِيَ خَيْرًا كَثِيرًا﴾ [۸۱]، آنچه از بخشهای مربوط به این مطلب بر میآید این است که نورانیت قلب امریست که خداوند به بندگان تقوا پیشه خود الهام میکند و لکن علم لدنی که هم شامل علم به ظاهر احکام و باطن شریعت و هم علوم غیب و حوادث گذشته و آینده که بهصورت قضایای قطعیه هستند. هم شامل الهامات قلبی از جانب خداوند فقط به برخی بندگانش اعطا میشود و آنها همانا برخی پیامبران و پیامبر اکرم (ص) و ائمه اطهار (ع) و حضرت زهرا (س) میباشند»[۸۲].
|
۱۴. خانم میرترابی حسینی (پژوهشگر دانشكده اصول دين)؛ |
---|
خانم زهرةالسادات میرترابی حسینی در پایاننامه کارشناسی ارشد خود با عنوان «علم لدنی در قرآن و حدیث» در اینباره گفته است:
«از آنجا که واژۀ "لدن" ویژگی خاصّی به "علم لدنی" داده، بجاست در ابتدا معنی آن را با دقّت مورد توجه قرار دهیم. معناشناسی "لدن" در لغت: لدن، به معنی عند "قُرب و نزدیکیِ"[۸۳] و ظرف زمانی و مکانی غیر متمکّن است. البته اخص از آن بوده و بر مکان نزدیک دلالت دارد. و برخلاف "عند" فقط در "حضور" استعمال میشود[۸۴] صاحب "تأویل مشکل القرآن" ضمن آنکه این واژه را به معنیِ "عند" دانسته مینویسد: گاهی نون "لدن" حذف میشود[۸۵]. "لَدی" نیز لغت دیگری است که با "لدن" هم معنی میباشد مانند این آیه شریفه که: ﴿ وَأَلْفَيَا سَيِّدَهَا لَدَى الْبَابِ﴾ [۸۶] تعریف علم لدنی:در متون اسلامی، کلمات عرفا، لسان دانشمندان و حتّی آثار ادبا و شعرا، از علم و دانشی نام برده شده که آموختنی نیست و از راه تعلیم و تعلّم بهدست نمیآید. هر یک از منابع مذکور، در قالب تعابیر گوناگون توجه خود را به این ویژگی معطوف داشته و از آن، در تعریف علم لدنی، بهره جستهاند، که به چند نمونه اشاره مینماییم:
نظری بر مجموع آنچه تاکنون در رابطه با «علم لدنی» اعمّ از آراء مفسرین، تعاریف و ... ارائه شد، تقریباً ما را در دستیابی به تعریف نسبتاً جامعی از این علم به نقطۀ روشنی میرساند. در این تعریف "علم لدنی" افاضۀ بیواسطۀ دانش، از ناحیۀ خداوند به برخی از بندگان شایسته است. هر یک از مؤلفههای این تعریف، ابعاد خصوصیات و ویژگیهای "علم لدنی" را تبیین مینماید. یعنی واژۀ "افاضه" به غیر اکتسابی و غیر تحصیلی بودنِ آن اشاره دارد و قید "واسطه" آن را از علوم دیگر که همگی با وسایطی از ناحیۀ خدا در اختیار بشر قرار گرفتهاند، متمایز میسازد. علاوه بر این، غیر عادی بودنِ طریقِ افاضه و تحصیل آن را گوشزد مینماید[۹۵]. و مراد از از "دانش"، اعم از علوم غیبی است یعنی متعلَّق و معلوم علم لدنی، گاه از علوم غیبی است که علم به "اسرار مخفی"، "بواطن و حقیقت اشیاء"، "تأویل احادیث" و... هر یک جلوههایی از علم به "غیب" است و گاه، از مشهوداتی است که از طریقِ ابزار مادی تحصیل علم و مراحل عادی کسب دانش بهدست نیامده است. اگر این تعریف را بپذیریم و شمارِ تفاسیری که "علم لدنی" را همان "علم غیب" دانستهاند در نظر آوریم بدون تردید به ضرورت طرح و پرداختن به موضوع "علم غیب" اذعان خواهیم کرد. هر چند لزومِ طرح آن از سویی، و حجم عظیم مطالب و منابع در این باره از سوی دیگر، کار را بسی دشوار میسازد. ولی به حول و قوّه الهی به محورهای اصلی و اساسی بحث، اشاراتی داریم. امید که فهم بهتر و بیشتر "علم لدنی" را میسّر سازد»[۹۶]. |
۱۵. پژوهشگران مرکز ملی پاسخگویی به سؤالات دینی؛ |
---|
پژوهشگران وبگاه مرکز ملی پاسخگویی به سؤالات دینی، در پاسخ به این پرسش آوردهاند:
«علم لدنی، علمی است که خداوند بدون اکتساب بندگان، به آنان عطا میکند؛ یعنی، علومی که بدون استاد و تعلیم و تعلم، خداوند به افراد عنایت میکند؛ مانند علم پیامبران و ائمه (ع) و بعضی از اولیا اما اینکه آیا شامل علوم مادی هم میشود؟ بله علم لدنی صرفا مختص امور معنوی نیست و شامل امور و علوم مادی هم میشود. در واقع علم لدنی بدون واسطه و کلاس و درس و تحصیل به فردی افاضه میشود اما اینکه به دلیل اینکه از غیب است و نوع رسیدن به این مقام از راه معنوی است پس باید شامل علوم معنوی هم بشود خیر اینطور نیست؛ علم لدنی شامل تمامی امور و حوزههای علوم میشود و از این حیث فرقی بین علوم نیست. مثلا خداوند به حضرت سلیمان علم زبان داده بود که حتی زبان حیوانات را میدانست و با مورچگان صحبت میکرد و ... اگر در احوالات و زندگی ائمه (ع) دقت کنیم به وضوح میبینیم که آنان بتصریح و یا اشاره - بسته به سطح مخاطب خویش - از مسائلی صحبت میکنند که مربوط به حوزه علوم مادی میشود، مثل طب، شیمی، علوم و تکنولوژی، امور رزمی. قرآن کریم صراحت دارد به اینکه خداوند به حضرت داوود صنعت زره سازی را آموخت: ﴿وَعَلَّمْنَاهُ صَنْعَةَ لَبُوسٍ لَّكُمْ لِتُحْصِنَكُم مِّن بَأْسِكُمْ فَهَلْ أَنتُمْ شَاكِرُونَ﴾[۹۷] این موارد و امور دیگری که در خبرها از ائمه هدی (ع) درباره علوم روز، طب علم شیمی و ... به ما رسیده نشان میدهد که علم لدنی دایره محدودی ندارد و همه علوم را شامل میشود»[۹۸]
|
۱۶. پژوهشگران وبگاه پرسمان. |
---|
پژوهشگران «وبگاه پرسمان» وابسته به «نهاد نمايندگى مقام معظم رهبرى در دانشگاهها» در پاسخ به این پرسش آوردهاند:
«علم لدنی: علمی است که از راه و طریق عادی به دست نیامده است؛ یعنی، اکتسابی نیست، و از طریق استاد و تعلیم و تعلم به دست نیامده، بلکه موهبتی الهی است. علم غیب: علم به اموری که برای نوع بشر پوشیده و جزو اسرار الهی و مخزون در منبع علم الهی است. کشف و شهود امری که دیدههای نوع بشر نمیبیند و گوشها آن را نمیشنود. البته باید توجه داشت که علم، یعنی کشف و شهود بنابراین علم غیب، امر نسبی است؛ یعنی، علم به چیزی که برای سایرین غیب است. کشف و شهود چیزی که برای دیگران غایب و نامعلوم است. با توجه به دو تعریف فوق، معلوم میشود که هر علم غیبی، علم لدنی است. چون غیب بر همگان پوشیده است و کسی جز خدا آن را نمیداند، مگر کسانی که خداوند بخواهد و چنین علمی را به آنان موهبت کند ﴿عَالِمُ الْغَيْبِ فَلا يُظْهِرُ عَلَى غَيْبِهِ أَحَدًا * إِلاَّ مَنِ ارْتَضَى مِن رَّسُولٍ﴾[۹۹] اما هر علم لدنی، علم غیب نیست یعنی ممکن است خداوند علم برخی از امور را که برای نوع بشر از طرق عادی قابل اکتساب و تحصیل است، به بعضی انسانها بدون کسب و تحصیل، اعطا کند. چنین علمی موهبتی و لدنی است اما علم به غیب نیست، چون برای سایرین پوشیده نیست. مثل این که خداوند بر اثر یک عنایت، به شخص بیسوادی سواد خواندن و نوشتن اعطا کند و یا کسی را حافظ قرآن قرار دهد.[۱۰۰] حاصل سخن:هر علم غیبی، علم لدنی است اما برخی علوم لدنی، علم غیب نیستند. به اصطلاح منطقی رابطه بین این دو، عموم و خصوص مطلق است. علم لدنی، عام مطلق و علم غیب، خاص مطلق است»[۱۰۱]. |
پرسشهای وابسته
- اقسام و انواع علم معصوم کداماند؟ (پرسش)
- علم معصوم مطلق چیست و مصداقهای آن کداماند؟ (پرسش)
- آیا علم معصوم مراتب و درجات دارند؟ (پرسش)
- علم ذاتی معصوم چیست؟ (پرسش)
- علم غیر ذاتی معصوم چیست؟ (پرسش)
- علم استقلالی معصوم چیست؟ (پرسش)
- علم غیر استقلالی معصوم چیست؟ (پرسش)
- علم باطنی معصوم به چه معناست؟ (پرسش)
- علم فطری معصوم به چه معناست؟ (پرسش)
- علم اکتسابی یا علم مستفاد معصوم چیست؟ (پرسش)
- علم تام یا کامل معصوم چیست؟ (پرسش)
- علم محدود معصوم چیست؟ (پرسش)
- علم دفعی معصوم چیست؟ (پرسش)
- علم تدریجی معصوم چیست؟ (پرسش)
- علم اجمالی معصوم چیست؟ (پرسش)
- علم تفصیلی معصوم چیست؟ (پرسش)
- علم حصولی معصوم چیست؟ (پرسش)
- علم حضوری معصوم چیست؟ (پرسش)
- علم فعلی یا دائمی معصوم به چه معناست؟ (پرسش)
- علم شأنی یا استعدادی یا ارادی و اختیاری معصوم به چه معناست؟ (پرسش)
- فرق بین علم فعلی و شأنی معصوم چیست؟ (پرسش)
- آیا علم معصوم متوقف بر اراده اوست یا بر صرف التفات و توجه؟ (پرسش)
- آیا علم معصوم مراتب و درجات دارد؟ (پرسش)
- فرق علم پیامبر با امام چیست؟ (پرسش)
- آیا علم پیامبران از لحاظ مرتبه یکسان است؟ (پرسش)
- آیا علم پیامبران و امامان از لحاظ مرتبه یکسان یا متفاوت است؟ (پرسش)
- فرق بین علم معصوم و علم فرشتگان چیست؟ (پرسش)
- آیا پیامبران پیش از آغاز وحی و نبوت و امامان پیش از تصدی امامت از علم ویژه معصوم برخوردار بودهاند؟ (پرسش)
- آیا علم معصوم در شب قدر نازل میشود؟ (پرسش)
- آیا علم معصوم در شب جمعه نازل میشود؟ (پرسش)
- امام معصوم از چه زمانی صاحب علم ویژه میشود؟ (پرسش)
- آیا غیر معصوم میتواند از علوم ویژه معصوم آگاهی یابد؟ (پرسش)
- تفاوت علم خدا و معصوم چیست؟ (پرسش)
- آیا مقام علم معصوم به غیر معصوم داده میشود؟ (پرسش)
- شرایط دستیابی غیر معصوم به علم معصوم چیست؟ (پرسش)
- غیر معصوم از چه راهی میتواند به علم معصوم آگاهی یابد؟ (پرسش)
- آیا غیر معصوم وظیفه دارد به دنبال فراگیری علوم معصوم باشد؟ (پرسش)
- آیا آگاهی غیر معصوم از علم ویژه معصوم با حکمت الهی در امتحان او منافات ندارد؟ (پرسش)
- آیا از راه غیر مشروع میتوان به علم ویژه معصوم دست یافت؟ (پرسش)
- رابطه علم معصوم با علم مکنون یا مستأثر چیست؟ (پرسش)
- رابطه علم معصوم با اجتباء الهی چیست؟ (پرسش)
- رابطه علم معصوم با بداء الهی چیست؟ (پرسش)
پانویس
- ↑ «و او را از پیش خویش دانشی آموخته بودیم» سوره کهف، آیه ۶۵.
- ↑ ابن منظور، محمد بن مکرم، کتاب العین، ج۸، ص۴۰؛ راغب اصفهانی، حسین بن محمد، المفردات، ص۷۳۹.
- ↑ ابن قیم جوزیه (م۷۵۱ق) در تعریف «علم لدنی» گفته است: «والعلم اللدنيّ هو العلم الذي يقذفه الله في القلب إلهاماً؛ بلا سبب من العبد، ولا استدلال، ولهذا سُمّي لدنيّاً ... يشير القوم بالعلم اللدني إلى ما يحصل للعبد من غير واسطة، بل بإلهام من الله، وتعريف منه لعبده، كما حصل للخضر عليه السلام بغير واسطة موسى»؛ زرعی دمشقی (ابن قیم)، محمد بن ابی بکر، مدارج السالكين، ج۲، ص۳۹۹ و ۴۴۶. عبدالکریم جیلی یا جیلانی (م۸۲۶ق) از علمای صوفیه نیز گفته است: «العلم من غير معلم غير الله وهو العلم اللدني»؛ جیلی، عبدالکریم، الاسفار، ص۲۰۱. ملاصدرا (م۱۰۴۵ق) فیلسوف و عارف امامی نیز در شرح اصول کافی خود می نویسد: «العلم والحكمة لا يأتي إلا من قبل الله بالوحي أو الإلهام؛ وهو المسمّى بالعلم اللدنيّ». شیرازی، محمد بن ابراهیم، شرح اصول الکافی، ج۲، ص ۵۲۳. زرقانی (م۱۱۲۲ق) از علمای مالکیه نیز گفته است: «العلم اللدنی یراد به العلم الحاصل بلا کسب ولا عمل للعبد فيه، سمي لدنيًا لحصوله من لدن ربنا لا من كسبنا ... ومعلوم أن عليًا - كرم الله وجهه - إنما أخذه من لدن ربه لا من تعليم بشر»؛ زرقانی، محمد بن عبدالباقی، شرح المواهب اللدنية، ج۱، ص۳۹.
- ↑ ر.ک: میرترابی حسینی، زهراسادات، علم لدنی در قرآن و حدیث، ص۶۳؛ عرفانی، محمدنظیر، بررسی علم غیب معصومان در تفاسیر فریقین، ص۱۸۸.
- ↑ ر.ک: حسینی شاهرودی، سید مرتضی، آشنایی با عرفان اسلامی، ص۴۵؛ صدیقی، کاظم، سیمای عرشیان، ج ۱، ص ۱۵۸ و ۱۶۰؛ عظیمی، محمد صادق، سیر تطور گستره علم امام در کلام اسلامی، ص۱۱۲؛ باقری، سید محمد فائز، بررسی علم اولیای الهی، ص۷.
- ↑ به دلیل آیاتی همچون: ﴿وَعَلَّمْنَاهُ مِنْ لَدُنَّا عِلْمًا﴾ «و او را از پیش خویش دانشی آموخته بودیم» سوره کهف، آیه ۶۵؛ ﴿وَعَلَّمَكَ مَا لَمْ تَكُنْ تَعْلَمُ﴾ «و به تو چیزی آموخت که نمیدانستی» سوره نساء، آیه ۱۱۳؛ ﴿وَعَلَّمَ آدَمَ الْأَسْمَاءَ كُلَّهَا﴾ «و همه نامها را به آدم آموخت» سوره بقره، آیه ۳۱؛ ﴿وَإِذْ عَلَّمْتُكَ الْكِتَابَ وَالْحِكْمَةَ وَالتَّوْرَاةَ وَالْإِنْجِيلَ﴾ «و هنگامی که به تو کتاب و حکمت و تورات و انجیل آموختم» سوره مائده، آیه ۱۱۰؛ ﴿عَالِمُ الْغَيْبِ فَلا يُظْهِرُ عَلَى غَيْبِهِ أَحَدًا إِلاَّ مَنِ ارْتَضَى مِن رَّسُولٍ﴾ «او دانای نهان است پس هیچ کس را بر نهان خویش آگاه نمیکند. جز فرستادهای را که بپسندد». سوره جن، آیه۲۶ - ۲۷ و آیاتی دیگر. غزالی از علمای اشعری اهل سنت گفته است: اعلم أن العلم يحصل من طريقين: أحدهما التعلم الإنساني، والثاني التعلم الرباني. الطريق الثاني: إلقاء الوحي، وهو ان النفس إذا كملت ذاتها يزول عنها دنس الطبيعة ودرن الحرص والأمل الفانية، وتقبل بوجهها على بارئها ومنشئها، وتتمسك بجود مبدعها وتعتمد على إفادته وفيض نوره، والله تعالى بحسن عنايته يقبل على تلك النفس إقبالا كليا، وينظر إليها نظرا إلهيا ويتخذ منها لوحا، ومن النفس الكلي قلما وينقش فيها جميع علومه، ويصير العقل الكلي كالمعلم والنفس القدسية كالمتعلم، فيحصل جميع العلوم لتلك النفس، وينتقش فيها جميع الصور، من غير تعلم وتفكر، ومصداق هذا قوله تعالى لنبيه (ص): ﴿وَعَلَّمَكَ مَا لَمْ تَكُنْ تَعْلَمُ﴾: «و به تو چیزی آموخت که نمیدانستی» سوره نساء، آیه ۱۱۳. مجموعة رسائل الغزالی، الرسالة اللدنیة، ج۳ ص۶۹. همچنین: ر.ک: اوجاقی، ناصرالدین، علم امام از دیدگاه کلام امامیه، ص۴۱ و ۴۲.
- ↑ در روایتی از امام باقر (ع) آمده است: «اَلْعِلْمُ عِلْمَانِ فَعِلْمٌ عِنْدَ اَللَّهِ مَخْزُونٌ لَمْ يُطْلِعْ عَلَيْهِ أَحَداً مِنْ خَلْقِهِ وَ عِلْمٌ عَلَّمَهُ مَلاَئِكَتَهُ وَ رُسُلَهُ فَمَا عَلَّمَهُ مَلاَئِكَتَهُ وَ رُسُلَهُ فَإِنَّهُ سَيَكُونُ لاَ يُكَذِّبُ نَفْسَهُ وَ لاَ مَلاَئِكَتَهُ وَ لاَ رُسُلَهُ وَ عِلْمٌ عِنْدَهُ مَخْزُونٌ يُقَدِّمُ مِنْهُ مَا يَشَاءُ وَ يُؤَخِّرُ مِنْهُ مَا يَشَاءُ وَ يُثْبِتُ مَا يَشَاءُ»: علم دو علم است: یکی علمی که نزد خدا نهفته است و احدی از خلقش را بر آن مطلع نکرده و علمی که به فرشتهها و رسولان خود آموخته، آنچه را به فرشتهها و رسولان آموخته، به راستی محققاً خواهد بود. خدا نه خود را تکذیب کند و نه فرشتهها و رسولان خود را و آن علمی که نزد خودش گنجینه است، هر چه را خواهد پیش دارد و هر چه را خواهد پس اندازد و هر چه را خواهد، ثبت نماید. کلینی، محمد بن یعقوب، الکافی، ج۱، ص۱۴۷.
- ↑ زیرا ولی الهی موظف است بر اساس دانش عادی خود عمل کند؛ نه علوم ویژه و موهبتی الهی؛ تا حجت بر مردم تمام شود. در روایتی گزارش شده است که وقتی امام علی (ع) در جریان فتنه حکمیت مجبور شد به حکم شدن ابوموسی اشعری تن دهد فرمود: «كَأَنِّي بِهِ وَ قَدْ خُدِعَ، قُلْتُ: فَلِمَ تُوَجِّهُهُ؟ فَقَالَ: لَوْ عَمِلَ اَللَّهُ فِي خَلْقِهِ بِعِلْمِهِ مَا اِحْتَجَّ عَلَيْهِمْ بِالرُّسُلِ» «گویا اورا می بینم که فریب خورده است. (راوی می گوید:) گفتم: پس چرا اورا می فرستی؟ فرمود: اگر خداوند درباره بندگانش بر اساس علمش داوری می کرد، با پیامبران بر ضد آنان احتجاج نمی کرد» (حر عاملی، محمد بن حسن، اثبات الهداة، ج۳، ص۵۵۳). ر.ک: هاشمی، سید علی، ماهیت علم امام بررسی تاریخی و کلامی، ص۳۸۳. همچنین: طباطبایی، سید محمد حسین، بررسیهای اسلامی، ج۱، ص۱۹۶؛ موسوی، سید امین، گستره علم غیب از دیدگاه ادیان ابراهیمی، ص۲۵۲.
- ↑ به دلیل آیه: ﴿ذَلِكَ مِنْ أَنْبَاءِ الْغَيْبِ نُوحِيهِ إِلَيْكَ﴾ «این از خبرهای نهانی است که به تو وحی میکنیم» سوره آل عمران، آیه ۴۴
- ↑ به عنوان نمونه: قرآن از علومی سخن می گوید که توسط فرشتگان به حضرت مریم داده شده: ﴿وَإِذْ قَالَتِ الْمَلَائِكَةُ يَا مَرْيَمُ إِنَّ اللَّهَ اصْطَفَاكِ وَطَهَّرَكِ وَاصْطَفَاكِ عَلَى نِسَاءِ الْعَالَمِينَ﴾ «و آنگاه فرشتگان گفتند: ای مریم! خداوند تو را برگزید و پاکیزه داشت و بر زنان جهان برتری داد» سوره آل عمران، آیه ۴۲.
- ↑ در روایتی از امام صادق آمده است: «إِنَّ مِنَّا لَمَنْ يُعَايِنُ مُعَايَنَةً وَ إِنَّ مِنَّا لَمَنْ يَنْقُرُ فِي قَلْبِهِ كَيْتَ وَ كَيْتَ وَ إِنَّ مِنَّا لَمَنْ يَسْمَعُ كَمَا يَقَعُ اَلسِّلْسِلَةُ كُلُّهُ يَقَعُ فِي اَلطَّسْتِ قَالَ قُلْتُ فَالَّذِينَ يُعَايِنُونَ مَا هُمْ قَالَ خَلْقٌ أَعْظَمُ مِنْ جَبْرَئِيلَ وَ مِيكَائِيلَ» و همانا برخى از ما صدايى همانند صداى زنجير در تشت را مىشنود و به نزد برخى نيز آفريدهاى بزرگتر از جبرئيل و ميكائيل مىآيد و حضرت صادق عليه السّلام فرمودند:از ميان ما كسانى هستند كه بر قلبشان الهام مىشود و كسانى هم در دلشان انداخته مىشود و كسانى كه با ايشان سخن گفته مىشود.و همچنين فرمود:از ميان ما كسانى به چشم مىبينند كسانى در قلبشان چنين و چنان الهام مىشود و كسانى نيز فقط مىشنوند چنان زنجير در تشت مىافتد. راوى گفته است:من عرض كردم:و آنچه آنان به چشم مىبينند چه چيز است؟فرمودند: آفريدهاى بزرگتر از جبرئيل و ميكائيل. صفار، محمد بن حسن، بصائر الدرجات، ص۲۳۱؛ طوسی، محمد بن حسن، الامالی، ج۱، ص۴۰۷. و در روایتی دیگر فرمود: «لَكِنَّ اَللَّهَ يُلْهِمُ ذَلِكَ اَلرَّجُلَ بِالْقَذْفِ فِي اَلْقَلْبِ حَتَّى يُخَيَّلَ إِلَى اَلْأُذُنِ أَنَّهُ تَكَلَّمَ بِمَا شَاءَ اَللَّهُ [مِنْ] عِلْمِهِ وَ اَللّٰهُ وٰاسِعٌ عَلِيمٌ». صفار، محمد بن حسن، بصائر الدرجات، ص۲۲۳
- ↑ در روایتی از امام باقر (ع) در تفسیر آیه شریفه: ﴿كَذَلِكَ أَوْحَيْنَا إِلَيْكَ رُوحًا مِّنْ أَمْرِنَا مَا كُنتَ تَدْرِي مَا الْكِتَابُ وَلا الإِيمَانُ وَلَكِن جَعَلْنَاهُ نُورًا نَّهْدِي بِهِ مَنْ نَّشَاء مِنْ عِبَادِنَا وَإِنَّكَ لَتَهْدِي إِلَى صِرَاطٍ مُّسْتَقِيمٍ﴾ سوره شوری، آیه ۵۲. چنین نقل شده: از آن زمان که خداوند آن روح را بر پیامبرش نازل کرد به آسمان باز نگشت، و او در ما است. این تعبیر نشان میدهد که این روح که یکی از منابع اصلی علم و دانش پیامبر و ائمه معصومین (ع) بوده غیر از جبرییل است، و حقیقتی است در درون وجود آنها که از پیامبر (ص) به امام (ع) و از هر امام به امام بعد منتقل شده است»
- ↑ قرآن کریم در آیه ﴿فَلَمَّا بَلَغَ مَعَهُ السَّعْيَ قَالَ يَا بُنَيَّ إِنِّي أَرَى فِي الْمَنَامِ أَنِّي أَذْبَحُكَ﴾ «و چون در تلاش، همپای او گشت (ابراهیم) گفت: پسرکم! من در خواب میبینم که تو را سر میبرم» (سوره صافات، آیه ۱۰۲) از رؤیای صادقه حضرت ابراهیم (ع) و دریافت دستور الهی از این راه سخن گفته است
- ↑ به دلیل آیه: ﴿وَعَلَّمَ آدَمَ الْأَسْمَاءَ كُلَّهَا﴾ «و همه نامها را به آدم آموخت» سوره بقره، آیه ۳۱؛
- ↑ به دلیل آیه: ﴿وَكَذَلِكَ نُرِي إِبْرَاهِيمَ مَلَكُوتَ السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضِ﴾ «و اینگونه ما مُلك سترگ آسمانها و زمین را به ابراهیم مینمایانیم» سوره انعام، آیه ۷۵.
- ↑ به دلیل آیه: ﴿وَوَرِثَ سُلَيْمَانُ دَاوُودَ وَقَالَ يَا أَيُّهَا النَّاسُ عُلِّمْنَا مَنْطِقَ الطَّيْرِ﴾ «و سلیمان از داود میراث برد و گفت: ای مردم! به ما زبان مرغان آموختهاند» سوره نمل، آیه ۱۶.
- ↑ به دلیل آیاتی همچون: ﴿وَعَلَّمَكَ مَا لَمْ تَكُنْ تَعْلَمُ﴾ «و به تو چیزی آموخت که نمیدانستی» سوره نساء، آیه ۱۱۳؛ ﴿وَإِذْ عَلَّمْتُكَ الْكِتَابَ وَالْحِكْمَةَ وَالتَّوْرَاةَ وَالْإِنْجِيلَ﴾ «و هنگامی که به تو کتاب و حکمت و تورات و انجیل آموختم» سوره مائده، آیه ۱۱۰؛ ﴿ذَلِكَ مِنْ أَنْبَاءِ الْغَيْبِ نُوحِيهِ إِلَيْكَ﴾ «این از خبرهای نهانی است که به تو وحی میکنیم» سوره آل عمران، آیه ۴۴ و آیاتی دیگر. ر.ک: پارسانسب، گلافشان، پژوهشی در مقام علمی و مقام تحدیث حضرت فاطمه زهرا، ص۳۰
- ↑ ابن قیم جوزیه (م۷۵۱ق) در این خصوص گفته است: «والعلم اللدني ثمرة العبودية والمتابعة، والصدق مع الله، والإخلاص له، وبذل الجهد في تلقي العلم من مشكاة رسوله. وكمال الانقياد له. فيفتح له من فهم الكتاب والسنة بأمر يخصه به ... والعلم اللدني الرحماني: هو ثمرة هذه الموافقة، والمحبة التي أوجبها التقرب بالنوافل بعد الفرائض»؛ زرعی دمشقی (ابن قیم)، محمد بن ابی بکر، مدارج السالكين، ج۲، ص۴۴۶-۴۴۷. از سوی دیگری، در تفسیر آیه: ﴿إِنَّ فِي ذَلِكَ لَآيَاتٍ لِلْمُتَوَسِّمِينَ﴾ «همانا در این، برای متوسّمان نشانههاست» (سوره حجر، آیه ۷۵) آمده است: توسم به معنای فراست، فطنت و هشیاری است و "متوسمان" به کسانی اطلاق می شود که اهل تفکر و شناخت حقایق و باطن امور از ظاهر و نشانه های آنها هستند که بی شک، پیامبر خاتم و اهل بیت او از بارزترین مصادیق آنان هستند، اما این امر اختصاص به آنان ندارد و شامل مخلصان و مؤمنان نیز می شود؛ در حدیث آمده است: «فِي قَوْلِ اَللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ: ﴿إِنَّ فِي ذَلِكَ لَآيَاتٍ لِلْمُتَوَسِّمِينَ﴾، قَالَ: هُمُ اَلْأَئِمَّةُ عَلَيْهِمُ اَلسَّلاَمُ؛ قَالَ رَسُولُ اَللَّهِ صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ: اِتَّقُوا فِرَاسَةَ اَلْمُؤْمِنِ فَإِنَّهُ يَنْظُرُ بِنُورِ اَللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ» ؛ همچنین از امام صادق (ع) روایت شده است: «إِنَّ اَلرَّجُلَ لَيَدْخُلُ إِلَيْنَا بِوَلاَيَتِنَا وَ بِالْبَرَاءَةِ مِنْ أَعْدَائِنَا فَتَرَى مَكْتُوباً بَيْنَ عَيْنَيْهِ مُؤْمِنٌ أَوْ كَافِرٌ وَ قَالَ اَللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ: ﴿إِنَّ فِي ذَلِكَ لَآيَاتٍ لِلْمُتَوَسِّمِينَ﴾ نَعْرِفُ عَدُوَّنَا مِنْ وَلِيِّنَا» (صفار، محمد بن حسن، بصائر الدرجات، ص۳۵۸) «شخص پیش ما می آید، مدعی ولایت ما و بیزاری از دشمنان ماست و در پیشانی او نوشته است: مؤمن است یا کافر. خداوند در این آیه می فرماید: "ان فی ذلک لآیات للمتوسمین" ما دوست را از دشمن تشخیص می دهیم». ر.ک: طباطبایی، سید محمد حسین، تفسير الميزان (ترجمه فارسی)، ج۱۲، ص۲۷۲؛ مکارم شیرازی، ناصر، تفسير نمونه، ج۱۱، ص۱۱۳
- ↑ به دلیل درخواست ازدیاد علم از جانب پیامبر خاتم که در آیه: ﴿رَبِّ زِدْنِي عِلْمًا﴾ «پروردگارا! بر دانش من بیفزای!» (سوره طه، آیه ۱۱۴) آمده است و در روایت حضرت امام جواد (ع) از پیامبر اکرم (ص) روایت کرده است که چنین فرمود: «قَالَ رَسُولُ اللَّهِ (ص): إِنَّ أَرْوَاحَنَا وَ أَرْوَاحَ النَّبِيِّينَ تُوَافِي الْعَرْشَ كُلَّ لَيْلَةِ جُمُعَةٍ فَتُصْبِحُ الْأَوْصِيَاءُ وَ قَدْ زِيدَ فِي عِلْمِهِمْ مِثْلَ جَمِّ الْغَفِيرِ مِنَ الْعِلْمِ» (صفار، محمد بن حسن، بصائرالدرجات، ص۱۳۲، ح۷) «بدون شک، ارواح ما و ارواح پیامبران، در هر شب جمعه به عرش میروند. پس اوصیا صبح آن شب را آغاز میکنند، در حالی که علم آنان به مقدار انبوهی افزایش یافته است». ر.ک: یارمحمدیان، محمد تقی، ازدیاد علم امام از دیدگاه کتاب و سنت، ص ۱۱۸-۱۸۶.
- ↑ ر.ک: نراقی، ملا احمد، رسائل و مسائل فی حل غوامض المسائل، ج ۳، ص ۵۲ ـ ۵۶؛ صالحی مالستانی، حسین، علم غیب و علم لدنی پیامبر از منظر امام خمینی، فصلنامه حضور، شماره ۸۸.
- ↑ ﴿وَعِندَهُ مَفَاتِحُ الْغَيْبِ لاَ يَعْلَمُهَا إِلاَّ هُوَ﴾، سوره انعام، آیه ۵۹؛ ﴿وَيَقُولُونَ لَوْلاَ أُنزِلَ عَلَيْهِ آيَةٌ مِّن رَّبِّهِ فَقُلْ إِنَّمَا الْغَيْبُ لِلَّهِ فَانتَظِرُواْ إِنِّي مَعَكُم مِّنَ الْمُنتَظِرِينَ﴾، سوره یونس، آیه ۲۰؛ ﴿قُل لّا يَعْلَمُ مَن فِي السَّمَاوَاتِ وَالأَرْضِ الْغَيْبَ إِلاَّ اللَّهُ وَمَا يَشْعُرُونَ أَيَّانَ يُبْعَثُونَ﴾، سوره نمل، آیه ۶۵ و ﴿هُوَ اللَّهُ الَّذِي لا إِلَهَ إِلاَّ هُوَ عَالِمُ الْغَيْبِ وَالشَّهَادَةِ هُوَ الرَّحْمَنُ الرَّحِيمُ﴾ سوره حشر، آیه ۲۲.
- ↑ در روایتی امیرالمؤمنین (ع) فرمودند: «همانا برای خداوند متعال دو علم وجود دارد؛ علمی که آنرا ویژه خود قرار داده و کسی را نسبت به آن مطلع نساخته است، نه پیامبری از پیامبران و نه فرشتهای از فرشتگان و این همان فرمایش خداوند متعال در قرآن کریم است که فرمود: ﴿إِنَّ اللَّهَ عِنْدَهُ عِلْمُ السَّاعَةِ وَيُنَزِّلُ الْغَيْثَ وَيَعْلَمُ مَا فِي الْأَرْحَامِ وَمَا تَدْرِي نَفْسٌ مَاذَا تَكْسِبُ غَدًا وَمَا تَدْرِي نَفْسٌ بِأَيِّ أَرْضٍ تَمُوتُ إِنَّ اللَّهَ عَلِيمٌ خَبِيرٌ﴾ و علمی که فرشتگان او از آن آگاهی دارند قطعا مورد آگاهی محمد و آل محمد (ع) است و آنچه ایشان از آن آگاهی دارند قطعاً مرا نسبت به آن آگاه فرموده است، بزرگ از ما و کوچک از ما تا روز قیامت از آن مطلع هستند؛ «إِنَّ لِلَّهِ عِلْمَيْنِ عِلْمٌ اسْتَأْثَرَ بِهِ فِي غَيْبِهِ فَلَمْ يُطْلِعْ عَلَيْهِ نَبِيّاً مِنْ أَنْبِيَائِهِ وَ لَا مَلَكاً مِنْ مَلَائِكَتِهِ وَ ذَلِكَ قَوْلُ اللَّهِ تَعَالَى: إِنَّ اللَّهَ عِنْدَهُ عِلْمُ السَّاعَةِ وَ يُنَزِّلُ الْغَيْثَ وَ يَعْلَمُ ما فِي الْأَرْحامِ وَ ما تَدْرِي نَفْسٌ ما ذا تَكْسِبُ غَداً وَ ما تَدْرِي نَفْسٌ بِأَيِّ أَرْضٍ تَمُوتُ (سوره لقمان، آیه۳۴). وَ لَهُ عِلْمٌ قَدِ اطَّلَعَ عَلَيْهِ مَلَائِكَتُهُ فَمَا اطَّلَعَ عَلَيْهِ مَلَائِكَتُهُ فَقَدِ اطَّلَعَ عَلَيْهِ مُحَمَّدٌ وَ آلُهُ وَ مَا اطَّلَعَ عَلَيْهِ مُحَمَّدٌ وَ آلُهُ فَقَدْ أَطْلَعَنِي عَلَيْهِ يَعْلَمُهُ الْكَبِيرُ مِنَّا وَ الصَّغِيرُ إِلَى أَنْ تَقُومَ السَّاعَةُ»؛ صفار، محمد بن حسن، بصائر الدرجات، ص ١٣١.
- ↑ «او دانای نهان است پس هیچ کس را بر نهان خویش آگاه نمیکند. جز فرستادهای را که بپسندد». سوره جن، آیه۲۶ - ۲۷.
- ↑ مطابق آیه ﴿عَالِمُ الْغَيْبِ فَلَا يُظْهِرُ عَلَى غَيْبِهِ أَحَدًا إِلَّا مَنِ ارْتَضَى مِنْ رَسُولٍ﴾ او دانای نهان است پس هیچ کس را بر نهان خویش آگاه نمیکند جز فرستادهای را که بپسندد سوره جن، آیه 26 و 27. "رسول" در آیه عمومیت دارد و شامل فرستادگان ملکی و بشری میباشد یعنی مراد از رسول، شامل همه فرستادگان الهی است؛ چه این فرستاده بشر باشد یا فرشته؛ به دلیل آیه: ﴿اللَّهُ يَصْطَفِي مِنَ الْمَلَائِكَةِ رُسُلًا وَمِنَ النَّاسِ﴾ "خداوند از فرشتگان و از مردم فرستادگانی برمیگزیند". سوره حج، آیه 75.
- ↑ چنانچه در روایات نیز آمده است که ائمه (ع) از راه موهبت الهی و نه از راه اکتساب دارای علم لدنی بوده و هر چه را بخواهند به اذن خدا میدانند. بهعنوان نمونه امام رضا (ع) میفرماید: «اگر خداوند بندهای را به امامت برگزیند به او علمی الهی عطا میکند که بعد از آن در پاسخ هیچ سؤالی در نمیماند و به درستی به همه سوالها پاسخ میگوید»: «وَمَا تَرَكَ لَهُمْ شَيْئاً يَحْتَاجُ إِلَيْهِ اَلْأُمَّةُ إِلاَّ بَيَّنَهُ»؛ کلینی، محمد بن یعقوب، اصول کافی، ج۱، ص۱۹۹. در این روایت بیان شده است که علم امام از سوی خداوند به وی اعطا شده است و مراد از علم امام، علم لدنی موهوبی است که با واسطه یا بیواسطه از جانب خداوند به انبیا و اوصیا اعطا میگردد
- ↑ ر.ک: قاضی طباطبایی، سید محمد علی، رسالهای در دلالت آیه تطهیر بر علم گسترده پیامبر و امام، ص۴۸۲؛ اوجاقی، ناصرالدین، علم امام از دیدگاه کلام امامیه، ص۴۲؛ موسوی، سید امین، گستره علم غیب از دیدگاه ادیان ابراهیمی، ص۲۵۲.
- ↑ «او دانای نهان است پس هیچ کس را بر نهان خویش آگاه نمیکند. جز فرستادهای را که بپسندد» سورۀ جن، آیات ۲۷-۲۸.
- ↑ ر.ک: حکیمی، محمدرضا، نهج البلاغه کلام انسان هادی، ص ۷۵ و ۷۶؛ رحمان ستایش، محمد کاظم، شهیدی، روح الله، باز شناخت نظام اندیشگی نص گرایان و محدثان متقدم، ص ۱۲۳ ـ ۱۲۶؛ غلامی، اصغر، آفاق علم امام در الکافی، مجموعه مقالات کنگره بین المللی ثقة الاسلام کلینی، ص۴۹۳؛ عابدی شاهرودی، علی، نظریه عدل جمعی الهی، کیهان اندیشه، ش۵۲، ص۹۳؛ شاه منصوری، عباس، ارتباط علم پیشین و اختیار عباد در آثار مرحوم میرزا مهدی اصفهانی، ش۵۳، ص ۱۱۱ ـ ۱۲۱؛ حکیمی، محمدرضا، نهج البلاغه کلام انسان هادی، ص ۷۵ و ۷۶؛ رحمان ستایش، محمد کاظم، شهیدی، روح الله، باز شناخت نظام اندیشگی نص گرایان و محدثان متقدم، ص ۱۲۳ ـ ۱۲۶
- ↑ «و شما را از آنچه میخورید یا در خانه میانبارید آگاه خواهم ساخت». سوره آل عمران، آیه ۴۹.
- ↑ ر.ک. شاکر، محمدتقی، مسألۀ آگاهی از غیب و امکان آن از نگاه مفسران، مکاتبۀ اختصاصی دانشنامۀ مجازی امامت و ولایت.
- ↑ سوره کهف، آیه ۶۵.
- ↑ ر.ک. مهدی فر، حسن، علوم اهل بیت، ویژگیها، ابعاد و مبادی آن، ص ۲۴ و ۲۵.
- ↑ سورۀ جن، آیۀ ۲۶ و ۲۷.
- ↑ ر.ک. هاشمی، سیدعلی، مکاتبۀ اختصاصی با دانشنامۀ مجازی امامت و ولایت، پژوهشگران وبگاه پرسمان.
- ↑ سوره کهف، آیه ۶۵.
- ↑ مانند: ﴿وَعِندَهُ مَفَاتِحُ الْغَيْبِ لاَ يَعْلَمُهَا إِلاَّ هُوَ﴾، سوره انعام، آیه ۵۹.
- ↑ ﴿عَالِمُ الْغَيْبِ فَلا يُظْهِرُ عَلَى غَيْبِهِ أَحَدًا إِلاَّ مَنِ ارْتَضَى مِن رَّسُولٍ﴾، «او دانای نهان است پس هیچ کس را بر نهان خویش آگاه نمیکند. جز فرستادهای را که بپسندد». سوره جن، آیه۲۶ - ۲۷.
- ↑ علم امام؛ ص:۴۸۲.
- ↑ «»؛ سوره کهف، آیه۶۵.
- ↑ آشنایی با عرفان اسلامی، ص ۴۵
- ↑ سیمای عرشیان در کلام ابن الرضا (ع)؛ ص۱۵۸.
- ↑ شما را از آنچه میخورید یا در خانه میانبارید آگاه خواهم ساخت؛ سوره آل عمران، آیه: ۴۹.
- ↑ علی استرآبادی، تأویل الآیات الظاهرة فی فضائل العترة الطاهرة، ص۸۴۳
- ↑ و بندهای از بندگان ما (خضر) را یافتند که به او از نزد خود بخشایشی داده و او را از پیش خویش دانشی آموخته بودیم؛ سوره کهف، آیه: ۶۵.
- ↑ محمد علی تهانوی، موسوعة کشاف اصطلاحات الفنون و العلوم، ج۲، ص ۱۲۳۱؛ محمد بن محمد الغزالی، مجموعة رسائل الإمام الغزالی، ص ۲۳۲.
- ↑ محمد بن ابراهیم شیرازی (ملاصدرا)، شرح أصول الکافی، ج۲، ص ۵۲۳ـ ۵۲۴.
- ↑ الحکمة المتعالیة فی الاسفار العقلیة الاربعة، ج۷، ص ۴۰: و أما روح القرآن و سره و لبه فلا یدرکه إلا أولوا الألباب و ذو البصائر إذ حقیقة الحکمة لا تنال إلا بموهبة الله و لا یبلغ الإنسان إلی مرتبة یسمی حکیما إلا بأن یفیض الله علیه من حکمته حکمة و من لدنه علما لأن العلم و الحکمة من صفاته الکمالیة و العلیم الحکیم من أسماء الله الحسنی و لا بد فی من له نصیب منهما أن یکون ذلک بمجرد موهبة الله إیاه له.
- ↑ ویژگیهای علوم ائمه از دیدگاه علمای امامیه
- ↑ «و او را از پیش خویش دانشی آموخته بودیم»؛ سوره کهف، آیه۶۵.
- ↑ علم امام از دیدگاه کلام امامیه، ص۴۱ و ۴۲.
- ↑ «و بندهای از بندگان ما (خضر) را یافتند که به او از نزد خود بخشایشی داده و او را از پیش خویش دانشی آموخته بودیم» سوره کهف آیه۶۵.
- ↑ «بگو: خداوند بر آن اندازه که درنگ کردند داناتر است، نهان آسمانها و زمین از آن اوست؛ چه بینا و چه شنواست! آنان را جز او سروری نیست و هیچ کس را در فرمانروایی خویش شریک نمیگرداند» سوره کهف آیه۲۶.
- ↑ مکاتبه اختصاصی دانشنامه مجازی امامت و ولایت
- ↑ گستره علم غیب از دیدگاه ادیان ابراهیمی، ص ۲۵۲
- ↑ «و او را از پیش خویش دانشی آموخته بودیم»؛ سوره کهف، آیه۶۵.
- ↑ بررسی علم اولیای الهی، ص۷.
- ↑ محمد فؤاد عبدالباقی، المعجم المفهرس لالفاظ القرآن الکریم، ذیل واژه "لدن".
- ↑ «و بندهای از بندگان ما (خضر) را یافتند که به او از نزد خود بخشایشی داده و او را از پیش خویش دانشی آموخته بودیم».
- ↑ سبزواری نجفی، ارشاد الاذهان الی تفسیر القرآن، ص ۳۰۶؛ فیض کاشانی، الآصفی فی تفسیر القرآن، ج ۲، ص ۷۲۲؛ اطیب البیان، ج ۸، ص ۳۸۱؛ ایشان علم را به علم غیب، معنا کرده
- ↑ طباطبایی، المیزان، ترجمه موسوی همدانی، ج ۱۳، ص ۴۷۴.
- ↑ همان، ج ۲، ص ۲۸۶؛ ج ۵، ص ۲۳۵؛ میرزا خسروانی، تفسیر خسروی، ج ۵۵، ص ۳۶۶
- ↑ قرائتی، تفسیر نور، ج ۷، ص ۱۹۹
- ↑ «و او را از پیش خویش دانشی آموخته بودیم». سوره کهف، آیه ۶۵
- ↑ نراقی، رسائل و مسائل فی حل غوامض المسائل، ج ۳، ص ۵۲ – ۵۶.
- ↑ همان.
- ↑ طنطاوی، التفسیر الوسیط للقرآن الکریم، ج ۸، ص ۵۶۴
- ↑ حقی بروسوی، تفسیر روح البیان، ج ۴، ص ۲۵۹.
- ↑ نسفی، تفسیر نسفی، ج ۱، ص ۵۶۶.
- ↑ شاذلی، سید بن قطب بن ابراهیم، فی ضلال القرآن، ج ۴، ص ۱۹۸۷.
- ↑ علم غيب و علم لدنی پيامبر از منظر امام خمينی، فصلنامه حضور، شماره ۸۸.
- ↑ و او را از پیش خویش دانشی آموخته بودیم؛ سوره کهف، آیه ۶۵
- ↑ «به او علمی از علم غیب عطا فرمود».
- ↑ اسماعیل حقی البروسوی، روح البیان، ج۵، ص۲۷۰.
- ↑ بررسی علم غیب معصومان در تفاسیر فریقین، ص۱۸۸.
- ↑ محمد صادق عظیمی، سیر تطور گستره علم امام در کلام اسلامی، ص۱۱۲.
- ↑ آگاهی امامان از غیب، ص۳۲.
- ↑ آملی، سید حیدر، تفسیر المحیط الاعظم و البحر الخضم، تحقیق سید محسن موسوی تبریزی، ج ۱، ص ۵۵.
- ↑ ؛ ای مؤمنان! اگر از خداوند پروا کنید در شما نیروی شناخت درستی از نادرستی مینهد؛ سوره انفال، آیه: ۲۹.
- ↑ و هر کس از خداوند پروا کند (خداوند) برای او دری میگشاید؛و به او از جایی که گمان نمیبرد روزی میدهد؛ سوره طلاق، آیه: ۲ - ۳.
- ↑ هر کس چهل روز خویش را برای خداوند خالص گرداند خداون چشمههای علم و حکمت را از قلبش بر زبانش جاری میسازد؛ آملی، سید حیدر، تفسیر المحیط الاعظم و البحر الخضم، تحقیق سید محسن موسوی تبریزی، ج ۱، ص ۵۶.
- ↑ ؛ و هر که را فرزانگی دهند به راستی خیری فراوان دادهاند؛ سوره بقره، آیه: ۲۶۹.
- ↑ گلافشان پارسانسب، پژوهشی در مقام علمی و مقام تحدیث حضرت فاطمه زهرا، ص۳۰.
- ↑ راغب اصفهانی، مفردات راغب، ص ۵۹۰ "مادۀ عند".
- ↑ راغب اصفهانی، مفردات راغب، ص ۷۳۹ "مادۀ عند" و جمعی از نویسندگان، المعجم الوسیط، ج ۲، ص ۸۲۲، مادۀ "لدن"
- ↑ ابو محمد عبدالله بن مسلم بن قتیبه، تأویل مشکل القرآن، با شرح سید احمد صقر، ص ۵۶۳
- ↑ و شویش را کنار در، یافتند؛ سوره یوسف، آیه: ۲۵.
- ↑ جمعی از نویسندگان، معجم الوسیط، ج ۲، ماده "لدن"، ص ۸۲۲.
- ↑ عباس شوشتری "مهرین"، فرهنگ کامل لغات قرآن، با تصحیح عزیز الله کاسب، ص ۳۰۰.
- ↑ او را از پیش خویش دانشی آموخته بودیم؛ سوره کهف، آیه: ۶۵.
- ↑ عزالدین محمود بن علی کاشانی، مصباح الهدایة و مفتاح الکفایة، ص ۷۶.
- ↑ شمس الدین محمد بن محمود آملی، نفائس الفنون فی عرایس الفنون، قسم اول کتاب، دست نویس، ص ۱۸۶.
- ↑ او را از پیش خویش دانشی آموخته بودیم؛ سوره کهف، آیه: ۶۵.
- ↑ زین الدین ابو حامد محمد غزالی طوسی، کیمیای سعادت، ج ۱، با تصحیح احمد آرام، ص۲۷.
- ↑ «حقیقة العلم اللدنی و حصوله بالتصرّف تقوی کل کلمۀ تظهر فی القلب بالمواظبة علی العبادة من غیر تعلم فهو بطریق الکشف و الإیهاء.... فالعلم اللدنّی هو الذی ینفتح فی سرّ القلب من غیر سببِ مألوف من الخارج» نور علیشاه، رسالۀ اسرار القلوب «چاپ شده در مجموعۀ رسائل عوارف المعارف، گردآوری علی اکبر نوریزاده» کتابخانۀ احمدی، ص ۱۳ و مطابق با ص ۲۴۱ مجموعۀ «رسائل عوارف المعارف».
- ↑ یعنی ابزار عادی تحصیل علم، در آن هیچ دخالتی ندارد، حتّی اگر کسی در سایۀ سیر و سلوک و مجاهدت نفس و ریاضت به مقامِ کشف و شهود نائل شد و به دانشی دست یافت، نباید مجاهدت او را وسیلۀ و ابزار رسیدن به آن علم، دانست زیرا تهذیب نفس، وسیلۀ الی الله است و برای رسیدن به علم خاصّی هدفگیری نشده است. یعنی هدف سالک، کسب کمال و تعالی وجودی است ولی خداوند از باب رحمت، به او علم خاص –علم لدنی- هبه مینماید. به عبارت دیگر علم لدنی برای چنین شخصی، هدیهای است که از ناحیۀ حقّ در قبال تهذیب نفس به او افاضه شده که تعیین میزان و نوع آن نیز، با صلاحدید الهی است. پرواضح است که واسطۀ فیض، غیر از واسطۀ کسب و تحصیل است. ممکن است سریان علم از طریق واسطۀ فیض باشد چنانکه علوم پیامبر (ص)، در لحظهای به حضرت علی (ع) افاضه میشد.
- ↑ علم لدنی در قرآن و حدیث؛ ص ۶۳ - ۶۶.
- ↑ «و برای شما ساختن زرهی را به او آموختیم تا از (گزند) جنگتان نگه دارد پس آیا شما سپاسگزار هستید؟»؛ سوره انبیا، آیه۸۰.
- ↑ مرکز ملی پاسخگویی به سؤالات دینی
- ↑ «او دانای نهان است پس هیچ کس را بر نهان خویش آگاه نمیکند. جز فرستادهای را که بپسندد». سوره جن، آیه۲۶ و ۲۷.
- ↑ (مانند جریان کربلایی کاظم که در کتاب داستانهای شگفت شهید دستغیب میتوانید مطالعه کنید).
- ↑ وبگاه پرسمان.