رابطه وراثت از پیامبر یا امام پیشین با علم غیب معصوم چیست؟ (پرسش)

از امامت‌پدیا، دانشنامهٔ امامت و ولایت
رابطه وراثت از پیامبر یا امام پیشین با علم غیب معصوم چیست؟
موضوع اصلیبانک جامع پرسش و پاسخ علم غیب
مدخل اصلیعلم غیب

رابطه وراثت از پیامبر (ص) یا امام (ع) پیشین با علم غیب معصوم (ع) چیست؟ یکی از پرسش‌های مرتبط به بحث علم غیب معصوم است که می‌توان با عبارت‌های متفاوتی مطرح کرد. برای بررسی جامع این سؤال و دیگر سؤال‌های مرتبط، یا هر مطلب وابسته دیگری، به مدخل اصلی علم غیب مراجعه شود.

پاسخ نخست

امین لاری

آیت‌الله علی اکبر بن محمد امین لاری در مقاله «فی کیفیة علم الإمام و منابع ذلک العلم» در این‌باره گفته‌ است:

«تفسیرِ ظاهر آن این است که نمی‌باشد خداوند که مطلع بگرداند شما را به علم غیب، ولکن خداوند اختیار می‌کند و برمی‌گزیند از میان رسولانش هر که بخواهد و علم غیب تعلیم او می‌کند، که ظاهر آیه شریفه این است که علم غیب خاصّه ختمی‌ مآب (ص) است. و امّا در تأویل، پس مراد آن است که مجتبی از رسول، علی (ع) است. شاهد صریح و صحیح بر این، فقره زیارت جامع است که خطاب به همه ائمه (ع) است: «اصْطَفَاكُمْ‏ بِعِلْمِهِ‏ وَ ارْتَضَاكُمْ‏ لِغَيْبِه‏‏‏‏‏»[۱] که در کتاب خرایج و جرایح، حدیثی از حضرت رضا (ع) روایت می‌کند در مقصود و معنی آیه شریفه که فرمودند: «فَرَسُولُ‏ اللَّهِ‏ عِنْدَ اللَّهِ‏ مُرْتَضًى‏ وَ نَحْنُ‏ وَرَثَةُ ذَلِكَ‏ الرَّسُولِ‏ الَّذِي أَطْلَعَهُ اللَّهُ عَلَى مَا شَاءَ مِنْ غَيْبِهِ فَعَلِمْنَا مَا كَانَ وَ مَا يَكُونُ إِلَى يَوْمِ الْقِيَامَة»[۲] یعنی پس رسول الله (ص) مرتضی و مجتبی و برگزیده و مختار است نزد حق تعالی و ما ورثه این رسولیم، آن‌چنان رسولی که اطلاع داده است خدا آن رسول را بر آنچه بخواهد از علم غیب خدا، پس ما که ورثه رسولیم، تعلیم داد ما را علم ماکان و مایکون، تا روز قیامت. و ایضاً وارد شده در اخبار کثیره«إِنَّ رَسُولَ اللهِ (ص) مِمَّنِ ارتَضی لِغَیبِهِ وَ کُلُّ عِلمٍ کانَ لِرَسُولِ اللهِ (ص) فَإنَّه وَصَلَ إِلَینا»[۳] اقوی شاهد بر اینکه اخبار به غیب دادن ائمه از حد و حصر بیرون است. و جمیع کتب علامه مجلسی، فارسی و عربی آن، از این احادیث مملو و مشحون است. پس روا نیست بر مؤمن و منصف دین‌دار که انکار چنین امر بَیّن و آشکار نماید»[۴].

پاسخ‌ها و دیدگاه‌های متفرقه

۱. علامه طباطبایی؛
علامه طباطبایی در کتاب «اسلام و انسان معاصر» در این باره گفته است: «علم غیب و هرگونه مشاهده غیبی‌ اختصاص به خدای‌ متعال دارد و نسبت آن به غیر خدا شرک است بنابراین، آنچه گذشت آیات قرآنی‌ کمالی‌ مانند علم غیب و قدرت به معجزات و نظایر آنها را که از رسول اکرم (ص) نفی‌ می‌‏نماید، همه ناظر به استقلال و قدرت ذاتی‌ است و آنچه اثبات می‌‏کند مربوط به عنایت الهی‌ و تعلیم خدایی‌ است و علم غیب در رسول اکرم (ص) از راه وحی‌ و در ائمه (ع) و اولیا از راه وراثت و تعلم از رسول (ص) می‌‏باشد، چنان که روایات نیز به همین معنی‌ دلالت دارد».[۵]
۲. آیت‌الله فاضل لنکرانی؛
آیت‌الله محمد فاضل لنکرانی و آیت‌الله اشراقی در کتاب «پاسداران وحی» در این‌باره گفته‌‌اند: «دانش اهل‌ بیت (ع)، علم الهی و لدنی است؛ دانشی است که در اثر اتصال به عالم غیب و هم‌نشینی با فرشتگان الهی به دست آورده‌اند. دانشی است وراثتی، که از پیامبر (ص) به ارث برده‌اند. امام صادق (ع) فرمود: «إنَّ لِلَّهِ ـ تَبَارَكَ وَ تَعَالَى ـ عِلْمَينِ: عِلْماً أظْهَرَ عَلَيْهِ مَلاَئِكَتَهُ وَأنْبِيَاءَهُ وَرُسُلَهُ، فَمَا أظْهَرَ عَلَيْهِ مَلاَئِكَتَهُ وَرُسُلَهُ وَأنْبِيَاءَهُ فَقَدْ عَلِمْنَاهُ; وَعِلْماً اسْتَأثَرَ بِهِ، فَاِذَا بَدَا للهِ فِي شَيء مِنْهُ، أعْلَمْنَا ذَلِكَ وَعَرَضَ عَلَى الأئِمَّةِ الَّذِينَ كَانوُا مِنْ قَبْلِنَا»[۶]»[۷].
۳. آیت‌الله امینی؛
آیت‌الله ابراهیم امینی، در کتاب «بررسی مسائل کلی امامت» در این‌باره گفته‌ است:

«حارث بن مغیره می‌‏گوید به امام صادق (ع) عرض کردم: علم عالم شما از چه راه حاصل می‌‏شود؟ فرمود: از رسول خدا (ص) و علی‌(ع) به ارث به ما رسیده است. گفتم: ما شنیده‏‌ایم که در قلب شما القا می‌‏شود و درگوش شما الهام می‌‏گردد؟ فرمود: یا اینها.

مفضل بن عمر روایت کرده که حضرت صادق (ع) فرمود: سلیمان از داود ارث برد و محمد (ص) از سلیمان ارث برد و ما از محمد (ص) ارث بردیم. علم تورات و انجیل‏ و زبور و تفسیر الواح نزد ماست. مفضل عرض کرد: علم زیادی‌ است! فرمود: این علم چندان مهم نیست بلکه علم مهم، علمی‌ است که در هر روز و در هر ساعت به ما داده می‌‏شود.

ضریس کناسی‌ می‌‏گوید نزد حضرت صادق (ع) بودم، ابو بصیر نیز حاضر بود پس امام صادق (ع) فرمود: داود علوم انبیاء را ارث برد، و سلیمان علم داود را ارث برد، و محمد (ص) از سلیمان ارث برد، و ما از محمد (ص) ارث بردیم. صحف ابراهیم و الواح موسی‌ نزد ما می‌‏باشد. ابو بصیر عرض کرد: علم زیادی‌ است! فرمود: ای‌ ابا محمد! این علم چندان مهم نیست، علم مهم علمی‌ است که شب و روز، و ساعت به ساعت به ما الهام می‌‏شود»[۸].
۴. آیت‌الله جوادی آملی؛
آیت‌الله عبدالله جوادی آملی، در مقاله «علم موروثی، علم لدنی، پیشگویی‌های امام علی (ع)» در این‌باره گفته است: «ائمه اطهار (ع) در حل شبهات علمی خزینه‌های علم خدا شمرده شده‌اند: "وخزان العلم" تا جایی که خود فرموده‌اند: مطلب صحیح در هر جای عالم که پیدا شود، در خانه ما ریشه دارد. حتی علومی که ارثیه انبیای گذشته است، از برکات وجودی آنها است، زیرا انبیای گذشته در آن نشئه ملکوتی شاگرد ائمه (ع) هستند. علم آنان نیز علم الوراثه‌ای بود که از رسول اکرم (ص) به ارث برده‌اند. امام صادق (ع) فرمود: اگر ما نیز مانند دیگران با رأی و اجتهادمان فتوا می‌دادیم، هلاک می‌شدیم، آن چه ما می‌گوییم، اجتهاد نیست، بلکه آثاری از رسول خدا (ص) است که ریشه‌ها و پایه‌های علم است و ما نسل به نسل آن را ارث می‌بریم و همان گونه که مردم طلا و نقره خود را برای نسل‌های پس از خود ذخیره و حفظ می‌کنند، ما نیز این علوم و معارف را برای نسل‌های بعد ذخیره و حفظ می‌کنیم، هم چنین می‌فرماید: حدیث من حدیث پدرم و حدیث پدرم حدیث جدم و حدیث جدم حدیث امام حسین (ع) و او از برادرش امام حسن (ع) و او از پدرش امیرالمؤمنین (ع) و حدیث امیرالمؤمنین حدیث رسول خدا (ص) است و احادیث رسول الله (ص) چیزی جز کلام خدای سبحان نیست. بنابر این، ائمه اطهار چیزی از خودشان ندارند، حتی علوم آنها اجتهاد و استنباط مصطلح نیست، بلکه علوم الهی است که نسل به نسل از رسول خدا ارث برده‌اند. لذا می‌توان کلام یکی از آنها را به دیگری نسبت داد. در بعضی از زیارات جامعه آمده است: "ورثکم کتابه و خصکم بکرائم التنزیل" کتاب خود را برای شما به ارث وانهاد و کرامت‌های قرآن را مخصوص شما گردانید، درحالی که اهل بیت (ع) درباره دیگران فرمودند: "وما ورثک الله من کتابه حرفاً" خدای متعال یک حرف از کتاب خود را به تو ارث نداد»[۹].
۵. آیت‌الله شهید مطهری؛
آیت‌الله شهید مرتضی مطهری در کتاب «نبرد حقّ و باطل» در این باره گفته است: «پیغمبر، مبلّغ وحی بود. مردم... آنچه را در قرآن نبود، از پیغمبر سؤال می‌کردند. مسئله این است که... آنچه پیغمبر برای عموم مردم گفت، قهراً زمان اجازه نمی‌داد تمام دستورات اسلام باشد؛ علی (ع) وصی پیغمبر بود و پیامبر... کلیات اسلام را... به علی (ع) گفت و او را به‌عنوان یک عالم فوق‌العاده تعلیمیافته از خود و ممتاز از همه اصحاب خویش و کسی که حتی مثل خودش در گفته‏اش خطا و اشتباه نمی‌کند و ناگفته‌ای از جانب خدا نیست الّا اینکه او می‌داند، معرفی کرد... . در واقع در اینجا امامت، نوعی کارشناسی اسلام می‌شود؛ اما یک کارشناسی خیلی بالاتر از حد یک مجتهد، کارشناسی مِن جانب ‏اللَّه، و ائمه‏، یعنی افرادی که اسلام‌شناس هستند؛ البته نه اسلام‌شناسانی که از روی عقل و فکر خودشان اسلام را شناخته باشند -که قهراً جایزالخطا باشند- بلکه افرادی که از یک طریق رمزی و غیبی که بر ما مجهول است، علوم اسلام را از پیغمبر گرفته‌اند؛ از پیغمبر (ص) رسیده به علی (ع) و از علی (ع) رسیده به امامان بعد و در تمام ادوار ائمه، علم اسلام "یک علم معصومِ غیر مُخطِی که هیچ خطا نمی‌کند" از هر امامی به امامان بعد رسیده است»[۱۰].
۶. آیت‌الله مصطفوی؛
آیت‌الله سید حسن مصطفوی و حجت الاسلام و المسلمین احمد مروی در مقاله «دلایل عقلی و نقلی علم غیب امامان معصوم» در این‌باره گفته‌اند: «دانش پیامبر (ص) از دو راه به امامان (ع) رسیده است: یکی از راه عادی که همان تعلیم و تعلم است. حضرت علی (ع) می‌فرماید: «کنت ادخل علی رسول االله لیلاً و نهارا فکنت اذا سألته اجانبی و ان سکتت ابتدأنی‏‏»، راه دیگر تعلیم از راه غیر عادی و از راه القاء و عنایت خداوندی است. امام علی (ع) آنگاه که به دستور پیامبر (ص) عازم یمن شد، از پیامبر (ص) درباره پرسشهایی که مردم یمن دربارة قضا از او می‌کنند، راهنمایی خواست که پیامبر (ص) فرمود: «فَضَرَبَ‏ بِيَدِهِ‏ عَلَى‏ صَدْرِي‏ وَ قَالَ اللَّهُمَّ اهْدِ قَلْبَهُ وَ ثَبِّتْ لِسَانَهُ فَمَا شَكَكْتُ فِي قَضَاءٍ بَعْدُ حَتَّى‏‏‏»»[۱۱]»[۱۲].
۷. آیت‌الله میرباقری؛
آیت‌الله سید محمد مهدی میرباقری در بیاناتی با عنوان «حقیقت علم امیرالمؤمنین» در این‌باره گفته‌ است: «سرچشمه علم امیرالمؤمنین (ع)، علم الهی است و همه علومی که در نزد نبی اکرم (ص) است در خدمت امیرالمؤمنین (ع) است؛ لذا اگر کسی می‌خواهد به علم برسد باید نزد نبی اکرم (ص) بیاید چون همه علم را خداوند به ایشان داده است و باب این علم نیز امیرالمؤمنین (ع) است «أَنَا مَدِينَةُ الْعِلْمِ وَ عَلِيٌّ بَابُهَا». اگر کسی می خواهد درهای معرفت الهی به رویش باز شود باید نزد امیرالمؤمنین (ع) برود»[۱۳].
۸. آیت‌الله تحریری؛
آیت‌الله محمد باقر تحریری در کتاب «جلوه‌های لاهوتی» در این باره گفته است:

«جهات وراثت ائمه (ع) از انبیا (ع): ۱. وراثت اعتباری: حضرات ائمه (ع) از پیامبران گذشته اموری را که مربوط به آثار ظاهری نبوت است و بیشتر برای ابراز حق در مواردی که مسئله امامت ایشان مشتبه می‌شده و داشتن آثار ظاهری انبیاء نشانه حقانیت ایشان معرفی شده است به ارث برده‌اند چنان‌که در روایات آمده است، پیراهن حضرت یوسف (ع) و عصای حضرت موسی (ع) و انگشتری حضرت سلیمان (ع) و... در نزد حضرات ائمه (ع) موجود است. در روایتی از امام صادق (ع) نقل شده است که: الواح موسی در نزد ما است و عصای موسی پیش ماست و ما ورثه پیامبران هستیم[۱۴]. در روایتی دیگر آمده است که حضرت على (ع) در شبی از منزل خارج شد و فرمود: امامی بر شما خارج شد که بر تن او پیراهن حضرت آدم (ع) و در دستش انگشتری سلیمان و عصای موسی است[۱۵].

۲. وراثت حقیقی: علوم و حکمت‌ها و كمالات و سجایای اخلاقی که در هر پیامبری به صورتی ظهور نموده است. این وراثت شاید به لحاظ نشان دادن خدایی بودن منصب امامت ایشان به دیگران باشد که اساس آن بر کمالات روحی است؛ به عنوان مثال: اگر در یکی از آن حضرات صفت کلام الهی ظهور نموده است همچون موسای کلیم، در حضرات ائمه (ع) این صفت به نحو اتم و اکمل ظهور داشته است و اگر در زیارات مختلف به آن حضرات خطاب کرده و می‌گوییم: "السَّلامُ عَلَيْكَ يَا وَارِثَ آدَمَ صَفْوَةِ اللَّهِ السَّلامُ عَلَيْكَ يَا وَارِثَ نُوحٍ نَبِيِّ اللَّهِ" و...: همگی به این معنا اشاره دارد، این وراثت نیز به لحاظ عالم بشریّت ایشان است و منافات ندارد که ائمه (ع) به لحاظ عوالم گذشته خود و نیز پیمودن کامل‌ترین راه بندگی، از انبیاء (ع) "غیر از رسول خدا" افضل باشند. از این‌رو در روایتی ابن عباس نقل می‌کند: که نزد پیامبر (ص) نشسته بودیم که حضرت فرمود: "مَنْ أَرَادَ أَنْ يَنْظُرَ إِلَى آدَمَ فِي عِلْمِهِ وَ إِلَى نُوحٍ فِي سِلْمِهِ وَ إِلَى إِبْرَاهِيمَ فِي حِلْمِهِ وَ إِلَى مُوسَى فِي فِطْنَتِهِ وَ إِلَى دَاوُدَ [فِي] زُهْدِهِ فَلْيَنْظُرْ إِلَى هَذَا فَنَظَرْنَا إِلَى عَلِيِّ بْنِ أَبِي طَالِبٍ (ع) قَدْ أَقْبَلَ"[۱۶]و از همین باب است وراثت کتب انبیاء سابق چنان‌که در روایتی از امام صادق (ع) سؤال می‌شود: آیا تورات و انجیل و کتب انبیاء نزد شما است؟ حضرت فرمود: "هِيَ عِنْدَنَا وِرَاثَةً مِنْ عِنْدِهِمْ نَقْرَؤُهَا كَمَا قَرَءُوهَا وَ نَقُولُهَا كَمَا قَالُوهَا إِنَّ اَللَّهَ لاَ يَجْعَلُ حُجَّةً فِي أَرْضِهِ يُسْأَلُ عَنْ شَيْءٍ فَيَقُولُ: لاَ أَدْرِي"[۱۷]»[۱۸].
۹. حجت الاسلام و المسلمین خسروپناه؛
حجت الاسلام و المسلمین دکتر عبدالحسین خسروپناه در کتاب «کلام نوین اسلامی» در این باره گفته است: «از منابع علم امامان (ع) تعلیم سنت نبوی و وصایت و وراثت از پیامبر گرامی اسلام (ص) است، پیامبر اسلام، همه معارف و علوم خود را به اولین وصی خود، علی (ع) و امام علی (ع) نیز به فرزندانش تا امام زمان (ع) منتقل کرد. احادیث فراوانی از اهل سنت و شیعه نقل شده که امام علی (ع)، علوم پیامبر (ص) را مستقیم و بدون واسطه از آن حضرت فرا گرفت. وقتی که آیه ﴿وَتَعِيَهَا أُذُنٌ وَاعِيَةٌ[۱۹] نازل شد، پیامبر اسلام (ص) می‌فرماید: «سَأَلْتُ رَبِّي أَنْ يَجْعَلَهَا فِي أُذُنَ عَلِيُّ»[۲۰] از خدا خواستم که گوش علی را از این گوش‌های شنوا و نگه‌دارنده حقایق قرار دهد. ابونعیم در کتاب "حلیه" از علی (ع) نقل کرده که گفت: "رسول خدا (ص) فرمود: "یا علی خدا مرا دستور داده که تو را نزدیک کنم و تعلیمت دهم تا تو فرا بگیری، پس از آن این آیه نازل شد: ﴿وَتَعِيَهَا أُذُنٌ وَاعِيَةٌ یعنی ای علی پس تو هستی اذن واعیه (گوش فراگیرنده) علم من"[۲۱] سعید بن منصور، ابن جریر، ابن منذر، ابن ابی حاتم و ابن مردویه، از مکحول روایت کرده که گفت: وقتی ﴿وَتَعِيَهَا أُذُنٌ وَاعِيَةٌ نازل شد رسول خدا (ص) فرمود: "من از پروردگارم خواستم این اذن واعیه را علی بن ابی طالب قرار دهد، مکحول می‌گوید: بعد از این دعای رسول خدا (ص)، علی (ع) بارها می‌گفت: "هیچ نشد چیزی از رسول خدا (ص) بشنوم و فراموش کنم."[۲۲] رسول خدا (ص) فرمود: "وقتی به معراج رفتم؛ خداوند با من سخن گفت و مناجات کرد، پس آنچه را یاد گرفتم همه را تعلیم علی (ع) نمودم؛ پس او باب علم من می‌باشد"[۲۳]»[۲۴].
۱۰. حجج الاسلام و المسلمین نادم و افتخاری؛
حجج الاسلام و المسلمین دکتر محمد حسن نادم و سید ابراهیم افتخاری در مقاله «منابع علم امام از نگاه متکلمان قم و بغداد» در این‌باره گفته‌‌اند:

«دسته‌ای دیگر از روایات ذکر شده در آثار محدثان قم، دال بر این است که علم پیامبران (ع)، با وراثت، به پیامبران (ع) بعدی رسیده و علم همۀ آنها، به صورت کامل، به پیامبر اکرم (ص) منتقل شده است. پس از ایشان نیز، امام علی (ع) و امامان (ع) بعدی، یکی پس از دیگری، میراث‌دار علوم پیامبر (ص) بوده‌اند؛ چه علومی که ایشان از پیامبران (ع) پیشین و چه آنهایی که به طور مستقیم، از جانب خداوند دریافت کرده بودند. برخی از این روایات ذکر می‌کند که چگونه پیامبر اکرم (ص) این علوم را به امام علی (ع) آموزش می‌داد. در روایتی، از قول پیامبر اکرم (ص) نقل می‌کند که خداوند فهم و علم ایشان را به امامان (ع) عطا کرده است. در روایتی، امیر المؤمنین (ع) پرسش و پاسخ، خواندن و نوشتن، یاد دادن تأویل و تفسیر آیات و دعای پیامبر (ص) را راه‌های فراگیری علم خود از پیامبر (ص) معرفی کرده است، در روایتی از امام باقر (ع) نقل می‌کند: «به خدا قسم که پیامبر (ص) از تعلیمات الهی چیزی نیاموخت، مگر آنکه آن را به علی (ع) تعلیم داد. سپس این علوم به ما رسیده است». در روایت دیگری، ابو حمزه ثمالی از امام باقر (ع) نقل می‌کند: «هنگامی‌ که دوران نبوت پیامبر اکرم (ص) به پایان رسید، روزگارش به سر آمد، خداوند به او چنین وحی کرد: "ای محمد! پیامبری خود را به انجام رساندی و روزگارت به پایان رسیده است. پس آن علمی‌ که نزد توست و ایمان و اسم اکبر و میراث علم و آثار علم پیامبری را در اهل‌ بیت خودت، نزد علی بن ابی‌طالب (ع) قرار بده که من علم و ایمان و اسم اکبر و میراث علم و آثار علم پیامبری را از نسل تو قطع نکرده‌ام؛ همچنان که از خاندان سایر انبیای گذشته قطع نکردم"». کلینی روایتی نقل کرده که طبق آن، پیامبر (ص) هزار‌ هزار باب علم را به امام علی (ع) آموزش داده بود. او این نوع آموزش را از منابع علم گستردۀ امام علی (ع) و دیگر امامان (ع) دانسته است. وی دربارۀ انتقال علم از امامی ‌به امام دیگر، هم روایاتی آورده است. شیخ صدوق روایات بسیاری را نقل می‌کند که در آنها، امام علی (ع) وارث علم اولین و آخرین نبیین نامیده و در روایاتی دیگر، امام صادق (ع) وارث علم وصیی‌نخوانده شده است. به مضمون چند نمونه از روایات صدوق دربارۀ علم موروثی امامان (ع) اشاره می‌کنیم: تمام علم امام از سوی خدا و رسول اوست؛ علم هر کدام از امامان (ع) از امام پیش از او گرفته شده تا اینکه ‌این سلسله به پیامبر اکرم (ص) می‌رسد؛ پیامبر (ص) شهر علم و علی (ع) به منزلۀ درب آن است. تأکید صدوق بر میراثی بودن علم باعث شده برخی بپندارند که او به الهامی‌ بودن علم امام (ع) باور ندارد؛ درحالی ‌‎که وی در کمال الدین و تمام النعمة می‌گوید: «فعِلمُ الامام کلّه من اللّه عزّ و جلّ و من رسول اللّه (ص)». بنابر روایات پیش‌گفته، توارث که مورد تأکید محدثین قم بوده، افزون بر الهام، از سرچشمه‌های علم امام بوده است. (...)

از دید متکلمان بغداد، دریافت علوم و معارف از پیامبر اکرم (ص)، با واسطه یا بی‌واسطه علم میراثی، مسلماً منبع دیگری برای علم امام است. شیخ مفید در آغاز أمالی، احادیثی مربوط به ‌این شیوه نقل می‌کند. در سومین حدیث که نقل أصبغ بن نباتة است، امام علی (ع) به او فرمود: "ای حارث، من برادر، همدم، وصی، ولی، رازدار و صاحب اسرار اویم پیامبر اکرم (ص). به من فهم کتاب، فصل خطاب داوری به حق، علم گذشته‏، علم سلسلۀ اسباب و مسببات قضا و قدر الهی، و هزار کلید از خزائن الهی سپرده شده است. هر کلید آن، هزار در از مجهولات را می‏‌گشاید و هر دری به هزار در از عهد و پیمان‌ها منتهی می‏‌گردد. از تمام اینها گذشته، به عنوان تفضل و بخشش، به شب قدر تأیید و برگزیده گشتم و بدان مدد یافتم و این مقام، تا آن زمان که شب و روز در گردش است، برای من و آن عده از فرزندانم که حافظ و امین اسرار الهی هستند، باقی است تا اینکه خدا وارث زمین و موجودات روی آن گردد". شیخ طوسی نیز، عین همین روایت را نقل کرده است. وی همچنین، از مناظره‌ای بین امیرالمؤمنین (ع) و جاثلیق نصرانی سخن گفته که در آن، امیرالمومنین (ع) منشأ شناخت و علم خود را قرآن و کلام پیامبر (ص) ذکر می‌کند. شیخ‌ الطائفه چند روایت دیگر هم نقل می‌کند که طبق آنها، پیامبر اکرم (ص)، علی (ع) را معدن اسرار، درب شهر علم، خازن علم خود و کسی خطاب می‌کرد که احکام شریعت از او گرفته می‌شود. او روایت دیگری نیز، از امام علی (ع) نقل می‌کند: "دربارۀ کتاب خدا از من بپرسید. به خدا قسم هیچ آیه‌ای از آن نازل نشد، مگر اینکه پیامبر خدا (ص) آن را بر من قرائت می‌کرد و تأویل آن را به من، چه در شب، چه در روز، چه در مسیر، چه در مسکن بیان می‌کرد. وقتی نزد رسول خدا (ص) نبودم، هنگامی‌که حاضر می‌شدم، پیامبر (ص) به من می‌فرمود: "ای علی، بعد از تو این آیه و این آیه نازل شد و تأویل آن چنین و چنان است". تنزیل و تأویل آن را به من یاد می‌داد". شیخ‌ طوسی روش علم‌آموزی علی (ع) از پیامبر اکرم (ص) را طبق نقل، چنین بیان می‌کند: «هر شبی که وحی بر پیامبر اکرم (ص) نازل می‌شد، هنوز صبح نشده، پیامبر اکرم (ص) محتوای وحی را به علی (ع) می‌آموخت و هرگاه وحی در روز نازل می‌شد، هنوز شب نشده بود که پیامبر (ص) علم وحی را به علی (ع) می‌آموخت». وی دربارۀ شیوۀ انتقال علم به امام می‌گوید: «علم مرحله به مرحله، از امام قبلی به امام بعدی منتقل می‌شود تا اینکه در پایان عمر امام قبل، علم امام بعد کامل می‌شود»[۲۵].
۱۱. حجت الاسلام و المسلمین هاشمی؛
حجت الاسلام و المسلمین دکتر سید علی هاشمی در مقاله «علم امام تام یا محدود؟» در این‌باره گفته است: «اگرچه روایات و بررسی‌های تاریخی، دانش آموختن ائمه (ع) را نزد انسان‌های غیر معصوم تأیید نمی‌کنند، اما روایات متعددی دلالت بر آن دارند که هر امامی از امام پیشین، دانش‌هایی را فرا می‌گرفته است که در صدر این سلسله، پیامبر اکرم (ص) قرار دارد. در روایات متعددی از ائمه (ع) این مضمون نقل شده است که تمام علوم پیامبر نسل به نسل به آنان منتقل شده است[۲۶]. روایاتی نیز بر آن دلالت دارند که هر امام (ع)، علوم خود را به امام (ع) پس از خود تحویل می‌دهد[۲۷]. سند برخی از این روایات معتبر است. در روایتی به صراحت بیان شده است که امام (ع) هر زمان، در آخرین لحظۀ عمر امام (ع) پیشین، علوم او را دریافت می‌کند[۲۸]. سند حدیث دوم این مجموعه موثق است[۲۹]. این روایات نشان می‌دهند علم امام، پیش از تحویل گرفتن آن علوم، کامل نیست»[۳۰]
۱۲. حجت الاسلام و المسلمین نصیری؛
حجت الاسلام و المسلمین محمد حسین نصیری در پایان‌نامه کارشناسی‌ارشد خود با عنوان«گستره علم امام از دیدگاه آیات و روایات» در این‌باره گفته است:
  • «حضرت امیر (ع) به عنوان نخستین پیشوا، همواره خود را دست پرورده پیامبر (ص) دانسته و بر شاگردی خود از آن حضرت افتخار می‌‏کرده است. چنان که در خطبه بلند قاصعه بر دنباله روی خود از پیامبر از آغاز راه و تا پایان حیات ایشان پای فشرده است. به عنوان نمونه فرمود: رسول خدا (ص) را خداوند تأدیب کرد و او مرا تادیب نمود. حضرت امیر از تمام لحظه‌ها برای فراگیری دانش از پیامبر (ص) بهره می‌‏جست و می‌‏فرمود هرگاه پرسش‌های او پایان می‏‌پذیرفت، پیامبر آغاز به سخن می‌‏کرد. رسول اکرم (ص) در آخرین لحظات عمر خود هزار باب دانش را به حضرت امیر آموخت، آن جا که فرمود: رسول خدا (ص) به من هزار باب از علم را آموخت که از هر باب هزار باب برای من گشوده می‌‏شود. افزون بر این شیوه‌ها، پیامبر اکرم (ص) به صورت‌های دیگری نیز میراث علمی خود را به علی (ع) انتقال داده است. چنان که مجموعه‌ای از آموزه‌های دینی را که بیشتر مربوط به حوزه احکام بود، برای امام علی (ع) املاء کرد و امام با خط خود آن را نگاشت. از این میراث روایی در روایات اهل بیت (ع) با عناوینی همچون: کتاب علی، جامعه، یا جفر یا مصحف فاطمه (س) یاد شده است.

از سویی دیگر، همین میراث علمی از طریق آن حضرت به فرزند ارشد ایشان امام حسن مجتبی و سپس به امام حسین (ع) و یک یک فرزندان تا حضرت مهدی (ع) منتقل شده است. از این رو، در برخی از روایات آمده است که امام پیشین، پیش از وفات، میراث علمی خود را به امام پس از خود منتقل می‌‏سازد؛ یعنی این میراث علمی به صورت مکتوب و نیز به صورت شفاهی و احیاناً بسان انتقال پیامبر (ص) در آخرین لحظات به صورت غیر مادی سینه به سینه میان ائمه (ع) تا آخرین امام گشته است. چنان که امام صادق (ع) در این باره می‏‌فرماید: حدیثِ من حدیث پدرم و حدیث پدرم حدیث جدم و حدیث جدم حدیث امام حسین (ع) و حدیث حسین حدیث حسن و حدیث حسن (ع) حدیث امیرالمؤمنین و حدیث أمیر المؤمنین (ع)، حدیث رسول الله (ص) و حدیث رسول الله (ص) گفتار خداوند است. ائمه اطهار (ع) در حل شبهات علمی خزنه‌های علم خدا شمرده می‌‏شوند: خزان العلم تا جایی که خود فرموده‌اند: مطلب صحیح در هر جای عالم که پیدا شود، در خانه ما ریشه دارد. حتی علومی که ارثیه انبیای گذشته است، از برکات وجودی آنها است، زیرا انبیای گذشته در آن نشئه ملکوتی شاگرد ائمه (ع) هستند. علم آنان نیز علم الوراثه‌ای بود که از رسول اکرم (ص) به ارث برده‌اند. امام صادق (ع) فرمود: اگر ما نیز مانند دیگران با رای و اجتهادمان فتوا می‏‌دادیم، هلاک می‏‌شدیم. آنچه ما می‌‏گویم، اجتهاد نیست، بلکه آثاری از رسول خدا (ص) است که ریشه‌ها و پایه‌های علم است و ما نسل به نسل آن را ارث بردیم و همان گونه که مردم طلا و نقره را برای نسل‌های پس از خود ذخیره و حفظ می‌‏کنند، ما نیز این علوم و معارف را برای نسل‌های بعد ذخیره و حفظ می‌‏کنیم.

  • بر اساس شماری از روایات، اهل بیت (ع) بخشی از علوم خود را از پیامبران پیشین به ارث برده‌اند. به عنوان نمونه ثقه الاسلام کلینی در بابی با عنوان همانا امامان معصومع (ع) علم پیامبر اکرم (ص) و تمامی پیامبران و اوصیا پیش از خود را به ارث می‌برند.[۳۱]روایاتی را ذکر می‏‌کند که در آنها از میراث بری همه دانش پیامبران و اوصیاء پیشین توسط ائمه یاد شده است. به عنوان نمونه در روایت سوم از این باب چنین آمده است: همانا حضرت سلیمان (ع) وارث حضرت داود (ع) می‌باشد و حضرت محمد (ص) وارث حضرت سلیمان (ع) بوده و نیست جز اینکه ما وارثان حضرت محمد (ص) می‌باشیم و صحف حضرت ابراهیم (ع) و الواح حضرت موسی (ع) نزد ما می‌باشد. ابو بصیر به ایشان عرض کرد: همانا این همان علم است. حضرت پاسخ فرمودند: ای ابو محمد، این علم نیست، بلکه این تنها اثر علم است. علم آن چیزی است که در شب و روز به صورت روزانه و هر ساعت رخ دهد.[۳۲].

کلینی هم چنین در بابی با عنوان «أَنَّ الْأَئِمَّةَ (ع) عِنْدَهُمْ جَمِيعُ الْكُتُبِ الَّتِي نَزَلَتْ مِنْ عِنْدِ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ وَ أَنَّهُمْ يَعْرِفُونَهَا عَلَى اخْتِلَافِ أَلْسِنَتِهَا‏» [۳۳] روایاتی را آورده است که در آنها بر آگاهی اهل بیت (ع) نسبت به همه کتب آسمانی پیشین با همه زبان های آنها تأکید شده است.

محمد بن حسن صفار در کتاب بصائر الدرجات در بابی با عنوان «باب في الأئمة (ع) أنه صار إليهم جميع العلوم التي خرجت إلى الملائكة و الأنبياء و أمر العالمين‏» شماری از روایات در این زمینه را آورده است.

در روایت نخست از زبان امام باقر (ع) چنین آمده است: همانا برای خداوند متعال علمی عام وجود دارد و علمی ویژه و خاص، اما علم خاص همان علمی است که هیچ فرشته مقربی و هیچ پیامبر فرستاده شده ای نسبت به آن آگاهی ندارند. و اما علم عام همان علمی است که فرشتگان مقرب درگاه الهی و پیامبران فرستاده شده نسبت به آن آگاهی پیدا نموده‌اند، و قطعا تمام اینها به ما داده شده است. سپس فرمود آیا نخوانده‌ای؟ و نزد او علم روز قیامت، و فرود آمدن باران، و آگاهی نسبت به آنچه در رحم‌ها وجود دارد، می‌باشد؛ و هیچ نفس و فردی نمی‌داند که فردا چه به دست خواهد آورد، و هیچ نفسی نمی‌داند در چه سرزمینی خواهد مرد.[۳۴] وی نیز در بابی با عنوان «فی الأئمه انهم ورثوا علم أولی العزم من الرسل وجمیع الأنبیاء وانهم صلوات الله علیهم أمناء الله فی ارضه وعندهم علم البلایا والمنایا وأنساب العرب» [۳۵] روایاتی در اثبات دامنه علوم اهل بیت (ع) نسبت به امور مورد ادعا ذکر کرده است؛ در بخشی از روایت نخست این باب چنین آمده است: ما اهل بیت وارثان او می‌باشیم، و ما امینان خداوند متعال بر روی زمین می‌باشیم. نزد ما علم بلایا و منایا و علم انساب عرب و زمان ولادت مسلمانان وجود دارد، و همانا ما هر مردی را اگر ببینیم به حقیقت ایمان و نفاق می‌شناسیم. و قطعا نام شیعیان ما و نام پدران ایشان نگاشته شده است»[۳۶][۳۷].
۱۳. حجت الاسلام و المسلمین منصوری رامسری؛
حجت الاسلام و المسلمین خلیل منصوری رامسری، در یادداشتی با عنوان «بی کرانه‌گی علم امام (ع)» در این‌باره گفته‌ است: «در روایات است که علم امام معصوم (ع) علمی موروثی است. از امام صادق (ع) روایت شده که فرمود: «ٍ لَوْ كُنْتُ‏ بَيْنَ‏ مُوسَى‏ وَ الْخَضِرِ لَأَخْبَرْتُهُمَا أَنِّي أَعْلَمُ مِنْهُمَا وَ لَأَنْبَأْتُهُمَا بِمَا لَيْسَ فِي أَيْدِيهِمَا لِأَنَّ مُوسَى وَ الْخَضِرَ أُعْطِيَا عِلْمَ مَا كَانَ وَ لَمْ يُعْطَيَا عِلْمَ مَا هُوَ كَائِنٌ إِلَى يَوْمِ الْقِيَامَةِ وَ إِنَّ رَسُولَ اللَّهِ أُعْطِيَ عِلْمَ مَا كَانَ وَ مَا هُوَ كَائِنٌ إِلَى يَوْمِ الْقِيَامَةِ فَوَرِثْنَاهُ مِنْ رَسُولِ اللَّهِ (ص) وِرَاثَة»[۳۸] در این روایت به خوبی از موروثی بودن علم امام (ع) و نیز دانش کامل به همه وقایع از گذشته و تا قیامت سخن به میان آمده است که مختص پیامبر (ص) و امامان معصوم (ع) است. تنها چیزی که درباره علم آینده نیاز است آن که ایشان اراده کنند ولی علوم گذشته و حال در اختیار ایشان است و هماره از آن آگاه هستند. البته ناگفته نماند که برای امامان (ع) دو گونه علم بوده است: بعضی از علوم و دانش های ایشان از علوم بدیهی است که هرگز از نظرشان غایب نبوده است؛‌ ولی برخی دیگر از علوم ایشان، به گونه ای بود که نیازمند تامل و توجه بوده است. از این روست که در روایت این معنا مورد تأکید قرار گرفته است که که ایشان هرگاه می‌خواستند می‌دانستند. در روایتی آمده است که امام صادق (ع) فرمود: «إِنَ‏ الْإِمَامَ‏ إِذَا شَاءَ أَنْ‏ يَعْلَمَ‏ عَلِم‏»[۳۹]. در روایت دیگری عمار ساباطی می گوید: از آن حضرت (ع) پرسیدم: آیا امام (ع) علم غیب می‌داند؟ ایشان فرمود: «لاَ وَ لَكِنْ إِذَا أَرَادَ أَنْ يَعْلَمَ اَلشَّيْ‏ءَ أَعْلَمَهُ اَللَّهُ ذَلِكَ‏‏»[۴۰]. این دسته دوم از علوم و دانش‌ها مانند دانش‌های اجتهادی فقیهان است که از ملکه و توانایی دانستن برخوردار می‌باشند ولی تا زمانی که التفات و توجهی بدان پیدا نکنند ، از آن آگاهی ندارند؛‌ ولی همین که بدان توجه والتفات یافتند با جنبه نوری خویش از آن آگاه می‌شوند. نکته دیگر آن که علوم آنان دفعی است گرچه معلوم می‌تواند تدریجی باشد. به این معنا علوم آنان همانند قرآن که به صورت دفعی و یکباره بر قلب پیامبر (ص) نازل شد و خداوند در این باره فرموده است: ﴿وَنَزَّلْنَا عَلَيْكَ الْكِتَابَ تِبْيَانًا لِّكُلِّ شَيْءٍ [۴۱] زیرا در این آیه ﴿لِّكُلِّ شَيْءٍ به معنای همه چیز است که با تدریجی بودن سازگار نمی‌باشد؛ به ویژه آن که روز مبعث که روز رسالت پیامبر اکرم (ص) است سوره‌ای نازل شده که با ﴿اقْرَأْ بِاسْمِ رَبِّكَ [۴۲] آغاز شده است. سیاق آیات آن سوره به گونه‌ای است که این سوره نخستین سوره‌ای است که بر رسول خدا (ص) نازل شده است. از این سوره نیز بر می‌آید که نبوت پیش از رسالت بوده است؛ چنان که از آیات دیگر نیز بر می‌آید که قرآن به شکل دفعی و یکباره نازل شده است. این نزول دفعی در شب نوزدهم یا بیست و یکم و یا بیست و سوم ماه رمضان هما سال بوده است و خداوند در این باره می‌فرماید: ﴿إِنَّا أَنزَلْنَاهُ فِي لَيْلَةٍ مُّبَارَكَةٍ [۴۳]؛ و یا می‌فرماید: ﴿إِنَّا أَنزَلْنَاهُ فِي لَيْلَةٍ مُّبَارَكَةٍ [۴۴]. سپس در طول بیست و سه سال قرآن با توجه به تحقق تدریجی حوادث و رخدادها آن حضرت دوباره بر اساس نزول تدریجی آیات را بر وقایع و رخدادها تطبیق کرد، چنین حالتی نیز در علم و معلوم امام وجود دارد. پس علوم ایشان دفعی است هر چند که علم آنان به معلوم تدریجی می‌باشد. از روایاتی که درباره تعلیم رسول الله (ص) به امیرمؤمنان علی (ع) وارد شده می توان دریافت که تعلیم ایشان همانند تعلیمی که در میان ما رایج است، تدریجی نبوده است، بلکه آن حضرت به شکل دفعی و یکباره همه علوم را به امیرمومنان علی (ع) به وراثت آموزش داده است. در آن روایات آمده است که رسول خداوند (ص) در بیماری پایان عمرش ، امیرمومنان علی (ع) را فراخواند و در مدت کوتاه هزار حدیث و یا هزار باب و دراز دانش را به آن بزرگوار آموخت که هر کدام از آن‌ها خود هزار در را می‌گشاید«يَفْتَحُ‏ كُلُ‏ حَدِيثٍ‏ أَلْفَ بَاب‏‏‏»[۴۵]»[۴۶].
۱۴. حجت الاسلام و المسلمین حسینی؛
حجت الاسلام و المسلمین دکتر سید جواد حسینی - با نام مستعار حسین تربتی - در مقاله «خبرهای غیبی در نهج البلاغه» در این‌باره گفته‌ است: «علم غیب در روایات، گاه مستقیم به خداوند و گاهی به پیغمبر یا امام قبلی نسبت داده شده است. حضرت علی (ع) در مورد علم غیب خود در پاسخ به یکی از اصحاب خود که سؤال کرد: ای امیر مؤمنان! آیا به تو علم غیب داده شده است؟ با تبسّم فرمود: ای برادر کلبی! این اخباری را که خبر می‌دهم علم غیب نیست؛ علمی است که از دارنده علم آموخته‌ام. همانا علم غیب، علم قیامت است... این است آن علم غیبی که غیر از خدا کسی نمی‌داند. جز اینها، علومی است که خداوند به پیامبرش تعلیم داده علم غیب اکتسابی و او به من آموخته است. و پیامبر دعا کرد که خدا این دسته از علوم و اخبار را در سینه‌ام جای دهد و اعضا و جوارح بدن من از آن پر گردد. در جملات فوق امام علی (ع) می‌فرماید: من غیب نمی‌دانم؛ ولی در برخی کلمات فرموده: من علم غیب می‌دانم، از جمله آنجا که فرمود: به خدا سوگند! اگر بخواهم می‌توانم از همه خصوصیّات هر کدام شما، از آغاز و پایان کارش و از تمام شئون زندگیش شما را آگاه سازم؛ اما می‌ترسم که درباره من نسبت به رسول خدا (ص) کافر شوید و درباره من غلو کنید و مرا از رسول خدا بالاتر بدانید و یا به خدایی من معتقد شوید و این عقیده موجب کفر شما گردد. و یا فرمود: اگر شما همانند من از آنچه بر شما پنهان است، با خبر بودید به سوی بیابان‌ها کوچ می‌کردید. بنابراین، جای این سؤال است که جمع این دو گروه از کلمات حضرت چگونه امکان‌پذیر است؟ پاسخ این است که آنجایی که حضرت می‌گوید غیب نمی‌دانم، یعنی علم غیب ذاتی ندارد؛ اما آنجا که می‌فرماید غیب می‌دانم، یعنی از طریق خدا و رسول او خبرهای غیبی را کسب نموده‌ام. شاهد این استدلال، جملات امیر مؤمنان است که می‌‎فرماید: علوم غیبی را پیامبر اکرم (ص) به من آموخت؛ به خدایی که او محمد را به حق برانگیخت و او را بر مخلوقات برگزید، جز به راستی سخن نگویم و به راستی پیامبر اعظم همه دانش‌ها را به من سپرده است و از محل هلاکت آن کس که هلاک می‌شود و جای نجات کسی که نجات می‌یابد و پایان این حکومت، همه را به من خبر داده است. هیچ حادثه‌ای بر من نگذشت، جز آنکه در گوشم نجوا کرد و مرا مطلع ساخت» [۴۷].
۱۵. حجت الاسلام و المسلمین اوجاقی؛
حجت الاسلام و المسلمین ناصرالدین اوجاقی در پایان‌نامه کارشناسی ارشد خود با عنوان «علم امام از دیدگاه کلام امامیه» در این‌باره گفته‌ است:
«وراثت: مراد از وراثت در اینجا این است که امام علم خود را از معصوم قبل از خود دریافت کرده باشد روایات متعددی در این مورد می‌توان یافت به طور کلی ائمه از جهت علمی خود را مدیون پیامبر می‌دانند. در روایات نهج البلاغه هم مشاهده کردیم که چگونه امیرالمؤمنین علم خودش را برگرفته از رسول اکرم می‌دانست. علاوه بر این در روایات ائمه هم در موارد زیادی تأکید می‌شود که ایشان علم خود را میراث پیامبر و علی می‌دانند»[۴۸].
۱۶. حجت الاسلام و المسلمین حجامی؛
حجت الاسلام و المسلمین حسین حجامی در مقاله خود با عنوان «علم امام وحی و خاتمیت» در این‌باره گفته‌ است: «علامه طباطبایی در تفسیر المیزان پیرامون این که ائمه (ع) از سرچشمه علم پیامبر (ص) به وراثت سیراب گشته‌اند روایتی نقل می‌فرماید: "راوی می‌گوید: امام رضا (ع) به من فرمود: اگر به تو خبر دهم که در این روزها یکی از بستگان تو کشته خواهد شد آیا گفته مرا تصدیق می‌کنی؟ عرض کردم خیر، زیرا جز خداوند متعال کسی علم غیب نمی‌داند. در این جا امام رضا (ع) آیه ﴿عَالِمُ الْغَيْبِ فَلا يُظْهِرُ عَلَى غَيْبِهِ أَحَدًا إِلاَّ مَنِ ارْتَضَى مِن رَّسُولٍ[۴۹]، را تلاوت نموده و بعد فرمودند: پس رسول خدا (ص) مورد رضا و پسند خداست و ما وارثان همین رسول هستیم که خداوند او را بر غیب خود که می‌خواهد آگاه نموده و آن حضرت علم به وقایع گذشته و بعد تا روز قیامت را به ما آموخت. علامه در ادامه می‌فرماید: "روایات در رابطه با این موضوع افزون از حد شمارش است و مفهوم آنها این است که پیامبر اکرم (ص) علم خود را به واسطه وحی از پروردگار گرفته و ائمه (ع) بالوراثه از رسول خدا (ص) گرفته‌اند". همچنین در مورد ارثی بودن علوم ائمه (ع) از پیامبر اکرم (ص) حدیثی زیبا از امام صادق (ع) نقل شده است که فرمودند: "اگر میان حضرت موسی (ع) و حضرت خضر (ع) بودم، حتماً به اطلاع آن دو می‌رساندم که از آنان آگاه‌ترم و چیزهایی را به آن دو می‌گفتم که در دستشان نیست. زیرا به حضرت موسی (ع) و حضرت خضر (ع) تنها علم وقایع گذشته عطا شده و دانش اموری که تا روز قیامت اتفاق می‌افتد به آن دو داده نشده است در حالی که دانش وقایع گذشته و رخدادهایی که تا روز قیامت به وجود می‌آید، همگی به رسول خدا (ص) عطا شده است و ما نیز آنها را از رسول خدا (ص) قطعاً به ارث برده‌ایم". علامه محمد حسین کاشف الغطاء دراین‌باره می‌گوید: به اعتقاد امامیه، شریعت اسلامی حکم هیچ واقعه و موضوعی را فروگذار نکرده است و هیچ عملی از اعمال مکلفین نیست مگر این که یکی از احکام پنجگانه تکلیفی بر آن منطبق می‌گردد، و هیچ معامله‌ای نیست مگر این که حکم وضعی آن صحت و بطلان در شرع بیان شده است، خداوند سبحان همه این احکام را از طریق وحی یا الهام به پیامبر اکرم آموخت، و آن حضرت، با توجه به وقایع و حوادثی که رخ می‌داد و نیازهایی که برای مسلمانان پیش می‌آمد، آن احکام را بیان می‌کرد. پس اگر بپذیریم که به لحاظ مقام ثبوت، همه احکام شریعت که می‌بایست تدریجاً بیان شود از سوی پیامبر اکرم (ص) بیان شده است. ولی به لحاظ مقام اثبات برخی از احکام شریعت که زمینه‌های بیان آنها حاصل نشد یا مورد ابتلا و نیاز آن روز مسلمانان نبود یا پاره‌ای مصاح بیان آنها را در آن زمان اقتضا می‌کرد. از سوی پیامبر اکرم (ص) بیان نشد. و از طرفی یکی از مسئولیت‌های پیامبر اکرم (ص) این بوده است که قرآن کریم را برای مسلمانان تبیین کنند. ﴿وَأَنزَلْنَا إِلَيْكَ الذِّكْرَ لِتُبَيِّنَ لِلنَّاسِ مَا نُزِّلَ إِلَيْهِمْ،[۵۰] و نیز تصریح فرموده که مسلمانان باید آن چه را که پیامبر اکرم (ص) برای آنان بیان می‌کند، پذیرا شوند. ﴿وَمَا آتَاكُمُ الرَّسُولُ فَخُذُوهُ وَمَا نَهَاكُمْ عَنْهُ فَانتَهُوا،[۵۱] و آشکارا همه گفته‌های پیامبر (ص) را وحیانی دانسته فرموده است: ﴿هُوَ الَّذِي بَعَثَ فِي الأُمِّيِّينَ رَسُولا مِّنْهُمْ يَتْلُو عَلَيْهِمْ آيَاتِهِ وَيُزَكِّيهِمْ وَيُعَلِّمُهُمُ الْكِتَابَ وَالْحِكْمَةَ،[۵۲] و حکمت به قرینه این که عدل و در کنار کتاب قرار گرفته است، آموزه‌های خود رسول‌الله است. پس قرآن، بیان قرآن و بیان حکمت را به خود رسول واگذار نموده و خود رسول‌الله (ص) به روایت متواتر و متفق‌علیه نزد عامه و خاصه که عترت خویش را عدل قرآن کریم قرار داده و فرمود «إِنِّي تَارِكٌ فِيكُمُ الثَّقَلَيْنِ كِتَابَ اللَّهِ وَ عِتْرَتِي أَهْلَ بَيْتِي...» [۵۳]و به حدیث متواتر نزد شیعه و سنی فرمود: «أنَا مَدینَةُ العِلمِ وعَلِیٌّ بابُها» [۵۴] بیان و تبیین احکام را به اوصیای خویش سپرد تا هر یک از آنان در وقت و فرصت مناسب آن احکام را بیان کند. اگر علوم امامان شیعه را موروثی بدانیم که موضع رسمی شیعه درباره منشأ علم آنها نیز همین است، در این صورت امامت با خاتمیت در تضاد نبوده و نمی‌توان بر شیعه خرده گرفت که عقیده آنها درباره امامان در واقع نافی خاتمیت پیامبر است»[۵۵].
۱۷. حجت الاسلام و المسلمین برنجکار؛
حجت الاسلام و المسلمین دکتر رضا برنجکار در «دومین دوره مدرسه تابستانی کلام امامیه» در این‌باره گفته است: «علوم انتقالی از پیامبر که این دسته خود شامل علم القرآن، علم دیگر کتب آسمانی، کتاب جامعه و الف باب می‌شود. در کتاب کافی سه «باب ما عند الأئمة من كتب الأولين كتب الأنبياء التوراة و الإنجيل و الزبور و صحف إبراهيم‏» و «بَابُ أَنَّ الْأَئِمَّةَ عَلَيْهِمُ السَّلَامُ عِنْدَهُمْ جَمِيعُ الْكُتُبِ الَّتِي نَزَلَتْ مِنْ عِنْدِ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ، وَ أَنَّهُمْ يَعْرِفُونَهَا عَلَى‏اخْتِلَافِ أَلْسِنَتِهَا» و «بَابُ أَنَّ الْأَئِمَّةَ عَلَيْهِمُ السَّلَامُ يَعْلَمُونَ جَمِيعَ الْعُلُومِ الَّتِي خَرَجَتْ إِلَى الْمَلَائِكَةِ وَ الْأَنْبِيَاءِ وَ الرُّسُل‏» به علم امام به همه کتب آسمانی از جمله قرآن اشاره دارد. همچنین بر اساس روایاتی که در کافی و دیگر کتب روایی داریم، کتابی با املای پبامبر (ص) و خط امیرالمومنین (ع) وجود داشته که تمام مسائل شرعی و «كُلُّ شَيْ‏ءٍ يَحْتَاجُ النَّاسُ إِلَيْه‏» در آن بوده که از آن به کتاب جامعه یاد می شده است و این کتاب از طریق رسول خدا (ص) به ائمه رسیده است. همچنین روایاتی داریم که پیامبر خدا (ص) هزار باب از علم را به امیرالمومنین (ع) آموختند که از هر کدام هزار باب باز می شد»[۵۶].
۱۸. حجت الاسلام و المسلمین خوش‌باور؛
حجت الاسلام و المسلمین داوود خوش‌باور، در پایان‌نامه کارشناسی ارشد خود با عنوان «علم غیب از دیدگاه فریقین» در این‌باره گفته‌ است: «از کتاب خرائج و جرائح از محمد بن فضل هاشمی، از حضرت رضا (ع) روایت شده که آن جناب نظر کرد به ابن هذاب، و سپس فرمود: اگر به تو خبر دهم که در همین روزها یکی از ارحامت کشته می‌شود، آیا تصدیقم می‌کنی؟ گفت: نه، برای اینکه کسی به جز خدای تعالی غیب نمی‌داند. فرمود: مگر این خدای تعالی نیست که می‌فرماید: ﴿عَالِمُ الْغَيْبِ فَلا يُظْهِرُ عَلَى غَيْبِهِ أَحَدًا إِلاَّ مَنِ ارْتَضَى مِن رَّسُولٍ[۵۷]، پس رسول اللَّه (ص) که مرضی نزد خدا است غیب می‌داند، ما هم ورثه همان رسولی هستیم که خدا او را به هر مقدار از غیب خود خواسته آگاه کرده، پس ما هم می‌دانیم آنچه شده و آنچه که تا روز قیامت خواهد شد. روایات در این باب از حد شمار بیرون است، و مدلول آنها این است که: رسول اللَّه (ص) علم غیب را از راه وحی از خدای تعالی گرفته، و ائمه (ع) از آن جناب به ارث گرفته‌اند»[۵۸].
۱۹. حجت الاسلام و المسلمین شاکر؛
حجت الاسلام و المسلمین دکتر محمد تقی شاکر در مقاله «منابع علم امام در قرآن» در این‌باره گفته‌ است:

«روایات فراوانی دلالت می‌کنند که علم هر پیامبری به پیامبر پس از خود و اوصیای او منتقل می‌گردد. از این انتقال، به "ارث رسیدن" و "ارث بردن" تعبیر شده است[۵۹]. طبق روایات، این انتقال علم، تنها مخصوص به علوم مکتوب نیست؛ بلکه علمی که با آدم ابوالبشر به زمین آمد، علمی ماندگار و باقی در زمین است که به انبیا و ائمه (ع) به ارث رسیده است. کتاب‌های آسمانی پیامبران گذشته مانند تورات، زبور، انجیل و صحیفه‌هایی مثل صحف موسی (ع) و ابراهیم (ع) از جمله مکتوبی هستند که پیامبر اکرم (ص) واسطه انتقال آن به امام علی (ع) و هر امامی واسطه در انتقال به امام بعدی است[۶۰] از این کتاب‎ها و صحیفه‌ها در برخی روایات با عنوان مختصر "جفر ابیض" یاد شده است. طبق برخی روایات، "جفر ابیض" شامل: زبور، تورات، انجیل و صحیفه‌های موسی (ع) و ابراهیم (ع) است. برخی روایات مصحف فاطمه (س) را نیز ذیل این عنوان نام برده‌اند[۶۱]

»[۶۲].
۲۰. حجت الاسلام و المسلمین بیابانی اسکوئی؛
حجت الاسلام و المسلمین محمد بیابانی اسکوئی در کتاب «امامت» در این‌باره گفته‌ است: «بنابر روايات اهل بيت (ع)، همه مواريث پيامبران (ع) به وراثت به امامان (ع) منتقل شده است. آنان وارث همه صحف و كتب و آيات پيامبران (ع) شده‌اند. امام صادق (ع) به اين امر تصريح كرده، مى‌فرمايد: "إِنَّ سُلَيَْمانَ وَرِثَ دَاوُدَ وَ إِنَّ محمّداً وَرِثَ سُلَيَْمانَ وَ إِنَّا وَرِثْنَا محمّداً وَ إِنَّ عِنْدَنَا عِلْمَ التَّوْرَاةِ وَ الْإِنْجِيلِ وَ الزَّبُورِ وَ تِبْيَانَ مَا فِي الْأَلْوَاح".[۶۳] و در حديث ديگر مى‌فرمايد: "كُلُّ كِتَابٍ نَزَلَ فَهُوَ عِنْدَ أَهْلِ الْعِلْمِ وَ نَحْنُ هُمْ".[۶۴] پس با وجود اين انجيل و تورات و همه كتب پيامبران پيشين نزد امامان اهل بيت (ع) محفوظ است. و آنان از همه آنچه بر پيامبران نازل شده است كاملاً اطلاع دارند. پس آنچه از سوى آنان به كتب پيامبران (ع) نسبت داده شود صحيح و مستند بوده و اين امر درباره هيچ كس ديگر غيراز آن‌ها صادق نخواهد بود» [۶۵].
۲۱. حجت الاسلام و المسلمین امام‌خان؛
حجت الاسلام و المسلمین عسکری امام‌خان در پایان‌نامه کارشناسی ارشد خود با عنوان «منشأ و قلمرو علم امام» در این‌باره گفته‌ است:

«دومین منبع از منابع علوم امامان معصوم (ع) را می‌توانیم بگوییم وراثت از پیامبر (ص) است.

امیر المومنین علی (ع) هر وقتی که می‌خواست از امور نهان خبر بدهد و از علم بیکران خود تعریف کند، بر این حقیقت اعتراف می کرد که این آموزه هائی است که من از حبیب خدا حضرت محمد مصطفی (ص) آموخته‌ام و از جانب او به من به ارث رسیده است. چنانکه علامه امینی صاحب کتاب گرانبهای "الغدیر" از قول آن حضرت نقل می‌کند: که حضرت امیر المومنین علی (ع) فرمود: سؤال کنید مرا پیش از آنکه مرا از دست بدهید، بپرسید از من از کتاب خدا؛ و نیست آیه‌ای مگر آنکه من می‌دانم کجا نازل شده است. بدامنه کوهی یا زمین همواری. و سؤال کنید: مرا از فتنه‌ها و جنگها که نیست هیچ فتنه و آشوبی مگر آنکه من می دانم چه کسی آن را برپا می‌کند و چه شخصی در آن کشته می‌شود. احمد حنبل آن را نقل کرده و گفته از آن حضرت بسیاری از این مطالب روایت شده است و همچنین او گفته آن جناب (ع) در بالای منبر کوفه در حالی که... زره پیغمبر خدا (ص) بر آن حضرت و شمشیر او بر کمرش بسته بود، و عمامه پیامبر (ص) بر سرش بود، پس نشست بر منبر و شکم و سینه مبارکش را باز کرد و فرمود:بپرسید مرا پیش از آن که مرا نیابید پس جز این نیست که در میان قلب و سینه من علوم فراوانی است، این است علم و دانش این است لعاب آب دهان رسول خدا (ص)، گذارده آنچه که پیامبر خدا (ص) مرا خورانیده و نوشانیده نوشیدنی. پس سوگند به خدا که اگر برای من مسندی شود و بر آن بنشینم هر آینه فتوی می‌دهم بر اهل تورات بتوراتشان و بر اهل انجیل بانجیل شان تا آن که خدا تورات و انجیل را بسخن آورد پس بگویند راست گفت علی که به تحقیق فتوا داد شما را بانچه که در منست و حال آنکه کتاب را تلاوت می‌کند آیا پس اندیشه نمی‌کند[۶۶]. در جای دیگر از امیر المؤمنین (ع) نقل شده که حضرت فرمود: بیان همه چیز در قرآن است و علم اولین و آخرین در آنست و این علوم در ظاهر قرآن مجید نیست بلکه در باطن آن و تأویل آن است. و تأویل آن را غیر خداوند و راسخون در علم نمی‌دانند و راسخون جمع است و یکی از آن جمع پیغمبر اکرم (ص) است. و آن حضرت این علوم را بمن یاد داد و همیشه این دانش در میان اولاد معصومین ما موجود است[۶۷]. روایات و احادیث بسیاری وجود دارد که دال بر این مطلب است گرچه امکان ذکر همه آنها درین نوشتار نیست. حضرت علی (ع) می‌فرمایند: پیغمبر اسلام تعلیم داد به من هزار باب، از هرباب آن هزار باب گشوده می‌شود[۶۸]. و حضرت امام صادق (ع) می‌فرمایند: هرگاه پاسخی درباره چیزی به تو دادم آن از رسول خدا (ص) است، ما به رأی خودمان چیزی نمی‌گوییم[۶۹]. از همه این مباحث بخوبی روشن است که یکی از منابع مهم دیگر برای علوم ائمه (ع)، علم خود رسول خدا (ص) است که به آنها ارث رسیده است»[۷۰].
۲۲. حجت الاسلام و المسلمین مهدی‌فر؛
حجت الاسلام و المسلمین دکتر حسن مهدی‌فر در پایان‌نامه دکتری خود با عنوان «علوم اهل بیت ویژگی‌ها ابعاد و مبادی آن» در این‌باره گفته‌ است:

«یکی دیگر از منابع مهم علوم اهل بیت (ع) به ارث بردن علم پیامبر (ص) است. پیامبر (ص) می‌دانست که مسلمین در اوضاع و شرایط سخت و بحرانی صدر اسلام و مشکلات ناشی از جنگ و مسائل دیگر آن چنان آمادگی ندارند که مجموع قوانین و احکام و معارف دین را به‌طور کامل فرا بگیرند و در حفظ و نگهداری آن کوشش نمایند. آن احکام الهی باید در جایگاه امن و مورد اعتمادی محفوظ بماند و یک مرجع قوی علمی باید باشد که همه احکام و قوانین و معارف دین را ثبت و ضبط کند و از هر گونه خطاء و اشتباهی مصون باشد تا مسلمین در موقع نیاز به آن مراجعه کنند به همین منظور علی بن ابی طالب (ع) را بر گزیدند و ایشان را از زمان کودکی به منزل خود بردند و به تربیت و تعلیم او پرداختند و تمام آنچه را به‌وسیله وحی از جانب خدا دریافت می‌نمود به علی (ع) آموخت و این علم و آگاهی نسل اندر نسل به فرزندان آن حضرت یعنی امامان (ع) رسید. علی (ع) خود در این باره چنین می‌فرماید: شما از خویشاوندی نزدیک و مقام مخصوص من نسبت به رسول خدا (ص) اطلاع دارید مرا در کودکی در دامن خود می‏‌گذاشت و به سینه‏اش می‌‏چسبانید و در بسترش می‌‏خوابانید... و من در آن زمان همانند بچه شتر که از مادرش پیروی می‌‏کند از او پیروی می‌‏کردم در هر روز نمونه‌‏ای از اخلاقش را برایم آشکار می‌‏ساخت و دستور می‌‏داد پیروی کنم... به هنگامی که وحی بر آن جناب نازل می‌‏شد صدای ناله شیطان را شنیدم عرض کردم یا رسول الله (ص) این ناله چه بود؟ فرمود این شیطان بود که از عبادتش مأیوس گشته است یا علی تو آنچه را من می‌‏شنوم می‌‏شنوی و آنچه را می‏‌بینم می‏‌بینی الا اینکه تو پیامبر نیستی لکن تو وزیر و بر طریق خیر هستی[۷۱]. به علی (ع) گفته شد چرا شما از اصحاب رسول خدا (ص) بیشتر حدیث دارید فرمود: من چنان بودم که هر وقت از رسول خدا سؤال می‌‏کردم پاسخ می‌‏داد و هر وقت ساکت می‏‌شدم خود آن جناب ابتداء به سخن می‌‏نمود[۷۲]. اندیشمندان شیعه و سنی در این که علی (ع) بیش از هر کس از گنجینه علوم نبوی بهره برده و در محضر رسول خدا (ص) دانش اندوخته است اتفاق نظر دارند و احادیث زیادی را در این باره از پیامبر (ص) در کتب خود آورده‌اند. از جمله این که آن حضرت خطاب به علی (ع) فرمود: علم گوارایت باد ای ابالحسن تو علم را نوشیدی و سیر آب شدی[۷۳]. قتیبه می‌گوید: مردی از امام صادق (ع) مسأله‌‏ای پرسید و حضرت جوابش داد، سپس گفت: به رأی شما اگر چنین و چنان باشد جوابش چیست؟[۷۴]. حضرت فرمود: هر جوابی که من به تو می‌‏دهم از قول رسول خدا (ص) است ما از خود رأیی نداریم[۷۵]

چگونگی انتقال علوم پیامبر (ص) به اهل بیت (ع): انتقال علوم ومعارف پیامبر (ص) به اهل بیت (ع) بدین صورت انجام پذیرفت که پیامبر (ص) مجموعه علوم و معارف اعم از غیبی و عادی را به علی (ع) منتقل کرد وآن حضرت نیز به حسنین (ع) واز طریق آنان به سایر امامان (ع) منتقل شد. اماآنچه در این باب اهمیت زیادی دارد نحوه این انتقال است که به دو صورت انجام گرفته است:

  1. از راه غیبی و غیرعادی: بدین معنا که پیامبر (ص) با تعلیم و تربیت علی (ع) دل وجان آن حضرت را برای پذیرش فیض الهی و نور غیبی آماده ساخت و دری از غیب برروی آن حضرت باز کرد و علوم معارف از راه غیبی به آن حضرت منتقل شد. بدلیل اینکه این علم، گسترده و پردامنه علی (ع) که دارای افقی ناپیدا کرانه است، و ندای " سَلُونِي‏ قَبْلَ‏ أَنْ‏ تَفْقِدُونِي‏ " سر می‌دهد، و اگر بخواهد درباره آنچه از امروز تا صبح قیامت روی خواهد داد، خبر می‌دهد. هر قدر زمانی که امام با رسول خدا گذرانیده است طولانی فرض شود، و هر چه اوقاتی که پیامبر (ص) به امام اختصاص داده است، مکرر و فراوان تصور گردد، همه این فرصت‏ها برای آموختن بخشی از علم امام هم کفایت نمی‌‏کند، تا چه رسد به اینکه تمامی علوم و به صورت تفصیلی باشد. به همین سبب نمی‌‏توان تصور کرد که پیامبر تمام و مفصل حوادث آینده را تا روز رستاخیز به طریق عادی به امام بیان کرده باشد، حال آنکه امام نیز تصریح می‌‏کند که این علم را از سرچشمه نبوت آموخته است، مؤید سخن ما این است که پیامبر (ص) در ساعات آخر عمر با علی (ع) خلوت کرد، و ردای خویش بر سر او کشید و لحظاتی را با یکدیگر به راز سخن گفتند. پس از این گفت و شنودها، امام از حضور پیامبر بیرون آمد، و وقتی مردم از سخنان پیامبر پرسیدند، گفت: رسول خدا هزار باب از علم برای من گشود که از هر بابی هزار باب باز شد پس می‌‏شود هزار هزار "یک میلیون" حتی از گذشته و آینده اطلاع دارم و به علم منایا و بلایا و فصل خطاب آگاهی دارم[۷۶]. بنابراین باید گفت آموختن علی (ع) به اجمال بود و نه به تفصیل، و در شناخت جزئیات و تفاصیل، به استعداد و موهبتی متکی بود که او را در آگاهی از غیب یاری می‌‏داد. شاهد بر این مطلب سخن پیامبر (ص) است که می‌فرماید:" أَعْطَانِي جَوَامِعَ الْكَلِمِ وَ أَعْطَى‏ عَلِيّاً جَوَامِعَ‏ الْعِلْمِ‏ " در این حدیث، معطی هر دو فضیلت، خداوند معرفی شده است. بنابراین می‌توان گفت که عمده علوم پیامبر (ص) به طریق غیبی و غیر عادی به آن حضرت منتقل شده است.
  2. از طریق عادی و منابع مکتوب : قسمتی از علوم پیامبر (ص) به صورت عادی به ائمه (ع) منتقل شد و این خود به دو طریق شفاهی و کتبی بوده است. چنانچه توضیح داده شد علی (ص) به خطر ارتباط زیادی که با پیامبر داشت بیش از دیگران علوم ومعارف الهی را مستقیما از زبان پیامبر (ص) شنیده و حفظ کرده است و بعد آن را به امام حسن (ع) و امام حسین (ع) تعلیم داده است. اما غیر از طریق شفاهی، دو دسته منابع مکتوب نیز که در بر دارنده بسیاری از علوم و معارف است از پیامبر به اهل بیت (ع) به ارث رسیده است: دسته اول: کتب آسمانی پیامبران پیشین به علاوه آثار و معجزات آنان است که نزد پیامبر (ص) موجود بوده است. احادیث زیادی تصریح دارند به اینکه کتب پیامبران قبلی اعم از تورات و انجیل و زبور و صحف و غیر آن و معجزات و سلاح انبیاء قبلی که به پیامبر (ص) ارث رسیده بود پیامبر (ص) هنگام رحلت همه این آثار و مواریث را به علی (ع) سپرد و علی (ع) هم به امام حسن (ع) سپرد و هر امامی هنگام رحلت آنها را به امام بعدی می‌سپرد و اکنون این مواریث نزد حضرت ولی عصر (ع) می‌باشد[۷۷]. دسته دوم: کتبی که به املای پیامبر و خط علی (ع) می‌باشد. این منابع مکتوب یکی از منابع مهم علوم اهل بیت (ع) به شمار می‌آید. آنان از اینها استفاده می‌کردند و مطالب آنها را برای مسلمانان نقل می‌کردند و به مندرجات آنها استناد و استشهاد می‌نمودند»[۷۸].
۲۳. آقای موسوی (پژوهشگر دانشگاه قم)؛
آقای سید علی موسوی در پایان‌نامه کارشناسی ارشد خود با عنوان «تبیین و بررسی گستره علم امام از دیدگاه علامه طباطبایی و امام خمینی» در این‌باره گفته‌ است: «امام خمینی به بحث وراثت ائمه (ع) از پیامبر (ص) اشاره می‌نماید و بیان می‌دارند علم ائمه (ع) از طریق پیامبر (ص) به ایشان منتقل شده است و آن چه پیامبر (ص) از علم لدنی در اختیار داشته است به ائمه (ع) بعد از ایشان به ارث رسیده است. ایشان در ابتدای کتاب جنود عقل و جهل بعد از بیان این مطلب که اهل بیت (ع) واسطه بین حضرت حق و خلق می‌باشند، منشأ علم ائمه (ع) را علم لدنی پیامبر می‌دانند و معتقدند آن چه پیامبر از علم لدن می‌دانسته به حضرات معصومین نیز رسیده است. ایشان اینگونه می‌فرمایند: از کلمات حضرات معصومین (ع) که از ارواح متعلقه به عالم قدس و نفوس منقطعه به حضرت انس صدور یافته، به حبلِ ممدود بین آسمان و زمین تعبیر می‌توان کرد. چه که سروران ما (ع) آنچه در ارشاد خلق و اصالح مخلوق بیان می‌فرمودند، از سرچشمه علم کامل لدنی رسول اکرم است که از صراح وحی الهی و علم ربّانی بوده و از قیاسات و اختراعات، که ساخته به‌دست تصرّف شیطان است، عاری و بری است. و همان طور که درباره رسول اکرم وارد است که: ﴿إِنْ هُوَ إِلاَّ وَحْيٌ يُوحَى [۷۹]. در حضرات ائمه (ع) جاری است[۸۰]»[۸۱].
۲۴. آقای دکتر معارف (هیئت علمی دانشکده الهیات دانشگاه تهران)؛
آقای دکتر مجید معارف و دیگر نویسندگان مقاله «نقد شبهه تعارض آیات علم غیب در قرآن» در این‌باره گفته‌اند: «اکثر روایات به تعلیم امامان (ع) از رسول خدا (ص) اذعان دارند و دسته‌ای دیگر از روایات، پرده از ارتباط ایشان با ملائک و الهامات ربانی برمی دارد. چنان که وقتی حرث بن مغیره از حضرت صادق (ع) درباره نوع علم اهل بیت (ع) پرسید. آن حضرت (ع) فرمود: از رسول خدا (ص) و حضرت علی (ع) به ما ارث رسیده است، علمی که به واسطه آنها از مردم بی‌نیازیم ولی مردم به ما احتیاج دارند. حرث گفت: آیا حکمت‌هایی که در قلب یا گوش شما القاء می‌شود نیز هست؟ آن حضرت (ع) فرمود: گاهی هم از این نوع است[۸۲]»[۸۳].
۲۵. آقای دکتر رستمی و خانم آل‌بویه؛
آقای دکتر محمد زمان رستمی (استادیار دانشگاه قم) و خانم طاهره آل‌بویه (پژوهشگر جامعة الزهراء) در کتاب «علم امام» و مقاله «بررسی دیدگاه‌های تفسیری عرفانی درباره علم امام» در این‌باره گفته‌‌اند:
  • «از امام باقر (ع) و امام صادق (ع) روایت شده است علمی که با آدم (ع) نازل شد به آسمان برنگشته، بلکه به ارث می‌رود و هرگز عالمی از ما خانواده نمیرد تا به جای او نشیند از اهل او کسی که مثل علم او را بداند یا آن‌چه خدا خواهد و عالمی نمیرد که علمش از دست برود، بلکه علم ارث برده می‌شود[۸۴] اینگونه روایات این اصل را اثبات می‌کنند که کمالی که بر روی زمین ایجاد شد از آن کاسته نمی‌شود، بلکه همواره هستند کسانی که به دنبال هم می‌آیند و این شایستگی را می‌یابند که آن کمال را به ارث برند و این علم ارثی مانند علوم اکتسابی نیست، بلکه قانون دیگری دارد و از سوی خداوند متعال نازل می‌شود. شاید این امر در راستای کمال است که انسان‌ها هرگز از آنچه در گذشته بوده است محروم نمی‌شوند و علوم حقیقی نقصان نمی‌یابد.

امام باقر (ع) می‌فرمود: خداوند عزوجل علم و دانش همه پیامبران را از آدم (ع) تا محمد (ص) برای آن حضرت (ص) گردآورد و رسول خدا (ص) آن را به علی (ع) منتقل کرد. مردی پرسید یابن رسول الله، امیرالمؤمنین داناتر بود یا یکی از پیغمبران؟ امام باقر (ع) فرمود: خدا علم همه پیامبران را برای محمد (ص) جمع کرده، او هم همه را به علی تحویل داد، پس علی داناتر است[۸۵]. این روایت دلالت دارد که نه تنها علوم حقیقی انسان‌های کامل به ارث می‌رسد، بلکه در راستای همان اصل کمال که بیان شد این علوم به تدریج افزایش می‌یابد، به گونه‌ای که پیامبران بعدی علوم انبیای گذشته را نزد خود جمع می‌کنند تا این که مجموع آن‌ها به پیامبر اکرم (ص) می‌رسد و حتی بعد از پیامبر (ص) نیز انتقال می‌یابد، البته جای سؤال است که چه منطق و حکمتی این اقتضا را دارد و آیا حکمت آن همان اصل تکامل است که در هر چیز از جمله در علوم واقعی نیز جاری است؟

قرآن این ارث را درباره انبیا (ع) بیان می‌کند و می‌فرماید: ﴿وَوَرِثَ سُلَيْمَانُ دَاوُودَ[۸۶] یعنی سلیمان (ع) تمام اسرار و معارفی که نزد داوود جمع شده بود را به ارث برد و طبق اصل بالا خود حضرت سلیمان (ع) نیز می‌باید علوم مزبور را به ارث بگذارد تا نقصانی در این علوم در هر دوره در روی زمین ایجاد نشود. البته با توجه به این که این علوم در واقع از یک فرد به فرد دیگر انتقال نمی‌یابد، بلکه از سوی خداوند متعال اعطا می‌گردد، این که ارث بر آن اطلاق شده است جای سؤال و بررسی دارد. قرآن همچنین از زبان زکریا (ع) می‌فرماید: ﴿فَهَبْ لِي مِن لَّدُنكَ وَلِيًّا يَرِثُنِي وَيَرِثُ مِنْ آلِ يَعْقُوبَ وَاجْعَلْهُ رَبِّ رَضِيًّا[۸۷] و منظور به ارث بردن علم حقیقی او بود. این آیه دلالت را دارد که هر یک از انبیا نگران این بوده‌‌اند که مبادا علومشان بعد از ایشان بی‌وارث بماند؛ از این‌رو، این دعا را نوشته‌اند وگرنه چه دلیلی اقتضا می‌کرد که ایشان چنین دعایی داشته باشند. حضرت ابراهیم (ع) نیز این سنت مستمر را برقرار نمود و از خداوند خواست که در ذریّه‌اش امامانی قرار دهد و منظور از امام کسی بود که وارث علوم حقیقی او باشد که بی‌تردید بدون آن علوم امامت نیز شکل نمی‌گرفت. این سنت حتی بعد از ختم نبوت نیز هم‌چنان استمرار می‌یابد، به گونه‌ای که رسول اکرم (ص) به علی (ع) می‌فرماید: «أنت أخی و أهلی و وارثی و قاضی دینی و عیبة علمی و خازن سرّی»[۸۸]

امام صادق (ع) درباره این ارث می‌فرماید:«وراثتی من امیرالمؤمنین خیر من ولادتی منه»[۸۹] بخشی از این علوم در اشکال دیگری غیر از امامت و نبوت و یا وصایت نیز انتقال می‌یافته است؛ چنان که پیامبر اکرم (ص) می‌فرماید:«سَلْمَانُ مِنَّا أَهْلَ الْبَيْت»[۹۰]، چون سلمان وارث برخی علوم حقیقی پیامبر (ص) بوده است و در همین راستا، وراثت ائمه (ع) از پیامبر (ص) معنا می‌شود و همچنین است حال علمای واقعی که علوم حقیقی را به ارث می‌برند.

سید حیدر آملی درباره به ارث رسیدن به معنایی که ارائه شد می‌نویسد: خداوند درباره وارثان علوم حقیقی می‌فرماید: ﴿وَنُرِيدُ أَن نَّمُنَّ عَلَى الَّذِينَ اسْتُضْعِفُوا فِي الأَرْضِ وَنَجْعَلَهُمْ أَئِمَّةً وَنَجْعَلَهُمُ الْوَارِثِينَ[۹۱] و نیز می‌فرماید: ﴿وَلَقَدْ كَتَبْنَا فِي الزَّبُورِ مِن بَعْدِ الذِّكْرِ أَنَّ الأَرْضَ يَرِثُهَا عِبَادِيَ الصَّالِحُونَ[۹۲] که به طور اخص درباره حضرت مهدی (ع) تحقق می‌یابد که وارث تمام علومی است که از سوی خداوند به انبیا و اولیا داده شده است و از این آیات در می‌یابیم که امامت از فعل خدای تعالی است نه غیر او و این که امامت باید به نص خداوند متعال باشد و امری است که به ارث می‌رسد، چرا که علوم حقیقی از سوی خداوند متعال اعطا می‌شود و امامت نیز در جایی قرار می‌یابد که آن علوم حقیقی در آنجا ثبات یافته‌اند. چنان‌که خداوند درباره ابراهیم (ع) فرمود: ﴿إِنِّي جَاعِلُكَ لِلنَّاسِ إِمَامًا قَالَ وَمِن ذُرِّيَّتِي قَالَ لاَ يَنَالُ عَهْدِي الظَّالِمِينَ[۹۳] و او را خود به عنوان امام تعیین نمود و از همین روست که حضرت ابراهیم (ع) می‌خواهد در ذریه او نیز امامانی از سوی خداوند تعیین شود، چون می‌داند که این امری است که تنها در انحصار خداوند متعال است و معلوم است علمی که از سوی خداوند متعال به ارث می‌رسد، متوقف بر استحقاق معنوی است [۹۴]. حدیث شریف نبوی العلماء ورثة الأنبیاء نیز می‌فرماید: علمای حقیقی کسانی هستند که علوم آنان مانند علوم انبیاست و این علوم ارثی است نه کسبی، و حدیث شریف علما امتی کأنبیاء بنی اسرائیل نیز بر این مسئله دلالت دارد، زیرا علمای امت پیامبر (ص) که علوم حقیقی دارند، به خاطر ارثی بودن علومشان با انبیای بنی اسرائیل مشابه‌اند[۹۵].

  • «هر علمی که با حضرت آدم (ع) و دیگر انبیای الهی نازل شد، به آسمان برنگشت و به ارث رسید. هر پیامبر، علوم انبیای گذشته را نزد خود جمع می‌کند تا مجموع آنها به پیامبر گرامی اسلام می‌رسد و پس از ایشان نیز انتقال می‌یابد. چونان که حضرت سلیمان (ع) تمامی اسرار و معارف حضرت داوود (ع) را به ارث برد. حضرت زکریا (ع) دعا می‌کرد ولی‌ای از نسل خودش وارث علم او باشد. حضرت ابراهیم خلیل (ع) از خدای متعال درخواست می‌کرد. این سنت پس از ختم نبوت نیز استمرار یافت»[۹۶].
۲۶. آقاى دكتر يوسفيان (هیئت علمی مؤسسه امام خمينى)؛
آقای دکتر حسن یوسفیان، در مقاله «علم غیب امام» در این‌باره گفته‌ است: «امام علی (ع) با اشاره به اینکه دانش پیامبران پیشین در پیامبر اسلام (ص) گرد آمده و ایشان از وقایع گذشته و حوادث آینده آگاه است، خود را وارث علم او می‌خواند و می‌فرماید: "سوگند به کسی که جانم به دست او است، من نیز از آنچه پیامبر می‌دانست، آگاهم و از حوادثی که تاکنون روی داده است، پا تا قیامت روی می‌دهد، خبر دارم[۹۷]. امام در گفتاری دیگر، گستره دانش خود را چنین شرح می‌دهد: به خدا، اگر خواهم هر یک از شما را خبر دهم که از کجا آمده و به کجا رود و سرانجام کارهای او چه بُوَد، توانم، لکن ترسم که درباره من به راه غلو روید و مرا بر رسول خدا (ص) تفضيل نهید[۹۸]. پیش‌گویی‌های شگفت‌انگیز امیرمؤمنان (ع) زبانزد همگان است و کتاب‌های فراوانی در این باره نگاشته‌اند[۹۹]. این پیش‌گویی‌ها چونانند که راه هرگونه توجیهی را می‌بندند و تردیدی در آگاهی امام از غیب باقی نمی‌گذارند؛ چنان‌که پیش از آغاز جنگ نهروان فرمود: "به خدا که دَه کس از آنان نَرَهد و از شما ده تن کشته نشود"[۱۰۰]. ابن ابی‌ الحدید در شرح این خطبه سخنانی دارد که گزیده آن چنین است: این خبر غیبی از اخبار متواتر است و یکی از معجزات آن حضرت به شمار می‌رود؛ زیرا پیش‌گویی حوادث آینده به دو گونه می‌تواند بود: یکی اجمالی و سربسته؛ برای مثال، کسی می‌گوید: "شما بر این گروه پیروز خواهید شد". این پیش‌بینی اگر هم درست از کار در آید، دلیلی بر آگاهیِ غیبیِ گوینده آن نخواهد بود. دیگر، تفصیلی؛ چنان‌که امام در این روایت، از شمار دقیق کسانی که از دو طرف کشته می‌شوند، خبر می‌دهد و ارتباط خود را با عالمی دیگر به خوبی می‌نمایاند. این گونه پیش‌گویی، فراتر از توان بشری است و جز معجزه و خبر غیبی، نامِ دیگری نمی‌توان بر آن نهاد[۱۰۱]»[۱۰۲].
۲۷. آقای دکتر غلامی (پژوهشگر دانشگاه تهران)؛
آقای دکتر اصغر غلامی در مقاله «آفاق علم امام در الکافی» در این‌باره گفته است:

«برخى روایات تصریح دارند که امیرالمؤمنین (ع) و ائمه و اهل بیت (ع)، در تمام علم رسول خدا (ص)، با ایشان شریک هستند. امام باقر (ع) فرمودند: جبرئیل براى رسول خدا دو انار از بهشت فرود آورد. پس امیرالمؤمنین (ع) با رسول خدا (ص) برخورد نمود و عرض کرد. این دو انارى که در دست شماست، چیست. رسول اللّه (ص) فرمود: امّا این یکى، نبوّت است که تو از آن نصیبى ندارى و امّا این دیگرى، علم است. سپس رسول اللّه آن را نصف کرد و نیمى از آن را به امیرالمؤمنین داد و نیم دیگر را خود برداشت و سپس فرمود: تو در علم، شریک من هستى و من در آن با تو شریکم. امام باقر (ع) فرمود: به خدا سوگند، رسول خدا حرفى از آنچه خداى عز و جل به او تعلیم کرده را عالم نیست مگر آن که آن را به على تعلیم نمود و سپس این علم به ما مى‌رسد. و دست خود را بر سینه مبارک خود گذاشت. امام رضا در نامه‌اى به عبد اللّه بن جندب مى‌نویسد: اما بعد، به درستى که محمد، امین خدا در میان خلقش بود. هنگامى که رحلت نمود، ما اهل بیت (ع)، وارث ایشان بودیم. پس ما امناى خدا در زمین هستیم و علم بلایا و منایا نزد ماست ... و ما سزاوارترین مردم به کتاب خدا و مقدم‌ترین مردم به رسول خدا هستیم... . بنابراین، روشن است که ائمه اهل بیت، وارث تمام علوم خاتم الانبیا هستند. و هیچ علمى به رسول خدا نمى‌رسد مگر این که از طریق ایشان به ائمه منتقل شده است. بر اساس دسته‌اى دیگر از روایات، علوم تمام انبیا، براى خاتم الانبیا جمع شده و ایشان تمام این علوم را به امیرالمؤمنین (ع) منتقل کرده است. به همین سبب، امیر المؤمنین داراى علوم جمیع انبیا و اعلم از همه ایشان است. و از آن جا که علم هر امام به امام بعدى منتقل مى‌شود، همه ائمه (ع) داراى جمیع علوم انبیا و اعلم از ایشان هستند. همچنین بر اساس روایات دیگر، کتب و منابع علمى انبیا، به ترتیب از نبىّ‌اى به نبىّ دیگر منتقل شده تا به خاتم الانبیاء (ص) رسیده و از ایشان به هر یک از ائمه (ع) به ارث مى‌رسد. هر کتابى که نازل شده، نزد اهل علم است و ما اهل علم هستیم. ابو بصیر از امام صادق (ع) نقل مى‌کند: اى ابا محمّد! به راستى که خداى عز و جل چیزى به انبیا، عطا نکرده مگر آن که آن را به محمّد نیز عطا کرده است. و به محمّد تمام آنچه را به انبیا عطا کرده، عطا نموده و صحفى که خداوند در قرآن مى‌فرماید: صحف ابراهیم و موسى نزد ماست... بر اساس این روایات و نیز روایاتى که در باب جفر مطرح شد، روشن مى‌گردد علوم همه انبیاى گذشته و کتب ایشان، در نزد ائمه است و بخشى از منابع علمى ایشان است.

بر اساس روایات، ائمه (ع)، در علم با یکدیگر مساوى هستند. همچنین علم امام سابق به امام پس از خود منتقل مى‌شود و ائمه (ع)، وارثان علماند و از یکدیگر علم را به ارث مى‌برند. امام باقر (ع) مى‌فرماید: همانا، علمى که به حضرت آدم (ع) فرود آمد، از بین نرفته است. و علم به ارث مى‌رسد و امیر المؤمنین (ع) عالم این امت بود. و به راستى که هیچ گاه عالمى از ما از دنیا نمى‌رود، مگر یکى از اهل او پس از او، عالم به علمش باشد یا آنچه را خدا خواهد بداند. امام صادق (ع) در مورد وقت انتقال علم امام سابق به امام (ع) بعدى مى‌فرماید: کسى که بعد از امام (ع) قبلى جانشین او مى‌شود، علم امام (ع) قبل از خود را در آخرین دقیقه از حیات او که روح او باقى است، عالم مى‌شود. بنابراین، روشن است تمام علم امام (ع) سابق، به امام (ع) پس از او منتقل مى‌شود و ائمه (ع)، همه در علم یکسان هستند. اما عبارت أو ما شاء اللّه بیانگر آن است که ممکن است علم امام (ع) سابق به هر اندازه که بوده، به تو ارث برسد یا این که خداوند بخواهد علم بیشترى را به امام (ع) بعدى بدهد. و این با روایات افزوده شدن بر علم ائمه (ع) و نیز انتقال علم به امام (ع) حاضر از طریق رسول خدا (ص) و ائمه (ع) پیشین از ایشان سازگار و همسو است»[۱۰۳].
۲۸. آقای عرفانی (پژوهشگر جامعة المصطفی العالمیة)؛
آقای محمد نظیر عرفانی در پایان‌نامه کارشناسی ارشد خود با عنوان «بررسی علم غیب معصومان در تفاسیر فریقین» در این‌باره گفته‌ است: «دو‌مین منبع از منابع علوم امامان (ع)، علم پیامبر (ص) است. به این معنی که پیامبر اکرم (ص) تمام معارف و شرایع اسلام را به امام علی (ع) آموخته است‌. در حدیثی ابو بصیر می‌گوید: از امام صادق (ع) پرسیدم که پیروان شما می‌گویند رسول اکرم (ص) یک باب از علم به علی (ع) آموخت که از آن هزار باب گشوده شد، امام فرمود‌: «عَلَّم رسول اللّه (ص) علِیاً أَلف بابٍ یفْتَحُ کل بابٍ أَلف بَاب‏»[۱۰۴] از روایات دیگر پیامبر (ص) که بر این امر دلالت دارد، حدیث «أَنَا مَدِينَةُ الْعِلْمِ وَ عَلِيٌّ بَابُهَا‏»[۱۰۵] که از جمله راویان این حدیث ابن عباس‌، جابر بن عبدالله، عبدالله بن عمر و علی (ع) می‌باشند. پیامبر (ص) فرموده‌اند: «فَلَمَّا صِرْتُ بَيْنَ يَدَيْ رَبِّي كَلَّمَنِي وَ نَاجَانِي فَمَا عَلَّمَنِي شَيْئاً إِلَّا وَ عَلَّمْتُ عَلِيّاً فَهُوَ بَابُ عِلْم‏‏»[۱۰۶] روایات متعددی وجود دارد که دلالت می‌کند آنچه اهل‌بیت (ع) نقل می‌کنند همه از پیامبر اکرم (ص) است، چرا که آنان همه احادیث را به وسیله اجداد خود از پیامبر اکرم (ص) شنیده‌اند. در نتیجه علوم آنان از رسول خدا (ص) می‌‌باشد‌، برخی از این روایات عبارتند از: از امام صادق (ع) سؤال شد‌: «أَسْمَعُ الْحَدِيثَ فَلَا أَدْرِي مِنْكَ سَمَاعُهُ أَوْ مِنْ أَبِيكَ قَالَ: مَا سَمِعْتَهُ مِنِّي فَارْوِهِ عَنْ رَسُولِ اللَّهِ (ص)»[۱۰۷] در جای دیگری نیز از امام صادق (ع) روایت شده که فرمودند‌: «حَدِيثِي حَدِيثُ أَبِي وَ حَدِيثُ أَبِي حَدِيثُ جَدِّي وَ حَدِيثُ جَدِّي حَدِيثُ الْحُسَيْنِ وَ حَدِيثُ الْحُسَيْنِ حَدِيثُ الْحَسَنِ وَ حَدِيثُ الْحَسَنِ حَدِيثُ أَمِيرِ الْمُؤْمِنِينَ (ع) وَ حَدِيثُ أَمِيرِ الْمُؤْمِنِينَ حَدِيثُ رَسُولِ اللَّهِ (ص) وَ حَدِيثُ رَسُولِ اللَّهِ قَوْلُ اللَّهِ عَزَّ وَ جَل‏»[۱۰۸] از این روایات به دست می‌آید که ائمه (ع) بسیاری از مطالبی را که نقل می‌کنند از نزد خودشان نبوده بلکه از علم رسول الله (ص) بوده است»[۱۰۹].
۲۹. آقای مطهری (پژوهشگر جامعة المصطفی العالمیة)؛
آقای منصف علی مطهری در پایان‌نامه کارشناسی ارشد خود با عنوان «علم ائمه از نظر عقل و نقل» در این‌باره گفته‌ است: «از منابع علمی ائمه (ع) وراثت از پیامبر (ص) است به این معنی که پیامبر (ص) تمام معارف و شرایع را به علی (ع) آموخت و این معارف و آگاهی نسل اندر نسل به فرزندان علی (ع) رسیده و از حضرت علی روایت است که پیامبر اکرم (ص) هزار باب علم به من آموختند که از هر باب هزار باب دیگر باز شد (...). حضرت علی (ع) می‌فرماید : «إِنَّ رَسُولَ اللَّهِ (ص) عَلَّمَنِي أَلْفَ بَابٍ مِنَ الْحَلَالِ وَ الْحَرَامِ وَ مِمَّا كَانَ إِلَى يَوْمِ الْقِيَامَةِ كُلُّ بَابٍ مِنْهَا يَفْتَحُ أَلْفَ بَابٍ فَذَلِكَ أَلْفُ أَلْفِ بَابٍ حَتَّى عَلِمْتُ عِلْمَ الْمَنَايَا وَ الْبَلَايَا وَ فَصْلَ الْخِطاب»[۱۱۰]»[۱۱۱].
۳۰. آقای شیخ‌زاده (پژوهشگر جامعة المصطفی العالمیة)؛
آقای قاسم علی شیخ‌زاده در پایان‌نامه کارشناسی ارشد خود با عنوان «رابطه علم غیب امام حسین و حادثه عاشورا» در پاسخ به این پرسش گفته‌ است:

«یکی از مهمترین راه‌های دست‌یابی معصومین به علوم ارث بردن معصوم بعدی از معصوم قبلی است.

دلیل آن به علاوه متواتر بودن و کثرت روایات آن و تصریح علمای شیعه به مسئله ارث بردن علوم این است که علم از طرف خداوند و عمل از خلق است و اگر علم به ارث نرسد مردم جاهل مانده نظام خلق فاسد می‌گردد و خداوند نیز حجتی بر مردم نخواهد داشت بلکه بر عکس خواهد بود بنابراین چون خداوند حکیم است حکمت او مقتضی تو ارث علم و دوام عالم است تا حجت بر مردم تمام گردد و چه زیبا گفته است فخر رازی درباره حضرت یوسف که یوسف ادعای نبوت نموده و این تحدّی به علم غیب است که معجزه است و همزمان با آن ادعا گفت که او از اهل بیت نبوت بوده و اجدادش پیامبر بوده‌اند و وقتی انسان ادعای حرفه پدر وجدش را می‌کند این ادعا استبعادی ندارد.

توارث علوم در روایات:

  1. امام باقر (ع) فرمود: به خدا رسول خدا (ص) حرفی نمی‌دانست از آنچه خدای عزوجل به او آموخت جز آنکه آن را به علی آموخت سپس آن علم به اما رسید.
  2. امام صادق (ع) فرمود: علمی‌ که با آدم فرود آمد دیگر بالا نرفت بدرستی علم همیشه به ارث می‌رسد.

در ادعیه و زیارت نیز ائمه (ع) به عنوان وارث علوم انبیائی مانند آدم و نوح و ابراهیم و عیسی و موسی و محمد معرفی شده‌اند همچنانکه وارث تورات و انجیل و موارث انبیاء نیز می‌باشند.

نتیجه: علم به همه امور، علم با شرائع الهی، و کتب آسمانی، خلافت دینی و دنیوی، ارشاد و تعلیم همه به علی و ائمه به ارث رسیده است

زمان انتقال علوم به امام بعدی: آخرین لحظات عمر امام اول است. البته باید توجه داشت وراثت یکی از راه‌های به‌دست آوردن علوم است نه همه آن زیرا معصومین (ع) از راه تحدیث و الهام نیز علم به‌دست می‌آوردند»[۱۱۲].
۳۱. آقای زرین‌جویی (پژوهشگر دانشگاه قم)؛
آقای عین‌الله زرین‌جویی، در پایان‌نامه کارشناسی ارشد «مسئله علم امام در آثار دانشمندان معاصر شیعی» در این‌باره گفته‌ است:

«درباره اینکه علوم ائمه (ع) ارث از پیغمبر (ص) است روایات متعدد وجود دارد. مجموعه‌ای از این روایات در کتاب علم غیب آقای نمازی شاهرودی از مجامع حدیثی مثل کافی، بصائر الدرجات، کمال الدين، خصال و عيون الاخبار الرضا (ع) نقل شده است. در روایات مربوطه و همچنین در آیات قرآن این مسئله واضح شده است که پیامبران علوم خود را به ارث می‌گذارند و آن را در اختیار نبی و یا وصی بعد از خود قرار می‌دهند، چنانچه در قرآن کریم می‌فرماید: ﴿وَوَرِثَ سُلَيْمَانُ دَاوُودَ [۱۱۳].

در اینکه منظور از "ارث" در اینجا ارث چه چیز است؟ در میان مفسران گفتگو بسیار است. بعضی آن را منحصر به میراث علم و دانش دانسته‌اند، چرا که به پندار آنها پیامبران ارثی از اموال خود نمی‌گذارند. بعضی دیگر منحصراً میراث مال و حکومت را ذکر کرده‌اند، چرا که این کلمه قبل از هر چیز آن مفهوم را به ذهن تداعی می‌کند. و بعضی علم سخن گفتن با پرندگان را ﴿مَنطِقَ الطَّيْرِ [۱۱۴].

ولی با توجه به اینکه آیه مطلق است و در جمله‌های بعد هم سخن از علم به میان آمده و هم از تمام مواهب ﴿أُوتِينَا مِن كُلِّ شَيْءٍ [۱۱۵] دلیلی ندارد که مفهوم آیه را محدود کنیم، بنا بر این سليمان وارث همه مواهب پدرش داود شد[۱۱۶]. یا از زبان زکریا می‌گوید : ﴿فَهَبْ لِي مِن لَّدُنكَ وَلِيًّا يَرِثُنِي وَيَرِثُ مِنْ آلِ يَعْقُوبَ [۱۱۷] در اصول کافی نیز روایت شده است: "از امام باقر (ع) و امام صادق (ع) علمی که با حضرت آدم (ع) نازل شد به آسمان بر نگشته است بلکه به ارث می‌رود و هرگز عالمی نمی‌میرد از خانواده ما مگر اینکه از اهل او کسی جایگزینش شود که مثل علم او را بداند یا آنچه خدا خواهد و عالمی نمیرد که علمش از دست برود بلکه به ارث برده می‌شود[۱۱۸] بر همین اساس علوم جمیع انبیای گذشته به پیغمبر رسیده و از پیغمبر نیز به اوصیای ایشان می‌رسد. علم غیب امام بالوراثه از پیغمبر اکرم (ص) و علم پیغمبر اکرم (ص) به تعلیم وحی و تعلیم خداوند و علم خداوند ذاتی است. در روایات به دو طریق برای این انتقال اشاره شده است»[۱۱۹].
۳۲. آقای دکتر تورانی و خانم خطیبی؛
آقای دکتر اعلا تورانی و خانم زهرا خطیبی در مقاله «علم امام در آینه حکمت متعالیه» در این‌باره گفته‌اند:

«روایات زیادی بازگوکننده این حقیقت‌اند که ائمه (ع) وارثین علم پیامبر (ص) بوده، علوم خود را از آن حضرت به ارث برده‌اند. از آن جمله، از حضرت صادق (ع) روایت شده که فرمودند: "من زاده رسول خدایم و دانای به قرآن، در قرآن است آغاز خلقت و آنچه تا روز قیامت رخ دهد و خبر آسمان و زمین و خبر بهشت و دوزخ و خبر گذشته و خبر آینده را تمام می‌دانم آنچنان که به کف دست خود می‌نگرم". ملاصدرا در شرح این حدیث بیان می‌کند که: "من زاده رسول خدایم"، یعنی به این دلیل، او وارث علم رسول (ص) است و فرزند سرّ و باطن پدرش است و انبیا دینار و درهم به میراث نمی‌گذارند، بلکه میراث آنان علم است. توضیح آنکه ولادت دو نوع است: صوری و معنوی؛ ولادت صوری که روشن است و ولادت معنوی عبارت است از ولادت علم و عالم از آن جهت که عالم است، و عالم به واسطه حصول جهان اخروی در ذاتش که مخالف این نشئه دنیایی است عالم حقیقی می‌شود، و نسبت معلم به مرید در این ولادت روحانی مانند نسبت پدر است به فرزند، و گاهی هر دو نوع ولادت در یک شخص جمع می‌شود، یعنی پدرش معلم و استادش نیز باشد.

نسبت ائمه طاهرین (ع) به پیغمبر (ص) دربرگیرنده هر دو ولادت است، و آنان فرزندان روحانی و جسمانی آن حضرت‌اند و هر دو نسبت در آنان گرد آمده و در نتیجه نور بالای نور است، ایشان وارث علم رسول (ص) هستند و هرکس که وارث علم نبی (ص) باشد عالم به کتاب الهی است، چون علم نبی در آن کتاب است، زیرا از نزد خدا به او نازل شده است. به گفته صدرا، سخن امام (ع) که فرمود: "من دانای به کتاب خدا هستم" [۱۲۰] می‌خواهد بیان بفرماید که او دانا به تمام امور و عارف به همه احکام است، زیرا تمامی آنها در قرآن هست؛ به خاطر همین فرمود: "در قرآن است آغاز خلقت و آنچه تا روز قیامت رخ دهد". علم به آغاز خلقت، اشاره دارد به علم به خدا و صفات علیا و اسمای حسنی و افعال عظمی و فرشتگان بزرگ او، و آنچه تا روز قیامت رخ دهد اشاره است به علم به امور کون و فسادی که برای انسان در اواسط حالش از احوال سه‌گانه رخ می‌دهد، یعنی بین آنچه در مراتب آغاز و در حق علم الهی و عالم قضا و قدر، و بین آنچه در پایان در منازل بازگشت از گور و برزخ و محشر و بهشت و دوزخ برایش پیش می‌آید. چون این موجودات تا روز قیامت از اصولی ثابت که عبارت از اسباب فاعل و منفعل‌اند موجود می‌شوند، به آن اشاره کرده و فرمودند: "در آن خبر آسمان و زمین و خبر بهشت و دوزخ است". سپس بعد از تفصیل به اجمال بازگشته و برای توضیح و تأکید فرمودند: "و خبر گذشته و خبر آینده را می‌دانم، آنچنان که به کف دست خود می‌نگرم"، یعنی علم او به موجودات قوی‌ترین مراتب علم یعنی علم شهودی است، سپس برهان را روشن‌تر کرده که تمامی علوم در قرآن است. و فرمود: "در قرآن توضیح همه چیز هست"[۱۲۱].

موروثی بودن علوم آنان با روایاتی که می‌فرماید: "إذا شاؤوا عَلِمُوا" [۱۲۲] در روایت دیگر: "عَنْ عَمَّارٍ السَّابَاطِيِّ أَوْ عَنْ أَبِي عُبَيْدَةَ عَنْ عَمَّارٍ السَّابَاطِيِّ قَالَ: سَأَلْتُ أَبَا عَبْدِ اللَّهِ (ع) عَنِ الْإِمَامِ أَ يَعْلَمُ الْغَيْبَ قَالَ لَا وَ لَكِنْ إِذَا أَرَادَ أَنْ يَعْلَمَ الشَّيْ‏ءَ عَلَّمَهُ اللَّهُ ذَلِك‏"، عمار ساباطی می‌گوید: از آن حضرت پرسیدم: آیا امام علم غیب می‌داند؟ فرمود: "خیر، لکن هرگاه خواست چیزی را بداند، خداوند آن را به او تعلیم می‌نماید"؛ صفار،۱۲۹ :۱۴۰۴.</ref> منافاتی ندارد. در واقع علومی که به آنان داده شده است دو گونه است: بعضی از آن مثل بدیهیّات ماست که از نظرشان غایب نمی‌شود، و بعض دیگر از آن محتاج به تأمل و توجه است به گونه‌ای که هرگاه خواستند بدانند، می‌دانند: "إذا شاؤوا عَلِمُوا". دومی مانند ملکه اجتهادی است که شخص مجتهد و فقیه دارد؛ که در اوقات عادی به آن توجه ندارد، ولی همین که مسئله‌ای یا مسائلی از او پرسیده شد و به حالت نفسانی خود توجه کرد، می‌تواند جواب آن مسائل را بدهد.امام (ع) نیز هروقت به مقام نورانیت خود توجه کند، مطالب را می‌داند [۱۲۳]. امام (ع) به حسب مقام نورانیت خود کامل‌ترین انسان عهد خود بوده و مظهر تام اسماء و صفات خدایی و بالفعل به همه‌چیز عالم است و به هر واقعه شخصی آشناست و به حسب وجود عنصری خود به هر سوی توجه کند، حقایق برای وی روشن می‌شود [۱۲۴]»[۱۲۵].
۳۳. خانم پارسانسب (پژوهشگر دانشكده اصول دين)؛
خانم گل‌افشان پارسانسب در پایان‌نامه کارشناسی ارشد خود با موضوع «پژوهشی در مقام علمی و مقام تحدیث حضرت فاطمه زهرا» در این‌باره گفته‌ است: «از احایث و روایات رسیده برمی‌آید که رسول اکرم (ص) تصمیم داشته که مسائل مورد احتیاج مردم و احکام و قوانین دین را به وسیله نوشتن و تهیه کتاب در اختیار اوصیا و امام‌های بعد از خودش قرار دهد تا بتوانند مستقیماً از علوم نبوت و احکام نازل شده به وسیله جبرئیل استفاده نمایند و این کتا‌ب‌ها به‌طور ارث از امامی به امام دیگر انتقال می‌یافت چنانکه احادیثی از امام صادق (ع) آورده‌اند که می‌فرمود: حدیث من، حدیث پدرم و حدیث پدرم، حدیث جدم و حدیث جدم حدیث حسین (ع) و حدیث حسین (ع) حدیث حسن (ع) و حدیث حسن (ع) حدیث امیرالمؤمنین (ع) و حدیث امیرالمؤمنین (ع) حدیث رسول خدا (ص) و حدیث رسول خدا (ص) قول خداست.[۱۲۶] بنابراین از جانب پروردگار به پیامبر اکرم (ص) دستور رسید که علی (ع) را انتخاب نموده و علوم نبوت را نزدش به ودیعه گذارد و در تعلیم و تربیتش کوشش کند. نقل کرده‌اند که رسول خدا (ص) فرمود: من از خدا خواستم که علی (ع) را مصداق ﴿أُذُنٌ وَاعِيَةٌ؛[۱۲۷] قرار دهد بدین جهت علی (ع) می‌فرمود: آنچه را از خدا می‌شنیدم حفظ می‌کردم و تا آخر فراموش نخواهم نمود[۱۲۸] علی بن ابی طالب (ع) فرموده است: شما قرب و منزلت مخصوص مرا نزد رسول خدا (ص) می‌دانید در کودکی مرا در دامن خویش می‌گذاشت و به سینه‌اش می‌چسبانید و در بسترش می‌خوابانید... در هر روز دری از علم بر رویم می‌گشود و از اخلاق و آداب نیک چیزی برایم آشکار می‌نمود و دستور می‌داد از او پیروی کنم. (...) آورده‌اند از آن حضرت که فرمود: در سینه‌ام علومی پنهان است که اگر برای شما آشکار سازم مانند ریسمانی که در چاه عمیق حرکت می‌کند به اضطراب خواهید افتاد[۱۲۹] و نیز فرمود: همانا رسول خدا (ص) زبانش را در دهانم گذاشت پس در قلبم هزار در از علم باز شد و از هر دری هزار در باز شد (که اگر از من بخواهند) می‌توانم برای اهل تورات بوسیلة توراتشان حکم و قضاوت کنم و برای اهل انجیل با انجیلشان و برای اهل قرآن با دلایل قرآنی شان و این مرتبه به‌وسیله آموزش و یادگری صِرف به‌دست نمی‌آید. بلکه با نیروی علم لدنی ممکن است[۱۳۰] و نیز احادیثی هست مبنی بر اینکه امیر المؤمنین علی (ع) در علم پیامبر (ص) شریک است.[۱۳۱] (...) محمد بن مسلم می‌گوید از امام پرسیدم آیا میراث علمی که به شما رسیده کلیات علوم است یا تفسیر همه اموریکه مردم در آنها بحث می‌کند مانند طلاق و ارث در آن موجود است؟ فرمود: علی (ع) تمام علوم را از قضا و ارث نوشته است. اگر امر ما ظاهر شد هیچ مسأله ای پیشامد نمی‌کند مگر اینکه ما درباره آن سنتی داریم که اجرا می‌سازیم.[۱۳۲]»[۱۳۳]
۳۴. خانم عسکری (پژوهشگر حوزه علميه حضرت رقيه)؛
خانم حدیثه عسکری در وبگاه حوزه علمیه حضرت رقیه، در این باره گفته است:

«امام، وارث همه‌ انبیاء پیشین: از آنجا که امام از نظر کمالات وجودی، تالی مرتبه‌ نبی بوده، و امامت، با نبوت اتصال و ارتباط بلافصل دارد؛ پس امام، وارث به حقّ علوم و کتب همه‌ انبیاء است. بر پایه‌ اصول حکمت متعالیه،‌ ارتباط و پیوند مقام ولایت و امامت، با مقام نبوت و رسالت، یک ارتباط و پیوند عینی و وجودی است، لذا امام هر عصری با حقایق و معارف همه انبیا و اولیا آشنا خواهد بود[۱۳۴]. این وراثت در زبان احادیث و اخبار به صورت‌های گوناگون جلوه کرده است که به مواردی از آنها اشاره می‌کنیم:

  1. امامان وارث کتاب‌های آسمانی‌اند: از امام رضا (ع) پرسیدند اینکه در قرآن کریم آمده است که: ﴿ثُمَّ أَوْرَثْنَا الْكِتَابَ الَّذِينَ اصْطَفَيْنَا مِنْ عِبَادِنَا [۱۳۵] این برگزیدگان چه کسانی هستند؟ حضرت فرمود: اینان فرزندان فاطمه (س) هستند[۱۳۶]. مردم به من دل‌خوش کرده، از رود بزرگ باز می‌مانند. گفتند: رود بزرگ کدام است؟ فرمود: رود بزرگ پیامبر اسلام است و دانشی که خداوند به او بخشیده بود. در حقیقت سنّت همه‌ی پیامبران را یکجا به محمد داده بود از آدم تا خاتم! گفتند: این سنت‌ها چه چیزند؟ فرمود: علم همه انبیا است که پیامبر اسلام هم همه‌ی آن علوم را به علی سپرد[۱۳۷]. بنابراین هر عالمی که از اهل بیت (ع) بمیرد، عالم دیگر از این خاندان جای او را می‌گیرد.
  2. امامان از همه کتب آسمانی به هر زبانی که باشد آگاه‌اند: امام صادق (ع) می‌فرمایند: همه‌ کتاب‌های آسمانی انبیای گذشته، نزد ماست، این‌ها را از آنان به ارث برده‌ایم. چنانچه آنان می‌خواندند، می‌خوانیم؛ و همانند آنان از این کتاب‌ها سخن می‌گوییم، هیچ حجت الهی، در روی زمین چنان نخواهد بود که از او چیزی بپرسند و او بگوید: نمی‌دانم[۱۳۸].
  3. امامان شریک علم پیامبرند: امام باقر (ع) در این باره فرمودند:به خدا سوگند که هر حرفی که خداوند به پیامبر یاد می‌داد، او هم به علی یاد می‌داد، تا آنکه به ما رسید، سپس با دستش به سینه خود اشاره کرد[۱۳۹].
  4. امامان وارث آیات و نشانه‌های پیامبران‌اند: در ضمن روایاتی آمده که امام هر عصری علائم و آثار پیامبران پیشین را نزد خود دارد. مانند الواح تورات، عصای موسی، خاتم سلیمان، پیراهن یوسف، سلاح نبی اکرم، نامه‌های مهر شده، صحیفه جفر و... اینها رمیزی از وراثت امامان نسبت به علم و اقتدار انبیا (ع) است.امام صادق (ع) فرمودند:جفر"پوست گاو که به صورت کتاب یا طومار مورد کتابت قرار می‌گرفت" سفید و سرخ نزد من است. راوی می‌پرسد که در جفر سفید و سرخ چه چیزی است؟ حضرت می‌فرمایند که: جفر سفید شامل است زبور داود، تورات موسی، انجیل عیسی، صحف ابراهیم، حلال و حرام و مصحف فاطمه است؛ و در جفر سرخ سلاحی است که مورد بهره‌بردای امام زمان قرار می‌گیرد[۱۴۰]. و این‌ها همه، بیان رمزی این حقیقت‌اند که هر امامی وارث حکمت و معرفت و حاکمیت و قدرت انبیای گذشته است.
  5. روح قدسی "روح القدس" از پیامبر (ص) به امام (ع) منتقل می‌شود: این اشاره به این نکته است که هر امامی همانند پیامبر مورد الهام و عنایت فرشتگان و قدرت غیبی است. امام صادق (ع) درباره این روح قدسی می‌فرمایند: و روح القدس که پیامبر به وسیله او حامل و عهده‌دار نبوّت گشت و چون پیامبر درگذشت، این روح قدسی به امام انتقال یافت و این روح قدسی از خواب و غفلت و یاوه و لهو به دور است[۱۴۱]»[۱۴۲]
۳۵. پژوهشگران وبگاه پرسمان؛
پژوهشگران «وبگاه پرسمان» وابسته به «نهاد نمايندگى مقام معظم رهبرى در دانشگاه‌ها» در پاسخ به این پرسش آورده‌اند: «امیرمؤمنان (ع) هنگام رازگشایی از امور نهانی و غیبی، بارها بر این حقیقت پای می‌فشارد این آگاهی را از رسول خدا (ص) به دست آورده است[۱۴۳] در اینجا برای نمونه، به چند حکایت اشاره می‌کنیم: در روایتی امام علی (ع) در گفتاری به یادماندنی آمادگی خود را برای پاسخ به مشکلات علمی جامعه اعلام می‌کند: از من بپرسید، پیش از آنکه مرا نیابید. به خدا قسم، نمی‌پرسید از گروهی که صد تن را به راه راست می‌خواند و صد تن دیگر را گمراه می‌سازد. جز آنکه شما را آگاه کنم از آن کس که مردم را بدان می‌خواند و آنکه آنان را می‌راند. در این هنگام، یکی از حاضران از روی طعن و استهزا از شمار موهای سر و صورت خود پرسید. امام در پاسخ فرمود: به خدا قسم، حبیبم پیامبر (ص) به من خبر داده است که بر هر دسته از موهایت فرشته‌ای گمارده شده است که تو را لعنت می کند و ... در خانه ات فرزندی است که پسر رسول خدا (ص) را می‌کشد. در برخی از نقل‌ها، این جملات نیز بر پاسخ امام افزوده شده است: به خدا قسم، من شما موهایت را می‌دانم، اما اگر بگویم، تو چگونه می توانی به درستی گفتارم پی ببری؟[۱۴۴] این فرزند، کسی نبود جز سنان بن أنس نخعی که در به شهادت رساندن امام حسین (ع) سهمی چشمگیر داشت[۱۴۵] همچنین نقل است که امیرمؤمنان (ع) برده‌ای که «سالم» نامیده می‌شد خرید و آزاد کرد. سپس فرمود: رسول خدا (ص) به من خبر داده است: نامی که پدرت بر تو نهاده، میثم است. مشاهده این معجزه، وی را از یاران نزدیک امام ساخت[۱۴۶] در ماجرایی، داوری شگفت انگیز امیرمؤمنان (ع) میان چند برادر و خواهر، آنان را واداشت که آن حضرت را به دلیل آگاهی از غیب پروردگار خود بخوانند. امام با تأکید بر ناروا بودن این پندار، فرمود: به من خبر داده بود که این حادثه در چنین روزی و در این ساعت روی خواهد داد[۱۴۷]. نیز نقل است یکی از یاران امام علی (ع) پس از شنیدن پیشگویی‌های آن حضرت، شگفت زده، پرسید: ای امیرمؤمنان، تو را علم غیب داده‌اند؟ امام در پاسخ فرمود: این، علم غیب نیست، علمی است که از دارنده علم آموخته‌ام. علم غیب، علم قیامت است و آنچه خدا در گفته خود شمرده است که «إن الله عنده علم الساعه ... . پس این علم غیب است که جز خدا کسی آن را نداند و جز این، علمی است که خدا آن را به پامبرش آموخته و او نیز مرا آموخته و دعا کرده است که سینه من آن را فرا گیرد و دلم آن علم را در خود بپذیرد[۱۴۸] امیرمؤمنان (ع) بارها از شهادت خود و چگونگی اش خبر داده است و این گونه بر تردیدناپذیری‌اش پای فشرده است: به خدا سوگند، چنین خواهد شد. دروغ نمی‌گویم و به من دروغ نگفته‌اند [۱۴۹]. گاه می‌فرمود: در انتظار روزی هستم که وعده رسول خدا (ص) تحقق یابد و محاسنم با خون سر خضاب گردد[۱۵۰] در برخی دیگر از روایات، امام با استناد به سخن پیامبر اکرم (ص) روز دقیق ضربت خوردن و شهادت خود را نیز تعیین کرده است[۱۵۱] اندیشه مندان شیعه و سنی در اینکه علی (ع) بیش از هر کس از گنجینه علوم نبری بهره‌ برده و در محضر رسول خدا (ص) دانش اندوخته است، اتفاق نظر دارند. احادیثی از این دست در کتب هر دو گروه فراوان به چشم می خورد که امیرمؤمنان (ع) فرموده است: هر گاه از رسول خدا (ص) می‌پرسیدیم، پاسخ می‌داد و چون ساکت می‌شدیم، خود آغاز به سخن می‌کرد[۱۵۲]. اما نکته در خور توجه آن است که این بهره‌گیری همواره به گونه عادی نبوده و چه بسا راه فراگیری علوم غیبی، خود نیز پدیده ای استثنایی بوده است، چنانکه امام علی (ع) می‌فرماید: رسول خدا (ص) هزار درِ دانش را به روی من گشود ... که هر دری خود به هزار درِ دیگر رهنمون است ... به گونه‌ای که اکنون از زمان فرا رسیدن مرگ و پیشامدهای ناگوار خبر دارم و با دانش خدادادی به داوری می‌پردازم [۱۵۳]. ناگفته پیداست که درهای دانش که در این حدیث آمده است، چیزی فراتر از اصل و قانون کلی است که می‌توان از آن، فروع گوناگون را با روش معمولِ اجتهاد، استنباط کرد. در هیچ مکتب بشری نمی‌توان اصلی را یافت که بسط و گسترش آن، به چنین آگاهی های غیبی بینجامد[۱۵۴]. به فرموده امیرمؤمنان (ع) این دانش‌های غیبی در اختیار یکی از شایستگان اهل بیتش قرار گرفته است و تا روز قیمامت از نسلی به نسل دیگر منتقل خواهد شد[۱۵۵]. بر این اساس، امام معصوم (ع) همواره بر این حقیقت پای فشرده‌اند که دانش آنان از پدرانشان و سرانجام از رسول خدا (ص) به ارث رسیده است [۱۵۶]. گفتنی است که بخشی از این انتقال دانش، به کمک صحیفه‌هایی همچون جَفر و جامعه، کتاب علی و مصحف فاطمه (س) صورت پذیرفته [۱۵۷]. که ویژگی‌های آنها چندان برای ما روشن نیست، اما بی گمان پیشوایان معصوم (ع) بسیاری از خبرهای غیبی خود را به این کتابها مستند ساخته‌اند و به ویژه درباره مصحف فاطمه (س) بر این حقیقت پای فشرده‌اند که رویدادهای آینده در آن پیشگویی شده است[۱۵۸]»[۱۵۹].
۳۶. پژوهشگران مرکز مطالعات و پاسخ‌گویی به شبهات.
پژوهشگران وبگاه مرکز مطالعات و پاسخ‌گویی به شبهات، در پاسخ به این پرسش آورده‌اند:

«وراثت از پیامبر (ص): دومین منبع از منابع علوم امامان (ع) وراثت از پیامبر است، به این معنی که پیامبر تمام معارف و شرایع اسلام را به علی (ع) آموخت و این علم و آگاهی از علی (ع) به امامان (ع) منتقل شد، امام صادق (ع) می‌فرمایند: «عَلَّم رسولُ اللهِ علیّاً الفَ بابٍ یُفتَحُ من کلِّ بابٍ الفُ بابٍ»[۱۶۰].

حدیث معروف: «أَنَا مَدِينَةُ الْعِلْمِ وَ عَلِيٌّ بَابُهَا» که پیامبر فرمودند: "من شهر علم هستم و علی درب آن است"، را راویان مختلفی از اهل سنت و شیعه در کتب خود نقل کرده‌اند [۱۶۱][۱۶۲].

در حدیثی از امام محمد باقر (ع) آمده است:علی (ع) عالم این امّت است و علم به ارث می‌رسد و کسی از ایشان ائمه (ع) از دنیا نمی‌رود تا اینکه علمش را به خلف خود انتقال دهد[۱۶۳]. بنابراین هر امامی منابع علم خود را در اختیار امام بعدی قرار می‎دهد طبیعی است که منابع مکتوب که در قالب کتاب و طومار و صحیفه‌اند تسلیم امام بعدی می‌شوند و منابع شفاهی علوم نیز مشافهتا در اختیار امام بعدی قرار می‌گیرند.

پرسش‌های وابسته

  1. منابع علم غیب معصوم چیست؟ (پرسش)
  2. رابطه علم لدنی با علم غیب معصوم چیست؟ (پرسش)
  3. رابطه روح یا روح القدس با علم غیب معصوم چیست؟ (پرسش)
  4. رابطه وحی یا الهام با علم غیب معصوم چیست؟ (پرسش)
  5. رابطه کشف یا شهود با علم غیب معصوم چیست؟ (پرسش)
  6. رابطه امام مبین یا کتاب مبین با علم غیب معصوم چیست؟ (پرسش)
  7. رابطه ام الکتاب با علم غیب معصوم چیست؟ (پرسش)
  8. رابطه کتاب اعمال با علم غیب معصوم چیست؟ (پرسش)
  9. رابطه لوح یا لوح محفوظ با علم غیب معصوم چیست؟ (پرسش)
  10. رابطه عرش با علم غیب معصوم چیست؟ (پرسش)
  11. رابطه مصحف فاطمه یا کتاب‌هایی مثل جفر با علم غیب معصوم چیست؟ (پرسش)
  12. رابطه ارتباط با فرشته با علم غیب معصوم چیست؟ (پرسش)
  13. رابطه مقام راسخان در علم با علوم غیب معصوم چیست؟ (پرسش)
  14. رابطه عمود نور با علم غیب معصوم چیست؟ (پرسش)
  15. رابطه تحدیث با علم غیب معصوم چیست؟ (پرسش)
  16. رابطه علم‌الکتاب با علم غیب معصوم چیست؟ (پرسش)
  17. آیا برهان می‌تواند راه آگاهی به غیب باشد؟ (پرسش)
  18. علم غیب امام به طور مستقیم از جانب خدا به او داده می‌شود یا با وساطت پیامبر خاتم؟ (پرسش)
  19. آیا معصومان کتابی داشتند که نام‌های پادشاهان یا شیعیان یا اهل بهشت و جهنم در آن ذکر شده است؟ (پرسش)
  20. آیا تعلیم اسماء با علم غیب پیامبر ارتباط دارد؟ (پرسش)
  21. آیا علم غیب با خاتمیت منافات دارد؟ (پرسش)

منبع‌شناسی جامع علم غیب معصوم

پانویس

  1. زیارت جامعه، الفقيه، ج٢، ص۶۰۹؛ بحارالانوار، ج۹۹، ص۱۲۷، باب۵۰۸.
  2. بحارالانوار، ج۶۴، ص۲۸۱، باب۱۴
  3. اصول الکافی، ج۱، ص۲۵۹، باب نادر فیه ذکر الغیب، با تفاوت در عبارات
  4. فی کیفیة علم الإمام و منابع ذلک العلم، ص۲۵۸.
  5. اسلام و انسان معاصر، ص۱۹۸ و ۲۰۸-۲۱۱.
  6. «خدای تبارک و تعالی را دو گونه علم است: یک، آن علمی که فرشتگانِ مقرب و پیامبران و رسولان را از آن آگاه ساخته است، این علم را ما نیز می‌دانیم. دو، آن علمی که ویژه ذات مقدس اوست و کسی جز او، آن را نمی‌داند "علم مستأثر". لکن چون خدا اراده کند که چیزی از همین علم را نیز آشکار گرداند به ما بیاموزد. و امامان پیشین را نیز از آن آگاه کرده بود»، اصول کافی، ج۱، ص۲۵۵.
  7. پاسداران وحی، ص ۱۹۳.
  8. بررسی مسائل کلی امامت، ص ۲۴۷.
  9. علم موروثی، علم لدنی، پیشگویی‌های امام علی (ع)
  10. مجموعه آثار شهید مطهری ج۴، ص ۸۴۶.
  11. علامه حلی، احقاق الحق، ج۷، ص۶۶.
  12. دلایل عقلی و نقلی علم غیب امامان معصوم، فصلنامه قبسات، ص۲۹.
  13. فرهنگستان علوم اسلامی قم
  14. اصول کافی، ج ۱، ص ۲۳۱، روایت ۲.
  15. اصول کافی، ج ۱، ص ۲۳۱، روایت ۴.
  16. «کسی که بخواهد به آدم در علمش و به نوح در تسلیم بودنش و به ابراهیم در حلمش و به موسی در زیرکی‌اش و به داوود در زهدش نظر کند پس به سوی این شخص نظر کند، و ما به سوی علی‌ بن‌ ابی‌ طالب (ع) نظر افکندیم در حالی‌ که پیش می‌آمد»؛بحارالانوار، ج ۳۹، ص۳۵، روایت ۳.
  17. «آنها در نزد ما به صورت وراثت از ایشان به ما رسیده است و همان‌گونه که آنها قرائت می‌کردند ما نیز آنها را می‌خوانیم و همان‌گونه که آنها از آن کتاب‌ها سخن می‌گفتند ما نیز از آنها سخن می‌گوییم، به راستی خداوند حجتی را در زمینش قرار نمی‌دهد که از او چیزی سؤال شود و او بگوید: نمی‌دانم»؛ توحید صدوق، ص۲۷۵.
  18. جلوه‌های لاهوتی، ج ۱، ص ۳۶۳-۳۶۵.
  19. «و گوش‌های شنونده آن را به گوش گیرند»؛ سوره الحاقه، آیه ۱۲.
  20. القندوزی الحنفی، سلیمان بن الشیخ ابراهیم الحسینی البلخی، ینابیع المودة، ج۱، باب ۳۹، ص۳۶۰، ح۲۴۰؛ ابن‌شهرآشوب، مناقب، ج۲، ص۶۱؛ شرف‌الدین الحسینی، تأویل الآیات، ص۷۱۵.
  21. عبدالرحمن جلال‌الدین السیوطی، درالمنثور، ج۶، ص۲۶۰.
  22. القرطبی، محمد بن احمد الانصاری، الجامع لاحکام القرآن، ج۱۹، ص۲۶۴، ر. ک: موسی بن طاووس، سعد السعود، ص۱۰۸؛ القندوزی الحنفی، سلیمان بن الشیخ ابراهیم الحسینی البلخی، ینابیع المودة، ج۱، باب ۳۹، ص۳۶۰، ح۲۴.
  23. محمد باقر مجلسی، بحارالانوار، ج۳۸، ص۱۴۹؛ همان، ج۴۰، ص۱۹۰؛ علی بن یونس، الصراط المستقیم، ج۲، ص۲۰؛ علی نمازی شاهرودی، مستدرک السفینة البحار، ج۸، ص۴۸؛ القندوزی الحنفی، سلیمان بن الشیخ ابراهیم الحسینی البلخی، ینابیع المودة، ج۱، ص۲۱۷.
  24. کلام نوین اسلامی ج۲ ص۳۹۱ و ۳۹۲.
  25. منابع علم امام از نگاه متکلمان قم و بغداد، ص ۶۲ و ۶۳
  26. محمد بن حسن صفار؛ بصائر الدرجات فی فضائل آل محمد (ع)؛ ص ۲۹۰ - ۲۹۶.
  27. محمد بن یعقوب کلینی؛ الکافی؛ ج۱، ص ۶۸۸.
  28. محمد بن یعقوب کلینی؛ الکافی؛ ج۱، ص ۶۸۵.
  29. محمد بن حسن صفار؛ بصائر الدرجات فی فضائل آل محمد (ع)؛ ص ۲۹۰ - ۲۹۶.
  30. علم امام تام یا محدود؟
  31. أَنَّ الْأَئِمَّةَ وَرِثُوا عِلْمَ النَّبِيِّ وَ جَمِيعِ الْأَنْبِيَاءِ وَ الْأَوْصِيَاءِ الَّذِينَ مِنْ قَبْلِهِم
  32. إِنَّ سُلَيْمَانَ وَرِثَ دَاوُدَ وَ إِنَّ مُحَمَّداً وَرِثَ سُلَيْمَانَ وَ مَا هُنَاكَ وَ إِنَّا وَرِثْنَا مُحَمَّداً وَ إِنَّ عِنْدَنَا صُحُفَ إِبْرَاهِيمَ وَ أَلْوَاحَ مُوسَى فَقَالَ لَهُ أَبُو بَصِيرٍ إِنَّ هَذَا لَهُوَ الْعِلْمُ فَقَالَ يَا أَبَا مُحَمَّدٍ لَيْسَ هَذَا هُوَ الْعِلْمَ إِنَّمَا هَذَا الْأَثَرُ إِنَّمَا الْعِلْمُ مَا حَدَثَ بِاللَّيْلِ وَ النَّهَارِ يَوْماً بِيَوْمٍ وَ سَاعَةً بِسَاعَة
  33. همانا نزد امامان معصوم (ع) تمامی کتاب‌هایی که از نزد خداوند متعال فرود آمده است وجود دارد و اینکه ایشان نسبت به آن کتاب‌ها با وجود اختلاف زبان‌ها آگاهی دارند.
  34. إِنَّ لِلَّهِ عِلْماً عَامّاً وَ عِلْماً خَاصّاً فَأَمَّا الْخَاصُّ فَالَّذِي لَمْ يَطَّلِعْ عَلَيْهِ مَلَكٌ مُقَرَّبٌ وَ لَا نَبِيٌّ مُرْسَلٌ وَ أَمَّا عِلْمُهُ الْعَامُّ الَّذِي اطَّلَعَتْ عَلَيْهِ الْمَلَائِكَةُ الْمُقَرَّبُونَ وَ الْأَنْبِيَاءُ الْمُرْسَلُونَ فَقَدْ دَفَعَ ذَلِكَ كُلَّهُ إِلَيْنَا ثُمَّ قَالَ أَ مَا تَقْرَأُ وَ عِنْدَهُ عِلْمُ السَّاعَةِ وَ يُنَزِّلُ الْغَيْثَ وَ يَعْلَمُ ما فِي الْأَرْحامِ وَ ما تَدْرِي نَفْسٌ ما ذا تَكْسِبُ غَداً وَ ما تَدْرِي نَفْسٌ بِأَيِّ أَرْضٍ تَمُوت.
  35. درباره امامان (ع)؛ همانا ایشان علم پیامبران اولوالعزم و تمامی پیامبران را به ارث برده‌اند، و اینکه ایشان (ع) امینان خداوند متعال بر روی زمین می‌باشند. علم بلایا و منایا و علم انساب عرب نزد ایشان می‌باشد.
  36. كُنَّا أَهْلَ الْبَيْتِ وَرَثَتَهُ وَ نَحْنُ أُمَنَاءُ اللَّهِ فِي أَرْضِهِ عِنْدَنَا عِلْمُ الْبَلَايَا وَ الْمَنَايَا وَ أَنْسَابُ الْعَرَبِ وَ مَوْلِدُ الْإِسْلَامِ وَ إِنَّا لَنَعْرِفُ الرَّجُلَ إِذَا رَأَيْنَاهُ بِحَقِيقَةِ الْإِيمَانِ وَ حَقِيقَةِ النِّفَاقِ وَ إِنَّ شِيعَتَنَا لَمَكْتُوبُونَ بِأَسْمَائِهِمْ وَ أَسْمَاءِ آبَائِهِم
  37. گستره علم امام از دیدگاه آیات و روایات.
  38. اگر میان حضرت موسی (ع) و حضرت خضر (ع) بودم ، حتما به اطلاع آنان می‌رساندم که من از آنان آگاه‌تر و داناترم و چیزهایی را به آن دو می‌گفتم که در حضورشان نبود و از امور اینده بود؛ زیرا به حضرت موسی (ع) و حضرت خضر (ع) تنها علم وقایع گذشته و حال عطا شده بود و دانش اموری که در آینده تا قیامت اتفاق می‌افتاد به آن دو داده نشده است؛ در حالی که دانش گذشته و وقایع اینده تا روز قیامت به رسول الله (ص) عطا شده است و ما نیز آن‌ها را از رسول الله (ص) به ارث برده‌ایم؛ بحارالانوار ج ۲۰ ص ۱۷ و ج ۲۶ ص ۱۹۶.
  39. بی‌گمان امام (ع) هرگاه خواست که بداند می‌داند؛ بحارالانوار ج ۲۶ ص ۵۶
  40. خیر ولی هرگاه خواست چیزی را بداند،‌ خداوند آن را به او یاد می‌دهد؛ بصائر الدرجات ص ۳۱۵
  41. و بر تو این کتاب را فرو فرستادیم که بیانگر هر چیز است؛ سوره نحل، آیه: ۸۹.
  42. بخوان به نام پروردگار خویش؛ سوره علق، آیه: ۱.
  43. که ما آن را در شبی خجسته فرو فرستادیم؛ سوره دخان، آیه: ۳.
  44. ما آن (قرآن) را در شب قدر فرو فرستادیم؛ سوره قدر، آیه: ۱.
  45. بصائر الدرجات، ص ۳۱۳ تا ۳۱۵ و نیز بحارالانوار، ج ۲۲، ص ۴۶۱.
  46. وبگاه سماموس
  47. پایگاه اطلاع‌رسانی حوزه
  48. علم امام از دیدگاه کلام امامیه، ص۶۴-۶۸.
  49. «او دانای نهان است پس هیچ کس را بر نهان خویش آگاه نمی‌کند. جز فرستاده‌ای را که بپسندد». سوره جن، آیه ۲۶ و ۲۷.
  50. تا برای مردم آنچه را که به سوی آنان فرو فرستاده‌اند روشن گردانی و باشد که بیندیشند؛ سوره نحل، آیه۴۴.
  51. و آنچه پیامبر به شما می‌دهد بگیرید و از آنچه شما را از آن باز می‌دارد دست بکشید؛ سوره حشر، آیه۷.
  52. اوست که در میان نانویسندگان عرب، پیامبری از خود آنان برانگیخت که بر ایشان آیاتش را می‌خواند و آنها را پاکیزه می‌گرداند و به آنان کتاب قرآن و فرزانگی می‌آموزد؛ سوره جمعه، آیه۲.
  53. همانا من نزد شما دو شیء گرانبها به یادگار می‌گذارم؛ کتاب خداوند متعال و عترت و اهل بیتم...
  54. من شهر علم و علی درب این شهر می‌باشد.
  55. متن مقاله «علم امام، وحی و خاتمیت» در پایگاه اطلاع‌رسانی مؤسسه آینده روشن.
  56. پایگاه مطالعات کلام امامیه
  57. او دانای نهان است پس هیچ کس را بر نهان خویش آگاه نمی‌کند.جز فرستاده‌ای را که بپسندد؛ سوره جن، آیه: ۲۶ - ۲۷.
  58. علم غیب از دیدگاه فریقین؛ ص ۱۵۲.
  59. کلینی، کافی، ۲۲۱/۱-۲۲۳ و ۲۲۵.
  60. کلینی، کافی، ۲۲۳/۱-۲۲۵ و ۲۲۶؛ مجلسی، بحارالانوار، ۲۰/۲۶.
  61. کلینی، کافی، ۲۲۳/۱-۲۲۵ و ۲۴۰؛ صفار، بصائر الدرجات، ۱۵۰.
  62. منابع علم امام در قرآن، فصلنامه امامت‌پژوهی، شماره ۶ ص ۱۷۷.
  63. «همانا سليمان از داود ارث برد و همانا محمّد از سليمان ارث برد و ما از محمّد ارث برديم. و همانا علم تورات و انجيل و زبور و بيان همه آنچه در الواح است، نزد ما است». كافى، ج۱، ص۲۲۴.
  64. «هر كتابى كه نازل شده است نزد اهل علم است و آنان ماييم». همان، ۲۲۵.
  65. امامت، ص ۱۵۰.
  66. علامه امینی، الغدیر، ج ۶، ص۱۹۴.
  67. محمدباقر مجلسی،بحار الانوار، ج ۲۶، ص۶۳.
  68. " عَلَّمَنِي‏ أَلْفَ‏ بَابٍ‏ يَفْتَحُ‏ لِي كُلُّ بَابٍ أَلْفَ بَابٍ ‏‏‏‏‏‏"؛ شیخ مفید، الامالی، ص ۶۳۶، کافی ج ۱ ص ۲۳۸.
  69. " مَهْمَا أَجَبْتُكَ‏ فِيهِ‏ بِشَيْ‏ءٍ فَهُوَ عَنْ رَسُولِ اللَّهِ (ص) لَسْنَا نَقُولُ بِرَأْيِنَا مِنْ شَيْ‏ء‏‏‏‏‏‏"؛ کلینی، اصول الکافی ج ۱ ص ۲۷۱.
  70. عسکری امام‌خان، منشأ و قلمرو علم امام، فصل پنجم.
  71. نهج البلاغة، خطبه ۱۹۲ خطبه قاصعه.
  72. طبقات ابن سعد ج ۲ بخش ۲ ص ۱۰۱.
  73. " لِيَهْنِئْكَ الْعِلْمُ يَا أَبَا الْحَسَنِ لَقَدْ شَرِبْتَ‏ الْعِلْمِ‏ شُرْباً وَ نُهِلْتَهُ‏ نَهْلا"؛ ذخائر العقبی ص: ۷۸؛ مناقب خوارزمی ص:۸۴؛ حلیه الاولیاء ج۱ ص۳۳.
  74. " أَ رَأَيْتَ إِنْ كَانَ كَذَا وَ كَذَا مَا يَكُونُ‏ الْقَوْلُ‏ فِيهَا ".
  75. "فَقَالَ لَهُ مَهْ مَا أَجَبْتُكَ فِيهِ مِنْ شَيْ‏ءٍ فَهُوَ عَنْ رَسُولِ اللَّهِ ص لَسْنَا مِنْ أَ رَأَيْتَ فِي شَيْ‏ءٍ"؛اصول کافی، ج۱، ص۵۸.
  76. " أَنَّ رَسُولَ اللَّهِ (ص) عَلَّمَنِي أَلْفَ بَابٍ يَفْتَحُ لِي كُلُّ بَابٍ أَلْفَ بَابٍ فَذَلِكَ أَلْفُ أَلْفِ بَابٍ حتّى علمت ما كان و ما يكون الى يوم القيامة و علم المنايا و البلايا و عُلِّمْتُ عِلْمَ الْمَنَايَا وَ الْبَلَايَا وَ فَصْلَ الْخِطَابِ‏ "؛ اختصاص، ص۲۸۱ و ینابیع الموده، ج۱، ص۲۳۱.
  77. اصول کافی، ج۱، ص۲۳۱.
  78. علوم اهل بیت ویژگی‌ها ابعاد و مبادی آن، ص۱۵۰.
  79. آن (قرآن) جز وحیی نیست که بر او وحی می‌شود؛ سوره نجم، آیه: ۴.
  80. امام خمینی، شرح حدیث جنود عقل و جهل، ص۱.
  81. تبیین و بررسی گستره علم امام از دیدگاه علامه طباطبایی و امام خمینی، ص ۱۰۸.
  82. حر عاملی، اثبات الهداة بالنصوص و المعجزات: ۱/ ۲۴۸.
  83. [[نقد_شبهه_تعارض_آیات_علم_غیب_در_قرآن_(مقاله)|نقد شبهه تعارض آیات علم غیب در قرآن (مقاله)؛ ص: ۴۶.]
  84. کلینی، اصول کافی، ج ۱، ص ۴۲۹.
  85. کلینی، اصول کافی، ج ۱، ص ۴۲۹.
  86. و سلیمان از داود میراث برد؛ سوره نمل، آیه ۱۶.
  87. از نزد خویش به من وارثی ببخش! همان که از من و از خاندان یعقوب میراث می‌برد و پروردگارا! او را پسندیده گردان؛ سوره مریم، آیه ۵ - ۶.
  88. یعنی، تو برادر من، خویشاوند من، وارث من، مجری دین من، ظرف علم من و گنجینه‌ی سرّ من هستی.
  89. آنچه از علوم حقیقی از علی (ع) به ارث برده‌ام برای من بهتر از آن است که فرزند او می‌باشم.
  90. سلمان از ما اهل بیت می‌باشد.
  91. و برآنیم که بر آنان که در زمین ناتوان شمرده شده‌اند منّت گذاریم و آنان را پیشوا گردانیم و آنان را وارثان (روی زمین) کنیم؛ سوره قصص، آیه ۵.
  92. و در زبور پس از تورات نگاشته‌ایم که بی‌گمان زمین را بندگان شایسته من به ارث خواهند برد؛ سوره انبیاء، آیه ۱۰۵.
  93. من تو را پیشوای مردم می‌گمارم. (ابراهیم) گفت: و از فرزندانم (چه کس را)؟ فرمود:پیمان من به ستمکاران نمی‌رسد؛ سوره بقره، آیه ۱۲۴.
  94. سید حیدر آملی، المقدمات من نص النصوص، ص ۴۹۴ - ۴۹۹.
  95. وبگاه راسخون
  96. بررسی دیدگاه‌های تفسیری عرفانی درباره علم امام، فصلنامه اندیشه نوین دینی شماره ۲۰
  97. صفار قمی، محمد، بصائر الدرجات، ص ۱۲۷؛ بحرانی، سید هاشم، ینابيع‌ المعاجز، ص۳۷؛ بحارالانوار، ج۲۶، ص۱۱۰.
  98. نهج‌البلاغه، خطبه ۱۷۵، ص ۱۸۱.
  99. برای نمونه، ر.ک: ری‌شهری، محمد، موسوعة‌ الامام علی بن ابی‌ طالب (ع)، ج۱۱، ص ۱۶۴ -۱۰۷.
  100. نهج‌ البلاغه، خطبه ۵۹، ص۴۸.
  101. ابن ابی‌الحدید، شرح نهج‌البلاغه، ج ۵، ص ۴ -۳.
  102. علم غیب امام، ص۳۵۳.
  103. آفاق علم امام در الکافی.
  104. رسول اکرم (ص) به علی (ع) هزار باب از علم آموخت و از هر بابی هزار باب گشوده شد‌.
  105. من شهر علم هستم و علی دروازه آن است.
  106. چون شب معراج به مقام قرب الهی رسیدم، پروردگارم با من سخن گفت و نجوا کرد؛ پس هیچ چیزی به من آموخته نشد جز این که آن را به علی (ع) آموختم پس او دروازه علم من است.
  107. حدیث و سخنی را می‌شنوم نمی‌دانم آن را از شما شنیدم، یا از پدرتان (چه کنم)؟ فرمود: آنچه (هر حدیث و سخنی) را از من شنیدی آن را از رسول خدا‍(ص) روایت نموده و نقل کن (زیرا آنچه را من یا پدرم گفته و می‌گویم رسول خدا (ص) فرموده است).
  108. حدیث من حدیث پدرم است و حدیث پدرم حدیث جدم و حدیث جدم حدیث حسین و حدیث حسین حدیث حسن و حدیث حسن حدیث امیرالمؤمنین و حدیث امیرالمؤمنین حدیث رسول خدا (ص) و حدیث رسول خدا (ص) گفتار خدای عزوجل می‌باشد
  109. بررسی علم غیب معصومان در تفاسیر فریقین، ص۱۸۱.
  110. «همانا رسول خدا هزار باب به من آموخت راجع به حلیت و حرمت آنچه هست و آنچه در آینده تا قیامت خواهد بود که هر باب خود گشاینده هزار باب دیگر است. بنابر این هزار باب از علم پیامبر اکرم (ص) فراگرفته‌ام تا آنجا که علم منایا و بلایا و علم حل و فصل امور مردم همگی نزد من است»؛ بحار الانوار، ج۲۶، ص۲۹.
  111. پایان‌نامه علم ائمه از نظر عقل و نقل، ص۶۴.
  112. رابطه علم غیب امام حسین و حادثه عاشورا؛ ص ۷۱-۷۳.
  113. و سلیمان از داود میراث برد؛ سوره نمل، آیه: ۱۶.
  114. زبان مرغان؛ سوره نمل، آیه: ۱۶.
  115. و از همه چیز (بهره‌ای) بخشیده‌اند؛ سوره نمل، آیه: ۱۶.
  116. (ناصر مکارم شیرازی، تفسیر نمونه ج ۱۵ ص ۱۷.
  117. بنابراین از نزد خویش به من وارثی ببخش!همان که از من و از خاندان یعقوب میراث می‌برد؛ سوره مریم، آیه: ۵ - ۶.
  118. کلینی، کافی، ص ۴۲۹.
  119. آگاهی امامان از غیب، ص۷۶- ۷۷.
  120. صدرالمتألهین، ۱۳۸۳ :۳۳۲.
  121. صدرالمتألهین، ۱۳۸۳ :۳۳۱-۳۳۳.
  122. در روایتی از امام صادق (ع) آمده است: "إِنَّ الْإِمَامَ إِذَا شَاءَ أَنْ يَعْلَمَ عَلِم‏"، "بی‌گمان امام هرگاه که خواست بداند، می‌داند"؛ صفار، ۱۴۰۴ :۳۱۵.
  123. علامه مظفر و علامه طباطبائی، ۱۳۸۶: ۱۴۷ و ۱۴۸.
  124. علامه مظفر و علامه طباطبائی، ۱۳۸۶: ۲۴ و ۲۵.
  125. علم امام در آینه حکمت متعالیه، ص ۵۹.
  126. همان، ج۱، ص۵۳. (کلینی، کافی).
  127. «گوش‌های شنونده»؛ سوره حاقه، آیه ۱۲.
  128. [[سید هاشم بحرانی، ، غایة المرام، تحقیق سید علی عاشور، بی چا، بی‌نا، بی‌جا، ج۴، ص۸۷.
  129. محمد بن طلحه شافعی، مطالب السؤول فی مناقب آل الرسول؛ تحقیق: ماجد بن احمد بن العطیه، بی چا، بی نا، بی جا، بی تا، ص۸۱.
  130. سید بن طاوس، سعد السعود، بی‌چا، انتشارات دارالذخائر، ترجمه، بی تا، ج۴، ص۱۲۶؛ سید بن طاوس؛ الطرائف، پیشین، ج۱، ص۱۳۷.
  131. کلینی، کافی، پیشین، ج۱، ص۲۶۳.
  132. صفار، محمد بن الحسن، بصائر الدرجات، چاپ دوم، انتشارات کتابخانه آیت‌الله مرعشی نجفی، ج۱، ص۱۴۳.
  133. پژوهشی در مقام علمی و مقام تحدیث حضرت فاطمه زهرا، ص۳۶ و ۳۷.
  134. سید یحیی یثربی، فلسفه امامت تحلیل فلسفی شخصیت و اوصاف امامان؛ فصلنامه قبسات (شماره ۱۰ و ۱۱، پاییز ۱۳۷۷ و بهار ۱۳۷۸)، ص۶۵- ۶۶.
  135. سپس این کتاب را به کسانی از بندگان خویش که برگزیده‌ایم به میراث دادیم؛ سوره فاطر، آیه: ۳۲.
  136. الکافی، ج۱، ص۲۲۶.
  137. «يَمُصُّونَ‏ الثِّمَادَ وَ يَدَعُونَ‏ النَّهَرَ الْعَظِيمَ‏ قِيلَ‏ لَهُ‏ وَ مَنِ النَّهَرُ الْعَظِيمُ قَالَ رَسُولُ اللَّهِ (ص) وَ إِنَّهُ وَ الْعِلْمُ الَّذِي آتَاهُ اللَّهُ إِنَّ اللَّهَ جَمَعَ لِمُحَمَّدٍ (ص) سُنَنَ النَّبِيِّينَ مِنْ آدَمَ هَلُمَّ جَرّاً إِلَى مُحَمَّدٍ قِيلَ لَهُ وَ مَا تِلْكَ السُّنَنُ قَالَ عِلْمُ النَّبِيِّينَ بِأَسْرِهِ إِنَّ اللَّهَ جَمَعَ لِمُحَمَّدٍ (ص) عِلْمَ النَّبِيِّينَ بِأَسْرِهِ وَ إِنَّ رَسُولَ اللَّهِ صَيَّرَ ذَلِكَ كُلَّهُ عِنْدَ أَمِيرِ الْمُؤْمِنِين‏‏‏(ع)»؛ محمد باقر مجلسی، بحارالانوار، ج۱۷، ص۱۳۱.
  138. «هِيَ‏ عِنْدَنَا وِرَاثَةً مِنْ‏ عِنْدِهِمْ‏ نَقْرَؤُهَا كَمَا قَرَءُوهَا وَ نَقُولُهَا كَمَا قَالُوا إِنَ‏ اللَّهَ‏ لَا يَجْعَلُ‏ حُجَّةً فِي‏ أَرْضِهِ‏ يُسْأَلُ‏ عَنْ‏ شَيْ‏ءٍ فَيَقُولُ‏ لَا أَدْرِي‏»؛ شیخ صدوق، التوحید، ص۲۷۵، باب۳۷.
  139. «فَلَمْ‏ يَعْلَمْ‏ وَ اللَّهِ‏ رَسُولُ‏ اللَّهِ‏ (ص)‏ حَرْفاً مِمَّا عَلَّمَهُ‏ اللَّهُ‏ عَزَّ وَ جَلَ‏ إِلَّا وَ قَدْ عَلَّمَهُ‏ عَلِيّاً ثُمَ‏ انْتَهَى‏ الْعِلْمُ‏ إِلَيْنَا ثُمَ‏ وَضَعَ‏ يَدَهُ‏ عَلَى‏ صَدْرِه‏‏»؛ الکافی، ج۱،‌ ص۲۶۳؛ شیخ مفید، الاختصاص، ص۲۷۹؛ بصائر الدرجات، ص۲۹۳؛ سید شرف الدین حسینی استرآبادی، تأویل الآیات الظاهره، ص۱۰۷.
  140. «إِنَّ عِنْدِي الْجَفْرَ الْأَبْيَضَ قَالَ قُلْتُ فَأَيُّ شَيْ‏ءٍ فِيهِ قَالَ زَبُورُ دَاوُدَ وَ تَوْرَاةُ مُوسَى وَ إِنْجِيلُ عِيسَى وَ صُحُفُ إِبْرَاهِيمَ (ع) وَ الْحَلَالُ وَ الْحَرَامُ وَ مُصْحَفُ فَاطِمَة ... وَ عِنْدِي الْجَفْرَ الْأَحْمَرَ قَالَ قُلْتُ وَ أَيُّ شَيْ‏ءٍ فِي الْجَفْرِ الْأَحْمَرِ قَالَ السِّلَاحُ وَ ذَلِكَ إِنَّمَا يُفْتَحُ لِلدَّمِ يَفْتَحُهُ صَاحِبُ السَّيْفِ لِلْقَتْل‏‏‏»؛ الکافی، ج۱،‌ ص ۲۴۰؛ بحارالانوار، ج۲۶،‌ ص۳۷.
  141. "وَ رُوحَ‏ الْقُدُسِ‏ فَبِهِ‏ حَمَلَ‏ النُّبُوَّةَ فَإِذَا قُبِضَ‏ النَّبِيُ‏ ص انْتَقَلَ رُوحُ الْقُدُسِ فَصَارَ إِلَى الْإِمَامِ وَ رُوحُ الْقُدُسِ لَا يَنَامُ وَ لَا يَغْفُلُ وَ لَا يَلْهُو وَ لَا يَزْهُو"؛ الکافی،‌ ج۱، ص۲۷۲؛ بحارالانوار، ج۱۸،‌ ص۲۶۴.
  142. حوزه علمیه حضرت رقیه
  143. ر.ک: ابن حنبل، احمد، المسند، ج۱، ص۲۵۸ - ۲۵۷.
  144. ر.ک: ابن ابی الحدید، شرح نهج البلاغه، ج۱۰، ص۱۴.
  145. ر.ک: ابن ابی الحدید، شرح نهج البلاغه، ج۲، ص۲۸۶.
  146. ابن ابی الحدید، شرح نهج البلاغه، ج۲، ص۲۹۱.
  147. ر.ک: ابن ابی الحدید، شرح نهج البلاغه، ج۴، ص۲۴۲.
  148. نهج البلاغه، خطبه۱۲۸، ص۱۲۷
  149. مسعودی، علی بن حسین، مروج الذهب، ج۲، ص۴۱۸، ۴۱۳.
  150. شیخ صدوق، محمد، علل الشرایع، ج۱، ص ۲۰۶؛ ابن حجر مکی، احمد، الصواعق المحرقه، ص۱۳۴. نیز ر.ک: ابن حنبل، احمد، المسند، ج۱، ص۲۱۹، ح۸۰۲.
  151. ابن حسام الدین هندی، کنزالعمال، ج۱۳، ص۱۹۷.
  152. سنن ترمذی، ج۵، ص۶۳۷، ح۳۷۲۲؛ ابن سعد، الطبقات الکبری، ج۲، ص۳۳۸؛ بلاذری، احمد، انساب الاشراف، ج۲، ص۳۵۱. همچنین ر.ک: نهج البلاغه، خطبه۲۱۰.
  153. بحارالانوار، ج۲۶، ص۳۰؛ بحرانی، سیدهاشم، ینابیع المعاجز، ص۱۴۷.
  154. برای آشنایی با تفاسیر دیگری از این حدیث، مصنفات الشیخ المفید، الفصول المختاره، ج۲، ص۱۰۶ - ۱۰۷.
  155. بحارالانوار، ج۲۶، ص۱۷۹.
  156. کلینی، الکافی، ج۱، ص۲۶۴؛ فیض کاشانی، ملا محسن، الوافی، ج۳، ص۰۷، شیخ مفید، الامالی، ص۲۳؛ و بحارالانوار، ج۴۶، ص۳۰۷ و ۳۰۸.
  157. الکافی، ص۲۴۲ - ۲۳۸؛ صفار قمی، محمد، بصارالدرجات، ص۱۶۱ - ۱۴۲؛ ری شهری، محمد، اهل البیت فی الکتاب و السنه، ص۲۱۵-۲۲۵.
  158. الکافی، ج۱، ص۲۴۰، صفار قمی، بصارالدرجات، ص۱۵۷.
  159. وبگاه پرسمان.
  160. رسول خدا به علی (ع) هزار باب از علم را آموخت و از هر بابی هزار باب گشوده شد.
  161. برای آگاهی بیشتر ر.ک: حسینی المرعشی نور الله، احقاق الحق، ج ۵، ص ۴۶۸ ـ ۵۰۱؛ و برای آگاهی به منابع این حدیث به کتاب شریف «جامع الاحادیث» مراجعه شود.
  162. مکارم شیرازی، ناصر، تفسیر موضوعی پیام قرآن، ج ۹، ص ۱۱۱ تا ۱۳۴؛ و سعیدی مهر، محمد، کلام اسلامی، ج ۱، ص۱۴۸ و ۱۴۹.
  163. محمد بن الحسن الصفار، بصائر الدرجات، ص ۱۳۸.