اقسام و انواع علم معصوم کدام‌اند؟ (پرسش)

اقسام و انواع علم معصوم کدام‌اند؟ یکی از پرسش‌های مرتبط به بحث علم معصوم است که می‌توان با عبارت‌های متفاوتی مطرح کرد. برای بررسی جامع این سؤال و دیگر سؤال‌های مرتبط، یا هر مطلب وابسته دیگری، به مدخل اصلی علم معصوم مراجعه شود.

اقسام و انواع علم معصوم کدام‌اند؟
موضوع اصلیبانک جامع پرسش و پاسخ علم معصوم
مدخل اصلیعلم معصوم

پاسخ نخست

 
نجفی لاری

آیت‌الله سید عبدالحسین نجفی لاری در کتاب «آگاهی‌های آسمانی» در این‌باره گفته‌است:

«همانطور که در مورد کمیت علم امام (ع) اختلاف نظرهایی بین برخی دانشمندان شیعی وجود دارد، سخنان آنان در کیفیت حضوری یا ارادی‌ بودن علم امام نیز مختلف است که در این باره دو دیدگاه عمده وجود دارد:

  1. فعلی "حضوری" بودن علم امام (ع): طبق این نظریه که مربوط به عالمان مشهور شیعی همچون علامه مجلسی، شیخ بهایی، شهید اول، علامه حلی، فاضل مقداد، شیخ مفید، شیخ طوسی، سید بن الطاووس و غیر آنها و بلکه می‌توان گفت که مربوط به کل متقدمین امامیه است علم امام (ع) از لحاظ کمیت، گسترده و از لحاظ کیفیت نیز فعلی "حضوری" می‌باشد.
  2. نفی فعلیت علم امام (ع): دیدگاه دوم که فعلی و حضوری بودن علم امام (ع) را نفی و معتقد به ارادی بودن آن است مربوط به عده‌ای از معاصرین از جمله صاحب حقائق الاصول است که تفصیل آن خواهد آمد»[۱].

پاسخ‌ها و دیدگاه‌های متفرقه

۱. حجت الاسلام و المسلمین هاشمی؛
حجت الاسلام و المسلمین دکتر سید علی هاشمی، در کتاب «ویژگی‌های علوم ائمه از دیدگاه علمای امامیه» در این‌باره گفته‌ است:
  • «فیض کاشانى[۲] علوم را به دو قسم: اکتسابی و موهوبی تقسیم می‌کند که بخشی از علوم موهوبی (وحیانی) ویژه پیامبران است؛ اما بخشی دیگر از این علوم (از راه الهام و تحدیث) ویژه اولیا و ائمه (ع) است. (...)
  • کاشف الغطاء[۳] تصریح کرده است که علم امام دو قسم است: بخشی از آن علومی است که از راه‌های عادی به دست می‌آید و این بخش از علم امام مانند: علم دیگر افراد بشر است؛ البته امام از علوم غیبی نیز برخوردار است که اسباب الهی دارد و از دسترس دیگران خارج است.
  • سید حسین بروجردى نوشته است: "علم منحصر به علم کسبی نیست؛ بلکه قسم دیگری نیز دارد که علم وهبی است"[۴]. او ادامه می‌دهد که امامیه می‌دانند برای تحصیل علوم حقه ربانی راه دیگری غیر از اکتساب وجود دارد که موهبت نامیده می‌شود و علوم به دست آمده از آن، علوم ربانی و لدنی نامیده می‌شود[۵]. او به تشکیکی بودن علوم موهوبی نیز توجه کرده است و علوم موهوبی را دو دسته معرفی می‌کند: قسمی از آن به پیامبران و اوصیای ایشان اختصاص دارد و در بخشی دیگر، سایر مردم نیز شریک هستند؛ البته کسانی که خداوند دل آنها را به نور خود روشن کرده باشد و با رعایت تقوا و پرهیز از رذایل اخلاقی به درجاتی رسیده باشند که بخشی از علوم موهوبی را دریافت کنند[۶] وی این اعتقاد را که پیامبران و جانشینان آنان (ع)، اهل اجتهاد در احکام و مسائل هستند، از باورهای نادرست اهل‌سنت معرفی کرده است[۷]»[۸].
۲. حجت الاسلام و المسلمین نقوی؛
حجت الاسلام و المسلمین دکتر سید نسیم عباس نقوی در پایان‌نامه دکتری خود با عنوان «علم پیامبر و ائمه به غیب» در این‌باره گفته‌ است:

«اقسام علم، اولین تقسیمی که حکماء برای علم ذکر کردند علم را به حضوری و حصولی نموده‌اند.

  1. علم حضوری: علمی است که عین واقعیت معلوم پیش عالم حاضر است و عالم معلوم می‌یابد مانند علم نفس به ذات خود... و حالات وجدانی و ذهنی خود.
  2. علم حصولی: علمی است که معلوم عین واقعیت نیست بلکه واقعیت‌نما است از این‌رو آثار خارجی را دارا نمی‌باشد به عبارت دیگر واقعیت معلوم پیش عالم حاضر نیست بلکه فقط مفهوم و تصویری از معلوم پیش عالم حاضر است.

تفاوت علم حصولی و حضوری:

الف) علم حضوری یک حقیقت وجودی داری شدت و ضعف است و از تشکیک وجودی برخوردار است اما علم حصولی یک امر متوالی است.

ب) علم حضوری قابل انتقال نیست اما علم حصولی قابل انتقال و استدلال است.

ج) فرق اساسی میان علم حضوری و علم حصولی واسطه است اگر معلوم بدون واسطه نزد عالم حاضر باشد آن علم حضوری است اگر حصول معلوم برای عالم با واسطه صورت گیرد آن علم حصولی خواهد بود.

د) شک، یقین، تصدیق، خطا، صواب، حافظه، توجه، تفکر، تعقّل، استدلال تفهیم تفهّم و فلسفه و علوم همه به علم‌های حصولی مربوط است و در مورد علم‌های حضوری هیچ یکی از معانی بالا معنا ندارد.

و علم تقسیم دیگر هم دارد مثل تصور و تصدیق و بدیهی و نظری، حقیقی و اعتباری در مقام خود مذکور هستند.

به نظر نگارنده بحث بسیار پیچیده درباره علم غیب پیامبر (ص) و ائمه (ع) اینست که آیا حصولی است یا حضوری اگر حصولی باشد خطأ پذیر خواهد بود و اگر حضوری باشد چگونه حادثه‌ای که سالها بعد اتفاق می‌افتد در موقع خبر دادن از آن نزد پیامبر (ص) و ائمه (ع) حضور دارد آیا این از مصادیق تقدم شیء بر نفس نیست؟

آنچه می‌توان گفت اینست که همه علوم پیامبر (ص) و ائمه (ع) حصولی نبوده همچنان که آن حضوری نیز نبوده است زیرا آنها از راه حواس نیز علم بر ایشان حاصل می‌شده است مگر اینکه بگوئیم علوم غیبی را که آنها از خداوند دریافت می کنند علم خداوند است زیرا آنچه محال است اینست که علوم پیامبر (ص) و ائمه (ع) ذاتی باشد اما اگر علوم آنها وابسته به خداوند باشد که قطعاً چنین است مانعی ندارد که خداوند از نوع علم خود هر چند می‌خواهد به آنها افاضه کند»[۹].
۳. حجت الاسلام و المسلمین بخارایی‌زاده؛
حجت الاسلام و المسلمین دکتر سید حبیب بخارایی‌زاده در پایان‌نامه دکتری خود با عنوان «علم غیب امامان از نگاه عقل كتاب و سنت» در این‌باره گفته‌ است:

«علم امام (ع) به اعیان خارجیه و حوادث و وقایع طبق آنچه از ادله نقلیه و براهین عقلیه در می‌آید، از دو قسم و از دو راه است:

  • قسم اول از علم امام (ع): امام (ع) به حقایق جهان هستی، در هرگونه شرایطی وجود داشته باشند، به اذن خدا واقف است، اعم از آنها که تحت حس قرار دارند، و آنها که بیرون از دایره حس می‌باشند، مانند موجودات آسمانی و حوادث گذشته و وقایع آینده... این علم تأثیری در عمل و ارتباطی با تکلیف ندارد. نکته‌ای که باید به سوی آن عطف توجه کرد این است که این گونه علم موهبتی، به موجب ادله عقلی و نقلی که آن را اثبات می‌کند، قابل هیچ گونه تخلف نیست و تغیّر نمی‌پذیرد و سرِ مویی به خطا نمی‌رود و به اصطلاح، علم است به آنچه در لوح محفوظ ثبت شده است، و آگاهی است از آنچه قضای حتمی خداوندی به آن تعلق گرفته و لازمه این مطلب این است که هیچ گونه تکلیفی به متعلّق این گونه علم از آن جهت که متعلق این گونه علم است و حتمی الوقوع می‌باشد تعلق نمی‌گیرد و همچنین قصد و طلبی از انسان با او ارتباط پیدا نمی‌کند، زیرا تکلیف همواره از راه امکان به فعل تعلق می‌گیرد و از راه اینکه فعل و ترک هر دو در اختیار مکلّف‌اند، فعل یا ترک خواسته می‌شود؛ و امام (ع)، از جهت ضروری الوقوع و متعلق قضاء حتمی بودن آن، محال است مورد تکلیف قرار گیرد. مثلاً صحیح است خدا به بنده خود بفرماید: فلان کاری را که فعل و ترک آن برای تو ممکن است و در اختیار توست بکن، ولی محال است بفرماید: فلان کاری را که به موجب مشیّت تکوینی و قضای حتمی من، البته تحقق خواهد یافت و برو برگرد ندارد بکن یا مکن، زیرا چنین امر و نهیی لغو و بی‌اثر می‌باشد. و همچنین انسان می‌تواند امری را که امکان شدن و نشدن دارد اراده کرده، برای خود مقصد و هدف قرار داده، برای تحقق دادن آن به تلاش و کوشش بپردازد، ولی هرگز نمی‌تواند امری را که به طور یقین بی‌تغیّر و تخلّف و به‌طور قضاء حتمی، شدنی است اراده کند و آن را مقصد خود قرار داده تعقیب کند، زیرا اراده و عدم اراده و قصد و عدم قصد انسان کمترین تأثیری در امری که به هر حال شدنی است و از آن جهت که شدنی است، ندارد. مثلاً اگر کسی علم پیدا کند که اگر سرِ ساعت فلان از روز فلان در نقطه معینی از فلان خیابان شهر باشد، حتماً زیر ماشین رفته هلاک خواهد شد علمی است مشروط و مقید، البته تا می‌تواند در وقت مفروض در نقطه مفروض حاضر نمی‌شود و از این راه جان خود را حفظ می‌کند، و پر روشن است که نرفتن او به نقطه خطر، اثر علم است. و اگر علم پیدا کند که در سر ساعت فلان از روز فلان در فلان نقطه از فلان خیابان شهر حتماً زیر ماشین خواهد رفت و این علم هیچ گونه تخلف ندارد و هیچ تلاشی جلو این خطر را نمی‌تواند بگیرد (علم به قضاء حتمی). بدیهی است که این شخص با وجود علم به خطر، برای رفع خطر دست به هیچ تلاشی نخواهد زد، زیرا می‌داند که سودی ندارد و فایده‌ای نخواهد بخشید. و این همان است که گفته شد "علم به قضاء حتمی تأثیری در زندگی عملی انسان ندارد و تکلیف آور نیست". این شخص با وجود علم به خطر، به زندگی عادی خود ادامه می‌دهد، اگرچه منتهی به خطر خواهد شد و مشمول آیه کریمه ﴿لاَ تُلْقُواْ بِأَيْدِيكُمْ إِلَى التَّهْلُكَةِ[۱۰] نیست، زیرا در تهلکه واقع شده نه اینکه خود را به تهلکه انداخته، برخلاف شخص مفروض اولی که مکلف است تا می‌تواند برای نجات از خطر چاره‌ای بیندیشد و خود را به تهلکه نیندازد. و از این بیان روشن می‌شود که: این علم موهبتی امام (ع) اثری در اعمال او و ارتباطی با تکالیف خاصه او ندارد، و اصولاً هر امر مفروض از آن جهت که متعلق قضاء حتمی و حتمی الوقوع است، متعلق امر یا نهی یا اراده و قصد انسانی نمی‌شود. آری متعلق قضاء حتمی و مشیّت قاطعه حق متعال، موردِ "رضا به قضاء" است، چنان که سیدالشهداء (ع) در آخرین ساعت زندگی، در میان خاک و خون می‌گفت "رِضاً بِقَضائِکَ وَ تَسلیماً لِأمرِکَ لا مَعبُودَ سِواکَ" و همچنین در خطبه‌ای که هنگام بیرون آمدن از مکه خواند، فرمود: "رضا الله رضانا أهل البیت" (پس) ظواهر اعمال امام (ع) را که قابل تطبیق به علل و اسباب ظاهری است، نباید دلیل نداشتن این علم موهبتی و شاهد جهل به واقع گرفت، مانند اینکه گفته شود: اگر سیدالشهداء (ع) علم به واقع داشت، چرا مُسلم را به نمایندگی خود به کوفه فرستاد؟ چرا توسط صیداوی نامه به اهل کوفه نوشت؟ چرا خود از مکه رهسپار کوفه شدند؟ چرا خود را به هلاکت انداخته و حال آنکه خدا می‌فرماید: ﴿لاَ تُلْقُواْ بِأَيْدِيكُمْ إِلَى التَّهْلُكَةِ چرا؟ و چرا؟ پاسخ همه این پرسش‌ها از نکته‌ای که تذکر دادیم روشن است، و امام (ع) در این موارد و نظایر آنها به علومی که از مجاری عادت و از شواهد و قراین به دست می‌آید عمل فرموده و برای رفع خطر واقعی -که می‌دانست- هیچ‌گونه اقدامی نکرده، زیرا می‌دانست که تلاش سودی ندارد و قضاء حتمی تغییر پذیر نیست؛ چنان که خدای متعال در کلام خود در سوره آل‌عمران، در برابر آنان که در جنگ احد گفته بودند: اگر یاران کشته شده، پیش ما بودند، نمی‌مردند و کشته نمی‌شدند، می‌فرماید: ﴿قُل لَّوْ كُنتُمْ فِي بُيُوتِكُمْ لَبَرَزَ الَّذِينَ كُتِبَ عَلَيْهِمُ الْقَتْلُ إِلَى مَضَاجِعِهِمْ [۱۱].
  • قسم دوم از علم امام (ع): علم عادی پیغمبر (ص) به نص قرآن کریم و همچنین امام (ع) از عترت پاک او بشری است همانند سایر افراد بشر، و اعمالی که در مسیر زندگی انجام می‌دهد، مانند اعمال سایر افراد بشر، در مجرای اختیار و براساس علم عادی قرار دارد. امام (ع) نیز مانند دیگران خیر و شر و نفع و ضرر کارها را از روی علم عادی تشخیص داده و آنچه را شایسته اقدام می‌بیند اراده کرده، در انجام آن به تلاش و کوشش می‌پردازد. در جایی که علل و عوامل و اوضاع و احوال خارجی موافق می‌باشد، به هدف اصابت می‌کند و در جایی که اسباب و شرایط مساعدت نکنند، از پیش نمی‌رود. و اینکه امام (ع) به اذن خدا به جزئیاتِ همه حوادث چنان که شده و خواهد شد واقف است، تأثیری در این اعمال اختیاریه وی ندارد[۱۲]»[۱۳]
۴. حجت الاسلام و المسلمین مقامی؛
حجت الاسلام و المسلمین مهدی مقامی، در کتاب «ولایت و امامت در قرآن» در این‌باره گفته است:

«علم امام دو گونه است: بالفعل و بالقوه. علم بالفعل، علمی‌ است که در وجود عالم تحقق دارد. علم بالقوه به علمی‌ گفته می‌شود که در وجود عالم، بالفعل تحقق ندارد، ولی زمینه تحقق بخشیدن به آن و استفاده از آن برای شخص هست.

در روایات متعددی: به علم فعلی و بالقوه امام اشاره شده است:

امام صادق (ع) می‌فرماید: "امام هرگاه بخواهد بداند، تعلیم داده می‌شود"[۱۴]. نیز آمده است: "هر گاه امام بخواهد چیزی را بداند، خدا آن را به او می‌آموزد"[۱۵].

یاد کردنی است، اگر چه علم امام به اراده و خواست او بستگی دارد و هر چه را بخواهد بداند، خواهد دانست، ولی اراده آنان پیر و اراده و مشیّت خداست و تا خدا اراده نکند، آنان نیز اراده نخواهند کرد[۱۶]. امام هادی (ع) می‌فرماید: "خداوند، قلوب ائمه را محلّ اراده خویش قرار داده است. هرگاه خدا چیزی را بخواهد، آنها نیز می‌خواهند. معنای کلام خدا که فرمود: ﴿وَمَا تَشَاءُونَ إِلَّا أَنْ يَشَاءَ اللَّهُ رَبُّ الْعَالَمِينَ[۱۷]"[۱۸]. باید گفت: علم امام به امور دینی بالفعل است، ولی به امور غیر دینی بالقوه است؛ پس تا هنگامی‌که امام اراده نکند، عالِم نمی‌شود[۱۹].
۵. آقایان دکتر کرباسی‌زاده و رضایی؛
آقای دکتر علی کرباسی‌زاده و آقای محمد جعفر رضایی در مقاله «علم امام در اندیشه علمای معاصر حوزه اصفهان» در این‌باره گفته‌اند: «درباره چگونگی علم امام (ع)، همواره اختلاف نظرهایی میان علمای امامیه وجود داشته است. از آن جمله می‌توان به اختلاف در مطلق یا مشروط بودن علم امام (ع) یا به تعبیر دیگر فعلی یا ارادی بودن آن اشاره کرد.[۲۰] ولی با توجه به معنای خاصی که این دو واژه در فلسفه دارند، بهتر است از به کارگیری آن خوداری کنیم؛ زیرا که علم حضوری در فلسفه به علمی گفته می‌شود که معلوم با وجودش نزد عالم حاضر باشد و چیزی بین عالم و معلوم واسطه نشود[۲۱] این در صورتی است که آنچه بیشتر علما در بحث علم امام (ع) با عنوان حضوری و حصولی آورده‌اند، همان چیزی است که درباره علم فعلی و ارادی یا مطلق و مشروط گفته شده است. مطلق بودن علم پیامبران (ص) و ائمه (ع): بدین معناست که آنان همه چیز را می‌دانند و تنها تفاوت دانش آنان با خداوند در این است که دانش آنها عرضی و دانش خداوند ذاتی است. مشروط بودن علم آنان به این معناست که علوم غیبی معصومین به خواست و اراده آنان و مصلحت الهی وابسته است»[۲۲]
۶. آقای افقی (هیئت علمی دانشگاه شهید مدنی آذربایجان).
آقای داوود افقی در پایان‌نامه کارشناسی ارشد خود با عنوان «بررسی غلو در روایات علم اهل بیت از کتاب بصائر الدرجات» در این‌باره گفته‌ است:

«اهل بیت (ع) دارای دو گونه علم هستند:

  • علم عادی و اکتسابی که از طریق حواس ظاهری و راه‌های اکتسابی برایشان حاصل می‌شود. پیامبر و امام بشری است مانند سایر افراد بشر و اعمالی که در مسیر زندگی انجام می‌دهد، مانند سایر افراد بشر در مجرای اختیار و بر اساس علم عادی میباشد؛ بنابراین سیره اهل بیت (ع) در گفتار و رفتار معمولاً مبتنی بر علم عادی ایشان بوده است؛ البته این سخن به این معنا نیست که آنان همیشه به علم عادی رفتار و یا سخن می‌گفتند، موارد بسیاری بوده که آنان براساس علم لدنی و غیبی خود رفتار نموده‌اند، مانند اخبار غیبی چون، خبردادن از وقایع آینده و از رازها و اسرار پنهانی افراد، یا خبردادن از زمان مرگ برخی و بلایایی که برایشان پیش خواهد آمد و بسیاری امور دیگر. با وجود این، می‌توان گفت که اهل بیت (ع) معمولاً و در اکثر موارد براساس همین نوع علم خود رفتار می‌کردند، در اموری مثل قضاوت از علوم ویژه خود استفاده نمی‌کردند[۲۳]، و یا مشکلات زندگی خود را با استفاده از علوم غیبی خود برطرف نمی‌نمودند، یا وقتی همانند دیگران بیمار می‎شدند به دوا و داروهای زمان خود متوسل می‌شدند، و در مسائل اجتماعی یا در جنگ‌ها و نبردها از ابزار طبیعی و عادی استفاده می‌کردند، مثلاً گروهی را مأمور می‌کردند تا اخبار دشمن را گزارش دهند و... در اینکه چرا اهل بیت (ع) در زندگی عادی خود از علوم ویژه و غیبی استفاده نمی‌کردند دلایلی متعددی وجود دارد. (...)
  • علوم ویژه و آگاهی‌هایی که از طرق خاصی برای اهل بیت حاصل می‌شود، اسباب عادی تعلیم در آنها دخالتی ندارد و در واقع این علوم موهبتی است الهی که باعث شده، اهل بیت (ع) به حقایق عالم هستی واقف شوند و به آگاهی‌های منحصر به فردی دست یابند. (...) نکته مهمی که باید به آن توجه کرد، این است که، آن قسمتی از علوم اهل بیت (ع) که آگاهی از قضای حتمی الهی است، این‌گونه علم قابل تخلف نبوده و تغییر نمی‌پذیرد، لذا تأثیری در عمل نداشته و ارتباطی با تکلیف پیدا نمی‌کند»[۲۴].

پرسش‌های وابسته

  1. علم معصوم مطلق چیست و مصداق‌های آن کدام‌اند؟ (پرسش)
  2. آیا علم معصوم مراتب و درجات دارند؟ (پرسش)
  3. علم ذاتی معصوم چیست؟ (پرسش)
  4. علم غیر ذاتی معصوم چیست؟ (پرسش)
  5. علم استقلالی معصوم چیست؟ (پرسش)
  6. علم غیر استقلالی معصوم چیست؟ (پرسش)
  7. علم باطنی معصوم به چه معناست؟ (پرسش)
  8. علم فطری معصوم به چه معناست؟ (پرسش)
  9. علم اکتسابی یا علم مستفاد معصوم چیست؟ (پرسش)
  10. علم موهوبی و موهبتی یا علم لدنی معصوم چیست؟ (پرسش)
  11. علم تام یا کامل معصوم چیست؟ (پرسش)
  12. علم محدود معصوم چیست؟ (پرسش)
  13. علم دفعی معصوم چیست؟ (پرسش)
  14. علم تدریجی معصوم چیست؟ (پرسش)
  15. علم اجمالی معصوم چیست؟ (پرسش)
  16. علم تفصیلی معصوم چیست؟ (پرسش)
  17. علم حصولی معصوم چیست؟ (پرسش)
  18. علم حضوری معصوم چیست؟ (پرسش)
  19. علم فعلی یا دائمی معصوم به چه معناست؟ (پرسش)
  20. علم شأنى یا استعدادی یا ارادی و اختیاری معصوم به چه معناست؟ (پرسش)
  21. فرق بین علم فعلی و شأنى معصوم چیست؟ (پرسش)
  22. آیا علم معصوم متوقف بر اراده اوست یا بر صرف التفات و توجه؟ (پرسش)
  23. آیا علم معصوم مراتب و درجات دارد؟ (پرسش)
  24. فرق علم پیامبر با امام چیست؟ (پرسش)
  25. آیا علم پیامبران از لحاظ مرتبه یکسان است؟ (پرسش)
  26. آیا علم پیامبران و امامان از لحاظ مرتبه یکسان یا متفاوت است؟ (پرسش)
  27. فرق بین علم معصوم و علم فرشتگان چیست؟ (پرسش)
  28. آیا پیامبران پیش از آغاز وحی و نبوت و امامان پیش از تصدی امامت از علم ویژه معصوم برخوردار بوده‌اند؟ (پرسش)
  29. آیا علم معصوم در شب قدر نازل می‌شود؟ (پرسش)
  30. آیا علم معصوم در شب جمعه نازل می‌شود؟ (پرسش)
  31. امام معصوم از چه زمانی صاحب علم ویژه می‌شود؟ (پرسش)
  32. آیا غیر معصوم می‌تواند از علوم ویژه معصوم آگاهی یابد؟ (پرسش)
  33. تفاوت علم خدا و معصوم چیست؟ (پرسش)
  34. آیا مقام علم معصوم به غیر معصوم داده می‌شود؟ (پرسش)
  35. شرایط دستیابی غیر معصوم به علم معصوم چیست؟ (پرسش)
  36. غیر معصوم از چه راهی می‌تواند به علم معصوم آگاهی یابد؟ (پرسش)
  37. آیا غیر معصوم وظیفه دارد به دنبال فراگیری علوم معصوم باشد؟ (پرسش)
  38. آیا آگاهی غیر معصوم از علم ویژه معصوم با حکمت الهی در امتحان او منافات ندارد؟ (پرسش)
  39. آیا از راه غیر مشروع می‌توان به علم ویژه معصوم دست یافت؟ (پرسش)
    1. آیا آگاهی از علم معصوم با سحر و جادو قابل دسترسی است؟ (پرسش)
  40. رابطه علم معصوم با علم مکنون یا مستأثر چیست؟ (پرسش)
  41. رابطه علم معصوم با اجتباء الهی چیست؟ (پرسش)
  42. رابطه علم معصوم با بداء الهی چیست؟ (پرسش)

منبع‌شناسی جامع علم معصوم

پانویس

  1. آگاهی‌های آسمانی، ص۴۴.
  2. ملا محسن فیض کاشانی، أنوار الحکمة، ص۱۹۶-۱۹۷
  3. حسن بن جعفر نجفی (کاشف الغطاء)، أنوار الفقاهة - کتاب القضاء، ص۱۷.
  4. سید حسین بروجردی، تفسیر الصراط المستقیم، ج‏۱، ص ۴۲۲.
  5. سید حسین بروجردی، تفسیر الصراط المستقیم، ج‏۱، ص ۴۲۳.
  6. سید حسین بروجردی، تفسیر الصراط المستقیم، ج‏۱، ص ۴۲۵.
  7. سید حسین بروجردی، تفسیر الصراط المستقیم، ج‏۳، ص ۷۱۵
  8. ویژگی‌های علوم ائمه از دیدگاه علمای امامیه
  9. علم پیامبر و ائمه به غیب (پایان‌نامه)|علم پیامبر و ائمه به غیب]]، ص۷ - ۸.
  10. با دست خویش خود را به نابودی نیفکنید و نیکوکار باشید؛ سوره بقره، آیه: ۱۹۵.
  11. بگو: اگر در خانه‌هایتان (نیز) می‌بودید، آنان که کشته شدن بر آنها مقرر شده بود به سوی کشتارگاه‌های خویش بیرون می‌آمدند؛ سوره آل‌عمران، آیه:۱۵۴.
  12. سید محمد حسین طباطبائی، بحثی كوتاه در باره علم امام صص ۳۵۶-۳۶۲، با اندكی تلخیص و تصرف
  13. علم غیب امامان از نگاه عقل كتاب و سنت، ص ۲۰۸ الی ۲۱۱.
  14. «إِنَّ الْإِمَامَ إِذَا شَاءَ أَنْ يَعْلَمَ عُلِّمَ»؛ کافی، ج۱، ص۲۲۴.
  15. «إِذَا أَرَادَ الْإِمَامُ أَنْ يَعْلَمَ شَيْئاً أَعْلَمَهُ اللَّهُ ذَلِكَ‌»؛ کافی، ج۱، ص۲۵۸.
  16. ر.ک: ادب فنای مقربان، ج۱، ص۱۷۸.
  17. «و جز آنچه خواست خداوند پروردگار جهانیان است؛ نخواهید» سوره تکویر، آیه ۲۹.
  18. «إِنَّ اللَّهَ جَعَلَ قُلُوبَ الْأَئِمَّةِ مَوْرِداً لِإِرَادَتِهِ فَإِذَا شَاءَ اللَّهُ شَيْئاً شَاءُوهُ وَ هُوَ قَوْلُهُ ﴿وَمَا تَشَاءُونَ إِلَّا أَنْ يَشَاءَ اللَّهُ رَبُّ الْعَالَمِينَ»؛ بحارالأنوار، ج۵، ج۱۱۴.
  19. مقامی، مهدی، درسنامه امام‌شناسی، ص:۷۶-۷۸.
  20. برخی از اندیشمندان در این‌باره تعبیر علم حضوری و حصولی را به کار برده‌اند؛ لواسانی، نور الافهام، ج۲، ص ۳۰۶.
  21. طباطبایی، نهایة الحکمة، ص۱۷۴.
  22. علم امام در اندیشه علمای معاصر حوزه اصفهان، فصلنامه نقد و نظر؛ شماره ۶۹؛ بهار ۱۳۹۲؛ ص ۱۲۹.
  23. البته گزارشاتی در کتب تاریخی و حدیثی آمده است که امیرالمؤمنین (ع) در موارد نادری، بر اساس علم غیبی خود قضاوت نموده است.
  24. بررسی غلو در روایات علم اهل بیت از کتاب بصائر الدرجات، ص ۲۳-۲۵.