رابطه تحدیث یا ارتباط با فرشتگان با علم معصوم چیست؟ (پرسش)

از امامت‌پدیا، دانشنامهٔ امامت و ولایت
رابطه تحدیث یا ارتباط با فرشتگان با علم معصوم چیست؟
موضوع اصلیبانک جامع پرسش و پاسخ علم معصوم
مدخل بالاترعلم معصوم / منبع علم معصوم
مدخل اصلیتحدیث با فرشتگان
مدخل وابستهعلم غیب / وحی

رابطه تحدیث یا ارتباط با فرشتگان با علم معصوم (ع) چیست؟ یکی از پرسش‌های مرتبط به بحث علم معصوم است که می‌توان با عبارت‌های متفاوتی مطرح کرد. برای بررسی جامع این سؤال و دیگر سؤال‌های مرتبط، یا هر مطلب وابسته دیگری، به مدخل اصلی علم معصوم مراجعه شود.

پاسخ نخست

ابراهیم امینی

آیت‌الله ابراهیم امینی، در کتاب «بررسی مسائل کلی امامت» در این‌باره گفته‌ است:

«محمد بن مسلم می‌‏گوید: نزد حضرت صادق (ع) صحبت از محدّث به میان آمد، فرمود: محدّث کسی‌ است که صدای‌ فرشته را می‌‏شنود ولی‌ شخص او را نمی‌‏بیند. عرض کردم: فدایت شوم از کجا تشخیص می‌‏دهد که کلام فرشته است؟ فرمود: به واسطه آرامش خاطر و وقاری‌ که در آن حال به وی‌ عطا می‌‏شود می‌‏فهمد فرشته است.

حمران بن اعین می‌‏گوید حضرت باقر (ع) فرمود: علی‌(ع) محدّث بود. وقتی‌ پیش اصحاب رفتم گفتم: مطلب شگفت‌آوری‌ برایتان آورده‏ام! گفتند: چه آورده‏‌ای‌؟ گفتم: حضرت باقر (ع) فرمود: علی‌(ع) محدّث بود! اصحاب گفتند: کار خوبی‌ نکردی‌، چرا نپرسیدی‌ که چه شخصی‌ برایش حدیث می‌‏گفت؟ حمران وقتی‌ سخن اصحاب را شنید خدمت حضرت باقر (ع) برگشت و گفت: فرمایش شما را برای‌ اصحاب گفتم، به من گفتند: چرا نپرسیدی‌ حدیث کننده او، چه شخصی‌ بود؟ امام باقر (ع) فرمود: فرشته برایش حدیث می‌‏کرد. حمران عرض کرد: می‌‏گویی‌: علی‌ پیغمبر بود؟! حضرت جواب داد: نه پیغمبر نبود آن گاه دستش را حرکت داد و فرمود: از قبیل صاحب سلیمان یا صاحب موسی‌ یا مانند ذوالقرنین بود. آیا کلام رسول خدا به شما نرسیده که فرمود: در میان شما هم مانند آنها پیدا می‌‏شود[۱].

احول می‌‏گوید از حضرت باقر (ع) پرسیدم: فرق رسول و نبی‌ و محدّث چیست؟ فرمود: رسول کسی‌ است که جبرئیل بر او نازل می‌‏شود، فرشته را می‌‏بیند و با وی‌ سخن می‌‏گوید. اما نبی‌ کسی‌ است که در خواب به وی‌ وحی‌ می‌‏شود مانند رؤیای‌ حضرت ابراهیم (ع) و مانند آن چه قبل از نبوت به رسول خدا (ص) الهام می‌‏شد، قبل از نزول جبرئیل و قبل از رسالت. ولی‌ از وقتی‌ که نبوت و رسالت برایش جمع شد جبرئیل نازل می‌‏شد و با وی‌ تکلم می‌‏کرد. بعض انبیا بودند که در عالم خواب به آنان وحی‌ می‌‏شد و روح برایشان نازل می‌‏شد، با او سخن و حدیث می‌‏گفتند، بدون اینکه در حال بیداری‌ چنین اتفاقی‌ برایشان رخ بدهد. اما محدّث کسی‌ است که با وی‌ حدیث گفته می‌‏شود، سخن فرشته را می‌‏شنود ولی‌ او را نمی‌‏بیند، و در عالم خواب هم به او وحی‌ نمی‌‏شود[۲]»[۳][۴].

پاسخ‌ها و دیدگاه‌های متفرقه

۱. آیت‌الله مصباح یزدی؛
آیت‌الله محمد تقی مصباح یزدی در کتاب «آموزش عقاید» در این‌باره گفته‌ است: «علوم ائمه اهل بیت (ع) منحصر به آنچه از پیامبر اکرم (ص) بی‌واسطه یا با واسطه شنیده بودند نبوده است بلکه ایشان از نوعی علوم غیر عادی بهره‌مند بوده‌اند که به‌صورت الهام و تحديث به ایشان افاضه می‌شده است. نظير الهامی که به حضرت خضر و ذوالقرنین و حضرت مریم و مادر حضرت موسی (ع) شده و بعضاً در قرآن کریم تعبیر به وحی گردیده که البته منظور از آن، وحی نبوت نیست، و با چنین علمی بوده که بعضی از ائمه (ع) که در سنین طفولیت به مقام امامت می‌رسیدند از همه چیز آگاه بودند و نیازی به تعلم و فراگیری از دیگران نداشتند»[۵]»[۶].
۲. حجت الاسلام و المسلمین خسروپناه؛
حجت الاسلام و المسلمین دکتر عبدالحسین خسروپناه در کتاب «کلام نوین اسلامی» در این باره گفته است: «محدث بودن یکی از منابع علوم اهل بیت (ع) است. امامان شیعه، بخشی از علم خود را از راه "تحدیث" و سخن گفتن فرشتگان الهی به دست می‌آورند. محدَّث، کسی است که فرشته با او سخن بگوید؛ بدون اینکه پیامبر باشد و یا فرشته را ببیند و یا کسی که در او دانشی به طریق الهام و مکاشفه ایجاد گردد و یا آن که در قلب او حقایقی پدید آید که از دیگران مخفی است.[۷] سخن گفتن فرشتگان با حضرت مریم (س)[۸] و سخن گفتن ملک با ساره، همسر حضرت ابراهیم،[۹] و سخن گفتن ملک با دختر پیامبر،[۱۰] نمونه‌ای از تحدیث ملائکه است»[۱۱].
۳. حجت الاسلام و المسلمین نادم؛
حجت الاسلام و المسلمین محمد حسن نادم، در کتاب «علم غیب از نگاه عقل و وحی» در این‌باره گفته‌ است:
  1. علوم عادی است که از راه‌های معمولی فرامی‌گیرند و در فراگیری با دیگر انسان‌ها تفاوتی ندارد و علمشان ناشی از جنبه بشری و مقتضای بشیریت آنهاست؛
  2. علوم غیر عادی است که در این قسم با دیگران متفاوت هستند و علمشان از طرق معمول حاصل نمی‌شود و با ارتباط با عالم غیب تحقق پیدا می‌کند»[۱۲]»[۱۳].
۴. حجج الاسلام و المسلمین نادم و افتخاری؛
حجج الاسلام و المسلمین دکتر محمد حسن نادم و سید ابراهیم افتخاری در مقاله «منابع علم امام از نگاه متکلمان قم و بغداد» در این‌باره گفته‌‌اند:

«الهام و تحدیث، از نظر لغوی، به یک معنا به کار رفته ‌است.، محدَّث را مُلهَم ترجمه کرده و در توضیح معنای آن می‌گوید: ملهم کسی است که چیزی در قلبش القا می‌شود. پس به خاطر قوۀ حدس قوی و فراستی که دارد، به او خبر داده می‌شود و این روشی است که خداوند آن را به بندگان برگزیده‌اش داده است. چیزی به آنها الهام می‌شود؛ سپس آن را می‌گویند. مُحَدَّثُون را کسانی می‌داند که فرشتگان با آنها سخن می‌گویند. در روایاتی که محدثان قم آورده‌اند، افزون بر بیان الهامی بودن علم امام (ع)، به ‌این نکته عنایت ویژه‌ای شده که پیامبر اکرم (ص) خاتم پیامبران بوده و پس از ایشان وحی منقطع شده است. آنها فرق میان وحی و الهام را با نقل روایاتی از معصومان (ع) نشان داده‌اند. در برخی از روایاتی که صفار نقل کرده، به ‌این تفاوت اشاره شده است. درباره نحوه القای علم به امام، روایتی از امام صادق (ع) نقل کرده که در آن آمده است: برخی از ما علم در گوش‌شان قرار می‌گیرد. برخی از ما در خواب می‌بینند. برخی از ما صدایی می‌شنویم و برای بعضی از ما، فرشته‌ای بزرگ‌تر از جبرئیل و میکائیل می‌آید و برخی از امامان (ع)، فرشته‌‌ها را با چشم می‌بینند. وی روایت دیگری از امام صادق (ع) نقل می‌کند که می‌گوید در شب قدر، فرشتگان همۀ پیشامدهای سال آینده را مانند خیر و شر و مرگ و زندگی و بارندگی که مقدر شده، بر آنها نازل می‌کنند. امام صادق (ع) همچنین، پنهان داشتن اخبار هر صبح و شام آسمان از ولی واجب‌ الاطاعه خود را دور از کرم و رأفت خدا می‌داند. پس از نگاه صفار قمی، ‌بخشی از علم امام، با الهام به دست می‌آید؛ ازاین‌رو، وی روایتی از امام باقر (ع) نقل می‌کند که می‌گوید: امام علی (ع) به کتاب خدا و سنت پیامبر (ص) عمل می‌کرد. هنگامی‌ که با مسئله جدیدی روبه‌رو می‌شد که نه در کتاب خدا بود و نه در سنت پیامبر (ص)، خداوند به او الهام می‌کرد. کلینی نیز، در کافی، روایات متعددی دال بر الهام شدن به امام و سخن گفتن فرشتگان با ایشان نقل کرده است. برخی از روایات هم، به چگونگی دریافت الهامی پرداخته ‌که به صورت القای به دل یا تأثیر در گوش است. برخی دیگر از چگونگی سخن گفتن فرشته با امام می‌گوید؛ مانند روایتی که کلینی از امام باقر (ع) نقل کرده و طبق آن، اهل‌ بیت (ع) در شب رحلت پیامبر اکرم (ص) که شب سختی بود، صدایی شنیدند؛ اما صاحب آن را با چشم ندیدند. او به آنها سلام کرد و آنها را در این مصیبت تسلی داد و طبق پاسخ امام به راوی، صاحب آن صدا از سوی خداوند متعال برای تسلیت آمده بود. صدوق هم‌ داستان با صفار و کلینی، از محمد بن مهران نقل می‌کند که از امام جعفر صادق (ع) شنید: ما دوازده محَدَّثیم. وی همچنین حدیثی از امام رضا (ع) نقل می‌کند که در آن، یکی از علایم امام محَدَّث بودن معرفی شده است.

به تصریح شیخ مفید، اینکه امامان (ع) صدای فرشتگان را بشنوند، عقلاً و شرعاً جایز است. وی دراین‌باره، حتی به مخالفان طعنه زده است. او در اوائل المقالات، در دفاع از تحدیث می‌گوید: "نظر من این است که شنیدن صدای ملائک، از نظر عقلی جایز است. از راستگویان شیعه که معصوم‌اند، ممتنع نیست. روایاتی در تأیید صحت آن وارد شده است. البته ‌این عمل مخصوص امامان معصوم (ع) است؛ همچنین برای برخی از شیعیان که به صالحین و ابرار و برگزیدگان معروف‌اند، امکان دارد. این نظر فقهای محدث شیعه است؛ اما نوبختیان و گروهی از امامیه که شناختی از اخبار و روایات ندارند، این عقیده را رد می‌کنند؛ چون دقت نظر نداشته و راه درستی نرفته‌اند".[۱۴] مفید از قول به امکان عقلی شنیدن صدای ملک و ایحاء برای امام فراتر می‌اندیشد و نزول وحی بر ائمه (ع) را هم، از نظر عقلی جایز و وحی به مادر موسی (ع) را از همین قبیل می‌داند؛[۱۵] اما در تحقق وحی برای امامان، به دلیل اجماع امت بر منع، قائل به منع می‌شود. او برای تقریب به ذهن می‌گوید این امر مانند بعثت پیامبری پس از پیامبر اکرم (ص) است که از لحاظ عقلی جایز است؛ اما اجماع امت، با توجه به علم به ‌اینکه ‌این کار بر خلاف تعالیم دین اسلام است، قاطعانه و یقینی، آمدن پیامبری پس از پیامبر اکرم (ص) را ممنوع می‌داند.[۱۶] او همچنین، در تصحیح الاعتقاد، به صراحت می‌گوید: "ما معتقدیم خداوند متعال بعد از پیامبر (ص)، به اولیای خود کلماتی را القا می‌کند که به آنها وحی گفته نمی‌شود".[۱۷] از سخنان مفید به ‌دست می‌آید که از نگاه او، تحدیث و الهام، دو منبع اساسی علم امام، عقلاً و نقلاً پذیرفته شده است و جالب اینکه وی قائلان به تحدیث را فقهای محدث می‌داند «همان محدثان قم» و منکران آن را نوبختیان «متکلمان گذشته بغداد» می‌داند.

سید مرتضی، از شاگردان و ناشران آراءِ شیخ مفید، گرچه در مواردی، با استاد خود همراهی می‌کند، در این باره کمتر سخن گفته است. تنها موردی که می‌تواند شاهد باور او به الهامی بودن علم امام باشد، پاسخی دربارۀ علم امام به اشیا پیش از پیدایی آنهاست: از شروط امامت نیست که امام قبل از ایجاد اشیا، به آنها علم داشته باشد؛ چون این‌گونه علم‌ها از قبیل معجزه است. اظهار معجزه هم برای امام گاهی جایز است و گاهی جایز نیست. اما می‌دانیم که امامان (ع) گاهی از اخبار غیبی به ما خبر داده اند. نظر ما این است که خداوند متعال علم به ‌این مسائل غیبی را به آنها اطلاع داده است؛ پس سید مرتضی هم، به الهامی ‌بودن علم امام توجه داشته است. شیخ طوسی بر خلاف استادش، به تفصیل، به این مبحث وارد شده است. او در برابر ‌این پرسش که اگر از امام چیزی پرسیده شود و امام به آن علم نداشته باشد، چه می‌کند و چگونه به آن علم پیدا می‌کند؟ به دو روایت استناد می‌کند. یک روایت، از قول حارث نصری، القا در قلب و قرار دادن در گوش را راه دسترسی امام به علم به موضوع جدید بیان می‌کند. روایت دیگر الهام یا شنیدن از فرشته یا هردو را مأخذ علم امام بیان می‌کند. شیخ طوسی در تبیین تحدیث و الهام، چندین روایت دیگر نقل می‌کند؛ برای نمونه روایتی از پیامبر اکرم (ص) در وصف امام علی (ع) که می‌گوید: به من وحی داده شده و به علی (ع) الهام؛ روایتی از امام رضا (ع) هم، امامان (ع) را راستگویان، مفهّم و محدَّث می‌نامند؛ امام صادق (ع) هم، در روایتی، امام علی (ع) را محدَّث معرفی و در تبیین معنای آن بیان می‌کند: یعنی فرشته نزد او آمده و علوم و معارف را در قلبش قرار می‌دهد. شیخ طوسی دربارۀ روش‌های گوناگون الهام به امامان (ع)، روایات بسیاری نقل می‌کند که برپایۀ آنها، علم در قلب برخی از امامان قرار داده می‌شود. برخی دیگر فرشته را در خواب می‌بینند و برخی دیگر صدای فرشته را می‌شنوند. برخی از امامان (ع) نیز، ملک را به چشم می‌بینند، البته نه به صورت جبرئیل و میکائیل، بلکه به صورت مخلوقی برتر از آنها. حاصل اینکه در نگاه متکلمان بغداد هم، تحدیث و الهام مسلماً منابع علم امام (ع) است؛ اما آنها با توجه به رویکرد عقلی‌شان، کمتر سراغ روایات رفته‌اند؛ ولی این به معنای بی‌عنایتی به روایات نیست؛ زیرا چنان که از گفتۀ شیخ مفید پیداست، او در هم‌داستانی با قمی‌‌ها دربارۀ الهام و تحدیث، افزون بر استدلال عقلی، بر نقل تکیه می‌کند و علت مخالفتش با نوبختیان را ناآگاهی آنها از روایات می‌داند. به چند نمونه از آنها، تحت عناوین خاص اشاره می‌کنیم»[۱۸].
۵. حجج الاسلام و المسلمین برنجکار و شاکر؛
حجج الاسلام و المسلمین دکتر رضا برنجکار و محمد تقی شاکر در مقاله «حقيقت تحديث و رابطه آن با نبوت» در این‌باره گفته‌اند:
  • «در مورد ارتباط الهام و تحدیث باید گفت بر اساس روایات شیخ مفید علم و آگاهی که توسط قلب انسان درک می‌گردد الهام و تأثیر پذیری و معرفتی که توسط دستگاه شنیداری محقق میگردد تحدیث دانسته شده است. با این بیان هم پوشی و تساوی مفاهیم "نکت فی القلب" و الهام که در برخی دیگر از روایات بیان شده است روشن میشود. مطلبی که در قلب امام آشکار و درک می‌گردد از آن به الهام نامبرده می‌شود یا آنچه امام توسط گوش خود درک می‌کند و می‌شنود که حدیث ملائکه نامیده شده نیز به واسطه فرشته انجام می‌گیرد [۱۹] بر این اساس می‌توان گفت در دستگاه معرفتی شیعه آموزه الهام "یا "نَكْتٌ‏ فِي‏ الْقَلْب‏" و تحدیث "یا"نَقْرٌ فِي‏ الْأَسْمَاع" دو مجرای تحقق آگاهی و دو شیوه برای رهیافت امام به حقیقت است که گاه از مجموعه این دو به تحدیث یاد شده است»[۲۰].
  • «ارتباط با فرشتگان و دریافت برخی خبرها یا علوم از آنها را می‌توان از دیگر شیوه‌های علم‌آموزی برگزیدگان خداوند دانست. تفاوت این شیوه با الهام این است که در الهام، مطالبی به قلب فرد القا می‌شود، بدون اینکه فرد کسی را ببیند یا صدایی را به گوش خود بشنود، اما در این شیوه، فرد صدای فرشته را می‌شنود یا او را به شکلی می‌بیند. این شیوه می‌تواند هم مصداقی از وحی غیر‌ پیامبرانه و هم پیامبرانه باشد؛ زیرا وحی پیامبرانه نیز گاهی از طریق فرشتگان به پیامبران عرضه می‌شده است. [۲۱] قرآن کریم در آیاتی، از سخن گفتن فرشتگان با حضرت مریم (س) خبر داده است: ﴿وَإِذْ قَالَتِ الْمَلائِكَةُ يَا مَرْيَمُ إِنَّ اللَّهَ اصْطَفَاكِ وَطَهَّرَكِ وَاصْطَفَاكِ عَلَى نِسَاء الْعَالَمِينَ[۲۲] ظاهر این آیه، سخن گفتن فرشتگان با حضرت مریم (س) است که در روایات از آن با عنوان تحدیث (سخن گفتن فرشتگان با انسان) یاد شده است. [۲۳] در چند آیه دیگر، به تمثل فرشته در قالب یک انسان و گفت‌و‌گوی او با حضرت مریم (س) تصریح شده است: و میان خود و آنان حجابی افکند (تا خلوت‌گاهش از هر نظر برای عبادت آماده باشد). در این هنگام، ما روح خود را به ‌سوی او فرستادیم و او در شکل انسانی بی‏عیب و نقص، بر مریم (س) ظاهر شد. او (سخت ترسید و) گفت: "من از شرّ تو به خدای رحمان پناه می‏‌برم، اگر پرهیزکاری!" گفت: "من فرستاده پروردگار توأم. (آمده‌أم) تا پسر پاکیزه‌‏إی به تو ببخشم". گفت: "چگونه ممکن است فرزندی برای من باشد؟ درحالی‌که تا‌کنون انسانی با من تماس نداشته و زن آلوده‏‌إی هم نبوده‏‌أم!" گفت: "مطلب همین است! پروردگارت فرموده: این کار بر من آسان است. (ما او را می‏‌آفرینیم تا قدرت خویش را آشکار سازیم) و او را برای مردم نشان‌ه‏ای قرار دهیم و رحمتی باشد از سوی ما. و این امری است پایان‌یافته (و جای گفت‌و‌گو ندارد)".[۲۴] از ابن‌عباس و برخی تابعین نقل شده است که مراد از ﴿رُوحَنَا در آیه کریمه، حضرت جبرئیل (ع) است؛ [۲۵] چنان‌که بیشتر مفسران معاصر نیز مقصود از آن روح را حضرت جبرئیل (ع) دانسته‌أند. در این آیه، به‌صراحت از ظهور حضرت جبرئیل (ع) برای حضرت مریم (س) در قالب یک انسان، سخن گفته شده است. نمونه دیگر، گفت‌و‌گوی فرشتگان با حضرت ساره، همسر حضرت ابراهیم (ع) است که فرشتگان به او و حضرت ابراهیم (ع) بشارت فرزند‌دار شدن دادند: و زن او ایستاده بود و (از خوشحالی) خندید. و وی را به اسحاق (ع) مژده دادیم؛ و (نیز) بعد از اسحاق (ع) به یعقوب (ع) (مژده دادیم). (همسر ابراهیم) گفت: ای وای بر من! آیا درحالی‌که من پیرزنم و این شوهرم پیرمرد است، فرزند می‌آورم؟! قطعاً این چیزی شگفت‏‌آور است! (فرشتگان) گفتند: "آیا از کار خدا تعجب می‏کنی؟! رحمت خدا و برکاتش بر شما خاندان (رسالت) باد؛ [چرا]‌که او ستوده [و] بزرگواراست".[۲۶] همچنین فرشتگان نزد حضرت لوط (ع) و قوم او حاضر شدند. آنان برای عذاب قوم لوط آمده بودند و قوم لوط این فرشتگان را که در قالب انسانی ظاهر شده بودند، می‌دیدند و از همین روی، قصد تعرض به آنان را داشتند.[۲۷] بنابراین آیات یاد‌شده ارتباط فرشتگان با غیر پیامبران را ممکن دانسته و نمونه‌هایی از چنین ارتباطی را به‌صراحت بیان کرده‌أند»[۲۸].
۶. حجت الاسلام و المسلمین سبحانی؛
حجت الاسلام و المسلمین دکتر سید محمد جعفر سبحانی در کتاب «منابع علم امامان شیعه» در این‌باره گفته‌ است:

«یکى از منابع عام علوم ائمه (ع) "محدث" بودن آن‌هاست؛ یعنى امامان شیعه، بخشى از علم خود را از راه "تحدیث" که توسط فرشتگان الهى صورت مى‌گیرد، به دست مى‌آورند. البته این صفت منحصر به آنها و مخصوص به منصب امامت نیست. بلکه دختر پیامبر اسلام، حضرت فاطمه (س) نیز داراى این صفت بوده است.

امکان تحدیث در غیر انبیا (ع) مضمون بعضى از آیات و روایات مى‌رساند که فرشتگان با غیر پیامبران نیز ارتباط داشته و مسائل غیبى را براى آنها بازگو کرده‌اند که در اینجا به چند نمونه اشاره مى‌کنیم:

سخن گفتن فرشتگان با حضرت مریم(س) خداوند در چند آیه از قرآن به این مسئله اشاره دارد که فرشتگان با حضرت مریم (س) سخن گفته‌اند؛ براى مثال خداوند مى‌فرماید: ﴿وَإِذْ قَالَتِ الْمَلائِكَةُ يَا مَرْيَمُ إِنَّ اللَّهَ اصْطَفَاكِ وَطَهَّرَكِ وَاصْطَفَاكِ عَلَى نِسَاء الْعَالَمِينَ[۲۹]

یا در آیه‌اى دیگر خداوند مى‌فرماید: ﴿يَا مَرْيَمُ اقْنُتِي لِرَبِّكِ وَاسْجُدِي وَارْكَعِي مَعَ الرَّاكِعِينَ[۳۰] همچنین خداوند مى‌فرماید: ﴿إِذْ قَالَتِ الْمَلائِكَةُ يَا مَرْيَمُ إِنَّ اللَّهَ يُبَشِّرُكِ بِكَلِمَةٍ مِّنْهُ اسْمُهُ الْمَسِيحُ عِيسَى ابْنُ مَرْيَمَ وَجِيهًا فِي الدُّنْيَا وَالآخِرَةِ وَمِنَ الْمُقَرَّبِينَ[۳۱] سخن گفتن فرشته با ساره، همسر حضرت ابراهیم(ع) خداوند مى‌فرماید: ﴿وَ امْرَأَتُهُ قٰائِمَةٌ فَضَحِکَتْ فَبَشَّرْنٰاهٰا بِإِسْحٰاقَ وَ مِنْ وَرٰاءِ إِسْحٰاقَ یَعْقُوبَ[۳۲] سخن گفتن فرشته با دختر پیامبر(ص) روایات متعددى محدَّث بودنفاطمه زهرا (س) را بیان کرده‌اند؛ از جمله در روایتى از امام صادق (ع) است که حضرت فرمود: "فاطمه دختر رسول خدا (ص) محدثه بود؛ زیرا فرشتگان از آسمان فرو مى‌آمدند و با او سخن مى‌گفتند؛ همچنان که با مریم بنت عمران سخن مى‌گفتند".[۳۳] همچنین در زیارت آن حضرت آمده است: «السَّلامُ عَلَیْکِ ایَّتُهَا التَّقِیَّةُ النَّقِیَّةُ السَّلامُ عَلَیْکِ ایَّتُهَا المُحَدَّثَةُ الْعَلِیمَةُ»[۳۴] سخن گفتن فرشتگان با ائمه اطهار(ع) روایات فراوانى در این زمینه است که به چند نمونه بسنده مى‌کنیم:

امام باقر (ع) فرمود: «أَنَّ أَوْصِیَاءَ مُحَمَّدٍ عَلَیْهِ وَ عَلَیْهِمُ السَّلَامُ مُحَدَّثُون»[۳۵] همین حدیث با اختلاف کمى در کتاب «بصائر» از امام باقر (ع) چنین نقل شده است: «أن أوصیاء علی محدثون»[۳۶] در روایتى چنین مى‌خوانیم که محمد بن‌اسماعیل مى‌گوید شنیدم ابوالحسن (ع) مى‌فرمود: «الْأَئِمَّةُ عُلَمَاءُ صَادِقُونَ مُفَهَّمُونَ مُحَدَّثُون»[۳۷]

محمد بن عمران نیز مى‌گوید از امام صادق (ع) شنیدم که مى‌فرمود: «نَحْنُ اثْنَا عَشَرَ مُحَدَّثاً»[۳۸]

مُحَدَّث بودن غیر نبى از نگاه اهل‌سنت تمام مسلمانان اتفاق دارند که در امت اسلام همانند امت‌هاى گذشته، افرادى محدّث بوده‌اند؛ تنها اختلاف، در مصادیق آنهاست که شیعه، على و فرزندان آن حضرت را که امامان (ع) بعد از اویند، محدث مى‌دانند و اهل‌سنت، عمر بن خطاب و امثال او را محدث مى‌دانند که در این قسمت نصوص اهل‌سنت را بیان مى‌کنیم:

مُحَدَّث بودن عمر در کتاب‌هاى متعددى از اهل‌سنت بیان شده است که پیامبر اسلام (ص) فرمود: "عمر بن خطاب، محدث امت من است". بخارى در صحیح خود به نقل از ابوهریره چنین مى‌گوید: حَدَّثَنَا یَحْیَى بْنُ قَزَعَةَ حَدَّثَنَا إِبْرَاهِیمُ بْنُ سَعْدٍ عَنْ أَبِیهِ عَنْ أَبِی سَلَمَةَ عَنْ أَبِی هُرَیْرَةَ قَالَ: قَالَ رَسُولُ الله (ص) لَقَدْ کَانَ فِیمَا قَبْلَکُمْ مِنْ الْأُمَمِ مُحَدَّثُونَ فَإِنْ یَکُ فِی أُمَّتِی أَحَدٌ فَإِنَّهُ عُمَرُ. زَادَ زَکَرِیَّاءُ بْنُ أَبِی زَائِدَةَ عَنْ سَعْدٍ عَنْ أَبِی سَلَمَةَ عَنْ أَبِی هُرَیْرَةَ قَالَ قَالَ النَّبِیُّ (ص) لَقَدْ کَانَ فِیمَنْ کَانَ قَبْلَکُمْ مِنْ بَنِی إِسْرَائِیلَ رِجَالٌ یُکَلَّمُونَ مِنْ غَیْرِ أَنْ یَکُونُوا أَنْبِیَاءَ فَإِنْ یَکُنْ مِنْ أُمَّتِی مِنْهُمْ أَحَدٌ فَعُمَرُ»[۳۹] ابن‌حجر عسقلانى در کتاب "فتح البارى" که یکى از شرح‌هاى صحیح بخارى است، در توضیح این حدیث مى‌گوید: وَقَوْله «وَإِنْ یَکُ فِی أُمَّتِی» قِیلَ لَمْ یُورِد هَذَا الْقَوْل مَوْرِد التَّرْدِید فَإِنَّ أُمَّته أَفْضَل الْأُمَم وَإِذَا ثَبَتَ أَنَّ ذَلِکَ وُجِدَ فِی غَیْرهمْ فَإِمْکَان وُجُوده فِیهِمْ أَوْلَى وَإِنَّمَا أَوْرَدَهُ مَوْرِد التَّأْکِید کَمَا یَقُول الرَّجُل: إِنْ یَکُنْ لِی صَدِیق فَإِنَّهُ فُلَان یُرِید اخْتِصَاصه بِکَمَالِ الصَّدَاقَة لَا نَفْی الْأَصْدِقَاء»[۴۰]

همچنین در جاى دیگر از کتاب صحیح بخارى چنین آمده است: عَنْ أَبِی هُرَیْرَةَ عَنْ النَّبِیِّ (ص) قَالَ إِنَّهُ قَدْ کَانَ فِیمَا مَضَ‍-‍ى قَبْلَکُمْ مِنْ الْأُمَمِ مُحَدَّثُونَ وَإِنَّهُ إِنْ کَانَ فِی أُمَّتِی هَذِهِ مِنْهُمْ فَإِنَّهُ عُمَرُ بْنُ الْخَطَّابِ»[۴۱]

مُوَافَقَات عُمَر در کتاب‌هاى تاریخى و حدیثى اهل‌سنت، فضایلى براى خلیفه دوم به نام "موافقات عمر" بیان شده است؛ یعنى در مسائل زیادى، عمر پیشنهادهایى را به خداوند یا رسول خدا (ص) مى‌داد؛ به‌ طورى‌ که پیشنهاد او قبول مى‌شد؛ براى مثال «عبدالله بن عمر» مى‌گوید: ما قال الناس فی شىء و قال فیه عمر إلا جاء القرآن بنحو ما یقول عمر. تاریخ الخلفاء»[۴۲]

بعضى از علماى اهل‌سنت، مُوَافَقَات عُمَر را بالغ بر بیست مورد دانسته‌اند[۴۳] که در اینجا به چند مورد اشاره مى‌کنیم:

موافقت خدا با عمر بن خطاب در کتاب‌هاى اهل‌سنت نقل شده است که خلیفه دوم گفت:

در سه مورد خدا با من موافقت کرد:

١. گفتم اى رسول خدا (ص)! اى کاش مقام ابراهیم را براى خود، مصلى قرار مى‌دادیم. فوراً این آیه نازل شد: ﴿وَاتَّخِذُواْ مِن مَّقَامِ إِبْرَاهِيمَ مُصَلًّى[۴۴]

٢. گفتم اى رسول خدا (ص)! افراد خوب و بد بر زنان شما وارد مى‌شوند؛ چه خوب است که به آنها دستور دهى که خود را بپوشانند. پس از چندى، آیه حجاب نازل شد.

٣. زنان حضرت به او اظهار غیرت کردند. گفتم که امید است خدایم چنانچه طلاقتان بدهد، زن‌هاى بهتر از شما نصیبش فرماید. آن‌گاه همین آیه نازل شد. [۴۵]

داستان "یا ساریة الجبل"

"قرطبى" مفسر اهل‌سنت در تفسیر خود، قصه «اى ساریه! کوه کوه!» را چنین نقل کرده است: عمر بن خطاب در سال سیزدهم به "ساریة بن زنیم بن عبدالله" دستور داد با لشکرى به سوى فارس برود. عمر در حالى که روز جمعه‌اى مشغول سخنرانى بود، از خاطرش گذشت که لشکر او در سرزمینى با دشمن روبه‌رو شده و در حال شکست‌خوردن است و نزدیکى آن‌‎ها کوهى قرار دارد. عمر در حال سخنرانى گفت: "اى ساریه! کوه کوه!". عمر صدایش را بلند کرد و خدا نیز آن را به گوش ساریه رساند و او با لشکرش به کوه پناه برد و از یک‌سو با دشمن جنگ کردند و پیروز شدند.[۴۶] البته اهل‌سنت غیر از عمر بن خطاب، افراد دیگرى را جزء محدثان دانسته و براى هرکدام داستان‌ها و حکایت‌هایى آورده‌اند؛ از جمله "عمران بن حصین خزاعى"[۴۷]، "ابوعثمان مغربى"[۴۸]و "ابى یحیى ناقد".[۴۹]

نقد و بررسى اولاً: "ابو هُرَیْرَة الدوسی الیمانی" که ناقل این حدیث است و اهل‌سنت او را جزء علما و فقهاى بزرگ و از اصحاب خاص پیامبر (ص) مى‌دانند[۵۰]، مورد جرح بعضى دیگر از علماى اهل‌سنت واقع شده است. او یکى از اصحاب پیامبر (ص) است که درباره اسم او و اسم پدرش بین علماى رجال اختلاف است [۵۱] و با اینکه کمترین همنشینى با آن حضرت را داشته، بیشتر از همه صحابه از رسول خدا (ص) حدیث نقل کرده است.[۵۲] وى از حوادثى نقل مى‌کند که خود در آن حضور نداشته است و زمانى که سند آن را از او مى‌خواهند، اعتراف مى‌کند که آن را از دیگرى (فضل بن عباس، کعب الاحبار یهودى و...) شنیده است یا مى‌گفته از کیسه ابوهریره است.[۵۳] به همین علت، ابوهریره به "کذاب" و "مدلس"[۵۴] شهرت یافت و نخستین کسى است که در اسلام به دروغگویى متهم شده است و کسانى همانند امیرمؤمنان على (ع)[۵۵]، عمر[۵۶]، عثمان[۵۷]، عایشه و ام سلمه[۵۸]، حرف او را رد کرده‌اند. ابوحنیفه نیز مخالفت با او را جایز مى‌داند[۵۹] و به همین علت است که او نزد بعضى از علماى اهل‌سنت، ناخالص و روایاتش ناپسند شمرده شده است.[۶۰]

ثانیاً: این روایت نمى‌تواند محدث بودن خلیفه دوم را ثابت کند؛ زیرا آگاهى نداشتن عمر از احکام و دستورهاى اسلامى با این صفت همخوانى ندارد. در کتب اهل‌سنت روایات متعددى وجود دارد که عمر هنگام مشکلات، از دیگران به‌ویژه از على (ع) کمک مى‌گرفت و مى‌گفت اگر على (ع) نبود، عمر هلاک مى‌شد. یا مى‌گفت: کل الناس افقه من عمر».[۶۱] درحالى‌که محدث کسى است که با عالم بالا در ارتباط است و فرشتگان او را هنگام مشکلات کمک مى‌نمایند.[۶۲]

ثالثاً: علامه امینى پس از نقل بعضى از موافقات عمر مى‌گوید: اگر این‌گونه مطالب موافقت خدا با عمر، از قبیل الهام باشد پس باید فاتحه اسلام را خواند. آنان چقدر از شناخت حقیقت مناقب جاهل‌اند که حوادث زننده‌اى چون حادثه فوق را جزء فضایل مى‌شمارند؛ در صورتى که اگر خوب تعقل مى‌کردند، باید این‌گونه گفتار را از عمر نپذیرند و آن را نادرست بدانند؛ زیرا این گفته، مقام پیامبر (ص) را پایین مى‌آورد و منقصتى براى پیامبر اسلام (ص) به‌شمار مى‌رود[۶۳]»[۶۴].
۷. حجت الاسلام و المسلمین هاشمی؛
حجت الاسلام و المسلمین دکتر سید علی هاشمی در مقاله «علم امام تام یا محدود؟» و کتاب «ماهیت علم امام بررسی تاریخی و کلامی» در این‌باره گفته است:

«در روایات متعدد، افکندن در دل یا شنیدن صدا توسط گوش امام (ع) از شیوه‌های دریافت علوم آنان معرفی شده است. این روایات نیز مستفیض هستند. این‌گونه شیوه‌های دریافت علم، نشان می‌دهند که علوم ائمه (ع) تام و کامل نبوده است؛ زیرا اگر چنین می‌بود، نیازی به استفاده از شیوه‌های یادشده نبود. ظهور این روایات بر این نکته نیز دلالت دارد که ائمه (ع) این علوم را نداشتند و علوم دریافتی، تأیید و تکرار علوم موجود نزد آنان نبوده است» [۶۵].

«ارتباط با فرشتگان و دریافت برخی خبرها یا علوم از آنها، یکی دیگر از راه‌های دریافت علوم الهی است. گفته شد که در قرآن کریم از سخن گفتن فرشتگان با حضرت مریم (ع)[۶۶] با و تمثل یكی از فرشتگان (حضرت جبرئیل (ع))[۶۷] بر ایشان به صورت یک انسان، سخن رانده شده است[۶۸]. تمثل تعدادی از فرشتگان در قالب انسانی و حضور نزد حضرت ابراهیم و همسرش ساره و سخن گفتن با آن دو[۶۹]، همچنین حضور آنان نزد حضرت لوط (ع) و قوم او[۷۰]، از دیگر مواردی است که ارتباط بین فرشتگان و انسان، و القای برخی مطالب از جانب آنان را نشان می‌دهد.

بنابر این ارتباط میان انسان‌ها و فرشتگان، به طور کلی با توجه به شواهد قطعی قرآنی جای انکار ندارد؛ اما آیا امامان معصوم (ع) با فرشتگان ارتباط داشته‌اند؟ اگر ارتباط داشته‌اند، این ارتباط چگونه بوده است؟ تحديث فرشتگان که در روایات اهل بیت (ع)، به منزله یکی از شیوه‌های مهم در دریافت علوم بر آن تأکید شده، چگونه بوده است؟ با نگاهی تاریخی به روایاتی که به این مباحث پرداخته‌اند، می‌کوشیم پاسخ‌هایی برای پرسش‌هایمان درباره کیفیت ارتباط با فرشتگان، محتوای علوم دریافت شده از آنان، و ماهیت تحديث بیابیم و با تحولات تاریخی این موضوع در روایات آشنا شویم. در هر دوره کوشیده‌ایم ابتدا با اشاره به روایاتی که به طور کلی ارتباط ائمه (ع) با فرشتگان را بیان می‌کنند، اصل این ارتباط را ثابت کنیم؛ سپس به بیان روایاتی پرداخته‌ایم که شیوه‌های این ارتباط را بیان می‌کنند. به نظر می‌رسد این ارتباط، به دو شکل تمثل فرشتگان و تحديث (سخن گفتن فرشتگان با ائمه (ع)) بوده است»[۷۱]
٨. هاشمی؛
حجت الاسلام و المسلمین سید علی هاشمی در کتاب «ماهیت علم امام بررسی تاریخی و کلامی» در این باره گفته است:

ارتباط با فرشتگان و دریافت برخی خبرها یا علوم از آنها را می‌توان از دیگر شیوه‌های علم آموزی برگزیدگان خداوند دانست. تفاوت این شیوه با الهام این است که در الهام، مطالبی به قلب فرد القا می‌شود، بدون اینکه فرد کسی را ببیند یا صدایی را به گوش خود بشنود، اما در این شیوه، فرد صدای فرشته را می‌شنود یا او را به شکلی می‌بیند. این شیوه می‌تواند هم مصداقی از وحی غیر پیامبرانه و هم پیامبرانه باشد؛ زیرا وحی پیامبرانه نیز گاهی از طریق فرشتگان به پیامبران عرضه می‌شده است[۷۲].

قرآن کریم در آیاتی، از سخن گفتن فرشتگان با حضرت مریم (ع)، خبر داده است: ﴿وَإِذْ قَالَتِ الْمَلَائِكَةُ يَا مَرْيَمُ إِنَّ اللَّهَ اصْطَفَاكِ وَطَهَّرَكِ وَاصْطَفَاكِ عَلَى نِسَاءِ الْعَالَمِينَ[۷۳][۷۴]؛ ظاهر این آیه، سخن گفتن فرشتگان با حضرت مریم (ع) بهتر است که در روایات از آن با عنوان تحدیث (سخن گفتن فرشتگان با انسان) یاد شده است[۷۵]. در چند آیه دیگر، به تمثل فرشته در قالب یک انسان و گفت و گوی او با حضرت مریم (ع)، تصریح شده است: و میان خود و آنان حجابی افکند (تا خلوتگاهش از هر نظر برای عبادت آماده باشد). در این هنگام، ما روح خود را به سوی او فرستادیم و او در شکل انسانی بی‌عیب و نقص، بر مریم ظاهر شد. او (سخت ترسید و) گفت: «من از شر تو به خدای رحمان پناه می‌برم، اگر پرهیزکاری!» گفت: «من فرستاده پروردگار توام. (آمده‌ام) تا پسر پاکیزه‌ای به تو ببخشم». گفت: «چگونه ممکن است فرزندی برای من باشد؟! در حالی که تاکنون انسانی با من تماس نداشته و زن آلودهای هم نبوده‌ام!» گفت: «مطلب همین است! پروردگارت فرموده: این کار بر من آسان است. (ما او را می‌آفرینیم تا قدرت خویش را آشکار سازیم) و او را برای مردم نشانه‌ای قرار دهیم و رحمتی باشد از سوی ما. و این امری است پایان یافته (و جای گفت و گو ندارد)»[۷۶].

از ابن عباس و برخی تابعین نقل شده است که مراد از «روحنا» در آیه کریمه، حضرت جبرئیل (ع) است[۷۷]؛ چنان که بیشتر مفسران معاصر نیز مقصود از آن روح را حضرت جبرئیل (ع) دانسته‌اند[۷۸]. در این آیه، به صراحت از ظهور حضرت جبرئیل (ع) برای حضرت مریم (ع)، در قالب یک انسان، سخن گفته شده است.

نمونه دیگر، گفت و گوی فرشتگان با حضرت ساره، همسر حضرت ابراهیم است که فرشتگان به او و حضرت ابراهیم بشارت فرزنددار شدن دادند: وزن او ایستاده بود و (از خوشحالی) خندید. و وی را به اسحاق مژده دادیم؛ و (نیز) بعد از اسحاق به یعقوب (مژده دادیم.) (همسر ابراهیم) گفت: ای وای بر من! آیا در حالی که من پیرزنم و این شوهرم پیرمرد است، فرزند می‌آورم؟! قطعا این چیزی شگفت آور است! (فرشتگان) گفتند: «آیا از کار خدا تعجب می‌کنی؟! رحمت خدا و برکاتش بر شما خاندان (رسالت) باد؛ [چرا]که او ستوده [و] بزرگواراست»[۷۹].

همچنین فرشتگان نزد حضرت لوط (ع) و قوم او حاضر شدند[۸۰]. آنان برای عذاب قوم لوط آمده بودند و قوم لوط این فرشتگان را که در قالب انسانی ظاهر شده بودند، می‌دیدند و از همین روی، قصد تعرض به آنان را داشتند[۸۱].

بنابر این آیات یادشده ارتباط فرشتگان با غیر پیامبران را ممکن دانسته و نمونه‌هایی از چنین ارتباطی را به صراحت بیان کرده‌اند.[۸۲]

در بررسی آیات قرآن، گفته شد که ارتباط با فرشتگان و دریافت برخی خبرها یا علوم از آنها، یکی دیگر از راه‌های دریافت علوم الهی است. گفته شد که در قرآن کریم از سخن گفتن فرشتگان با حضرت مریم (ع)[۸۳] با و تمثل یكی از فرشتگان (حضرت جبرئیل (ع))[۸۴] بر ایشان به صورت یک انسان، سخن رانده شده است[۸۵]. تمثل تعدادی از فرشتگان در قالب انسانی و حضور نزد حضرت ابراهیم و همسرش ساره و سخن گفتن با آن دو[۸۶]، همچنین حضور آنان نزد حضرت لوط (ع) و قوم او[۸۷]، از دیگر مواردی است که ارتباط بین فرشتگان و انسان، و القای برخی مطالب از جانب آنان را نشان می‌دهد.

بنابر این ارتباط میان انسان‌ها و فرشتگان، به طور کلی با توجه به شواهد قطعی قرآنی جای انکار ندارد؛ اما آیا امامان معصوم (ع) با فرشتگان ارتباط داشته‌اند؟ اگر ارتباط داشته‌اند، این ارتباط چگونه بوده است؟ تحديث فرشتگان که در روایات اهل بیت (ع)، به منزله یکی از شیوه‌های مهم در دریافت علوم بر آن تأکید شده، چگونه بوده است؟ با نگاهی تاریخی به روایاتی که به این مباحث پرداخته‌اند، می‌کوشیم پاسخ‌هایی برای پرسش‌هایمان درباره کیفیت ارتباط با فرشتگان، محتوای علوم دریافت شده از آنان، و ماهیت تحديث بیابیم و با تحولات تاریخی این موضوع در روایات آشنا شویم. در هر دوره کوشیده‌ایم ابتدا با اشاره به روایاتی که به طور کلی ارتباط ائمه (ع) با فرشتگان را بیان می‌کنند، اصل این ارتباط را ثابت کنیم؛ سپس به بیان روایاتی پرداخته‌ایم که شیوه‌های این ارتباط را بیان می‌کنند. به نظر می‌رسد این ارتباط، به دو شکل تمثل فرشتگان و تحديث (سخن گفتن فرشتگان با ائمه (ع)) بوده است»[۸۸]

در برخی روایات نبوی و روایات امير المؤمنین (ع)، از اهل بیت (ع) با عنوان «مختلف الملائکه» یعنی محل رفت و آمد فرشتگان یاد شده است[۸۹]. این عنوان اگر چه رابطه‌ای ویژه بین فرشتگان و اهل بیت (ع) را می‌رساند، ضرورتا به معنای تمثل فرشتگان برای آنان با گفت و گوی بین آنان نیست. شواهد بیشتری نیاز است که کیفیت این رابطه روشن شود.

در روایاتی، از نزول فرشتگان در شب قدر بر ائمه (ع) سخن گفته شده است. در روایتی نبوی چنین آمده است: «به شب قدر ایمان بیاورید که همانا آن برای علی بن ابی طالب و یازده فرزندش بعد از من است»[۹۰]. اختصاص این شب به امیرالمؤمنین (ع) و دیگر ائمه (ع) بدین معناست که فرشتگان و روح در آن شب بر آنان نازل می‌شوند. در روایتی دیگر از آن حضرت، همین مطلب بیان شده است که تمام امور (كل امر) در شب قدر پس از آن حضرت بر اميرالمؤمنین (ع) نازل می‌شود[۹۱]. نقل شده است که امیرالمؤمنین (ع) به امام حسین (ع) بیان کردند که در شب قدر حوادث آن سال امت بر رسول خدا (ص) عرضه شد و خبر دادند که این امور بر ایشان و اوصیای ایشان نیز عرضه خواهد شد[۹۲].

در روایتی دیگر از امیرالمؤمنین (ع) تأکید شده است در شب قدر، امور آن سال بر صاحبان امر نازل می‌شود. راوی از آن حضرت خواست که صاحبان امر را معرفی کند. آن حضرت فرمود: من و بازده نفر از نسل من، که امامان محدثیم[۹۳]. بنا بر نقلی، امیرالمؤمنين (ع) فردای نخستین شب قدر پس از رحلت رسول خدا (ص) به مردم فرمودند که هر چه می‌خواهند از ایشان بپرسند، که ایشان از گذشته و آینده خبر می‌دهد[۹۴]. گویا این آگاهی، به دریافت این علوم در شب قدر مرتبط است. این گونه روایات، بیانگر آن‌اند که بخشی از علوم اهل بیت از طریق ارتباط با فرشتگان و دریافت از آنان به دست می‌آمده است؛ اما چگونگی این ارتباط، در این روایات مبهم است.

در روایتی خبر داده شده است که امیرالمؤمنین (ع) هنگام غسل بدن مطهر پیامبر (ص)، فرشتگان را می‌دید که او را یاری می‌کردند؛ گروهی نازل می‌شدند و گروهی عروج می‌کردند و آن حضرت صدای زمزمه و صلوات آنان را می‌شنید[۹۵]. روایت دیگری نیز از مشاهده فرشتگان توسط ایشان خبر داده است[۹۶].

در برخی از روایات نبوی و علوی، مسئله تحديث نیز بیان شده است. در روایتی آمده است که پیامبر اکرم (ص) فرمودند: «مِنْ أَهْلِ بَيْتِي اثْنَا عَشَرَ مُحَدَّثاً»[۹۷]. تحديث در لغت، مصدر باب تفعیل به معنای سخن گفتن و خبر دادن از چیزی است[۹۸]. از روایات این گونه به دست می‌آید که در این حالت، فرد فقط صدایی را می‌شنود که با او سخن می‌گوید؛ بدون آنکه صاحب سخن را ببیند. این مطلب، در ادامه بحث روشن می‌شود. در روایت دیگری، محتوای روایت پیشین، این گونه نقل شده است: «مِنْ وُلْدِيَ اثْنَا عَشَرَ نَقِيباً نُجَبَاءُ مُحَدَّثُونَ مُفَهَّمُونَ»[۹۹]. در روایتی، از پیامبر (ص) نقل شده است: من و اوصیای از فرزندانم، هدایت شدگانیم. همه ما محدثیم. در ادامه این روایت، نام برخی از ائمه و تعداد آنان آمده است[۱۰۰]. در این روایات، مقصود از محدث بیان نشده است.

اگر چه بیشتر این روایات، گرفتار ضعف سندی‌اند، اما تعداد این روایات و تأیید آنها با روایات امامان بعدی، موجب اطمینان به صدور آنان می‌شود.[۱۰۱]

در نقلی آمده است که گروهی از فرشتگان الهی که در جنگ بدر به پیامبر (ص) کمک کرده بودند، در کربلا به نزد امام حسین (ع) آمدند و آمادگی خود را برای یاری آن حضرت اعلام کردند؛ اما آن حضرت شهادت را سرانجام خود معرفی نمودند[۱۰۲]. امام سجاد (ع) نیز در روایتی اهل بیت (ع) را «مختلف الملائکه» توصیف کرده‌اند[۱۰۳].

بنا بر روایتی، ابوحمزه ثمالی نقل کرده است که خدمت امام زین العابدین (ع) رسیدم؛ در حالی که آن حضرت دنبال چیزی می‌گشتند. سپس آن را از پس پرده به کسی دادند. از امام (ع) درباره آن چیز پرسیدم. ایشان پاسخ دادند که به دنبال باقی مانده پر فرشتگان است. فرشتگان وقتی از نزد آن حضرت خارج می‌شوند، ایشان آن باقی مانده را برای فرزندانشان تعويذ (یا تسبیح)[۱۰۴] می‌سازند. ابوحمزه از این گفتار امام تعجب کرد و از ایشان پرسید: آیا فرشتگان نزد شما می‌آیند؟ امام (ع) پاسخ دادند: «يَا أَبَا حَمْزَةَ إِنَّهُمْ لَيُزَاحِمُونَّا عَلَى تُكَأَتِنَا»[۱۰۵]؛ «آنها روی متکاهاجا را بر ما تنگ می‌کنند». ضمایر جمع به کار رفته از سوی امام (ع) در این روایت، نشان می‌دهد که این مسئله اختصاص به ایشان ندارد؛ بلکه حکمی کلی درباره ائمه (ع) است. این روایت دلالت بر آن دارد که فرشتگان گاهی در صورتی تمثل یافته بر ائمه (ع) نازل می‌شدند و ائمه (ع) از باقی مانده آثار آنان، برای فرزندانشان گردن بندی برای تعویذ یا تسبیح درست می‌کردند. این روایت تا حدی کیفیت ارتباط فرشتگان با ائمه را روشن می‌سازد.

در روایتی از آن حضرت، به مسئله محدث بودن ائمه (ع) نیز اشاره شده است. بنا بر این نقل، آن حضرت به یکی از اصحاب خود فرمودند: آیا آیه‌ای را که علی بن ابی طالب (ع) با آن قاتل خود و امور بزرگی را می‌شناخت و مردم درباره آن سخن می‌گویند، می‌دانی؟ آن فرد اظهار بی‌اطلاعی کرد. امام آیه شريفه را ﴿وَمَا أَرْسَلْنَا مِنْ قَبْلِكَ مِنْ رَسُولٍ وَلَا نَبِيٍّ[۱۰۶] را تلاوت کردند و عبارت «ولا محدث» را به دنبال ﴿ولًا نَبِيًّ؛ افزودند[۱۰۷] و ادامه دادند که، امام علی بن ابی طالب (ع) محدث بود. سپس فرمودند: هر امامی از ما اهل بیت، محدث است[۱۰۸]. بنا بر این گزارش، استناد به این آیه کریمه برای محدث معرفی کردن ائمه (ع)، نخستین بار در روایات امام سجاد مطرح شده است.[۱۰۹]

رفت و آمد فرشتگان، نزول فرشتگان در شب قدر بر ائمه، تمثل فرشتگان نزد ایشان و سخن گفتن با ائمه (تحديث)، از مهم‌ترین مطالبی است که در روایات این دو امام بزرگوار آمده است.

در روایاتی از امام باقر (ع)، ائمه (ع) با عنوان «مختلف الملائكة»، یعنی کسانی که محل رفت و آمد فرشتگان‌اند، توصیف شده‌اند[۱۱۰]. در روایتی دیگر از آن حضرت آمده است: چرا مردم از ما کراهت دارند؟ به خدا قسم، ما درخت نبوت، جایگاه رسالت، محل رفت و آمد فرشتگان و خانه رحمت و معدن علمیم[۱۱۱]. بنا بر برخی از این نقلها، آن حضرت این سخن را بارها تکرار کرده بودند[۱۱۲]. در نقل دیگری روایت شده است که ایشان می‌فرمودند: «نحن الذين إلا تختلف الملائكة»[۱۱۳].

بنا بر روایتی دیگر، آن حضرت فرمودند: به خدا قسم فرشتگان بر ما نازل می‌شوند و بر فرش‌های ما قدم می‌گذارند. آن حضرت در ادامه، این مطلب را برآیه‌ای از قرآن تطبیق دادند و فرمودند: آیا کتاب خدا را نمی‌خوانی که فرموده است): ﴿إِنَّ الَّذِينَ قَالُوا رَبُّنَا اللَّهُ ثُمَّ اسْتَقَامُوا تَتَنَزَّلُ عَلَيْهِمُ الْمَلَائِكَةُ أَلَّا تَخَافُوا وَلَا تَحْزَنُوا وَأَبْشِرُوا بِالْجَنَّةِ الَّتِي كُنْتُمْ تُوعَدُونَ[۱۱۴][۱۱۵]. و این روایت نشان می‌دهد که این آیه به نزول فرشتگان در قیامت یا هنگام مرگ اختصاص ندارد؛ بلکه آنان در مواقع دیگر نیز بر ائمه (ع) نازل می‌شوند. این دومین آیه‌ای است که ائمه (ع) در این موضوع بدان استناد کرده‌اند. ظاهر این روایت، همچنین تمثل را در هنگام حضور نزد ائمه (ع) می‌رساند؛ زیرا از تعابیری مانند بر فرش‌های ما قدم می‌گذارند، همین مطلب به ذهن می‌رسد.

روایات متعددی از امام صادق (ع) نیز خبر می‌دهند که فرشتگان نزد ائمه در رفت و آمد بوده‌اند[۱۱۶]. در این روایات به صراحت از نزول فرشتگان بر خانه‌ها و بر روی بالش‌های خانه‌های آنان سخن به میان آمده است. در برخی از این روایات، همچون برخی روایات گذشته، از ساختن تعويذ از باقی مانده پر فرشتگان برای فرزندان اهل بیت (ع) سخن گفته شده است[۱۱۷]. مجموعه این روایات، تمثل فرشتگان را بر ائمه به تقویت می‌کنند.

روایاتی از این دو امام بزرگوار (ع) به درباره نزول فرشتگان در شب قدر بر ائمها دستهای دیگر از روایات مرتبط با این موضوع است[۱۱۸]. در روایتی از امام باقر (ع) نقل شده است: «لَا تَخْفَى عَلَيْنَا لَيْلَةُ الْقَدْرِ إِنَّ الْمَلَائِكَةَ يُطِيفُونَ بِنَا فِيهَا»[۱۱۹]؛ البته کیفیت این نزول و ارتباط مشخص نشده است. در روایتی دیگر، از آن حضرت نقل شده است که خداوند شب قدر را از ابتدای دنیا مقدر ساخت و بر اولین انسان که نخستین پیامبر بود، تفسیر امور تمام آن سال را نازل کرد تا در کنار آنچه جبرئیل بر او نازل می‌سازد، حجتی بر او باشد. در ادامه، آن حضرت بیان کردند که تا پایان دنیا، حجتی بر روی زمین خواهد بود و هر سال در شب قدر، این امور بر او نازل می‌شود[۱۲۰].

دسته‌ای دیگر از روایات، روایاتی است که ائمه را محدث معرفی می‌کنند. از امام باقر (ع) نقل شده است: «الِاثْنَا عَشَرَ الْإِمَامَ مِنْ آلِ مُحَمَّدٍ كُلُّهُمْ مُحَدَّثٌ‌»[۱۲۱]؛ بنابر روایتی دیگر، آن حضرت به زراره مأموریت داد به حکم بن عتيبه[۱۲۲] اعلام کند که اوصیای پیامبر (ص) محدث‌اند[۱۲۳]. از ایشان درباره ویژگی‌های امام این گونه نقل شده است: «او (امام) محدث است، تا زمانی که دوره (امامت و زندگی) او سپری شود»[۱۲۴].

از نکاتی که در روایات امام باقر (ع) درباره محدث بودن ائمه (ع)، می‌توان دید، استناد به این آیه است: ﴿وَمَا أَرْسَلْنَا مِنْ قَبْلِكَ مِنْ رَسُولٍ وَلَا نَبِيٍّ إِلَّا إِذَا تَمَنَّى أَلْقَى الشَّيْطَانُ فِي أُمْنِيَّتِهِ فَيَنْسَخُ اللَّهُ مَا يُلْقِي الشَّيْطَانُ ثُمَّ يُحْكِمُ اللَّهُ آيَاتِهِ وَاللَّهُ عَلِيمٌ حَكِيمٌ[۱۲۵]. پیش از این، استناد به این آیه را در روایات امام سجاد (ع) دیدیم. در روایتی از امام باقر (ع)، پس از عبارت ﴿وَلَا نَبِيٍّ، عبارت «وَ لَا مُحَدَّثٍ‌» آمده و این آیه دلیل محدث بودن امیر المؤمنين (ع) معرفی شده است[۱۲۶]. با توجه به اینکه تحریف ناپذیری قرآن، امری مسلم است، این عبارت را می‌توان تفسیری بر آیه یاد شده دانست. به عبارت دیگر، ائمه (ع) بیان کرده‌اند که حکم بیان شده در این آیه (تلاش شیاطین برای انحراف معارف الهی و عنایت ویژه خداوند برای حفظ، آن معارف)، اختصاص به پیامبران ندارد؛ بلکه کسانی هم که به اذن خداوند خطاب فرشتگان قرار می‌گیرند، این گونه‌اند. بنابر این بیان چنین نکته‌ای را نباید به معنای اشاره به تحریف قرآن توسط ائمه (ع) شمرد.

دسته‌ای دیگر از روایات که به بحث تحديث مرتبط‌اند و نشان می‌دهند فرشتگان وظیفه تحديث به ائمه (ع) را بر عهده دارند، روایاتی‌اند که از الهام و شنیدن صدا به مثابه دو روش مهم از روش‌های دریافت علوم توسط ائمه خبر می‌دهند. پیش از این گفته شد که در روایات متعددی از امام صادق (ع) - که سند برخی از آنها صحیح است -شیوه دریافت برخی علوم، افکندن در دل یا شنیدن صدا توسط گوش معرفی شده است[۱۲۷].

در روایتی آمده است: پس از آنکه امام صادق (ع)، اميرالمؤمنین علی (ع) را محدث معرفی کردند، ابوبصیر از ایشان توضیح این مطلب را خواست و امام فرمودند: «يَبْعَثُ اللَّهُ مَلَكاً يَنْقُرُ فِي أُذُنِهِ كَيْتَ وَ كَيْتَ وَ كَيْتَ‌»[۱۲۸]؛ «خداوند فرشته‌ای را به سوی او می‌فرستد که در گوش او چنین و چنان می‌افکند». «نقر» به معنای کوبیدن است[۱۲۹] و مقصود از نقر صدا در گوش، طنین‌افکندن صدا در گوش است. تقر در گوش در این روایات، در کنار «نکت در قلب»، از شیوه‌هایی معرفی شده است که امام بدان وسیله علوم را دریافت می‌کند[۱۳۰]. به نظر می‌رسد این روایات، تبیین روشن تری از کیفیت تحديث فرشتگان ارائه می‌کنند و نشان می‌دهند که تحديث فرشتگان، از طريق طنین انداختن صدا در گوش حاصل می‌شود.

در روایتی دیگر از آن حضرت نیز به این نکته تصریح شده که افکندن صدا در گوش، کار فرشتگان است:. «أَمَّا النَّقْرُ فِي الْأَسْمَاعِ فَأَمْرُ الْمَلَكِ‌»[۱۳۱]؛ بنا بر روایتی، امام صادق (ع) محدث را این گونه تفسیر کرده اند: «إِنَّهُ يَسْمَعُ الصَّوْتَ وَ لَا يَرَى الشَّخْصَ‌»[۱۳۲]. در ادامه این روایت آماده است که از آن حضرت پرسیده شد: در این صورت، امام چگونه می‌فهمد که این صدای فرشته است یا القای شیطان؟ حضرت پاسخ دادند: به او آرامش و وقار داده می‌شود؛ به گونه‌ای که مطمئن می‌شود آن صدای فرشته است[۱۳۳]. این روایت نیز به روشنی نشان می‌دهد که محلش (کسی که با امام سخن می‌گوید) فرشته است.

از مجموع این روایات، روشن می‌شود که «تقر في الاسماع» (طنين افكندن در گوش)، همان تحديث فرشتگان است. پس ارتباط فرشتگان در مسئله تحديث با ائمه، از طریق ایجاد صداهایی در گوش آنان است.[۱۳۴]

بنا بر روایات امام کاظم (ع)، شنیدن صدای هاتف غیبی و در دل افکندن، دو شيوه دیگر از شیوه‌های دریافت علوم توسط ائمه است که در روایات از آن به نقر در گوش و نکت (يا قذف) در قلب تعبیر شده است. این دو شیوه، مربوط به علوم حادث معرفی شده‌اند[۱۳۵]. در برخی روایات آن حضرت، به صراحت از شنیدن صدا توسط امام سخن به میان آمده است[۱۳۶]. در روایتی دیگر از ایشان، ضمن معرفی برخی ویژگی‌های امام، ائمه «محدث» معرفی شده‌اند[۱۳۷]. روایت دیگری نیز از آن حضرت همین مطلب را تأیید می‌کند[۱۳۸]. بنا بر خبری دیگر، ایشان امام جواد (ع) را محدث معرفی کردند. همچنین آن حضرت از امام صادق (ع) روایت کرده‌اند که امام حسن و امام حسین (ع) محدث بودند[۱۳۹].

از امام رضا این گونه نقل شده که فرق بین رسول، پیامبر و امام این است که رسول، جبرئیل را می‌بیند و صدای او را می‌شنود و بر او وحی نازل می‌شود و گاهی در خواب، مطالبی به او خبر داده می‌شود؛ پیامبر گاهی صدای فرشته وحی را می‌شنود و گاهی او را می‌بیند؛ ولی صدایش را نمی‌شنود؛ اما امام کسی است که صدا را می‌شنود؛ ولی شخص فرشته را نمی‌بیند[۱۴۰]. محتوای این روایت درباره امام، مضمون روایات امام باقر و امام صادق (ع) درباره محدث را تأیید می‌کند[۱۴۱][۱۴۲]

امام هادی (ع) در زیارت جامعه، ائمه را محل رفت و آمد فرشتگان معرفی کرده‌اند: «مُخْتَلَفُ الْمَلَائِكَةِ»[۱۴۳]. روایت دیگری از این امامان بزرگوار در این موضوع یافت نشد[۱۴۴].
٩. حجت الاسلام و المسلمین اوجاقی؛
حجت الاسلام و المسلمین ناصرالدین اوجاقی در پایان‌نامه کارشناسی ارشد خود با عنوان «علم امام از دیدگاه کلام امامیه» در این‌باره گفته‌ است: «تحدیث به معنای سخن گفتن ملائکه با بشر است در اصول کافی حدود ده روایت در مورد تحدیث وجود دارد که در بسیاری از آنها بیان شده است که امام محدَث است و ملائکه با وی سخن می‌گویند. در یکی از احادیث در مورد معنای محدَث آمده است که محدَث کسی که فرشته با او سخن می‌گوید و او می‌شنود لاکن فرشته را مشاهده نمی‌کند حتی در خواب هم فرشته را نمی‌بیند. در مقابل نبی که فرمودند فرشته را در خواب می‌بینند. در روایت اول ابتدا فرق رسول و نبی در نحوه ارتباط با فرشته در هنگام دریافت وحی بیان می‌شود. زراره از امام باقر در مورد امام سؤال می‌کند حضرت می‌فرماید صدا را می‌شنود اما فرشته را نمی‌بیند. در روایت دوم حارث بن مغیره از امام باقر نقل می‌کند که ایشان فرمودند علی محدَث بودند. راوی که گویا تعجب کرده باشد سؤال می‌کند که آیا منظورتان این است که نبی بود؟ امام باقر در پاسخ حضرت علی را به وزیر سلیمان و حضرت خضر و ذی‌القرنین تشبیه می‌کنند که با وجود آنکه پیامبر نبودند ولی علوم زیادی داشتند. روایت سوم را محمد بن اسماعیل بن بزیع از امام کاظم روایت کرده است که ایشان فرمودند: «الائمة علما صادقون مفهَمون محدَثون»؛[۱۴۵] روایت بعدی هم از حمران بن اعین است که می‌گوید امام باقر فرمود که علی محدث بودند»[۱۴۶].
١٠. حجت الاسلام و المسلمین افتخاری؛
حجت الاسلام و المسلمین سید ابراهیم افتخاری در پایان‌نامه «بررسی مقایسه‌ای شئون امامت در مکتب قم و بغداد» در این‌باره گفته است:
  • «تحدیث و الهام: در ابتدا لازم است "تحدیث" و "الهام" را معنا کنیم. ظاهراً این دو کلمه مترادف هستند و هر دو به یک معنا به کار می‌روند. ابن اثیر، مُحَدَّث را به مُلَهم ترجمه کرده و در توضیح معنای مُلهَم می‌گوید: ملهم کسی است که چیزی در قلبش القاء می‌شود، پس به خاطر قوه حدس قوی و فراستی که دارد، به او خبر داده می‌شود، و این روشی است که خداوند آن را به بندگان برگزیده‌اش داده است، مثل این است که به آنها چیزی الهام می‌شود، سپس آن را می‌گویند. [۱۴۷] ابن منظور نیز دقیقاً همین عبارت را آورده است. [۱۴۸]

طریحی، "مُحَدَّثُون" را به معنای کسانی می‌داند که فرشتگان با آنها حرف می‌زنند، و این روایت: «أَنَّ أَوْصِیاءَ مُحَمَّدٍ عَلَیهِ وَ عَلَیهِمُ السَّلَامُ مُحَدَّثُونَ"»[۱۴۹] را اینگونه تبیین کرده است: یعنی ملائکه که جبرئیل هم در بین آنها بود، با آنها حرف می‌زنند، البته بدون اینکه جبرئیل را ببینند. [۱۵۰] طریحی، "مُحَدَّثُ" را به معنای کسی که ظن استوار دارد نیز می‌داند. [۱۵۱] علامه مجلسی در کتاب روضة المتقین، با نقل روایتی از شیخ کلینی و صفار قمی، به تبیین معنای "محَدَّث" می‌پردازد: "محَدَّث هستند"، یعنی روح مقدس یا خداوند تبارک و تعالی، مطالب و علوم را به آنها القاء می‌کند[۱۵۲]، کلینی و صفار از زراره نقل کرده‌اند که می‌گوید: از امام جعفر صادق (ع) در مورد این آیه شریفه: ﴿وَ كانَ رَسُولاً نَبِيًّا پرسیدم، رسول کیست و نبی کیست؟ امام در جواب فرمود: نبی کسی است که در خواب می‌بیند و صدا را می‌شنود، اما ملک "فرشته" را نمی‌بیند؛ اما رسول کسی است که صدا را می‌شنود و در خواب می‌بیند و ملک "فرشته" را هم با چشم می‌بیند. از امام (ع) پرسیدم: جایگاه امام چیست؟ فرمود: فقط صدا را می‌شنود و نه در خواب می‌بیند و نه با چشم می‌بیند. [۱۵۳]

شیخ صدوق در کتاب خصال نقل می‌کند که: محمد بن مهران می‌گوید: از امام جعفر صادق (ع) شنیدم که می‌فرمود: ما دوازده محَدَّثیم. [۱۵۴] ایشان همچنین در چند کتاب خود، حدیثی نقل می‌کند که در آن امام رضا (ع) علاماتی را برای امام برمی شمارد که از جمله آنها "محَدَّث بودن" است. [۱۵۵] صفار قمی از امام باقر (ع) نقل می‌کند که ایشان فرمودند: علی (ع) به کتاب خدا و سنت پیامبر (ص) عمل می‌کرد، و هنگامی که مسأله جدیدی ایجاد می‌شد که نه در کتاب خدا بود و نه در سنت پیامبر، آنگاه خداوند به او الهام می‌کرد. [۱۵۶]

در برخی روایات به این نکته اشاره شده است که برخی از ما امامان، فرشته‌ها را با چشم می‌بینیم. [۱۵۷] در روایت دیگری از امام صادق (ع) نقل شده است که ایشان مأخذ علوم امامان را اینگونه بیان کرده‌اند: "برخی از ما را در گوشش قرار می‌دهند، برخی را در خوابش می‌آیند، برخی از ما صدایی می‌شنوند مانند شنیدن صدای آب در تشت، و برخی از ما هم، فرشته‌ای بزرگتر از جبرئیل و میکائیل نزد آنها می‌آید." [۱۵۸] در روایت دیگری، صفار قمی از امام صادق (ع) نقل می‌کند که در شب قدر، ملائکه تمام اتفاقات سال آینده را مثل خیر و شر و مرگ و زندگی و بارندگی را که مقدر شده است، به من نازل می‌کنند. امام صادق (ع)، پوشاندن اخبار هر صبح و شب آسمان را، از ولی واجب الطاعه خودش، دور از کرم و رأفت خدا می‌داند. [۱۵۹] کلینی در کتاب شریف کافی، روایات متعددی مبنی بر الهام بر امام و سخن گفتن ملائکه با امام نقل کرده است، اما از این نکته که پیامبر اکرم (ص) خاتم پیامبران بوده و بعد از ایشان وحی منقطع می‌شود، غافل نبوده و فرق میان وحی نبوی و الهام به امام را با نقل روایاتی از امامان معصوم، روشن می‌کند. ایشان در ابتدا با نقل حدیثی از امام صادق (ع) درباره مأخذ علم امام، اینگونه بیان می‌کند که امام (ع) هر گاه بخواهد چیزی را بداند، خداوند به او می‌آموزد. امامان علمای راستگویی هستند که الهام‌گیرنده بوده و دریافت کننده حدیث هستند. و این حدیث و الهام را به صورت الهام به دل، تأثیر در گوش به امر فرشته [۱۶۰] دریافت می‌کنند.

البته این الهام و دریافت از فرشته، یک تفاوت جدی با وحی نبوی دارد و آن این است که در این دریافت از فرشته، امام (ع) فقط صدای فرشته را شنیده و نه او را در خواب می‌بیند و نه او را در بیداری با چشم مشاهده می‌کند. [۱۶۱] شیخ کلینی روایتی را از امام باقر (ع) نقل می‌کند که در همان شبی که پیامبر اکرم (ص) از دنیا رفت، شب سختی بر اهل بیت پیامبر (ص) گذشت، در همین هنگام صدای شخصی را شنیدند، اما او را با چشم نمی‌دیدند، او به آنها سلام کرده و آنها را در این مصیبت تسلی می‌داد. راوی می‌گوید از امام (ع) پرسیدم که آن شخص از طرف چه کسی برای تسلیت آمده بود، ایشان فرمودند: از طرف خداوند متعال. [۱۶۲] "از مضمون روایت روشن است که او یکی از فرشتگان الهی بوده است"»[۱۶۳].

  • «شیخ طوسی برای پاسخ به این پرسش که اگر سؤالی از امام پرسیده شود که علم آن در نزد امام نباشد، امام چگونه جواب آن را می‌فهمد و به آن علم پیدا می‌کند، به دو روایت استناد می‌کند. در یک روایت از قول حارث نصری، نکت در قلب و قرار دادن در گوش را، راه دسترسی امام به علم به آن موضوع جدید بیان می‌کند.[۱۶۴] و در روایت دیگری، الهام یا شنیدن از ملائک و یا هر دو با هم، را مأخذ علم امام بیان می‌کند. [۱۶۵]شیخ طوسی، در تبیین مسأله تحدیث و الهام، این روایت را نیز نقل کرده است: پیامبر اکرم (ص) در وصف امام علی (ع) می‌گوید: به من وحی داده شد و به علی الهام. [۱۶۶] امام رضا (ع)، امامان را، راستگویان، مفهّم و محدَّث می‌نامد. [۱۶۷] امام صادق (ع)، علی را محدَّث معرفی می‌کند. و در تبیین معنای محدث هم می‌فرماید: یعنی فرشته نزد او آمده و علوم و معارف را در قلبش قرار می‌دهد. [۱۶۸] شیخ طوسی در روایات دیگری، روش‌های مختلف الهام به امامان را بیان می‌کند: برخی از امامان در قلبشان قرار داده می‌شود، برخی دیگر فرشته را در خواب می‌بینند، برخی دیگر صدایش را می‌شنوند، مانند شنیدن صدای آب در تشت، و برخی از امامان فرشته را به چشم می‌بینند، البته نه جبرئیل و میکائیل را، بلکه یک مخلوقی بزرگتر از جبرئیل و میکائیل.[۱۶۹]

ابوالفتح کراجکی در جایی که به اوصاف و ویژگی‌های امامان می‌پردازد، یکی از ویژگی‌های امام را "محدَّث بودن" ذکر می‌کند. [۱۷۰] در بخش‌های گذشته، با تکیه بر روایات، محدَّث بودن را تعریف کرده و گفتیم که به معنای سخن گفتن ملائک با امام و یکی از راه‌های کسب علم امام است.

شیخ مفید از نظر عقلی، تحدیث و شنیدن صدای ملائک را جایز دانسته و حتی مخالفین آن را طعن می‌کند. ایشان در کتاب اوائل المقالات، از این نکته که امامان صدای فرشتگان را بشنوند اینگونه دفاع می‌کند: "نظر من این است که این کار "شنیدن صدای ملائک" از نظر عقلی جایز است و این کار از راستگویان شیعه که معصوم هستند، ممتنع نیست. و روایاتی در تأیید صحت آن وارد شده و این عمل هم مخصوص امامان معصوم (ع) و کسانی از شیعیانشان است که به صالحین و ابرار و برگزیدگان معروفند و این نظر فقهای محدث شیعه است، اما نوبختیان و گروهی از امامیه که شناختی از اخبار و روایات ندارند، این عقیده را رد می‌کنند، چون دقت نظر نداشته و راه درستی را نرفته‌اند."[۱۷۱] اما در مورد وحی و ایحاء [۱۷۲] به امام، نزول وحی بر ائمه را از نظر عقلی جایز می‌داند، و وحی به مادر موسی را از همین قبیل می‌داند، اما وقوع وحی و ایحاء را برای آنها به خاطر اجماع و اتفاق امت بر منع، ممنوع می‌داند، و برای تقریب به ذهن، این مسأله را مطرح می‌کند که بعثت پیامبری جدید بعد از پیامبر اکرم (ص) از لحاظی عقلی جایز است، اما اجماع امت و علم به اینکه این کار بر خلاف تعالیم دین اسلام است، به طور قطع و یقین، ارسال رسول دیگری بعد از پیامبر اکرم (ص) را ممنوع و باطل می‌کند [۱۷۳]»[۱۷۴].
۱١. حجت الاسلام و المسلمین باقری؛
حجت الاسلام و المسلمین سید محمد فائز باقری در پایان‌نامه کارشناسی‌ارشد خود با عنوان «بررسی علم اولیای الهی» در این‌باره گفته است: «امامان معصوم (ع) در روایاتی فراوان، محدث خوانده شده‌اند، چنانکه امیرمرمنان (ع) می‌فرماید: من و جانشینانم... محدث هستیم. بنابر برخی از این احادیث، محدث کسی است که صدای فرشته را می‌شنود، هرچند او را نمی‌بیند[۱۷۵]»[۱۷۶].
۱٢. حجج الاسلام و المسلمین رحمان ستایش و شهیدی؛
حجج الاسلام و المسلمین محمد کاظم رحمان ستایش و روح الله شهیدی در مقاله «باز شناخت نظام اندیشگی نص گرایان و محدثان متقدم» در این‌باره گفته‌اند: «تحدیث: تحدیث یک دیگر از منابع علم ائمه (ع) است که صفار بر آن تأکید کرده است. او تحدیث را ارتباط و سخن کردن فرشتگان الهی با ائمه (ع) می‌داند[۱۷۷] و بر پایه روایات، تمامی ایشان را محدث و مهم می‌خواند. ارتباط کسانی جز انبیا اندکی شگفت می‌نماید. از این رو، صفار با نقل روایاتی چند می‌کوشد تا این پیوند را طبیعی و موجه سازد. تصریح ائمه (ع) به رفت و آمد بسیار ملائکه در خانه‌های اهل بیت (ع) و بر جای ماندن آثار ایشان در این مکان‎ها، مهر فراوان ملائکه بر کودکان اهل بیت‌ها و... نشان از پیوند نزدیک ایشان با سروشان الهی است.(...) روایات بصائر الدرجات وقت تحدیث را هر روز و شب می‌دانند، ولی در این میان تحدیث در شب قدر و شب جمعه را به گونه‌ای خاص برجسته کرده‌اند؛ چنان که از این روایات بر می‌آید در شب قدر تمامی آنچه در آن سال تا سال پسین رخ می‌دهد، مانند خیر و شر، تولد و مرگ، روزی‌ها، باران، سفر حاجیان و... نگاشته می‌شود و از طریق "ملائکه" و "روح" بر صاحب امر، رسول خدا (ص) و ائمه (ع) بعد از او، نازل می‌شود. این روایات تفصیلات دیگری نیز دارند؛ برای نمونه، از علل و عواملی صلاحیت امام (ع) برای دریافت این علوم در شب قدر نیز پرده برمی‌دارند. از نگرگاه این احادیث، امام (ع) شایستگی رویارویی با روح را در بدو تولد و به دلیل اجابت ندای منادی آسمانی پیدا می‌کند. شگفت‌تر آن که در بهری از این روایات آمده است که در ساختار قلب امام (ع) نیز برای مواجهه با این امور در شب قدر، دخل و تصرفاتی رخ می‌بندد. بر پایه منقولات صفار در شب‌های جمعه نیز تحدیث در صورتی خاص شکل می‌گیرد. در این شب جمعه ارواح انبیا و اوصیای در گذشته و وصی حاضر بار می‌یابند تا خویش را به عرش الهی رسانند، هفت بار گرد آن طواف کرده، نزد ستون‌هایش دوگانه‌ای نهند و آنگاه به جایگاه خویش بازگردند. در این میان، روح وصی حاضر، ملهم به علم مستفاد و فربه از علمی فزون از حد، به بدن او باز می‌گردد. صفار مورد کاربست علم حاصل از تحدیث را در معضلات می‌داند؛ یعنی رخدادهایی که حکم آن در قرآن و سنت نبوی، موجود نباشد "وحتی علت تأنی و درنگ ائمه (ع) در پاسخ به برخی سؤالات را نیز در این نکته نهفته می‌داند که ایشان مترصد تحدیث و الهام الهی می‌شده‌اند. صفار در پایان بحث از تحدیث با این پرسش رو به رو بوده است که با وجود این همه منابع علم موروثی ائمه (ع) به تحدیث چه نیازی داشته‌اند؟ او که بر نصوص بسنده می‌کند، به اجمال می‌گوید که به تصریح ائمه (ع) اگر زیادت علم ناشی از تحدیث نباشد، آنچه نزد ایشان است، به پایان خواهد رسید. پسینیان کوشیده‌اند تا این ابهام را روش سازند؛ برای نمونه مجلسی در این حدیث چندین احتمال داده است؛ از جمله آن که ممکن است بقای علوم آنها به چنین حالاتی مشروط باشد و شاید علم مستفاد تفصیلی از دانسته‌های اجمالی آنها باشد و به ائمه (ع) امکان استنباط تفصیل مطالب بدهد. نیز شاید منظور این باشد که بدون این حالات اظهار علوم برای امامان (ع) جایز نیست. همچنین، ممکن است مراد تمام شدن علومی چون معارف الهی یا امور بدائی باشد که در حیطه حلال و حرام نیست.[۱۷۸] ملا صالح مازندرانی علم خداوند را به سه دسته تقسیم می‌کند: علمی که به خداوند ویژه است و کس را از آن آگاه نساخته است. علمی محتوم که برای انبیا و اوصیا آشکار ساخته و در آن تبدیل و تغییری رخ نمی‌دهد و علمی که در آن بداء رخ می‌دهد. به باور او، مراد از علم حاصل از تحدیث همین قسم است که اگر خداوند ائمه (ع) را از آن نیاگاه‌اند، راهی بدان ندارند.[۱۷۹] علامه طباطبائی معتقد است که دلیل نیاز به الهام و تجدد و تدریج در علم امام، به حسب مقام عنصری او است وگرنه، امام به حسب مقام نورانیت ممکن است به چیزی علم ثابت داشته باشد و علم به همان معلوم به حسب مقام عنصری به الهام جدید منوط باشد.[۱۸۰] او در جایی دیگر، علوم ائمه (ع) را به دو دسته تقسیم می‌کند: علمی مانند بدیهیات که از نظرشان غایب نمی‌گردد و علومی که به تأمل و توجه نیاز دارد؛ به گونه‌ای که هرگاه خواستند، بدانند، می‌دانند و ممکن است از راه صعود ارواح ایشان در شب‌های جمعه و توجه به مقام نورانیت به دست بیاید[۱۸۱]»[۱۸۲].
۱٣. حجت الاسلام و المسلمین مشکی؛
حجت الاسلام و المسلمین محمد مشکی در مقاله «بررسی علم امام از دیدگاه شیخ مفید» در این‌باره گفته‌ است:

«در کتاب اوائل المقالات در مورد ارتباط امامان با فرشتگان می‌گوید: «گفتار ما درباره آنکه ائمه می‌توانند سخن فرشتگان بزرگوار (کرام) را بشنوند، هرچند خود فرشتگان را نمی‌بینند، من آن را از لحاظ عقلی جایز می‌دانم، و برای صدیقان از شیعه که از گمراهی نگاه داشته شده‌اند، نیز ممتنع نیست و در صحت این مطلب درباره امامان و کسانی از شیعه نیکوکار و صالح، اخبار با حجت روشن و برهان آشکار آمده است و آن مذهب فقها و اصحاب حدیث امامیه است.[۱۸۳]

شیخ مفید در این گفتار اصل ارتباط امامان (ع) را با فرشتگان از منظر عقل جایز دیده و دلیلی بر منع آن نمی‌بیند. وی معترف است که روایات هم، بر صحت این ارتباط رسیده است. بنابراین، دانش فرشتگان الهی هم جزئی از قلمرو علوم ائمه محسوب می‌شود، چنان که روایاتی در این جهت رسیده است: امام باقر (ع) فرمودند: برای خداوند علمی است که جز خودش کس دیگر نمیداند، و علمی که به فرشتگان، انبیاء و پیامبران مرسل خود تعلیم داده است[۱۸۴]»[۱۸۵].
۱٤. حجت الاسلام و المسلمین نصیری؛
حجت الاسلام و المسلمین محمد حسین نصیری در پایان‌نامه کارشناسی‌ارشد خود با عنوان«گستره علم امام از دیدگاه آیات و روایات» در این‌باره گفته است:

«مقام تحدیث به این معناست که امام (ع) در اثر نزاهت روحی، صفای باطن و شایستگی علمی به مرتبه‌ای می‌رسد که فرشتگان آسمانی با او به گفتگو می‌پردازند. مقام تحدیث را باید مرتبه‌ای فراتر از الهام و فروتر از وحی دانست. فراتر بودن مقام تحدیث از الهام از دو جهت است:

  1. الهام موهبت و رهنمونی است الهی که همه بندگان به میزان صفای باطن یا مصالحی دیگر از آن بهره دارند و اختصاص به افرادی خاص ندارد. چنان که خداوند در قرآن به صراحت از الهام به مادر موسی (ع) یاد کرده است. در حالی که تحدیث مقامی است خاص که تنها شماری محدود از بندگان صالح خداوند همچون اوصیا و ائمه (ع) از آن بهره دارند.
  2. در عموم موارد منشأ الهام مبهم است و فقط انسان در می‌‏یابد که بارقه‌ای در دل او درخشیدن گرفته و راهی برای گریز از مهلکه یا برون رفت از یک بحران و مسأله برای او گشوده شده است. اما این که این بارقه توسط چه کسی و چگونه در قلب او افکنده شده، نامشخص است. در حالی که در تحدیث منشأ آن که فرشته است، برای ولی خداوند از هر جهت آشکار و مشخص است.

از سویی دیگر، فروتر بودن مقام تحدیث از مرتبه وحی به دو جهت ذیل است:

  1. وحی نوعی از ارتباط خداوند به صورت مستقیم یا با واسطه فرشته است که تنها به پیامبران اختصاص دارد و از رهگذر آن دین یا شریعت یا سایر فرامین الهی به آنان ابلاغ می‌‏گردد، اما تحدیث نوع ضعیف‌تری از ارتباط فرشته با ولی خداوند است که از رهگذر آن دانش افزایی اتفاق می‏‌افتد.
  2. در وحی با وساطت فرشته، پیامبر فرشته را در خواب یا بیداری می‌‏بیند، اما در تحدیث ولی خدا تنها صدای فرشته را می‏‌شنود، اما او را نمی‌‏بیند.

بر اساس روایاتی که در جوامع معتبر حدیثی شیعه درباره پدیده تحدیث رسیده، در این امر نمی‌‏توان تردید داشت که ائمه (ع) دارای مقام تحدیث بودند و بخشی از دانش آنان از این طریق به آنان انتقال می‏‌یافت. به عنوان نمونه هشام بن سالم از عمار یا شخصی دیگر نقل می‌‏کند که می‏‌گوید: از امام صادق (ع) پرسیدم داوری شما به استناد چه چیز است؟ امام فرمود: به حکم خداوند و حکم داوود و حکم محمد (ص) و اگر با چیزی برخورد کنیم که در کتاب امام علی (ع) نباشد روح القدس آن را به دل ما می‌‏افکند و خداوند از طریق الهام به ما الهام می‏‌کند. نیز امام رضا (ع) در این باره فرمود: هرگاه خداوند بنده‌ای را برای تدبیر امور بندگانش برگزیند، برای چنین کاری به او شرح صدر عطا می‌‏کند و چشمه‌های حکمت را در دلش به ودیعت می‏‌نهد و با الهام، علم را به او الهام می‏‌کند، او با چنین حمایتی از دادن هیچ پاسخی در نمی‌‏ماند و در ارائه گفتار صواب دچار سرگردانی نمی‏‌شود. او معصوم و تأیید شده و بهره‌مند از توفیق و حمایت الهی است. او از اشتباهات، لغزش و خطا در امان است. خداوند این امتیاز را به او داده تا حجت او بر بندگانش و گواه او بر آفریده‌هایش باشد.

ثقة الاسلام کلینی در کتاب شریف کافی در کتاب الحجّه در بابی تحت عنوان "باب جهات علوم الائمه" سه روایت را آورده که مضمون مشترک همه آنها این است که ائمه (ع) در کنار علومی که برای آنها به صورت نگاشته شده یا تفسیر شده به میراث رسیده دارای علوم خاص‌اند که از رهگذر الهام به آنها می‌رسد:

  1. در روایت اول به نقل از امام کاظم (ع) چنین آمده است: «مبلغ علمنا على‌ ثلاثة وجوه: ماض و غابر و حادث.فاما الماض فمفسر و اما الغابر فمزبور و اما الحادث فقذف فى‌ القلوب ونقر فى‌ الاسماع و هو افضل علمنا و لا نبى‌ بعد نبينا‏»[۱۸۶]
  2. بر اساس روایت دوم حارث بن مغیره از امام صادق (ع) سؤال کرد: برای من بازگو کنید که علم عالم شما چگونه است؟ امام فرمود: از پیامبر (ص) و امام علی (ع) به صورت میراث بری است. راوی می‌گوید: گفتم: به ما حدیث نقل شده که در دل شما نقش بسته و در گوش‌های شما طنین‌افکنده می‌شود. امام فرمود این نیز هست.
  3. نیز علامه مجلسی در جلد دوم بحارالانوار بابی را تحت این عنوان اختصاص داده است:‌ روایات پانزدهم تا هیجدهم این باب دارای یک مضمون است و آن این که گاه ائمه (ع) پس از عدم برخورد به حکم قرآن در سنت از رهگذر توفیق ربانی و الهام الهی پاسخ پرسش‌های خود را می‌یابند. روایت پانزدهم چنین است:‌ سورة بن کلیب می‌گوید:‌ به امام صادق (ع) عرض کردم، امام به استناد چه چیز فتوا می‌دهد؟ فرمود: به استناد قرآن. گفتم: اگر در قرآن نباشد استناد او به چیست؟ امام (ع) فرمود: به سنت پیامبر (ص). گفتم: اگردر قرآن و سنت نبود چه می‌کند؟ فرمود: هیچ چیز نیست مگرآن که در کتاب و سنت آمده است. راوی می‌گوید: سؤالم را دوباره تکرار کردم امام فرمود امام مورد تأیید و توفیق الهی قرار می‌گیرد. اما آن که تو می‌پنداری آن نیست. روایت شانزدهم خیثم از امام صادق (ع) همین سؤال را طرح کرده است: ‌به امام صادق (ع) گفتم: آیا چیزی هست که در کتاب و سنت نباشد؟ امام فرمود: نه، گفتم: اگرچیزی بیاید که در کتاب و سنت نباشد امام فرمود: چنین نیست. تا آن که پرسش خود را چندین بار برای امام تکرارکردم. امام فرمود: چیزی پیش نمی‌آید که در کتاب و سنت نباشد، آنگاه با اشاره به انگشت خود فرمود: با توفیق و یاری خداوند است و چنان نیست که تو می‌اندیشی. علامه مجلسی در توضیح این روایت آورده است: مقصود امام از توفیق و تسدید الهامی از سوی خداوند و القاء از سوی روح القدس است... و چنان نیست که می‌پنداری که امام اجتهاد می‌کند و به رأی خود عمل می‌نماید. این روایات نشان می‏‌دهند که همه علوم و دانش‌های ائمه (ع) از رهگذر میراث علمی از رهگذر پیامبر (ص) یا حضرت امیر (ع) به آنها نرسیده بلکه آنان از رهگذر الهام ربانی با وحی غیر رسمی با آسمانی در ارتباط‌اند و پاسخ پرسش‌های نوظهور را از این طریق دریافت می‌کنند»[۱۸۷].
۱٥. حجت الاسلام و المسلمین نیرومند، آقای مرتضوی و خانم نقاشان؛
حجت الاسلام و المسلمین رضا نیرومند، آقای مرتضوی و خانم الهام محمدزاده نقاشان در مقاله «رابطه الهام و تحدیث در علم امامان شیعه» در این‌باره گفته‌اند: «تحدیث در روایات: در میان مسلمانان افرادی به عنوان محدث نام برده شده‌أند همان‌طور که در امت‌های گذشته چنین افرادی بوده‌أند. به گفته صاحب الغدیر احادیث زیادی از پیامبر اکرم (ص) در صحاح و مسندها از طریق عامه و خاصه از این واقعیت خبر داده است. محدث کسی است که ملائکه با او سخن می‌گویند بدون اینکه پیامبر (ص) باشد و یا فرشته را ببیند و یا آنکه در قلب او علومی به طریق الهام و مکاشفه از طرف خداوند متعال ایجاد شود و یا آنکه در قلبش حقایقی که بر دیگران مخفی است پدید آید. از نظر شیعه علی (ع) و فرزندان او محدث هستند.[۱۸۸] در احادیث متعددی از قول ائمه (ع) آمده است که هر امامی از خانواده ما محدث است[۱۸۹]. به نحوی که اصل این مطلب برای اصحاب ایشان امری عادی و مقبول بوده است اما ظاهرا ماهیت محدث بودن ائمه (ع) برای یاران‌شان چندان روشن نبوده است. این مطلب را می‌توان از روایتی که حمران بن اعین در باب تحدیث نقل می‌کند، دریافت. او می‌گوید: من نزد رفقایم رفتم و گفتم: خبر شگفتی برای شما آورده‌أم، گفتند: چه خبر؟ گفتم از امام باقر (ع) شنیدم که می‌فرمود: همانا علی (ع) محدث بود، آنها گفتند: تا از او نپرسی چه کسی با او سخن می‌گوید، کار مهمی نکرده‌إی. من به سوی امام (ع) مراجعت کردم و سخن رفقایم را بازگو کردم، آن حضرت به من فرمود: فرشته‌إی با او حدیث می‌گوید، گفتم می‌فرمایید علی (ع) پیغمبر (ص) است؟ امام (ع) با دست اشاره کرد که نه و فرمود: بلکه مانند همدم سلیمان (ع) با همدم موسی (ع) یا ذو القرنین است[۱۹۰]. اکثر دانشمندان اهل سنت نیز معتقدند بعد از پیامبر (ص) افرادی هستند که با ملائکه سخن گفته و حق و باطل را تشخیص می‌دهند[۱۹۱]. برخی از ایشان نیز معتقدند که امام جعفر صادق (ع) و اهل بیت پیامبر (ص) به داشتن مقام تحدیث نسبت به دیگران اولویت دارند[۱۹۲]. از رسول خدا (ص) درباره معنای تحدیث سؤال شد آن حضرت فرمود که محدث کسی است که فرشتگان بر زبان او سخن می‌گویند[۱۹۳]»[۱۹۴].
۱٦. حجت الاسلام و المسلمین امام‌خان؛
حجت الاسلام و المسلمین عسکری امام‌خان در پایان‌نامه کارشناسی ارشد خود با عنوان «منشأ و قلمرو علم امام» در این‌باره گفته‌ است: «یکی دیگر از منابع مهم علم امام (ع) الهام است که بعد از رحلت پیامبر اکرم (ص) با بسته شدن باب وحی برای اولیای الهی دریچه‌های غیب از راه الهام باز بود. چنان‌که روایات آن خواهد آمد. الهام همان ارتباط با فرشتگان است یعنی ائمه (ع) با فرشتگان در ارتباط بودند و این مقام را مقام تحدیث می‌خوانند. و این ارتباط با فرشتگان به این معنی نیست که آنها در زمره انبیاء (ع) و پیامبران (ع) بودند، چرا که می‌دانیم پیامبر اسلام (ص) آخرین پیامبران و رسولان الهی بود و با وفات او وحی الهی پایان یافت، بلکه آنان همچون "خضر" و "ذوالقرنین" و "مریم" بودند که مطابق ظاهر آیات قرآن با فرشتگان الهی ارتباط داشتند. و حقایقی از عالم غیب به قلب آنان الهام می‌شد. بر این اساس امام علی (ع) در برخی روایات، خود را مانند ذوالقرنین می‌داند که هر چند پیامبر نبود، خداوند با او رازگوئی می‌کرد.[۱۹۵] همچنین در جای دیگر آن حضرت با اشاره به لوح محفوظ الهی، می‌فرماید: "خداوند از راه الهام مرا از آنچه در لوح محفوظ است، آگاه ساخته است.[۱۹۶] در حدیثی از امام باقر (ع) می‌خوانیم که فرمود: علی (ع) محدث بود[۱۹۷] (سخنان به او گفته می‌شد) و هنگامی که از آن حضرت توضیح خواستند که چه کسی با او سخن می‌گفت، فرمود: "یحدثه ملک"، فرشته با او سخن می‌گفت، هنگامی که سؤال کردند آیا او پیامبر (ص) بود، دست خود را به علامت نفی و انکار تکان داد. سپس افزود: او همانند دوست سلیمان (ع) (آصف بن برخیا) یا دوست موسی (ع) (یوشع یا حضر) یا ذی القرنین بود.[۱۹۸] اسماعیل بن مرّار می‌گوید: حسن ابن عباس معروف نامه‌إی به امام رضا (ع) نوشت که: قربانت گردَم به من خبر بده که چه فرقی میان رسول و نبی و امام است؟ امام (ع) در جوابش نوشت یا گفت: "رسول کسی است که جبرئیل بر او نازل می‌شود، و او را می‌بیند، و کلامش را می‌شنود و بر او وحی نازل می‌شود، و چه بسا در خواب می‌بیند همانند رویای حضرت ابراهیم (ع). نبی کسی است که گاهی کلام را می‌شنود و گاهی هم شخص را می‌بیند و کلام را نمی‌شنود، و امام کسی است که کلام را می‌شنود و شخص را نمی‌بیند"[۱۹۹]. چنان‌که رسول خدا (ص) خطاب به امیر‌المومنین (ع) می‌فرماید: "تو می‌شنوی آنچه را من می‌شنوم و می‌بینی آنچه را من می‌بینم، جز آنکه تو پیامبر نیستی"[۲۰۰] امامان معصوم (ع) در روایات بسیاری محدث خوانده شده‌أند. و بنابر برخی از آن احادیث، محدّث کسی است که صدای فرشته را می‌شنود، هر چند او را نمی‌بیند، و در اینجا یک تعبیر دیگری به‌کار رفته است، برقراری ارتباط با "روح الهی" چنان‌که امام علی (ع) می‌فرماید: کسی که روح الهی را دریابد.... از رویداد گذشته و آینده.... آنچه در دل مردمان و زمین و آسمان است، آگاه می‌گردد"[۲۰۱]. از روایاتی که در منابع اهل بیت (ع) وارد شده، به‌خوبی برمی‌آید که روح القدس، روح مقدسی بوده که با همه پیامبران و انبیاء و معصومین (ع) بوده است، و امدادهای الهی را در موارد مختلف به آنها منتقل می‌ساخته. چنان‌که در حدیثی از امام صادق (ع) می‌خوانیم که در تفسیر آیه: ﴿وَالسَّابِقُونَ السَّابِقُونَ* أُوْلَئِكَ الْمُقَرَّبُونَ[۲۰۲] می‌فرماید: "پیشگامان همان رسولان الهی (ع) و خاصّان خداوند از خلقند، در آنها پنج روح قرار داده (از جمله اینکه) آنها را با روح القدس تقویت نموده که به وسیله آن اشیاء را می‌شناسند"[۲۰۳]. در حدیث دیگری در همین رابطه از امام باقر (ع) آمده است که بعد از برشمردن ارواح پنج‌گانه که در انبیاء و اوصیاء وجود دارد می‌فرماید: "به وسیله روح‌القدس آنچه را در زیر عرش تا آنچه را در زیر زمین است می‌داند".[۲۰۴] خوب تا اینجا روشن شد که یکی از مناشی مهم علم امام (ع) همان الهام است که بطرق مختلف از آن امام (ع) تغذّی علم می‌کردند. چه به‌وسیله روح القدس و چه به‌وسیله تحدیث به علوم ائمه (ع) افزوده می‌شد. ابوبصیر در ضمن روایت مفصلی می‌گوید: از امام صادق (ع) پرسیدم از علمی که رسول خدا (ص) تعلیم فرمود به امیر المومنین (ع) که از او هزار در علم گشوده شد. امام (ع) جواب فرمود، پس از جواب امام (ع) گفتم: به خدا سوگند این علمی است که مخصوص امامان (ع) است، امام (ع) لحظه‌إی سکوت کرد بعد فرمود: آری این علم است و مخصوص امامان است، ولی این تمام علم نیست، سپس فرمود: نزد ما است (جامعه) و شرحی درباره آن فرمود، و من عرض کردم: این همان علمی است که مخصوص امامان است، فرمود: آری این علم است و مخصوص امامان است، ولی این تمام نیست، سپس فرمود: نزد ماست (جفر) و شرحی درباره آن فرمود، و من عرض کردم: این است علم امامت. فرمود: این یکی از علوم امام (ع) است، نه همه علم امام، تا آنکه فرمود: نزد ما هست علم آنچه بوده و خواهد بود، تا روز قیامت. گفتم: بخدا سوگند این است علم امامت، فرمود: این از علم امامت است، ولی همه آن نیست عرض کردم: فدایت شوم پس چیست علم امامت؟ فرمود: علم‌هائی است که بر ما عنایت می‌شود هر روز و شب از علوم الهی.[۲۰۵] خلاصه اینکه الهام و تحدیث و القای قلبی به وسیله روح‌القدس اینها منابعی است که امام (ع) علم‌شان از آن سرچشمه می‌گیرد، و درین رابطه روایات به کثرت در کتب حدیثی و روائی وجود دارد که مجال ذکر همه آنها در اینجا نیست، لذا بر همین چند روایت که ذکر شده اکتفا می‌کنیم، البته امیدواریم که برای اثبات مطلب و استحکام مدعی اکتفا کردن بر همین مقدار ذکر شده کافی باشد»[۲۰۶].
۱٧. حجت الاسلام و المسلمین کرجی؛
حجت الاسلام و المسلمین علی کرجی در مقاله «جلوه‌های دانش علی» در این باره گفته است:

«از جمله منابع علمی‌آن حضرات، ارتباط داشتن ایشان با جهان غیب می‌باشد. همان طور که از روایات متعدد به دست می‌آید، علی (ع) و سایر معصومین (ع) با پروردگار جهان و عالم غیب ارتباط داشتند و از این راه حقایقی را دریافت می‌کردند. خداوند به واسطه بعضی از فرشتگان به آن‌ها الهام می‌کرد. و بدین وسیله علوم و کمالات و حقایق را بر آن‌ها افاضه می‌کرد.

امام باقر (ع) فرمود: "امام علی (ع) به کتاب و سنت پیامبر (ص) عمل می‌کرد و هنگامی‌ که مسأله تازه‌ای پیدا می‌شد که در کتاب و سنت وجود نداشت، خدا حق را به آن حضرت الهام می‌کرد[۲۰۷]. از جمله اوصاف امام علی (ع) و سایر ائمه (ع) "محدث" بودن است. محدث به این معناست که فرشته‌ای از ناحیه خداوند برای آن حضرت حدیث می‌کرد[۲۰۸].

سؤال: اگر امام نیز با عالم غیب ارتباط دارد و به وسیله الهام، حقایقی را دریافت می‌کند، پس بین پیغمبر و امام چه فرقی است؟ علاوه برآن، در بعضی از روایات وارد شده است که با مرگ پیامبر (ص) وحی منقطع گشت، پس این گونه روایات با سخنان گذشته ناسازگار است.

جواب: گرچه در روایات فراوان، الهام و ارتباط با جهان غیب برای ائمه (ع) اثبات شده است، ولی در همان روایات فرق بین پیامبر (ص) و امام (ع) بیان شده است:

فرق اول این است که امام تشریع کننده نیست. و احکام و قوانین شریعت و حلال و حرام بر او وحی نمی‌شود بلکه آن‌ها بر پیامبر (ص) نازل می‌شد و آن حضرت آن‌ها را به امام علی (ع) تعلیم داد و امام علی (ع) آن‌ها را به امام بعدی تعلیم داد.

فرق دوم که از احادیث استفاده می‌شود، این است که گرچه به امام نیز الهام می‌شود و امام با عالم غیب ارتباط دارد، ولی وحی و الهام آن‌ها با وحی انبیاء فرق دارد، زیرا پیامبر رسما با عالم غیب تماس می‌گیرد و فرشته وحی را مشاهده می‌نماید و ملکوت جهان هستی را رؤیت می‌کند ولی امام چنین نیست. حارث بن مغیره می‌گوید: امام باقر (ع)م فرمود: علی (ع) محدث بود. عرض کردم: می‌فرمایید، پیغمبر بود؟ امام (ع) دست خود را این چنین به بالا حرکت داد. سپس فرمود: بلکه مانند همدم سلیمان یا همدم موسی یا مانند ذوالقرنین بود، مگر به شما خبر نرسیده است که پیامبر (ص) فرمود: "در میان شما هم مانند ذوالقرنین هست. و او امام علی (ع) است[۲۰۹].

محمد بن مسلم می‌گوید: نزد امام صادق (ع) صحبت از "محدث" به میان آمد. آن حضرت فرمود: محدث صدای فرشته را می‌شنود، ولی او را نمی‌بیند. عرض کردم: از کجا می‌فهمد کلام فرشته است؟ فرمود: به واسطه آرامش خاطر و وقاری که در آن حال پیدا می‌کند[۲۱۰].

بنابراین بدون آن که امام، پیامبر باشد و بر او وحی شود، علوم و اخبار آسمانی به وسیله الهام، یا با صدای فرشته به وی می‌رسد، امام شخص فرشته را نمی‌بیند اما پیامبر او را می‌بیند. امام محدث است و محدث در لغت به معنای کسی است که برای او حدیث و خبر تازه گویند. در لسان اخبار، امام را "محدث" می‌گویند»[۲۱۱].
۱٨. آقای دکتر ابطحی؛
آقای دکتر ابطحی در مقاله «فرآیند آگاهی شیعیان از علم غیب امامان» در این‌باره گفته‌ است: «امام صادق (ع) به محمد بن مسلم که از نزدیکان ایشان بود در باب آگاهی امام از احوالات شیعیان توضیحاتی را فرموده‌اند؛ از جمله این که امام محدث است و امور به اطلاع او می‌رسد. ضمن این بیان حضرت متذکر شدند که این آگاهی، از جنس کهانت و سحر نیست؛ اما در عین حال حضرت اضافه کردند که گروهی از جنیان مؤمن هم در خدمت امام هستند».[۲۱۲].
۱٩. آقای دکتر رستمی و خانم آل‌بویه؛
آقای دکتر محمد زمان رستمی (استادیار دانشگاه قم) و خانم طاهره آل‌بویه (پژوهشگر جامعة الزهراء) در کتاب «علم امام» در این‌باره گفته‌‌اند: «﴿وَمَا كَانَ لِبَشَرٍ أَن يُكَلِّمَهُ اللَّهُ إِلاَّ وَحْيًا أَوْ مِن وَرَاء حِجَابٍ أَوْ يُرْسِلَ رَسُولا فَيُوحِيَ بِإِذْنِهِ مَا يَشَاء إِنَّهُ عَلِيٌّ حَكِيمٌ وَكَذَلِكَ أَوْحَيْنَا إِلَيْكَ رُوحًا مِّنْ أَمْرِنَا مَا كُنتَ تَدْرِي مَا الْكِتَابُ وَلا الإِيمَانُ وَلَكِن جَعَلْنَاهُ نُورًا نَّهْدِي بِهِ مَنْ نَّشَاء مِنْ عِبَادِنَا وَإِنَّكَ لَتَهْدِي إِلَى صِرَاطٍ مُّسْتَقِيمٍ [۲۱۳] این آیات، سخن گفتن خدا با بندگانش را به سه قسمت تقسیم می‌کند: یا به وسیله وحی، یا از پس پرده و حجاب، و یا به وسیله ارسال رسول، آنگاه می‌فرماید: پیامبر اسلام (ص) به هیچ یک از معارفی که به وی وحی شده قبلا آگاهی یعنی علم حضوری نداشت، یعنی به کمالات آن‌ها دست نیافته بود و این وحی است که نوری الهی یعنی کمالی واقعی است»[۲۱۴].
٢٠. آقای دکتر غلامی (پژوهشگر دانشگاه تهران)؛
آقای دکتر اصغر غلامی در مقاله «آفاق علم امام در الکافی» در این‌باره گفته است:

«حضرت امام موسى کاظم (ع)، در کیفیت عالم شدن ائمه (ع) مى‌فرماید: علم، به سه وجه به ما مى‌رسد: گذشته، آینده و حادث. امّا علم گذشته، علمى است که تفسیر شده و علم آینده، علم مزبور و مکتوب است و امّا علم حادث، چیزى است که در قلب انداخته و در گوش خوانده مى‌شود. و بهترین علم ما همین است و پیامبرى بعد از پیامبر ما وجود ندارد. نکت (افتادن در قلب) و نقر (خواندن در گوش)، از خصوصیات ائمه است. ابو الخیر مى‌گوید: به امام صادق (ع) عرض کردم: من از عبد اللّه بن حسن سؤال کردم. او گمان مى‌کند امام، در بین شما اهل بیت (ع) نیست. فرمود: قسم به خدا اى پسر نجاشى! به درستى که از ماست آن که علم به قلب او انداخته مى‌شود و به گوش او خوانده مى‌شود و ملائکه با او مصافحه مى‌کنند... حضرت امام رضا (ع) نیز روایت امام صادق را بدین صورت تفسیر مى‌کند: غابر، علمى است که از سابق بوده و مزبور، علمى است که در آینده به ما مى‌رسد و افتادن در قلب، الهام است و کوبیدن در گوش، از سوى ملک است. با توجه به روایات فوق که مى‌فرماید "نقر" از سوى ملک صورت مى‌گیرد، مى‌توان نتیجه گرفت که نقر معادل تحدیث است. در روایات دیگر، تصریح شده علم برتر ائمه، علمى است که هر صبح و شام و هر ساعت به ائمه تحدیث مى‌شود. لذا امام موسى کاظم (ع) در مورد نقر مى‌فرماید: «و هو أفضل علمنا‏».[۲۱۵] و بعد از اشاره به این که نقر از سوى ملک است، تأکید مى‌فرمایند: «لا نبىّ بعد نبینا‏».[۲۱۶] این تأکید، به لحاظ آن است که تحدیث به معناى وحى شریعت نیست. مرحوم علّامه مجلسى مى‌نویسد: اگر چنانچه از قول امام، توهم ادعاى نبوّت (توسط ائمه) ایجاد شود (چرا که مردم خیال مى‌کنند اِخبار از ملک، مخصوص انبیا است) امام این توهم را نفى کرده به واسطه این که فرموده: پیامبرى بعد از پیامبر ما نیست. و آن به خاطر فرق بین نبىّ و محدّث است که نبىّ، ملک را هنگام القاى حکم مى‌بیند و محدّث به واسطه اسماع، از مسئله آگاه مى‌شود و ملک را نمى‌بیند و حکم شرع به او القاء مى‌شود، چنانچه گذشت»[۲۱۷].

کلینى مى‌نویسد:«عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ إِسْمَاعِيلَ قَالَ سَمِعْتُ أَبَا الْحَسَنِ (ع) يَقُولُ الْأَئِمَّةُ عُلَمَاءُ صَادِقُونَ مُفَهَّمُونَ مُحَدَّثُون»[۲۱۸]امام صادق (ع) در توضیح محدَّث بودن امام، به محمّد بن مسلم مى‌فرماید:«إِنَّهُ يَسْمَعُ الصَّوْتَ وَ لَا يَرَى الشَّخْصَ فَقُلْتُ لَهُ جُعِلْتُ فِدَاكَ كَيْفَ يَعْلَمُ أَنَّهُ كَلَامُ الْمَلَكِ قَالَ إِنَّهُ يُعْطَى السَّكِينَةَ وَ الْوَقَارَ حَتَّى يَعْلَمَ أَنَّهُ كَلَامُ مَلَك‏»[۲۱۹]. با توجه به این دو روایت، روشن شد که ائمه (ع)، محدَّث هستند و محدّث کسى است که ملک، امورى را به ایشان الهام و بیان مى‌کند. همچنین مشخص شد که محدّث هنگام الهام، شخص ملک را نمى‌بیند، بلکه فقط صداى او را مى‌شنود. و لذا براى راوى، سؤال شده که امام چگونه صداى ملک را تشخیص مى‌دهد که با پاسخ امام صادق (ع) روشن مى‌شود خداوند، علمى به امام عطا کرده که صداى ملک را به وضوح مى‌شناسد و بدین وسیله اضطراب و تردید از ایشان دور شده و آرامش و اطمینان حاصل مى‌گردد. ممکن است در این جا اشکال دیگرى به ذهن برسد که مضمون این روایات که رؤیت ملک را توسط محدّث نفى مى‌کند، با روایات دیگرى که خبر از مراوده فرشتگان با ائمه (ع) مى‌دهند، منافات دارد. در پاسخ باید گفت: در روایاتى که مراوده فرشتگان با ائمه (ع) مطرح شده، سخن از فرشته‌اى نیست که خبر مى‌آورد، در صورتى که در روایات تحدیث، سخن از فرشته‌اى است که خبر مى‌آورد. به عبارت دیگر، ندیدن فرشته مخبردر حال تحدیث، امرى است و نزول فرشتگان به خانه‌هاى اهل بیت (ع) و دیدارشان، امر دیگرى است. تذکّر به این نکته لازم است که محدّث بودن و نبوت، لازم و ملزوم همدیگر نیستند. لذا این شبهه که لازمه محدّث بودن ائمه (ع)، قائل شدن به نبوت ایشان است، اساسا وارد نیست. همین اشکال در روایتى مطرح شده و امام باقر (ع) بدان پاسخ داده است. کلینى مى‌نویسد:«عَنْ حُمْرَانَ بْنِ أَعْيَنَ قَالَ: أَنَّ عَلِيّاً (ع) كَانَ مُحَدَّثاً قَالَ: بَلَى قُلْتُ مَنْ كَانَ يُحَدِّثُهُ قَالَ: مَلَكٌ قُلْتُ فَأَقُولُ إِنَّهُ نَبِيٌّ أَوْ رَسُولٌ قَالَ لَا بَلْ قُلْ مَثَلُهُ مَثَلُ صَاحِبِ سُلَيْمَانَ وَ صَاحِبِ مُوسَى وَ مَثَلُهُ مَثَلُ ذِي الْقَرْنَيْنِ أَ مَا سَمِعْتَ أَنَّ عَلِيّاً (ع) سُئِلَ عَنْ ذِي الْقَرْنَيْنِ أَ نَبِيّاً كَانَ قَالَ لَا وَ لَكِنْ كَانَ عَبْداً أَحَبَّ اللَّهَ فَأَحَبَّهُ وَ نَاصَحَ اللَّهَ فَنَصَحَهُ فَهَذَا مَثَلُه»[۲۲۰]. از پیامبر اکرم (ص) روایت شده که فرمود: به درستى که على (ع)، ذى القرنین این امت است. بنابراین، وحى و تکلم ملائکه، تلازمى با نبوت شخص ندارد. چنان که خداى تعالى در قرآن کریم، سخن از تکلّم ملائکه با حضرت مریم (س) مى‌گوید در حالى که حضرت مریم، نبى نیست. همچنین در قرآن تصریح شده که خداوند به مادر حضرت موسى، وحى نمود، در حالى که مادر حضرت موسى (ع)، نبى نبود. در نتیجه، محدَّث بودن ائمه (ع) و تکلّم جبرئیل با حضرت صدیقه کبرى (س)، به معناى نبى بودن این ذوات مقدسه نیست[۲۲۱].
۲١. آقای مطهری (پژوهشگر جامعة المصطفی العالمیة)؛
آقای مطهری در پایان‌نامه «علم ائمه از نظر عقل و نقل» در این‌باره گفته‌ است: «یکی از چیزهایی که قاطعانه به عنوان مصدر علوم اهل بیت (ع) می‌توان نام برد تحدیث و محدث بودن آنهاست. یعنی امامان (ع) و پیشوایان دینی ما بخشی از علوم خودشان را از راه تحدیث که توسط فرشتگان الهی صورت می‌گیرد به دست می‌آورند. در اصطلاح متکلمین، محدث به کسی گفته می‌شود که ملائکه با او تکلم می‌کنند بدون اینکه نبی (ص) باشد.[۲۲۲] و در اصطلاح اخبار امامان را محدّث گویند چون خداوند علوم و اخبار آسمانی را توسط فرشته به او می‌رساند[۲۲۳]»[۲۲۴].
۲٢. آقای عظیمی (پژوهشگر جامعة المصطفی العالمیة)؛
آقای عظیمی در پایان‌نامه کارشناسی ارشد خود با عنوان «سیر تطور گستره علم امام در کلام اسلامی» در این‌باره گفته‌ است:

«تحدیث از ماده حدث و حدوث است که در لغت به معنای ایجاد چیزی جدید است که بیشتر نبوده، و در اصطلاح عالمان و متکلمان اسلامی، محدث کسی است که فرشتگان با او سخن می‌گوید بدون اینکه پیامبر (ص) باشد و فرشته را ببیند. یا آنکه حقایقی علمی در جان و دل او الهام می‌شود. یا آنکه حقیقت بدون توجه بر زبان او جاری می‌شود. به هر حال، الهام و تحدیث یکی از منابع مهم علم امام در کلام امامیه است. صاحب الغدیر می‌گوید: امت اسلامی اتفاق نظر دارند که در میان ایشان همانند امت‌های پیشین افرادی هستند که به آنها محدث می‌گویند و پیامبر اسلام (ص)، چنان‌که در صحاح و مسانید از طریق عامه و خاصه آمده از این واقعیت خبر داده است. محدث کسی است که فرشته با او سخن گوید بدون آن که نبی باشد و یا فرشته را ببیند و یا آن که در او دانشی از راه الهام و مکاشفه از مبدأ اعلی ایجاد شود، و یا آن که در قلب‌اش از حقایقی که بر دیگران پنهان است پدید آید. پس بودن چنین کسی در میان امت اسلامی، مورد اتفاق تمامی فرقه‌های اسلامی است. نهایت آن که در تشخیص و شناخت او اختلاف است، شیعه امیرمؤمنان (ع) و فرزندان معصوم‌اش را که امامان بعد از او هستند محدث می‌دانند و اهل سنت عمر بن خطاب را. برخی دیگر نوشته است: «هر چند به امام وحی نمی‌شود و لکن مورد الهام قرار می‌گیرد و می‌تواند لوح محفوظ را مطالعه نموده و بخواند. شیخ مفید می‌نویسد: به اعتقاد من، فرستادگان الهی و پیامبران‌اش و امامان (ع) جانشین ایشان محدث‌اند در جای دیگر می‌گوید: به اعتقاد ما خدای متعال بعد از رسول خدا (ص) به اولیای خودش کلماتی را در باره حوادث آینده القا می‌کند، ولی به آن وحی گفته نمی‌شود.

در روایات نیز به این خاستگاه اشاره شده است و محدث بودن ائمه را برای شیعیان به عنوان موضوع تشکیک ناپذیر در آورده است، زراره می‌‌گوید: از امام باقر (ع) شنیدم که می‌فرمود: ما بعد از حضرت رسول (ص) دوازده امام، همه از آل محمد و همگی نیز محدث هستیم و علی بن ابی‌طالب (ع) جزو این دوازده امام است[۲۲۵][۲۲۶].
۲٣. آقای شیخ‌زاده (پژوهشگر جامعة المصطفی العالمیة)؛
آقای قاسم علی شیخ‌زاده در پایان‌نامه کارشناسی ارشد خود با عنوان «رابطه علم غیب امام حسین و حادثه عاشورا» در پاسخ به این پرسش گفته‌ است:

«یکی ازدلائل مهمی که می تواندآگاهی معصومین به غیب را ثابت کند مسئله تحدیث است که درباره آن روایات فراوانی وجود دارد که از جمله دو روایت زیر است: (۱). محمد بن عمران می‌گوید: از امام صادق شنیدم که فرمود: ما دوازده نفر محدث هستیم؛ (۲)پیامبر فرمود: در امت‌های قبل از شما انسان‌های محدث وجود داشته و اگر در کسی از این امت باشد او عمر خواهد بود.

معنای تحدیث: محدث از تحدیث گرفته شده که به معنای کسی است که فرشته با او سخن بگوید و شنیدن صدای فرشته نه با گوش ظاهری است و نه قبیل خطور کردن خاطره‌ای در دل بلکه با گوش باطن و قلب است بدون اینکه فرشته را مشاهده کند یا غیر محدث صدای فرشته را بشنود.

محدث در اسلام: الف) اصل وجود محدث در اسلام اجماعی بوده و پیامبر از آن خبر داده اختلافی اگر هست در مصداق آنست که اهل سنت مصداق آن را عمر دانسته و شیعیان مصداق محدث را ائمه اهل بیت (ع) می‌دانند؛ ب) امت اسلام که بر سائر امت‌ها برتری دارند وجود محدث در میان آن در اولویت خواهد بود. شیخ بزرگوار شیعه مرحوم مفید در این رابطه می‌فرماید: "می‌گویم شنیدن کلام فرشته عقلاً ممکن بوده و در باره صدیقین شیعه و کسانی که از گمراهی معصومند محال نیست و راجع به صحت آن دلیل وجود داشته و برای ائمه و شیعیان صالح ثابت است»[۲۲۷].
۲٤. آقای افقی (هیئت علمی دانشگاه شهید مدنی آذربایجان)؛
آقای داوود افقی در پایان‌نامه کارشناسی ارشد خود با عنوان «بررسی غلو در روایات علم اهل بیت از کتاب بصائر الدرجات» در این‌باره گفته‌ است:

«یکی از مبادی علوم اهل بیت (ع) الهامات الهی و ارتباط با فرشتگان است. در مورد نبی مکرّم اسلام (ص) جای بحث و سخن نیست که او خاتم پیامبران و رسولان و افضل اولین و آخرین بوده و فرشته الهی مدام بر او فرود می‎آمد و دریچه‌های جهان غیب همواره بر او گشوده بود و با وحی آسمانی، از خزانه غیبی الهی بهره‌مند بود. اگرچه با رحلت پیامبر اکرم (ص)، راه وحی خاص (وحی رسالی)[۲۲۸] بسته شد، اما برای دیگر افراد اهل بیت همچنان راه الهام و ارتباط با فرشتگان بازماند که در احادیث و روایات منقول از ائمه هدی (ع) به این‌گونه الهامات و تأییدات الهی اشاره شده است. مرحوم صفار در بصائر الدرجات در بیش از ۱۰ باب و حدود ۱۵۰ روایت به این موضوع پرداخته است. این روایات را می‌توان در چند گروه دسته‌بندی کرد:

  1. گروهی از روایات دلالت دارند بر اینکه، ملائکه بر منازل اهل بیت (ص) رفت و آمد دارند و ائمه هدی مصداق بارز آیه شریفه[۲۲۹] هستند: "مسمع کردین: قلت لأبی عبد االله (ع) ،انّي اعتللت فکنت اذا اکلت عندالرجل، تأذّیت به وانّي اکلت من طعامك ولم اتأذّ به قال: انّک لتاکل طعام قوم تصافعهم الملائکة علی فرشهم، قلت: ویظهرون لکم. قال: هم الطف بصبیاننا منّا."[۲۳۰] (...)
  2. دسته‌ای از روایات بیانگر این مطلب هستند که ملائکه در شب قدر بر ائمه (ع) نازل می‌شوند و آنچه را که در طول سال واقع خواهد شد به آنان القاء می‌کنند. "عن ابن بکیر عن أبي عبد االله (ع) قال: انّ لیلة القدر یکتب ما یکون منها في السنة الی مثلها من خیر او شرّ او موت او حیاة اومطر ویکتب فیها وفد الحاجّ، ثم یفضی ذلك الی اهل الارض. فقلت: الی من، من اهل الارض. فقال: الی من تری"[۲۳۱] (...)
  3. در گروهی از روایات به محدث بودن ائمه (ع) پرداخته شده و به کیفیت حدیث ملائکه با ایشان نیز اشاره شده است: "اسماعیل بن بزیع قال: سمعت اباالحسن یقول: الائمة علماء صادقون مفهّمون، محدّثون".[۲۳۲]»[۲۳۳].
۲٥. آقای موسوی (پژوهشگر دانشگاه قم)؛
آقای سید علی موسوی در پایان‌نامه کارشناسی‌ارشد خود با عنوان«تبیین و بررسی گستره علم امام از دیدگاه علامه طباطبائی و امام خمینی» در این‌باره گفته است:

«محدَّث کسی است که فرشته با او سخن می‌گوید؛ بدون آنکه پیامبر (ص) باشد و یا آنکه فرشته را ببیند. همچنین به کسی "محدث" گفته می‌شود که در او دانشی به طریق الهام و مکاشفه از مبدأ اعلی ایجاد شود یا آنکه در قلبش حقایقی پدید آیند که بر دیگران مخفی‌اند.عبدالحسین امینی،[۲۳۴] برخی روایات به تقسیم‌بندی علم و دانش ائمه (ص) پرداخته‌أند و علوم ایشان را به سه وجه یا گروه تقسیم نموده‌أند. هر چند روایات، اتحادی در نام‌گذاری عناوین این سه وجه ندارند، اما با توجه به تفسیر و معنایی که از هریک از این سه عنوان در روایات مطرح شده است، می‌توان مقصود و معیار تقسیم علم امام را به دست آورد. دقت در روایات نشان می‌دهد که علم امام با توجه به معیار زمان مورد تقسیم بندی قرار گرفته است؛ از همین رو علوم امام را با ملاحظه مجموعه این روایات می‌توان به "آگاهی از گذشته"، "آگاهی از حال" و "آگاهی از آینده" تقسیم‌بندی نمود. علمِ روزانه یا به تعبیر روایات، حادث، که آگاهی از زمان حال است، در عنوان و یا تفسیر هر دو دسته اصلی روایات با تعبیر "نَکْتٌ‏ فِی‏ الْقَلْب‏" و "نَقْرٌ فِی‏ الْأَسْمَاع‏" بیان شده است. در روایات، نکت و نقر از مجاری علم امام به حوادث حال دانسته شده است. انجام‌دهنده نکت و نقر نیز در روایات، ملائکه معرفی شده‌أند. همچنین در روایات، نکت در قلب، نشانه محدث بودن معرفی شده است. ابو بصیر از امام صادق (ع) نقل می‌کند: "كَانَ عَلِيٌّ (ع) مُحَدَّثاً" او می‌پرسد؛ نشانۀ محدث بودن چیست؟ حضرت می‌فرماید: "یأتیه ملک فینکت فی قلبه کیت وکیت ملک" می‌آید و در قلبش چیزی می‌افکند. شنیدن کلام ملائکه با نقر در اذن به یک معناست؛ زیرا در روایات دیگر، این دو در تفسیر هم به جای یکدیگر به کار رفته‌اند.[۲۳۵]

با توجه به آنچه بیان شد، هم‌پوشی و تساوی مفاهیمی مانند نقر و نکت و الهام که در برخی دیگر از روایات بیان شده روشن می‌شود؛ زیرا در تعریف الهام آمده است؛ مطلبی که در قلب امام آشکار و درک می‌گردد الهام نامیده می‌شود یا آنچه امام با گوش خود درک می‌کند و می‌شنود؛ که حدیث ملائکه نامیده شده و به واسطۀ مَلَک تحقق می‌یابد.[۲۳۶] این گونه آگاهی که مربوط به امور حادث، روزانه و لحظه به لحظه است از طرف ائمه (ع) به عنوان برترین علم و آگاهی امام معرفی شده است. این مصدر و مجرای علم، موجب ازدیاد علم امام دانسته شده است "إنّا لنزداد فی اللیل و النهار و لو لم نزد لنفد ما عندنا". این روایات دلالت دارند که علم به قرآن و کتب انبیای گذشته و علومی مانند آن، آگاهی‌هایی هستند که برای امام با تحقق امامت متحقق می‌شوند.

اما حیطه وظایف و شئون امام، ملزوماتی دارد و الزمه گستره قلمرو والیت الهی امام، گسترش آگاهی و علم اوست و این الزامی عقلی است. صفوان در این باره از امام صادق (ع) نقل می‌کند: "إن الله أجل و أعظم أن یحتج بعبد من عباده ثم یخفی عنه شیئاً من أخبار السماء و الارض"[۲۳۷] امام باقر (ع) با اینکه علم غیب امام را نفی می‌نماید، امّا تصریح دارد که علم امام علمی الهی است که حصول و دسترسی به آن برای دیگران ممکن نیست و این علمی که با توجه و عنایت الهی برای امام حاصل می‌شود را تحدیث مداوم معرفی می‌کند»[۲۳۸].
۲٦. پژوهشگران مؤسسه تحقیقاتی حضرت ولی‌عصر (ع).
پژوهشگران مؤسسه تحقیقاتی حضرت ولی‌عصر در این‌باره گفته‌‌اند:

«در برخی از روایات، القاب "محدَّث" یا "محدَّثون" به ائمه طاهرین (ع)، نسبت داده شده است. مرحوم کلینی درکتاب الکافی، بابی به "ان الائمه (ع) مفهمون محدثون" نام‌گذاری کرده است که برخی از روایات باب را ارائه خواهد شد:

  • روایت اول: «أَحْمَدُ بْنُ مُحَمَّدٍ وَ مُحَمَّدُ بْنُ يَحْيَى عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ الْحَسَنِ عَنْ يَعْقُوبَ بْنِ يَزِيدَ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ إِسْمَاعِيلَ قَالَ: سَمِعْتُ أَبَا الْحَسَنِ (ع) يَقُولُ: الْأَئِمَّةُ عُلَمَاءُ صَادِقُونَ مُفَهَّمُونَ مُحَدَّثُونَ»[۲۳۹](...) "مفهمون" یعنی آن­ها قرآن، تفسیر، تأویل قرآن و علوم و معارف دیگر را از پیامبر (ص) فرا گرفته‌­اند. "محدثون" یعنی فرشت­گان با ایشان هم سخن شده‌­اند.[۲۴۰](...)
  • روايت دوم: در روايت صحيح ديگری، آمده است كه پس از رحلت رسول خدا (ص)، جبرئيل با حضرت زهرا (س) سخن می‌گفته است: «مُحَمَّدُ بْنُ يَحْيَى عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدٍ عَنِ ابْنِ مَحْبُوبٍ عَنِ ابْنِ رِئَابٍ عَنْ أَبِي عُبَيْدَةَ قَالَ: سَأَلَ أَبَا عَبْدِ اللَّهِ (ع) بَعْضُ أَصْحَابِنَا عَنِ الْجَفْرِ فَقَالَ: هُوَ جِلْدُ ثَوْرٍ مَمْلُوءٌ عِلْماً. قَالَ لَهُ فَالْجَامِعَةُ؟. قَالَ: تِلْكَ صَحِيفَةٌ طُولُهَا سَبْعُونَ ذِرَاعاً فِي عَرْضِ الْأَدِيمِ مِثْلُ فَخِذِ الْفَالِجِ‏ فِيهَا كُلُّ مَا يَحْتَاجُ النَّاسُ إِلَيْهِ وَ لَيْسَ مِنْ قَضِيَّةٍ إِلَّا وَ هِيَ فِيهَا حَتَّى أَرْشُ الْخَدْشِ قَالَ فَمُصْحَفُ فَاطِمَةَ (س). قَالَ: فَسَكَتَ طَوِيلًا ثُمَّ قَالَ إِنَّكُمْ لَتَبْحَثُونَعَمَّا تُرِيدُونَ وَ عَمَّا لَا تُرِيدُونَ إِنَّ فَاطِمَةَ مَكَثَتْ بَعْدَ رَسُولِ اللَّهِ (ص) خَمْسَةً وَ سَبْعِينَ يَوْماً وَ كَانَ دَخَلَهَا حُزْنٌ‏ شَدِيدٌ عَلَى أَبِيهَا وَ كَانَ جَبْرَئِيلُ (ع) يَأْتِيهَا فَيُحْسِنُ عَزَاءَهَا عَلَى أَبِيهَا وَ يُطَيِّبُ نَفْسَهَا وَ يُخْبِرُهَا عَنْ أَبِيهَا وَ مَكَانِهِ وَ يُخْبِرُهَا بِمَا يَكُونُ بَعْدَهَا فِي ذُرِّيَّتِهَا وَ كَانَ عَلِيٌّ (ع) يَكْتُبُ ذَلِكَ فَهَذَا مُصْحَفُ فَاطِمَةَ (س)».[۲۴۱] (...) آیت‌الله تبریزی نیز، درباره صحت سند این روایت و "محدثه بودن حضرت زهرا (س)" می‌نویسد: "حضرت زهرا (س) در شکم مادرش "محدث" بود و بعد از وفات رسول خدا (ص)، فرشتگان بر ایشان نازل می‌شد. بر اثبات این مطلب، روایات متعددی شهادت می‌دهد. یکی از آنها، صحیحه ابو عبیده است که از امام صادق (ع) روایت شده است ...".[۲۴۲]
  • روایت سوم: در روایت دیگری، امام باقر (ع)، اوصیای رسول خدا (ص) را با عنوان "محدث" توصیف کرده است: «مُحَمَّدُ بْنُ يَحْيَى عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدٍ عَنِ الْحَجَّالِ عَنِ الْقَاسِمِ بْنِ مُحَمَّدٍ عَنْ عُبَيْدِ بْنِ زُرَارَةَ قَالَ: أَرْسَلَ أَبُو جَعْفَرٍ (ع) إِلَى زُرَارَةَ أَنْ يُعْلِمَ الْحَكَمَ بْنَ عُتَيْبَةَ أَنَّ أَوْصِيَاءَ مُحَمَّدٍ عَلَيْهِ وَ عَلَيْهِمُ السَّلَامُ مُحَدَّثُونَ».[۲۴۳]
  • روایت چهارم:امیر مؤمنان (ع) در حدیث معروف "نورانیت" می‌فرماید: «وَ أَنَا صَاحِبُ اللَّوْحِ الْمَحْفُوظِ أَلْهَمَنِی اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ عِلْمَ مَا فِیهِ».[۲۴۴]

این نکته نیز باید بیان شود که تنها شیعه نیست که بهره­‌مندی ائمه (ع) از علم غیب به وسیله الهام را قائل می­‌باشد؛ بلکه در منابع اهل سنت نیز روایاتی نقل شده است که برخی از افراد را به عنوان «محدًّث» نام برده‌ است و بر اساس این روایات، به این افراد الهام می‌­شده است. (...) علمای اهل سنت ، برای واژه "محدثون" ، تفسیرهای مختلفی آورده‌اند:

  1. محدَّث یعنی کسی که از روی حدس و گمان سخن می‌گوید: ابن اثیر جزری پس نقل روایت می‌گوید: "مراد از محدثون: گروهی هستند که از روی ظن و حدس سخن درست می‌گویند؛ گویا آن چه را می‌گویند بر ایشان گفته شده است".[۲۴۵] ابن قتیبه نیز همین تفسیر را برای "محدثون" گفته است.[۲۴۶]
  2. محدَّث به معنای کسی است که به او الهام می‌شود: برخی دیگر از علمای اهل سنت،‌ واژه "محدث" را به معنای "مُلْهَم" گرفته‌­اند، مراد از آن، کسانی هستند که در دلشان الهام می‌شود. ابن حجر عسقلانی، در تفسیر این واژه، می‌­نویسد: "در تأویل این واژه اختلاف شده است. گفته شده به معنای الهام شده است. این دیدگاه را بیش­تر علما گفته­‌اند".[۲۴۷] در این جا باید بیان کرد که مقصود علمای اهل سنت از "ملهم"، الهام ملائکه به شخص نمی‌باشد؛ بلکه به ذهن ‌آمدن حقیقت مطلب یا همان حس ششم است؛ چنان که بغوی و ابن اثیر این مطلب را بیان کرده­‌اند. بغوی در کتاب شرح السنة می‌نویسد: "محدث، کسی است که چیزی در دلش به وی الهام شده است و مقصود از محدثون، گروهی هستند که در موقع ظن و گمان، درست می‌گویند؛ گویا این که با آن­ها سخن گفته شده و آن­ها همان را گفته‌­اند. این جایگاه بالایی از جایگاه اولیاست". [۲۴۸] ابن اثیر نیز، واژه "ملهم" را این‌ گونه تفسیر کرده است: "ملهم آن کسی است که در نفس او چیزی القا می‌شود و از روی حدس و فراست از آن خبر می‌دهد. این نوع الهام را خداوند متعال به برخی از بندگان برگزیده‌­اش اختصاص می‌دهد؛ گویا با آنها سخن گفته می‌شود، آن‌گاه آن­ها می‌گویند". [۲۴۹] با توجه به مطالب بالا، روشن شد که مراد از "ملهم"، کسانی هستند که بر اساس یک حس درونی، حدس و گمانشان درست از آب در می‌آید. بنابراین، مورد اول و دوم با هم تفاوت چندانی ندارد.
  3. محدثون به معنای کسانی است که به آن­ها وحی می‌شود: ابن عاشور در تفسیر التحریر والتنویر، ذیل آیه ﴿أَوْ يُرْسِلَ رَسُولا فَيُوحِيَ بِإِذْنِهِ مَا يَشَاء[۲۵۰]، وحی را واقع شدن مراد خدا در نفس پیامبر (ص) می‌داند و تصریح می‌کند که برای غیر انبیاء (ع) نیز حاصل می‌شود. وی پس از آن، به روایت مورد بحث، استناد کرده است: "مقصود از وحی، در این جا، واقع شدن مراد خداوند در نفس پیامبر (ص) است به گونه‌ای که برای آن حضرت علم پیدا می‌شود که آن چیز از طرف خداوند است. پس به خاطر این علم قطعی، این مطلب برایشان حجت است و از آن جایی که ایشان از وسوسه‌های شیطان مصون هستند، این مسأله برای امت نیز حجت است. این نوع از وحی، برای غیر پیامبران نیز حاصل می‌شود، اما شایع و همیشگی نیست. رسول خدا (ص) می‌فرماید: در میان امت­‌های پیش از شما افرادی محدث بودند، اگر در امت من کسی باشد، او عمر بن خطاب است».[۲۵۱] ابن عاشور بر این باور است که بر اساس روایت پیامبر (ص)، به عمر، وحی می‌شده است.
  4. محدَّث کسی است که فرشتگان با او سخن می‌گویند: محمد بن اسماعیل بخاری، در این زمینه، نقل کرده است: "قبل از شما در بنى اسرائيل كسانى بودند كه (فرشتگان) با آنها سخن مى گفتند، بدون اينكه پيامبر باشند.[۲۵۲] برخی از علمای اهل سنت، روایت محدث بودن عمر را، به این معنا تفسیر کرده­‌اند؛ چنان که ابن حجر عسقلانی و نووی در معتبرترین شرح­‌های صحیح بخاری و صحیح مسلم، از این مطلب با عنوان "قیل" تعبیر کرده‌­اند: "و گفته شده محدث کسی است که با وی سخن گفته شده است؛ یعنی فرشتگان با او سخن می‌گویند بدون این که او پیامبر باشد". [۲۵۳] نووی از شارحان صحیح مسلم نیز، در شرح این واژه، می‌نویسد: "وگفته شده است که با محدثون، فرشتگان سخن می‌گویند و در روایتی، تعبیر "متکلمون" آمده است. بخاری گفته: سخن درست بر زبان آ‌ن­ها جاری می‌شود". [۲۵۴] این مضمون، در روایت دیگری که طبرانی نقل کرده است، به صورت صریح بیان شده است: "ابو سعید خدری می‌گوید:‌ رسول خدا (ص) فرمود: کسی‌ که با عمر دشمنی کند، با من دشمنی کرده است و کسی که عمر را دوست داشته باشد، مرا دوست دارد. همانا خداوند در شام عرفه، به مردم، به صورت عام و به عمر، به صورت خاص، افتخار می‌کند و هیچ پیامبری برانگیخته نشده مگر این که در میان امتش "محدث" وجود داشته است. اگر در میان امت من چنین فردی باشد، او عمر است. گفتند: یا رسول‌‌الله چگونه «محدَّث» است؟. فرمود: فرشتگان، با زبان او سخن می‌گویند". [۲۵۵] روایت بالا، که درباره عمر بن خطاب بود و اهل سنت از آن "محدث بودن" وی را فهمیده­‌اند، از نظر سند ضعیف است و اعتباری ندارد. در سند این روایت، شخصی به نام "ابو سعد خادم حسن بصری" قرار دارد که از نظر علمای رجال اهل سنت، فردی ناآشناست [۲۵۶].
بنابراین، روایت مذکور، اعتباری ندارد و استناد اهل سنت به این روایت برای اثبات محدث بودن عمر و سخن گفتن فرشته با او، حقیقت ندارد و چه بسا سرّ این که ابن حجر و نووی از این قول با عبارت "قیل یعنی قول ضعیف" یاد کرده‌­اند، ضعف روایتی است که پایه و اساس آن قول بود»[۲۵۷].

پرسش‌های وابسته

  1. منابع علم معصوم چیست؟ (پرسش)
  2. رابطه روح یا روح القدس با علم معصوم چیست؟ (پرسش)
  3. رابطه وحی یا الهام با علم معصوم چیست؟ (پرسش)
  4. رابطه کشف یا شهود با علم معصوم چیست؟ (پرسش)
  5. رابطه امام مبین یا کتاب مبین با علم معصوم چیست؟ (پرسش)
  6. رابطه ام الکتاب با علم معصوم چیست؟ (پرسش)
  7. رابطه کتاب اعمال با علم معصوم چیست؟ (پرسش)
  8. رابطه علم‌الکتاب با علم معصوم چیست؟ (پرسش)
  9. رابطه لوح یا لوح محفوظ با علم معصوم چیست؟ (پرسش)
  10. رابطه عرش با علم معصوم چیست؟ (پرسش)
  11. رابطه مصحف فاطمه یا کتاب‌هایی مثل جفر با علم معصوم چیست؟ (پرسش)
  12. رابطه مقام راسخان در علم با علوم غیب معصوم چیست؟ (پرسش)
  13. رابطه عمود نور با علم معصوم چیست؟ (پرسش)
  14. رابطه اسم اعظم با علم معصوم چیست؟ (پرسش)
  15. آیا برهان می‌تواند راه آگاهی به غیب باشد؟ (پرسش)
  16. علم غیب امام به طور مستقیم از جانب خدا به او داده می‌شود یا با وساطت پیامبر خاتم؟ (پرسش)
  17. آیا معصومان کتابی داشتند که نام‌های پادشاهان یا شیعیان یا اهل بهشت و جهنم در آن ذکر شده است؟ (پرسش)
  18. آیا تعلیم اسماء با علم غیب پیامبر ارتباط دارد؟ (پرسش)
  19. آیا علم غیب با خاتمیت منافات دارد؟ (پرسش)

منبع‌شناسی جامع علم معصوم

پانویس

  1. اصول کافی‌، ج ۱، ص ۲۷۱
  2. اصول کافی‌، ج ۱، ص ۱۷۶
  3. اثبات الهداة، ج۵ ص ۳۱۵
  4. بررسی‌ مسائل کلی‌ امامت، ص ۲۴۹.
  5. آموزش عقاید، ص ۳۲۱.
  6. آگاهی امامان از غیب، ص ۳۱.
  7. محمد بن یعقوب کلینی، کافی، ج۱، ص۲۷۱، ح۴؛ عبدالحسین امینی، الغدیر، ج۵، ص۴۲.
  8. سوره آل عمران، آیه ۴۲-۴۵.
  9. سوره هود، آیه ۷۱.
  10. محمد بن علی بن الحسین، علل الشرایع، ج۱، ص۲۱۶، باب ۱۴۶، ح۱؛ محمد باقر مجلسی، بحار الانوار، ج۴۳، ص ۷۸، ح۶۵؛ محمد بن جریر بن رستم طبری، دلائل الإمامة، ص۲۸.
  11. کلام نوین اسلامی ج۲ ص۳۹۶ و ۳۹۷.
  12. علم غیب از نگاه عقل و وحی، ص٣٣٠
  13. علم غیب از نگاه عقل و وحی، ص۱۴۸.
  14. اوائل المقالات، شیخ مفید، ص ۶۹ و ۷۰.
  15. همان، ۶۸.
  16. همان.
  17. تصحیح الإعتقاد، شیخ مفید، ص ۹۹.
  18. منابع علم امام از نگاه متکلمان قم و بغداد، ص۵۹
  19. شیخ مفید؛ الارشاد؛ جلد ۲، ص ۱۸۶؛ کلینی؛ الکافی؛ ج ۱ ص ۳۱۸ و ۳۹۸؛ شیخ مفید ص ۲۳۸؛ مجلسی؛ بحار الأنوار؛ ج ۲۶ ص ۱۸۶.
  20. حقيقت تحديث و رابطه آن با نبوت، فصلنامه آینه معرفت، شماره ۳۷، زمستان ۱۳۹۲، ص ۱۵۲.
  21. ر.ک: ﴿كُلَّمَا أَرَادُوا أَن يَخْرُجُوا مِنْهَا مِنْ غَمٍّ أُعِيدُوا فِيهَا وَذُوقُوا عَذَابَ الْحَرِيقِ(هر بار که از دلتنگی و اندوه بخواهند از آن (دوزخ) بیرون روند بازشان می‌گردانند و (به آنان می‌گویند) عذاب آتش سوزان را بچشید!)؛ سوره مبارکه حج، آیه ۷۵؛ ﴿الَّذِي أَحَلَّنَا دَارَ الْمُقَامَةِ مِن فَضْلِهِ لا يَمَسُّنَا فِيهَا نَصَبٌ وَلا يَمَسُّنَا فِيهَا لُغُوبٌ(همان که ما را از بخشش خود در سرای ماندگار جای داد که در آن نه رنجی به ما می‌رسد و نه ماندگی)؛ سوره مبارکه فاطر، آیه ۱؛ ﴿وَيَوْمَ تَشَقَّقُ السَّمَاء بِالْغَمَامِ وَنُزِّلَ الْمَلائِكَةُ تَنزِيلا(و (از) روزی (یاد کن) که آسمان با ابر بشکافد و فرشتگان با فرو فرستادنی ویژه، فرو فرستاده شوند)؛ سوره مبارکه فرقان، آیه ۲۱.
  22. (و آنگاه فرشتگان گفتند: ای مریم! خداوند تو را برگزید و پاکیزه داشت و بر زنان جهان برتری داد)؛ سوره مبارکه آل‌عمران، آیه ۴۲.
  23. ر.ک: محمد‌بن‌یعقوب کلینی، الکافی، ج‏۱، ص۶۵۷؛ محمد‌بن‌حسن صفار، بصائر الدرجات، ص۳۱۶ـ۳۱۹.
  24. ﴿فَاتَّخَذَتْ مِن دُونِهِمْ حِجَابًا فَأَرْسَلْنَا إِلَيْهَا رُوحَنَا فَتَمَثَّلَ لَهَا بَشَرًا سَوِيًّا* قَالَتْ إِنِّي أَعُوذُ بِالرَّحْمَن مِنكَ إِن كُنتَ تَقِيًّا* قَالَ إِنَّمَا أَنَا رَسُولُ رَبِّكِ لِأَهَبَ لَكِ غُلامًا زَكِيًّا* قَالَتْ أَنَّى يَكُونُ لِي غُلامٌ وَلَمْ يَمْسَسْنِي بَشَرٌ وَلَمْ أَكُ بَغِيًّا* قَالَ كَذَلِكِ قَالَ رَبُّكِ هُوَ عَلَيَّ هَيِّنٌ وَلِنَجْعَلَهُ آيَةً لِلنَّاسِ وَرَحْمَةً مِّنَّا وَكَانَ أَمْرًا مَّقْضِيًّا(و از چشم آنان پنهان شد و ما روح خود را به سوی او فرو فرستادیم که چون انسانی باندام، بر او پدیدار گشت*(مریم) گفت: من از تو، به (خداوند) بخشنده پناه می‌برم؛ اگر پرهیزگاری (از من دور شو)* گفت: من، تنها فرستاده پروردگار تو هستم تا به تو پسری پاکیزه ببخشم* گفت: چگونه مرا پسری تواند بود که بشری به من دست نزده است و بدکاره هم نبوده‌ام* گفت: چنین است؛ پروردگارت می‌فرماید که آن (کار) بر من آسان است و (بر آنیم) تا او را نشانه‌ای برای مردم و رحمتی از سوی خویش گردانیم و این کاری انجام شدنی است.)؛ مریم، آیات ۱۷ـ۲۱.
  25. ر.ک: فضل‌بن‌حسن طبرسی، مجمع البیان فی تفسیر القرآن، ج‏۶، ص۷۸۳؛ محمد‌بن‌جریر طبری، جامع البیان فی تفسیر القرآن، ج‏۱۶، ص۴۶.
  26. ر.ک: سیدمحمدحسین طباطبائی، المیزان فی تفسیر القرآن، ج‏۱۴، ص۳۵؛ ناصر مکارم شیرازی، تفسیر نمونه، ج‏۱۳، ص۳۶؛ محمد صادقی تهرانی، الفرقان فی تفسیر القرآن بالقرآن، ج‏۱۸، ص۲۸۶؛ محمدجواد مغنیه، تفسیر الکاشف، ج‏۵، ص۱۷۵؛ حسین‌بن‌احمد حسینی شاه‌عبدالعظیمی، تفسیر اثنا عشری، ج‏۸، ص۱۵۸؛ سیدعلی‌اکبر قرشی، تفسیر أحسن الحدیث، ج‏۶، ص۳۱۴ و... .
  27. ﴿وَجَاءَ أَهْلُ الْمَدِينَةِ يَسْتَبْشِرُونَ* قَالَ إِنَّ هَؤُلاء ضَيْفِي فَلاَ تَفْضَحُونِ* وَاتَّقُوا اللَّهَ وَلاَ تُخْزُونِ* قَالُوا أَوَلَمْ نَنْهَكَ عَنِ الْعَالَمِينَ؛(و مردم شهر شادی‌کنان باز آمدند*(لوط) گفت: اینان مهمان منند مرا رسوا نکنید* و از خداوند پروا کنید و مرا خوار مسازید* گفتند: آیا ما تو را از (مهمان کردن) مردم باز نداشته بودیم؟)، سوره مبارکه حجر، ۶۷الی۷۰.
  28. ماهیت علم امام بررسی تاریخی و کلامی، ص ۴۸.
  29. «و [به یادآورید] هنگامى را که فرشتگان گفتند: اى مریم! خدا تو را برگزیده و پاک ساخته و بر تمام زنان جهان برترى بخشیده است»؛ سوره آل عمران، آیه ۴٢.
  30. «اى مریم! [به شکرانه این نعمت] براى پروردگار خضوع کن و سجده به‌جا آور و با رکوع‌کنندگان، رکوع کن»؛ سوره آل عمران، آیه ۴٣
  31. «[به یاد آورید] هنگامى را که فرشتگان گفتند: اى مریم! خداوند تو را به کلمه‌اى از سوى خود بشارت مى‌دهد که نامش مسیح، عیسى پسر مریم است و از مقربان [الهى] خواهد بود»؛ سوره آل عمران، آیه ۴۵.
  32. «همسرش ایستاده بود، [از خوشحالى] خندید. پس او را به اسحاق و بعد از اسحاق به یعقوب بشارت دادیم.»؛ سوره هود، آیه ٧١.
  33. علل الشرایع، ج١، ص٢١۶؛ بحارالانوار، ج۴٣، ص٧٨. دلائل الامامة، ص٢٨.
  34. «درود بر تو اى پرهیزکار پاک! درود بر تو اى همراز فرشته و دانا!»؛ إقبال الاعمال، ج٣، ص١۶۵؛ المزار، الشهید الاول، ص٢٢.
  35. «به درستى که اوصیاى محمد (ص) محدث‌اند و مطالب را به آنها مى‌فهمانند». کافى، ج١، ص٢٧٠.
  36. «به درستى که اوصیاى على (ع) محدث‌اند و مطالب را به آنها مى‌فهمانند». بصائر الدرجات، جزء ٧، ص۴٢١.
  37. «ائمه، دانشمندان، راستگویان، فهمیدگان و محدثان‌اند». کافى، ج١، ص٢٧١؛ امالى، الطوسى، ص٢۴۵.
  38. «ما دوازده نفر محدث هستیم...».بصائر الدرجات، ج١، ص٣١٩.
  39. «بى‌شک، میان امت‌هاى گذشته مانند بنى‌اسرائیل که پیش از شما زندگى مى‌کردند، مردانى بودند که با آنها سخن گفته مى‌شد؛ بدون اینکه پیامبر باشند. پس اگر میان امت من، کسى از آنها وجود داشته باشد، او عمر بن خطاب است»؛ صحیح البخارى، ج۴، ص٢٠٠؛ فتح البارى بشرح صحیح البخارى، ج٧، ص۵٢؛ غریب الحدیث، ابن قتیبه الدینورى، ج١، ص٩٧؛ لسان العرب، ج٢، ص١٣۴.
  40. «اینکه رسول خدا (ص) فرموده است: «اگر میان امتم کسى از آنها باشد»، این کلام و شرط را از روى تردید نگفته است. بلکه حضرت براى تأکید فرموده است؛ چنان که وقتى مى‌گویید: «اگر دوستى برایم باشد، او فلانى است»، منظور این نیست که او هیچ دوستى ندارد. بلکه اختصاص دادن کمال صداقت به او مى‌باشد. هنگامى که ثابت شد چنین حقیقتى میان غیر امت اسلام وجود داشته است، بودنش در امت برتر، سزاوارتر خواهد بود»؛ فتح البارى بشرح صحیح البخارى، ج٧، ص۶٢.
  41. «همانا میان امت‌هاى گذشته کسانى بودند که با آنها صحبت مى‌شد. پس اگر میان امت من کسى از آنها وجود داشته باشد، او عمر بن خطاب است»؛ صحیح البخارى، ج۴، ص١۴٩، همانند این حدیث در کتاب صحیح مسلم نیز آمده است: صحیح مسلم بشرح النووى، ج١۵، ص ١۶۶.
  42. «هیچ پیش‌آمدى رخ نمى‌داد که مردم در آن نظرى داشته باشند و عمر نظرى مخالف داشته باشد؛ جز اینکه مطابق نظر او آیه نازل مى‌شد». جلال الدین سیوطى، ص١۴٢.
  43. همان.
  44. سوره بقره، آیه ۱۲۵.
  45. صحیح البخارى، کتاب الصلاة، باب ما جاء فى القبله، ح۴٠٢؛ صحیح المسلم، ج١۵، ص١۶۶؛ تاریخ الخلفاء، جلال‌الدین سیوطى، فصل فى موافقات عمر، ص١۴٣؛ الغدیر، ج۵، ص۴٢.
  46. الجامع لاحکام القرآن، القرطبى، ج١٢، ص٧٩؛ تاریخ الخلفاء، ص١۴٧؛ شرح العقائد النسفیة، محمد عمر نسفى، ص١٠۶.
  47. الاصابة، ج٣، ص٢۶.
  48. تاریخ بغداد، ج٨ ، ص١١٣.
  49. همان، ص۴۶٢.
  50. «أبوهریرة الدوسی الیمانی الحافظ الفقیه صاحب رسول الله (ص) عبد الرحمان بن صخر على الأشهر کان اسمه فی الجاهلیة عبد شمس...». تذکرة الحفاظ، الذهبى، ج١، ص٣٢.
  51. تهذیب الکمال، المزى، ج٣۴، ص٣۶۶.
  52. «...وحديث ابى هريرة خمسة آلاف مسند و ثلثمائة مسند وأربع و سبعين مسندا». ابى محمد على بن احمد (المعروف بابن حزم الظاهرى). الفصل فى‌الملل و الأهواء والنحل، ج٣، ص۶١.
  53. «... فَقَالُوا يَا أَبَا هُرَيْرَةَ سَمِعْتَ هَذَا مِنْ رَسُولِ الله (ص)؟ قَالَ لَا هَذَا مِنْ كِيسِ أَبِي هُرَيْرَةَ» صحيح البخارى، ج۶، ص١٨٩.
  54. «درباره او گفته‌اند كه او گفتار كعب را به‌جاى حديث پيامبر (ص) و حديث پيامبر (ص) را به‌جاى گفتار كعب به مردم معرفى مى‌كرد». ر.ک: تاريخ مدينة دمشق، ج ۶٧، ص٣۵٩؛ سير أعلام النبلاء، الذهبى، ج٢، ص٢٠۶؛ البداية و النهاية، ج٨، ص١١٧.
  55. حضرت درباره او فرمود: «ألا إن أكذب الناس [أكذب الاحياء] على رسول الله (ص) أبو هريرة الدوسى»؛ «آگاه باشيد كه دروغگوترين مردم بر رسول خدا (ص) ابوهريره است». شرح نهج البلاغه، ابن ابى الحديد، ج۴، ص۶٨؛ شيخ المضيره أبو هريره، محمود أبوريه، ص١٣۵؛ ابو هريره، السيد شرف‌الدين، ص١۶٠. همچنين نقل شده است كه ابوهريره پيوسته مى‌گفت: «دوستم به من گفت. دوستم را ديدم و دوستم رسول خدا (ص) به من فرمود». پس آن مطلب به گوش اميرمؤمنان على (ع)رسيد. آن‌گاه حضرت فرمود: «اى اباهريره! چه وقت و چه هنگام رسول خدا (ص) دوست تو بوده است؟». تأويل مختلف الحديث، ابن قتيبه، ص٢٨.
  56. درباره رفتار عمر با ابوهریره چنین آمده است: «ضربهابی هریرة عمر وقال قد أکثرت من الروایة وأحر بک أن تکون کاذبا على رسول الله...»؛ «عمر او را زد و به او گفت: در نقل روایت از پیامبر (ص) زیاده‌روى کردى اى اباهریره و شایسته است که نسبت به رسول خدا (ص) دروغگو شناخته شوى...». شیخ المضیره ابو هریره، الشیخ محمود ابوریه، ص١۴٨؛ أضواء على السنه المحمدیه، محمود ابوریه، ص٢٠١. همچنین عمر، او را دزد و دشمن خدا و قرآن دانسته و گفته است: «عَنْ أَبِی هُرَیْرَةَ قَالَ: قَالَ لِی عُمَرُ یَا عَدُوَّ الله وَعَدُوَّ کِتَابِهِ أسَرَقْتَ مَالَ الله؟». الطبقات الکبرى، ج۴، ص٣٣۵؛ العقد الفرید، ج١، ص١٣؛ کتابُ جُمل من أنساب الأشراف، البَلَاذُرى، ج١٠، ص٣٧٣. همچنین نقل شده است: «عن السائب بن یزید قال سمعت عمر بن الخطاب یقول لأبى هریرة لتترکن الحدیث عن رسول الله (ص) أو لألحقنک بأرض دوس»؛ «از عمر بن خطاب شنیدم به ابوهریره مى‌گفت: روایت حدیث از رسول خدا (ص) را ترک مى‌کنى یا تو را به سرزمین دوس تبعید کنم». تاریخ مدینة دمشق، ج۵٠، ص١٧٢؛ سیر أعلام النبلاء، ج٢، ص۶١٠؛ الإصابه، ج١، ص۶٩؛ شیخ المضیره ابوهریره، الشیخ محمود ابوریه، ص١٠٣.
  57. «عثمان نیز به او گفت: زیاده‌روى کردى. دست برمى‌دارى یا تو را به سرزمین دوس تبعید کنم». شیخ المضیره أبوهریره، ص١٠٣.
  58. زنان پیامبر ام‌سلمه و عایشه او را در گفته‌اش از رسول خدا (ص) که «من اصبح جنباً افطر ذلک الیوم»؛ «هرکس جنب بیدار شود، آن روز را افطار کند»، تکذیب مى‌نمایند. مسند احمد، ج۶، ص٣١٣؛ الموطأ، مالک بن‌انس، ج١، ص٢٩٠؛ سنن الکبرى، البیهقى، ج۴، ص٢١۴؛ اختلاف الحدیث، الامام الشافعى، ص۵٢٩.
  59. نعمان بن ثابت، معروف به ابوحنیفه، درباره ابوهریره مى‌گوید: «...أقلد جمیع الصحابة ولا أستجیز خلافهم برأیى إلا ثلاثة نفر أنس بن مالک و أبو هریرة و سمرة فقیل له فى ذلک فقال أما أنس فاختلط فى آخر عمره وکان یستفتى فیفتى من عقله وأنا لا أقلد عقله وأما أبو هریرة فکان یروى کل ما سمع من غیر أن یتأمل فى المعنى ومن غیر أن یعرف الناسخ من المنسوخ»؛ «...از همه صحابه تقلید مى‌کنم و مخالفت با نظرشان را روا نمى‌دانم؛ مگر سه نفر انس بن مالک، ابوهریره و سمره علت این امر را از او سؤال کردند. پاسخ داد انس در آخر عمرش تعادل فکرى خود را از دست داد و هرگاه چیزى از او پرسیده مى‌شد با عقلش پاسخ مى‌داد و من عقل او را تقلید نمى‌کنم. اما ابوهریره هر آنچه را مى‌شنید، بدون تأمل در معنا و بدون آنکه ناسخ و منسوخ را بداند، روایت مى‌کرد. شیخ المضیره أبوهریره، ص١۴۶.
  60. ابن ابى الحدید معتزلى از استاد خود ابوجعفر اسکافى نقل مى‌کند: «قال أبوجعفر: أبو هریرة مدخول عند شیوخنا غیر مرضى الروایة...»؛ «ابوهریره نزد استادان و بزرگان ما ناخالص و روایات او ناپسند است...». شرح نهج البلاغه، ابن ابى الحدید، ج۴، ص۶٧.
  61. «همه مردم از عمر فقیه‌تر هستند»؛ الدرالمنثور، ج۶، ص١٣٣؛ تفسیر الآلوسى، ج۴، ج٢۴۵؛ تفسیر الرازى، ج١٠، ص١٣؛ کنزالعمال فى سنن الاقوال و الافعال، ج١۶، ص۵٣٨.
  62. الغدیر، ج٣، صص٩٧ و ٩٨ و ج۶، صص۴۶٢ و ۴۶٣. همچنین ر.ک: نوادرالاثر فى علم عمر، الغدیر، ج۶، صص١٢٠- ۴۶٩.
  63. الغدیر، ج۵، ص۴٢.
  64. منابع علم امامان شیعه، ص ۱۳۰-۱۴۰.
  65. علم امام تام یا محدود؟، فصلنامه مشرق موعود شماره۳۷
  66. .﴿وَإِذْ قَالَتِ الْمَلَائِكَةُ يَا مَرْيَمُ إِنَّ اللَّهَ اصْطَفَاكِ وَطَهَّرَكِ وَاصْطَفَاكِ عَلَى نِسَاءِ الْعَالَمِينَ «و آنگاه فرشتگان گفتند: ای مریم! خداوند تو را برگزید و پاکیزه داشت و بر زنان جهان برتری داد» سوره آل عمران، آیه ۴۲؛ همچنین ر.ک: آل عمران، ۴۳ و ۴۵.
  67. بیشتر مفسران این قول را پذیرفته‌اند (ر.ک: سیدمحمدحسین طباطبایی، الميزان في تفسير القرآن، ج۱۴، ص۳۵؛ ناصر مکارم شیرازی، تفسیر نمونه، ج۱۳، ص۳۶؛ محمد صادقی تهرانی، الفرقان في تفسير القرآن بالقرآن، ج۱۸، ص۲۸۶؛ محمدجواد مغنیه، تفسير الكاشف، ج۵، ص۱۷۵؛ حسین حسینی شاه عبدالعظیمی، تفسير اثنا عشری، ج۸، ص۱۵۸؛ سید علی اکبر قرشی، تفسیر احسن الحدیث، ج۹، ص۳۱۴؛ و...).
  68. ر.ک: مریم، ۱۷-۲۱.
  69. ر.ک: هود، ۷۳-۷۱: ذاریات، ۲۹-۳۰.
  70. ر.ک: هود، ۷۷-۸۱.
  71. هاشمی، سید علی، ماهیت علم امام بررسی تاریخی و کلامی ص ۲۳۱.
  72. ر.ک: حج، ۷۵؛ فاطر، ۱؛ فرقان، ۲۱.
  73. «و آنگاه فرشتگان گفتند: ای مریم! خداوند تو را برگزید و پاکیزه داشت و بر زنان جهان برتری داد» سوره آل عمران، آیه ۴۲.
  74. همچنین ر.ک: آل عمران، ۳ و ۵.
  75. ر.ک: محمد بن یعقوب کلینی، الکافی، ج۱، ص۶۵۷؛ محمد بن حسن صفار، بصائر الدرجات، ص۳۱۹-۳۱۶.
  76. مریم، ۱۷۔۲۱.
  77. ر.ک: فضل بن حسن طبرسی، مجمع البیان فی تفسیر القرآن، ج۶، ص۷۸۳؛ محمد بن جریر طبری، جامع البیان فی تفسیر القرآن، ج۱۶، ص۴۶.
  78. ر.ک: سیدمحمدحسین طباطبایی، المیزان فی تفسیر القرآن، ج۱۴، ص۳۵؛ ناصر مکارم شیرازی، تفسیر نمونه، ج۱۳، ص۳۶؛ محمد صادقی تهرانی، الفرقان فی تفسیر القرآن بالقرآن ج۱۸، ص۲۸۶؛ محمدجواد مغنیه، تفسیر الکاشف، ج۵، ص۱۷۵؛ حسین بن احمد حسینی شاه عبدالعظیمی، تعسیر اثنا عشری، ج۸، ص۱۵۸؛ سیدعلی اکبر قرشی، تفسیر احسن الحدیث، ج۶، ص۳۱۴ و….
  79. هود، ۷۳-۷۱ و همچنین ر.ک: ذاریات، ۲۹-۳۰.
  80. ر.ک: هود، ۷۷-۸۱.
  81. ﴿وَجَاءَ أَهْلُ الْمَدِينَةِ يَسْتَبْشِرُونَ * قَالَ إِنَّ هَؤُلَاءِ ضَيْفِي فَلَا تَفْضَحُونِ * وَاتَّقُوا اللَّهَ وَلَا تُخْزُونِ * قَالُوا أَوَلَمْ نَنْهَكَ عَنِ الْعَالَمِينَ «و مردم شهر شادی‌کنان باز آمدند *(لوط) گفت: اینان مهمان منند مرا رسوا نکنید! * و از خداوند پروا کنید و مرا خوار مسازید!* گفتند: آیا ما تو را از (مهمان کردن) مردم باز نداشته بودیم؟» سوره حجر، آیه ۶۷-۷۰.
  82. هاشمی، سید علی، ماهیت علم امام بررسی تاریخی و کلامی، ص ۴۸.
  83. .﴿وَإِذْ قَالَتِ الْمَلَائِكَةُ يَا مَرْيَمُ إِنَّ اللَّهَ اصْطَفَاكِ وَطَهَّرَكِ وَاصْطَفَاكِ عَلَى نِسَاءِ الْعَالَمِينَ «و آنگاه فرشتگان گفتند: ای مریم! خداوند تو را برگزید و پاکیزه داشت و بر زنان جهان برتری داد» سوره آل عمران، آیه ۴۲؛ همچنین ر.ک: آل عمران، ۴۳ و ۴۵.
  84. بیشتر مفسران این قول را پذیرفته‌اند (ر.ک: سیدمحمدحسین طباطبایی، الميزان في تفسير القرآن، ج۱۴، ص۳۵؛ ناصر مکارم شیرازی، تفسیر نمونه، ج۱۳، ص۳۶؛ محمد صادقی تهرانی، الفرقان في تفسير القرآن بالقرآن، ج۱۸، ص۲۸۶؛ محمدجواد مغنیه، تفسير الكاشف، ج۵، ص۱۷۵؛ حسین حسینی شاه عبدالعظیمی، تفسير اثنا عشری، ج۸، ص۱۵۸؛ سید علی اکبر قرشی، تفسیر احسن الحدیث، ج۹، ص۳۱۴؛ و...).
  85. ر.ک: مریم، ۱۷-۲۱.
  86. ر.ک: هود، ۷۳-۷۱: ذاریات، ۲۹-۳۰.
  87. ر.ک: هود، ۷۷-۸۱.
  88. هاشمی، سید علی، ماهیت علم امام بررسی تاریخی و کلامی ص ۲۳۱.
  89. ر.ک: محمد بن حسن صفار، بصائر الدرجات، ص۵۶ و ۵۸. روایت شماره ۷ در صفحه ۸۸ موثق است.
  90. محمد بن یعقوب کلینی، الکافی، ج۲، ص۷۰۰؛ محمد بن علی صدوق، الخصال، ج۲، ص۴۸۰.
  91. محمد بن یعقوب کلینی، الکافی، ج۱، ص۶۱۷-۶۱۸؛ محمد بن حسن صفار، بصائر الدرجات، ص۲۲۴.
  92. ر.ک: على استر آبادی، تأويل الآيات الظاهرة في فضائل العترة الطاهرة، ص۷۹۳-۷۹۴؛ محمدباقر مجلسی، بحار الأنوار، ج۲۵، ص۷۱.
  93. ر.ک: محمد بن یعقوب کلینی، الکافی، ج۲، ص۶۹۹؛ محمد بن ابراهيم نعمانی، الغيبه، تحقیق علی اکبر غفاری، ص۶۰.
  94. ر.ک: محمد بن حسن صفار، بصائر الدرجات، ص۲۲۲-۲۲۳.
  95. محمد بن حسین شریف الرضی، نهج البلاغه، ص۳۱۱: «وَ لَقَدْ وَلِيتُ غُسْلَهُ (ص) وَ الْمَلَائِكَةُ أَعْوَانِي فَضَجَّتْ الدَّارُ وَ الْأَفْنِيَةُ مَلَأٌ مِنْهُمْ يَهْبِطُ وَ مَلَأٌ مِنْهُمْ يَعْرُجُ وَ مَا فَارَقْتَ سَمْعِي هَيْمَنَةً مِنْهُمْ يُصَلُّونَ عَلَيْهِ حَتَّى وَارَيْنَاهُ فِي ضَرِيحِهِ‌».
  96. ر.ک: قطب الدین راوندی، الخرائج و الجرائح، ج۱، ص۱۹۴؛ محمدباقر مجلسی، بحار الأنوار، ج۲۶، ص۸۵.
  97. محمد بن حسن صفار، بصائر الدرجات، ص۳۲۰؛ محمد بن ابراهيم نعمانی، الغيبة، تحقیق علی اکبر غفاری، ص۶۶؛ دوازده نفر از اهل بیت من محل‌اند. سند این روایت، موثق است. همچنین ر.ک: محمد بن یعقوب کلینی، الکافی، ج۱، باب أن الأئمة محدثون مفهمون؛ ص۶۷۳، محمد بن حسن صفار، بصائر الدرجات، ۵ باب في الأئمة أنهم (ع) محدثون مفهمون، ص۳۱۹. روایات متعددی در این باب، مضمون روایت نقل شده را تأیید می‌کنند.
  98. ر.ک: محمد بن مکرم بن منظور، لسان العرب، ج۲، ص۱۳۳؛ فخر الدين بن محمد طریحی، مجمع البحرین، ج۲، ص۲۴۶-۲۴۵.
  99. ر.ک: محمد بن حسن صفار، بصائر الدرجات، ص۳۷۲؛ محمد بن محمد مفید، الاختصاص، ص۳۲۹ محمد بن حسن حر عاملی، اثبات الهداة بالنصوص و المعجزات، ج۲، ص۱۴۶.
  100. ر.ک: علی بن موسی بن طاووس، اللهوف على قتلى الطفوف، ترجمه احمد فهری زنجانی، ص۶۶؛ محمد حسینی موسوی، تسلية المجالس و زينة المجالس (مقتل الحسين)، ج۲، ص۲۳۱؛ محمدباقر مجلسی، بحار الأنوار، ج۴۴، ص۳۳۰.
  101. هاشمی، سید علی، ماهیت علم امام بررسی تاریخی و کلامی ص ۲۳۱.
  102. عده‌ای از علما، الأصول الستة عشر، ص۱۳۹؛ محمد بن یعقوب کلینی، الکافی، ج۲، ص۷۰۳-۷۰۴: از فرزندانم دوازده نفر، سرپرست، صاحب شرافت و محدث‌اند و فهمانیده می‌شوند.
  103. ر.ک: محمد بن حسن صفار، بصائر الدرجات، ص۵۶، ح۲. سند این روایت، صحیح است.
  104. در معنای کلمه «سبحا»، که در روایت آمده است، دو احتمال بیان کرده‌اند: گردن بندی برای تعویذ با تسبیح (ر.ک: محمدباقر مجلسی، مرآة العقول في شرح أخبار آل الرسول، ج۴، ص۲۹۰؛ ملا محسن فيض کاشانی، الوافی، ج۳، ص۶۳۵).
  105. محمد بن یعقوب کلینی، الکافی، ج۲، ص۳۱۱. سند این روایت، صحیح است. همچنین ر.ک: محمد بن حسن صفار، بصائر الدرجات، ص۹۱-۹۲.
  106. «و ما پیش از تو هیچ فرستاده و هیچ پیامبری نفرستادیم» سوره حج، آیه ۵۲.
  107. عبارت «ولا محدث» در نص قرآنی وجود ندارد. گویا تفسیر یا توضیحی بوده که امام به مربوط به این آیه می‌دانسته است.
  108. ر.ک: محمد بن حسن صفار، بصائر الدرجات، ص۳۱۹-۳۲۰؛ محمد بن یعقوب کلینی، الکافی، ج۱، ص۶۷۴.
  109. هاشمی، سید علی، ماهیت علم امام بررسی تاریخی و کلامی ص ۲۳۴.
  110. ر.ک: محمد بن حسن صفار، بصائر الدرجات، ص۵۷ و ۹۰-۹۵.
  111. ر.ک: محمد بن حسن صفار، بصائر الدرجات، ص۵۷؛ محمد بن محمد مفید، الارشاد فی معرفة حجج الله على العباد، تصحيح موسسة آل البيت، ج۲، ص۱۶۸.
  112. ر.ک: محمد بن محمد مفید، الارشاد فی معرفة حجج الله على العباد، تصحیح موسسة آل البيت، ج۲، ص۱۶۸؛ فضل بن حسن طبرسی، اعلام الوری بأعلام الهدی، ج۱، ص۵۰۸.
  113. محمد بن حسن صفار، بصائر الدرجات، ص۹۲؛ محمد بن على صدوق، کمال الدین و تمام النعمة، ج۱، ص۲۰۶؛ قطب الدین راوندی، الخرائج و الجرائح، ج۲، ص۸۵۱: «ما کسانی هستیم که فرشتگان به سوی آنان در رفت و آمدند».
  114. «فرشتگان بر آنان که گفتند: پروردگار ما خداوند است سپس پایداری کردند، فرود می‌آیند که نهراسید و اندوهناک نباشید و شما را به بهشتی که وعده می‌دادند مژده باد!» سوره فصلت، آیه ۳۰.
  115. ر.ک: محمد بن حسن صفار، بصائر الدرجات، ص۹۱؛ ملامحسن فیض کاشانی، تفسير الصافی، ج۴، ص۳۶۰؛ سید هاشم بحرانی، البرهان في تفسير القرآن، ج۴، ص۷۸۷.
  116. ر.ک: محمد بن یعقوب کلینی، الکافی، ج۲، ص۳۱۰. روایت اول صحيح، و روایت دوم این باب از امام صادق (ع) موثق است. همچنین ر.ک: محمد بن حسن صفار، بصائر الدرجات، ص۹۰-۹۵. روایات این باب، مستفیض است. روایات ۱، ۲، ۹ و ۱۳ این مجموعه، صحيح، و روایات ۵ و ۱۶ موثق‌اند.
  117. ر.ک: محمد بن حسن صفار، بصائر الدرجات، ص۹۰-۹۵.
  118. ر.ک: محمد بن حسن صفار، بصائر الدرجات، ص۲۲۰ – ۲۲۴.
  119. على بن ابراهیم قمی، تفسیر قمی، ج۲، ص۲۹۰؛ محمد بن حسن صفار، بصائر الدرجات، ص۲۲۱؛ سیدهاشم بحرانی، البرهان في تفسير القرآن، ج۵، ص۱۳: «شب قدر بر ما مخفی نمی‌ماند. به راستی که فرشتگان در آن شب در اطراف ما می‌گردند».
  120. ر.ک: محمد بن یعقوب کلینی، الکافی، ج۱، ص۶۲۰-۶۲۱؛ على استرآبادی، تأويل الآيات الظاهرة فی فضائل العترة الطاهرة، ص۷۹۷.
  121. محمد بن یعقوب کلینی، الکافی، ج۲، ص۶۹۳ و ۷۰۱؛ محمد بن حسن صفار، بصائر الدرجات، ص۳۲۰: «تمام دوازده امام از خاندان محمد (ص) محدث‌اند». سند این روایت، موثق است.
  122. حكم بن عتيبه زیدی، بتری بود و روایات متعددی در مذمت او صادر شده است. گفته شده که او پیش از انحرافش، استاد زراره و حمران بوده است (ر.ک: محمدصالح مازندرانی، شرح الكافي - الأصول و الروضة، ج۶، ص۵۸).
  123. ر.ک: محمد بن یعقوب کلینی، الکافی، ج۱، ص۶۷۴؛ محمد بن حسن صفار، بصائر الدرجات، ص۳۲۱. سند این روایت، موثق است.
  124. محمد بن یعقوب کلینی، الکافی، ج۲، ص۲۹۷؛ محمدتقی مجلسی، روضة المتقين في شرح من لا يحضره الفقیه، ج۱۳، ص۲۳۵.
  125. «و ما پیش از تو هیچ فرستاده و هیچ پیامبری نفرستادیم مگر اینکه چون آرزو می‌کرد (که دعوتش فراگیر شود) شیطان در آرزوی وی (با وسوسه افکندن در دل مردم خلل) می‌افکند آنگاه خداوند آنچه را که شیطان می‌افکند، از میان برمی‌دارد سپس آیات خود را استوار می‌گرداند و خداوند دانایی فرزانه است» سوره حج، آیه ۵۲.
  126. ر.ک: محمد بن حسن صفار، بصائر الدرجات، ص۳۶۹.
  127. ر.ک: محمد بن یعقوب کلینی، ص۶۵۷. سند این روایت، صحیح است همچنین ر.ک: محمد بن حسن صفار، بصائر الدرجات، ص۳۱۶-۳۱۹. روایات ۱و ۱۰ این باب، صحيح، و روایات ۲ و ۹ موثق‌اند.
  128. محمد بن حسن صفار، بصائر الدرجات، ص۳۲۳. سند این روایت، صحيح است.
  129. ر.ک: محمد بن مکرم بن منظور، لسان العرب، ج۵، ص۲۲۷؛ حسین بن محمد راغب اصفهانی، مفردات الفاظ القرآن، صفوان عدنان داوودی، ص۸۲۱.
  130. محمد بن حسن صفار، بصائر الدرجات، ص۳۱۶.
  131. محمد بن یعقوب کلینی، الکافی، ج۱، ص۶۵۸؛ همچنین ر.ک: محمد بن حسن صفار، بصائر الدرجات، ص۳۱۸؛ محمد بن محمد مفید، الارشاد في معرفة حجج الله على العباد، تصحيح موسسة آل البيت، ج۲، ص۱۸۶.
  132. «صدا را می‌شنود؛ اما شخص او را نمی‌بیند».
  133. ر.ک: محمد بن یعقوب کلینی، الکافی، ج۱، ص۶۷۶؛ محمد بن حسن صفار، بصائر الدرجات، ص۳۲۳.
  134. هاشمی، سید علی، ماهیت علم امام بررسی تاریخی و کلامی ص ۲۳۶.
  135. ر.ک: محمد بن یعقوب کلینی، الکافی، ج۵، ص۳۰۲؛ سند این روایت، صحيح است. همچنین ر.ک: همان، ج۱، ص۶۵۶؛ محمد بن حسن صفار، بصائر الدرجات، ص۳۱۹-۳۱۶.
  136. ر.ک: محمد بن حسن صفار، بصائر الدرجات، ص۳۱۷. و شیخ مفید، الاختصاص، ص۲۸۶؛ سند این دو روایت، موثق است.
  137. ر.ک: محمد بن على صدوق، من لا يحضره الفقیه، تحقیق علی اکبر غفاری، ج۴، ص۴۱۸؛ همو، عیون أخبار الرضا، ج۱، ص۲۱۳. سند این روایت، موثق است.
  138. ر.ک: محمد بن یعقوب کلینی، الکافی، ج۱، ص۶۷۶؛ محمد بن حسن صفار، بصائر الدرجات، ص۳۱۹. سند این روایت، صحیح است.
  139. این دو خبر با یک سند روایت شده‌اند که صحیح نیز هستند (ر.ک: محمد بن حسن صفار، بصائر الدرجات، ص۳۷۲).
  140. محمد بن یعقوب کلینی، الکافی، ج۱، ص۴۲۹: «الفرقُ بينَ الرسولِ والنبيِّ والإمامِ: أنّ الرسولَ الّذي ينْزلُ عليه جبرئيلُ فيراه ويسمع كلامه وينزل عليه الوحي، وربّما رَأى في منامه نحوَ رؤيا إبراهيمَ عليه السلام، والنبيُّ ربّما سَمِعَ الكلامَ وربّما رأى الشخصَ ولم يَسْمَعْ، والإمامُ هو الّذي يَسمَعُ الكلامَ ولا يَرى الشخصَ»؛ سند این روایت، صحيح است.
  141. البته در این روایت، اختلافاتی با محتوای روایاتی که پیشتر درباره این موضوع تقل شد، دیده می‌شود. در این روایت آمده است که پیامبر هم مانند رسول، گاهی فرشته را می‌بیند؛ در حالی که در روایات پیشین دیدن فرشته، مخصوص رسولان معرفی شده بود. به هر حال، این روایت، درباره امام همان مطلبی را بیان می‌کند که روایات پیشین بیان کردند.
  142. هاشمی، سید علی، ماهیت علم امام بررسی تاریخی و کلامی ص ۲۴۵.
  143. محمد بن علی صدوق، من لا يحضره الفقیه، تحقیق علی اکبر غفاری، ج۲، ص۶۱۰: محمد بن حسن طوسی، تهذیب الأحکام، تحقیق خرسان، ج۶، ص۹۶. سند این روایت، صحيح است.
  144. هاشمی، سید علی، ماهیت علم امام بررسی تاریخی و کلامی ص ۲۴۶.
  145. «امامان (ع) عالم، صادق، مفهم و محدث هستند».
  146. علم امام از دیدگاه کلام امامیه، ص ۶۴.
  147. "فیه "قد کان فی الأمم مُحَدَّثُونَ"، جاء فی الحدیث تفسیره: أنهم الملهمون. و الملهم هو الذی یلقی فی نفسه الشی‌ء فیخبر به حدسا و فراسه، و هو نوع یختصّ به اللّه عز و جل من یشاء من ﴿عِبادِهِ الَّذِينَ اصْطَفى‏، کأنّهم حدّثوا بشی‌ء فقالوه"؛ النهایة فی غریب الحدیث و الأثر، ۱ / ۳۵۰.
  148. "فی الحدیث: قد کان فی الأُمم مُحَدَّثون، جاءَ فی الحدیث: تفسیره أَنهم المُلْهَمُون؛ و المُلْهَم: هو الذی یلْقَی فی نفسه الشی‌ءُ، فیخْبِرُ به حَدْساً و فِراسه، و هو نوعٌ یخُصُّ اللهُ به مَن یشاءُ من ﴿عِبادِهِ الَّذِينَ اصْطَفى‏، کأَنهم حُدِّثوا بشی‌ءٍ فقالوه"؛ لسان العرب، ۲ / ۱۳۴.
  149. الکافی، شیخ کلینی، ۱ / ۲۷.
  150. "وَ فِی الْحَدِیثِ."أَنَّ أَوْصِیاءَ مُحَمَّدٍ عَلَیهِ وَ عَلَیهِمُ السَّلَامُ مُحَدَّثُونَ"، أی تُحَدِّثُهُمْ الملائکه و فیهم جبرئیل (ع) من غیر معاینة"؛ فخر الدین بن محمد طریحی، مجمع البحرین، ۲ / ۲۴۵.
  151. "و الْمُحَدَّثُ أیضا: الصادق الظن"؛ فخر الدین بن محمد طریحی، مجمع البحرین، ۲ / ۲۴۵.
  152. "و یکون مُحَدَّثاً" أی یلقی إلیهم الروح المقدسة "أو" الله تبارک و تعالی"؛ علامه مجلسی، روضة المتقین، ۱۳/۲۳۹.
  153. {{عربی|"روى الكليني و الصفار في الصحيح، عن زرارة قال: سَأَلْتُ أَبَا جَعْفَرٍ (ع) عَنْ قَوْلِ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ: ﴿وَ كانَ رَسُولاً نَبِيًّا: مَا الرَّسُولُ؟ وَ مَا النَّبِيُّ؟ قَالَ: "النَّبِيُّ: الَّذِي يَرى‏ فِي مَنَامِهِ، وَ يَسْمَعُ الصَّوْتَ، وَ لَايُعَايِنُ الْمَلَكَ. وَ الرَّسُولُ: الَّذِي يَسْمَعُ الصَّوْتَ، وَ يَرى‏ فِي الْمَنَامِ، وَ يُعَايِنُ الْمَلَكَ". قُلْتُ: الْإِمَامُ مَا مَنْزِلَتُهُ؟ قَالَ: "يَسْمَعُ الصَّوْتَ، وَ لَايَرى‏، وَ لَايُعَايِن" ‏"؛ علامه مجلسی، روضة المتقین، ۱۳/۲۳۹ و ۲۴۰.
  154. "فَقَالَ مُحَمَّدُ بْنُ عِمْرَانَ سَمِعْتُ أَبَاعَبْدِ اللَّهِ (ع) یقُولُ نَحْنُ اثْنَا عَشَرَ مُحَدَّثاً"؛ ۲/۴۸۸؛ شیخ صدوق، عیون أخبار الرضا، ۱/۵۶.
  155. صدوق، خصال، ۲/۵۲۸؛ عیون أخبار الرضا، ۱/۵۶؛ عیون أخبار الرضا، ۱/۲۱۳؛ معانی الأخبار ص ۱۰۲؛ من لا یحضره الفقیه، ۴/۴۱۸.
  156. "عَنْ أَبِی جَعْفَرٍ (ع) قَالَ کانَ عَلِی (ع) یعْمَلُ بِکتَابِ اللَّهِ وَ سُنَّة نَبِیهِ فَإِذَا وَرَدَ عَلَیهِ الشَّی‌ءُ الْحَادِثُ الَّذِی لَیسَ فِی الْکتَابِ وَ لَا فِی السُّنَّة أَلْهَمَهُ اللَّهُ تَعَالَی إِلْهَاماً وَ ذَلِک وَ اللَّهِ مِنَ الْمُعْضِلَاتِ". بصائر الدرجات فی فضائل آل محمد (ع)، صفار قمی، ص ۲۳۵.
  157. صفار قمی، بصائر الدرجات فی فضائل آل محمد (ع)، ۲۳۲.
  158. "سَمِعْتُ أَبَا عَبْدِ اللَّهِ (ع) یقُولُ إِنَّ مِنَّا لَمَنْ ینْکتُ فِی أُذُنِهِ وَ إِنَّ مِنَّا لَمَنْ یؤْتَی فِی مَنَامِهِ وَ إِنَّ مِنَّا لَمَنْ یسْمَعُ الصَّوْتَ مِثْلَ صَوْتِ السِّلْسِلَةِ یقَعُ عَلَی الطَّسْتِ وَ إِنَّ مِنَّا لَمَنْ یأْتِیهِ صُورَةٌ أَعْظَمُ مِنْ جَبْرَئِیلَ وَ مِیکائِیلَ". صفار قمی، بصائر الدرجات فی فضائل آل محمد (ع)، ص۲۳۲.
  159. "عَنْ سَمَاعَةِ بْنِ سَعْدٍ الْخَثْعَمِی أَنَّهُ کانَ مَعَ الْمُفَضَّلِ عِنْدَ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ (ع) فَقَالَ لَهُ الْمُفَضَّلُ جُعِلْتُ فِدَاک یفْرِضُ اللَّهُ طَاعَةَ عَبْدٍ عَلَی الْعِبَادِ ثُمَّ یحْجُبُ عَنْهُ خَبَرَ السَّمَاءِ قَالَ لَا اللَّهُ أَکرَمُ وَ أَرْأَفُ بِالْعِبَادِ مِنْ أَنْ یفْرِضْ عَلَیهِ طَاعَةَ عَبْدٍ یحْجُبُ عَنْهُ خَبَرَ السَّمَاءِ صَبَاحاً وَ مَسَاءً". صفار قمی، بصائر الدرجات فی فضائل آل محمد (ع)، ص ۱۲۴.
  160. "أَمَّا النَّقْرُ فِی الْأَسْمَاعِ فَأَمْرُ الْمَلَک". صفار قمی، بصائر الدرجات فی فضائل آل محمد (ع)، ۱ / ۲۶۴، ح۳.
  161. "قُلْتُ الْإِمَامُ مَا مَنْزِلَتُهُ قَالَ یسْمَعُ الصَّوْتَ وَ لَا یرَی وَ لَا یعَاینُ الْمَلَک". صفار قمی، بصائر الدرجات فی فضائل آل محمد (ع)، ۱ / ۱۷۶، ح ۱ و ح۲ و ح۳.
  162. "عَنْ أَبِی جَعْفَرٍ (ع) قَالَ لَمَّا قُبِضَ رَسُولُ اللَّهِ (ص) ... إِذْ أَتَاهُمْ آتٍ لَا یرَوْنَهُ وَ یسْمَعُونَ کلَامَهُ فَقَالَ السَّلَامُ عَلَیکمْ أَهْلَ الْبَیتِ وَ رَحْمَه اللَّهِ وَ بَرَکاتُهُ إِنَّ فِی اللَّهِ عَزَاءً مِنْ کلِّ مُصِیبَه وَ نَجَاه مِنْ کلِّ هَلَکه وَ دَرَکاً لِمَا فَاتَ... فَسَأَلْتُ أَبَا جَعْفَرٍ (ع) مِمَّنْ أَتَاهُمُ التَّعْزِیه فَقَالَ مِنَ اللَّهِ تَبَارَک وَ تَعَالَی". صفار قمی، بصائر الدرجات فی فضائل آل محمد (ع)، ۱ / ۴۴۵ و ۴۴۶.
  163. بررسی مقایسه‌ای شئون امامت در مکتب قم و بغداد، ص ۵۸-۶۱.
  164. "إِبْرَاهِیمُ، قَالَ: حَدَّثَنِی إِبْرَاهِیمُ بْنُ مَهْزِیارَ وَ جَمَاعَةُ مِنْ رِجَالِهِ وَ غَیرُهُمْ، عَنْ دَاوُدَ بْنِ فَرْقَدٍ، عَنِ الْحَارِثِ النَّصْرِی، قَالَ: قُلْتُ لِأَبِی عَبْدِ اللَّهِ (ع): الَّذِی یسْأَلُ عَنْهُ الْإِمَامُ، وَ لَیسَ عِنْدَهُ فِیهِ شَی‌ءٌ، مِنْ أَینَ یعْلَمُهُ قَالَ: ینْکتُ فِی الْقَلْبِ نَکتاً، أَوْ ینْقَرُ فِی الْأُذُنِ نَقْراً". شیخ طوسی، الأمالی، ص ۴۰۸.
  165. "وَ قِیلَ لِأَبِی عَبْدِ اللَّهِ (ع): إِذَا سُئِلْتَ کیفَ تُجِیبُ قَالَ: إِلْهَامٌ وَ سَمَاعٌ، وَ رُبَّمَا کانَا جَمِیعاً"؛ شیخ طوسی، الأمالی، ص ۴۰۸.
  166. "وَ أَعْطَانِی الْوَحْی، وَ أَعْطَاهُ الْإِلْهَامَ". شیخ طوسی، الأمالی، ص ۴۰۸.
  167. "سَمِعْتُ الرِّضَا (ع) یقُولُ: الْأَئِمَّه عُلَمَاءُ حُلَمَاءُ صَادِقُونَ مُفَهَّمُونَ مُحَدَّثُونَ". شیخ طوسی، الأمالی، ص ۲۴۵.
  168. "قَالَ: کانَ عَلِی (ع) مُحَدَّثاً، وَ کانَ سَلْمَانُ مُحَدَّثاً. قَالَ: قُلْتُ: فَمَا آیةُ الْمُحَدَّثِ قَالَ: یأْتِیهِ مَلَک فَینْکتُ فِی قَلْبِهِ کیتَ وَ کیتَ". شیخ طوسی، الأمالی، ص ۴۰۷.
  169. "وَ قَالَ أَبُو عَبْدِ اللَّهِ (ع): مِنَّا مَنْ ینْکتُ فِی قَلْبِهِ، وَ مِنَّا مَنْ یقْذَفُ فِی قَلْبِهِ، وَ مِنَّا مَنْ یخَاطَبُ. وَ قَالَ (ع): وَ إِنَّ مِنَّا لَمَنْ یعَاینُ مُعَاینَةً، وَ إِنَّ مِنَّا مَنْ ینْقَرُ فِی قَلْبِهِ کیتَ وَ کیتَ، وَ إِنَّ مِنَّا لَمَنْ یسْمَعُ کمَا تَقَعُ السِّلْسِلَةُ فِی الطَّسْتِ. قَالَ: قُلْتُ: وَ الَّذِی تُعَاینُونَ مَا هُوَ قَالَ: خَلْقٌ أَعْظَمُ مِنْ جَبْرَئِیلَ وَ مِیکائِیلَ". شیخ طوسی، الأمالی، ص ۴۰۸.
  170. "و أنهم بشر محدثون". ابوالفتح کراجکی، کنز الفوائد، ۱ / ۲۴۵.
  171. "و أقول بجواز هذا من جهة العقل و أنه لیس بممتنع فی الصدیقین من الشیعه المعصومین من الضلال و قد جاءت بصحته و کونه للأئمة و من سمیت من شیعتهم الصالحین الأبرار الأخیار واضحة الحجة و البرهان و هو مذهب فقهاء الإمامیة و أصحاب الآثار منهم و قد أباه بنو نوبخت و جماعة من أهل الإمامة لا معرفة لهم بالأخبار و لم یمعنوا النظر و لا سلکوا طریق الصواب". مفید، اوائل المقالات، ص ۶۹ و ۷۰.
  172. ایحاء القاء معنی است به‌طور مخفی و نیز بمعنی الهام و اشاره است؛ قاموس، ۷ / ۱۹۰.
  173. "و إنما منعت من نزول الوحی علیهم و الإیحاء بالأشیاء إلیهم للإجماع علی المنع من ذلک و الاتفاق علی أنه من یزعم أن أحدا بعد نبینا (ص) یوحی إلیه فقد أخطأ و کفر و لحصول العلم بذلک من دین النبی (ص) کما أن العقل لم یمنع من بعثة نبی بعد نبینا (ص) و نسخ شرعة کما نسخ ما قبله من شرائع الأنبیاء و إنما منع ذلک الإجماع و العلم بأنه خلاف دین النبی (ص) من جهة الیقین".مفید، اوائل المقالات، ص ۶۸.
  174. بررسی مقایسه‌ای شئون امامت در مکتب قم و بغداد، ص ۷۴-۷۶.
  175. شيخ مفيد،الاختصاص،ص۳۲۹.
  176. بررسی علم اولیای الهی، ص۱۱۶.
  177. همان، ص ۱۵۵، ح ۱.
  178. بحار الأنوار، ج۲۶، ص۸۹؛ مرآة العقول، ج۳، ص ۱۰۶.
  179. شرح الکافی، ج ۶، ص۲۴.
  180. بحثی کوتاه در علم امام، ص۳۹۴.
  181. علم امام (ع) و عصمت انبیا و اوصیا، ص۳۲۹ - ۳۳۰.
  182. باز شناخت نظام اندیشگی نص گرایان و محدثان متقدم، ص ۱۱۶ الی ۱۱۹.
  183. مفید، اوائل المقالات، ص۶۹.
  184. «عن الباقر (ع) ان الله لعلما لا یعلمه غیره، و علما ی علمه المقربون و انبیاؤه المرسلون و نحن نعلمه». مجلسی، ج۲۶ ،ص۱۵۹.
  185. بررسی علم امام از دیدگاه شیخ مفید، فصلنامه فلسفی کلامی، پاییز ۱۳۸۹ (شماره ۴۵) ص ۳۱۷.
  186. «آبشخور دانش ما بر سه دسته است: گذشته و آینده و کنونی، اما گذشته برای ما تفسیر شد وآینده برای ما نگاشته شد و اما علم کنونی به صورت نقش بستن در دل و طنین‌افکندن درگوش است».
  187. گستره علم امام از دیدگاه آیات و روایات.
  188. امینی، ۱۴۱۶: ۵ ۶۷.
  189. کلینی، بیتا: ۲، ۱۳؛ مجلسی، بحار الأنوار، ۱۴۰۴، ۲۶، ۶۷.
  190. کلینی، بیتا: ۲، ۱۴.
  191. بخاری، ۱۴۰۱: ۵، ۷۸؛ مسلم، بیتا: ۷، ۱۱۵.
  192. ابن خلدون، ۲۰۰۶: ۲، ۷۶۴.
  193. ابن حجر عسقلانی ۱۹۵۹: ۷، ۴۱؛ متقی هندی ۱۹۵۹، ۹۲.
  194. رابطه الهام و تحدیث در علم امامان شیعه، ص ۵۹.
  195. مجلسی، محمدباقر، بحار الانوار، ج ۱۲، ص ۱۸۰.
  196. "الهمنی الله عزّوجلّ علم ما فیه"مجلسی، محمدباقر، بحارالانوار، ج ۲۶، ص ۴.
  197. "ان علیا کان محدثا".
  198. "کصاحب سلیمان. او کصاحب موسی، او کذی القرنین"؛ امینی، علامه، الغدیر، ج ۵، ص ۴۸۰.
  199. کلینی، کافی، ج ۱، ص ۱۷۶.
  200. "انک تسمع ما اسمع وتری ما اری الا انک لست بنبی"؛ نهج البلاغه، خطبه ۱۹۲، ص ۲۲۲.
  201. مجلسی، محمدباقر، بحارالانوار، ج ۲۶ ص ۴.
  202. (و (سوم) پیشتازان پیشتاز* آنانند که نزدیکان (به خداوند) اند)؛ سوره مبارکه واقعه، آیات ۱۰و۱۱.
  203. "فالسابقون هم رسل الله (ص) و خاصة الله من خلقه جعل فیهم خمسة ارواح، ایّدهم بروح القدس فبه عرفوا الاشیاء"؛ کلینی، اصول الکافی، ج ۱، ص ۲۷۱.
  204. "فبروح القدس.... عرفوا ما تحت العرش الی ما تحت الثّری"؛ (همان ص ۲۷۱).
  205. کلینی، اصول کافی، ج ۱، ص ۲۴۰.
  206. عسکری امام‌خان، منشأ و قلمرو علم امام، فصل پنجم.
  207. بحارالانوار، ج ۲۶، ص۵۵.
  208. اصول کافی، ج۲، ص ۱۴.
  209. اصول کافی، ج۲، ص ۱۰.
  210. بحارالانوار، ج ۲۶، ص ۲۸.
  211. پایگاه اطلاع‌رسانی حوزه، ص۱۳
  212. فرآیند آگاهی شیعیان از علم غیب امامان؛ فصلنامه امامت‌پژوهی؛ شماره ۲، ص۷۸.
  213. و هیچ بشری نسزد که خداوند با او سخن گوید مگر با وحی یا از فراسوی پرده‌ای یا فرستاده‌ای «3» فرستد که به اذن او آنچه می‌خواهد وحی کند؛ بی‌گمان او فرازمندی فرزانه است و بدین‌گونه ما روحی از امر خویش «1» را به تو وحی کردیم؛ تو نمی‌دانستی کتاب و ایمان چیست ولی ما آن را نوری قرار دادیم که بدان از بندگان خویش هر که را بخواهیم راهنمایی می‌کنیم و بی‌گمان تو، به راهی راست راهنمایی می‌کنی؛ سوره شوری، آیه: ۵۱ - ۵۲.
  214. علم امام
  215. «این بهترین علم ما می‌باشد».
  216. «هیچ پیامبری پس از پیامبر ما نیست».
  217. آفاق علم امام در الکافی
  218. از محمّد بن اسماعیل نقل شده که گفت: از امام رضا (ع) شنیدم که مى‌فرمود: ائمه (ع)، عالمان، راستگویان، فهمیدگان و محدَّثان هستند.
  219. به درستى که محدث صداى ملک را مى‌شنود، امّا شخص ملک را نمى‌بیند، محمّد بن مسلم مى‌گوید به حضرت عرض کردم: فدایت شوم ! محدَّث چگونه مى‌فهمد صدایى که شنیده، صداى ملک است؟ فرمود: به درستى که به او سکینه و وقار عطا مى‌شود تا او کلام ملک را مى‌شناسد
  220. از حمران بن اعین نقل شده که امام باقر (ع) فرمود: به درستى که على (ع)، محدّث بود. ملک به او تحدیث مى‌نمود. عرض کردم: آیا ایشان نبىّ بود؟ حضرت دست خویش را به نشانه نفى حرکت داده و فرمودند: بلکه مانند صاحب سلیمان آصف بن برخیا یا مصاحب موسى حضرت خضر و یا مانند ذى القرنین است. آیا به شما نرسیده که پیامبر (ص) فرمود: و در میان شما نیز مانند او هست.
  221. آفاق علم امام در الکافی
  222. الغدیر، ج۵، ص۴۲.
  223. اصول کافی، ج۲، ص۱۰.
  224. علم ائمه از نظر عقل و نقل؛ ص: ۷۱.
  225. کلینی، اصول کافی، ج ۱، ص ۲۷۱.
  226. محمد صادق عظیمی، سیر تطور گستره علم امام در کلام اسلامی، ص۱۷۶.
  227. رابطه علم غیب امام حسین و حادثه عاشورا؛ ص ۵۷.
  228. این نوع وحی که کامل‌ترین نوع ارتباط بین خداوند و انسان است، اختصاص به انبیاء الهی دارد و می‌توان از آن به وحی تشریعی تعبیر کرد. با ختم نبوت راه این‌گونه وحی نیز بسته شد. ر.ک، نهج البلاغه، خطبه ٢٣٥.
  229. سورۀ فصلت: ، آیه۳۰.
  230. بصائر الدرجات، ص ٩٠ ،ح ١.
  231. همان، ص٢٢٠ ،ح١.
  232. بصائر الدرجات، ص۳۱۹ ح۱.
  233. بررسی غلو در روایات علم اهل بیت از کتاب بصائر الدرجات، ص ۵۰-۵۲.
  234. الغدیر، ص۶۸.
  235. محمد بن محمد بن نعمان شیخ مفید، پیشین، ص۱۸۱.
  236. محمد بن یعقوب کلینی، پیشین، ج۱ ،ص۲۶.
  237. محمد بن حسن بن فروخ صفار، پیشین، ص۱۲۱.
  238. تبیین و بررسی گستره علم امام از دیدگاه علامه طباطبائی و امام خمینی، ص۸۸.
  239. «محمد بن اسماعیل می‌گوید: از امام هشتم (ع) شنیدم که می‌فرمود: ائمه (ع)دانشمند، راست­گو، فهمیده شده تفهیم شده محدث کسی که فرشتگان با او سخن می‌گویند هستند». الکلینی، الأصول من الکافی، ج ۱، ص۲۷۱.
  240. علامه مجلسى، مرآة العقول فی شرح أخبار آل الرسول، ج‏۳، ص۱۶۴.
  241. «ابو عبیده ‌می‌گوید: یکى از شیعیان از امام صادق (ع) درباره جفر پرسید. حضرت (ع) فرمود: جفر پوست گاوی است که پر از علم می‌باشد. عرض کرد: جامعه چیست؟. فرمود: طوماریست به اندازه هفتاد ذراع و عرض یک پوست؛ مانند ران شتر چاق که تمام احتیاجات مردم در آن نوشته شده است یعنى نوشته‌‏ها، در آن است نه آن که روى خود آن پوست نوشته باشد – مرآة همه قضایا حتى جریمه خراش در آن جا وجود دارد. عرض کرد: مصحف فاطمه (س) چیست؟. حضرت مدتى سکوت کرد و سپس فرمود: شما از آن چه می­خواهید و نمی‌­خواهید بحث می‌کنید. همانا فاطمه (س) پس از پیغمبر (ص) هفتاد و پنج روز در قید حیات بود و از فراق پدر اندوه بسیارى داشت و جبرئیل (ع) می‌آمد و او را در مرگ پدر تسلیت می­‌گفت و خوشحال می‌ساخت و از احوال و مقام پدرش خبر می‌داد و سرگذشت اولادش را پس از او برایش بیان می­‌کرد و على (ع) این­ها را می‌نوشت و آن نوشته‌‏ها مصحف فاطمه (س) است» الکلینی (طبعة الإسلامیة)، الأصول من الکافی، ج ۱، ص۲۴۱.
  242. صراط النجاة، ج۳، ص۴۴۰.
  243. «عبید بن زراره می‌گوید: امام باقر (ع) سراغ زراره فرستاد تا به حکم بن عتیبه اعلام کند که اوصیای پیامبر (ص) محَدَّث هستند». الکلینی، اصول کافی، ج۱، ص۲۷۰.
  244. «من صاحب لوح محفوظ هستم که خداوند متعال علم آن را به من الهام کرده است»؛ علامه مجلسی، بحار الأنوار (کتاب)|بحار الانور]]، ج۲۶، ص۴.
  245. «محدَّثون؛ أراد بقوله: محدثون، أقواما یصیبون إذا ظنوا وحدسوا ، فکأنهم قد حدثوه بما قالوا». ابن أثیر الجزری، معجم جامع الأصول فی أحادیث الرسول، ج۸، ص۶۱۰، بر اساس نرم افزار الجامع الکبیر.
  246. «وقال ابن قتیبة: یرید قوما یصیبون إذا ظنوا وحدسوا، فکأنهم حدثوا بشیء فقالوه». ابن الجوزی الحنبلی، کشف المشکل من حدیث الصحیحین، ج۳، ص۳۸۱.
  247. «واختلف فی تأویله فقیل: ملهم. قاله: الأکثر». أحمد بن علی بن حجر ابوالفضل العسقلانی الشافعی، فتح الباری شرح صحیح البخاری، ج۷، ص۵۰
  248. «قوله: محدثون فالمحدث: الملهم یلقى الشیء فی روعه یرید قوما یصیبون إذا ظنوا، فکأنهم حدثوا بشیء، فقالوه وتلک منزلة جلیلة من منازل الأولیاء». الحسین بن مسعود البغوی، شرح السنة، ج۱۴، ص۲۲.
  249. «وقد جاء فی الحدیث تفسیره: (أنهم ملهمون) والملهم هو الذی یلقى فی نفسه الشئ فیخبر به حدسا وفراسة و هو نوع یختص به الله عز وجل من یشاء من عباده الذین اصطفى، مثل عمر، کأنهم حدثوا بشئ فقالوه». ابن أثیر الجزری، النهایة فی غریب الحدیث والأثر، ج۱، ص۳۵۰.
  250. «یا فرستاده‌ای فرستد که به اذن او آنچه می‌خواهد وحی کند». شوری، آیه ۵۱.
  251. «والمراد بالوحی هنا: إیقاع مراد الله فی نفس النبی یحصل له به العلم بأنه من عند الله فهو حجة للنبیء لمکان العلم الضروری وحجة للأمة لمکان العِصمة من وسوسة الشیطان وقد یحصل لغیر الأنبیاء ولکنه غیر مطرد ولا منضبط مع أنه واقع وقد قال النبی (ص) : قد کان فیما مضى قبلکم من الأمم مُحَدَّثون فإن یکن فی أمتی منهم أحد فعُمرُ بن الخطاب؛ قال ابن وهب: محدَّثون: مُلْهَمُون». جمال الدین یوسف بن حسن بن عبد الهادی المقدسی، تفسیر التحریر و التنویر، ج۲۵، ص۳۴.
  252. زَادَ زَکَرِیَّاءُ بن أبی زَائِدَةَ عن سَعْدٍ عن أبی سَلَمَةَ عن أبی هُرَیْرَةَ قال: قال النبی (ص): لقد کان فِیمَنْ کان قَبْلَکُمْ من بَنِی إِسْرَائِیلَ رِجَالٌ یُکَلَّمُونَ من غَیْرِ أَنْ یَکُونُوا أَنْبِیَاءَ فَإِنْ یَکُنْ من أُمَّتِی منهم أَحَدٌ فَعُمَرُ؛ ابوعبدالله محمد بن إسماعیل البخاری الجعفی، صحیح بخاری، ج۳، ص۱۳۴۹.
  253. «وقیل مکلم أی تکلمه الملائکة بغیر نبوة». فتح الباری، ج۷، ص۵۰
  254. «وقیل تکلمهم الملائکة وجاء فی روایة متکلمون وقال: البخاری یجری الصواب على السنتهم». محیی الدین أبو زکریا یحیى بن شرف بن مر بن جمعة بن حزام النووی الشافعی، شرح النووی علی صحیح مسلم، ج ۱۵، ص ۱۶۶.
  255. «حدثنا محمد بن أبی زرعة ثنا هشام بن عمارنا إسماعیل بن عیاش نا محمد بن مهاجر عن أبی سعد خادم الحسن بن أبی الحسن عن الحسن عن أبی سعید الخدری قال: قال: رسول الله (ص) من أبغض عمر فقد أبغضنی ومن أحب عمر فقد أحبنی وإن الله باهى بالناس عشیة عرفة عامة وباهى بعمر خاصة وإنه لم یبعث نبیا إلا کان فی أمته محدث وإن یکن فی أمتی منهم أحد فهو عمر. قالوا: یا رسول الله کیف محدث؟. قال: تتکلم الملائکة على لسانه». ابوالقاسم سلیمان بن أحمد بن أیوب الطبرانی، المعجم الأوسط، ج۷، ص۱۸.
  256. دیدگاه برخی از این علماء بدین شرح است: (۱): ابوبکر هیثمی: وی در کتاب مجمع الزوائد، پس از نقل این روایت، درباره ابو سعد خادم حسن بصری می‌نویسد: من او را نمی‌شناسم، اما دیگر رجال ثقه هستند. ر.ک: ابوالحسن علی بن أبی بکر الهیثمی، مجمع الزوائد ومنبع الفوائد، ج۹، ص۶۹. (۲): ذهبی: او نیز در کتاب میزان الاعتدال‌ تصریح می‌کند که من ابو سعد خادم حسن بصری را نمی‌شناسم و روایتش باطل است. ر.ک: شمس‌الدین ابوعبد الله محمد بن أحمد بن عثمان الذهبی الشافعی، میزان الاعتدال فی نقد الرجال، ج۷، ص۳۷۲. (۳): ابن حجر عسقلانی: وی نیز در کتاب لسان المیزان همانند ذهبی گفته است که من ابو سعد را نمی‌شناسم و خبرش باطل است. أحمد بن علی بن حجر ابوالفضل العسقلانی الشافعی، لسان المیزان، ج۷، ص۵۱.(۴): علی بن محمد کنانی: او نیز در کتاب تنزیه الشریعة المرفوعة عن الأخبار الشنیعة الموضوعة، همین سخن را گفته است. ر.ک: علی بن محمد بن علی بن عراق الکنانی، ج۱، ص۱۳۲.
  257. اثبات علم غیب امامان از قرآن کریم