شبهه تعارض نصوص امامت
مقدمه
امامت امیرالمؤمنین، علی(ع) بر پایه نصوص بسیاری از کتاب و سنت استوار است؛ مانند آیاتی چون: آیه ولایت (مائده / ۵۵)، آیه اکمال دین (مائده / ۳)، آیه تبلیغ (مائده / ۶۷)، آیه مباهله (آل عمران / ۶۱)، آیه اولی الامر (نساء / ۵۹) و روایاتی مانند: حدیث غدیر، حدیث منزلت، حدیث الدار، حدیث ثقلین، حدیث نور، حدیث مشابهت با پیامبران، حدیث مدینة العلم و آیات و روایات بسیار دیگری که در کتابهای کلام و عقاید شیعه بیان شده است. در این میان، عدهای از اهل حدیث و گروهی به نام “بکریه[۱]“ آیات و روایاتی را بهعنوان نصوص خلافت ابوبکر مطرح کردهاند و شماری از متکلمان اهلسنت نیز -با اینکه به نص درباره خلافت ابوبکر معتقد نیستند - این آیات و روایات را بهعنوان معارض با نصوص امامت علی(ع) برشمردهاند. از جمله:[۲]
نخست: آیه استخلاف
دوم: آیه مخلفین
سوم: حدیث اقتدا
چهارم: استخلاف ابوبکر در نماز
پنجم: دوران سی ساله خلافت
ششم: گواهی اصحاب
اصحاب پیامبر(ص) عموماً و علی(ع) خصوصاً ابوبکر را خلیفه پیامبر(ص) میشناختند و او را با عبارت «يَا خَلِيفَةَ رَسُولِ اللَّهِ» خطاب میکردند. برخی، گواهی صحابه را دلیل حقانیت خلافت ابوبکر[۳]، و برخی دیگر، آن را دلیل بر منصوص بودن خلافت وی دانستهاند، به این بیان که خلیفه پیامبر(ص) آنگاه بر کسی صدق میکند که پیامبر(ص) او را جانشین خود ساخته باشد، نه اینکه صرفاً با رأی صحابه به جای او قرار گرفته باشد[۴].
نقد استدلال به اطلاق عنوان خلیفه پیامبر(ص) به ابوبکر توسط صحابه بر حقانیت خلافت او، در گرو آن است که صحابه را از هر گونه خطا مصون بدانیم؛ یعنی به عصمت آنان قائل باشیم. در اینجا عدالت صحابه، کارساز نیست، زیرا عدالت، انسان را از خطای عمدی باز میدارد، نه از خطای سهوی، در حالی که کسی به عصمت صحابه معتقد نیست، مگر آنکه به اجماع بازگردد و گفته شود همه صحابه که علی(ع) بین آنان بود، ابوبکر را با عنوان خلیفه پیامبر میشناختند، ولی استناد به اجماع، آنگاه کارساز خواهد بود که اطلاق عنوان خلیفه رسول خدا بر ابوبکر توسط علی(ع) بیانگر اعتقاد حقیقی او باشد، نه از باب به کار بردن عنوانی که بین مردم رواج دارد و فرد مورد خطاب، خود را با آن عنوان میشناسد، چنانکه امامان اهلبیت(ع) گاهی بر زمامداران اموی یا عباسی هم، عنوان خلیفه یا خلیفه پیامبر(ص) را اطلاق میکردند و هرگز مقصود آنان تأیید خلافت آنان نبود. استدلال به اطلاق عنوان خلیفه پیامبر(ص) توسط صحابه بر ابوبکر بر اینکه خلافت او مستند به نص بوده است بیپایهتر از استدلال پیشین است، زیرا میتوان گفت مبنای صحابه در این اطلاق، آن بوده است که آنان بیعت را راه شرعی تعیین خلیفه پیامبر(ص) میدانستند و به منحصر بودن تعیین امام از طریق نص، قائل نبودند.[۵]
خلاصه
- اهلسنّت درباره منصوص بودن خلافت ابوبکر دو دستهاند: برخی مُثبِت و برخی منکرند، ولی شیعه در منصوص بودن امامت علی(ع) اتفاق نظر دارند.
- دلایلی که بر اثبات منصوص بودن خلافت ابوبکر اقامه شده است یا از نظر سند مخدوش است و یا از نظر دلالت.
- اخباری که به عنوان نصوص خلافت ابوبکر به آنها استدلال شده، تنها از طریق اهلسنت روایت شده، و نمیتوان آنها را معارض نصوص امامت امیرالمؤمنین(ع) شمرد که از طریق فریقین نقل شده است.
- اخباری که به عنوان نصوص خلافت ابوبکر نقل شده، خبرهای واحدند، ولی نصوص امامت علی(ع) متواترند و خبر واحد، معارض خبر متواتر نخواهد بود.
- دلیل روشن بر منصوص نبودن خلافت ابوبکر، این است که وی نه در سقیفه و نه در هیچ مورد دیگری به منصوص بودن خلافت خود استدلال نکرده است، در حالی که در سقیفه در ردّ انصار به روایت: «الْأَئِمَّةُ مِنْ قُرَيْشٍ» استدلال کرد. بدیهی است اگر بر خلافت او نص خاصّی وجود میداشت، به آن استدلال میکرد.
- اخبار مربوط به نص برخلافت ابوبکر با اخبار صحیح نافی منصوص بودن خلافت او، معارض است، و نمیتواند با نصوص امامت امیرالمؤمنین(ع) معارض باشد.[۶]
جستارهای وابسته
منابع
پانویس
- ↑ پیروان بکر بن اخت عبدالواحد، که معاصر واصل بن عطای معتزلی بود و آرای کلامی شاذی داشت، ذهبی، او را بکر بن زید باهلی نامیده و از ابنحبان نقل کرده که دربارهاش گفته است: دجال یضع الحدیث؛ “دجال جعلکننده حدیث بود” (میزان الاعتدال، ج۱، ص۳۴۵). همچنین ر.ک: مقالات الاسلامیین، ج۱، ص۳۴۲؛ الفَرق بین الفِرَق، ص۲۱۲-۲۱۳.
- ↑ ربانی گلپایگانی، علی، براهین و نصوص امامت، ص ۳۵۹.
- ↑ شرح المواقف، ج۸ ص۳۶۴.
- ↑ الفصل، ج۳، ص۲۶.
- ↑ ربانی گلپایگانی، علی، براهین و نصوص امامت، ص ۳۸۶-۳۹۰.
- ↑ ربانی گلپایگانی، علی، براهین و نصوص امامت، ص ۳۹۱.