سکولاریسم
- اين مدخل از چند منظر متفاوت، بررسی میشود:
- در این باره، تعداد بسیاری از پرسشهای عمومی و مصداقی مرتبط، وجود دارند که در مدخل سکولاریسم (پرسش) قابل دسترسی خواهند بود.
مقدمه
"سکولاریسم" به معنای دخالت ندادن دین در شئون مختلف زندگی اجتماعی انسان است[۱]. سکولاریسم نخست در معاهده وستفالی به کار رفت و مقصود از آن خروج سرزمینهایی از تملک کلیسا بود؛ ولی رفته رفته معنای آن تغییر یافت و سرانجام به معنای طرد دین از ساحت حیات اجتماعی انسان رسید[۲]. سکولاریسم یکی از ویژگیهای تمدن و فرهنگ غربی است و در پی حذف نقش دین از ساحتهای مختلف حیات انسان است و میخواهد همه شئون سیاسی، اجتماعی و اخلاقی جامعه را قداستزدایی کند[۳]. غیر دینی شدن حکومت در عصر جدید، جدایی دین از سیاست و علمی و عقلانی شدن تدبیر اجتماعی از آثار و لوازم سکولاریسم است[۴][۵].
مهمترین مبانی و مقدمات سکولاریسم- به عنوان نوعی تفکر- عبارتاند از: عقلگرایی، انسانمحوری، نسبیتگرایی اخلاقی و معرفتی، تجددگرایی، علمگرایی و آزادی بیحد و حصر[۶][۷].
یکی از عوامل پیدایی سکولاریسم در غرب، نارسایی کلیسا در عرصه مفاهیم الهیات و رفتار غیر انسانیاش با مردم- به ویژه با طبقه دانشمند و آزاداندیش- بوده است[۸]. در دو دهه گذشته این پیشبینی میان متفکران غربی رایج بوده است که سکولاریسم، سرنوشت محتوم همه جوامع بشری است. در برابر، برخی دیگر معتقدند- با توجه به بازگشت حکومتهای دینی به عرصه جهانی- سکولاریسم دیگر پیشروی نخواهد کرد[۹]. روی هم رفته، اصول و مبانی سکولاریسم به صورت کامل تنقیح نشدهاند و قابل اثبات و دفاع منطقی نیستند و این نوع تفکر، در دوران جدید، سخت دچار چالش شده است[۱۰][۱۱].
رشد و استقرار تفکر سکولاریسم در جهان اسلام با مشکلات بیشتری رو به رو است؛ زیرا اسلام ارج و اجر بس والایی برای علم و عالِم قائل است[۱۲] و مقام انسانی را بسیار بالا میشمارد[۱۳] و عقل و اجتهاد در فرهنگ شیعی جایگاه مهمی دارد و نظامهای حقوقی، اقتصادی، سیاسی و تربیتی توانمندی از آن پدید میآید[۱۴]. دین مجموعهای از معارف و تعالیم و احکامی است که هم مصالح دنیوی و هم اخروی انسان را پی میجویند[۱۵]. پیامبران الهی برای راه نمودن انسانها به توحید و معارف الهی مأموریت دارند با مفاسد و معضلات و ناهنجاریهای اجتماعی نیز مبارزه کنند و جامعه را از عدل و قسط برخوردار سازند[۱۶].[۱۷].
اسلام کاملترین دین الهی است و به همین دلیل است که به نبوت تشریعی پایان داده است[۱۸]. اسلام، بنیان تعالیم خود را بر پایه حیات اجتماعی قرار داده است و در هیچ یک از قوانین و برنامههای خود به جامعه بیاعتنایی نکرده است[۱۹]. پیامبر اسلام (ص) تنها موظف نبوده است که احکام و فرمانهای الهی را ابلاغ کند؛ بلکه وظیفه قضاوت میان مردم و رهبری اجتماع انسانی را نیز برعهده داشته است[۲۰]. نهاد امامت در مذهب تشیع همانند نبوت، افزون بر اینکه فرد و اجتماع انسانی را از نظر باطنی و معنوی راه مینماید، هدایت امور دنیوی آنها را نیز در شمار وظایف خویش دارد. از این رو، تشکیل حکومت و رهبری سیاسی مسلمانان- به عنوان یکی از شئون امامت- ضرورت مییابد[۲۱][۲۲].
یکی از وظایف علما، اجتهاد است. اجتهاد یعنی کوشش عالمانه با روش درست برای فهم تعالیم و مقررات اسلامی از منابع معتبر. اجتهاد باعث پویایی فقه شیعه و پاسخگویی به نیازهای روز میشود. یکی دیگر از وظایف علما، احراز منصب قضا است. فقهای عادل، افزون بر ولایت در بیان احکام و قضا، دارای ولایت در حکومت هستند و از طرف پیامبر (ص) و امامان (ع) مأمورند حکومت تشکیل دهند و احکام اسلام را اجرا کنند[۲۳][۲۴].
سکولاریسم در سیره سیاسی پیامبر اعظم
در جهان غرب، اصطلاح سکولاریسم در معانی مختلف، از جمله در موارد زیر به کار میرود:
- جدایی دین از سیاست: در این معنا که معنای مشهور سکولاریسم است، نسبت دین و سیاست به طور کلی نفی شده و دین از وارد شدن در عرصه سیاسی منع شده است.
- جدایی دین از دنیا: در این معنا دین به یک امر فردی تقلیل داده شده است. فرق معنای اول و دوم در این است که در معنای دوم فعالیت دین نه تنها در عرصه سیاسی، بلکه در عرصه اجتماعی و در کل در عرصه دنیوی نفی شده است.[۲۵]
مبانی سکولاریسم
علمگرایی
همگام با رشد علم تجربی، آموزههای دین مسیحیت مورد جرح و نقد و در نهایت انکار قرار گرفت. این به دلیل آن بود که آموزههای مسیحیت با قواعد علمی همخوانی نداشت. به همین جهت کلیسا این علوم را نامقدس خواند و به محاکمه عالمان تجربی دست زد. تفتیش عقاید و محاکمه دانشمندان سبب دینگریزی دانشمندان شد و در نهایت دانشمندان بر این باور شدند که علم و دین هیچگونه نسبتی با هم ندارند. جداانگاری دین و علم یا سیانتیسم باعث نفی متافیزیک از جمله وجود خداوند گردید، چه این که در آموزههای مسیحیت همه امور به خداوند منتسب بود، اما علم برای هر پدیده علت مادی جستوجو میکرد.
عقلگرایی
ضدیت آموزههای مسیحیت به علم محدود نگردید، بلکه انگارههای جزمی آن با عقل نیز در چالش جدی قرار گرفت. آموزههای تثلیث، تجسد، گناه نخستین، فروش آمرزشنامه، قداست و عصمت کلیسا و پاپ، تناقضهای کتاب مقدس و حمایت معنوی از حاکمان جور و مشروعیتبخشی به حکومت آنها[۲۶]، نمونههایی از چالش جدی آموزههای مسیحیت با عقل است. این چالش هنگامی جدی گردید که راسیونالیسم علاوه بر تأکید بر توانایی عقول انسانها در شناخت خداوند، بر استغنای انسانها از دین در تمام عرصههای حیات اجتماعی مثل حکومت، سیاست و اقتصاد نیز پای فشرد.[۲۷]
منابع
پانویس
- ↑ فرهنگ آکسفورد، ۱۱۵۵.
- ↑ فرهنگ دین، ۱۲۴.
- ↑ فرهنگ واژهها، ۳۲۸.
- ↑ کتاب نقد، ج۱، ص: ۱۷۰.
- ↑ فرهنگ شیعه، ص 285.
- ↑ قبسات، ج۱، ص:۹۵- ۱۰۳.
- ↑ فرهنگ شیعه، ص 285.
- ↑ مجموعه آثار شهید مطهری، ج۱، ص:۴۷۹؛ کتاب نقد، ج۱، ص:۷۵.
- ↑ سنت و سکولاریسم، ۱۰۵.
- ↑ قبسات، ج۱، ص:۹۷؛ کتاب نقد، ج۱، ص:۷۹.
- ↑ فرهنگ شیعه، ص 285.
- ↑ ﴿يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا إِذَا قِيلَ لَكُمْ تَفَسَّحُوا فِي الْمَجَالِسِ فَافْسَحُوا يَفْسَحِ اللَّهُ لَكُمْ وَإِذَا قِيلَ انشُزُوا فَانشُزُوا يَرْفَعِ اللَّهُ الَّذِينَ آمَنُوا مِنكُمْ وَالَّذِينَ أُوتُوا الْعِلْمَ دَرَجَاتٍ وَاللَّهُ بِمَا تَعْمَلُونَ خَبِيرٌ ﴾؛ سوره مجادله، آیه ۱۱.
- ↑ ﴿ يَكَادُ الْبَرْقُ يَخْطَفُ أَبْصَارَهُمْ كُلَّمَا أَضَاء لَهُم مَّشَوْا فِيهِ وَإِذَا أَظْلَمَ عَلَيْهِمْ قَامُواْ وَلَوْ شَاء اللَّهُ لَذَهَبَ بِسَمْعِهِمْ وَأَبْصَارِهِمْ إِنَّ اللَّه عَلَى كُلِّ شَيْءٍ قَدِيرٌ يَا أَيُّهَا النَّاسُ اعْبُدُواْ رَبَّكُمُ الَّذِي خَلَقَكُمْ وَالَّذِينَ مِن قَبْلِكُمْ لَعَلَّكُمْ تَتَّقُونَ﴾؛ سوره بقره، آیه ۲۰ و ۲۱.
- ↑ کتاب نقد، ج۱، ص:۷۹.
- ↑ المیزان، ج۲، ص:۱۳۰.
- ↑ ﴿هُوَ الأَوَّلُ وَالآخِرُ وَالظَّاهِرُ وَالْبَاطِنُ وَهُوَ بِكُلِّ شَيْءٍ عَلِيمٌ ﴾؛ سوره حدید، آیه ۳.
- ↑ فرهنگ شیعه، ص 286.
- ↑ ﴿مَّا كَانَ مُحَمَّدٌ أَبَا أَحَدٍ مِّن رِّجَالِكُمْ وَلَكِن رَّسُولَ اللَّهِ وَخَاتَمَ النَّبِيِّينَ وَكَانَ اللَّهُ بِكُلِّ شَيْءٍ عَلِيمًا﴾؛ سوره احزاب، آیه ۴۰.
- ↑ المیزان، ج۴، ص:۹۴.
- ↑ مجموعه آثار شهید مطهری، ج۴، ص:۸۴۳.
- ↑ مجموعه آثار شهید مطهری، ج۴، ص:۸۴۵.
- ↑ فرهنگ شیعه، ص 286.
- ↑ کتاب البیع، امام خمینی، ج۲، ص:۴۸۸.
- ↑ فرهنگ شیعه، ص 286-287.
- ↑ فصیحی دولتشاهی، محمد عارف، بررسی مبانی و ماهیت دولت نبوی و دولت مدرن، سیره سیاسی پیامبر اعظم ص ۲۵۹.
- ↑ ر.ک: محمد حسن قدردان قراملکی، سکولاریزم در مسیحیت و اسلام، ص۵۱ - ۴۴ و ۵۴ و ۷۵.
- ↑ فصیحی دولتشاهی، محمد عارف، بررسی مبانی و ماهیت دولت نبوی و دولت مدرن، سیره سیاسی پیامبر اعظم ص ۲۵۹.