نشاط در معارف و سیره نبوی
ورزش و سرگرمی
سلامت جسم، نشاط روان، حفظ شادابی و تجدید قوای جسمانی با ورزش به دست میآید. برخی از گونههای ورزش مانند کشتی، روحیه جوانمردی، شجاعت، حقطلبی و ستم ستیزی را پرورش میدهد. برخی نیز همچون شنا، تیراندازی و سوارکاری، جوان را سالم و بدن را چابک و قوی و برای رزم و دفاع آماده میسازد. رسول گرامی اسلام میفرماید: «عَلَیْکُمْ بِالرَّمْیِ فَاِنَّهُ مِنْ خَیرِ لَهْوٍ لَکُمْ»[۱].
حضرت در سخنی دیگر تربیت اسب و تیراندازی را از بهترین بازیها و سرگرمیها شمرده است[۲]. همچنین ایشان میفرمود: «عَلِّمُوا أَوْلَادَكُمُ السِّبَاحَةَ وَ الرِّمَايَةَ»[۳].
حضرت محمد(ص) برای تقویت روحیه حمیت و غیرت جوانان مسابقه بر پا میکرد. از جمله هنگامی که سپاه اسلام از تبوک بازمی گشت، پیامبر میان یاران مسابقه سوارکاری برگزار کرد و شتر خود را به اسامه داد. اسامه بن زید که بر شتر معروف پیامبر به نام غضباء سوار بود، از همه پیشی گرفت. مردم به خاطر اینکه شتر از آن پیامبر بود، صدا میزدند که رسول خدا(ص) برنده شد. ازآن سو، حضرت محمد(ص) بانگ میزد که اسامه پیشی گرفت و برنده شد[۴] (یعنی سوارکار مهم است، نه مرکب).
پیامبر اکرم(ص) به قهرمانپروری در مبارزه با نفس عنایت داشت. روزی حضرت محمد(ص) از محلهای در شهر مدینه میگذشت. گروهی از جوانان سرگرم زورآزمایی بودند. به این ترتیب که سنگ بزرگی را بلند میکردند تا ببینند چه کسی میتواند آن را بلند کند. این مسابقه به داور نیاز داشت. جوانان تا نگاهشان به پیامبر اکرم(ص) افتاد، گفتند: هیچ داوری بهتر از پیامبر نیست. یا رسول الله! شما اینجا بایستید و برای ما داوری کنید که کدام یک از ما بهتر سنگ را بلند میکند. پیامبر پذیرفت و در آخر فرمود: میخواهید بگویم که از همه شما نیرومندتر کیست؟ گفتند: آری یا رسول الله! پیامبر فرمود: از همه نیرومندتر کسی است که وقتی به خشم آید، خشم بر او چیره نشود، بلکه او بر خشمش چیره شود. خشم، او را در راهی که رضای خدا نیست، نیندازد و بر خشم خودش مسلط شود. آنگاه که از چیزی خوشش میآید، آن خوش آمدن، او را به غیر رضای خدا نیندازد و بتواند بر رضا و میل و رغبت خودش مسلط شود[۵].[۶]
شوخی و شاد کردن مؤمن
مزاح و خوش رویی یک اصل اخلاقی در زندگی پیامبر و امامان معصوم(ع) بوده است. با توجه به اینکه مزاح و شوخی همواره با خوشرویی و خنده همراه است، رسول خدا میفرماید: «حُسْنُ الْبِشْرِ يَذْهَبُ بِالسَّخِيمَةِ»[۷]. ایشان به پیروانش سفارش میکردند که با روی باز با مؤمنان برخورد کنند و آنان را شاد کنند و میفرمود: «مَنْ سَرَّ مُؤْمِناً فَقَدْ سَرَّنِي وَ مَنْ سَرَّنِي فَقَدْ سَرَّ اللَّهَ»[۸]. پیامبر اکرم شوخ و شنگ بودن را از ویژگیهای مؤمن دانسته و میفرماید: «مؤمن شوخ و شنگ است و منافق اخمو و خشمگین»[۹].
حضرت علی(ع) میفرماید: «كَانَ رَسُولُ اللَّهِ لَيَسُرُّ الرَّجُلَ مِنْ أَصْحَابِهِ إِذَا رَآهُ مَغْمُوماً بِالْمُدَاعَبَةِ»[۱۰].
تاریخ زندگی پیامبر نشان میدهد که آن حضرت با مؤمنان شوخی و مزاح میکرد و به این وسیله آنان را شاد میساخت. با این حال آن حضرت از افراط در شوخی نهی کرده است چنان که میفرماید: «كَثْرَةُ الْمِزَاحِ تَذْهَبُ بِمَاءِ الْوَجْهِ»[۱۱].[۱۲]
شوخطبعی
در سیره پیامبر اکرم(ص) آمده است که آن حضرت در برخورد با اصحاب خود گاهی شوخی میکرد. آمده است که شخصی از امام صادق(ع) پرسید: آیا رسول خدا(ص) شوخی میکرد؟ حضرت فرمود: «خداوند در قرآن، پیامبر را به داشتن خلق و خوی بزرگ وصف میکند که همان شوخطبعی و خندهرویی آن حضرت است؛ زیرا خداوند، پیامبران گذشته را برانگیخت، در حالی که دارای نوعی گرفتگی بودند، ولی حضرت محمد(ص) را با رحم و مهربانی برانگیخت و از نشانههای مهربانیاش برای مردم همان شوخی بود تا از هیبت و بزرگی شخصیت آن حضرت نترسند تا جایی که حتی جرئت نکنند به او بنگرند».[۱۳].
یونس شیبانی به نقل از امام صادق(ع) میگوید: «رسول خدا(ص) هرگاه میخواست کسی را شاد کند، با او شوخی میکرد»[۱۴]. البته ایشان هیچگاه برای لهو و لعب یا ترساندن دیگران یا خوار و حقیر کردن افراد شوخی نمیکرد، بلکه در جهت رسالت خویش و هدایت افراد بهره تبلیغی میبرد و در کنار آن میکوشید معارف دینی را نشر دهد. نبی اکرم(ص) در این باره میفرمود: «إِنِّي أَمْزَحُ وَ لَا أَقُولُ إِلَّا حَقّاً»؛ «من شوخی میکنم، ولی جز حق نمیگویم»[۱۵].
شواهد فراوانی وجود دارد که حضرت افزون بر نشاط بخشیدن به مخاطب، به بیان حقایق و نشر معارف میپرداخت. برای نمونه گفتهاند روزی پیرزنی نزد پیامبر آمد تا برایش دعا کند که به بهشت برود. حضرت به او فرمود: «پیر به بهشت نمیرود». پیرزن گریست. حضرت فرمود: «در آن روز تو پیر نخواهی بود. خدای متعال میفرماید: ما آنان را پدید آوردیم، پدیدآوردنی و ایشان را دوشیزه گرداندیم»[۱۶].
رسول خدا(ص) در شوخیهای خود جز حق نمیگفت و نمیشنید. او طبعی لطیف داشت. خوشمشرب و بانشاط بود و مؤمنان اندوهگین را با شوخیهای خود شاد میکرد. زنی به نام ام یمین خدمت پیامبر اکرم(ص) رسید و عرض کرد: شوهرم با شما کاری دارد. حضرت فرمود: «شوهر تو همان مردی است که در چشمش سفیدی دارد؟» ام یمین گمان کرد منظور حضرت از سفیدی، بیماری سفیدی چشم است که به آب سفید مشهور است. پاسخ داد: نه، به خدا سوگند! در چشمش سفیدی نیست. دوباره حضرت فرمود: «ولی در چشمش سفیدی است». گفت: نه، به خدا. آنگاه پیامبر فرمود: «هیچ کس نیست مگر اینکه در چشمش، عضو سفیدی است که حدقه را فرا گرفته است»[۱۷].
رسول الله(ص) میفرمود: «مَنْ سَرَّ مُؤْمِناً فَقَدْ سَرَّنِي وَ مَنْ سَرَّنِي فَقَدْ سَرَّ اللَّهِ»؛ «هر کس مؤمنی را شاد کند، همانا مرا شاد کرده و هرکس مرا شادمان سازد، خدا را خوشحال کرده است»[۱۸]. همچنین شوخ طبعی را از ویژگیهای مؤمنان میدانست: «الْمُؤْمِنُ دَعِبٌ لَعِبٌ»؛ «مؤمن، شوخ و اهل سرگرمی است»[۱۹].
حضرت علی(ع) درباره نوع معاشرت رسول الله(ص) فرموده است: «او به آنچه هم نشینانش میخندیدند، میخندید و از آنچه آنان از آن خوششان میآمد، خوشش میآمد»[۲۰]. هنگام دیدار یاران، چهرهاش بیش از دیگران، شاداب و خندان بود و گاه چنان میخندید که دندانهای مبارکش نمایان میشد[۲۱]. با این همه نزد یارانش بسیار محترم بود و جایگاهی والا داشت. قیس بن سعد، یار جوان رسول الله(ص) پس از توصیف شوخطبعی ایشان میگوید: «به خدا سوگند، آن حضرت با آن شکفتگی و خنده، هیبتش از همه افزونتر بود»[۲۲].[۲۳].
جستارهای وابسته
پرسش مستقیم
منابع
پانویس
- ↑ «به تیراندازی پایبند باشید؛ چون از بهترین بازیهای شما است». بحارالانوار، ج۱۵، ص۲۳۶.
- ↑ الجامع الصغیر، ج۲، ص۴۷۵، به نقل از: پیام پیامبر، تدوین و ترجمه: بهاءالدین خرمشاهی و مسعود انصاری، ص۷۹۳.
- ↑ «به فرزندان خود تیراندازی و شنا یاد دهید». الجامع الصغیر، ج۲، ص۸۱۸.
- ↑ سفینة البحار، ج۱، ص۵۹۶.
- ↑ مرتضی مطهری، گفتارهای معنوی، ص۲۲۰.
- ↑ اسحاقی، سید حسین، نگین رسالت ص ۲۹.
- ↑ «خوشرویی کینه دل را برطرف میسازد» اصول کافی، ج۲، ص۱۸۸.
- ↑ «هر که مؤمنی را شاد سازد مرا شاد ساخته و هر که مرا شاد کند، خدا را شاد کرده است» میزان الحکمه، ج۵، ص۲۴۵۰.
- ↑ میزان الحکمه، ج۱۱، ص۵۵۴.
- ↑ «هرگاه رسول خدا(ص) یکی از اصحاب را اندوهگین میدید، با شوخی کردن او را شادمان مینمود» سنن النبی، ص۶۰.
- ↑ «شوخی زیاد، آبرو را میبرد» الکافی، ج۲، ص۶۶۵، ح۱۴.
- ↑ اسحاقی، سید حسین، نگین رسالت ص ۵۷.
- ↑ «لَقَدْ وَصَفَهُ اللَّهُ بِخُلُقٍ عَظِيمٍ فِي الْمُدَاعَبَةِ وَ أَنَّ اللَّهَ تَعَالَى بَعَثَ أَنْبِيَاءَهُ فَكَانَتْ فِيهِمْ كَزَازَةٌ وَ بَعَثَ مُحَمَّداً(ص) بِالرَّأْفَةِ وَ الرَّحْمَةِ وَ كَانَ مِنْ رَأْفَتِهِ لِأُمَّتِهِ مُدَاعَبَتُهُ لَهُمْ لِكَيْلَا يَبْلُغَ بِأَحَدٍ مِنْهُمَ التَّعْظِيمُ حَتَّى لَا يَنْظُرَ إِلَيْهِ»؛ زین الدین بن علی بن احمد عاملی، کشف الریبة عن احکام الغیبة، ص۱۱۹.
- ↑ آداب اسلامی، ج۱، ص۱۵۱.
- ↑ میزان الحکمه، ج۱۱، ص۵۵۴۶.
- ↑ میزان الحکمه، ج۱۱، ص۵۵۴۶.
- ↑ آداب اسلامی، ج۱، ص۱۵۵.
- ↑ اصول کافی، ج۲، ص۶۶۳.
- ↑ بحارالانوار، ج۷۴، ص۱۵۳.
- ↑ سیدمحسن امین عاملی، اعیان الشیعه، ج۱، ص۲۲۲.
- ↑ محجة البیضاء، ج۴، ص۱۳۴.
- ↑ شیخ عباس قمی، منتهی الآمال، ج۱، ص۱۵۱.
- ↑ اسحاقی، سید حسین، رسول مهربانی ص ۸۲.