لجاجت
مقدمه
«لجاجت»، عناد، یکدندگی، یکپهلویی. لجاجت در لغت به معنای پافشاری در انجام کاری که، مخالف میل طرف مقابل باشد[۱]، و در اصطلاح، به اصرار ورزیدن در کاری همراه با عناد که، از انجام آن نهی شده، گفته میشود[۲]. یکی از موارد تحقق لجاجت در حوزه امور اداری است. نظام اداری، توانی است که همه انسانها آن را دارند، ولی وقتی تناسب مسئولیت با توانایی از نظر تعهد و علم بههم خورد، ناگزیر زمینه رشد آفتهای نظام اداری فراهم میشود که از اهم آفات نظام اداری لجاجت و خشکسری است. منطقی بودن و هیچ سخنی را بدون دلیل نپذیرفتن و در برابر باطل ایستادن، غیر از لجاجت و خشکسری است. این خصلت در انسان موجب تباهی نظام اداری هم هست. مدیر شایسته باید با حسن نیت و اعتماد به منطق و استدلال و احترام به آرای دیگران این خصلت را در خود بمیراند؛ زیرا که ﴿وَكَانَ الْإِنْسَانُ أَكْثَرَ شَيْءٍ جَدَلًا﴾[۳]. لجاجت با جهالت فرق میکند. جهالت، ناشی از عوامل عارضی از جمله «طغیان هوای نفس» بوده؛ و پس ممکن است با از بین رفتن این عوامل به سبب پیدا شدن مانع در برابر آنها، یا در اثر حائل شدن زمان طولانی بین تصمیم و انجام گناه و...، فرد متوجه زشتی اعمال سابق خود شده و از آن افکار و اعمال پشیمان شود؛ درصورتیکه، لجاجت از روی عناد و تکبر بوده و از بد ذاتی، ناشی میشود، پس با فروکش کردن هوسها از بین نرفته، و هیچگاه به شخص لجوج ندامت فوری دست نمیدهد؛ بلکه، مادامی که شخص زنده است، این حالت زشت نیز زنده خواهد ماند؛ مگر آنکه، خدا بخواهد او را هدایت کند[۴].
ثمره تفاوت این دو صفت، در عقوبت اعمالی است که از روی لجاجت یا جهالت انجام میشود؛ چون، گناهانی که از روی جهالت باشد، به شرط توبه، بخشیده میشود؛ درحالیکه، گناهانی که از روی لجاجت، رشد یافتهاند، قابل بخشش نیستند؛ چنانچه، خداوند در قرآن میفرماید: «پذیرش توبه از سوی خدا، تنها برای کسانی است که کار بدی را از روی جهالت انجام میدهند، سپس زود توبه میکنند.»..[۵]. پذیرش توبه در صورتی است که این عمل زشت ناشی از جهالت باشد، نه از روی لجاجت[۶]. یکی از پلیدترین صفاتی که در قرآن از آن به صراحت یا به صورت مفهومی یاد شده و سرزنش شده، لجاجت و اصرار ورزیدن بر سخنان و عقاید باطل است که منجر به تکذیب انبیاء، آیات الهی و حتی به قتل انبیای الهی میشود. این صفت ناشی از عوامل خاصی بوده و آثار مخرب گوناگونی دارد؛ که، به ذکر مهمترین آنها میپردازیم:
۱. تقلید کورکورانه: یکی از عواملی که برای لجاجت متصور است، تقلید بیچون و چرا از عقاید دیگران است؛ چرا که، گاهی با استناد به آن حکم عقل را سرکوب کرده و جلوی واضحترین برهانها و معجزات ایستادگی میکنند، قرآن کریم به نکوهش اینگونه تقلید از سوی افراد پرداخته و آن را رد میکند[۷]:» «و هنگامی که به آنها گفته شود: به سوی آنچه خدا نازل کرده، و به سوی پیامبر بیایید! میگویند: «آنچه از پدران خود یافتهایم، ما را بس است!» آیا اگر پدران آنها چیزی نمیدانستند، و هدایت نیافته بودند (باز از آنها پیروی میکنند)؟!» بر اساس این آیه، هنگامی که کفار به سوی کتاب خدا و رسول او دعوت میشدند، به دلیل تقلید بیقید و شرط از آداب نیاکان خود، در مقابل این دعوت ایستادگی کرده و از پذیرش آن، خودداری میکردند[۸].
۲. تکبر و استکبار: عامل دیگری که قرآن برای لجاجت متذکر شده، استکبار است. مستکبر به کسی گفته میشود که بخواهد با ترک پذیرفتن حق، خود را بزرگ جلوه داده و خود را بزرگتر از آن بداند که حق را بپذیرد. این حس خود برتربینی، به شخص اجازه نمیدهد که به سخنی غیر از سخن خود گوش کند و به همین جهت بدون هیچ دلیل و حجتی از انقیاد در برابر حق سر برمیتابد[۹]. «اما کسانی که به آخرت ایمان نمیآورند، دلهایشان (حق را) انکار میکند و مستکبرند»[۱۰].
لجاجت آثاری در پی دارد که عبارتند از:
- محرومیت از درک آیات الهی: یکی از آثار لجاجت، این است که افراد لجوج از درک حقایق آیات الهی محرومند[۱۱]:» «اوست خدایی که از آسمان باران فرستاد و بدان باران هرگونه نباتی را رویانیدیم، و از آن نبات ساقهای سبز و از آن دانههایی بر یکدیگر چیده... که در آن، نشانههایی از (عظمت خدا) برای افراد باایمان است!» در این آیه تدبیر نظام روییدنیها، آیتی مخصوص به مردم باایمان شمرده شده، و تناسب این اختصاص روشن است؛ چون، این نوع تدبر و تفکر، احتیاج به تحصیل علم خاصی ندارد؛ بلکه، هر فهم عادی هم، اگر دلش به نور ایمان منور شده و پلیدی عناد و لجاجت آن را آلوده نکرده باشد، میتواند با آن فهم عوامیش، در آن نظر کرده و پی به صانع آن ببرد[۱۲].
- انکار آیات الهی: اثر دیگر لجاجت، انکار کردن آیات الهی است،؛ چراکه این صفت سبب میشود که علاوه بر محروم شدن از درک آیات الهی، پیوسته حالت انکار به خود گرفته و با بهانهجوییهای گوناگون، از پذیرش حق سر بتابند وگرنه آیات الهی برای آنها که حقجو و متواضع در مقابل حقیقتند، آشکار است؛ این درحالی است که اهل ایمان به محض روبهرو شدن با آیات خداوند، به آیت بودن آن پی برده و آن را وسیله اتصال به محبوب خود قرار میدهند[۱۳]. «... آنان که ایمان آوردهاند، میدانند که آن حقیقتی است از طرف پروردگارشان و اما آنها که راه کفر را پیمودهاند، (این موضوع را بهانه کرده) میگویند: «منظور خداوند از این مثل چه بوده است؟!.»..[۱۴] «اما کسانی که به آخرت ایمان نمیآورند، دلهایشان (حق را) انکار میکند.»..[۱۵].
- غرق در گناهان: یکی از پیامدهای لجاجت فرو رفتن در گناهان بوده؛ که، علت اصلی آن همان حقگریزی است؛ که، انسان لجوج را غرق در گناه کرده و در باتلاق انبوهی از گناهان فرو میبرد[۱۶]: «و هنگامی که به آنها گفته شود: «از خدا بترسید!» (لجاجت آنان بیشتر میشود)، و آنها را به گناه میکشاند.». در حقیقت این آیه، به یکی از صفات زشت منافقان اشاره کرده؛ که، آنها بر اثر تعصب و لجاجت در برابر هیچ حقیقتی، تسلیم نمیشوند و همین لجاجت، آنها را به بدترین گناهان میکشاند[۱۷]. خداوند نخست افراد لجوج را برای مجازات تربیتی در سختی و رنج قرار داده تا به ضعف و ناتوانی خود پی برده و از مرکب غرور پیاده شوند، و در صورت عدم اصلاح، آنها را با مجازاتهای ریشهکن کننده، گرفتارشان میسازد[۱۸] «و اگر به آنان رحم کنیم و گرفتاریها و مشکلاتشان را برطرف سازیم، (نهتنها بیدار نمیشوند، بلکه) در طغیانشان لجاجت میورزند و (در این وادی) سرگردان میمانند!»[۱۹]
انسان لجوج، که به اندرز ناصحان و به هشدارهای الهی، گوش فرا نداده، بلکه پیوسته با غرور و نخوت مخصوص به خود، بر خلافکاریهایش میافزاید، چیزی جز آتش دوزخ، او را رام نمیکند[۲۰]، و بنابراین خداوند میفرماید: «و هنگامی که به آنها گفته شود: از خدا بترسید! (لجاجت آنان بیشتر میشود)، و لجاجت آنها را به گناه میکشاند. آتش دوزخ برای آنها کافی است و چه بد جایگاهی است![۲۱]و[۲۲][۲۳]
منابع
پانویس
- ↑ التحقیق فی کلمات القرآن الکریم، ج۱۰، ص۱۶۷.
- ↑ مفردات فی غریب القرآن، ص۷۳۶.
- ↑ «و آدمی از هر چیزی پرخاشگرتر است» سوره کهف، آیه ۵۴.
- ↑ ترجمه المیزان، ج۴، ص۳۷۹.
- ↑ ﴿إِنَّمَا التَّوْبَةُ عَلَى اللَّهِ لِلَّذِينَ يَعْمَلُونَ السُّوءَ بِجَهَالَةٍ ثُمَّ يَتُوبُونَ مِنْ قَرِيبٍ فَأُولَئِكَ يَتُوبُ اللَّهُ عَلَيْهِمْ وَكَانَ اللَّهُ عَلِيمًا حَكِيمًا﴾ سوره نساء، آیه ۱۷.
- ↑ ترجمه المیزان، ج۴، ص۳۷۸.
- ↑ ﴿وَإِذَا قِيلَ لَهُمْ تَعَالَوْا إِلَى مَا أَنْزَلَ اللَّهُ وَإِلَى الرَّسُولِ قَالُوا حَسْبُنَا مَا وَجَدْنَا عَلَيْهِ آبَاءَنَا أَوَلَوْ كَانَ آبَاؤُهُمْ لَا يَعْلَمُونَ شَيْئًا وَلَا يَهْتَدُونَ﴾ سوره مائده، آیه ۱۰۴.
- ↑ أطیب البیان فی تفسیر القرآن، ج۴، ص۴۸۴ – ۴۸۵.
- ↑ ترجمه المیزان، ج۱۲، ص۳۳۳ و ۳۳۴.
- ↑ ﴿إِلَهُكُمْ إِلَهٌ وَاحِدٌ فَالَّذِينَ لَا يُؤْمِنُونَ بِالْآخِرَةِ قُلُوبُهُمْ مُنْكِرَةٌ وَهُمْ مُسْتَكْبِرُونَ﴾ سوره نحل، آیه ۲۲.
- ↑ ﴿وَهُوَ الَّذِي أَنْزَلَ مِنَ السَّمَاءِ مَاءً فَأَخْرَجْنَا بِهِ نَبَاتَ كُلِّ شَيْءٍ فَأَخْرَجْنَا مِنْهُ خَضِرًا نُخْرِجُ مِنْهُ حَبًّا مُتَرَاكِبًا وَمِنَ النَّخْلِ مِنْ طَلْعِهَا قِنْوَانٌ دَانِيَةٌ وَجَنَّاتٍ مِنْ أَعْنَابٍ وَالزَّيْتُونَ وَالرُّمَّانَ مُشْتَبِهًا وَغَيْرَ مُتَشَابِهٍ انْظُرُوا إِلَى ثَمَرِهِ إِذَا أَثْمَرَ وَيَنْعِهِ إِنَّ فِي ذَلِكُمْ لَآيَاتٍ لِقَوْمٍ يُؤْمِنُونَ﴾ سوره انعام، آیه ۹۹.
- ↑ ترجمه المیزان، ج۷، ص۴۰۱.
- ↑ تفسیر نمونه، ج۱۱، ص۱۹۲.
- ↑ {{متن قرآن|إِنَّ اللَّهَ لَا يَسْتَحْيِي أَنْ يَضْرِبَ مَثَلًا مَا بَعُوضَةً فَمَا فَوْقَهَا فَأَمَّا الَّذِينَ آمَنُوا فَيَعْلَمُونَ أَنَّهُ الْحَقُّ مِنْ رَبِّهِمْ وَأَمَّا الَّذِينَ كَفَرُوا فَيَقُولُونَ مَاذَا أَرَادَ اللَّهُ بِهَذَا مَثَلًا يُضِلُّ بِهِ كَثِيرًا وَيَهْدِي بِهِ كَثِيرًا وَمَا يُضِلُّ بِهِ إِلَّا الْفَاسِقِينَ} سوره بقره، آیه ۲۶.
- ↑ ﴿إِلَهُكُمْ إِلَهٌ وَاحِدٌ فَالَّذِينَ لَا يُؤْمِنُونَ بِالْآخِرَةِ قُلُوبُهُمْ مُنْكِرَةٌ وَهُمْ مُسْتَكْبِرُونَ﴾ سوره نحل، آیه ۲۲.
- ↑ ﴿وَإِذَا قِيلَ لَهُ اتَّقِ اللَّهَ أَخَذَتْهُ الْعِزَّةُ بِالْإِثْمِ فَحَسْبُهُ جَهَنَّمُ وَلَبِئْسَ الْمِهَادُ﴾ سوره بقره، آیه ۲۰۶.
- ↑ تفسیر نمونه، ج۲، ص۷۵.
- ↑ تفسیر نمونه، ج۱۴، ص۲۸۸.
- ↑ ﴿وَلَوْ رَحِمْنَاهُمْ وَكَشَفْنَا مَا بِهِمْ مِنْ ضُرٍّ لَلَجُّوا فِي طُغْيَانِهِمْ يَعْمَهُونَ﴾ سوره مؤمنون، آیه ۷۵.
- ↑ تفسیر نمونه، ج۲، ص۷۵.
- ↑ ﴿وَإِذَا قِيلَ لَهُ اتَّقِ اللَّهَ أَخَذَتْهُ الْعِزَّةُ بِالْإِثْمِ فَحَسْبُهُ جَهَنَّمُ وَلَبِئْسَ الْمِهَادُ﴾ سوره بقره، آیه ۲۰۶.
- ↑ فقه سیاسی، ج۷، ص۵.
- ↑ عمید زنجانی، عباس علی، دانشنامه فقه سیاسی ج۲، ص ۴۴۸.