لجاجت در قرآن

از امامت‌پدیا، دانشنامهٔ امامت و ولایت

مقدمه

موضوع لجاجت با پیامبر از جهات مختلفی در قرآن مطرح شده است. یکی شرایط و موقعیت آنان، بهانه‌جویی‌ها و انگیزه‌های لجاجت، اهداف و موضوعاتی که درباره آنها لجاجت می‌کنند و نتایج و آثار لجاجت.

مجادله‌کنندگان آگاه از حقایق

  1. وَلَئِنْ أَتَيْتَ الَّذِينَ أُوتُوا الْكِتَابَ بِكُلِّ آيَةٍ مَا تَبِعُوا قِبْلَتَكَ وَمَا أَنْتَ بِتَابِعٍ قِبْلَتَهُمْ وَمَا بَعْضُهُمْ بِتَابِعٍ قِبْلَةَ بَعْضٍ وَلَئِنِ اتَّبَعْتَ أَهْوَاءَهُمْ مِنْ بَعْدِ مَا جَاءَكَ مِنَ الْعِلْمِ إِنَّكَ إِذًا لَمِنَ الظَّالِمِينَ * الَّذِينَ آتَيْنَاهُمُ الْكِتَابَ يَعْرِفُونَهُ كَمَا يَعْرِفُونَ أَبْنَاءَهُمْ وَإِنَّ فَرِيقًا مِنْهُمْ لَيَكْتُمُونَ الْحَقَّ وَهُمْ يَعْلَمُونَ[۱]. نکته: لجاجت اهل کتاب در برابر پیامبر و دعوت او و تغییر قبله در این آیه مطرح شده و این لجاجت با علم و آگاهی آنها به حقانیت پیامبر بوده است وَلَئِنْ أَتَيْتَ الَّذِينَ أُوتُوا الْكِتَابَ بِكُلِّ آيَةٍ مَا تَبِعُوا قِبْلَتَكَ از این آیه معلوم می‌شود که آن حضرت از معارضه و مقاومت اهل کتاب رنج می‌برد و می‌کوشید تا شاید قبله حق را بپذیرند و در یک صف درآیند تا دعوت خالص ابراهیم بانی این خانه را در برابر دنیای شرک احیاء نمایند. بیان مؤکد این آیه از جمود و تعصب آمیخته به امتیاز جویی آنها پرده بر می‌دارد و امید آن حضرت را از آنها قطع می‌نماید تا با اراده قاطع به قبله خود و انجام رسالتش روی آرد: اگر هر گونه دلیل و برهان پیش آری و آیاتی که در قرآن و کلام و شخص تو است به آنها بنمایانی، اینها تغییر جهت نمی‌دهند و پیرو قبله تو نمی‌شوند اینها خود می‌دانند که اگر از این قبله پیروی نمایند باید از همه ساخته‌ها و امتیازات خود چشم بپوشند، با آن‌که هر چه چشم دارند به آنها دوخته‌اند. آنها همیشه خود را متبوع دیده‌اند پس چگونه تابع قبله تو با همه احکام و مقرراتش می‌شوند؟ وَمَا أَنْتَ بِتَابِعٍ قِبْلَتَهُمْ تو هم، به فرمان و برهان پروردگار نمی‌توانی تابع قبله آنها شوی. جمله اسمیه ثبات را می‌رساند. وَمَا بَعْضُهُمْ بِتَابِعٍ قِبْلَةَ بَعْضٍ از قبله یکدیگر نیز پیروی نمی‌نمایند - گر چه در مخالفت با قبله اسلام در یک صف می‌باشند - چون مشخص هر آیینی قبله و احکام ناشی از آن است، پیروی از هر قبله پیروی از آیین است نه تغییر جهت ظاهری. بِتَابِعٍ، مشعر به همین است. وَلَئِنِ اتَّبَعْتَ أَهْوَاءَهُمْ مِنْ بَعْدِ مَا جَاءَكَ مِنَ الْعِلْمِ إِنَّكَ إِذًا لَمِنَ الظَّالِمِينَ- به سیاق آیات، این خطاب تهدیدآمیز و شدید، راجع به مسئله قبله است. این تهدید متوجه کسی است که هیچ‌گاه پیروی از هوای دیگران و خواست خود نمی‌نمود - و همیشه، به خصوص راجع به قبله چشم به آسمان وحی دوخته بود: قَدْ نَرَى تَقَلُّبَ وَجْهِكَ فِي السَّمَاءِ- تا پیروان او و پیشوایان آیینش - پس از علم به حق و تشخیص آن، از هواهای امتیازجویان و عوام پیروی ننمایند - و در گفتن حق و عمل به آن صریح و قاطع باشند. چه رسد به اینکه هواهای هواپرستان را به رنگ دین درآورند و زیر سرپوش مصلحت اندیشی آنها را توجیه و اثبات کنند. حق از جانب پروردگار و برای تربیت و رشد خلق، و سوای آن هوا و باطل و ستم است: إِنَّكَ إِذًا لَمِنَ الظَّالِمِينَ الَّذِينَ آتَيْنَاهُمُ الْكِتَابَ يَعْرِفُونَهُ كَمَا يَعْرِفُونَ أَبْنَاءَهُمْ- ضمیر مفرد يَعْرِفُونَهُ راجع به پیمبر یا قبله او یا هر دو از جهت ملازمت است: آنها که کتاب را دریافته و بدان رسیده - این پیمبر و احوال و اخلاق و آیین او - یا قبله و تحول و نشانه‌های آن را آن چنان می‌شناسند که منشأ و مولد و احوال و صفات و دوران زندگی پسران خود را می‌شناسند. رجوع از خطاب “یعرفونک”، به غایب “یعرفونه” - اشعار بلیغی به معرفت قبلی آنها دارد - از پیش - که به دنیا نیامده بود. این تشبیه بس رسایی است درباره شناسایی صفات و مولد و منشأ و دعوت و قبله پیمبر اسلام - زیرا پدران به پسران مورد علاقه خود این‌گونه نزدیک و شناسا هستند - ولی فرزندان پدران و همچنین برادران و دیگر خویشاوندان، یکدیگر را چنین نمی‌شناسند. وَإِنَّ فَرِيقًا مِنْهُمْ لَيَكْتُمُونَ الْحَقَّ وَهُمْ يَعْلَمُونَ با این‌گونه شناسایی، گروهی به همان انگیزه‌های خلقی، آن حق را همی می‌پوشانند - با علم به حق - یا با علم به این کتمان - و گروه‌های دیگر را در گمراهی می‌دارند. با این‌گونه علم و کتمان، دیگر گفته‌ها و استنادهای اهل کتاب چه اعتبار و ارزشی دارد که مسلمانان بخواهند آیین و پیمبر و قبله‌شان را این حق پوشان دین فروش امضاء نمایند[۲].
  2. الَّذِينَ آتَيْنَاهُمُ الْكِتَابَ يَعْرِفُونَهُ كَمَا يَعْرِفُونَ أَبْنَاءَهُمُ الَّذِينَ خَسِرُوا أَنْفُسَهُمْ فَهُمْ لَا يُؤْمِنُونَ[۳]. نکته: خداوند درباره لجاجت اهل کتاب در مقابل پیامبر می‌فرماید: کسانی که کتاب الهی به آنان داده‌ایم، همان‌گونه که فرزندان خود خود را می‌شناسند، او را می‌شناسند؛ الَّذِينَ آتَيْنَاهُمُ الْكِتَابَ يَعْرِفُونَهُ كَمَا يَعْرِفُونَ أَبْنَاءَهُمُ و نام و نشان و مشخصات او را در کتب مذهبی خود خوانده‌اند. یهودیان و مسیحیان بر اساس نویدهای تورات و انجیل، از ظهور پیامبر اسلام و خصوصیات ایشان اطلاع داشتند، ولی این اطلاعات را پنهان می‌داشتند. کسانی که به خودشان زیان رسانده‌اند، پس آنان ایمان نمی‌آورند. الَّذِينَ خَسِرُوا أَنْفُسَهُمْ فَهُمْ لَا يُؤْمِنُونَ خسارت‌هایی که به انسان می‌رسد اقسامی دارد؛ گاهی به مال، گاهی به خویشان و گاهی به جان انسان خسارت وارد می‌شود. بالاترین زیان آن است که انسان سرمایه وجودی خود را از دست بدهد و در مقابل، کمال و سودی به دست نیاورد. کافران دچار این زیان روحی و جانی شده‌اند؛ زیرا سرمایه عمر خود را آگاهانه از دست داده، ولی ایمان نیاورده و کمالی کسب نکرده‌اند.
  3. قَدْ نَعْلَمُ إِنَّهُ لَيَحْزُنُكَ الَّذِي يَقُولُونَ فَإِنَّهُمْ لَا يُكَذِّبُونَكَ وَلَكِنَّ الظَّالِمِينَ بِآيَاتِ اللَّهِ يَجْحَدُونَ[۴].

لجاجت مشرکان و مقابله آنها با پیامبر در عین آگاهی از حقانیت آن حضرت: قَدْ نَعْلَمُ إِنَّهُ لَيَحْزُنُكَ الَّذِي يَقُولُونَ فَإِنَّهُمْ لَا يُكَذِّبُونَكَ وَلَكِنَّ الظَّالِمِينَ بِآيَاتِ اللَّهِ يَجْحَدُونَ.

بهانه‌جویی انگیزه‌ها واهداف

  1. وَقَالُوا اتَّخَذَ اللَّهُ وَلَدًا سُبْحَانَهُ بَلْ لَهُ مَا فِي السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضِ كُلٌّ لَهُ قَانِتُونَ * وَقَالَ الَّذِينَ لَا يَعْلَمُونَ لَوْلَا يُكَلِّمُنَا اللَّهُ أَوْ تَأْتِينَا آيَةٌ كَذَلِكَ قَالَ الَّذِينَ مِنْ قَبْلِهِمْ مِثْلَ قَوْلِهِمْ تَشَابَهَتْ قُلُوبُهُمْ قَدْ بَيَّنَّا الْآيَاتِ لِقَوْمٍ يُوقِنُونَ[۵]
  2. وَلَوْ أَنَّنَا نَزَّلْنَا إِلَيْهِمُ الْمَلَائِكَةَ وَكَلَّمَهُمُ الْمَوْتَى وَحَشَرْنَا عَلَيْهِمْ كُلَّ شَيْءٍ قُبُلًا مَا كَانُوا لِيُؤْمِنُوا إِلَّا أَنْ يَشَاءَ اللَّهُ وَلَكِنَّ أَكْثَرَهُمْ يَجْهَلُونَ[۶].
  3. كَذَلِكَ نَسْلُكُهُ فِي قُلُوبِ الْمُجْرِمِينَ * لَا يُؤْمِنُونَ بِهِ وَقَدْ خَلَتْ سُنَّةُ الْأَوَّلِينَ * وَلَوْ فَتَحْنَا عَلَيْهِمْ بَابًا مِنَ السَّمَاءِ فَظَلُّوا فِيهِ يَعْرُجُونَ * لَقَالُوا إِنَّمَا سُكِّرَتْ أَبْصَارُنَا[۷].
  4. وَلَقَدْ صَرَّفْنَا لِلنَّاسِ فِي هَذَا الْقُرْآنِ مِنْ كُلِّ مَثَلٍ فَأَبَى أَكْثَرُ النَّاسِ إِلَّا كُفُورًا * وَقَالُوا لَنْ نُؤْمِنَ لَكَ حَتَّى تَفْجُرَ لَنَا مِنَ الْأَرْضِ يَنْبُوعًا * أَوْ تَكُونَ لَكَ جَنَّةٌ مِنْ نَخِيلٍ وَعِنَبٍ فَتُفَجِّرَ الْأَنْهَارَ خِلَالَهَا تَفْجِيرًا * أَوْ تُسْقِطَ السَّمَاءَ كَمَا زَعَمْتَ عَلَيْنَا كِسَفًا أَوْ تَأْتِيَ بِاللَّهِ وَالْمَلَائِكَةِ قَبِيلًا * أَوْ يَكُونَ لَكَ بَيْتٌ مِنْ زُخْرُفٍ أَوْ تَرْقَى فِي السَّمَاءِ وَلَنْ نُؤْمِنَ لِرُقِيِّكَ حَتَّى تُنَزِّلَ عَلَيْنَا كِتَابًا نَقْرَؤُهُ قُلْ سُبْحَانَ رَبِّي هَلْ كُنْتُ إِلَّا بَشَرًا رَسُولًا * وَمَا مَنَعَ النَّاسَ أَنْ يُؤْمِنُوا إِذْ جَاءَهُمُ الْهُدَى إِلَّا أَنْ قَالُوا أَبَعَثَ اللَّهُ بَشَرًا رَسُولًا * قُلْ لَوْ كَانَ فِي الْأَرْضِ مَلَائِكَةٌ يَمْشُونَ مُطْمَئِنِّينَ لَنَزَّلْنَا عَلَيْهِمْ مِنَ السَّمَاءِ مَلَكًا رَسُولًا * قُلْ كَفَى بِاللَّهِ شَهِيدًا بَيْنِي وَبَيْنَكُمْ إِنَّهُ كَانَ بِعِبَادِهِ خَبِيرًا بَصِيرًا[۸].
  5. وَيُنْذِرَ الَّذِينَ قَالُوا اتَّخَذَ اللَّهُ وَلَدًا * مَا لَهُمْ بِهِ مِنْ عِلْمٍ وَلَا لِآبَائِهِمْ كَبُرَتْ كَلِمَةً تَخْرُجُ مِنْ أَفْوَاهِهِمْ إِنْ يَقُولُونَ إِلَّا كَذِبًا * فَلَعَلَّكَ بَاخِعٌ نَفْسَكَ عَلَى آثَارِهِمْ إِنْ لَمْ يُؤْمِنُوا بِهَذَا الْحَدِيثِ أَسَفًا[۹]
  6. فَإِنَّمَا يَسَّرْنَاهُ بِلِسَانِكَ لِتُبَشِّرَ بِهِ الْمُتَّقِينَ وَتُنْذِرَ بِهِ قَوْمًا لُدًّا[۱۰].
  7. إِنَّ إِلَهَكُمْ لَوَاحِدٌ * رَبُّ السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضِ وَمَا بَيْنَهُمَا وَرَبُّ الْمَشَارِقِ * فَاسْتَفْتِهِمْ أَهُمْ أَشَدُّ خَلْقًا أَمْ مَنْ خَلَقْنَا إِنَّا خَلَقْنَاهُمْ مِنْ طِينٍ لَازِبٍ * بَلْ عَجِبْتَ وَيَسْخَرُونَ * وَإِذَا ذُكِّرُوا لَا يَذْكُرُونَ[۱۱].
  8. وَقَالُوا قُلُوبُنَا فِي أَكِنَّةٍ مِمَّا تَدْعُونَا إِلَيْهِ وَفِي آذَانِنَا وَقْرٌ وَمِنْ بَيْنِنَا وَبَيْنِكَ حِجَابٌ فَاعْمَلْ إِنَّنَا عَامِلُونَ * قُلْ إِنَّمَا أَنَا بَشَرٌ مِثْلُكُمْ يُوحَى إِلَيَّ أَنَّمَا إِلَهُكُمْ إِلَهٌ وَاحِدٌ فَاسْتَقِيمُوا إِلَيْهِ وَاسْتَغْفِرُوهُ وَوَيْلٌ لِلْمُشْرِكِينَ[۱۲].
  9. لَقَدْ جِئْنَاكُمْ بِالْحَقِّ وَلَكِنَّ أَكْثَرَكُمْ لِلْحَقِّ كَارِهُونَ * أَمْ أَبْرَمُوا أَمْرًا فَإِنَّا مُبْرِمُونَ * قُلْ إِنْ كَانَ لِلرَّحْمَنِ وَلَدٌ فَأَنَا أَوَّلُ الْعَابِدِينَ * فَذَرْهُمْ يَخُوضُوا وَيَلْعَبُوا حَتَّى يُلَاقُوا يَوْمَهُمُ الَّذِي يُوعَدُونَ[۱۳].
  10. وَلَمَّا ضُرِبَ ابْنُ مَرْيَمَ مَثَلًا إِذَا قَوْمُكَ مِنْهُ يَصِدُّونَ * وَقَالُوا أَآلِهَتُنَا خَيْرٌ أَمْ هُوَ مَا ضَرَبُوهُ لَكَ إِلَّا جَدَلًا بَلْ هُمْ قَوْمٌ خَصِمُونَ * إِنْ هُوَ إِلَّا عَبْدٌ أَنْعَمْنَا عَلَيْهِ وَجَعَلْنَاهُ مَثَلًا لِبَنِي إِسْرَائِيلَ * وَلَا يَصُدَّنَّكُمُ الشَّيْطَانُ إِنَّهُ لَكُمْ عَدُوٌّ مُبِينٌ * وَلَمَّا جَاءَ عِيسَى بِالْبَيِّنَاتِ قَالَ قَدْ جِئْتُكُمْ بِالْحِكْمَةِ وَلِأُبَيِّنَ لَكُمْ بَعْضَ الَّذِي تَخْتَلِفُونَ فِيهِ فَاتَّقُوا اللَّهَ وَأَطِيعُونِ * إِنَّ اللَّهَ هُوَ رَبِّي وَرَبُّكُمْ فَاعْبُدُوهُ هَذَا صِرَاطٌ مُسْتَقِيمٌ[۱۴]. نکته: وَلَمَّا ضُرِبَ ابْنُ مَرْيَمَ مَثَلًا إِذَا قَوْمُكَ مِنْهُ يَصِدُّونَ دقت در آیات بعد روشن می‌سازد که “مثل” از ناحیه مشرکان بوده، و در ارتباط با بت‌ها بیان شده است، زیرا در آیات بعد می‌خوانیم: مَا ضَرَبُوهُ لَكَ إِلَّا جَدَلًا آنها این مثال را فقط از روی - لجاجت - مجادله بیان کردند. با توجه به این حقیقت و آن‌چه در شأن نزول آمده روشن می‌شود که منظور از مثال همان است که مشرکان به عنوان استهزاء به هنگام شنیدن آیه شریفه إِنَّكُمْ وَمَا تَعْبُدُونَ مِنْ دُونِ اللَّهِ حَصَبُ جَهَنَّمَ[۱۵] شما و آن‌چه را غیر از خدا می‌پرستید هیزم دوزخید (انبیاء / ۹۸) گفتند و آن این بود که عیسی بن مریم نیز معبود واقع شده و به حکم این آیه باید در دوزخ باشد چه بهتر که ما و بت‌هایمان نیز همسایه عیسی باشیم! گفتند و خندیدند و مسخره کردند سپس: “گفتند: آیا خدایان ما بهتر است یا مسیح”؟! وَقَالُوا أَآلِهَتُنَا خَيْرٌ أَمْ هُوَ این آیات که پیرامون مقام عبودیت حضرت مسیح و نفی گفتار مشرکان در باره الوهیت او و بت‌ها سخن می‌گوید تکمیلی است برای بحث‌هایی که در آیات گذشته پیرامون دعوت موسی و مبارزه او با بت‌پرستان فرعونی آمد، و هشداری است به مشرکان عصر پیامبر (ص) و همه مشرکان جهان. و اعلام این که عیسی فقط بنده‌ای بود که ما نعمت خود را بر او ارزانی داشتیم “و او را به نبوت و رهبری خلق مبعوث کردیم” إِنْ هُوَ إِلَّا عَبْدٌ أَنْعَمْنَا عَلَيْهِ و او را نمونه و الگویی برای بنی اسرائیل قرار دادیم وَجَعَلْنَاهُ مَثَلًا لِبَنِي إِسْرَائِيلَ[۱۶].
  11. وَإِنْ يَرَوْا كِسْفًا مِنَ السَّمَاءِ سَاقِطًا يَقُولُوا سَحَابٌ مَرْكُومٌ[۱۷].
  12. وَهُوَ بِالْأُفُقِ الْأَعْلَى * ثُمَّ دَنَا فَتَدَلَّى * فَكَانَ قَابَ قَوْسَيْنِ أَوْ أَدْنَى * فَأَوْحَى إِلَى عَبْدِهِ مَا أَوْحَى * مَا كَذَبَ الْفُؤَادُ مَا رَأَى * أَفَتُمَارُونَهُ عَلَى مَا يَرَى * وَلَقَدْ رَآهُ نَزْلَةً أُخْرَى * عِنْدَ سِدْرَةِ الْمُنْتَهَى * عِنْدَهَا جَنَّةُ الْمَأْوَى * إِذْ يَغْشَى السِّدْرَةَ مَا يَغْشَى * مَا زَاغَ الْبَصَرُ وَمَا طَغَى * لَقَدْ رَأَى مِنْ آيَاتِ رَبِّهِ الْكُبْرَى * أَفَرَأَيْتُمُ اللَّاتَ وَالْعُزَّى * وَمَنَاةَ الثَّالِثَةَ الْأُخْرَى[۱۸].
  13. قُلْ يَا أَيُّهَا الْكَافِرُونَ * وَلَا أَنْتُمْ عَابِدُونَ مَا أَعْبُدُ * وَلَا أَنْتُمْ عَابِدُونَ مَا أَعْبُدُ[۱۹].

نتیجه: در آیات فوق این موضوعات مطرح گردیده است:

  1. ایمان نیاوردن لجاجت‌پیشگان مشرک به خدا، حتی در صورت سخن گفتن مردگان با آنها و شهادت بر رسالت پیامبر: وَلَوْ أَنَّنَا نَزَّلْنَا إِلَيْهِمُ الْمَلَائِكَةَ وَكَلَّمَهُمُ الْمَوْتَى وَحَشَرْنَا عَلَيْهِمْ كُلَّ شَيْءٍ قُبُلًا مَا كَانُوا لِيُؤْمِنُوا إِلَّا أَنْ يَشَاءَ اللَّهُ وَلَكِنَّ أَكْثَرَهُمْ يَجْهَلُونَ؛
  2. خداوند درباره لجاجت مشرکین می‌فرماید: ما این چنین آیات قرآن را به دل‌های این مجرمان می‌فرستیم كَذَلِكَ نَسْلُكُهُ فِي قُلُوبِ الْمُجْرِمِينَ اما با این همه تبلیغ و تأکید و بیان منطقی و ارائه معجزات باز هم این متعصبان لجوج به آن ایمان نمی‌آورند لَا يُؤْمِنُونَ بِهِ ولی این منحصر به آنها نیست پیش از آنها سنت اقوام اولین نیز چنین بود وَقَدْ خَلَتْ سُنَّةُ الْأَوَّلِينَ اینها بر اثر غوطه‌ور شدن در شهوات و اصرار و لجاجت در باطل، کارشان به جایی رسیده که: اگر دردی را از آسمان به روی آنها بگشاییم وَلَوْ فَتَحْنَا عَلَيْهِمْ بَابًا مِنَ السَّمَاءِ و آنها مرتباً به آسمان صعود و نزول کنند. فَظَلُّوا فِيهِ يَعْرُجُونَ باز می‌گویند ما را چشم بندی کرده‌اند لَقَالُوا إِنَّمَا سُكِّرَتْ أَبْصَارُنَا
  3. لجاجت مشرکان، موجب درخواست معجزه حسی از سوی آنان، به رغم مشاهده آیات گوناگون الهی از پیامبر: وَقَالُوا لَنْ نُؤْمِنَ لَكَ حَتَّى تَفْجُرَ لَنَا مِنَ الْأَرْضِ يَنْبُوعًا * أَوْ تَكُونَ لَكَ جَنَّةٌ مِنْ نَخِيلٍ وَعِنَبٍ فَتُفَجِّرَ الْأَنْهَارَ خِلَالَهَا تَفْجِيرًا * أَوْ تُسْقِطَ السَّمَاءَ كَمَا زَعَمْتَ عَلَيْنَا كِسَفًا أَوْ تَأْتِيَ بِاللَّهِ وَالْمَلَائِكَةِ قَبِيلًا * أَوْ يَكُونَ لَكَ بَيْتٌ مِنْ زُخْرُفٍ أَوْ تَرْقَى فِي السَّمَاءِ وَلَنْ نُؤْمِنَ لِرُقِيِّكَ حَتَّى تُنَزِّلَ عَلَيْنَا كِتَابًا نَقْرَؤُهُ قُلْ سُبْحَانَ رَبِّي هَلْ كُنْتُ إِلَّا بَشَرًا رَسُولًا؛
  4. آرامش‌بخشی و تسلای خداوند به پیامبر به جهت لجاجت مشرکان در شرک‌ورزی خود:وَيُنْذِرَ الَّذِينَ قَالُوا اتَّخَذَ اللَّهُ وَلَدًا * مَا لَهُمْ بِهِ مِنْ عِلْمٍ وَلَا لِآبَائِهِمْ كَبُرَتْ كَلِمَةً تَخْرُجُ مِنْ أَفْوَاهِهِمْ إِنْ يَقُولُونَ إِلَّا كَذِبًا * فَلَعَلَّكَ بَاخِعٌ نَفْسَكَ عَلَى آثَارِهِمْ إِنْ لَمْ يُؤْمِنُوا بِهَذَا الْحَدِيثِ أَسَفًا؛
  5. انذار دشمنان لجوج پیامبر از اهداف قرآن و رسالت آن حضرت: فَإِنَّمَا يَسَّرْنَاهُ بِلِسَانِكَ... وَتُنْذِرَ بِهِ قَوْمًا لُدًّا؛
  6. تعجب پیامبر از لجاجت و مواضع انکار آمیز مشرکان نسبت به معاد و یگانگی خداوند به رغم مشاهده عظمت آفرینش و قدرت خداوند در جهان: [۷] إِنَّ إِلَهَكُمْ لَوَاحِدٌ * رَبُّ السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضِ وَمَا بَيْنَهُمَا وَرَبُّ الْمَشَارِقِ * فَاسْتَفْتِهِمْ أَهُمْ أَشَدُّ خَلْقًا أَمْ مَنْ خَلَقْنَا إِنَّا خَلَقْنَاهُمْ مِنْ طِينٍ لَازِبٍ * بَلْ عَجِبْتَ وَيَسْخَرُونَ؛
  7. سرسختی و لجاجت مشرکان عصر بعثت در برابر قرآن و دعوت پیامبر که تلاش و کوشش داشتند که پیامبر را از دعوت خود مأیوس سازند، و به او ثابت کنند که در مقابل دعوت او گوش شنوایی در این دیار نیست، و به پیامبر گفتند بیهوده تلاش مکن قلب‌های ما در برابر دعوت تو در پوشش‌هایی قرار گرفته، و گوش‌های ما سنگین است، و میان ما و تو حجابی وجود دارد وَقَالُوا قُلُوبُنَا فِي أَكِنَّةٍ مِمَّا تَدْعُونَا إِلَيْهِ وَفِي آذَانِنَا وَقْرٌ وَمِنْ بَيْنِنَا وَبَيْنِكَ حِجَابٌ حال که چنین است کار به کار ما نداشته باش تو به دنبال عمل خود باش، ما هم برای خود عمل می‌کنیم فَاعْمَلْ إِنَّنَا عَامِلُونَ؛
  8. حمایت‌های جدی و مکرر خداوند از پیامبر و اسلام در برابر سر سختی و حق‌ستیزی دشمنان وی و خطاب به پیامبر می‌فرماید: آنها تصمیم محکمی بر توطئه گرفتند ما نیز اراده محکم و تغییرناپذیری در باره آنها داریم أَمْ أَبْرَمُوا أَمْرًا فَإِنَّا مُبْرِمُونَ؛
  9. مشرکان ومنکران دعوت پیامبر چنان لجوجند که اگر با چشم خود ببینند قطعه‌ای از سنگ‌های آسمانی به عنوان عذاب الهی سقوط می‌کند وَإِنْ يَرَوْا كِسْفًا مِنَ السَّمَاءِ سَاقِطًا می‌گویند: اشتباه می‌کنید، این سنگ نیست، این ابر متراکم است که بر زمین فرو می‌ریزد يَقُولُوا سَحَابٌ مَرْكُومٌ کسانی که این قدر لجوج باشند که حقایق حسی را منکر شوند و سنگ‌های آسمانی را به ابرهای متراکم تفسیر کنند، با اینکه همه کس ابر را به هنگامی که نزدیک به زمین می‌شود دیده‌اند که چیزی جز مجموعه بخار نیست، چگونه این بخار لطیف متراکم می‌شود و تبدیل به سنگ می‌گردد؟ این افراد تکلیفشان در برابر حقایق معنوی روشن است؛
  10. بحث و جدل مشرکان صدر اسلام با پیامبر در عینی‌ترین حقایق مورد شهود آن حضرت، امری نکوهیده و سرزنش‌بار: أَفَتُمَارُونَهُ عَلَى مَا يَرَى * وَلَقَدْ رَآهُ نَزْلَةً أُخْرَى * عِنْدَ سِدْرَةِ الْمُنْتَهَى * عِنْدَهَا جَنَّةُ الْمَأْوَى * إِذْ يَغْشَى السِّدْرَةَ مَا يَغْشَى * مَا زَاغَ الْبَصَرُ وَمَا طَغَى * لَقَدْ رَأَى مِنْ آيَاتِ رَبِّهِ الْكُبْرَى؛
  11. پیامبر مأمور افشای سرسختی مشرکان صدراسلام درترک پرستش خداوند حتی در فرض محال، تن دادن پیامبر به پرستش معبودهای آنان قُلْ يَا أَيُّهَا الْكَافِرُونَ * وَلَا أَنْتُمْ عَابِدُونَ مَا أَعْبُدُ * وَلَا أَنْتُمْ عَابِدُونَ مَا أَعْبُدُ.

موضوعات و نتائج و آثار

  1. فَإِنْ حَاجُّوكَ فَقُلْ أَسْلَمْتُ وَجْهِيَ لِلَّهِ وَمَنِ اتَّبَعَنِ وَقُلْ لِلَّذِينَ أُوتُوا الْكِتَابَ وَالْأُمِّيِّينَ أَأَسْلَمْتُمْ فَإِنْ أَسْلَمُوا فَقَدِ اهْتَدَوْا وَإِنْ تَوَلَّوْا فَإِنَّمَا عَلَيْكَ الْبَلَاغُ وَاللَّهُ بَصِيرٌ بِالْعِبَادِ[۲۰].
  2. فَمَنْ حَاجَّكَ فِيهِ مِنْ بَعْدِ مَا جَاءَكَ مِنَ الْعِلْمِ فَقُلْ تَعَالَوْا نَدْعُ أَبْنَاءَنَا وَأَبْنَاءَكُمْ وَنِسَاءَنَا وَنِسَاءَكُمْ وَأَنْفُسَنَا وَأَنْفُسَكُمْ ثُمَّ نَبْتَهِلْ فَنَجْعَلْ لَعْنَتَ اللَّهِ عَلَى الْكَاذِبِينَ[۲۱].
  3. يَسْأَلُكَ أَهْلُ الْكِتَابِ أَنْ تُنَزِّلَ عَلَيْهِمْ كِتَابًا مِنَ السَّمَاءِ فَقَدْ سَأَلُوا مُوسَى أَكْبَرَ مِنْ ذَلِكَ فَقَالُوا أَرِنَا اللَّهَ جَهْرَةً فَأَخَذَتْهُمُ الصَّاعِقَةُ بِظُلْمِهِمْ ثُمَّ اتَّخَذُوا الْعِجْلَ مِنْ بَعْدِ مَا جَاءَتْهُمُ الْبَيِّنَاتُ فَعَفَوْنَا عَنْ ذَلِكَ وَآتَيْنَا مُوسَى سُلْطَانًا مُبِينًا[۲۲].
  4. وَمِنْهُمْ مَنْ يَسْتَمِعُ إِلَيْكَ وَجَعَلْنَا عَلَى قُلُوبِهِمْ أَكِنَّةً أَنْ يَفْقَهُوهُ وَفِي آذَانِهِمْ وَقْرًا وَإِنْ يَرَوْا كُلَّ آيَةٍ لَا يُؤْمِنُوا بِهَا حَتَّى إِذَا جَاءُوكَ يُجَادِلُونَكَ يَقُولُ الَّذِينَ كَفَرُوا إِنْ هَذَا إِلَّا أَسَاطِيرُ الْأَوَّلِينَ[۲۳].
  5. وَكَذَلِكَ جَعَلْنَا فِي كُلِّ قَرْيَةٍ أَكَابِرَ مُجْرِمِيهَا لِيَمْكُرُوا فِيهَا وَمَا يَمْكُرُونَ إِلَّا بِأَنْفُسِهِمْ وَمَا يَشْعُرُونَ * وَإِذَا جَاءَتْهُمْ آيَةٌ قَالُوا لَنْ نُؤْمِنَ حَتَّى نُؤْتَى مِثْلَ مَا أُوتِيَ رُسُلُ اللَّهِ اللَّهُ أَعْلَمُ حَيْثُ يَجْعَلُ رِسَالَتَهُ سَيُصِيبُ الَّذِينَ أَجْرَمُوا صَغَارٌ عِنْدَ اللَّهِ وَعَذَابٌ شَدِيدٌ بِمَا كَانُوا يَمْكُرُونَ[۲۴].
  6. وَإِذْ قَالُوا اللَّهُمَّ إِنْ كَانَ هَذَا هُوَ الْحَقَّ مِنْ عِنْدِكَ فَأَمْطِرْ عَلَيْنَا حِجَارَةً مِنَ السَّمَاءِ أَوِ ائْتِنَا بِعَذَابٍ أَلِيمٍ[۲۵].
  7. وَإِذَا رَأَوْكَ إِنْ يَتَّخِذُونَكَ إِلَّا هُزُوًا أَهَذَا الَّذِي بَعَثَ اللَّهُ رَسُولًا * إِنْ كَادَ لَيُضِلُّنَا عَنْ آلِهَتِنَا لَوْلَا أَنْ صَبَرْنَا عَلَيْهَا وَسَوْفَ يَعْلَمُونَ حِينَ يَرَوْنَ الْعَذَابَ مَنْ أَضَلُّ سَبِيلًا[۲۶].
  8. لَقَدْ حَقَّ الْقَوْلُ عَلَى أَكْثَرِهِمْ فَهُمْ لَا يُؤْمِنُونَ * إِنَّا جَعَلْنَا فِي أَعْنَاقِهِمْ أَغْلَالًا فَهِيَ إِلَى الْأَذْقَانِ فَهُمْ مُقْمَحُونَ * وَجَعَلْنَا مِنْ بَيْنِ أَيْدِيهِمْ سَدًّا وَمِنْ خَلْفِهِمْ سَدًّا فَأَغْشَيْنَاهُمْ فَهُمْ لَا يُبْصِرُونَ * وَسَوَاءٌ عَلَيْهِمْ أَأَنْذَرْتَهُمْ أَمْ لَمْ تُنْذِرْهُمْ لَا يُؤْمِنُونَ[۲۷]
  9. وَإِذَا تُتْلَى عَلَيْهِمْ آيَاتُنَا بَيِّنَاتٍ قَالَ الَّذِينَ لَا يَرْجُونَ لِقَاءَنَا ائْتِ بِقُرْآنٍ غَيْرِ هَذَا أَوْ بَدِّلْهُ قُلْ مَا يَكُونُ لِي أَنْ أُبَدِّلَهُ مِنْ تِلْقَاءِ نَفْسِي إِنْ أَتَّبِعُ إِلَّا مَا يُوحَى إِلَيَّ إِنِّي أَخَافُ إِنْ عَصَيْتُ رَبِّي عَذَابَ يَوْمٍ عَظِيمٍ[۲۸].
  10. قُلْ هَذِهِ سَبِيلِي أَدْعُو إِلَى اللَّهِ عَلَى بَصِيرَةٍ أَنَا وَمَنِ اتَّبَعَنِي وَسُبْحَانَ اللَّهِ وَمَا أَنَا مِنَ الْمُشْرِكِينَ[۲۹].
  11. قُلْ مَنْ رَبُّ السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضِ قُلِ اللَّهُ قُلْ أَفَاتَّخَذْتُمْ مِنْ دُونِهِ أَوْلِيَاءَ لَا يَمْلِكُونَ لِأَنْفُسِهِمْ نَفْعًا وَلَا ضَرًّا قُلْ هَلْ يَسْتَوِي الْأَعْمَى وَالْبَصِيرُ أَمْ هَلْ تَسْتَوِي الظُّلُمَاتُ وَالنُّورُ أَمْ جَعَلُوا لِلَّهِ شُرَكَاءَ خَلَقُوا كَخَلْقِهِ فَتَشَابَهَ الْخَلْقُ عَلَيْهِمْ قُلِ اللَّهُ خَالِقُ كُلِّ شَيْءٍ وَهُوَ الْوَاحِدُ الْقَهَّارُ[۳۰].
  12. وَلَوْ أَنَّ قُرْآنًا سُيِّرَتْ بِهِ الْجِبَالُ أَوْ قُطِّعَتْ بِهِ الْأَرْضُ أَوْ كُلِّمَ بِهِ الْمَوْتَى بَلْ لِلَّهِ الْأَمْرُ جَمِيعًا أَفَلَمْ يَيْأَسِ الَّذِينَ آمَنُوا أَنْ لَوْ يَشَاءُ اللَّهُ لَهَدَى النَّاسَ جَمِيعًا وَلَا يَزَالُ الَّذِينَ كَفَرُوا تُصِيبُهُمْ بِمَا صَنَعُوا قَارِعَةٌ أَوْ تَحُلُّ قَرِيبًا مِنْ دَارِهِمْ حَتَّى يَأْتِيَ وَعْدُ اللَّهِ إِنَّ اللَّهَ لَا يُخْلِفُ الْمِيعَادَ[۳۱].
  13. مَا آمَنَتْ قَبْلَهُمْ مِنْ قَرْيَةٍ أَهْلَكْنَاهَا أَفَهُمْ يُؤْمِنُونَ[۳۲].
  14. وَادْعُ إِلَى رَبِّكَ إِنَّكَ لَعَلَى هُدًى مُسْتَقِيمٍ * وَإِنْ جَادَلُوكَ فَقُلِ اللَّهُ أَعْلَمُ بِمَا تَعْمَلُونَ * اللَّهُ يَحْكُمُ بَيْنَكُمْ يَوْمَ الْقِيَامَةِ فِيمَا كُنْتُمْ فِيهِ تَخْتَلِفُونَ * وَيَعْبُدُونَ مِنْ دُونِ اللَّهِ مَا لَمْ يُنَزِّلْ بِهِ سُلْطَانًا وَمَا لَيْسَ لَهُمْ بِهِ عِلْمٌ وَمَا لِلظَّالِمِينَ مِنْ نَصِيرٍ * وَإِذَا تُتْلَى عَلَيْهِمْ آيَاتُنَا بَيِّنَاتٍ تَعْرِفُ فِي وُجُوهِ الَّذِينَ كَفَرُوا الْمُنْكَرَ يَكَادُونَ يَسْطُونَ بِالَّذِينَ يَتْلُونَ عَلَيْهِمْ آيَاتِنَا قُلْ أَفَأُنَبِّئُكُمْ بِشَرٍّ مِنْ ذَلِكُمُ النَّارُ وَعَدَهَا اللَّهُ الَّذِينَ كَفَرُوا وَبِئْسَ الْمَصِيرُ[۳۳].
  15. وَإِذَا قِيلَ لَهُمُ اسْجُدُوا لِلرَّحْمَنِ قَالُوا وَمَا الرَّحْمَنُ أَنَسْجُدُ لِمَا تَأْمُرُنَا وَزَادَهُمْ نُفُورًا[۳۴].
  16. ذَلِكَ جَزَاءُ أَعْدَاءِ اللَّهِ النَّارُ لَهُمْ فِيهَا دَارُ الْخُلْدِ جَزَاءً بِمَا كَانُوا بِآيَاتِنَا يَجْحَدُونَ[۳۵].
  17. لَقَدْ جِئْنَاكُمْ بِالْحَقِّ وَلَكِنَّ أَكْثَرَكُمْ لِلْحَقِّ كَارِهُونَ[۳۶].

نتیجه: در آیات فوق این موضوعات مطرح گردیده است:

  1. رهنمود خدا به پیامبر مبنی بر ترک مجادله با عالمان جدالگر و لجوج اهل کتاب: فَإِنْ حَاجُّوكَ فَقُلْ أَسْلَمْتُ وَجْهِيَ لِلَّهِ؛
  2. لجاجت و سرسختی مسیحیان در برابر حق، عامل دعوت آنان به مباهله از سوی پیامبر اکرم و لعنت خدا بر دروغ‌گویان از آثار لجاجت و تعصب: فَمَنْ حَاجَّكَ فِيهِ مِنْ بَعْدِ مَا جَاءَكَ مِنَ الْعِلْمِ فَقُلْ تَعَالَوْا نَدْعُ أَبْنَاءَنَا وَأَبْنَاءَكُمْ وَنِسَاءَنَا وَنِسَاءَكُمْ وَأَنْفُسَنَا وَأَنْفُسَكُمْ ثُمَّ نَبْتَهِلْ فَنَجْعَلْ لَعْنَتَ اللَّهِ عَلَى الْكَاذِبِينَ؛
  3. روحیه لجاجت و بهانه‌جویی، عامل درخواست‌های بی‌جای اهل کتاب، از حضرت محمّد و موسی (ع): يَسْأَلُكَ أَهْلُ الْكِتَابِ أَنْ تُنَزِّلَ عَلَيْهِمْ كِتَابًا مِنَ السَّمَاءِ فَقَدْ سَأَلُوا مُوسَى أَكْبَرَ مِنْ ذَلِكَ فَقَالُوا أَرِنَا اللَّهَ جَهْرَةً؛
  4. مجادله مشرکان در حضور پیامبر درباره قرآن و رسالت ایشان، از سر لجاجت و عنادورزی: وَمِنْهُمْ مَنْ يَسْتَمِعُ إِلَيْكَ وَجَعَلْنَا عَلَى قُلُوبِهِمْ أَكِنَّةً أَنْ يَفْقَهُوهُ وَفِي آذَانِهِمْ وَقْرًا وَإِنْ يَرَوْا كُلَّ آيَةٍ لَا يُؤْمِنُوا بِهَا حَتَّى إِذَا جَاءُوكَ يُجَادِلُونَكَ يَقُولُ الَّذِينَ كَفَرُوا إِنْ هَذَا إِلَّا أَسَاطِيرُ الْأَوَّلِينَ؛
  5. لجاجت مجرمان سردمدار مکه از ایمان به رسالت پیامبر و آیات خدا با مکر و به بهانه‌های واهی: وَكَذَلِكَ جَعَلْنَا فِي كُلِّ قَرْيَةٍ أَكَابِرَ مُجْرِمِيهَا لِيَمْكُرُوا فِيهَا وَمَا يَمْكُرُونَ إِلَّا بِأَنْفُسِهِمْ وَمَا يَشْعُرُونَ * وَإِذَا جَاءَتْهُمْ آيَةٌ قَالُوا لَنْ نُؤْمِنَ حَتَّى نُؤْتَى مِثْلَ مَا أُوتِيَ رُسُلُ اللَّهِ...،
  6. کافران هدایت‌ناپذیر، مردمانی لجوج و دارای دشمنی در برابر رسالت پیامبر اکرم (ص) دست به دعا برمی‌داشتند و می‌گفتند: خداوندا! اگر این آیین و این قرآن حق و از ناحیه توست بارانی از سنگ از آسمان بر سر ما فرود آورد وَإِذْ قَالُوا اللَّهُمَّ إِنْ كَانَ هَذَا هُوَ الْحَقَّ مِنْ عِنْدِكَ فَأَمْطِرْ عَلَيْنَا حِجَارَةً مِنَ السَّمَاءِ یا به عذاب دردناک دیگری ما را گرفتار کن أَوِ ائْتِنَا بِعَذَابٍ أَلِيمٍ این سخن را به خاطر آن می‌گفتند که بر اثر شدت تعصّب و لجاجت چنان می‌پنداشتند که آیین اسلام صد در صد بی‌اساس است و گر نه کسی که احتمال حقّانیت آن را می‌دهد چنین نفرینی به خود نمی‌کند.
  7. لجاجت و روح حق‌ناپذیری مشرکان، مانع تأثیر نهایی دعوت و هدایت پیامبر در آنان وَإِذَا رَأَوْكَ إِنْ يَتَّخِذُونَكَ إِلَّا هُزُوًا أَهَذَا الَّذِي بَعَثَ اللَّهُ رَسُولًا * إِنْ كَادَ لَيُضِلُّنَا عَنْ آلِهَتِنَا لَوْلَا أَنْ صَبَرْنَا عَلَيْهَا و نتیجه و آثار آن گمراهی و عذاب الهی است وَسَوْفَ يَعْلَمُونَ حِينَ يَرَوْنَ الْعَذَابَ مَنْ أَضَلُّ سَبِيلًا.
  8. لجاجت کافران در برابر دعوت مردم و انذار پیامبر عامل عذاب الهی برای آنان: إِنَّا جَعَلْنَا فِي أَعْنَاقِهِمْ أَغْلَالًا فَهِيَ إِلَى الْأَذْقَانِ فَهُمْ مُقْمَحُونَ * وَجَعَلْنَا مِنْ بَيْنِ أَيْدِيهِمْ سَدًّا وَمِنْ خَلْفِهِمْ سَدًّا فَأَغْشَيْنَاهُمْ فَهُمْ لَا يُبْصِرُونَ؛
  9. برخورد مشرکان با رسالت پیامبر اکرم برخوردی لجوجانه و لجاجت آنان، درمقابل براهین قاطع پیامبر: وَإِذَا تُتْلَى عَلَيْهِمْ آيَاتُنَا بَيِّنَاتٍ قَالَ الَّذِينَ لَا يَرْجُونَ لِقَاءَنَا ائْتِ بِقُرْآنٍ غَيْرِ هَذَا أَوْ بَدِّلْهُ قُلْ مَا يَكُونُ لِي أَنْ أُبَدِّلَهُ مِنْ تِلْقَاءِ نَفْسِي إِنْ أَتَّبِعُ إِلَّا مَا يُوحَى إِلَيَّ إِنِّي أَخَافُ إِنْ عَصَيْتُ رَبِّي عَذَابَ يَوْمٍ؛
  10. در برابر لجاجت وعناد مشرکین خداوند بصیرت و آگاهی پیامبر و پیروانش به دعوت توحیدی و یکتاپرستی را مطرح می‌کند و می‌فرماید: بگو: راه و طریقه من این است که همگان را به سوی اللّه خداوند واحد یکتا دعوت کنم قُلْ هَذِهِ سَبِيلِي أَدْعُو إِلَى اللَّهِ سپس اضافه می‌کند: من این راه را بی‌اطلاع یا از روی تقلید نمی‌پیمایم، بلکه از روی آگاهی و بصیرت عَلَى بَصِيرَةٍ خود و پیروانم همه مردم جهان را به سوی این طریقه می‌خوانیم أَنَا مِنَ الْمُشْرِكِينَ؛
  11. امتناع مشرکان عصر بعثت پیامبر از اقرار به ربوبیت خدا بر تمام هستی به رغم مشاهده نقش او در جهان آفرینش: قُلْ مَنْ رَبُّ السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضِ قُلِ اللَّهُ قُلْ أَفَاتَّخَذْتُمْ مِنْ دُونِهِ أَوْلِيَاءَ لَا يَمْلِكُونَ لِأَنْفُسِهِمْ نَفْعًا وَلَا ضَرًّا؛
  12. در پاسخ به بهانه‌جویان لجوج که از پیامبر درخواست معجزه‌های حسی عجیب، غریب میکردند خداوند می‌فرماید: “حتی اگر به وسیله قرآن کوه‌ها به حرکت در آیند وَلَوْ أَنَّ قُرْآنًا سُيِّرَتْ بِهِ الْجِبَالُ و زمین‌ها، قطعه قطعه شوند أَوْ قُطِّعَتْ بِهِ الْأَرْضُ و به وسیله آن با مردگان صحبت شود أَوْ كُلِّمَ بِهِ الْمَوْتَى باز هم ایمان نخواهند آورد!” ولی همه این کارها در اختیار خدا است و هر اندازه لازم بداند انجام می‌دهد بَلْ لِلَّهِ الْأَمْرُ جَمِيعًا اما شما طالبحق نیستید و اگر بودید همان مقدار از نشانه‌های اعجاز که از این پیامبر (ص) صادر شده برای ایمان آوردن کاملاً کافی بود، اینها همه بهانه‌جویی است. و کافران همواره مورد هجوم مصائب کوبنده‌ای به خاطر اعمالشان هستند که این مصائب به صورت بلاهای مختلف بر آنها فرود می‌آید وَلَا يَزَالُ الَّذِينَ كَفَرُوا تُصِيبُهُمْ بِمَا صَنَعُوا قَارِعَةٌ و اگر این مصائب در خانه آنان فرود نیاید، به نزدیکی خانه آنها وارد می‌شود أَوْ تَحُلُّ قَرِيبًا مِنْ دَارِهِمْ تا عبرت بگیرند و تکانی بخورند و به سوی خدا باز گردند؛
  13. عناد و لجاجت برخی مشرکان صدر اسلام در مقایسه با مخالفان پیامبران پیشین، شدیدتر و بیشتر و نابودی بر اثر اعمالشان همانند اقوام گذشته در انتظار آنان: مَا آمَنَتْ قَبْلَهُمْ مِنْ قَرْيَةٍ أَهْلَكْنَاهَا أَفَهُمْ يُؤْمِنُونَ؛
  14. ردّ دعوت پیامبر - به یکتاپرستی – از سوی مشرکان و لجاجت و پافشاری آنان برشرک و بت‌پرستی: و آتش وعده‌گاه منکران لجوج وَادْعُ إِلَى رَبِّكَ إِنَّكَ لَعَلَى هُدًى مُسْتَقِيمٍ * وَإِنْ جَادَلُوكَ فَقُلِ اللَّهُ أَعْلَمُ بِمَا تَعْمَلُونَ * اللَّهُ يَحْكُمُ بَيْنَكُمْ يَوْمَ الْقِيَامَةِ فِيمَا كُنْتُمْ فِيهِ تَخْتَلِفُونَ * وَيَعْبُدُونَ مِنْ دُونِ اللَّهِ مَا لَمْ يُنَزِّلْ بِهِ سُلْطَانًا وَمَا لَيْسَ لَهُمْ بِهِ عِلْمٌ وَمَا لِلظَّالِمِينَ مِنْ نَصِيرٍ * وَإِذَا تُتْلَى عَلَيْهِمْ آيَاتُنَا بَيِّنَاتٍ تَعْرِفُ فِي وُجُوهِ الَّذِينَ كَفَرُوا الْمُنْكَرَ يَكَادُونَ يَسْطُونَ بِالَّذِينَ يَتْلُونَ عَلَيْهِمْ آيَاتِنَا قُلْ أَفَأُنَبِّئُكُمْ بِشَرٍّ مِنْ ذَلِكُمُ النَّارُ وَعَدَهَا اللَّهُ الَّذِينَ كَفَرُوا وَبِئْسَ الْمَصِيرُ؛
  15. فرمان پیامبر به سجده کردن مشرکان صدر اسلام برای خدای رحمان، موجب نفرت فزون‌تر آنان از سجده و لجاجت و دوری آنها از راه حق: وَإِذَا قِيلَ لَهُمُ اسْجُدُوا لِلرَّحْمَنِ قَالُوا وَمَا الرَّحْمَنُ أَنَسْجُدُ لِمَا تَأْمُرُنَا وَزَادَهُمْ نُفُورًا؛
  16. انکار و برخورد عنادآمیز با قرآن و محمّد (ص) شیوه پیوسته کافران: كَانُوا بِآيَاتِنَا يَجْحَدُونَ؛
  17. اصرار و لجاجت مشرکان در مخالفت با دعوت پیامبر نمودی از حق گریزی و لجاجت آنان: لَقَدْ جِئْنَاكُمْ بِالْحَقِّ وَلَكِنَّ أَكْثَرَكُمْ لِلْحَقِّ كَارِهُونَ[۳۷].

لجاجت

به معنای پافشاری و اصرار کردن بر سخن یا رفتاری، نوعی ستیزه‌جویی است. انسان لجوج کسی است که به دور از عقل و منطق بر سخنی یا رفتاری اصرار می‌ورزد و این گونه در دامن خرافات و تعصب می‌افتد و نسبت به هرگونه تغییرات مثبت واکنش منفی نشان می‌دهد. لجاجت یک بیماری اخلاقی است که تأثیرات منفی بسیاری در زندگی شخص و آینده او به جا می‌گذارد. شاید از نظر قرآن یکی از ویژگی‌های بارز کافران، خصلت لجاجت آنان باشد. بخشی از آیات قرآن به مسئله لجاجت کافران و تأثیرات آن در زندگی اختصاص یافته است. از آنجا که این بیماری اخلاقی در هر انسانی موجب می‌شود تا از مسیر حق و عدالت بیرون رود، نویسنده با مراجعه به آموزه‌های قرآنی و تحلیل خداوند درباره تأثیرات آن در زندگی و سرنوشت کافران، بر آن است تا زشتی و آثار زیانبار این خصلت را تبیین و هشدارهای قرآنی را بیان کند.[۳۸].

مفهوم‌شناسی لجاجت

لجاجت در زبان عربی، به معنای پافشاری در انجام کاری که مخالف میل طرف مقابل باشد، آمده است[۳۹] این واژه در فرهنگ قرآن به معنای پافشاری و اصرار ورزیدن بر انجام کاری است که از آن نهی شده است و شخص از روی عناد و دشمنی می‌کوشد تا آن را انجام دهد.[۴۰] لجاجت که ریشه آن لج می‌باشد، به معنای پافشاری و سرسختی و اصرار بر امری و یا کاری و یا خواسته‌ای بدون در نظر گرفتن خوب یا بد آن یا سود یا زیان آن است. چنین شخصی به سخن و یا نصیحت و یا راهنمایی هیچ کس توجه نمی‌کند و اگر با او بحث هم بشود و با ادله تلاش شود تا بر عقل و منطق باشد، بر لجاجتش می‌افزاید و بدتر می‌شود. از این رو شخص لجوج در این حالت، حتی استوارترین و بهترین دلیل و استدلال در او هیچ تأثیری ندارد. انسان لجبار، انسان جاهلی نیست، بلکه آگاهانه، مخالفت می‌کند؛ زیرا پذیرش سخن دیگری برای او سخت است و تکبر و عناد و مانند آن اجازه نمی‌دهد زیربار سخن و یا کار حقی برود که حتی به حقانیت و درستی آن رسیده است.

در قرآن کریم آیاتی وجود دارد که در آنها بر لجاجت معاندان و کافران در برابر فرامین خداوند تأکید و از عبارت لجوا استفاده شده: مانند آیه ۲۱ سوره ملک و مؤمنون آیه ۷۶. همچنین در قرآن کلماتی وجود دارد که همین معنای اصرار و لجاجت را می‌دهد و از مشتقات معانی لجاجت هستند مانند کلمه «اصروا» در سوره نوح آیه ۷ وَإِنِّي كُلَّمَا دَعَوْتُهُمْ لِتَغْفِرَ لَهُمْ جَعَلُوا أَصَابِعَهُمْ فِي آذَانِهِمْ وَاسْتَغْشَوْا ثِيَابَهُمْ وَأَصَرُّوا وَاسْتَكْبَرُوا اسْتِكْبَارًا[۴۱].[۴۲].

لجاجت؛ خصلت ناپسند و پست

یکی از رذایل اخلاقی و نابهنجاری رفتاری، لجاجت است. خداوند این خصلت را در آیاتی چند مورد سرزنش و نکوهش قرار داده و یکی از عوامل کفرگرایی و کفرورزی کافران را در این خصلت ناپسند آنان دانسته است. انسان لجوج به هیچ منطقی پایبند نیست. اگر دلیل از عقل و منطق ارائه شود، خواهان دلیل حسی می‌شود و اگر دلیل حسی ارائه شود، آن را انکار می‌کند و دلیل را ناتوان از اثبات مدعا می‌شمارد. پس به هر طریقی از زیر بار پذیرش حق و حقیقت می‌گریزد. خداونددر آیاتی از جمله ۸۹ تا ۹۴ سوره اسراء لجاجت کافران و درخواست معجزه حسی را مطرح می‌کند، در حالی که همین افراد پیش از این درخواست، آیات گوناگون الهی را مشاهده کرده و به حقانیت آن آگاه شده‌اند. علت اینکه کافران این شاخه و آن شاخه می‌کنند و پس از دیدن دلیل و برهانی خواهان دلیل دیگر می‌شوند، همان لجاجت و عناد و ستیزه‌جویی است که نسبت به حق دارند. اینان هرگز به حق و حقیقت ایمان نمی‌آورند، حتی اگر همه دلایل و برهان‌ها ارائه شود و هر دلیلی که خواسته‌اند، اجابت شود؛ زیرا اینان اصولاً قصد پذیرش حق و ایمان به آن را ندارند و تنها در اندیشه بهانه‌جویی هستند. خداوند در تبیین این حقیقت در آیات ۹۶ و ۹۷ سوره یونس می‌فرماید: اگر همه معجزات و نشانه‌های حقانیت به افراد لجوج ارایه شود و آن را حتی به دیده ظاهر هم مشاهده کنند باز هم آن را نمی‌پذیرند.

انسان لجباز در عین آگاهی و دانایی، به مقابله با حق و حقیقت می‌رود و این گونه نیست که این کار را از روی نادانی انجام‌دهد. از این‌رو کافران لجباز در عین آگاهی از حقانیت پیامبر(ص) و مشاهده معجزات و برهان‌های قاطع، نه تنها پیامبری آن حضرت را نمی‌پذیرند بلکه به مقابله با آن حضرت(ص) و حقیقت می‌پردازند.[۴۳] این خصلت عمومی همه کافران در طول تاریخ بشریت و هدایت‌های آسمانی بوده است. همه پیامبران با کفار لجبازی مواجه بودند که در برابر برهان‌های روشن و بینات پیامبران(ع) نمی‌توانستند دلیلی را ارایه دهند و آن را باطل جلوه دهند، بلکه حتی به حقانیت آن رسیده بودند، با این همه به مخالفت و مبارزه با حقیقت و رسالت پیامبران می‌پرداختند.[۴۴]

از آیات ۴۱ تا ۴۴ سوره فصلت این معنا به دست می‌آید که خصلت لجاجت در شخص اجازه نمی‌دهد تا حتی به مشاهدات خویش ایمان بیاورد. به این معنا که علم شهودی و قطعی و یقینی در این افراد هیچ تأثیری به جا نمی‌گذارد و بلکه در صورت اصرار بر حق و افزایش ادله و برهان، بر لجاجت ایشان افزوده می‌شود و نسبت به حق و حقانیت عناد و دشمنی بیشتر پیدا کرده و موضع‌گیری آنان نسبت به حقیقت تشدید می‌شود. از این رو کافران لجباز هنگام تلاوت آیاتی الهی بر آنان و ارائه شواهد و ادله دیگر بر حقانیت، اصرار و لجبازی‌شان افزایش می‌یابد.[۴۵]

انسان لجباز تنها به انکار ادله عقلانی بسنده نمی‌کند؛ بلکه لجاجت موجب می‌شود تا حتی به تکذیب محسوسات نیز بپردازد. خداوند در این باره چندین مورد را مثال می‌زند. از جمله در آیات ۳۰ تا ۴۴ سوره طور به داستان کافرانی اشاره می‌کند که با مشاهده عذاب‌های الهی بر بالای سر خویش به انکار آن اقدام کرده و آن را قطعه‌ای از ابر می‌شمارند. در آیات ۱ تا ۶ سوره قمر نیز به داستان رویگردانی کافران از پذیرش رسالت پیامبر(ص) اشاره می‌کند. در این آیات خداوند روشن می‌سازد که لجاجت، آدمی را تا کجا به ورطه سقوط می‌کشاند و سبب می‌شود تا لجباز به انکار محسوسات بپردازد. کافران مکه از پیامبر(ص) خواستار معجزه می‌شوند. آن حضرت(ص) سنگ را به سخن می‌آورد تا بر رسالت ایشان شهادت دهد و یا با درختی نیز این گونه می‌کند و حتی گیاهی را به دو نیم کرده و قسمتی از آن را به حرکت در می‌آورد. اینان می‌گویند که این سحر است و آن را به عنوان دلیل و شاهدی بر معجزه و رسالت نمی‌پذیریم؛ ولی از آنجا که سحر در زمین تأثیر می‌گذارد و در آسمان تأثیری ندارد، پس باید ماه را که آسمانی است دو نیمه کنید. این گونه است که شق‌القمر اتفاق می‌افتد و ماه به دو نیم تقسیم می‌شود. با این همه کافران لجباز مکه، این معجزه محسوس را نیز انکار می‌کنند.[۴۶].

عوامل لجاجت

لجاجت خصلتی مذموم است که می‌تواند در هر فردی بروز کند اما بیشتر، اهل علم و آگاهی به این بیماری مبتلا می‌شوند؛ و این گونه نیست که از روی جهالت شخص به لجبازی رو آورد؛ بلکه در عین آگاهی و علم بلکه علم حضوری و شهودی به انکار و عناد روی می‌آورد. عامل اصلی لجاجت را باید در استکبارورزی شخص جستجو کرد. انسان‌های متکبر به سبب این بیماری دچار بیماری لجاجت می‌شوند و در عمل اجتماعی به شکل استکبار آن را بروز می‌دهند. مستکبر به کسی گفته می‌شود که بخواهد با ترک پذیرفتن حق، خود را بزرگتر از آن بداند که حق را بپذیرد. این حس خود برتربینی، به شخص اجازه نمی‌دهد که به سخنی غیر از سخن خود گوش کند و به همین جهت بدون هیچ دلیل و حجتی از انقیاد در برابر حق سر برمی‌تابد.[۴۷] از این رو خداوند یکی از علل رویگردانی کافران از ایمان را استکبار آنان می‌شمارد که آنها را به دام لجبازی می‌افکند و اجازه نمی‌دهد تا به آنچه یقین علمی و شهودی دارند، ایمان بیاورند[۴۸]

خداوند درباره عامل لجاجت بعضی از کافران حق‌ناپذیر در صدر اسلام به بیماری تکبر و استکبار اشاره می‌کند و می‌فرماید که همین استکبار موجب شده تا کافران لجباز منکر منشا الهی قرآن شده و آن را کتابی بشری بدانند.[۴۹] عامل دیگری که قرآن برای لجاجت بیان می‌کند، تعصب است. انسان‌های متعصب، گوش شنوایی برای شنیدن حق و چشم بینایی برای دیدن آن ندارند. تعصب اگر ریشه در عقلانیت و غیرت داشته باشد، هیچ مشکلی ندارد،؛ چراکه انسان می‌بایست نسبت به امر قطعی و حق، غیرت داشته باشد و نسبت به دفاع از آن تعصب ورزد و هویت حقانی خویش را حفظ کند اما بسیاری از تعصبات، کورکورانه و هواپرستانه است که لجبازی را سبب می‌شود. خداوند به لجبازی‌های یهودیان در برابر وحی قرآن اشاره می‌کند و می‌فرماید که اینان به سبب تعصبات و هواپرستی به انکار قرآن روی ‌آورده‌اند.[۵۰] در آیه ۱۲۰ سوره بقره عامل دیگر لجبازی یعنی هواپرستی و تبعیت از آن معرفی شده و خداوند به صراحت از هواپرستی یهودیان به عنوان عامل لجبازی و انکار آنان سخن به میان آورده است.

عامل دیگری که قرآن برای لجبازی بیان می‌کند، تقلید کورکورانه از نیاکان است. حفظ سنت‌ها و آیین‌های باطل موجب می‌شود تا انسان نسبت به حق موضع‌گیری منفی داشته باشد و زیربار حق نرود[۵۱] البته افزون بر استکبار، تقلید، هواپرستی و تعصب می‌توان عواملی چون دنیادوستی[۵۲] رسیدن به آسایش و آرامش پس از سختی و بحران[۵۳] و مهر شدن قلب براساس گناه[۵۴] و مانند آن را نیز به عنوان عوامل یاد کرد. امیرمؤمنان(ع) سرزنش افراطی را عامل مهمی در ایجاد لجاجت در شخص معرفی می‌کند و نسبت به این شیوه برخورد با دیگران هشدار می‌دهد؛ زیرا این گونه برخوردها، شخص را به دامن لجبازی می‌افکند و فرصت همراهی او با حق را می‌گیرد. آن حضرت(ع) می‌فرماید: الا‌فراط فی الملامهًْ یشب نیران اللجاجهًْ؛ زیاده‌روی در سرزنش آتش لجاجت را شعله‌ور می‌کند.[۵۵].[۵۶].

آثار لجاجت

لجبازی آثار مخربی در زندگی دنیوی و اخروی آدمی به جا می‌گذارد؛ چراکه انکار حق حتی ملموسات و محسوسات، زندگی را از حالت طبیعی خارج می‌کند و انسان را به پوچی و بیهودگی سوق می‌دهد. از این رو خداوند نسبت به خصلت لجبازی هشدار می‌دهد و داشتن آن را نکوهش می‌کند.از جمله آثاری که قرآن برای لجبازی بیان می‌کند، انکار حقایق عینی و محسوس است که در آیاتی از جمله ۲ تا ۱۵ سوره حجر و ۳۲ تا ۴۴ سوره طور به آن اشاره کرده است. بهانه‌جویی نسبت به حقایق و سرباز زدن از حق از دیگر جلوه‌ها و آثار لجبازی است. افراد لجباز حق‌گریز و حق‌ستیز می‌شوند و نسبت به حق واکنش مثبتی از خود نشان نمی‌دهند و همواره سر ستیز با آن را دارند[۵۷] تکذیب حق در هر شکل آن از دیگر آثار لجبازی است که خداوند در آیاتی از جمله ۳ تا ۶ سوره شعراء و ۱۸ و ۲۱ سوره ملک به آن اشاره کرده است. خداوند اصرار بر حق ستیزی و کفرگرایی در حد مهر شدن قلب و گوش و چشم را خسارت واقعی انسان برمی‌شمارد[۵۸] و لجاجت به رغم مشاهده براهین روشن را بسیار خسارت‌آمیز و زیانبار می‌داند و نسبت به آن هشدار می‌دهد.[۵۹]

لجبازی موجب قرار گرفتن انسان در زمره ستمگران[۶۰]، عدم بیداری از هشدارها و بلایا[۶۱]، عدم تأثیرگذاری هشدارهاإِنَّ الَّذِينَ كَفَرُوا سَوَاءٌ عَلَيْهِمْ أَأَنْذَرْتَهُمْ أَمْ لَمْ تُنْذِرْهُمْ لَا يُؤْمِنُونَ * خَتَمَ اللَّهُ عَلَى قُلُوبِهِمْ وَعَلَى سَمْعِهِمْ وَعَلَى أَبْصَارِهِمْ غِشَاوَةٌ وَلَهُمْ عَذَابٌ عَظِيمٌ[۶۲] غفلت[۶۳]، کوری باطنی[۶۴]، مانع ایمان[۶۵]، مانع استغفار و توبه[۶۶]، مانع عبرت‌آموزی و درس[۶۷]، مانع دیدن و افتادن پرده بر دیدگان[۶۸]، مانع شنیدن حقایق[۶۹]، عامل جدل‌های بیهوده، محرومیت از توفیقات الهی[۷۰] محرومیت از نجات[۷۱]، محرومیت از نصرت خداوند در هنگام مرگ، محرومیت از هدایت الهی[۷۲]، مهر شدن قلب از درک و فهم حقایق[۷۳]، لعن و نفرین خداوندی[۷۴]، تحیر و سرگردانی[۷۵]، کور دلی[۷۶]، عذاب دنیوی[۷۷]، آتش دوزخ[۷۸]، غضب الهی[۷۹]، غل و زنجیر و اهانت و خواری[۸۰]، فرجام بد[۸۱]، زشت شدن چهره[۸۲] و هلاکت[۸۳] و مانند آن می‌شود.[۸۴].

لجاجت از اختلال رفتاری تا بیماری روانی

لجاجت و لجبازی در کودکان امری شناخته شده برای همگان است. در کودکان لجبازی به عنوان یک نوع رفتار و واکنش نامطلوب شناخته می‌شود که به صورت‌های مختلفی خود را نشان می‌دهد. کودکان لجباز با آسیب رساندن به خود و دیگران، ناسزا گفتن، گریه کردن و فریاد کشیدن و شکستن وسایل، واکنش تندی را در برابر والدین و خواسته‌های آنان انجام می‌دهند. روانشناسان عللی چون پایین بودن اعتماد به نفس، فقدان خودباوری مثبت و عدم پذیرش خود واقعی را به عنوان عوامل ایجاد لجبازی در افراد می‌دانند.

برخی از روانشناسان رفتار والدین را ریشه لجبازی کودکانه می‌دانند. آنان بر این باورند که لجبازی از همان آغاز در برخی کودکان دیده می‌شود و در سن دو سالگی شدت می‌گیرد و در ۳ تا ۵ سالگی بیشتر می‌شود. این اختلالات رفتاری اگر درمان نشود تا بزرگسالی ادامه می‌یابد و پرخاشگری و خشونت را در افراد جامعه سبب می‌شود. البته خلق و خو در کودکان تحت تاثیر عوامل ژنتیکی و وراثتی هم قرار دارد. بعضی از کودکان ذاتا ناآرام هستند، بنابراین نمی‌توان تنها رفتار والدین و اطرافیان را عامل لجبازی در کودکان دانست و انتظار داشت که با تغییر رفتار والدین لجبازی در کودکان درمان شود؛ هرچند که رفتار والدین در تشدید یا کاهش لجبازی نقش بسیار تاثیرگذاری دارد. درباره علل لجبازی در کودکان گفته‌اند که وقتی آنان درخواستی دارند و یا والدین آنها را مجبور به انجام عملی برخلاف میل‌شان می‌کنند کودکان لجباز می‌شوند. گاهی توجه زیاد والدین به رفتارهای نامناسب کودکان سبب می‌شود که رفتارهای نادرست آنان تقویت شود، به‌طوری که کودکان به: ‌دلیل آوردن، جر و بحث کردن، نق زدن، مجادله کردن و درخواست‌های مکرر متوسل می‌شوند. گاهی نیز علت لجبازی کودکان آن است که والدین در برابر لجبازی‌های آنان رفتار ثابتی ندارند؛ مثلا یک روز هیچ عکس‌العملی در برابر لجبازی نشان نمی‌دهند و روز دیگر از آنان می‌خواهند مطابق با خواسته والدین‌شان رفتار کنند. اگر همیشه با کودکان رفتار ثابتی داشته باشیم، کمتر لجبازی می‌کنند. گاهی ریشه لجبازی و دیگر رفتارهای ضد هنجاری در کودکان قدرت‌طلبی آنان است. کودکانی هستند که می‌خواهند خود را چون بزرگ‌ترها درآورند.

پوشیدن کفش بزرگ‌ترها و رفتارهای دستوری به تقلید از بزرگ‌ترها در چارچوب نمادهای قدرت‌طلبی کودکان قابل تحلیل و تفسیر است. به هر حال، لجاجت، ستیزه‌جویی، پافشاری و اصرار کردن و نپذیرفتن حرف منطقی و معقول که از آن به یکدندگی و خیره‌سری یاد می‌شود، دارای مراتب و اشکال چندی است که از یک حالت موقت در برابر یک موضوع و مسئله شروع می‌شود و تابه عنوان یک بیماری روانی روحی ادامه می‌یابد. در حقیقت گاه لجاجت تنها یک اختلال رفتاری مقطعی نیست، بلکه یک اختلال با ریشه‌های روانی محسوب می‌شود که درمان آن بسیاردشوارتر از درمان اختلالات رفتاری است.[۸۵]

آثار بیماری لجاجت

آنچه در این مطلب مورد تحلیل و تبیین قرار گرفته، لجاجت و لجبازی به عنوان یک بیماری است. بنابراین آنچه درباره آثار لجبازی بیان می‌شود، در ارتباط با کسانی هستند که به بیماری روانی لجبازی دچار هستند. از نظر قرآن، افراد لجوج دچار نوعی بیماری شناختی و تصویر نادرست از خود، موقعیت خود و دیگران در هستی هستند. ریشه این فقدان شناخت نیز بسته شدن ابزارهای شناختی و عدم دسترسی به منابع شناختی است. بسیاری از مردم از ابزارهای حسی شناخت چون چشم و گوش و بینی بهره‌مند هستند، ولی از مهم‌ترین ابزار شناختی یعنی عقل و قلب خود بی‌بهره‌اند؛ زیرا آن را محدود ساخته یا بسته‌اند. از این رو تحلیل آنان از خود و یا جهان، مبتنی بر شناخت عقلانی و صحیحی نیست، بلکه مبتنی بر شناخت و همانی و تخیل است. به سخن دیگر، گرفتار جهل مرکب هستندو نمی‌توان آنان را به حقیقت آگاه کرد؛ زیرا نمی‌دانند که نمی‌دانند، بلکه بر این باورند که تنها آنان هستند که می‌دانند و دیگران گرفتار جهل بسیط یا مرکب هستند؛ چنین تصویر از خود و علم و معلومات خود موجب می‌شود تا خودرا حق و اهل حق دانسته و بر دانش خود اصرار و پافشاری کنند، در حالی که آنچه به عنوان دانش و علم از آن یاد می‌کنند، چیزی جز توهم نیست.

جالب اینکه افراد لجباز به سبب همان توهمات، اطلاعاتی که از مجراهای شناختی به دست می‌آورند توهم می‌شمارند و با دیدن دلایل روشن هر آنچه دیده‌اند را منکر هستند و آن را به عنوان حقیقت روشن نمی‌پذیرند. نتیجه طبیعی این گونه اختلالات ادراکی، بسته و مهر شدن قلب آنان است.[۸۶] خداوند در آیات ۷۳ و ۷۴ سوره یس، به علل لجاجت اقوام در کفر خود و عدم پذیرش حق پس از روشن شدن آن اشاره می‌کند و می‌فرماید کافران با وجود دلایل روشن چون معجزات، منکر حق می‌شوند و همین عناد و لجاجت آنان موجب می‌شود که کاملاً دریچه شناختی‌شان به سوی هستی بسته و مهر شود. انسان لجوج به سبب این روحیه، یکی از مهم‌ترین ویژگی انسانی خود رااز دست می‌دهد؛ زیرا کرامت انسانی به سبب داشتن عقل و قلبی است که توانایی تحلیل درست هستی را به او می‌بخشد.

انسان‌های لجباز به سبب بسته شدن دریچه شناختی خود، انسان‌های حق‌ستیزی هستند؛ زیرا حق را چنان‌که در هستی هست، نمی‌شناسند و هر آنچه از حق به آنان ارایه می‌شود با آن مخالفت می‌ورزند و حتی به جنگ و ستیز آن به عنوان باطل می‌روند. در حقیقت جهل مرکب، آنان را به این سو می‌کشاند که حق را به عنوان باطل شناخته و با آن مبارزه کنند. در همین چارچوب است که با دین به عنوان نماد راه حق مبارزه می‌کنند و تن به ایمان به خدا و راه مسقیم دین نمی‌دهند و حتی به مبارزه با دین و دینداری می‌پردازند.[۸۷] از دیگر آثار لجبازی، روحیه تجاوزگری و تعدی است؛ زیرا حق را نمی‌بینند و نمی‌شناسند. از این‌رو به حق و به حقوق دیگران تعدی می‌کنند.[۸۸] هر نشانه‌ای از حق از نظر لجباز، انکار می‌شود با آنکه در دل به حقانیت آن آگاه و شناخت دارد. در حقیقت حتی اگر شناختی نسبت به حق به دست آورد، با علم به درستی آن، با آن مخالفت می‌کند و دل و جان در گرو باطل دارد و حق در دل او راهی ندارد.[۸۹].[۹۰]

علل شکل‌گیری لجبازی

اما درباره اینکه زمینه‌های لجبازی و علل و عوامل ایجادی آن چیست، خداوند در آیاتی چند به چرایی آن توجه می‌دهد که در اینجا به برخی از آنها اشاره می‌شود. به گفته روانشناسان برخی از کودکان لجبازی را از والدین خود به ارث می‌برند، اما نمی‌بایست از نقش تربیتی والدین بی‌توجه گذشت؛ زیرا والدین از نظر کودکان الگوهای رفتاری هستند. تقلید کودکان از والدین موجب می‌شود تا رفتارهای آنان را سرمشق رفتاری خویش قرار دهند. والدین لجباز، کودکان لجباز تربیت می‌کنند. از این روست که در یک فرآیندی لجبازی کودکانه به لجبازی روانی تبدیل می‌شود و از شکل رفتارها و حالات هرازگاهی، به یک روحیه دائمی تغییر شکل می‌دهد. والدین متکبر و قدرت‌طلب، تکبر و قدرت‌طلبی خویش را به کودکان منتقل می‌کنند. کودکانی که خود را بیش از دیگران قبول دارند و به خواسته‌های دیگران اعتنایی نمی‌کنن و همه چیز را برای خود می‌خواهند، روحیه لجبازی در آنان به سرعت شکل می‌گیرد. از این رو همین تکبر و خودبرتربینی به آنان اجازه نمی‌دهد تا در آینده در برابر کلام یا رفتار حق دیگران واکنش مثبت نشان دهند، بلکه به مقابله با آن پرداخته و حق‌ستیزی پیشه می‌کنند.[۹۱] خداوند غرور و خودخواهی را یکی از مهم‌ترین علل در ایجاد روحیه لجاجت در افراد معرفی می‌کند و در آیات ۲۰ و ۲۱ سوره ملک می‌فرماید که زمینه بروز لجاجت در برخی از افراد ناباور به خدا، همین غرور بی‌جا و خودخواهی آنان است.

هواپرستی نیز در ایجاد زمینه لجاجت و افزایش روحیه حق‌ستیزی و عدم پذیرش دلایل روشن و منطقی نقش بسیار مهمی را ایفا می‌کند. بسیاری از انسان‌ها حق را می‌شناسند ولی چون مخالف خواسته‌های نفسانی آنان است، با آن مخالفت می‌کنند و تن به آن نمی‌دهند. این رفتار کودکانه‌ای است که انسان‌های بالغ از خود در برابر حق نشان می‌دهند. پیروی از خواسته‌های نفسانی و ارضای آن برای این افراد از هر چیز دیگری مهم‌تر است. لذا در پی خواسته‌های نفسانی رفته و هر آن چیزی که مانع در پیروی و ارضای نفسانیات باشد، با آن مبارزه و ستیز می‌کنند. در حقیقت اینان با حق به عنوان حق مبارزه نمی‌کنند، بلکه به عنوان مانع جدی در برابر خواسته‌های نفسانی است که به ستیزه با حق رو می‌آورند.[۹۲] اگر بخواهیم این افراد را در رده سنی دسته‌بندی کنیم می‌توان آنان را بزرگسالان کودک بدانیم که عقلشان رشد نکرده است تا بر نفس و هواهای آن مسلط شود و مدیریت انسانی‌شان را به عهده گیرد.

تقلید از دیگران به ویژه والدین و نیاکان از مهم‌ترین عوامل تاثیرگذار در رفتارهای شخص است. بسیاری از مردم به سبب آنکه به چیزی خو گرفته و عادت کرده‌اند نمی‌توانند آن را رها کنند. قرآن یکی از مهم‌ترین عوامل در حق‌ناپذیری اقوام را تقلید آنان از نیاکان خود دانسته است. در حقیقت شیوه رفتاری قوم و قبیله به شکل هنجارها و آداب و رسوم در شخص تاثیر می‌گذارد و اجازه نمی‌دهد تا عادت یا فکر یا رفتار تازه‌ای را در پیش گیرد. این افراد هرچند که نسبت به حق ممکن است شناختی به دست آورند ولی به سبب عادت به زندگی متعارف نمی‌توانند آن را تغییر دهند. از این رو با حق ستیزه می‌کنند و راه لجاجت را در پیش می‌گیرند.[۹۳] حق‌ناپذیری راه را برای ظلم و ستم در افراد باز می‌کند. این‌گونه است که انسان‌های ظالم، انسانی‌های حق‌ستیز و لجبازی هستند و هرگز تن به قانون و عقل و حق نمی‌دهند و همواره با قانون و عقل و حق درستیزند.[۹۴]

البته برخی از مردمان در مقام فردی رفتارهای لجاجت‌آمیزی ندارند، ولی هرگاه در جمع یا گروه قرار گیرند، تغییر رفتار می‌دهند. از نظر قرآن، گروه‌های اجتماعی نقش منفی در برخی از رفتارهای انسانی دارند. از جمله گروه‌های اجتماعی می‌توان به احزاب اشاره کرد که جهت‌‌گیری افراد را تغییر داده و آنان را به سوی لجاجت سوق می‌دهد. خداوند یکی از علل رفتارهای لجاجت‌آمیز افراد را حضور در گروه‌ها و احزاب برمی‌شمارد. قرآن در تحلیل علل لجاجت برخی از اقوام و افراد جامعه، به نقش حزب و گروه‌بندی اجتماعی توجه داده و مجادله‌گری‌های باطل و مقاومت در برابر حق و یا حق‌ستیزی را مرتبط با حزب‌گرایی آنان می‌داند.[۹۵] احزاب در این آیه گروه‌های انسانی هستند که یک هدف مشخص را دنبال می‌کنند. هر آنچه برخلاف هدفشان باشد مطرود می‌باشد و مقابله با آن حتی اگر حق باشد در دستور کار قرار می‌گیرد.[۹۶] در حقیقت، حق در این گروه‌ها و احزاب‌ فدای اهداف حزبی می‌شود. از این‌رو در جوامع بشری بیشترین ستیزه‌گران نسبت به حق و قانون، گروه‌های اجتماعی تشکل‌یافته در قالب احزاب می‌باشند.

البته برخی دیگر از گروه‌های اجتماعی نیز چنین نقشی را در قبال حق و قانون ایفا می‌کنند. به عنوان نمونه گروه طبقاتی اشرافیت نیز از روحیه حق‌ستیزی برخوردار است اصولا اشرافیت به سبب فرهنگ اشرافی‌‌گری، خود را برتر می‌داند و روحیه تکبر و استکبار و خودخواهی و غرور در آنان موج می‌زند. این مجموعه عوامل موجب می‌شود تا لجاجت در میان اشراف به عنوان یک فرهنگ و سنت خودنمایی کند. بسیاری از اشراف به سبب دارا بودن این روحیه در برابر حق و ایمان و اسلام تسلیم نیستند و با آن سرستیزه داشته و دارند.[۹۷].[۹۸]

منابع

پانویس

  1. «و اگر برای اهل کتاب هر نشانه‌ای بیاوری از قبله تو پیروی نخواهند کرد و تو هم پیرو قبله آنان نخواهی بود و آنها نیز پیرو قبله یکدیگر نخواهند بود؛ و اگر تو پس از (وحی و) دانشی که به تو رسیده است، از خواست آنان پیروی کنی، در آن صورت بی‌گمان از ستمکارانی * کسانی که به آنان کتاب (آسمانی) داده‌ایم او را می‌شناسند همان‌گونه که فرزندانشان را می‌شناسند؛ و به راستی دسته‌ای از آنان حق را دانسته پنهان می‌دارند» سوره بقره، آیه ۱۴۵-۱۴۶.
  2. پرتوی از قرآن، ج۲، ص۹.
  3. «کسانی که به آنان کتاب داده‌ایم او را می‌شناسند همان‌گونه که فرزندانشان را می‌شناسند؛ کسانی که به خود زیان زده‌اند ایمان نمی‌آورند» سوره انعام، آیه ۲۰.
  4. «ما خوب می‌دانیم که آنچه می‌گویند تو را اندوهناک می‌گرداند؛ (امّا) به راستی آنان تو را دروغزن نمی‌شمارند بلکه این ستمگران آیات خداوند را انکار می‌کنند» سوره انعام، آیه ۳۳.
  5. «و گفتند خداوند فرزندی گزیده است؛ پاکا که اوست، بلکه هر چه در آسمان و زمین است از اوست؛ همه فرمانبردار اویند * و نادانان گفتند: چرا خداوند با ما سخن نمی‌گوید یا برای ما نشانه ای نمی‌آید؟ کسانی که پیش از اینان بودند نیز همانند گفتار آنان را گفتند، دل‌هاشان همگون است؛ ما نشانه‌های (خود) را برای گروهی که یقین دارند روشن گردانده‌ایم» سوره بقره، آیه ۱۱۶ و ۱۱۸.
  6. «و اگر ما فرشتگان را به سوی آنان فرو می‌فرستادیم و مردگان با ایشان سخن می‌گفتند و همه چیز را پیش روی آنان گرد می‌آوردیم سر آن نداشتند که ایمان آورند مگر آنکه خداوند بخواهد اما بیشتر آنان نادانی می‌کنند» سوره انعام، آیه ۱۱۱.
  7. «بدین‌گونه برای آن در دل بزهکاران راه می‌گشاییم * در حالی که بدان ایمان نمی‌آورند و شیوه (هلاک) پیشینیان گذشته است * و اگر دری از آسمان بر آنان می‌گشودیم که همواره از آن فرا می‌رفتند؛ * باز می‌گفتند ما را تنها چشم‌بندی کرده‌اند بلکه ما گروهی جادو شده‌ایم» سوره حجر، آیه ۱۲- ۱۵.
  8. «و بی‌گمان ما برای مردم در این قرآن از هر مثلی گوناگون آورده‌ایم امّا بیشتر مردم جز سر ناسپاسی ندارند * و گفتند: هرگز به تو ایمان نخواهیم آورد تا برای ما از زمین چشمه‌ای فرا جوشانی * یا باغستانی از نخل و انگور داشته باشی که لابه‌لای آن جویبارهایی، نیک روان‌سازی * یا چنان که می‌پنداری، آسمان را پاره‌پاره بر سر ما افکنی یا خداوند و فرشتگان را پیش روی آوری * یا خانه‌ای زرّین داشته باشی یا به آسمان فرا روی و فرا رفتنت را (هم) هرگز باور نخواهیم داشت مگر نوشته‌ای برای ما فرو فرستی که آن را بخوانیم؛ بگو: پاکا که پروردگار من است، مگر من جز بشری پیام آورم؟ * و مردم را هنگامی که برای آنان رهنمود آمد هیچ چیز از ایمان آوردن باز نداشت مگر همین که گفتند: آیا خداوند بشری را به پیامبری برانگیخته است؟! * بگو: اگر بر زمین فرشتگانی می‌بودند که با آرامش راه می‌پیمودند (باز هم) بر آنان از آسمان فرشته‌ای را به پیامبری می‌فرستادیم * بگو: میان من و شما خداوند گواه بس؛ که او به بندگان خویش آگاهی بیناست» سوره اسراء، آیه ۸۹-۹۶.
  9. «و تا به آن کسان که می‌گویند: “خداوند فرزندی گزیده است”، بیم دهد * نه خود و نه پدرانشان، آن (امر) را نمی‌دانند؛ بزرگ سخنی از دهانشان بیرون می‌آید؛ (آنان) جز دروغ نمی‌گویند * بسا اگر به این سخن ایمان نیاورند تو، به دنبال ایشان از دریغ، جان خود بفرسایی» سوره کهف، آیه ۴-۶.
  10. «باری، جز این نیست که ما آن (قرآن) را به زبان تو آسان (بیان) کردیم تا بدان پرهیزگاران را نوید رسانی و گروهی ستیزه‌جو را بیم دهی» سوره مریم، آیه ۹۷.
  11. «که بی‌گمان خدای شما یگانه است * پروردگار آسمان‌ها و زمین و آنچه میان آنهاست و پروردگار خاورها * اینک از ایشان بپرس آیا آنها در آفرینش سخت‌ترند یا آنان که ما آفریده‌ایم؟ ما آنها را از گلی چسبناک آفریده‌ایم * بلکه تو (از کفر آنها) در شگفتی افتادی و آنان (تو را) به ریشخند می‌گیرند * و چون پندشان دهند نمی‌پذیرند» سوره صافات، آیه ۴ و ۵ و ۱۱-۱۳.
  12. «و گفتند: دل‌هامان برای آنچه ما را بدان فرا می‌خوانی در پوشش‌هاست و در گوش‌هامان سنگینی است و میان ما و تو پرده‌ای (افتاده) است پس هر چه می‌خواهی بکن که ما نیز می‌کنیم * بگو: من تنها بشری همانند شمایم، به من وحی می‌شود که خدای شما خدایی یگانه است پس به او رو آورید و از او آمرزش بخواهید و وای بر مشرکان!» سوره فصلت، آیه ۵-۶.
  13. «به یقین ما برای شما حقّ را آوردیم اما بیشتر شما حقّ را نمی‌پسندید * بلکه در کاری پای فشردند، ما نیز پا می‌فشاریم * بگو: اگر برای (خداوند) بخشنده فرزندی باشد من نخستین پرستنده (ی اوی) ام * پس آنان را واگذار تا یاوه گویند و به بازی پردازند تا آن روز را که به آنان وعده می‌دهند ببینند» سوره زخرف، آیه ۷۸ و ۷۹ و ۸۱ و ۸۳.
  14. «و چون (داستان آفرینش) پسر مریم را مثال زنند، در دم قوم تو از آن (به ریشخند) بانگ بردارند * و گفتند: آیا خدایان ما بهترند یا او؟ آن را برای تو مثل نزدند مگر به چالش (با تو) بلکه آنان قومی (چالشکر و) ستیزه‌جویند * او جز بنده‌ای نبود که به او نعمت دادیم و او را برای بنی اسرائیل نمونه‌ای قرار دادیم * و مبادا شیطان شما را (از راه راست) باز دارد که او دشمن آشکار شماست * و چون عیسی برهان‌ها (ی روشن) آورد گفت: برای شما حکمت آورده‌ام و (آمده‌ام) تا برای شما چیزی را که در آن اختلاف دارید روشن گردانم پس، از خداوند پروا کنید و از من فرمان برید! * بی‌گمان خداوند پروردگار من و پروردگار شماست پس او را بپرستید! این راهی است راست» سوره زخرف، آیه ۵۷-۵۹ و ۶۲-۶۴.
  15. «بی‌گمان شما و آنچه به جای خداوند می‌پرستید فروزینه دوزخید؛ شما در آن در می‌آیید» سوره انبیاء، آیه ۹۸.
  16. تفسیر نمونه، ج۲۱، ص۹۶.
  17. «و چون پاره‌ای از آسمان را ببینند که فرو می‌افتد می‌گویند ابری انباشته است» سوره طور، آیه ۴۴.
  18. «و او در افق فراتر بود * سپس نزدیک شد و فروتر آمد * آنگاه (میان او و پیامبر) به اندازه دو کمان یا نزدیک‌تر رسید * پس (خداوند) به بنده خود وحی کرد، آنچه وحی کرد * دل، آنچه می‌دید، دروغ نگفت * پس آیا شما با او در آنچه می‌بیند، بگو- مگو می‌کنید؟ * و به یقین او را در فرودی دیگر، (نیز) دیده بود * کنار درخت سدری که در واپسین جای است * که نزد آن بوستان‌سراست * هنگامی که آن درخت سدر را فرو پوشاند، آنچه فرو پوشاند * چشم (وی سوی دیگر) نگشت و کژ ندید * بی‌گمان برخی از نشانه‌های بزرگ پروردگارش را دیده است * آیا بت‌های “لات” و “عزّی” را (شایسته پرستش) دیده‌اید؟ * و آن سومین بت دیگر “منات” را؟» سوره نجم، آیه ۷-۲۰.
  19. «بگو: ای کافران! * و شما پرستشگران پرستیده من نیستید * و شما پرستشگران پرستیده من نیستید» سوره کافرون، آیه ۱ و ۳ و ۵..
  20. «پس اگر با تو، به چون و چرا برخاستند بگو: من روی تسلیم به خداوند آورده‌ام و (نیز) هر کس از من پیروی کرده است (چنین است) و به اهل کتاب و درس ناخواندگان (مشرک) بگو: آیا اسلام می‌آورید؟ آنگاه اگر اسلام آوردند که رهیاب شده‌اند و اگر رو گرداندند، بی‌گمان بر تو جز پیام‌رسانی نیست و خداوند به (حال) بندگان بیناست» سوره آل عمران، آیه ۲۰.
  21. «بنابراین، پس از دست یافتن تو به دانش «4»، به هر کس که با تو به چالش برخیزد؛ بگو: بیایید تا فرزندان خود و فرزندان شما و زنان خود و زنان شما و خودی‌های خویش و خودی‌های شما را فرا خوانیم آنگاه (به درگاه خداوند) زاری کنیم تا لعنت خداوند را بر دروغگویان نهیم» سوره آل عمران، آیه ۶۱.
  22. «اهل کتاب از تو می‌خواهند که برای آنان کتابی از آسمان فرود آوری؛ از موسی درخواستی بزرگ‌تر از این کردند و گفتند: خداوند را آشکارا به ما بنما! و آذرخش آنان را برای ستمشان فرا گرفت. سپس گوساله (پرستی) را پس از آنکه برهان‌ها (ی روشن) برای آنان آمده بود برگزیدند و ما از آن (هم) درگذشتیم و به موسی حجتی آشکار دادیم» سوره نساء، آیه ۱۵۳.
  23. «و برخی از آنان کسانی هستند که به تو گوش می‌دهند در حالی که بر دل‌هایشان پوشش‌هایی افکنده‌ایم تا درنیابند و در گوش‌هایشان سنگینی‌یی (نهاده‌ایم) و اگر هر نشانه‌ای ببینند به آن ایمان نمی‌آورند تا آنجا که چون نزد تو آیند با تو چالش می‌ورزند؛ کافران می‌گویند این (چیزی) جز افسانه‌های پیشینیان نیست» سوره انعام، آیه ۲۵.
  24. «و در هر شهری گناهکاران بزرگش را گماردیم تا به فرجام، در آن نیرنگ ورزند و آنان جز به خویش نیرنگی نمی‌ورزند اما درنمی‌یابند * و هنگامی که نشانه‌ای (از سوی خداوند) نزدشان آید می‌گویند ما هرگز ایمان نمی‌آوریم تا به ما نیز همانند آنچه به پیامبران خداوند داده شده است داده شود. خداوند داناتر است که رسالت خود را کجا قرار دهد؛ به زودی به گناهکاران برای نیرنگی که می‌ورزیدند نزد خداوند خواری و عذابی سخت خواهد رسید» سوره انعام، آیه ۱۲۳-۱۲۴.
  25. «و (یاد کن) آنگاه را که گفتند: بار خداوندا! اگر این (آیات) که از سوی توست راستین است بر ما از آسمان سنگ ببار یا بر (سر) ما عذابی دردناک بیاور» سوره انفال، آیه ۳۲.
  26. «و چون تو را ببینند جز به ریشخند نمی‌گیرند (و می‌گویند) که آیا این است همان که خداوند او را به پیامبری برانگیخته است؟ * به راستی نزدیک بود ما را از (پرستش) خدایانمان- اگر بر آن شکیبایی نمی‌ورزیدیم- گمراه گرداند و به زودی هنگامی که عذاب را بنگرند خواهند دانست که چه کس گمراه‌تر است» سوره فرقان، آیه ۴۱-۴۲.
  27. «به یقین، فرمان (عذاب) بر بسیاری از آنان به حقیقت پیوسته است و آنان ایمان نمی‌آورند * ما غل‌هایی بر گردن‌هایشان تا (زیر) چانه نهاده‌ایم چنان که سرشان بالا مانده است * و ما پیش رویشان سدّی و پشت سرشان سدّی نهاده‌ایم و (دیدگان) آنان را فرو پوشانده‌ایم چنان که (چیزی) نمی‌بینند * و برای آنان برابر است، چه بیمشان دهی یا بیمشان ندهی ایمان نمی‌آورند» سوره یس، آیه ۷-۱۰.
  28. «و چون آیات روشن ما برای آنان خوانده شود کسانی که لقای ما را امید نمی‌برند می‌گویند: قرآن دیگری جز این بیاور یا آن را دگرگون کن! بگو: مرا نسزد که از پیش خود آن را دگرگون کنم. من جز از آنچه به من وحی می‌شود پیروی نمی‌کنم؛ بی‌گمان من اگر با پروردگارم نافرمانی کنم از عذاب روزی سترگ می‌هراسم» سوره یونس، آیه ۱۵.
  29. «بگو: این راه من است که با بینش به سوی خداوند فرا می‌خوانم، من و (نیز) هر کس که پیرو من است؛ و پاکاکه خداوند است و من از مشرکان نیستم» سوره یوسف، آیه ۱۰۸.
  30. «بگو: پروردگار آسمان‌ها و زمین کیست؟ بگو: خداوند؛ بگو: آیا در برابر او سرورانی گزیده‌اید که هیچ سود و زیانی برای خویش در اختیار ندارند؟ بگو: آیا نابینا و بینا برابر است؟ یا تیرگی‌ها با روشنایی برابرند؟ یا برای خداوند شریک‌هایی تراشیده‌اند که همانند آفرینش او را آفریده‌اند بنابراین (این دو) آفرینش بر آنان مشتبه شده است؟ بگو خداوند آفریننده هر چیز است و اوست که یگانه دادفرماست» سوره رعد، آیه ۱۶.
  31. «و اگر قرآنی بود که کوهساران بدان به جنبش می‌افتاد یا زمین با آن پاره پاره می‌شد یا با آن مردگان به سخن آورده می‌شدند (باز ایمان نمی‌آوردند و کار ایمانشان با شما نیست)؛ بلکه تمام کارها از آن خداوند است؛ آیا مؤمنان درنیافته‌اند که اگر خداوند بخواهد همه مردم را راهنمایی می‌کند؟ و به کافران همواره برای کارهایی که کرده‌اند بلایی سخت می‌رسد یا آنکه (بلا) نزدیک خانه‌شان وارد می‌شود تا وعده خداوند فرا رسد، بی‌گمان خداوند در وعده (خویش) خلاف نمی‌ورزد» سوره رعد، آیه ۳۱.
  32. «پیش از آنان (مردم) هیچ شهری که آن را نابود کردیم ایمان نیاوردند؛ آیا اینان ایمان می‌آورند؟» سوره انبیاء، آیه ۶.
  33. «و (مردم را) به سوی پروردگارت فرا خوان! بی‌گمان تو بر رهنمودی راست قرار داری * و اگر با تو به چالش بپردازند بگو: خداوند به آنچه انجام می‌دهید داناتر است * خداوند روز رستخیز در آنچه اختلاف داشتید میان شما داوری خواهد کرد * و به جای خداوند چیزی را که (خداوند) برهانی بر آن فرو نفرستاده است و (نیز) چیزی را که دانشی درباره آن ندارند می‌پرستند و ستمگران را هیچ یاوری نیست * و چون آیات روشن ما را بر آنان بخوانند در چهره‌های کافران، ناخوشایندی می‌بینی، نزدیک است به کسانی که آیات ما را بر آنان می‌خوانند تاخت آورند، بگو: آیا به بدتر از این شما را آگاه سازم؟ (آن) دوزخ است که خداوند کافران را بدان وعده داده است؛ و این پایانه، بد است» سوره حج، آیه ۶۷-۶۹ و ۷۱-۷۲.
  34. «و چون به آنان گویند: به (خداوند) بخشنده سجده برید می‌گویند: (خداوند) بخشنده چیست؟» سوره فرقان، آیه ۶۰.
  35. «این است کیفر دشمنان خداوند: آتش (دوزخ) که در آن، سرایی جاودانه خواهند داشت به کیفر آنکه آیات ما را انکار می‌کردند» سوره فصلت، آیه ۲۸.
  36. «به یقین ما برای شما حقّ را آوردیم اما بیشتر شما حقّ را نمی‌پسندید» سوره زخرف، آیه ۷۸.
  37. سعیدیان‌فر و ایازی، فرهنگ‌نامه پیامبر در قرآن کریم، ج۲، ص ۵۷۷-۵۸۹.
  38. منصوری، خلیل، لجاجت و زیان‌های آن.
  39. مصطفوی، حسن؛ التحقیق فی کلمات القرآن الکریم، تهران، بنگاه ترجمه و نشر کتاب، ۱۳۶۰ ش، ج ۱۰، ص۱۶۷
  40. راغب اصفهانی، مفردات فی غریب القرآن، تحقیق: صفوان عدنان داودی، ص۷۳۶
  41. «و من هرگاه آنان را فرا خواندم تا بیامرزیشان، انگشت در گوش نهادند و جامه بر سر کشیدند و (در کفر) پای فشردند و سخت گردنفرازی ورزیدند» سوره نوح، آیه ۷.
  42. منصوری، خلیل، لجاجت و زیان‌های آن.
  43. قَدْ نَعْلَمُ إِنَّهُ لَيَحْزُنُكَ الَّذِي يَقُولُونَ فَإِنَّهُمْ لاَ يُكَذِّبُونَكَ وَلَكِنَّ الظَّالِمِينَ بِآيَاتِ اللَّهِ يَجْحَدُونَ * وَلَقَدْ كُذِّبَتْ رُسُلٌ مِّن قَبْلِكَ فَصَبَرُواْ عَلَى مَا كُذِّبُواْ وَأُوذُواْ حَتَّى أَتَاهُمْ نَصْرُنَا وَلاَ مُبَدِّلَ لِكَلِمَاتِ اللَّهِ وَلَقَدْ جَاءَكَ مِن نَّبَإِ الْمُرْسَلِينَ * وَإِن كَانَ كَبُرَ عَلَيْكَ إِعْرَاضُهُمْ فَإِنِ اسْتَطَعْتَ أَن تَبْتَغِيَ نَفَقًا فِي الأَرْضِ أَوْ سُلَّمًا فِي السَّمَاء فَتَأْتِيَهُم بِآيَةٍ وَلَوْ شَاء اللَّهُ لَجَمَعَهُمْ عَلَى الْهُدَى فَلاَ تَكُونَنَّ مِنَ الْجَاهِلِينَ «ما خوب می‌دانیم که آنچه می‌گویند تو را اندوهناک می‌گرداند؛ (امّا) به راستی آنان تو را دروغزن نمی‌شمارند بلکه این ستمگران آیات خداوند را انکار می‌کنند * و به یقین پیش از تو (نیز) پیامبرانی دروغگو شمرده شدند پس، هر چه دروغگو شمرده شدند و آزار دیدند شکیبایی ورزیدند تا آنکه یاری ما به ایشان رسید؛ و برای کلمات خداوند هیچ دگرگون‌کننده‌ای نیست و بی‌گمان (برخی) از خبر (های) پیامبران به تو رسیده است * و اگر رویگردانی آنان بر تو گران است چنانچه بتوانی سوراخی در زمین یا نردبانی بر آسمان بیابی تا نشانه‌ای (دیگر) برای آنان بیاوری (چنین کن، اما باز ایمان نمی‌آورند) و اگر خداوند می‌خواست همه آنان را بر رهنمود (خود) گرد می‌آورد پس، هرگز از نادانان مباش!» سوره انعام، آیه ۳۳-۳۵.
  44. أَلَمْ يَأْتِكُمْ نَبَأُ الَّذِينَ مِن قَبْلِكُمْ قَوْمِ نُوحٍ وَعَادٍ وَثَمُودَ وَالَّذِينَ مِن بَعْدِهِمْ لاَ يَعْلَمُهُمْ إِلاَّ اللَّهُ جَاءَتْهُمْ رُسُلُهُم بِالْبَيِّنَاتِ فَرَدُّواْ أَيْدِيَهُمْ فِي أَفْوَاهِهِمْ وَقَالُواْ إِنَّا كَفَرْنَا بِمَا أُرْسِلْتُم بِهِ وَإِنَّا لَفِي شَكٍّ مِّمَّا تَدْعُونَنَا إِلَيْهِ مُرِيبٍ * قَالَتْ رُسُلُهُمْ أَفِي اللَّهِ شَكٌّ فَاطِرِ السَّمَاوَاتِ وَالأَرْضِ يَدْعُوكُمْ لِيَغْفِرَ لَكُم مِّن ذُنُوبِكُمْ وَيُؤَخِّرَكُمْ إِلَى أَجَلٍ مُّسَمًّى قَالُواْ إِنْ أَنتُمْ إِلاَّ بَشَرٌ مِّثْلُنَا تُرِيدُونَ أَن تَصُدُّونَا عَمَّا كَانَ يَعْبُدُ آبَاؤُنَا فَأْتُونَا بِسُلْطَانٍ مُّبِينٍ * قَالَتْ لَهُمْ رُسُلُهُمْ إِن نَّحْنُ إِلاَّ بَشَرٌ مِّثْلُكُمْ وَلَكِنَّ اللَّهَ يَمُنُّ عَلَى مَن يَشَاء مِنْ عِبَادِهِ وَمَا كَانَ لَنَا أَن نَّأْتِيَكُم بِسُلْطَانٍ إِلاَّ بِإِذْنِ اللَّهِ وَعَلَى اللَّهِ فَلْيَتَوَكَّلِ الْمُؤْمِنُونَ * وَمَا لَنَا أَلاَّ نَتَوَكَّلَ عَلَى اللَّهِ وَقَدْ هَدَانَا سُبُلَنَا وَلَنَصْبِرَنَّ عَلَى مَا آذَيْتُمُونَا وَعَلَى اللَّهِ فَلْيَتَوَكَّلِ الْمُتَوَكِّلُونَ * وَقَالَ الَّذِينَ كَفَرُواْ لِرُسُلِهِمْ لَنُخْرِجَنَّكُم مِّنْ أَرْضِنَا أَوْ لَتَعُودُنَّ فِي مِلَّتِنَا فَأَوْحَى إِلَيْهِمْ رَبُّهُمْ لَنُهْلِكَنَّ الظَّالِمِينَ «آیا خبر کسان پیش از شما چون قوم نوح و عاد و ثمود و کسان پس از ایشان که جز خداوند کسی آنان را نمی‌شناسد به شما نرسیده است؟ پیامبران آنان برهان‌ها برای آنها آوردند اما آنان (از خشم) دست بر دهان بردند و گفتند: هر چه را که شما برای آن فرستاده شده‌اید انکار می‌کنیم و بی‌گمان به آنچه ما را بدان فرا می‌خوانید در دودلی گمان‌انگیزی هستیم * پیامبرانشان گفتند: آیا درباره خداوند- آفریننده آسمان‌ها و زمین- تردیدی هست؟ او شما را فرا می‌خواند تا برخی از گناهانتان را بیامرزد و (مرگ) شما را تا مدّتی معیّن پس افکند؛ گفتند: شما (نیز) جز بشری مانند ما نیستید که می‌خواهید ما را از آنچه پدرانمان می‌پرستیدند، باز دارید؛ بنابراین برهانی روشن برای ما بیاورید * پیامبرانشان به آنها گفتند: ما جز بشری مانند شما نیستیم امّا خداوند بر هر کس از بندگانش که بخواهد منّت می‌گذارد (و به او رسالت می‌بخشد) و ما را نشاید که جز به اذن خداوند برهانی برای شما بیاوریم و مؤمنان باید تنها بر خداوند توکّل کنند * و چرا بر خداوند توکّل نکنیم حال آنکه راهمان را به ما نشان داده است؟ و بی‌گمان بر آزاری که می‌دهیدمان شکیبایی پیشه می‌کنیم و توکّل‌کنندگان باید تنها بر خداوند توکّل کنند * و کافران به پیامبرانشان گفتند: شما را از سرزمینمان بیرون خواهیم راند مگر به آیین ما باز گردید آنگاه پروردگارشان به آنان وحی کرد که بی‌گمان ستمگران را نابود خواهیم کرد» سوره ابراهیم، آیه ۹-۱۳.
  45. تِلْكَ آيَاتُ اللَّهِ نَتْلُوهَا عَلَيْكَ بِالْحَقِّ فَبِأَيِّ حَدِيثٍ بَعْدَ اللَّهِ وَآيَاتِهِ يُؤْمِنُونَ * وَيْلٌ لِّكُلِّ أَفَّاكٍ أَثِيمٍ * يَسْمَعُ آيَاتِ اللَّهِ تُتْلَى عَلَيْهِ ثُمَّ يُصِرُّ مُسْتَكْبِرًا كَأَن لَّمْ يَسْمَعْهَا فَبَشِّرْهُ بِعَذَابٍ أَلِيمٍ «اینها آیات خداوند است که بر تو، به حقّ می‌خوانیم پس به کدام گفتار پس از خداوند و آیات او ایمان می‌آورند؟ * وای بر هر دروغزن گناهکار! * که آیات خداوند را که بر او خوانده می‌شود می‌شنود سپس با گردنکشی (بر انکار خود) پا می‌فشارد گویی آن را نشنیده است پس او را به عذابی دردناک نوید ده!» سوره جاثیه، آیه ۶-۸.
  46. منصوری، خلیل، لجاجت و زیان‌های آن.
  47. ترجمه المیزان، ج ۱۲، ص۳۳۳ و ۳۳۴
  48. إِلَهُكُمْ إِلَهٌ وَاحِدٌ فَالَّذِينَ لَا يُؤْمِنُونَ بِالْآخِرَةِ قُلُوبُهُمْ مُنْكِرَةٌ وَهُمْ مُسْتَكْبِرُونَ «خدای شما خدایی یگانه است بنابراین آنان که به جهان واپسین بی‌ایمانند دل‌هایی ناباور دارند و سرکشند» سوره نحل، آیه ۲۲.
  49. مدثر، آیات ۱۰ تا ۲۵
  50. وَلَنْ تَرْضَى عَنْكَ الْيَهُودُ وَلَا النَّصَارَى حَتَّى تَتَّبِعَ مِلَّتَهُمْ قُلْ إِنَّ هُدَى اللَّهِ هُوَ الْهُدَى وَلَئِنِ اتَّبَعْتَ أَهْوَاءَهُمْ بَعْدَ الَّذِي جَاءَكَ مِنَ الْعِلْمِ مَا لَكَ مِنَ اللَّهِ مِنْ وَلِيٍّ وَلَا نَصِيرٍ «و یهودیان و مسیحیان هرگز از تو خشنود نخواهند شد تا آنکه از آیین آنها پیروی کنی. بگو تنها رهنمود خداوند، رهنمود است و اگر تو پس از دانشی که بدان دست یافته‌ای از خواسته‌های آنان پیروی کنی از سوی خداوند هیچ یار و یاوری نخواهی داشت» سوره بقره، آیه ۱۲۰ و نیز نگاه کنید إِنَّ الَّذِينَ كَفَرُوا يُنَادَوْنَ لَمَقْتُ اللَّهِ أَكْبَرُ مِن مَّقْتِكُمْ أَنفُسَكُمْ إِذْ تُدْعَوْنَ إِلَى الإِيمَانِ فَتَكْفُرُونَ * قَالُوا رَبَّنَا أَمَتَّنَا اثْنَتَيْنِ وَأَحْيَيْتَنَا اثْنَتَيْنِ فَاعْتَرَفْنَا بِذُنُوبِنَا فَهَلْ إِلَى خُرُوجٍ مِّن سَبِيلٍ * ذَلِكُم بِأَنَّهُ إِذَا دُعِيَ اللَّهُ وَحْدَهُ كَفَرْتُمْ وَإِن يُشْرَكْ بِهِ تُؤْمِنُوا فَالْحُكْمُ لِلَّهِ الْعَلِيِّ الْكَبِيرِ «به کافران ندا می‌دهند که دشمنی خداوند، بزرگ‌تر از دشمنی شما با خودتان است که به ایمان فرا خوانده می‌شدید امّا شما کفر می‌ورزیدید * می‌گویند: پروردگارا! ما را دو بار میراندی و دو بار زنده گرداندی، اینک ما به گناهان خویش اعتراف کرده‌ایم، آیا راه بیرون شدی از اینجا هست؟ * این (عذاب) از آن روست که چون خداوند به تنهایی (به پرستش) خوانده می‌شد، شما کفر می‌ورزیدید و چون برای او شریک آورده می‌شد می‌گرویدید؛ اینک داوری با خداوند فرازمند بزرگ است» سوره غافر، آیه ۱۲. و شعراء، وَلَوْ نَزَّلْنَاهُ عَلَى بَعْضِ الأَعْجَمِينَ * فَقَرَأَهُ عَلَيْهِم مَّا كَانُوا بِهِ مُؤْمِنِينَ * كَذَلِكَ سَلَكْنَاهُ فِي قُلُوبِ الْمُجْرِمِينَ * لا يُؤْمِنُونَ بِهِ حَتَّى يَرَوُا الْعَذَابَ الأَلِيمَ «و اگر آن را بر کسی غیر عربی زبان نازل کرده بودیم؛ * که او آن را برایشان می‌خواند بدان ایمان نمی‌آوردند * بدین‌گونه آن را در دل گناهکاران راه دادیم * بدان نمی‌گروند تا عذاب دردناک را ببینند» سوره شعراء، آیه ۱۹۸-۲۰۱.
  51. وَإِذَا قِيلَ لَهُمْ تَعَالَوْا إِلَى مَا أَنْزَلَ اللَّهُ وَإِلَى الرَّسُولِ قَالُوا حَسْبُنَا مَا وَجَدْنَا عَلَيْهِ آبَاءَنَا أَوَلَوْ كَانَ آبَاؤُهُمْ لَا يَعْلَمُونَ شَيْئًا وَلَا يَهْتَدُونَ «و چون به آنان گویند که به آنچه خداوند فرو فرستاده است و به پیامبر روی آورید می‌گویند: آنچه نیاکان خود را بر آن یافته‌ایم ما را بسنده است؛ آیا حتی اگر نیاکانشان چیزی نمی‌دانستند و رهنمودی نیافته بودند؟» سوره مائده، آیه ۱۰۴ و نیز، أَلَمْ تَرَوْا أَنَّ اللَّهَ سَخَّرَ لَكُم مَّا فِي السَّمَاوَاتِ وَمَا فِي الأَرْضِ وَأَسْبَغَ عَلَيْكُمْ نِعَمَهُ ظَاهِرَةً وَبَاطِنَةً وَمِنَ النَّاسِ مَن يُجَادِلُ فِي اللَّهِ بِغَيْرِ عِلْمٍ وَلا هُدًى وَلا كِتَابٍ مُّنِيرٍ * وَإِذَا قِيلَ لَهُمُ اتَّبِعُوا مَا أَنزَلَ اللَّهُ قَالُوا بَلْ نَتَّبِعُ مَا وَجَدْنَا عَلَيْهِ آبَاءَنَا أَوَلَوْ كَانَ الشَّيْطَانُ يَدْعُوهُمْ إِلَى عَذَابِ السَّعِيرِ * وَمَن يُسْلِمْ وَجْهَهُ إِلَى اللَّهِ وَهُوَ مُحْسِنٌ فَقَدِ اسْتَمْسَكَ بِالْعُرْوَةِ الْوُثْقَى وَإِلَى اللَّهِ عَاقِبَةُ الأُمُورِ * وَمَن كَفَرَ فَلا يَحْزُنكَ كُفْرُهُ إِلَيْنَا مَرْجِعُهُمْ فَنُنَبِّئُهُم بِمَا عَمِلُوا إِنَّ اللَّهَ عَلِيمٌ بِذَاتِ الصُّدُورِ «آیا ندیده‌اید که خداوند آنچه را در آسمان‌ها و در زمین است برای شما رام کرد و نعمت‌های آشکار و پنهان خود را بر شما تمام کرد؟ و برخی از مردم بی‌هیچ دانش و رهنمود و کتاب روشنی درباره خدا چالش می‌ورزند * و چون به آنان گویند: از آنچه خداوند فرو فرستاده است پیروی کنید، می‌گویند: خیر، ما از آنچه پدرانمان را بر آن یافته‌ایم پیروی می‌کنیم؛ آیا حتّی اگر شیطان آنان را به عذاب آتش (دوزخ) فرا می‌خواند؟ * و هر که روی (دل) خویش به سوی خداوند نهد و نکوکار باشد بی‌گمان به دستاویز استوارتر چنگ زده است و سرانجام کارها با خداوند است * و هر کس کفر ورزد، کفر وی تو را اندوهگین نگرداند (که) بازگشتشان به سوی ماست آنگاه آنان را از آنچه کرده‌اند آگاه می‌سازیم؛ بی‌گمان خداوند به اندیشه‌ها داناست» سوره لقمان، آیه ۲۰-۲۳.
  52. مَنْ كَفَرَ بِاللَّهِ مِنْ بَعْدِ إِيمَانِهِ إِلَّا مَنْ أُكْرِهَ وَقَلْبُهُ مُطْمَئِنٌّ بِالْإِيمَانِ وَلَكِنْ مَنْ شَرَحَ بِالْكُفْرِ صَدْرًا فَعَلَيْهِمْ غَضَبٌ مِنَ اللَّهِ وَلَهُمْ عَذَابٌ عَظِيمٌ * ذَلِكَ بِأَنَّهُمُ اسْتَحَبُّوا الْحَيَاةَ الدُّنْيَا عَلَى الْآخِرَةِ وَأَنَّ اللَّهَ لَا يَهْدِي الْقَوْمَ الْكَافِرِينَ «بر آن کسان که پس از ایمان به خداوند کفر ورزند- نه آن کسان که وادار (به اظهار کفر) شده‌اند و دلشان به ایمان گرم است بلکه آن کسان که دل به کفر دهند- خشمی از خداوند خواهد بود و عذابی سترگ خواهند داشت * آن (عذاب) از این روست که آنها زندگانی دنیا را از جهان واپسین دوست‌تر دارند و اینکه خداوند گروه کافران را راهنمایی نمی‌کند» سوره نحل، آیه ۱۰۶-۱۰۷.
  53. وَإِنَّكَ لَتَدْعُوهُمْ إِلَى صِرَاطٍ مُّسْتَقِيمٍ * وَإِنَّ الَّذِينَ لا يُؤْمِنُونَ بِالآخِرَةِ عَنِ الصِّرَاطِ لَنَاكِبُونَ * وَلَوْ رَحِمْنَاهُمْ وَكَشَفْنَا مَا بِهِم مِّن ضُرٍّ لَّلَجُّوا فِي طُغْيَانِهِمْ يَعْمَهُونَ «و به یقین تو آنان را به راهی راست می‌خوانی * و بی‌گمان آنان که به جهان واپسین ایمان ندارند، از راه گشته‌اند * و اگر آنان را می‌بخشودیم و گزندی را که بدان دچارند برمی‌داشتیم سرگردان در سرکشی‌شان پای می‌فشردند» سوره مؤمنون، آیه ۷۳-۷۵.
  54. إِنَّ الَّذِينَ كَفَرُوا سَوَاءٌ عَلَيْهِمْ أَأَنْذَرْتَهُمْ أَمْ لَمْ تُنْذِرْهُمْ لَا يُؤْمِنُونَ * خَتَمَ اللَّهُ عَلَى قُلُوبِهِمْ وَعَلَى سَمْعِهِمْ وَعَلَى أَبْصَارِهِمْ غِشَاوَةٌ وَلَهُمْ عَذَابٌ عَظِيمٌ «بی‌گمان بر کافران برابر است، چه بیمشان دهی یا بیمشان ندهی، ایمان نمی‌آورند * خداوند بر دل‌ها و بر شنوایی آنان مهر نهاده و بر بینایی‌های آنها پرده‌ای است و عذابی سترگ خواهند داشت» سوره بقره، آیه ۶-۷ و روم، وَلَقَدْ ضَرَبْنَا لِلنَّاسِ فِي هَذَا الْقُرْآنِ مِن كُلِّ مَثَلٍ وَلَئِن جِئْتَهُم بِآيَةٍ لَيَقُولَنَّ الَّذِينَ كَفَرُوا إِنْ أَنتُمْ إِلاَّ مُبْطِلُونَ * كَذَلِكَ يَطْبَعُ اللَّهُ عَلَى قُلُوبِ الَّذِينَ لا يَعْلَمُونَ * فَاصْبِرْ إِنَّ وَعْدَ اللَّهِ حَقٌّ وَلا يَسْتَخِفَّنَّكَ الَّذِينَ لا يُوقِنُونَ «و بی‌گمان ما در این قرآن برای مردم هر گونه مثلی زده‌ایم و اگر برای آنان نشانه‌ای بیاوری کافران خواهند گفت: شما تباه‌اندیشانی بیش نیستید * بدین گونه خداوند بر دل آن کسان که (حقیقت را) نمی‌دانند مهر می‌زند * پس شکیبا باش که وعده خداوند راستین است و مبادا آنان که اهل یقین نیستند تو را سبکسار گردانند» سوره روم، آیه ۵۸-۶۰.
  55. بحار الانوار جلد ۷۴ ص۲۱۲
  56. منصوری، خلیل، لجاجت و زیان‌های آن.
  57. أَمَّنْ هَذَا الَّذِي يَرْزُقُكُمْ إِنْ أَمْسَكَ رِزْقَهُ بَل لَّجُّوا فِي عُتُوٍّ وَنُفُورٍ * أَفَمَن يَمْشِي مُكِبًّا عَلَى وَجْهِهِ أَهْدَى أَمَّن يَمْشِي سَوِيًّا عَلَى صِرَاطٍ مُّسْتَقِيمٍ * قُلْ هُوَ الَّذِي أَنشَأَكُمْ وَجَعَلَ لَكُمُ السَّمْعَ وَالأَبْصَارَ وَالأَفْئِدَةَ قَلِيلا مَّا تَشْكُرُونَ * قُلْ هُوَ الَّذِي ذَرَأَكُمْ فِي الأَرْضِ وَإِلَيْهِ تُحْشَرُونَ * وَيَقُولُونَ مَتَى هَذَا الْوَعْدُ إِن كُنتُمْ صَادِقِينَ * قُلْ إِنَّمَا الْعِلْمُ عِندَ اللَّهِ وَإِنَّمَا أَنَا نَذِيرٌ مُّبِينٌ * فَلَمَّا رَأَوْهُ زُلْفَةً سِيئَتْ وُجُوهُ الَّذِينَ كَفَرُوا وَقِيلَ هَذَا الَّذِي كُنتُم بِهِ تَدَّعُونَ «یا کیست آنکه اگر (خداوند) روزی دادن خویش را باز دارد، روزیتان دهد؟ (هیچ کس) بلکه آنان در تجاوز و رمیدگی پای فشردند * آیا آنکه به روی درافتاده (و باژگون) راه می‌رود رهیاب‌تر است یا آنکه استوار و بر راهی راست راه می‌رود؟ * بگو اوست که شما را آفرید و برای شما گوش و دیدگان و دل‌ها را پدید آورد امّا اندکی، سپاس می‌گزارید * بگو: اوست که شما را در زمین پدیدار کرد و نزد او گرد آورده می‌شوید * و می‌گویند: اگر راست می‌گویید این وعده کی می‌رسد؟ * بگو: دانش (آن) نزد خداوند است و من تنها بیم‌دهنده‌ای آشکارم * و چون آن را نزدیک ببینند چهره کافران در هم می‌رود و (به آنان) گفته می‌شود: این همان (روزی) است که آن را درخواست می‌کردید؟» سوره ملک، آیه ۲۱-۲۷.
  58. إِنَّ الَّذِينَ لاَ يُؤْمِنُونَ بِآيَاتِ اللَّهِ لاَ يَهْدِيهِمُ اللَّهُ وَلَهُمْ عَذَابٌ أَلِيمٌ * إِنَّمَا يَفْتَرِي الْكَذِبَ الَّذِينَ لاَ يُؤْمِنُونَ بِآيَاتِ اللَّهِ وَأُولَئِكَ هُمُ الْكَاذِبُونَ * مَن كَفَرَ بِاللَّهِ مِن بَعْدِ إِيمَانِهِ إِلاَّ مَنْ أُكْرِهَ وَقَلْبُهُ مُطْمَئِنٌّ بِالإِيمَانِ وَلَكِن مَّن شَرَحَ بِالْكُفْرِ صَدْرًا فَعَلَيْهِمْ غَضَبٌ مِّنَ اللَّهِ وَلَهُمْ عَذَابٌ عَظِيمٌ * ذَلِكَ بِأَنَّهُمُ اسْتَحَبُّواْ الْحَيَاةَ الدُّنْيَا عَلَى الآخِرَةِ وَأَنَّ اللَّهَ لاَ يَهْدِي الْقَوْمَ الْكَافِرِينَ * أُوْلَئِكَ الَّذِينَ طَبَعَ اللَّهُ عَلَى قُلُوبِهِمْ وَسَمْعِهِمْ وَأَبْصَارِهِمْ وَأُولَئِكَ هُمُ الْغَافِلُونَ * لاَ جَرَمَ أَنَّهُمْ فِي الآخِرَةِ هُمُ الْخَاسِرُونَ «خداوند کسانی را که به آیات او ایمان ندارند راهنمایی نخواهد کرد و آنان را عذابی دردناک خواهد بود * تنها کسانی که به آیات خداوند ایمان ندارند دروغ می‌بافند و همانانند که دروغگویند * بر آن کسان که پس از ایمان به خداوند کفر ورزند- نه آن کسان که وادار (به اظهار کفر) شده‌اند و دلشان به ایمان گرم است بلکه آن کسان که دل به کفر دهند- خشمی از خداوند خواهد بود و عذابی سترگ خواهند داشت * آن (عذاب) از این روست که آنها زندگانی دنیا را از جهان واپسین دوست‌تر دارند و اینکه خداوند گروه کافران را راهنمایی نمی‌کند * آنان کسانی هستند که خداوند بر دل‌ها و گوش و دیدگانشان مهر نهاده است و همانانند که غافلند * ناگزیر چنین است که آنان در جهان واپسین زیانکارند» سوره نحل، آیه ۱۰۴-۱۰۹.
  59. قَالَتْ رُسُلُهُمْ أَفِي اللَّهِ شَكٌّ فَاطِرِ السَّمَاوَاتِ وَالأَرْضِ يَدْعُوكُمْ لِيَغْفِرَ لَكُم مِّن ذُنُوبِكُمْ وَيُؤَخِّرَكُمْ إِلَى أَجَلٍ مُّسَمًّى قَالُواْ إِنْ أَنتُمْ إِلاَّ بَشَرٌ مِّثْلُنَا تُرِيدُونَ أَن تَصُدُّونَا عَمَّا كَانَ يَعْبُدُ آبَاؤُنَا فَأْتُونَا بِسُلْطَانٍ مُّبِينٍ * قَالَتْ لَهُمْ رُسُلُهُمْ إِن نَّحْنُ إِلاَّ بَشَرٌ مِّثْلُكُمْ وَلَكِنَّ اللَّهَ يَمُنُّ عَلَى مَن يَشَاء مِنْ عِبَادِهِ وَمَا كَانَ لَنَا أَن نَّأْتِيَكُم بِسُلْطَانٍ إِلاَّ بِإِذْنِ اللَّهِ وَعَلَى اللَّهِ فَلْيَتَوَكَّلِ الْمُؤْمِنُونَ * وَمَا لَنَا أَلاَّ نَتَوَكَّلَ عَلَى اللَّهِ وَقَدْ هَدَانَا سُبُلَنَا وَلَنَصْبِرَنَّ عَلَى مَا آذَيْتُمُونَا وَعَلَى اللَّهِ فَلْيَتَوَكَّلِ الْمُتَوَكِّلُونَ * وَقَالَ الَّذِينَ كَفَرُواْ لِرُسُلِهِمْ لَنُخْرِجَنَّكُم مِّنْ أَرْضِنَا أَوْ لَتَعُودُنَّ فِي مِلَّتِنَا فَأَوْحَى إِلَيْهِمْ رَبُّهُمْ لَنُهْلِكَنَّ الظَّالِمِينَ * وَلَنُسْكِنَنَّكُمُ الأَرْضَ مِن بَعْدِهِمْ ذَلِكَ لِمَنْ خَافَ مَقَامِي وَخَافَ وَعِيدِ * وَاسْتَفْتَحُواْ وَخَابَ كُلُّ جَبَّارٍ عَنِيدٍ «پیامبرانشان گفتند: آیا درباره خداوند- آفریننده آسمان‌ها و زمین- تردیدی هست؟ او شما را فرا می‌خواند تا برخی از گناهانتان را بیامرزد و (مرگ) شما را تا مدّتی معیّن پس افکند؛ گفتند: شما (نیز) جز بشری مانند ما نیستید که می‌خواهید ما را از آنچه پدرانمان می‌پرستیدند، باز دارید؛ بنابراین برهانی روشن برای ما بیاورید * پیامبرانشان به آنها گفتند: ما جز بشری مانند شما نیستیم امّا خداوند بر هر کس از بندگانش که بخواهد منّت می‌گذارد (و به او رسالت می‌بخشد) و ما را نشاید که جز به اذن خداوند برهانی برای شما بیاوریم و مؤمنان باید تنها بر خداوند توکّل کنند * و چرا بر خداوند توکّل نکنیم حال آنکه راهمان را به ما نشان داده است؟ و بی‌گمان بر آزاری که می‌دهیدمان شکیبایی پیشه می‌کنیم و توکّل‌کنندگان باید تنها بر خداوند توکّل کنند * و کافران به پیامبرانشان گفتند: شما را از سرزمینمان بیرون خواهیم راند مگر به آیین ما باز گردید آنگاه پروردگارشان به آنان وحی کرد که بی‌گمان ستمگران را نابود خواهیم کرد * و شما را پس از آنان در این سرزمین جای خواهیم داد؛ این برای کسی است که از ایستادن در پیشگاه من و از هشدار من می‌هراسد * و (پیامبران) گشایش خواستند و هر گردنکش ستیهنده‌ای نومید شد» سوره ابراهیم، آیه ۱۰-۱۵.
  60. وَكَذَلِكَ أَنزَلْنَا إِلَيْكَ الْكِتَابَ فَالَّذِينَ آتَيْنَاهُمُ الْكِتَابَ يُؤْمِنُونَ بِهِ وَمِنْ هَؤُلاء مَن يُؤْمِنُ بِهِ وَمَا يَجْحَدُ بِآيَاتِنَا إِلاَّ الْكَافِرُونَ * وَمَا كُنتَ تَتْلُو مِن قَبْلِهِ مِن كِتَابٍ وَلا تَخُطُّهُ بِيَمِينِكَ إِذًا لّارْتَابَ الْمُبْطِلُونَ * بَلْ هُوَ آيَاتٌ بَيِّنَاتٌ فِي صُدُورِ الَّذِينَ أُوتُوا الْعِلْمَ وَمَا يَجْحَدُ بِآيَاتِنَا إِلاَّ الظَّالِمُونَ * وَقَالُوا لَوْلا أُنزِلَ عَلَيْهِ آيَاتٌ مِّن رَّبِّهِ قُلْ إِنَّمَا الآيَاتُ عِندَ اللَّهِ وَإِنَّمَا أَنَا نَذِيرٌ مُّبِينٌ * أَوَلَمْ يَكْفِهِمْ أَنَّا أَنزَلْنَا عَلَيْكَ الْكِتَابَ يُتْلَى عَلَيْهِمْ إِنَّ فِي ذَلِكَ لَرَحْمَةً وَذِكْرَى لِقَوْمٍ يُؤْمِنُونَ «و بدین‌گونه ما این کتاب را به سوی تو فرو فرستادیم بنابراین کسانی که به آنها کتاب (آسمانی) داده‌ایم بدان ایمان می‌آورند و از اینان برخی به آن ایمان می‌آورند و به آیات ما جز کافران انکار نمی‌ورزند * و تو پیش از آن (قرآن) نه کتابی می‌خواندی و نه به دست خویش آن را می‌نوشتی که آنگاه، تباه‌اندیشان، بدگمان می‌شدند * اما آن (قرآن) آیاتی روشن است در سینه کسانی که به آنان دانش داده‌اند و آیات ما را جز ستمکاران انکار نمی‌کنند * و گفتند: چرا نشانه‌هایی از سوی پروردگارش بر او فرو فرستاده نمی‌شود؟ بگو: جز این نیست که نشانه‌ها نزد خداوند است و من تنها بیم‌دهنده‌ای آشکارم * و آیا همین برای آنان بسنده نیست که ما بر تو کتاب (آسمانی) را فرو فرستاده‌ایم که بر آنان خوانده می‌شود؟ به راستی در این (کار) بخشایش و یادکردی برای گروه مؤمنان است» سوره عنکبوت، آیه ۴۷-۵۱.
  61. مؤمنون، آیات ۷۳ تا ۷۶
  62. «بی‌گمان بر کافران برابر است، چه بیمشان دهی یا بیمشان ندهی، ایمان نمی‌آورند * خداوند بر دل‌ها و بر شنوایی آنان مهر نهاده و بر بینایی‌های آنها پرده‌ای است و عذابی سترگ خواهند داشت» سوره بقره، آیه ۶-۷.
  63. نحل، آیات ۱۰۶ تا ۱۰۸
  64. وَمِنْهُمْ مَنْ يَسْتَمِعُ إِلَيْكَ وَجَعَلْنَا عَلَى قُلُوبِهِمْ أَكِنَّةً أَنْ يَفْقَهُوهُ وَفِي آذَانِهِمْ وَقْرًا وَإِنْ يَرَوْا كُلَّ آيَةٍ لَا يُؤْمِنُوا بِهَا حَتَّى إِذَا جَاءُوكَ يُجَادِلُونَكَ يَقُولُ الَّذِينَ كَفَرُوا إِنْ هَذَا إِلَّا أَسَاطِيرُ الْأَوَّلِينَ * وَهُمْ يَنْهَوْنَ عَنْهُ وَيَنْأَوْنَ عَنْهُ وَإِنْ يُهْلِكُونَ إِلَّا أَنْفُسَهُمْ وَمَا يَشْعُرُونَ «و برخی از آنان کسانی هستند که به تو گوش می‌دهند در حالی که بر دل‌هایشان پوشش‌هایی افکنده‌ایم تا درنیابند و در گوش‌هایشان سنگینی‌یی (نهاده‌ایم) و اگر هر نشانه‌ای ببینند به آن ایمان نمی‌آورند تا آنجا که چون نزد تو آیند با تو چالش می‌ورزند؛ کافران می‌گوی * و آنان (دیگران را) از آن (قرآن) باز می‌دارند و (خود) از آن دور می‌شوند و جز خویشتن را نابود نمی‌کنند و در نمی‌یابند» سوره انعام، آیه ۲۵-۲۶ و وَمَا نُرْسِلُ الْمُرْسَلِينَ إِلَّا مُبَشِّرِينَ وَمُنْذِرِينَ وَيُجَادِلُ الَّذِينَ كَفَرُوا بِالْبَاطِلِ لِيُدْحِضُوا بِهِ الْحَقَّ وَاتَّخَذُوا آيَاتِي وَمَا أُنْذِرُوا هُزُوًا * وَمَنْ أَظْلَمُ مِمَّنْ ذُكِّرَ بِآيَاتِ رَبِّهِ فَأَعْرَضَ عَنْهَا وَنَسِيَ مَا قَدَّمَتْ يَدَاهُ إِنَّا جَعَلْنَا عَلَى قُلُوبِهِمْ أَكِنَّةً أَنْ يَفْقَهُوهُ وَفِي آذَانِهِمْ وَقْرًا وَإِنْ تَدْعُهُمْ إِلَى الْهُدَى فَلَنْ يَهْتَدُوا إِذًا أَبَدًا «و ما فرستادگان را جز نویدبخش و بیم‌دهنده نمی‌فرستیم و کافران به وسیله باطل چالش می‌ورزند تا حق را با آن از میان بردارند؛ و آیات مرا و بیم‌هایی را که یافته‌اند به ریشخند گرفتند * و ستمگرتر از آن کس که آیات پروردگارش را فرایاد او آورند اما از آنها روی گرداند و کارهایی را که کرده است به فراموشی سپارد کیست؟ ما بر دل‌های آنان پرده‌هایی افکنده‌ایم تا آن (پیام آسمانی) را درنیابند و در گوش‌هاشان سنگینی‌یی (نهاده‌ایم)؛ و اگر آنها را به» سوره کهف، آیه ۵۶-۵۷.
  65. بقره، آیات ۶ و ۷
  66. کهف، آیات ۵۴ و ۵۶
  67. أَمْ خَلَقُوا السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضَ بَلْ لَا يُوقِنُونَ «یا مگر آسمان‌ها و زمین را آفریده‌اند؟ (نه،) بلکه باور ندارند» سوره طور، آیه ۳۶.
  68. بقره، آیات ۶ و ۷
  69. انعام، آیات ۲۵ و ۲۶
  70. يَا أَيُّهَا الرَّسُولُ لَا يَحْزُنْكَ الَّذِينَ يُسَارِعُونَ فِي الْكُفْرِ مِنَ الَّذِينَ قَالُوا آمَنَّا بِأَفْوَاهِهِمْ وَلَمْ تُؤْمِنْ قُلُوبُهُمْ وَمِنَ الَّذِينَ هَادُوا سَمَّاعُونَ لِلْكَذِبِ سَمَّاعُونَ لِقَوْمٍ آخَرِينَ لَمْ يَأْتُوكَ يُحَرِّفُونَ الْكَلِمَ مِنْ بَعْدِ مَوَاضِعِهِ يَقُولُونَ إِنْ أُوتِيتُمْ هَذَا فَخُذُوهُ وَإِنْ لَمْ تُؤْتَوْهُ فَاحْذَرُوا وَمَنْ يُرِدِ اللَّهُ فِتْنَتَهُ فَلَنْ تَمْلِكَ لَهُ مِنَ اللَّهِ شَيْئًا أُولَئِكَ الَّذِينَ لَمْ يُرِدِ اللَّهُ أَنْ يُطَهِّرَ قُلُوبَهُمْ لَهُمْ فِي الدُّنْيَا خِزْيٌ وَلَهُمْ فِي الْآخِرَةِ عَذَابٌ عَظِيمٌ «ای پیامبر! آنان که در کفر شتاب می‌ورزند تو را اندوهگین نکنند، همان کسانی که به زبان می‌گفتند ایمان آورده‌ایم در حالی که دل‌هاشان ایمان نیاورده است و یهودیانی که به دروغ گوش می‌سپارند جاسوسان گروهی دیگرند که نزد تو نیامده‌اند؛ عبارات (کتاب آسمانی) را از جایگاه آنها پس و پیش می‌کنند؛ (به همدیگر) می‌گویند اگر به شما این (حکمی که ما می‌خواهیم از سوی پیامبر) داده شد بپذیرید و اگر داده نشد، (از او) دوری گزینید- و از تو در برابر خداوند، برای کسی که عذاب وی را بخواهد، هیچ‌گاه کاری ساخته نیست- آنان کسانی هستند که خداوند نخواسته است دل‌هایشان را پاکیزه گرداند؛ در این جهان، خواری و در جهان واپسین عذابی سترگ دارند» سوره مائده، آیه ۴۱.
  71. كَيْفَ يَهْدِي اللَّهُ قَوْمًا كَفَرُواْ بَعْدَ إِيمَانِهِمْ وَشَهِدُواْ أَنَّ الرَّسُولَ حَقٌّ وَجَاءَهُمُ الْبَيِّنَاتُ وَاللَّهُ لاَ يَهْدِي الْقَوْمَ الظَّالِمِينَ * أُوْلَئِكَ جَزَاؤُهُمْ أَنَّ عَلَيْهِمْ لَعْنَةَ اللَّهِ وَالْمَلائِكَةِ وَالنَّاسِ أَجْمَعِينَ * خَالِدِينَ فِيهَا لاَ يُخَفَّفُ عَنْهُمُ الْعَذَابُ وَلاَ هُمْ يُنظَرُونَ * إِلاَّ الَّذِينَ تَابُواْ مِن بَعْدِ ذَلِكَ وَأَصْلَحُواْ فَإِنَّ اللَّه غَفُورٌ رَّحِيمٌ * إِنَّ الَّذِينَ كَفَرُواْ بَعْدَ إِيمَانِهِمْ ثُمَّ ازْدَادُواْ كُفْرًا لَّن تُقْبَلَ تَوْبَتُهُمْ وَأُولَئِكَ هُمُ الضَّالُّونَ * إِنَّ الَّذِينَ كَفَرُواْ وَمَاتُواْ وَهُمْ كُفَّارٌ فَلَن يُقْبَلَ مِنْ أَحَدِهِم مِّلْءُ الأَرْضِ ذَهَبًا وَلَوِ افْتَدَى بِهِ أُوْلَئِكَ لَهُمْ عَذَابٌ أَلِيمٌ وَمَا لَهُم مِّن نَّاصِرِينَ «چگونه خداوند گروهی را راهنمایی کند که پس از آنکه ایمان آوردند و گواهی دادند که این فرستاده، بر حقّ است و برهان‌ها (ی روشن) برای آنان آمد کفر ورزیدند و خداوند گروه ستمکاران را راهنمایی نمی‌کند * کیفر آنان لعنت خداوند و فرشتگان و همه مردم بر آنهاست * در آن جاودانند و نه از عذابشان کاسته می‌شود و نه به آنان مهلت خواهند داد * مگر آنان که پس از آن، توبه کنند و به راه آیند؛ که بی‌گمان خداوند آمرزنده‌ای بخشاینده است * توبه کسانی که پس از ایمان خویش کفر ورزیدند سپس بر کفر افزودند هرگز پذیرفته نخواهد شد و آنانند که گمراهند * کسانی که کافر شدند و در کفر مردند و گر همچند زمین زر به بازخرید خویش دهند از آنان پذیرفته نیست؛ آنها عذابی دردناک (در پیش) دارند و یاوری نخواهند داشت» سوره آل عمران، آیه ۸۶-۹۱.
  72. نحل، آیات ۱۰۶ و ۱۰۷
  73. تِلْكَ الْقُرَى نَقُصُّ عَلَيْكَ مِنْ أَنْبَائِهَا وَلَقَدْ جَاءَتْهُمْ رُسُلُهُمْ بِالْبَيِّنَاتِ فَمَا كَانُوا لِيُؤْمِنُوا بِمَا كَذَّبُوا مِنْ قَبْلُ كَذَلِكَ يَطْبَعُ اللَّهُ عَلَى قُلُوبِ الْكَافِرِينَ * وَمَا وَجَدْنَا لِأَكْثَرِهِمْ مِنْ عَهْدٍ وَإِنْ وَجَدْنَا أَكْثَرَهُمْ لَفَاسِقِينَ * ثُمَّ بَعَثْنَا مِنْ بَعْدِهِمْ مُوسَى بِآيَاتِنَا إِلَى فِرْعَوْنَ وَمَلَئِهِ فَظَلَمُوا بِهَا فَانْظُرْ كَيْفَ كَانَ عَاقِبَةُ الْمُفْسِدِينَ «ما از اخبار این شهرها برای تو باز می‌گوییم و به راستی پیامبرانشان برهان‌ها (ی روشن) برای آنان آوردند و آنها بر آن نبودند که به آنچه پیشاپیش دروغ انگاشته بودند ایمان آوردند بدین گونه خداوند بر دل کافران مهر می‌نهد * و در بیشتر آنان پیمانی (استوار) نیافتیم و به راستی بیشتر آنها را نافرمان یافتیم * سپس بعد از آنان موسی را با نشانه‌هایمان به سوی فرعون و سرکردگانش برانگیختیم و آنان به آن (نشانه)‌ها ستم روا داشتند پس بنگر که سرانجام تبهکاران چگونه بود» سوره اعراف، آیه ۱۰۱-۱۰۳.
  74. وَلَمَّا جَاءَهُمْ كِتَابٌ مِنْ عِنْدِ اللَّهِ مُصَدِّقٌ لِمَا مَعَهُمْ وَكَانُوا مِنْ قَبْلُ يَسْتَفْتِحُونَ عَلَى الَّذِينَ كَفَرُوا فَلَمَّا جَاءَهُمْ مَا عَرَفُوا كَفَرُوا بِهِ فَلَعْنَةُ اللَّهِ عَلَى الْكَافِرِينَ «و چون کتابی از سوی خداوند نزدشان آمد که آنچه را با خود داشتند، راست می‌شمرد؛ با آنکه پیش‌تر، (به مژده آمدن آن) در برابر کافران یاری می‌خواستند؛ همین که آنچه می‌شناختند نزدشان رسید، بدان کفر ورزیدند پس لعنت خداوند بر کافران باد» سوره بقره، آیه ۸۹.
  75. مؤمنون، آیات ۷۴ و ۷۵
  76. إِنَّ الَّذِينَ كَفَرُوا بِالذِّكْرِ لَمَّا جَاءَهُمْ وَإِنَّهُ لَكِتَابٌ عَزِيزٌ * لا يَأْتِيهِ الْبَاطِلُ مِن بَيْنِ يَدَيْهِ وَلا مِنْ خَلْفِهِ تَنزِيلٌ مِّنْ حَكِيمٍ حَمِيدٍ * مَا يُقَالُ لَكَ إِلاَّ مَا قَدْ قِيلَ لِلرُّسُلِ مِن قَبْلِكَ إِنَّ رَبَّكَ لَذُو مَغْفِرَةٍ وَذُو عِقَابٍ أَلِيمٍ * وَلَوْ جَعَلْنَاهُ قُرْآنًا أَعْجَمِيًّا لَّقَالُوا لَوْلا فُصِّلَتْ آيَاتُهُ أَأَعْجَمِيٌّ وَعَرَبِيٌّ قُلْ هُوَ لِلَّذِينَ آمَنُوا هُدًى وَشِفَاء وَالَّذِينَ لا يُؤْمِنُونَ فِي آذَانِهِمْ وَقْرٌ وَهُوَ عَلَيْهِمْ عَمًى أُوْلَئِكَ يُنَادَوْنَ مِن مَّكَانٍ بَعِيدٍ «به یقین آنان که این یادکرد را چون بر آنان فرود آمد انکار کردند (کیفر خواهند دید) و به راستی آن کتابی است ارجمند * در حال و آینده آن، باطل راه ندارد، فرو فرستاده (خداوند) فرزانه ستوده‌ای است * به تو چیزی گفته نمی‌شود مگر آنچه به پیامبران پیش از تو گفته شده است، بی‌گمان پروردگارت دارای آمرزش و دارای کیفری دردناک است * و اگر آن را قرآنی غیر عربی می‌کردیم می‌گفتند: چرا آیاتش روشن نیست، آیا (قرآنی) غیر عربی و (پیامبری) عربی؟ بگو که آن برای مؤمنان رهنمود و درمان و در گوش بی‌ایمانان سنگینی است و آن (قرآن) برای آنان مایه نابینایی است، (گویی) آنان را از جایی دور فرا می‌خوا» سوره فصلت، آیه ۴۱-۴۴.
  77. قُلِ انْظُرُوا مَاذَا فِي السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضِ وَمَا تُغْنِي الْآيَاتُ وَالنُّذُرُ عَنْ قَوْمٍ لَا يُؤْمِنُونَ * فَهَلْ يَنْتَظِرُونَ إِلَّا مِثْلَ أَيَّامِ الَّذِينَ خَلَوْا مِنْ قَبْلِهِمْ قُلْ فَانْتَظِرُوا إِنِّي مَعَكُمْ مِنَ الْمُنْتَظِرِينَ «بگو: بنگرید که در آسمان‌ها و زمین چیست؟ و (این) نشانه‌ها و بیم دادن برای گروهی که ایمان ندارند سودی ندارد * پس آیا چشم به راه روزگاری جز همانند روزگاران کسانی هستند که پیش از آنان، در گذشته‌اند؟ بگو: چشم به راه دارید که من (نیز) با شما از چشم به راه دارندگانم» سوره یونس، آیه ۱۰۱-۱۰۲.
  78. وَنَادَى أَصْحَابُ النَّارِ أَصْحَابَ الْجَنَّةِ أَنْ أَفِيضُوا عَلَيْنَا مِنَ الْمَاءِ أَوْ مِمَّا رَزَقَكُمُ اللَّهُ قَالُوا إِنَّ اللَّهَ حَرَّمَهُمَا عَلَى الْكَافِرِينَ * الَّذِينَ اتَّخَذُوا دِينَهُمْ لَهْوًا وَلَعِبًا وَغَرَّتْهُمُ الْحَيَاةُ الدُّنْيَا فَالْيَوْمَ نَنْسَاهُمْ كَمَا نَسُوا لِقَاءَ يَوْمِهِمْ هَذَا وَمَا كَانُوا بِآيَاتِنَا يَجْحَدُونَ «و دمسازان آتش بهشتیان را ندا می‌کنند که از آب یا از آنچه خداوند روزی شما کرده است بر ما (نیز) فرو ریزید! می‌گویند: خداوند هر دو را بر کافران حرام کرده است * (همان) کسانی که دین خویش را به سرگرمی و بازی گرفتند و زندگی دنیا آنان را فریفت و امروز ما آنان را از یاد می‌بریم چنان که آنان دیدار این روزشان را از یاد برده بودند و به آیات ما انکار می‌ورزیدند» سوره اعراف، آیه ۵۰-۵۱.
  79. نحل، آیات ۱۰۳ تا ۱۰۸
  80. لِتُنذِرَ قَوْمًا مَّا أُنذِرَ آبَاؤُهُمْ فَهُمْ غَافِلُونَ * لَقَدْ حَقَّ الْقَوْلُ عَلَى أَكْثَرِهِمْ فَهُمْ لا يُؤْمِنُونَ * إِنَّا جَعَلْنَا فِي أَعْنَاقِهِمْ أَغْلالاً فَهِيَ إِلَى الأَذْقَانِ فَهُم مُّقْمَحُونَ * وَجَعَلْنَا مِن بَيْنِ أَيْدِيهِمْ سَدًّا وَمِنْ خَلْفِهِمْ سَدًّا فَأَغْشَيْنَاهُمْ فَهُمْ لاَ يُبْصِرُونَ * وَسَوَاء عَلَيْهِمْ أَأَنذَرْتَهُمْ أَمْ لَمْ تُنذِرْهُمْ لاَ يُؤْمِنُونَ * إِنَّمَا تُنذِرُ مَنِ اتَّبَعَ الذِّكْرَ وَخَشِيَ الرَّحْمَن بِالْغَيْبِ فَبَشِّرْهُ بِمَغْفِرَةٍ وَأَجْرٍ كَرِيمٍ «تا به گروهی بیم دهی که پدرانشان بیم داده نشده‌اند، از این رو آنان غافلند * به یقین، فرمان (عذاب) بر بسیاری از آنان به حقیقت پیوسته است و آنان ایمان نمی‌آورند * ما غل‌هایی بر گردن‌هایشان تا (زیر) چانه نهاده‌ایم چنان که سرشان بالا مانده است * و ما پیش رویشان سدّی و پشت سرشان سدّی نهاده‌ایم و (دیدگان) آنان را فرو پوشانده‌ایم چنان که (چیزی) نمی‌بینند * و برای آنان برابر است، چه بیمشان دهی یا بیمشان ندهی ایمان نمی‌آورند * تو تنها به آن کس می‌توانی بیم دهی که از این قرآن پیروی می‌کند و از (خداوند) بخشنده در نهان بیم دارد پس او را به آمرزش و پاداشی ارزشمند نوید ده» سوره یس، آیه ۶-۱۱.
  81. وَلَوْ نَزَّلْنَا عَلَيْكَ كِتَابًا فِي قِرْطَاسٍ فَلَمَسُوهُ بِأَيْدِيهِمْ لَقَالَ الَّذِينَ كَفَرُواْ إِنْ هَذَا إِلاَّ سِحْرٌ مُّبِينٌ * وَقَالُواْ لَوْلا أُنزِلَ عَلَيْهِ مَلَكٌ وَلَوْ أَنزَلْنَا مَلَكًا لَّقُضِيَ الأَمْرُ ثُمَّ لاَ يُنظَرُونَ * وَلَوْ جَعَلْنَاهُ مَلَكًا لَّجَعَلْنَاهُ رَجُلاً وَلَلَبَسْنَا عَلَيْهِم مَّا يَلْبِسُونَ * وَلَقَدِ اسْتُهْزِئَ بِرُسُلٍ مِّن قَبْلِكَ فَحَاقَ بِالَّذِينَ سَخِرُواْ مِنْهُم مَّا كَانُواْ بِهِ يَسْتَهْزِؤُونَ «اگر بر تو کتابی (نگاشته) بر کاغذی فرو می‌فرستادیم که (همگان) آن را به دست خود لمس می‌کردند، باز کافران می‌گفتند: این جز جادویی آشکار نیست * و گفتند: چرا بر او فرشته‌ای فرو فرستاده نشد؟ و اگر فرشته‌ای می‌فرستادیم کار تمام بود و دیگر مهلت نمی‌یافتند * و اگر او را فرشته‌ای می‌گرداندیم، او را (به گونه) مردی در می‌آوردیم و باز هم بر آنان همان اشتباهی را که می‌کردند پیش می‌آوردیم * و بی‌گمان پیش از تو پیامبرانی ریشخند شده‌اند؛ آنگاه آنچه به ریشخند می‌گرفتند ریشخندکنندگان آنان را فرا گرفت» سوره انعام، آیه ۷-۱۰.
  82. ملک، آیات ۲۱ تا ۲۷
  83. انعام، آیات ۲۵ و ۲۶
  84. منصوری، خلیل، لجاجت و زیان‌های آن.
  85. منصوری، خلیل، لجاجت مانع حق‌پذیری و عامل حق‌ستیزی.
  86. تِلْكَ الْقُرَى نَقُصُّ عَلَيْكَ مِنْ أَنْبَائِهَا وَلَقَدْ جَاءَتْهُمْ رُسُلُهُمْ بِالْبَيِّنَاتِ فَمَا كَانُوا لِيُؤْمِنُوا بِمَا كَذَّبُوا مِنْ قَبْلُ كَذَلِكَ يَطْبَعُ اللَّهُ عَلَى قُلُوبِ الْكَافِرِينَ «ما از اخبار این شهرها برای تو باز می‌گوییم و به راستی پیامبرانشان برهان‌ها (ی روشن) برای آنان آوردند و آنها بر آن نبودند که به آنچه پیشاپیش دروغ انگاشته بودند ایمان آوردند بدین گونه خداوند بر دل کافران مهر می‌نهد» سوره اعراف، آیه ۱۰۱.
  87. بقره، آیات ۶ و ۷۵؛ غافر، آیات ۶۹ و ۷۰
  88. ثُمَّ بَعَثْنَا مِنْ بَعْدِهِ رُسُلًا إِلَى قَوْمِهِمْ فَجَاءُوهُمْ بِالْبَيِّنَاتِ فَمَا كَانُوا لِيُؤْمِنُوا بِمَا كَذَّبُوا بِهِ مِنْ قَبْلُ كَذَلِكَ نَطْبَعُ عَلَى قُلُوبِ الْمُعْتَدِينَ «آنگاه پس از او پیامبرانی به سوی قوم آنان برانگیختیم که برای آنها برهان‌ها آوردند امّا (آن قوم) بر آن نبودند که به آنچه از پیش دروغ شمرده بودند ایمان آورند؛ بدین‌گونه بر دل تجاوزگران مهر می‌نهیم» سوره یونس، آیه ۷۴.
  89. فَلَمَّا جَاءَتْهُمْ آيَاتُنَا مُبْصِرَةً قَالُوا هَذَا سِحْرٌ مُبِينٌ * وَجَحَدُوا بِهَا وَاسْتَيْقَنَتْهَا أَنْفُسُهُمْ ظُلْمًا وَعُلُوًّا فَانْظُرْ كَيْفَ كَانَ عَاقِبَةُ الْمُفْسِدِينَ «و چون نشانه‌های ما روشنگرانه نزد آنان رسید گفتند: این جادویی آشکار است * و از سر ستم و گردنکشی، با آنکه در دل باور داشتند آن را انکار کردند پس بنگر که سرانجام (کار) تبهکاران چگونه بود» سوره نمل، آیه ۱۳-۱۴.
  90. منصوری، خلیل، لجاجت مانع حق‌پذیری و عامل حق‌ستیزی.
  91. حج، آیات ۸ و ۹؛ غافر، آیات ۳۴ و ۳۵؛ فصلت، آیات ۱۳ تا ۱۵
  92. وَإِنْ يَرَوْا آيَةً يُعْرِضُوا وَيَقُولُوا سِحْرٌ مُسْتَمِرٌّ * وَكَذَّبُوا وَاتَّبَعُوا أَهْوَاءَهُمْ وَكُلُّ أَمْرٍ مُسْتَقِرٌّ «و چون معجزه‌ای ببینند روی می‌گردانند و می‌گویند: جادویی همیشگی است * و دروغ انگاشتند و از هوا و هوس‌هایشان پیروی کردند و هر کاری (در جای خود) پای برجاست» سوره قمر، آیه ۲-۳.
  93. اعراف، آیه ۷۰؛ لقمان، آیات ۲۰ و ۲۱
  94. انعام، آیات ۳۳ و ۳۴؛ کهف، آیات ۵۶ و ۵۷؛ نمل، آیات ۱۳ و ۱۴
  95. كَذَّبَتْ قَبْلَهُمْ قَوْمُ نُوحٍ وَالْأَحْزَابُ مِنْ بَعْدِهِمْ وَهَمَّتْ كُلُّ أُمَّةٍ بِرَسُولِهِمْ لِيَأْخُذُوهُ وَجَادَلُوا بِالْبَاطِلِ لِيُدْحِضُوا بِهِ الْحَقَّ فَأَخَذْتُهُمْ فَكَيْفَ كَانَ عِقَابِ «پیش از آنان (نیز) قوم نوح و گروه‌هایی که پس از ایشان آمدند (پیامبرانشان را) دروغگو شمردند و هر امتی آهنگ پیامبر خویش کردند تا او را فرو گیرند و به نادرستی به چالش برخاستند تا حق را از میان بردارند و من آنان را فرو گرفتم پس (بنگر) کیفر من چگونه بود» سوره غافر، آیه ۵.
  96. نگاه کنید: المیزان، ج ۱۷، ص۳۰۶
  97. یونس، آیات ۷۵ و ۷۶؛ ‌زخرف، آیات ۴۶ تا ۴۸
  98. منصوری، خلیل، لجاجت مانع حق‌پذیری و عامل حق‌ستیزی.