مهریه در معارف و سیره فاطمی
مقدمه
ویژگی برجسته دیگر در سیره فاطمی در این زمینه، اندک بودن مهریه و سادگی مراسم ازدواج است. بیشترین مبلغی که درباره مقدار مهریه آن حضرت نقل شده، پانصد درهم است[۱]. اما مقدار ۴۸۰ درهم[۲] که همان مهرالسنه (مقدار مهریه همسران پیامبر) است، پذیرفتنیتر به نظر میرسد. بر اساس برخی روایات، امیرالمؤمنین (ع) زره خود را در قبال دریافت ۴۰۰ درهم به ودیعه نهاد تا بتواند لوازم اولیه زندگی را تهیه کند. در همین روایت، این مبلغ همان مهریه فاطمه برشمرده شده[۳] و این بدان مفهوم است که مهریه برترین زن هستی در حد قیمت یک زره بوده است.
بر اساس روایتی نبوی، بهترین زنان امت آن حضرت کسانی هستند که مهریه اندکی دارند[۴] و آن حضرت پیش از هر کس دیگر، این سنت را در حق دختر خویش اجرا کرد.
شایان توجه آنکه اگر مهریه زیاد تأثیری در خوشبختی زنان داشت یا نشانه کمال بیشتر در زنان بود، سزاوارترین فرد برای افزونی مهریه، سیده زنان عالم، فاطمه زهرا (س) بود. اما ماجرای مراسم ازدواج حضرت فاطمه و امام علی نیز خواندنی و شنیدنی است. روایات مربوط به این مراسم از نوعی سادگی، بیتکلفی و آسانگیری حکایت دارند.
همین جا نیز جا دارد به نکته پیشگفته اشاره شود که اگر پر خرج بودن مراسم ازدواج، تأثیری در دوام و بقای زندگی مشترک داشت یا نشانه کمالات زن و مرد و یا خانواده آنها میبود، سزاوارترین عروس و داماد برای انجام چنین مراسمی، بهترین زوج هستی، یعنی فاطمه و علی بودند.
در این مراسم نورانی و روحانی، زنان مهاجر و انصار حجله سادهای برای عروس و داماد فراهم کرده، عروس را زینت دادند. رسول خدا (ص) نیز بلال را مأمور کرد تا گوسفندی را ذبح نماید و مقدار اندکی نان تهیه کند. سپس به اعجاز نبوی، تمام مهاجران و انصار که در مسجد حضور داشتند، گروه گروه از آن غذا خوردند و سیر شدند، بدون آنکه چیزی از غذا کاسته شود. سپس همسران رسول خدا (ص) و همسایهها نیز از آن غذا تناول کردند و سیر شدند![۵].[۶]
منابع
پانویس
- ↑ «و روی آن مهر فاطمه خَمْسُمِائَةِ دِرْهَمٍ»؛ (ابن فتال نیشابوری، روضة الواعظین، ص۱۴۸).
- ↑ «وَ كَانَ رَسُولُ اللَّهِ (ص) حَيْثُ بَنَى مَنَازِلَهُ كَانَتْ فَاطِمَةُ (س) عِنْدَهُ فَخَطَبَهَا أَبُو بَكْرٍ فَقَالَ لَهُ رَسُولُ اللَّهِ (ص) أَنْتَظِرُ أَمْرَ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ ثُمَّ خَطَبَهَا عُمَرُ فَقَالَ مِثْلَ ذَلِكَ فَقِيلَ لِعَلِيٍّ (ع) لِمَ لَا تَخْطُبُ فَاطِمَةَ (س) قَالَ وَ اللَّهِ مَا عِنْدِي شَيْءٌ فَقِيلَ لَهُ رَسُولُ اللَّهِ (ص) لَا يَسْأَلُكَ شَيْئاً فَجَاءَ إِلَى رَسُولِ اللَّهِ (ص) فَاسْتَحْيَا أَنْ يَسْأَلَهُ فَرَجَعَ ثُمَّ جَاءَ فِي الْيَوْمِ الثَّانِي فَاسْتَحْيَا فَرَجَعَ ثُمَّ جَاءَ فِي الْيَوْمِ الثَّالِثِ فَقَالَ لَهُ رَسُولُ اللَّهِ (ص) يَا عَلِيُّ أَ لَكَ حَاجَةٌ قَالَ بَلَى يَا رَسُولَ اللَّهِ فَقَالَ لَعَلَّكَ جِئْتَ خَاطِباً قَالَ نَعَمْ يَا رَسُولَ اللَّهِ قَالَ لَهُ رَسُولُ اللَّهِ (ص) هَلْ عِنْدَكَ شَيْءٌ يَا عَلِيُّ قَالَ مَا عِنْدِي يَا رَسُولَ اللَّهِ شَيْءٌ إِلَّا دِرْعِي فَزَوَّجَهُ رَسُولُ اللَّهِ صعَلَى اثْنَتَيْ عَشْرَةَ أُوقِيَّةً وَ نش [نَشًّا] وَ دَفَعَ إِلَيْهِ دِرْعَهُ»؛ (طبرسی، اعلام الوری، ج۱، ص۱۶۰؛ مجلسی، بحارالانوار، ج۱۹، ص۱۱۲).
- ↑ «عن علی قال: قالت لی مولاه لی: ان فاطمه قد خطبت، فما یمنعک ان تاتی رسول الله فیزوجک (ایاها). فقلت: و عندی شی اتزوج به؟ فقالت: انک ان جئت رسول الله زوجک. فوالله ما زالت ترجینی حتی دخلت علی رسول الله، و کانت لرسول الله جلاله و هیبه، فلما قعدت بین یدیه افحمت فوالله ما استطعت ان اتکلم. فقال: ما جاء بک؟ الک حاجه؟ فسکت. فقال: لعلک جئت تخطب فاطمه؟ فقلت: نعم. فقال: فهل عندک شئ تستحلها به؟ فقلت: لا. فقال: ما فعلت بالدرع التی سلحتکها؟ فقلت: عندی، و لکنها - والذی نفسی بیده - لحطمیه ما ثمنها الا اربعمئة درهم. قال: قد زوجتکها (بها) فابعث بها. فکان ذلک صداق فاطمه»؛ (دولابی، الذریة الطاهره، ص۹۴).
- ↑ «عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ (ع) قَالَ قَالَ رَسُولُ اللَّهِ (ص) أَفْضَلُ نِسَاءِ أُمَّتِي أَصْبَحُهُنَّ وَجْهاً وَ أَقَلُّهُنَّ مَهْراً»؛ (کلینی، اصول الکافی، ج۵، ص۳۲۴).
- ↑ «من سننه (ص) لیله زفاف ابنته (ع) ما رواه الخوارزمی فی «المناقب» و الکنجی الشافعی فی «کفایه الطالب فی مناقب علی بن ابی طالب (ع)» عن الحافظ ابن بطه العکبری بسند وصفه بالحسن العالی عن ابن عباس قال: أن رسول الله (ص) دخل علی النساء فقال لهن: انی قد زوجت ابنتی لابن عمی، و قد علمتن منزلتها منی، و انی دافعها الیه، الا فدونکن ابنتکن. فقمن فجعلن فی بیتها فراشا، حشوه لیف، و وساده، و کساء خیبیریا، و مخضبا و هو المرکن (یغسل فیه الثیاب) و صارت ام ایمن البوابه. و قمن الی الفتاه فعلقن علیها من حلیهن و طیبنها. و دعا رسول الله بلالا فقال له: أنی قد زوجت فاطمه ابنتی بابن عمی و انا احب ان یکون من سنن امتی الطعام عند النکاح، اذهب یا بلال إلی الغنم و خذ شاتا و خمسه امداد (المد: ثلاثة أرباع الکیلو او اقل و لعله ۷۰۰ غراما) شعیرا، و اجعل لی قصعة (القصعة: اناء کبیر یسع لعشرة اشخاص) فلعلی اجمع علیها المهاجرین والانصار! ففعل ذلک، و اتاه بها حین فرغ فوضعها بین یدیه، فطعن فی اعلاها و برک (من فمه) ثم قال: یا بلال، ادع الناس من المسجد، زفه زفه (جماعة جماعة). فجعل الناس یزفون، کلما فرغت زفه و ردت اخری حتی فرغ الناس، و فضل منها. فعمد النبی الی فضل ما فیها فبارک فیه (من فمه) ثم قال: یا بلال، احمل الی امهاتک فقل لهن: کلن و اطعمن من غشیکن. ففعل بلال ذلک. ثم أن رسول الله جاء إلی بیته و معه علی (ع)، فهتف بفاطمه، فلما اقبلت رات زوجها مع رسول الله! فقال لها رسول الله: ادنی منی. فدنت منه، فأخذ بیدها و ید علی، فلما اراد ان یجعل کفها فی کف علی ضاق صدرها و دمعتیناها! فأشفق رسول الله أن یکون بکاوها لان علیا لا مال له! فرفع رسول الله راسه و قال لها: ما یبکیک؟! فوالله ما الوتک (قصرت عنک) فی نفسی، و لقد اصبت بک القدر و زوجتک خیر اهلی، و ایم الله لقد زوجتک سیدا فی الدنیا و انه فی الآخره لمن الصالحین. فلانت و امکنته من کفها (فجعل کفها فی کف علی) و قال لهما: اذهبا الی بیتکما، بارک الله لکما، و اصلح بالکما، و لا تهیجا شیئا حتی آتیکما. فاقبلا حتی جلسة مجلسهما، و حولهما امهات المؤمنین من وراء حجاب. ثم اقبل النبی (ص) حتی دق الباب فقالت ام ایمن: من هذا؟ فقال: أنا رسول الله. ففتحت له الباب و هی تقول: بابی انت و امی. فقال لها رسول الله: اثم اخی یا ام ایمن؟ فقالت له: و من اخوک؟ فقال: علی بن ابی طالب. فقالت: یا رسول الله هو اخوک و زوجته ابنتک؟ فقال: نعم. فقالت: انما نعرف الحلال والحرام منک یا رسول الله. ثم ان النبی (ص) دخل، فلما رآه النساء من وراء الستار و ثبن و خرجن مسرعات، فلما بصرت به (اسماء بنت عمیس) تهیات للخروج، فقال لها رسول الله: علی رسلک، من انت؟ قالت: انا التی احرس ابنتک، ان الفتاه لیله یبنی بها لا بد لها من امراه تکون قریبه منها أن عرضت لها حاجه او ارادت شیئا أفضت بذلک الیها. فقال لها رسول الله: فانی اسال الله ان یحرسک من بین یدیک و من خلفک، و عن یمینک و عن شمالک من الشیطان الرجیم. ناولینی المخضب و املئیه ماء فنهضت (اسماء) فملات المخضب ماء و اتته به، فغسل النبی منه وجهه و قدمیه و مج فیه. ثم دعا بفاطمه فقامت الیه و علیها ازارها والنقبه فاخذ کفا من الماء فضرب به علی راسها و کفا بین یدیها، ثم رش منه علی جیده و جلدها، ثم قال: اللهم انها منی و انا منها، فکما اذهبت عنی الرجس و طهرتنی تطهیرا فطهرها. ثم امرها أن تشرب من الماء و تغسل وجهها و تتمضمض و تستنشق، ثم دعا بمخضب آخر و دعا علیا وصنع به کما صنع بها و دعا له کما دعا لها، ثم قال: جمع الله بینکما، و بارک فی نسلکما، و اصلح بالکما، قوما الی بیتکما. ثم خرج و اغلق علیهما الباب وانطلق، و دخل فاغلق علیه بابه؛ فزعم عبدالله بن عباس عن اسماء بنت عمیس انه لم یزل یدعو لهما خاصه حتی تواری فی حجرته ما شرک معهما فی دعائه احدا»؛ (اربلی، کشف الغمه فی معرفة الائمه، ج۱، ص۳۸۰ - ۳۸۳؛ یوسفی غروی، موسوعة التاریخ الاسلامی، ج۲، ص۲۱۶ - ۲۱۲). درباره ذکر نام اسماء بنت عمیس در این روایت و حضور او در مراسم ازدواج حضرت فاطمه، این اشکال وجود دارد که وی به همراه همسرش - جعفر بن ابی طالب - در این زمان در حبشه به سر میبرد! در پاسخ گفته شده که مراد از این اسماء، اسماء بنت عمیس نبوده، بلکه یکی از زنان انصار به نام اسماء بنت یزید بن سکن بوده است؛ برخی نیز احتمال دادهاند که مراد، سلمی بنت عمیس - همسر حمزه - بوده که با نام خواهرش - اسماء - خلط شده است. (بنگرید به: یوسفی غروی، موسوعة التاریخ الاسلامی، ج۲، ص۲۱۷ - ۲۱۶).
- ↑ جباری، محمد رضا، سیره اخلاقی و سبک زندگی حضرت زهرا، ص ۱۰۲.