حکمت در نهج البلاغه

نسخه‌ای که می‌بینید نسخه‌ای قدیمی از صفحه‌است که توسط HeydariBot (بحث | مشارکت‌ها) در تاریخ ‏۳۱ ژوئیهٔ ۲۰۲۲، ساعت ۱۰:۱۸ ویرایش شده است. این نسخه ممکن است تفاوت‌های عمده‌ای با نسخهٔ فعلی بدارد.

مقدمه

اندیشه و دانش بشر از دو راه به‌دست می‌آید: نخست دانش بشر که مبتنی بر فرضیه‌ها و آزمون و خطاست و همواره ممکن است در معرض تغییر و اصلاح قرار گیرد؛ دوم دانشی که مرتبط با علم خداوندی است و خداوند سبحان آن را به بندگان خاص خود، به‌ترتیب مقام و مرتبه، تقدیم می‌کند. دانش و اندیشه‌ای که مبتنی بر معرفت حقیقی و تعالیم وحیانی است، حکمت نام دارد. حکمت اساس زندگی متعالی انسان و حقیقت زندگی معنوی اوست. انسان حکیم با اندیشه و کردار حکیمانه‌اش به بی‌نیازی و عزت می‌رسد. از این‌رو امام (ع) به فرزند خویش سفارش می‌کند که: قلبت را با نور حکمت روشن گردان[۱].

ارزش حکمت در نگاه امام علی (ع) تا آن‌جاست که حکمت را گم شده مؤمن می‌دانند و سفارش می‌کند آن را در هر جا، حتی اگر از منافق باشد، باید فراگیرد، چرا که قلب مؤمن جایگاه شایسته حکمت است[۲].[۳]

اقسام حکمت

حکمت به دوگونه نظری و عملی تقسیم می‌شود. حکمت در بعد نظری شامل هست‌ها و نیست‌ها و شناخت اشیاست به‌همان گونه که هستند و در نهایت به حصول ایمان می‌انجامد. حکمت در مقام عمل، شامل شناخت بایدها و نبایدها و آگاهی از این است که اعمال آدمی در چه شرایطی نیک یا شر است و در نهایت باعث بروز عمل صالح و زندگی پاک می‌شود. امام علی(ع) درباره جایگاه حکمت در زندگی آدمی می‌فرماید: "... سخن حکمت است که زندگی دل مرده است و بینایی دیده نابینا و شنوایی گوش ناشنوا و سیرابی لب تشنه؛ و در همه آنها بی‌نیازی است و سلامت"[۴]. اگر حکمت در زندگی افراد جاری نشود، گویی افراد در دوران جاهلیّت به‌سر می‌برند. آنها زندگی همراه با خشونت دارند و هرگز لطافت و رحمت در زندگی‌شان راهی نخواهد داشت. امام(ع) فرمود: "مردمی که از انوار حکمت پرتوی نمی‌گیرند و از آتش‌زنه دانش شراره‌ای نمی‌ستانند، همانند ستورانی هستند که جز چریدن هدفی نشناسند، یا همچون صخره‌های سخت کوهستانی در قساوت به سر برند"[۵]. انسانی که نور حکمت دلش را روشن نکرده، همچون چارپایانی ماند که امیدی به خیرشان نیست، بلکه از شر آنها نیز ایمنی نخواهد بود»[۶].

منابع

پانویس

  1. نهج البلاغه، نامه ۳۱: «وَ نَوِّرْهُ بِالْحِكْمَةِ».
  2. نهج البلاغه، حکمت ۷۷: «خُذِ الْحِكْمَةَ أَنَّى كَانَتْ، فَإِنَّ الْحِكْمَةَ تَكُونُ فِي صَدْرِ الْمُنَافِقِ، فَتَلَجْلَجُ فِي صَدْرِهِ حَتَّى تَخْرُجَ فَتَسْكُنَ إِلَى صَوَاحِبِهَا فِي صَدْرِ الْمُؤْمِنِ».
  3. دانشنامه نهج البلاغه، ج۱، ص ۳۰۰- ۳۰۱.
  4. نهج البلاغه، خطبه ۱۳۳: «إِنَّمَا ذَلِكَ بِمَنْزِلَةِ الْحِكْمَةِ الَّتِي هِيَ حَيَاةٌ لِلْقَلْبِ الْمَيِّتِ وَ بَصَرٌ لِلْعَيْنِ الْعَمْيَاءِ وَ سَمْعٌ لِلْأُذُنِ الصَّمَّاءِ وَ رِيٌّ لِلظَّمْآنِ وَ فِيهَا الْغِنَى كُلُّهُ وَ السَّلَامَةُ».
  5. نهج البلاغه، خطبه ۱۰۷: «لَمْ يَسْتَضِيئُوا بِأَضْوَاءِ الْحِكْمَةِ وَ لَمْ يَقْدَحُوا بِزِنَادِ الْعُلُومِ الثَّاقِبَةِ فَهُمْ فِي ذَلِكَ كَالْأَنْعَامِ السَّائِمَةِ وَ الصُّخُورِ الْقَاسِيَةِ».
  6. دانشنامه نهج البلاغه، ج۱، ص۳۰۱.