هشام بن حکم

نسخه‌ای که می‌بینید نسخه‌ای قدیمی از صفحه‌است که توسط Msadeq (بحث | مشارکت‌ها) در تاریخ ‏۱ اوت ۲۰۲۲، ساعت ۰۸:۳۷ ویرایش شده است. این نسخه ممکن است تفاوت‌های عمده‌ای با نسخهٔ فعلی بدارد.

موضوع مرتبط ندارد - مدخل مرتبط ندارد - پرسش مرتبط ندارد

مقدمه

ابومحمد هشام بن حکم شیبانی کوفی بغدادی کندی دانشمند برجسته علوم عقلی و نقلی، متخصص در عقاید دینی و معارف مذهبی و از هم پیمانان قبیله «بنی‌شیبان»[۱] یا «بنی‌کنده» بود.[۲] زادگاه وی طبق گفتار اکثر منابع رجالی، کوفه و محل نشو و نمای او واسط بوده است،[۳] ولی کشّی زادگاه و محل رشد او را واسط نقل کرده است.[۴] تاریخ دقیق ولادتش معلوم نیست و در منابع هیچ‌گونه اشاره‌ای به آن نشده است. هشام از اصحاب امام صادق و امام کاظم(ع) بود[۵] و از آن بزرگواران[۶] و افرادی چون ابوعبیده حذّاء، زراره و سُدیر صیرفی روایاتی نقل کرده است.[۷]

الندیم نام وی را در زمره متکلمان شیعه برشمرده و می‌‌نویسد که هشام از متکلمان برجسته و زبردست شیعه و از کسانی است که به پرورش بحث امامت در تشیع پرداخته و آن را تنقیح کرده است و در این فن بسیار حضور ذهن داشته و حاضر جواب بوده است.[۸] ایشان در این راه با صاحبان مکاتب در بغداد، بصره و کوفه به مناظره می‌‌نشست.[۹] به گفته طوسی، یحیی بن خالد برمکی وزیر هارون الرشید مجالس مناظره و کلام تشکیل می‌‌داد و ریاست علمی و اداره آن مجالس به عهده هشام بود.[۱۰]

نجاشی بر وثاقت وی تأکید کرده ودقت او را در نقل روایات ستوده است.[۱۱] هشام شاگردان بسیاری را نیز در مکتب خود پرورش داده که از آن میان کسانی چون محمد بن ابی عمیر، داود بن رزین[۱۲] و ابوعلی صکّاک را می‌‌توان نام برد.[۱۳] گفته شده که هشام پیشتر شاگرد ابوشاکر زندیق بود،[۱۴] اما به رهنمود امام صادق(ع) به راه حق بازگشت و از آن پس، سرآمد اصحاب آن حضرت گردید.[۱۵]

امام صادق(ع) درباره وی فرمود: هشام با قلب، دست و زبان خود ما را یاری می‌‌کند. وی جوینده حق ما و تصدیق کننده گفتار ماست، پیرو او پیرو ما و مخالف او دشمن ماست.[۱۶] امام رضا(ع) نیز او را بنده ناصح خوانده و برایش آرزوی رحمت کرده است.[۱۷]

هشام در اواخر عمر به بغداد هجرت کرد و در محله قصر وضّاح اقامت گزید[۱۸] و برای امرار معاش به تجارت مشغول شد.[۱۹] گویند که امام کاظم(ع) مبلغ پانزده هزار درهم در اختیار او قرار داد تا با آن تجارت کند و سود حاصله را خود بردارد و سرانجام اصل سرمایه را به امام(ع) برگرداند، از این روی در محله کرخ بغداد مشغول کسب و کار گردید.[۲۰] به گفته شیخ صدوق، هشام کرباس فروش بوده و به تجارت قماش اشتغال داشته است.[۲۱]

تاریخ وفات هشام به اختلاف نقل شده است: در برخی منابع آمده است که وی اندکی پس از حادثه قلع و قمع برمکیان، در سال ۱۸۷ هـ یا در زمان خلافت مأمون[۲۲] یا در سال ۱۹۹ هـ پس از مدتی متواری شدن در بغداد درگذشت.[۲۳]

وی دارای آثار و تألیفات بسیاری در زمینه‌های مختلف بوده که عبارت‌اند از: علل التحریم؛ الفرائض؛ الامامة؛ الدلالة علی حدث الاجسام؛ الردّ علی الزنادقة؛ الرد علی اصحاب الأثنین؛ التوحید؛ الردّ علی هشام الجوالیقی؛ الردّ علی اصحاب الطبائع؛ الشیخ و الغلام فی التوحید؛ التدبیر فی الامامة؛ المیزان؛ المیدان؛ کتاب فی امامة؛ المفضول؛ کتاب الوصیة و الردّ علی منکریها؛ اختلاف الناس فی الامامة؛ الجبر و القدر؛ الحکمین؛ الرد علی المعتزلة و طلحة و الزبیر؛ القدر؛ الالفاظ؛ الاستطاعة؛ المعرفة؛ الثمانیة؛ ابواب الاخبار؛ الرد علی ارسطاطالیس فی التوحید؛ المجالس فی التوحید؛ المجالس فی الامامة[۲۴]؛ کتاب علی شیطان؛ الطاق؛ کتاب الاخبار و کیف تصحّ کتاب المعتزلة؛[۲۵] کتاب الالطاف[۲۶]؛ تفسیر ما یلزم العباد الاقرار به؛ التمیز؛ اثبات الحجج علی ما خالف الشیعه؛[۲۷] مناظرة هشام بن حکم؛[۲۸] و الأصل.[۲۹].[۳۰]

منابع

پانویس

  1. رجال البرقی، ص ۳۵.
  2. رجال الطوسی، ص ۳۲۹.
  3. رجال النجاشی، ج2، ص ۳۹۸؛ خلاصة الاقوال، ص ۱۷۸.
  4. اختیار معرفة الرجال، ص ۲۵۵.
  5. رجال الطوسی، ص ۳۲۹ و۳۶۲.
  6. الفهرست (طوسی)، ص ۱۷۴.
  7. معجم رجال الحدیث، ج۱۹، ص ۲۷۱.
  8. الفهرست (الندیم)، ص ۲۲۳.
  9. الذریعه، ج1، ص ۳۱۰.
  10. الفهرست (طوسی)، ص ۱۷۵.
  11. رجال النجاشی، ج2، ص ۳۹۸.
  12. معجم رجال الحدیث، ج19، ص ۲۷۱.
  13. سیر اعلام النبلاء، ج10، ص ۵۴۴.
  14. رجال البرقی، ص ۳۵.
  15. اختیار معرفة الرجال، ص ۲۵۵؛ معالم العلماء، ص ۱۲۸.
  16. معالم العلماء، ص ۱۲۸.
  17. خلاصة الاقوال، ص ۱۷۸.
  18. رجال النجاشی، ج2، ص ۳۹۷.
  19. اختیار معرفة الرجال، ص ۲۵۵.
  20. اختیار معرفة الرجال، ص ۲۵۵ و۲۶۹.
  21. من لا یحضره الفقیه، ج4، ص ۴۳۷.
  22. الفهرست (الندیم)، ص ۲۲۴؛ الفهرست (طوسی)، ص ۱۷۴.
  23. رجال النجاشی، ج2، ص ۳۹۷.
  24. رجال النجاشی، ج2، ص ۳۹۸.
  25. الفهرست (الندیم)، ص ۲۲۴.
  26. الفهرست (طوسی)، ص ۱۷۴.
  27. معالم العلماء، ص ۱۲۸.
  28. الذریعه، ج22، ص ۳۰۵.
  29. الذریعه، ج2، ص ۱۶۷.
  30. فرهنگ‌نامه مؤلفان اسلامی، ج۱ ص۸۲۴-۸۲۵.