حدیث دوات و قلم
حدیث دوات و قلم اشاره به ماجرای روزهای آخر زندگانی پیامبر اسلام(ص) دارد که در آن حضرت درخواست دوات و قلمی کردند تا مطلبی در آن بنویسند و مردم به واسطه آن گمراه نشوند، اما برخی از حاضران مانع آن کار شدند و تهمت هذیانگویی به حضرت دادند.
حدیث دوات و قلم | |
---|---|
متن حدیث | |
«ائْتُونِي بِدَوَاةٍ وَ كَتِفٍ أَكْتُبْ لَكُمْ كِتَاباً لَا تَضِلُّوا بَعْدَهُ أَبَداً» | |
ترجمه حدیث | |
کاغذ و دواتی بیاورید تا برای شما چیزی بنویسم که پس از آن گمراه نشوید | |
مشخصات حدیث | |
نامهای دیگر | حدیث قرطاس |
صادره از | پیامبر خاتم (ص) |
راویان | |
محتوای حدیث | |
سبب صدور | معرفی جانشین بعد از پیامبر خاتم (ص) |
دلالت حدیث |
|
منابع حدیث | |
منابع شیعه | |
منابع اهل سنت | |
مقدمه
پیامبر اسلام (ص) در سال یازدهم هجرت، چهار روز پیش از ارتحال خویش تصمیم گرفت سندی مکتوب درباره موضوع خلافت و تثبیت موقعیت و جانشینی امیرالمؤمنین علی (ع) به یادگار بگذارد؛ چراکه از توطئههایی که دور از چشم ایشان برای غصب مقام خلافت حضرت صورت میگرفت به خوبی آگاه بود. به همین دلیل روزی که سران صحابه برای عیادت ایشان آمده بودند، به حاضران فرمود: «کاغذ و دواتی بیاورید تا برای شما چیزی بنویسم که پس از آن گمراه نشوید»[۱]؛ ولی بعضی از صحابه به مخالفت برخاستند و مانع نوشتن این نامه شدند. این واقعه در تاریخ به حدیث «قلم و دوات» مشهور شده است. این بهترین فرصتی بود که پیامبر ارزندهترین یادگار را برای امتش بگذارد و جلوی اختلافها و ضلالتها برای همیشه گرفته شود، چون آن حضرت میدانست چه فتنههایی در پیش است امّا نگذاشتند[۲].
حدیث قلم و دوات یا حدیث قرطاس
حدیث قلم و دوات به نام دیگری (حدیث قرطاس) نیز مشهور شده است. قرطاس، مفرد قراطیس و به معنای کاغذ است. هر دو لفظ «قرطاس و قراطیس» در قرآن مجید به کار رفته است:﴿وَلَوْ نَزَّلْنَا عَلَيْكَ كِتَابًا فِي قِرْطَاسٍ فَلَمَسُوهُ بِأَيْدِيهِمْ لَقَالَ الَّذِينَ كَفَرُواْ إِنْ هَذَا إِلاَّ سِحْرٌ مُّبِينٌ﴾[۳].[۴]
هدف پیامبر (ص) از نوشتن نامه
روشن است که هدف پیامبر (ص) چیزی جز تحکیم و تثبیت خلافت امیرمؤمنان علی (ع) و لزوم پیروی از اهلبیت خود نبود و این مطلب با توجه به حدیث ثقلین مشخص میشود که مورد اتفاق جمیع محدثان از اهل تسنن و تشیع است.
روایت شده است که عمر بن خطاب در دیدار با ابنعباس گفت: «رسول الله، هنگام بیماری، قصد داشت تا به اسم علی (ع) تصریح کند؛ اما من به خاطر اسلام از این کار ممانعت کردم»[۵].
ابن عباس، همۀ مصیبت و فاجعه را در آن روز پنجشنبه میداند که نگذاشتند پیامبر آنچه را میخواهد به صراحت بنویسد. تعابیر مختلفی از جمله این کلام از ابن عباس نقل شده است: «إِنَّ الرَّزِيَّةَ كَّلَّ الرَّزِيَّةِ مَا حَالَ بَيْنَ رَسُولِ اللَّهِ وَ بَيْنَ أَنْ يَكْتُبَ لَهُمْ ذَلِكَ الْكِتَابَ مِنِ اخْتِلَافِهِمْ وَ لَغَطِهِم»[۶]. همۀ مصیبت، آن بود که نگذاشتند پیامبر آنچه را میخواهد بنویسد، اختلاف و شلوغ کردند. و بارها از آن روز تلخ و پنجشنبۀ شوم چنین یاد میکرد: «الْخَمِيسِ وَ مَا يَوْمُ الْخَمِيس!» و اشکش جاری میشد. در منابع حدیثی و تاریخی از این واقعه به «رَزِيَّةُ يَوْمَ الْخَمِيسِ» هم یاد شده است[۷][۸]
رسول خدا (ص) در مسألۀ تعیین جانشین و روشن ساختن تکلیف امت پس از خود، در طول ۲۳ سال پیامبری از هیچ فرصت و موقعیتی فروگذار نکرده بود و امر امامت را بیان کرده بود. امّا میدانست که فتنهانگیزان قدرت طلب مانع خواهند شد که امیر المؤمنین به خلافت برسد. برای آخرینبار و برای اتمام حجت و اینکه شبههای نماند و امامت و خلافت و وصی آن حضرت روشن باشد، در روزهای آخر عمر خویش فرمود که قلم و کاغذی بیاورند... برخی حدس میزدند که این نکته دربارۀ خلافت است، ازاینرو شلوغ کردند و نگذاشتند. پیامبر اسلام (ص) فرموده بود: «هَلُمَّ أَكْتُبَ لَكُمْ كِتَاباً لَا تَضِلُّوا بَعْدَهُ» یا «ائْتُونِي بِدَوَاةٍ وَ كَتِفٍ أَكْتُبْ لَكُمْ كِتَاباً لَا تَضِلُّوا بَعْدَهُ أَبَداً» و با عبارتهای دیگر[۹].[۱۰]
عکسالعمل حاضران و نزاع در محضر پیامبر (ص)
پس از درخواست رسول خدا (ص) برای آوردن قلم و دوات، برخی گفتند: «قلم و دوات را بیاورید» و برخی گفتند: «نیازی نیست». در پارهای از روایات، نام آنان که مخالفت کردهاند نیامده است[۱۱]؛ ولی در بخشی از آنها تصریح شده است که عمر بن خطاب به مخالفت برخاست و گفت: «بیماری بر پیامبر (ص) چیره شده است (که چنین سخنانی میگوید). قرآن نزد شماست و کتاب خدا برای ما کافی است»[۱۲]. بنابر نقلی او گفت: «این مرد(پیامبر) هذیان میگوید»[۱۳].
بعضی از صحابه در محضر رسول خدا (ص) به نزاع و کشمکش پرداختند. جمعی با عمر بن خطاب همراهی کردند و گروهی به مخالفت با او برخاستند و گفتند: «بگذارید رسول الله (ص) وصیت نامهاش را بنویسد»[۱۴].
عکسالعمل پیامبر (ص)
عکسالعملی که رسول خدا (ص) در برابر برخوردهای ناروای جمعی از صحابه و نزاع و درگیری آنان از خود نشان داد نیز در خور توجه است. مطابق روایات، پیامبر (ص) فرمود: «از پیش من برخیزید (و دور شوید) که نزد من نزاع و کشمکش سزاوار نیست»[۱۵]؛ این روایت مشخص میکند که رسول خدا (ص) تا چه اندازه از اختلاف و سخنان جسارتآمیز آنان ناراحت شده است[۱۶].
منابع
پانویس
- ↑ محمد بن جریر طبری، تاریخ الامم و الملوک، ج۳، ص۱۹۳؛ ابن سعد، الطبقات الکبری، ج۲، ص۱۸۷.
- ↑ پهلوانپور، فاطمه، حدیث قلم و دوات، فرهنگنامه تاریخ زندگانی پیامبر اعظم، ج۱، ص۲۹۲؛ محدثی، جواد، فرهنگ غدیر، ص۲۶۹.
- ↑ «اگر بر تو کتابی (نگاشته) بر کاغذی فرو میفرستادیم که (همگان) آن را به دست خود لمس میکردند، باز کافران میگفتند: این جز جادویی آشکار نیست» سوره انعام، آیه ۷.
- ↑ پهلوانپور، فاطمه، حدیث قلم و دوات، فرهنگنامه تاریخ زندگانی پیامبر اعظم، ج۱، ص۲۹۲.
- ↑ ابن ابی الحدید، شرح نهج البلاغه، ج۱۲، ص۲۱.
- ↑ موسوعة الامام علی بن ابی طالب، ج ۲ ص ۳۸۸ به نقل از صحیح مسلم، مسند ابن حنبل، طبقات کبری و تاریخ طبری. المراجعات، نامۀ ۸۶. نیز «دائرة المعارف تشیّع»، ج ۸ مدخل «رزیّة یوم الخمیس»
- ↑ النصّ و الاجتهاد، ص ۱۶۷
- ↑ محدثی، جواد، فرهنگ غدیر، ص۱۴۵.
- ↑ ارشاد، مفید، ج ۱ ص ۱۸۴، دلائل الصدق، ج ۳ ص ۱۰۹ و منابع فراوان دیگر از شیعه و اهل سنّت.
- ↑ پهلوانپور، فاطمه، حدیث قلم و دوات، فرهنگنامه تاریخ زندگانی پیامبر اعظم، ج۱، ص۲۹۳؛ محدثی، جواد، فرهنگ غدیر، ص۱۴۵.
- ↑ البخاری، صحیح بخاری، ج۴، ص۳۱؛ ج۵، ص۱۳۷ به بعد و نیشابوری، صحیح مسلم، ج۵، ص۷۶.
- ↑ ابن حنبل، مسند احمد، ج۱، ص۳۳۶؛ نیشابوری، صحیح مسلم، ج۵ ص۷۶؛ نسائی، السنن الکبری، ج۳، ص۴۴۳.
- ↑ سید بن طاووس، الطرایف، ج۲، ص۴۳۳؛ علامه حلی، نهج الحق و کشف الصدق، ص۳۳۳.
- ↑ پهلوانپور، فاطمه، حدیث قلم و دوات، فرهنگنامه تاریخ زندگانی پیامبر اعظم، ج۱، ص۲۹۴-۲۹۵.
- ↑ « قُومُوا عَنِّي وَ لَا يَنْبَغِي عِنْدِي التَّنَازُعُ»؛البخاری، صحیح بخاری، ج۱، ص۳۷؛ تقی الدین مقریزی، امتاع الأسماع بما للنبی من الأحوال و الاموال و الحفدة و المتاع، ج۱۴، ص۴۴۷.
- ↑ پهلوانپور، فاطمه، حدیث قلم و دوات، فرهنگنامه تاریخ زندگانی پیامبر اعظم، ج۱، ص۲۹۵.