اعتزال در فقه سیاسی
مقدمه
- اعتزال: کناره گرفتن از امر جاری[۱] که به اقتضای موارد و موضوعات در معانی مختلفی استعمال شده است. در جنگ به معنای سلاح بر زمین نهادن و از جنگ کناره گرفتن[۲].
- ﴿فَإِنْ لَمْ يَعْتَزِلُوكُمْ وَيُلْقُوا إِلَيْكُمُ السَّلَمَ وَيَكُفُّوا أَيْدِيَهُمْ فَخُذُوهُمْ﴾[۳].
- آیه شریفه ﴿فَإِنِ اعْتَزَلُوكُمْ فَلَمْ يُقَاتِلُوكُمْ وَأَلْقَوْا إِلَيْكُمُ السَّلَمَ فَمَا جَعَلَ اللَّهُ لَكُمْ عَلَيْهِمْ سَبِيلًا﴾[۴] به یک اصل مهم در جریان جنگ با مشرکان و کفار اشاره دارد که اگر گروهی از آنان از جنگ کناره گرفتند و تقاضای مسالمت کردند، جنگ علیه آنان جایز نیست. این حکم تأکیدی است بر تمایل اسلام بر صلح، امنیت و رعایت پیمان؛ همچنان که در آیه شریفه ﴿وَإِنْ جَنَحُوا لِلسَّلْمِ فَاجْنَحْ لَهَا وَتَوَكَّلْ عَلَى اللَّهِ﴾[۵]. اصالت بر صلح و مسالمت است، اگر پیشنهاد از جانب مشرکان و دشمنان اسلام باشد[۶].
اعتزال در واژهنامه فقه سیاسی
اعتزال، به معنای اتخاذ سیاست بیطرفی یا عدم مداخله در شؤون دیگر دولتها است. قرآن کریم، از این روش به اعتزال تعبیر کرده است[۷]. سیاست بیطرفی یا اعتزال، از اصول روابط بین الملل بوده و مورد پذیرش اسلام قرار گرفته است[۸]. پیامبر (ص) در سال دوم هجرت، در شرایطی که تردد کاروانهای تجاری مکه و شام از اهمیت ویژه اقتصادی و نظامی برخوردار بود، به منظور ضربه زدن به قدرت مالی و نظامی دشمن، با قبایل میانراهی مانند "بنو ضمره" پیمان بیطرفی منعقد کرد[۹]. در جنگ موته - علیرغم تشکل خصمانه برخی از قبایل مرزنشین روم - قبیله "بنو غنم" اعلام بیطرفی نموده بود[۱۰]. در متن صلحنامه حدیبیه نیز، سیاست اعتزال به طور ضمنی مورد تأیید پیامبر (ص) قرار گرفت[۱۱]، لکن گستره اصل اعتزال نیز (مانند اصول دیگر) با استثنائاتی چند روبرو است:
- در موارد دفاع مشروع: یعنی جایی که ادامه سیاست عدم مداخلهیابی طرفی، منافع حیاتی مسلمانان یا عموم انسانها را به مخاطره افکند؛
- مداخله بشردوستانه؛
- حمایت از اقلیتهای به بند کشیده شده (مستضعفان).
کلمه اعتزال در قرآن، بیشتر در چند مورد زیر به کار برده شده است:
- به مفهوم کنارهگیری از مناقشات بیثمر عقیدتی؛ مانند درگیری عقیدتی حضرت ابراهیم (ع) با بتپرستان و کنارهگیری آن حضرت از آن[۱۲]؛
- کنارهگیری از مناقشات سیاسی[۱۳]؛
- بیطرفی در جنگ[۱۴][۱۵].
بیطرفی
بیطرفی عبارت است از عدم شرکت در جنگ بین کشورهای دیگر. اگر دولتی بخواهد که بیطرف محسوب و مشمول حقوق بیطرفی شود، باید تعهدات ویژهای را بر عهده گرفته و بهویژه از دخالت در امور جنگ خودداری کند. کشور بیطرف نباید طرفدار یا مخالف هیچ یک از طرفین مخاصمه باشد، و اجازه ندهد که طرفین از اراضی این کشور استفاده کنند و باید از بیطرفی خود دفاع کند. هیچ گونه کشمکش بین طرفین نباید در منطقه یا آبهای بیطرف انجام بگیرد. عقاید عمومی، مطبوعات و حتی دولت کشور بیطرف ممکن است با یکی از طرفین مخاصمه همدردی کنند، ولی تا حدی که این همدردی منجر به اقداماتی در جهت نقض بیطرفی نشود. بیطرفی دائمی هنگامی بوجود میآید که کشوری مانند سوئیس توسط پیمان خاصی خود را بیطرف اعلام نماید. بیطرفی محدود اصطلاحی است که در برخی پیمانها به کار میرود و به موجب آن کشور بیطرف تعهد میکند، در عمل وارد جنگ نشود ولی میتواند یکی از طرفین را یاری کند که در عرص حاضر چنین امری در عمل نقض بیطرفی محسوب میگردد. بیطرفی منطقهای این است که کشوری قسمتی از اراضی خود را بیطرف اعلام کند[۱۶]. سیاست بیطرفی اغلب، براساس یک قرارداد بینالمللی و یا چند جانبه تحقق میپذیرد که با تضمین کشورهای بزرگ نیز همراه است، به گونهای که در کنگره وین به سال ۱۸۱۵ م. با شرکت ۸ کشور اروپایی، بیطرفی سوئیس تضمین شد. عدم تعهد اغلب با ابتکار رهبران سیاسی یک کشور و به طور قانونی به دنبال یک سیاست انقلابی و یا نیازهای اقتصادی، سیاسی و اجتماعی، و بدون تضمین کشور خارجی شکل میگیرد. جنبش عدم تعهد و یا سیاست غیر متعهد که بیشتر پس از جنگ جهانی دوم مورد استقبال کشورهائی که ناخواسته طعم تلخ جنگ و اثرات شوم آن را تحمل کرده بودند، قرار گرفت، متکی بر این تفکر سیاسی است که وابستگی و انقیاد نظامی خواسته یا ناخواسته به قدرتهای رقیب و درگیر، موجب تحمیل مصائب جنگ بر کشورهای وابسته میشود. گرچه جنبش عدم تعهد ابتدا بر عدم وابستگی نظامی تکیه داشته، ولی امروز روشن شده است که وابستگی نظامی تنها خط نیست، و عدم تعهد باید به معنای عدم وابستگی شامل سیاسی، فرهنگی و اقتصادی نیز باشد. مهاتماگاندی که از رهبران و بنیانگذاران جنبش عدم تعهد محسوب میشود، گفت: ما میخواهیم ارباب خاک خودمان باشیم، اگرچه کاملاً مطمئن نیستیم که چنین استقلالی چگونه خواهد بود، آنچه میدانیم این است که باید وظیفه مان را انجام دهیم و بقیه را به خداوند واگذاریم.
در مقدمه اعلامیه اولین نشست سران کشورهای غیر متعهد در بلگراد در سپتامبر ۱۹۶۱م. چنین آمده بود: سران کشورها یا دولتهای غیر متعهد توجه دارند که پارهای از بحرانها قادرند به مناقشهای جهانی در مسیر انتقال جهان از یک نظام کهنه مبتنی بر سلطه، به نظامی جدید بر اساس همکاری بین ملتها و متکی بر آزادی، برابری و عدالت اجتماعی در جهت ارتقای خوشبختی بینجامد... صلح پایدار تنها در صورتی حاصل خواهد شد که این مواجهه، جهانی را پدید آورد که در آن سلطهگری استعماری و امپریالیستی و استعمار نو در تمام مظاهرش به طور بنیادی از میان رفته باشد... رقابت بر سر قدرت که احتمالاً به نبردی جهانی منتهی خواهد شد نمیتواند نادیده گرفته شود... آنان صمیمانه مایلند با هر دولتی که برای اعتماد بیشتر و صلح در جهان میکوشد همکاری کنند... کشورهای شرکتکننده، تشکیل و تقویت پایگاههای نظامی خارجی در خاک کشورهای دیگر را که مغایر با اراده و نقض آشکار حاکمیت آن کشور است مورد توجه قرار دادند و از کشورهائی که برای برچیده شدن این پایگاهها تلاش میکنند حمایت کامل میکنند و از کشورهایی که پایگاههای خارجی را حفظ میکنند میخواهند که نابودی این پایگاهها را به عنوان گامی به سوی صلح جهانی تلقی نمایند[۱۷].
در میان کشورهای غیر متعهد دو نظریه متفاوت دیده میشود:
- عدم تعهد توأم با مبارزه در راه آزادی، استقلال، عدالت و صلح؛ زیرا مسئله اصلی جدال استعمارگر و استعمارشونده است؛
- عدم تعهد توأم با سازش؛ زیرا مسئله اصلی رسیدگی به اختلاف شرق و غرب بوده است.
رهبری گروه اول را سوکارنو و گروه دوم را نهرو بر عهده داشته است[۱۸]. این گونه اختلاف نظرها در درون جنبش عدم تعهد زمینه آن را فراهم کرده که برخی از کشورهای عضو جنبش از نظر سیاسی طرفدار نقطه نظرهای غرب و گاه هواخواه شرق باشند. و در عدم تعهد به خودداری از واگذاری پایگاه نظامی به بلوکهای نظامی اکتفا کنند[۱۹]. مسئله بیطرفی به شرایط خاصی وابسته است که اغلب حفظ و ادامه آن را دشوار میکند:
- کشور بیطرف تا چه اندازه میتواند به تعهد خود نسبت به بیطرفی در مورد طرفهای درگیر عمل نماید؟
- کشورهای درگیر در چه مقیاسی حاضرند کشور بیطرف را تحمل کنند و بپذیرند که بیطرفی دولتی به نفع آنهاست؟
- شرایط خاص جنگ همواره بر بیطرفی سایه میافکند، چنانکه بلژیک با وجود اعلام بیطرفی در سال ۱۹۳۶ م. به دلیل موقعیت راهبردی، توسط نازیها اشغال شد[۲۰].[۲۱]
جستارهای وابسته
منابع
پانویس
- ↑ حسن مصطفوی، التحقیق فی کلمات القرآن الکریم، ج۸، ص۱۱۸.
- ↑ ابنفارس، معجم مقاییس اللغة، ج۴، ص۳۰۷.
- ↑ «پس، اگر از شما کناره نجستند و به سازش با شما رو نیاوردند و دست (از شما) باز نداشتند هر جا بر آنان دست یافتید بکشید» سوره نساء، آیه ۹۱.
- ↑ «اگر اینان از شما کنارهجویی کردند و با شما نبرد نکردند و از در سازش درآمدند، خداوند برای شما (در تجاوز) بر آنان راهی ننهاده است» سوره نساء، آیه ۹۰.
- ↑ «و اگر به سازش گرایند، تو نیز بدان گرای و بر خداوند توکّل کن» سوره انفال، آیه ۶۱.
- ↑ نظرزاده، عبدالله، فرهنگ اصطلاحات و مفاهیم سیاسی قرآن کریم، ص:۱۱۰.
- ↑ ﴿سَتَجِدُونَ آخَرِينَ يُرِيدُونَ أَنْ يَأْمَنُوكُمْ وَيَأْمَنُوا قَوْمَهُمْ كُلَّ مَا رُدُّوا إِلَى الْفِتْنَةِ أُرْكِسُوا فِيهَا فَإِنْ لَمْ يَعْتَزِلُوكُمْ وَيُلْقُوا إِلَيْكُمُ السَّلَمَ وَيَكُفُّوا أَيْدِيَهُمْ فَخُذُوهُمْ وَاقْتُلُوهُمْ حَيْثُ ثَقِفْتُمُوهُمْ وَأُولَئِكُمْ جَعَلْنَا لَكُمْ عَلَيْهِمْ سُلْطَانًا مُبِينًا﴾ «دسته دیگری خواهید یافت که میخواهند هم از شما و هم از قوم خود در امان باشند؛ هر بار به سوی (چاه) فتنه بازگردانده شوند در آن سرنگون میگردند؛ پس، اگر از شما کناره نجستند و به سازش با شما رو نیاوردند و دست (از شما) باز نداشتند هر جا بر آنان دست یافتید بکشید و آنانند که ما شما را بر آنها چیرگی آشکاری دادهایم» سوره نساء، آیه ۹۱.
- ↑ ر. ک: دارالحیاد.
- ↑ طبقات ابن سعد، ج۲، ص۸؛ سیره ابن هشام، ج۲، ص۲۴۱؛ الکامل فی التاریخ، ج۲، ص۱۱-۱۰؛ المغازی، ج۱، ص۱۲.
- ↑ سیره ابن هشام، ج۴، ص۲۴.
- ↑ مکاتیب الرسول، ج۱، ص۲۷۵؛ اعلام الوری ج۱، ص۱۴۳؛ سیره ابن هشام، ج۳، ص۳۶۶؛ طبقات ابن سعد، ج۲، ص۹۷؛ صحیح مسلم، ج۵، ص۱۷۴.
- ↑ ﴿يَا أَبَتِ لَا تَعْبُدِ الشَّيْطَانَ إِنَّ الشَّيْطَانَ كَانَ لِلرَّحْمَنِ عَصِيًّا﴾ «ای پدر! شیطان را نپرست که شیطان با (خداوند) بخشنده نافرمان است» سوره مریم، آیه ۴۴؛ ﴿فَلَمَّا اعْتَزَلَهُمْ وَمَا يَعْبُدُونَ مِنْ دُونِ اللَّهِ وَهَبْنَا لَهُ إِسْحَاقَ وَيَعْقُوبَ وَكُلًّا جَعَلْنَا نَبِيًّا﴾ «پس چون از آنان و آنچه به جای خداوند میپرستیدند کناره گرفت، اسحاق و (نوهاش) یعقوب را بدو بخشیدیم و همه را پیامبر کردیم» سوره مریم، آیه ۴۹.
- ↑ ﴿إِلَّا الَّذِينَ يَصِلُونَ إِلَى قَوْمٍ بَيْنَكُمْ وَبَيْنَهُمْ مِيثَاقٌ أَوْ جَاءُوكُمْ حَصِرَتْ صُدُورُهُمْ أَنْ يُقَاتِلُوكُمْ أَوْ يُقَاتِلُوا قَوْمَهُمْ وَلَوْ شَاءَ اللَّهُ لَسَلَّطَهُمْ عَلَيْكُمْ فَلَقَاتَلُوكُمْ فَإِنِ اعْتَزَلُوكُمْ فَلَمْ يُقَاتِلُوكُمْ وَأَلْقَوْا إِلَيْكُمُ السَّلَمَ فَمَا جَعَلَ اللَّهُ لَكُمْ عَلَيْهِمْ سَبِيلًا﴾ «مگر آنان را که با گروهی وابستگی دارند که میان شما و ایشان پیمانی است یا آنکه با دلتنگی از نبرد با شما و یا نبرد با قوم خویش، نزد شما آمدهاند- و اگر خداوند میخواست آنان را بر شما چیرگی میداد و با شما به نبرد میپرداختند- باری، اگر اینان از شما کنارهجویی کردند و با شما نبرد نکردند و از در سازش درآمدند، خداوند برای شما (در تجاوز) بر آنان راهی ننهاده است» سوره نساء، آیه ۹۰.
- ↑ ﴿سَتَجِدُونَ آخَرِينَ يُرِيدُونَ أَنْ يَأْمَنُوكُمْ وَيَأْمَنُوا قَوْمَهُمْ كُلَّ مَا رُدُّوا إِلَى الْفِتْنَةِ أُرْكِسُوا فِيهَا فَإِنْ لَمْ يَعْتَزِلُوكُمْ وَيُلْقُوا إِلَيْكُمُ السَّلَمَ وَيَكُفُّوا أَيْدِيَهُمْ فَخُذُوهُمْ وَاقْتُلُوهُمْ حَيْثُ ثَقِفْتُمُوهُمْ وَأُولَئِكُمْ جَعَلْنَا لَكُمْ عَلَيْهِمْ سُلْطَانًا مُبِينًا﴾ «دسته دیگری خواهید یافت که میخواهند هم از شما و هم از قوم خود در امان باشند؛ هر بار به سوی (چاه) فتنه بازگردانده شوند در آن سرنگون میگردند؛ پس، اگر از شما کناره نجستند و به سازش با شما رو نیاوردند و دست (از شما) باز نداشتند هر جا بر آنان دست یافتید بکشید و آنانند که ما شما را بر آنها چیرگی آشکاری دادهایم» سوره نساء، آیه ۹۱.
- ↑ فروتن، اباصلت، مرادی، علی اصغر، واژهنامه فقه سیاسی، ص ۳۴.
- ↑ فرهنگ سیاسی آرش، ص۱۴۵؛ فقه سیاسی، ج۳، ص۲۹۱.
- ↑ جنبش عدم تعهد، ص۲۹.
- ↑ جنبش عدم تعهد، ص۳۵-۴۴.
- ↑ جنبش عدم تعهد، ص۴۵.
- ↑ فقه سیاسی، ج۳، ص۲۸۵.
- ↑ عمید زنجانی، عباس علی، دانشنامه فقه سیاسی، ص ۴۳۳.