قاسطین در نهج البلاغه

نسخه‌ای که می‌بینید نسخه‌ای قدیمی از صفحه‌است که توسط Bahmani (بحث | مشارکت‌ها) در تاریخ ‏۲۰ اکتبر ۲۰۲۴، ساعت ۰۸:۱۹ ویرایش شده است. این نسخه ممکن است تفاوت‌های عمده‌ای با نسخهٔ فعلی بدارد.

مقدمه

قاسط از ریشه "قَسط" به‌معنای ظلم و حق‌ستیزی و مخالف قِسط و عدل است. این واژه در قرآن کریم با واژه "قاسطون" به‌کار رفته است. ولی منحرفان (قاسطون)، هیزم جهنم خواهند بود[۱].

قاسطین یکی از سه گروه دشمنان حکومت عدالت‌مدار امام علی(ع) بودند که با استفاده از سه عامل زر و زور و تزویر به مقابله با امام پرداختند و ضربات سختی بر پیکره حکومت امام(ع) وارد ساختند. امام(ع) می‌فرماید: و بدانید که خدا به من فرمان داده است با "سرکشان" و "پیمان‌شکنان" و "مفسدان"زمین بجنگم. پس با پیمان‌شکنان (ناکثین) جنگیدم و با آنان که دست از حق برداشتند (قاسطین) جهاد کردم و کسانی را که از دین خدا بیرون رفتند (مارقین) زبون و ذلیل ساختم[۲].

در منظر امام(ع)، قاسطین کسانی هستند که در زمین فساد و تباهی می‌کنند. از این‌رو امام(ع) به مبارزه سخت و درگیرانه با آنها پرداخت، به‌طوری که در همان اوایل حکومت خویش، با وجود توصیه برخی مصلحت‌اندیشان که وی را به مماشات با معاویه ترغیب می‌کردند، حتی برای ساعتی معاویه را ابقا نکرد و به ولایت او رضایت نداد.

مقر سلطه قاسطین سرزمین شام بود. حکومت شام بر سرکردگی معاویه، فرزند ابوسفیان، در سایه امکاناتی که از سال‌ها حکومت بر شام و سرحدات آن، به‌دست آمده بود، از نظر نظامی و اقتصادی به‌خوبی تقویت شده بود. از دیگر سو، ملکه تقوا که لازمه سیاست‌مداری بر اساس کتاب و سنت است، در آنها وجود نداشت. از این‌رو با ریا و تزویر مردم را به گمراهی کشاندند و خود را بر حق جلوه می‌دادند. امام علی(ع) در مورد حیله‌ورزی آنها فرمود: به خدا سوگند، معاویه از من زیرک‌تر نیست. او پیمان‌شکنی می‌کند و گنه‌کاری. اگر پیمان‌شکنی را ناخوش نمی‌داشتم، من زیرک‌ترین مردم می‌بودم. ولی پیمان‌شکنان، گنه‌کارند و گنه‌کاران، نافرمان. هر پیمان‌شکنی را در روز قیامت پرچمی است که بدان شناخته شود[۳].

قاسطین برای براندازی حکومت امام فتنه‌های بسیار برپا کردند. نقش آنها در تحریک طلحه و زبیر و برپایی جنگ جمل نقشی بارز و برجسته است. پس از جمل نیز با ورود به جنگ صفین، که به واقعه حکمیت انجامید، قدرت و نفوذ خود را بیشتر کردند.

مسئله‌ای که نباید از نظر دور داشت، این است که پیروزی‌های قاسطین در سایه نبود تحلیل درست مردمان و کاهلی و عافیت‌طلبی آنها رخ داد؛ زیرا امام بارها مردمان را به نبرد با آنها تشویق کرد، ولی آنها سستی و کاهلی کردند. امام(ع) در نهج البلاغه به‌دنبال تجاوز سپاهیان معاویه به شهر انبار و تاراج آن، می‌فرماید: شب و روز، در نهان و آشکارا، شما را به نبرد با این قوم فراخواندم و گفتم پیش از آن‌که سپاه بر سرتان کشند، بر آنها بتازید. به خدا سوگند، به هیچ قومی در خانه‌هایشان تاخت نیاوردند، مگر آن‌که زبون خصم شدند. شما نیز آن قدر از کارزار سر بر تافتید و کار را به گردن یکدیگر انداختید و یکدیگر را نصرت ندادید، تا هر چه داشتید به باد یغما رفت و سرزمینتان جولانگاه دشمنانتان شد[۴].

قاسطین پس از نبرد صفین، پیوسته به تجاوز به مرزهای شهرهای تحت نظر امام پرداختند و امنیت و آسایش را از مردمان سلب کردند و جنایت‌های فراوان آفریدند. تاریخ نقش آنها را در توطئه علیه امام علی(ع) و به شهادت رسیدن ایشان ثبت کرده است. معاویه، رهبر قاسطین، توانست پس از شهادت امام علی(ع) زمام خلافت را، که سال‌ها به‌دنبال آن بود، به‌دست گیرد و بنیان‌گذار سلسله ستم‌پیشه امویان در تاریخ اسلام شود. آنها در زمان خلافت خود جرم‌ها و جنایت‌های فراوان مرتکب شدند. شیعیان امام علی(ع) در آن دوران، روزگار سخت و پرمشقتی را گذراندند و بسیاری از شیعیان به‌دست سفاکان اموی به شهادت رسیدند. از جمله سران قاسطین می‌توان از عمر بن عاص، عبدالرحمن بن خالد بن ولید، مروان حکم و بُسر بن ابی‌ارطاة نام برد»[۵].

منابع

پانویس

  1. ﴿ وَأَمَّا الْقَاسِطُونَ فَكَانُوا لِجَهَنَّمَ حَطَبًا؛سوره جن، آیه ۱۵.
  2. «أَلَا وَ قَدْ أَمَرَنِيَ اللَّهُ بِقِتَالِ أَهْلِ الْبَغْيِ وَ النَّكْثِ وَ الْفَسَادِ فِي الْأَرْضِ‏؛ فَأَمَّا النَّاكِثُونَ فَقَدْ قَاتَلْتُ، وَ أَمَّا الْقَاسِطُونَ فَقَدْ جَاهَدْتُ، وَ أَمَّا الْمَارِقَةُ فَقَدْ دَوَّخْتُ»؛ نهج البلاغه، خطبه ١٩٢.
  3. «وَ اللَّهِ مَا مُعَاوِيَةُ بِأَدْهَى مِنِّي، وَ لَكِنَّهُ يَغْدِرُ وَ يَفْجُرُ؛ وَ لَوْ لَا كَرَاهِيَةُ الْغَدْرِ لَكُنْتُ مِنْ أَدْهَى النَّاسِ، وَ لَكِنْ كُلُّ غُدَرَةٍ فُجَرَةٌ وَ كُلُّ فُجَرَةٍ كُفَرَةٌ، وَ لِكُلِّ غَادِرٍ لِوَاءٌ يُعْرَفُ بِهِ يَوْمَ الْقِيَامَةِ؛ وَ اللَّهِ مَا أُسْتَغْفَلُ بِالْمَكِيدَةِ وَ لَا أُسْتَغْمَزُ بِالشَّدِيدَة»؛ نهج البلاغه، خطبه ٢٠٠.
  4. «أَلَا وَ إِنِّي قَدْ دَعَوْتُكُمْ إِلَى قِتَالِ هَؤُلَاءِ الْقَوْمِ لَيْلًا وَ نَهَاراً وَ سِرّاً وَ إِعْلَاناً وَ قُلْتُ لَكُمُ اغْزُوهُمْ قَبْلَ أَنْ يَغْزُوكُمْ، فَوَاللَّهِ مَا غُزِيَ قَوْمٌ قَطُّ فِي عُقْرِ دَارِهِمْ إِلَّا ذَلُّوا؛ فَتَوَاكَلْتُمْ وَ تَخَاذَلْتُمْ حَتَّى شُنَّتْ عَلَيْكُمُ الْغَارَاتُ وَ مُلِكَتْ عَلَيْكُمُ الْأَوْطَانُ»؛ نهج البلاغه، خطبه ۲۷.
  5. دین‌پرور، سید حسین، دانشنامه نهج البلاغه، ج۲، ص۶۳۴ ـ ۶۳۵.